۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه

استخوان، عظم عرب، در لاتین Os، در انگلیسی Bone، در دیگر زبان های عالم...

استخوان . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (اِ) عَظْم . (دهار) (منتهی الارب ). قسمت صلب و سختی که در بدن حیوان و نبات است . و آن عام است بر حیوانات و نباتات ، برخلاف استه که مخصوص نباتات است . (برهان ). عضویست که صلابت آن بدانجا رسد که آنرا نتوان دوتا کرد یا عضو منوی غیرحساس است که از غایت صلابت نتوان دوتا کرد. و قید غیرحساس در تعریف ثانی برای اخراج دندان است از استخوان . جزء جامد و صلب که دعامه ٔ بدن انسان و دیگر حیوانات فقاری را متشکل میسازد. عدد استخوانهای تن مردم از روی صورت دویست و چهل و هشت پاره است بی استخوان لامی که اندر حنجره است و بی استخوانهای سمسمانی . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
تشریح ذره بینی : از ملاحظه ٔ با ذره بین در عظام یابسه مستفاد میشود که مجموع آنها حاصل شده اند از مواد عظمیه که از اصول تشریحیه ٔ اساسیه مثل مواد تشریحیه که در نسوج عظام رطبه دیده میشود حاصل شده اند. این مواد عظمیه از جنس واحدند و شکل معینی ندارند و دارای املاح آهکی هستند که آنها را صلب و شکننده میکند. خانه خانه های صفاری که در جوف آنها واقعاند بعضی را استئوپلاست یا تجاویف مختصه ٔ بعظم و بعضی دیگر را که بزرگند مجاری «هاوِر» بنام مشرّحی که آنرا منکشف کرده نامیده اند. (جواهرالتشریح تألیف میرزا علی ص 22).
حجاج ؛ استخوان ابرو. (منتهی الارب ). رسغ؛ استخوان احرامی ، استخوان دمعه . سلامی ؛ استخوان انگشت . (دهار). استخوان انگشت دست و پا. کسر و کِسر؛ استخوان بازو. عُراق ؛ استخوان باگوشت . (منتهی الارب ). قصبه ٔ کبری ؛ استخوان بزرگ ساق . قصبه ٔ صغری ؛ استخوان بیرونی ساق . قصبة الانف میکعه ؛ استخوان بینی . عصعص ؛ استخوان بن دنب . عظم لامی ؛ استخوان بن زبان . عظم عقب ؛ استخوان پاشنه . صلع؛ استخوان پهلو. (منتهی الارب ) (دهار). دنده . رمام ، رفات ؛ استخوان پوسیده . عاج ؛ استخوان فیل . (دهار).پیلسته . أخُر، آخرک ؛ استخوان ترقوه . جناغ ؛ چنبر گردن . عظم اکلیلی ؛ استخوان جبهه . تمشش ؛ استخوان خاییدن . (منتهی الارب ). حرقفه ؛استخوان خاصره . کعبره ؛ استخوان درشت گره . (منتهی الارب ). عظم الفخذ؛ استخوان ران . عظم رکابی ؛ استخوان رکابی . رکاب گوش . رکاب الاذن . رفات و رمیم ؛ استخوان ریزیده . لحی ؛ استخوان زنخ . (دهار). استخوان زورقی . ظنبوب ؛ استخوان ساق . (دهار). شَظیّة. شَظی ّ. شِظی ّ. (منتهی الارب ). سته ؛ استخوان سرین . (منتهی الارب ). تریبة؛ استخوان سینه . (دهار). ج ، ترائب . قص و قصص . (منتهی الارب ). زند اسفل ؛ استخوان طرف انسی ساعد. زند اعلی ؛ استخوان طرف وحشی ساعد. کعبرة ؛ استخوان عجز. رجوع به عجز شود. عظم الوجنة ؛ استخوان عِذار. استخوان فخذ ؛ استخوان ران . استخوان قلابی ؛ یکی از هشت استخوان رسغ: و جمله استخوانها و گوشت و پوست او ریزیده . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ) : 
به پیش من آمد پر از خون رخان 
همی چاک چاک آمدش زاستخوان .
فردوسی .
//////////////
عظم . [ ع َ ] (ع اِ) استخوان . (منتهی الارب ) (دهار). استخوان و به هندوی هاد گویند. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). به فارسی استخوان و به ترکی سموک نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تعریف آن در کتب پزشکی بدین نحو بیان شده که استخوان عضوی است بسیط و سختی آن به اندازه ای می باشد که دوپاره ساختن آن غیرممکن است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). «قصب » حیوان که گوشت برآن است .(از اقرب الموارد). و برای اطلاع از خواص عظم نزد قدما رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. ج ، أعظُم و عِظام و عِظامة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به استخوان شود : قال رب اًنی وهن العظم منی و اشتعل الرأس شیبا. (قرآن 4/19)؛ گفت پروردگارا مرا استخوان سست شد و سر را پیری فراگرفت . و علی الذین هادوا حرمنا کل ذی ظفر و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومَهُمِا الا... ما اختلطَ بعظم . (قرآن 146/6)؛ و بر کسانی که یهود شدند هر ناخن داری را حرام گردانیدیم و از گاو و گوسفند پیه های آن را حرام کردیم جز... آنچه به استخوان مخلوط باشد.
اثر انکسار عظم ؛ در اصطلاح پزشکی ، کال . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کال شود.
عظم الاوسط (الَ ...) ؛ استخوانی است در فک اعلای انسان و گوته شاعر معروف آلمان آن را کشف کرده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
عظم جبهه .رجوع به اکلیلی شود.
عظم حجری ؛ رجوع به حجری شود.
عظم خاصره ؛ رجوع به خاصره شود.
عظم دمعه ؛ استخوان ناخنی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ناخنی شود.
عظم رکابی ؛ یکی از خرده استخوانهای گوش . رجوع به ناخنی شود.
عظم رمیم ؛ استخوان پوسیده : 
بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری 
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم .
حافظ.

سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم 
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتاده ست .
حافظ.

و رجوع به ترکیب عظام رمیم شود.
عظم صدغ . رجوع به صدغ شود.
عظم عضد ؛ استخوان بازو.
عظم عقب ؛ استخوان پاشنه . پاشنه . اشتالنگ . و رجوع به عقب شود.
عظم قحف . رجوع به قحف شود.
عظم قَص ّ ؛ جناغ . رجوع به قص شود.
عظم قمحدودة . رجوع به قمحدوده شود.
عظم کعب ؛ اشتالنگ . رجوع به کعب و اشتالنگ شود.
عظم لامی ؛ استخوان بن زبان . عظم لسانی . رجوع به لامی شود.
عظم لسانی ؛ استخوان بن زبان . عظم لامی . رجوع به لامی شود.
عظم مصفات . رجوع به مصفات شود.
عظم وتدی . رجوع به وتدی شود.
|| عظم وضاح ؛ بازیی است مر عربان را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || عظم الرحل ؛ چوب پالان بی دوال و ادات . || عظم الفدان ؛ تخته ٔ پهن فدان . || عظم الامر؛ معظم کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُظم . رجوع به عُظم شود.

//////////////

os

Contents

  [hide

English[edit]

Etymology 1[edit]

From neuter Latin word os ‎(bone) (genitive: ossis).

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os ‎(plural ossa)
  1. (rare, medicine) Bone.
Usage notes[edit]
Only used by doctors and surgeons when practising. Not used by medical laypeople.
Translations[edit]

Etymology 2[edit]

From neuter Latin word os ‎(mouth) (genitive: oris).

Noun[edit]

os ‎(plural ora)
  1. (rare) A mouth; an opening.
  2. In particular, either end of the cervixinternal (to the uterus) or external (to the vagina).
Translations[edit]

Etymology 3[edit]

Noun[edit]

os
  1. An osar or esker.

