[1] - قطن . [
ق ُ ] (ع اِ) پنبه ، و آن از
درختهای صغار است و گاه بزرگ شود و تا بیست سال باقی باشد. ضماد برگ آن مطبوخ ،
درد مفاصل حار و بارد را نافع و با روغن گل جهت نقرس بی عدیل ، و مغز پنبه دانه
ملین مسخن و با سکنجبین در محرورین و با دارچینی در مبرودین به غایت مبهی و روغن
تخم آن نافع سرفه و مغص .(منتهی الارب ). اسم جنس است و قطعه ای از آن قطنة است و
گاه به اَقطان جمع بسته میشود. (اقرب الموارد).
////////////
قُطُن. کرسف و برسف و طوط و عطف خوانند تازه آن را قوز
و کهنه آن را قضیم و نیکوترین نو بود و بصری گوید جامه وی مسخن محکم بود و سخونت وی
کمتر از ابریشم بود و گرمتر بود پوشیدن وی و گویند معتدل بود در حرارت و عصاره ورق
وی اسهال کودکان را نافع بود و چون وی را بسوزانند و بر جراحت نهند خون بازدارد و کهن
وی بر گوشت مرده نهند بخورد و دود آن زکام را نافع بود و چون ورق آن تازه کوچک بگیرند
در آن آب بجوشانند با قدری بیخ وی چندانکه قوت به آب بدهد و زن در آن نشیند اختناق
رحم را نافع بود و اگر با ورق تورک ضماد کنند بر مفاصل سود دهد و بخاصیت نقرس و ضربان
دایم که حادث شود از آن بکند خاصه چون با قدری روغن گل بیامیزند و حشیش وی لاغری آورد
و منفعت حب وی گفته شود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: قطن بضم قاف
و طا و تشدید نون و به تسکین طا و تحفیف نون نیز آمده است لغت عربی است و بعربی نیز
آن را نامها بسیار است مانند کرسف و برشف و طوط و عصب الخرفع و تازه آن را قوز و کهنه
آن را قضیم و بفارسی پنبه و بترکی ماموق و بینوق نیز و بهندی روئی و درخت کپاس و شکوفه
آن را کپاسکاپهول و حب آن را بنوله نامند فرانسهCOTON انگلیسیCOTTON لاتینGOSSYPIUM HEFBACCUM
معارف گیاهی
////////////
پنبه (به فارسی شرقی: پخته)(به عربی قُطُن که کاتُن انگلیسی از همان است) یک نوع محصول
کشاورزیاست که از الیاف پوشانندهٔ دانهٔ گیاه پنبه (با نام علمی Gossypium) به دست میآید. پنبه تشکیلشده از الیافی نرم و پفدار است که درون
کپسولی به دور تخمهای گیاه پنبه میروید. این الیاف از سلولز تشکیل شدهاند و به دلیل ویژگی پوشانندگی، میتوانند تخمهای گیاه را
با خود به مناطق دور ببرند و به گسترش گیاه کمک کنند.
گیاه پنبه بومی مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری
سراسر جهان شامل قاره آمریکا، آفریقا،
و هند است. بیشترین تنوع پنبههای وحشی نخست در مکزیک، و سپس در استرالیا و آفریقا یافت میشود. پنبه توسط ساکنان هر دو بر قدیم و بر جدیداهلی شد. بخشهایی از الیاف پنبه در کاوشهای باستانشناسانه مربوط به
۵۰۰۰ پیش از میلاد در مکزیک و تمدن دره سند (پاکستان امروزی) پیدا شدهاند.
این گیاه در تولید نخ و پارچه به کار برده میشود. برای این منظور، الیاف آن را به شکل گسترده و رشتهرشته
درآورده تا دراز و پیچیده در هم شوند. نخ پدید آمده سپس برای تولید پارچه به کار
گرفته میشود. اگرچه این روش از دیرباز تاکنون مرسوم بوده است، این تنها اختراع دستگاه پنبهریسی بود که هزینه تولید پارچه از این راه را پایین آورد و باعث بهرهگیری
گسترده از پنبه شد به گونهای که امروزه پرکاربردترین الیاف به کار رفته در صنعت
پوشاک است.
تخمین زده میشود که هماکنون ۲۵ میلیون تن
پنبه در هر سال تولید میشود. این میزان برابر با سطح زیر کشت ۲٫۵ درصد از زمینهای
کشاورزی روی زمین است. چینبزرگترین
تولید کننده پنبه در جهان است و بیشتر پنبه تولیدیش در داخل کشور به مصرف میرسد. ایالات متحده آمریکا برای سالهای متمادی بزرگترین صادرکننده پنبه در جهان بوده است.[۱]
برای نخستین بار پارچه پنبهای در حدود ۱٬۹۰۰ پیش از میلاد توسط تمدن دره سند در آسیای جنوبی بافته شد.[۲]
محتویات
[نهفتن]
کاربردها[ویرایش]
یکی از استفاده های پنبه در صنعت نساجی است. استفادههایی مانند پارچههای پنبهای، جوراب، لباس زیر، لباس
کودک، حولهها، پارچههای مخملی، کالای خواب و ... نخ مورد استفاده در قلاببافی و
بافندگی نیز اغلب از جنس پنبه است.
بسیاری از پارچهها تماما از الیاف پنبه
تولید میشوند. همچنین میتوان برخی دیگر از الیاف را با پنبه مخلوط کرد و به این
ترتیب خواص مورد نیاز دیگری به منسوج اضافه نمود. به عنوان نمونه مخلوط ابریشم
مصنوعی با پنبه و یا مخلوط الیاف مصنوعی مانند پلیاستر با پنبه. همچنین میتوان نخ پنبهای را با نخ کشیده شده مخلوط کرد و
پارچههای کشباف مورد نیاز برای لباسهایی مانند شلوار جین و لبایسهای کشی تولید
کرد.
علاوه بر صنعت نساجی، پنبه در تورهای ماهیگیری،
فیلتر قهوه و چای، مواد منفجره ( نیتروسلولز)،
کاغذ و صحافی ...استفاده میشود. از پنبهدانهی باقیمانده نیز میتوان برای تولید روغن
( پس از پالایش) مانند هر روغن دیگری استفاده کرد.
الیاف پنبه در نساجی[ویرایش]
الیاف پنبه بر اساس طول به 3 قسمت تقسیم میشوند.
لینت (Lint) که مرغوب
ترین و گرانترین نوع میباشد، لینتر(Linter) با طولی متوسط و لینیت (Linit) که جهت تولید الیاف بازیافتی و تولید پتو و بالش استفاده میشود.
از گذشته تا کنون از الیاف پنبه بسته به
کاربرد برای تولید نخ و پارچه استفاده می شود.این الیاف به دلیل جذب رطوبت مناسب،
راحتی پوشش و در دسترس بودن به طور گسترده و در بخشهای مختلف و به شکلهای
گوناگون مورد استفاده قرار می گیرند. مانند لباس کودکان، لباس زیر، دستمال کاغذی و
لوازم بهداشتی، پانسمانها، شلوار جین، کالای خواب، حوله و ... و به شکل بی بافت
یا بافته شده.
ساختار لیف پنبه[ویرایش]
پنبه از الیاف سلولزی و بر پایهی گلوکز است. در پنبه علاوه بر سلولز (به مقدار حدودا بیشتر از 95 درصد) مقداری وکس، پکتین، پکتوز، اسید
پکتیک، رنگدانه یا پیگمنت و... وجود دارد
مولکولهای سلولز پنبه که تحت عملیات
مکانیکی و شیمیایی قبلی قرار نگرفته باشد، از پلیمرهای خطی که حاوی حداقل 5000
واحد انیدروگلوکز میباشند، تشکیل میگردد. معمولا این مولکولها در حالت جامد به
شکل صفحات مسطح میباشند و در حضور آب این صفحات به طور منظم به هم چسبیده میباشند.
ولی در بعضی مواقع برخی از آنها از این حالت مسطح (Flat
form) تبعیت نمیکند و خمشهای مولکولی (Chain folding) در بعضی از الیاف سلولزی
مشاهده میگردد. مولکولهای سلولز پنیه در حالت کاملا گسترده و موازات محور فیبریلها
قرار دارند.
مطالعات بوسیله ی جذب تور ماورا قرمز (Infra red) نشان میدهد که اغلب گروههای
هیدروکسیل با یکدیگر پیوند هیدروژنی برقرار میسازند. پیوند بین صفحات مولکولها
احتمالا بوسیلهی نیروهای واندروالس حاصل میشود.
اخیرا با روش ساترفیوژ تعداد 10000 واحد
گلوکز که وزن مولکولی 1580000 را نشان میدهد، برای سلولز پنبه ارائه شده است.
دیوار اولیه
(Primary wall) پوستهای به ضخامت 0.1 میکرون با فیبریلهای
متقاطع و تحت زاویهی خطی نسبت به محور لیف تشکیل شده است. زمانیکه لیف متورم میگردد،
تودهی سلولز یعنی دیوار ثانویه و فیبریلهای آنها تحت زاویه 20 تا 25 درجه نسبت
به محور لیف قرار دارند. به دیوارهی اولیه و مغز لیف، لومن (Lumen)
فشار وارد میسازند.
سطح مقطع و تصویر طولی لیف پنبه در زیر
میکروسکوپ نوری، حالت لوبیایی شکل دارد و مغز لیف یا لومن به صورت خطی دیده میشود.
بدلیل وجود مقداری پکتوز و رنگدانهی طبیعی
، همواره پنبهی خام به رنگ زرد تمایل دارد.
خصوصیات مناسب الیاف پنبه[ویرایش]
طول متوسط الیاف طبیعی پنبه حدود 14 تا 36
میلیمتر و قطر آن 15-20 میکرون میباشد. مقاومت لیف حدود 6-3 گرم بر دنیر و
ازدیاد طول آن تا حد پارگی 7-5 درصد است.
پنبه در شرایط استاندارد 22 درجه سانتی گراد
و 76 درصد رطوبت نسبی مقدار 8 درصد رطوبت به خود جذب میکند.
گروههای هیدروکسیل نقش موثری در جذب رطوبت
دارند. چون میتوانند به راحتی با مولکولهای آب واکنش دهند. از این رو رنگرزی این
لیف نیز دشوار نخواهد بود.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
1.
پرش به بالا↑ Natural
fibres: Cotton. International Year of Natural Fibres. Retrieved 22 May
2013.
تکمیل کالای نساجی جلد اول، رشته شیمی نساجی
و مقدمات تکمیلی،نوشته دکتر میرهادی سیداصفهانی
///////////////
به عربی و مصری
قُطُن:
القطن من نباتات المناطق الحارة، والنبات وهو عبارة عن شجيرة صغيرة ويتطلب رياً جيداً وأرضاً خصبة حتى ينمو بشكل جيد لينتج قطناً
على درجة عالية من الجودة.[1]
يعتبر القطن المحصول الرئيسي لا بين
المحاصيل السيليلوزية فحسب بل بين المحاصيل المختلفة التي تكون المواد الخام
المستعملة في صناعات الخيوطوالأقمشة، فمحصول
القطن يبلغ مقداره كما سبق لنا ذكره حوالي 75% من مقدار مجموع المحاصيل المختلفة.
يعتبر القطن المصري أفضل أنواع القطن الذي يطلق عليه " قطن طويل التيلة" ولذلك
يتم تصديره لجميع دول العالم.
تتطلب صناعة القطن خطوة " الحلج "
أي تخليص زهرة القطن من البذور وفصلها عنه، ليتبعه بعد
ذلك عدة صناعات منها صناعة الزيوت والعلف من نواتج
القشرة بعد كسرها.[2]
محتويات
[أظهر]
نبتة القطن
هذه الخريطة التخيلية تظهر التوزيع العالمي
لانتاج القطن في عام 2005 كنسبة مئوية من المنتج الأول (الصين - 11400000 طن) وملاحظ تدني إنتاج القطن المصري.
يكون القطن شعرات الانتشار التي تحيط ببذور
عدة أنواع من النباتات من الجنس المعروف بالجوسيبيوم
(Gossypium) التابع للفصيلة الخبازية(Malvaceae). أما من حيث أنواع وسلالات القطن فهي عديدة جداً، ولكن يمكن تقسيم أهم
الأنواع المستأنسة إلى خمسة كالآتي:
·
جوسيبيوم
باربادانس: يتبعها أهم سلالات
القطن ذي التيلة الطويلة (1,5 – 2,5 بوصة) مثل قطن جزر البحر (Sea island) وجورجيا ومعظم سلالات القطن المصري والأمريكي. ونباتات هذا النوع تكون شجيرات تتراوح طولها بين 3 و 8 أقدام، جذوعها مستقيمة
ومستديرة وناعمة، وهي متسعة التفريع. أما الأوراق فعريضة ومفصصة تفصيصًا عميقًا
ذات 3 – 5 أقسام أوسطها أكبرها. وأزهارها صفراء تنتهي بقواعد قرمزية. أما البذور
فسوداء وملساء يسهل نزع الشعر عنها وليست مغطاة بشعرات زغبية. ويظهر أن الخواص
المميزة لهذا القطن تعتمد، إلى درجة كبيرة على نوع الطقس والتربة، وأن التغيير في
هذين العاملين يؤدي حتمًا إلى تغيير في خواص التيلة.
·
جوسيبيوم
هرباسيوم: منتشر في بلاد
كثيرة إلا أن موطنه الأصلي آسيا، فمنه تنحدر معظم
سلالات القطن الهندي. وكذلك أقطان آسيا الصغرىوبلاد الشام.
ويقال أن قطن شمال أمريكا يتبع هذا النوع. ونباتات
الهرباسيوم تتراوح في الارتفاع بين 2 و 5 أقدام. والفروع والجذوع مستديرة ومتعرجة بسبب وجود عُقَل بها. وتكون عادة
مغطاة بطبقة وبرية وهي صغيرة، أما الأوراق فجلدية الملمس ولها 5 – 7 فصوص. وسيقان
الأوراق طويلة والأزهار صفراء ضاربة إلى اللون القرمزي. ويبلغ طول التيلة ¾ إلى 1 بوصة. ولون التيلة بين
الأبيض والأصفر والأسمر. والبذور مغطاة بالزغب الخشن.
·
جوسيبيوم
بيروفيانوم: وطنها الأصلي أمريكا الجنوبية والوسطى. وقد انتشرت بممالك أخرى ويقال إنها تكون أصل القطن المصري. وتبلغ في
الطول من 10 إلى 15 قدمًا، والجذوع قوية وطويلة. والأوراق كبيرة وسميكة ذات ثلاث فصوص. أما
الأزاهر فصفراء، والنباتات حمراء قرمزية. والبذور سوداء متصل بعضها بالبعض في صورة
مخروط ويكسوها زغب أخضر ورومادي. أما التيلة فتبلغ في الطول من بوصة إلى بوصة ونصف، وهي
خشنة تشبه الصوف في ملمسها.
ويتبع قطن بيرو والبرازيل هذا النوع.
·
جوسيبيوم
اربوريوم: تنمو في الهند والصين. وتكون أشجارًا، يترواح طولها بين 6 أقدام و12 قدمًا. والفروع طويلة
ودقيقة، ولنها قرمزي عندما تكون صغيرة. والأوراق سميكة وناعمة عميقة التفصيص، ذات
5 إلى 7 فصوص. أما الزهور فكبيرة بيضاء ضاربة إلى الحمرة. أما التيلة فقصيرة لا
تزيد عن ¾ البوصة. ولونها مائل إلى الصفرة أو الاخضرار. وتمتاز نباتات هذا النوع
بكونها معمرة.
نبذة تاريخية[عدل]
يظهر أن زراعة القطن نشأت بالمنطقة المعتدلة
ولكن لا يعلم بالضبط الوطن الأصلي لهذا النبات، غير أنه يغلب على الظن أن هذا
الموطن هو بلاد الهند - فإن الهنود قد استعملوا شعرات القطن في صناعة الأنسجة منذ نحو 1500 قبل
الميلاد.
ومما لا شك فيه أن للعرب فضلا كبيرًا في
إدخال الصناعة القطنية بأوروبا بنشر هذه الصناعة في البلاد التي تقع على البحر المتوسط.
وقد كانت أوروبا إلى عهد غير بعيد تستورد ما تحتاج إليه
من الأقمشة القطنية من بلاد الشرق وعلى الأخص الهند. وقد عرفت الأقمشة القطنية بالكليكو
(Calico) نسبة إلى شاطئ كلكتا بالهند. وقد بدأت الصناعة القطنية في إنجلترا في عام 1635، وكان القطن الخام يستورد إليها من المشرق. وأخذت من هذا العهد
تستتب وتزدهر بإنجلترا وفرنسا ومعظم البلاد الأوربية الأخرى. أما من حيث تاريخ القطن في الدنيا
الجديدة فيظهر أيضًا أنه كان موجودًا من أزمان غابرة، وقد وجد كولومبس عند كشفه لأمريكا أن زراعة القطن كانت منتشرة هناك. وقد ثبت أن القطن
كان ينمو بمملكة بيرو من عهد بعيد،
فقد وجدت أقمشة أثرية من القطن تحيط بأجسام الموتى المحنطة بهذه البلاد.
زراعة القطن[عدل]
القطن نبات معمر. ويتحتم لزراعة القطن تربة
خاصة وجو صالح. وكل نوع من أنواع القطن يتطلب ظروفًا خاصة مثل الجو والتربة كثيرًا
مالا تصلح للأنواع الأخرى. ويختلف وقت زراعة القطن باختلاف البلد. ففي أمريكا يبدأ موسم البذار من منتصف مارس إلى نهاية أبريل. وفي مصر يزرع المحصول
في النصف الأول من شهر فبراير إلى 15 أبريل،
ويزرع القطن الهندي (سوارت) من مايو إلى أوائلأغسطس. ويزرع قطن بيرو والبرازيل من أواخر ديسمبر إلى أواخر أبريل.
حلج القطن[عدل]
بعد جني القطن وفرزه، يكبس في أكياس ويرسل
إلى المحالج لكي تفصل التيلة عن البذرة، وبعد ذلك يكبس
القطن المحلوج في بالات. أما البذور فيؤخذ منها جانب للبذر في السنة القادمة
والجزء الباقي يرسل إلى المعاصر حيث يستخلص منه الزيت المعروف بزيت البذرة أو الزيت الفرنسي. ويستعمل
هذا الزيت في الأكل وفي صناعة الصابون. أم الثفل المتخلف عن كبس البذور فيستعمل
غذاءً للماشية.
زيت بذرة القطن[عدل]
يتكون زيت القطن من جلسيريدات حمض النخليك (Palmitic) وحمض الزيتيك (Oleic)
وبعض أحماض أخرى غير مشبعة مثل اللينولييك (يشكل 56% من
وزن الأحماض الدهنية). وبعض أحماض أخرى غير مشبعة. وهذه الأخيرة هي التي تسبب
تأكسد الزيت جزئيًا في درجة الحرارة العالية وتعطيه بعض خواص الجفاف. ويحتوي الزيت
على جانب من الاستاريين الذي يمكن فصله بتبريد الزيت إذ يرسب الاستياريين في هذه
الحال وتبلغ كثافة القطن في درجة 12°م (0,922 – 0,93) ومعامل تصبنه 287
– 300 وعدد اليود 105 ومعامل الانكسار في درجة 15°م (1,478). وزيت القطن غير المكرر قاتم اللون ويحتوي على مواد مخاطية لذلك يجب تكريره قبل
الاستعمال.
أنظر أيضاً[عدل]
مراجع[عدل]
////////////////
به عبری:
כותנה היא גידול
נציל מאוד - רק כ-10% מהחומר הגולמי אובד במהלך עיבודה. לכשנוקתה והוסרו ממנה
שאריות של שעווה וחלבונים, נותר פולימר טבעי של תאית טהורה. פולימר זה מאורגן במבנה סיבי הנותן
לו כוח, עמידות וגמישות יוצאי דופן. כל סיב מורכב מעשרים עד שלושים שכבות תאית
המאוגדות במבנה דמוי קפיצים.
