۱۳۹۵ فروردین ۱۲, پنجشنبه

انگور، ازوم، عنی...چار کس را داد مردی یک درم آن یکی گفت این بانگوری دهم آن یکی دیگر عرب بد گفت لا من عنب خواهم نه انگور ای دغا آن یکی ترکی بد و گفت این بنم من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم آن یکی رومی بگفت این قیل را ترک کن خواهیم استافیل را در تنازع آن نفر جنگی شدند که ز سر نامها غافل بدند

عنب [ ع ِ ن َ ] (ع اِ) میوه ٔ تاک که تازه است و چون خشک شود آن را زبیب (مویز) گویند. (از اقرب الموارد). انگور که میوه ٔ معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک حبه ٔ آن را عِنبة گویند. ج ، أعناب . (از اقرب الموارد). عنب را به فارسی انگور و به ترکی اوزم و به هندی ناکهه نامند. ماهیت آن : ثمری است معروف که از درخت تاک که رز نیز نامند بهم می رسد. صیفی و شتوی باشد. و صیفی آن را انواع و اصناف بسیار است . بهترین آن سفید رسیده ٔ شیرین شاداب و بزرگ دانه ٔ آن است که پوست آن رقیق و تخم آن کوچک و دانه های آن در مقدار متساوی باشند و در هم طپیده در خوشه نباشند. و خوشه ٔ آن باریک نباشد. و الطف همه عسکری و صاحبی و ریش بابا و کشمشی بسیار شیرین و لطیف است . طبیعت آن : با قوای مختلفه است و انواع کثیره و مطلق رسیده ٔ آن و آخر اول گرم و تر و بعضی بسیارشیرین آن را تا دهم گرم و تر دانسته اند. افعال و خواص آن : منضج و سریعالانحدار و کثیرالغذاء و بهترین میوه ها است و در غذائیت و تولید خون صالح و معدل امزجه ٔ غلیظه و مصفی خون و دافع مواد سوداویه و احتراقیه و مصلح حال صدر و ریه و مسمن بدن و زیادکننده ٔ پیه . و غذاهای ترش و آب سرد بالای انگور بغایت مفسد آن و مورث استسقا و تبهای عفن است . و باید که بعد از چیدن فی الفور تناول ننمایند، بلکه بعد از آنکه یک دو روز مانده باشد بخورند... (از مخزن الادویه ) :
آنکه زلفش چو خوشه ٔ عنب است
لبش از رنگ همچو آب عنب .
فرخی

 . انگور. [ اَ ] (اِ) میوه ٔ رز. میوه ٔ مو. این میوه بصورت یک خوشه ٔ مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه ٔ انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. (فرهنگ فارسی معین ). عنب . در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه ٔ اندوه و محنت . (آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد . (از یادداشت مؤلف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است . (از قاموس کتاب مقدس ) :
نقل ما خوشه ٔ انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست عصیر.

ابوالمثل (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62).

/////////////
- مو*  (Vitis vinifera) از  کهن گیاهان بستانی باختر آسیا و مصر است.  گرچه مو در شمار كهنترین گیاهان بستانی نیست چون غلات و بسیاری از انواع بقولات به ‌مراتب پیشتر از آن كشت می‌شده‌اند، چنان كهن هست كه بتوان سرآغاز كشت آن را در سپیده دم تاریخ  پی گرفت.  مو ‌پروری نمایانگر چنان ایده‌های پیچیده‌ای سراسر جهان باستان است و چنان یكدست و پایدار دیده می‌شود كه نمی تواند جز از یک مركز در جهان پراکنده شده باشد. پر پیداست که  نظرها درباره جای این كانون نخستین  متفاوت‌اند و دانسته های امروزی  ما در این باره نمی گذارد  از حد نظریه‌های كمابیش محتمل فراتر رویم. اما روشن است كه خاستگاه نخستین كشت مو را باید در خاورزمین  جُست و دیگر آنكه كشت این گیاه از آنجا به یونان باستان و ایتالیا کشیده شده، در حالی كه رومیها (به گفته دیگران، یونانیها) مو را به سرزمین گُل و کرانه های  راین بردند. 1 دو كاندول،2 بر پایه دلایل گیاه‌شناختی، محتمل می‌دانست كه منطقه جنوب قفقاز "مركز و شاید كهنترین خاستگاه این جنس" بوده باشد. با توجه به داستان عهد عتیق از کشت مو  به دستِ نوحِ پیامبر نزدیك كوه آرارات،3می توان این گمانه کمابیش گیرا را پیش گذارد كه ارمنستان خاستگاه  تاک شناسی  بوده است. 4 با این همه نباید از یاد برد رز و شراب، هردو، دست كم سه یا چهار هزارسال  پیش از میلاد در مصر،5 و از روزگاران بسیار دور نزد مردم میانرودان نیز شناخته شده بوده‌اند. جای بررسی نظریه شرادر6 كه نام و کشت مو را وامدار هند و اروپاییان آسیای پیشینیم نیست؛ شاید واژه "شراب" ریشه‌ای هند و اروپایی یا به طور اخص ارمنی داشته باشد، هرچند این به ‌خودی خود اثبات نمی‌كند كه خاستگاه  مو ‌پروری را می‌توان در نزد هند و اروپاییان یافت. 1 سامی بودن خاستگاه  مو نزد من محتملتر می‌نماید  چینیها، در دوره‌های تاریخی متأخرتر، مو  را، كه  از آن پیش کشتش را بهیچ روی نمی شناختند، از فرغانه، سرزمینی ایرانی، گرفتند؛ پس برای رسیدن به آماجهایمان در این كتاب بر جسته سازی همین واقعیت روشن بس است كه در آن روزگار كشت مو در تمامی ابعاد آن در باختر آسیا، از جمله ایران، بسیار رایج  بود.
چینیان نخســـــتین بار به واسطه سردار چان‌ كی‌ین از وجــــود مـــــو بستانی (Vitis vinifera) و شرابی كه از انگور اندازند خبردار شدند؛ سردار در مأموریت به یادماندنی خود، در سال 128پ م در سر راه به یوئه‌ـ‌چی (Yüe-či) از فرغانه و سغد گدشت و سالی را هم در باكتریا بسر برد. درباره مردم فرغانه (Ta-yüan) چنین گوید: " شرابی دارند كه از انگور ‌گیرند. " همــین نکته را درباره پارتیان (An-si) نیز دریافت. در همین فصل از Ši-ki می آورد توانگران فرغانه شراب انگور فراوان، تا ده هزار من را مدتی دراز انبار می‌كنند و گاه آن را دهها سال نگاه می‌دارند بی بیم تباهی ؛ همان اندازه شیفته میگساری بودند که اسبانشان کشته اسپست. فرستادگان چینی تخم هر دو گیاه را به كشور خویش بردند و فغفوز نخستین كسی بود كه اسپست و مو را در خاك پربار كاشت و وقتی فرستادگان بیگانه به دربار چین رسیدند چشمشان به‌ اسپست‌زارها و موستانهای دراندشت نزدیك كاخ شاهی افتاد . ورود اسپست به چین همچون ورود مو به این كشور در اسناد پادار آمده است. نكته مهمی كه باید بدان پرداخت این است كه چینیها با انگور- همچون اسپست - و فن شراب‌سازی درست در میان مردمان آریایی‌تبار، بیشتر تیره ایرانی، روبرو شدند و در میان هیچ یك از قبایل ترك چنین چیزهایی ندیدند.
بر پایه سالنامه‌های دودمان هان، در پادشاهی لی‌ـ‌یی (Li-yi)  ، از سرزمین سغد انگوری می کاشتند که گوارائی آب شرابش را بلند آوازه کرده بود. 2 در سالنامه‌های دودمان تسین از انگور كان (K'an) (سغد) اشاره یاد است. 1 همچنین شراب انگور فراوان بود و توانگران تا هزار من از آن نگه‌ می‌داشتند. 2 سغدیان از شراب لذت می‌بردند و شیفته رقص و آواز بودند. 3 به همین ترتیب، در شی (Ši) (تاشكند) نیز نوشابه ای دلخواه بود. 4 وقتی كان ‌ین‌ـ‌تین K'an yen-tien [حكمران] سغد در نیمه نخست سده هفتم میلادی ماندگاهی سغدی در جنوب لوب نور [Lob Nor] پی افکند، چهار شهرتازه ساخت كه یـــكی از آنها "تاک شهر " (P'u-t'ao č'en) نام گرفت زیرا در میان شهر تاک نشانده بودند. 5
به احتمال زیاد مردمان تا یوئه‌ـ‌چی (Ta Yüe-či) ایرانی یا همان هند و سكوتیایی‌ها نیزم تاک داشته‌اند و این را از متنی نادر در كین لو تسه Kin lou tse  6  نوشته فغفور یوآن  (Yüan)  (555-552 م. ) از دودمان لیانگ می‌دانیم. "مردم سرزمین بزرگ یوئه‌ـ‌چی در  شراب اندازی از انگور، گل و برگ گیاهان چیره دستند. گاه از تخمیر ریشه‌ها و شیره سبزیها نیز شراب ‌گیرند. 7 این گلها مانند  گلهای درخت میخك (tin-hian، ، Caryophyllus aromaticus) اند اما به رنگ سبز یا آبی روشن‌.  در بهار و تابستان، پرچمهای گلها همچون پرٍ پرنده لوان (lwan)  با باد به اطراف پراكنده می‌شود. در ماه هشتم سال، وقتی طوفان بر برگها می‌وزد، چنان آسیب دیده پاره می‌شوند كه به ژنده پاره‌های ابریشم ‌مانند و از این روی مردم از آمدن  طوفان انگور (P'u-t'ao fun) یا "طوفــــــانٍ برگ‌ـ ‌در"       (lie  ye  fun)   سخن رانند. "
و سر آخر این که می‌دانیم مردم آریایی كوچا (Kuča)، كه به چیره‌دستی در نوازندگی، رقص و آواز شناخته بودند، شرابٍ انگور را می‌ستودند و برخی خانواده‌ها نزدیک یك هزار هو (hu)  از این نوشابه را در خانه انبار می‌كردند. گویا در گزارش ژنرال لو كوان (Lü Kwan ) كه در سال 384 م. راهی گشودن كوچا شد نیز از شراب انگوری یاد شده است . 1
چینیان همچنان كه اسپست را در كی _ پین (Ki-pin) (كشمیر) یافتند در همانجا به مو نیز برخوردند. 2 سپس تر تاک را در سرزمینهای تسیو (Tsiü-mo) 9/0 3   و نان تو (Nan-tou)   نیز یافتند.
در دوره تانگ چینیان این را هم دریافتند كه مردم فو-لین (سوریه) نوشیدن شراب انگور را خوش دارند،4 و در سرزمین عربان (تا‌ـ‌شی/ Ta-ši) انگورهایی خیزد، درشت ‌ترینشان به بزرگی مُرغانه. 5 در نوشته های دیگر ایران را نیز دارای چنین انگورهایی دانسته‌اند. 6 در آن دوره تركستان به دست قبایل ترك افتاده بود كه فرهنگ  نیاکان ایرانی خود را گزیده بودند و چینیان دریافتند كه اویغورها مو و شراب دارند.
مو ‌پروری در ایران باستان پیشرفتهائی شایان كرده بود. استرابو موهایی را به مرغیانه (در استان خراسان آن روزگار) نسبت می‌دهد كه گرد ساقه شان به‌اندازه آغوش گشوده دو مرد و درازای  خوشه‌هایشان دو ارشی می‌ شد. می افزاید  آریا نیز همین مایه پربار است، با شرابی بهتر که در چلیك‌های ایستاده  تا سه نسل بی خلل می ماند. باكتریا،در همسایگی آریا، همین فرآورده ها را فراوان دارد، بجز زیتون. ایرانیان باستان بسیارشراب دوست بودند.  بهترین شرابهای انگور بر خوان شاهانه نوشیده می‌شد. 1 چنان كه پیتیوس از مردم  لیدی تصویر كرده، بر فراز تخت داریوش تاکی زرین سایه می‌افكند. 2 سنگ‌نبشته‌های تخت جمشید گوید روزانه پنجاه كونجیوس3 شراب شیرین و پنج‌هزار كونجیوس شراب رسمی تحویل دربار می‌شد. 4 شرابداری در کاخ جایگاهی بس بزرگ بود. 5 كوروش جوان وقتی شرابی بس گوارا به دستش می‌رسید کراوه‌های نیمه ‌پر را همراه این پیام برای برخی از دوستان می‌فرستاد: "مدتی بود كوروش شرابی گواراتر از این نیافته بود؛ پس بهره ای از آن را برای شما می‌فرستد و می‌ خواهد امروز آن را با گرامی ترینانتان بنوشید. 6"
استرابو7 گوید شراب كارمانیا[1] آنِ فارس را ماند و یكی از فرآورده های آنجاست. "آن مو كه كارمانیایی گوئیم بیشتر خوشه‌هایی به درازای دو ارش  با دانه‌های درشت و فراوان ‌آرد؛ بسا که این گیاه در زادگاه خود بسیار تناورتر ‌شود. "  با این همه شاهان ایران به شراب های سرزمین خویش بسنده نمی‌كردند وپس ازاینکه سوریه بخشی از شاهنشاهی پارسی گردید، شراب كالیبونیه سوریه نوشیدنی ویژه آنها شد. 8 به گفته پوسیدونیوس، این شراب در دمشق سوریه و از تاکهایی كه ایرانیان در آنجا نشانده بودند دست می‌آمد. 9
 هرودوت1 ‌گوید ایرانیان بس شراب دوستند و زیاده پیما. همچنین رسم دارند كه در امور مهم بهنگام مستی کنکاش ‌كنند و بامداد صاحب خانه تصمیم های دوشین را پیششان می‌گذارد. اگر در هشیاری نیز تصمیها را درست دانند  بر آن روند، ورنه در می گذرند. اگر بهنگام بررسیهای نخستین هشیار باشند، همیشه موضوع را باری دیگر، این بار در مستی بر می رسند. استرابو2هم همین گوید: رایزنیهای پارسیان بر سر مهمترین امور بهنگام باده‌گساری است و تصمیمهائی را كه مستانه سر گرفته‌اند بس درست‌تر از تصمیمات خود در هشیاری می‌دانند. در حماسه شاهنامه، رایزنی و کنکاش بهنگام باده‌گساری است هرچند  تصمیم‌گیری به فردا می ماند. 3 باده پرستی كمبوجیه رسوای خاص و عامش کرده بود. 4 گزنفون5 با سرزنش فساد و تباهی پارسیان گوید: خوردن و آشامیدن را تا آنجا پی می گیرند كه آن کسان که بیش از همه تاب آورده‌اند برای خواب می روند. ایرانیان رسم داشتند دوستگانی به میهمانی نیاورند، با این باور كه پرهیز از زیاده روی در باده‌پیمایی كمتر به جسم و جان آسیب می‌زند. رسمِ نیاوردنِ این گونه دوستگانیها به میهمانیها هنوز برجاست، اما چنان زیاده روی می‌ کنند كه بجای آوردن ساغر به درون خودشان را برون برند، زیرا دیگر یارای رفتنشان نیست. "  پروكوپیوس، مورخ بزرگ بیزانسی سده ششم،6 گوید همه مردم قبیله ماساژت (قبیله‌ای ایرانی) در باده‌گساری زیاده روی کنند. همینطور ایشغوزها كه چنان مست بودند که خرد فرو گذارده از كوروش شكست خوردند. 1 استرابو در همین بخش از كتاب خود از جشن باده گساری  پارسیان یاد کند كه در آن زنان و مردان پارسی، در جامه ایشغوزها، شب و روز را به باده‌پیمایی و شاد کامی می سپردند. با این همه نباید از یاد برد بیشتراین دست داوری های ملتها درباره یکدیگر آکنده از زیاده روی و جانبداری است و باید همیشه بخش بزرگی از آن را نادیده گرفت؛ این را هم باید افزود كه در ایران باستان میانه روی در باده‌گساری سفارش می‌شد و زیاده روی مجازاتی سنگین داشت. 2 باوجود همه  زیانهای زیاده روی در باده‌گساری ومخاطرات اجتماعی الكل، مورخ، كه وظیفه دارد پدیده‌ها را به همان شكلی كه هستند چیش گذارد و تفسیر كند، نباید از این حقیقت نادیده گذارد كه شراب عاملی است دارای ارزش اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. این عامل نقش بزرگی در پالایش و تحكیم رسوم اجتماعی و بالابردن آمیزش اجتماعی و نیز پیشبرد شعر و موسیقی و رقص داشته است. شراب یكی از عناصر تمدن بشری شده كه نباید دست‌كم گرفته شود. نوشته هائی که اندرز میانه روی می دهد  بسیار خوب است، اما كیست كه از غزلیات آناکرئون، هوراس یا حافظ دست كشد؟*
  واژه‌ای كه چان ‌كی‌ین برای نامیدن انگور با خود به چین آورد و هنوز در چین و ژاپن بکار می‌رود؛ (budō)  آوانگاشت باستانی سالــــــــنامه‌های دوران هان كه بعدها  شــــد،3 p‛u-t‛ao، bu-daw، "انگور، مو" است.  چون چان‌كی‌ین در تا-یوآن  (فرغانه) با تاک آشنا شده  تخمش را از آنجا به چین برد، روشن است که این نـــــام را نیز از همان جـــا گرفته است؛ از اینرو، ناگزیر باید پذیرفـــت bu-daw ریشه فرغانه‌ای دارد و با واژه ایرانی budāwā  یا buδawa همبرابر است که با کارگیری پسوند wa یا awa و بن buda  ساخته شده و به باور من می‌توان آن را با باده فارسی امروز واژه فارسی باستان βaτlákη (با معنی ’’ساغر شراب‘‘) و واژه فارسی میانه باتک، bātāk، و واژه فارسی نو بادیه، bādye مرتبط دانست. 1 می‌توان این واژه ایرانی‌ـ‌چینی را صورتِ گویشی واژه اوستایی maδav (به معنای’’ شراب انگور‘‘) نیز دانست.
می دانیم کوششهایی شده تا این واژه چینی را مشتق از βóτρυs یونانی (به معنی ’’خوشه انگور‘‘) بدانند. توماشك2 نخستین كسی بود كه چنین پیشنهادی کرد؛ كینگزمیل3 هم در سال1879 همین پیش گرفت و هیرت4 نیز گفته كینگزمیل را درست شمرد. هیچ‌كس چنین چیزی را بدرستی اثبات نكرده است. توماشك استدلال می‌كرد كه رواج كشت مو در آسیای مركزی با فرمانروائی مقدونی‌ـ‌یونانی و نفوذ فرهنگ یونانی  ارتباط داشته است. نادرستی این گفته پرپیداست، زیراتاک در تمامی سرزمینهای شمالی ایران خودروست و می‌توان آغاز كشتش در ایران را در روزگاران بسیار دور پی جست و بی گمان پیشینه آن در ایران کهن تر از یونان است.  یونانیان انگور و شراب را از آسیای‌ باختری گرفتند. 5 چه بسا واژه یونانی βóτρυs وام واژه‌ای از زبان سامی باشد. 6 آسان نتوان پذیرفت كه مردم فرغانه در نامیدن گیاهی كه سد ها سال در سرزمین خودشان کشت می شده واژه‌ای یونانی را کار گرفته باشند؛ هیچ مدركی هم در اثبات این تأییدِ ضمنی نیست که اصلاً در روزگار سفرهای چان‌ كی‌ین كسی در فرغانه یونانی می‌دانسته یا به آن زبان سخن می‌گفته است.  نفوذ زبان یونانی در قلمرو ایران بسیار ناچیز است: تا كنون هیچ واژه یونانی در دست‌نوشته‌های تركستان دیده نشده است. از دید من، هیچ رابطه‌ای میان  p‘u-t‘ao و βóτρυs، یا بین βóτρυs و واژه ایرانی budawa نیست.
بر کسی پوشیده نیست كه چندین گونه تاک خودرو در چین، در منطقه آمور، و در ژاپن هست.1 در کهن كتاب Pie lu آمده است كه تاک  p‘u-t‘ao در لــــــون-‌ ‌سی (Lun -si)(كان سو/ Kan-su)، وو‌ـ‌یوآن  (Wu-yüan)  (شمال اوردوس/ Ordos) و در تون هوان (Ton-hwan) (در كان‌ـ‌‌سو) می‌روید. 2 بر این پایه است که لی ‌شی‌ـ‌چِن نتیجه می گیرد مو از دیرباز، پیش از دوران ‌هان، در لون‌ـ ‌سی (Lu -si) وجود داشته اما هنوز وارد شن‌ـ سی (Šen-si) نشده بوده است.  نمی‌توان دریافت چگونه برتشنایدر3می‌تواند بگوید ورود مو به چین به دست چان ‌كی‌ین با نام بردن از انگور درکهن ترین نوشته های پزشکی و گیاهان دارویی چین همخوانی ندارد. در واقع چیزی در كار نیست كه بخواهد نگرانمان كند: اینها دو گیاه متفاوت‌اند؛ مو خودرو  بومی شمالِ چـــــین است که هرگز به كشت آن نپرداخته‌اند؛ گونـــــه بســــــتانی مو (Vitis vinifera) از ایران وارد چین شده و هیچ‌گاه هیچ ارتباطی با گونه خودرو  چینی (Vitis bryoniaefolia) نداشته است. در کتابی تازه  Mun ts‛üan tsa yen   4  كه جستاری هوشمندانه درباره این مسئله پیش می گذارد، چنین نتیجه‌گیری می‌شود كه گونه فرغانه ای بی گمان با گونه بومی چین متفاوت است. تنها نكته نابهنجار این است كه در Pie lu واژه فرغانه‌ای p‘u-t‘ao در نامگذاری گونه ای بومی بکار رفته؛ اما این نشانه ناهمزمانی تاریخی نیست، زیرا Pie lu پس از میلاد مسیح و سد ها سال پس از چان ‌كی‌ین نوشته شده و احتمال قریب به یقین این است كه همین گونه وارداتی بوده كه زمینه ساز یافت گونه خودرو شده و از همینرو گونه بومی هم نامِ گونه وارداتی را به خود گرفته است. 5
 مو  خودروی دیگری هست كه yin -yü  Vitis bryoniaefolia یــــا V. labrusca) نامیده شده و در آثار تائو‌هون‌-كین (T‘ao Hun -kin) (536‌ ـ 451 میلادی) و در T‘an  pen ts‘ao نوشته سوكون (Su Kun ) آمده است، اما اشاره این نام تنها به نوعی مو خودرو سرزمین های  میانی و شمالی چین است.  ین ‌شی‌ـ‌كو (Yen Ši-ku) (645 ـ 579 مــــــیلادی) در کتـــــابش، K‛an miu čen  su   به طعنه گوید انگور دانستنyn -yü   به ایـــن می‌ماند كــــــه či  (Poncirus trifoliata) را كه از شمال چین خیزد  با پرتقال (kϋ ) مقایسه كنیم؛ و گرچه yin-yü نوعی p‘u-t‘ao اســـــت، تفاوتهای فراوان با آن دارد؛ و yin-yü کیان- نان هم با yin-yü شمال چین تفاوت دارد. نظریه هیرت2 که شاید این واژه آوانگاشت "انگور" فارسی نو است پذیرفتنی نیست. نمی توان واژه‌های چینی را دارای خاستگاه بیگانه دانست، مگر اینكه ریشه‌شناسان چینی كه ممكن نیست وامگیری  واژه ای را نادیده بگذارند بروشنی آن را تأیید كرده باشند. وگرنه نیاز است دلایل روشن و قانع‌كننده در تأیید گمان  چینی نبودن  واژه آورده شود. هیچ داستانی در دست نیست که نشان دهد ‎yin-yϋ واژه‌ای ایرانی است یا بیگانه . اثبات عكس این قضیه هم پایه درستی ندارد: فارسی نو، كه از پایان سده دهم رواج یافت نمی‌تواند در این قضیه  جایگاهی داشته باشد؛ بیشتر می‌توان پای فارسی میانه را به میان كشید، در حالی‌كه انگوربی گمان واژه‌ای است از نوع واژه‌های فارسی نو. اگر چینی‌ها واژه‌ای چون انگور را وام می‌گرفتند، آن را به صورت آن + گوت ( an + gut)(گور) تقطیع می‌كردند نه به صورت آن‌ـ‌اوك (an+uk)؛ بعلاوه این گمان كه k پایانی را می‌توان به صورت r پایانی آوانگاری كرد نیز خطاست؛3 در آوانگاشت‌های ایرانی، k پایانی واژه‌های چینی همبرابر است با k ]ك[، g ]گ[، یا سایواج x ]خ[ فارسی. از این گذشته پذیرفتنی نیست که كه چینی‌ها نام فارسی انگور بستانی را برای نامیدن تاک خودرو  بومی سرزمین خود کار گرفته باشند، آن هم تاکی كه بویژه در دو استان كیان در خاور چین می‌روید. در فرهنگ جغرافیایی سو‌ـ‌چو (Su-čou)4 بروشنی گفته شده كه نام انگور خودرو، šan p‛u-t‛ao، در استانهای كیان yin-yü است.  پس شاید این نام از نامهای باستانی زبان وو باشد. در Pen ts'ao kan mu،1 جداگانه به yin-yü  پرداخته شده، و لی شی‌ـ‌چن در حاشیه می‌نویسد معنی این نام  بازنموده نشده است. از دید من گویا اکنون چاره ای نیست جز  پذیرش این رای.  نامبرده yen-yü  و yin-še  را هم برپایه Mao ši  و Kwan  ya چون نامهای همبرابر  می آورد ، در حالی‌كه ye p̀ u-t̀ ao  (’’انگور خودرو ‘‘) نامی است که در گفتگو بکار رود t‛en  mi)  یا mu lun    هم همینطور).  توجه بدین نکته هم گیراست كه نخستین اشاره ها به این گیاه تنها از جانب سو كون (Su Kun) و چن تسانكی از دودمان تانگ بوده است. به دیگر سخن، این گیاه بیش از هفت سده پس از ورود مو بستانی به چین توجه طبیعی‌دانان این كشور را بر انگیخت ‌‌ـ‌ و همین بسنده است اثبات بی ارتباطی دربست این دو به یکیگر را.
نباید پنداشت كه با کار چان ‌كی‌ین در آوردن مو  به چین قضیه یك‌ بار برای همیشه تمام شد؛ وارد كردن انواع تخم  پی گرفته شد و كان‌ـ‌هی (K‛an -hi) انواع تازه ای از مو  را از تركستان آورد. ارقام انگور در چین چنان پر‌شمار  است كه دشوار بتوان پذیرفت تمامی آنها را یك تن یكباره وارد چین كرده باشد. در سالنـــــــامه‌های هان آمده است لی‌ كوان-لی (Li Kwan -li)  یكی از سرداران اِر‌ـ‌شی (Er-ši)  (نی‌ـ‌شی/ Ni-š’i) پس از شكستن تا‌ـ‌یوآن  (Ta-yüan) انگورهایی  بدست آورد كه همراه خود به چین برد.
در Kwan  či2، از در سال 527 میلادی ، از سه رقم  انگور زرد، سیاه و سفید یاد شده است. Yu yan  tsa tsu نیز همین ها را بر شمرده‌، هرچند لی‌ شی‌ـ‌چن (Li Ši-čen) از چهار رقم یا کـــرده: حـــــــــبه گرد، بنــــــام ts‛ao lun  ču  (’’ اژدر مروارید گیاهــــــــی‘‘)؛ حبه دراز، ma žu p‛u-t‛ao (نک: صفحات پیش رو  )؛ حبـــــــــــه سفید، بنام ’’انگور بلـــــــوری‘‘ (šwi tsin  p‛u-t‛ao)؛ و حــــبه ســـــــــــــیاه، بنام ’’انگور ارغوانی‘‘ (p‛u-t‛ao  tse)‌ـ ‌‌و نوعی انگور حبه سبز ( ) را به سه-چوان و انگور با حبه به اندازه عناب را به یون‌ـ ‌‌نان نسبت می ‌دهد. 3 سو سون (su sun)از دوره سونگ انواع انگورهای بی‌دانه را نام می‌برد.
 در هان‌ـ‌چو (Han-čou) انگورهای زرد و سفید درخشان را ču-tse  (’’منجوق، مروارید‘‘) نام نهادند؛ نوعی دیگر را ’’دُرّ كوهی‘‘ (šwi-tsin)  می‌نامیدند كه بس شیرین بود؛ انگورهای  ارغوانی و عقیقی اندكی دیرتر می‌رسیدند. [1]
گونه‌ای خاص از انگور به نام انگور so-so را كه به بزرگی wu-wei-tse  (’’پنج مزه   ‘‘ Schizandra chinensis) و بی دانه است به تركستان نسبت می‌دهند. در Pen ts‛ao kan  mu ši i رساله‌ای مفصل درباره این میوه آمده است. 2 نكات اصلییش اینهاست: از تورفان خیزد و به پكن فرستند ؛ حبه‌هایش دانه فلفل را ماند و خود یكی از انواع انگور است. رنگش ارغوانی است. برپایه Wu tsa tsu  از سال 1610 ، خوراندنش به نوزاد سمّ آبله را دور کند. واژه so-so نه بازسازی واژه ای بیگانه بلکه تنها به معنای ’’كوچك ‘‘ است.  این نكته بروشنی  در Pen kin fu  yüan   آمده، با این شرح كه انگور so-so مانند انگور رسمی است، ریزتر و لطیف تر، و از همین روست که ( ) نام گرفته.  اما در Pi č‛en    از یو‌ـ ‌ون تین (Yü-wen Tin)  آمـــده كه so-so فـــرونگاشت نا درست sa-so  است، اما دلیلی بر این مدعای خود نمی آورد. sa-so نام یكی از كاخ‌های فغفوران‌ هان بود و بی گمان این جابه‌جایی نمایانگر خیالپردازی است. اینكه so-so براستی  انگور مو باشد جای چون و چرا دارد.  گفته شده كه so-so را در همه جای چین کاشته خشك ‌كرده می فروشند  و در كیان‌ـ‌نان fan p‛u-t‛ao  (’’انگور بیگانه ‘‘) نام دارد. 3
فغفور كان‌ـ ‌هی (kan-hi)(1722‌ـ‌1662) كه خوب می‌دانست انگور از باختر وارد چین شده  می گوید خود وارد کننده سه رقم انگور تازه از هامی (Hami) و سرزمینهای همسایه اش به چین بوده است: یكی قرمز یا سبزفام و كشیده چون نوك پستان مادیان؛ یكی نه چندان درشت ولی با بو و مزه ای دلپذیر؛ و دیگری نخودسان كه ظریف‌تر و خوشبوتر و شیرین‌تر از همه بود. این سه گونه انگور وقتی در ولایات جنوبی كشت می‌شوند پس رفته بوی خوششان نیست شود. در شمال، چنانچه در خاك خشك سنگلاخ كاشته شوند پایداری کمابیش خوبی دارند. فغفور در پایان می‌نویسد: "بیشتر دوست دارم گونه تازه ای از میوه یا غله برای مردم خـــود فراهم آورم تا ســــد كوره چینی‌پزی بسازم. " 1
چینیان نیك می دانند كه ارقام پر شمار  انگور از تركستان خیزد . بر پایه  كتاب Hui k‛ian či  (گزارشهای تركستان) نوشته فوسامبو (Fusambo) و سورده (Surde)، دو افسر منچویی، در سال 1772، ’’ارقام ارغوانی، سفید، آبی و سیاه هست ؛ انواع گرد و دراز، كوچك و بزرگ، ترش و شیرین نیزدارند.  نوعی انگور سبز و بی‌دانه هم هست مانند دانه لوبیای روغنی اما کمابیش بزرگتر که بسیار شیرین و خوش مزه است ] سپس از so-so یاد می‌شود[. نوع دیگر سیاه است و بیش از 5/2 سانتیمتر درازا دارد؛ گونه‌ای دیگر سفید و درشت است. همه این ارقام در ماه هفتم یا هشتم سال می‌رسند. در آن هنگام است كه می‌توان خشك كرد و به دوردست فرستاد‘‘. بر پایه  Wu tsa tsu، كه پیشتر از آن آوردیم، از تركســــــــــــتان گونه‌ای انـــــــــــگور بی‌دانه خیزد  بنام p‛u-t‛ao  tu yen (’’انگور چشم خرگوشی‘‘).
له كوك2 زیرsōzuq saivī   از یک رقم انگور استوانه‌ای زرد سفید فام یاد می‌كند كه بهترینش از تویوق (‏Toyoq) و بولاییق (Bulayiq) [هر دو در تورفان]، خیزد و انگوری با همین شكل اما به رنگ قرمز هم از ماناس (Manas) و  شیچو (Shichō). سر اورل استـــــاین3 گوید  در سرتاسر تركستانِ چـــــین موها را روی رده های هم پهلوی چفته‌هائی كوتاه می دارند، و كشمش و مویز اوجات (Ujat) تا بازارهای آق‌سو (Aksu)، كاشغر و تورفان می رود.
هرکه در پكن زندگی كرده باشد می‌داند كه در فصل تابستان می‌توان انگورهایی به ظاهرتازه یافت كه از برداشت پاییز گذشته نگهداری شده‌اند و چینی‌ها روشی ویژه اینکاردارند. زنده یاد كینگ،1 كه پژوهشهای او در كشاورزی چین از شمار  بهترینهایی است كه دردسترس داریم، در این باره گوید: ’’این ملت كهن هنر و شیوه انبار كردن و نگهداری میوه‌های تباه ‌شدنی چون گلابی و انگور را فرا گرفته اند، ‌طوری‌ كه این میوه‌ها کمابیش همواره در بازار یافت می‌شوند.  گلابی تا نیمه دوم ماه ژوئن فراوان است و سركنسول ویلیامز به من گفت انگور را معمولاً تا ماه ژوئیه می‌توان در بازار یافت.  در گفتگو با ترزبان خود درباره شیوه‌های کار، تنها  همین دستگیرم شد که مو كاران تنها سردابهای خشك خاكی را کار گیرند كه می‌توان دمایشان را پیوسته كمابیش یكسان نگاه داشت و میوه‌ها را یک به یک در كاغذ می‌پیچند. هیچ یك از بیگانگانی كه با آنها گفتگو كردیم شیوه کارشان را نمی دانستند. ‘‘ باز نمود این شیوه را در Ts'i min yao šu می‌توان یافت؛ کاری كهن در کشت و برز، شاید از آ‎غاز سده ششم،2 كه بروشنی آكنده از افزوده های سپسین است. در یكی از اتاقهای خانه ی كشاورز برای انبار كردن انگور گودالی بزرگ می کنند و در دیواره‌هایش،  نزدیك سطح زمین سوراخهایی در می‌آورند كه آنها را با شاخ و برگ پر می‌كنند.  بعضی از این سوراخها را با گِل پر می‌كنند تا كف اتاق فرو نریزد. سر گودالی را كه انگورها در آن نگهداری می‌شود، با خاك برگ می‌پوشانند و از این راه در سرتاسر زمستان دما یكنواخت می‌ماند. 3
مبلغان یسوعی سده هیجدهم درشتی كشمشهای هوائی‌ـ‌لائی‌ـ‌هی‌ین4 (Hoai-lai-hien) را ستوده‌اند: ’’ بر پایه  آنچه به چشم دیده‌ایم سخن می‌گوییم: حبّه‌های این انگور مانند آلوهای سیاه دمشقی درشت‌اند با خوشه ها به همان نسبت بلند و بزرگ. شاید از آب و هوا باشد؛ امّا اگر آنچه را در کتابها آمده بپذیریم، بیشتراز آن روست كه مو ‌ها راپیوند عناب کرده اند و ضخامت پوست این انگورها ما را به این باور می کشاند."

