۱۳۹۵ فروردین ۲۷, جمعه

قثاء الحمار، قثاء بری، خر خیار، موجه، خیار دشتی، برغست، خیارزه سپند

قثاء الحمار خیارزه ؛ شوشه خیار و آن خیاری باشد دراز و آن را بعربی شعاریر خوانند. (برهان قاطع). خیار چنار. خیارشمش . شمشه خیار. (یادداشت مؤلف ). شوشه خیار را گویند که خیار چنبر باشد و بفارسی دری چفته خیار گویند یعنی خیار کج . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خیار دراز. (ریاض الادویه ). قثاء. (ریاض الادویه ) : در سکنجبین یک جزء خیارزه است . (اختیارات بدیعی ). بعربی قثا و بهری خیار دراز گویند سرد و تر بود و در دوم عسرالبول را رفع کند و مضربود بمعده و خلطی که ازو متولد شود به اندک حرارتی متعفن گشته سبب تب گردد. (از اختیارات بدیعی ).
خیارزه خَر ؛ نباتی است که آنرا بعربی قثاَءَالحمار گویند. (انجمن آرای ناصری ).
خیارزِه ٔ سِپَند ؛ رستنی باشد مانند کبر که خارن دارد و آنرا بعربی قثاءالحمار و قثاءالبری گویند. (برهان قاطع). خیاردشتی . (ناظم الاطباء).
/////////////
موچه[ چ َ / چ ِ ] (اِ) به لغت اصفهان قثاء بری است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قثاء بری و موجه شود. || گیاهی خودرو از تیره ٔ چلیپائیان است که در مزارع میروید و بمناسبت ریشه های بلند و عمیقش یکی از آفات مزارع است و در رنگرزی به کار است .
//////////////////
تملول . [ ت َ ] (اِ) رستنی باشد خودروی شبیه به اسفناج و آن رادر خراسان برغست و به عربی قثاء بری خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). قثاءبری . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی تملوک است که قثاء بری است . (از لسان العجم شعوری ج 1 ص 286 ب ). رجوع به لکلرک و ترجمه ٔ ضریر انطاکی ص 100 و ماده ٔ قبل شود.
////////////
شقوریس . [ ] (اِ۞ قثاء بری است . (از مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
////////////
شعاریر. [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از بازیچه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازیچه . و واحد ندارد. (آنندراج ). بازیچه ای است کودکان عرب را ولی مفرد ندارد. مانند: شعابیب . (از اقرب الموارد).

ج ِ شُعرورَة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شعرورة شود.

ج ِ شُعرور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ شعرور به معنی بادرنگ ریزه .(آنندراج ). قثاء صغیر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). قثاء بری صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قثاء وشعرورة شود.

