۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

کافور، کوافیر، کوافر، به هندی کبور/کپور


[1] - کافور((ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود و در بعضی مواضع از درخت بیرون آید چنانچه صموغ دیگر، و این نوع کمتر بود و عزت او بیش بود و رباحی این نوع را گویند و آن به پاره های نمک مشابه بود. و بعضی را رنگ سیاه بود و بعضی زرد و اکهب باشد و اختلاف الوان او به حسب اختلاف طلوع آفتاب بود به مواضع او، و گویند آنچه رنگ او زرد یا اکهب باشد چون جرم او سوده شود رنگ او سفید بیرون آید و بعضی به هیئت چنان نماید که آب در ظرفی یخ بسته باشد و بعضی از او باریک و ضعیف بود و بعضی ستبر باشد و شمامات کافور جمله معمول است و طایفه ای از اهل سواحل چون اهل عمان ومکران و غیر آن از کافور شمامه ها سازند و غش آن به انواع کنند و بقیمت کافور فروشند و نیکوتر انواع او صمغ درخت نارجیل است سرد و خشک است چون به آب مورد وسرکه در بینی چکانند خون بازدارد و درد سر را تسکین دهد و حدت صفرا بشکند و طبع را به بندد و قوت شهوانی را قطع کند و سنگ مثانه پدید آورد و بیداری احداث کند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صاحب اختیارات آرد:
کافور چند نوع است . شیخ الرئیس گوید: نیکوترین آن قیصوری و رباحی بود مانند برف و طبیعت آن سرد و خشک بود درسیم منع ورمهای گرم کند و محروری مزاج و اصحاب صداع صفرائی بوئیدن وی تنها یا با صندل سرشته به گلاب یا به گل پارسی نافع بود و مقوی حواس و اعضاء ایشان باشد و چون آدمان بوئیدن وی کنند قطع شهوت جماع بکند و چون بیاشامند فعل وی اقوی باشد در این باب ، و اگر مقدار دو جو با آب کاهو هر روز سعوط سازند قطع حرارت دماغ بکند و خواب آورد و صداع زایل کند و خون بینی بازدارد و ببندد و با آب بادروج و عصیر ملح یا به آب گشنیز تر یا عصیر سیر سبز همین کند. رازی گوید: سرد ولطیف بود، و صداع گرم و ورمهای حاده که در سر و جمیع بدن بود سود دهد و اگر بیاشامد سردی گرده مثانه و انثیین پیدا کند و وی شکم صفراوی ببندد و دانگی از وی ورمهای گرم را نافع بود و قلاع زایل کند و با ادویه جهت درد چشم که از گرمی بود، نافع بود یک درم از وی خلاص دهد از سم عقرب جراره با آب سیب ترش ، و ربع یا بیشتر نافع بود جهت کسی که قرون سنبل خورده باشد با آب انار و شیر و تخم خرفه با برف ، و بسیاری وی پیری آورد و قطع باه کند و سنگ گرده و مثانه تولید کند و مصلح وی معجون گل بود و بوئیدن وی در تبها سهر آورد و مصلح آن بنفشه و نیلوفر بود و گویند زعفران . گویندشخصی شش مثقال کافور به سه نوبت بخورد معده ٔ وی فاسد شده و طعام وی هضم نیز نمیشد و شهوت وی منقطع شد وهیچ زحمت دیگری بر وی عارض نشد، و چون گل کنند و دربینی بچکانند سوءالمزاج گرم که از ماده بود که در دماغ و چشم متولد شده باشد و علامت وی آن بود که در طلوع آفتاب تا نیم روز زیاده میشود و چون نیمروز بگذشت تا آخر روز ساکن میشود و چون شب شود مرتفع شده باشدو سبب وی آن باشد که بسیار در زمان گرم درنگ کرده باشد و چون به هوای سرد رسیده باشد سر را برهنه کرده باشد و مشام وی بسته شده باشد و چون با روغن و گل و سرکه بیامیزند و بر پیش سر طلا کنند صداع گرم را نافعبود و تعدیل وی به مشک و عنبر کنند و مقوی و مفرح بود و کهربا مشارک وی بود در این معنی ، لیکن کافور اقوی بود در خاصیت و بدل وی دو وزن آن طباشیر بود به وزن آن صندل سفید. (اختیارات بدیعی ). رجوع به الفاظالادویه و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. || صمغ درختی است خوشبوی که در کوههای دریای هندوچین میباشد. و گویند به سرندیب میروید و بس و درختش در نهایت بزرگی باشد چندانکه صد سوار یا زاید آن را در سایه دارد وهمیشه سبز و بی شکوفه و بی ثمر باشد. چوبش سپید و سبک است و پلنگ و مار همواره به زیرش باشند و آن صمغ رااقسام باشد: رباحی منسوب به رباح نام پادشاهی که اول آن را یافته و آن سپید مایل به سرخی و شبیه به مصطکی است . نوع دیگر آن قیصوری است و آن نیک سپید و صاف و در جوف درخت یافته شودو این هر دو را جودانه نیز گویند و کافوری موتی از ریزهای چوب جوف درخت از جوشانیدن آن بهم میرسد و آن تیره رنگ و ناصاف باشد. (منتهی الارب ). حسن بن خلف آرد:و آن دو قسم میباشد یکی از درخت حاصل میشود و آن را جودانه میگویند و دیگری عملی و آن چوبی است که میجوشانند و از آن برمی آورند و هر چیز سفید را به آن نسبت کنند. درخت کافور درختی است بلند و بسیار زیبا. دارای برگهای سبز دائمی که ارتفاعش بین 40 تا 50 مترو قطر تنه اش تا 2متر میرسد و بحالت وحشی و فراوان در جنگلهای نواحی شرقی آسیا (جاوه ، تایوان ، سوماترا،چین ، ژاپن و نقاط شرقی هند) میروید بهره برداری از اعضای چوبی گیاه و نیز برگهای آن انجام میشود بدین طریق که شاخه های آن را قطع می کنند و به صورت قطعات کوچک درمی آورند و مخلوط با برگها تقطیر میکنند. (از گیاهان داروئی ج 4) : ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. (قرآن 5/76). و از وی [ هندوستان ] طیبهای گوناگون خیزد چون مشک و عود و عنبر و کافور. (حدود العالم ). و از قنصور کافور بسیار خیزد. (حدود العالم).
/////////////
کافور
اشاره
به فارسی «کافور» و در کتب طب سنتی نیز کافور نامبرده می‌شود. جسم سفید و شفاف و متبلوری است که به فرانسوی‌Camphre یاCamphre du japon و به انگلیسی‌Camphor وLaurel camphor گفته می‌شود. کافور از درختی گرفته می‌شود به نام درخت کافور که به فرانسوی‌Camphrier وLaurier du Japon و به انگلیسی‌Camphor tree نامبرده می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Lauraceae نام علمی آن‌Cinnamomum camphora (L .) Nees Eberum و مترادفهای آن‌Camphora officinarum Nees . وLaurus comphora L . می‌باشد.
توضیح: در مدارک امریکایی نام اصلی گیاه را منسوب به گیاه‌شناسان دیگری می‌نویسند(Cinnamomum camphora )L .) J .S .Presl( .
مشخصات
1. درخت کافور درختی است بزرگ دارای تنه صاف و قائم و تاج بزرگ. از کلیه اعضای درخت از جمله چوب تنه، شاخه‌ها، برگ و ... کافور گرفته می‌شود، البته در پوست آن بیشتر است. درخت شبیه درخت زیرفون است. درخت کافور در مناطق گرم شرقی آسیا در جنگلهای هندوستان، در چین، در جزیره فورموز معروف به ماچین، در ژاپن، جاوه و سوماترا انتشار دارد و در مناطق دیگری کاشته می‌شود.
تکثیر درخت کافور از طریق کاشت دانه یا خوابانیدن شاخه‌های آن انجام می‌گیرد.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 86
درخت کافور به ایران وارد شده و در باغ کشاورزی لاهیجان درخت 60 ساله‌ای از کافور دیده می‌شود.
2. کافور: ماده‌ای است که از جوشاندن و تبخیر قطعات ریزشده ساقه، شاخه و ریشه درخت به دست می‌آورند و به شکل قطعاتی به وزن 100- 75 کیلوگرم به بازار می‌آورند. البته این کافور خام است و برای مصارف دارویی و طبی آن را از طریق تصعید و یا تقطیر تصفیه می‌نمایند و با نامهای کافور ژاپنی و کافور چینی در بازار به فروش می‌رسد.
کافور جسمی است سفید شفاف متبلور، دارای بوی تند، نافذ و طعم تیز و معطّر.
سبکتر از آب است و در مجاورت هوای آزاد فرّار می‌باشد. فرمول خام آن‌C 01 H 61 O و در 175 درجه سانتی‌گراد ذوب شود. در آب کمی حل می‌شود ولی در اتر و استون و الکل و کلروفورم و روغنهای چرب و روغنهای فرّار بخوبی حل می‌شود. از هیدرژناسیون کافور الکلی به نام بورنئول به دست می‌آید که اگر آب از بورنئول گرفته شود ماده کامفن به دست می‌آید. کافور نه فقط در درخت کافور وجود دارد بلکه روغن فرّاری است که در عده زیادی از گیاهان یافت می‌شود از جمله در گیاهان صاصفراس، دارچین، خولنجان، زرنباد، هل و گیاهان دیگری نظیر آزربه، لاواند، اکلیل کوهی همه اسانس روغنی فرّاری دارند که در آن مقدار زیادی کافور وجود دارد.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی و مواد عامله در درخت کافور اسانس روغنی فرّار وجود دارد. در برگهای آن در حدود 73/ 0 درصد کامفور[127] و 97/ 0 درصد کامفرول 128] مشخص شده است G .I .M .P[ . در گزارش مطالعات دیگری ترکیبات شیمیایی درخت کافور چنین شرح داده شده است:
مواد کامفور، لیمونن 129] که همان دی‌پنتن 130] است و پی سیمول 131]، پی نن،
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 87
ارتودن 132] و سالون 133] [چونگ کوئو تونونگ یائوچی در درخت کافور وجود دارد.
آقای کوبوتا نظر داده است که در قسمت چوبی درخت در حدود 1 درصد اسانس روغنی (کامفور و کامفوراویل) یافت می‌شود. از تقطیر اسانس کافور در درجه حرارت بالا در حدود 5 درصد سسکی‌ترپن و 10 درصد سسکی‌ترپن الکل 134] به دست می‌آید که مصارف پزشکی دارد. در چربی دانه‌های درخت، گلیسیریدهای لوریک اسید[135]، کاپریک اسید[136] و اولئیک اسید مشخص شده است S .G .I .M .P[ .
خواص- کاربرد
کافور معمولا چون مخلوط و غیر خالص به بازار عرضه می‌شود باید با آزمایشهایی از درجه خلوص آن اطمینان حاصل کرد. روشهای مختلفی برای این آزمایشها هست از جمله اگر کافور را روی یخ و برف بگذارند و آتش بزنند، اگر مانند شمع مشتعل شد، خالص است و الّا غیر خالص می‌باشد. دوم اینکه قطعه شیشه‌ای را روی آتش گذارند و روی آن قدری کافور بریزند، اگر تمام کافور سوخت و چیزی نماند خالص است. راه دیگر اینکه اگر کمی از آن را بر شقیقه بمالند، اگر خنکی و سردی بسیار در چشم ظاهر شد و آب از چشم آمد، خالص است. سرانجام اینکه بوی کافور خالص شبیه بوی ترنج و لیمو است و برای حفظ آن باید در شیشه ضخیم سرتنگی بریزند و درب آن را محکم ببندند تا حتی الامکان سطح کمتری از آن در مجاورت هوا قرار گیرد.
در کره از کافور به عنوان داروی ضد تشنج و در عین حال حشره‌کش استفاده می‌شود [چونگ . در چین به عنوان داروی معرّق، بادشکن، آرام‌بخش، مسکّن و کرم‌کش و ضد روماتیسم 137] کاربرد دارد. در استعمال خارجی برای تسکین درد دندان، مخلوط با پمادهایی برای معالجه کچلی 138] به کار می‌رود [استوارت .
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 88
شاخه‌ای از درخت کافور
مقدار زیاد و خارج از حد مجاز آن سمّی است، لذا مصرف کافور باید زیر نظر پزشک و در حد مجاز باشد [اشتاین متز]. روا[139] معتقد است که کافور تونیک است و در استعمال خارج برای معالجه التهابها و ورم آبسه‌ها و روماتیسم کاربرد دارد. کافور خاصیت ضد عفونی کردن و تحریک قلب دارد [موزیگ و شرام و کاریونه و کیمورا].
به علاوه برای معالجه بیماری‌های جهاز تنفسی مفید است و در مورد مسمومیت از تریاک به عنوان پادزهر مورد توجه است. هاو[140] معتقد است که ضدعفونی‌کننده و
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 89
کرم‌کش است و معالج وبا و فلج می‌باشد. در هند و چین به عنوان ضد اسپاسم و برای کاهش ترشح شیر مستعمل است [کروست و پتلو].
کافور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی ایران سرد و خشک است ولی با کمال تعجب در هند آن را گرم و خشک می‌دانند. از نظر خواص حکما طب سنتی معتقدند که فرح‌آور است و مقوی دماغ و قلب و برای رفع تبهای عفونی و ذات الجنب و زخمهای ریه، سل و اسهال گرم مفید است. رفع تشنگی و مسکّن التهاب کبد و کلیه و سوزش مجاری ادرار است. اگر با گلاب و گل سرخ به پیشانی مالیده شود، مسکن سردرد گرم می‌باشد. اگر با آب گشنیز و سرمه ساییده و مخلوط کرده و به چشم مالیده شود، باعث جلوگیری از برآمدن دانه در پلک می‌گردد و اگر دانه برآمده است، فروکش می‌کند. اگر قطره محلول آن با آب گشنیز تازه در گوش ریخته شود برای تسکین درد گوش گرم و قطع خونریزی از بینی نافع است. غرغره آن با گلاب برای تسکین درد دندان کرم‌خورده و زخمهای دهان مفید است. پاشیدن گرد آن روی زخمها و جراحتهای بد در مورد زخمهای گرم و جراحات تازه و قطع خون و تسکین درد آنها نافع است. برای سردمزاجان مضّر است و معده را ضعیف می‌کند و نیروی جنسی را کاهش می‌دهد. استشمام بیش از اندازه آن موجب سفید شدن مو، پیری، قطع اشتها، قطع نسل و تولید سنگ مثانه و سنگ کلیه است لذا در این قبیل موارد باید ادویه گرم مانند گل قند، روغن سوسن، بنفشه و نرگس خورده شود.
شیخ الرئیس ابو علی سینا معتقد است اگر کافور در حد اعتدال خورده شود، برای تقویت قلب و روح مفید است. و در مزاجهای گرم برای تعدیل گرمی مزاج مؤثر و نافع است ولی در مزاجهای سرد باید مخلوط با داروهای گرم خورده شود مانند مشک و زعفران و خشکی آن را با مخلوط کردن با روغن بنفشه و شب‌بو تعدیل کرد. مقدار خوراک آن تا 5/ 0 گرم است. اگر 10 گرم آن خورده شود خطرناک است و قاطع نیروی جنسی می‌شود، ایجاد اختلال و فساد در معده و مسمومیت می‌کند.
مواد ناسازگار: کافور را نباید با سقز یا صمغهای سقزی مصرف نمود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 90
کافور بورنئو
اشاره
به فارسی «کافور بورنئو» گفته می‌شود. به فرانسوی‌Borneol وCamphol وCamphure de Borneo و به انگلیسی‌Borneol وBorneo camphor گفته می‌شود. جسمی است به شکل دانه‌های متبلور که از درختی گرفته می‌شود. درخت از خانواده‌Dipterocarpaceae و نام علمی آن‌Dryobalanops aromatica Gaertn . و مترادف آن‌Dryobalanops camphora colebr . می‌باشد.
مشخصات
1. درخت کافور بورنئو درختی است بزرگ، به بلندی 60- 50 متر، برگهای آن به رنگ سبز تیره تخم‌مرغی، نوک‌تیز با بوی معطّر کافور. میوه آن به شکل بلوط که در چین به عنوان چاشنی برای خوش‌طعم کردن غذا مصرف می‌شود و می‌خورند.
معمولا درخت را در بهار موقعی که باردار است، می‌اندازند و تمام تنه درخت را به قطعاتی تقسیم می‌کنند تا دانه‌ها و قطعات متبلور کافور بورنئو را از داخل آن بیرون آورند. ابعاد این دانه‌های متبلور بندرت از 5/ 2 سانتی‌متر تجاوز می‌کند. این دانه‌ها در لای شکاف یا در داخل سلولهای بدنه درخت به وجود می‌آید. در برخی موارد نیز در داخل تورّم بعضی شاخه‌های درخت تشکیل می‌شود. از یک درخت بزرگ کافور بورنئو در حدود 4/ 1 کیلوگرم کافور بورنئو گرفته می‌شود.
2. کافور بورنئو یا بورنئول که به شکل دانه‌های متبلور قرمز مایل به سفید یا
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 91
صورتی مایل به سفید در بازار عرضه می‌شود، از نظر شیمیایی یک ترپن الکل 141] است که فرمول خام آن‌C 01 H 71 OH می‌باشد. در 208 درجه سانتی‌گراد ذوب می‌شود و در 212 درجه سانتی‌گراد به جوش می‌آید. در آب حل نمی‌شود. بوی آن شبیه کافور معمولی و رنگ و طعم آن گرم و سوزاننده است.
درخت کافور بورنئو در سوماترا و بورنئو می‌روید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در رزین روغنی درخت کافور بورنئو یا در کافور بورنئو مواد بورنئول 142] و کامفن و ترپینئول و سسکی‌ترپن وجود دارد [روا].
خواص- کاربرد
در چین گرد کافور بورنئو را اغلب سمّی می‌دانند و تقریبا مصارف داخلی آن معمول نیست مگر به مقدار خیلی کم و بیشتر در استعمال خارجی، در موارد تیره‌گی قرنیه چشم مصرف می‌شود [روا]. از گرد آن در استعمال خارجی برای کاهش ورم و التهابهای پوستی به کار می‌برند [استوارت . از گرد آن برای معالجه آبله‌مرغان در استعمال خارجی مصرف می‌شود [چی‌یو]. در استعمال خارجی در موارد ناراحتی‌های غشای مخاط بینی، چشم و گلو و بواسیر مصرف می‌شود [هو].
مطالعات اخیر چینی‌ها بر روی کافور نشان‌دهنده این است که کافور بورنئو بدون دود و خوب می‌سوزد و بوی مطبوعی دارد. اگر جویده شود بتدریج در دهان ذوب می‌شود. کمی تلخ و گزنده و کمی خنک‌کننده است و داروی مفیدی برای تنظیم کارهای طبیعی فیزیولوژیکی است. مقدار کمی از آن در مصارف داخلی برای موارد ضعف دید چشم و التهاب گلو تجویز می‌شود. معروف است که داروی خوبی در استعمال خارجی برای بیماری کاتاراکت 143] چشم است و برای کاهش ورم نیز مفید است [چونگ یائوچی . در اندونزی از گرد مغز میوه‌های درخت به عنوان قرمزکننده پوست 144] مصرف می‌شود و برای معالجه کولیک و درد شکم کاربرد دارد.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 92
در گذشته اشخاصی که تصمیم به خودکشی داشتند مقدار زیادی از آن را می‌خوردند. ولی به علت گرانی قیمت آن خوشبختانه خیلی کم در این مورد مصرف می‌شود. در مصارف داخلی به مقدار خیلی کم (کمتر از 5/ 0 گرم) به عنوان محرّک، معرّق، مسکّن و ضد اسپاسم و برای تسکین درد مفاصل 145] و کشتن کرم معده و در موارد عادت ماهیانه دردناک تجویز می‌شود. در مصارف خارجی، گرد آن را برای التیام شانکر،Buboes (تورم‌Lymphnode که اغلب چرکین می‌شود و معمولا بعد از بروز شانکر و سوزاک ظاهر می‌شود) و تاولهای بزرگ و زخمهای اکزمایی روی موضع می‌پاشند. علاوه بر گرد کافور بورنئو روغن کافور بورنئو نیز در بازار هست که شبیه روغن کافور معمولی است ولی از نظر خواص در سطح بالاتری قرار دارد. این روغن را در موقعی که درخت کافور بورنئو را می‌اندازند و دانه‌های متبلور کافور را برمی‌دارند از چوبهای شکسته تنه درخت روغنی نیز جاری می‌شود که همین روغن 146] کافور بورنئو است که از آن به عنوان مرهم برای التیام زخم استفاده می‌شود. از این روغن برای تسکین درد روماتیسم نیز استفاده می‌شود [ریدلی . معمولا برای حفظ و نگهداری جسد برای مدتی تا قبل از دفن کردن از کافور بورنئو استفاده می‌شود [برکیل .
