دلی که غیب نمای است و جام جم دارد | ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد |
به خط و خال گدایان مده خزینه دل | به دست شاهوشی ده که محترم دارد |
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان | غلام همت سروم که این قدم دارد |
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست | نهد به پای قدح هر که شش درم دارد |
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار | که عقل کل به صدت عیب متهم دارد |
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان | کدام محرم دل ره در این حرم دارد |
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل | به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد |
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری | که جلوه نظر و شیوه کرم دارد |
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست | که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد |