شاهبانک . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )
گیاهی است دوایی و آن را به تازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاه بابج است .
(برهان قاطع). آن را تس سک نیز گویند و بتازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن
شاهبانج است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). شابانک نیز گویند . آن برنوف
است . گویند که آن نوعی است از قیصوم . آن را شاهفانج نیز نامند. رازی در الحاوی
گوید: آن جمسفرم بری است . و در بعضی از کتابها خواندم که آن شجره ابراهیم الصغیره است که در منازل یافته شود و آن
درختی است که برخی شجره مریم خوانند و در
منازل پیدا گردد. اما صحیح همان است که ابتدا یاد کردم و آن برنوف است . (مفرادت
ابن بیطار چ مصر و ترجمه فرانسه آن ). شاهبانج و غابانک نیز گویند و شابانک و شابانج
هم گویند و آن بنفسج الکلاب است به عربی قوة الکلاب گویند و صاحب جامع گوید برنوف است
و همو گوید شجره ابراهیم کوچک است و همو از
قول خافقی گویدکه نوعی از قیصوم است و از قول صاحب حاوی گوید حب شبرم بری است مولف
گوید این همه قولها خلاف است و آنچه محقق است بنفسج الکلاب است . بشیرازی آن را تس
سگ «آتش سگ » خوانند. (از اختیارات بدیعی ). ولی مولف در یادداشت خود گوید: شاه
بانک غلط و شاه بابک* صحیح است .
* شاه بابک . [ ب َ ] (اِ مرکب )برنوف . (تذکره انطاکی ) (تاج العروس ). آن گیاهی است که در مصر
بسیار باشد طلای عصاره آن در محلول نیلنج بر
مفاصل کودکان و نیز نوشیدن یک درهم از آن در شیر مادر نافع صرع است و بوییدن برگ
آن دافع زکام و سدهای دماغ و نافع امغاص اطفال که از ریاح بارده باشد. قاطع سیلاب
لعاب دهان . برم . قیصوم . شاهفانج . جمسفرم بری . شجره ابراهیم . شجره مریم . و رجوع به شابانج و شابانک
و شابابج و مفردات ابن ابیطار و تذکره داود
ضریر انطاکی ص 213 شود.
///////////////
غابانک . [ ن َ ] (اِ) شابانک .
شاهبانک . شاهباپک . شابابک . شاهنانج . شابالج . شاهبابک . شابانج . شاه بانج .
شافامج . معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الادویه ). دکتر معین در
حاشیه برهان قاطع ذیل شابانک نویسد: «بدانکه
مرادف این لفظ، شابابک [ است ] که به جای نون بای تازی باشد. معرب آن شابابج نیز
است که به عربی برنوف خوانند، چنانچه صاحب گولیس به سند (مالایسعالطبیب جهله )
نوشته ، و آن درختی است که برگش شبیه به برگ زعرور و مزغب و منبت آن مصر است ».
(برهان قاطعچ کلکته ص 454 ح ). ولی باید دانست
که معرب این کلمه «شافانج » و «شابانک » است کونیزاادورا . (دزی ج 1ص 714 و 716) و بنابراین شابانک که مخفف «شاه بانک » است
صحیح است که به همین صورت نیزتعریب شده . (دزی ج 1 ص 717) (ذیل ص 1218 برهان قاطع
چ معین ). برنوب . برنوف . تُس سگ . حب الشبرم البرّی . بنفسج الکلاب . قسوةالکلاب
. شجره ابراهیم کوچک . یا شجره مریم . دوائی است که به تازی بنفسج الکلاب و به
شیرازی تس سگ گویند. (برهان ) (آنندراج ). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: شاهبانک و شابانج
و غابانک نیز گویند و شابانک و شاه بانج هم گویند و آن بنفسج الکلاب است ، به عربی
قسوةالکلاب گویند. و صاحب جامع گوید برنوف است و هم او گوید از قول غافقی که نوعی
از قیصوم است ، و از قول صاحب حاوی گوید حب ّ شبرم برّی است و مولف گوید اینهمه اقوال
خلاف است . آنچه محقق است بنفسج الکلاب است . به شیرازی آن را تُس سگ خوانند. گرم و
خشک است در دوّم ، صرع را سودمند بود و قطع آب رفتن از دهن بکند، خاصه از دهان
کودکان و محلل ریاح شکم ایشان بود و زخمها، و قائم مقام مرزنجوش بود - انتهی . و
صاحب تحفه ذیل برنوف آرد: به فارسی شابانک و معرّب او شابانج است درختی است قریب
به درخت انار و پرشاخ و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و
رایحه او تند و بدبوی و شکوفه او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفه او زغب دارد. در دوم گرم و خشک و محلل و مجفف رطوبات
و منقی دماغ و شکننده بادها و عصاره برگ او جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات دهن و تحلیل
ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشاء ایشان شرباً و ضماداً نافع، و سه درهم آن با
یک دانگ جاوشیر مسهل قوی است و یک مثقال او با یک حبه جاوشیر مسکن مغص کل حیوان که از سردی باشد و سعوط
او با عصاره سداب و جُند و روغن بادام تلخ
جهت رفع نسیان و جمود و تنقیه دماغ و بوئیدن
برگ او جهت سده منخرین و اغشیه دماغ و زکام و ذرور برگ خشک او جهت التیام قروح
و ضماد او با زفت جهت خزاز نافع و مضر امعا و مصلحش صمغ عربی و بدلش مرزنجوش و قدر
شربت از عصاره او تا سه مثقال و از برگ خشک
او تا دو درهم است - انتهی . و صاحب مخزن الادویه گوید: شاهبانگ و شابانک و غابانک
نیز نامند. در ماهیت آن ، خلاف است بعضی گویند بنفسج الکلاب که به عربی قسوةالکلاب
نامند و بعضی جمسفرم بری ؛ و صاحب جامع و نواب مرحوم برنوف دانسته اند که شجر
ابراهیم کوچک است و نیز از قول غافقی نقل کرده که نوعی از قیصوم است و از قول صاحب
حاوی که حب شبرم بری است . و صاحب اختیارات بدیعی گفته که همه اینها خلاف است و محقق آن است که بنفسج الکلاب است
که به شیرازی آن را تس سگ گویند طبیعت آن گرم و خشک است در دوم ... جهت صرع و آب رفتن
از دهان خصوصاً اطفال و تحلیل ریاح شکم ایشان و زخمها وقائم مقام مرزنجوش است -
انتهی . و ذیل برنوف آرد:
به فارسی شابانک نامند که معرب آن شابانج است ... درختی است قریب به انار و پرشاخ ، و برگ آن شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رائحه آن تند و بدبو و شکوفه آن مانند خوشه و با زردی و وسط شکوفه آن زغب دار. طبیعت آن در دوم گرم و خشک . افعال و خواص آن : محلل و مخفف رطوبات و شکننده بادهای غلیظ بارد و عصاره برگ آن جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات از دهان و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشای ایشان شرباً و نیل سائیده با آب آن بر مفاصل و اصداع و پره های بینی و گردن و شکم و کفهای دست و پای ایشان مالیده و به دستور خورانیدن مقدار یک درهم عصاره برگ آن محلول بالین مرضعه ایشان به چند دفعه جهت امراض مذکور و ام الصبیان نافع وآشامیدن سه درهم از عصاره آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی بلغم محترق به سوی سودا و دافع اوجاع حادث از آن است و یک مثقال آن با یک حبه جاوشیر مسکن وجع قولنج مردان و زنان و مغص و کل حیوانات که از سردی باشد و سعوط و عصاره آن با عصاره سداب و جند بیدستر و روغن بادام تلخ جهت جمود و نسیانی که به یونانی ابلمیس نامند و تنقیه دماغ سه روز متوالی و بوئیدن برگ آن جهت تفتیح سده منخرین و اغشیه دماغ و زکام و ذرور برگ خشک آن جهت التیام قروح و ضماد آن با زفت جهت خزاز نافع، مضر امعاء، مصلح آن صمغ عربی ، بدل آن مرزنجوش ، مقدار شربت از عصاره آن تاسه مثقال و از برگ خشک آن تا دو درهم و نیم است - انتهی . و ابن البیطار در مفردات الادویه ذیل شاهبابک آرد: شاهباپک و یقال شابابک و هو البرنوف . قال الغافقی : قیل انه ضرب من القیصوم و یاقل انه شاهنانج و فی الحاوی انه حب الشبرم البری و رایت فی بعض الکتب ان الشاهبایک هی شجرة ابراهیم الصغیرة التی تکون فی الدور و هی التی یسمیها بعض الناس شجرة مریم و تتخذ فی الدور و الصحیح فیه ما ذکرته اولا و انه البرنوف . و ذیل برنوف آرد: هو من نبات ارض مصر و بها تسمی هکذا قال التمیمی فی المرشد و یقال له الشابانک و الشابالج ایضاً و هو کثیر الموجود بمصر و قد یکبر شجره حتی یقارب شجر الرمان فی العظم و کثرة الاغصان و الورق ، وورقه اشبه شی بورق و عیدان البیلسان و قد یشبه ایضاً ورق الزعرور غیر ان ورقه اغبر مزغب و له رائحة حادة بشعة فیها ثقل علی الطباع تقرب من روائح فروع الشجر المسماة بخور مریم و یزهر زهراً کثیراً فی عناقیه شبیهة بنبات الغاسول و فی وسط زهره زغب یضرب فی لونه للی الصفرة یشاکل زهر القیصوم فی المنظر و هو حار فی الدرجة الثانیة یابس فیها و قد تنفع عصارة ورقه من اوجاع الصبیان و من الصرع الذی یعرض للاطفال منفعة بالغة عظمیة اذا حل النیلج بماء هذه الشجرة و مسح علی مفاصلهم و آنافهم و اصداغهم و رقابهم و بطون اکفهم و اسافل اقدامهم و هو طرّاد للریاح الغلیظه الباردة ان سقوا من عصیر ورقه وزن درهم بلبن امهاتهم و اظاَّرهم و شم ورقه نافع من الزکام مفتح للسدد الکائنة فی اغشیة الدماغ و لما یعرض فی المنخرین من السدد و الریاح و اذا سقی الاطفال منه عند الوجع العارض فی اجوافهم و الامغاص العارضة سهم من الریاح الباردة ینفعهم ویطرد الریاح الکائنة فی بطونهم و یقوی معدهم و یقطععنهم سیلان اللعاب و قد ینفع من الاوجاع الحادثة من احتراق البلغم و انقلابه الی المرة السوداء، و ان شرب الرحال و النساء من عصارته اعنی ماء ورقه الرطب عند الامغاص و وجع القولنج مع یسیر من الجاورشیر نفعهم و حلل الامغاص عنهم و اطلق الطبیعة و قد یسعط بعصارة ورقه مع الدهن المعتصر من ثمر الکهنایا او مع الجند بادستر مع عصارة السداب الرطب و دهن اللوز المر اصحاب الایلمیا ثلاثة ایام فینتفعون به نفعاً بینا - انتهی . و داود ضریر انطاکی در تذکرة ذیل برنوف آرد: برنوف ، هو الشاه بابک بالفارسیة نبات کثیرالوجود بمصر لافرق بینه و بین الطیون الا نعومة اوراقه و عدم الدبق فیه و اظنه لایختص ّ بزمن و فی رائحته لطف لاثقل سبط بعید الشبه من بخور مریم ، حار یابس فی الثالثة او یبسه فی الثانیة، شدید النفع فی قطع الریاح و المغص من کل حیوان و اللعاب السائل و الریاح خصوصاً مع الجاوشیر و السعوط بمائه مع عصارة السذاب و دهن اللوز المر و الجند بیدستر ینقی الدماغ و یذهب الصرع و الجمود و النسیان عن تجربة حکمیه و یداوی به سائرما یعرض للاطفال فینجح و اجود ما استعمل بالبانهم و سحیق یابسه یجفف القروح و یدمل و ینفع من القراع مع الصبر و الزفت و عصارته تقوی الاسنان و هو یضر المعاء و یصلحه الصمغ وشربته الی ثلاثة و بدله المرزنجوش - انتهی
به فارسی شابانک نامند که معرب آن شابانج است ... درختی است قریب به انار و پرشاخ ، و برگ آن شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رائحه آن تند و بدبو و شکوفه آن مانند خوشه و با زردی و وسط شکوفه آن زغب دار. طبیعت آن در دوم گرم و خشک . افعال و خواص آن : محلل و مخفف رطوبات و شکننده بادهای غلیظ بارد و عصاره برگ آن جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات از دهان و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشای ایشان شرباً و نیل سائیده با آب آن بر مفاصل و اصداع و پره های بینی و گردن و شکم و کفهای دست و پای ایشان مالیده و به دستور خورانیدن مقدار یک درهم عصاره برگ آن محلول بالین مرضعه ایشان به چند دفعه جهت امراض مذکور و ام الصبیان نافع وآشامیدن سه درهم از عصاره آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی بلغم محترق به سوی سودا و دافع اوجاع حادث از آن است و یک مثقال آن با یک حبه جاوشیر مسکن وجع قولنج مردان و زنان و مغص و کل حیوانات که از سردی باشد و سعوط و عصاره آن با عصاره سداب و جند بیدستر و روغن بادام تلخ جهت جمود و نسیانی که به یونانی ابلمیس نامند و تنقیه دماغ سه روز متوالی و بوئیدن برگ آن جهت تفتیح سده منخرین و اغشیه دماغ و زکام و ذرور برگ خشک آن جهت التیام قروح و ضماد آن با زفت جهت خزاز نافع، مضر امعاء، مصلح آن صمغ عربی ، بدل آن مرزنجوش ، مقدار شربت از عصاره آن تاسه مثقال و از برگ خشک آن تا دو درهم و نیم است - انتهی . و ابن البیطار در مفردات الادویه ذیل شاهبابک آرد: شاهباپک و یقال شابابک و هو البرنوف . قال الغافقی : قیل انه ضرب من القیصوم و یاقل انه شاهنانج و فی الحاوی انه حب الشبرم البری و رایت فی بعض الکتب ان الشاهبایک هی شجرة ابراهیم الصغیرة التی تکون فی الدور و هی التی یسمیها بعض الناس شجرة مریم و تتخذ فی الدور و الصحیح فیه ما ذکرته اولا و انه البرنوف . و ذیل برنوف آرد: هو من نبات ارض مصر و بها تسمی هکذا قال التمیمی فی المرشد و یقال له الشابانک و الشابالج ایضاً و هو کثیر الموجود بمصر و قد یکبر شجره حتی یقارب شجر الرمان فی العظم و کثرة الاغصان و الورق ، وورقه اشبه شی بورق و عیدان البیلسان و قد یشبه ایضاً ورق الزعرور غیر ان ورقه اغبر مزغب و له رائحة حادة بشعة فیها ثقل علی الطباع تقرب من روائح فروع الشجر المسماة بخور مریم و یزهر زهراً کثیراً فی عناقیه شبیهة بنبات الغاسول و فی وسط زهره زغب یضرب فی لونه للی الصفرة یشاکل زهر القیصوم فی المنظر و هو حار فی الدرجة الثانیة یابس فیها و قد تنفع عصارة ورقه من اوجاع الصبیان و من الصرع الذی یعرض للاطفال منفعة بالغة عظمیة اذا حل النیلج بماء هذه الشجرة و مسح علی مفاصلهم و آنافهم و اصداغهم و رقابهم و بطون اکفهم و اسافل اقدامهم و هو طرّاد للریاح الغلیظه الباردة ان سقوا من عصیر ورقه وزن درهم بلبن امهاتهم و اظاَّرهم و شم ورقه نافع من الزکام مفتح للسدد الکائنة فی اغشیة الدماغ و لما یعرض فی المنخرین من السدد و الریاح و اذا سقی الاطفال منه عند الوجع العارض فی اجوافهم و الامغاص العارضة سهم من الریاح الباردة ینفعهم ویطرد الریاح الکائنة فی بطونهم و یقوی معدهم و یقطععنهم سیلان اللعاب و قد ینفع من الاوجاع الحادثة من احتراق البلغم و انقلابه الی المرة السوداء، و ان شرب الرحال و النساء من عصارته اعنی ماء ورقه الرطب عند الامغاص و وجع القولنج مع یسیر من الجاورشیر نفعهم و حلل الامغاص عنهم و اطلق الطبیعة و قد یسعط بعصارة ورقه مع الدهن المعتصر من ثمر الکهنایا او مع الجند بادستر مع عصارة السداب الرطب و دهن اللوز المر اصحاب الایلمیا ثلاثة ایام فینتفعون به نفعاً بینا - انتهی . و داود ضریر انطاکی در تذکرة ذیل برنوف آرد: برنوف ، هو الشاه بابک بالفارسیة نبات کثیرالوجود بمصر لافرق بینه و بین الطیون الا نعومة اوراقه و عدم الدبق فیه و اظنه لایختص ّ بزمن و فی رائحته لطف لاثقل سبط بعید