گیاه دیگری به نام علمی‌Blumea balsamifera DC . از خانواده‌Compositae در مناطق هندوستان تا جنوب شرقی چین انتشار دارد. از این درخت نیز در هند و چین بورنئول گرفته می‌شود. در اسانس آن دو ماده لووروتاتوری 147] بورنئول و لووروتاتوری کامفور[148] وجود دارد. و به علاوه در برگهای این گیاه یک اسانس متبلور که دارای یک نوع کامفور به نام نگای کامفور[149] و یک گلوکوزید است وجود دارد.
خوردن عصاره این برگها فشار خون را کاهش می‌دهد و برای معالجه هیجان، بی‌خوابی و فشار خون بالا تجویز می‌شود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 93
//////////
کافور:

به لغت هندی او را «کپور» گویند و او صمغ درختی است که منبت او بیشتر در جزایر و سواحل دریاها بود و او در میانه جرم آن درخت منعقد شود. و در بعضی مواضع از درخت بیرون آید، چنانکه صمغهای دیگر و این نوع کمتر بود و عزت او بیشتر بود و «ریاحی» این نوع را گویند و آن به پاره‌های نمک مشابهت دارد. (صیدنه ص 574).
کافور صمغ درختی است و اقسام می‌باشد و ریاحی آن سفید مایل به سرخی شبیه به مصطکی و مسما به اسم پادشاهی است ریاح نام که اول کافور یافته بود و این قسمی است که به ظاهر درخت بروز می‌کند. (تحفه ص 213).
یادگار
/////////////
کافور

چند نوع بود شیخ الرئیس گوید قیصوری بود شدید البیاض سفیدی که به زردی زند و خرده او را ریاحی خوانند و نیکوترین آن قیصوری و ریاحی بود مانند برف و طبیعت آن سرد و خشک بود در سیوم و ابن مؤلف گوید کافور اجناس است و جمله از سقاله هند خیزد و بهترین قیصوری بود که خرده او را ریاحی و خرده ریاحی را سریری گویند و بارهای آن غلیظ و درشت باشد و او برنگ رخام بود بعد از آن کافور رفوق بود که در رایحه دون هر دو بود بعد از آن کافور کدر اللون و دون همه را اسفرک خوانند و درخت کافور چوبی بود سفید که بسرخی زند و بعضی نیل‌رنگ بود و زودشکن باشد و کافور مانند صمغی در اندرون چوب بود چون بشکافند کافور از میان آن بیرون آورند هرچه ممکن بود بعد از آن چوب را بجوشانند و از آب او کافور معمول تصعید حاصل کنند و در کافور خیانت بسیار کنند بر بوی و طعم آن اعتماد نشاید کرد و کافور مانند نمک در طعام بود در عطریات و منع ورمهای گرم بکند و محروری‌مزاج و اصحاب صداع صفراوی نوشیدن وی تنها یا با صندل شرکت بگلاب یا گل پارسی نافع بود و مقوی اعضا و حواس ایشان باشد و چون ادمان بوئیدن وی کنند قطع شهوت جماع بکند و چون بیاشامند فعل وی اقوی بود در این باب و اگر دو جو با آب کافور هر روز سعوط کنند قطع حرارت دماغ بکند و
اختیارات بدیعی، ص: 365
خواب آورد و صداع نیز زایل کند و خون بینی بازدارد و با آب بادروج و عصیر تلخ یا به آب گشنیز تر یا عصیر بسرشند همین عمل کند و رازی گوید سرد و لطیف بود صداع گرم و ورمهای حاده که در سر و جمیع اعضا بود سود دارد و اگر بیاشامند سردی گرده و مثانه و انثیین پیدا کند و وی شکم رفتن صفراوی به بندد و دودانکی از وی ورمهای گرم را نافع بود و قلاع زایل کند و با ادویه‌ها جهت درد چشم که از گرمی بود نافع بود و یک درم از وی خلاصی دهد از سم عقرب و جراره با آب سیب ترش ربع مثقال یا بیشتر نافع بود جهت کسی که قرون سنبل خورده باشد با آب انار و شیره تخم خرفه و برف بسیار وی پیری زودرس آورد و قطع باه بکند و سنگ گرده و مثانه تولد کند و مصلح وی معجون گل بود و بوئیدن وی در تبها سهر آورد و مصلح وی بنفشه و نیلوفر بود و گویند زعفران و ماسرجویه گوید شخصی شش مثقال کافور به سه نوبت بخورد و معده وی فاسد شد که قطعا هضم طعام نمی‌شد و شهوت وی منقطع گشت و هیچ زحمت دیگر بوی عارض نشد و گویند در روغن حل کنند و در بینی چکانند سوء المزاج گرم که نه از ماده بود و در دماغ و چشم بود و علامت وی آن بود که در طلوع آفتاب تا نیم روز زیادت می‌شود و چون نیمروز گذشت تا آخر روز ساکن نمی‌شود و چون شب رسید مرتفع شده باشد و سبب آن بود که در آفتاب گرم درنگ کرده باشد چون بهوای سرد رسد سر برهنه کرده باشد و شام وی بسته باشد چون با روغن گل و سرکه بیامیزند و در پیش سر طلا کنند صداع گرم را نافع بود و تعدیل به مشک و عبیر کنند و مفرح و مقوی بود و کهربا با مشارک وی بود در این معنی لیکن کافور اقوی بود بخاصیت و بدل وی دو وزن وی طباشیر بود و بوزن آن صندل سفید
______________________________
ابو ریحان در صیدنه می‌نویسد: کافور را بلغت هندی کپور گویند و او صمغ درختی است که منبت او بیشتر در جزایر و سواحل دریاها باشد ... و بعضی از کافور رنگ سیاه باشد چون شبه و جرم او براق بود و گفته‌اند بعضی از او سرخ باشد به لون و بعضی زرد باشد و اکلهب باشد
لاتین ‌CAMPHORA فرانسه ‌CAMPHRE انگلیسی ‌CAMPHOR
اختیارات بدیعی، ص: 364
//////////
درخت کافور (نام علمیCinnamomum camphora) نام یک گونه از تیره برگ‌بویان است.
این درخت همیشه سبز در آسیا و به خصوص در جزیره برنئو و فرمز وجود دارد. درخت کافور تا ۲۵-۳۰ متر رشد می‌کند و صمغی از آن ترشح می شود که کافور نامیده می شود. درخت کافور دارای گلهایی به رنگ سفید می‌باشد و میوه‌ای قرمز رنگ بسیار شبیه به میوه دارچین دارد.[۱]
جستارهای وابسته[ویرایش]
·         کافور
منابع[ویرایش]
·         مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Cinnamomum camphora»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴).
///////////////
الكافور (من الهندية والنيبالية: كَاپُورْ) (الاسم العلميCinnamomum camphora) وهو نبات من جنس الدارصيني. تستخدم أوراق شجر الكافور في الربو والكحة والاحتقان الرئوي وكمنفث للبلغم ومضادة للجراثيم كالبكتريا والفيروسات .والزيت يفيد في تطهير الشعب الهوائية ومجري التنفس والعدوي بالجلد.
الكافور أشجار كبيره قد يصل ارتفاعها أكثر من 50 متر. وتتميز بكبر وسمك جذوعها الذي يصل قطره من 0,5 إلى 1 متر, الاوراق معنقه بسيطه رمحيه أو بيضاوية الشكل ملساء الحافه وقوامها جلد سميك, والازهار صغيرة الحجم ولونها أصفر أو رمادي وتوجد في مجموعات والثمار كبسولية الشكل وحجمها صغير. تعتبر من أسرع الأشجار نمواً في العالم حيث يمكن أن تنمو ل 10 امتار في العام.
فوائد واستعمالات الكافور[عدل]
الزيت العطري للكافور يدخل في الطب لعلاج أمراض البرد وطرد الغازات وعلاج السعال الديكي والربو ومسكن للصرع والجنون, كما يفيد في علاجالروماتيزم والام المفاصل وعلاج الانفلونزا والزكام عند استعماله تدليكا أو تبخيرآ.
مراجع[عدل]
1.       ^  "معرف Cinnamomum camphora في موسوعة الحياة"eol.org. اطلع عليه بتاريخ 26 أبريل 2016.