 نخستین بار در Yün-nan ki1 (’’روزنامه  یون‌ـ‌نان‘‘)، كتابی كه در آغاز سده نهم نوشته شده،از فراوانی كشمش در یون‌ـ‌نان یاد شده است. لی شی‌ـ‌چن گوید  كشمش را هم مردم باختر و هم مردمان تائی‌ـ‌یوآن  (T‘ai-yüan) و پین‌ـ‌یان (p‘in-yan) در استان  شن‌ـ‌سی (Šan-si)  ساخته از آنجا به سراسر چین برند. از هامی در تركستان كشمش فراوان به پكن می فرستند. 2 در برخی بخشهای شمال چین واژه تركی كشمش (kišmiš) را برای  یک رقم  كشمش ریز بکار می‌برند. این كشمش را از گونه‌ای انگور سبز و بی‌دانه سازند كه خاستگاهش را بُخارا دانند و مدتها پیش برای كشت از آنجا به یارقند برده شده است.  پس از چیرگی بر تركستان در دوره كی‌ین‌ـ‌لون (K‛ien-lun)، این مو به جهول برده شد و هنوز در آنجا كشت می‌شود. 3
گرچه چینیها در نخستین  فرصت انگور را با آغوش باز پذیرا شدند، در پذیرش رسم ایرانی شراب‌اندازی و شراب‌خواری شتابی نكردند. 4 سلیمان، تاجر عرب (یا هر كس دیگر كه این گزارش را نوشته)، در سال 851 میلادی گوید: "شرابی كه چینیها می خورند از برنج است؛ شراب انگوری نمی‌ اندازند، از خارج نیز شراب انگوری نیارند؛ پس شراب انگور را نه می‌شناسند ونه می نوشند. " 5  بی چون و چرا این گفته در مورد جنوب چین درست است كه  دریانوردان عرب اطلاعات خود را  آنجا می گرفتند. به هر روی، انگور بیشتر در شمال چین یافت می‌شود،1 و در روزگار سلیمان در شمال چین فن شراب  اندازی با انگور را می‌شناختند. مهمترین سندش هم در تاریخ دودمان تانگ آمده .
سرزمین (تٌرك) یبغو   در سال 647 میلادی انگوری شگفت انگیز برای فغفور تایی تسون (T‛ai Tsun)   فرستاد که ma žu p‛u t‛ao        (’’انگور نوك پستان مادیانی‘‘) نام گرفت. درازای خوشه این انگور دو پا بود، برنگ ارغوانی. 2 همین جا آمده: ’’ در كشورهای باختری شراب خورند، و در فرمانروایی دودمانهای پیشین، البته پس از نابودی كائو‌ـ‌چان (Kao-č‛an)  (تورفان)، به جای خراج شراب به چین می‌فرستادند. آنگاه كه "انگور نوك پستان مادیانی" بستانی به چین رسید، فن شراب‌اندازی نیز همراهش بود (640 میلادی). تایی تسون هم مضار شراب را دریافت و هم‌ خواص سودمند  آن را. شراب انگوری وقتی برسد، با الوان گوناگون می‌درخشد، خوشبو و بس آتشین است و مزه    بهترین روغنها را دارد. فغفور به مقامات شراب می‌ بخشید و در آن روزگار بود كه برای نخستین ‌بار مزه  آن را در پایتخت چشیدند. "3
لی پو (Li po)، شاعر سده هشتم، در یكی از اشعار خود از فرستادن شراب به جای خراج در روزگاران پیشین یاد كرده است. "مردمان هو همه ساله شراب پیشكش می‌كردند. 4بر پایه آنچه در Han Wu ti nei čwan از سده سوم یا پس از آن آمده است، سی وان مو (Si Wan Mu) شراب انگور به وو، فغفور هان، پیشکش  كرده است، اما این داستان بروشنی نا تاریخی و گذشته نگر است.
 گویند شخصی چان هون‌ـ‌مائو (Čan Hu-mao)  نام ، از مردم تون‌ـ‌هوان (Tun-han) در كان‌ـ‌سو (Kan-su) شعری بس نیكو در بازنمائی شراب انگور سروده است. 1 موقعیت تون‌ـ‌هوان از آنجا اهمیت می یافت که سر راه تركستان و مركزی بود كه از آنجا ایده های ایرانی به سر‌تا‌سر چین می‌تافت.
شگفت اینکه گرچه چینی‌های دوره  هان انگور را از مردمی ایرانی دریافت و رسم باده ‌گساری را بیشتر در میان ایرانیان دیدند، فن شراب‌سازی را تازه در دوره تانگ، آنهم از یكی از قبایل ترك تركستان آموختند.  پرپیداست که تركان دوره هان چیزی از انگور یا شراب نمی‌دانستند، زیرا در آن روزگار زیستگاهشان از آنچه مغولستان امروزی است فراتر نمی رفت و وضع خاك و اقلیم آن اجازه كشت این گیاه را نمی‌دهد. روشن است كه مو ‌پروری تنها با زندگی یكجانشینی شدنی است و تركان تازه پس از استقرار در تركستان و چنگ اندازی بر میراث پیشینیان ایرانی خود،2 با انگور و شراب كه رهاورد ایرانیان بود آشنا شدند.  واژه تركی برای انگور، اوزوم، özüm اویغوری (در گویشهای دیگر، üzüm)، برخلاف گمان زنی وامبری، هیچ چیزی را بر پایه  حقایق تاریخی اثبات نمی‌كند. 3 حتی روشن نیست كه این واژه در اصل به معنای ’’انگور‘‘ بوده باشد؛ بر عكس، گویا به هر گونه میوه حبه‌ای اشاره داشته، همانطور كه امروز هم در نامیدن میوه‌های حبه‌ای و هسته گیاهان گوناگون بکار رود.  تركان تنها مقلّد و غاصب بودند و هیچ چیز تازه‌ای به مو ‌پروری نیفزودند.
در کنار ورود فن شراب‌سازی به چین، می‌بینیم كه در pen ts‛ao دوره ی تانگ4 كه در میانه های سده هفتم انتشار یافت بجا از این فرآورده یاد شــــــــــــــــده اســــــت؛ در Ši liao pen ts‛ao نوشـــــــــــــــته مــــــــــــــــــــــــــون شــــــــــــــــــــــــــــــــن (Mon Šen)) نیمه دوم سده هفتم)، و در pen ts‛ao ši i نوشته چن تسان‌ـ‌كی (Čen Ts‘an-k’i)           نویسنده دوره كایی‌ـ‌یوآن  (K‛ai-yüan) از این فرآورده یاد شده است. در T‛an  pen ts‛ao سركه اندازی از انگور نیز آمده است. 5 در Pen ts‛ao yen i نیز كه در سال 1116 منتشر شده، شراب میان گونه های پر شمار  نوشابه های الكلی آمده است.
 Lian  se kun  tse ki نوشته چان یوئه (Čan-Yüe) (730‌ـ‌667)1  داستانی دارد بدین شرح كه كائو‌ـ‌چان (Kao-č‛an) شراب فسرده كشمشی را به دربار پیشكش كرد و آقای كی‌ئه (Kie) گفت: "مزه انگورهای پوست ‌نازك نیکوست، در حالی كه انگورهای پوست‌كلفت تلخ ‌مزه‌اند. آنها را در دره هشت باد (پا فون كو Pa fun  ku )    می بندانند. این شراب گذر سالها  را هم تاب آرد". 2
راهنمای انداختن شراب انگوری را می‌توان درPei šan tsiu kin    یافت3 كه كتابی است درباره گونه های شراب، نوشتـــه چــــو یی‌ـ‌چـون (Ču Yi-čun) معـروف بـه تا‌ـ‌یـین ون (Ta-yin Wen    در آغاز سده دوازدهم.  برنج ترش را در ظرفی گلی ‌گذارده  بُخار می‌دهند. پنج مثقال مغز هسته زرد‌آلو و دو كتی* انگور را (پس از شستن و خشك كردن و جدا كردن هسته و پوست) بــا هم در تغــار گلی نــــازك ( ša p‛en  ) ریخته،4 ‌كوبیده و صاف می‌كنند. سه پك**  آبگوشت روی برنج كه روی میزی گذاشته اند ‌ریخته  به آن مخمر می‌ زنند. به گمانم این مواد را بهر تخمیر آب انگور می افزایند. اما این توضیح زیاده كوتاه است و بس نارسا. روشن است كه این فرایند‌ی آغازین برای تخمیر بوده است و نه تقطیر (نک:  صفحات پیش رو ).
سوتین (Sü T‛in )   ، كه در دوره فرمانروایی فغفور لی تسون (Li Tsun) (63‌ـ‌1224)، از دودمان سونگ جنوبی، می زیست، در جایگاه ایلچی  به دربار اوگوتای،خان مغول (45‌ـ‌1229) رفت.  روزنامه اش را، كه کهن ترین گزارش موجود درباره آداب و رسوم مغولهاست، پن تا‌ـ‌یا (P‘en Ta-ya)     از دوره سونگ با نام Hei Ta ši lio   (’’گزیده کار و بار تاتارهای سیاه‘‘) ویراست، و لی ون‌ـ‌تی‌ین (Li Wen-t‛ien) و هو سه (Hu Se) آن را در سال 1908 در Wen yin  lou yü ti ts‛un šu منتشر كردند. 1 سو تین گوید كشورهای اسلامی خراج را کراوه های شراب انگوری به دربار خان مغول می فرستند؛ هر کراوه نزدیک ده پیاله كوچك می گنجید؛ این شراب به رنگ افشره Diospyros kaki جنوب چین بود ]كه در این كشور خرمالوی ژاپنی شناسند[. بر این پایه توان گفت گونه ای شراب قرمز بوده است. به فرستاده چینی هم گفتند زیاده‌روی در خوردنش می تواند مستی آرد.
پلیو نكته گیرائی پیش کشیده2هشدار داده واژه bor نام تركی شراب انگوری است و می افزاید در نامه ای ترکی که در تورفان یافت شده و تاریخ 1398 دارد بکار رفته است. 3 می‌توانم دلایلی بیشتر برای اثبات این حقیقت ارائه كنم كه bor واژه مغولی باستان است به معنای شراب، هر چند روشن است  كه می توانسته از تركی نیز وام گرفته شده باشد. در برگردان مغولی داستان سلحشوری گسرخان (Geser) یا گسارخان (Gesar) هشت نام برای نوشابه های الكلی می‌یابیم كه گمان می‌رود همه به شیوه ای شگفت انگیز از تقطیر araki (’’عرق براندی‘‘) به دست می‌آیند. این نامها چنین اند: aradsa (arajaxoradsa یا xuradsa ، širadsa ، boradsa، takpa ، tikpa ، marba ، mirba . 4 این نامها هیچ‌گاه بررسی نشده‌اند و به استثنای اولی و ســــومی حـــــتی در فرهنگهای مـــــغولی كـــــــــووالفسكی (Kovalevski) و گُلستونتكی (Golstuntki) هم نیامده‌اند.  پسوند تبتی pa یا ba در چهار واژه آخر نشان از تبتی بودنشان دارد. marwa (كه در معنی همبرابر است با č‛an  تبتی) واژه‌ای است كه می دانیم در سرتاسر سیكیم (Sikkim) و دیگر سرزمین های هیمالیا برای گونه ای نوشیدنی الكلی بکار می‌رود. 1 و اما tikpa، گویا از روی الگوی تبتی tig-č‛an ساخته شده باشد كه نوشابه ای است الكلی كه داماد به پدر و مادر همسر آینده خود می‌دهد و نشانه سازش بر سر پیوند زناشویی است. 2
واژه‌‌های aradsa، xoradsa یا xuradsa ، širadsa و boradsa همه یك پایانه adsa دارند. كووالفسكی3 این معنی را برای واژه نخســـــت داده است: ’’کُمیس (koumiss)* بسیارقوی، زاده تقطیر شراب." همبرابرش در زبان منچو arčan (’’نوشابه ای ساخت شده از شیر‘‘) است، و arjan در زبان منچو به معنای هر نوشابه الكلی است.  واژه xoradsa یا xuradsa می تواند از xuru-t مغولی مشتق شده باشد (پسوند -t نشانه جمع است) كه معادل kuru در زبان منچویی است، و ’’نوعی پنیر  شیر تخمیر شده مادیان یا پنیر گاوی یا مادیانی شكر افزوده است كه گاه آن را فشرده به شكلهای گوناگون در‌آرند."  اشمیت و كووالفسكی در فرهنگهای لغت خود širadsa را ’’شرابِ چهار بار تقطیر شده‘‘ یا ’’عرق چهارآتشه شراب‘‘ دانسته‌اند، اما این توضیحات تنها بر پایه همان نوشته راجع به گسر است كه پیشتر آوردیم و در آنجا گمان رفته خود از نوشیدنی دیگر به دست می‌آید.  پر پیداست که  چنین فرایندی یکسره خیالپردازانه است وشاهکاری جادویی شمرده شده که پایه در هیچ واقعیتی ندارد.
به باور من، boradsa بر گرفته از واژه تركی bor است که پلیو گفته ؛ هیچ واژه مغولی نیست كه این واژه از آن گرفته شده باشد.  با توجه به همین مسئله، داستان کهن چینی درباره شراب انگور بیگانه در بین مغولان كه پیش از این سخنش رفت اهمیتی دوچندان  می‌یابد. روشن است که شراب انگور در مغولستان كالایی كمیاب بود، و از همین روست که چندان نوشته ای درباره آن در دست نیست. در تبّت هم خیلی کم شراب انگوری خورند و تنها کاربردش پیشكش دینی به نیایشگاههاست. 1
 متنِ افسانه سلحشوری گسر نیز، كه از آن یاد شد، از دیدگاهی دیگر اهمیت می‌یابد. در این متن وام واژه ariki از عرق (’araq) بکار رفته كه نشان می‌دهد حتی تا دوره چیرگی مغولان در خاور آسیا وجود داشته است (ص 237 کتاب پیش رو ). در نتیجه این دوره در كارِ ما نیز تأثیر داشته همانطور که تأثیرش در موارد دیگر نیز روشن است. 2 پایه ویراست امروزی را، كه نخستین بار در سال 1716 در پكن چاپ شد، می‌توان در سده های سیزدهم و چهاردهم یافت؛ پر پیداست که  بسیاری از افسانه‌ها و بن‌مایه‌های آنها بس کهن ترند.
ماركو پولو درباره تایی‌ـ‌یوآن فو (T‛ai-yüan fu)‌ ‌مركز استان  شن‌ـ‌سی‌ـ‌كه خود آن را تائیانفو (Taianfu) می‌نامدـ گوید: ’’از اینجا بسی موی نیکو خیزد كه شراب فراوان به دست ‌دهد؛ و در سرتاسر ختای (Cathay) تنها جایی است كه در آن شراب سازند. شرابش را به سراسر كشور می‌برند."3 نویسندگان چینی هم  روزگار ماركو پولو این گفته او را تأیید كرده‌اند. در قوانین مدون دودمان یوآن  نام شراب انگوری آمده است. 4  در yin šan čen  yao    كه هو سه‌ـ‌هوئی (Ho Se-hwi)  در سال 1331 آن را (در سه فصل) نوشته، این گزارش آمده است:5 شراب چند گونه هست : شرابی كه از قره خوجه  (Qarā-khoja)(ها‌ـ‌لا‌ـ‌هوئو Ha-la-hwo   ) آرند6 بسیار گیراست و آن كه از تبت است در جای دوم نشیند. شرابهای پین‌ـ‌یان (p‛in -yan) و تایی‌ـ‌یوآن  (در شن‌ـ‌ سی) نیز در جایگاه دوم اند. ‌برخی گویند چنانچه انگور دیرگاهی انبار شود، از راه  فرایندی طبیعی شراب شود. این شراب خوشبو، شیرین و بس مردافکن است: شراب انگوری راستین همین است."1 در Ts‛ao mu tse ، نوشته یه تسه‌ـ‌كی (Ye Tse-k‛i)  به سال 1378 چنین آمده است: ’’در دوران فرمانروائی دودمان یوآن، شراب انگوری در كی‌ـ‌نین (Ki-ni )  و دیگر سرزمین های   استان شن‌ـ سی ساخته می‌شد. در ماه هشتم به كوه تایی‌ـ‌هان (T‛ai-han  2 می‌رفتند تا شرابهای ناب و نبهره را بیازمایند: شراب ناب با ریختن آب شناور شود؛ اگر با شراب نبهره همین کنند می بندد. 3 در شرابی كه مدتها انبار شده بهره ای هست كه هرگز، حتی در سرمای سخت هم نمی بندد در حالی كه باقی آن می بندد: این همان عرق شراب است. اگر آن را بنوشند، به زیر بغل رفته مردم را می کشد. شراب دو سه ساله زهری پرزور آرد."
نخستین  نویسنده‌ای كه گزارشی بسامان و جستاری هوشمندانه درباره موضوع شراب انگوری آورده لی شی‌ـ‌چن است كه در پایان سده شانزدهم می‌نوشت. 5 خوب می دانست كه این نوع شراب در روزگار باستان تنها  در سرزمینهای باختری ساخته می‌شد، و شیوه کار تازه در دوره  فرمانروایی تانگ، پس از سرکوب كائو‌ـ‌چان (kao-ča ) وارد چین شده است. دو گونه شراب انگوری را از یکدیگر جدا کرده است ـ نوع تخمیری ، با مزه نیکو، که با آب انگور و افزودن مخمر‌ همچون شراب برنج ساخته می‌شود (در نبود آب انگور كشمش خشك کار گیرند)، و نوع تقطیری .  در روش دوم: ’’ده کتی انگور را با همان مقدار مخمر پرزور (ویژه عرق‌كشها) آمیخته می‌گذارند تخمیر شود. سپس در كتری سفالی ریخته می جوشانند. مایع زاده تقطیر را که قرمز است و مزه ای بس خوشایند دارد در ظرفی جمع می‌كنند." به هر روی لی شی‌ـ‌چن یک پرسش را بی پاسخ می گذارد. در یادداشت پیشین درباره تقطیر می گوید این روش باستانی نبوده و تازه از دوره یوآن به آن عمل می‌كرده‌اند؛ سپس گوید در ساخت شراب برنج هم مثل شراب انگور بکار می‌رفته است. روشن است كه تقطیر نوآوری باخترزمین است، و چینی‌های باستان چیزی از  آن نمی دانستند. 1 لی شی‌ـ‌چن نمی گوید تقطیر شراب انگور از کی آغاز شده است. اگر این روش در دوره فرمانروایی دودمان تانگ شناخته شده بوده و برای شراب انگور بکار می‌رفته، شگفت می نماید كه چینی‌ها آن را در دیگر نوشیدنیهای الكلی بومی خود کار نگرفته و تا دوره چیرگی مغول چشم براه یك محرك بیگانه دیگر مانده باشند. از سوی دیگر، اگر روشی که از اویغورها گرفته بودند در دوره تانگ تنها در مورد شراب انگور تخمیری بکار می‌رفته، بدرستی می‌توان از خود پرسید چرا باید چینیها چنین فرایند ساده‌ای را از اویغورها فرا گرفته‌ باشند، در حالی‌كه سده ها پیش می توانستند آن را در میان بسیاری از ملل ایرانی بیابند. ازاینرو بسیار خوب می‌شد اگر سندی به دست می‌آوردیم كه با تفصیل بیشتر به ما می‌گفت این شیوه ساخت كه تاریخ دوره تانگ آشکارا چنین مهمش می شمرده، چه بوده است. احتمال کارگیری تقطیر در این روش اندک است، زیرا اكنون همگان دراین که عرب هیچ چیز از الكل نمی دانست همداستانند و در هیچ یك از منابع عرب و ایرانی از سده دهم تا سیزدهم نامی از تقطیر نیست. این گفته لی شی‌ـ‌چن، كه تقطیر نخستین بار در دوره فرمانروایی مغولان انجام شد، از دید تاریخ منطقی است و با اطلاعات امروزی  ما از این موضوع همساز. پس بیراه نیست اگر (دست كم اکنون) بپذیریم كه شراب انگور تقطیری پیش از دوره فرامانروایی دودمان یوآن در چین ساخته نمی‌شده است. مون شن (Mon Šen)، از فرمانروایان تانگ، بدرستی گوید  می‌توان با تخمیر انگور را شراب كرد و در دستور‌کار دوره سونگ نامی از تقطیر نیامده.
