[1] - زنجبیل (اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: زنجپیل] ‹زنجفیل،
شنگلیل، شنگویر› (زیستشناسی)
[zanje(a)bil] گیاهی پایا، با برگهای دراز و باریک شبیه برگ نی، گلهایی خوشهای و زردرنگ، و ساقهای معطر که مزهای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار میرود.
⟨ زنجبیل شامی: (زیستشناسی) = راسن
[zanje(a)bil] گیاهی پایا، با برگهای دراز و باریک شبیه برگ نی، گلهایی خوشهای و زردرنگ، و ساقهای معطر که مزهای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار میرود.
⟨ زنجبیل شامی: (زیستشناسی) = راسن
فرهنگ عمید.
//////////////
شنگلیل . [ ش َ گ َ
] (اِ) زنجبیل . (برهان ) (فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً مصحف شنگبیل . شنگویر،
شنگبیز، شنگویل و شنگبیل ؛ بوزن و بمعنی زنجبیل که معرب آن است . (رشیدی ). رجوع
به شنگبیز شود. (حاشیه ٔبرهان چ معین ). زنجبیل . زنجفیل . (یادداشت مؤلف ).
دهخدا
//////////////
28 (288). شنگبیل[1]
Šangalīl (در
فارسی میانه، شنگویر šangavīr)، زنجبیل zanjabīl عربی
ـ فارسی، (Zingiber officinale) . زنجبیل را بر سه نوع
چینی، زنگباری و ملیناوی[1] یا زرنباج، zurunbāj
دانستهاند. این واژه بر پایه صورت بومیِ هندیِ شنگویر *s(š)angavīr، برابر با singivera در
زبان پالی، çrngavera ؛ ārdraka (ریشۀ
تازه) در زبان سنسکریت ساخته شده است.
//////////////////
7. ابومنصور زیر نام عربی زنجبیل،
zanjabīl از سه گونه زنجــــــــبیل (آنچه از Amomum zingiber یا Zingiber officinale به
دست میآید) نام میبرد: چینی، زنگباری و ملیناوی [ملیّن؟] (Melinawi) یا زرونباج، (Zurunbāj) که
بهترینش چینی است. 7 به گفته استینگاس،8 واژه پارسی
اَنقُله، anqala نام "گونه ای زنجبیل چینی" است. 9
این واژه پارسی (به همین شکل درعربی) نشان میدهد این فرآورده از هند میآمده است: بسنجید واژه پراکریتی (Prākrit) singabeera را با
çrngavera (که
متأخر است) در زبان سنسکریت،[1]
zangabīl در عربی
کهن، و šangavīr در پهلوی، شنکلیل، šankalīl در
پارسی امروزی و zanjbīl عربی ـ پارسی، snrvēl یا snkrvil در
زبان ارمنی (از *singivēl) ،
یونانی، zingiberi لاتین؛ šakavīru در
زبان ماداگاسی، [ چنین در متن] [مالاگاسی، م. ] (وامواژه هندی). 2
واژه galangal که نام
زیردارک (ریزومِ) خوشبو Alpinia galangal است،
برخلاف آنچه نخست هانبری3 و در
پیروی از او هیرت4 و جایلز5 پنداشتهاند، خاستگاه چینی ندارد. این لغزش تنها زاده آن است که هانبری واژه تازی را که نام
اروپایی از آن گرفته شده به خطا khalanjān نگاشته هرچند نگارش
درست آن khūlanjān ]خولنجان[ (xūlandžān)، (xāwalinjān)
پارسی، است. اینکه ابن خرداذبه که پیرامون سالهای 848 ـ 844 مینوشته، از
خولنجان*، khūlanjān در شمار
فرآورده های چین نام میبرد،6
اثبات نمیکند که عربها این واژه را از چین گرفته باشند، زیرا این زیردارک مختص به
چین نیست، بلکه فراوان در هند کشت میشود، و تازیان نیز نخستین بار در همانجا با
آن آشنا شدند. ابنبیطار7 به روشنی میگوید khūlanjān از هند میآید؛
و همانطور که از خیلی پیش روشن شده، واژه تازی وام از سنسکریت kulañja،8 یا همان نام Alpinia galangal ]خولنجان،
خســــــــــــــــرودار، قره قات[ است. صورتهــــــای اروپایی این نــــــــام
با پـــــــایانه ng galangan) ، galgan و
همانندهای آنها( با الهام از آوایش
عربی کهن تر این نام یعنی khūlangān ساخته شده است. 9
در یونانی میانه، واژههای ، و و
در روسی kalgán هست .
همه اینها هیچ ربطی به واژه چینی kao-lian-kian
ندارد. 10 افزون بر این، نام چینی به گونهای متفاوت، یعنی Alpinia officinarum ، گفته
میشود، در حالی که Alpinia galangal در چین نمیروید و بومیِ
بنگال، آسام، برمه، سیلان و کونکن (Konkan) است. گارسیا دا اورتا
پیش از این به خوبی از تفاوتهای این دو آگاه بوده است. [1]
ساینو-ایرانیکا، برتولد لوفر
/////////////////
زنجبیل
بهترین آن چینی بود که لون آن بزردی مایل بود اندکی طبیعت آن گرم بود در
آخر سئوم و خشک است در دوم و ابن ماسویه گوید گرم است در آخر سئوم و تر بود در اول
نافع بود جهت سده که در جگر پیدا شود از سردی و تری و مجامعت
را قوت دهد و محلل ریاح غلیظ بود که در معده و امعا باشد و جگر معده سرد
را نیکو بود جالینوس گوید فالج و لقوه و اغما را نافع بود و مجموع دردها که از سردی
بود چون با عسل بسرشند و با ادویههای قوی بیاشامند فولس گوید عرق النسا و نقرس و فالج
و خدر و جمود و سده دماغ و اخلاط بلغمی بد را نافع بود کرمها بکشد و سجح امعا را نافع
بود و درد سر و شقیقه که از سردی بود چون سحق کنند و با روغن خیری بر صدغین بمالند
و چون دو درم با قند بیاشامند مسهل اخلاط لزج بود و در چشم کشیدن و خوردن تاریکی چشم
را ببرد و خوردن وی حفظ را بیفزاید و رطوبت از نواحی حلق بزداید و گزندگی جانوران زهردار
را نافع بود و تری معده نشف کند و منی بیفزاید و بلغم مره سودا بیرون آورد و مقدار
دو درم مستعمل بود و اسحق گوید مضر بود بحلق و مصلح وی عسل بود و بدل وی بوزن وی فلفل
بود یا دارفلفل و گویند بدل وی یک وزن و نیم وی راسن بود و گویند بدل آن عاقرقرحا بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: زنجبیل به فتح زا و فتح جم تازه آن را بهندی
ادرک و خشک آن را سونیهه نامند و سندهی نیز گویند و آن بیخی است معروف نبات آن شبیه
به نبات شقاقل و از آن کوچکتر و برگهای آن باریک و طولانی و در مازندران هم میروید
اما بیشتر از هند آورند
لاتینAMOMUM ZINGIBER -ZINGIBER OFFICINALIS فرانسهGINGEMBRE انگلیسیGINGERPLANT
زنجبیل الکلاب
فلفل المار بود و ورق وی مانند ورق بید بود اما بغایت زرد بود و قضبان
وی سرخ بود و بطعم زنجبیل بود و زنجبیل الکلاب از بهر آن گویند که سگ را بکشد و طبیعت
آن گرم بود و سئوم و خشک در اول و چون تر بود و بکوبند با تخم وی و بر کلف روی مالند
و نمش کهن طلا کنند زایل کد و اگر بر ورمهای صلب ضماد کنند بگدازاند
زنجبیل العجم
اشترغاز است و گفته شد
زنجبیل شامی
و بلدی راسن است و گفته شد
اختیارات بدیعی، ص: 209
//////////////////
راسن
وی را زنجبیل شامی خوانند و بلغت اهل آندلس
جناح خوانند و کلموخ نیز گویند و آن دو نوع است یک نوع بستانی بود و آن فیلجوش است
و گفته شود و یک نوع دیگر جبلی بود و آن نه بشکل فیلجوش بود و بیخ آن را به ترکی اندر
خوانند و طبیعت آن گرم و خشک است در دوم و گویند در سیم و در وی رطوبتی فضلی بود بهترین
آن بود که سبز و تازه بود ورمهای سرد و عرق النسا و درد مفاصل که از رطوبت بود چون
با روغن پزند و بدان طلا کنند نافع بود و اگر لعوقات کنند جهت دفع اخلاط غلیظ لزج که
در سینه و شش بود اثری تمام بدهد و چون طبیخ وی بیاشامند بول و حیض براند و اگر بیخ
وی مربا کنند با شراب بغایت معده را نیکو بود و مربا چنان کنند که اول خشک کنند اندکی
و بپزند و بعد از آن در آب سرد خویسانند و پس در شراب نهند و شیخ الرئیس گوید نافع
بود جهت همه المها و دردها که از سردی بود و مفرح دل و مقوی آن بود و غافقی گوید
مقطع اخلاط و بلغم بود و باه برانگیزد و
اخلاط مفاصل که از رطوبت بود را نافع بود و ابن ماسویه گوید گزندگی جانوران را نافع
بود و تقطیع البول که از سردی بود نیکو بود و مقوی مثانه بود و دیسقوریدوس گوید گزندگی
جانوران را نافع بود خاصه مصری آن بمقدار دو درم سرفه و عسر البول را سود دهد وقتی
که با عسل بود و چون با شراب بپزند و ضماد کنند عرق النسا را سودمند بود و ماسرجویه
گوید اگر زن در شیب خود دود کند ترک حیض کند و اگر بکوبند و با عسل بسرشند و یک مثقال
بیاشامند مسخن اعضای متالم بود که سبب آن از سردی بود و منصوری گوید سدّه جگر و سپرز
بگشاید و بسیار خوردن وی خون را تباه کند و منی کم گرداند و شیخ الرئیس گوید مصدع بود
و لیکن درد شقیقه بلغمی ساکن کند خاصه نطول کردن و مصلح وی سرکه بود و گویند مصطلی
و خاما بود و گویند خمیر بنفشه بود و بدل وی ایرسا بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: راسن آن را
زنجبیل شامی و بیونانی انیون و بلغت اندلس جناح و کلموح نیز نامند و آن بیخ نباتیست
خشبی و خوشبو و تند طعم یا قوتی رنگ مایل به سبزی و ساق آن متشعب برگ آن عریض و دراز
شبیه برگ قلوس و درازتر و خشنتر از آن ... و گل آن مائل بکبودی و حب آن شبیه به قرطم
...
اختیارات بدیعی، ص: 185
/////////////
ألانیون[353]:
هو الجناح، و هو الرّاسن، و هو الزّنجبیل الشّامیّ، و هو العنطوز بالتّرکیّ.
ذکره جالینوس فی المقالة السّادسة.
تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، ص: 120
////////////////
الانیون . [ اِ ]
(اِ) ازکتاب دیسقوریدس و آن راسن است . غافقی در رساله ٔ تریاق منسوب به جالینوس
گفته است آن داروئی است در سرزمینی که آن را طریا نامند. مردم آن بلاد آن دارو را
کنده و بر نوک تیرها مالند و اگر آن تیر به آدمی رسد واو را خون آلود سازد برجای
بمیرد و اگر از آن بخورد،نجات یابد و گاهی از آن تیرها به شتر افکنند و بمیرد ولی
اگر از آن بخورد باکی بر او نیست . (مفردات ابن بیطار ج 2ص 54). || نوعی از فیلگوش است بیخ آن را مربا کنند و آن را زنجبیل شامی خوانند.
نافع جمیع دردها و المهاست که از سردی باشد. (برهان
).
دهخدا
/////////
زنجبیل از گیاه زرد رنگ دارای رگههای بنفش با نام علمی Zingiber officinale بدست میآید. اگرچه معمولاً از زنجبیل به
عنوان ریشه آن گیاه نام برده میشود ولی در اصل قسمت مورد استفاده گیاه ساقه متورم
شده زیرزمینی آن است که «ریزوم» نام دارد.
جنس زنجبیل سردهای از تیره زنجبیلیان علفی ایستاده چندساله با حدود
۷۰ گونه بومی آسیای جنوب شرقی است با
ساقه باریک و نیمانند و برگهای سرنیزهای سـبز براق که از زمینساقهای غدهای
میرویند؛ گلهای آنها سبز مایل به زرد با لبهای ارغوانی و لکههای کرمرنـگ و گلآذین
مخروطی و کوچک و سنبلهای متراکم است که در تابستان از زمین ساقه بیرون میزند.[۲]
محتویات
[نمایش]
ریشه خوراکی زنجبیل
زنجبیل از زمانهای دور مورد استفاده بوده و هنوز هم درطب سنتی چین نقش
مهمی را ایفا میکند. در ایران باستان نیز این
گیاه با نام ژنگویر شناخته شده بود و کاربرد داشت و از ایران و کشورهای عربی به سوی
غرب سفر کرد. در غرب پزشکی یونانی به نام «دیوسکوریدس» نخستین بار در سده یکم میلادی کاربرد
درمانی زنجبیل را ثبت کرد، گرچه سدهها پیش از آن این گیاه عطردار از
کشورهای خاور دور به اروپا صادر میشد، تا سدههای میانه، به عنوان یک ماده اولیه آشپزی در
اروپا کاملاً شناخته شده بود.
امروزه این گیاه در بیشتر مناطق استوایی کشت میشود.
آشنایان با پزشکی هندی آیورودا از آن به
عنوان داروی جهانی نام میبرند؛ این امر نه تنها به خاطر خواص ضد قارچی، ضد باکتری
آن است، بلکه به خاطر اثر تسکین بخش آن بر روی دستگاه گوارش هم هست،
که اینها باعث شده هندیان بیش از ۲۰۰۰ سال زنجبیل را مصرف کردهاند و یکی از
بهترین شفابخشهای طبیعی برای درمان بیماریهای مسافرت، حالت تهوع و سرگیجه در غرب
مطرح کرده و برخلاف بعضی داروهای مرسوم این بیماریها هیچ عوارض جانبی منفی
ندارد.
در پژوهشی که در دانمارک انجام شد به ۴۰ نفر از دانشجویان نیرو دریایی
یک گرم پودر زنجبیل و به ۴۰ نفر دیگر مقداریدارونما داده و
مشاهده شد زنجبیل به مراتب در کاهش دفعات استفراغ [۳]و از بین
بردن عرق سرد موثر بوده. بعضی کارشناسان، زنجبیل را برای درمان تهوع صبحگاهی دوران
حاملگی توصیه میکنند. البته لازم به تذکر است در این خصوص همیشه با پزشک مشورت
نمایید.
ادویهای آرامبخش[ویرایش]
کاربرد زنجبیل در غذاهای خاور دور.
