[1] - ساذج . [ ذَ ] (اِ) برگی است دوائی مانند برگ گردکان و آن بر روی آب پیدا می
شود. وآن هندی و رومی هر دو می باشد. و بهترین آن هندی است . یک روی آن به سبزی و
روی دیگرش بزردی مایل می باشد.چون بر جامه پراکنده کنند از سوس محفوظ ماند، و سوس
کرمی است که بیشتر لباس ابریشمی را ضایع و نابود کند. و آن برگ را به عربی خوخ
اقرع گویند. (برهان ). درختی است که بر روی آب پیدا شود، و آن را برگ و شاخ بی بیخ
بود. آماس چشم را نفع دهد و مصلح حال معده و مقوی احشا و اعضا و حافظ ارواح [ بود
] . (منتهی الارب )(آنندراج ). نام دوائی است که به هندی تیز پات گویند. (غیاث
اللغات ). ساذج هندی گرم و خشک است بدرجه ٔ دویم . معده و جگر را سود دارد. (ذخیره
ٔ خوارزمشاهی ).
در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی آمده : حسکی گوید او را به هندی کندبه گویند. و رازی گوید گمان من آن است که او برگ ناردین هندی است و استدلال خطاست بدان سبب که بوی روهن و اسارون روح به بوی ناردین مشابهت دارد واین جمله بناردین تعلق ندارد. و منبت ساذج در هند است و نبات او در موضعی که سماروغ باشد و آب در او ساکن بماند و نبات او در روی آب پدید آید چنانکه نبات عدس الماء، و او را بیخ نباشد. و او را در رشته کشند و خشک کنند. و آنچه تازه بود و رنگ او بسفیدی مایل بود بهتر باشد، و آنچه رنگ او به سیاهی مایل بود بایدکه جرم او شکسته نبود و بوی او زود به مشام برسد. وبوی او را مشابهتی به بوی ناردین بود و طعم او شور ببود و آنچه جرم اوریزه شده باشد و در بوی او عفونتی باشد و گره بسته بود نیک نباشد. چنین گویند که صفت ساذج آن است که نبات او مشابه نبات شاهسپرم باشد و برگهای او تنک بود و شکوفه ٔ او در نظر چنان نماید که گویا در کف مالیده اند و در هم شکسته و بوی او خوش بود بس . و ابوالخیر گوید ساذج را قولنن گویند و معنی او را چنین گفته اند که در حقیقت به اشنه ماند و او دونوع است : تخم یک نوع به تخم خشخاش ماند و نوع دیگر را تخم به زیتون شبیه بود در وقتی که زیتون اول پدیدآید. گرم و خشک است در دوم و به سنبل مشابه بود. بول و حیض براند و تقویت باصره بکند. و خفقان را سود دارد. و بوی بغل را ببرد. و بدل او بوزن او طالیسفر باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). در اختیارات بدیعی آمده : صاحب منهاج گوید هندی بود، و رومی بود. و هندی را مامهستان خوانند و مالابترون نیز گویند. و آن ورقی است مانند ورق گردکان ، و بر روی آب پیدا شود، و آن را بیخ نبود مانندبیخ عدس الماء. بهترین آن بود که تازه بود و یک روی وی بزردی مایل بود و یک روی به سبزی ، و خوشبوی بود. آنچه لون وی سیاه بود برگ قرنفل بود. طبیعت آن گرم است در دوم و گویند تر است . و رازی گوید گرم است در سیم ، و خشک است در دوم . و از خواص وی آن است که چون بر جامه پراکنند از شپش ایمن باشد. و اگر در شیب دهان بنهند بوی دهان خوش گرداند، و معده و جگر و سپرز و روده را نافع بود، و مقوی بدن بود و درد معده و بادی که در روده متولد شود، و دشوار زادن را نافع بود و مشیمه محبس را بیرون آورد. و چون زن بخود کند با سرکه و بر شکم طلا کند حیض و شیر براند و مرض سودا را نافع بود، و درد دل و خفقان را نافع بود، و بوی براند و بوی بغل زایل گرداند، و در قوت نزدیک به سنبل الطیب بود الاّ از وی نرم تر بود. و مقدار مستعمل یک مثقال بود. و اسحاق گوید: مضر است بشش ، و مصلح آن مصطکی بود. و مضر است به مثانه ، و مصلح آن شراب به بود. و بدل وی به وزن وی سنبل الطیب بود و گویند سلیخه و یا طالیسفر. - انتهی . در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده : ساذج را به هندی برهین نامند. برگی است با ساق و گل ، و در آبهای ایستاده ٔ بلاد هند می روید، شبیه ببرگ گردکان و مایل به سیاهی و گویا غبار بر آن نشسته ، و خوشبو و بی چین و بی خطوط [ است ] و گویند در غیر بلاد هند نیز بهم می رسد. و قوتش تا سی سال باقی است . در دوم