سندیریطس
بفتح سین و سکون نون و کسر دال مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه
و کسر راء مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم طاء مهمله مشاله و سین مهمله در آخر
لغت یونانی است بمعنی شبیه الحدید و بسریانی سمیقا کویند
ماهیت آن
کیاهی است ربیعی و سه قسم می باشد قسمی برک آن شبیه ببرک بلوط و
خشن و شاخهای آن مربع و بقدر شبری و در اطراف آن چیزی کردی و در ان تخمی سیاه و منبت
آن سنکلاخها و قسم دوم شاخهای آن بقدر دو ذرع و برک آن شبیه ببرک سرخس و کثیر العدد
و از دو جانب شاخ روئیده و در انتهای شاخ آن شعبهای دراز و باریک و در اطراف آن چیزهای
مستدیر و در ان تخمی شبیه بتخم چغندر و از ان مدورتر و صلب و قسم سوم را برک بزرکتر
و شبیه ببرک کشنیز و شاخهای آن بقدر شبری و مائل بسپیدی و با اندک سرخی و ریزه و تخم
آن باریک و تیره و مائل بسرخی و منبت این قریب بتاک انکور
طبیعت آن
در دوم سرد و در سوم خشک و قسم آخر از همه قویتر
افعال و خواص آن
ضماد برک تازه و یا ذرور خشک همه اقسام آن قاطع نزف الدم و قابض
و جهت التیام قروح و رفع اورام و خنازیر شدید الاثر و حقنه و شراب آن جهت قرحۀ امعا
و اسهال نافع و برک قسم سوم در التحام قروح مؤثرتر از اول و دوم
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سندیریطس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی و به معنی شبیه الحدید است
به سریانی سمیقا گویند و آن گیاهی است ربیعی . (از مخزن الادویه و تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اما در فهرست مخزن الادویه
سندبریس آمده است و صحت آن مشکوک است . رجوع به سندریطس ، سندبریطس و سندرس* شود.
- سندریطس
. [ س َ دَ طِ ] (معرب ، اِ) نام گیاهی است . سمسیقا. (فرهنگ فارسی معین ).محرف سیدریطیس
. رجوع به سندیریطس و سیدریطیس شود.
/////////////
سندریطس:
البطریق: تأویل هذا الإسم الحدیدي و یسمی
بالسریانیۀ سسمیقا.
دیسقوریدوس فی الرابعۀ: و من الناس من
یسمیه إیراقلنا و هو نبات مستأنف کونه فی کل سنۀ و له ورق شبیه بورق النبات الذي یقال
له فراسیون إلا أنه أطول منه مثل ورق النبات
الذي یقال له الأسفافس أو مثل ورق شجر البلوط إلا أنه أصغر منه و هو خشن له قضبان
مربعۀ طولها نحو شبر أو أکثر لیست بکریهۀ
الطعم یقبض قبضا یسیرا علیه شیء شبیه بالفلک مستدیرة مثل مالفراسیون و فی تلک
صفحۀ 503 من 900 www.Ghaemiyeh.com الجامع لمفردات الادویه
و الاغذیه مرکز القائمیۀ باصفهان للتحریات الکمبیوتریۀ
الفلک بزر أسود و ینبت فی مواضع فیها صخور.
جالینوس فی 8: فی هذا النبات شیء یجلو
و رطوبۀ کثیرة و هو مبرد قلیلا و فیه مع هذا شیء یسیر من القبض فهو بهذا السبب یمنع
من
حدوث الأورام الحارة و یدمل الجراحات الحادثۀ
عن السیاط. دیسقوریدوس: ورق هذا النبات إذا تضمد به ألحم الجراحات و منع
منها الورم.
الجامع لمفردات الأدویۀ و الأغذیۀ، ج
3، ص: 52
سندریطس آخر:
دیسقوریدوس فی الرابعۀ: هو نبات له أغصان
طولها نحو من ذراعین دقاق و ورق علی قضبان طوال تخرج من الأغصان شبیهۀ بورق
النبات الذي یقال له بطارس و هو السرخس
مشرف کثیر العدد نابت من جانبی القضبان و علی الأغصان النابتۀ فی أعلی موضع من
النبات شعب رقاق طوال فی أطرافها رؤوس
مستدیرة شبیهۀ فی استدارتها بالأکر خشنۀ فیها بزر شبیه ببزر السلق إلا أنه أشد إستدارة
منه و أصلب و قوّة هذا النبات و ورقه یوافق
الجراحات. لی: هذا النبات تسمیه عامتنا بالأندلس خیر من ألف و منهم من یسمیه توث
الثعلب و التوثیۀ أیضا و أما أهل المغرب
الأقصی و الأوسط أیضا فیعرفونه بعشبۀ کل بلاء. دیسقوریدوس: و قد یکون سندیریطس
آخر و قراطوس تسمیه إیراقلنا و هو نبات
ینبت فی الحیطان و مراجات الکروم و له ورق کثیر نابت من أصل واحد شبیه بورق الکزبرة
علی أغصان طولها نحو من شبر ملس غضۀ لونها
إلی البیاض مع شیء مع حمرة و زهر أحمر قان صغار لزج فی المذاق و هذا النبات
إذا وضع علی الجراحات ألزقها فی ابتداء
ما یعرض و من الناس من یسمی النبات الذي یقال له أخیلوس سندریطس و هو نبات له
قضبان طولها نحو من شبر أو أکثر شبیه بالمغازل
علیها ورق صغار مشرف الجانب تشریفا متقاربا شبیه بورق الکزبرة و لونه إلی الحمرة
ما هو قوّي الرائحۀ لیست بکریهۀ رائحته
قریبۀ من رائحۀ الأدویۀ و علی أطراف القضبان أکر مستدیرة و زهر أبیض فی ابتداء کونه
ثم
بآخره یتلوّن بلون الذهب و ینبت فی أماکن
جیدة التربۀ، و هذا النبات إذا دق ناعما و وضع علی الجراحات بدمها ألحمها و منع منها
الورم و قد یقطع نزف الدم أیضا و إذا احتملته
المرأة قطع نزف الدم من الرحم و قد یجلس النساء فی طبیخ هذا النبات فیقطع سیلان
الرطوبۀ من الرحم و قد یشرب طبیخه لقرحۀ
الأمعاء. جالینوس: قوّة هذا النوع شبیهۀ بقوّة الصنف الأوّل من الخصال التی ذکرناها
إلا
أن هذا النبات یفوق تلک الحشیشۀ فی القبض
و لذلک هو نافع من انفجار الدم و قروح الأمعاء و النزف العارض للنساء. لی: زعم
بعض التراجمۀ المصنفین فی هذا الفن أن
عصارة هذا النوع هو دم الأخوین، و لعمري لقد غلط فی ذلک لأن دم الأخوین دموع شجرة
کبیرة تکون بجزیرة سقطرا معروفۀ بهذا و هذا النوع المسمی أخیلوس
من العشب و لیس بشجر له عظم.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
/////////////
*Tetraclinis
From Wikipedia, the free encyclopedia
Tetraclinis articulata
|
|
Kingdom:
|
|
Division:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
Tetraclinis
Mast. |
Species:
|
T. articulata
|
·
Callitris quadrivalvis Rich. & A.Rich.
·
Thuja articulata Vahl
|
Tetraclinis (also called arar,[2] araar[3] or Sictus tree) is
a genus of evergreenconiferous trees in the
cypress family Cupressaceae, containing only one
species, Tetraclinis articulata, also known as Thuja
articulata,[4] sandarac, sandarac
tree[5] or Barbary
thuja,[6] endemic to the
western Mediterranean region. It is native to
northwestern Africa in the Atlas Mountains of Morocco, Algeria, and Tunisia, with two small outlying
populations on Malta, and near Cartagena in southeast Spain. It grows at relatively
low altitudes in a hot, dry subtropical Mediterranean climate.[7]
Its
closest relatives are Platycladus, Microbiota, and Calocedrus, with the closest
resemblance to the latter. In older texts, it was sometimes treated in Thuja or Callitris, but it is less closely
related to those genera.[7]
It
is a small, slow-growing tree, to 6–15 m (rarely 20 m) tall and 0.5 m (rarely 1
m) trunk diameter, often with two or more trunks from the base. The foliage
forms in open sprays with scale-like leaves 1–8 mm long
and 1–1.5 mm broad; the leaves are arranged in opposite decussate pairs,
with the successive pairs closely then distantly spaced, so forming apparent
whorls of four. The cones are 10–15 mm
long, green ripening brown in about 8 months from pollination, and have four
thick scales arranged in two opposite pairs. The seeds are 5–7 mm
long and 2 mm broad, with a 3–4 mm broad papery wing on each side.[7][8]
It
is one of only a small number of conifers able to coppice (regrow by
sprouting from stumps), an adaptation to survive wildfire and moderate levels
of browsing by animals. Old trees that have sprouted repeatedly over a long
period form large burls at the base, known as lupias.[7]
It
is the national
tree of Malta, where it is known
as għargħar (derived from the Arabic name araar).
It is now being used locally in afforestation projects.
The resin, known as sandarac, is used to make varnish and lacquer; it is particularly
valued for preserving paintings.
The wood, known as thuya wood[9] or citron wood,[4] and historically
also known as thyine
wood,
is used for decorative woodwork, particularly wood from burls at the base of
the trunk. The market in Morocco is unsustainable, focusing as it does on the
burl, and has resulted in mass deforestation of the species. The species is
also threatened by overgrazing, which can kill the coppice regrowth before it
gets tall enough to be out of the reach of livestock.[7]
Cultivation
The
species is cultivated to be grown as an ornamental tree, valued in hot, dry
climates. It is also pruned in a hedge form, for privacy
and security.[8] The plant can be
trained for use as bonsai specimens.
Tetraclinis articulata in the mountains of
Cartagena, Spain
A cup made of root burl wood from the
Essaouira area of Morocco
Illustration from Koehler's Medicinal-Plants (1887)
6. Jump up^ Jacques Blondel &
James Aronson: Biology and Wildlife of
the Mediterranean Region, Oxford University Press 1999Retrieved 2012-05-16
7. ^ Jump up to:a b c d e Farjon, A.
(2005). Monograph of Cupressaceae and Sciadopitys. Royal Botanic
Gardens, Kew. ISBN 1-84246-068-4
&&&&&&&&
سنکسبویه
بفتح سین و سکون نون و کسر کاف و فتح سین مهمله و ضم باء موحده
و سکون واو و فتح یاء مثناه تحتانیه و ها لغت فارسی است معرب آن سنجسبویه است و بجیم
بجای کاف و سکسبویه نیز آمده و کویند که بهندی آن را تخم چکوند و تخم پنوار نیز نامند
و چکوند در حرف الجیم مذکور شد
ماهیت آن
دانه ایست بسیار صلب شبیه بسنک و املس و بزرک تر از دانۀ انکور
و برنک ماش و بقدر آن و مربع شکل و کویا دو طرف آن را بریده اند و این بسبب اتصال دانهای
آن است بهم و در غلافی طولانی مانند غلاف تخم ترب و لوبیا می باشد
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
طلا و ضماد آن با سرکه جهت اورام خبیثه و امراض جلدیه مانند کلف
و نمش و جرب و حکه و جذام و قوبا و برص و بهق و آثار جلد نافع با تکرار عمل و آشامیدن
نقوع آن بتنهائی و یا با برک حنا و شاهتره و کوکرد زرد صافی هریک بقدر مناسب جهت امراض
مذکوره و ضیق النفس و امراض سوداویه و صفراویه و دمویۀ فاسده زیرا که آن را مصلح دم
فاسد و سائر اخلاط دانسته اند و نیز آن را مفرح کفته اند و اقوال دیکر مانند آنکه صاحب
تذکرۀ عباس دانۀ سپستان و صاحب شفاء الاسقام و غیره اثلق دانسته اند و همه شاید خلاف
واقع باشد و کفته اند که خوردن آن جائز نیست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سنگسبویه . [ س َ گ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ
مرکب ) نام گیاهی است که آنرا پنج انگشت گویند و به عربی ذوخمسة اصابع و ذوخمسة اوراق
و عین السراطین خوانند و تخم آنرا حب الفقد گویند و معرب آن سنجسبویه است . (برهان
) (آنندراج ). دانه ای است درازتر از دانه ٔ انگور و بغایت صلب شبیه بسنگ و گویند
از فارس خیزد و در تذکره ٔ عبدوس دانه ٔ سپستان است . و در بعضی کتب شفاء الاسقام
اثلق تصریح شده . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سنجسبویه ، سنکسبویه و سکسنبویه شود.