Etymology 4[edit]

o +‎ -s.

Noun[edit]

os
  1. (rare) plural of o. More commonly oes or o's.
Usage notes[edit]
  • There is some difference of opinion regarding the use of apostrophes in the pluralization of references to letters as symbols. New Fowler's Modern English Usage, after noting that the usage has changed, states at page 602 that "after letters an apostrophe is obligatory." The 15th edition of The Chicago Manual of Style states at paragraph 7.16, "To avoid confusion, lowercase letters ... form the plural with an apostrophe and an s". The Oxford Style Manual at page 116 advocates the use of common sense.

Anagrams[edit]


Aragonese[edit]

Etymology[edit]

From Latin illos.

Article[edit]

os m pl
  1. the
    Os lugars d'Aragón
    The villages of Aragon

Usage notes[edit]

  • The form los, either pronounced as los or as ros, can be found after words ending with an -o.
  • Some dialects use the form els, often shortened to es.

Aromanian[edit]

Alternative forms[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, from os. Compare Romanian os.

Noun[edit]

os n (plural oasi/oase)
  1. bone

Related terms[edit]


Catalan[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, from os.

Noun[edit]

os m ‎(plural ossos)
  1. bone

Danish[edit]

Etymology 1[edit]

From Old Norse oss ‎(us).

Pronunciation[edit]

Pronoun[edit]

os
  1. usobjective case of vi
  2. (reflexive) ourselves
  3. (pluralis majestatis) ourself
See also[edit]

Etymology 2[edit]

Disputed.

Pronunciation[edit]

  • IPA(key)/oːs/[oːˀs]

Noun[edit]

os c (singular definite osennot used in plural form)
  1. smoke
  2. reek
  3. fug

Verb[edit]

os
  1. imperative of ose

Daur[edit]

Noun[edit]

os
  1. water

References[edit]

  • Henry G. Schwarz, The Minorities of Northern China: A Survey (1984), page 140: 'water' Daur os

Dutch[edit]

Etymology[edit]

From Old Dutch *osso, earlier *ohso, from Proto-Germanic *uhsô.

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os m ‎(plural ossendiminutive osje n)
  1. ox (a castrated bull)

Derived terms[edit]


Fala[edit]

Etymology[edit]

From Old Portuguese os, from Latin illos.

Article[edit]

os m pl ‎(singular ofeminine afeminine plural as)
  1. masculine plural of o (the)  [quotations ▼]

French[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, popular variant of osossis, ultimately from Proto-Indo-European *h₃ost- ‎(bone).

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os m ‎(plural os)
  1. bone

Derived terms[edit]

Anagrams[edit]

External links[edit]


Galician[edit]

Etymology[edit]

Old Portuguese os, from Latin illōs, accusative plural of ille ‎(that).

Article[edit]

os m pl ‎(masculine singular ofeminine singular afeminine plural as)
  1. (definite) the

Usage notes[edit]

The definite article o (in all its forms) regularly forms contractions when it follows the prepositions a ‎(to), con ‎(with), de ‎(of, from), and en ‎(in). For example, con os ("with the") contracts to cos, and en os ("in the") contracts to nos.

Derived terms[edit]

Pronoun[edit]

  1. them (masculine plural third-person personal pronoun)

Usage notes[edit]

The third-person direct object pronouns oosa, and as, have variant forms prefixed with l- or n-. These alternative forms appear depending on the ending of the preceding word. The l- forms (e.g. los) are used when the preceding word ends in -r or -s. The n- forms (e.g. nos) are used when the preceding word ends in a -u or a diphthong. These alternative forms are then suffixed to the preceding word.
In all other situations, the standard forms of the pronouns are used (oosaas) and are not suffixed to the preceding word.
These direct object pronouns also form contractions when they immediately follow an indirect object pronoun. For example, Dou che os ("I gave you them.") contracts to Dou chos.

Derived terms[edit]

Related terms[edit]

See also[edit]


Irish[edit]

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os m ‎(genitive singular oisnominative plural ois)
  1. (literary) deer

Declension[edit]

Derived terms[edit]

Synonyms[edit]

Preposition[edit]

os ‎(plus dativetriggers no mutation)
  1. over

Derived terms[edit]

Mutation[edit]

Irish mutation
RadicalEclipsiswith h-prothesiswith t-prothesis
osn-oshost-os
Note: Some of these forms may be hypothetical. Not every
possible mutated form of every word actually occurs.

Istro-Romanian[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, from os.

Noun[edit]

os n ‎(plural osedefinite singular osudefinite plural osele)
  1. bone

Latin[edit]

Etymology 1[edit]


ōs (mouth)
From Proto-Indo-European *h₁éh₃(o)s ‎(mouth). Cognates include Hittite 𒀀𒄿𒅖 ‎(aišmouth), Sanskrit आस् ‎(ās,mouth), Old Church Slavonic оуста ‎(ustamouth) and Old Irish á ‎(mouth).

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

ōs n ‎(genitive ōris); third declension
  1. mouth  [quotations ▼]
  2. faceappearancehead
  3. (poetic) speech
  4. openingentrance
Inflection[edit]
CaseSingularPlural
nominativeōsōra
genitiveōrisōrum
dativeōrīōribus
accusativeōsōra
ablativeōreōribus
vocativeōsōra
  • Gen. plur. is also orium
Derived terms[edit]

Etymology 2[edit]


ossa manūs (bones of the hand)
From Proto-Indo-European *h₃ésth₁ ‎(bone). Cognates include Ancient Greek ὀστέον ‎(ostéon), Sanskrit अस्थि‎(asthi) and Old Armenian ոսկր ‎(oskr).

Alternative forms[edit]

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os n ‎(genitive ossis); third declension
  1. bone
  2. heartwood
  3. the hard or innermost part of trees or fruits
  4. framework of discourse
Inflection[edit]
Third declension neuter i-stem.
CaseSingularPlural
nominativeosossa
genitiveossisossium
ossum
dativeossīossibus
accusativeosossa
ablativeosseossibus
vocativeosossa
Derived terms[edit]
Descendants[edit]

Middle French[edit]

Noun[edit]

os m (plural os)
  1. bone

Descendants[edit]

  • French: os

Old English[edit]

Etymology[edit]

From Proto-Germanic *ansuz ‎(god, deity), from Proto-Indo-European *h₂ens- ‎(engender, beget). Cognate with Old Norse áss.

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

ōs m ‎(nominative plural ēse(declension unknown)
  1. god
  2. the runic character  (/o/ or /oː/)

Descendants[edit]


Old French[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, from os.

Noun[edit]

os m ‎(oblique plural osnominative singular osnominative plural os)
  1. bone

Old Saxon[edit]

Noun[edit]

os m
  1. Alternative form of as

Polish[edit]

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os f
  1. genitive plural of osa

Portuguese[edit]

Etymology 1[edit]

From Old Portuguese os, from Vulgar Latin *los, from Latin illōs.
Cognate of Spanish los.

Pronunciation[edit]

Article[edit]

os m pl
  1. Masculine plural of article o.  [quotations ▼]
Quotations[edit]
For usage examples of this term, see Citations:o.
See also[edit]
Portuguese articles (edit)
SingularPlural
MasculineFeminineMasculineFeminine
Definite articles
(the)
oaosas
Indefinite articles
(aansome)
umumaunsumas