خشک و در سیم گرم ، و مدرّ حیض و بول و شیر و عرق ، و مصلح حال معده و مقوی احشا و اعضا و حافظ ارواح و اخلاط، و مفرح و مفتح و مسمن و محلل نفخ امعاء. و جهت سیلان آب دهن و بدبوئی آن که از شرکت معده باشد و خفقان و وسواس و جنون و وحشت و درد جگر مزمن و عسر ولادت و مشیمه و وجع فؤاد و تقویت حواس و یرقان و استسقا و سپرزو حصاة و منع داخس و جمیع امراض مقعد و رحم . و در اکتحال جهت بیاض و سلاق و ظلمت بصر و ناخته نافع و نگاه داشتن او در زیر زبان جهت احتباس حیض و شیر و رفع بدبوئی زیر بغل و کنج ران ، و تضمید کوبیده ٔ مطبوخ اودر شراب جهت تحلیل ورم اجفان ، و گذاشتن او در میان جامه و اقمشه جهت منع کرم زدن او مؤثر. و مضر ریه ومصلحش مصطکی ، و مضر و مثانه و مصلح آن شربت به ، و قدر شربتش تا یک مثقال ، و بدلش دو وزن او سنبل هندی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شفتالوی کاردی . (بحر الجواهر). مامهستان . خوخ اقرع . بلمون . عرفج بری . ساده . سادج . برگ تنبل .
در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی آمده : حسکی گوید او را به هندی کندبه گویند. و رازی گوید گمان من آن است که او برگ ناردین هندی است و استدلال خطاست بدان سبب که بوی روهن و اسارون روح به بوی ناردین مشابهت دارد واین جمله بناردین تعلق ندارد. و منبت ساذج در هند است و نبات او در موضعی که سماروغ باشد و آب در او ساکن بماند و نبات او در روی آب پدید آید چنانکه نبات عدس الماء، و او را بیخ نباشد. و او را در رشته کشند و خشک کنند. و آنچه تازه بود و رنگ او بسفیدی مایل بود بهتر باشد، و آنچه رنگ او به سیاهی مایل بود بایدکه جرم او شکسته نبود و بوی او زود به مشام برسد. وبوی او را مشابهتی به بوی ناردین بود و طعم او شور ببود و آنچه جرم اوریزه شده باشد و در بوی او عفونتی باشد و گره بسته بود نیک نباشد. چنین گویند که صفت ساذج آن است که نبات او مشابه نبات شاهسپرم باشد و برگهای او تنک بود و شکوفه ٔ او در نظر چنان نماید که گویا در کف مالیده اند و در هم شکسته و بوی او خوش بود بس . و ابوالخیر گوید ساذج را قولنن گویند و معنی او را چنین گفته اند که در حقیقت به اشنه ماند و او دونوع است : تخم یک نوع به تخم خشخاش ماند و نوع دیگر را تخم به زیتون شبیه بود در وقتی که زیتون اول پدیدآید. گرم و خشک است در دوم و به سنبل مشابه بود. بول و حیض براند و تقویت باصره بکند. و خفقان را سود دارد. و بوی بغل را ببرد. و بدل او بوزن او طالیسفر باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). در اختیارات بدیعی آمده : صاحب منهاج گوید هندی بود، و رومی بود. و هندی را مامهستان خوانند و مالابترون نیز گویند. و آن ورقی است مانند ورق گردکان ، و بر روی آب پیدا شود، و آن را بیخ نبود مانندبیخ عدس الماء. بهترین آن بود که تازه بود و یک روی وی بزردی مایل بود و یک روی به سبزی ، و خوشبوی بود. آنچه لون وی سیاه بود برگ قرنفل بود. طبیعت آن گرم است در دوم و گویند تر است . و رازی گوید گرم است در سیم ، و خشک است در دوم . و از خواص وی آن است که چون بر جامه پراکنند از شپش ایمن باشد. و اگر در شیب دهان بنهند بوی دهان خوش گرداند، و معده و جگر و سپرز و روده را نافع بود، و مقوی بدن بود و درد معده و بادی که در روده متولد شود، و دشوار زادن را نافع بود و مشیمه محبس را بیرون آورد. و چون زن بخود کند با سرکه و بر شکم طلا کند حیض و شیر براند و مرض سودا را نافع بود، و درد دل و خفقان را نافع بود، و بوی براند و بوی بغل زایل گرداند، و در قوت نزدیک به سنبل الطیب بود الاّ از وی نرم تر بود. و مقدار مستعمل یک مثقال بود. و اسحاق گوید: مضر است بشش ، و مصلح آن مصطکی بود. و مضر است به مثانه ، و مصلح آن شراب به بود. و بدل وی به وزن وی سنبل الطیب بود و گویند سلیخه و یا طالیسفر. - انتهی . در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده : ساذج را به هندی برهین نامند. برگی است با