بررسیها نشان دادهاند که زنجبیل میتواند باعث جلوگیری از تهوع ناشی
از عمل جراحی و شیمی درمانی شود،
مطالعات بالینی در لندن انجام شد نشان داد مصرف یک گرم پودر زنجبیل در جلوگیری از
حالت تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی به اندازه داروهای آرامبخش مرسوم موثر است.[۴] خاصیت
گرم کنندگی و فعال کنندگی زنجبیل آن را به عنوان شفابخش خانگی معرفی کردهاست.
اگر به کشیدگی عضله دچار شدهاید، گلودرد دارید و یا از بیماری مسافرت
در رنج هستید برای خود یک تونیک زنجبیل درست کنید و میل نمائید تا به قدرت شفا بخش
فوق العاده آن پی ببرید. زنجبیل فواید فراوانی برای سلامتی دارد. مطلب ما درباره
ساقه گرد پیچ خوردهای است که گاهی برای غذا سرخ کردنی از آن استفاده میشود.
زنجبیل را میتوان به آب گرم اضافه کرد و در مواقع سرمازدگی پاها را
در آن قرار داد. در مواقع دندان درد میتوان آن را جوید و هنگام گلو درد از غرغره آن
استفاده کرد. همچنین برای درمان سرماخوردگی آن را به آب گرم، لیمو و عسل افزود.اگر
علاقهای به استفاده از این محلولها ندارید میتوانید آن را پس از خرد کردن برای
تسکین سردرد به ناحیه پیشانی بمالید؛ روغن زنجبیل را میتوان با روغنهای دیگر رقیق
کرده و برای تسکین دردهای ناشی از کشیدگی ماهیچه آسیب دیده روی آن ماساژ داد تا
گردش خون را بهبود بخشیده و باعث تسکین درد شود."
دلیل سودمند بودن زنجبیل اجزای تشکیل دهنده اصلی زنجبیل شامل نشاسته،
اسانسها مانند زینجیبرن (zingiberen) که به
زنجبیل بوی خاص مید هد، و رزین است. به نظر میرسد بیشتر ارزش درمانی زنجبیل به
واسطه ترکیبات ادویهای آن یعنی جینجرولها (Gingerols)
است که طعم تند و سوزاننده آن ناشی از آنهاست، اگرچه هنوز طرز عمل آن
مشخص نیست.
کاربردهای دیگر زنجبیل:
·
زنجبیل
تازه را برای سرماخوردگی و آنفلوآنزا بکارببرید.
·
زنجبیل
خشک شده را جهت درمان سرگیجه و تهوع مصرف کنید.
به اندازه یک نخود پودر زنجبیل را در یک کاسه ماست ترکیب کرده و همراه
با غذا میل کنید. این کار را هر روز تکرار کنید تا از میگرن پیشگیری شود.
مصرف زنجبیل در افراد دچار زخم معده و یا زخم دوازدهه و یا همزمان با مصرف داروهای ضد انعقاد - که میتواند برای رقیق شدن خون شوند - اکیداً منع شدهاست.همچنین در مورد استفاده از گیاهان دارویی، بویژه اگر به نوزاد خود شیر میدهید یا باردار هستید با پزشک خود مشورت کنید.
مصرف زنجبیل در افراد دچار زخم معده و یا زخم دوازدهه و یا همزمان با مصرف داروهای ضد انعقاد - که میتواند برای رقیق شدن خون شوند - اکیداً منع شدهاست.همچنین در مورد استفاده از گیاهان دارویی، بویژه اگر به نوزاد خود شیر میدهید یا باردار هستید با پزشک خود مشورت کنید.
پانویس[ویرایش]
3.
پرش به
بالا↑ Bone
ME. ، 45 :
669 – 671Ginger root – a new antiemetic .The effect of ginger root on
postoperative nausea and vomiting after major gynecological surgery.. Aneasthesia، 1990.
4.
پرش به
بالا↑ Bone
ME. ، 45 :
669 – 671Ginger root – a new antiemetic .The effect of ginger root on postoperative
nausea and vomiting after major gynecological surgery..
Aneasthesia، 1990.
///////////
به کردی زه نجه فیل:
زەنجەفیل یان زەنجەفێڵ ڕوەکێکی یەکساڵەی
بە پنچە لە تیرەی «زەنجەفیلییەکان» (Zingiberaceae)، گەڵاکانی باریک و درێژ و
نووک تیژن و لە زەل دەچن و قنچکەکەیان ھێندێک لە لاسکی ڕووەکەکە لە باوەش ئەگرن.
گوڵەکانی ھێشوویی و زەردن، باڵای ئەم گیایە تا ١ مەتر بەرز دەبێ، لە ڕیشووی ئەم
ڕووەکە ھێندێک لق جوێ دەبنەوە کە لک لکن و ئەم لکانەن کە دەبنە ھەمان زەنجەفیلی بە
ناوبانگە، تامی توندە و لە ھێندێک چێشتدا بەکاری دێنن و بۆ دەرمانیش دەشێ،
زەنجەفیل بەرگری دەکات لە پێکھاتنی گاز (ھەوا) لە نێو زگدا، ڕیشووەکەی دەچێنن و
دوای ئەوەی گەڵاکەی ڕزی ڕیشووەکەی دەردێنن و دوای پاک کردن لە بەر ھەتاو وشکی
دەکەن.
//////////////
به پنجابی ادرک:
ادرک اک بوٹے دا
ناں اے جیہڑا ادرکی ٹبر توں
اے۔ ایدی جڑ کھان پکان تے دوائیاں چ ورتی جاندی اے۔ ہلدی، الائچی ایس ٹبر
دے ہور مشہور بوٹے نیں۔ ادرک پہلے دکھنی ایشیاء وچ بیجیا گیا تے ایتھوں فیر ہور
پاسیاں ول گیا۔
///////////////
به سندی ادرک:
ادرڪ(Ginger) زنجبيل
جي ٻوٽي جو پاڙ نما ٿڙ(rhizome) آهي،
جيڪو دوا، مصالحي ۽ خوارڪ جیي سجاوٽ جي طور لاء استعمال ڪيو ويندو آهي۔
////////////
به اردو ادرک:
ادرک (Ginger) زنجبیل
کے پودے کا جڑ نما تنا (rhizome) ہے، جو
کہ دوا، مصالحہ اور خوارک
کی سجاوٹ کے طور پر استعمال کیا جاتا ہے۔
/////////////////////
به عربی:
//////////////////
به عبری:
זַנְגְּבִיל (שם מדעי:
Zingiber officinale; מכונה גם ג'ינג'ר) הוא צמח עשבוני רב-שנתי המתנשא לגובה של כמטר.
הוא יוצר קנה-שורש מעובה. קנה-השורש שולח גבעולים ועלים כלפי מעלה. הגבעול זקוף, עטוף
ניצני עלים ונושא עלים. העלים דמויי אזמל מוארך, צר ומחודד בבסיסו, התפרחת נראית כשיבולת
אליפטית. קנה השורש של הזנגביל, מסועף, צבעו חום בהיר, טעמו חריף ומרענן והוא נמכר
בשווקים ומשמש בעיקר לתיבול במגוון רחב של סגנונות.
הזנגביל מוזכר כבר
בגמרא (יומא פא ב, ברכות לו ב, שבת סה א, פסחים מב ב, מגילה ז' ב').
//////////////////
به ترکی آذری اپتک زنجبیل:
///////////
به ترکی استانبولی:
Zencefil (Zingiber officinale), zencefilgiller familyasından
bir metreye kadar boylanabilen, ince-uzun yapraklı, sarı-kırmızı renklerde
çiçekler açan, kök yumruları baharat ve ilaç olarak kullanılan, çok yıllık bir
bitkidir. BaştaÇin olmak
üzere, Hindistan, Endonezya, Vietnam, Japonya gibi
tropik ya da yarı tropik iklimlerde yetişir. Dış görünüş olarak Yerelması ile
aynıdır.