- سنجسبویه . [ س َ ج ِ ی َ] (معرب
، اِ) معرب سنگسبویه است و آن دوایی باشد که بفارسی پنج انگشت گویند. (برهان ) (آنندراج
). بذر سپستان باشد. (مفاتیح العلوم ). رجوع به سنگسبویه شود.
////////////
&&&&&&&
سنکهارا
بکسر سین و اشمام نون و سکون کاف فارسی و اشمام ها و الف و فتح
راء هندی چهار نقطه از فوق و الف لغت هندی است و کویند بکیلانی جیلان و جیلام نامند
و در انجا نیز بهم می رسد
ماهیت آن
ثمر نبات هندی است و نبات آن در آب ایستاده می روید مانند غدیرها
در ایام بارش که برسات و بر شکال نیز نامند و در ان ایام بسیار می شود و در ایام دیکر
کمتر و خاردار و برک آن کوچک و مدور خیاره دار و ثمر آن مثلث و پوست آن خاردار بر هر
کوشه خاری و مغز آن سفید و شیرین با نفاهت خام و نازک آن لذیذ و پختۀ آن صلب و خشک
آن بسیار صلب خام نازک آن را مقشر نموده این قسم می خورند و پختۀ خشک آن را خیسانیده
بریان کرده می خورند و نرم و نیم صلب آن را در آب جوش نموده می خورند و بعضی در اندک
روغنی نیز بریان می کنند و صلب خشک آن را آرد نموده قدری از ان را با شکر یا آب سرد
می آشامند بجهت انجماد منی و رفع سرعت انزال و جریان آن و حبس بطن و نیز از ان حلویات
می سازند و پوست آن در خامی سبز با کمودت و خشک آن سیاه و مستعمل مغز ثمر آن است
طبیعت تر و تازه نارس ان
سرد و تر و خشک آن سرد و خشک و با قوت تریاقیت
افعال و خواص آن
مقوی باه محرورین و سرفه و تپ حار صفراوی و دموی و دق و اسهال الدم
و سنک کرده و مثانه و سوزش دل و بیهوشی و تشنکی و خشکی حلق و سکر و خمار را نافع و
کرسنکی در محرورین بیفزاید و علتهای دل را دفع کند و نقاهت و لاغری بدن زائل کند و
ناصور مقعده را نافع و مضر مبرودین و ثقیل و دیرهضم و مولد سدد خصوص پختۀ صلب و خشک
آن
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
&&&&&&&&
سنکهیا
بکسر سین و سکون نون و کسر کاف و خفای ها و فتح یا و الف لغت هندی
است
ماهیت آن
بیخی است سمی در لون و بهیأت شبیه بشاخ آهو بره منبت آن کوهستان
کید در پربت که میان هند و خطا واقع است و آن انواع می باشد از قوی القوت و ضعیف القوت
و متوسط قوی القوت آن اعلا است و کفته اند بمرتبۀ قوت سمیت آن قوی است که اکر لمس آن
کنند و ببدن عرق آلود رسد و یا بر زبان رسانند در ساعت هلاک سازد بسبب سرعت نفوذ و
رسیدن اثر سمیت آن بقلب و افساد روح قلبی و سائر ارواح بمشارکت یا بفرار و توجه ارواح
و قوی تمامی بمبدا و بنوع خود که قلب است و در ان مختص و فاسد و فانی شدن و کفته اند
حکمای هند امتحان قوت آن را بدان کنند که بر شاخ کاو شیردار تعلیق می نمایند و شیر
آن را می دوشند و اکر بجای شیر خون برآید قوی است و الا ضعیف و از علامت ظاهری قوی
آن آنست که سیاه براق صلب باشد و یا آنکه اندرون آن مائل بسرخی تیره و یا سفید تیره
و یا مائل بزردی و بر روئی آن نقاط مانند طلق مسحوق و یا کافور مسحوق پاشیده باشند
و سرخ آن اقوی از زرد و زرد از سفید و سیاه از همه و این کم یاب است و یحتمل که قرون
السنبل عبارت ازین باشد و هلهل که هلاهل نیز نامند صمغ آن و بعضی کویند صمغ بچهناک
است که نوعی از بیش و در بیش مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
&&&&&&&&
سنور
بکسر سین و فتح نون مشدده و سکون واو و راء مهمله و هره نیز لغت
عربی است بفارسی کربه و بترکی پشیک و بهندی نر آن را پلاو و مادۀ آن را بلی نامند
ماهیت آن
حیوانی است اهلی و وحشی و مائی و اهلی آن مانوس ترین حیوانات ظاهر
الجسد و بالوان مختلف از یکرنک سفید و سیاه و حنائی و غیرها و ابلق ازینها می باشد
و مائی آن را بهندی اودبلاو کویند و از پوست آن پوستین می سازند و سنور را در ممالک
فرنک و غیرها اصناف و اقسام بسیار می باشد و بهیآت مختلف و در کابل نیز قسم خوب که
پشم آن بسیار بلند می شود و سفید و ابلق و جوزی رنک می باشد
طبیعت اهلی آن
در دوم کرم و رطوبت بران غالب
افعال و خواص کوشت آن
موافق پیران و مرطوبین و اوجاع مفاصل رطب و صاحبان نقرس و فتق و
مسخن کرده و بواسیر و درد پشت را سودمند و پوستین آن کرم و خشک پوشیدن آن مسخن بدن
خصوص از سنور مائی که پشم آن بلندتر و نرم تر می باشد و همچنین از اهلی پشم بلند آن
و طلای محرق آن بتمامه در کوزه در تنور و یا در تون حمام که خاکستر شود با سرکه جهت
شقاق انکشتان دست و پای بیعدیل که با پر مرغی بمالند و سرکین آن شدید الحرارت طلای
آن با روغن کل سرخ در روز نوبۀ تپ غب و مانع آن و حمول و بخور آن مسقط مشیمه و ضماد
کوشت تازۀ آن دافع نقرس و قدید مسحوق آن جاذب پیکان و خار از بدن و جهت جبر استخوان
شکسته نافع و مجاورت نفس آن و خوردن کوشت آن موجب هزال و سل مهریارس کوید مغز سر آن
با آب جرجیر شربا جهت تقطیر البول و درد کرده و سعوط زهرۀ سنور سیاه با روغن زنبق جهت
لقوه و سیاه کردن موی مؤثر و اکتحال آن در حین ولادت کویند در شب تیزبین می شوند و
نیم درم آن با روغن زیت جهت لقوه و با نمک کوفته جراحات کهنه را مفید و طحال کربۀ سیاه
و تعلیق آن بر زن مستحاضه حبس خون آن نماید و ارسطو سعوط خصیه آن را جهت جذام بغایت
نافع دانسته و وحشی آن بزرکتر از اهلی و اکثر زجاجی رنک و کم موتر و در جمیع افعال
قویتر از اهلی و در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
بخور مغز سر آن جهت اسقاط نطفه مجرب دانسته اند و جلوس در طبیخ
آن جهت درد کمر و نقرس نائب مناب طبیخ کفتار و خوردن کوشت اهلی آن بسبب رطوبت مزاج
و خوردن قاذورات و اشیای کثیفه زبون و دیرهضم و مفسد بدن است و چون سنور کسی را بکزد
خصوص وحشی آنکاه وجع بسیار و سبزی در بدن بهم می رسد مداوای آن ضماد پیاز و فودنج بری
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سنور. [ س ِن ْ ن َ ] (ع اِ) گربه . (منتهی الارب ) (آنندراج )
(دهار) (مهذب الاسماء). رجوع به گربه شود. || مهتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب
الاسماء) (ناظم الاطباء). || مهره های استخوان گردن . || بیخ دم . ج ، سنانیر. (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
//////////
گُربه خانگي جانوری اهلی از خانواده گربهسانان و یک حیوان گوشتخوار
است.[۱] گربهها از ۶ تا ۷ ماهگی بالغ میشوند و توانایی تولید مثل دارند، مادهها
تا ۸ سالگی و نرها تا ۱۰ سالگی قابلیت جفتگیری دارند. دوره آبستنی گربه نیز بین
۶۱ تا ۶۸ روز (متوسط ۶۳ روز) است.[۱]
////////////
قس عربی:
القط أو الهر [2] (ويطلق عليه العامة البِسُّ
بكسر الباء) (الاسم العلمي: Felis catus) حيوان من الثدييات، فصيله السنوريات، دجنه الإنسان
قبل نحو سبعة آلاف سنة. يعتقد أن أصل القطط البرية (أسلاف القطط) قد نشأت في جو صحراوي،
ويظهر ذلك من ميل القطط إلى الحرارة والتعرض للشمس، وغالبا ما تنام في أماكن معرضة
لضوء الشمس أثناء النهار. وهنالك عشرات السلالات من القطط، بعضها عديم الفراء وبعضها
الآخر عديم الذيل نتيجة لتشوه خلقي.
تتمتع القطط بمهارة كبيرة في الصيد والافتراس
تقارب السنوريات الكبيرة كالنمر، إلا أنها لا تشكل خطراً حقيقياً على الإنسان نظراً
لصغر حجمها. تزن القطة بين 4 و7 كغ، وقليلا ما تصل إلى 10 كغ. من الممكن للقطة أن تصل
لـوزن 23 كغ ويحدث ذلك عندما تطعم بشكل زائد. ولا يجب الاكثار بالطعام، لأنه غير صحي
ويسبب أضراراً للحيوان. وللقطط قدرة كبيرة على الرؤية في الظلام، وللقطة غطاء ثالث
للعين، إذا أظهرت القطة هذا الغطاء بشكل مزمن، يعني هذا أن القطة مريضة. وتحب القطط
النظافة، وكثيراً ما تلعق فراءها لتنظيفه، تعيش القطة إلى نحو عمر 15 سنة فقط، وارتفع
متوسط عمر القطط الاليفة في السنوات
الأخيرة. ففي عقد الثمانينيات كان متوسط اعمارها نحو سبع سنوات، ويرتفع إلى 9.4 سنوات
في عام 1995. وأرتفعت النسبة في 12-15 سنة الأخيرة. ومع ذلك، فقد تم الإبلاغ عن القطط
الباقين على قيد الحياة في المجتمعات التي عاشت فيها انها تعمر في سن قريبا من 38 عاما.
محتويات [أخف]
1 القط
في التاريخ والميثولوجيا
1.1 القطة
عند المصريين القدماء
2 القط
المنزلي
3 طعام
القطط
4 أنواع
القطط
5 خصائص
القط
6 انظر
أيضا
7 مصادر
8 وصلات
خارجية
القط في التاريخ والميثولوجيا[عدل]
القطة عند المصريين القدماء[عدل]
تمثال لقط مصري قديم
Cat on a Book.jpg
Oczy kota domowego
-Aw58-.JPG
صغار القطط
W2398-JoyeuxEyes 98710
Crop.JPG
يعتقد بعض الباحثين أن القط المنزلي ينحدر
مباشرة من القط البرّي الإفريقي الذي استأنسه المصريون، في عام 3500 ق.م تقريبًا. والقطط
المستأنسة هي تلك التي تقتل الفئران والجرذان والثعابين ولذلك منعت هذه الآفات من غزو
الحقول المصرية ومخازن الحبوب. وأصبحت القطط حيوانات أليفة مدللة وخُلِّدَت في اللوحات
والنقوشات والنحت.
