سکرجه
بفتح سین و فتح کاف و سکون را و فتح جیم و ها
ماهیت آن
امین الدوله کفته نباتی است برک آن شبیه ببرک مورد و در وسط
آن خاتمی شبیه بچشم و بحی العالم کبیر شباهتی دارد
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل سودا است و جهت صلابت سپرز نافع مولف تذکره حب الشوک
دانسته
سکوه
بفتح سین و ضم کاف و فتح واو و ها
ماهیت آن
نام درختی است که در بلاد هند و بنکاله بسیار بهم می رسد و
بسیار عظیم و بلند می کردد و چوب آن را در ان بلاد در عمارات بکار می برند و می کویند
که درخت آن چون کهنه شود پوست آن را از ان جدا کنند و در زیر پوست آن رال که آن را
قیقهر و قنقهر نیز نامند برمیآید چنانچه کافور که می کویند از زیر پوست درخت کهنۀ کافور
و در جوف درخت آن نیز در حین بریدن و تخته کردن برمی آید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
سکرجه . [ س ُ رُ ج َ / ج ِ ] (اِ) امین الدوله گوید: نباتی
است برگش شبیه به برگ مورد در وسط آن خاتمی شبیه به چشم و بحیی العالم شباهتی دارد
گرم و خشک و جهت صلابت سپرز نافع و مسهل سودا است و مولف تذکره گوید حب السواک است
. (تحفه حکیم مومن ). و اسکرجه [ سکرجه ] من
مائه [ ماء بادروج ] تنفع من سوءالنفس . (ابن بیطار ج 1 ص 76). رجوع به اسکرجه شود.
- اسکرجة. [ اُ ک ُ رُج ْ ج َ ] (معرب ، اِ) فارسی معرب و
ترجمه آن «مُقَرّب الخل ّ» است و عرب آنرا
استعمال کرده . ابوعلی گوید: فان حُقّرت حذفت الجیم و الراء فقلت اسیکرة، و ان عوضت
من المحذوف قلت اُسیکیرة و چنین است قیاس تکسیر گاه ضرورت . (المعرب جوالیقی چ احمد
محمد شاکر صص 27 - 28). دزی وجه اشتقاق جوالیقی را خطا میشمارد، و کلمه را صورت دیگری
از سُکُرﱡجَة میداند. (دزی ج 1ص 23). و رجوع به سکرجه در همین لغت نامه و المعرب جوالیقی
ص 197 شود. اسکوره ای که مقدار پنج مثقال آب گیرد. ظرفی که گنجایش پنج مثقال آب داشته
باشد.
- اسکرجه صغیره ؛
وزنی معادل سه اوقیه . (مفاتیح ).
- اسکرجه کبیره ؛
وزنی معادل 9 اوقیه . (مفاتیح ).
و اسکرجه کبیره را
قوطول و طولون نیز گویند. (مفاتیح العلوم ). و رجوع به سکّره شود.
////////////
درخت مسواک، چوج (نام علمی: Salvadora
persica)، شناخته میشود،[۱] اراک (به عربی: الأراک)، (به هندی: پیلو)، درختی
است همیشه سبز که از چوب آن مسواک میسازند.
ارتفاع درخت اراک بین دو تا پنج متر است. شاخههای آن باریک
و گرد، و برگهای آن به خاطر وجود ماده روغنی سبز رنگ، درخشان است، و شیرهای به رنگ
زرد مایل به سبز روشن از آن خارج میشود. از گل آن میوهای شبیه به گیلاس بدست میآید
که به صورت خوشه و خوردنی است.
آب و هوای گرم و استوائی محل مناسبی برای رشد این درخت است.
درخت اراک در مناطقی از ایران، حبشه، سودان، عربستان، مصر، هند، یمن یافت میشود.
مهمترین نواحی رویش آن در ایران لار، بندرعباس، میناب، مکران
و چاه بهار است.[۲][۳][۴]
محتویات [نهفتن]
۱ نامهای دیگر
۲ میوه
۳ خواص دارویی
چوب درخت اراک
۴ نکته
۵ جستارهای وابسته
۶ نگارخانه
۷ منابع
نامهای دیگر[ویرایش]
شجرة السواک، درخت شور، درخت شوره، حمض، چوج، سواک.[۲]
میوه[ویرایش]
میوه درخت اراک را هنگامی که سبز است خمط و جهاض مینامند
و هنگامی که برسد سیاه میشود و به آن وجهاد و بریر و مرد و کباث گویند.[۲]
گل و میوه اراک
خواص دارویی چوب درخت اراک[ویرایش]
چوب درخت اراک حاوی تانن، ترکیبات گوگردی، ترکیبات ایزوتیوسیاناید،
سنجرین، کلر، کلراید، سیلیکا، تری میتل آمین، فلورین، فلوراید، سیلیس، سیلیسیم، بیکربنات
سدیم میباشد که این مواد دندانها را سفید و ضد عفونی و پاکیزه میکنند، از پوسیدگی
دندان و به وجود آمدن پلاک و خونریزی لثه جلوگیری کرده و باعث تقویت لثه و استحکام
دندان میشوند.
چوب درخت اراک دارای مواد خوشبو کننده روغنی است که دهان را
خوشبو میکند.
اسید انیسیک موجود در چوب درخت اراک به دفع خلط از سینه کمک
میکند، اسید اسکوربیک و ماده سیتوسیترول موجود در چوب این درخت اراک باعث تقویت شریانهای
خونی غذارسان به لثه، میشوند. وجود مادهای به نام انثرالیتون در چوب درخت اراک در
تقویت اشتهای غذا خوردن و تنظیم حرکت رودهها مفید است.[۳][۴]
نکته[ویرایش]
پرسیکا در لاتین به معنی ایرانی است، استفاده از لفظ پرسیکا
بدین معنی است گه گیاه شناس مشهور لینه، این گیاه را نخستین بار در ایران دیده و نامگذاری
کرده است.[۴]
جستارهای وابسته[ویرایش]
چوب مسواک
نگارخانه[ویرایش]
Salvadora persica (Peelu) W IMG 6937.jpg
Salvadora persica (Peelu) W IMG 6939.jpg
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ ولیالله مظفریان، درختان
و درختچههای ایران، صفحه ۸۴۵
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ اراک، لغتنامه
دهخدا
↑ پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ أحمد حسین
خلیل حسن، دانشگاه الأزهر، برگردان: اسحاق رسولی درمیان، دایرة المعارف اعجاز در قرآن
و سنت، سایت شفق
↑ پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ دنیای تغذیه،
شماره ۸۱، دکتر محمدحسین صالحی سورمقی، پرتال نور
مظفریان، ولیالله. درختان و درختچههای ایران. تهران: فرهنگ
معاصر، چاپ سوم ۱۳۸۹. شابک ۹۶۴-۸۶۳۷-۰۳-۲
////////////
الأراك (الاسم العلمي: Salvadora
persica) هو نوع معمر دائم الخضرة من جنس الأراك من الفصيلة الأراكية يكثر
في وديان تهامة.[1]
محتويات [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
أوراقه يظهر طعمًا طيبًا ورائحة زكية عند تذوقه وتمتد جذوره
تحت الأرض زهوره صفراء صغيرة يثمر في الصيف على شكل عناقيد كعناقيد العنب وثمره لونه
أحمر يشبه ثمر العوسج والغرقد وعند نضجه يصبح لونه أسود. ترعى الأبل على أغصانه وتأكل
البشر والطيور من ثمره ويسمى الكباث كما يكتسب حليب الماشية التي تأكلها رائحة زكية.
أوراق وأزهار الأراك في ولاية أندرا براديش، الهند.
أزهار وفاكهة الأراك في ولاية أندرا براديش، الهند.
أخذت بعض الدول العربية التي تكثر فيها الصحاري بزراعة نبات
الأراك لتثبيت التربة الرملية ولفوائده الأخرى. ويعتبر الأراك من أفضل الأشجار التي
يتخذ منها السواك. وقد أسست [جمعية خاصة للآراك باسم (مرضاة) MARDAT]
لنشر ما كشف مؤخراً من كشوفات غير مسبوقة حول أهمية استعماله وفوائده على الصحة الشمولية
وخاصة الصحة الإدمانية.
معرض الصور[عدل]
الأراك في ولاية أندرا براديش، الهند.
الأراك في ولاية أندرا براديش، الهند.
خصائص الأراك[عدل]
هناك خصائص كيميائية لعود شجرة الآراك ثمة دراسات تحليليه
أجريت في بعض الجامعات الألمانية بطلب من الباحثين المهتمين بتطوير معاجين الأسنان
فوجدوا ان عود الآراك يحتوي على عنصر الفلورين وهو عنصر مقاوم ضد التأثير الحامضي وكذالك
عنصر الكلور وهو عنصر يقوم بإزالة الصبغات وكذالك سلفايوريا وهي مادة تقاوم وتقضي على
البكتيرياء وقد أوصى مجمع معالجة الأسنان في ألمانيا مصانع معاجين الأسنان بإضافة هذه
المادة للمعاجين. وهناك خصائص أخرى لعود الأراك حيث أن عود شجرة الأراك يغني عن الفرشاة
والمعجون حيث أنه العود عبارة عن فرشاة وخصائص الكميائية للعود تغني عن المعجون ،وكذالك
عود شجرة الآراك أوفر في المال من الفرشاة والمعجون ،وكذالك استخدام عود شجرة الآراك
فيه إقتداء بما كان يفعله الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم بالأستواك بعود شجرة الآراك
.