//////////////
Ginger (Zingiber officinale) is a flowering
plant, in the family Zingiberaceae whose rhizome, ginger
root or simplyginger, is widely used as a spice or
a folk medicine.
It is a herbaceous perennial which
grows annual stems about a meter tall bearing narrow green leaves and yellow
flowers. Ginger is in the family Zingiberaceae, to which also belong turmeric (Curcuma
longa), cardamom (Elettaria cardamomum), and galangal.
Ginger originated in the lush tropical jungles in Southern Asia. Although
ginger no longer grows wild, it is thought to have originated on the Indian
subcontinent. The ginger plants grown in India show the largest amount of
genetic variation. The larger the number of genetic variations, the longer the
plant has grown in that region.[2] Ginger
was exported to Europe via India in the
first century AD as a result of the lucrative spice
trade and was used extensively by the Romans.[2][3] India
is now the largest producer of ginger.[2][4]
The distantly related dicots in the genus Asarum are
commonly called wild ginger because of their similar taste.
Contents
[show]
Etymology[edit]
The origin of "ginger" is from the mid-14th century,
from Old English gingifer, from Medieval
Latin gingiber, from Latin zingiberi, from Greek zingiberis,
from Prakrit (Middle
Indic) singabera, from Sanskrit srngaveram,
from srngam"horn" + vera- "body",
from the shape of its root. But this may be Sanskrit folk
etymology, and the word may be from an ancient Dravidian name that also
produced the Tamil and Malayalam name for the spice, inchi-ver,
from inchi"root." cf. gin (v.). The word probably was
readopted in Middle English from Old French gingibre (modern
Frenchgingembre).[5][6]
Horticulture[edit]
Ginger plant with flower, south India
Ginger produces clusters of
white and pink flower buds that bloom into yellow flowers. Because
of its aesthetic appeal and the adaptation of the plant to warm climates,
ginger is often used as landscaping around subtropicalhomes.
It is a perennial reed-like
plant with annual leafy stems, about a meter (3 to 4 feet) tall. Traditionally,
the rhizome is gathered when the stalk withers;
it is immediately scalded, or washed and scraped, to kill
it and preventsprouting. The fragrant perisperm of
Zingiberaceae is used as sweetmeats by Bantu,
and also as a condiment andsialagogue.[7]
Production[edit]
Ginger production, 2013
|
|
Country
|
Production (millions of tonnes)
|
0.683
|
|
0.390
|
|
0.235
|
|
0.233
|
|
0.160
|
|
World
|
2.1
|
Source: Food and Agricultural Organization of the United Nations,
FAOSTAT[8]
|
In 2013 with a global production of 2.1 million tonnes of
ginger, Indiaaccounted
for 33%, followed by China (19%), Nepal, Indonesia and Nigeria(table).[8]
Uses[edit]
Ginger produces a hot, fragrant kitchen spice.[9] Young
ginger rhizomes are juicy and fleshy with a very mild taste. They are
often pickled in vinegar orsherry as a
snack or cooked as an ingredient in many dishes. They can besteeped in
boiling water to make ginger tisane, to which honey is often
added; sliced orange or lemon fruit may be added. Ginger can be made into
candy, or ginger wine, which has been made commercially since
1740.
Mature ginger rhizomes are fibrous and
nearly dry. The juice from ginger roots is often used as a spice in Indian
recipes and is a common ingredient of Chinese, Korean, Japanese, Vietnamese, and many South Asian cuisines
for flavoring dishes
such as seafood, meat, and vegetarian dishes.
Fresh ginger can be substituted for ground ginger at a ratio of six to
one, although the flavors of fresh and dried ginger are somewhat different.
Powdered dry ginger root is typically used as a flavoring for recipes such
as gingerbread, cookies, crackers and
cakes, ginger ale, and ginger
beer.
Candied ginger, or crystallized ginger, is the root cooked in sugar
until soft, and is a type of confectionery.
Fresh ginger may be peeled before eating. For longer-term storage, the
ginger can be placed in a plastic bag and refrigerated or frozen.
Regional uses[edit]
Ginger field
Fresh ginger rhizome
In Indian cuisine, ginger is a key ingredient, especially in thicker
gravies, as well as in many other dishes, both vegetarian and meat-based.
Ginger also has a role in traditional Ayurvedic medicine.
It is an ingredient in traditional Indian drinks, both cold and hot, including
spiced Masala chai. Fresh ginger is one of the main spices
used for making pulse and lentil curries
and other vegetable preparations. Fresh ginger together with peeled garlic
cloves is crushed or ground to form ginger garlic masala. Fresh, as well as dried,
ginger is used to spice tea and coffee, especially in winter. Ginger powder is
used in food preparations intended primarily for pregnant or nursing women,
the most popular one being katlu, which is a mixture of gum
resin, ghee,
nuts, and sugar. Ginger is also consumed in candied and pickled form. Tea can
be made using ginger.
In Japan, ginger is pickled to make beni shoga and gari or
grated and used raw on tofu or noodles. It is made into a candy called shoga
no sato zuke. In
the traditional Korean kimchi, ginger
is either finely minced or just juiced to avoid the fibrous texture and added
to the ingredients of the spicy paste just before the fermenting process.
Gari, a type of pickled ginger
In Burma,
ginger is called gyin. It is widely used in cooking and as a main
ingredient in traditional medicines. It is consumed as
a salad dish
calledgyin-thot, which consists of shredded ginger preserved in oil,
with a variety of nuts and seeds.
In Thailand where it is called ขิง khing, it is used to make a ginger
garlic paste in cooking.
In Indonesia, a beverage called wedang
jahe is made from ginger and palm sugar.
Indonesians also use ground ginger root, called jahe, as a common
ingredient in local recipes.
In Malaysia,
ginger is called halia and used in many kinds of dishes,
especially soups.
Called luya in the Philippines,
ginger is a common ingredient in local dishes and is brewed as a tea calledsalabat.[10][11]
Ginger house rum, Madagascar
In Vietnam,
the fresh leaves, finely chopped, can be added to shrimp-and-yam soup (canh khoai
mỡ) as a top garnish and spice to add a much subtler flavor of ginger than
the chopped root.
In China, sliced or whole ginger root is often paired with savory dishes
such as fish, and chopped ginger root is commonly paired with meat, when it is
cooked. Candied ginger is sometimes a component of Chinese candy boxes, and
a herbal
tea can be prepared from ginger.
In the Caribbean, ginger is a popular spice for cooking and for
making drinks such as sorrel, a drink made during the Christmas
season. Jamaicans make ginger beer both as a
carbonated beverage and also fresh in their homes. Ginger tea is often made
from fresh ginger, as well as the famous regional specialty Jamaican ginger
cake.
Two varieties of ginger as sold in Haikou, Hainan, China
On the island of Corfu, Greece, a traditional drink called τσιτσιμπύρα (tsitsibira),
a type of ginger beer, is made. The people of Corfu and the rest
of the Ionian islands adopted the drink from the British, during the period of
the United States of the Ionian Islands.
In Arabic,
ginger is called zanjabil and in some parts of the Middle
East, gin�gayu (生姜湯).[12] The Hebrew name
for the spice, zangevil, is a variation on the name.
