۱۳۹۴ اسفند ۲۰, پنجشنبه

شاهسفرم، ریحان، ضیمران، حبق، نازبو، در پنجابی نیازبو... شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود... بر سر خوانی که بود نازبو زینت آن خوان بود از رنگ و بو.

شاهسفرم . [ هَِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم . شاهسپرغم . شاه اسپرغم . شاه اسفرهم . شاه اسپرهم . شاه پرم .شاهسپرم . شاه سپرهم . او را بتازی ضیمران گویند و نام مطلق او ریحان است و بطریق مجاز بر سایر ریاحین اطلاق کنند و بعربی او را حماحم نیز گویند و چنین گویند که حماحم شکوفه ٔ او بود و بعضی گویند حماحم شاهسبرم سرخ بود. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). نیز رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 212 و اختیارات بدیعی شود. نوعی از گیاهان خوشبوی باشد. ساق آن باریک چون دو قطرشاخ نعناع و برگ آن بزرگ دو برابر برگ نعناع و بزرگتر ترنجیده و بالای آن تا یک ذرع باشد و عطر آن را گرفته در شربتها کنند و اینکه «لکلرک » آن را به بازیلیک ترجمه کرده است درست نیست . (یادداشت مؤلف ). از اسفرمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به معنی شاه اسپرم است . (فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به شاه اسپرم ، شاه پرم ، شاه سپرم . شاه سپرهم ، شاه اسپرهم ، شاه اسپرغم و شاهسپرغم شود.  دهخدا ضیمران . [ ض َ م ُ / ض َ م َ ] (ع اِ) ضومران . ضومیران . (ابن البیطار). ضمیران . ریحان دشتی . نوعی از ریحان . نوعی است از ریحان دشتی . (منتخب اللغات ). ریحان فارسی . (منتهی الارب ). گیاهی است که شاه اسپرغم گویند. شاهسفرم . (مفاتیح ). شاه اسپرغم ، یعنی بوستان افروز . (دهار). شاهسپرم . شاسپرم . (مهذب الاسماء). شاهسفرم است و بادروج را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). تفلیسی . گل بستان افروز. نازبو. (غیاث ). حبق الماء . پودنه ٔ لب جوی . پودنه ٔ جویباری . (ابن البیطار). پونه . فودنج النهری . کازیمیرسکی گوید: معنی این کلمه درست معین نیست ، گیاهی است خوشبوی از جنس شاهسپرم . در عرب شاهسپرم را ضمیران گویند. ارجانی گوید که شاهسپرم گرم و خشک است در یک درجه و تخم او اسهال صفرایی را تسکین دهد، و طریق علاج او آن است که تخم او را بریان کنند و با آب سرد بکار برند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صاحب اختیارات بدیعی گوید: آن را ضمیران نیز گویند و شاه اسفرم شیرازی خوانند، آن سبز بود نه چون کریانی (؟). صاحب جامع گوید فودنج جویی است و سهو کرده است ، طبیعت وی گرم و خشک بود در دوم ، و گویند سرد بود، محرورمزاج را نافع بود خاصه چون گلاب بر وی زنند، و بر جائی که سوخته باشد ضماد کنند نافعبود و قلاع را نافع بود. (اختیارات بدیعی ). ضمیران . قیل انه الفوتنج . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).  دهخدا.
///////////////

شاهسفرم‌.  حبق کرمانیست و بهتری وی سعتر بود و آن را شاهسفرم کرمانی و ریحان هم گویند طبیعت آن گرم بود در اول و خشک بود در دویم و گویند سرد بود و محلل فضلات دماغ بود و چون آب سرد بر وی ریزند و ببویند محرورمزاج را نافع بود و در ورق وی قبض لطیف بود و سده دماغ بگشاید و دماغ سرد از بخار پاک گرداند و قلاع را بغایت نافع بود و مقوی امعا بود و سینه و شش را از بلغم لزج پاک کند و بر داء الفیل طلا کردن نافع بود و چون به آب سرد برکشند و ببویند خواب آورد و گویند مصلح وی نیلوفر بود و ماسرجویه گوید سودمند بود حرارت و سوختگی را و صداع و خواب آورد
در مخزن الادویه می‌نویسد: شاهسفرم معرب شاهسپرم فارسی است بمعنی سلطان الریاحین و نیز بفارسی نازبو معروف به ریحان مطلق است و بفرنگی اسمیم و قسمی که برگ آن بزرگ است اسمیم ماکتوم بمعنی برگ بزرگ و قسمی که برگ آن ریزه است اسمیم باروم یعنی برگ کوچک و بهندی تلسی نامند و بعضی غیر تلسی دانسته‌اند و ماهیت آن ریحان سبز مایل بزردی ریزه‌تر برگ است و قسمی سبز تیره و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که حبق کرمانیست و بهترین آن سعتری بود کرمانی نامند و ریحان یزدی نیز.
////////////////
 نازبو. (اِ) ریحان . (محیط اعظم ) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (شمس اللغات ). ریحان . شاهسفرم . (ناظم الاطباء). شاه اسپرم . شاه اسفرغم . (بحر الجواهر) :
بر سر خوانی که بود نازبو
زینت آن خوان بود از رنگ و بو.
/////////////
حبق کرمانی . [ ح َ ب َ ق ِ ک ِ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم . (آنندراج ). شاهسفرم . حبق نبطی . حماحم . ریحان (؟). رجوع به حبق صعتری شود.
////////////
ریحان(شاهسفرم)
http://www.peykshafa.ir/Images/Content/4953958538469869742.jpg
http://www.peykshafa.ir/images/%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D9%853.jpg

شاهسفرم، ریحان
Ocimum basilicum O. minimum,
معرب شاهسپرم فارسی است به معنی سلطان‌الریاحین و نیز به فارسی نازبو معروف به ریحان مطلق است و به عربی ضمیران نامند؛ ریحان سبز مایل به زردی ریزه‌تر برگ است و قسمی بزرگ برگ سبز تیره و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که حبق (پونه) کرمانی است و بهترین آن سعتر(صعتر-آویشن) می‌بود که کرمانی بود و ریحان یزدی نیز.
طبیعت آن در اول گرم و در دوم خشک است.
خواص آن به عنوان باز کننده گرفتگی های دماغی و حل کننده اورام اعضاء و معالج خفقان و ضعف معده است. عصاره آن با شکر برای رفع درد سینه و آسم و سرفه مفید مضمضه و جویدن آن زخم های دهان را برطرف می سازد استشمام آن سردرد اشخاص با مزاج گرم را معالج و تخم آن در مقابل سموم  مقاوم و معتدل کننده تمام امزجه می باشد
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
//////////////////////
ریحان

در اینجا در پی آنم که تاریخچه جنسی از گیاهان را به دست دهم که هنوز مورخان در آن گفتگو نکرده اند ، یعنی اُکیموم ، Ocimum ، جـــــــــــنس بزرگی از تیره نعـــــــــناع، لبدیسیان، Labiatae.  با این دیدگاه رایج اکثر شارحان تئوفراستوس و پلــــــینی همداستان نیستم  که   2501 یا  اُکیموم همـــــان ریــــــحان، ریحان رســـــمی ،Ocimum basilicum  لینه (Linné) است.  تئوفراستوس چندین جا از اُوکیمون، okimon یاد کرده، اما آنچه باز مینماید درختچه است نه گیاه علفی، فزون بر اینکه بر هیچ یک از صفات ویژه Ocimum basilicum انگست نگذارده است.  وی در تفسیر خود بر پلینی (xx, 48)  بجا می‌گوید که چنین گونه‌ای را برداشت نمی‌کند چرا که این گونه در اصل فرآورده  هند (یا در واقع، چنان که خواهیم دید، ایران) است و هیچ‌گاه خودرو یافت نمی‌شود.  فی بدرستی از گفته وارو (Varro) ، به این برداشت می رسد که اُکیمومی را که پلینی در نگر داشت باید در بین گیاهان تیره حــــــــــــــبوبات، جنس Hedysarum، عدس تلخه ، Lathyrus، خل‌ماش یا  اسپست،  Medicago یافت[1]. سند مؤید این نتیجه‌گیری را ابن‌بیطار به دست داده که تألیف سترگ او بیشتر بر کتاب دیوسکوریدس همراه با ذیل‌های تازی نویسان استوار بوده است.  ابن‌بیطار در سخن از گیاهی که ما اُکیموم می‌نامیم، به  اُکیمون دیوسکوریدس (ii, 171) اتکا نمی‌کند و در واقع هیچ سخنی از او نیاورده 2 به واگوئی داده‌های تازی نویسان بسنده نمی کند: همین تعین کننده است و باعث می‌شود هر گونه ارتباط بین ocimum در نزد مردمان باستان و گونه‌ای که از خاور می‌آید و علم گیاهشناسی ما آن را Ocimum می‌نامد از میان برخیزد. 3
به دلایل کافی می‌توان حدس زد که، اگر نگوییم چند، دست کم یک گونه از این گیاه بومیِ ایران بوده و از آنجا به هند، چین و شاید باختر‌زمین رفته است.  این گونه همان اُکــــــــــیوم باسیلیکوم، Ocimum basilicum ، ریحان/ ریحــــــان رسمی[2]است. نــــــــام 2502 ("شاهانه") نخست در نوشته های بیزانسی در کتاب آیتیوس (Aetius) (سده ششم) و سیمیون ست (Symeon Seth) نام نوعی Ocimum آمده و چون یونانیان شاه ایران را تنها با نام "شاه" (2503) می‌شناختند، چه بسا نام یونانی از روی الگوی فارسی شاه‌اسپرم، šāh-siparam (spram) šāh-i sfaram  شاه‌اسفرم  ساخته شده باشد که به معنی "برگ خوشبوی شاه" و نام ریحان است. [3] ارزش این گیاه در برگهای آن است که خوردنی است و چاشنی شورباها یا خوراکهای دیگر است، با مزه ای کما بیش میخک سان.  شیره برگها هم کاربرد پزشکی دارد.
در واقع همان‌طور که واژه "basil" زبان انگلیسی نشان می دهد، گیاهشناسان اروپا ریحان را با این نام یونانیِ میانه، که در دوره کلاسیک باستان نبود شناختند. ازیراست که جان جرارد نامی2 ‌گوید: " یونانیان متأخر آن را basilikon نامیده‌اند: در فروشگاهها نیز به آن Basilicum و Regium می‌گویند: نام اسپانیایی آن Albahaca است؛3 در فرانسه Basilic ، در انگلیسیThe lesser Basill gentle, The greater Basill royal, Garden Basill, Basill و Bush Basill. " رمبرت دودوئنز4 از ریحان شاهوار (basill royall) یا بزرگ (great basill) سخن رانده گوید: "در این سرزمین فروشندگان گیاهان دارویی آن را در باغچه‌های خود می‌کارند. " نشانه های فراوان در تأیید این گمان سیکن‌برگر (Sickenberger) هست که صلیبیونی که به اروپا بازگشتند ریحان را وارد اروپا کردند،5 در حالی که نام عربی که در اسپانیا و پرتغال برگزیدند نشان می دهد انتقال آن به اروپای باختری کار مورها بوده است.
دو رقم از این گیاه در سراسر ایران و ترکستان روسیه فراوان یافت می‌شود یکی با برگهای سبز و دیگری با برگهای سرخ سیه فام. 6 به گفته ابن‌سینا این گیاه در کوههای اصفهان می‌روید. 7
ابومنصور خواص دارویی آن را برشمرده است. 8 در سرتاسر هند، مالایا و چین نیز کشت می‌شود. 9
 راکسبرگ[4] گفته است Ocimum basilicum بومیِ ایران است و از آنجا با نامهای فارسی deban-šah و deban-macwassi به باغ گیاه‌شناسی کلکلته فرستاده شد.  به گفته اینزلی،2 سِرجان ملکم این گیاه را از ایران، که در آنجا فراوان است، به هند برد.  چه بسا چنین باشد اما روشن است که ریحان از دورانهای بسیار پیشتر از این در هند شناخته شده بود، چرا که انواع نامهای سنسکریت برای آن هست . وات3 نیز بر این عقیده است که این گیاه بومیِ ایران و سند بوده است. اکنون آن را در سرتاسر منطقه گرمسیر هند از پنجاب تا برمه کشت می‌کنند.
در چینی Ocimum basilicum را 2594 (*la-lak) lo-lo گویند.  بازنمائی آن نخست در Ts‘i min yao šu  از سده ششم آمده و گفته شده است که شــــی لو (Ši Lo) (333-273) این نام را (به دلیل شباهت نویسه دوم با نام خودش، بسنجید با ص کتاب پیش رو)، نهی کرد و آن را به 2505 lan hia تغییر داد؛ اما تائو هون- کین (T‘ao Huń-kiń) (536-451) دوباره از آن به نام lo-lo یاد و نام مردم پسند   2506  Si-wań-mu ts‘ai ("سبزی ایزدبانوی  سی ـ  وان ـ  مو") را برای آن آورده است.  Ts‘i min yao šu از کتاب پیش از خود 2507 Wei huń fu sü ("دیباچه بر اشعار وی‌ هون") آورده است که گیاه lo-lo در تپه‌های کون ـ ون (K‘un-lun) می‌روید و از فرهنگ آغازی بربرهای باختری (   2508   ) می‌آید.  چنین می نماید که این سخن گویای خاستگاه  بیگانه گیاه باشد؛ با این همه در هیچ‌یک از گیاهنامه‌های سپسین سخنی ازآمدن این گیاه از خارج نیست. از این میان گیاهنامه دوره کیاـ یو (Kia-yu) (64-1056) نخستین کتابی است که از ورود ریحان به جرگه گیاهان دارویی یاد کرده است. نام lo-lo در زبان چینی هیچ معنایی ندارد و با نخستین نگاه روشن می شود واژه‌ای است بیگانه.  هر دو بخش  این نام بارها در آوانگاشت واژه‌های سنسکریت بکار رفته اند.  در واقع، یکی از نامهای سنسکریت ریحان karālaka (یا karāla) است و *la-lak (*ra-lak) چینی درست با آن همخوانی دارد؛ هجای آغازین -ka گاه در گویشهای بومی هند می‌افتد. 4 اگر این همخوانی اتفاقی بوده باشد بس شگفت است، اما باور به چنین رویدادی چندان شدنی نیست.
گیاهی هم هست به نام  2509 *fu (bu)-lan-la-lak‘ fou-lan-lo-lo که تنها  چن تسان ـ کی از سده هشتم روییدنـش در سغدیانه (کان / ńK‘a) و شـبـــــاهتش بـــــه  2510 p‘o  (Magnolia hypoleuca) hou، همـــــان hō-no-ki ژاپنی را یاد کرده است. [5]  ازیراست که در Pen ts‘ao kań mu این یادداشت به hou-p‘o  پیوست شده است.  این گیاه سغدی و نامش همچنان ناشناخته مانده اند.  پیش از هر چیز بسیار دور است که در اینجا نوعی ماگنولیا در نگر باشد؛ این گیاه از جنسهای ویژه خاور دوراست که تا آنجا که من می‌دانم در هیچ‌یک از سرزمین های ایران یافت نشده است.  بواسیه (Boissier) در  گیاهان خاورزمین،"Flora Orientalis" از هیچ نوع ماگنولیا نام نبرده است.  نام بیگانه مرکب می نماید و دومــــین جزء  آن یعنی lo-lo مانند نام هندی ـ چینی ریحان است و از همینرو می‌توان به درستی تمامی این نام را به معنای گونه‌ای ریحان ایرانی یا عضو دیگری از جنس Ocimum شمرد.
ریحان را در فارسی میـــــانه پلنگ ‌مشک،  palangmušk و در فارسی نو پلنمشگ، palańmišk می‌گویند و نام عربی ـ فارسی آن فلنج‌مشک،   falanjmušk  و فرنج‌مشک، faranjmušk است.  ابومنصور آن را فرنجمشک  نگاشته (در ارمنی، پ'لنگمشگ p‘alangamušk2 و دومین جزء  mušk یا mišk ، مشک، است و جزء  نخست به معنای هر چیز خالدار چون پلنگ یا زرافه؛  بدین ترتیب این نام به معنای "خالدار و مشک‌بو" است.  این تعریف دربست پذیرفتنی است چرا که برگ برخی انواع ریحان خالدار است.  جان پارکینسون3 در گفتگو از نامهای گوناگون ریحان می‌گوید: "اولی را بیشتر  Ocimum vulgare یا O. Vulgatius و O. Citratum نامند.  در زبان انگلیسی آن را ریحان رسمی یا ریحان باغی (Common / garden Basill) گویند.  دیگری Ocimum minimum یا Gariophyllatum نام دارد که در انگلیسی آن را ریحان میخکی/ ریحان قهوه‌ای (Clove Basill) یا ریحان بوته‌ای  (Bush Basill)می‌گویند.  نوع آخر را از روی محل رویش یا شکل برگـــــــــــــــــــــــهای خال‌مخالی و تــــــــــــابدارش O. latifolium, Ocimum Indicum maculatum و O. Citroatum گویند. در زبان انگلیسی، بر پایه شکل لاتین، آن را ریحان هندی (Indian Basill) ، ریحان پهن‌برگ (Broade leafed B. ) ، ریــــــــــــحان خالدار یا تابدار، (Spotted / Curled Basill) ، ‌نامند؛ تا کدامیک پسند افتد. 4" صورتهای عربی بر پایه  آواهای pala فارسی ساخته شده‌اند؛ و کمابیش شگفت انگیز است که دوزی5 faranjmušk [فرنج‌مشک] عربی را "مشک فرنگی‌ها" گرفته با این که از گونه‌های دیگر چون baranj و falanj نیز یاد کرده است[6].
 گرچه نام فارسی میانه و این آوانگاشت چینیِ همانندی ای دارند، گمان نکنم بتوان این دو را یکی شمرد.  آوانگاشت چینی نیازمند یک واکه‌گون آغازین و یک واکه u- است؛ در حالی که صورت ایرانی، همان‌طور که با وام‌واژه موجود در زبان ارمنی به طور قطع تأیید می‌شود؛ دارای صامتی آغازین است که در پی آن یک a می‌آید.  بیشتر مایلم *bu-lan را واژه سغدی و برگرفته ازبودا، بودان، bōδan , bōδa ("عـــــــطر") بدانـــــــم. [7] بدیــــــن ترتیب، نامِ *bu-lan ra-lak به معنای "ریحان خوشبو" خواهد بود (که همبرابر  است با ریحان شیرین [sweet basil] در انگلیسی)، و عطر خاص ویژگی برجسته این گیاه است.  چون رستنگاه گیاه سغد است، یکسره درست است که این نام را سغدی بنامیم؛ به هر روی شاید جزء  دوم بخشی از این واژه سغدی نبوده و چن تسان ـ کی آن را افزوده باشد؛ همچنین شاید این نام به گونه‌ای دیگر از Ocimum یا به گونه ای خاص از Ocimum basilicum که در نتیجه کشت  تفاوت کرده داده شده باشد. می‌دانیم که بوی،  bōi، بو،  در فارسی امروزی به صورت ترکیب وارد نام شمار ی از مواد خوشبو شده است،2 و واژه فارسی ناز بو، nāz-bō هم یکی از نامهای ریحان است. به همین ترتیب، ریحان را در زبان سنسکریت gandhapatra می‌گویند (به معنای "برگ خوشبو، ریحان").
یک یا چند گونه از (gratissimum, sanctum, basilicum) Ocimum از هند وارد و در مجمع‌الجزایر مالایا پراکنده شد.  نام سنسکریت surasī یا surasā در زبان مالایی تبدیل به sulasi شده؛ همین نام در جاوه‌ای  selasih یا sulasih و در زبان سوندایی salasih شده است.  زبان جاوه‌ای tulasih و telasih را نیز از tulasī سنسکریت گرفته است. 3 در دستنوشته باور،  (Bower Manuscript)دو نوع surasā ، یعنی ارقام سفید و سیاه گیاهِ تولسی (Tulsi) آمده است. 4 این گیاه در فرهنگ مردم هند نقشی بزرگ دارد.  اودریک پوردنونی (Odoric of Pordenone) می‌گوید: "در این سرزمین برابر خانه هر کس گیاهی است که قطر شاخه‌هایش به ستونی ماند و تا آبیاری می شود خشک نمی‌شود. " یول5 به درستی می‌گوید این گیاه همان تولاسی (tulasi) مقدس (Ocimum sanctum) است.  در قرابادین ایران و عرب کاربردی گسترده دارد. 6 نامهای عربی آن چنین اند: بادروج[8]، حوک ، ریحان، کبر، اغین، حماحم.  ساینو-ایرانیکا، برتولد لوفر که روانش شاد باد!
///////////////////////
 ریحان (نام علمیOcimum basilicum) نام گیاهی یک‌ساله از تیرهٔ نعناعیان است که آن را در فارسی «شاهِسپَرَم» و «شاهسپرغم»[۱] و نازبو[۲] نیز گفته‌اند. برگ‌های معطرش را خام می‌خورند، و لعاب دانه‌های سیاهش برای نرم کردن دست به کار می‌رود. در دو نوع سبز و بنفش وجود دارد.این سبزی بیشتر به عنوان سبزی خوردن استفاده می شود.
//////////////////////////
الريحان الملكي أو الريحان أو الحبق هو نبات عطري يتبع الفصيلة الشفوية. يدخل في تحضير الحساء والسلطات وتحسين نكهة الشاي. وأما زيته فيدخل في صناعة العطور والمشروبات.
محتويات
  [أظهر] 
الوصف النباتي[عدل]
أوراق نباتية عطرية. كان الأوروبيون في القرن 17 يستعملون الريحان لعلاج نزلة البرد والثآليل والبثور والديدان المعوية.وفي الهند يستعمل الريحان ضد البكتريا فوق الجسم وزيته يعالج حب الشباب ويخفف آلام الروماتيزم وبه مواد ضد السرطانات لأنها تنشط جهاز المناعة بزيادة الأجسام المضادة 20%. وبه مضادات أكسدة وفيتامين ج وفيتامين A يحميان تلف الخلايا. ومغلي أوراق الريحان يعالج الالتهاب الرئوي ونزلات البرد ويفيد في حمي الملاريا.
يجدر بالذكر ان الريحان يتمتع برائحة عطرية ويشتهر استخدامه من قبل النساء في الخليج العربي كعطر ويطلق عليه اسم (المشموم) وكان يتغنى به في ابيات الشعر الشعبي.و يزرع الريحان بكثرة منطقة حلي بمحافظة القنفذة التابعة لمنطقة مكة المكرمة وكذلك على امتداد الساحل الغربي لشبه الجزيرة العربية.
يستفاد من بذور الريحان لعمل شربات البلنكو المحلى بالسكر والمطعم بماء الورد والهيل.
المعلومات الغذائية[عدل]
يحتوي كل 100غ من الريحان، بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية :
  • السعرات الحرارية: 22
  • الدهون: 0.64
  • الكاربوهيدرات: 2.65
  • الألياف: 1.6
  • البروتينات: 3.15
  • الكولسترول: 0
الفوائد الصحية للريحان[عدل]
  1. يحتوى الريحان على فيتامين A وفيتامين C بجانب عناصر الحديد والكالسيوم كالسيوم والبوتاسيوم بوتاسيوم والماغنسيوم مغنسيوم.
  2. إحتواء الريحان على عنصر الماغنسيوم يساعد أيضاً على حماية القلب قلب من الأزمات حيث يحث العضلات والأوعية الدموية على الإرتخاء وتحسن إندفاع الدم دم وتقليل خطورة عدم الإنتظام فى إيقاع القلب أو تقلصات العضلات والأوعية الدموية.
  3. يعتبر الريحان مصدراً جيداً لفيتامينفيتامين ألف وذلك لاحتوائه على تركيز عالي من الكاروتينات كاروتينات Carotenoids وأهمها بيتا كاروتين beta-caroten والذي يطلق عليه Pro-vitamin A حيث يمكنها التحول إلى فيتامين A ومعروف أن البيتا كاروتين مضاد أكسدة أقوى من فيتامين A نفسه فلا يتوقف فعله على حماية الطبقات المبطنة epithelial cells للعديد من تراكيب الجسم بدن بما فى ذلك الأوعية الدموية من تأثير الشوارد الحرة المدمرة ولكنها أى beta-carotene تقوم أيضاً بمنع الشوارد الحرة Free-radicals من العمل
وصلات خارجية[عدل]
طريقة الزراع
يزرع بطريقتين
١-يزرع هذا النبات عن طريق العقل الغضة بمجرد غرز أحداها في أصيص أو في التربة مباشرة مع المداومة عليه بالري فتتكون الجذور
٢-يزرع عن طريق البذور
/////////////////
به دیوهی (مالدیوی)
ގަނދަކޯޅި(ސައިންޓިފިކް ނަން: Citrus maxima)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Pomelo) އަކީ ކުޅިތުޅާގަހާ ވައްތަރުގޮތަކަށް ހުންނަ ގަހެކެވެ. މިގަހުގެމާ ހުންނާނީ އެއްތަނޑެއްގައި ކުދިކުދި ފިޔަތަކެއް ފޮޅިފައެވެ. މީގެ ދެވައްތަރެއް ހުރެއެވެ. އެއީރަތް ގަނދަކޯޅިއާއި، ހުވަނދު ގަނދަކޯޅިއެވެ. މިއީ ވަރަށް ގަދަ ޒަވިވަހެއް ހުންނަ އެއްޗެކެވެ. މީގެ ފަތާއި އޮށް ބޭހަށް ބޭނުންކުރެއެވެ. އަދި ބައެއް ފަހަރު މީގެ ފަތް ކެއުމަށް ވެސް ބޭނުން ކުރެއެވެ.