انظر أيضاً[عدل]
الأراك
سواك
السواك في الإسلام
وصلات خارجيه[عدل]
الأراك في موقع منظمة الأغذية والزراعة
الأراك
مجلة البحوث الإسلامية
مراجع[عدل]
^ معجم البلدان - ياقوت الحموي - ج2 صفحة 63
▼ ع ن ت
أنواع الأراك
أراك جنوبي · أراك
ثنائي الأزهار · أراك دائري الأوراق · أراك رؤيسي
· أراك زيتوني · أراك ستوكي · أراك سميك العروق · أراك ضيق الأوراق · أراك عثكولي
· أراك فارسي · أراك مادوري · أراك هندي
· أراك وايتي · أراك وايتياني · أراك كونيجي
· أراك وبري ·
////////////
به باسای اندونزی پوهون سواک:
Pohon
siwak (Salvadora persica, pohon sikat gigi, kayu
sugi, bangsa Arab menyebutnya pohon Arak, Galenia
asiatica, Pilu, Salvadora indica) adalah
sejenis pohon yang termasuk ke dalam spesies Salvadora.[1][2]
Salvadora
persica memiliki fungsi anti-urolithiatik.[3] Dahan
dan akar pohon ini selama berabad-abad digunakan sebagai pembersih gigi
alamiah, sebagai mana dahan ranting yang berserat dan lembut telah
direkomendasikan oleh Organisasi Kesehatan Dunia (WHO) untuk
membersihkan gigi dan mulut secara alami. Penelitian menunjukkan bahwa di dalam
serat pohon ini mengandung bermacam-macam zat yang sangat bermanfaat,
seperti fluoride, abrasive, antiseptik, astringent, deterjen,
dan enzyme inhibitor. [4][5] [6][7] [8][9]
///////////
به سواحلی مسواکی:
Mswaki au
msuake ni majina ya miti mbalimbali wa familia Salvadoraceae, lakini spishi kuu
iitwayo majina haya ni Salvadora persica. Spishi nyingine ni Dobera glabra na
D. loranthifolia zinazoitwa msega na mkupa pia. Miti hii inatokea maeneo makavu
ya Afrika na Mashariki ya Kati na hadi Uhindi. Vitawi vya miti hii hutumika
kama brashi ya meno na huitwa mswaki pia.
///////////
به ترکی استانبولی مسواک آغاچی:
Misvak
ağacı (Salvadora persica), Salvadoraceae familyasından bitki türü.[1]
Kalem biçiminde
kesilip yontulan dalları misvak adıyla insanlar tarafından diş temizleme
malzemesi olarak kullanılır. Doğu Afrika'dan, Hindistan'a kadar uzanan
bölgelerde yetişen bu step bitkisi bol, iktisatlı, pratik olmakla birlikte;[2]
formalitesi az, kokusu güzel, meyvesi yenebilen bir bitkidir.[3]
//////////////
Salvadora persica
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Salvadora persica
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. persica
|
Salvadora persica
L. |
Salvadora persica (Arak, Galenia asiatica, Meswak, Peelu, Pīlu, Salvadora
indica, or toothbrush tree, mustard tree, mustard
bush), is a species of Salvadora.[1][2] Salvadora persica has antiurolithiatic properties.[3] Used for centuries as a natural toothbrush, its fibrous branches have
been promoted by the World Health
Organization for oral hygiene use. Research suggests that
it contains a number of medically beneficial properties including abrasives, antiseptics, astringent, detergents, enzyme inhibitors, and fluoride.[4][5][5][6][7][8]
Contents
[hide]
·
6Gallery
Native to: Algeria, Angola, Botswana,
Cameroon, Chad, Egypt, Eritrea, Ethiopia, India, Iran, Israel, Jordan, Kenya,
Libya, Malawi, Mali, Mauritania, Mozambique, Niger, Nigeria, Oman, Pakistan,
Palestine, Saudi Arabia, Senegal, Somalia, South Africa, Sri Lanka, Sudan,
Syria, Tanzania, Uganda, Yemen, Zambia, Zimbabwe[9]Also occurs in Namibia.[10]
Leaves &
flowers in Krishna Wildlife
Sanctuary, Andhra Pradesh, India.
Salvadora persica is a small tree or shrub with
a crooked trunk, seldom more than one foot in diameter. Its bark is
scabrous and cracked, whitish with pendulous extremities. The root bark of the
tree is similar to sand, and the inner surfaces are an even lighter shade of
brown. It has a pleasant fragrance, of cress or mustard, as well as a warm and
pungent taste. The leaves break with a fine crisp crackle when trodden on. The
tree grows to a maximum height of three meters.[11] In Pakistan these ancient,
majestic and sturdy trees are more closely associated with graveyards like the
cypress tree in English culture.[12]
Salvadora persica is a popular teeth cleaning stick throughout the Arabian Peninsula, as well as the wider Muslim
world.[13]Also commonly referred to as miswak, it is often mentioned that the Islamic Prophet Muhammad recommended its use. He is
quoted in various Hadith advising the
use of the siwak.[14]
The fresh leaves can be eaten as part of a
salad and are used in traditional medicine for cough, asthma, scurvy,
rheumatism, piles and other diseases.[11] The flowers are small and
fragrant and are used as a stimulant and are mildly purgative.[11] The berries are small and
barely noticeable; they are eaten both fresh and dried.[11]
In Namibia the mustard bush is used as a
drought-resistant fodder plant for cattle. The Topnaar people that still live on
the Kuiseb River use
it to feed their goats. The plant's seeds can be used to extract a detergent
oil.[10]
As of 2009, Botanic
Gardens Conservation International has a total of eight Salvadora
persica plants in conservation.[15]
According to chemical and phytochemical analysis of Salvadora
persica, there was an occurrence of carbohydrates and/or trimethylamine; an alkaloid which may
effectively be salvadorine; chlorides; sulfur; terpenes; vitamin C; glycosides; large amounts of fluoride and silica; small amounts of tannins, saponins, flavonoids and sterols.[16][17]
·
Miswak
·
Pilu oil
2.
Jump up^ "Salvadora
persica". Food and Agriculture Organization of the United Nations.
Retrieved 2009-02-16.
3.
Jump up^ Geetha K,
Manavalan R, Venkappayya D.,"Control of urinary risk factors of stone
formation by Salvadora persica in experimental hyperoxaluria." Exp
Clin Pharmacol. 2010 Nov;32(9):623-9
6.
Jump up^ Batwa,
Mohammed; Jan Bergström; Sarah Batwa; Meshari F. Al-Otaibi (2006). "Significance of chewing sticks (miswak) in oral
hygiene from a pharmacological view-point.". Saudi Dental
Journal. 18 (3): 125–133. Retrieved 2009-02-16.
7.
Jump up^ Araya,
Yoseph (2008-04-15). "Contribution of Trees for Oral Hygiene in East
Africa". Ethnobotanical Leaflets. 11: 38–44.
Retrieved 2009-02-16.
8.
Jump up^ Spina,
Mary (1994-04-28). "Toothbrushes - the Miswak Tree" (TXT). University
at Buffalo Reporter. 25 (26). Retrieved 2009-02-16.
9.
Jump up^http://www.worldagroforestrycentre.org/Sea/Products/AFDbases/AF/asp/SpeciesInfo.asp?SpID=1477
10.
^ Jump up to:a b Rothauge, Axel (25
February 2014). "Staying afloat during a drought". The Namibian.
11.
^ Jump up to:a b c d Ra'ed I. Al Sadhan,
Khalid Almas (1999). "Miswak (chewing Stick): A Cultural And Scientific
Heritage.". Saudi Dental Journal. 11 (2): 80–88.
12.
Jump up^ S. Abid
Hussain, Associate Professor of English, Govt.Degree College No.1, Dera Ismail
Khan/Pakistan
13.
Jump up^ National
Institute of Industrial Research (2003). Herbs Cultivation & Their
Utilization. Delhi: Asia Pacific Business Press. pp. chapter 2. ISBN 978-81-7833-064-8.
16.
Jump up^ Akhtar,
M.S.; M. Ajmal (April 1981). "Significance of chewing-sticks (miswaks) in
oral hygiene from a pharmacological view-point". Journal Pakistan
Medical Association. 31 (4): 89–95. PMID 6785501.
17.
Jump up^ Ahmed,
Salah; Soaad Esmaeil Essawy El-Gengaihi; Mohamed El-Sayed Ibrahim; Ewald Schnug
(2008). "Preliminary phytochemical and propagation trial
with Salvadora persica L." (PDF). Agriculture and
Forestry Research. 1/2 (58): 135–138.
Retrieved 2009-02-16.
Wikimedia
Commons has media related to Salvadora
persica.