In Western cuisine, ginger is traditionally used
mainly in sweet foods such as ginger ale, gingerbread, ginger
snaps,parkin, ginger
biscuits, and speculaas. A ginger-flavored liqueur called Canton is
produced in Jarnac,
France.Ginger
wine is a ginger-flavored wine produced in the United Kingdom,
traditionally sold in a green glass bottle. Ginger is also used as a spice
added to hot coffee and tea.
Nutritional information[edit]
Ginger root (ground)
|
|
A packet of ginger powder
|
|
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
|
|
1,404 kJ (336 kcal)
|
|
71.62 g
|
|
3.39 g
|
|
14.1 g
|
|
4.24 g
|
|
8.98 g
|
|
(4%)
0.046 mg
|
|
(14%)
0.17 mg
|
|
(64%)
9.62 mg
|
|
(10%)
0.477 mg
|
|
(48%)
0.626 mg
|
|
(3%)
13 μg
|
|
(1%)
0.7 mg
|
|
(0%)
0.0 mg
|
|
(11%)
114 mg
|
|
(152%)
19.8 mg
|
|
(60%)
214 mg
|
|
(1586%)
33.3 mg
|
|
(24%)
168 mg
|
|
(28%)
1320 mg
|
|
(2%)
27 mg
|
|
(38%)
3.64 mg
|
|
·
Units
|
|
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database |
Ginger root (raw)
|
|
Ginger section
|
|
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
|
|
333 kJ (80 kcal)
|
|
17.77 g
|
|
1.7 g
|
|
2 g
|
|
0.75 g
|
|
1.82 g
|
|
(2%)
0.025 mg
|
|
(3%)
0.034 mg
|
|
(5%)
0.75 mg
|
|
(4%)
0.203 mg
|
|
(12%)
0.16 mg
|
|
(3%)
11 μg
|
|
(6%)
5 mg
|
|
(2%)
0.26 mg
|
|
(2%)
16 mg
|
|
(5%)
0.6 mg
|
|
(12%)
43 mg
|
|
(11%)
0.229 mg
|
|
(5%)
34 mg
|
|
(9%)
415 mg
|
|
(1%)
13 mg
|
|
(4%)
0.34 mg
|
|
·
Units
|
|
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database |
In 100 grams, ground dried ginger (10% water) provides numerous essential nutrients in high content,
particularly the dietary mineral manganese as
a multiple of its Daily Value (DV, table). In a typical spice
serving amount of one US tablespoon or 5 g, however, ginger powder provides
negligible content of essential nutrients, with the exception of manganese
present as 79% of DV (USDA database).
Due to its higher content of water (80%), raw ginger root has lower
overall nutrient content when expressed per 100 grams (table).
Composition and safety[edit]
If consumed in reasonable quantities, ginger has few negative side
effects.[13] It
is on the FDA's "generally recognized as safe"
list,[14] though
it does interact with some medications, including
the anticoagulant drugwarfarin[15] and
the cardiovascular drug, nifedipine.[16]
Products of Chinese origin found in Taiwan contained
ginger contaminated with diisobutyl phthalate, causing some
80,000 nutritional supplement capsules made
with imported ginger powder to be seized by the Public Health Department of
Taiwan in June 2011.[17]
Chemistry[edit]
The characteristic odor and flavor of ginger is caused by a mixture
of zingerone, shogaols,
and gingerols,
volatile oils that compose one to three percent of the weight of fresh ginger.[18] In
laboratory animals, the gingerols increase the motility of
the gastrointestinal tract and have analgesic, sedative, antipyretic,
andantibacterial properties.[19] Gingerols
can inhibit growth of ovarian
cancer cells in vitro.[20][21] [6]-gingerol
(1-[4'-hydroxy-3'-methoxyphenyl]-5-hydroxy-3-decanone) is the major pungent
principle of ginger.
Ginger contains up to 3% of a fragrant essential
oil whose main constituents are sesquiterpenoids,
with (−)-zingiberene as the main component. Smaller
amounts of other sesquiterpenoids (β-sesquiphellandrene,bisabolene,
and farnesene)
and a small monoterpenoid fraction (β-phelladrene, cineol, and citral) have also
been identified.
The pungent taste of ginger is due to nonvolatile phenylpropanoid-derived
compounds, particularly gingerolsand shogaols, which
form from gingerols when ginger is dried or cooked. Zingerone is also produced
from gingerols during this process; this compound is less pungent and has a
spicy-sweet aroma.[22] Ginger
is a minor chemical irritant and, because of this, was used as a horse suppository by
pre-World War I mounted regiments for feaguing.
Ginger has a sialagogue action, stimulating the production
of saliva,
which makes swallowing easier.[23]
Similar ingredients[edit]
Another plant in the Zingiberaceae family, galangal, is
used for similar purposes as ginger in Thai
cuisine. Galangal is also called Thai ginger, fingerroot (Boesenbergia rotunda), Chinese ginger, or
the Thai krachai.
A dicotyledonous native species of eastern North
America, Asarum canadense, is also known as "wild ginger",
and its root has similar aromatic properties, but it is not related to true
ginger. The plant contains aristolochic
acid, a carcinogenic compound.[24] The
United States Food and Drug Administration warns that consumption of
aristolochic acid-containing products is associated with "permanent kidney
damage, sometimes resulting in kidney failure that has required kidney dialysis
or kidney transplantation. In addition, some patients have developed certain
types of cancers, most often occurring in the urinary tract."[24]
Medicinal use and research[edit]
Oral or topical uses of ginger to treat
various disorders, such as nausea or arthritis pain,
are under research, but there are no conclusions possible from these studies
about its effectiveness or safety in long-term use.[16][18]
In limited studies, ginger was found to be more effective than placebo
for treating nausea caused
byseasickness, morning
sickness, and chemotherapy,[16][18][25][26] although
it was not found superior to placebo for treating postoperative nausea. Some
studies indicate taking ginger during pregnancy may
cause harm to the fetus or increase the mother's risk of bleeding.[16][26]
Allergic reactions to ginger generally
result in a rash.[16] Although generally recognized as safe, ginger
can cause heartburn and other side effects, particularly if
taken in powdered form. Unchewed fresh ginger may result in intestinal blockage,
and individuals who have had ulcers,
inflammatory bowel disease,
or blockedintestines may
react badly to large quantities of fresh ginger.[16] It
can also adversely affect individuals with gallstones.[18] There
are suggestions that ginger may affect blood pressure, clotting, and heart
rhythms.[16]
Studies are inconclusive about the effects of using ginger for nausea or
pain associated with various ailments.Side
effects, mostly associated with consuming powdered ginger, are gas, bloating, heartburn and
nausea.[16]
A 2015 systematic review found tentative evidence that ginger powder may
be effective for primarydysmenorrhea.[27]
Folk medicine[edit]
One traditional medical form of ginger historically
was called "Jamaica ginger"; it was classified as a stimulantand carminative and
used frequently for dyspepsia, gastroparesis,
slow motility symptoms, constipation orcolic.[16][28] It
was also frequently employed to disguise the taste of medicines.
See also[edit]
References[edit]
3. Jump
up^ "What are the
benefits of ginger?". Medical News Today. 29 August 2014.
Retrieved 11 November 2014.
6. Jump
up^ Caldwell, Robert (1998-01-01). A
Comparative Grammar of the Dravidian Or South-Indian Family of Languages.
Asian Educational Services.ISBN 9788120601178.
8. ^ Jump up to:a b "Production/Crops for Ginger,
World". Food and Agriculture Organization of the United Nations,
Statistics Division. 2013. Retrieved24 December 2015.
10. Jump up^ Hardon,
Anita (2001). Applied
health research manual: anthropology of health and health care. Het
Spinhuis. ISBN 90-5589-191-6.