/////////////
به کردی پمبا:
Pembû an jî pembo, riwekek avî ye. Ji
ber berhema wî ya spî ku di gurzikan de ye di gelek karên îndustrî de dihê
bikaranîn û disa ji ber zehmetiya çandin û avdan û berhevdana wî di çandinî de
ciyekî grîng digre.
/////////////////
به پنجابی کپاع:
کپاع یا کپآ دے بوٹے تے اودے پھل دے مگروں اودے تے لگن
والی پھٹی نوں کپاع کیندے نیں۔ کپاع دی پھٹی کپڑے دے نال ہور کئی شیواں بنان دے کم آندی اے۔
///////////
به سندی کپهه:
ڪپه هڪ نازڪ ريشو
آهي جيڪو ڦٽي جي شڪل ۾ ڪپه جي ٻوٽي تي ٻجن جي چوڌاري پيدا ٿيندو آهي۔هي دنيا جي
ڪيترن ئي علائقن ۾ پيدا ٿيندو آهي۔ڪپه جي ريشي کي روئي يا ڌاڳي جي شڪل ڏئي ڪپڙو
ٺاهڻ ۾ استعمال ڪيو ويندو آهي۔ ڪپه کي انگريزي ۾ Cotton چيو
ويندو آهي.
////////////
به اردو کپاس:
کپاس ایک نازک
ریشہ ہے جو پھٹی کی شکل میں کپاس کے پودے پر بیجوں کے ارد گرد پیدا ہوتا ہے۔ یہ
جھاڑیوں کے خاندان سے تعلق رکھتا ہے اور دنیا کے کئی علاقوں بشمول جنوبی ایشیاء،
امریکہ اور افریقہ میں پیدا ہوتا ہے۔ کپاس کے ریشے کو روئی یا دھاگے کی شکل دے کر
کپڑا بنانے میں استعمال کیا جاتا ہے۔ کپاس کا انگریزی ترجمہ cotton عربی
لفظ قطن سے مستعار ہے جو 1400ء کے بعد سے استعمال ہو رہا ہے۔
///////////////
به آذری پمبک:
Pambıq — pambıq
kolundan ( Gossypium ) yığılan liflər toplumu.
Becərilməsinə ilk dəfə Hindistanda başlanılmışdır. Hindlilər pambıqdan
möhkəm, eyni zamanda elə nazik parça toxuyurdular ki, ondan tikilmiş don balaca
üzükdən keçirilə bilirdi.
Yetişərkən koldakı qutucuq açılır. Onun içindəki
liflər əl və
ya xüsusi maşınlarla yığılaraq pambıq məntəqələrinə toplanır və oradan
pambıq zavodlarına
daşınaraq liflər toxumlardan ayrılır. Uzun liflər: 20—25 mm
ayrılaraq parçatoxunmasına
istifadə edilir. Kiçik liflər isə tibb üçün və partlayıcı maddələrin
hazırlanmasında istifadə edilir.
///////////////
به ترکی پموک:
Pamuk (Gossypium hirsitum), ebegümecigiller (Malvaceae) familyasından
anavatanı Hindistan olan kültürü yapılan bir bitki türü.
//////////////////
به تاجیکی:
Пахта маҳсулоте ки ҳамчун растани меруяд (Gossypium spp.), муқими
дар маҳаллаҳои тропикӣ ва субтропикӣ ҳарду дар Ҷаҳони Нав ва дар Ҷаҳони Кӯҳна. Ин маҳсулотро
ғалтак мекунанд ва ба материали хеле мулоим ва нарм табдил медиҳанд текстил, ки бештар барои сару либос
дар ҳоли ҳозир истифода бурда мешавад. Номи Англисии "пахта" аз
калимаи Арабии al qutun, гирифта шудааст.
//////////////////
به ترکمنی پگتهَ:
Pagta gowaça hasyly bolup tekstil
pudagynda giňden ulanulýan tebigy süým. Türkmenistan'da
pagta öndürilmegi esasan hem SSSR döwründe iň esasy ekerançylyk
ugurlarynyýň biridi.
Pagta gowaça hasyly bolup tekstil pudagynda giňden
ulanulýan tebigy süým. Türkmenistan'da pagta öndürilmegi esasan hem SSSR
döwründe iň esasy ekerançylyk ugurlarynyýň biridi.
Pagta süýüme baha berilende şeýle enjamlar ulanylýar.
////////////
به اویغوری كېۋەز:
كېۋەزنىڭ ئەسلىي
ماكانى ھىندىستان بولۇپ، شەرقىي خەن سۇلالىسى دەۋرىدە ئېلىمىزگە كىرگەن، غەربىي
شىمال ۋە غەربىي جەنۇب رايونلىرىدىكى ئاز سانلىق مىللەتلەرنىڭ كېۋەز تېرىقچىلىقى
ئىچكىرىنىڭكىدىن بالدۇر.13 - ئەسىرنىڭ ئوتتۇرىلىرى (يۈەن سۇلالىسى مەزگىلى)دا
مەملىكەت بويىچە كۆپ قىسىم رايونلاردا ئومۇميۈزلۈك كېۋەز تېرىلىپ، توقۇمىچىلىق
كەسپىمۇ تەدرىجىي تەرەققىي قىلىشقا باشلىغان. يۈەن سۇلالىسىدىكى سۇڭجياڭ ۋۇنىدىكى
جىڭجېن (ھازىرقى شاڭخەيدىكى خۇاجىڭجىن بازىرى) دىكى خۇاڭداۋپو دېگەن كىشى پاختا
توقۇمىچىلىق تېخنىكىسىنى ياخشىلاش ۋە ئۆستۈرۈش ئۈچۈن غايەت زور تۆھپە قوشقان.
ئېلىمىز كېۋەز
تېرىشتا مول تەجرىبىگە ئىگە، مەسىلەن، مۇۋاپىق پەيتتە بالدۇر تېرىش، «10 يىل
بالدۇر بولسا، 9 يىل ياخشى ھوسۇل چىقىدۇ»، ئەتىيازدا تېرىغاندا «4-ئايدا مايسا
كۆرۈنىدىغان» ۋاقىتتا تېرىش؛ ئوزۇقلۇق قاچىسىدا، سۇلياۋ يوپۇق ئىچىدە مايسا
يېتىشتۈرۈپ كۆچۈرۈش، سۇلياۋ يوپۇق يېپىش؛ ئېتىز پەرۋىشىدە ئارىسىنى بوشىتىش،
ئوغۇتلاش، شاخ چاتاش، كېسەللىكنىڭ ئالدىنى ئېلىش قاتارلىقلارنى چىڭ تۇتۇش.
شەنشىنىڭ ۋېنشى ناھىيىسىدىكى مەشھۇر كېۋەز ئۆستۈرۈش مۇتەخەسسىسى ۋۇ جىچاڭ كېۋەز
ئۆستۈرۈش تېخنىكىسىدا ئىلگىرى - كېيىن بولۇپ، «سوغۇق مايسىزارلىقتا ئۆستۈرۈش»،
«بىخ مايسىنى كۆچۈرۈش» قاتارلىق توققۇز تۈرلۈك پەن تەتقىقات نەتىجىسىنى ياراتتى؛
ئارقىدىنلا قاتمۇقات قىيىنچىلىقلارنى يېڭىپ كۆپ يىل تەجرىبە قىلىش ئارقىلىق «كۆپ
غوللۇق قوش قەۋەتلىك» يېڭىچە كېۋەزنى يېتىشتۈرۈپ چىقتى. بۇ خىل كېۋەزدە ئاستىن -
ئۈستۈن ئىككى قەۋەت مېۋە شېخى بولۇپ، قۇياش نۇرىدىن تولۇق پايدىلىنالايدۇ،
ئارىسىدىن شامالنىڭ ئۆتۈشى ياخشى بولغاچقا، كېۋەز تۈپى كۆپ غوزا تۇتىدۇ، غۇنچىلىرى
تۆكۈلۈپ كېتىشنىڭ ئالدىنى ئالغىلى بولىدۇ، بۇ، پاختا مەھسۇلاتىنى زور دەرىجىدە
ئاشۇرىدۇ.
ھازىر ئېلىمىز
دۇنيا بويىچە پاختا ئىشلەپچىقىرىدىغان تۆت چوڭ دۆلەتنىڭ بىرىگە ئايلاندى. ئېلىمىز
پاختىسىنىڭ مەھسۇلاتى يۇقىرى، سۈپىتى ياخشى، پاختا توقۇلمىلىرى يەڭگىل، يۇمشاق،
رەڭدار بولۇپ، كىشىلەرنى نەپىس كىيىم - كېچەك خام ماتېرىيالى بىلەن تەمىنلەيدۇ.
ھازىرقى زامان پەن - تېخنىكىسىنىڭ تەرەققىي قىلىشىغا ئەگىشىپ، يېزا ئىگىلىكى
ئالىملىرى ئاشلىق، پاختا، ماي قىلىپ ئىشلەتكىلى بولىدىغان، يەنى تالاسى ئۇزۇن،
سۈپىتى ياخشى، مەھسۇلاتى يۇقىرى؛ ئۇرۇقىدىن يېمەكلىك ماي ئالغىلى بولىدىغان؛ غولى،
شېخى، ئۇرۇقى تەركىبىدە ئاقسىل مول بولۇپ، يېمەكلىك ۋە يەم - خەشەك قىلىپ
پىششىقلاپ ئىشلەشكە بولىدىغان كۆڭۈلدىكىدەك تىپتىكى كېۋەز يېتىشتۈرۈپ چىقتى تەتقىق
قىلىۋاتىدۇ، بەزى دېھقانچىلىق تېخنىكا خادىملىرى «رەڭلىك پاختا» نى يېتىشتۈرۈپ چىقتى، بۇ خىل پاختىدىن تۈرلۈك تەبىئىي رەڭدىكى رەختلەرنى
بىۋاسىتە توقۇپ چىققىلى بولىدۇ.
//////////////
به اکراینی:
Баво́вна — текстильне волокно рослинного походження. Волокно являє собою волоски
на насінинах бавовника — кущоподібної рослини родуGossypium,
яка займає одне з провідних місць серед технічних сільськогосподарських культур.
Це найважливіше натуральне волокно, що
використовується в текстильному виробництві для одягу, товарів для дому і промислової продукції, і становить близько 40%
всіх текстильних волокон у світі станом на 2004 рік. Щорічно, у світі
виробляється понад 25 млн тонн бавовни у близько 80 країнах.
Бавовна — основа легкої промисловості.
У світовій практиці волокна мають різні позначення
на етикетках: cotton, coton, katoen, baumwolle.[1]
////////////////
به ازبکی پخته:
Paxta, chigitli paxta — gʻoʻzaning tola va
chigitdan iborat asosiy mahsuloti. Paxta tozalash korxonasida P.ga dastlabki
ishlov berish jarayonida chigitdan, avval, toʻqimachilik sanoatining ehtiyoji
uchun asosiy mah-sulot — tola (uz. 20 mm dan uzun) aj-ratib olinadi.
Shuning uchun butun du-nyoda P. tolaning sifatiga qarab baholanadi. Keyin
chigitdan kimyo va mahalliy sanoat korxonalarida qoʻlla-niladigan lint (momiq)
(uz. 20 mm dan kam) olinadi. Texnologik uskunalarda P.ni kayta ishlash va
tolani tozalash jarayonida ulik (pishib yetilmagan kalta tolali puch chigit, chigallashgan
tolalar) va kalta P. momigʻi (uz. 5,0 mm dan kam) chiqadi. P.da 30— 35%
tola va 50—55% chigit (chigitida 24—29% moy), 2—3% ulik tola, 3— 5% kalta momiq
boʻladi. Gʻoʻzaning se-leksion navi va tolaning yoʻgʻon-ingichkaligiga qarab
P., oʻrta tolali va uzun tolali turlarga boʻlinadi. P. qoʻlda va mashina bilan
teriladi. P. tolasining pishib yetilganlik koeffitsiyenta va tashki koʻrinishi,
rangi boʻyicha 5 sanoat naviga va iflos aralashmalarning miqdori hamda
na-mligiga qarab 3 sinfga boʻlinadi.
P. navi tashqi koʻrinish namunasi — paxtaning standart
namunalariga solishtirib (klasser usulida), bu usul qanoatlanarli boʻlmasa,
lab. usulida pishib yetilganlik koeffitsiyenti boʻyicha aniqlanadi.
Toʻqimachilik, yogʻmoy, gidroliz, kimyo sanoati va
xalq xoʻjaligining boshqa tarmoqlari uchun xom ashyo boʻlib xizmat qiladi
(q. Paxta tolasi).
Vohid Rakipov, Umar Azizxoʻjayev.[1]
Paxta yumshoq tola boʻlib, gʻoʻza (Gossypium)
oʻsimligi urugʻlari atrofida oʻsadi. Paxta deyarli butunlay sellulozadaniborat.
Paxta asosan tropik va suptropik iqlimda
yetishtiriladi. Yovvoyi paxta navlari xilma-xilligi ayniqsa Meksika, Avstraliya vaAfrikada yuqori.[2]
Paxta tolasidan ip eshiladi, gazlama tayyorlanadi.
Paxta matolar qadimdan maʼlum: Meksika va Pokistonda eramizdan
avvalgi 5000-yillarga oid paxta gazlamalar topilgan.
Bugunda dunyo boʻylab yiliga 25 million tonnagacha paxta
yetishtiriladi, paxta uchun sugʻoriladigan yerlarning 2,5%i ajratilgan. Xitoy paxta
yetishtirish boʻyicha birinchi oʻrinda turadi.[3]
/////////////
به مین دونگ/مین شرقی*، مین هوا :
Mièng-huă (棉花) sê siŏh lôi mièng-huă sĭk-ŭk gì chiĕng-mì cū-cék,
â̤ dé̤ṳng dò̤ lì có̤ mièng ĭ gâe̤ng mièng-puôi sāi.
*
زبان مین دونگ یا مین شرقی (چینی سادهشده:
闽东؛ چینی سنتی:
閩東語؛ پینیین: Mǐndōngyǔ) یکی از زبانهای چینی شاخهٔ مین است. گویشوران بدین زبان در اصل در بخشهایی از شرق فوجیان در جمهوری خلق چین میزیند.
منابع[ویرایش]
1.
پرش به بالا↑ Nationalencyklopedin "Världens
100 största språk 2007" The World's 100 Largest Languages in 2007
2.
پرش به بالا↑ Nordhoff,
Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds.
(2013). "مین دونگ".Glottolog
2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
Wikipedia contributors, "Min Dong,"
Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Min_Dong&oldid=600814330 (accessed
August ۱۷, ۲۰۱۴).
///////////
پارچه های پنبهای را در زبان مغولی büs (bös در قلموقی)، در زبان جورچی (جورچین/Jučen یا نیوچی Niūči) busu و در زبان مانچویی boso میگویند. پیش از هر چیز، خاستگاه این گروه از واژهها را
میتوان در böz
یافت. 3 همانطور که پیشتر شات4 دریافته ، کل این گروه
آشکارا با واژۀ یونانی (byssos) مرتبط است که ریشۀ خودش به زبانهای سامی (būş عبری، būsu آشوری) میرسد. اما هنوز روشن نیست این واژۀ
سامی چگونه به آسیای مرکزی رسیده است؛ شاید وجود آن در زبان اویغوری ثابت کند
زبانهای ایرانی واسطۀ این انتقال بودهاند، اما هنوزنشانی از آن در هیچ یک از
زبانهای ایرانی یافت نشده است. شاید مبلغان نسطوری آن را یکراست
به مردم اویغور رسانده باشند. دراینصورت قضیه مشابه واژۀ مغولی nom (nomun در زبان مانچویی)، برگرفته ازواژۀ اویغوری nom و num ("کتاب مقدس،
قانون") خواهد بود که آبهـ رموزا5 آن را در زبانهای سامی و از آن
راه تا واژۀ یونانی پی گرفته است.
خود پنبه را در مغولی küben یا kübün و در مانچویی kubun میگویند. شات (همانجا)
می خواست این واژه را برگرفته از ku-pei در زبان چینی بداند، هرچند با داشتن بیواکه لبی شدنی نیست. به هر روی شاید واژۀ مغولی با صورتی بومی از این
واژه که بر مبنای karpāsa سنسکریت
ساخته شده ارتباط داشته باشد که خاستگاه ku-pei چینی را نیز میتوان نا مستقیم در همین صورت یافت (نک: ص 491). این صورت را باید در زبانهای ایرانی جوئید؛ گرچه
درست است که در فارسی کَرباس، kirpās (همبرابر با کرپاس،kerpas ارمنی) و در عربی کِرباس، kirbās داریم. اما در زبان واخی،
از گویشهای پامیری، کوباس، kubas را مییابیم،6 که جز s پایانی با صورت مغولی همخوانی دارد. هنوز بازنمودی دربارۀ خیشومیهای پایانی در واژههای
مغولی و مانچویی پیش ننهاده اند. ساینو-ایرانیکا
////////////
به زبان اوسطیائی کاتن:
Lo coton es una fibra textila vegetala
que se desvolopa a l'entorn de las granas del cotonièr,
un arbust del
genreGossypium, qu'aparten a la familha de las malvacèas, originària de las
regions tropicalas e subtropicalas, i a diferentas espècias autoctònas en America, Africa o Índia. Lo
mot coton deriva de l'arabi قُطْن (al) qutn.
Lo coton es la fibra naturala mai importanta qu'es
producha dins lo mond. La sieuna importància comencèt al sègle XIX amb lo
procèssus d'industrializacion e uèi encara representa gaireben la mitat de la
consomacion mondiala de fibras textilas. Totas las espècias del genre Gossypium an
pas una valor comerciala, las fibras s'obtenon de la granas de paucas espècias,
que l'interès ne ven de la longor la grossor.
/////////////////
به سواحلی پنبه:
Pamba ni nyuzi nyeupe na laini
zinazotokana na tunda la mpamba (Gossypium sp.). Nyuzi hizi
zinaonekana kama sufi na
mipamba inalimwa kwa nyuzi hizi ambazo ni msingi wa kutengenezakitambaa na nguo.
Ndani ya tunda nyuzi za pamba zinaunganishwa na punje
za mbegu wa mmea. Kusudi yao ni kusambaza mbegu kwa sababu zinafanya kazi
kama tanga zinashika
nguvu ya upepo na kuwezesha mbegu kuelea hewani mbali kiasi.
Pamba yenyewe inapatikana kutoka spihi nyingi za
gossypium zinazokua kiasili katika sehemu mbalimbali za dunia. Lakini karibu
pamba yote inayolimwa kwa matumizi ya nguo imetokana na spishi nne za mipamba
ambazo ni
·
Gossypium herbaceum L.
(asili ya Asia)
·
Gossypium arboreum L.
(asili ya Asia)
·
Gossypium hirsutum L.
(asili ya Amerika)
·
Gossypium barbadense L.
(asili ya Amerika).
Kitambaa cha pamba huwa na faida nyingi kuliko
vitambaa vya sintetiki. Pamba inaweza kushika
unyevu hadi asilimia 80% ya uzito wake hivyo kitambaa chake kinapendeza hasa
katika mazingira ya joto kwa sababu mtu husumbuliwi sana na jasho.
////////////////
به قره قالپاقی*
پختهَ:
Paxta gawasha hasili bolip tekstil
o'nermentshiliginde ken'nen qolanilatin tabiyiy o'simlik.Qaraqalpaqstan'da paxta
ondiriliwi SSSR dawrinde en' tiykarg'i
diyqanshiliq tarawi esaplang'an.