به دیودهی (مالدیوی):
ކާފޫރު ގަސް (ސައިންޓިފިކް ނަންCinnamomum camphora)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުންCamphor tree)އަކީ ކާފޫރު އެގަހެއްގެ ލަކުނޑިގަނޑުގެ ތެރޭގައި އުފެދިފައި ހުންނަ ގަހެކެވެ. ކާފޫރު ގަސް އެންމެ ބޮޑުވަނީ 30-20 މީޓަރުގެ އުސްމިނަށެވެ. ކާފޫރު ގަހުގެ ފަތް މުގުރުމުން އެއިން ކާފޫރު އިން ދުވާކަހަލަ ވަހެއް ދުވާނެއެވެ. ކާފޫރުގަހުގައި ހުންނަނީ ހުދުކުލައިގެ ކުޑަކުޑަ މަލެކެވެ. އަދި މިގަހުގައި ކަށަވައް ފާނޑަށް ހުންނަ ކުޑަކުޑަ މޭވާއެއް ވެސް އަޅައެވެ. ޖަޕާން، ޗައިނާ، އަދި ޓައިވާން ފަދަ ގައުމުތަކުގައި ލަކުނޑީގެ ބޭނުމުގައި ވެސް ކާފޫރު ގަސް ހައްދައި އުޅެއެވެ. ކާފޫރުގެ ލަކުނޑި ގަނޑަކީ ކުލަ މަޑުކޮށް ހުންނަ ކުރަކި ލަކުނޑި ގަޑެކެވެ. އަދި މިގަހުގެ ތޮށިގަނޑު ވަކިވަކިން ފެޅި ނެއްޓިގެން ދާނެއެވެ.
/////////
به کردی دارا کافور:
Dara kamfûrê, darkamfûr (li hin deveran kamfûrê re kafûr dibêjin) (Cinnamomum camphora), darek ji famîleya qaran(Lauraceae) e ku bi taybetî li rojhilat û başûrê rojhilata Asyayê cihwar e. Riwekeke temendirêj e, heya 2000 salan jî dijî. Bi qasî 20-30 m bilind dibe. Li welatên tropîk bo hilberîna rûnê kamfûrê çandiniya wê jî tê kirin.
Li Kurdistanê kêm be jî demekê daristanên darkamfûrê hebûne. Niha nemane. Sedemek ji viya pêşketina ajalvaniyê, kêmbûna çandiniyê ye. Kurdan sedsalên dawiyê li cihên bilind ajalên malên xwedîkirine. Tê zanîn li cihên ku ajalvanî bi rêbazên klasîk tê kirin, dar û riwekên zivistanan jî heşîn in, ziyanê dibînin, namînin.
Bo bidestxistina kamfûrê darên 20-25 salî tên birrîn, rûnê jê dikişe tê berhevkirin. Vê rûnê di qerisînin û bikartînin. Di bijîşkiya gelêrî ya kurd de, li dijî ragirtinên hundir û derveyê laş, dihate bikaranîn. Singê xitimandî vedikir, birîn dikewand. Wekî melhem an buxr (dûkel) dihate bikaranîn.
///////////
به آذری کافور آغاجی:

Kafur ağacı (lat. Cinnamomum camphora)[1] - darçın ağacı cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////
به ترکی کافور آغاجی:
Kâfur ağacı (Cinnamomum camphora), defnegiller (Lauraceae) familyasından vatanı, Güney Çin, GüneyJaponya ve Formoza gibi uzak doğu olan, 20–30 m uzunluğa ulaşabilen, tabii ormanlar meydana getiren ağaçtürü.
Kâfur ağacı uzun yıllar (2000 yıl) yaşar. Tropik bölgelerde kültürü yapılır. Ağacın yaprağında, gövde kabuğunda ve odununda bulunan yağ hücrelerinde Camphora (kâfur) meydana gelir ve yaşlı gövdelerde yarıklar içerisindekristalleşir. Sonra dal ve gövdelerinin su buharı distilasyonu ile kâfur elde edilir.
///////////

Cinnamomum camphora
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Camphorwood" redirects here. For the Australian tree also known as Camphorwood, see Cinnamomum oliveri.
Cinnamomum camphora
An ancient camphor tree (estimated to be over 1,000 years old) in Japan
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. camphora
Cinnamomum camphora
(L.J.Presl.
Cinnamomum camphora (commonly known as camphor treecamphorwood or camphor laurel) is a largeevergreen tree that grows up to 20–30 m (66–98 ft) tall.[1] The leaves have a glossy, waxy appearance and smell ofcamphor when crushed. In spring, it produces bright green foliage with masses of small white flowers. It produces clusters of black, berry-like fruit around 1 cm (0.39 in) in diameter. Its pale bark is very rough and fissured vertically.
Cinnamomum camphora is native to China south of the Yangtze RiverTaiwan, southern JapanKorea, and Vietnam, and has been introduced to many other countries.[1]
In Japan, where the tree is called kusunoki, five camphor trees are known with a trunk circumference above 20 m, with the largest tree (Kamou no Ohkusu) reaching the circumference of 24.22 m.[2]
Chemical constituents[edit]
Camphor grove in Hong Kong
Camphor laurel contains volatile chemical compounds in all plant parts, and the wood and leaves are steam distilled for the essential oils. Camphor laurel has six different chemical variants called chemotypes, which are camphorlinalool, 1,8-cineolenerolidolsafrole, or borneol. In China, field workers avoid mixing chemotypes when harvesting by their odour.[3][4] The cineole fraction of camphor laurel is used in China to manufacture fake "Eucalyptus oil".[5]
The chemical variants (or chemotypes) seem dependent upon the country of origin of the tree. The tree is native to China, Japan, and Taiwan. It has been introduced to the other countries where it has been found, and the chemical variants are identifiable by country. e.g., C. camphora grown in Taiwan and Japan is normally very high in linalool, often between 80 and 85%. In India and Sri Lanka, the high camphor variety/chemotype remains dominant. C. camphora grown in Madagascar, though, is high in 1,8 cineole (averaging between 40 and 50%). The essential oil from the Madagascar trees is commercially known as ravintsara.[6]
Camphor[edit]
Main article: Camphor
Camphor is a white crystalline substance, obtained from the tree C. camphora. Camphor has been used for many centuries as a culinary spice, a component of incense, and as a medicine. It is also an insect repellent and a flea-killing substance.