وفي القرن السادس عشر قبل الميلاد قدّس
المصريون القدماء القطط. فعبدوا إله الحب والخصوبة المسمى "باستيت" أو
"باست " على هيئة رأس قط وجسم امرأة. وكان المصريون يعاقبون كل من يؤذي قطًا،
بعقوبة تصل إلى حد الموت. وعندما يموت قط كانوا يحلقون حواجبهم علامة على الحداد ويحولون
القطط الميتة إلى مومياوات. وقد وجد علماء الآثار مقبرة قديمة للقطط في مصر تحتوي على
أكثر من 300,000 مومياء للقطط.
القط المنزلي[عدل]
القِطَطُ المَنزليّةُ أو الأليفةُ اليومَ
مُتحدِّرةٌ من القططِ البرّيّةِ. وقد دَجَّنها الإنسانُ قبل نحوِ 4000 سنةٍ في مِصْرَ
القديمةِ. ومع أنّ القِطَطَ المَنزليّةَ تأكُلُ مما يُوفِّرُهُ لها الإنسانُ من طعامٍ،
فإنها لا تَزالُ صَيّادةً، كما كان أسلافُها في الماضي. ولا يزالُ لها أسْنانٌ حادّةٌ
ومَخالِبُ مُروَّسةٌ وعَينانِ حسّاستانِ للرّؤيةِ في الظَّلامِ. من القِطَطِ ما يزيدُ
على 40 سُلالةً أو نوعاً. لبعضِها، كالقِطّةِ السّياميّةِ، شَعْرٌ قَصيرٌ، ولبعضِها
الآخرِ، كالقِطّةِ الفارسيّةِ، شَعْرٌ طويلٌ.
القِطّةُ حَيَوانٌ مُدلَّلٌ لطيفٌ هادئٌ
ونظيفٌ. بإمكانِ القِطّةِ أن تَعتَني بنفسِها لكنّها تظلُّ بحاجةٍ إلى رعايةِ أصحابِها.
يَنبَغي تَدريبُ القِطَطِ الصَّغيرةِ بحيث تَعتادُ البَشَرَ وتَكتسِبُ عاداتٍ منزليّةٍ
حَسَنةٍ. ويَطيبُ للقِطَطِ أن يُربِّتَ أصحابُها على فَرْوِها. السِّنَّوْرُ ، أو القِطُّ
البَرِّيُّ، الإفريقيُّ هو الذي تَحدَّرَتْ منه في الغالبِ القِطَطُ المَنزليّةُ، مع
أن أنواعاً أخرى من القِطَطِ استُجلِبَتْ من البَرّيّةِ ودُجِّنَتْ. تبدو القِطَطُ
البَرّيّةُ الإفريقيّةُ أشبهَ بالقِطَطِ المَنزليّةِ، لكنّها أكبرُ حجماً قليلاً، واسمكُ
فَرْواً، وأبرزُ أنماطاً.
القطط المنزلية (الأليفة) وخاصة الصغيرة
منها معروفة بحبها للعب,و هذا السلوك لدى القطط يحاكي عملية الصيد وهو مهم لمساعدة
القطط الصغيرة على تعلم مطاردة الفريسة والتقاطها وقتلها. وايضا تشارك القطط في اللعب
بالمشاجرة سوا مع بعضها البعض او مع الإنسان. وهذا السلوك قد يكون طريقة لكي تطور القطة
من مهاراتها المحتاجة في معركة ما والقطط المنزلية حيوانات لطيفة جداً فهي تحب اللعب
والمرح ويمكن للقطة المنزلية أن تفهم الإنسان مع وقت من التدريب.
طعام القطط[عدل]
تحب القطط أكل اللحوم والطعام الجاف المخصص
لها، ولكن لا يجب الإكثار من السمك والتونة، لإنه قد يسبب لها التسمم، ولكي تطعم القطة
بإنتظام عليك أن تطعمها 3 أو 5 مرات في اليوم وعليك أيضاً تسقيها بعض الماء والحليب،
ويجب إطعام القطة بين الحين والآخر أو كل ٥ ساعات.
أنواع القطط[عدل]
قط مُستأنس من السلالة العتابيَّة
باست
هذه النخبة من القطط مشهورة بالشعر الكثيف
والطويل، مزاجه معتدل وغير عدواني، يجب تهذيب شعره باستمرار لضمان عدم تكتلها، له أنف
صغير وعريض وغير بارز عن الوجه، العيون واسعة والعسلية منها هي أصل الشيرازي القديم
قصيرة وكفها عريض والجسم ممتلئ الجبهة عريضة والنظرات مركزة.
الحبشي
يشبه إلى حد ما القطط المقدسة المنحوتة
على مقابر المصريين استقدم إلى أوروبا على يد الجنود العائدين من أثيوبيا في حوالي
1860 والقط الحبشي ذكي جداً مستقل يحب اللهو ونشط للغاية. والشكل الخارجي متوسط الحجم
مرن ممتلئ العضلات الذيل مقوس الوجه مستدير الأذنان كبيرة ومفتوحة على مصراعيها العيون
الأخضر الأصفر أو عسلية الفراء قصير أملس لا يقل عن أربعة ألوان.
القط الشيرازي
من أهدأ أنواع القطط وله شعر طويل، ويميل
إلى النوم والركود لفترات طويلة وهو سميك العظام ونظرا لشكله المميز فهو المفضل لدى
الكثيرين من الأشخاص لاقتنائه وهو قصير نسبيا وينقسم شعره إلى طبيقتين الخارجية طويلة
والداخلية قصيرة، وقد يصل طول الطبقة الخارجية إلى 13 سم.
السيامي
تتميز بأن صوتها أعذب من باقي القطط تولد
الصغار بيضاء اللون وتتلون بالسمنى ثم تكون أغمق فأغمق إلى أن تصل للأسود في القطط
البالغة مزاجها حاد بعض الشيء عن باقي الأنواع موطنها الأصلي سيام وهي تايلاند الآن.
المانكس
نخبة من القطط بلا ذيل كصفة وراثية يشبه
الرومي (الأنجورا) إلى حد كبير هادئ الطباع.
الهيملايا
تعد من نخب الشيرازي، وهي ناتج تزاوج الشيرازي
مع السيامي، وتحصل على لون فراء السيامي مع طول شعر، ومواصفات الشيرازي الجسدي، وتكون
طباعها أكثر حدة من الفارسي وأقل من السيامي ومحاولات تزويج سيامي لشيرازي تؤدى لنتيجة
سيئة وليس لهيمالايا نظراً لقلة القطط نقية النسب من الطرفين، ولأن ذلك أساس في الهيمالايا
وهي نخبة مستقل الآن يتزوج من نفسه فينتج نفس السلالة.
البالينيز
وهي ناتجة عن تزاوج السيامي ذو الشعر الطويل
فقط وتشبه الهيمالايا إلى حد ما.
الأبيس
يعرف هذا القط من أيام الفراعنة ومشهور
في منحوتاتهم واتخذ رمز للرعب والخوف وهو فضولي للغاية ومحب للعب والأبيس الأصلي بعيون
خضراء أو ذهبية ومشهور باللون البني المحمر فالأغمق منه ومن الممكن أن يكون أحمر ببقع
بنى غامقة، ويعرف بجسده الطويل وأذناه الطويلتان
البورما
قط قوى ويعد من أقوى القطط الأليفة والأصلي
منه عيونه ذهبية وفراءه صاحب ملمس ناعم ودهني يفوق باقي النخب.
القط الروسي
هو قط هادى يحب الحياة في الطبيعة أكثر
من المنزل ويتكون فراءه من طبقتين، الفراء الداخلي قصير وداكن اللون والفراء الخارجي
طويل وفضيّ اللون مما يمنحه مظهرا داكنا لامعا.
القط الريفي
وتطلق هذه الكلمة على القط الرومي وهو
المفضل والمنتشر عند معظم هواة القطط في العالم لطباعه المعتدلة وحراسته للمزارع والمنازل
من الفئران وأمثالهاوألوانة كثيرة جداً ومتنوعة.
القط الاكزوتيك
وهو نخبه من الطبقة الراقية في القطط نتج
عن طريق تزاوج الفارسي الاصلي مع الأمريكي قصير الشعر فأخذ وجه الفارسي ومواصفاته في
قصر الذيل والأطراف ولكن بشعر الأمريكي قصير الشعر واذا تم تزاوج الأمريكي قصير الشعر
مع الفارسي فلن ينتج الاكزوتيك لقلة القطط الاصيلة.
Felis catus-cat on snow.jpg
خصائص القط[عدل]
يتميز القط عن سائر الحيوانات في بعض الصفات
:
الهيكل العظمي : يتكون الهيكل العظمي للقط
من 240 عظمة في حين أن هيكل الإنسان متكون من 212 عظمة. تلك الزيادة في عدد العضام
في القط تجدها في الذيل والعمود الفقري.
مواء القط : يمكن للقط المواء بصوت عالي
يصل إلى نحو 140 ديسيبل.
دماغ القط : أو المخ وهو لا يزيد عن
25 جرام، ولكن توجد على سطح الدماغ نحو 300 مليون خلية عصبية. بينما في دماغ الكلب
توجد نحو 160 مليون خلية عصبية فقط.
التصنت: يمكن للقط سماع اصوات ذات تردد
عالي. فبينما يستطيع الإنسان سماع أصوات بتردد عالي 20.000 ذبذبة في الثانية يمكن للقط
سماع ذبذبات بتردد 80.000 هرتز. أما الكلب فهو يستطيع سماع حتى 40.000 ذبذبة في الثانية.
حاسة الشم : حاسة الشم عند القطط تفوق
بكثير حاسة الشم لدى الإنسان، ولكنها أقل من حاسة الشم عند الكلب أو الخنزير.
الشوارب : للقط شوارب طويلة على جانبي
الفم وبعض منها يوجد فوق العينين، وهي تساعده في التحسس في الظلام. تحس تلك الشوارب
أيضا بحركة الهواء والتغير في درجة الحرارة.
الأحلام: ينام القط نحو 16 ساعة في اليوم،
ولا توجد سوى قلة من الحيوانات التي تنام أطول من ذلك يوميا. ويوصف نوم القط بأن له
فترات نوم عميق يحلم خلالها القط وفترات نوم أقل عمقا. فترة النوم العميق لدى القط
تبلغ 3 ساعات يوميا. وعندما يحلم القط فقد تصدر منه أصوات وزئير.
ويتغير نوم القط بين الشتاء والصيف فهو
ينام أطول خلال الشتاء.
العينان: عين القط حساسة بشدة للضوء. ويستطيع
القط الرؤية في الظلام احسن من الإنسان ستة مرات. ويحمي القط عينيه من الضوء الشديد
بأن يقفل حدبة العين إلى شق رفيع. ولكنه لا يرى أيضا في الظلام الحالك.
السقوط من أرتفاع عالي: أينما سقط القط
فهو يستطيع موائمة جسمه لكي يصطدم بالارض ملامسا إياها بأطرافه الأربع. فإذا سقط وكان
ظهره في اتجاه الأرض عدل رأسه وذراعيه أولا في اتجاه الأرض ثم يسحب رجليه ويديرها مع
ذيله للاعتدال والسقوط باطرافه الأربعة على سطح الأرض. وهو يرفع في ذلك ظهره ويمد أطرافه
الأربعة إلى أسفل مما يهديء من صدمة الوقوع. وتتعلم صغار القط تلك الحركات الوقائية
عند السقوط بعد ولادتها ب 39 يوم.
انظر أيضا[عدل]
القطط في الإسلام.
قط أسود القدمين
سنوريات
أوسكار ( قط يشم الموت )
مصادر[عدل]
^ Wozencraft, W. C. (16
November 2005).