11. Jump up^ Taguba,
Yvonne B. (1984). Common medicinal plants
of the Cordillera region (Northern Luzon, Philippines). Community Health
Education, Services and Training in the Cordillera Region (CHESTCORE).
12. Jump up^ "Japanese
Cold Remedies". Japanesefood.about.com. 9 April 2012.
Retrieved 25 April 2012.
13. Jump up^ Marcello
Spinella (2001). The
Psychopharmacology of Herbal Medications: Plant Drugs That Alter Mind, Brain,
and Behavior. MIT Press. pp. 272–.ISBN 978-0-262-69265-6.
Retrieved 13 April 2013.
14. Jump
up^ "Code
of Federal Regulations, Title 21, Part 182, Sec. 182.20: Essential oils,
oleoresins (solvent-free), and natural extractives (including distillates):
Substances Generally Recognized As Safe". US Food and Drug
Administration. 1 September 2014. Retrieved 21 December 2014.
15. Jump
up^ Shalansky S, Lynd L, Richardson K, Ingaszewski A, Kerr C
(2007). "Risk of warfarin-related bleeding events and supratherapeutic
international normalized ratios associated with complementary and alternative
medicine: a longitudinal analysis". Pharmacotherapy 27 (9):
1237–47. doi:10.1592/phco.27.9.1237.PMID 17723077.
16. ^ Jump up to:a b c d e f g h i "Ginger, NCCIH Herbs at a
Glance". US National Center for Complementary and Integrative Health.
Retrieved 25 April 2012.
17. Jump
up^ "Taichung
City: Nutrition products made with contaminated ginger powder seized –
Taiwan News Online". Etaiwannews.com. 16 June 2011. Retrieved25
April 2012.
1896 color plate from
Köhler's Medicinal Plants |
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
Z. officinale
|
*
درضمانت بهشت مرکاتب کتاب راواسراراو فرماید
ای برادر از ریا پرهیز کن
خامه را بهر نوشتن تیز کن
مظهرم از روی حرمت پیش گیر
وین سخن را یاد ازین درویش گیر
از سر اخلاص بنویس و بفهم
در دل از حاسد میاور هیچ وهم
از تو این صورت بماند یادگار
او شفیع تو شود روز شمار
با خدا من بستهام عهد ای جوان
که نباشم بیتو در باغ جنان
کردهام عهد آنکه این مظهر نوشت
یک زمان بی او نباشم در بهشت
آن نویسد اینکه دارد اعتقاد
معتقد را جا بهشت عدن باد
گر تو مظهررا کتابت میکنی
دان که در معنی عبادت میکنی
میکنی بغض و خلاف از دل بدر
هیچ طاعت نیست زین شایستهتر
دان که حیدر بر تو بخشد جام را
تو شوی فیّاض خاص و عام را
کاتب وحی از کلام الله نوشت
کاتب ما نیز مدح شه نوشت
حقّ تعالی خود بیامرزد ترا
گر کتابت سازی این مظهر چو ما
هرکه او این مظهرم خواند بدهر
پر کند از علم معنی شهر شهر
هر که شک آرد بمظهر لعنتی است
زآنکه این مظهر نشان جنّتی است
شک میاورد تا بهشتت جا شود
در دلت نور یقین پیدا شود
هرکه در مظهر شود اسراردان
او بداند جمله سرها را عیان
هرکه مظهر خواند او مظهر شود
همنشین ساقی کوثر شود
گر تو جان خواهی بیا مظهر بخوان
تا دهد جانت خدا در عین جان
مظهرم جان تازه گرداند چو روح
جوهر ذاتم دمیده چون صبوح
جوهرذاتم جهان را جان بود
زآنکه او از معنی قرآن بود
جوهر ذاتت بحقّ واصل کند
یاترا نوری ز حق در دل کند
مظهر من از عجایب نور یافت
همچو موسی خویش را در طور یافت
مظهر من را لسان الغیب دان
اوست اسرار دو عالم را زبان
مظهر من در شریعت آمده است
در طریقت او حقیقت آمده است
مظهر من در شریعت روشن است
سوی باغ خلد او یک روزن است
مظهر من شاعری بر خود نبست
دارد او در نظم با عرفان نشست
گر تو ای شاعر ببینی مظهرم
تو شوی آگه یقین از جوهرم
این زمان معلوم گردد شعر تو
خطو خالی تو نیابی اندرو
مظهر من نیست شرح نحو و صرف
هست معنی نیست آخر صوت و حرف
بعد تو عطّار درویشان حق
مظهر را درس گویند و سبق
گر نخواند خود خوارج مظهرت
کم نگردد قیمت این جوهرت
جوهرت در گوش صاحب راز شد
زآنکه او با اهل حق همراه شد
جوهر و مظهر بکنج یار نه
خو ورا سرپوش از اسرار نه
پی بمعنی برممان تودر مجاز
رو بمیدان معانی اسب تاز
رو نهان کن بر تو گشتم ملتجی
تا نیفتد این بدست خارجی
این کتب شرحی بود از انّما
وین کتب گوید بیان هل اتی
این کتب گوید حدیثی از رسول
وین کتب دارد دو نوری از رسول
این کتاب اسرار درویشان بود
وین کتب گفتار دلریشان بود
این کتابم چون محقق مقتداست
این کتابم جمله قول انبیاست
این کتابم بعد من گوید سخن
این کتابم گوید این کن آن مکن
این کتابم دان زبان اولیا
این کتابم دان مکان انبیا
این کتابم معنی مردان ماست
این کتابم نوری از ایمان ماست
این کتابم دفتر اسرار دل
این کتابم نقطهٔ پرگار دل
این کتابم ذات آدم آمده
همدم عیسی بن مریم آمده
این کتاب از قدرت حق دم زده
آتشی ازشوق در عالم زده
این کتابم در سما جبریل خواند
خود ملایک بر زبان بی قیل خواند
این کتابم احمد مختار گفت
در میان کوچه و بازار گفت
این کتابم احمد مختار خواند
بعد از آنش از دل عطّار خواند
این کتابم در ثنای مرتضی است
این کتابم مدح شاه اولیاست
این کتابم داد بر عطّار قوت
گفت از پیغام حیّ لایموت
این کتب باشد سواد خطّ او
این کتب باشد حباب شطّ او
این کتاب از عرش اعظم آمده
این کتاب از نطق آدم آمده
این کتاب از شیشهٔ قدرت چکید
عالم الغیب شهادت را بدید
این کتابم اهل معنی را بود
یا مگر عطّار ثانی را بود
این کتاب از صبح صادق دم زده
پنجهٔ بر روی نامحرم زده
این کتب با محرمان همراه شد
تا بخلوتخانهٔ آن شاه شد
این کتب دارد شرابی از طهور
میکند در جان اهل دل ظهور
این کتب اندر عبادت گفتهام
درّ اسرارش بشبها سفتهام
این کتاب اسرار دارد صد هزار
زین سخن عطّار دارد صد هزار