C. camphora is native to Jeju off the coast of Korea, Taiwan, southern Japan, southeast China, and Indochina, where it is also cultivated for camphor and timber production. The production and shipment of camphor, in a solid, waxy form, was a major industry in Taiwan prior to and during the Japanese colonial era (1895–1945). It was used medicinally and was also an important ingredient in the production of smokeless gunpowder and celluloid. Primitive stills were set up in the mountainous areas in which the tree is usually found. The wood was chipped; these chips were steamed in a retort, allowing the camphor to crystallize on the inside of a crystallization box, after the vapour had passed through a cooling chamber. It was then scraped off and packed out to government-run factories for processing and sale. Camphor was one of the most lucrative of several important government monopolies under the Japanese.
Invasive species[edit]
In Australia[edit]
C. camphora in the public Botanic Gardens in Adelaide, South Australia
Camphor laurel in fruit atTurramurra railway stationAustralia
Camphor laurel was introduced to Australia in 1822 as an ornamental tree for use in gardens and public parks. It has become a noxious weed throughout Queensland and central to northern New South Wales, where it is suited to the wet, subtropical climate. However, the tree provides hollows quickly in younger trees, whereas natives can take hundreds of years to develop hollows.[7] Its massive and spreading root systems disrupt urban drainage and sewer systems and degrade river banks. Its leaves have a very high carbon content, which damages water quality and freshwater fish habitats when they fall into streams and rivers[citation needed]. The camphor content of the leaf litter helps prevent other plants from germinating successfully, helping to ensure the camphor's success against any potentially competing vegetation, and the seeds are attractive to birds and pass intact through the digestive system, ensuring rapid distribution. Camphor laurel invades rainforests and pastures, and also competes against eucalyptustrees, certain species of which are the sole food source of koalas.
In the United States[edit]
Introduced to the contiguous United States around 1875, C. camphora has become naturalized in portions ofAlabamaCaliforniaFloridaGeorgiaHawaiiLouisianaMississippiNorth CarolinaTexas, and South Carolina.[8] It has been declared a category I invasive species in Florida.[9]
Insect herbivores[edit]
In Australia, two native Lepidoptera insects, the purple brown-eye and common red-eye, larval stages feed on camphor despite it being an introduced plant.[10]
See also[edit]
·         Sandalwood
References[edit]
1.     Jump up to:a b Xi-wen Li, Jie Li & Henk van der Werff. "Cinnamomum camphora". Flora of China. Missouri Botanical Garden, St. Louis, MO & Harvard University Herbaria, Cambridge, MA. Retrieved 27 March 2013.
2.     Jump up^ "Kamou no Ohkusu". Wondermondo.
3.     Jump up^ Hirota, N. and Hiroi, M., 1967. ‘The later studies on the camphor tree, on the leaf oil of each practical form and its utilisation’, Perfumery and Essential Oil Record58, 364-367.
4.     Jump up^ Lawrence, B. M., 1995. ‘Progress in essential oils’, Perfumer and Flavorist, 20, 29-41.
6.     Jump up^ Behra, Burfield (May 2009). "Ravensara/Ravintsara Bibliography v1.01" (PDF). Compiled by CropWatch v1.01.
8.     Jump up^ "Plants Profile: Cinnamomum camphora". Natural Resources Conservation Service. United States Department of Agriculture. Retrieved 12 April 2010.
9.     Jump up^ Forest Starr, Kim Starr, and Lloyd Loope (January 2003). "Cinnamomum camphora" (PDF). United States Geological Survey: Biological Resources Division. Hawaiian Ecosystems at Risk project. Retrieved 12 April 2010.
10.  Jump up^ Wells,A., Edwards,E.D., Houston,W.W.K., Lepidoptera: Hesperioidea, Papilionoidea, Volume 31, CSIRO, 2001.
External links[edit]
Wikimedia Commons has media related toCinnamomum camphora.
·         Camphor laurel fact sheet—Produced by the Queensland Department of Primary Industries and Fisheries
·         NDL00567065
·         Spices
·         Medicinal plants of Asia
·         Cinnamomum
·         Invasive plant species
·         Flora naturalised in Australia
·         Naturalized trees of Alabama
·         Trees of China
·         Trees of Japan
·         Trees of Korea
·         Trees of Taiwan
·         Trees of Vietnam