المحرر: Wilson,
D. E., and Reeder, D. M. (eds). Mammal Species of the World (الطبعة 3rd edition). Johns
Hopkins University Press. الرقم المعياري 0-801-88221-4.
^ معجم الأغلاط اللغوية المعاصرة - محمد
العدناني - الطبعة الثانية 1989، الصفحة 59
المصدر: موسوعة المعارف المصورة - موسوعة
الحيوانات - مكتبة لبنان ناشرون
وصلات خارجية[عدل]
مشاريع شقيقة توجد في ويكي أنواع معلومات
أكثر حول: قط مشاريع شقيقة ابحث عن قط في ويكاموس.
High-Resolution Images of
the Cat Brain
Biodiversity Heritage
Library bibliography for Felis catus
Catpert. The Cat Expert –
Cat articles
View the cat genome in
Ensembl
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
قط
◄ ع ن ت
Cat silhouette.svg الأنواع الباقية
من فصيلة السنوريات
◄ ع ن ت
أنواع آكلات اللحوم
ضبط استنادي
GND: 4030046-8
أيقونة بوابةبوابة سنوريات أيقونة بوابةبوابة
علم الحيوان أيقونة بوابةبوابة ثدييات
◄ ع ن ت
الحيوانات المُستأنسة
تصنيفات: أنواع القائمة الحمراء غير المهددةتسلسل الجينوم حيوانات
أليفة حيوانات مجتاحة حيوانات وصفت في 1758سنوريت قطط قطية
///////////
قس آذری پیشیک:
پیشیک (لاتینجه: Felis silvestris
catus) — ییرتیجیلار دستهسینین پیشیکلر
فسیلهسینه عایید چؤل پیشیی نؤعونون یاریم نؤوع.
ائولرده بسلنه بیلهن، کیچیک، ممهلی، اووچو و اتیئیهن حیوانلارداندیر.
زامان-زامان بیتکی منشألی ییئجئک ایستهلاک ائده بیلر. ائو پیشیی، چؤل پیشیی نؤعلرینه
خاص فیزیولوژی خصوصیتلرین بیر چوخونا مالیکدیر. اورتالاما آغیرلیغی ۲.۷ – ۴.۵ کق آراسیندا دییشمکله بیرلیکده،
سویو قاریشیق اولانلار آراسیندا ۱۲.۵ کق-ما چاتانلار نادر دئییل. اورتالاما بدن اوزونلوغو
ائرککلرده ۷۰، دیشیلرده ۵۰ سم-دیر. ائو پیشیکلرینین بؤیوک حیصّه سی قیسا توکلو، آنکارا
و ایران پیشیکلری ایسه اوزون توکلودور؛ آیریجا، بیر اینگیلیس سویو اولان رئخ پیشیینین
توکلری ایسه بوروقدور. پیشیکلر عمومیتله قارا، ساری، بوز و آغ رنگلی، یا دا بو رنگلرین
بیر نئچهسی ایله آلاجالیدیر. تئکیر دئییلهن قارا خط و خاللار ایله بزنمیش پیشیکلره
اولدوقجا چوخ راست گلینیر. اوچرنگلی پیشیکلرین چوخ آزی ائرکک اولوب،بو ائرککلرین ایسه
آز قالا بوتونو سونسوزدور، آنکارا پیشیی کیمی ماوی گؤزلو، اوزون آغ توکلو پیشیکلرین
چوخو ایسه کاردیر. پیشیین عومومدونیا صحیّه تشکیلاتینین چنهسینده ۱۶، آلت چنهسینده
۱۴ دیش اولور. جمعی سایی ۲۴ اولان سود دیشلری، تخمیناً بئشینجی آیدا یئرینی قالیجی
دیشلره وئرر. او بیری پیشیکلر کیمی آغیزلاری تک شاقولی ایستیقامتده حرکت ائدرک ییئجئکلاری
توتماغا، کسمهیه و پارچالاماغا، فیرچایا بنزهیهن دیللری مایع لری ایچه بیلمهیه
و فیرچالا/دانلانیلاراق تمیزلهنمهیه فایدا.
////////////
قس فیجی هندی:
Pusi, ek rakm ke janwar hae jon ki gis khaawe hae.
////////////////
قس گیلکی:
پیچا
پیچا (فارسی: گربه، انگیلیسی: Cat) ایتا گوشتخوارِ حیوان از گربهسانانِ خانواده
ایسه. پیچایان از 6 تا 7 ماهگی بالغَ بیدی و تَنیدی جوفتگیری بوکونید. پیچا زکان معمولاً
61 تا 68 روز مئن متولد بیدی.
///////////
قس باسای اندونزی:
Kucing disebut juga kucing domestik[1][2] atau
kucing rumah (nama ilmiah: Felis silvestris catus atau Felis catus) adalah
sejenis mamalia karnivora dari keluarga Felidae. Kata "kucing"
biasanya merujuk kepada "kucing" yang telah dijinakkan,[6] tetapi
bisa juga merujuk kepada "kucing besar" seperti singa dan harimau.
/////////
قس عبری:
חתול הבית (שם מדעי: Felis silvestris catus) הוא יונק טורף
מבוית, מהסוג חתול ממשפחת החתוליים. חתול הבית נפוץ בכל יבשות העולם מלבד באנטארקטיקה.
משערים כי מוצאו מחתול הבר. החתול הוא טורף לילי הצד מכרסמים, ציפורים ודגים. נכון
ל-2009, החתול הוא חיית המחמד הנפוצה ביותר בעולם, ומספר החתולים הביתיים נאמד בכ-600
מיליון.[1] החתול חי בדרך כלל בבדידות, למעט אינטראקציה מזדמנת עם בני מינו.
//////////
قس باسای جاوی:
Kucing, Felis silvestris catus, iku kéwan
karnivora cilik saka kulawarga Felidae sing wis dijinakaké èwonan taun. Tembung
“kucing” biasane ngrujuk “kucing” sing dijinakake. Nanging sok-sokan uga bisa
ngrujuk “kucing gedhe” kaya ta singa, macan, puma lan sapanunggalané.
//////////
قس کشمیری: بیٲر
//////////
قس سواحلی:
Paka-kaya ni mnyama mdogo alaye nyama na
ambaye amefugwa na binadamu tangu miaka maelfu. Paka ni mwana wa familia ya
Felidae wanaojumlisha paka pamoja na gwagu (paka-pori) na spishi kubwa kama
simba, chui na duma.
//////////
قس کردی:
Pisîk,
pisîng, kitik an pisîka malan (bi latînî, Felis silvestris catus), pisîkeke
kedî ye. Nêzîkî 9.500 sal e ku mirov û pisîk hev dimînin.
Li Kurdistanê pisîka Wanê heye. Ew gelek ji
avê hez dike û mirov jê re dibêje pisîka melavan.
///////////
قس مازرونی:
بامشی مازرونی زیوون (تبری) گربه ره معنی دنه. ونه نوم دتا نوم
جا دهرهس بییه بام + شی. بامشی ۶ تا ۷ ماهگی جه گت بونه و تونه تولید مثل هکنه ،
مائون تا ۸ سالگی ئو نرئون تا ۱۰ سالگی بهتوندهنه شه وسه جفت هایرن، ونه اوستنی
دوره هم ۶۱ تا ۶۸ روز بین (متوسط ۶۳ روز) هسته.
///////////
قس ازبکی:
Mushuklar yoki uy mushuklari (Felis
Silvestris Catus) — mushuksimonlar oilasiga mansub yirtqich sut emizuvchilar
urugʻi. Oldin uy mushugini aloxida tur sifatida xam qarashgan. Boʻyi dumgʻaza
qismida yagʻriniga nisbatan baland. Tirnoqlari toʻliq tortiladi. Yevrosiyo,
Afrika, Shim. va Jan. Amerikada tarqalgan; 30 turi, jumladan, Oʻzbekistonda 6
turi (silovsin, qoraquloq, toʻqay mushugi, manul, qum mushugi, yovvoyi mushuk)
bor. Kuyikish davrida erkaklari baland ovoz bilan miyovlaydi va bir-biri bilan
urishadi.
///////////
قس پنجابی:
بلی اک گھریلو تے شیر دے ٹبر تو جوڑ رکھن آلا اک پالتو جانور اے۔ اے گوشت کھان والا جانور اے۔ اے انسان دے نال 9500 وریاں توں رہ رہی اے۔ انسان اینو بچھو تے سپ مارن وآستے ورتدا ریا اے۔
////////////
قس پیشو:
پيشو یا اهلي پيشو (په لاتين:Felis silvestris f. catus) یو اهلي غوښه خوړونکي ځناور دي چی د کورنۍ موږکان شکار کوي. . نوموړي پيشو په اوس وخت کی په اروپا،
آسیا، آفریقا او امريکا کی ژوند کوي.
///////////
قس سندی:
ٻلي (اُچار: ٻِلِّي، انگريزي: cat) هڪ گوشت خور مئمل جانور آهي.
ٻلي (مونث) مادي کي ۽ ٻلو (مذڪر) نر کي چيو ويندو آهي.
///////////
قس کردی سورانی:
پشیلە یەکێکە لە گیاندارە گۆشخۆرەکان کە دوو جۆری سەرەکی ھەیە یەکەمیان پشیلەی ماڵییە ئەوەی تر پشیلەی کێویە، پلەی گەرمی لەشی پشیلە لە ٣٨.٦ پلەی سلیزی جێگیرە. پشیلە بەشێکە لە خێزانی پشیلە لەو لێكۆڵنەوەیەی لە ۲٠٠۷ دا ئەنجام دراوە دەرکەوتووە کە پشیلەکان دووەمین ئاژەڵی ماڵی بەناوبانگن لە ئەمریکا لەدوای یەکەمین کە ماسیە٠
//////////
قس تاجیکی:
Гурба (Felis ocreata domestica) пишак,
пушак, синнавр, ҳирф — ҳайвонест дарранда. Сари лунда, гардану пойҳои боқувват,
чанголи тез ва думи дароз дорад; якранг (сафед, сиёҳ, малла) ё гуногунранг
(ало, рах-рах ва ғайра.) мешавад. Мӯи баъзе гурбаҳо дарози паҳмоқ, ва баъзеашон
кӯтоҳу маҳин аст. Гурба ҳайвони чолок буда, ба девору дарахт ба осонӣ мебарояд.
Ҳангоми роҳ рафтан нармаки панҷаашро ба замин мемонад ва садо намебарорад.
Чанголи Гурбаро пайҳои чандир дарун кашида меистанд ва танҳо мавриди ба дару
девор часпида баромадаи ё доштани тӯъма берун мешавад.
/////////
قس ترکی استانبولی:
Evcil kedi[2][3] (Felis catus[3] ya da Felis
silvestris catus), küçük, genelde tüylü, evcilleştirilmiş, etobur memeli.
Genelde ev hayvanı olarak beslenenlere ev kedisi,[4] ya da diğer kedigillerden
ve küçük kedilerden ayırmak gerekmiyorsa kısaca kedi denir. İnsanlar kedilerin
arkadaşlığına ve haşarat ve ev zararlılarını avlayabilme yeteneğine önem
vermektedir.
//////////
قس اردو:
بلی یا پالتو بلی، گوشت خور ممالیہ جانور ہے۔
ایک اندازے کے مطابق، انسان نے بلی کو قریباً دس ہزار پہلے سدھائی یا پالتو بنایا۔ [1] بلی آج کے دور میں سب سے عام پالتو جانوروں میں سے ایک ہے۔ افریقی جنگلی بلیوں کی کئی اقسام کو پالتو بلی کے آباؤاجداد سمجھا جاتا ہے۔[2]
//////////
قس اویغوری: مۈشۈك
/////////
Cat
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the cat species that
is commonly kept as a pet. For the cat family, see Felidae. For other uses, see Cat
(disambiguation) and Cats
(disambiguation).