 در سده هجدهـــم شراب اروپایی نیز بــــه چین رسید. در میان پیشکشهائی كه چند یسوعی،  برنارد كیلیان اشتومف، جوزف سوارز، یواخیم بووت و دومینیكوس پارنین در سال 1715  در شصتمین زاد زوز فغفور كان‌ـ‌هی (k‛an-hi) در آستان وی گذاردند صندوقی شراب انگوری هم بود. 1
آزبك2، شاگرد لینه (Linné)، درباره ورود شراب اروپایی به چین چنین می‌نویسد: ’’شراب چینی، كه بازرگانان مـــــا كه با هند ‌خاوری داد و ستد دارند آن را شراب ماندارن می‌نامند، از افشره میوه‌ای ساخته می‌شود كه در اینجا پوسیو3 ‌نامیده ‌همان انگورِ ما دانند. این شراب چنان برای ما ناخوشایند  بود كه هیچ یك حاضر به نوشیدنش نشدیم. كشتی‌هایی كه به هند ‌خاوری می‌روند همیشه شراب به چین می‌کشند و با سود بسیار می‌فروشند. شراب اسپانیائی (خرث) را كه برای هر اَنكُرش در قادس سیزده پیاستر پرداخته بودیم، در چین به هر انكر سی‌و‌سه پیاستر فروختیم. اما بیم آن می رود که گرما در سفر دور و دراز محموله را به نیم کاهش دهد. بعد از آن شنیدم در سال 1754 بهای شراب در كانتون چنان کاهش  یافت كه هم میهنانمان به سختی توانستند مایه به مایه كنند. اسپانیاییها به مانیل و ماكائو شراب می‌فرستند و چینی‌ها از آنجا شراب بسیار، بویژه برای دربار پكن آرند. در اینجا شراب خرث به خاطر گیرائی و ماندگاری در گرما از هر نوع شراب دیگر دلنشین‌تر است.  چینی‌ها در باده گساری بس میانه روی ‌کنند و بسیاری از آنها چنان بی پروا نیستند که حتی یك پیک آن را (دست کم  یکجا ) سرکشند.  به هر روی، بعضی از آنها گذر از میانه روی را از بیگانگان یاد گرفته‌اند، بویژه وقتی میهمان بیگانگان باشند."
 چینی‌ها شراب انگور را به اعراب می بندند. 1 اعراب پیشا اسلامی مو کار بودند و شراب می‌ انداختند. یاكوب در این باره اطلاعاتی ارزشمندی آورده است. 2
 تئوفراستوس3 گوید درهند تنها از سرزمینهای كوهستانی مو و زیتون خیزد.  شاید گونه ای مو خودرو را در نگر داشته است؛ همان‌طور كه استرابو4  با استناد به گفته آریستوبولوس گوید در سرزمین موزیكانوس (سند) غلاتی چون گندم و مو خودروست كه از میوه آن شراب اندازند، در حالی‌كه دیگر نویسندگان تأكید می‌كنند در هند شراب نیست. درجایی دیگر گوید ،5 از كوه مرونِ نزدیك شهر نسا، كه باكوس بنیاد نهاده بود،  تاکی خیزد كه میوه اش نمی‌رسد، زیرا بارانهای شدید انگورها را پیش از رسیدن می‌ریزد. همچنین می‌گویند مردم اوچسیدراكائی (Sydracae) یا اُكسیدراكائی (Oxydracae) نوادگان باكوس اند، زیرا در سرزمین آنها انگور می‌روید.  شاید ریشه (drakai)-dracae را به واژه سنسكریت drāksā (’’انگور‘‘) بسته باشند. این اطلاعات نویسندگان باستان گنگ است، و برخلاف برداشت ژوره، به هیچ روی اثبات نمی‌كند كه مو از ازل در هند كشت می‌شده است. 6 از دید جغرافیایی مراد تنها سرزمین های هم همسایه ایران است. چینی‌های باستان تنها از وجود انگور در كشمیر (ص 222 کتاب پیش رو ) اطلاع داشتند. در Wei šu7 آمده است كه انگور از پا‌ـ‌‌لایی (Pa-lai) (*Bwat-lai)  در جنوب هند صادر می‌شده است. هوان تسان8 (Hüan Tsan) انگور، گلابی، سیب‌ترش هلو و زردآلو9 را میوه‌هایی می‌ شمار د كه فراسوی كشمیر در جای جای هند كشت می‌شده.  پس كشت انگور در روزگار او (سده هفتم) به هیچ روی در هند رایج نبوده است.
 در نوشته های ودایی نامی از انگور نیست و من هم چون اشپیگل1 واژه سنسكریت drāksā را وام واژه می‌دانم. مو ‌پروری هیچ‌گاه در كشاورزی هند گسترده نبود و وزنی نداشت.  از مو ‌پروری تا پیش از چیرگی مسلمانان در هند و حمایت فراوان اكبرشاه از آن چندان اطلاعات دقیق دردست نیست. در دوران نو از کشت مو تنها در كشمیر کمابیش استقبال شده است.
هوان تسان2 گوید در هند چندین گونه نوشابه الكلی و بی الكل هست كه بسته به  كاست اجتماعی مردم تفاوت می‌كند. مردم كاست كشاتریا (Ksatriya) شراب انگور و نیشكر می‌نوشند و افراد كاست وایسیا (Vaiçya) شرابهای قوی تخمیر شده با مخمر. بودائیان و برهمن‌ها شربت انگور یا نیشكر می‌نوشند كه طبیعت هیچ شرابی را ندارد. 3 در  كتاب جاتكه (Jātaka) شمار ه 183از آب انگوری (muddikāpānam) یاد شده كه سكر آور است.
هوان یین4 (Hüan Yin) سه واژه گوناگون سنسكریت برای انواع شراب می آورد :
(1)  su-lo، *suδ-1a، به سنسكریت surā، كه آن را شراب برنج  شمرده است. 5
(2)  mi-li-ye، *mei-li(ri)-ya، برابر با maireya در سنسكریت، كه در توضیح آن آمده است: شرابی از آمیزه ای از ریشه و ساقه و برگ و گل گیاهان. 6
 (3)  mo-t'o، *mwaδ-do، madhu در سنسكریت، كه ’’شراب انگور‘‘ (p'u-t'ao tsiu) بازنمائی شده است. میدانیم که این واژه با واژه اوستایی maδa (mai فارسی میانه، mei [می] فارسی نو)، μέθυ یونانی و temetum لاتین مرتبط است.  دانش شراب انگور، بر پایه اشعار پری‌پلوس (Periplus) و اشعار تامیلی كه در آنها از وارد شدن شراب‌های یاوانا (Yavana) (یونانی)یاد شده، از باختر به هند انتقال یافت. 1 روشن است که در Raghuvamça (iv, 65)، madhu نمایانگر شراب انگوراست؛ چرا كه راگهو شاه  یاوانا را شكست داد و سربازان او با نوشیدن madhu در سرزمین های  مو ‌خیز سرزمین یاوانا خستگی از تن زدودند.
به گفته آینسلی2، ، با وجود گرمای شدید كارناتیك فرانسویان در پوندیچری در كشت انگور بسیار موفق‌اند؛ اما هیچ شرابی در هند نمی سازند و برخلاف اروپا و ایران انگور را كشمش نمی‌كنند. اعراب و ایرانیان "به ویژه ایرانیان" با وجود حرمت شراب در قرآن، برای کشت انگور رنج بسیار می برند و بر این باورند كه انواع انگور خواص دارویی متفاوت دارند.  شراب رااز ایران به هند می آورند ؛ به گفته تاورنیه (89-1605) سه رقم شراب در ایران ساخته می‌شود: شراب یزد كه بسیار گواراست؛ شراب اصفهان، كه چندان خوب نیست؛ و شراب شیراز، كه بهترین است، دلپذیز و شیرین و گیرا و از ریز انگوری  كشمش نام اندازند كه پس از خشك و كشمش شدن برای فروش به هند ‌فرستند. 3 شراب شیراز دوتاست، سفید و قرمز، كه هردو نیکوست، با بازار خوبی در هندوستان. ‌گویند سالی چهار هزار بشكه شراب شیراز به جای جای  جهان می‌رود. 4 بیشترین شراب شیراز را در سرزمین  كُربال نزدیك روستای بند امیر می‌سازند. 5 تاورنیه6 گوید گرچه در آسام مو و انگور خوب فراوان است اما شرابی در كار نیست و تنها انگورها را خشك می‌كنند ، تا عرق گیرند. مو خودرو در بخش بالای سیام و در شبه‌جزیره مالایا می‌روید و ‌گویند شراب کمابیش خوبی دهد. 1
 تسوئی پائو (Ts'ui Pao)  از سده چهارم در Ku kin ču  2 گیاهی را در آسیای مركزی بازنمائی می‌كند كه از آن شراب ‌گیرند. "tsiu-pei-t'en  (پیچك ساغری) در سرزمین های باختری (سی‌ـ‌یو Si-yü) می‌روید. درازای  این پیچك یك رش است و برگهایش چون ko  (Pachyrhizus thunbergianus، گونه ای پیچك خودروست)؛ گل و میوه‌ اش به wu-t'un (سیدالاشجار/ Sterculi platanifolia) می ماند وسخت است. از افشره آنها شراب گیرند. میوه‌ها به درشتی یك انگشت‌اند با مزه ای نزدیک به  tou-k'ou  (Alpinia globosum) و بوئی خوش و یاریگر گوارش  شراب.  بومیان زیر پیچكها ‌رفته گلها را می‌كنند؛ از فشردنشان شراب آید و میوه را می‌خورند تا مست می‌شوند. مردم آن سرزمینها این شراب را ارج می نهند ولی به چین نمی‌فرستند. چان كی‌ین هنگام ترك ‌‌تا‌ـ‌یوآن  (فرغانه) آن را به دست آورد.  این ماجرا در Čan K'ien č'u kwan či 2 (’روزنامه سفر چان كی ین‘) آمده است. "3 تنها Ku Klin ču این داستان را آورده و در هیچ كتاب دیگری تأیید نشده است.  کتاب لی شی‌ـ‌چن تنها گیاهنامه‌ای است كه کوتاه شده این نوشته را آورده است. 4 پس ‌خود این گیاه هیچگاه وارد چین نشده است و همین نپذیرفتن احتمال ورودش به چین بدست چان كی‌ین را بس. اگر چان كی‌ین این گیاه را وارد چین كرده بود، در سرتاسر چین پراكنده می شد و نامش در گیاهنامه‌های (Pen ts'ao) پرشمار  نخستین  می‌آمد و گیاه‌شناسان ما نیز آن را ردیابی و شناسایی می‌كردند. شاید گیاه گونه ای مو خودرو و از جنسی دیگر بوده است. با این همه گرچه این بازنمود به هیچ روی درجزئیات روشن نیست، آن مایه درست هست كه نتوان خیالبافی اش شمرد.
بی گمان تاریخچه مو در چین از دید روش‌شناسی ارزشمند است.  تاریخ دقیق ورود مو به چین و اوضاع و شرایطی را که این رویداد مهم در آن صورت گرفت می‌دانیم. نیز روشن است كه چینیها فن شراب‌سازی را تا سال 640 میلادی فرا نگرفته بودند.  در چین چندین گونه مو خودرو هست  كه هیچ ربطی به گونه‌های بستانی وارداتی ندارند. اگر اسناد مدون چینیها نبود، گیاه‌شناسی چون انگلر انواع بستانی مو را به گونه های خودروی آن می بست و دلگرممان می کرد كه چینی‌ها مو  پرورانی اصیل و مستقل بوده‌اند.  در واقع همو گوید1 گویا Vitis thunbergii، تاکی خودرو كه در ژاپن، كره و چین می‌روید، در فرگشت گونه‌های ژاپنی مو در کار بوده است و می افزاید چنین می نماید که Vitis filifolia  از شمال چین بر تاکهای چینی و ژاپنی تأثیر گذاشته است. چنین چیزی را نه می‌توان از سالنامه های چینیها برداشت نه مشاهدات مستقیم آن را اثبات كرده است. انگلر یکسره از ورود انگور بستانی به چین بی خبر است.  افزوده های گیاه‌شناسی او به تاریخچه انگور نوشته هن2هیچ ربطی به تاریخچه گونه‌های بستانی مو ندارد و تنها  به انواع خودرویش مربوط می‌شود. نه با گیاه‌شناسی كه با پژوهش تاریخی است که می‌توان مسائل مربوط به تاریخچه گیاهان بستانی‌مان را حل كرد.
دكتر تاناكا از اداره صنایع گیاهی وزارت كشاورزی ایالات متحده در واشنگتن مهربانانه یادداشتهای زیر را در مورد تاریخچه مو در ژاپن پیش گذاشته است:
سرگذشت نخستین كشت تاک (Vitis vinifera) در ژاپن بسیار پیچیده است. در بیشتر كتابهای پزشكی و گیاه‌شناسی کهن  ژاپن budō  (p'u-t'ao چینی) به شكل ebi آمده است؛ این نام در Kojiki (از سال 712م، چاپ نخست در 1644م) yebikadzura1  نگاشته شده كه ماتسومورا2 همان Vitis vinifera دانسته است. بسیار دور است كه انگور،‌ كه اكنون تنها به شكل بستانی یافت می‌شود، در دوران اساطیری و در سال 660 پ م هست بوده باشد. در Honzō-wamyō        (که بین سالهای 897 تا 930م نگاشته شده، چـــاپ نخست  در 1796م) ō-ebi-kadzura  تاک انگور آمده و از ebi-kadzura رسمی دیگر شمرده شده است، اما نام نخست دیگر به صورت متمایز از دومی رایج نیست. ebi-dzuru، كه بنا به نظر اونو رانزان3،بهتر است آن را inu-ebi (گیاه ebi دروغین) گوئیم، در ژاپن همه جا در نامیدن  (yin-yü چینی) بکار می‌رود، و معمولاً آن را همان Vitis thunbergii می‌دانند؛ اما گیاهی یکسره متفاوت است، با برگهای كوچك با لُب‌های گودنشسته و كــــــرك فــــــــراوان در بـــــخش زیرین.  در Wamyō-ruijušō  (از سالهای 923 تا 931م ، که نخستین بار به سال 1617 م ویرایش شد) نیز ebi-kadzura آمده و در آنــــــجا گفته شده budō میوه sikwatsu یا Vitis coignetiae است4 و خودروی شمال ژاپن است.
’’گویا چنان که كیمی‌یوشی5 نشان داده، نوشته های کهن ژاپن این سه گیاه را درآشفته اند.  در Hončō šokukan  6 budō گیاهی خوراكی شمرده و گفته شده كه میوه اش در آن روزگار چندان ارجی نداشته است و ازیراست که در تاریخچه های  فغفوران نشانی از آن نیست و هیچ واژه ژاپنی درخوری بهر خواندن تاک رَز نساخته اند.
’’در یاماناشی‌ـ‌كن (Yamanaši-ken) (استان كایی پیشین)، که  در تاک پروری ژاپن سرآمد است، اندک اسنادی کهن پیدا شد كه داستانشان در رساله بلند  فوكوبا در میوه پروری آمده است. 7 دوترومه نیز جستاری در میوه پروری چاپیده است 8 که بر می‌گردد به داستان یافتن  تصادفی مو انگور به سال 1186 (دوترومه تاریخ را به خطا 1195 نگاشته) بدست یك روستایی به نام آمنومیا كاگه‌یو (نه دو نفر) در كوه كامی‌واساكی (Kamii wasaki)  در نزدیكی كوفو (Kōfu) .  بسا که كشتش اندک زمانی پس از این ماجرا بوده باشد، زیرا در سال 1197 چند گونه میوه ممتاز به شوگون یوریتومو (Šōgun Yoritomo) (99-1147) پیشكش شد. در روزگار تاكدا هارونوبو (Takeda Harunobu) (73-1521) در سپاسداری میوه‌های نیکوئی که به ارباب پیشكش شده بود شمشیری به خانواده آمنومیا بخشیده شد. فوكوبا سند اصلی بخشیدن رسمی شمشیر را كه تاریخ 1549 داشته دیده است. 1 زاد و رود این مو تاریخی هنوز در همان محل گرد باغ نخستین می‌رویند و کارشناسان باغداری آن را Vitis vinifera راستین  می‌دانند. بر پایه یكی دیگر از نوشته های چاپ شده فوكوبا،2 تنها یك گونه از این گیاه هست . در سرآغازهای دوره فرمانروایی میجی (از سال 1868)، چندین بار Vitis vinifera از اروپا و امریكا وارد ژاپن شد.
در کتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاب Inošokukwai-no-šokubutsu-ši  نوشته اومه‌مورا3 (Umemura) گونه های خوراكی Vitis چنین آمده است:
 (Vitis coignetiac) yama-budō: میوه اش را خام خورند و در کار شراب کنند؛ برگها جایگزین توتون شود.
’’(V. Thunbergii) ebi-dzuru: میوه اش را خام خورند، برگها را پاک کرده می‌پزند؛ كرمهای درون ساقه را پخته درمان تشنج را به بچه‌ها می‌خورانند.
’’(V. Flexuosa) sankaku-dzuru: میوه اش را خام خورند.
’’(V. Saccharifera) ama-dzuru: میوه اش را خام خورند، كودكان برگ آن را که شکر دارد بس دوست دارند."