این کتاب از نام مظهر آمده
زانکه او از پیش حیدر آمده
این کتاب از حق ترا پیغام داد
این کتاب از حق بدستت جام داد
این کتب گمراه را رهبر شود
بر طریق خواجهٔ قنبر شود
این کتاب از پیش هادی میرسد
سازدت آگه که مهدی میرسد
این کتابم بحر بیپایان عیان
اندر آن سرّ دو عالم را بدان
این کتابم تاج جمله علمها است
این سخن جان خوارج را بلاست
این کتب غواص بحر هر کلام
این کتب خورده ز کوثر جام جام
این کتاب آئینه دل را جلاست
این سخن ورد محبان خداست
این کتب را ای عزیزم یاد گیر
بعد از آن ملک دو عالم شاد گیر
این کتاب ازگفتهٔ عطّار ماست
مثل این گفتار در عالم کجاست
این کتب در جان خارج خنجر است
بلکه بر مثل سنان اشتر است
این سخن ورد زبان قنبر است
این سخن شرحی ز روی بوذر است
این سخن زردیّ روی خارجی است
بلکه خود سنگ سبوی خارجی است
ای خوارج ترک بغض و کینه کن
خاطرت را صاف چون آئینه کن
تاخدا و خلق را راضی کنی
جان خود پر نور فیّاضی کنی
من که عطارم ز جورت سالها
داشتم در کنج خلوت حالها
بر زبان حرفی نگفتم زین کلام
داشتم در پاس این گفت اهتمام
بعد یک چندی بخود گفتم که تو
تا بکی باشی چو سنگی در سبو
آنچه تو در آفرینش دیدهٔ
وآنچه از ارباب بینش دیدهٔ
بازگو رمزی که ماند یادگار
تونمانی او بماند بر قرار
بر زبان آورده آمد این ترا
گو بگو عطّار از شیر خدا
چون سروش غیبیم آمد بگوش
زان نیارستم شدن زان پس خموش
گفت من باشد بحکم مظهری
کو بود از جوهر کل جوهری
جهر کل ذات پاک مصطفی است
مظهر کل خود علیّ مرتضی است
مظهر من وصف ذات مظهر است
آنکه شهر علم احمد را در است
جوهر کل بیگمان از حق بود
عالمان را خود بر این کی دق بود
علم ما علم کلام کردگار
غیر این علمم نباشد یادگار
علم من باشد احادیث کلام
بهر تو آوردهام من این پیام
من براه مصطفی دارم قدم
من بکوی مرتضی دایم روم
راه این است و روش از من شنو
تو زبهر مظهرم جان کن گرو
تاز مظهر زنده گردی جاودان
تازجوهر ذات گردی جان جان
هر کتابی کوبرون شد زین کلام
رو بسوزان جمله را تو والسلام
چون کلامت حق بود حق گویمت
بعد از آن در کوی وحدت جویمت
کوی وحدت کوی درویشان بود
مذهب حق گفتهٔ ایشان بود
هرکه پیوندی کند با اهل وصل
میکشد سر رشتهاش آخر باصل
کردهام با اصل خود پیوند من
نفس خود را کردهام در بند من
خواب غفلت برداز گوش تو هوش
در بیابان فنا میری چو موش
رو بدان ای دوست بود خویش را
چند بینی با بدی بد کیش را
هرکه از نفس و هوا بیزار شد
او زخواب غفلتش بیدار شد
ای برادر همره عقل آمدیم
در همه علم جهان نقل آمدیم
من شدم دریا ودارم موجها
خود چه سنجد قطرهای در پیش ما
ما ببحر لم یزل پی بردهایم
پیش از موت معیّن مردهایم
ای ز غفلت رفته اندر خواب مرگ
ظلم وبدعت را نکردی هیچ ترک
تو بدان خود را که تا دانا شوی
بر وجود خویشتن بینا شوی
حیف باشد گر ندانی خویش را
همچو حیوانان دوانی خویش را
تو ز نسل آدمی ای آدمی
از معانی نیست در ذاتت کمی
وز پدر وز جدّ خود رو تافته
جامهها از بهر شیطان بافته
خویشتن را با شیاطین کرده جمع
چون سخنهای شیاطین کرده سمع
مثل شیطان هر که باشد لعنتی است
هرکه چون انسان بود او رحمتی است
فهم انسان طبع درّاک آمده
جوهر ماهیّتش پاک آمده
مظهر من دان که عالی گوهر است
این ز جوهر خانهٔ آن جوهر است
جوهر معنی من از گنج اوست
گر نداند مدّعی این رنج اوست
جوهر معنی من از مرتضی است
زآنکه او اندر دو عالم رهنماست
مصطفی و مرتضی یک جوهرند
با موحدّ همچو نور اندر برند
مصطفی و مرتضی روحند و جان
دان تو این اسرار معنی در جهان
مصطفی و مرتضی دان سرّ غیب
خود محبّش را نباشد هیچ عیب
این زمان عطّار آن اسرار یافت
بلکه او یک لمعه از دیدار یافت
مثل عطّاری نیامد در جهان
واقف اسراری نیامد در جهان
گر شدی غافل ز معنیهای او
خود نبردی از معانی هیچ بو
اصل معنی حبّ حیدر دان چو من
غیر اینم نیست در دنیا وطن
اصل معنی راه او رفتن بود
واز طریق خارجی گشتن بود
اصل معنی آنکه جان من ازوست
در معانی دیدن جانان نکوست
هر که مهرش یافت او دین دار شد
در هدایت همره عطّار شد
تاج سلطانیّ من از دست اوست
ناوک معنی من از شست اوست
از معانیّ ویم من سرفراز
این معانی را بدانند اهل راز
اهل راز آنست کو دیندار شد
همنشین صاحب اسرار شد
اهل راز آن شد بدین جعفریست
او چو سلمان بر طریق حیدریست
اهل راز است آنکه کامل دل شود
نه چو حیوان پای او در گل شود
اهل راز آنست با دلدل سوار
عهد او باشد بمعنی استوار
اهل راز آن شد که با شاه نجف
در معانی دیده باشد لو کشف
اهل راز آنست کو آگاه شد
او بدین مصطفی همراه شد
اهل راز آنست کو با مرتضا
در سوی الله گفت لو کشف الغطا
اهل راز آنست کو از دید گفت
نی چو تقلیدی که از تقلید گفت
اهل راز آنست کو ره راست رفت
نی چو ظاهر بین که هر سو خواست رفت
اهل راز آنست کز کوثر چشید
شربت باقی ز ساقی درکشید
اهل راز آنست با حق راز گفت
بعد از آن آن راز با خود باز گفت
اهل راز آنست در شبهای تار
او بحال خویشتن گریید زار
اهل راز آنست کو از خود برست
بر سریر تخت سلطانی نشست
اهل راز آنست کز خلقان گریخت
لاجرم از پیش او شیطان گریخت
اهل راز آنست کو واصل بود
واقف او از عارف کامل بود
اهل راز آنست کآید او وحید
خاتم ملک ولایت را بدید
اهل راز آنست کو را عشق گفت
من ندارم رازها از تو نهفت
راز اهل راز آگاهی بود
گر نفهمی تو ز کوتاهی بود
اهل راز آن شد که او آزاد زیست
در مجرد خانه استاد زیست
اهل راز آنست خود را فرد ساخت
او به تسلیم رضا با درد ساخت
اهل راز آنست با حقّ آشناست
در معانی همنشین جان ماست
اهل راز آنست چون من کار کرد
خویش را با نور ایمان یار کرد
اهل راز آنست صبح و شام را
او بطاعت بگذراند کام را
اهل راز آنست کو شد مست دوست
گفت مستیام همه از خمّ اوست
اهل راز آنست بی می مست شد