Various types of domestic cat
|
|
Domesticated
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Clade:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
F. catus
|
The domestic
cat[1][5] (Latin: Felis catus) is a small,
typically furry, carnivorous mammal. They are often called house cats when
kept as indoor pets or simply cats when
there is no need to distinguish them from other felids and felines.[6] Cats are often valued by humans for companionship and for their
ability to hunt vermin. There are more than 70
cat breeds; different associations proclaim different numbers according to
their standards.
Cats
are similar in anatomy to the other
felids, with a strong, flexible body, quick reflexes, sharp retractable claws,
and teeth adapted to killing small prey. Cat senses fit a crepuscular and predatory ecological niche. Cats can hear sounds too faint or too
high in frequency for human ears,
such as those made by mice and other small animals. They can see in near
darkness. Like most other mammals, cats have poorer color vision and a better sense of smell than humans. Cats, despite being
solitary hunters, are a social species and cat communication includes the use of
a variety of vocalizations (mewing, purring, trilling, hissing, growling, and grunting), as well as cat pheromones and types of cat-specific body language.[7]
Cats
have a high breeding rate.[8] Under controlled breeding, they can
be bred and shown as registered pedigree pets, a hobby known as cat fancy. Failure to control the breeding of pet
cats by neutering and the abandonment of former household pets has resulted in
large numbers of feral cats worldwide,
requiring population
control.[9] In certain areas outside cats' native
range, this has contributed, along with habitat destruction and other factors,
to the extinction of many bird species. Cats have been known to extirpate a
bird species within specific regions and may have contributed to the extinction
of isolated island populations.[10]Cats are thought to be primarily, though
not solely, responsible for the extinction of 33 species of birds, and the
presence of feral and free ranging cats makes some locations unsuitable for
attempted species
reintroduction in otherwise suitable locations.[11]
Since
cats were venerated in
ancient Egypt,
they were commonly believed to have been domesticated there,[12] but there may have been instances of
domestication as early as the Neolithic from around 9,500 years ago (7,500
BC).[13] A genetic study in 2007 concluded
that domestic cats are descended from Near Eastern wildcats, having diverged
around 8,000 BC in West Asia.[12][14] A 2016 study found that leopard cats were undergoing domestication
independently in China around 5,500 BC, though this line of partially
domesticated cats leaves no trace in the domesticated populations of today.[15][16]
As
of a 2007 study, cats are the second most popular pet in the US by number of
pets owned, behind freshwater fish.[17]In a 2010 study they were ranked the third
most popular pet in the UK, after fish and dogs, with around 8 million being
owned.[18]
&&&&&&&&
سنه متر
بضم سین و فتح نون و ها و فتح میم و تاء هندیه و راء مهمله لغت
هندی است بمعنی نخود طلائی رنک
ماهیت ان
از ادویه هندیه است و آن دانۀ ایست مثلث شکل ظاهر آن زرد و تیره
طلائی و مزغب بزغب سفید و باطن آن سفید و پر از چیزی شبیه بپشم و نبات آن از قبیل تخم
و بیاره و بر مجاور خود پیچد و برک آن ریزه مثلث یعنی سه برک بهم پیوسته
در یک ساق و کل آن کوچک زرد رنک و ثمر آن در غلافی مثلث شکل و در
هر غلافی سه دانه شبیه بدانۀ زعرور و مستعمل دانۀ آن
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و با قوت مسهله
افعال و خواص آن
آشامیدن چهار مثقال تا شش مثقال تخم نرم کوبیدۀ آن به آب سرد مسهل
بلغم خام و غلیظ محترق و مرار سوداوی و بواسیر را نافع آب سرد معین فعل آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
سودانی
بضم سین و سکون واو و فتح دال مهمله و الف و کسر نون و یا لغت عربی
است جمع آن سودانیات آمده کویند سرد است و بفارسی دارکوردار بروسارج نیز و بشیرازی
دارمک نامند
ماهیت آن
طائری است دم آن طولانی و عریض بقدر یک کف دست و خوراک آن ملخ و
حشرات و انکور و کوشت آن بدان سبب بدبو و بهترین آن سبز رنک منقار بلند آنست که باشجار
منقار خود را بزند و کود نماید
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
بسیار مضر دماغ و صاحبان هزال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
سودانی . (ع اِ) شوذنیق . معرب سودنیق
، نوعی گنجشگ . (فرهنگ فارسی معین ) : عطارد دلالت کند بر کبوتر و سار...و مرغ آبی
و سودانی . (التفهیم ). رجوع به سودانیات وسودانیة شود. || سودانیة. زرزور. (فرهنگ
فارسی معین ) (از ابن البیطار). || حبشی و سیاه . (آنندراج ). || (ص نسبی ) منسوب بسودان
. اهل سودان . از مردم سودان . (فرهنگ فارسی معین ).
- شوذنیق .[ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ)
شوذانق . سوذق . سوذنیق . شوذق . شوذنوق . سوذانق . شیذنوق . معرب شاهین . (از المعرب
جوالیقی ص 186، 187، 204). رجوع به مترادفات کلمه شود.
- شیذق . [ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ)
شوذانق . شوذق . شوذنوق . شوذنیق . شیذنوق . چرغ یا شاهین . شیذقان .(از المعرب جوالیقی
). رجوع به مترادفات کلمه شود.
&&&&&&&&
سورنجان
بضم سین و سکون واو و کسر راء مهمله و سکون نون و فتح جیم و الف
و نون بهندی بربری و قسمی را پستهارمک نامند
ماهیت آن
بیخی است شبیه بسیر صحرائی صنوبری شکل با اندک پهنی و سه نوع می
باشد یکی ظاهر و باطن آن هر دو سفید و طعم آن شیرین و دوم ظاهر و باطن آن هر دو زرد
مائل بتیرکی و سرخی و سوم ظاهر و باطن آن مائل بسیاهی و ظاهر آن تیره تر و تلخ طعم
و بهترین آن نوع اول بالیدۀ کرم ناخوردۀ اندک صلب آنست که بدبو نباشد و این مستعمل
در ادویۀ ماکوله و مشروبه از داخل است و دو نوع دیکر باسمیت خصوص سیاه آن و مستعمل
از خارج نه داخل است زیرا که مهلک اند بخناق و برک آن شبیه ببرک کراث و از ان قویتر
و ساق آن بقدر شبری و کل آن زرد و بفارسی شنبلید نامند و شبیه بزنبق کوچکی و کل سیاه
آن سرخ و منبت آن کوهها و قوت آن تا سی سال باقی می ماند
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک و با رطوبت فضلیه و بزعم بعضی سفید آن
در حرارت معتدل
افعال و خواص آن
مسهل اقسام بلغم از اعضای بعیده و اقاصی بدن و با قوت قابضه و مفتح
سدد و جاذب اخلاط لزجه از عمق بدن خصوصا از مفاصل و رافع یرقان و سپرز و با صبر جهت
عرق النسا و نقرس مجرب و با زنجبیل و فلفل بغایت مبهی و جهت مفاصل بسیار مفید و خوردن
نیم درهم آن با زنجبیل و فودنج و زیره و همچنین با شیر تازۀ دوشیده و فانیذ تا سه روز
بغایت محرک باه و تریاق جمیع مفاصل است خصوصا در اوقات ریزش نوازل و ضماد آن با زعفران
و تخم مرغ در تسکین درد استخوان و تحلیل اورام صلبه و با شراب جهت اوجاع مفاصل و با
سرکه و آب حی العالم نیز مجرب و حمول آن با روغن کهنۀ کوسفند و یا کاو جهت اسقاط دانۀ
بواسیر و تسکین درد آن مجرب و ذرور آن مجفف زخمهای کهنه مقدار شربت آن مفردا با زعفران
یک درم و مرکبا با ادویۀ نیم درم تا نیم مثقال بدل آن در اوجاع مفاصل بوزن آن حنا و
نصف وزن آن مقل مضر معده مضرت بسیار و مورث مغص و مضعف معده و جکر مصلح آن کثیرا و
شکر و زعفران و باید که در اوجاع مفاصل با هموزن آن زنجبیل و فلفل که معین و مقوی فعل
آنند استعمال کرده شود و بوئیدن کل آن مفتح سدۀ دماغی و محلل ریاح و درد سربارد و رافع
اذیت سمیت سیاه و سرخ آن اکر کسی خورده باشد قئ فرمودن با شیر کاو تازۀ دوشیده و خورانیدن
فادزهرات است و حبوب و دوا و سفوفات و مطبوخات و معاجین سورنجان در قرابادین مذکور
شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
سوس
بضم سین و سکون واو و سین مهمله بفارسی شیرازی مهک و بیخ آن را
بیخ مهک و باصفهانی مرو و بترکی شیرین بان و بهندی ملهتی جیتهی مدومرتی نیز و بفرنکی
کلیسر بزه نامند
ماهیت آن
اسم نباتیست که در اکثر بلاد بهم می رسد و نبات آن بر روی زمین
پهن می کردد و می چسپد بر آن و قریب بده ذرع دست را فرا می کیرد و بمکانی که بهم رسیده
بدشواری از ان زائل می کردد و غلظت آن از یک انکشت تا بقدر یک قبضۀ دست و زیاده بران
می باشد و برک آن شبیه ببرک مصطکی و کل آن ما بین حمرت و زرقت و اکثر زرد و بیخ آن
بلند و پوست آن سیاه رنک و مغز آن زرد و دو قسم می باشد شیرین و تلخ و مستعمل بیخ شیرین
آنست و لهذا آن را عرق السوس می نامند و مشهور است که باید پوست آن را مقشر نموده استعمال
نمایند و در وجه آن کفته اند که مار آن را بسیار دوست می دارد و خود را بسیار بران
می مالد جهت انسلاخ جلد و تقویت بدن و روشنائی چشم خود مانند رازیانه و نیز کفته اند
که نه از ان جهت است بلکه از جهت حدت و زیادتی یبس آنست و تلخ آن غیر مستعمل جهت آنکه
کفته اند با سمیت است و شیرین آن بعضی با اندک شیرینی و تلخی و قبوضت و بعضی شیرینی
آن غالب و بهترین آن شیرین کم ریشۀ زرد متوسط در غلظت و باریکی مصری آنست که در صعید
مصر می شود و بعد از ان عراقی پس شامی پس هر جا که خوب شود خواه آن بلاد باشد و خواه
هند و خواه غیر آنکه شیرینی آن غالب و تلخی و قبوضت آن بسیار کم باشد و قوت آن تا ده
سال باقی می ماند
طبیعت آن
کرم در دوم و خشک در اول و بعضی کرم در اول و بعضی معتدل در رطوبت
و یبوست و بعضی سرد و خشک دانسته اند و قول اول اصح است و با رطوبت غرویه
افعال و خواص آن
منضج اخلاط غلیظه و مرکبه و مسکن تشنکی و التهاب معده خصوص نقوع
آنکه نمالیده بنوشند و نرم کنندۀ سینه و حلق و در تشنکی حادث از رطوبت چندان نفعی ندارد
و مسهل رطوبات و غاسل اعضای باطنی و مقوی اعصاب و محلل ریاح و مدر بول و حیض و جهت
ربو و خشونت سینه و سوزش آن و حلق و نکوئی آواز و ضیق النفس و علل رئه و کبد و مثانه
و التهاب معده و حرقت بول و امراض دماغی و عصبانی و امراض طحال و بواسیر و تپهای کهنه
و انواع سرفه مکر سرفۀ حادث از اخلاط غلیظۀ زجاجیه که ضعیف العمل است در ان و مداومت
آشامیدن هر روز نیم درم از ان با ربع درم شکر و رازیانه جهت جلای مجاری بدن و نیکوئی
رنک رخسار و طرد ریاح و نفخ و حمیات مزمنه و اکثر امراض مانند صداع و شقیقه و ظلمت
بصر و باعث جلای آنست خصوص که از اول حمل تا اول سرطان بیاشامند و شیخ الرئیس در معالجات
قولنج بارد نوشته که آشامیدن چهار درم اصل السوس در آب سکبینج و فراسیون و با ماء الجبن
نافع است آن را واصل السوس بتنهائی نیز و مجرب است و قئ نمودن بمطبوخ آن مخرج رطوبات
است و اکر تمام دفع نکردد و چیزی بماند باسهال و یا بادرار دفع می کرداند و داخل کردن
آن در مسهلات مطبوخه و همچنین در ادویۀ کبدیه سبک می باشد بر طبیعت و دافع ضرر آنها
است بسبب لزوجت و غرویتی که دارد و اکتحال آن جهت جلای بیاض و تقویت باصره و رفع زردی
آن و ضماد آن با عسل و با موم جهت داخس و با آب بهنکره که کیاه هندیست و در حرف البا
مع النون مذکور شد و یا با آب خالص جهت داء الثعلب با تکرار عمل مفید و ضماد برک تازۀ
آن جهت دفع بدبوئی زیر بغل و میان انکشتان پا مجرب و چوب آن را ابن ماسویه و امین الدوله
کرم و خشک تر از سائر اجزای آن دانسته اند و با قوت جالیه و قابضه و محلله و کفته اند
که سیسارون عبارت از ان است و آتش آن تندتر از اخشاب دیکر و فی الواقع چنین است و در
ایران شیشه کران سنک شیشه را کوبیده در کورها بآتش آن می کدازند و تخم آن را محمد بن
احمد قویتر از سائر اجزای آن دانسته و یوحنا بن سرابیون کفته داخل معاجین باید نمود
و در بصره و نواح آن از درخت سوس بعمل می آید و در جاهای دیکر بهم نمی رسد و مخصوص
بدانجا است و کویند اصل السوس مضر بکرده و سپرز است و مصلح آن در کرده کثیرا و در سپرز
کل سرخ است مقدار شربت آن تا پنج درم بدل بیخ آن در اوجاع صدر بوزن آن کثیرا معجون
با عقید انجیز و رب آنکه بیخ آن را مقشر نموده نیم کوفته و یا شق نموده در طول و در
آب جوش دهند تا قوت آن تمام در آب باز داده شود پس مکرر صاف نموده که دردی در ان نماند
جوش دهند تا غلیظ شود و مانند دوشاب منعقد کردد
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
مهک . [م َ هََ ] (اِ) سوس . شیرین بیان
. گیاهی است به نام شیرین بیان و بیخ آن را اصل السوس گویند. و اصابعالسوس نیز و شیره
ٔ آن را رب السوس نامند. مهکوکی
. مهلوکی .