* زبان قرهقالپاقی از
خانواده زبانهای ترکی است که در جمهوری خودمختار
قره قالپاقستان واقع در شمال غربی ازبکستان به آن تکلم میشود.
//////////////////
Cotton
From Wikipedia, the free encyclopedia
For
other uses, see Cotton (disambiguation).
Cotton
|
Terminology
|
Production
|
Fabric
|
Manually
decontaminating cotton before processing at an Indian spinning mill (2010)
Cotton is a soft, fluffy staple fiber that
grows in a boll,
or protective case, around the seeds of cotton plants of the genus Gossypium in
the family of Malvaceae. The fibre is almost pure cellulose.
Under natural conditions, the cotton bolls will tend to increase the dispersal
of the seeds.[clarification needed]
The plant
is a shrub native
to tropical and subtropical regions around the world, including the Americas,
Africa, and India. The greatest diversity of wild cotton species is found in
Mexico, followed by Australia and Africa.[1]Cotton was
independently domesticated in the Old and New Worlds.
The fiber
is most often spun into yarn or thread and used to make a soft, breathable textile. The use
of cotton for fabric is known to date to prehistoric times; fragments of cotton
fabric dated from 5000 BC have been excavated in Mexico and the Indus Valley
Civilization in Ancient India (modern-day Pakistan and some
parts of India). Although cultivated since antiquity, it was the invention of
the cotton
gin that lowered the cost of production that led to its widespread
use, and it is the most widely used natural
fiber cloth in clothing today.
Current
estimates for world production are about 25 million tonnes or 110
million bales annually, accounting for 2.5% of the world's arable land. China
is the world's largest producer of cotton, but most of this is used
domestically. The United States has been the largest exporter for many years.[2] In
the United States, cotton is usually measured in bales, which measure
approximately 0.48 cubic metres (17 cubic feet) and weigh 226.8 kilograms (500
pounds).[3]
Contents
[show]
Types[edit]
Main
article: Types of cotton
There are
four commercially grown species of cotton, all domesticated in antiquity:
·
Gossypium hirsutum – upland cotton, native to Central
America, Mexico, the Caribbean and southern Florida (90% of world
production)
·
Gossypium barbadense – known as extra-long staple cotton, native
to tropical South America (8% of world production)
·
Gossypium herbaceum – Levant cotton, native to southern Africa
and the Arabian Peninsula (less than 2%)
The two New
World cotton species account for the vast majority of modern cotton production,
but the two Old World species were widely used before the 1900s. While cotton
fibers occur naturally in colors of white, brown, pink and green, fears of
contaminating the genetics of white cotton have led many cotton-growing
locations to ban the growing of colored cotton varieties, which remain a
specialty product.
History[edit]
Main
article: History of cotton
Pakistan
and India[edit]
Indus
Valley Civilization, Early Phase (3300-2600 BCE)
The
earliest evidence of cotton use in South Asia has
been found at the site of Mehrgarh, Pakistan,
where cotton threads have been found preserved in copper beads; these finds
have been dated to Neolithic (between 6000 and 5000 BCE).[4] Cotton
cultivation in the region is dated to the Indus Valley Civilization, which covered
parts of modern eastern Pakistan and northwestern India between 3300 and 1300
BCE[5] The
Indus cotton industry was well-developed and some methods used in cotton
spinning and fabrication continued to be used until the industrialization of
India.[6] Between
2000 and 1000 BC cotton became widespread across much of India.[7] For
example, it has been found at the site of Hallus in Karnataka dating
from around 1000 BC.[8]
Mexico[edit]
Cotton
fabrics discovered in a cave near Tehuacán, Mexico have been dated to around
5800 BCE.[9] Thedomestication of Gossypium hirsutum in Mexico is dated
between 3400 and 2300 BCE.[10]
Peru[edit]
In Peru, cultivation of
the indigenous cotton species Gossypium barbadense has been dated,
from a find in Ancon, to c 4200 BCE,[11] and
was the backbone of the development of coastal cultures such as the Norte Chico, Moche,
and Nazca. Cotton was grown upriver, made into nets, and
traded with fishing villages along the coast for large supplies of fish. The
Spanish who came to Mexico and Peru in the early 16th century found the people
growing cotton and wearing clothing made of it.
Arabia[edit]
The Greeks
and the Arabs were not familiar with cotton until the Wars of Alexander the Great, as his
contemporary Megasthenes told Seleucus I Nicator of "there being
trees on which wool grows" in "Indica".[citation needed] This may
be a reference to "tree cotton", Gossypium arboreum, which is a native of the
Indian subcontinent.
According
to the Columbia Encyclopedia:[8]
Cotton has
been spun, woven, and dyed since prehistoric times. It clothed the people of
ancient India, Egypt, and China. Hundreds of years before the Christian era,
cotton textiles were woven in India with matchless skill, and their use spread
to the Mediterranean countries.
Iran[edit]
In Iran (Persia), the
history of cotton dates back to the Achaemenid era
(5th century BC); however, there are few sources about the planting of cotton
in pre-Islamic Iran. The planting of cotton was common in Merv, Ray and Pars of
Iran. In Persian poets' poems, especially Ferdowsi's Shahname,
there are references to cotton ("panbe" in Persian). Marco Polo (13th
century) refers to the major products of Persia, including cotton. John
Chardin, a French traveler of the 17th century who visited the Safavid
Persia, spoke approvingly of the vast cotton farms of Persia.[12]
China[edit]
During
the Han
dynasty (207 BCE - 220 CE), cotton was grown by non-Chinese peoples in
the southern Chinese province of Yunnan.[13]
Egypt[edit]
Though
known since antiquity the commercial growing of cotton in Egypt only started in
1820's, following a Frenchman, by the name of M. Jumel, propositioning the then
ruler, Mohamed Ali Pasha, that he could earn a
substantial income by growing an extra-long staple Maho (Barbadence) cotton, in
Lower Egypt, for the French market. Mohamed Ali Pasha accepted the proposition
and granted himself the monopoly on the sale and export of cotton in Egypt; and
later dictated cotton should be grown in preference to other crops. By the time
of the American Civil war annual exports had reached $16 million (120,000
bales), which rose to $56 million by 1864, primarily due to the loss of the
Confederate supply on the world market. Exports continued to grow even after
the reintroduction of US cotton, produced now by a paid workforce, and Egyptian
exports reached 1.2 million bales a year by 1903.
Europe[edit]
Cotton
plants as imagined and drawn by John
Mandeville in the 14th century
During the
late medieval period, cotton became known as an imported fiber in northern
Europe, without any knowledge of how it was derived, other than that it was a
plant. Because Herodotus had written in his Histories, Book III, 106, that in India
trees grew in the wild producing wool, it was assumed that the plant was a
tree, rather than a shrub. This aspect is retained in the name for cotton in
several Germanic languages, such as German Baumwolle,
which translates as "tree wool" (Baum means
"tree"; Wolle means "wool"). Noting its
similarities to wool, people in the region could only imagine that cotton must
be produced by plant-borne sheep. John
Mandeville, writing in 1350, stated as fact the now-preposterous belief:
"There grew there [India] a wonderful tree which bore tiny lambs on the
endes of its branches. These branches were so pliable that they bent down to
allow the lambs to feed when they are hungrie [sic]."
(See Vegetable Lamb of Tartary.) By the end of
the 16th century, cotton was cultivated throughout the warmer regions in Asia
and the Americas.
India's
cotton-processing sector gradually declined during British expansion in India
and the establishment of colonial
rule during the late 18th and early 19th centuries. This was largely
due to aggressive colonialist mercantile policies of the British East India Company, which made
cotton processing and manufacturing workshops in India uncompetitive. Indian markets
were increasingly forced to supply only raw cotton and, by British-imposed law,
to purchase manufactured textiles from Britain.[citation needed]
Industrial
Revolution in Britain[edit]
The advent
of the Industrial Revolution in Britain
provided a great boost to cotton manufacture, as textiles emerged as Britain's
leading export. In 1738, Lewis Paul and John Wyatt, of Birmingham,
England, patented the roller spinning machine, as well as the flyer-and-bobbin
system for drawing cotton to a more even thickness using two sets of rollers
that traveled at different speeds. Later, the invention of the James
Hargreaves' spinning jenny in 1764,Richard
Arkwright's spinning frame in 1769 and Samuel
Crompton's spinning mule in 1775 enabled British spinners
to produce cotton yarn at much higher rates. From the late 18th century on, the
British city of Manchester acquired the nickname "Cottonopolis" due
to the cotton industry's omnipresence within the city, and Manchester's role as
the heart of the global cotton trade.
Production
capacity in Britain and the United States was improved by the invention of
the cotton
gin by the AmericanEli Whitney in 1793. Before the development of
cotton gins, the cotton fibers had to be pulled from the seeds tediously by
hand. By the late 1700s a number of crude ginning machines had been developed.
However, to produce a bale of cotton required over 600 hours of human labor,[14] making
large-scale production uneconomical in the United States, even with the use of
humans as slave labor. The gin that Whitney manufactured (the Holmes design)
reduced the hours down to just a dozen or so per bale. Although Whitney
patented his own design for a cotton gin, he manufactured a prior design
from Henry Odgen Holmes, for
which Holmes filed a patent in 1796.[14] Improving
technology and increasing control of world markets allowed British traders to
develop a commercial chain in which raw cotton fibers were (at first) purchased
from colonial plantations,
processed into cotton cloth in the mills of Lancashire,
and then exported on British ships to captive colonial markets in West Africa, India,
and China (via Shanghai and Hong Kong).
By the
1840s, India was no longer capable of supplying the vast quantities of cotton
fibers needed by mechanized British factories, while shipping bulky, low-price
cotton from India to Britain was time-consuming and expensive. This, coupled
with the emergence of American cotton as a superior type (due to the longer,
stronger fibers of the two domesticated native American species, Gossypium hirsutum and Gossypium barbadense), encouraged British
traders to purchase cotton from plantations in the United States and plantations in
the Caribbean.
By the mid-19th century, "King
Cotton" had become the backbone of the southern
American economy. In the United States, cultivating and harvesting
cotton became the leading occupation of slaves.
During
the American Civil War, American cotton exports
slumped due to a Union blockade on Southern ports, and also
because of a strategic decision by the Confederate government to cut
exports, hoping to force Britain to recognize the Confederacy or enter the war.
This prompted the main purchasers of cotton, Britain and France, to turn
to Egyptian cotton.
British and French traders invested heavily in cotton plantations. The Egyptian
government of Viceroy Isma'il took out substantial loans from
European bankers and stock exchanges. After the American Civil War ended in
1865, British and French traders abandoned Egyptian
cotton and returned to cheap American exports,[citation needed] sending
Egypt into a deficit spiral that led to the country declaringbankruptcy in
1876, a key factor behind Egypt's occupation by the British Empire in
1882.
During this
time, cotton cultivation in the British
Empire, especially Australia and India, greatly increased to replace the
lost production of the American South. Through tariffs and other restrictions,
the British government discouraged the production of cotton cloth in India;
rather, the raw fiber was sent to England for processing. The Indian Mahatma Gandhi described the process:
1. English people buy
Indian cotton in the field, picked by Indian labor at seven cents a day,
through an optional monopoly.
2. This cotton is
shipped on British ships, a three-week journey across the Indian Ocean, down
the Red Sea, across the Mediterranean, through Gibraltar, across the Bay of
Biscay and the Atlantic Ocean to London. One hundred per cent profit on this
freight is regarded as small.
3. The cotton is turned
into cloth in Lancashire. You pay shilling wages instead of Indian pennies to
your workers. The English worker not only has the advantage of better wages,
but the steel companies of England get the profit of building the factories and
machines. Wages; profits; all these are spent in England.
4. The finished product
is sent back to India at European shipping rates, once again on British ships.
The captains, officers, sailors of these ships, whose wages must be paid, are
English. The only Indians who profit are a few lascars who do the dirty work on
the boats for a few cents a day.
5. The cloth is finally
sold back to the kings and landlords of India who got the money to buy this
expensive cloth out of the poor peasants of India who worked at seven cents a
day.[15]
USA[edit]
Prisoners farming
cotton under thetrusty system in Parchman
Farm,Mississippi,
1911
In the
United States, Southern cotton provided capital for the continuing development
of the North. The cotton produced by enslaved African Americans not only helped
the South, but also enriched Northern merchants. Much of the Southern cotton
was trans-shipped through northern ports.
Cotton
remained a key crop in the Southern economy after emancipation and the end of the
Civil War in 1865. Across the South, sharecropping evolved,
in which landless black and white farmers worked land owned by others in return
for a share of the profits. Some farmers rented the land and bore the
production costs themselves. Until mechanical cotton pickers were developed,
cotton farmers needed additional labor to hand-pick cotton. Picking cotton was
a source of income for families across the South. Rural and small town school
systems had split vacations so children could work in the fields during
"cotton-picking."
It was not
until the 1950s that reliable harvesting machinery was introduced (prior to
this, cotton-harvesting machinery had been too clumsy to pick cotton without
shredding the fibers). During the first half of the 20th century, employment in
the cotton industry fell, as machines began to replace laborers and the South's
rural labor force dwindled during the World Wars.
Cotton
remains a major export of the southern United States, and a majority of
the world's annual cotton crop is of the long-staple American variety.[16]