ގަނދަކޯޅި ގަސް އާންމުކޮށް ހެދެނީ 60-30 ސެންޓި މީޓަރާއި ދެމެދުގެ އުސްމިނަށެވެ. ފަތުގެ ދިގުމިނުގައި 5-3 ސެންޓި މީޓަރުގެ ދިގުމިން ހުރެއެވެ. އަދި 3-1 ސެންޓި މީޓަރާއި ދެމެދުގެ ފުޅާމިން ހުރެއެވެ.
////////////////////
به کردی ریحان:
Rihantoprihanmerzekewrihana maran(ocimum basilicum) riwekek ji famîleya gezika derewîn e. Biharbehnek e û di pêjgeha kurd de herwiha tê bikaranîn. Yeksalane ye, ji hewaya nermayiyê hez dike. Merzekewa gihîştî 20-60 cm bilind dibe. Rengê wê kesk e.
Bêhna wê mêşan direvîne. Him bi xavî, him jî wekî biharatê tê xwarin. Ji ber ku zû tehma xwe winda dike, baştir e mirov berî bi bidawîbûna kelandinê (yan pijandin, biraştinê) tevlî xwarinan bike. Li malan di kulbikan da diçînin. Ku meriv destî xwe rûyê dixe bihînê xweş belav dibe.
////////////////
به عبری ریحان (؟)
רֵיחָן או בזיליקום (שם מדעי: Ocimum basilicum) הוא צמח תבלין ממשפחת השפתניים (Labiatae).
///////////////
به پنجابی نیازبو:
نیازبو پھلوالے بوٹیاں دے تلسی ٹبر دا اک بوٹا اے۔ ایہ خوشبو والا بوٹا اے۔ نیازبو دکھنی ایشیاء، چین، چڑھدا دکھنی ایشیاء تے نیوگنی دا واسی اے۔[1] ہندستان وچ ہزاراں وریاں توں ایہنوں اگایا جاریا اے۔[2] ایہ دکھنی ایشیاء دا واسی تے خوشبو والا بوٹا اے۔ پرانے یونانی حکیم جیویں تھیوفراسٹس تے ڈائیوسکوریڈس ایس بوٹی نوں جاندے سن۔
////////////////
به پ ریحان (په لاتينOcimum basilicum) د نعناعگانو څخه یو درملي بوټي دي چې د مسالې په توگه کارېږي او په آسيا اواروپا شنه کېږي.شتو ریحان:
////////////////
به زبان هندی فیجی تولسی:
Tulsi (Scientific naam: Ocimum basilicum , English: basil, common basil, mint, sweet basil, Kaiviti: tomole, Hindi:) ek rakam ke herb hai jiske Hundu log puja me kaam me laae hai. Ii garam des me hoe hai. Tulsi ke dharmik aur medicinal properties ke khaatir boya jaawe hai. Ii herb south asia mein achchhaa jaana jaawe hai aur Ayurveda mein commonly use hoe hai.
////////////
به آذری عادی ریحان (ریحان رسمی)،دیریک ریحانی، نچیب ریحان:
Adi reyhandirrik reyhanı və ya nəcib reyhan (lat. Ocimum basilicum) - dalamazkimilər fəsiləsinin reyhancinsinə aid bitki növü.
به ترکی فِسلِن:
Fesleğen (Ocimum basilicum), ballıbabagiller (Lamiaceae) familyasından tek yıllık ve genellikle ılıman bölgelerde yetişen bir bitki türü.
Yemeklerde kullanılmak üzere tarımı yapılan fesleğenin kökeni Asya'nın dönenceler arasında kalan bölgelerine dayansa da, günümüzde yeryüzünün öteki ılıman bölgelerine de yayılmıştır.
//////////////
BasilThai basil, or sweet basil, is a common name for the culinary herb Ocimum basilicum (UK /ˈbæzəl/;[1]US /ˈbeɪzəl/[2]) of the family Lamiaceae (mints), sometimes known as Saint Joseph's Wort in some English speaking countries.
Basil is possibly native to India,[3] and has been cultivated there for more than 5,000 years.[4] It was thoroughly familiar to the Greek authors Theophrastus[5] and Dioscorides. It is a half-hardy annual plant, best known as a culinary herb prominently featured in Italian cuisine, and also plays a major role in Southeast Asian cuisines ofIndonesiaThailandMalaysiaVietnamCambodiaLaos, and Taiwan. Depending on the species and cultivar, the leaves may taste somewhat like anise, with a strong, pungent, often sweet smell.
There are many varieties of Ocimum basilicum, as well as several related species or species hybrids also called basil. The type used in Italian food is typically called sweet basil, as opposed to Thai basil (O. basilicum var.thyrsiflora), lemon basil (O. X citriodorum) and holy basil (Ocimum tenuiflorum), which are used in Asia. While most common varieties of basil are treated as annuals, some are perennial in warm, tropical climates, including holy basil and a cultivar known as 'African Blue'.
Contents
  [show
Etymology[edit]
The word basil comes from the Greek βασιλεύς (basileus), meaning "king",[6] as it has come to be associated with the Feast of the Cross commemorating the finding of the True Cross by St. Helena, mother of the emperorConstantine I.[7] The herbalist John Gerard noted that those stung by scorpions would feel no pain if they ate of basil,[8] and Nicholas Culpeper noted of basil that it was "an herb of Mars and under the Scorpion, and therefore called Basilicon",[9] relating it to basilisk. The Oxford English Dictionary quotes speculations that basil may have been used in "some royal unguent, bath, or medicine". Basil is still considered the "king of herbs" by many cookery authors.[10]
Nomenclature and taxonomy[edit]
Most commercially available basils are cultivars of sweet basil. There are over 160 named cultivars available, with new ones appearing every year. There are also a number of species sold. Here are some basils commonly sold in the US.[4]
For a more complete list, see List of basil cultivars
Similar species[edit]
Culinary use[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/72/Basilic-spice.jpg/220px-Basilic-spice.jpg
Dried basil leaves
Basil, fresh
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
94 kJ (22 kcal)
2.65 g
1.6 g
0.64 g
3.15 g
(33%)
264 μg
(29%)
3142 μg
(3%)
0.034 mg
(6%)
0.076 mg
(6%)
0.902 mg
(4%)
0.209 mg
(12%)
0.155 mg
(17%)
68 μg
(2%)
11.4 mg
(22%)
18.0 mg
(5%)
0.80 mg
(395%)
414.8 μg
(18%)
177 mg
(24%)
3.17 mg
(18%)
64 mg
(55%)
1.148 mg
(8%)
56 mg
(6%)
295 mg
(0%)
4 mg
(9%)
0.81 mg
Other constituents
Water
92.06 g
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database
Basil is most commonly used fresh in cooked recipes. In general, it is added at the last moment, as cooking quickly destroys the flavor. The fresh herb can be kept for a short time in plastic bags in the refrigerator, or for a longer period in the freezer, after being blanched quickly in boiling water. The dried herb also loses most of its flavor, and what little flavor remains tastes very different, with a weak coumarin flavor, like hay.
Basil is one of the main ingredients in pesto—a green Italian oil-and-herb sauce.
The most commonly used Mediterranean basil cultivars are "Genovese", "Purple Ruffles", "Mammoth", "Cinnamon", "Lemon", "Globe", and "African Blue". The Chinese also use fresh or dried basils in soups and other foods. InTaiwan, people add fresh basil leaves to thick soups (Chinese羹湯pinyingēngtāng). They also eat fried chickenwith deep-fried basil leaves. Basil (most commonly Thai basil) is commonly steeped in cream or milk to create an interesting flavor in ice cream or chocolates (such as truffles). The leaves are not the only part of basil used in culinary applications, the flower buds have a more subtle flavor and they are edible.
Thai basil is also a condiment in the Vietnamese noodle soup, phở.
Seeds[edit]
When soaked in water, the seeds of several basil varieties become gelatinous, and are used in Asian drinks and desserts such as faludasherbet or hột é.
Folk use[edit]
Basil is used for its medicinal properties in Ayurveda, the traditional medicinal system of India and Siddha medicine, a traditional Tamil system of medicine.
Other cultivars[edit]
Further information: List of basil cultivars
Several other basils, including some other Ocimum species, are grown in many regions of Asia. Most of the Asian basils have a clove-like flavor that is, in general, stronger than the Mediterranean basils. The most notable is the holy basil or tulsi, a revered home-grown plant in India and Nepal. In China, the local cultivar is called (Chinese九層塔pinyinjiǔ céng tǎ; literally: "nine-level pagoda"), while the imported varieties are called (Chinese羅勒pinyinluó lè) or (Chinese巴西里pinyinbā xī lǐ), although [巴西里] often refers to a different plant—parsley.
Lemon basil has a strong lemony smell and flavor very different from those of other varieties because it contains a chemical called citral. It is widely used in Indonesia, where it is called kemangi and served raw, together with raw cabbagegreen beans, and cucumber as an accompaniment to fried fish or duck. Its flowers, when broken up, are a zesty salad condiment.
Chemical components[edit]
The various basils have such different scents because the herb has a number of different essential oils that come together in different proportions for various breeds. The strong clove scent of sweet basil is derived fromeugenol, the same chemical as actual cloves.[14] The citrus scent of lemon basil and lime basil reflects their higher portion of citral, which causes this effect in several plants including lemon mint, and of limonene, which gives actual lemon peel its scent. African blue basil has a strong camphor smell because it contains camphor and camphene in higher proportions. Licorice basil contains anethole, the same chemical that makes anise smell like licorice, and in fact is sometimes called "anise basil."
Other chemicals that help to produce the distinctive scents of many basils, depending on their proportion in each specific breed, include:
Based on chemical content, basils can be divided into four groups:
  1. French; Ocimum basilicum, contains lower amounts of phenols
  2. exotic; contains methyl chavicol (40–80%)
  3. methyl cinnamate – ether 90%
  4. eugenol
Aroma profiles[edit]
Cultivation[edit]
File:Timelapse-Basil-growing.ogv
Timelapse of growing basil
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/80/Basil-PWittal.JPG/200px-Basil-PWittal.JPG
Basil growing in the sun
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/3/3b/Basil_sprout.jpg/200px-Basil_sprout.jpg
Basil sprout at an early stage
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f2/Ocimum_basilicum_desiccated_5145~2016_01_03.JPG/200px-Ocimum_basilicum_desiccated_5145~2016_01_03.JPG
Desiccated basil showing seed dispersal
Most culinary and ornamental basils are cultivars of the species Ocimum basilicum, but other species are also grown and there are many hybrids between species. Traditionally a green plant, some varieties, such as 'Purple Delight' have leaves that appear purple.[23]
Basil grows between 30–130 cm (12–51 in) tall, with opposite, light green, silky leaves 3–11 cm (1.2–4.3 in) long and 1–6 cm (0.39–2.36 in) broad. The flowers are small, white in color and arranged in a terminal spike. Unusual among Lamiaceae, the four stamens and the pistil are not pushed under the upper lip of the corolla, but lie over the inferior lip. After entomophilous pollination, the corolla falls off and four round achenes develop inside the bilabiate calyx.
Basil is very sensitive to cold, with best growth in hot, dry conditions. It behaves as an annual if there is any chance of a frost. In Northern Europe, Canada, the northern states of the U.S., and the South Island of New Zealand it will grow best if sown under glass in a peat pot, then planted out in late spring/early summer (when there is little chance of a frost).[24] Additionally, it may be sown in soil once chance of frost is past. It fares best in a well-drained sunny spot.
Although basil grows best outdoors, it can be grown indoors in a pot and, like most herbs, will do best on an equator-facing windowsill. It should be kept away from extremely cold drafts, and grows best in strong sunlight, therefore agreenhouse or row cover is ideal if available. It can, however, be grown even in a basement, under fluorescent lights.
If its leaves have wilted from lack of water, it will recover if watered thoroughly and placed in a sunny location. Yellow leaves towards the bottom of the plant are an indication that the plant has been stressed; usually this means that it needs less water, or less or more fertilizer.
In sunnier climates such as Southern Europe, the southern states of the U.S., the North Island of New Zealand, and Australia, basil will thrive when planted outside. It also thrives over the summertime in the central and northern United States, but dies out when temperatures reach freezing point. It will grow back the next year if allowed to go to seed. It will need regular watering, but not as much attention as is needed in other climates.
Basil can also be propagated very reliably from cuttings with the stems of short cuttings suspended for two weeks or so in water until roots develop.
Once a stem produces flowers, foliage production stops on that stem, the stem becomes woody, and essential oil production declines. To prevent this, a basil-grower may pinch off any flower stems before they are fully mature. Because only the blooming stem is so affected, some stems can be pinched for leaf production, while others are left to bloom for decoration or seeds.
Once the plant is allowed to flower, it may produce seed pods containing small black seeds, which can be saved and planted the following year. Picking the leaves off the plant helps promote growth, largely because the plant responds by converting pairs of leaflets next to the topmost leaves into new stems.
Companion planting[edit]
In double-blind taste tests, basil has been found not to significantly affect the taste of tomatoes when planted adjacent to them.[25]
Diseases[edit]
Basil suffers from several plant pathogens that can ruin the crop and reduce yieldFusarium wilt is a soil-borne fungal disease that will quickly kill younger basil plants. Seedlings may also be killed by Pythium damping off.
A common foliar disease of basil is gray mold caused by Botrytis cinerea; it can also cause infections post-harvest and is capable of killing the entire plant.Black spot can also be seen on basil foliage and is caused by the fungi genus Colletotrichum.
More recently, downy mildew of basil caused by Peronospora belbahrii has been a huge problem for both commercial producers and home growers. The disease was first reported in Italy in 2004,[26] and was also reported in the U.S. in 2007 and 2008[27][28] and has been steadily increasing in prevalence, distribution, and economic importance since then.
Potential health effects[edit]
Recently, there has been much research into the health benefits conferred by the essential oils found in basil. Scientific studies in vitro have established that compounds in basil oil have potent antioxidantantiviral, and antimicrobial properties, and potential for use in treating cancer.[29][30][31][32] In addition, basil has been shown to decrease the occurrence of platelet aggregation and experimental thrombus in mice.[33] It is traditionally used for supplementary treatment of stress, asthma and diabetes mellitus in India.[34]
Basil, like other aromatic plants such as fennel and tarragon, contains estragole, a known carcinogen and teratogen in rats and mice. While human effects are currently unstudied, extrapolation using body weight from the rodent experiments indicates that 100–1000 times the normal anticipated exposure still probably produces a minimal cancer risk.[35]
Cultural aspects[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9a/Xylocopa_pubescens_female_with_mite_1.JPG/220px-Xylocopa_pubescens_female_with_mite_1.JPG
A female carpenter bee foraging on basil
There are many rituals and beliefs associated with basil. The French sometimes call basil "l'herbe royale" ("royal herb"),[36] while in Welsh it has the synonymous name "brenhinllys".[37][38] Jewish folklore suggests it adds strength while fasting.[39] In Portugal, dwarf bush basil is traditionally presented in a pot, together with a poem and a pom-pom, to a sweetheart, on the religious holidays of Saint John and Saint Anthony. However, basil represented hatred in ancient Greece, and European lore sometimes claims that basil is a symbol of Satan.[40] African legend claims that basil protects against scorpions, while the English botanist Culpeper cites one "Hilarius, a French physician" as affirming it as common knowledge that smelling basil too much would breed scorpions in the brain.
Holy basil, also called tulsi, is highly revered in Hinduism. It is believed that the herb was found growing on the original cross of Christ when it was discovered by the Empress Helena, and hence basil has religious significance in the Greek Orthodox Church, where it is used to sprinkle holy water.[41] The Bulgarian Orthodox ChurchSerbian Orthodox ChurchMacedonian Orthodox Church and Romanian Orthodox Church use basil (Bulgarian and Macedonian: босилекRomanianbusuiocSerbianбосиљак) to prepare holy water and pots of basil are often placed below church altars.[42]
In Europe, basil is placed in the hands of the dead to ensure a safe journey.[43] In India, they place it in the mouth of the dying to ensure they reach God.[44]The ancient Egyptians and ancient Greeks believed it would open the gates of heaven for a person passing on.[45]
In Boccaccio's Decameron a memorably morbid tale (novella V) tells of Lisabetta, whose brothers slay her lover. He appears to her in a dream and shows her where he is buried. She secretly disinters the head, and sets it in a pot of basil, which she waters with her daily tears. The pot being taken from her by her brothers, she dies of her grief not long after. Boccaccio's tale is the source of John Keats' poem Isabella or The Pot of Basil – which in turn inspired the paintings Isabella (Millais painting) and Isabella and the Pot of Basil. A similar story is told of the Longobard queen, Rosalind.
In certain central regions of Mexico, basil is used to draw fortune by hanging a bunch of the plant in the door or window of the shop. The plant's growth reflects the wealth of the business, showing how dutifully the owner cares for his shop and the herb.
Toxicity studies[edit]
A study of the essential oil showed antifungal and insect-repelling properties.[46] A similar study reported in 2009 has confirmed that extracts from the plant are very toxic to mosquitos.[47] However, the plant is not toxic to rats.[12] Little information is available about any potential toxicity in humans.
List of the cultivars and their nomenclature[edit]
Gallery[edit]
  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d7/Basil_Flower2.jpg/90px-Basil_Flower2.jpg
Flowering basil stalk and leaves