او به پیش عارفان پابست شد
اهل راز آنست شبها تا بروز
مظهر عطّار خواند او بسوز
اهل راز آنست در خلوت نشست
وآن درمعنی بروی غیر بست
معنی اوّل بذات اوست ذکر
معنی آخر ز لطف اوست فکر
معنی اوّل نبوت را عطا
معنی آخر ولایت را صفا
معنی اوّل رسید اسرار غیب
معنی آخر برآورد او ز جیب
معنی اوّل شنوده مصطفی
معنی آخر ربوده مرتضی
معنی اول به پیش او عیان
معنی آخر شنوده بی بیان
معنی اوّل ازو سر برزده
معنی آخر بمنبر بر شده
معنی اوّل جهان را نور داد
معنی آخر بعقبی سور داد
معنی اوّل که باشد این بدان
معنی آخر تو از مظهر بخوان
معنی اوّل امیرالمؤمنین
معنی آخر امام المتقین
معنی اوّل شه دلدل سوار
معنی آخر گرفته ذوالفقار
معنی اوّل شفیع امّتان
معنی آخر شده عطّار دان
معنی اوّل بعالم نور تست
معنی آخر به آدم نور تست
معنی اوّل بیان انّما
معنی آخر عیان هل اتی
معنی اوّل تو ای در سروری
معنی آخر تو ای در رهبری
معنی اوّل کلام کردگار
معنی آخر توی اسرار یار
معنی اوّل عیانی در یقین
معنی آخر نهانی در زمین
معنی اوّل تو پیدا آمدی
معنی آخر تو شیدا آمدی
معنی اوّل تو ای در سرّلن
معنی آخر توئی در پیرهن
معنی اوّل بیان انبیا
معنی آخر نشان اولیا
معنی اوّل جهان را غلغله
معنی آخر زمان را ولوله
معنی اوّل تو جان آری به تن
معنی آخر برون آری بفن
معنی اوّل تو حکمی راندی
معنی آخر بخویشش خواندی
معنی اوّل تو آدم را رفیق
معنی آخر بروح الله طریق
معنی اوّل کمالت بیزوال
معنی آخر برون از قیل و قال
معنی اوّل ظهوری در ظهور
معنی آخر شکوری که غفور
معنی اوّل تو مقصود آمدی
معنی آخر تو محمود آمدی
معنی اوّل تو نطق هر زبان
معنی آخر تو گفتی هر بیان
معنی اوّل تو نور آسمان
معنی آخر رفیق انس و جان
معنی اوّل بعاشق گفتهٔ
معنی آخر بصادق گفتهٔ
معنی اوّل خدا دادت بعلم
معنی آخر عصا دادت بحلم
معنی اوّل ز فیضت راه یافت
معنی آخر ز جبیبت ماه تافت
معنی اوّل بنامت اوّلیست
معنی آخر بنامت آخریست
معنی اوّل تو تاج انبیا
معنی آخر رواج اولیا
معنی اوّل ترا قرآن کتاب
معنی آخر ترا ایمان خطاب
معنی اوّل ز تو اسرار یافت
معنی آخر ز تو انوار یافت
معنی اوّل به ایمان عطف تو
معنی آخر بانسان لطف تو
معنی اوّل قبای قدّ تو
معنی آخر ردای جدّ تو
معنی اوّل بصادق ختم کن
معنی آخر بعاشق ختم کن
معنی اوّل که صدق اولیاست
در جهان میدان علی موسی الرّضاست
ای ز تو اسرار مبهم آشکار
بر درت عیسی بن مریم پردهدار
علم اسرار لدّنی پیش تست
سالک اسرار حقّ درویش تست
خود تو بودی در دل منصور نور
زآن ازو آمد اناالحقّ در ظهور
غیر تو خود نیست در عالم کسی
این شده بر من معیّن خود بسی
هم تو روحی در بدن هم نور دین
هم تو باشی با نبوّت همنشین
هر زمانی جبّهٔ داری بتن
گه قبا سازی ورا گه پیرهن
گه نمائی خویش را در آینه
جلوه گر گردی تو درهر آینه
گه بپوشی خود لباس عاشقان
گه شوی اندر میان جان نهان
گه بمظهر وصف خودسازی عیان
گه بجوهر کشف خود سازی بیان
گه باشتر نامه داری حالها
در لسان الغیب داری قالها
گه باشتر نامه گوئی راز خود
گه به اشتر نامه داری ناز خود
گه به اشتر نامه گوئی سرّ هو
گه به اشترنامه داری گفتگو
گه به اشتر نامه عاشق بوده
گه به اشتر نامه صادق بودهٔ
گه میان اشتران گشتی نهان
از تو دلها چون جرس اندر فغان
گه درآئی در میان راز
گه کنی در ملک معنی ترکتاز
گه عرب گردی و گوئی زنجبیل
گه همی خوانی تسمّی سلسبیل
گه بپوشی عقل رادستار عشق
گه ببندی شیخ را زنّار عشق
گه میان جمع باشی جام می
گه بهار آیی و گه باشی بدی
گه تو ترکی در حبش گه فارسی
گه بملک روم مثل حارسی
گه قدم داری بمصر و گه بشام
ماوراءالنهر داری خود مقام
گه خراسانی شده در ملک طوس
تاترا عطّار باشد پای بوس
گه خطائی خوانمت اندر ختن
گه امیری با اسیری در سخن
گه به تخت و دشت داری تکیه گاه
گه درون کاشغر داری سپاه
گه خجند واندجان را کرده سیر
گه گشاده در بخارا باب خیر
گه بخوارزمی و گه در مرو و تون
گه کنی شاپور ما را سرنگون
گه عراق و فارس را برهم زنی
گه به آذربایجان این دم زنی
گه به گیلان در روی چون ششدری
گه درون شیروان بر منبری
گه تو پوشی اردبیلی را لباس
گه حلب را کردهٔ تخت اساس
گه بقسطنطین درآیی خود بقهر
گه فرنگی را دهی ناقوس دهر
گه درآیی خود بهندستان زمین
تا ببینی آنچه دیدی پیش ازین
گه میان انبیا در خرقهٔ
گه میان اولیا در خرقهٔ
در جهان در هر زمان غوغای تست
خود بهر قرنی بجان سودای تست
بر سریر ملک و دولت کام تو
در دل آدم همه آرام تو
گه بمکّه خان سلطانی نهی
گه نجف را گنج پنهانی نهی
سالها در ملک سرمد بودهٔ
در مدینه با محمّد بودهٔ
با تمام انبیا همراه تو
خود تمام اولیا را شاه تو
ای تو کرده جان مشتاقان کباب
ای تو کرده ملک جسمانی خراب
هرچه خواهی آن کنی سلطان توئی
بر جراحتهای ما درمان توئی
آنچه حکم تست من آن میکنم
جان فدای جان و جانان میکنم
داغ ماند خود بجانم سود تست
بهر سودش خود وجودم عود تست
من شدم تسلیم بهر سوختن
وآن قبای آتشین را دوختن
سوزشی کز تست مرهم خوانمش
درد کان از تست راحت دانمش
آتشی کز تست من پروانه وار
اندر آن آتش درآیم بیقرار
آنکه سوزی نیستش خاکستر است
وآنکه سوزد همچو اخگر انور است
شعلهٔ آتش زدی درجان ما
آتشینم ساختی خوش مرحبا
در زدی آتش که تا سوزی مرا
خود چه باشد ذرّهای پیش ضیا
من نیم خود هیچ و جمله خود توئی
من زخود برداشتم اسم دوئی
من وجود خویش را انداختم
جان خود را پیش جانان باختم
گر تو خواهی تاشوی آزاد و فرد
آر تسلیم و رضا وسوز و درد
درد و سوزش حال درویشان بود
ناله و غم در دل ایشان بود
سوخت او عطّاررا از شوق خویش
درد او مرهم کنم بر جان ریش
هر دلی کز درد تو بی ذوق شد
همچو شیطان گردنش در طوق شد
هرچه از پیش تو باشد خوش بود
بس لطیف و نازک ودلکش بود