الشبه من بخور مریم ، حار یابس فی الثالثة او یبسه فی الثانیة، شدید النفع فی قطع الریاح و المغص من کل حیوان و اللعاب السائل و الریاح خصوصاً مع الجاوشیر و السعوط بمائه مع عصارة السذاب و دهن اللوز المر و الجند بیدستر ینقی الدماغ و یذهب الصرع و الجمود و النسیان عن تجربة حکمیه و یداوی به سائرما یعرض للاطفال فینجح و اجود ما استعمل بالبانهم و سحیق یابسه یجفف القروح و یدمل و ینفع من القراع مع الصبر و الزفت و عصارته تقوی الاسنان و هو یضر المعاء و یصلحه الصمغ وشربته الی ثلاثة و بدله المرزنجوش - انتهی
///////////////
شه بانو. شاهبانک
و شاهبانج. غابانک نیز گویند و شابانک و
شاهبانج هم خوانند و آن بنفسج الکلاب بود که بعربی قسوة الکلاب گویند صاحب جامع گوید
برنوف* است و هم او گوید شجره ابراهیم کوچک و هم او از قول غافقی گوید که نوعی از قیصوم
بود و از قول صاحب حاوی گوید حب شبرم است بری و مؤلف گوید که این اقوال خلاف است آنچه
محقق است بنفسج الکلاب بود که به شیرازی آن را پشه سگ خوانند و گرم و خشک بود در دویم
و صرع را سودمند بود و قطع آب عفن از دهان بکند خاصه کودکان را و محکم تحلیل ریاح بکند
از شکم ایشان و از رحم و قایممقام مرزنجوش بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: در ماهیت آن اختلاف است بعضی
بنفسج الکلاب خوانند که بعربی قسوة الکلاب نامند و بعضی جمسفرم بری و صاحب جامعه و
نواب مرحوم برنوف دانستهاند و گویند شجر ابراهیم کوچک است و نیز از قول غافقی نقل
کرده که نوعی از قیصوم است و از قول صاحب حاوی که حب شبرمبری است و صاحب اختیارات
بدیعی گفته که اینها همه خلاف است و محقق آنست که بنفسج الکلاب است که به شیرازی آن
را پشهسگ گویند.
اختیارات بدیعی، ص: 245
* طیون* . [ ] (ع اِ) برنوف . رجوع به برنوف* شود.
*برنوف . [ ب ُ / ب َ ] (ع اِ) گیاهی
است و در مصر بسیار باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درختی است قریب به
درخت انار و پرشاخ ، و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحه ٔ او تند و بدبوی
و شکوفه ٔ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفه ٔ او زغب دارد.
(از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شاه بانگ
. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). شابانگ . شابانج
. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). آتش سگ
. تس سگ . بنفشه ٔ سگ . جمسفرم بری .ریحان الغزال . شاهفانج
. شجره ٔ ابراهیم . شجره ٔ مریم .
طیون . قیصوم . رجوع به شباهنگ در همین لغت نامه شود.
//////
برنوف (مصفای زردچوبه ای )
برنوف، مصفای زردچوبه ای، شاه بانک
Inula conyza
به فارسی شاهبانک نامند؛ که معرب آن شابانج است.درختی
است قریب به انار و پر شاخه و برگ آن شبیه به برگ زعرور و از آن تیرهتر و مزغب و
رائحه آن تند و بدبو و شکوفۀ آن مانند خوشه و با زردی در وسط شکوفۀ آن زغبدار.
طبیعت آن در دوم گرم و خشک است.
خواص عمومی آن حل کننده و خشک کننده رطوبت ها و بادشکن غلیظ است. عصارۀ برگ آن در معالجۀ صرع و آبریزش دهان مفید و جهت بادشکن و تقویت معده و احشاء اطفال مؤثر است. در ترکیب با داروهای متناسب طبق دستورات علاوه بر موارد درمانی فوق مسهل قوی بلغم سوخته متمایل به سودا و دافع تمام دردهایی است که از سودا در بدن او به وجود می آید. درد قولنج را تسکین داده و دلپیچه حیوانات را معالج و در پاک شدن بینی و زکام مؤثر است
طبیعت آن در دوم گرم و خشک است.
خواص عمومی آن حل کننده و خشک کننده رطوبت ها و بادشکن غلیظ است. عصارۀ برگ آن در معالجۀ صرع و آبریزش دهان مفید و جهت بادشکن و تقویت معده و احشاء اطفال مؤثر است. در ترکیب با داروهای متناسب طبق دستورات علاوه بر موارد درمانی فوق مسهل قوی بلغم سوخته متمایل به سودا و دافع تمام دردهایی است که از سودا در بدن او به وجود می آید. درد قولنج را تسکین داده و دلپیچه حیوانات را معالج و در پاک شدن بینی و زکام مؤثر است
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی
خراسانی شیرازی
//////
* الطيون أو المطهر[1] أو الراسن[2] جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة النجمية.
يضم هذا الجنس حوالي 90 نوعًا من النباتات موطن معظمها أوروبا وآسياوحوض
البحر الأبيض المتوسط وإفريقيا.
من أنواعه الأصيلة في الوطن
العربي[عدل]
- الطيون
البابونجي (باللاتينية: Inula
conyzae) في بلاد
الشام والمغرب
العربي وقبرص وتركيا والقوقاز وكل أوروبا باستثناء بريطانيا وأيسلندا
- الطيون الجبلي (باللاتينية: Inula
montana) في المغرب العربي وبعض مناطق غرب أوروبا
- الطيون
الصفصافي الأوراق (باللاتينية: Inula
salicina) في بلاد
الشام وتركيا والقوقاز وكل أوروبا باستثناء بريطانيا وأيسلندا
- الطيون
متغاير الحراشف (باللاتينية: Inula
heterolepis) في بلاد الشام وتركيا وبعض الجزر اليونانية
- الطيون الملحي (باللاتينية: Inula
crithmoides) أو (باللاتينية: Limbarda
crithmoides) في بلاد الشام
من أنواعه الأخرى[عدل]
- الطيون الأبيض (باللاتينية: Inula
candida)
- الطيون
البريطاني (باللاتينية: Inula
britannica)
- الطيون
الجرماني (باللاتينية: Inula
germanica)
- الطيون
الحريري الأوراق (باللاتينية: Inula
sericophylla)
- الطيون
الخطي الأوراق (باللاتينية: Inula
lineariifolia)
- الطيون الدبق (باللاتينية: Inula
viscosa)
- الطيون الرائع (باللاتينية: Inula
magnifica) في القوقاز
- الطيون
السويسري (باللاتينية: Inula
helvetica)
- الطيون
سيفي الأوراق (باللاتينية: Inula
ensifolia)
- الطيون الشعري (باللاتينية: Inula
hirta)
- الطيون الصيني (باللاتينية: Inula
chinensis)
- الطيون الضعيف (باللاتينية: Inula
maletti)
- الطيون الطيوني (باللاتينية: Inula
inuloides) في تركيا
- الطيون
العريض الأوراق (باللاتينية: Inula
obtusifolia)
- الطيون
القزويني (باللاتينية: Inula
caspica)
- الطيون الكبير (باللاتينية: Inula
grandis)
- الطيون المتفرع (باللاتينية: Inula
racemosa)
- الطيون المشرقي(باللاتينية: Inula
orientalis)
- الطيون الملتحي (باللاتينية: Inula
barbata)
- الطيون
الهش (باللاتينية: Inula
fragilis) في تركيا
- الطيون الياباني (باللاتينية: Inula
japonica)
- الطيون
اليوناني (باللاتينية: Inula
helenium)
مصادر[عدل]
- ^ الموسوعة
العربية. المركبة (الفصيلة).
تاريخ الولوج 16 شباط 2011.
- ^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.الراسن (بالإنكليزية).
تاريخ الولوج 24 أيار 2012.
/////////////
Inula is a large genus of about 90 species of flowering plants in the familyAsteraceae, native to Europe, Asia and Africa.
They may be annuals, herbaceous perennials or subshrubs that vary greatly in size, from small species a few centimeters tall to enormous perennials over 3 m (10 ft) tall. They carry yellow daisy-like composite flowerheads often with narrow ray-florets.
Several species are popular flowers for the garden, with cultivation going back to antiquity. The name Inula was already used by the Romans and derived from Helen of Troy fame.[3] The smaller species are used in rock gardens and the more common larger ones, which tend to have very coarse foliage, in borders.
Contents
[show]Selected species[edit]
- Inula acaulis Schott & Kotschy ex Tchihat. – stemless inula
- Inula acervata S.Moore
- Inula acinacifolia Gand.
- Inula acuminata DC.
- Inula afghanica
- Inula anatolica Boiss.
- Inula auriculata Boiss. & Balansa
- Inula bifrons (L.) L.
- Inula britannica L. – British yellowhead
- Inula candida (L.) Cass.
- Inula cappa (Buch.-Ham. ex D. Don) DC.
- Inula caspica Blume
- Inula clarkei ( Hook.f.) R.R.Stewart
- Inula conyzae (Griess.) Meikle – plougman's-spikenard
- Inula crithmoides L. – golden samphire (syn. Limbarda crithmoides (L.) Dum.)
- Inula cuspidata
- Inula ensifolia L.
- Inula eupatorioides DC.
- Inula falconeri Hook.f.
- Inula forrestii
- Inula germanica L.
- Inula grandis Schrenk ex Fisch. & C. A. Mey.
- Inula helenioides DC.
- Inula helenium L. – elecampane
- Inula helianthus-aquatica
- Inula helvetica Weber
- Inula hirta L.
- Inula hookeri C. B. Clarke
- Inula hupehensis
- Inula japonica
- Inula koelzii R.Dawar & Qaiser
- Inula lineariifolia Turcz.
- Inula magnifica
- Inula montana L.
- Inula multicaulis Boiss.
- Inula nervosa
- Inula obtusifolia A.Kern.
- Inula oculus-christi L.
- Inula orientalis Lam.
- Inula pterocaula
- Inula racemosa Hook.f.
- Inula rhizocephala Schrenk ex Fisch. & C. A. Mey.
- Inula rhizocephaloides
- Inula rubricaulis
- Inula salicina L. – Irish fleabane, willowleaf yellowhead
- Inula salsoloides
- Inula sericophylla
- Inula spiraeifolia L.
- Inula stewartii Abid & Qaiser
- Inula subfloccosa Rech.f.
- Inula thapsoides Spreng.
- Inula verbascifolia (Willd.) Hausskn.
- Inula wissmanniana
Select species formerly in Inula[edit]
- Inula dysenterica L. => Pulicaria dysenterica (L.) Bernh.
- Inula graminifolia Michx. => Pityopsis graminifolia (Michx.) Nutt.
- Inula graveolens (L.) Desf. => Dittrichia graveolens (L.) Greuter – stinkwort, stinkweed
- Inula indica L. => Pentanema indicum (L.) Y.Ling
- Inula mariana L. => Chrysopsis mariana (L.) Elliott
- Inula primulifolia Lam. => Conyza primulifolia (Lam.) Cuatrec. & Lourteig
- Inula subaxillaris Lam. => Heterotheca subaxillaris (Lam.) Britton & Rusby
- Inula viscosa => Dittrichia viscosa – false yellowhead, sticky fleabane, woody fleabane
Ecology[edit]
Inula species are used as food plants by the larvae of some Lepidoptera species including case-bearers of the genus Coleophora, such as C. conyzae (recorded on I. conyzae), C. follicularis, C. inulae, and C. troglodytella.
References[edit]
- ^ 1897 illustration from Franz Eugen Köhler, Köhler's Medizinal-Pflanzen
- ^ ab Flann, C (ed) 2009+ Global Compositae Checklist
- ^ Melderis, A. (2007). A Handbook of British Flowering Plants. READ BOOKS. p. 271. ISBN 1-4067-6632-1. Retrieved 2009-04-13.
External links[edit]
- Flora Europaea: Inula
- Flora of China: list of Chinese Inula species
- Anderberg, A. (1991). "Taxonomy and phylogeny of tribe Inuleae (Asteraceae)". Pl. Syst. Evol. 176 (1-2): 75–123. doi:10.1007/BF00937947.
- Rubina Abid and M. Qaiser (2003). "Chemotoxonomic study of Inula L. (s.str.) and its allied genera (Inuleae - Compositae) from Pakistan and Kashmir". Pak. J. Bot. 35 (2): 127–140.
Wikimedia Commons has media related to Inula. |
|