///////////////
عنب‌.  بپارسی انگور خوانند سفید وی نیکوتر از سیاه بود و بهترین وی رازقی بود و مثقال پوست انگور سرد و خشک بود و گوشت وی گرم و تر بود و انگور غذای نیکو دهد و قوت بدن دهد رسیده وی را این حال بود و غذای انگور بیشتر از غذای عصیر وی بود و زود فربهی آورد و خونی نیکو از وی متولد شود و سینه و شش را نافع بود و پوست وی دیر هضم شود و مطلق انگور مضر بود بمثانه و تشنگی آورد و مضر بود بجگر و سپرزی که غلیظ شده باشد رفع تشنگی به رمان مر کنند و صاحب منهاج آورده است که انگور آنچه دو روز چیده باشد بهتر از در روز چیده بود
صاحب مخزن می‌گوید: عنب بکسر عین و فتح نون لغت عربیست بفارسی انگور و بترکی اوزم و بهندی داک نامند
اختیارات بدیعی، ص: 308
______________________________
لاتین‌VITIS VINIFERA  فرانسه‌RAISIN  انگلیسی‌GRAPE
///////////////
انگور (درخت)
اشاره
درخت انگور در کتب فارسی و در کتب طب سنتی با نامهای «مو»، «تاک»، «رز»، «تنک»، «کرم»، «عنب»، «انگور وحشی»، «بوداوه»، «آمباسلوقی»، «کرم برّی» و «شجرة العنب» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Vigne و به انگلیسی‌Grape vine یاVine tree گفته می‌شود. میوه آن، انگور را به فرانسوی‌Raisin و به انگلیسی‌Grape و کشمش را به فرانسوی‌Raisin sec و به انگلیسی‌Dryed raisin نامند. درختی است از خانواده‌Vitaceas دارای گونه‌های مختلفی است که بومی مناطق اروپا، آسیا و امریکا می‌باشند. نام علمی گونه وحشی آن‌Vitis sylvestris Gmel . یاVitis vinifera L . می‌باشد.
گونه‌هایی از درخت انگور وحشی در جنگلهای ایران به‌طور خودرو می‌رویند و نامهای محلی آنها از جمله در گیلان «رز، دیورز و تله‌رز»، در مازندران «غوره و ماله‌غوره»، در ارومیه «غوره»، در سردشت «میو» و در کردستان «رش و تره‌رش» می‌باشد.
مشخصات
درخت انگور وحشی درختی است بالارونده و با پیچکهایی که دارد 15- 10 متر از درختان جنگلی مجاور بالا می‌رود. برگهای آن پنجه‌ای دارای 5 قسمت، که کناره هریک از قسمتها در بعضی ارقام دندانه‌دار و در برخی بی‌دندانه یا کم‌دندانه
است. سطح فوقانی برگها صاف، سبز روشن یا تیره و سطح تحتانی معمولا ناصاف و با خشونت و سبز مات است. گلها خوشه‌ای، بلند، میوه، سته، گرد، سیاه‌رنگ یا سبزرنگ است. دانه آن تخم‌مرغی، کوچک و گلابی‌شکل با نوک کوتاه می‌باشد.
تکثیر مو مانند اغلب گیاهان به‌طور کلی از طریق کاشت بذر، قلمه، خوابانیدن و پیوند امکان دارد، ولی روشی که بیشتر معمول است از طریق کشت قلمه و خوابانیدن و پیوند نهال جدید می‌باشد که ضمن صرفه‌جویی در مدت زمان برای داشتن درخت باردهنده، از نظر نوع مو نیز همان نوعی که از آن قلمه گرفته شده به دست خواهد آمد.
چون خواص دارویی قسمتهای مختلفه مو متفاوت است، لذا بدوا به شرح اعضای مختلف یک خوشه انگور از نظر ترکیبات و مواد عامل شیمیایی می‌پردازیم.
ترکیبات شیمیایی
یک خوشه انگور به‌طور کلی شامل قسمتهای زیر است:
1. دم خوشه و دم حبه‌ها که 4- 3 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
2. گوشت داخل حبه‌ها (پولپ) که 88- 86 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
3. پوست حبه‌ها که 9- 7 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
4. دانه داخل حبه‌ها که 5- 1 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
* 1. در دم خوشه انگور مواد زیر مشخص شده است:
تانن 2- 1 درصد، مواد رزینی 5/ 1- 1 درصد، تارتر 1- 5/ 0 درصد (تارتر از نظر شیمیایی به تارتارات اسید دو پتاسیم 96] گفته می‌شود و رسوب شوری است که در بشکه‌های شراب باقی می‌ماند یا قشر زردی که اطراف دندانها را می‌گیرد)، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد (منظور از اسیدهای آزاد اسید تارتاریک و اسید مالیک و ...
است)، مواد معدنی 8/ 2- 7/ 1 درصد، و سایر مواد.
2. در گوشت داخل حبه یا پولپ انگور که کاملا رسیده باشد، در انگورهای مناطق پرآفتاب مانند ایران که قند آن زیاد می‌باشد، مواد زیر مشخص شده است:
آب 80- 70 درصد، مواد قندی قابل تخمیر (گلوکوز و لوولوز) 24- 17
درصد، بی‌تارتارات دو پتاسیم 97] 7/ 0- 5/ 0 درصد و اسیدهای آزاد 45/ 0- 3/ 0 درصد (اسید تارتاریک، اسید مالیک و ...)،
مواد ازته
مواد معدنی
مواء چربی و اسانس روغنی
خیلی متغیر و کم
و بعلاوه در حدود 05/ 0 میلی‌گرم ارسنیک در هر 100 سانتی‌متر مکعب آب انگور وجود دارد.
در هریک صد گرم قسمت قابل خوردن انگور خام (حبه انگور) مواد زیر موجود است:
آب 80- 75 درصد، پروتئین 3/ 1 درصد، مواد قندی 22- 15 درصد (بسته به واریته)، کلسیم 12 میلی‌گرم، فسفر 20 میلی‌گرم، آهن 4/ 0 میلی‌گرم، سدیم 3 میلی‌گرم، پتاسیم 173 میلی‌گرم، ویتامین‌A 100 واحد بین‌المللی، تیامین 05/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 03/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 3/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 4 میلی‌گرم.
3. در پوست حبه‌ها مواد زیر مشخص شده است:[98]
نن 6/ 1- 2/ 1 درصد، تارتر 3/ 1- 5/ 0 درصد، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد، مواد معدنی 9/ 1- 2/ 1 درصد و سایر مواد.
4. در دانه یا تخم انگور تانن و مقداری روغن قابل استخراج به رنگ زرد مایل به سبز وجود دارد.
در برگ مو، موادی از جمله ساکاروز[99]، لوولوز[100]، اینوزیت 101]، تانن 102]، کوئرسی‌تین، کوئرسیترین 103]، کاروتن، اسیدهای آلی، تارتر[104] و ... مشخص شده است.
در غوره که انگور نارس می‌باشد در حدود 3 درصد اسیدهای آلی از جمله
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 52
اکسالیک اسید[105]، مالیک اسید، تارتاریک اسید[106]، راسمیک اسید[107]، مقدار کمی در حدود 1 درصد قند و کمی اسانس مشخص شده است.
خواص- کاربرد
انگور، طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت گرم و تر می‌باشد و در مورد خواص آن معتقدند که منضج یعنی اعتدال‌دهنده اخلاط است. بسیار مغذی و مقوی است. تولید خون صالح کرده و خون را صاف می‌نماید. مواد سوداوی و سوخته را دفع می‌کند. برای سینه و ریه خوب است. توصیه این است که در جریان خوردن حبه‌های انگور پوست حبه‌ها بیرون انداخته شود زیرا پوست انگور بخصوص در مورد انگورهای پوست‌کلفت خیلی دیرهضم است و به علاوه ناراحتی‌های معدی نیز تولید می‌کند.
آب انگور برای معده‌های تر و نفخی مضر است و ایجاد گاز و نفخ می‌کند. در این موارد باید با زیره و رازیانه خورده شود و برای گرفتگی‌های کبد و طحال و نفخهای کلیه نیز مضر است و از این نظر باید با تخم کرفس خورده شود. به مزاج لینت می‌دهد و ایجاد تشنگی می‌نماید و باید با غذاهای ترش خورده شود تا تشنگی رفع شود زیرا خوردن آب سرد بعد از انگور موجب فساد آن در معده و ایجاد استسقا و تبهای عفونی می‌گردد. اسراف در مصرف آب انگور به‌طور مداوم ایجاد سنگ کلیه می‌کند.
هر قدر انگورهای آلوده و آفت‌دار برای تهیه آب انگور مصرف شود، تشکیل رسوبات در کلیه سریع‌تر است، بنابراین آب انگور باید از انگور تازه و سالم تهیه شود.
انگور نباید بی‌درنگ پس از چیدن خورده شود و بهتر است پس از 2- 1 روز خورده شود. انگور تازه نفاخ و ملین است و انگور مانده که پوست آن پژمرده شده باشد مفیدتر و نفخ آن کمتر است و از نظر خواص بهتر و بی‌ضررتر از انگور تازه است.
انگور مقوی بدن است، خون صالح را زیاد می‌کند، منضج و ملین است و برای تبهای مزمنه و سرد نافع است، به علاوه سریع الهضم است و برای بیماری‌های سینه و ریه نافع می‌باشد. مویز و کشمش از هر نظر بهتر است و برای معده، کبد، کلیه، مثانه و سینه مفید می‌باشد.
روغن انگور بسیار محلل و گرم‌کننده بدن و نرم‌کننده پوست است. برای تهیه روغن انگور، حبه‌های آن را فشرده و آب و تفاله آن را با روغن زیتون مکرر جوشانیده و صاف می‌کنند.
دانه یا هسته انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و به سبب مقداری تانن که دارد بسیار قابض است و ایجاد نفخ و گاز می‌کند و شکم را بند می‌آورد و قبض می‌کند و ترشح ادرار و اسپرم را کم می‌کند. دانه انگور برای مثانه و کلیه مضر است.
پوست حبه انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و خیلی دیرهضم است و در زوایای چین و چروک‌های روده‌ها می‌ماند و ایجاد نفخ و گاز می‌کند. گرد سوخته پوست خشک حبه انگور برای اکثر زخمها مفید است. بنابراین در موقع خوردن انگور تازه باید حتی الامکان آب آن را مکید و پوست آن را بیرون انداخت.
برگ مو مقوی و قابض و مدر است. جوشانده 30 گرم برگ در هزار گرم آب برای قطع اسهال، جلوگیری از خونروی، ازدیاد ترشح ادرار، نقرس، یرقان و واریس مصرف می‌شود. پیچکهای سبز و جوان مو نیز مانند برگ مو، خواصی مشابه آن دارد و معمولا عصاره آن را بتنهایی و یا مخلوط با عصاره برگ مو به مقدار 50- 30 گرم در روز برای جلوگیری از خونریزی داخلی و رفع اسهال ساده یا اسهال خونی مصرف می‌کنند.
غوره در کتب طب سنتی «حصرم» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Raisin vert و به انگلیسی‌Unripegrape نامیده می‌شود. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و قابض است و برای رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها به کار می‌رود. آب غوره برای جلوگیری از چاقی مفرط و مقابله با اسکوربوت یا بیماری کمی ویتامین‌C نافع است و به علت وجود تارتارات اسید دو پتاسیم در آن برای سیاتیک و روماتیسم حاد بسیار نافع است.
سرکه در کتب طب سنتی با نام «خل» و به فرانسوی‌Vinaigre و به انگلیسی‌Vinegar گفته می‌شود. مایعی است ترش که از تخمیر شراب به دست می‌آید و در حقیقت یک نوع اسید استیک رقیق و طبیعی و غیر خالص است. سرکه به تمام مایعهای الکلی اطلاق می‌شود که الکل آنها تبدیل به اسید استیک شده باشد. سرکه با روش صنعتی با تخمیر شراب به دست می‌آید که از ذکر جزئیات آن در اینجا صرفنظر
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 54
می‌کنیم زیرا خارج از بحث ماست. فقط از نظر توجه به نحوه تولید و حدود انعکاس انگور در تولید آن به روش تهیه سرکه خانگی انگور می‌پردازیم که در موقع ذکر خواص آن شاید آگاهی از روش تولید بی‌اثر نباشد.
روش سنتی تهیه سرکه
تهیه سرکه خیلی ساده است، آب انگور را گرفته صاف نموده و یا بدون اینکه صاف کنند با تفاله‌های داخل آب انگور فشرده شده همه را در داخل خم سفالی یا چینی یا بشگه‌ای می‌ریزند. در روش سنتی رسم بوده قسمت داخلی خم را پیه می‌مالیدند سپس معادل ده درصد وزن آب انگور سرکه پاک خوبی در آن ریخته و سر خم را محکم پوشانیده و در آفتاب یا جای گرم می‌گذاردند تا برسد.
روش دیگر این است که از ابتدا سرکه نمی‌ریزند و صبر می‌کنند تا آب انگور جوش آید سپس سرکه و نمک می‌ریزند و می‌گذارند که برسد و ترش گردد. یا اینکه از استحاله خودبه‌خود شراب به دست می‌آورند.
سرکه علاوه بر اسید استیک دارای اسید مالیک و تارتارات اسید پتاس و آهک و کمی ماده رنگین است.
سرکه از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و در مورد خواص آن معتقدند که قابض و خشک‌کننده رطوبتها می‌باشد و سریع النفوذ است و اخلاط غلیظه را قطع می‌کند. مالیدن آن بتنهایی یا با روغن زیتون برای سردرد گرم و سردردهایی که از آفتابزدگی باشد و یا سردردهایی که از صفرا باشد و یا در اثر حمام گرم ایجاد شده باشد نافع است و کمپرس سرکه یا کمپرس سرکه که در گلاب جوشانیده باشند روی پیشانی برای موارد فوق نافع و مفید است. بخور سرکه رقیق نیز برای ورم حلق و گلو مفید است. اگر سرکه را با عسل مخلوط نمایند و به پوست در محل خون‌مردگی بمالند برای تسریع جذب خون‌مردگی مفید است. ریختن قطره سرکه در گوش برای تسکین درد گوش مجرب است و بخور آن در گوش برای طنین (صدا در گوش) و سنگینی شنوایی و باز کردن گرفتگی‌ها و قوت شنوایی مفید است.
سرکه عنصل که روش تهیه آن در بخش پیاز دشتی یا اسقیل در جلد دیگر این کتاب ذکر شده است و از سرکه و عنصل (پیاز دشتی) تهیه می‌شود خواص مبسوطی دارد که مشروحا در همان قسمت ذکر شده است و خواننده عزیز به آن جلد از کتاب مراجعه فرمایند.
ترشی گردوی نارس نیز بسیار نافع است. برای تهیه آن گردوی نارس را موقعی که به اندازه یک فندق است از درخت چیده و در سرکه می‌اندازند و می‌گذارند تا خوب برسد و به صورت ترشی درآید. مصرف این ترشی نیز در تمام مواردی که برای تأثیر سرکه عنصل در بیماری‌های دهان و حلق و لثه ذکر شد مؤثرتر می‌باشد.
خوردن سرکه بتنهایی برای قطع خونریزی داخلی، کمک به هضم غذا، تحریک اشتها، قطع صفرا و باز کردن گرفتگی‌های ماساریقا[108] و سپرز و رسانیدن تأثیر داروها به طحال بسیار نافع است و مداومت خوردن آن به‌طور ناشتا برای قطع کرم معده مفید است.
مالیدن آن برای سوختگی آتش، جلوگیری از گسترش زخمهای عفونی و بد، اکزمای متقرح، خارش بدن و گزیدن حیوانات سمّی گرم نافع است. ریختن سرکه روی عضو در محل گزیدن جانوران سمّی و برای جلوگیری از خونریزی خارجی و قطع جریان آن مفید است.
شاخه درخت مو
1. جوانه 2. گل بازشده 3. مقطع گل 4. گل بدون جام 5. خوشه انگور
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 56
مضار: سرکه برای اشخاص پیر و سالخورده و اشخاص سوداوی‌مزاج و بیماران مبتلا به بیماری‌های ریوی مانند سرفه تازه و خشک، درد مفاصل، ضعف احشا و آلات داخل شکم، نیروی جنسی و رحم مضر می‌باشد و برای اعصاب، اعضا و افعال مرتبط با اعصاب، نیروی جنسی و سردمزاجان نیز مضر است.
مداومت در خوردن آن مولد استسقا، ضعف دید چشم، زردی رنگ رخسار و لاغری بدن است. برای عدم برخورد با این عوارض، این قبیل اشخاص در صورتی که لازم باشد سرکه بخورند با شیرینی‌ها و آبگوشت چرب بخورند. در موارد سرفه با شیرینی و روغن بادام و داروهای با حرارت ضعیف میل کنند و در موارد ضعف اعصاب با عسل و ادویه گرم مصرف شود. مقدار خوراک آن تا 35 گرم در بعضی موارد می‌توان به جای سرکه از آب لیمو استفاده نمود.
درخت انگور وحشی در کلیه جنگلهای شمال ایران از گرگان تا ارسباران همچنین در جنگلهای شمال غرب سردشت کردستان و سفیددشت لرستان می‌روید و واریته‌های بسیار متنوعی از این درخت نیز در تمام مناطق کشور، گرمسیری و سردسیری پرورش داده می‌شود، در مناطق گرمسیر ارقام زودرس و در سردسیر ارقام دیررس کاشته می‌شود. طبق بررسی کارشناسان کشاورزی ایران در مناطق مختلف ایران بیش از 300 رقم مختلف انگور کاشته می‌شود.
«فقاح الکرم» که شکوفه درخت انگور است از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و معطر است. بهترین آن شکوفه‌های تازه از مو وحشی است.
خواص آن مقوی معده است، قی و سکسکه را تسکین می‌دهد و اگر عرق آن با تقطیر گرفته شود، قوی‌تر و مؤثرتر است.
در چین از ریشه مو به عنوان آرام‌کننده قی و مدر [استوارت و برای ازدیاد ترشح شیر و معالجه خنازیر [هو] استفاده می‌شود. انگور به عنوان تونیک و مدر و آنتی‌لیتیک یا ضد سنگ 109] به کار می‌رود.
در هندوستان از شیره شاخه‌های سبز و جوان مو برای معالجه بیماری‌های پوست مالیده می‌شود. برگهای مو به عنوان قابض و برای قطع اسهال مصرف دارد و از عصاره غوره یا آب‌غوره به عنوان قابض در موارد ناراحتی‌های حلق و گلو می‌خورند. کشمش را به عنوان خنک‌کننده شیرین، ملین، مقوی و برای رفع تشنگی و کاهش حرارت بدن، قطع سرفه، خشونت صدا و تقویت مصرف می‌کنند.