|
·
Shrubs
&&&&&&
سلاجیت
بفتح سین و لام و کسر جیم و سکون یاء مثناه تحتانیه و تاء
مثناه فوقانیه لغت هندی است
ماهیت آن
نوع مومیائی است که در بعض جبال هند و دکهن و صوبۀ بهار و
غیرها از شکافهای کوه مانند مومیائی تراوش کرده برمیآید و منجمد می کردد و انواع می
باشد اکثر آن سیاه کمرنک ناصاف و خالص و غیر خالص و خالص آن چنان است که مذکور شد و
غیر خالص آن آنست که می کویند نوع میمون که روی آن سیاه و دم دراز که بهندی آن را لنکور
و هنومان نیز نامند آن را می خورد و بمجرد خوردن شکم آن جاری می شود و بر سنکها نجاست
می کند آن را نامقیدان برداشته بجای سلاجیت خالص می فروشند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
با تریاقیت و جهت دفع فساد اخلاط خصوص خون و بلغم و ضیق النفس
و دق شیخوخت و بواسیر بادی و خونی و جریان منی و سیلان بول و ضعف باه و تفتیت سنک مثانه
و استسقا و زردی بدن و جذام و اورام و تقویت باه و جمیع اعضا و قوی و ارواح و دفع بعض
سموم ضعیفه نافع دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
به اردو سلاجیت:
سلاجیت بلتستان میں پایا جانے والا سیال مادہ ہے جسے پہاڑوں سے نکالا جاتا
ہے قدیم بلتی معالجوں امچیوں نے اس سیال مادہ کے کئی طبی فوائد
بیان کئے ہیں ۔جن میں ہڈیوں کی کمزوری ،
جسمانی کمزوری ۔اور نا مردانگی وغیرہ۔سلاجیت شمالی
پاکستان بالخصوص نگر، چترال اور کالاش جسے ازمنہ قدیم میں کافرستان بھی کہا جاتا تھا کی پہاڑوں سے نکلنے والا ایک مادہ ہے۔ اسکا رنگ سیاہی مائل چاکلیٹ کی طرح ہوتا ہے۔ سلاجیت کو کھوار چترالی زبان
میں زومو آشرو یعنی پہاڑ کا آنسو کہا جاتا ہے کھوار زبان میں آشرو آنسو کو
کہا جاتا ہے لفظ آشرو پنجابی
زبان کے لفظ آتھرو سے بنا ہے اور تھوڑی سی ترمیم کے ساتھ چترالی زبان
کھوار میں بھی مستعمل ہے۔ سلاجیت ٹوٹی ہوئی ہڈیوں کو جوڑنے اور جسم کو
گرمائش دینے کیلیۓ استعمال ہوتا ہے۔ عموما یہ مردانہ کمزوری دور
کرنے کے لیے دوا کے طور پر استعمال
ہوتا ہے-:
حوالہ جات
کھوار اردو لغت، رحمت عزیز
چترالی، کھوار اکیڈمی، زومو آشرو
(سلاجیت) سے اقتباس
///////////
Shilajit
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Shilajit (Sanskrit: शिलाजतु, śilājatu)[1] is a thick, sticky tar-like
substance with a colour ranging from white to dark brown (the latter is more
common), is found predominately in Himalaya and Tibet mountains, Caucasus mountains, Altai Mountains, and mountains of Gilgit Baltistan Pakistan.[2][3]
Shilajit is a
blackish-brown exudation, of variable consistency, obtained from steep rocks of
different formations found in the Altai Mountains
It is used in Ayurveda, the traditional Indian system of
medicine. It has been reported to contain at least 85 minerals in ionic form,
as well as triterpenes and humic acids.[4][5]
Contents
[hide]
·
2Origin
·
3History
Shilajit comes from the Sanskrit compound word shilajatu meaning
"rock-conqueror", which is the regular Ayurveda term. It is also spelled
shilajeet (Hindi: शिलाजीत) and salajeet (Urdu: سلاجیت).
Shilajit is known universally by various
other names,[6] such as mineral pitch or
mineral wax in English, black
asphaltum, Asphaltum punjabianum in Latin,
also locally as shargai, dorobi, barahshin, baragshun (Mongolian: Барагшун), mumlai (Farsi مملایی),
brag zhun (Tibetan: བྲག་ཞུན་), chao-tong, wu ling zhi (Chinese: 五灵脂, which generally refers to the excrement of flying squirrels), baad-a-ghee
(Wakhi for "devil's feces"), and
arkhar-tash (Kyrgyz:
архар-таш).[6] The most widely used name in
the former Soviet Union is
mumiyo (Russian: мумиё, variably transliterated as mumijo, mumio, momia, and moomiyo), which is
ultimately from Persian mūmiyā (مومیا).
Euphorbia
royleana, the probable botanical source of the Shilajit gum.
Several researchers have noted that
Shilajit is unlike mineral tar seeps and is most likely of vegetable origin.
The cactus like plant Euphorbia royleana has
been observed growing near collection sites and is suggested as a likely origin
as its gum has a similar composition. [7]
Shilajit is found predominately in Himalaya and Tibet mountains, "mumio" is found in
the Altai and Caucasus mountains.
The color range varies from a yellowish brown to pitch-black, depending on
composition. For use in Ayurvedic medicine the black variant is considered the
most potent. Shilajit has been described as 'mineral oil', 'stone oil' or 'rock
sweat', as it seeps from cracks in mountains due mostly to the warmth of the sun.
There are many local legends and stories about its origin, use and properties,
often wildly exaggerated. It should not be confused with ozokerite, also a humic substance, similar in
appearance, but apparently without medicinal qualities. In fact, neither of the
substances, ozokerite nor shilajit, possesses any scientifically proven
medicinal qualities.
Once cleaned of impurities and extracted,
shilajit is a homogeneous brown-black paste-like substance, with a glossy
surface, a peculiar smell and bitter taste. Dry shilajit density ranges from
1.1 to 1.8 g/cm3. It has a plastic-like behavior, at a temperature
lower than 20 °C/68 °F it will solidify and will soften when warmed.
It easily dissolves in water without leaving any residue, and it will soften
when worked between the fingers.
It is still unclear whether shilajit has a
geological or biological origin as it has numerous traces of vitamins and amino acids. A shilajit-like substance
from Antarctica was found to contain glycerol derivatives and was also
believed to have medicinal properties.[8]
Based on currently available studies, the
bioactivity of shilajit lacks substantial evidence. The immuno-modulatory
activity does not stand the test of critical assessment and is considered as
unproven.[9]
Shilajit has been the subject of scientific
research in Russia and India since
the early 1950s. In the former USSR, medical
preparations based on mumiyo/shilajit are still being sold,[10] further developed and
investigated.
2.
Jump up^ A.
Hill, Carol; Forti, Paolo (1997). Cave minerals of the world, Volume 2.
National Speleological Society. pp. 217–23. ISBN 978-1-879961-07-4.
3.
Jump up^ David
Winston & Steven Maimes. Adaptogens: Herbs for
Strength, Stamina, and Stress Relief, Healing Arts Press, 2007. ISBN 978-1-59477-158-3
4.
Jump up^ Ahmed
R. Al-Himaidi, Mohammed Umar (2013). "Safe Use of Salajeet During the Pregnancy of Female
Mice". Journal of Biological Sciences. 3 (8):
681–684. doi:10.3923/jbs.2003.681.684.
5.
Jump up^ Shibnath
Ghosal (January 2009). "Chemistry of shilajit, an immunomodulatory
Ayurvedic rasayan". Pure and Applied Chemistry. 62 (7):
1285–1288. doi:10.1351/pac199062071285.
6.
^ Jump up to:a b Winston, David;
Maimes, Steven (2007). "Shilajit". Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina, and Stress
Relief. Inner Traditions / Bear & Company.
pp. 201–204. ISBN 978-1-59477-969-5.
Retrieved November 29, 2010.
7.
Jump up^ Lal,
VK; Panday, KK; Kapoor, ML (1988). "LITERARY SUPPORT TO THE VEGETABLE ORIGIN OF
SHILAJIT" (PDF). Ancient Science of Life,. 7:
145–8. PMC 3336633. PMID 22557605.
8.
Jump up^ Anna
Aiello, Ernesto Fattorusso, Marialuisa Menna, Rocco Vitalone, Heinz C. Schröder,
Werner E. G. Müller (September 2010). "Mumijo Traditional Medicine: Fossil Deposits from
Antarctica (Chemical Composition and Beneficial Bioactivity)". Evidence-Based
Complementary and Alternative Medicine. 2011: 738131. doi:10.1093/ecam/nen072. PMC 3139983. PMID 18996940.
9.
Jump up^ Wilson,
Eugene; Rajamanickam, G. Victor; Dubey, G. Prasad; Klose, Petra; Musial,
Frauke; Saha, F. Joyonto; Rampp, Thomas; Michalsen, Andreas; Dobos, Gustav J.
(June 2011). "Review on shilajit used in traditional Indian
medicine". Journal of Ethnopharmacology. 136 (1):
1–9. doi:10.1016/j.jep.2011.04.033. PMID 21530631.
10.
Jump up^ Schepetkin,
Igor; Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from
humus matter: Focus on mumie". Drug Development Research. 57 (3):
140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Bucci, Luke R (2000). "Selected herbals and human exercise performance". The
American Journal of Clinical Nutrition. 72 (2 Suppl): 624S–36S. PMID 10919969.
·
Hill, Carol A.; Forti, Paolo (1997). Cave minerals of the world. 2 (2nd
ed.). National Speleological Society. p. 223. ISBN 978-1-879961-07-4.
·
Schepetkin, Igor; Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical
drugs from humus matter: Focus on mumie". Drug Development
Research. 57 (3): 140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L. (1996). "Chemical composition of
mumijo and methods for determining its authenticity and quality (a
review)". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (8):
543–547. doi:10.1007/BF02334644.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Yus'Kovich, A. K. (1996).
"HPLC study of fatty-acid components of dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (6):
421–423. doi:10.1007/BF02219332.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L.; Kolkhir, V. K.; Baginskaya, A. I.; Trumpe,
T. E. (1998). "Antitoxic properties of standard dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (4):
197–199. doi:10.1007/BF02464208.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Baibakova, G. V.;
Ksenofontov, A. L. (1998). "Study of the amino acid fraction of dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (2):
103–108. doi:10.1007/BF02464176.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Ivanova, O. Yu.; Domnina,
L. V.; Fetisova, E. K.; Pletyushkina, O. Yu. (1996). "Effect of mumijo on
the morphology and directional migration of fibroblastoid and epithelial
cellsin vitro". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (5):
337–338. doi:10.1007/BF02333977.
·
Joshi, G. C., K. C. Tiwari, N. K. Pande and G. Pande. 1994. Bryophytes, the
source of the origin of Shilajit – a new hypothesis. B.M.E.B.R. 15(1–4):
106–111.
·
Ghosal, S., B. Mukherjee and S. K. Bhattacharya. 1995. Ind. Journal of
Indg. Med. 17(1): 1–11.
·
Ghosal, S.; Reddy, J. P.; Lal, V. K. (1976). "Shilajit I: Chemical
constituents". Journal of Pharmaceutical Sciences. 65 (5):
772–3. doi:10.1002/jps.2600650545. PMID 932958.
·
Faruqi, S.H. 1997, Nature and Origin of Salajit, Hamdard Medicus, Vol XL,
April–June, pages 21–30
·
Zahler, P; Karin, A (1998). "Origin of the floristic components of
Salajit". Hamdard Medicus. 41 (2): 6–8.
·
Shafiq, Muhammad Imtiaz; Nagra, Saeed Ahmad; Batool, Nayab (2006). "Biochemical and Trace Mineral Analysis of Silajit
Samples From Pakistan". Nutritional Sciences. 9 (3):
190–4.
////////////
مومنایی یا شیره کوه (عرق الجبال) نوعی رطوبت معدنی است
که از کوه خارج شده و بعد منجمد می گردد. مومنایی ماده ئیی است قهوه یی رنگ و
متمایل به رنگ سیاه که بصورت خود جوش آنهم در فصل بهار در مغاره ها وشکستگی هایی
کوه ها تولید می شود. مومیایی از قدیم مورد توجه بسیاری از اطبای سنتی از جمله ابن
سینا بوده است . طوریکه دیده شده ٬هرگاه حیوانات وحشی در
طبعیت دچار جراحات و یا در اثر تیر اندازی شکار چیان زخمی و یا دچار جراحاتی شده
باشند.آنها هرچه سریع تر خود را بمکان هایی که بمرور زمان پی برده اند که در آنجا
ها این ماده شفا بخش یعنی مومنایی وجود دارد میرسانند و با لسیدن سطوح سنگ هایی که
حاوی این ماده میباشند ٬ جراحات و شکستگی های
اسختوانی شانرا درمان و علاج مینمایند.ناگفته نماند که این ماده معجزه آسا بیشتر
در ارتفاعات وکوه های اولایت بدخشان و ولسوالی پرچمن ولایت فراه یافت میشود.
همچنان برای درمان شکستگی و جوش خوردن هر چه سریعتر استخوانها ٬ باید به اندازه
یک گندم از مومنایی را هم صبح ناشتا با یک لیوان شیر میل کنید . برای درمان زخم
معده ٬ نیم ساعت قبل از نهار و شام مقدار یک گندم مومنایی
را با مقداری آب مصرف کنید. برای علاج دردهای مفاصل ٬ روغن مومنایی
را در محل مالیده و آن موضع را خوب مالش بدهید.همچنین مصرف این ماده معجزه گر برای
افرادی که از بیماری های قلبی و عروقی ، مشکلات تنفسی ، ناتوانی های جسمی ،ناتوانی
های جنسی(سستی کمر و انزال زود رس ، نعوظ ) رنج می برند بسیار توصیه می شود. برای
تهیه روغن مومنایی٬ مقدار 5 گرم مومنایی را در نیم پیاله
آب گرم مخلوط کرده و بعد از حل شدن در آب یه نیم پیاله روغن حیوانی(روغن گاو یا
روغن گوسفند)اضافه کرده و روی حرارت قرار دهید با خشک شدن آب ٬ روغن و مومنایی
را با هم مخلوط نماید. ترکیب حاصله ٬عبارت ازهمان روغن مومنایی
میباشد.نکته مهم دیگر اینکه٬ مصرف مومنایی به کسانی
که دچار غلظت خون ( لختگی خون) هستند توصیه نمی شود این افراد نباید آنرا مصرف
کنند. در تصویر بالا مراحل فرآوری مومنایی را مشاهده می کنید استخراج سنگ حاوی
مومنایی از غار در ارتفاعات سپس تهیه شیره آن و سپس خشک کردن...
- عرق الجبال . [ ع ِ قُل ْ ج ِ ] (ع اِ مرکب ) قفر است
.(تحفه حکیم مومن ). مومیایی است . (مخزن الادویه
).
- قفر. [ ق ُ ] (اِ) اسم قار است . (فهرست مخزن الادویة).
اسم جنس قار و عرق الجبال است و آنچه شبیه به قیر در تکون باشد. (تحفه حکیم مومن ).
- قار. (ع اِ) ۞ قیر. (برهان
) (قاموس ). قیر که بر کشتی و جز آن مالند. (آنندراج ).
||قار به فارسی مشهور به قیر است و آن از زمین با آب گرم از
چشمه ها میجوشد. سیاه مایل به سرخی و اصل آن بعضی صلب و برخی سیال میباشد و با قدری
خاک نیز طبخ میدهند تا توان بر کشتی و امثال آن اندود. و قوتش تا سی سال باقی است
. در سیم گرم و خشک ودر افعال قریب بقفر و منضج دمل و محلل اخلاط غلیظه ولزجه سینه و دماغ و مانع تغییر آب و طعام و فساد وبائی
هوا و معین هضم ، و جهت معده و جگر و سپرز نافع و خائیدن او جهت رفع رطوبات و ثقل زبان
و فساد لثه وضرس که بیحسی دندان میباشد مفید و ظرف به قیر اندوده مدتی مدید آب را مانع
تغییر است و آشامیدن آب از آن ظرف مصلح غلظه
آب و رافع طاعون ، و شرابی که در خم قیر اندوده ترتیب دهند گرمتر و سریع الخروجتر
از بدن است ، و خمار او کمتر میباشد. و اکثار خوردن قیر مورث قرحه مثانه و مصلحش صمغ عربی و لعابها و قدر شربتش تا
یک درهم و بدلش قفر است . (تحفه حکیم مومن
).
////////
سلاجت . [ س َ ج َ ] (اِ) از دواهای بافائده است و اصل آن
شاش بز کوهی است چنانچه بز کوهی در مستی بر سنگی بول میکند و بز کوهی دیگر چون بدانجا
رسد و آنرا بو کند او نیز بول کند و بمرور ایام غلیظ میشود و بشکل قیر و مومیایی میگردد
و در فرهنگ بشین معجمه و کسر جیم آورده و پارسی پنداشته اند. (آنندراج )(از رشیدی
). دارویی است دوایی و آن سنگی باشد که بوی بول و شاش از آن برمی آید و گویند این لغت
هندی است . (برهان ). قسمی از استراک و میعه . (ناظم الاطباء).
//////////
مومیا.(معرب ، اِ) حنوط کردن اجساد مردگان با بعضی داروهای
بلسانی به طریقه مخصوص به نحوی که به همان
حالت طبیعی و بدون فساد و تعفن خشک شود و باقی ماند چنانکه در قدیم معمول مصریها بوده
است . (از ناظم الاطباء). ورجوع به مومیاکاری و مومیایی کردن شود. مصریان قدیم در حنوط
کردن اجساد مردگان مهارت تام داشتند و طریقه
حنوط کردن این بود که نخست نعش میت را شکافته ، امعاء و احشاء و دیگر اعضای
درون او را بیرون آورده جای آنها را با ادویه و عطریات از قبیل مروکاسیا و زفت می انباشتند
و اینها رطوبت بدن را به خود جذب کرده ، جسد را از فساد نگاه می داشتند. سپس بیرون
جسد را نمک باروت پاشیده و یا هفتاد روز در محلول نمک باروت می گذاشتند، سپس بیرون
آورده در کتانی که با عطریات و ادویه خوشبو
پرورش یافته بود پیچیده در تابوتی از چوب جمیر یا سنگ می نهادند. بسا می شد که هیات
و ترکیب شخص میت را بر زبر تابوتش نقش کرده تابوت را در دیوار خانه کار می گذاشتند
و سالهای دراز برای یادگاری و دید و بازدید خویشان و منسوبان باقی بود. از آن پس آن
را در محلی که از سنگ در زیر زمین ترتیب داده بودند می گذاردند که از دو تا سه هزار
سال بدون عیب و نقص می ماند. اجساد یعقوب و یوسف را برای اینکه باقی مانده به زمین
موعود آورده شود حنوط و مومیایی کردند. (از قاموس کتاب مقدس ). || جسدی که به طریق
مذکور خشک کرده باشند و خوپخین نیز گویند. (ناظم الاطباء). جسد حنوطشده . جسد مومیایی
شده . (یادداشت مولف ). و رجوع به مومیایی و مومیایی کردن شود. || نام دارویی سیاه
که برای حفظ اجساد مردگان از پوسیدگی و گندیدگی و زوال و نیز برای معالجه برخی از امراض به کار بردندی . مومیایی . (از یادداشت
مولف ). به لغت یونانی به معنی حافظالاجساد است و به فارسی مومیایی نامند و آن را عرق
الجبال نیز نامند و بهترین اوسیاه براق است که بوی بد نداشته باشد و ارسطو فرموده که
بهترین او آن است که چون جگر گوسفند را در گرمی ذبح با ریزه نی شکسته شق کرده بر آن بمالند التیام یابد. مقوی
دل و اعضای ظاهری و باطنی و مفرح و محلل مواد بارده و مخفف رطوبات و رعشه و لقوه و
معین باه و تسکین دهنده بسیاری از امراض دیگر
است . (از تحفه حکیم مومن ). در دیگر ولایات
به کوه برانس از توابع اندلس معدن گوگرد است مومیای معادنش بسیار است ، آنچه در ایران
است معدن به دیه آیی از توابع شبانکاره کوهی است که از او قطرات فرومی چکد و چون موم
منجمد می گردد و آن را موم آبی گفته اند مومیائی اسم علم آن شد. (از نزهةالقلوب ج
3 ص 207). دو قسم است : قسمی از آن مومیایی معدنی است و بهترین این قسم ، مومیایی دارابجرداست
و آن از چشمه به دست می آید هر سالی سی الی شصت مثقال و سخت عزیزالوجود است و ملوک
ایران بدان فخر کنند چنانکه ملوک روم به گل مختوم و ملوک چین به راوند و ملوک هند به
هلیله . و در صنعای یمن و جاهای دیگر نیز به دست می آید، نه بدین خوبی . و آن از ادویه قلبیه باشد و نیز در جبر کسر به کار برند. و قسم
دیگرآن مومیایی قبوری است و آن ماده ای بوده است که مصریان مردگان خود را بدان آغشتندی
تا از گندیدن و پوسیدن اجساد منع کند و امروز کس نداند آن چه بوده است . دارویی باشد
چون قیر که شکسته و خسته را بدان بندند از تن آدمی و نیز ترسیده را حبی از آن خورانند
به جای آمدن دل را. (یادداشت مولف ). دارویی سیاه یا قهوه ای که بدان مرده را حنوط
کنند. ماده قهوه ای یا سیاه رنگ نیم جامد که
در نتیجه اکسیده شدن هیدروکربورهای نفتی در
شکافها و شکستهای طبقات زمین که در مجاورت ذخایر نفتی زیرزمینی هستند، پیدا می شود.
مومیا در حقیقت یک نوع قیر طبیعی است که غالباً مخلوط با شن و خاک می باشد و بنابراین
نوعی اسفالت طبیعی همیشه در محلهایی که مومیایی پیدا می شود به وجود می آید. مومیایی
در 100 درجه حرارت ذوب می گردد و وزن مخصوصش در حدود 1/2 است . در ترکیبش علاوه بر
هیدروکربور اکسیژن و ازت گاهی گوگرد هم وجود دارد. از حل کردن مومیایی در روغن ، ماده نرم و خمیری شکلی به دست می آید که سابقاً روی پوست
بدن در نقاط ضربه دیده می مالیدند. مومیایی . قیر طبیعی . زفت رومی . عرق الجبال .
قیر معدنی . زفت . زفت یابس . زفت البحر. حمر. کفرالیهود. قفرالیهود. آسفالت معدنی
. آسفالت . مومیایی اخیر در غارهای بعضی کوهها (از جمله کوههای بهبهان و فارس و لرستان
و سواحل دریای مغرب ) از شکافهای سنگها بیرون آید و بهترین آن سیاه براق است که بوی
بدی نداشته باشد. شرب محلول آن رادر روغنها و ضماد آن را جهت شکستگی اعضا و بیرون رفتن
مفاصل و کوفتگی و پاره شدن عصب و عضله در طب قدیم تجویز می کردند. در عهد صفویه مومیایی
فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از کوهی نزدیک جهرم به دست می آمد متعلق به شاه
بود و او یا آن را می فروخت و یا به رسم هدیه برای حکام و بزرگان و پادشاهان دیگر می
فرستاد. و رجوع به مومیایی و نیز رجوع به آنندراج شود.
- مومیای کوهی ؛ قفرالیهود است . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به قفرالیهود شود.
- قفرالیهود. [ ق َ رُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ دو قسم است
، یکی در ساحل دریایی یافت می شود که مسمی به بحیرةالیهود است و موضعی که در قدیم کفرا
میگفته اند و آن جسمی است بنفش مایل به سرخی و در او حجریت غالب است و از دریا به ساحل
می آید و قسمی از زمین کنار دریا که حفر کنند به هم میرسد و مولف تذکره مخصوص به بحیره طبرستان ۞ و ساحل آن دانسته
است و آنچه از جبال حاصل میشود از اقسام مومیایی و عرق الجبال نامند و از قفرالیهود
الطف است ، و از مطلق قفر مراد اوست و بهترین قفرالیهود سیاه براق زودشکن است که بی
خاک و سنگ باشد و در رایحه شبیه به نفت و این قسم از اجزای تریاق کبیر است نه سایر
اقسام ، در سیُم گرم و خشک و در افعال قایم مقام زفت و قیر و قطران و نزد بعضی در منافع
نائب مناب عنبر و اکثر خواص او از مجربات است و شرب او جهت شکستگی اعضاء و ضربه
... و رفع اسهال رطوبی و اقسام کرم معده و ریاح غلیظه شکم و قراقر و تقویت هاضمه و اعصاب و قرحه ریه و اخراج چرک از سینه و رَبْو و ورم لوزتین و
خناق بلغمی و سوداوی و صلابت رحم و ضعف جگر و گرده و تقطیر بول و بواسیر و باجند و
شراب جهت رفع احتباس حیض مایوس العلاج و با سرکه جهت خون منجمد در معده و تحلیل آن
و ضماد او جهت تقویت اعضا و با موم وآرد جو و نطرون جهت نقرس و مفاصل و اورام صلبه
و باادویه مناسب جهت التیام زخمها و نرم کردن اورام آن و رفع کرم آن و منع ورم جراحات
و الصاق موی زیاد پلک چشم و صاف کردن بشره و نضج خنازیر و رفع برص ناخن وقوبا مفید
و بخور او جهت گریزانیدن هوام و مار و پشه و خروج رحم و اختناق آن و نزولات نافع و
محرک صرع مصروعین است . و حقنه او با ماءالشعیر
جهت قرحه امعاو سنون او جهت درد دندان کرم
زده و رفع رایحه کریهه دهان و اکتحال او جهت بیاض و مالیدن او بر درخت
انگور مانع کرم زدن آن و مضر محرورین و مصلحش سرکه و آب میوه های سرد و بدلش زِفت و
قیر و قدر شربتش تا یک درهم است . (تحفه حکیم
مومن ). کفرالیهود. مومیایی کوهی . مومیایی پالوده . ابوطامون . اِسقلطس . اِستطلس
.
////////////
سلاجـیـت
ارسال شده توسط : hakim shadzahi در تیر - ۳ - ۱۳۹۳ | ۰ دیدگاه
imag(((((es
سلاجیت
رطوبت تخمیر شده ای است که که در ماه های گرم از کوه خارج
میشود. جز موثره آن اسید بنزوئیک است. رنگ: سیاه ذایقه: بد مزه و مقداری تلخ
از کوههای هیمالیا ونپال
بدست می آید. مقدار مصرف ۵۰۰ تا
۷۲۵ میلی گرم
مزاج:خشک گرم
افعال و اثرات: مقوی عضلانی غدی است. یعنی محرک عضلات ، محلل
اعصاب و مسکن غدد است. بصورت شیمیایی حرارت
غریزه خون را افزایش می دهد.
خواص: محرک و مقوی عضلات ، مقوی کلیه ومثانه ، مقوی وعده ،
مقوی باه ، و قاتل کرم شکم است.
توضیحات فواید:
سلاجیت چون مقوی عضلات است لهذا با مصرف آن ضعف عضلات و ضعف
باه بر طرف میشود. البته ضعفی که از غلبه بلغم و خشکی سردی بوجود آمده باشد. ضعف باه
بر اثر گرمی را بسیار مضر است. چون مجفف و حابس رطوبات است داروی مفیدی برای درمان
دیابت ،سلسله بول ، نزله و زکام و هیضه است. و نیز رطوبات را غلیظ کرده و امساک بوجود
می آورد. دارویی موثر برای جریان منی و سیلان الرحم است. برای از بین بردن کرم های
شکم و اخراج آنها بسیار مفید است.
سلاجیت دو نوع دارد طبیعی و مصنوعی . سلاجیت طبیعی سورج تاپی
گفته میشود و با قرار دادن بر آتش خراب میشود. آنچه که از کوه خارج میشود غیر مصفی
است و آن را تصفیه میکنند. سلاجیت اصل در آب حل میشود.
چون سلاجیت محلل اعصاب است دارویی مفید در درمان امراض بلغمی
است.
دردهای اعصابی و ریاحی را دفع میکند. در غلبه بلغم هنگامی
که رطوبات معده زیاد شده و باعث سوءهاضمه شده ، اشتها از بین رفته و قراقر روده ها
بیمار را اذیت میکند برای از بین بردن چنین علاماتی سلاجیت بسیار مفید است. برای رفع
نزله و زکام وسرفه های بلغمی و استفراغ مصرف آن با عرق بادیان اثر فوری دارد.
///////////////
سلاجیت
بکسر سین مهمله و مشهور فتح آن و لام الف و کسر جیم و سکون
یاء تحتانی و تاء فوقانی و
سلادیت
نیز آمده بعوض جیم دال مهمله تیز و تلخ است هنگام هضم تند
تر و گرم و دافع پرمیو و بواسیر بادي و جذام و استسقاء
تالیف شریفی، متن، ص: 119
و قاتل کرم شکم و مفتت سنگ مثانه و اکثر امراض را مفید و مقوي
جمله تراکیب و از جمله رساین و به هر دواء که بیامیزند بطعم
او شود و بالجمله از دواء عمده حکماء هند است خصوص ست آن بفتح
سین مهمله و سکون تاء فوقانی و آن عبارت از گرفتن
صفحه 202 از 367 www.Ghaemiyeh.com تالیف شریفی مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
او شود و بالجمله از دواء عمده حکماء هند است خصوص ست آن بفتح
سین مهمله و سکون تاء فوقانی و آن عبارت از گرفتن
اجزاء لطیفه اوست با اعمال مخصوصه دست او را راقم هم در قرحه
سوزاك و غلظت منی استعمال نموده در تراکیب قوت باه و
تقویت گرده و مثانه نیز داخل است و ترکیب گرفتن او اینست که
او را در آب خوب سائیده حل نموده در ظرف گلی آب نارسیده
به آفتاب گرم بگذارند تا غلظت و متانت درو پیدا شود و رنگ
آن مایل به بنفش گردد از چوب نی یا از کارد از بالا بالا آنچه
غلیظ شده است برداشته در ظرف گلی دیگر آب نارسیده گذاشته زیر
آفتاب بگذارند و از پارچه تنگ بپوشند تا از گرد و غبار
محفوظ باشد و هرگاه خشک گردد بکار برند و آنچه باقی در ظرف
مانده است باز آن را در آفتاب گذاشته دو سه مرتبه
به طوريکه مذکور شد بعمل آرند تا صاف همه بیاید و درد باقی
بماند و این را ست سلاجیت آفتابی گویند و این بهتر از قسم
آتشی است و اگر بعد از گداختن در آب بر آتش عمل مذکور نمایند
و نقل در ظرف دوم نموده خشک بر آتش نمایند آن را
آتشی گویند این جلد میشود بخلاف دوم و ست سلاجیت از طرف کوهستان
میآید بسیار سیاه مثل چوه میباشد
تألیف شریفی
&&&&&&
سلاحه
بضم سین و فتح لام و الف و فتح حا مهمله و ها و بفتح سین نیز
کفته اند
ماهیت آن
بول بز نر کوهی است که در کوه مسمی بسلاحه در هنکام هیجان
مستی بر روی سنکها می کند و منجمد می کردد و آن سیاه مانند قیر می باشد و در ولایت
دیلم شوره از ان ترتیب می دهند و بسیار قویتر از بارود است
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل اخلاط سوخته و آشامیدن یک درم آن هر روز با سکنجبین تا
چهل روز باعث شفای جذام مستحکم دانسته اند اکرچه بحد ریختن اطراف رسیده باشد و طلای
آن جهت کشودن اورام و دمل و رفع آثار جلد موثر و مستعمل صاف کردۀ سفید آن و طریقۀ تصفیۀ
آن در مقدمه مذکور شد و غیر صافی آن سیاه شبیه بزفت خاک آلود است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سلاحه . [ س َ ح َ ] (ع اِ) شاش بز کوهی را گویند که بر سنگ
کرده باشد و بر سنگ سیاه شده و آن را تراشند و در دوایی بکار برند خصوص جذام را نافع
است و ظاهراً با لغت
سابق سلاجت تصحیف خوانی شده باشد اﷲ اعلم . (برهان ). رجوع به ماده بعد شود.