- بیخ مهک ؛ اصل السوس . اصابعالسوس .
ریشه ٔ شیرین بیان .
- ریشه ٔ مهک ؛ چوب شیرین بیان .
|| قمی سنا. (سنای ملکی ) (در بندرعباس
) ۞ . || خار مهک . رجوع به خارمهک
شود.
////////////
شیرینبیان (نام علمی: Glycyrrhiza glabra)، که به فارسی مَهْک
گفته میشود، گیاهی خودرو از تیرهٔ سبزیآساها، بومی جنوب اروپا، شمال آفریقا و نواحی معتدل
آسیا ست. در اکثر نقاط ایران خصوصاً در شهرستان خاتم مروست و نواحی شرقی و شمال شرقی
و همچنین آذربایجان و شهرستان اقلید به فراوانی میروید. برگهای آن مرکب است و از
۴ تا ۷ زوج برگ به اضافهٔ یک برگچهٔ انتهایی تشکیل یافتهاست که به سبب ترشح شیره، چسبندهاند.
گلهایش مایل به آبی و میوهاش شامل ۵ تا ۶ دانهٔ مایل به قهوهای است. ریشه و
ساقهٔ زیرزمینی آن مصرف دارویی دارد.[۲]
ریشهها و ریزومهای این گیاه دارای پوستی قهوهایرنگ یا سیاه و مغز زردرنگ است.
/////////
قس عربی:
العرقسوس[1] أو نبات السوس[1] نبات شجري
معمر ينبت في كثير من بقاع العالم مثل سوريا ومصر وآسيا الصغرى وأواسط آسيا وأوروبا.
تستخرج من جذور الشجرة مادة العرقسوس،
وهي أكثر حلاوة من السكر العادي ويمكن مضغها أو تؤكل كحلويات. وهناك 12 نوع من جذور
العرقسوس تختلف في الطعم. كما يضاف العرقسوس إلى البيرة والمشروبات الكحولية ليعطيها
رغوة، ويضاف إلى عصير الكوكاكولا والبيبسي كولا. ويمكن مضغ مسحوق العرقسوس مع بذور
اليانسون للكحة أو عمله كشاي.
محتويات [أظهر]
العرقسوس في الطب القديم[عدل]
عرفت الحضارات القديمة في سوريا ومصر والرومان
والعرب هذا النبات وورد وصفه في كثير من المراجع القديمة، وأن منقوعه المخمر يفيد في
حالات القيء والتهيج المعدي. وهذا النبات له قيمة علاجية عالية لدى المصريين منذ قديم
الأزل، وكان يطلق عليه " شفا وخمير يا عرقسوس " لما له من تأثير شافي للعديد
من أمراض الجهاز الهضمي، فهو فعالٌ جداً في علاج حالات قرحة المعدة، وقد أثبتت الأبحاث
الحديثة أن العرقسوس يحتوي على مادة الجلسرهيزين Glycerrhizin والمشتق منها مادة
كاربن أوكسالون Carbenoxolene
التي تساعد علي التئام قرحة المعدة والأمعاء. وعرفت جذور نبتة العرقسوس
منذ أكثر من أربعة ألاف سنة عند البابليين كعنصر مقوي للجسم ومناعته, وقد عرفه المصريون
القدماء وأعدوا العصير من جذوره, وقد وجدت جذور العرقسوس في قبر الملك توت عنخ أمون
الذي تم أكتشافه في عام 1923. فقد كان الأطباء المصريون القدماء يخلطونه بالأدوية المرة
لأخفاء طعم مرارتها وكانوا يعالجون به أمراض الكبد والأمعاء. وكان الطبيب اليوناني
ثيوكريتوس يعالج به السعال الجاف والربو والعطش الشديد.
وقد عرفه الأطباء العرب حيث كان يستخدم
كطعام ودواء ويقول عنه ابن سينا في القانون:
«إن عصارته تنفع في الجروح وهو يلين قصبة
الرئة وينقيها وينفع الرئة والحلق وينقي الصوت ويسكن العطش وينفع في التهاب المعدة
والأمعاء وحرقة البول " وقال عنه ابن البيطار " أنفع ما في نبات العرقسوس
عصارة أصله وطعم هذه العصارة حلو كحلاوة الأصل مع قبض فيها يسير ولذلك صارت تنفع الخشونة
الحادثة في المريء والمثانة وهي تصلح لخشونة قصبة الرئة إذا وضعت تحت اللسان وامتص
ماؤها وإذا شربت أوققت التهاب المعدة والأمعاء وأوجاع الصدر وما فيه والكبد والمثانة
ووجع الكلى وإذا امتصت قطعت العطش وإذا مضغت وابتلع ماؤها تنفع المعدة والأمعاء كما
ينفع كل أمراض الصدر والسعال ويطري ويخرج البلغم ويحل الربـو وأوجاع الكبد والطحال
وحرقة البول ويدر الطمث ويعالج البواسير ويصلح الفضلات كلها»
.
المادة الفعالة في العرقسوس[عدل]
المادة الفعالة في العرقسوس هي الكلتيسريتسن،
وثبت أن عرق السوس يحتوي على مواد سكرية وأملاح معدنية من أهمها البوتاسيوم، الكالسيوم،
المغنسيوم، الفوسفور، ومواد صابونية تسبب الرغوة عند صب عصيره، ويحتوي كذلك على زيت
طيار. في عام (1955- 1960) تم فصل مركب سيترويدي وأطلق عليه اسم حمض الجلسريزيك glycerrhysic acid من جذور نبات العرقسوس
وقد تبين أن هذا الحمض يشبه في بنيته الكيميائية مركب الكورتيزون المعروف إلا أنه يتميز
عنه بخلوه تماما من الآثار الجانبية المعروفة عند التداوي بالكورتيزون خصوصا لمدة طويلة.
تعليق
تحتوي الجذور على الغلسرزين في هيئة أملاح
الكالسيوم والبوتاسيوم لحمض الجلسرزيك وهذا الحامض له تأثير ملطف للالتهابات وله تأثير
فعال في علاج قرح المعدة والإثنى عشر وأمكن بعد ذلك تحضير مشتق منه وهو الكارينكسنول
ويستعمل أيضا في علاج قرح المعدة والإثنى عشر ويعمل عن طريق زيادة إفراز الميوسين الذي
يحمي جدار المعدة وكذلك يوقف نشاط الأنزيمات التي تثبط إفراز البروستاجلاندينات ولها
أهمية في منع حدوث قرح المعدة.
عقار الكاميتداس وهو علاج قوي لقرحة المعدة
مستخرج من نبات العرقسوس، ووجد أن المادة الموجودة في العرقسوس { صابونين } هي التي
تقوم بالأثر العلاجي وتدخل أيضا في الأدوية المعالجة لآلام والحنجرة والكحة وضعف التنفس
كما أنها تصلح كمضاد للإمساك. ويحتوي جذور عرقسوس تسعة مركبات لها تأثير مقشع للبلغم
بالإضافة إلى مركب عاشر له تأثير مضاد لسموم الجسم ويؤخذ من مسحوق عرقوس ملعقة صغيرة
وتوضع في ملء كوب ماء سبق غليه وتترك لمدة خمس دقائق ثم يصفى ويشرب وتكرر العملية ثلاث
مرات في اليوم. مع ملاحظة أن الاستمرار في استعماله لمدة طويلة أو زيادة الجرعة له
تأثيرات سلبية مثل الصداع، ارتفاع ضغط الدم واحتباس السوائل ونقص في البوستاسيوم.
ويستعمل الآن العرقسوس لتحضير مستحضرات
صيدلية مختلفة تفيد في علاج قرحة المعدة، القيء الذي يصاحب الحمل، الحموضة المعدية،
وقد أعطت هذه المستحضرات نتائج مشجعة جدا وتجرى الآن دراسات جدية لزراعة نبات العرقسوس
وفصل حمض الجلسرهيزيك وتصنيعه دوائيا.
أما آخر الأبحاث عن قدرة الجلسرين، وهو
أحد مكونات خلاصة العرقسوس على شفاء مرضى الالتهاب الكبدي عامة وخاصة الالتهاب الكبدي
الناتج من فيروس سي، وقاموا أيضاً بنشر أبحاث توضح فاعلية هذه المادة في وقف نمو السرطان
الذي يصيب الكبد، ووصل اقتناع الهيئات الصحية باليابان بهذا الأمر إلى تسجيل مستحضر
طبي تحت اسم " نيو مينو فاجن سي القوي " بوزارة الصحة اليابانية، والذي يستخدم
بصفة رسمية في الآونة الأخيرة في علاج الالتهاب الكبدي سي.
طرق الاستعمال[عدل]
لعلاج الإسهال وتليين الأمعاء يسحق 40
جراماً من العرقسوس مع 40 جراماً من زهر الكبريت و40 جراماً من الشمر و60 جراماً من
السنا مكي و200 جرام من سكر النبات، يمزج الجميع وتؤخذ ملعقة واحدة مساء كل يوم لتليين
الأمعاء، وملعقتان صغيرتان مساء كل يوم لإسهال المعدة.
ـ جذور العرقسوس تخلط مع الجنسنغ وتغلى،
وتؤخذ يومياً كشراب مقو عام وخاصة للقلب.
ـ يفضل عدم تناول العرقسوس في حالات فرط
ضغط الدم؛ لأنه يسبب احتباس السوائل.
وصفة لعلاج القرحة المعدية والاثنا عشرية
500غ مسحوق عرق السوس 100غ عسل نحل منزوع
الرغوة، يمزجان جيدا يؤكل منه ملء ملعقة على الريق وقبل النوم.
ويعتبر الأطباء الألمان أكثر انفتاحاً
من غيرهم في استعمال الأدوية العشبية ولذلك قامت دراسات موسعة على كثير من الأعشاب
التي يمكن ان يستفاد منها في مجال الرعاية الصحية ومن ضمن تلك الأعشاب جذور عرقسوس.
لقد اعتبره الدستور الألماني مع بعض الدساتير العالمية الأخرى أحد الأعشاب الهامة في
علاج أمراض كثيرة ومن أهمها قرحة المعدة والاثني عشر ويحتوي عرقسوس على عدة مركبات
مضادة للقرحة ومن أهمها مركب حمض الجلاسيرازين (Glycyrrhizic acid) الذي يشبه تأثيره
تأثير الكورتيزون ولكنه لا يسبب التأثيرات الجانبية التي يسببها الكورتيزون وهو مضاد
للالتهابات ويعتبر عرقسوس من أفضل المواد لعلاج عسر الهضم الناتج عن القرحة والجرعة
من مسحوق عرقسوس هي ملعقة صغيرة في ملء كوب ماء سبق غليه وتقلب جيداً ثم تغطى مدة ما
بين 10 15دقيقة ويشرب بمعدل ثلاثة أكواب في اليوم. ويفضل استخدامه بعد الأكل بساعتين
ولا تزيد مدة استعماله على ستة أسابيع وعلى المرضى المصابين بارتفاع ضغط الدم ومرضى
السكر ومرضى القلب والذين يعانون من أمراض السمنة والحوامل عدم استعمال عرقسوس ويمكنهم
استبداله بأحد الأعشاب الأخرى.
عرقسوس لأمراض الأعصاب
و عرقسوس يكون مؤثرا في علاج حالات الالتهاب
الكيسي والتهاب الأوتار مثله مثل الكورتيزون شائع الاستخدام ومن المعروف ان المادة
التي تشبه الكورتيزون في عرقسوس هي جلسراتيك لا تسبب الأضرار الجانبية التي يسببها
الكورتيزون مثل زيادة الوزن وسوء الهضم واضطراب النوم وضعف المناعة تجاه العدوى، ويمكن
استخدام ملء ملعقة صغيرة من مسحوق عرقسوس مرة إلى مرتين في اليوم مع ملاحظة عدم استخدامه
من قبل الأشخاص المصابين بارتفاع في ضغط الدم.
عرقسوس لأمراض الصدر
يؤخذ ملء ملعقة من مسحوق جذور عرقسوس ويوضع
في ما مقداره ملء كوب ماء مغلي ثم يشرب بمعدل ثلاثة أكواب في اليوم وعلى الأشخاص الذين
يعانون من ارتفاع ضغط الدم عدم استعمال هذه الوصفة وهذه الوصفة صالحة أيضاً للأطفال.
أخرى: علاج الكحة فيستعمل مسحوق عرق السوس
بمقدار ملعقة صغيرة تذاب في ملء كوب ماء وتشرب مرتين في اليوم.
عرقسوس علاج للصدفية
لقد تحدثنا عن عرقسوس كثيراً الذي يستخدم
على نطاق واسع في جميع أنحاء العالم وقد ذكرنا انه يحتوي على مركب يشبه إلى حد ما تأثير
الهيدروكورتيزون ولكنه لا يعطي الأضرار الجانبية التي يسببها الكورتيزون والطريقة ان
يؤخذ مسحوق عرقسوس الناعم ويخلط مع فازلين وتدهن به المناطق المصابة.
العرقسوس ضد أنواع الإصابات الفطرية
لقد وجد أن العرقسوس يحتوي على 125مركباً
مضاداً للفطريات ويعتبر أكثر النباتات المسجلة غنى بهذه المركبات. ويقول الدكتور أدولي
أنه لم يجد أنجع علاجاً للفطريات منه والطريقة أن يعمل خلاصة مركزه من عرقسوس وذلك
بأخذ حوالي ملء 5ملاعق شاي من المسحوق ووضعها على ملء كوب ماء ثم أدهن المناطق المصابة
بالسائل بواسطة قطعة قطن وذلك مرتين إلى ثلاثة مرات في اليوم.
وإذا ما تم خلط العرقسوس بالعسل فإنه يعد
علاجًا لفيروس الهربس الذي يصيب الشفاه وسقف الحلق، كما أن به مواد لها تأثير فعال
في قتل بعض أنواع الخلايا السرطانية بالإضافة إلى أنه مقوٍّ لجهاز المناعة للجسم، وذلك
لقدرته على حفز الجسم على إفراز مادة لها تأثير قوي على وقاية خلايا الكبد من التليف
والإصابة بفيروسات الكبد.
ومن المعروف دائمًا أن أي مادة مضادة للالتهاب
والروماتيزم تؤثر تأثيرًا سلبيًا على المعدة، وقد يؤدي ذلك إلى حدوث قرحة في المعدة،
ولكن من العجيب (سبحان الله) أن نجد مادة طبيعية مضادة للالتهاب والروماتيزم، وهي نفسها
تقي وتعالج الجسم من قرحة المعدة والاثني عشر، وذلك لأن هذه المادة تبطن جدار المعدة
من الداخل لتساعد أماكن القرح على الالتئام وتحميها من حموضة المعدة.
كما نجد أن هذا النبات يعمل بطريق غير
مباشر على حفز خلايا النخاع على تكوين كرات دم حمراء، ما يساعد على علاج الأنيميا ويخفف
تقلصات الأمعاء الناتجة عن استخدام بعض أنواع الملينات، كما أنه مهدئ للمعدة والأمعاء،
ويستخدم العرقسوس في علاج بلهارسيا المستقيم، لأن المواد الصابونية الموجودة به تساعد
على قتل بويضات البلهارسيا.
ولكن لا يستخدم العرقسوس مع مريض الضغط
المرتفع لأنه يساعد على الاحتفاظ بالماء داخل الجسم أطول فترة ممكنة، مما يؤدي إلى
التورم وزيادة الضغط، وتزول هذه الأعراض بمجرد التوقف عن تناوله، ولكن ينصح مريض هبوط
الضغط بتناوله بصورة منتظمة.
عرق السوس لعلاج حرقة القلب " استرجاع
محتويات المعدة الحمضية في اتجاه المريء"
تحتوي جذور عرقسوس على مادة صابونية تعرف
باسم جلسرايزين ذات طعم حلو تفوق درجة حلاوتها أكثر من خمسين مرة من السكر الناتج من
قصب السكر، وعسل النحل وعندما تتحلل مائياً أو انزيميا يتكون مركباجلوكوني يعرف باسم
الجليسيريتين مع جزئين من حامض الجلويورونيك. كما يحتوي على سكر ونشا وحمض الجليسيرين
واسبارجين وأملاح البوتاسيوم والكالسيوم وهرمونات جنسية وصبغات صفراء.
يقول الدكتور مايكل موراي اخصائي الطب
الطبيعي والمشارك في تأليف موسوعة الطب الطبيعي والعديد من الكتب الدراسية عن التغذية
والمعالجة بالطبيعة، إن العرقسوس المنزوع منه مادة الجليسريزين يعالج كلاً من حرقة
القلب وقرحة المعدة والمريء بنجاح. واثبت العديد من الدراسات ان جذورعرقسوس مضادة للتقلص
وهي تقلل إنتاج حامض المعدة وبالتالي تقلل من حرقة القلب. وعرقسوس آمن بجرعات لا تزيد
عن ثلاثة اكواب في اليوم والاستعمال لمدة أكثر من 6اسابيع أو تناول كميات أكبر قد يسبب
صداعاً وكسلاً واحتباساً للماء والصوديوم وفقداناً زائداً للبوتاسيوم وارتفاعاً في
ضغط الدم. ان كوباً من شاي عرقسوس من وقت لآخر يقيك من حرقة القلب ويعد أمناً. نقلا
عن جريدة الرياض.
عرق السوس.. مضاد للالتهابات وأمراض الروماتيزم
مرض باجيت الذي يصيب العظام ويتزايد ببطء
ومن علاماته الاختلال العضوي وتبادل عمليات الهدم والبناء. فالعظم السليم يتبدل تدريجياً
بكمية كبيرة من العظم الشاذ الذي يحتوي على كمية قليلة من الكالسيوم ويفتقد للتركيب
المناسب للتقوية المثلى للعظام. ويؤثر مرض باجيت غالباً على عظام الحوض والعمود الفقري
والفخذين والجمجمة والوركين وقصبتي الساقين والذراعين العلويين. وينتشر المرض بين الرجال
فوق سن الأربعين، ولكن النساء يتأثرن به أيضاً، وفي بعض الحالات تم تسجيل المرض في
البالغين الصغار.
وتطرقنا إلى أعراض هذا المرض فذكرنا أن
مرض باجيت لا يسبب في مراحله الأولى أي أعراض بالرغم أنه قد يسبب بعض الآلام البسيطة
في العظام المصابة. ومع تطور المرض تصبح آلام العظام أكثر حدة وتستمر لفترة أطول، وخصوصاً
أثناء الليل، وتزداد الآلام سوءاً مع بذل أي مجهود، ويؤدي مرض باجيت للعظام إلى حدوث
آلام في الرقبة أو الظهر وآلام أو تصلب في المفاصل المصابة.
وحدوث كسور غير مفسره، وفقد للسمع، وصداع
ودوخة ورنين بالاذن، وقصور في الحركة. ويتبع المرض نمطاً معيناً تتبادل فيه فترات التحسن
مع فترات تفاقم حدة المرض. ومع الوقت فإن فترات التفاقم تزداد سوءاً، وفي بعض الأحيان
تتأثر بعض المفاصل المجاورة للعظام المصابة وقد يحدث التهاب عظمي مفصلي. ومع مرور الوقت،
تظهر تشوهات أيضاً مثل تقوس الساقين وازدياد الشكل البرميلي للصدر، وانحناء العمود
الفقري، وتضخم الجبهة.
أما المضاعفات فأشرنا إلى أنها تظهر متأخرة
مثل حصوات الكلى وقصور القلب الاحتقاني والصمم أو العمى وارتفاع ضغط الدم، والنقرس.
وفي حوالي 5٪ من الحالات تحدث تغيرات سرطانية
تؤدي إلى حدوث سرطان العظام، وينخفض إلى حد ما متوسط العمر المتوقع للأشخاص المصابين
بمرض باجيت، ولكن بعضهم يعيش بالمرض من 10-15 سنة على الأقل.
نبات معمر يصل ارتفاعه إلى مترين، أوراقه
داكنة وازهاره صفراء فاتحة يعرف أيضاً باسم السوس المخزني وعلمياً باسم Glycyrrhiza glabra الموطن الأصلي للنبات
في جنوب شرقي أوروبا وجنوب غرب آسيا ولكنه يزرع اليوم على نطاق واسع.
يحتوي جذر عرقوس على صابونينيات ثلاثية
التربين وفلافونيدات وسكاكر متعددة وستيرولات وكومارنيات واسباراجين.