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/92/Basil_leaves.jpg/120px-Basil_leaves.jpg
Fresh basil leaves

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/5a/Basilseeds.jpg/120px-Basilseeds.jpg
Basil seeds

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/90/Basil-Basilico-Ocimum_basilicum-albahaca.jpg/120px-Basil-Basilico-Ocimum_basilicum-albahaca.jpg
Basil plant

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b0/ChristianBauer_stalk_of_basil.jpg/120px-ChristianBauer_stalk_of_basil.jpg
Flowering basil stalk

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c0/Basil3800ppx.jpg/120px-Basil3800ppx.jpg
Basil leaves

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/ac/BasilikumGenovesergro%C3%9Fbl%C3%A4ttriger.jpg/120px-BasilikumGenovesergro%C3%9Fbl%C3%A4ttriger.jpg
Ocimum basilicum

  • https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/14/Sweet_Basil.JPG/120px-Sweet_Basil.JPG
sweet basil
See also[edit]
References[edit]
  1. Jump up^ "British: Basil". Collins Dictionary. n.d. Retrieved 25 September 2014.
  2. Jump up^ "American: Basil". Collins Dictionary. n.d. Retrieved 25 September 2014.
  3. Jump up^ Gernot Katzer. "Spice Pages: Basil (Ocimum basilicum/sanctum/tenuiflorum/canum)". gernot-katzers-spice-pages.com.
  4. Jump up to:a b Father Kino's Herbs: Growing & Using them Today, 2011 Jacqueline A. Soule, Ph. D., Tierra del Sol Institute Press, Tucson, AZ.
  5. Jump up^ Theophrastus mentions its woody root, i.vi.6.
  6. Jump up^ In Ancient Greek, basil is ῴκίμον, okymon.
  7. Jump up^ There is no mention of basil in early sources, Eusebius of Caesarea,Socrates Scholasticus and Sozomen.
  8. Jump up^ Gerard, Herball.
  9. Jump up^ Nicholas Culpeper. "Culpeper's Complete Herbal – Garden Bazil, or Sweet Bazil".
  10. Jump up^ See, for example "Basil, king of the herb garden".
  11. Jump up^ "Ocimum minimum information from NPGS/GRIN". ars-grin.gov.
  12. Jump up to:a b Fandohan, P.; Gnonlonfin, B; Laleye, A; Gbenou, JD; Darboux, R; Moudachirou, M; et al. (2008). "Toxicity and gastric tolerance of essential oils from Cymbopogon citratus, Ocimum gratissimum and Ocimum basilicum in Wistar rats". Food and Chemical Toxicology 46 (7): 2493–2497.doi:10.1016/j.fct.2008.04.006PMID 18511170.
  13. Jump up^ Pessoa, L. M.; Morais, SM; Bevilaqua, CM; Luciano, JH (2002). "Anthelmintic activity of essential oil of Ocimum gratissimum Linn. and eugenol against Haemonchus contortus". Veterinary Parasitology 109 (1–2): 59–63.doi:10.1016/S0304-4017(02)00253-4PMID 12383625.
  14. Jump up^ Md Shahidul Islam (4 February 2011). Transient Receptor Potential Channels. Springer. pp. 50–. ISBN 978-94-007-0265-3. Retrieved 2 August2013. Eugenol is a vanilloid contained in relatively high amounts in clove oil from Eugenia caryophyllata, as well as cinnamon leaf oil (Cinnamomum zeylanicum) and oil from the clove basil Ocimum gratissimum. While eugenol is often referred to as ...
  15. Jump up to:a b c Jeffrey B. Harborne; Herbert Baxter (30 August 2001). Chemical Dictionary of Economic Plants. John Wiley & Sons. pp. 68–. ISBN 978-0-471-49226-9. Retrieved 2 August 2013.
  16. Jump up^ J. Janick (ed.), James E. Simon, Mario R. Morales, Winthrop B. Phippen, Roberto Fontes Vieira, and Zhigang Hao, "Basil: A Source of Aroma Compounds and a Popular Culinary and Ornamental Herb", reprinted from:Perspectives on new crops and new uses (1999), ASHS Press, Alexandria, VA,ISBN 978-0-9615027-0-6.
  17. Jump up to:a b Eberhard Breitmaier (22 September 2006). Terpenes: Flavors, Fragrances, Pharmaca, Pheromones. John Wiley & Sons. pp. 11–.ISBN 978-3-527-31786-8. Retrieved 2 August 2013. Acyclic monoterpenoid trienes such as p-myrcene and configurational isomers of p- ocimene are found in the oils of basil (leaves of Ocimum basilicum, Labiatae), bay (leaves of Fimenta acris, Myrtaceae), hops (strobiles of Humulus lupulus, ...
  18. Jump up to:a b c d e f Johnson, B. Christopher; et al. (1999). "Substantial UV-B-mediated induction of essential oils in sweet basil (Ocimum basilicum L.)".Phytochemistry 51 (4): 507–510. doi:10.1016/S0031-9422(98)00767-5.
  19. Jump up to:a b Baritaux, O.; Richard, H.; Touche, J.; Derbesy, M.; et al. (1992). "Effects of drying and storage of herbs and spices on the essential oil. Part I. Basil,Ocimum basilicum L.". Flavour and Fragrance Journal 7 (5): 267–271.doi:10.1002/ffj.2730070507.
  20. Jump up to:a b c d e Klimánková, Eva; Holadová, Kateřina; Hajšlová, Jana; Čajka, Tomáš; Poustka, Jan; Koudela, Martin; et al. (2008). "Aroma profiles of five basil (Ocimum basilicum L.) cultivars grown under conventional and organic conditions". Food Chemistry 107 (1): 464–472.doi:10.1016/j.foodchem.2007.07.062.
  21. Jump up^ Brophy, J. J.; M. K. Jogia (1986). "Essential oils from Fijian Ocimum basilicum L.". Flavour and Fragrance Journal 1 (2): 53–55.doi:10.1002/ffj.2730010203.
  22. Jump up to:a b Miele, Mariangela; Dondero, R; Ciarallo, G; Mazzei, M; et al. (2001). "Methyleugenol in Ocimum basilicum L. Cv. 'Genovese Gigante'". Journal of Agricultural and Food Chemistry 49 (1): 517–521. doi:10.1021/jf000865w.PMID 11170620.
  23. Jump up^ "Purple Delight". Backyardgardener.com. Retrieved 2012-02-19.
  24. Jump up^ "Basil".
  25. Jump up^ Bomford, Michael K. (2004) Yield, pest density, and tomato flavor effects of companion planting in garden-scale studies incorporating tomato, basil, and Brussels sprout. Thesis, West Virginia University, Plant and Soil Science, Unpublished
  26. Jump up^ Garibaldi, A., Minuto, A., Minuto, G., Gullino, M.L., 2004. First Report of Downy Mildew on Basil (Ocimum basilicum) in Italy. Plant Disease 88, 312–312
  27. Jump up^ Roberts, P.D., Raid, R.N., Harmon, P.F., Jordan, S.A., Palmateer, A.J., 2009. First Report of Downy Mildew Caused by a Peronospora sp. on Basil in Florida and the United States. Plant Disease 93, 199–199.
  28. Jump up^ Wick, R.L., Brazee, N.J., 2009. First Report of Downy Mildew Caused by a Peronospora Species on Sweet Basil (Ocimum basilicum) in Massachusetts. Plant Disease 93, 318–318.
  29. Jump up^ Bozin B, Mimica-Dukic N, Simin N, Anackov G (March 2006). "Characterization of the volatile composition of essential oils of some lamiaceae spices and the antimicrobial and antioxidant activities of the entire oils". J. Agric. Food Chem. 54 (5): 1822–8. doi:10.1021/jf051922u.PMID 16506839.
Basil
Basil-Basilico-Ocimum basilicum-albahaca.jpg
Kingdom:
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
O. basilicum
Ocimum basilicum
L.