- سلاحة. [ س ُ ح َ ] (ع اِ) کمیز بز کوهی که در سنگلاخها
منجمد شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمیز بزکوهی که بر سنگ ریخته و سیاه شده باشد
و آن را از روی سنگ تراشیده مانند داروها خصوصاً در جذام بکار برند. (ناظم الاطباء).
رجوع به الفاظ الادویه و تحفه حکیم مومن و
فهرست مخزن الادویه و رجوع به سلاحه شود.
&&&&&&
سلت
بضم سین و سکون لام و تاء مثناه فوقانیه و بکسر سین نیز آمده
بفارسی جو برهنه و بزابلی جو کندم و بهندی آت جو بمد الف و کسر تاء مثناه فوقانیه و
فتح جیم و واو نامند
ماهیت آن
نوعی از جو است و کوچکتر از ان و متوسط میان جو و کندم و مانند
کندم مقشر می کردد و سرخ و سفید می باشد و کیاه آن یک ساق باریک دارد و مضر دواب نیست
مانند کندم که مضر است
طبیعت آن
کرم و خشک و کفته اند که در اول کرم و در دوم تر است
افعال و خواص آن
تناول مطبوخ آن با شیر مسمن بدن و مولد پیه کرده و حریرۀ آن
با روغن زیتون و یا کرۀ بسیار جهت مالیخولیا و هذیان و تنقیۀ سینه و کرده و مثانه و
رفع سرفۀ شدید و نان کرم آن ملین طبع بعصر و مولد خلط صالح و چون یک روز بران بکذرد
دیرهضم و مولد نفخ و ریح می کردد مضر معده مصلح آن رازیانه و چربیها و شیرینیها و ضماد
آن محلل اورام و رافع طحال و کلف و نمش و جلوس در طبیخ آن مسکن درد بواسیر و شستن بشره
به آب طبیخ آن منقی آن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سلت . [ س ُ ] (ع اِ) جو یا جو بی پوست یا نوعی از آن یا همان
جو ترش است و قیل نوعی از گندم و اول صحیح تر است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب
الموارد). جو برهنه . (الفاظ الادویه ). جو که غله معروف است . (غیاث ). نوعی از حبوب که او را به
پارسی جو برهنه گویند و به زابلی جوگندم گویند و آن دانه ای است که به پارسی جو برهنه
گویند. و آن دو نوع است . یک نوع سفید و یکی دیگر سرخ بود و او را با گندم بهم کاوند
و چنین گفته اند که سلت دانه ای که صورت میان جو و گندم بود و چون پوست از او جدا شود
مشابهه او بگندم بیش باشد و جو دو نوع بیرون آید واهل فرغانه نوع اول را فربو و دوم
را جومردی خوانند. (ترجمه صیدنه ). و رجوع به تحفه حکیم مومن شود.
- خندروس . [ خ َ دَ ] (اِ) ذرت . ذرت مکه . || گندم مکه
. (ناظم الاطباء). خالاون . حنطه رومی . سلت
.(یادداشت بخط مولف ) : جان گوید گندم رومی بود و در لغت عرب سلت را خندروس گویند و
معنی آن درپارسی جو گندم بود؛ یعنی جوی که به گندم مشابهت دارد و جان گوید آن نوعی
است از گندم که لون او سیاه بود و آرد او بقوت بود بمثابه ... ...بحنطه مشابهت داردو
غذای او نیک بود. (ترجمه صیدنه ابوریحان ). تخمی است شبیه بگندم که آن را گندم
رومی خوانند و شعیر رومی هم می گویند. (برهان قاطع). رجوع به تحفه حکیم مومن شود. || ترخنه شیر. (ناظم الاطباء).
//////////////
سلت
آن را بپارسی جو برهنه گویند و بیونانی طوغیس و آن مانند گندم
بود و در صفت شعیر گفته شود
-شعیر
نوعی از وی بیپوست بود و آن را سلت خوانند بپارسی جو برهنه
گویند و فعل وی نزدیک بجو با پوست بود و نیکوترین وی آن بود که تازه و سفید و بزرگ
بود و دانه وی فربه بود و طبیعت وی سرد و خشک بود در اول و گویند در دویم و خشکی وی
بیشتر از باقلای مقشر بود باندک چیزی اما در همه خصلتها مانند وی بود چون از بیرون
استعمال کنند و چون پخته خورند فاضلتر از باقلا بود و در وی تحلیل و جلا بود و غذای
وی کمتر از غذای گندم بود و بر کلف گرم کرده طلا کنند سود دهد و بر جرب ریششده با
سرکه گرمکرده طلا کنند سود دهد و با سرکه بر نقرس طلا کردن نیکو بود و منع سیلان فضول
از مفاصل بکند و آرد وی با پوست خشخاش و اکلیل الملک ضماد کردن بر ذات الجنب نافع بود
و با انجیر چون بپزند تبهای بلغمی را نافع بود و چون مرضوض کنند و بآتش گرم کنند و
بر وجعی که از حرارت بود نهند یعنی تکمید کنند ساکن کند و بر ورمهای گرم نیز همین عمل
کند و بادانگیز بود و مغص آورد و مضر بود بمثانه و مصلح وی انیسون بود و آرد جو چون
با انجیر بپزند و بر ورم بلغمی و ورم گرم اندازند بپزاند و بگدازد و چون با راتینج
و زفت و سرگین کبوتر بیامیزند و بر ورمهای صلب نهند نضج بدهد و چون با زفت تر و موم
و بول کودکان که محکم نشده باشد و زیت بیامیزند و بر خنازیر نهند نضج دهد و چون با
عصاره سرد بسرشند مانند کاهو و تورک و آب عنب الثعلب و ضماد کنند بر چشم که ورم کرده
آن گرم بود ساکن کند و همچنین طلا کردن بر مجموع ورمهای گرم و جمره و حمره و فلقمونی
و مانند آن مفید بود و چون با سرکه بسرشند و بر پیشانی طلا کنند درد سر گرم ساکن کند
و همچنین تنها با ادویه که موافق بود قلاع را زایل کند
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: شعیر بفتح شین و کسر عین بفارسی
جو و بهندی سج گویند
فرانسهORGE انگلیسیBARLEY
اختیارات بدیعی
/////////////
خندروس
اشاره
به فارسی «جو گندم»، «گندم رومی»، «گندم مکه»، «ذرت مکه» و
در کتب طب سنتی با نامهای «خندروس»، «حنطه رومیه»، «علس» و «سلت» (به توضیح انتهای
بخش توجه شود) ذکر میشود. به فرانسویEpeautre گفته میشود گیاهی است از خانوادهGramineae جنسTriticum نام علمی آنTriticum
spelta Host . و مترادف آنT .sativum var dicoccum Hack
. میباشد.
مشخصات
خندروس دارای محور خوشه خیلی شکننده است و پوسته خارجی دانهها
که در گندم معمولی در موقع کوبیدن به آسانی از گندم جدا میشوند، در مورد خندروس به
پوست گندم چسبیدهاند و آنها را باید با آسیاب خاصی جدا ساخت و سنبلههای آن خیلی شل
است. خوشه خندروس ممکن است با ریشک و یا بیریشک باشد. بهطور کلی خندروس درشت یاGrand
epeautre (که همانTriticum spelta
) میباشد و دیگری نوع کوچک باPetit epeautre که آن را به فرانسویEngrain مینامند.
دانههای خندروس پهنتر از سایر غلات است و دارای بافت شاخی
یا استخوانی است. و کاه آن نیز بیشتر از سایر غلات و مجوف و توخالی و غشای آن ضخیمتر
است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 342
خندروس از گندمهای نوع خیلی کم نیاز و مقاوم است و در اراضی
فقیر مناطق کوهستانی معمولا رشد میکند خندروس معمولا دارای انواع سیاه و سفید و قرمز
میباشد. گندمهای نشاستهای را بهطور کلی میتوان انواعی از خندروس محسوب داشت که
سنبلههای آنها خیل به هم نزدیک هستند.