دبس

به فارسی «دوشاب» گویند و آن را از عصاره فشرده انگور یا خرما یا توت می‌گیرند و مطلق آن منظور دوشاب انگور و خرما می‌باشد. برای گرفتن و تهیه دوشاب انگوری با روش خانگی و محلی ایران، آب انگور رسیده و شیرین را گرفته صاف نموده و می‌پزند تا سه‌چهارم آن برود و یک‌چهارم بماند، پس از آن خاک مخصوصی که نوعی خاک رس است به آن می‌زنند و می‌گذارند که ته‌نشین شود و شیرین شود. اگر خاک نزنند طعم ترشی دارد و کمی ناصاف است. دوشابی که به آن خاک نمی‌زنند معمولا رب انگور یا میپختج نامیده می‌شود.
در مورد دوشاب خرما و توت نیز رسم بر این است که میوه رسیده را گرفته در آب جوش می‌دهند تا شیرینی آن وارد آب شود و پس از آن صاف می‌نمایند و صاف‌شده را حرارت می‌دهند تا غلیظ شود.
نوعی دیگر را مثلث گویند و آن آب انگوری است که جوشانیده شود و دوسوم آن برود و یک‌سوم بماند (روش شرعی). ابو علی سینا در قانون چنین اشاره می‌کند که مثلث از نظر طبی آب انگوری است که به نسبت 3 جزء آب انگور و یک جزء آب مخلوط و جوشانیده شود تا یک‌سوم آن برود و بقیه بماند.
نوع دیگر که در تحفه حکیم مؤمن آمده و آن را منصف می‌نامد، آب انگوری است که نصف آن در جریان جوشیدن برود و نصف بماند، برای آن هم خواصی نظیر مثلث قایل‌اند.
دوشاب مثلث طبی خونساز و مقوی هاضمه است و برای اشخاص مبتلا به آبله، سرخجه و ذات الجنب، ذات الصدر مفید است و مقوه باه در سردمزاجان می‌باشد.
اسراف در خوردن آن برای گرم‌مزاجان مضر است. دوشاب انگوری از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و تر است و از نظر خواص خونساز و چاق‌کننده است و انسداد و گرفتگی‌های مجاری عروق را باز می‌کند. اگر با سداب خورده شود برای صرع نافع است و اگر با افتیمون خورده شود برای وحشت و اضطراب و جنون مفید است. اگر با مغز قرطم خورده شود برای کنترل مخملک مفید است و اگر با انجیر و شنبلیله خورده شود برای سرفه مزمن و درد سینه و اگر با کمی زعفران خورده شود برای رفع هم و غم و خشم شدید نافع است و اگر با شیر تازه و با کمی بادام خورده شود برای رفع خفقان و ضعف احشای داخل شکم بسیار نافع
است. اگر با کمی سرکه مخلوط و خورده شود برای یرقان و ضعف طحال مفید است و اگر با جوشانده جو مخلوط شود برای خرد کردن سنگ مثانه و کلیه خوب است و بسیار مدر می‌باشد. ضماد پخته آن با خطمی برای رساندن و سر باز کردن دمل مؤثر است. مقدار خوراک آن از 100- 10 گرم است. اسراف در خوردن آن باعث سوزاندن خون و موجد سردرد است، بخصوص در گرم‌مزاجان و برای رفع آن می‌توان از تخم ریحان و تخم خشخاش استفاده کرد.
مویز
در کتب طب سنتی با نام «زبیب» آمده است. به فرانسوی و لاتین‌Passulae majore گفته می‌شود. مویز انگوری است که روی درخت خشک یا به عبارت بهتر نیمه خشک‌شده باشد و بهترین نوع آن مویز پرگوشت کم‌دانه یا بی‌دانه است و ضعیف‌ترین و کم‌خاصیت‌ترین آن نوع خشک کم‌گوشت و پردانه آن است، از نظر طبیعت مویز طبق نظر حکمای طب سنتی برحسب اینکه از چه نوع انگور و به چه ترتیبی تهیه شده باشد کمی متفاوت می‌باشد. مویزی که از انگور سفید به دست آمده باشد دارای گرمی کمتر از مویزی است که از انگور سیاه حاصل شده باشد. مویز بسیار شیرین دارای گرمی بیشتری از مویز کم‌شیرینی است. مویز با دانه یا پروانه، خشک و قابض است و دانه مویز از نظر طبیعت گرم و خشک است. از نظر خواص معتقدند که مویز اعتدال‌دهنده اخلاط غلیظ و ملین طبع است، به تأثیر و جذب داروهای مسهل کمک می‌کند، برای تصفیه ریه مفید است، مقوی کبد و محرک نیروی جنسی اشخاص سردمزاج می‌باشد. برای سرفه بلغمی و بیماری‌های کلیه، مثانه و زخم روده‌ها نافع است. اگر با گل گاوزبان و خرمای سبز دم کرده و خورده شود برای خفقان مجرب می‌باشد. با حصی لبان برای رفع فراموشی و با سرکه برای یرقان مفید است. اگر دانه مویز را خارج کرده و به جای آن دانه فلفل جای داده شود و بخورند برای رفع سردی کلیه و سنگ مثانه و قطره‌قطره ادرار کردن بسیار مفید است و اگر مویز را با انیسون پخته و بگذارند که خوب به هم بیفتد و با روغن بادام بخورند برای سرفه سرد و بلغمی نافع می‌باشد. خوردن آب خیس‌کرده مویز و یا آب مویز پخته با داروهای مناسب ملین طبع است و اگر در سرکه انگور آن را خیسانده و ناشتا بخورند، برای تحلیل ورم طحال مفید است. به این ترتیب که هر روز تا مدتی چند دانه از مویز در سرکه پرورده را خورده و قدری از سرکه آن هم روی آن بیاشامند.
ضماد مویز با پیه حیوانات برای تحلیل ورم و سر باز کردن دمل مفید است و ضماد آن با شراب برای قانقرایا و جراحتهای چرکدار و زخمهای آبله‌ای و عفونت مفاصل و جوشها مفید است. همچنین ضماد آن با آرد باقلا و زیره برای ورم بیضه‌ها و با جاوشیر برای نقرس نافع می‌باشد.
مویز برای گرم‌مزاجان مضر است از این نظر باید با سکنجبین و یا آب میوه‌های ترش و خشخاش خورده شود و برای کلیه مضر است و از این نظر باید با عناب خورده شود. مقدار خوراک آن تا 120 گرم و جانشین آن از نظر خواص کشمش است.
دانه مویز سرد و خشک است و قابض، شکم را بند می‌آورد و برای تقویت معده‌های تر و سست نافع است. مویز لاغر و کم‌گوشت خشک نیز شکم را بند می‌آورد، خون را می‌سوزاند و آن را باید با فلوس و یا با تخم خرفه خورد.
نوع مویز بی‌دانه را معمولا کشمش می‌گویند، به فرانسوی‌Passulae minores گفته می‌شود، و بهترین و پرخاصیت‌ترین آن کشمش سبز است که در سایه خشک شده باشد و پرگوشت باشد. کشمش خوب مقوی و مبهی است و خاصیت مسهل دارد.
آب کشمش پخته که با شکر تهیه شده باشد و یا به عبارت دیگر کمپوت کشمش برای سرفه و پاک کردن سینه و صاف شدن صدا مفید است. و ضماد آن با زعفران و زرده تخم‌مرغ برای سرباز کردن دمل و نرم کردن ورم و دمل بسیار مفید است و اگر کشمش را کوبیده و با صبر مخلوط و بر سر بمالند برای التیام زخمهای کچلی مفید است.
نظری به تحقیقات علمی جدید در مورد خواص درمانی انگور
با اینکه به نظر می‌رسد انگور میوه بسیار مفید است مع هذا معلوم نیست چرا ضمن پژوهشهای علمی جدید کمتر مورد توجه محققان و دانشمندان قرار گرفته و تاکنون جز چند مورد معدود درباره آن پژوهش علمی انجام نشده است. تحقیقات علمی جدید نشان می‌دهد که انگور ضد ویروس است و به علت داشتن مقدار زیادی از برخی ترکیبات پولی‌فنول 110] و تانن ضد تومور نیز می‌باشد. محققان کانادایی دکتر جاک کونووالچوک 111] و جان اسپیرز[112] در تحقیقات خود نشان داده‌اند که انگور ویروسهای بیماری‌زا را در لوله‌های آزمایشگاهی به سرعت از بین می‌برد. این پژوهشگران
مقداری انگور، عصاره انگور، کشمش و همچنین سه نوع شراب را از بازار خریداری نموده و سپس مقداری ویروس بیماری‌زا را در عصاره انگور که از فشردن انگور با پوست به دست آمده بود اضافه کردند و در عین حال مقداری ویروس به مخلوطی از عصاره انگور و دم‌کرده کشمش و همچنین به شرابها اضافه نمودند و مشاهده کردند که در هر سه مورد فعالیت ویروسها متوقف گردید. در این آزمایش مشاهده شد که انگور توانایی زیادی بر ضد ویروس پولیو[113] و ویروس هرپس سیمپلکس 114] دارد.
ویروس پولیو عامل بیماری‌زای عفونت حاد ماده خاکستری نخاع است که در اطفال به صورت فلج اطفال ظاهر می‌شود و هرپس سیمپلکس منظور تب‌خال ساده می‌باشد.
اینکه انگور ویروسهای بیماری‌زا در داخل بدن را نیز از بین می‌برد معلوم نیست.
آزمایشهایی در مورد آثار انگور برای ویروس‌زدایی در جانوران و انسان تاکنون انجام نشده است. ولی تحقیقات علمی نشان می‌دهد انگور دارای نوعی تانن است که تصور می‌رود دشمن ویروس باشد. این تانن در بستر روده‌ها جذب شده و مسیر حرکت آن را در بدن موش توسط تاننهای آغشته با رادیو ایزوتوپ بررسی می‌کنند و دیده شده است که در تمام مسیر سیستم هاضمه وارد شده و وارد جریان خون موش شده است. این تحقیق نشان می‌دهد که تانن انگور در جریان هضم زنده و فعال باقی می‌ماند و پس از اینکه وارد جریان خون شد به ویروسها حمله می‌کند. در پژوهشهای علمی دیگری نشان داده شده است که عصاره انگور ضد باکتری نیز می‌باشد و در جانوران آزمایشگاهی به‌طور محسوسی فرآیند پیشرفت فساد دندان را متوقف نموده است. در میوه انگور مقدار زیادی کافئیک اسید[115] که یک ترکیب پولی‌فنول است وجود دارد که دارای توانایی زیادی برای پیشگیری سرطان در جانوران است.
در یک پژوهش علمی جدید مشاهده شده است که خوردن کشمش با کاهش نرخ مرگ‌ومیر در اثر سرطان در عده‌ای از ساکنین امریکا ارتباط داشته است.
تناقض: در برخی آزمایشها نشان داده شده است که عصاره انگور قرمز دارای فعالیت موتاژنیک 116] است و مظنون به تغییر ماده ژنتیکی در سلولها یعنی حادثه‌ای که پیشاهنگ خبردهنده آغاز سرطان است، می‌باشد.
انگور فرنگی خاردار
اشاره
به فارسی «انگور فرنگی» و به ترکی «فرنگ اوزومی» گفته می‌شود، در اصطلاح مازندران در نور و کجور «گالش انگور» و «گالش انگورک» و در رودسر «دیوانگوری» نامیده می‌شود. به فرانسوی‌Groseillier وGroseillier epineux وGroseillier mquereau و به انگلیسی‌Gooseberry وEuropean gooseberry وCatberry گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Saxifragaceae ، نام علمی آن‌Ribes uva -crispa L . و مترادفهای آن‌Ribes grossularia L . وGrossularia uva -crispa Mill . وRibes reclinaum L . وRibes caucasicum Adams . از طرف گیاه‌شناسان مختلف نامگذاری شده است.
توضیح: گیاه‌شناسان هندی نام اصلی این گیاه راR .grossularia L . و سایر نامها را نامهای مترادف ذکر می‌کنند.

مشخصات
انگور فرنگی خاردار درختچه‌ای است خاردار با خارهای سه شاخه. ساقه درختچه خاکستری و ارتفاع آن کمتر از 2 متر است. برگهای آن قلبی نوک‌تیز با قاعده‌ای گرد، با دمبرگ دراز، دارای 5- 3 قسمت که کناره هر قسمت با دندانه و پشت و روی برگها را کرکهای خزی پوشانیده است. گلها متمایل به سبزی یا متمایل به ارغوانی. میوه آن سته در ابعاد یک نخود به رنگ سبز مغز پسته‌ای، پوست خارجی
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 62
میوه صاف کرکدار است. تکثیر این درختچه از طریق قلمه آن معمول است.
این درختچه در افریقای شمالی و قفقاز تا مناطق هیمالیا انتشار دارد. در ایران در ارتفاعات بالای جنگلهای شمال در جنگلهای نور و کجور و گدوک و دره تالار در 2400 متری از سطح دریا دیده می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگهای تازه گیاه وجود اسید سیانیدریک(HCN) گزارش شده است. در میوه انگور فرنگی تیغدار مقداری قند [شامل حدود 7 درصد دکستروز[117] و لوولوز] و در حدود 5/ 1 درصد اسیدهای آزاد نظیر سیتریک اسید، مالیک اسید و وینیک اسید[118] و در میوه نرسیده سوکسی‌نیک اسید، کمی مواد آلبومینوئیدی، تانن و ... یافت می‌شود. در تخم آن مقادیری لعاب وجود دارد.
خواص- کاربرد
میوه انگور فرنگی به علت لعابی که دانه‌های آن دارد، ملین است و برای رفع یبوست مفید می‌باشد.
اسراف در خوردن میوه انگور فرنگی مضر است و اختلالاتی بوجود می‌آورد.
انگور فرنگی از نظر دارویی معمولا به عنوان مدر، خنک‌کننده و ملین مصرف می‌شود و اغلب به حالت خام و نارس خورده می‌شود. برای روش تهیه عصاره انگور فرنگی به انگور فرنگی خوشه‌ای مراجعه فرمایید.
انگور فرنگی سیاه
گونه دیگری از انگور فرنگی است، به فرانسوی‌Cassis وCassissier وGroseillier و به انگلیسی‌Black currant گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Saxifragaceae ، نام علمی آن‌Ribes nigrum L . و مترادف آن‌Ribes boreale Turcz . می‌باشد.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 63
شاخه انگور فرنگی خاردار با میوه
مشخصات
درختچه‌ای است شبیه درختچه انگور فرنگی معمولی با این اختلاف که رنگ میوه آن سیاه است. این گیاه بیشتر در جنگلهای مرطوب و عمق دره‌های جنگلی و دره‌های مرطوب می‌روید. در اروپا انتشار وسیعی دارد. با احتمال زیاد در ایران در جنگلهای مرطوب شمال وجود دارد ولی تا حال گزارشی از محل دقیق آن داده نشده است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در غنچه‌ها و جوانه‌های گیاه اسانس روغنی فرار وجود
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 64
دارد. در میوه آن مالیک اسید، سیتریک اسید، تارتاریک اسید و پکتین 119] مشخص شده است. در اسانس جوانه‌های آن نوپینن 120]، ال‌سابی‌نن 121] و دی- کاریوفیلن 122] یافت می‌شود.
خواص- کاربرد

میوه‌های انگور فرنگی سیاه سرد و خشک است، خنک‌کننده، ملین و مسکن درد است. در آلمان برگهای آن به عنوان مدر، سرد، خنک‌کننده و پاک‌کننده چرک مصرف می‌شود. دم‌کرده برگها و سرشاخه‌ها به عنوان مدر و برای تسکین روماتیسم و قابض و در موارد نقرس و ورم مفاصل و استسقا و سنگ کلیه اثر مفید دارد. به علاوه در اغلب انواع میگرنها و سرفه‌های سخت و سیاه‌سرفه مفید است. غرغره جوشانیده آن برای تسکین درد گلو و ورم لوزه و بند آوردن خونریزی از لثه مفید است. در فرانسه معمول است که به عنوان مدر و در موارد سنگ مثانه و روماتیسم 60- 30 گرم از برگهای خشک گیاه را در یک لیتر آب جوش دم کرده و 3- 2 فنجان در روز می‌خورند، آخرین فنجان موقع خوابیدن خورده می‌شود.
اخیرا محققان سوئدی دارویی ضد اسهال به نام پکارین 123] از انگور فرنگی سیاه تهیه کرده‌اند. به این ترتیب پوست و لایه خارجی میوه انگور فرنگی سیاه را که در حدود 40 درصد میوه را تشکیل می‌دهد گرفته و خشک می‌کنند و به صورت گرد درمی‌آورند. این گرد به نام پکارین معروف است. گرد پکارین دارای مقدار زیادی آنتوسیانوزید[124] است. آنتوسیانوزیدها مواد شیمیایی هستند که ضد باکتری می‌باشند و رشد باکتری‌ها بخصوص اشریچیاکولی 125] را که عامل اسهال است متوقف می‌کنند.
عصاره انگور فرنگی سیاه برای عفونتهای معده روده‌ای مفید است و معمولا در غالب داروخانه‌های سوئد و سایر مناطق اروپا عرضه می‌شود.
/////////////
انگور (نام علمیvinifera) سرده‌ای از درختان خانواده انگورسانان Vitaceae است. در این خانواده حدود ۱۱ جنس و بیش از ۶۰۰ گونه وجود دارد. مهم‌ترین جنس این خانواده جنس انگور است. این گیاه حالت بوته‌ای و رونده دارد و دارای پیچک در مقابل بعضی از برگ‌ها می‌باشد.

میوه 
انگور به نوع دانه‌دار و بی‌دانه تقسیم می‌شود. هر یک از این دو جور در رنگهای سرخ و سیاه و زرد و تقریباً سبز دیده می‌شوند. این میوه در مناطقی که حداکثر دمای آن بیش از ۴۰ درجه سانتیگراد و حداقل آن کمتر از ۱۵ درجه زیر صفر نباشد بهتر رشد می‌کند.
کشور ایران دهمین تولید کننده انگور دنیاست که حدود ۳٫۳ درصد از کل تولید انگور دنیا را به خود اختصاص داده است.[۱] ایران در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ پس از کشورهایی مانند چین، ایتالیا، ایالات متحده، اسپانیا، فرانسه، ترکیه، شیلی، آرژانتین و هند، با سطح زیر کشت بیش از ۲۸۰۰ کیلومتر مربع و دارای تولید سالانه بیش از ۲۲۵۰۰۰۰ تن انگور می‌باشد.
محتویات
  [نمایش] 
روش کاشت و برداشت انگور[ویرایش]
برای کاشت بوته مو ابتدا قلمه‌هایی از آن را در فصل بهار، قبل از جوانه زدن در جایی به‌عنوان مخزن می‌کارند و در بهار آینده که دارای ریشه شد از مخزن با احتیاط در می‌آورند و آن را در گودال‌های آماده شده به ردیف می‌کارند. پس از کاشت آن را آب می‌دهند. بوته جدید با گرم شدن هوا باید هر ۵ روز یا هر هفته آب داده شود. این بوته بعد از چهار سال بار می‌آورد و در ده سالگی بار آن کامل خواهد شد. یک بوته کامل می‌تواند بیش از دویست کیلو انگور بدهد. بوته مو را بعد از چهار ساله شدن هرس می‌کنند، یعنی شاخه‌های فرعی و دراز یا شاخه‌های ضعیف آن را می‌برند تا هم فرصت رشد به شاخه‌های قوی‌تر داده باشند و هم مقدار بار آن را تحت کنترل درآورند و کیفیت بار آن را بالا ببرند. بوته مو را می‌توان روی زمین یا در حال تکیه بر چیزی بالاتر از خاک و زمین قرار داد. محل کشت موهایی که روی زمین قرار گرفته‌است را با بیل شخم می‌زنند تا علفهای موجود که در فصل بهار می‌روید از بین برده شود. زیرا این علفها می‌توانند به بوته مو و بار آن آسیب وارد کنند. بعلاوه با شخم کردن زیر مو نفوذ آب برای رسیدن به ریشه راحت تر انجام می‌پذیرد نوع بی‌دانه و کشمشی انگور از نظر شیرینی بهترین نوع است. البته انواع دانه‌دار بخاطر درشتی آنها از شکل بسیار زیبایی برخوردار هستند.
انواع انگور[ویرایش]
برخی از انواع انگور که در ایران کشت می‌شوند عبارتند از: کندری، شاهرودی، یاقوتی قرمز، یاقوتی سفید، فخری، عسگری، مهدی خانی، بی دانه، بی دانه قرمز، مهره، شانی، ریش بابا، کشمشی یا سلطانی، روچه قرمز، روچه سفید، سنگک، امیری، لعل، حاجی عباسی، چشم گاوی، قندهاری، مایه میش، غلامی، شست عروس چیرکینک بستک، صاحبی، نباتی، شاهانی، یزدانی، مراغه‌ای، خلیلی، گوهر، لعل حسینی، دم خروسی، رازقی شیرازی، الوان، شصت عروسان، نارا، مادر وبچه، مسکه، گزنه‌ای، ملائی، مثقالی، ورچه‌ای، ابی، الفی سیاه، لوغن، شاماما
بنابر کتاب رستم‌التواریخ، نام انواع انگور در ایران در زمان کریم‌خان زند عبارت‌اند از:[۲] شاهانی، یاقوتی، خلیلی، عسکری، انگور کشمش، فخری، انگور شصت عروسان سیاه، الغی سیاه، مثقالی، رازقی، شیرازی، نباتی، مادربچه. از مراکز انگور عسکری زرقان در فارس است.[نیازمند منبع]
روش نگهداری در منزل[ویرایش]
بهتر است انگور را دقیقاً پیش از مصرف بشوییم و آبکشی کنیم. این کار باعث نگهداری طولانی‌تر این میوه می‌گردد.[۳]
تولید انگور[ویرایش]
ده کشور برتر تولید کننده انگور - اکتبر ۲۰۰۹
کشور
میزان تولید (تن)
توضیحات
۸٬۵۱۹٬۴۱۸
F
۶٬۷۸۷٬۰۸۱
F
۶٬۳۸۴٬۰۹۰
F
۶٬۰۴۴٬۹۰۰
F
۵٬۹۹۵٬۳۰۰
F
۳٬۶۱۲٬۷۸۱
F
۳٬۰۰۰٬۰۰۰
F
۲٬۹۰۰٬۰۰۰
F
۲٬۳۵۰٬۰۰۰
F
۱٬۶۶۷٬۷۰۰
F
 در کل دنیا
۶۷٬۲۲۱٬۰۰۰
A
No symbol = official figure, P = official figure, F = FAOSTAT ۲۰۰۷, * = Unofficial/Semi-official/mirror data, C = Calculated figure A = Aggregate (may include official, semi-official or estimates);

·        
انگور بی‌دانه قرمز بر روی شاخه

·        
مخلوطی از انگور سفید و قرمز.

·        
انگور سبز ملایر

·        

·        
انگور سبز

·        
انگور خلیفه حصار
ارزش غذایی[ویرایش]
Grapes, red or green
مواد مغذی در هر ۱۰۰ گرم (۳٫۵ اونس)
۲۸۸ کیلوژول (۶۹ کیلوکالری)
۱۸٫۱ g
قندها
۱۵٫۴۸ g
۰٫۹ g
۰٫۱۶ g
۰٫۷۲ g
تیامین (ویتامین ب۱)
۰٫۰۶۹ میلی‌گرم (۵٪)
ریبوفلاوین (ویتامین ب۲)
۰٫۰۷ میلی‌گرم (۵٪)
نیاسین (ویتامین ب۳)
۰٫۱۸۸ میلی‌گرم (۱٪)
پانتوتنیک اسید (ویتامین ب۵)
۰٫۰۵ میلی‌گرم (۱٪)
۰٫۰۸۶ میلی‌گرم (۷٪)
اسید فولیک (ویتامین ب۹)
۲ میکروگرم (۱٪)
۳٫۲ میلی‌گرم (۵٪)
۰٫۱۹ میلی‌گرم (۱٪)
۱۴٫۶ میکروگرم (۱۴٪)
۱۰ میلی‌گرم (۱٪)
۰٫۳۶ میلی‌گرم (۳٪)
۷ میلی‌گرم (۲٪)
۰٫۰۷۱ میلی‌گرم (۴٪)
۲۰ میلی‌گرم (۳٪)
۱۹۱ میلی‌گرم (۴٪)
۲ میلی‌گرم (۰٪)
۰٫۰۷ میلی‌گرم (۱٪)
۷٫۸ µg
جستارهای وابسته[ویرایش]
·         شراب
منابع[ویرایش]
1.        پرش به بالا ویکی‌پدیای انگلیسی
2.        پرش به بالا محمد هاشم آصف (رستم‌الحکما)، رستم‌التواریخ، به اهتمام عزیزالله علی‌زاده، تهران: انتشارات فردوس، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص۲۹۲.
3.        پرش به بالا «The Best Way to Store Grapes». مجله اینترنتی ریدرز دایجست. بازبینی‌شده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱.
//////////////////
به عربی و مصری عنب:
العنب ثمر ناعم القشرة، لبيّ, عصيري, ينمو على شجرة خشبية (شجرة العنب). تظهر الأعناب على عناقيد يوجد فيها عادة ما بين ست ثمرات إلى ثلاثمائة ثمرة. يتفاوت لون ثمار العنب بحسب أصنافه وتكون ألوانها إما سوداء أو زرقاء أو بنفسجية أو ذهبية اللون تميل إلى الخضرة أو بيضاء.
وضحت الأحافير المكتشفة لبذور العنب وأوراقه أن الإنسان كان يأكل العنب ويتغذى عليه منذ عصور ما قبل التاريخ، في الحضارات السورية القديمة وعرف منذ آلاف السنين في الحضارات السورية القديمة والرومان ,المصريون القدماء, وقد دل على ذلك النقوش والرسومات التي اكتشفت في سوريا واليونان والتي وجدت في المعابد والتي يعود تاريخها إلى 2440 ق.م.
محتويات
  [أظهر] 
فوائد العنب[عدل]
ورق نبات العنب على شجرته الخشبية.
يعتبر العنب من الفواكه ذات القيمة الغذائية والعلاجية الجيدة وقد عرف منذ قدم الزمان حيث تناوله الصينيون والهنود رغبة في القيمة الغذائية العالية، ويوجد العنب بالألوان مثل الأبيض الأخضر وكذلك الأسود والأحمر.
القيمة الغذائية للعنب: يتميز العنب بأنواعه باحتوائه على نسبة جيدة من المواد السكرية سريعة الامتصاص وسهلة الهضم حيث يتركز سكر الجلوكوز وسكر الفركتوز G Vit بشكل كبير ويتميز كذلك العنب بغنائه بالفيتامينات مثل فيتامين ج - كما يحتوي على نسبة جيدة من العناصر المعدنية مثل Vit- B وكذلك فيتامين ب ؛ ويحتوي على أملاح معادن البوتاسيوم والكالسيوم والصوديوم . كما يحتوي العنب على مواد ذات مفعول علاجي حيث يحتوي على مركب يعرف ب ٍResveratol ريزفيراتول وتتميز هذه المادة على تأثيرها الإيجابي في الحد من تصلب الشرايين حيث لها تأثير مباشر وملحوظ في تقليل نسبة الكولسترول مما تقلل الإصابة بأمراض القلب . كذلك يقلل من الكولسترول السيء (LDL) في الدم . ويوجد في العنب بعض الأحماض التي لها دور في الوقاية من تراكم الجذور الحرة وبالتالي فيعتبر مضاداً جيداً للسرطان.
هشاشة العظام والعنب : تشير الأبحاث العلمية ان مرض هشاشة العظام أو ما يعرف كذلك بوهن العظام من الأمراض التي تنتشر بشكل كبير في المجتمعات ولا يخلو مجتمعنا منه الا انه ينتشر بشكل كبير في السيدات حيث تفقد العظام قوتها وصلابتها وقوامها عندما تبدأ في فقد الكالسيوم الذي يعتبر الوحدة الأساسية لبناء العظام والمحافظة عليها . وتتحكم الهرمونات بشكل مباشر في هذه العملية والتي تبدأ بشكل واضح عندما تبلغ السيدات سن اليأس أو انقطاع الدورة الشهرية . وعادة يبدأ سن اليأس في بداية الخمسينات وقد يبدأ قبلها بقليل عند بعض السيدات وقد تتأخر ؛ ولكن تشير الملاحظات انها قد تبدأ عند بعض السيدات في أواخر الاربعينات وبداية الخمسينيات . عموما عندما تتوقف الدورة الشهرية في سن اليأس والتي تنتج من انخفاض هرمون الاستروجين فان العظام تبدأ في فقد الكالسيوم بالتدريج . وللحد من ذلك فان زيادة الهرمون الاستروجين سوف تحد من عملية فقد العظام للكالسيوم مما يعيق أو يقي من الاصابة بوهن العظام . ولحسن الحظ فان العنب يحتوي على معدن البودون الهام والمساهم في عملية زيادة هرمون الاستروجين لدى الاناث السيدات)(عند بلوغهن سن اليأس.. وبذلك يعمل هذا الهرمون على الاقلال من التعرض لهذا المرض الصامت هشاشة العظام في هذه المرحلة السنية حيث كما نعلم ان بداية هذا المرض تكون غير مصاحبة بأي ألم مما يجعل معرفة انتشاره أو حدوثه صعبة. ويعمل هذا الهرمون الهام للسيدات هرمون الاستروجين على امتصاص الكالسيوم والذي يكون في الغذاء عادة ولكن نسبة امتصاصه تنخفض مع تقدم العمر عند الرجال وعند النساء عموما إلا أن تأثيره عند السيدات أكثر والعمل الذي يقوم به هرمون الاستروجين مهم جدا في عملية امتصاص بل زيادة امتصاص الكالسيوم وكذلك زيادة عملية ترسب وإضافة الكالسيوم إلى العظام أو مهم جدا حيث يساهم بشكل قوي ومباشر في تقوم العظام والحد من هشاشتها وضعفها.. لذلك فان هناك علاقة غير مباشرة لاستهلاك العنب وعملية قوة وسلامة العظام والحد من مشاكل هشاشة العظام..
فوائد العنب للحامل لا يوجد حتى الآن أبحاث كافية عن مدى علاقة العنب بالحمل , إلا أن خبراء التغذية عامة ينصحون المرأة الحامل بتجنب تناول العنب أثناء فترات الحمل , حيث أنه ربما يزيد من مخاطر النزيف عندما يستخدم مع العقاير المضادة لتخثر الدم حسبما أشار موقع Cell Health Makeover الطبي , بجانب المسكنات أيضا مثل الأسبرين والإيبروفين. ومن الأفضل استشارة الطبيب قد تناوله إذ إنه من الممكن أن يتداخل مع بعض الأدوية أثناء فترات الحمل والرضاعة.
فوائد العنب للبشرة يمكن استخدام العنب لتفتيح البشرة والوجه طبيعيا , حسبما يشير الطبيب التركي العالمي "محمد أوز" , حيث يتم هذا عن طريق دهك ثمار العنب , ثم إضافة بضع ملاعق من الدقيق , ثم وضع المزيج على الوجه , وتركه نحو 10 دقائق , قبل شطفه بالماء.
فوائد العنب للشعر يمكن استخدام زيت مستخلص ثمار العنب كعلاج لمشكلة تساقط الشعر , حيث يحتوي على نسبة عالية من فيتامين هـ الضروري لنمو الشعر , والأحماض الدهنية الأساسية , وكان الباحثون قد أكدوا على أن زيت العنب يمكن أن يساعد على التغلب على هرمون الديهيدرو تستوسترون , الذي يعمل على إيقاف نمو بصيلات الشعر , وذلك عند إجراء اختبارات على الحيوانات المعملية.
فوائد العنب للكبد كان الباحثون عام 1936 قد لاحظوا وجود مركبات ذات فوائد علاجية بالعنب , منها مركبات الفولافونويد , وبعد مرور أكثر من 70 سنة , تؤكد الآن الدراسات الحديثة على أهمية هذه المركبات في دورها كمضاد لسموم الكبد. وهذه المركبات هي مضادات أكسدة قوية توجد بتركيزات عالية بالعنب , وبخاصة في الأصناف الداكنة مثل الحمراء والبنفسجية والسوداء , وتتركز هذه المركبات بالقرب من قشرة العنب.

نسجت حكايات وأساطير كثيرة حول العنب، وفي بعض البلدان يعتبر العنب رمزاً للخصب، وكانت شعوب قديمة تكن له أرفع التقدير وتعتبر شجرته مباركة. ان آسيا هي أصل شجرة العنب، والفينيقيون هم الذين نقلوه إلى جزر اليونان وصقلية وإيطاليا ومرسيليا ومصر وغيرها. وكان أغلب الأطباء العرب القدامى يوصون مرضاهم بالعنب نظراً إلى فوائده الغذائية والدوائية، وذكروا عنه انه ينفع المعدة، ويقوّي البدن، ويولد دماً جديداً، ويفيد الصدر والرئة، وينشط القوة الجنسية.
أما الطب الحديث فيذكر فوائد كثيرة عن العنب منها:
- احتواؤه على نسبة عالية من السكاكر السريعة الامتصاص (الغلوكوز، الفركتوز، السكروز) التي تمد الجسم بطاقة فورية. وبالطبع على السكريين والبدناء أن يأخذوا حذرهم من الإفراط في أكل العنب لأنه من أكثر الفواكة غنى بالسكر.
- يحتوي العنب على زمرة جيدة من الفيتامينات بينها الفيتامين أ، ب، سي، ب ب، والأخير له دور كبير على صعيد تقوية جدار الشعريات الدموية الصغيرة.
- كشفت دراسات حديثة ان قشر العنب يحتوي على مركب كيماوي مهم اسمه الرسفيراتول له باع طويلة في وقف زحف الشيخوخة وفي الحماية من عدد من الأمراض كالسكري والسرطان ومرض الخرف الشيخي.
- توجد في العنب نسبة جيدة من المعادن خصوصاً معدن البوتاسيوم الذي يقي من ارتفاع ضغط الدم، ومعدن الكالسيوم المقوي للعظام، ومعدن الحديد الضروري لصنع كريات الدم الحمر، ومعدن السيلينيون الذي يحول دون تصلب الشرايين ويبعد السرطان.
- وفقاً لدراسة أميركية حديثة وجد البحاثة ان قشوره وبذوره تحتوي على مركبات البولي فينولات التي تتمتع بقدرة كبيرة على قتل بكتيريا الفم الخطيرة الضالعة في تسوس الأسنان، ويعول الباحثون على هذا الكشف لإيقاف البكتيريا عند حدها وبالتالي للوقاية من التسوس العدو اللدود للأسنان. والبولي فينولات مركبات مشهورة بفعلها القوي المضاد للأكسدة، ولهذا فهي مفيدة في احباط مخططات الجذور الكيماوية الحرة التي تقف وراء مجموعة من الأمراض الخطيرة التي تصيب الإنسان.
- العنب غني بمادة التانين.
- توجد في العنب كمية جيدة من الألياف الغذائية المفيدة في منع حدوث الإمساك، وفي انقاص مستوى الكوليسترول في الدم، وفي تنظيم مستوى السكر، وفي المساعدة على التخلص من المواد والمخلفات الضارة.
- توجد في العنب أحماض الفواكة المفيدة في تأمين نعومة الجلد وفي التخلص من الخلايا الجلدية
معلومات غذائية[عدل]
ورق نبات العنب ينمو على شجرة خشبية ويظهر متسلقًا على أحد الأسقف.
يحتوي كل كوب من العنب (150 جرام) بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المكونات الغذائية التالية :
·         السعرات الحرارية: 104
·         الدهون: 0.24
·         الكاربوهيدرات: 27.33
·         الألياف: 1.4
·         السكر: 23.37
·         البروتينات: 1.09
زراعة وإنتاج العنب[عدل]
يجنى من العنب كل عام قرابة الستين مليون طن متري في كل أنحاء العالم, وطبقاً لبيانات منظمة الأغذية والزراعة (الفاو) فإن قرابة 75,866 كلم من أراضي العالم تزرع بكروم العنب, غير أن أغلب هذا المحصول يستخدم في صناعة الأنبذة وذلك بقرابة 80% من المحصول العالمي, ويسوق ما نسبته 13% من هذا المحصول ليستهلك طازجاً, بينما تتعد استخدامات البقية الأخرى فتدخل في صناعة المربيات وصنع العصيرات والتعليب مع فواكه أخرى أو التجفيف لصنع الزبيب.
تنتج معظم البلاد العربية كميات كبيرة من العنب وتكثر زراعته في كل من سوريا ولبنان وفلسطين ومصر واليمن والمغرب والجزائر, كما تعتبر الولايات المتحدة الأمريكية وتركيا والمغرب من الدول الرئيسية في إنتاج العنب, وتنتج ولاية كاليفورنيا لوحدها قرابة 90% من إنتاج الولايات المتحدة, ويزرع العنب كذلك في معظم الدول الأوربية وخاصةً في المتوسطية منها كإيطاليا وفرنسا وأسبانيا, حيث يعتبر إنتاجها هو الأكبر عالمياً.
وللعنب أهمية ثقافية في بعض المناطق وخصوصا سوريا حيث يعتبر الرمز لمحافظة السويداء
أنواع العنب[عدل]
يوجد نوعان رئيسيان من العنب, وهما العنب الأوروبي أو عنب العالم القديم, وعنب أميركا الشمالية.
العنب الأوروبي يحتكر العنب الأوروبي ما نسبته 95% من أنواع العنب الموجود في العالم، ويقسمه المزارعون بحسب خصائص معينه إلى عنب المائدة, وعنب النبيذ, وعنب الزبيب. يتميز عنب المائدة بأن حباته تتميز بلون فاقع وتكون كبيرة الحجم وحلوة المذاق, ويوجد منه أصناف عديدة أهمها صنفان هما: (توكي) وتنمو ثماره على عناقيد كبيرة وتكون حمراء اللون, و(الإمبراطور). وهناك أصناف أخرى لعنب المائدة منها (بيرليه) وهو ذو لون أبيض مائل للخضرة وعديم البذور, و(فليم) وهو أيضاً عديم البذور ولكن أحمر اللون. و(ربيه) وهو أسود اللون. من أهم دول العالم المنتجة لعنب المائدة جنوب أفريقيا والدول الأسيوية كالهند والفلبين وتايلاند وتايوان. بينما تكون السمة المميزة لعنب الزبيب عديم البذور قشرته الناعمة بعد تجفيفه, وأكثر أصنافه شهرةًً (طومسون) ويمتاز بلونه الأخضر المائل للون الذهبي الفاتح, وهناك أصناف أخرى من هذا النوع. أما عنب النبيذ فإن أهم خصائصه احتواءه على نسبة كبيرة من السكريات الطبيعية وأحماض الفاكهة.
عنب أمريكا الشماليّة يوجد نوعان رئيسيان من عنب أمريكا الشمالية, وهما 1- فوكس. و2- موسكادين. وكلا النوعين يمكن استخدامه طازجاً للأكل ولصنع المربيات أو لصناعة الأنبذة, أما التجفيف لصناعة الزبيب فإنهما لا يستعملان له. وأشهر أصناف عنب الفوكس هو (كونكورد) ويتميز بثماره بنفسجية اللون وكبيرة الحجم, أما أشهر أصناف عنب الموسكادين فهو (أسكوبرنوج) وثماره برونزية اللون ومتوسطة الحجم. وهناك نوع آخر من عنب أمريكا الشمالية غير هذه النوعين, وهي أنواع مهجنة تم إنتاجها بتهجين العنب الأوروبي وعنب أمريكا الشمالية, ومعظمها تؤكل أيضاً طازجة أو تستخدم لصناعة النبيذ.
الأعراض الجانبية[عدل]
لا ينصح بتناول العنب للأشخاص الذين يعانون من قرحة المعدة والسكري والسمنة. وينصح أيضا بالابتعاد عن تناول العنب حينما يكون هناك مشكلة في الأسنان. ويجب على المرضى الذين لديهم تاريخ في تكون حصوات أوكسالات الكالسيوم بالكلى الحذر عند تناولهم العنب. ويفضل غسل العنب قبل تناوله بالماء والخل , حيث أنه من أكثر الفواكه التي تعلق بها المبيدات.
نبتة العنب
بذور العنب[عدل]
تحتوي بذور العنب تحتوي على مجموعة كبيرة من مضادات الأكسدة ذات التأثير القوي على الأمراض، كما أنّها تحتوي أحماضاً أمينية مثل حمض الأولييك وحمض اللينولييك وحمض البالميتيك، كما تتضمّن بذور العنب مواد أخرى مثل الفينولات وستيرويدات ونسبة من فيتامين C و E.
فوائد بذور العنب[عدل]
تعمل بذور العنب على تنظيم ضغط الدم وعلاج ارتفاعه[عدل]
حيث إنّ مضادّات الأكسدة في بذور العنب تخفّض الضغط لأنّها تقلّل نسبة الكولسترول الضار في الدم والذي يتسبب عادة في إتلاف الأوعية الدموية وحدوث التجلطات المفاجئة.
احتواء بذور العنب على نسبة عالية من مضادات الأكسدة[عدل]
لها أهمية كبيرة في حماية الجسم من البكتيريا والفيروسات والاحتقانات والالتهابات الداخلية، كما ويخفف من مشاكل الحساسية.
مضادّة لنمو الأورام السرطانية[عدل]
لها قدرة على إيقاف انتشاره في الجسم، خصوصاً سرطانات المعدة والرحم والثدي والقولون والبروستاتا، كما تحمي الكبد من التلف جراء تناول علاجات السرطان الكيماوية.
تنظيم السكر في الدم[عدل]
تمنع الإصابة بمضاعفات السكري الخطيرة كاعتلال الشبكية وهشاشة الأوعية الدموية وفقدان البصر أحياناً.
تعالج التهابات المفاصل[عدل]
تساعد على تحسين مرونتها وتليّن جدران الأوعية الدموية وتقويها، كما تعالج القصور الوريدي المزمن وتخفف من الأعراض المؤلمة، إضافة إلى قدرتها على علاج دوالي الساقين.
علاج البواسير الشرجية[عدل]
تنتج غالباً عن الإمساك
خلاص بذور العنب[عدل]
تُستخدَم بذورُ العِنَب grape seed للحُصول على خُلاصةِ بذرة العِنَب عادةً. وقد استُخدِمَت أوراقُ العِنَب وثِمارُه دَوائياً منذ عهد اليونان القديمة. الاسم الشَّائِع ـ خُلاصة بذرة العِنَب grape seed extract. الاسم اللاتيني ـ الكَرمَة الشَّائعة Vitis vinifera.
زيت بذور العنب[عدل]
نستخدم العنب على نطاق واسع ، وله أصناف خاصة وعديدة ، وقد تم استخدم زيت بذور العنب لخصائصه الطبية ، فزيت بذور العنب هو عنصر هام في العديد من منتجات الجلد و العناية بالشعر ، تتم معالجتها من بذور صغيرة من العنب .
الفوائد الصحية لزيت بذور العنب[عدل]
المواد المضادة للاكسدة[عدل]
وجدت في زيت بذور العنب الفلافونويد ، بروسيانيدين ، هو أحد مضادات الاكسدة القوية ، يمكن أن توفر حماية ضد تلف الخلايا والأنسجة التي تسببها الجذور الحرة.
صحة القلب[عدل]
زيت بذور العنب يعزز مستوى الكولسترول الجيد ويخفض الكولسترول السيئ في الجسم ، وهذا يقلل من مخاطر الإصابة بأمراض الشرايين التاجية ويحافظ على صحة قلبك.
مفيد لمرضى السكر[عدل]
يحتوي على زيت بذور العنب حامض اللينوليك . هذه هي الأحماض الدهنية غير المشبعة التي يمكن أن تكون مفيدة للأشخاص المتضررين من مرض السكري.
يقوي زيت بذور العنب ويصلح تلف أو كسر الشعيرات الدموية والأوعية الدموية ، هذا يحسن الدورة الدموية وبلسم لمشاكل مثل عروق العنكبوت ، عروق الدوالي.
فوائد ما بعد الجراحة[عدل]
بعد أي عملية جراحية أو إصابة ، يساعد الزيت على الحد من التورم بشكل أسرع . هذا هو بسبب خصائصه المضادة للالتهابات أيضا.
فوائد زيت بذور العنب للجلد[عدل]
نقول وداعا لحب الشباب والبثور[عدل]
يحتوي زيت بذور العنب على حامض اللينوليك الذي يقوي أغشية الخلايا ويحسن الجودة الشاملة من جلدك ، في الاستخدام العادي تشفي من أنواع مختلفة من متاعب الجلد بما في ذلك حب الشباب والبثور.تتميز به المضادة للأكسدة تمنع المسام من الانسداد ويمنع اندلاع حب الشباب أكثر.كماأن لديه خصائص مضادة للالتهابات التي تمنع ليس فقط تفشي حب الشباب ، ولكن أيضا تساعد على علاج القائم منها.
شد الجلد[عدل]
زيت بذور العنب له خصائص الدواء القابض . نتائج التطبيق المنتظم لهذا الزيت في شد الجلد والتنغيم ، ذلك هو مفيد خاصة بالنسبة للأشخاص الذين لديهم بشر دهنية.
يقلل من الدوائر تحت العين[عدل]
مهما كانت بشرتك تشوبه شائبة ، إذا كان لديك الهالات السوداء ، والمظهر العام الخاص بك تبدو مملة وبلا حياة . إذا كنت تعاني من الهالات السوداء، وزيت بذور العنب هو ما تحتاجه . كما ان الزيت لا يحتوي على أي مواد ضارة ، فإنه ليس في كل خطرا على تطبيقه حول عينيك.
مرطب[عدل]
كلما كنت تستخدم أي زيت على الجلد الخاص بك ، فإنه يترك لك البشرة دهنية ، زيت بذور العنب هو خفيف جدا وتطبيقه سوف يجل البشرة ناعمة وسلسة كبشرة الطفل،كما أنها مفيدة للأشخاص الذين يعانون من حساسية الجلد كما ان تطبيقه لا يؤدي إلى أي نوع من الحساسية.
يمنع شيخوخة الجلد[عدل]
تعبت من تلك الخطوط الدقيقة و التجاعيد التي تجعلك تبدو أكبر سنا بكثير منما انت عليه ، القلق الخاص بك هو على وشك الانتهاء الآن ، بدء التطبيق العادي من زيت بذور العنب كما هو الكامل من الخصائص المضادة للاكسدة التي هي ممتازة لإبطاء عملية شيخوخة الجلد.
فوائد زيت بذور العنب للشعر[عدل]
ينمو الشعر أسرع[عدل]
يحتوي زيت بذور العنب على جميع العناصر الغذائية الضرورية للمساعدة على نمو الشعر بشكل أسرع ، أنه يحتوي على فيتامين E ، والبروتينات والمعادن وحمض اللينوليك التي تغذي الشعر وفروة الرأس.
يرطب فروة الرأس والشعر[عدل]
زيت بذور العنب يحافظ على الشعر رطب ، كما أنه يساعد على التخلص من تقصف الشعر.
يكافح قشرة الرأس[عدل]
وداعا لحكة فروة الرأس والقشرة مع زيت بذور العنب ، كونه مرطب جيد للغاية ، وزيت بذور العنب تكافح القشرة من المصدر.
يضفي لمعان الشعر[عدل]
علاج نفسك مع زيت بذور العنب الساخن لجعل شعرك يبدو لامع ، ولكن ليس دهني ، كونه خفيف جدا ، فإنه يضيف لصحة شعرك.
يساعد على تقوية الشعر[عدل]
زيت بذور العنب هو خفيف جدا ويتم استيعابه بسرعة في فروة الرأس ، فإنه يقوي الشعر من الجذور ويبقي شعرك بعيدا عن متاعب الشعر العادية.
بلسم طبيعي[عدل]
استعمال زيت بذور العنب للشعر الجاف والهش بانتظام كبلسم للشعر بدلا من المنتجات المتاحة في السوق.[1][2][3]
أنظر أيضاً[عدل]
·         دبس العنب

مصادر[عدل]
·         الموسوعة العربية العالمية.
//////////////
به عبری عناو/ عنو ویم:
הענב הוא פרי גפן היין. זהו ענבה, פרי לא קלימקטרי בעל זג (קליפה) דק ועשיר בצבענים וציפה מימית, שבתוכה 4-0 חרצנים. צבע הענב משתנה בתלות זן הגפן, והוא יכול להיות סגול, אדום, ורוד או ירוק. צורת הענבים היא אליפטית. קיימים מאות זני ענבים, הנחלקים באופן מסורתי לענבי יין, המיועדים לייצור יין וגראפה, ענבי שולחן, המיועדים לאכילה כמות שהם, וענבי שולחן ויין, המתאימים לשני הייעודים. בנוסף, יכולים הענבים להצרך בצורת צימוקיםריבהג'ליחומץתמצית זרעי ענביםשמן זרעי ענביםצ'ורצ'חלה (ממתק קווקזי מסורתי) או דבשה. גם לחרצנים שימוש חשוב לתעשיית שמן מזרעי ענבים המשמש לעיסוי ולרפואה.
به دیودهی/مالدیوی:
މޭބިސްކަދުރު(އިނގިރޭސި ބަހުންGrape)އަކީ އިންސާނުން ކެއުމަށް ބޭނުންކުރާ މޭވާގެ ތެރޭގައި ހިމެނޭ ބާވަތެކެވެ، ހުތް ފޮނި ރަހަ އެއް ހުންނަ މޭބިސްކަދުރުގެ އެތަކެއް ވައްތަރުތަކެއް ހުރެއެވެ. އެކި ވައްތަރުގެ މޭބިސްކަދުރު އެކިކުލައަށް ހުންނަކަން ފާހަގަ ކުރެވެއެވެ. އެގޮތުން ފާހަގަކުރެވޭ މޭބިސްކަދުރުގެ ބާވަތްތަކުގެ ތެރޭގައި ރަތް މޭބިސްކަދުރު، ފެހި މޭބިސްކަދުރު، ކަޅު މޭބިސްކަދުރު، ދަނބު މޭބިސްކަދުރު، މަޑުފެހި މޭބިސްކަދުރު ފަދަ ކުލަތަކުގެ މޭބިސްކަދުރު ހިމެނެއެވެ.
މޭބިސްކަދުރު އަކީ ތަފާތު ގޮތްގޮތަށް ބޭނުން ކުރެވޭ އެއްޗެކެވެ. އެގޮތުން އެންމެ އާންމުކޮށް ބޭނުން ކުރެވެނީ ރޮލާ ހުއްޓައި ކެއުމަށެވެ. ނުވަތަ ހުހަށް ކެއުމަށެވެ. އޭގެ އިތުރުން މޭބިސްކަދުރު ބޭނުންކޮށްގެން، ޖޫސް، ޖެލީ، ޖޭމް، ބަނގުރާ، އަދި ތެޔޮ ފަދަ ތަކެތި ތައްޔާރުކުރާކަން ފާހަގަ ކުރެވެއެވެ. ދުނިޔޭގައި އެންމެ ގިނައިން މޭބިސްކަދުރު އުފައްދާ ކަމަށް ފާހަގަ ކުރެވިފައިވާ އެއްގައުމަކީ ސްޕޭން އެވެ.

////////////////
به کردی سورانی تری:
ترێ بەری دارمێوە شوێنی بنەڕەتی ئاسیایە یەکەم جاریش فینقیەکان گواستیانەوە بۆ دوورگەکانی یۆنان و سەقلییە و ئیتاڵیا ومەرسلیا و میسر و شام و شوێنی دیکەش ، وەکو خواردن و شەربەت بەکاریان ھێناوە. ترێ مادە بەسوودەکانی وەک "ساکارۆز" و "گلوکز" و "دیکسترۆز" ی تێدایە و سەرچاوەیەکی گرنگی مادەکانی وەک مەنیزیۆم و ئاسن و مەنگنێزە . ترێ و ئاوی ترێ دەرمانێکی شیاو و بەسوودە بۆ نەخۆشی کەم خوێنی و دەبێتەھۆی بەھێزکردنی دڵ و رێکوپێکردنی لێدانی دڵ.
////////////
به کشمیری دچه
///////////
به پنجابی انگور:
انگور اک فروٹ دا ناں اے جیہڑا پتچڑی بوٹے لکڑی ویل دی ونڈ شراب انگور تے لگدا اے۔ انگور اینج ای کھادا جاسکدا اے یا فیر ایھدا جام، شراب، جیلی، سرکہ، کشمش بندے نیں۔ ایہ دنیا دے وڈے ناپ تے اگۓ گۓ فوٹاں وجوں اک اے تے 2010 وچ 68 ملین ٹن ایہ ہویا جیہڑا مالٹے (124 ملین ٹنکیلے (102 ملین ٹن) تے سیب (70 ملین ٹن ) مگروں چوتھے نمبر تے اے۔ ایہ گچھیاں وچ ہودا اے جیدے دانے نکے ہوندے نیں تے چٹے، انگوری، پیلے، ہرے پیلے، جامنی، کاسنی تے رتے رنگاں وچ ہوندا اے۔
///////////////////
به پشتو انگور:
نگور یو غیر کلایمکتریک میوه ده او د پاڼریزه تاک په ډله کی راځی.‌ انگور د Vitis په جنس پوری اړوند دی. انگور څخه په خام او یا پروسس شوی ډول استفاده کیږی.
انگور د ،A.B.C ويټامينونه لري .همدارنگه انگور په خپل جوړښت كې يوه اندازه:مگنيزم،كلسيم،اوسپنه،فاسفورس،پوتاشيم او البومين هم لري .
//////////////
به سندی انگور:
انگور هڪ ٻوٽي ۽ انجي ميوي جو نالو آهي. هي ٻوٽو ويڙهي جي صورت ۾ وڌندو آهي ۽ هن جو ميوو ڇينگن جي صورت ۾ هوندو آهي. هڪ ڇينگي ۾ 6 کان 300 انگور جا داڻا ٿي سگھن ٿا. انهن کي هن حالت ۾ به کائي سگھجي ٿو يا وري هن مان شربت، جيلي، شراب  ۽ ٻجن مان تيل به ٺاهي سگھجي ٿو. انگور جڏهن سڪي ويندو آهي ته ان مان ڪشمش ٺاهي ويندي آهي. پاڪستان جي صوبي خيبرپختونخواه جي ضلعي چترال جي وادي ڪالاش ۾ انگور مان ديسي شراب به ٺاهيو ويندو آهي.
///////////////
به ایغوری ئۈزۈم:

ئۈزۈم
شىنجاڭ ئۈزۈمى[تەھرىر]
شىنجاڭدا ئىلگىرىدىن 50نەچچە خىل ئۈزۈم ئۆستۈرۈلۈپ كەلگەن،ئۈزۈم سورتلىرىنىڭ كۆپلۈكىدىن ئېيتقاندا،ئىلى بىرىنچى ئورۇندا تۇرىدۇ.ئىلىدا ئۈزۈم سورتىدىن 35ى بار.ئۇنىڭدىن قالسا قەشقەر(18خىل سورت بار)،خوتەن ۋىلايەتلىرى(17خىل سورت بار)دۇر.ئاساسلىق ئۈزۈم ماكانى بولغان تۇرپان ئويمانلىقىدا سەككىز ئاساسىي سورت بولغاندىن باشقا،يەنە بىختىن ئۆزگەرگەن تۆت خىل سورت شىنجاڭنىڭ باشقا يەرلىرىگە تارقالغان،ئۈزۈم سورتلىرىنىڭ تارقىلىش ئەھۋالىدىن قارىغاندا،قەشقەر ئۈزۈمى بىلەن خوتەن ئۈزۈمىنىڭ ئۆستۈرۈلۈش كۆلىمى ئەڭ كەڭ بولۇپ،شىنجاڭنىڭ جەنۇب ۋە شىمالىدا ئومۇميۈزلۈك ئۆستۈرۈلىدۇ1.6
16000
ئافرىقا
27
263000
ئامىرىكا قىتئەسى
1
10000
جەنۇبى ئافرىقا
26.5
258000
ئامىرىكا
مەنبە:[تەھرىر]
<شىنجاڭ مىۋىچىلىكى> دىگەن كىتابتىن تەييارلاندى.



انگور کے دانے اگ سکتے ہیں۔ انھیں اس حالت میں بھی کھایا جاسکتا ہے یا پھر اس سے جام، جوس، جیلی، شراب اور انگور کے بیجوں کا تیل بھی بنایا جا سکتا ہے۔ انگور جب سوکھ جاتے ہیں تو ان سے کشمش بھی بنائی جاتی ہے۔ پاکستان کے صوبہ خیبر پختونخوا کے ضلع چترال کی وادی کالاش میں انگور سے دیسی شراب بھی بنایی جاتی ہے-
/////////
به ترکی:
Üzümasmagiller (Vitaceae) familyasının Vitis cinsinden sarılgan bitki ve yeryüzünde kültürü yapılan en eski meyve türlerine verilen ad.
Tarihçesi M.Ö 5000 yılına kadar dayanır. Anavatanı Anadolu'yu da içine alan Küçük AsyaKafkasya'yı da kapsayan bölgedir. Diğer meyvelerle kıyaslandığında en fazla çeşide sahip olan türlerden biri olan üzümün 15.000'nin üzerinde çeşidi bulunduğu tahmin edilmektedir. Anavatanı Anadolu olan çeşitler 1200'ün üzerindedir. Bu çeşitlerden oluşturulmuş Milli Koleksiyon Bağı Tekirdağ Bağcılık Araştırma Enstitüsünde bulunmaktadır. Bunların 50-60 kadarının ekonomik üretimi yapılmaktadır.
İçindekiler
  [göster
Türkiye'de yetiştirilen bazı üzüm çeşitlerinin özellikleri[değiştir | kaynağı değiştir]
Sofralık üzüm
Çeşit
Tanenin rengi
Biçimi
Kullanım şekli
Siyah
Yuvarlak
Şaraplık
Kırmızımsı
Yuvarlak
Sofralık
Sarımtrak
Beyzi
Şaraplık
Çavuş
Yeşil-sarımsı
Yuvarlak-beyzi
Sofralık
Açık sarı
Yuvarlak-beyzi
Sofralık, kurutmalık
Siyahımsı
Yuvarlak-beyzi
Pekmezlik
Açık sarı
Yuvarlak
Şaraplık
Siyah-morumsu
Büyük-beyzi
Sofralık
Koyu mor
İrice
Sofralık
Siyah
İrice
Sofralık
Sarı-yeşil
Çok iri-beyzi
Sofralık, kurutmalık
Kırmızı
Çok küçük-yuvarlak
Sofralık
Yeşilimsi
İri-yuvarlak
Sofralık
Beyaz
yuvarlak, orta büyüklük
Şaraplık, sofralık
Beyaz-kehribar
Beyzi
Sofralık
Kirli yeşil
İri beyzi
Sofralık, kurutmalık
Sarımsı yeşil
İri beyzi
Sofralık, kurutmalık
Sarımsı yeşil
Yuvarlak
Sofralık, şaraplık
Siyah-kırmızı
Çok iri-yuvarlak
Sofralık
Siyahımsı kırmızı
Şaraplık
Siyah
Orta yuvarlak
Şaraplık
Siyah
Şaraplık
Siyah
Şaraplık
Siyah
Sofralık
Üretim ve dağıtım[değiştir | kaynağı değiştir]
En çok üzüm üreten 10 ülke
Ülke
Üretim (ton)
8,519,418
F
6,787,081
F
6,384,090
F
6,044,900
F
5,995,300
F
3,612,781
F
3,000,000
F
2,900,000
F
2,350,000
F
1,667,700
F
Dünya Geneli
67,221,000
A
No symbol = official figure, P = official figure, F = FAOSTAT 2007, * = Unofficial/Semi-official/mirror data, C = Calculated figure A = Aggregate(may include official, semi-official or estimates);



Üzümün; anti-oksidan, anti-aging, kan yapımına yardımcı ve kanserden koruyucu etkileri bilinmektedir. Siyah üzüm kabuğunda bulunan 'Resveratrol' maddesi, anti-kanserojen ve anti-oksidan olma özelliklerini taşımakta ve beyin hücrelerini korumaktadır. Üzümün çekirdeğindeki diğer bir madde olan 'Quersetin' ise, kan yapımına yardımcı olmaktadır. Bu yolla damarların sağlığını da olumlu yönde etkilemektedir.
Üzümün güçlü anti-oksidan özelliği, E vitamininden 50, C vitamininden ise 30 kat daha fazladır. Üzüm şırasında; su (%70-80), karbonhidratlar (%15-25), organik asitler (%0,3-1,5), tanenler (%0,01-0,10), azotlu bileşikler (%0,03-0,17), mineral bileşikler (%0,3-0,5) bulunmaktadır.
Ayrıca bakınız[değiştir | kaynağı değiştir]
Dış bağlantılar[değiştir | kaynağı değiştir]

















Gıda stoklarından
elde edilen enerji














Gıda dışı enerji bitkileri








Teknoloji






Kavramlar






Meyveler ile ilgili bu madde bir taslaktır. Madde içeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
/////////////
grape is a fruiting berry of the deciduous woody vines of the botanical genus Vitis.
Grapes can be eaten raw or they can be used for making winejamjuicejellygrape seed extractraisinsvinegar, andgrape seed oil. Grapes are a non-climacteric type of fruit, generally occurring in clusters.
Grapes, red or green
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
288 kJ (69 kcal)
18.1 g
15.48 g
0.9 g
0.16 g
0.72 g
(6%)
0.069 mg
(6%)
0.07 mg
(1%)
0.188 mg
(1%)
0.05 mg
(7%)
0.086 mg
(1%)
2 μg
(1%)
5.6 mg
(4%)
3.2 mg
(1%)
0.19 mg
(14%)
14.6 μg
(1%)
10 mg
(3%)
0.36 mg
(2%)
7 mg
(3%)
0.071 mg
(3%)
20 mg
(4%)
191 mg
(0%)
2 mg
(1%)
0.07 mg
Other constituents
7.8 µg

Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database
Contents
  [show
History
The cultivation of the domesticated grape began 6,000–8,000 years ago in the Near East.[1] Yeast, one of the earliest domesticated microorganisms, occurs naturally on the skins of grapes, leading to the innovation of alcoholic drinks such as wine. The earliest archeological evidence for a dominant position of wine-making in human culture dates from 8,000 years ago in Georgia.[2][3][4] The oldest winery was found in Armenia, dating to around 4000 BC.[citation needed] By the 9th century AD the city of Shiraz was known to produce some of the finest wines in the Middle East. Thus it has been proposed that Syrahred wine is named after Shiraz, a city in Persia where the grape was used to make Shirazi wine.[citation needed] Ancient Egyptian hieroglyphics record the cultivation of purple grapes,[citation needed] and history attests to the ancient Greeks,Phoenicians, and Romans growing purple grapes for both eating and wine production[citation needed]. The growing of grapes would later spread to other regions in Europe, as well as North Africa, and eventually in North America.
In North America, native grapes belonging to various species of the Vitis genus proliferate in the wild across the continent, and were a part of the diet of many Native Americans, but were considered by European colonists to be unsuitable for wine. Vitis vinifera cultivars were imported for that purpose.
Description
Grapes are a type of fruit that grow in clusters of 15 to 300, and can be crimson, black, dark blue, yellow, green, orange, and pink. "White" grapes are actually green in color, and are evolutionarily derived from the purple grape. Mutations in two regulatory genes of white grapes turn off production of anthocyanins, which are responsible for the color of purple grapes.[5] Anthocyanins and other pigment chemicals of the larger family ofpolyphenols in purple grapes are responsible for the varying shades of purple in red wines.[6][7] Grapes are typically an ellipsoid shape resembling a prolate spheroid.
Grapevines
Main article: Vitis
Concord is a variety of North American labruscagrape
Most grapes come from cultivars of Vitis vinifera, the European grapevine native to the Mediterranean and Central Asia. Minor amounts of fruit and wine come from American and Asian species such as:
Distribution and production
Top 20 grape producing countries in 2012.[8]
According to the Food and Agriculture Organization (FAO), 75,866 square kilometers of the world are dedicated to grapes. Approximately 71% of world grape production is used for wine, 27% as fresh fruit, and 2% as dried fruit. A portion of grape production goes to producing grape juice to be reconstituted for fruits canned "with no added sugar" and "100% natural". The area dedicated to vineyards is increasing by about 2% per year.
There are no reliable statistics that break down grape production by variety. It is believed that the most widely planted variety is Sultana, also known as Thompson Seedless, with at least 3,600 km2 (880,000 acres) dedicated to it. The second most common variety is Airén. Other popular varieties includeCabernet SauvignonSauvignon blancCabernet FrancMerlotGrenacheTempranilloRiesling, and Chardonnay.[9]
Top producers of grapes forwine making, by area planted
Country
Area (km²)
11,750
8,640
8,270
8,120
4,150
 Iran
2,860
2,480
2,160
2,080
1,840
1,642
1,459

Top grape producing countries by years
(in metric tons)
Rank
Country
2009
2010
2011
2012
1
8,038,703
8,651,831
9,174,280
9,600,000 F
2
6,629,198
6,777,731
6,756,449
6,661,820
3
8,242,500
7,787,800
7,115,500
5,819,010
4
6,101,525
5,794,433
6,588,904
5,338,512
5
5,535,333
6,107,617
5,809,315
5,238,300
6
4,264,720
4,255,000
4,296,351
4,275,659
7
2,600,000
2,903,000
3,149,380
3,200,000 F
8
2,181,567
2,616,613
2,750,000
2,800,000 F
9
 Iran
2,305,000
2,225,000
2,240,000
2,150,000 F
10
1,748,590
1,743,496
1,683,927
1,839,030
58,521,410
58,292,101
58,500,118
67,067,128
Source: UN Food & Agriculture Organization[10] (F=FAO estimate)
Table and wine grapes
Wine grapes on the vine
Commercially cultivated grapes can usually be classified as either table or wine grapes, based on their intended method of consumption: eaten raw (table grapes) or used to make wine (wine grapes). While almost all of them belong to the same species, Vitis vinifera, table and wine grapes have significant differences, brought about through selective breeding. Table grape cultivars tend to have large, seedless fruit (see below) with relatively thin skin. Wine grapes are smaller, usually seeded, and have relatively thick skins (a desirable characteristic in winemaking, since much of the aroma in wine comes from the skin). Wine grapes also tend to be very sweet: they are harvested at the time when their juice is approximately 24% sugar by weight. By comparison, commercially produced "100% grape juice", made from table grapes, is usually around 15% sugar by weight.[11]
Seedless grapes
Seedless cultivars now make up the overwhelming majority of table grape plantings. Because grapevines are vegetatively propagated by cuttings, the lack of seeds does not present a problem for reproduction. It is an issue for breeders, who must either use a seeded variety as the female parent or rescue embryos early in development using tissue culture techniques.
There are several sources of the seedlessness trait, and essentially all commercial cultivators get it from one of three sources: Thompson SeedlessRussian Seedless, and Black Monukka, all being cultivars of Vitis vinifera. There are currently more than a dozen varieties of seedless grapes. Several, such as Einset Seedless, Benjamin Gunnels's Prime seedless grapes, Reliance, and Venus, have been specifically cultivated for hardiness and quality in the relatively cold climates of northeastern United States and southern Ontario.[12]
An offset to the improved eating quality of seedlessness is the loss of potential health benefits provided by the enriched phytochemical content of grape seeds (see Health claims, below).[13][14]
Raisins, currants and sultanas
Main article: Raisin
In most of Europe and North America, dried grapes are referred to as "raisins" or the local equivalent. In the UK, three different varieties are recognized, forcing the EU to use the term "dried vine fruit" in official documents.
raisin is any dried grape. While raisin is a French loanword, the word in French refers to the fresh fruit; grappe(from which the English grape is derived) refers to the bunch (as in une grappe de raisins).
currant is a dried Zante Black Corinth grape, the name being a corruption of the French raisin de Corinthe (Corinthgrape). Currant has also come to refer to the blackcurrant and redcurrant, two berries unrelated to grapes.
sultana was originally a raisin made from Sultana grapes of Turkish origin (known as Thompson Seedless in the United States), but the word is now applied to raisins made from either white grapes or red grapes that are bleached to resemble the traditional sultana.
Juice
Grape juice
Grape juice is obtained from crushing and blending grapes into a liquid. The juice is often sold in stores or fermented and made into winebrandy, or vinegar. Grape juice that has been pasteurized, removing any naturally occurring yeast, will not ferment if kept sterile, and thus contains no alcohol. In the wine industry, grape juice that contains 7–23% of pulp, skins, stems and seeds is often referred to as "must". In North America, the most common grape juice is purple and made from Concord grapes, while white grape juice is commonly made from Niagara grapes, both of which are varieties of native American grapes, a different species from European wine grapes. In California, Sultana (known there as Thompson Seedless) grapes are sometimes diverted from the raisin or table market to produce white juice.[15]
Health claims
French paradox
Main article: French paradox
Comparing diets among Western countries, researchers have discovered that although the French tend to eat higher levels of animal fat, the incidence ofheart disease remains low in France. This phenomenon has been termed the French paradox, and is thought to occur from protective benefits of regularly consuming red wine. Apart from potential benefits of alcohol itself, including reduced platelet aggregation and vasodilation,[16] polyphenols (e.g., resveratrol) mainly in the grape skin provide other suspected health benefits, such as:[17]
Using grape leaves in cuisine (Dolma)
Although adoption of wine consumption is not recommended by some health authorities,[18] a significant volume of research indicates moderate consumption, such as one glass of red wine a day for women and two for men, may confer health benefits.[19][20][21] Emerging evidence is that wine polyphenols such as resveratrol[22] provide physiological benefit, whereas alcohol itself may have protective effects on the cardiovascular system.[23] More may be seen in the article Long-term effects of alcohol.
Resveratrol
Main article: Resveratrol
Resveratrol is found in widely varying amounts among grape varieties, primarily in their skins and seeds, which, inmuscadine grapes, have about one hundred times higher concentration than pulp.[24] Fresh grape skin contains about 50 to 100 micrograms of resveratrol per gram.[25]
Anthocyanins and other phenolics
Grape cross-section
Anthocyanins tend to be the main polyphenolics in purple grapes whereas flavan-3-ols (i.e. catechins) are the more abundant phenolic in white varieties.[26] Total phenolic content, a laboratory index of antioxidant strength, is higher in purple varieties due almost entirely to anthocyanin density in purple grape skin compared to absence of anthocyanins in white grape skin.[26] It is these anthocyanins that are attracting the efforts of scientists to define their properties for human health.[27] Phenolic content of grape skin varies with cultivar, soil composition, climate, geographic origin, and cultivation practices or exposure to diseases, such as fungal infections.
Red wine may offer health benefits more so than white because potentially beneficial compounds are present in grape skin, and only red wine is fermented with skins. The amount of fermentation time a wine spends in contact with grape skins is an important determinant of its resveratrol content.[28]Ordinary non-muscadine red wine contains between 0.2 and 5.8 mg/L,[29] depending on the grape variety, because it is fermented with the skins, allowing the wine to absorb the resveratrol. By contrast, awhite wine contains lower phenolic contents because it is fermented after removal of skins.
Wines produced from muscadine grapes may contain more than 40 mg/L, an exceptional phenolic content.[24][30] In muscadine skins, ellagic acidmyricetinquercetinkaempferol, and trans-resveratrol are major phenolics.[31] Contrary to previous results, ellagic acid and not resveratrol is the major phenolic in muscadine grapes.
The flavonols syringetin, syringetin 3-O-galactoside, laricitrin and laricitrin 3-O-galactoside are also found in purple grape but absent in white grape.[32]
Seed constituents
Main articles: Grape seed extract and Grape seed oil
Biochemical and preliminary clinical studies have demonstrated potential biological properties of grape seed oligomeric procyanidins.[33] For example, laboratory tests indicated a potential anticancer effect from grape seed extract.[34] According to the American Cancer Society, "there is very little reliable scientific evidence available at this time that drinking red wine, eating grapes, or following the grape diet can prevent or treat cancer in people".[35]
Grape seed oil from crushed seeds is used in cosmeceuticals and skincare products for perceived health benefits. Grape seed oil contains tocopherols(vitamin E) and high contents of phytosterols and polyunsaturated fatty acids such as linoleic acidoleic acid, and alpha-linolenic acid.[36][37][38]
Grape and raisin toxicity in dogs
The consumption of grapes and raisins presents a potential health threat to dogs. Their toxicity to dogs can cause the animal to develop acute renal failure(the sudden development of kidney failure) with anuria (a lack of urine production) and may be fatal.[39]
Grape therapy
Main article: Grape therapy
Grape therapy, also known as ampelotherapy (from Ancient Greek ἄμπελος (ampelos), meaning "vine"), is a form of naturopathic medicine or alternative medicine that involves heavy consumption of grapes, including seeds, and parts of the vine, including leaves. Although there is some limited evidence of positive benefits from the consumption of grapes for health purposes, extreme claims, such as its ability to cure cancer, have been widely derided as “quackery”.[medical citation needed]
Religious significance
Grapes embroidered on a 17th-century chasuble, Antwerp
In the Bible, grapes are first mentioned when Noah grows them on his farm (Genesis 9:20–21). Instructions concerning wine are given in the book of Proverbs and in the book of Isaiah, such as in Proverbs 20:1 and Isaiah 5:20–25Deuteronomy 18:3–5,14:22–27,16:13–15 tell of the use of wine during Jewish feasts. Grapes were also significant to both the Greeks and Romans, and their god of agricultureDionysus, was linked to grapes andwine, being frequently portrayed with grape leaves on his head.[40] Grapes are especially significant for Christians, who since the Early Church have used wine in their celebration of the Eucharist.[41] Views on the significance of the wine vary between denominations. In Christian art, grapes often represent the blood of Christ, such as the grape leaves in Caravaggio’s John the Baptist.
Use in religion
Grape juice, because of its non-alcoholic content, is commonly used by those Christians who oppose the partaking of alcoholic beverages, as the "cup" or "wine" in the Lord's Supper.[42]
The Catholic Church uses wine in the celebration of the Eucharist because it is part of the tradition passed down through the ages starting with Jesus Christ at the Last Supper, where Catholics believe the consecrated bread and wine literally become the body and blood of Jesus Christ, a dogma known as transubstantiation.[43] Wine is used (not grape juice) both due to its strong Scriptural roots, and also to follow the tradition set by the early Christian Church.[44] The Code of Canon Law of the Catholic Church (1983), Canon 924 says that the wine used must be natural, made from grapes of the vine, and not corrupt.[45] In some circumstances, a priest may obtain special permission to use grape juice for the consecration, however this is extremely rare and typically requires sufficient impetus to warrant such a dispensation, such as personal health of the priest.
Although alcohol is permitted in Judaism, grape juice is sometimes used as an alternative for kiddush on Shabbat and Jewish holidays, and it has the same blessing as wine. Many authorities maintain that grape juice must be capable of turning into wine naturally in order to be used for kiddush. Common practice, however, is to use any kosher grape juice for kiddush.
Gallery
Flower buds

Flowers

Immature fruit

Grapes in Iran

Wine grapes

Vineyard in the Troodos Mountains
See also
Sources
  1. Jump up^ This, Patrice; Lacombe, Thierry and Thomash , Mark R. (2006). "Historical Origins and Genetic Diversity of Wine Grapes" (PDF). Trends in Genetics 22(9): 511–519. doi:10.1016/j.tig.2006.07.008PMID 16872714.
  2. Jump up^ McGovern, Patrick E. (2003). Ancient Wine: The Search for the Origins of Viniculture (PDF). Princeton University Press.
  3. Jump up^ McGovern, P. E. "Georgia: Homeland of Winemaking and Viticulture".
  4. Jump up^ Keys, David (2003-12-28) Now that's what you call a real vintage: professor unearths 8,000-year-old wine. archaeology.ws.
  5. Jump up^ Walker, A. R.; Lee, E.; Bogs, J.; McDavid, D. A. J.; Thomas, M. R.; Robinson, S. P. (2007). "White grapes arose through the mutation of two similar and adjacent regulatory genes". The Plant Journal 49 (5): 772–785.doi:10.1111/j.1365-313X.2006.02997.xPMID 17316172.
  6. Jump up^ Waterhouse, A. L. (2002). "Wine phenolics". Annals of the New York Academy of Sciences 957: 21–36. doi:10.1111/j.1749-6632.2002.tb02903.x.PMID 12074959.
  7. Jump up^ Brouillard, R.; Chassaing, S.; Fougerousse, A. (2003). "Why are grape/fresh wine anthocyanins so simple and why is it that red wine color lasts so long?".Phytochemistry 64 (7): 1179–1186. doi:10.1016/S0031-9422(03)00518-1.PMID 14599515.
  8. Jump up^ Top 20 grape producing countries in 2012 faostat.fao.org
  9. Jump up^ "The most widely planted grape in the world". freshplaza.com.
  10. Jump up^ "Production of Grape by countries"UN Food & Agriculture Organization. 2011. Retrieved 2014-02-12.
  11. Jump up^ Wine Grapes and Grape-y Wines
  12. Jump up^ Reisch BI, Peterson DV, Martens M-H. "Seedless Grapes", in "Table Grape Varieties for Cool Climates", Information Bulletin 234, Cornell University, New York State Agricultural Experiment Station, retrieved December 30, 2008
  13. Jump up^ Shi, J.; Yu, J.; Pohorly, J. E.; Kakuda, Y. (2003). "Polyphenolics in Grape Seeds—Biochemistry and Functionality". Journal of Medicinal Food 6 (4): 291–299. doi:10.1089/109662003772519831PMID 14977436.
  14. Jump up^ Parry, J.; Su, L.; Moore, J.; Cheng, Z.; Luther, M.; Rao, J. N.; Wang, J. Y.; Yu, L. L. (2006). "Chemical Compositions, Antioxidant Capacities, and Antiproliferative Activities of Selected Fruit Seed Flours". Journal of Agricultural and Food Chemistry 54 (11): 3773–3778. doi:10.1021/jf060325k.PMID 16719495.
  15. Jump up^ "Thompson Seedless Grape Juice". sweetwatercellars.com.
  16. Jump up^ Providência, R. (2006). "Cardiovascular protection from alcoholic drinks: Scientific basis of the French Paradox". Revista portuguesa de cardiologia : orgao oficial da Sociedade Portuguesa de Cardiologia = Portuguese journal of cardiology : an official journal of the Portuguese Society of Cardiology 25 (11): 1043–1058. PMID 17274460.
  17. Jump up^ Opie, L. H.; Lecour, S. (2007). "The red wine hypothesis: From concepts to protective signalling molecules". European Heart Journal 28 (14): 1683–1693.doi:10.1093/eurheartj/ehm149PMID 17561496.
  18. Jump up^ Alcohol, wine and cardiovascular disease. American Heart Association
  19. Jump up^ Alcohol. Harvard School of Public Health
  20. Jump up^ Mukamal, K. J.; Kennedy, M.; Cushman, M.; Kuller, L. H.; Newman, A. B.; Polak, J.; Criqui, M. H.; Siscovick, D. S. (2007). "Alcohol Consumption and Lower Extremity Arterial Disease among Older Adults: The Cardiovascular Health Study". American Journal of Epidemiology 167 (1): 34–41.doi:10.1093/aje/kwm274PMID 17971339.
  21. Jump up^ De Lange, D. W.; Van De Wiel, A. (2004). "Drink to Prevent: Review on the Cardioprotective Mechanisms of Alcohol and Red Wine Polyphenols". Seminars in Vascular Medicine 4 (2): 173–186. doi:10.1055/s-2004-835376.PMID 15478039.
  22. Jump up^ Das, S.; Das, D. K. (2007). "Resveratrol: A therapeutic promise for cardiovascular diseases". Recent patents on cardiovascular drug discovery 2(2): 133–138. doi:10.2174/157489007780832560PMID 18221111.
  23. Jump up^ Sato, M.; Maulik, N.; Das, D. K. (2002). "Cardioprotection with alcohol: Role of both alcohol and polyphenolic antioxidants". Annals of the New York Academy of Sciences 957: 122–135. doi:10.1111/j.1749-6632.2002.tb02911.xPMID 12074967.
  24. Jump up to:a b LeBlanc, MR (2005). "Cultivar, Juice Extraction, Ultra Violet Irradiation and Storage Influence the Stilbene Content of Muscadine Grapes (Vitis Rotundifolia Michx". PhD Dissertation. Louisiana State University.
  25. Jump up^ Li, X.; Wu, B.; Wang, L.; Li, S. (2006). "Extractable Amounts oftrans-Resveratrol in Seed and Berry Skin inVitisEvaluated at the Germplasm Level".Journal of Agricultural and Food Chemistry 54 (23): 8804–8811.doi:10.1021/jf061722yPMID 17090126.
  26. Jump up to:a b Cantos, E.; Espín, J. C.; Tomás-Barberán, F. A. (2002). "Varietal differences among the polyphenol profiles of seven table grape cultivars studied by LC-DAD-MS-MS". Journal of Agricultural and Food Chemistry 50(20): 5691–5696. doi:10.1021/jf0204102PMID 12236700.
  27. Jump up^ Berry Health Berry Symposium Abstracts & Research from the 2007 International Berry Health Benefits SymposiumBerry Health Berry Symposium, June 2007
  28. Jump up^ ResveratrolPennington Nutrition Series 2005 No. 7. pbrc.edu
  29. Jump up^ Gu, X.; Creasy, L.; Kester, A.; Zeece, M. (1999). "Capillary electrophoretic determination of resveratrol in wines". Journal of Agricultural and Food Chemistry 47 (8): 3223–3227. doi:10.1021/jf981211ePMID 10552635.
  30. Jump up^ Ector BJ, Magee JB, Hegwood CP, Coign MJ (1996). "Resveratrol Concentration in Muscadine Berries, Juice, Pomace, Purees, Seeds, and Wines". Am. J. Enol. Vitic. 47 (1): 57–62.
  31. Jump up^ Pastrana-Bonilla, E.; Akoh, C. C.; Sellappan, S.; Krewer, G. (2003). "Phenolic Content and Antioxidant Capacity of Muscadine Grapes". Journal of Agricultural and Food Chemistry 51 (18): 5497–5503. doi:10.1021/jf030113c.PMID 12926904.
  32. Jump up^ Mattivi, F.; Guzzon, R.; Vrhovsek, U.; Stefanini, M.; Velasco, R. (2006). "Metabolite Profiling of Grape: Flavonols and Anthocyanins". Journal of Agricultural and Food Chemistry 54 (20): 7692–7702. doi:10.1021/jf061538c.PMID 17002441.
  33. Jump up^ Bagchi, D.; Bagchi, M.; Stohs, S. J.; Das, D. K.; Ray, S. D.; Kuszynski, C. A.; Joshi, S. S.; Pruess, H. G. (2000). "Free radicals and grape seed proanthocyanidin extract: Importance in human health and disease prevention".Toxicology 148 (2–3): 187–197. doi:10.1016/S0300-483X(00)00210-9.PMID 10962138.
  34. Jump up^ Agarwal, C.; Singh, R. P.; Agarwal, R. (2002). "Grape seed extract induces apoptotic death of human prostate carcinoma DU145 cells via caspases activation accompanied by dissipation of mitochondrial membrane potential and cytochrome c release". Carcinogenesis 23 (11): 1869–1876.doi:10.1093/carcin/23.11.1869PMID 12419835.
  35. Jump up^ "Grapes"American Cancer Society. 1 November 2011. Retrieved August 2013.
  36. Jump up^ Beveridge, T. H. J.; Girard, B.; Kopp, T.; Drover, J. C. G. (2005). "Yield and Composition of Grape Seed Oils Extracted by Supercritical Carbon Dioxide and Petroleum Ether: Varietal Effects". Journal of Agricultural and Food Chemistry53 (5): 1799–1804. doi:10.1021/jf040295qPMID 15740076.
  37. Jump up^ Crews, C.; Hough, P.; Godward, J.; Brereton, P.; Lees, M.; Guiet, S.; Winkelmann, W. (2006). "Quantitation of the Main Constituents of Some Authentic Grape-Seed Oils of Different Origin". Journal of Agricultural and Food Chemistry 54 (17): 6261–6265. doi:10.1021/jf060338y.PMID 16910717.
  38. Jump up^ Tangolar, S. G. K.; Özoğul, Y. I.; Tangolar, >S.; Torun, A. (2009). "Evaluation of fatty acid profiles and mineral content of grape seed oil of some grape genotypes". International Journal of Food Sciences and Nutrition 60 (1): 32–39. doi:10.1080/09637480701581551PMID 17886077.
  39. Jump up^ Raisins/Grapes. The Merck Veterinary Manual
  40. Jump up^ Grape Leaf Significance. Garden Guides. Retrieved on 2012-05-28.
  41. Jump up^ Justin MartyrFirst Apology, and Chapters LXV and LXVII of The Ante-Nicene Fathers.
  42. Jump up^ "Why do most Methodist churches serve grape juice instead of wine for Holy Communion?". The United Methodist Church. Retrieved 2007-07-07.
  43. Jump up^ "Catechism of the Catholic Church, 1413". Vatican.va. Retrieved2012-02-01.
  44. Jump up^ "The Real Presence of Christ in the Eucharist". Newadvent.org. 1909-05-01. Retrieved 2012-02-01.
  45. Jump up^ "Altar wine, Catholic encyclopedia". Newadvent.org. 1907-03-01. Retrieved2012-02-01.
Further reading
Creasy, G. L. and L. L. Creasy (2009). Grapes (Crop Production Science in Horticulture). CABI. ISBN 978-1-84593-401-9