پراکندگان و آن جمعی است بی واحد. (یادداشت مؤلف ): ذهبوا شعاریر بقذان او بقند حرة؛ یعنی : رفتند پریشان و متفرق مانند مگسان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لعبنا شعاریر قذة قذة قذان قذان ممنوعات ؛ یعنی بازی کردیم ما متفرق و پراکنده و این کلام را کودکان تازی گویند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
/////////////
قثاء الحمار.  خیارزه سپند گویند و آن قثاء بری بود و اهل اندلس علقم خوانند و آرد قثای نیز گویند و بیونانی اسفیرا و اغریوس و عصاره ثمر آن را اطریون گویند و نبات وی نبات کبر ماند اما خار ندارد و لون وی سبزی بود که بسیاهی مایل بود و صنعت عصاره وی چنان است که ثمر وی در آخر تابستان که زرد شود بگیرند و در خرقه کنند و بمالند تا آب از وی بیرون آید و صافی کنند و در ظرفی کنند تا خشک شود و بر روی خاکستر و در سایه خشک کنند یا کرباس سه‌تو کنند بر روی خاکستر بیخته و عصاره غلیظ بر آن ریزند تا کرباس آب فروخورد پس بر صلایه سحق کنند و قرص سازند طبیعت وی گرم و خشک بود در اول درجه سئوم و گویند حرارت وی در دویم بود محلل و ملطف بود و بیخ وی چون بدان مضمضه کنند با پست جو بر هر ورم بلغم کهن که بود تحلیل دهد و چون با صمغ بطم بر جراحتها نهند از دمل و هرچه بود بگشاید و چون با سرکه بپزند و بر نقرس طلا کنند نافع بود و طبیخ وی حقنه کردن جهت عرق النسا سودمند بود و مضمضه بدان کردن درد دندان را نافع بود و مقدار یک درم چون خشک کنند و سحق کنند بهق و جرب ریش‌شده و قوبا زایل کند و عصاره ثمر وی حیض و بول براند و اگر زن بخود برگیرد بچه تباه کند و اگر با شیر سعوط کنند یرقان سیاه را نافع بود و صداع کهن و عصاره وی چون در گوش چکانند درد گوش را موافق بود و چون با زیت کهن یا با عسل یا با زهره گاو بدان تحنک کنند یا طلا کنند ورم حنجره و خناق را بغایت نافع بود و وی مسهل خلط خام غلیظ و مره سودا و آب زرد بود و باید که با ادویه که موافق بود خلط کنند مانند صبر و قنطوریون باریک و سورنجون و نوریدان و کماقیطوس و قسط و زعفران و سنبل و دارچینی و سلیخه و زراوند مدحرج و انیسون و تخم کرفس و فطراسالیون و جاوشیر و سکبینج و مقل و تربد و نمک هندی و حب بلسان و چون با بعضی از آن ادویها بیامیزند نافع بود جهت بسیار دردها چون درد مفاصل و نقرس و قولنج و لقوه و خدر دست و پای و دردها که از مره سودا بود و نشاید که با ادویه حاره مثل سقمونیا و شحم حنظل بیامیزند و شربتی از وی دانکی بود تا دانک و نیم بحسب مزاج و مضر بود به شش و مصلح وی صمغ عربی بود و طین ارمنی و نشاسته و اگر قثاء الحمار با روغن کنجد بپزند و بر بواسیر که ظاهر بود
پیرامون مقعد طلا کنند نافع بود یا بعوض روغن کنجد روغن چراع کنند نافع بود و خشک گرداند و اسحق بن عمران گوید که روغنی که از آب وی و زیت بگیرند و در آفتاب یا تابش آتش برند تا آب سوخته گردد و روغن بماند آن روغن نافع بود جهت سردی اعضا چون بر آن بمالند و کلف و اثرها که بر روی بود زایل گرداند و نافع بود جهت دوی و گرانی گوش که از ریاح غلیظ بود شریف گوید طبیخ ورق وی و بیخ وی مجذوم را نافع بود و اگر بیخ وی سحق کرده بر ورم که بر بن گوش بود و ورمهای بلغمی که در گردن بود نهند بگدازاند و روغن وی مفاصل کهن و نو را مالیدن و خوردن نافع بود و شربتی از وی جهت تقویت دو درم بود که با آرد جو بیامیزند و وی خلط خام و لزج بیرون آورد و ربو و ضیق النفس را نافع بود و عصاره وی در حقنه کردن درد پست نافع بود لیکن سجح آورد و مسهل خون بود و تنها حقنه کردن خطر بود مگر خلط کنند با ادویه که موافق بود و از یک درم تا یک مثقال کنند بحسب مزاج و باشد که قی با فراط آورد و مداوای وی به پست جو بشراب یا با سرکه کنند که قی بازدارد
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: قثاء الحمار لغت عربی است و نیز بعربی مشط الذئب و صاب و بفارسی خیارزه اسپند و خیارخر و سماهنک و کربز و بیونانی شقوشینا و در ماهیت نبات آن اختلاف است بعضی گفته‌اند نبات آن شبیه به نبات قثا است و برگ آن مزغب و خشن و قثاء یعنی ثمر آن شبیه ببلوط و بیخ آن بزرگ و سفید رنگ و منبت آن خرابها و زمینهای رملی و طعم ثمر آن تلخ و کریه الرائحه است
ابو ریحان در صیدنه می‌نویسد: برومی قثاء الحمار را اغرسوقویس و عصاره آن را ایطرون گویند و بیونانی فقلمینوس گویند و بلغت لاطینی میلوترا نیز گویند او بپارسی سیب خاکی باشد.
لاتین‌CUCUMIS ASININUS  فرانسه‌CONCOMBRE SAUVAGE  انگلیسی ‌WILD CUCUMBER
اختیارات بدیعی، ص: 339
////////////
خرخیار گیاهی است علفی چندساله و پایا از تیره ٔ کدوییان است که از عصاره میوه آن به نام الاتریوم[۲] در پزشکی گیاهی استفاده می‌کنند. نام‌های دیگر آن خیار خر، خیار دشتی، خیار وحشی، خیارشنگ، سیم‌آهنگ، سماهنگ، کربز، خیارزه ، اسپند، کموزسگی، کموزکول و خیار آب‌پران، خرخیار پران است.
خرخیار بومی مناطق معتدل آسیا، شمال آفریقا و اروپا است. سرده خرخیار در ایران یک گونه دارد که بیشتر در آذربایجان و گیلان می‌روید. در قدیم خرخیار را در روغن می‌جوشاندند و بر بواسیر می‌گذاشتند و آن را سودمند می‌دانستند.
محتویات
  [نهفتن
·         ۱گیاه‌شناسی
·         ۲خواص و کاربرد
·         ۳نگارخانه
·         ۴منابع
گیاه‌شناسی[ویرایش]
خرخیار دارای ساقه ٔ خزنده و خوابیده و ضخیم است. میوه‌اش مورد توجه است و شیر حاصل از آن به مصارف دارویی میرسد. میوه ٔ این گیاه کمی از زیتون درشت‌تر و به درازی ۴ تا ۵ سانتی‌متر می‌رسد. رنگ میوه در آغاز سبز است و پس از رسیدن زرد می‌شود.[۳]برگ‌های آن سه‌گوش با دمبرگ دراز است؛ گل‌هایش زردرنگ است که در تابستان می‌شکفند.
مشخصات: ساقهٔ پوشیده از کرک‌های زبر و خشن، برگها متناوب، پهن و دارای بریدگیهای کم‌عمق با دمبرگ دراز پوشیده از کرک بدون پیچک، گلها زرد کوچک و نر و ماده جداگانه روی یک پایه. میوه شبیه بلوط دراز، پس از رسیدن به رنگ سبز مایل به زرد پوشیده از تار زبر، طعم بسیار تلخ، پس رسیدن میوه، سوراخی در محل اتصال میوه به دمگل ایجاد شده و تخمها با سرعت و شدت و با صدا به خارج پرتاب می‌شوند. ریشهٔ آن بزرگ و سفید است.
خواص و کاربرد[ویرایش]
رسوب خشک شدهٔ مغز خیار که در بازار به نام الاتریوم وجود دارد، خاصیت تخدیر دارد و در موارد مالاریا و بیماری آب‌ترسی است و در اثر گاز گرفتن حیوانات هار در انسان عارض می‌شود و به هاری معروف است نیز به کار می‌رود. مسهل و تخلیه‌کنندهٔ بسیار قوی است همچنین خوراک زیاد آن ایجاد مسمومیت، دل‌پیچه و سردرد می‌کند. از نظر طبیعت، گرم و خشک است و طبق پزشکی سنتی، پاک‌کنندهٔ دماغ، مسهل صفرا، بلغم خام و زردآب است و برای لقوه، فلج، صرع، کزاز، سردرد، دردهای مفاصل، نقرس، سیاتیک، سرفهٔ سرد، تنگی نفس، گازها، استسقاء، یرقان سیاه، بواسیر، خرد کردن سنگ کلیه و مثانه، قاعده‌آور و ازدیاد ترشح ادرار نافع است. خوردن دم کردهٔ آن برای جذام مفید است.
نگارخانه[ویرایش]
·        