Pronoun[edit]

os
  1. third-person plural direct objective personal pronounthem
    Encontrei-os na rua.
    I met them at the street.
Synonyms[edit]
Usage notes[edit]
  • Becomes -los after verb forms ending in -r, -s, or -z, the pronouns nos and vos, and the adverb eis; the ending letter causing the change disappears.
    After verPosso vê-los?‎ ― May I see them?
    After pôsPô-los ali.‎ ― He put them there.
    After fizFi-los ficarem contentes.‎ ― I made them become happy.
    After nosDeu-no-los relutantemente.‎ ― He gave them to us reluctantly.
    After eisEi-los!‎ ― Behold them!
  • Becomes -nos after a nasal diphthong: -ão, -am [ɐ̃w̃]-õe [õj̃]-em, -êm [ẽj̃].
    Detêm-nos como prisioneiros.‎ ― They detain them as a prisoners.
  • In Brasil it is being abandoned in favor of the nominative form eles.
    Eu os vi. → Eu vi eles.‎ ― I saw them.
Quotations[edit]
For usage examples of this term, see Citations:os.
See also[edit]
Portuguese personal pronouns (edit)
NumberPersonNominative
(subject)
Objective
(direct object)
Objective
(indirect object)
PrepositionalPrepositional
with com
Non-declining
mfmfm and fmfmfmf
SingularFirsteumemimcomigo
Secondtuteticontigovocê
o senhora senhora
Thirdeleelao
(lono)
a
(lana)
lheeleelacom elecom elao mesmoa mesma
se (reflexive)si (reflexive)consigo (reflexive)
PluralFirstnósnosnósconnosco (Portugal)
conosco (Brazil)
a gente
Secondvósvosvósconvoscovocês
os senhoresas senhoras
Thirdeleselasos
(losnos)
as
(lasnas)
lheseleselascom elescom elasos mesmosas mesmas
se (reflexive)si (reflexive)consigo (reflexive)
Indefinitese (reflexive)si (reflexive)consigo (reflexive)

Etymology 2[edit]

Noun[edit]

os m
  1. plural of o

Romanian[edit]

Etymology[edit]

From Latin ossum, popular variant of osossis, ultimately from Proto-Indo-European *h₃ost- ‎(bone). Compare Catalan os, French os, Italian osso, Portuguese osso, Sardinian ossu, Spanish hueso.

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

os n ‎(plural oase)
  1. (anatomy) bone

Declension[edit]

Related terms[edit]


Scottish Gaelic[edit]

Preposition[edit]

os

  1. (obsolete) overabove

Usage notes[edit]

  • Now used only in the compounds listed below.

Derived terms[edit]


Serbo-Croatian[edit]

Alternative forms[edit]

Etymology[edit]

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

ȏs f ‎(Cyrillic spelling о̑с)
  1. axis

Declension[edit]


Slovak[edit]

Etymology[edit]

Noun[edit]

os f ‎(genitive singular osinominative plural osi)
  1. axis (geometry: imaginary line)
  2. axle

Declension[edit]

External links[edit]

  • os in Slovak dictionaries at korpus.sk

Slovene[edit]

Etymology[edit]

Pronunciation[edit]

Noun[edit]

ós f ‎(genitive osínominative plural osí)
  1. axis (geometry: imaginary line)

Declension[edit]


Spanish[edit]

Etymology[edit]

From Latin vos.

Pronunciation[edit]

  • IPA(key)/os/
  • Homophone: hoz (non-Castilian)

Pronoun[edit]

os
  1. you, to you, for you; dative and accusative of vosotros.

See also[edit]


Swedish[edit]

Pronunciation[edit]

  • MENU
    0:00

Noun[edit]

os n
  1. (uncountable) (bad) smell, especially a strong smell originating from cooking
  2. a river mouth; the place where a creek, stream or river enters into a lake
  3. indefinite genitive singular of o

Declension[edit]

[more ▼]Inflection of os

See also[edit]


Volapük[edit]

Pronoun[edit]

os
  1. (impersonal pronoun) it

Welsh[edit]

Conjunction[edit]

os
  1. if
    Os ydw i'n iawn, felly rwyt ti'n mewn trafferth.If I am right, then you are in trouble.