///////////////////
Basil cultivars are cultivated varieties of basil. They are used in a variety of ways: as culinary herbs, landscape plants, healing herbs, teas, and worship implements. All true basils are species of the genus Ocimum. The genus is particularly diverse, and includes annuals, non-woody perennials and shrubsnative to Africa and other tropical and subtropical regions of the Old and New World.[1] Although it is estimated that there are 50 to 150 species of basil,[2][3]most, but not all, culinary basils are cultivars of O. basilicum, or sweet basil. Some are cultivars of other basil species, and others are hybrids. It is particularly challenging to determine which species a basil belongs to. This is because basil cross-breeds easily, and drawing boundaries between species is particularly difficult. In fact, recent studies have led to reclassification of some portions of the genus.[4]
Basil cultivars vary in several ways. Visually, the size and shape of the leaves varies greatly, from the large lettuce-like leaves of the Mammoth basil andLettuce leaf basil to the tiny leaves of the Dwarf bush basil. More practically, the fragrance of the basil varies due to the varying types and quantities ofessential oils contained in the plants. The most important are 1,8 cineollinaloolcitral, methyl chavicol (estragole), eugenol and methyl cinnamate, although hardly any basil contains all of these in any significant amount.[5]
Contents
  [show
Basil cultivars[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a7/Ocimum_tenuiflorum2.jpg/220px-Ocimum_tenuiflorum2.jpg
Holy basil
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/80/Basil-PWittal.JPG/220px-Basil-PWittal.JPG
Sweet basil growing in the sun
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f2/Thai_basil_flower.jpg/220px-Thai_basil_flower.jpg
Late summer Thai basil flowers
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/92/Basil_leaves.jpg/220px-Basil_leaves.jpg
Harvested sweet basil leaves
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/63/Bush_basil_AKA_manjerico.jpg/220px-Bush_basil_AKA_manjerico.jpg
Greek Bush Basil
Ocimum basilicum cultivars
Common name
Species and cultivars
Description
O. basilicum
With a strong clove scent when fresh.[6]
O. basilicum'Lettuce Leaf'
Has leaves so large they are sometimes used in salads.[7]
O. basilicum'Mammoth'
Another large-leaf variety, stronger flavor than sweet Genovese.[8]
O. basilicum'Genovese Gigante'
Almost as popular as sweet basil, with similar flavor.[8][9][10][11]
O. basilicum'Nufar F1'
Variety of Genovese resistant to fusarium wilt.
O. basilicum'Spicy Globe'
Grows in a bush form, very small leaves, strong flavor.[12]
O. basilicum'Greek Yevani'
Organically grown version of Spicy globe basil.
O. basilicum piccolo
Small, narrow leaves, sweeter, less pungent smell than larger leaved varieties.[13]
O. basilicum'Boxwood'
Grows tightly like boxwood, very small leaves, strong flavor, great for pestos.
O. basilicum'Purple Ruffles'
Solid purple, rich and spicy and a little more anise-like than the flavor of Genovese Basil.
O. basilicum'Magical Michael'
Award-winning hybrid with an uncommon degree of uniformity, and nice flavor for culinary use.[14]
O. basilicum'Purpurascens'
Award-winning variety, developed at the University of Connecticut in the 1950s.[15]
O. basilicum 'Red Rubin'
Strong magenta color, similar flavor to sweet basil, also called Opal basil.[8]
O. basilicum'Osmin Purple'
Dark shiny purple with a jagged edge on the leaves, smaller leaves than red rubin.[16]
O. basilicum
Similar to sweet basil, with smaller leaves and stronger flavor, grown from cuttings.[17]
O. basilicum var. thyrsiflorum
Called Ho-ra-pa (ต้นโหระพา) in Thai, gets its scent of licorice fromestragole.[5]
'Siam Queen'
O. basilicum var. thyrsiflorum 'Siam Queen'[18]
A named cultivar of Thai Basil
O. basilicum'Cinnamon'
Also called Mexican spice basil, with a strong scent of cinnamate, the same chemical as in cinnamon. Has purple flowers.[5]
O. basilicum'Licorice'
Also known as Anise basil or Persian basil, silvery leaves, spicy licorice smell comes from the same chemical as in aniseanethole. Thai basil is also sometimes called Licorice basil.[19]
O. basilicum var.citriodora 'Mrs. Burns'
Clean, aromatic lemon scent, similar to lemon basil.[18]
Ocimum americanum (formerly known as O. canum) cultivars
Common name
Species and cultivars
Description
O. americanum[18]
Contains citral and limonene, therefore actually does smell very lemony, tastes sweeter. Originally, and sometimes still, called "hoary basil". Popular in Indonesia, where it is known as 'kemangi'. Also sometimes 'Indonesian basil'.
O. americanum
Similar to lemon basil.[16]
Ocimum ×citriodorum cultivars
Common name
Species and cultivars
Description
O. ×citriodorum'Lesbos'
Columnar basil, can only be propagated from cuttings.[20]
O. ×citriodorum
Called mangluk (แมงลัก) in Thai. It has a citrus odor, with a distinct Lemon-balm-like flavor[5]
Other Species and Hybrids
Common name
Species and cultivars
Description
O. sanctum
(alt. O. tenuiflorum)
Also sacred basilTulsi (तुलसी) in Hindi, a perennial breed from India, used inAyurveda, for worship, and in Thai cooking.[5]
O. gratissimum
Greek bush basil (Greek Spicy Globe Basil)
O. minimum
(alt. O. basilicumvar. minimum)
Forms a nearly perfectly round globe, with thin, tiny leaves and a delicious scent. Despite its name, the variety probably originated in Chile.[21][22]
O. minimum
Unusually small bush variety, similar to Greek bush basil.[6]
O. kilimandscharicum × basilicum
A sterile perennial hybrid, with purple coloration on its leaves and containing a strong portion of actual camphor in its scent.[5]
Spice basil
O. basilicum × americanum
A fruity/musky-scented cultivar sometimes sold as Holy Basil
O. basilicum × americanum
A vigorous, large-leaved green basil with a strong, fresh lemon scent,[23] a 1998 All-American Selection.[24]
See also[edit]
References[edit]
  1. Jump up^ "Basil: An Herb Society of America Guide". Herb Society of America. Archived from the original on 2006-12-08. Retrieved 2006-12-30.
  2. Jump up^ Simon, J.E., J. Quinn, and R.G. Murray (1990). "Basil: A source of essential oils". In J. Janick and J.E. Simon (eds.). Advances in new crops. Timber Press, Portland, OR. pp. 484–489.
  3. Jump up^ The Herb Garden, in the United States National Arboretum, showcases some 25 varieties of basil every year. The Herb Garden was a gift to the United States from the Herb Society of America.
  4. Jump up^ Paton, Alan, R.M. Harley and M.M. Harley (1999). "Ocimum: an overview of classification and relationships". In Edited by Raimo Hiltunen and Yvonne Holm. Basil: the genus Ocimum. Australia: Harwood Academic Publishers.
  5. Jump up to:a b c d e f Gernot Katzer. "Basil". Spice Pages. Retrieved 2012-12-03.
  6. Jump up to:a b Diane Relf (August 1997). "Basils for the Home Garden". Virginia Cooperative Extension. Archived from the original on 2006-12-05. Retrieved2006-12-31.
  7. Jump up^ "Lettuce Leaf Basil". Observations. The Tucson Gardener. Archived fromthe original on 2010-01-08. Retrieved 2006-12-31.
  8. Jump up to:a b c "Basil growing: sweet basil". The Tasteful Garden. Retrieved2006-12-31.
  9. Jump up^ Miele, Mariangela; Dondero, R; Ciarallo, G; Mazzei, M; et al. (2001). "Methyleugenol in Ocimum basilicum L. Cv. 'Genovese Gigante'". Journal of Agricultural and Food Chemistry 49 (1): 517–521. doi:10.1021/jf000865w.PMID 11170620.
  10. Jump up^ Copetta, Andrea; Lingua, G; Berta, G; et al. (2006). "Effects of three AM fungi on growth, distribution of glandular hairs, and essential oil production inOcimum basilicum L. var. Genovese". Mycorrhiza 16 (7): 485–494.doi:10.1007/s00572-006-0065-6PMID 16896796.
  11. Jump up^ Copetta, A.; et al. (30 November 2006). "Three arbuscular mycorrhizal fungi differently affect growth, distribution of glandular trichomes and essential oil composition in Ocimum basilicum var. genovese" 723. ISHS Acta Horticulturae. ISBN 978-90-6605-669-5. Retrieved 3 July 2009.







