۱۳۹۵ فروردین ۱۱, چهارشنبه

نه هر درخت تحمل کند جفای خزان غلام همت سروم که این قدم دارد

دلی که غیب نمای است و جام جم داردز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدایان مده خزینه دلبه دست شاهوشی ده که محترم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزانغلام همت سروم که این قدم دارد
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مستنهد به پای قدح هر که شش درم دارد
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدارکه عقل کل به صدت عیب متهم دارد
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوانکدام محرم دل ره در این حرم دارد
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغلبه بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداریکه جلوه نظر و شیوه کرم دارد
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بستکه ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد