۱۳۹۴ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

سُنبُل

سنبل.  گیاهی است از تیره ٔ سوسنی ها جزو تک لپه ای ها با جام و کاسه ٔ رنگین و دارای گلهای بنفش خوشه ای است و چون زود گل میدهد و گلش زیبا و خوشرنگ و خوش بو است مورد توجه است و جزو گیاهان زینتی است و پیاز آنرا در گلدانها میکارند. بهترین نوع آن سنبل هندی است . زمبل . ذومبول . ارسیل . عرصیل . عیلان عزام . وقتطوس . اواقنثوس . (فرهنگ فارسی معین ) :
بوید بسحرگاهان از شوق بناگاهان
چون نکهت دلخواهان بوی سمن و سنبل .
منوچهری .


هم زهردار چو شاخ سنبل
گر نیشکری گزیده خواهم .
خاقانی .


خار که هم صحبتی گل کند
غالیه در دامن سنبل کند.
نظامی .


دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده . (گلستان ).
- سنبل الطیب . رجوع به همین کلمه شود.
- سنبل ایرانی ؛ گونه ای سنبل که گلهایش سفیدرنگند و بعنوان زینت نیز کشت میشود. گل سنبل ایرانی . سنبل بری . قسطل الارض . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل بری ؛ لاله ٔ وحشی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل جبلی ؛ یکی از گونه های سنبل الطیب است که برای ریشه ٔ آن اثر مدر و اشتهاآور و معرق ذکر کرده اند. سنبل کوهی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل ختایی ؛ گل فرشته . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل رومی ؛ سنبل الطیب . (فرهنگ فارسی معین ): دو است : هندی و رومی ، هندی را سنبل الطیب و سنبل عصافر گویند و رومی را ناردین گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- سنبل زرد ؛ گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که بعنوان گیاه زمینی در باغها نیز کشت میشود آلوسن الیسون . از دانه ٔ این گیاه که شبیه دانه ٔ قدومه است در طب استفاده می شود بهمان نام الیسون مشهور است . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل کوهی ؛ سنبل جبلی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنبل هندی ؛ گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که ریشه های افشانش در تداوی همانند ریشه ٔ سنبل الطیب مورد استعمال است . ناردین هندی . عجر مکی . حب العصافیر. (فرهنگ فارسی معین ).
//////////////
سنبل‌.  صاحب جامع گوید سه نوع بود هندی و رومی و جبلی و سنبل الطیب هندی بود و سنبل العصافیر نیز گویند و رومی را ناردین افلیطی گویند و در نون گفته شود و نیکوترین وی آن بود که تازه و خوشبوی و سبک همچون سعد و اشقر بود و کوچک خوشه و مجفف بود زبان را و بوی خوش آن در دهان درنگ کند چون بخایند و آن از کوهی خیزد که از آن طرف سوریا بود و از طرف دیگر هند و آنچه هندی بود آن را غیغیطس خوانند و این مشتق است از اسم نهری بحری بود که از جانب کوه غیغیطس و نزدیک آن روید و وی در قوت ضعیف‌تر از سوری بود و به سبب رطوبتی که در موضع رستن جای وی است و خوشه وی درازتر و بزرگتر بود و جالینوس گوید سنبل الطیب گرم بود در اول و خشک بود در دویم و گویند در سئوم منضج و محلل بود و اولی آن بود که چون استعمال خواهند کرد در بیخ وی مانند گل چیزی بود آن را برگیرند و از جهت دست شستن نگاه دارند بعد از آن سنبل را بکار برند و وی منع عرق بکند و جگر و فم معده را نافع بود چون بیاشامند و چون از بیرون ضماد کنند محلل اورام بود و مقوی دماغ و اگر در کحلها کنند موی مژه برویاند و خفقان را نافع بود و به آب سرد آشامیدن غثیان را بازدارد و بول براند و شکم ببندد و چون فرزجه از وی زن بخود برگیرد قطع نزف بکند و رطوباتی که روانه بود از ریشها خشک گرداند و چون بپزند به آب و زن تکمید کند و در آن نشیند ورم گرم که در رحم بود زایل گرداند و سینه و شش را نافع بود و پاک گرداند و یرقان را نافع بود و سده جگر و معده بگشاید و قوت هر دو بدهد و مسخن ایشان بود همه اعضا و لون را نیکو گرداند و ضیق النفس و استسقای لحمی را بغایت نافع بود و ممسک طبیعت بود و قی بلغمی بازدارد و محلل ریاحی بود که متولد شود در معده و مقوی فعل قوت ماسکه بود در بیرون بدن استعمال کردن و سده که در سر بود بگشاید و بوی دهن خوش کند و درد سپرز را سودمند بود و مقدار مأخود از وی یک درم بود و گویند مضر بود به گرده و مصلح آن کثیرا بود و جالینوس گوید بدل آن اذخر خوشبوی بود بوزن آن و گویند بدل آن سادج بود
در مخزن الادویه می‌نویسد: سنبل بضم سین و سکون نون و ضم با در لغت بمعنی خوشه است و بعرف اطبا شامل سنبل هندی که سنبل الطیب و سنبل العصافیر نیز نامند و بیونانی نادرین و بهندی بال‌چهر و جتاماسی و به لاتینی نارود و سنبل رومی را نادرین کیاکو و بفرنگی ناروس گویند و آن گیاهی است بی‌ثمر و بی‌گل شبیه بدنباله سمور و در طول بقدر یک انگشت و بقطر انگشتی و خوشه‌دار و چند عدد بهم پیوسته بیک بیخ و رنگ آن سیاه مایل بزردی و بسیار خوش‌بو ...
لاتین ‌VALERIANA OFFICINALIS فرانسه ‌VALERIANE MEDICINALE انگلیسی ‌VALERIAN
اختیارات بدیعی، ص: 237
///////////////////
53‌. در Sui šu1 از دو ماده خوشبو  یا عطر ویژه كان (K‛an) (سغد) نام برده شده است: kan hian  2    و a-sa-na hian    خوشبختانه متنی مشابه در T‛ai p‛in hwan yü ki3 در دسترس است  كه در آن دو ماده خوشبو متعلق به كان به صورت   فرونگاشته شده‌اند.  از این‌رو روشن می‌شود آن kan که  سالنامه سویی آورده چیزی نیست جز كوته ‌نوشت kan sun كه ماده‌ای خوشبو شناخته شده و همان روغن راستین  سنبل هندی است كه از Nardostachys jatamansi گیرند.  در سنسكریت  آن را  nalada، در تبتی  span spos، در فارسی نارد،  nard  یا سنبل،  sunbul، در ارمنی  sumbul،  smbul، snbul و جزاینها می‌نامند. 4 گمان می‌رود سنبلی كه سربازان اسكندر در گدروسیا* یافتند همین گیاه بوده، هرچند گروهی دیگر بر آنند كه آن گیاه Andropogon ]پلیم واش؟[ بوده است. 5
نام سنسكریت nalada در Fan yi min yi tsi 6 به صورت     na-lo-t‛o، *na-la-da آمده است. این واژه را در اوج خیالپردازی به صورت nara-dhara (’’در دست یاهمراه مردم ‘‘) تحلیل کرده و دلیل آورده اند كه مردم این گل خوشبو را در كمربند خود می‌گذارند.  واژه nalada  از دوره  باستان است، زیرا در آتارواودا (Atharvaveda) آمده است.  nērd عبری، nardos یونانی،8 nard و nārd فارسی از همین‌جا گرفته شده‌اند. 9 چون این واژه در انجیل آمده به تمامی زبانهای اروپایی هم دامن کشیده.
به گفته استوارت1، این گیاه دراستان  یون ‌ـ ‌نان و در مرزهای باختری  سه‌ـ‌چوان یافت می‌شود، اما اینكه بومی بوده یا آن را از جای دیگری به آنجا برده و كاشته‌اند روشن نیست. چنانچه این گیاه در دیگر جاهای چین یافت نشود، بایداز هند به چین رسیده باشد بویژه از آنرو كه یون ‌ـ ‌نان از دیرباز  با هند در تماس بوده و گیاهان بسیاری در آنجاست  كه از هند آمده اند.  ساینو- ایرانیکا
///// السُنْبُل الهِنْدِي أو السُنْبُل السُورِي أو سُنْبُل الطِيب أو سُنْبُل العَصَافِير أو النَارِدِين نبات اسمه العلمي (.Nardostachys jatamansi D.C أو Nardostachys grandiflora)، من الفصيلة الناردينية .
محتويات
  [أظهر
الموطن و الإنشار[عدل]
موطنه الأصلي جبال الهملايا وفلسطين .
الوصف النباتي[عدل]
خمري اللون احمر له رائحه طيبة يستعمل كمهدئ للاعصاب ومن جذوره يستخرج الزيت والكريم.
الإستعمال[عدل]
في الطب القديم[عدل]
ذكره إبن جزلة في كتابه المعروف بالمنهاج. و الحكيم حسن بن إبراهيم التفليسي في كتابه.كما ذكره الملك المظفر يوسف بن رسول الغساني في كتابه "المعتمد في الأدوية المفردة".
ذُكِر في الإنجيل:
   
فأخذت مريم مناً من طيب ناردين خالص كثير الثمن ودهنت قدمي يسوع ومسحت قدميه بشعرها
   
— يوحنا 3:12
.
في الطب الحديث[عدل]
أنظر أيضا[عدل]
المراجع[عدل]
//////
به ترکی آذری یاتامان ناردوس تاکسیسی:
Yataman nardostaxisi (lat. Nardostachys jatamansi və ya Nardostachys grandiflora) - Nardostaxis cinsinə aid bitki növü.
به ترکی استانبولی هینت سنبولو:
Hint sümbülü (Nardostachys grandiflora), kedi otugiller (Valerianaceae) familyasından bir tür çiçekli bitkiÇin,Hindistan ve Nepal'de Himalayalar'da yetişir. Çan şeklinde, pembe renkli, boyu yaklaşık 1 metreyi bulan bir bitkidir.
//////////////
Nardostachys jatamansi is a flowering plant of the Valerian family that grows in the Himalayas. It is a source of a type of intensely aromatic amber-colored essential oilspikenard. The oil has, since ancient times, been used as a perfume, as a medicine and in religious contexts. It is also called spikenardnardnardin, or muskroot.
Contents
  [show
Description[edit]
Nardostachys jatamansi is a flowering plant of the honeysuckle family that grows in the eastern Himalayas, primarily in a belt through KumaonNepalSikkim and Bhutan.[2] The plant grows to about 1 m in height and has pink, bell-shaped flowers. It is found in the altitude of about 3000–5000 meters. Rhizomes (underground stems) can be crushed and distilled into an intensely aromatic amber-colored essential oil, which is very thick in consistency. Nard oil is used as a perfume, an incense, a sedative, and an herbal medicine said to fight insomnia, birth difficulties, and other minor ailments.[3]
Phytochemistry[edit]
The chemical components of Nardostachys jatamansi have been assayed in a number of different studies. These compounds include:[4]
Historical use[edit]
Main article: Spikenard
Nardostachys jatamansi may have been used as an ingredient in the incense known as spikenard, althoughlavender has also been suggested as a candidate for the spikenard of classical times.[citation needed]
References[edit]
  1. Jump up^ "Nardostachys jatamansi", The Plant List, retrieved 2014-09-19
  2. Jump up^ Bakhru, H.K. (1993). Herbs that heal : natural remedies for good health (3. print. ed.). New Delhi u.a.: Orient Paperbacks. p. 117. ISBN 8122201334.
  3. Jump up^ Dalby, Andrew (2000), Dangerous Tastes: the story of spices, London: British Museum Press, ISBN 0-7141-2720-5 (USISBN 0-520-22789-1) pp. 83–88
  4. Jump up^ Zhang, X; Lan Z; Dong XP; Deng Y; Hu XM; Peng T; Guo P. (January 2007). "Study on the active components of Nardostachys chinensis". Zhong Yao Cai 30 (1): 38–41. PMID 17539300. Retrieved 12 June 2013.

Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
N. jatamansi
Nardostachys jatamansi
(D.DonDC.
  • Fedia grandiflora Wall. ex DC., nom. inval.
  • Fedia jatamansi Wall. ex DC., nom. inval.
  • Nardostachys chinensis Batalin
  • Nardostachys grandiflora DC.
  • Patrinia jatamansi D.Don
  • Valeriana jatamansi D.Don, nom. illeg.



2. این نویسه در كان‌ ـ هی (K‛an-hi) فهرست نشده، اما جزء آوایی    روشن می کند که ارزش آوایی آن  kan، *kam است.
3. Ch. 183, p. 4.
4. ابومنصور (برگردان  آخوندوف، صص 82 ، 241) از sumbul-i-hindī ]سنبل هندی[ نام می‌برد. شلیمر (Terminologie, p. 36) این واژه را نام Andropogon nardoides یا Nardus indica می‌داند. از طرف دیگر، به گفته وی (ص 555). Nardostachys یا Valeriana jatamansi هنوز در ایران یافت نشده، اما می‌توان در قرابادین به جای آن Valeriana sisymbrifolia را کار گرفت که در كوههای شمال تهران فراوان است.
*نامی كه سربازان اسكندر به بلوچستان داده‌اند.
5 . Joret, Plantes dans l'antiquité, Vol. II, p. 648 نیز، ن‌ك: Periplus, 48; and Pliny, xii, 28; Watt, Commercial Products of India, p. 792
ماركوپولو (ed. of Yule, Vol. I, pp. 115, 272, 284) سنبل هندی را جزو محصولات بنگال، جاوه، و سوماترا نام می‌برد. واژه مالایایی nārāwastu كه یول ذكر كرده (ibid., p. 287)، باید با nalada سنسكریت مربوط باشد.
6. Ch. 8, p. 4b.
7. Macdonell and Keith, Vedic index, Vol. I, p. 437; H. Zimmer, Altindisches Leben, p. 68.
8 . كه نخستین‌بار در منبع زیر آمده است: Theophrastus, IX, viii, 2, 3.
9. ن‌‌ك: ص      کتاب پیش رو .
1. Chinese Materia Medica, p. 278.
2. این نویسه در كان ‌ـ‌ هی نیست. این نویسه یك ‌بار دیگر در همــــــان صفحه در Sui šu (4b) در نام رودخانه *Na-mit   (زرافشان) در پادشاهی نان (Nan)    و در صفحه 4a در     ، سرزمین نا‌ ـ ‌سه ‌ـ ‌پو (Na-se-po) (*Na-sek-pwa)؛ به گفته شاوان، نخشب یا نَسَف، (Chavannes, Documents sur les Tou-kiue, p. 146) آمده است. در صفحات 6b و 7a نام رودخانه نا ‌ـ‌ میت (Na-mit)     فرونگاشته  شده. نیز بسنجید با Chavannes and Pelliot, Traité manichéen, pp. 58, 191.
3. iii, 107.
4. Hou Han šu, Ch. 118, pp. 4b-5a پاركر به داستانی مربوط به چوان ‌ـ‌ تسه (Čwan-tse) اشاره می‌كند حاكی از اینكه گوی سرگین‌غلتان را به گلوله عنبر ترجیح می‌داده، و نتیجه می‌گیرد كه آمیزش غیر‌مستقیم با آسیای ‌باختری باید از سده چهارم پ م آغاز شده باشد، یعنی زمانی كه چوان‌ـ‌تسه به رشد و شكوفایی دست یافت. نام منبع این داستان را نیاورده و چه بسا ساخته و پرداخته بعدی باشد:
E. H. Parker, China Review, Vol. XV, p. 372.
5 . همین متن در Sü Han šu با این تغییر آمدهاست: ’’آن را su-ho می‌نامند.‘‘