ساق و گل ، و در آبهای ایستاده ٔ بلاد هند می روید، شبیه ببرگ گردکان و مایل به سیاهی و گویا غبار بر آن نشسته ، و خوشبو و بی چین و بی خطوط [ است ] و گویند در غیر بلاد هند نیز بهم می رسد. و قوتش تا سی سال باقی است . در دوم خشک و در سیم گرم ، و مدرّ حیض و بول و شیر و عرق ، و مصلح حال معده و مقوی احشا و اعضا و حافظ ارواح و اخلاط، و مفرح و مفتح و مسمن و محلل نفخ امعاء. و جهت سیلان آب دهن و بدبوئی آن که از شرکت معده باشد و خفقان و وسواس و جنون و وحشت و درد جگر مزمن و عسر ولادت و مشیمه و وجع فؤاد و تقویت حواس و یرقان و استسقا و سپرزو حصاة و منع داخس و جمیع امراض مقعد و رحم . و در اکتحال جهت بیاض و سلاق و ظلمت بصر و ناخته نافع و نگاه داشتن او در زیر زبان جهت احتباس حیض و شیر و رفع بدبوئی زیر بغل و کنج ران ، و تضمید کوبیده ٔ مطبوخ اودر شراب جهت تحلیل ورم اجفان ، و گذاشتن او در میان جامه و اقمشه جهت منع کرم زدن او مؤثر. و مضر ریه ومصلحش مصطکی ، و مضر و مثانه و مصلح آن شربت به ، و قدر شربتش تا یک مثقال ، و بدلش دو وزن او سنبل هندی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شفتالوی کاردی . (بحر الجواهر). مامهستان . خوخ اقرع . بلمون . عرفج بری . ساده . سادج . برگ تنبل .
/////////////
ساذج. صاحب منهاج گوید هندی بود و رومی بود و
هندی را ماهستان خوانند و مالانیرون و مالانرون نیز گویند و آن درختی است مانند ورق
گردکان و بر روی آب پیدا شود وی را بیخی بود مانند عدس الماء و بهترین آن بود که تازه
بود و یک روی وی بزردی مایل بود و یک روی به سبزی و رایحه وی قوی بود و آنچه لون وی
سیاه بود برنگ قرنفل بود و طبیعت ساذج گرم است در دوم و از خواص وی آنست که چون بر
جامه پراکنده کنند از سوس ایمن باشد و اگر در شیب زبان نهند بوی دهن خوش کند و معده
و جگر سرد را سود دهد و درد جگر مزمن و درد سپرز و روده را نافع بود و مقوی بدن بود
و مسمن و درد معده و بادی که در روده بود و دشواری زادن را نافع بود و مشیمه محتبس
را بیرون آورد و چون زن بخور کند و با سرکه بر شکم طلا کنند حیض و بول و شیر براند
و مره سودا را سودمند بود و ابن مولف گوید بهترین ساذج آن بود که شور نبود و ببوی ناردین
را مشابه و وی درد دل و خفقان را نافع بود و بوی بغل زایل کند و در قوت نزدیک به سنبل
الطیب بود اما از وی نرمتر بود و مقدار مستعمل وی یک مثقال بود و اسحق گوید مضر است
به شش و مصلح وی شراب به بود و بدل آن بوزن آن سنبل الطیب و گویند سلیخه یا طالیسفر
______________________________
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان ساذج مینویسد:
ساذج را بهندی پترو و تیزپات نیز نامند و آن برگ درخت هندی است باریک و طولانی از برگ
بید عریضتر ضخیمتر و خوشبو و اندک تندطعم و زردرنگ و اندک خشن ...
لاتینAURI
CASSIAE FOLIA فرانسه FEUILLES DE CANELLE DE CHINE ET DE JAVA انگلیسی CHINA CINNAMOM LEAVES
اختیارات بدیعی
////////////////
السَإذَج الهِنْدِي[2] أو أَرْجُل الجَرَاد[3]
أو القرفة التامالية (الاسم العلمي: Cinnamomum tamala)وهو
نبات من جنس الدارصيني، موطنه الأصلي جنوب الهند.
/////////////
به ترکی آذری سینامون تامالا:
Cinnamomum tamala (lat. Cinnamomum tamala) - dəfnəkimilər fəsiləsinin
darçın ağacı cinsinə aid bitki növü.
/////////////
Cinnamomum tamala, Indian bay leaf, also known
as tejpat,[2] tejapatta, Malabar
leaf, Indian bark,[2] Indian
cassia,[2] or malabathrum,
is a tree within the Lauraceae family which is native to India, Bangladesh,
Nepal, Bhutan, and China.[2] It
can grow up to 20 m (66 ft) tall.[3] It
has aromatic leaves which are used for culinary and medicinal purposes. It is
thought to have been one of the major sources of the medicinal plant leaves
known in classic and medieval times as malabathrum (or
malobathrum).
Characteristics[edit]
Leaves in Goa
The leaves, known as tējapattā or tejpatta (तेजपत्ता) in Hindi and
in Nepali, tejpata (তেজপাতা) in Bengali, tejpat inAssamese,
and tamalpatra (तमालपत्र) in Marathi and
in original Sanskrit, are used extensively in the cuisines of India,Nepal, and Bhutan,
particularly in the Moghul cuisine of North
India and Nepal and in tsheringma herbal
tea in Bhutan. It is called biryani aaku or bagharakku in Telugu.
They are often labeled as "Indian bay leaves,"
or just "bay leaf", causing confusion with the leaf from the bay laurel,
a tree of Mediterranean origin in a different genus, and the appearance and
aroma of the two are quite different. Bay laurel leaves are shorter and light
to medium green in color, with one large vein down the length of the leaf,
while tejpatleaves are about twice as long and wider, usually olive
green in color, and with three veins down the length of the leaf. True tejpat leaves
impart a strong cassia- or cinnamon-like aroma to dishes, while the bay laurel
leaf's aroma is more reminiscent of pine and lemon. Indian grocery stores
usually carry true tejpat leaves.
Tree in Goa
Aroma attributes[edit]
Uses[edit]
The bark is also sometimes used for cooking, although it is regarded as
inferior to true cinnamon orcassia[citation needed]. Methanolic
extract of C. tamala leaves fed at 10 mg/kg to alloxan-induced
diabetic rats for 15 days resulted in significant reduction in blood glucose
level, blood glycosylated haemoglobin, LPO, serum AST,
and ALT, and significant increase in the antioxidant enzymes such as CAT, GSH,
and SOD. C. tamala could be used as an adjunct therapy in
diabetes. [7]
Etymology[edit]
"Malabar" had been traditionally used to denote
the west coast of Southern India that forms the covering the present-day state
of Kerala as
well as adjoining areas. The word mala or malaya means
"mountain" in the Tamil and Malayalamlanguages,
as also in Sanskrit. The word "malabathrum" is also thought
to have been derived from the Sanskrit tamālapattram (तमालपत्त्रम्), literally meaning "dark-tree leaves".
Related species[edit]
References[edit]
3. Jump
up^ Xi-wen Li, Jie Li & Henk van der Werff. "Cinnamomum
tamala". Flora of China. Missouri Botanical Garden, St. Louis, MO
& Harvard University Herbaria, Cambridge, MA. Retrieved 29
March 2013.
4. ^ Jump
up to:a b Ahmed,
Aftab; Choudhary, M. Iqbal; Farooq, Afgan; Demirci, Betül; Demirci, Fatih; Can
Başer, K. Hüsnü; et al. (2000). "Essential
oil constituents of the spice Cinnamomum tamala (Ham.) Nees &
Eberm.". Flavour and Fragrance Journal 15 (6):
388–390. doi:10.1002/1099-1026(200011/12)15:6<388::aid-ffj928>3.0.CO;2-F388::aid-ffj928>.
Retrieved 29 June2009.
5. Jump
up^ Dighe, V. V.; Gursale, A. A.; Sane, R. T.; Menon, S.;
Patel, P. H.; et al. (2005). "Quantitative
Determination of Eugenol from Cinnamomum tamala Nees and Eberm. Leaf
Powder and Polyherbal Formulation Using Reverse Phase Liquid
Chromatography". Chromatographia 61 (9 - 10):
443–446. doi:10.1365/s10337-005-0527-6.
Retrieved 28 June 2009.
6. Jump
up^ Rao, Chandana Venkateswara; Vijayakumar, M; Sairam, K;
Kumar, V; et al. (2008). "Antidiarrhoeal
activity of the standardised extract of Cinnamomum tamala in
experimental rats". Journal of Natural Medicines 62 (4):
396–402. doi:10.1007/s11418-008-0258-8. PMID 18493839.
Retrieved 3 July 2009.
dried Indian bay leaves
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. tamala
|
Cinnamomum tamala
(Buch.-Ham.) T.Nees & C.H.Eberm. |
|
·
Cinnamomum
albiflorum Nees
·
Cinnamomum
cassia D.Don nom. illeg.
·
Cinnamomum
lindleyi Lukman.
·
Cinnamomum
pauciflorum var.tazia (Buch.-Ham.)
Meisn.
·
Cinnamomum
reinwardtii Nees
·
Cinnamomum
veitchii Lukman.
·
Cinnamomum
zwartziiLukman.
·
Laurus
tamala Buch.-Ham.
|