ابن سينا مردي برتراز عصر خويش
دانش شيخ در عُلوم پزشكي، شيمي و داروسازي
دكتر محمود نجمآبادي
سرپرست بخش تحقيقات تاريخي طبي و بهداشتي دانشكده بهداشت دانشگاه تهران
درشماره قبل وعده داده بودم كه مطالبي درباب دانش شيخ در داروسازي و دراوشناسي به نظر خوانندگان انديشمند مجله برسانم. اكنون متذكر ميگردم:
|
مقصود از غذاهاي مايع آن بوده كه جنبه رواني آن بر جنبههاي ديگرش بچربد، بمانند آبگوشت و آب سبزي و شورباهاي رقيق و آب برنج و امثال آن.
اما غذاي مطلق و دواي مطلق و غذاي دوائي و دواي غذائي را ذيلاً از زبان ميرمحمد حسينبن محمدهادي عقيلي علوي خراساني شيرازي به نحوي كه دركتاب تأليفيش يعني كتاب «مخزنالادويه» آمده است عرض ميكنم تا مطلب روشن شود. صاحب مخزنالادويه گويد:
«غذاي مطلق آنست كه تأثير و تأثر آن در بدن به ماده فقط باشد نه به كيفيت و صورت. بدين قسم كه چون وارد بدن گردد و تأثير درآن نمايد به توسط كيفيتي كه لازمه آنست بدن ازآن متأثر و متغير نشود و از مزاج اصلي خود نگردد، بلكه درآن تصرف نموده و يا بالقوه آنرا به فعل آورد و متغير و متبدل از صورت غذائي بهصورت خلطي گرداند … مانند آبگوشتههاي لطيف و زرده تخممرغ نيمبرشت و گندم و ساير حبوب و بقول و غيرها …
«دواي مطلق آنست كه تأثير آن در بدن به كيفيت فقط باشد و ماده آن قابليت غذائي و جزو بدن شدن نداشته باشد. بدين قسم كه چون وارد بدن گردد و حرارت غريزي در آن تصرف نمايد متأثر و متغير نگردد بلكه او تصرف در بدن نمايد و آنرا متأثر و متغير به كيفيت خود سازد از حرارت و برودت و رطوبت و پيوست مفرداً يا مركباً مانند فلفل و زنجبيل و نيلوفر و كافور و برز رازيانه و امثال اينها.
«و غذاي دوائي آنست كه تأثير آن در بدن به ماده و كيفيت هردو باشد بههمان نحو با غلبه ماده كه بعد تأثير و تأثر از آن خلطي حاصل گردد كه جزو بدن تواند باشد و با آن اندك كيفيت و مزاجي باشد غالب بر كميّت و مزاج اصلي بدن و تغييرهائي در بدن نمايد به كيفيات اربعه مانند خس (كاسني) و ماءالشعير و خياربادرنگ و مدو و هندوانه و خربوزه و انگور و بقلهالحمقاء (خرفه= بقله حمقاء) و اسفاناج و بابونه و شبت و شلغم و زردك و چغندر و كلم و ماش و عدس و نخود و لوبيا و نحوها.
«و دواي غذائي آنست كه تأثير آن در بدن به كيفيت و ماده هردو باشد با غلبه كيفيت و بدن را متغيّر سازد به تغييرهائي و ثانياً بدن درآن تصرف نمايد و ازآن خلط بسيار كمي حاصل گردد كه قابليت غذائي و جوهر بدن شدن و فيضان صورت عضوي شدن داشته باشد با كيفيتي غالب بر بدن مانند گندنا (=تره) و نعناع و برگ كاسني و عنبالثعلب و سير و پياز و توت و آلو و اكثر ميوهها و بزور مانند بزر خيار (تخم خيار) و خربوزه و هندوانه و امثال اينها».
تا اينجا شرحي بود كه از كتاب مخزنالادويه بنظر خوانندگان مجلّه رساندم.
اما در مورد غذا و دوا اقسام ديگر نيز در اين كتاب آمده بمانند غذاي ذوالخاصيه و دواي ذوالخاصيه و غذا و دواي ذوالخاصيه و سمّ مطلق و دواي سمي و غذاي سمي و غذاي دواي سمي و دواي سمي و دواي مسهل ذوالخاصيه و دواي ملين و امثال آنها (نقل از صفحات 5و6و7و8 كتاب مخزنالادويه چاپ بمبئي، هند- جمعه بيستودوم شهر شعبانالمعظم 1260 هجري قمري مطابق سوم سپتامبر 1844 مسيحي).
شيخ معتقد بوده كه در تبهاي گرم (حارّ) اگر بيمار كر شود و اسهال صفراوي پيشآيد كري زايل گردد، چرا كه علت از بالا رفتن خلط صفراوي شده و باسهال صفراوي دفع گردد و بالعكس تب ربع و صرع را بهبود زياد ميبخشد يا معالجه كند.
وي معتقد بوده اگر به پاي شخصي ماليخوليائي پيوك (رشته) پديد آيد ماليخوليا بدان رفع شود (نقل از مجلد دوم جشننامه ابنسينا، خطابه شادروان دكتر عبدالله احمديه).
در داروشناسي و خواص داروها
ابنسينا در قانون ضمن وصف هر داروئي طرز تهيه و استعمال آنرا شرح ميدهد. وي علاوه بر آنكه از خواص داروهاي مذكور در كتب اطباء سلف اطلاع داشته، شخصاً نيز از خواص داروها و گياهان زيادي بحث كرده است.
وي در طبقهبندي داروها با مهارتي خاص داروهاي ضدعفوني و مخدر و مسكن و امثال آنها را توجه كرده است. به شرح ايضاً درباره ادويه مركبه در كتاب پنجم مطالبي بسيار ارزنده آورده است.
|
شيخ آنچه كه درباب دو ماده بالا اطلاع داشته بيشتر به نظرات جابر متمايل است.
ابنسينا را عقيده آن بوده كه براي تبديل يك فلز به فلز ديگر لازم است كه تركيبات عناصر آن تغيير يابد، اما چون از نسبتهاي بين عناصر هر فلزي بياطلاعيم پس نميتوانيم آنها را بدستياري وسائلي كه كيمياگران بكار ميبرند، بيكديگر تبديل نمائيم.
بطور كلي اصولاً شيخ درباره شيمي اصول و عقايد كيمياگران را قبول نداشته و در اين راه هم زحمتي متحمل نگرديده است. اما درباره معدنشناسي در كتاب شفا مطالبي متذكر گرديده كه معلوم ميدارد وي اطلاعات وسيعي در اين باب داشته كه شرح و بسط جميع مطالب آن از حوصله اين مقاله خارج است.
براي اطلاع كامل به معلومات طبي شيخ جز مطالعه كتب و آثار وي و تجزيه و تحليل آنها راهي نيست و اين امر محتاج دقت و رقت وسيع ميباشد. نه يك محقق بلكه محققان چند در علوم مختلفه بايد روزي به اين موضوع صورت تحقق دهند.
به نظر اينجانب اگر مطالعه و تحقيق در قانون و چند اثر طبي شيخ باكمال دقت انجام گيرد، ارج و مقام طبي شيخ بخوبي معلوم ميگردد.
اميد است همكاران و طالبان و عشاق علم طب اينكار خطير را انجام دهند.
درشماره آتي نكاتي بسيار ارزنده درباره گياهان طبي مخصوصاً گياهاني كه شيخ در بيماريهاي كبدي در قانون متذكر گرديده از نظر خوانندگان ارجمند خواهم گذراند.
پاورقيها
1- Pharmacologie.
2- Pastilles.
3- Onguents, Pommades.
4- Pillules.
5- Poudres.
6- Sirops.
7- Matièrs simples, Matièras mèdicales
8- Violette.
9- Jujub
10- Electuaire.
11- Tisane, Dècoctè, Infusion.
12- Chicorèe.
13- خس برچند قسم است: خس بَّري (Scarole) و خسالنخل (Chiou- Palmiste) و خسالحمار (Ben=Dent de lion).
14- Feuille de chicoèe.
15- Morelle moire.
16- Fièvre quarte.
17- Epilepsie.
18- عرقالمديني= عرقالمدني= Filaire de Medine.
اين بيماري همان است كه وقتي در جنوب ايران و بخارا شيوع داشته. چنانكه شيخ سعدي اورده است:
يكي را حكايت كنند از ملوم كه بيماري رشته كردش چو دوك
19- فرانسويان به جابربنحيان Jeber گويند.
20- تركيبهاي مختلفي است كه گاهي كربنات و گاهي برات ميباشد. بورقالارميني يا بورهي ارمني يا بوره زراوندي Na 2 co 3. NaHco 3. 2 H 2 O با ناخالصيهائي از از قبيل اكسيد آهن و بورقالمصفي و بورقالخبز و بورهالصناعته (بوري زرگران) «نقل از كتابالاسرار رازي ترجمه و تحقيق از دكتر مهندس حسنعلي شيباني».
21- تنكال- تركيبي بوده است داراي براكس و كربناتها. اجزاي آن مختلف بوده است و آنرا ميساختند (نقل ازكتابالاسرار رازي- ترجمه و تحقيق دكتر مهندس حسنعلي شيباني).
22- Tutie. اكسيد دوزنگ Zno و گاهي كربنات دوزنگ Zn Co 3.
23- (Aluns) زاج انواع و اقسام داشته مثل زاج زرد و زاج سرخ و زاج سياه و زاج رنگرزان و امثال آنها (سولفات مضاعف پتاسيم و آلومينيوم).
24- Cu So 4 H 2 O يا زاجالخضر= قلفند.
25- زرنيخ بر دو قسم بود: زرنيخ زرد و ديگري زرنيخ قرمز اولي Auripigment و ديگري As 4 S 4 يا Realgar ناميده ميشود (از كتاب سرالاسرار رازي ترجمه مهندس حسنعلي شيباني).
26- زنگار نيز بر چند قسم بود. بمانند زيگار سبز و زنگار سرخ و زنگار سفيد كه هر كدام فورمول عليحده دارند.
27- Carbonate de Plomb
28- سنگ آهن= اكسيد دوفر= Hematie= شادنه- آهن آبداده.
29- سنگ ميكا= Talc.
30- Zinc.
31- = لاژورد= لازورد.
32- Litharge.
33- سنگ معدني است كه به پارسي آنرا سنگ برگان با مغني ميگفتند (برهان قاطع).
34- Exhantalose.
35- Chlorure de Sodium.
36- نوشادر= نشادر= NH 4 CI= Chlorure d'Ammonium و اسامي ديگر نيز براي اين ماده دركتب آمده است.
37- نوره يا آهك زنده كه عربي آن «حَّلاقالشعر» Epilaroire يعني پاككننده مو ميباشد.
38- اين كلمه مرقشيسا و مارقشيشا كه اصل آن مرخشي است Markasit و تركيبي است از سولفورهاي فلزي (Fe S2).
39- فورمول شيميائي آن Fe S2 است كه ماركاسيت نام دارد.
40- اين سنگ ممكن است فورمول شيميائي آن Fe As S باشد كه آنرا مرقشيشاي احمر نيز گويند.
41- كه در پارسي شنگرف گويند و شنجرف معرَّب سنگرف است و فورمول شيميايي آن سولفور دومركور Hg S ميباشد.
42- زنجار معرَّب زنگار است و آن زنگي بوده كه برروي فلزات مينشسته و انواع ئ اقسام داشته بمانند زنجار سبز و زنجار قرمز و زنجار سفيد.
43- Acide Lactique.
44- Elexir.
45- Pierre Philosophale.
|