انواع خندروس قرمز و سفید آن در سمیرم بختیاری کاشته میشود
و واریتههایی از آن مانندTriticum spelta var persicum و واریتههایی دیگر در کوه صفین کردستان و در لرستان کاشته میشود. در دهات
چهارمحال بختیاری از جمله در جونقون نزدیک شهرکرد و نام محلی آن اجر میباشد.
خواص- کاربرد
خندروس از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی مایل به حرارت
و خشک است و عدهای آن را معتدل میدانند. از نظر خواص معتقدند که بلغم و خون جامد
را تحلیل میبرد و قابض است و ثقیل و نفاخ میباشد، مواد مغذیه آن زیاد و برای رفع
سل و اسهال نافع است. مواد مغذی آن از برنج بیشتر و از گندم معمولی کمتر است.
ضماد پخته آن با سرکه برای جرب جراحتدار و ترک خوردن و پوسترفتگی
ناخن مفید است. اگر آب پخته آن را صاف کرده تنقیه نمایند، برای زخم رودهها مفید و
جانشین ذرت است.
توضیح: سلت- سلت
«جوبی پوست» یا نوعی از آنکه «جو ترشک» گویند. (منتهی الارب،
انندراج و اقرب الموارد)، «جو برهنه» (الفاظ الادویه).
نوعی از حبوب که آن را به پارسی «جو برهنه» گویند و به زابلی
«جوگندم» و آن دانهای است که به پارسی «جو برهنه» گویند. دو نوع است یک نوع سفید و
یکی دیگر سرخ بود و او را با گندم باهم بکارند و چنین گفتهاند که سلت دانهای است
که صورت میان گندم و جو بود و چون پوست از او جدا شود، مشابهه او به گندم بیشتر باشد
و جو دو نوع بیرون آید و اهل فرغانه نوع اول را «فربو» یا «خرجو» و دوم را جو مروی
خوانند و آنچه عرب او را شعیر حامض (جو ترشک) گویند، وقت زراعت او آنگاه باشد که جو
سپید دروده باشد و بلندی آن در ارتفاع وریع (پنبه) باشد. [صیدنه .
شلیمر «سلت» را «جو برهنه» و به نامAvena
sativa
یاAvoine cultive ذکر کرده است.
در مخزن آمده است که به فارسی جو برهنه و به زابلی جوگندم
و به هندی آت جو
معارف گیاهی، ج1، ص: 343
دو نوع خندروس
گفته میشود.
نوعی از جو است کوچکتر از آن و متوسط میان گندم و جو و مانند
گندم مقشر گردد و سرخ و سفید میباشد. گیاه آن یک ساق باریک دارد و مانند گندم مضر
دواب نیست. طبیعت آن گرم و خشک یا گرم و تر است از نظر خواص خوردن پخته آن با شیر چاقکننده
و ایجاد چربی در کلیه میکند. حریره آن با کره یا با روغن زیتون برای هذیان و مالیخولیا
و پاک کردن سینه و کلیه و مثانه و رفع سرفه شدید مفید است و نان گرم آن ملین طبع و
مولد خلط صالح ولی اگر بیات شود پس از یک روز دیرهضم و نفاخ میشود. مضر معده است و
مصلح آن رازیانه و چربیها و شیرینیها و ضماد آن محلل و ورمها و رافع ورم طحال و نشستن
در دمکرده آن مسکن درد بواسیر و شستن صورت با آب دمکرده آن پاککننده است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 344
//////////////
سلت:
أبو حنیفۀ: هو صنف من الشعیر یتجرد من قشره کله و ینسلت حتی
یکون کالبر سواء و ینبت بأرض العرب و هو صنفان و یسمی
بالسریانیۀ السحۀ و تفسیره الشعر العاري.
الغافقی: قد ذکره جالینوس فی کتاب أغذیته و وصفه و سماه طبقا
و لم یذکر دیسقوریدوس طبقا و لکنه ذکر طراعیس و قد ذکر
أکثر المترجمین أنه السلت و یمکن علی هذا أن یکونا صنفا واحدا
و یمکن أن یکونا نوعین متقاربین. جالینوس فی الأولی من أغذیته
قال: الطبقا صنف من الحنطۀ و یسمیه بعض الناس حنطۀ صغار و
هو أشدّ شقرة من الحنطۀ و أقرب إلی الحمرة و هو ملزز کثیف أصغر
من الحنطۀ بکثیر و مزاجه شبیه بمزاج الحنطۀ و لا یضر الخیل
إن أکلته و هی لا تسلم من مضرة الحنطۀ و قشره کقشر الشعیر و نباته
قصبۀ واحدة رقیقۀ و أکثر ما یتخذ فی البلاد الباردة و خبزه
ما دام حارا أفضل من الخبز البائت فإنه إذا برد تکاثف تکاثفا شدیدا حتی
إن من یأکله بعد یوم أو یومین یظن أن فی بطنه طینا، و یبطئ
إنهضامه و انحداره. دیسقوریدوس فی الثانیۀ: طراغیس شکله شبیه
بشکل الصنف من الحبوب الذي یقال لها حندروس و هو أکثر غذاء
منها بکثیر لما فیه من کثرة النخالۀ و لذلک هو عسر الإنهضام
ملین للبطن. الشریف: یولد النفخ و القراقر و إذا طحن و صنع
منه رغیف و طبخ نصف طبخۀ و وضع حارا علی رأس من به مالیخولیا
نفعه، و إذا عمل من دقیقه حریرة أعنی حساء خفیفا ثم جعل فیه
زیت کثیر و تحسی منه قدح و هو فاتر یفعل ذلک ثلاث غدوات أو
خمسا فإنه نافع من داء الموم و الهذیان و حسوه نافع ینقی الصدر
و ینفع من السعال الشدید و یدر البول و ینقی الکلیتین و المثانۀ إلا
أنه یضر بالمعدة.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
////////////
دو سر یا یولاف جو با نام علمی Avena
sativa
است از خانواده گیاهی گندمیان که دارای گلهای بسیار ریز است و نامشخص.
گیاهی علفی ککساله است که به عنوان غذای دام کشت میشود.
گلهای جو دو سر سنبلهای هستند و دانههای آن دارای مقدار زیادی
هیدرات کربن مانند نشاسته و همچنین اسیدهای چربی مانند اسید پالمتیک , اسید اولئیک
و اسید لینولئیک را در خود ترکیبات داراست. یولاف ریشه افشان و ساقه بند بند و توخالی
دارد که هرکدام به یخ خوشه منتهی میشود. برگهای آن باریک است و قسمت ئائینی آنها به
صورت غلافی دور ساقه را احاطه میکند.
جو دو سر نیز همانند برنج و جو دارای پوسته (هال) میباشد.
دوسر دارای یک سری جو برجستگی مو مانند به نام تریکوم است که این برجستگیها سبب سختی
کار با دو سر جو میشوند زیرا در هوا معلق میشوند و سبب سوزش بدن میگردند. از نظر ساختمانی
جو دو سر کاملا باریک و کشیده است و از دو طرف یکسان است برای همین به آن جوی دو سر
گویند. تا به امروز نیز در ایران به طور گسترده کشت نمیشود. با این حال برای اولین
بار در شهر اصفهان جو دو سر به طور زراعی کشت شد. در گذشته ارقام مورد کشت جو دو سر
دارای مقدار متوسطی بتاگلوکان و مقدار متوسطی روغن بودند. در حالی که در حال حاضر ارقامی
از جو دو سر اصلاح شده است که حاوی 18 درصد روغن هستند که این میزان دو برابر مقدار
روغن در ارقام قدیمی این گیاه است و گروهی دیگر از ارقام اصلاح شده این گیاه دارای
مقدار بسیار فراوانی بتاگلوکان هستندکه جو دو سرهای بتاگلوکان نامیده میشوند [1] این
ارقام برای درمان بیماران دارای دیابت نوع 2 تولید میشوند, زیرا ثابت شده بتاگلوکان
موجود در این ارقام در درمان و پیشگیری این بیماران مؤثر است . مطالعات زیادی نشان
داده که مصرف آرد جو دو سر سبب کاهش میزان کلسترول بد خون و افزایش میزان کلسترول خوب
خون و کاهش خطر گرفتگی عروق کرونر قلب میشود و از سال 1980 تا امروز تحقیقات زیادی
در رابطه با نقش بتاگلوکان در جلوگیری از انواع سرطانها انجام شده و مشخص شده است که
این ماده اثرات ضد تومور بسیار قوی دارد. هم چنین بتاگلوکان موجود در این ارقام جو
دو سر اثرات ضد ویروسی و ضد باکتریایی ثابت شدهای دارد. [2] جو دو سر منبع خوبی از
انرژی, پروتئین و چربی برای انسان و مخصوصا بچه ها است.
هم چنین به خاطر داشتن مادهای خاص, دارای اثراتی ویژه جهت
پوستهای کشک و خارش داراست.
محصولات حمام از جمله محلولهای کلوییدی, صابون, ژل و پودرهای
حاوی عصاره جو دو سر در بازار عرضه شدهاند.
از عصاره نوعی جو دو سر در طب سنتی آیورودا جهت ترک اعتیاد
تریاک استفاده میشده است.
یک گزارش علمی نشان میدهد که جو دو سر ممکن است میل به سیگار
را کاهش دهد. یک تحقیق که بر روی 26 نفر سیگاری انجام شد, نشان داد که پس از مصرف
4 هفته از عصاره هیدرو الکلی جو دو سر, تعداد سیگار روزانه آنها از 20 سیگار در روز
به 6 عدد کاهش یافت. کاهش سیگار افراد مذکور حداقل تا دو ماه ادامه یافت و این در حالی
بود که گروه کنترل که از دارونما استفاده میکردند روزانه 17 سیگار میکشیدند.