يستخدم عرق السوس على نطاق واسع فيعتبر
من أقوى المضادات للالتهابات ومقشع للبلغم ومسهل معتدل كما يستخدم ضد أمراض الروماتزم
حيث يحتوي على مواد تشبه في تأثيرها الهيدروكورتيزون. كما أنه مولد للاستروجين يستخدم
بمقدار ملء ملعقة صغيرة من مسحوق الجذر على ملء كوب ماء مغلي ويترك لينقع لمدة عشر
دقائق ثم يصفى ويشرب بمعدل ثلاث مرات في اليوم بعد الوجبات. ويجب عدم استخدامه من قبل
المصابين بضغط الدم المرتفع.[2] يحتوي عرق السوس على صابونبينات ثلاثية التربين وهي
عبارة عن غليسريزين تصل نسبته إلى 6% كما يحتوي على ايزوفلافونات وهي ليكيريتين وايزوليكيريتين
وفورمونونينيتين كما يحتوي على متعددات السكايروستيرولات وكومارينات واسباراجين يستخدم
عرق السوس كمضاد للالتهابات ومقشع للبلغم ومسهل معتدل. وقد بينت الأبحاث ان الغليسيريزين
عندما يتفكك في الأمعاء يكون له مفعول مضاد للالتهاب ومضاد للروماتزم شبيهة بمفعول
الهيدروكورتيزون وغيره من الهورمونات الكورتيكورتيزونية، فهو ينبه إنتاج الغدد الكظرية
للهورمونات، ويخفض تفكيك السترويدات في الكبد والكلى. يقوم عرق السوس على تخفيض افرازات
المعدة لكنه ينتج مخاطاً كثيفاً وقائياً لبطانة المعدة مما يجعله علاجاً فعالاً في
حالات التهابات المعدة والأيزوفلافونات الموجودة في عرق السوس مولدة للأستروجين وقد
بينت الدراسات في اليابان عام 1985م على أن الغليسريزين فعال في علاج التهاب الكبد
المزمن وتشمع الكبد. كما وجد أن عرق السوس يثبط جرثومة المعدة وقد نشرت هذه الدراسة
في مجلة العلوم الصيدلية المصرية عام 1993م. يؤخذ عرق السوس بمعدل ملعقة صغيرة تضاف
إلى نصف كوب ماء شرب وتمزج جيداً ثم يشرب بمعدل ثلاث مرات في اليوم احداها على الريق
والأخيرة عند النوم. مع ملاحظة عدم استخدامه من قبل الأشخاص الذين يعانون من ضغط الدم
المرتفع.
ينصح بعدم الإكثار من شرب العرقسوس للمصابين
بارتفاع الضغط
خصائص طبية[عدل]
منفث للبلغم
يقوي جهاز المناعة
مضاد للفيروسات
مضاد حيوي يعالج العدوى بالجهاز التنفسي
مضاد للحساسية
يعالج الكحة والتهاب الحلق ويلطفه
يزيد المادة المخاطية التي تحمي جدار المعدة
وتقلل إفراز الحامض بها
يساعد علي التئام القرحة.
يعالج الإكزيما (كدهان)
يهضم الطعام
يساعد علي شفاء الالتهاب الكبدي
يفيد في سن اليأس وتنظيم العادة الشهرية.
لكن هناك محاذير عليه لأن به مادة Glycyrrhetinic acid ترفع ضغط الدم وتسبب
احتباس الماء بالجسم والإقلال من عنصر البوتاسيوم وزيادة الصوديوم.
السكر الذي يحتويه العرقسوس يمكن تناوله
بأمان بواسطة مرضى السكر
مصدر[عدل]
موسوعة الأعشاب الطبية - أحمد محمد عوف
مراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب قاموس المورد،
البعلبكي، بيروت، لبنان.
^ نقلا عن جريدة الرياض الاثنين 14 رمضان
1426هـ - 17 أكتوبر 2005م - العدد 13629
/////////////
قس آذری:
Şirinbiyan
(lat. Glycyrrhiza glabra)[1] — biyan cinsinə aid bitki növü.[2]
Şirinbiyan
bitkisi Paxlalılar fəsiləsinə daxildir. Biyan latın dilində qlisseraza deməkdir.
Lüğəti mənası şirin kök deməkdir. Biyan cinsinin dünya florasının tərkibində 18
növü yayılmışdır. Azərbaycanda 8 növünə təsadüf olunur. Bunlardan ən geniş
yayılanı şirinbiyandır – Glyeyrrhiza glabra. Bu, çoxillik yarımkol bitki olub,
iri yeraltı kök sisteminə malikdir. Ana kökdən yanlara çoxlu xırda yan köklər
ayrılır. Biyanı qiymətli edən də məhz bu kök və kökümsovlardakı müxtəlif mənşəli
maddələrdir.
//////////
قس دیوِهی (مالدیوی):
ވޭމުއި(އިނގިރޭސި ބަހުން: Glycyrrhiza glabra)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Liquorice) އަކީ ބޭހުގެ ތެރޭގައި ގެންގުޅޭ އެއްޗެކެވެ.
މިއީ ގަހެއްގެ މުލެކެވެ. ވޭމުއީގައި ކައްކާ ސަރުބަތެއް ހުރެއެވެ. ވޭމުއި ސަރުބަތަކީ
މޭގެ އެކިއެކި ބައްޔަށް ރަގަޅު ބޭހެކެވެ. ވޭމުއި ގަސް ހެދެނީ ގާތްގަނޑަކަށް 1 މީޓަރުގެ
އުސްމިނަށެވެ. ވޭމުއި ގަހުގެ ފަތުގެ ބޮޑުމިނުގައި 6-3 އިންޗި ދިގުމިން ހުރެއެވެ. ވޭމުއި
ގަހުގެ މަލުގެ ދިގުމިން ބައި އިންޗި ވަރު ހުރެއެވެ. ވޭމުއި ގަހުގެ ކޮންމެ ފަތް ކޯންޏެއްގައި
ފަރާތަކު 17-7 އާއި ދެމެދުގެ އަދަދަކަށް ވަކި ފަތް ހުރެއެވެ. ވޭމުއި ގަހުގައި އަޅާ
ތޮޅީގެ ދިގުމިނުގައި 1 އިންޗި ވަރުހުރެއެވެ. އެތޮޅީގެ ތެރޭގައި ކުދިކުދި އޮށްތަކެއް
ހުރެއެވެ. ވޭމުއި އާންމުކޮށޮ ހެދޭ ކަމަށް ފާހަގަ ކުރެވިފައިވަނީ ދެކުނު ޔޫރަޕާއި އޭޝިޔާގެ
ގައުމުތަކުގައެވެ.
///////////
قس باسای اندونزی:
Akar
manis atau 'Licorice' atau 'Liquorice' adalah akar Glycyrrhiza glabra. Tanaman
akar manis ini merupakan tanaman sejenis polong-polongan yang berasal dari
Eropa Selatan dan beberapa bagian wilayah Asia. Nama liquorice berasal dari bahasa
Yunani kuno yang artinya "akar manis". Akar manis termasuk tanaman
tahunan berbentuk terna dan dapat tumbuh sampai satu meter dengan daun yang
tumbuh seperti sayap (pinnate) yang panjangnya 7 sampai 15 cm. Daun-daunnya
dapat berjumlah 9-17 helai dalam satu cabang. Bunga akar manis tersusun secara
inflorescens (berkelompok dalam satu cabang),warnanya berkisar dari keunguan
sampai putih kebiru-biruan serta berukuran panjang 0,8-1,2 cm. Buah akar manis
berpolong dan berbentuk panjang sekitar 2-3 cm, dan mengandung biji.[1[
///////////
قس عبری:
שוש קירח (שם מדעי: Glycyrrhiza glabra; מכונה גם אקסוס,
ליקוריץ) הוא צמח עשבוני רב שנתי בעל פרח פרפרני, ופרי תרמיל שטוח המכיל עד שבעה זרעים.
הצמח מתפשט באמצעות מערכת של קני שורש המסתעפים בקרקע.
שמו המדעי מגיע מהמילים היווניות
מתוק - glykys ושורש
- rhiza. מקור השם העברי הוא בארמית, ומוזכר בתלמוד בבלי, מסכת סוכה, דף י"ב,
עמוד ב'.[1][דרושה הבהרה]
///////////////
قس کردی:
Sûs,
meyan (glycyrrhiza glabra), riwekeke bejî ye, li ser zilekî heşin dibe. Ji
famîleya baqilan e. Koka sûsê şîrîn e. Koka wê dikutin û dikin nav avê. Ew av
reng digire û wek çayê reşengî dibe. Havînê li bajaran ava sûsê pirr tê firotin.
///////////
قس ازبکی:
Qizilmiya,
shirinmiya — dukkakdoshlarga mansub koʻp yillik ildizpoyali begona oʻt. Poyasi
sershox, dagʻal, boʻyi 40— 150 sm, tik oʻsadi. Barglari murakkab, toq patsimon,
uzunchoq. Gullari binafsha rang , shoda toʻpgulga yigʻilgan. Mevasi choʻzinchoq
dukkak. Apr.iyunda gullab mevalaydi. Urugʻi va vegetativ usulda
ildizpoyalaridan koʻpayadi. Ildiz sistemasi kuchli rivojlanadi, 3 m
chuqurlikkacha kirib boradi. Ildizpoyalaridan yer usti novdalari hosil boʻladi,
urugʻi qattiq qobiqli, 30—35° trada koʻkaradi. Oʻrta Osiyoning hamma r-nlarida,
jumladan, Toshkent, Fargʻona, Qashqadaryo viloyatlarida tarqalgan. Hamma
chopiqtalab ekinlar, ayniqsa, beda va donli ekinlar orasida uchraydi, sugʻorish
kanallari boʻylari, ariq yoqalari, bogʻ va uzumzorlarda oʻsadi.
Kurash
choralari: yerni haydashda ildiz qoldiqlarini yoʻqotish; nihollari paydo
boʻlgach, ekin qator oralariga chuqur ishlov berish; don ekinlariga
gerbitsidlar purkash.
////////////
قس ترکی استانبولی:
Meyan
(Glycyrrhiza glabra), yaklaşık 120–150 cm'e kadar boylanabilen, Baklagiller
ailesinden çok yıllık bir çalımsı bitkidir. Anavatanı Rusya ve Çin'dir.
Küçük,
mavimsi, mor çiçekleri 0,8–1,2 cm boyundadır. 7–15 santimetre boyunda
yaprakları ve toprağın altında boyu 1 metreye ulaşan bir kök yapısı vardır.
Akdeniz ülkelerinde, güneydoğu Avrupa'da ve Asya'nın bazı kesimlerinde yetişir.
///////////
Liquorice
From Wikipedia, the free
encyclopedia
For other uses, see
Liquorice (disambiguation).
Liquorice
Illustration Glycyrrhiza
glabra0.jpg
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Eudicots
(unranked): Rosids
Order: Fabales
Family: Fabaceae
Subfamily: Faboideae
Genus: Glycyrrhiza
Species: G. glabra
Binomial name
Glycyrrhiza glabra
L.[1]
Synonyms
Glycyrrhiza glandulifera
Waldst. & Kit.[1]
Glycyrrhiza glabra - MHNT
Liquorice, or licorice,
(/ˈlɪkᵊrɪʃ/ lik-(ə-)rish or /ˈlɪkᵊrɪs/ lik-(ə-)ris)[2] is the root of
Glycyrrhiza glabra from which a sweet flavour can be extracted. The liquorice
plant is a herbaceous perennial legume native to southern Europe and parts of
Asia, such as India. It is not botanically related to anise, star anise, or
fennel, which are sources of similar flavouring compounds.
Most
liquorice is used as a flavouring agent for tobacco, particularly US blend
cigarettes, to which liquorice lends a natural sweetness and a distinctive
flavour and makes it easier to inhale the smoke by creating bronchodilators,
which open up the lungs.[3][4] Liquorice flavours are also used as candies or
sweeteners, particularly in some European and Middle Eastern countries. Liquorice
extracts have a number of medical uses, and they are also used in herbal and
folk medications. Excessive consumption of liquorice (more than 2 mg/kg/day of
pure glycyrrhizinic acid, a liquorice component) may result in adverse effects,
and overconsumption should be suspected clinically in patients presenting with
otherwise unexplained hypokalemia and muscle weakness.[5]