1. Cf. Bostock and Riley, Natural History of Pliny, Vol. IV, p. 249.
2. Cf. Leclerc, Traité des simples, Vol. II, p. 186; Vol III, p. 191.
3. لوکلر با این نظر مخالف است، هر چند استدلال اشپرنگل، فی و لیتره مشابه همین است که در اینجا آورده‌ایم.
[2] - ریحان ، شاهسپرم که سپرغم نیز گویند. (ناظم الاطباء). ریحان الملک هم گویند و در فارسی شاه سفرغم خوانند. (از اختیارات بدیعی). سپرغم . (شرفنامه ٔ منیری ) (دهار) (از مجمل اللغه) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ). شاه سپرغم که آن را به هندی نازبو گویند و بوی آن دافع وبا و مانع دردسر محرورین است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). ریحان نعنع. حماحم . حبق نبطی اسفرم . شاه اسفرغم . اسپرم . سپرغم . اسپرغم . سپرم . حبق صعتری . حبق ریحانی . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است  علفی از تیره ٔ نعناعیان که یکساله و معطر است و دارای ساقه ٔ منشعب از قاعده می باشد.ارتفاعش 25 تا 30 سانتی متر است . برگهایش متقابل ، سبز شفاف بیضوی و کمی دندانه دار و گلهایش معطر و به رنگهای سفید و گلی و گاهی بنفش و مجتمع بطور فراهم در کنار برگهای انتهایی ساقه قرار دارند. صعتر هندی . حبق ریحانی . نازبویه . (فرهنگ فارسی معین).  لغت نامه دهخدا

1. Pott, Z. f. K. Morg., Vol. VII, 1850, p. 145 واژه ترکی عثمانی fesligen  یا fesliyen  نیز از روی واژه یونانی ساخته شده است. بر پایه  فرهنگ لغت سنچری (Century Dictionary)، خاستگاه  واژه basil [ریحان] ناشناخته است. فرهنگ آکسفورد از پرایور نقل می‌کند: «شاید وجه تسمیه آن کاربردش در ضماد، حمام یا دارویی خاص شاه بوده است»، که بروشنی گمانی است بی‌پایه، زیرا ریحان را هیچ‌گاه به این کار نمی زدند.
2. John Gerarde, The Herball or Generall Historie of Plantes, p. 547 (London, 1597).
3. نیز alfabaca , alabega , alhabeya , alfabega پرتغالی (fabrégue فرانسوی)، بر گرفته از al-habak عربی (rīxāni)؛ آخری در منبع زیر آمده است: Leclerc, Traité des simples, Vol. I, p. 404..
4. D. Rembert Dodoens, Nievve Herball, translation of Henry Lyte, p. 239 (London, 1578).
5. نقل شده در آخوندوف، ابومنصور، ص. 211.
6. Korčinski, Očerki rastitelnosti Turkestana, p. 51. شلیمه گفته است که دو گونه Ocimum album و O. basilicum در ایران می‌روید.
7. Leclerc, Traité des simples, Vol. III, p. 191.
8. آخوندف، ابومنصور، صص 66، 90، 103.
9. Forbes and Hemsley, Journ. Linn. Soc., Vol. XXVI, p. 266; King and Gamble, Materials for a Flora of the Malayan Peninsula, p. 702.
1. W. Roxburgh, Flora Indica, p. 464.
2. W. Ainslie, Materia Indica, Vol. II, p. 424.
3. G. Watt, Dictionary, Vol. V, p. 441.
4. برای مثال، بسنجید با (Diospyros tomentosa) kakinduka که در گویش اوریایی (Uriya) به kendhu و در بنگالی به kend تبدیل شده است.
1. Cen lei pen ts‘ao, Ch. 12, p. 56b; Pen ts‘ao kań mu, Ch. 35A, p. 4; Stuart, Chinese Materia Medica, p. 255.

2. Hübschmann, Armen. Gram., p. 254. به گفته دیگران این واژه دلالت بر Ocimum gratissimum، ریحان بوته‌ای، دارد اما در عمل تغییری به وجود نمی‌آورد، چرا که خواص و کاربردهای هر دو یکسان است.
3. John Paekinson, Paradisi in sole paradisus terrestris, p. 450 (London, 1629)اصطلاح علمی گیاهشناسان برای باز نمود این برگها subtus puncatata است:
G. Bentham, Labiatarum genera, p. 5; de Candolle, Prodromus, pars XII, p. 32.
4. در  Linné Species Plantarum (Vol. I, p. 597, Holmiae, 1753)آمده است: Ocymum latifolium maculatum sive crispum.
5. R. Dozym Supplément aux dictionnaires arabes, Vol. II, p. 262.
[6] -  شاید افزودن دادهای بر گرفته ازپژوهشگران ایرانی بر روشنی فزاید: پلنگمشک . نام داروئی است و وجه تسمیه آن به پلنگمشگ آن است که گل آن دارو به گلهای پشت پلنگ و به رنگ آن ماندو بوی مشک میدهد و بیدمشک را هم گفته اند. (برهان قاطع). گیاهی است که به رنگ شبیه است به پلنگ و در بو به مشک و به عربی سنجلاط گویند. (رشیدی ). نباتی که به عربی سنجلاط گویند... و در شرح سامی فی الاسامی مسطور است که پلنگ مشک هو نبت له نور بهیئه الورد یشبه لونه لون النّمر و ریحه ریح المسک. (سروری). رستنی باشد خوشبو. داروئی نباتی . اصابع الفتیات . فلنجمسک . فرنجمسک . فرنجمشک:
یاد ناری پدرت را که مدام
گه پلنگمش چدی و گه خنجک .
معروفی (از لغت نامه اسدی ).

عطر کنند از پلنگمشک ببغداد
و آهوی مشک آید از هوای صفاهان .
خاقانی .

با سنبلی که آهوی چین خاید
عطر پلنگمشک چه سگ باشد.
خاقانی .
بادْرَنْگبویه ، گیاهی خوشبو از تیره لبدیسان دارای خواص دارویی . املاهای متعددی از این واژه در منابع عربی و فارسی یافته می شود: بادرنجبویه ، باذرنجبویه ، باذرنجویه ، بادرنجویه ، بدرنجویه ، بذرنبوذه و غیره (مفروضاً معرّبهای همان )؛ باذرنگ بویه ، بادرنبویه ، بارنگبویه و غیره . در ایران پیش از اسلام ، در برخی از نوشته های پهلوی ، با نامِ واتْرنگ بوی (لفظاً به معنای «دارای بوی بادرنگ * ] = اُترجّ، تُرنج [ »؛ ابن البیطار، ج 1، ص 74ـ75، آن را «الاُتْرجْیّ الرائحه » برگردانده ) به عنوان گیاهی خوشبو و منسوب به ایزدِ نگهبان روز هشتم هرماه شمسی («دی به آذر») مذکور است (پورداود، ص 80). از سوی دیگر، دیسقوریدوس (سده اول میلادی )، در کتاب الحشائش آن را با نام ملیسوفیلن (یا ملیتائینان و غیره ) وصف کرده است (ترجمه عربی آن منقول در الجامع ابن البیطار، همانجا؛ این واژه های یونانی در الجامع ابن البیطار به شکلهای مالسونان و مالیطانا ، در تذکره انطاکی ، ج 1، ص 58، به گونه مالبوفلن ، و در تحفه حکیم مؤمن ، ص 135ـ136، و مخزن الادویه عقیلی خراسانی ، ص 1024، به صورت مالینوفلن محرّف و مصحّف گشته است ؛ برای آگاهی بیشتر درباره این نامهای یونانی رجوع کنید به تعلیقات انگلیسی م . لوی بر ترجمه اقراباذین سمرقندی )، مرکّب از ملیسا / ملیتا به معنای «زنبورعسل » و فیلُن به معنای «برگ »، لفظاً یعنی «برگِ ] محبوب [ زنبورعسل ». چنانکه دیده می شود، ایرانیها آن را نظر به بوی آن که مانند بوی بادرنگ یا لیموترش است و یونانیها نظر به گرایش زنبورعسل به بوی و شهد آن نامگذاری کرده اند (همانا گلهای بادرنگبویه از گلهای «انگبین آورِ » معروف است ). در این میان ، مؤلفان دوره اسلامی یا صورتهای معرّبی از واژه بادرنگبویه را به کار برده اند یا عباراتی دالّ بر بوی بادرنگی این گیاه ، مثلاً: بَقْلَه الاُترجیّه ، حَبَق طُرُنجانّی (هر دو به نقلِ ابن البیطار)، ترجان ] کذا در نسخه چاپی ؛ شاید تُرُنجان [ ، «در تداول عامه مردم » (به گفته همو)، حَبَق التُرُنج ( تحفه الاحباب ، ص 10)، حَبَق قَرَنْفُلیّ (به نقل شارحان تحفه الاحباب ، ص 33، ش 72، از کشف الرموز عبدالرزاق جزائری و حدیقه الازهار ابو محمد قاسم غَسّانی ).

از آنجا که بسیاری از گیاهان تیره لبدیسان (مثلاً گونه های نعناع و سیسنبر و ریحان ) بویی خوش کمابیش مانند بوی بادرنگ یا لیموترش و خواص دارویی کمابیش همانندی دارند، از دیرباز در آشفتن ی میان بادرنگبویه و یکی دو گیاه دیگر روی داده است و، در نتیجه ، در منابع جدید به نامهای علمی مختلفی برای بادرنگبویه برمی خوریم ؛ مثلاً، برخی آن را معادل بادْروج (یا باذروج /بادروگ /بادروز/بادرو= حَوک = ضیمران = ریحان ) گرفته یا آن را «بادروی کوهی » گفته اند، و برخی آن را معادل فَرَنجمِشک (= پَلَنگمِشگ / فَلَنجمُشک / فَرَنجمِسک ، وغیره ) (برای توضیح بیشتر درباره این در آشفتن  ، رجوع کنید به شرح فرانسوی تحفه الاحباب ، ص 23ـ24، ش 72، ص 144، ش 327، و حکیم مؤمن ، همانجا).

از لحاظ خواص درمانی ، به نقل از دیسقوریدوس و حکمای دوره اسلامی ، بادرنگبویه در این موارد سودمند است : با مزاج گرم و خشک خود (در درجه دوم )، برای همه بیماریهای بلغمی و سوداوی (مثل جَرَب سوداوی )؛ (خوردن محلول ساییده آن ، یا ضماد آن ) برای نیش کژدم و رتیل و گزش سگ هار؛ (مضمضه دَم کرده آن ) برای پیشگیری از فساد دندانها و برای خوشبو کردن دهان ؛ برای گشودن سُدّه های دماغ ؛ برای کمک به گوارش و رفع سکسکه ؛ (خوردن آن با نطرون ) برای زخم روده ، اختناق ناشی از قارچهای سمّی ، و دل پیچه ؛ (ضماد آن با نمک ) برای تحلیل آماسها و خنازیر؛ برای تسکین درد دندان و مفاصل ؛ (در مورد زنان مبتلا به عُسر الطمث ، نشستن در ] طشتی حاوی [ دَم کرده آن ) برای ادرار طمث ؛ برای تقویت دل و دماغ و حواس . در مورد اثر بر قلب ، بویژه ابن سینا درباره آن تأکید کرده است . در کتاب الادویه القلبیّه (ص 267) می گوید که «خاصیتی عجیب هم در تفریح و هم در تقویت قلب دارد». این موضوع و نیز مطلبی که ابن البیطار، بی تصریح مأخذ خود، آورده که بادرنجبویه «یُفرّحُ قلبَ المحزونِ» سبب شده که برخی از مؤلفان نام عربی بادرنگبویه را «مُفرّح القلب » بپندارند، مثلاً انطاکی ، همانجا، و حکیم مؤمن ، همانجا (ولی در ص 819: «مفرّح القلب المحزون »)؛ نیز رجوع کنید به ابوریحان بیرونی ، ص 92. در پایان ، خاصیتی غیر دارویی : ابن البیطار، همانجا، از حکیمی (نامشخص ) نقل می کند که یکی از «خواص جلیله » بادرنگبویه این است که اگر کسی قدری از ریشه و برگ و دانه آن گرفته خشک کند و در پارچه ای بگذارد و آن را با نخ ابریشم ببندد و با خود نگاه دارد، همواره شاد و نزد مردم محبوب است و همه حوایج او برآورده می شود.

منابع : ابن البیطار، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه ، بولاق 1291؛ ابن سینا، کتاب الادویه القلبیه ، در من مؤلّفات ابن سینا الطبیّه ، چاپ محمد زهیر البابا، ] حلب ؟ [ 1984؛ محمد بن احمد ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنه فی الطب ، چاپ عباس زریاب ، تهران 1370؛ داود بن عمر انطاکی ، تذکره اولی الالباب ، قاهره 1308؛ ابراهیم پور داود، هرمزد نامه ، تهران 1331 ش ؛ تحفه الاحباب فی ماهیه النبات والاعشاب ، مع ترجمه بالفرنساویه و حل مشکلاته لرنو و کولن ، پاریس 1934؛ محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن ، تحفه حکیم مؤمن ، تهران ] تاریخ مقدمه 1402 [ ؛ محمد حسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی ، مخزن الادویه ، کلکته 1844؛

Abu Ha mid Muhammad b Al i Samarqandi, The Medical Formulary of al-Samarqand I -. Ed. and tr. by Martin Levey and Noury al-Khaledy, Philadelphia 1967.

/هوشنگ اعلم /


1. R. Gauthior, Essai sur le vocalisme du sogdien, pp. 45, 101, 102; F. W. K. Müller, Handschriften-Reste in Estrangelo Schrift, II, p. 35.
2. Hübschmann, Armen. Gram., p. 12؛ نیز بسنجید با ص کتاب پیش رو  و Horn, Neupers. Etymol., No. 240.
3. Cf. H. Kern, Bijdragen tot de taal-, land-en volkenkunde, 1880, p. 564.
4. Bower Manuscript, Hoernles edition, p. 22 . صورتهای surasāgranī, suravallī‌ ، و surasāgraja نیز به کار می‌روند که دو تای آخری به رقم سفید این گیاه مربوط می‌شوند.
5. Cathay, new ed. By Cordier, Vol. II, p. 116.
6. Leclerc, Traité des simples, Vol. I, pp. 92, 367, 403, 404, 456, 474; Vol. II, pp. 100, 104, 191, 375, 390.
[8] -  بادروج  ) .اِ) گل بستان افروز باشد و بوییدن آن عطسه آورد و گزیدن عقرب را نافع باشد و آنرا بعربی ضومر و مفرح القلب المحزون خوانند و بعضی گویند ریحان کوهی است . (برهان ). گل بستان افروز و گیاه خوشبوئی که ریحان کوهی و تره  خراسانی نیز گویند. (ناظم الاطباء). بستان افروز باشد. (فرهنگ سروری .( ضومر. (قاموس ). حَوک . (منتهی الارب ). بادروک . (ناظم الاطباء: بادروک) . بادروج سفید ریحان کوهی است . (فرهنگ روستائی ص 231).   گل بستان افروز باشد و بوئیدن آن عطسه آورد و نافع گزیدن عقرب است.  (آنندراج ) (انجمن آرا). بورنگ . (اختیارات ).  بارنگ بویه . بادرنگ بویه . (السامی ). بادرنجبویه . اوقیمون . و آب بادروج خوردن و بادروج را بتازی الحوک گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . حوک است که ریحان معروفی است ...  لغت نامه دهخدا.

بادروج ، گل بستان افروز باشد و بوییدن آن عطسه آورد و گزیدن عقرب را نافع باشد و آنرا بعربی ضومر و مفرح القلب المحزون خوانند و بعضی گویند ریحان کوهی است. (برهان ). گل بستان افروز و گیاه خوشبوئی که ریحان کوهی و تره ٔ خراسانی نیز گویند. (ناظم الاطباء). بستان افروز باشد. (فرهنگ سروری ). ضومر. (قاموس ). حَوک . (منتهی الارب ). بادروک . (ناظم الاطباء: بادروک ). بادروج سفید ریحان کوهی است . (فرهنگ روستائی ص (231. گل بستان افروز باشد و بوئیدن آن عطسه آورد و نافع گزیدن عقرب است . (آنندراج ) (انجمن آرا). بورنگ) . اختیارات ). بارنگ بویه . بادرنگ بویه . (السامی ). بادرنجبویه . اوقیمون .  و آب بادروج خوردن و بادروج را بتازی الحوک گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حوک است که ریحان معروفی است . (مفردات ابن بیطار).  داود ضریر انطاکی ذیل بادروح آرد: این کلمه نبطی است بیونانی أفیمن و بعبری حوک است و تره ای است که زنان آنرا در خانه ها پرورش میدهند وگاهی هم خودروست و ما آن را ریحان سرخ مینامیم و بعضی آنرا سلیمانی خوانند زیرا جن آنرا برای سلیمان آورد و بدان باد سرخ را معالجه کنند (!). (تذکره ٔ داودضریر انطاکی ص 68. )  حکیم مؤمن در تحفه آرد: بادروج  لغت نبطی است و بعربی حوک و بفارسی ریحان کوهی نامند. نوعی از ریحان و برگش ریزه و ساقش مربع و پرشاخ و کم بوی تر از ریحان و گلش مایل بسرخی و در مصر ریحان احمر نامند و بری و بستانی میباشد و خریفی است نه ربیعی و ظاهراً تخمش شربتی است که از شیراز می آورند و با شربت قند میخورند. در دوم گرم و در اول خشک و با رطوبت فضلی و مفرح و مقوی دل و فم معده و مبهی و مدرّ شیر و بول و حیض و عرق ومنضج و محلل اورام و استنشاق کوبیده ٔ او معطس قوی وملین طبع و جهت خفقان و غشی و عسرالنفس و ضعف جگر بارد و سده ٔ سپرز و تقویت قوه ٔ شامه و ریزانیدن سنگ مثانه و سعوط آب او با سرکه و کافور جهت رعاف و قطور عصاره ٔ آن جهت جلاء بصر و دمعه و طلاء او جهت ورم چشم و منع نزلات و گزیدن عقرب و زنبور و تنین بحری و با آرد جو و روغن گل و سرکه جهت اورام حاره نافع و تضمیداو بر پستان رادع اورام او و مولد شیر است و خائیدن او جهت رفع کندی دندان و زایل کردن رطوبات عارضی سینه و شش و در گوش گذاشتن او جهت درد آن مؤثر و اکثار او مولد در آشفتن  مراری و ظلمت بصر و باعث سدر و دوار وگویند مولد کرم معده است و مصلح او خرفه و خیار و سرکه و قدر شربتش از آبش تا ده مثقال و بدلش بوزن او سوسنبر است و از خواص او است که چون خائیده در آفتاب بگذارند کرم از او متولد شود و چون در اول نزول آفتاب بحمل بخایند تا یک سال درد دندان نکشند و تخمش مانع تولد سودا و جهت عسر بول و تحلیل نفخ نافع و ضماد او بر پستان مولد شیر و قدر شربتش تا سه مثقال و روغن او که آب او را با مثل آب روغن زیتون جوشانیده باشند تا روغن باقی ماند گرم و تند و جالی و نصف اوقیه ٔ او با آب گرم جهت اخراج کرم معده و طلاء او جهت مواد بارده و تحلیل رطوبات و تقویت اعصاب نافع. مؤلف اختیارات بدیعی گوید: حوک خوانند و آن نوعی از ریحان کوهی است و در دامن کوهها باشد طبیعت وی گرم است در دویم و خشک است در اول و گویند رطوبت فضلی در وی هست و بهترین وی آنست که خوش بوی بود و دیگر منفعت وی آنست که از ادویه ٔ قلبی بود و اگر عصاره ٔ وی در چشم کشند چشم را جلاء دهد و رطوباتی که در چشم روانه بود خشک گرداند و اگر بسیار بخورند تاریکی چشم آورد و شکم نرم دارد اما باه را برانگیزد و مولد ریاح بود و بول براند اما دشخوارهضم بود و اگر بر گزندگی زنبور و عقرب ضماد کنند نافع بود و اگر با روغن گل و سرکه و پوست جو بر ورم گرم ضماد کنند نافع بود و خوردن وی گویند کرم در شکم پیدا کند و چون بخایند در آفتاب نهند کرم از آن تولد کند. و شریف گوید: چون آفتاب بحمل نزول خواهد کرد چون وی را بخایند پیاپی در آن سال از درد دندان ایمن باشند البته . و اگر بخایند و در گوش نهند درد گوش ساکن گرداند البته. و صاحب کامل آورده است که در خوردن وی هیچ منفعتی نیست . ضماد کردن [وی ]منضج و محلل بود. از خوردن وی هیچ منفعتی نیست . در آشفتن ی سوداوی بد تولد کند و چشم تاریک کند ومصلح وی بقلهالحمقا است و بدل آن دو وزن سیسنبر. رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و ترجمه صیدنه ٔ ابوریحان و مفردات ابن بیطار و شعوری ج 1 ورق 153 شود.  || نوعی از ریحانست چون قلب محزون را تفریح دهد و مانع غم گردد، آنرا سپرغم نیز گویند. رشیدی گفته : بادرویه تره ٔ خراسانی است که ریحان کوهی گویند و بادروج معرب آن و در فرهنگ جهانگیری بمعنی بادرنگبویه سهو شده . (آنندراج ) (انجمن آرا). لغت نامه دهخدا.