تهیه شده از جو چای دو سر دارای اثرات آرام بخش , ادرارآور
بوده و و مسکن در تسکین آرتروز و روماتیسم مؤثر است. [ نیازمند منبع ] برای تهیه چای
جو دوسر دانههای جو دو سر را با آسیاب خرد نموده , یک لیوان آب جوش را به سه گرم از
آن اضافه کرده و 20 دقیقه صبر میکنیم تا محلول دم بکشد. پس اآ آن محلول را صاف کرده
و بدون قند و یا با شیرینی کم مصرف میکنیم.
یک تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 100 گرم جو دو سر خشک به
مدت سه هفته باعث کاهش 23 درصد کلسترول تام 23 درصد کلسترول LDL, 21 درصد تری گلیسیرید , و 20 درصد کلسترول HDL شده است.
دو سر به دلیل جو نداشتن گلوتن و بالا دارا بودن فیبر یبوست
را بر طرف و میکند مشکلات گوارشی را بر طرف میکند.
ازرات دیگر جو دوسر که در مطالعات اخیر اثبات گردیده است,
اثر کاهش اسید اوریآ آن است.
روغن جو دوسر [ ویرایش ]
تعدادی از ارقام جو دوسر اصلاح شده تا 18 درصد روغن دارند.
این روغن میتواند مصرف خوراکی داشته باشد اما به دلیل خصوصیات منحصربهفرد فیزیکی و
خواص بالای آنتی اکسیدانتی و میزان قابل توجه آنتی اکسیدانت آلکیل فئونالات, بیشتر
در تولید محصولات آرایشی و بهداشتی استفاده میشود و در تولید کرمهای ضد چروک و پیری
, کرمهای خاص برای مراقبت از کودک, لوسیونهای اصلاح مردانه و انواع شامپوها و ... استفاده
میشود. هم چنین از روغن یولاف برای درمان بیماری پوستی اگزما استفاده شده و اثر مثبت
آن بر پوست کاملا ثابت شده است [2]
منابع [ ویرایش ]
↑ ملازاده, مرتضی. تولید
علمی و عملی گیاهان دارویی (کاشت, داشت, برداشت و خواص دارویی) . انتشارات آموزش و
ترویج کشاورزی.
↑ 2 .0 2 .1 ملازاده,
مرتضی. کتاب غلات (مرجع جامع گیاهان زراعی: جلد اول) . انتشارات آموزش و ترویج کشاورزی.
////////////
به عربی شوفان:
الشوفان أو, خرطال أو, خرطل, أو قرطمان (Oat)
( الاسم العلمي : Avena sativa) نبات عشبي هو حولي
من الفصيلة النجيلية , ويعد نوعا من الحبوب, تغذية الإنسان في بذوره تستخدم والحيوان
خصوصا الدواجن والأحصنة . يستخدم قشه أحيانا كمرقد للحيوانات.
الشوفان الخام غير صالح لعمل الخبز, وعادة مايقدم كعصيدة مصنعة
من الشوفان المدشوش, أو رقائق الشوفان أو دقيق الشوفان ويخبز أيضا بسكويت الشوفان
(كيك الشوفان) يمكن إضافة دقيق والذي القمح اليه.
تعد منتجات الشوفان من الأغذية الرخيصة والمغذية وذلك كان
السبب في انتشاره واستخدامه في الكثير من بلدان العالم منها الولايات المتحدة. كما
يستخدم في صناعة ءاء الأطفال , كما يمكن استخدامه في عمل الزبز بطلطه مع دقيق الحنطة
.
لب الشوفان محتوى على يحتوي من الدهن يزيد عما هو في الحنطة
وعلى كمية من البروتين لاتقل عما في بذور الحنطة, أيضا في تركيب يشبهها وهو الأحماض
الأمينية مثل الأرجينين والاليسين والتربتوفان. يحتوي دقيق الشوفان على فيتامين ب
1 الأهمية الخاصة ويحوى على ذي المواد المعدنية مثل الحديد والفسفور وبه طاقة تزيد
على ما في القمح وكذلك يحتوي على النشا ويستعمل أيضا في إنتاج مادة الفيورفورال وهي
مادة مذيبة في عملية تنقية أملاح زيوت الطعام النباتية ومذيبا لإزالة الأصباغ.
الغذائية المصنوعة من بذور والمنتجات الشوفان ذات طاقة غذائية
عالية وسهلة الهضم ولها أهمية كبيرة من لمن يعانون أمراض معدية والشوفان غالبا مايزرع
من النباتات البقولية وفيما يأتي التركيب الكيميائي له.
/////////////
به مصری شوفان:
نبات الشوفان (Avena sativa)
بيتعمل منه شوربه معروفه اسمها شوربة الشوفان, و بتبقى لونها ابيض, اوابيض مدى شويه
على سمنى, كتير فى وبيتزرع امريكا .
///////////
به آذری اِکین یولافی:
Əkin
yulafı ( lat. Avena sativa ) [1] - qırtıckimilər fəsiləsinin yulaf cinsinə help
bitki növü. [2]
/////////
به کردی سورانی:
کاڕان, جۆشامی, جۆی ھوورچ بە یان ڕوەکێک لە بنەماڵەی گەنمان دەوترێت کە ژیانی یەک ساڵەی هەیە و زۆر جار بۆ لەوەڕی ئاژەڵ کەڵکی لێ وەردەگیردرێت. [1]
///////////
به باسای اندونزی و جاوی هاور:
Haver ( Avena sativa L.), dikenal pula
sebagai oat ,
merupakan serealia yang cukup penting
di daerah beriklim subtropis dan sedang. Bulir yang dihasilkannya
(direbut haver pula) dimanfaatkan sebagai makanan serta pakan (terutama kuda ). Di Indonesia produknya dikenal
dari sejenis bubur yang diintroduksi
penjajah Belanda , yang dikenal
sebagai havermut .
//////////
به عبری:
ביבולת-עועל תרבותית או ציצור ביבולת-עועל ( שם מדעי : Avena sativa
) היא מיבס גוש ביבולת-עועל הגדל ב אקלים ממוזג ו פורב ב אביב . ז זה מדודל בשביל ערעיו , ה כאכליב ןין היתר ד דייסה ומשמםיגם כ כ מספוא ל חיות מכ ס סוםים ו פרות . במיז זה נעשה ש שימוכ כרביב ב מןוכ בלםים וב מןון ל תרנגולות . ניתגם גם להשתמבש ביבולת עועל תרבותית על ה עור כדי לשמור על לחות העור , ולסיוע לריפוי םים ו קלקות . מיז זה הוא אחד מתשעה מהגוש ביבולת עועל הגדליב ב ישראל והוא חיבכ בכל אזורי הארץ למד דרום הנגב ומרומי ה חרמון .
/////////////
به پنجابی غربی اوت:
اوٹ کعا دے ٹبر دی اک دانے دار فصل جیہڑی بندیاں تے ڈنگراں دے کھان دے کم اندی اے
///////////
به سواحلی اوتی:
Oti (kutoka Kiing . "Oats") [1] nor mmea wa
familia ya manyasi katika ngeli ya monokotiledoni . Mbegu to punje za oti nor nafaka ambayo nor chakula cha wanyama na pia
cha watu katika nchi hasa za Ulaya na pia penginepo nje ya kanda ya tropiki. Tofauti na nafaka
nyingi punje zake hazikai pamoja katika mshikano lakini ua lake linafanana
zaidi na mpunga lakini mbegu ni
tofauti kabisa.
//////////
به اردو:
جئی یا جؤی, گھاس کی ایک قسم
ہے اور اس کا استعمال
اناج , دانے کے اور تازہ جانوروں چارے کے طور پر کیا
ہے جاتا. کی جئی
فصل کے لیے جلد پكنےوالی خریف کی
کے بعد فصل کاٹنے چار - پانچ
بار ہل چلا کر, 150-125 من گوبر کی کھاد فی ایکڑ دینی چاہئے. اکتوبر - نومبر
میں 40 فی کلو ایکڑ کی شرح سے بیج بونا چاہیے. اس فصل کی
دو بار پبپاشی کی جاتی ہے. سبز چارے کے لیے دو بار کٹائی, جنوری کے اور آغاز فروری
میں ہے کی جاتی. دوسری
پبپاشی اسچ چارک کی ئائی کے بعد کرنی ہئےاہئے. سبز چارے کی پیداوار
200-250 من اور دانے کی 15-20 فی من ایکڑ ہوتی ہے.
///////////
به ترکی استانبولی بیاض یولاف:
Beyaz
yulaf ( Avena sativa ), Avena'ların
(yulaf) "Avena fatua" alt grubuna a yulaf türüdür. Dünyada kültür
yulaflarının 2 / 3'ü beyaz yulaflardır. Kırmızı
yulaflar (Avena
byzantina Koch.)
Olarak da yaygın Kültürü yapılan yulaf türlerindendir. Kırmızı yulaf beyaz
yulafa göre daha iri salkıma, başakçıklara ve daha uzun boya sahiptir. Taneleri ve başakçık
dış kavuzu da daha koyu renktedir. Çimlenme sıcaklıkları 4-50 °
C iken optimum sıcaklığı 20-25 ° C'dir. [1]
////////////
Oat
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is
about the common cereal. For other uses, see Oat (disambiguation) .
Oat
|
|
Oat plants with inflorescences
|
|
Kingdom:
|
|
(Unranked):
|
|
(Unranked):
|
|
(Unranked)
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. sativa
|
Avena sativa
L. (1753) |
The oat ( Avena
sativa ), sometimes called the common oat , is
a species of cereal grain grown for its seed, which is known by the
same name (usually in the plural, unlike other cereals and pseudocereals ). While oats
are suitable for human consumption as oatmeal and rolled oats , one of the most common uses is as livestock feed.