·        

·        

·        

·        
منابع[ویرایش]
·         مظفریان، ولی‌الله، فرهنگ نام‌های گیاهان ایران: لاتینی، انگلیسی، فارسی تهران: فرهنگ معاصر ۱۳۷۵.
·         دهخدا: خرخیار
1.       پرش به بالا Ecballium
2.       پرش به بالا Elaterium
3.       پرش به بالا فرهنگ فارسی معین: سیمآهنگ
///////////////
به عربی قِثاء بری یا قِثاء الحمار:
القثاء البري أو قثاء الحمار[1]، بيض الغول، الخيار القافز، فقوس الحمار، اطريون، السفند، قثاء أبو حمار، بلح جحا، عورور العلقم، علقم، خيارزه، بزيط ، المعضوضه ،بلحة ابن جحا.
هو نوع نباتي عشبي بري زاحف وسام من فصيلة القرعيات.
محتويات
  [أظهر
الوصف النباتي[عدل]
نبات ثنائي المسكن كثير التفرع و متدُّ نحو مترٍ واحدٍ طولاً. ذات أوراق مثلّثة الشكل تقريباً،خضراءاللون ميّالة إلى الصُفرة. الأزهار صفراء اللون. ثمارها أسطوانية الشكل في حجم حبة التمر تقريبا، يغطيها زغب دقيق.لون الثمرة في البداية أخضر ثم يميل إلي الأصفر كلما نضجت. تنفجر الثمار الناضجة عند لمسها لتنثر البزور وهذه طريقة إنتشار النبات.
ملاحظة:المادة الهلامية المتناثرة من الثمار المنفجرة سامة، لذا يجب وضع الفازات والنظارات الواقية عند التعامل مع هذا النبات.
الموطن الأصلي والانتشار[عدل]
الموطن الأصلي للقثاء البري هي المناطق المتوسطية، لكنه ينتشر في المناطق الشبه جافة المحيطة بها.
الاستعمال[عدل]
يستعمال نبات القثاء البري في الطب التقليدي في علاج اليرقان،التهاب الكبد، النقرس، ألم الرأس، الشقيقة، نوبات الربو، البواسير، الصرع، فقدان حاسة الشم، الجيوب الأنفية،الاستسقاء في البطن،ألم المفاصل، الكلف على الجلد والاسوداد في المناطق الحساسة. الأجزاء المستعملة :لأوراق، السائل الذي يكون داخل الثمرة، وكل أجزاء النبتة.
طرق الاستخدام : الأوراق تجفف وتطحن وتخلط مع الفازلين لعلاج ألم المفاصل. السائل الذي يوجد داخل الثمرة
يستعمل طازجا أو مصنّع. الصبغه المحضرة من النبات هي من أفضل أنواع الاستخدامات واقلها خطورةملاحظة : نظرا لسمية النبات يجب التعامل معها بحذر واستشاره المختصين في الميدان قبل استخدامها.كما يجب التنويه إلى أن المعلومة الواردة أعلاه لا تغنيك عن استشارة الطبيب.
روابط خارجية[عدل]
المصادر والمراجع[عدل]
1.       ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب قاموس المورد؛ البعلبكي، بيروت، لبنان.
2.       ^  "معرف Ecballium elaterium في موسوعة الحياة"eol.org. اطلع عليه بتاريخ 15 أبريل 2016.
/////////////////
به عبری:
ירוקת חמור מצויה היא עשב רב שנתי ממשפחת הדלועים, גדלה בר ופורחת בקיץפרחיה צהובים ופירותיה עסיסיים. כשהפרי מבשיל ניתק החיבור שבין העוקץ לגוף הפרי והציפה שבתוך הפרי ניתזת ומפיצה למרחוק את הזרעים שבציפה.
מקור השם במשנה: "האירוס והקיסום וירקות חמור ודלעת יונית" (משנהמסכת אהלותפרק ח'משנה א'), הזיהוי נעשה לפי השם הערבי לצמח: קת'אא אלחמאר - קישוא החמור. בכתבי יד מסוימים של המשנה הנוסחיריקת החמור וייתכן שלפי זה הכוונה לדרך הפצת זרעיו שנעשית במעין יריקה, בדומה לשמו הלטיני: Ecballium elaterium שגם בו ישנה משמעות של יריקה.
ברפואה העממית של ערביי ארץ-ישראל יש למוהל הפרי (שהינו רעיל) שימושים רפואיים רבים. הוא משמש כתרופה לצהבת, לקטרקט על העין, לנוזלים המצטברים בדרכי הנשימה, לדלקות אוזניים ולעצירות.
/////////////
به آذری:
Adi dəlixiyar (lat. Ecballium elaterium)[1] və ya İt qarpızı [2] – balqabaqkimilər fəsiləsinin dəlixiyar cinsinə aidbitki növü.[3]
//////////////
به ترکی ایشک حیاری:

Eşek hıyarı (Ecballium elaterium), bir çiçekli bitkiler familyası olan Cucurbitaceae (kabakgiller) içinde bulunanEcballium cinsinin bilinen tek türü.
Acı hıyar olarak da bilinir. Bu bitkinin taze meyvesi sıkıldığında, bitkinin tohumlarını da içeren mukus benzeri birsalgı fışkırtır. Bu özelliği nedeniyle, örneğin İngilizce'de "squirting cucumber" (fışkırtan hıyar) olarak anılır. Meyvenin içindeki basınç 6 bar'a ulaşarak, içindeki tohumların kapsül patladığında 36 km/h ulaşmasını sağlar. Sinüzit tedavisinde kullanılabildiğine dair yorumlar olmasına karşın ciddi zararlara yol açabilir. Bu zararlar arasında mukoza tabakasında hasar, boğazda yanma, nefes almada güçlük sayılabilir. Uzman hekime danışılmadan kullanılması son derece tehlikelidir.[1]
/////////////
Ecballium is a genus of flowering plants in the family Cucurbitaceae containing a single species, Ecballium elaterium,[1] also called the squirting cucumber or exploding cucumber (but not to be confused with Cyclanthera explodens). It gets its unusual name from the fact that, when ripe, it squirts a stream of mucilaginous liquid containing its seeds, which can be seen with the naked eye. It is thus considered to have rapid plant movement.
It is native to Europe, northern Africa, and temperate areas of Asia.[2] It is grown as an ornamental plant elsewhere, and in some places it has naturalized.[2][3]
It is suspected to provide food for the caterpillars of the tortrix moth Phtheochroa rugosana.
This plant, and especially its fruit, is poisonous, containing cucurbitacins. In the ancient world it was considered to be an abortifacient.[4]
Elaterium or elaterin is the name of the greenish substance extracted from the juice of the fruit that is used as a purgative.
In Turkey, the fresh fruit juice of this plant is directly applied into the nostrils for the treatment of sinusitis as a herbal medicine. Clinical tests on voluntary patients revealed that the healing rate of double-high dosage application is higher than that of the single-low dosage (71.0 and 56.6%, respectively). In addition, total relief from the main symptoms is observed in 20% of the patients, although the sinuses are not completely drained off on x-ray examination.[5]
Ecballium elaterium
References[edit]
Wikimedia Commons has media related to Ecballium.
1.     Jump up to:a b c "Search results for Ecballium". The Plant List. Retrieved 1 March 2016.
2.     Jump up to:a b "Ecballium elaterium (L.) A. Rich.". Germplasm Resources Information Network.
4.     Jump up^ Pliny Naturalis historia, Book XX, 4
5.     Jump up^ Sezik, E. (1997). "Research on the Turkish Medicinal Plant Ecballium elaterium". Chemistry of Natural Compounds 33 (5): 541–542. doi:10.1007/BF02254799.
External links[edit]

This Cucurbitales article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Cucurbitaceae
·         Abortifacients
·         Monotypic Cucurbitaceae genera
·         Cucurbitales stubs