۱۳۹۵ دی ۲۵, شنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و ششم) 6

سنبل فارسی [والرین؟  سنبل الطیب؟]
شامل پرسیاوشان* نیز هست
ماهیت آن
قسمی از ریاحین است که با نرکس می روید و در غایت خوش بو و برک و پیاز آن ضعیف تر از پیاز نرکس و کل آن بنفش و بعضی سفید نیز می باشد و بشکل یاسمین در هر ساقی چند عدد بر بالای یکدیکر و در افعال قریب بنرکس پیاز آن ضعیف تر از پیاز نرکس و سفید آن را در هند کل شب بو نامند زیرا که در شب بوی آن بسیار می باشد و ساق آن بلند و بر سر آن کل آن و برکهای نبات آن باریک بلند از برک کندنا کوتاه تر و بیخ آن مانند پیاز نرکس و در بساتین می نشانند و هر سال و یا یک سال در میان اوائل فصل نوروز برآورده ریشها و اندک از ته آن را بریده چند روز در آفتاب می اندازند پس غرس می نمایند نبات آن بلند و کل آن بسیار و بالیده و خوش بو می شود و از اطراف پیاز آن پیازهای بسیار برمی آید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* پر سیاوشان . [ پ َ رِ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پر سیاووشان . پر سیاوش . پر سیاووش . ضفیره . (منتهی الارب ). ضفائرالجن ّ. کزبرةالبئر. سبعالارض . شعرالارض . شعرالغول . شعرالخنازیر. شعرالجن ّ. شعرالجیاد. لحیةالحمار. لحاءالغول . مُل . ساق اَسود. طرنجومانس . عرصف . کثیرالثغر. بولوطریخون . جعدة قناة. بقلةالبئر. برگش مثل کرفس است و ساق و شاخ و گل ندارد. (نزهةالقلوب ). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است که : «پر ساوشان ، لغت یونانی و بمعنی دواءالصدر است و بفارسی پر سیاوشان و عوام سنبل نامند و بعربی شعرالجیاد و شعرالارض وشعرالجن و شعرالخنازیر و جعدةالقنا و شعرالکلاب و کزبرةالبئر و ساق الاسود و عرصف ۞ نامند و آن نباتی است برگش شبیه به گشنیز و بی ساق و ثمر و شاخهای او بسیار باریک و صلب و سیاه و در مواضع نمناک و سایه میروید و قوتش تا شش ماه باقیست .معتدل مایل به گرمی و خشکی و ملطف و مجفف و محلل و مفتح و منضج و مدرّ بول و حیض و مسهل سودا و بلغم معده و امعاء و جهة تنقیه سینه و شش و ربو و ضیق النفس و درد سینه و یرقان و حصاة و اخراج مشیمه و خون نفاس و ضمادش که پخته باشند با روغن جهة داءالثعلب و خنازیر و نواصیر و دبیلات و خائیده او جهة غرب و محرقش جهة منع ریختن موی و رویانیدن آن و خزار (؟) و سفوف خشک او جهة اسهال و طلای تازه ٔ او جهت قروح خبیثه نافعو جهت گزیدن سگ دیوانه شرباً و ضماداً مفید و طلاء کوبیده ٔ او با مغز ساق گاو جهة دردسر بسیار نافع و ذرور سوخته ٔ او جهت اندمال قروح و آکله . مفسد و مضر سپرز و مصلحش مصطکی و قدر شربت از جرم او تا هفت درهم و از آب طبیخش تا بیست درهم و بدلش جهت آلام شش بوزنش بنفشه و نصف آن اصل السوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان چنین آمده است : ارپاسیوس گوید او [ پرسیاوشان ] را به رومی ازیارطون (آدیانطن ) ۞ گویند. منبت او بر لبهای جوی و چشمه ها باشد. رودس گوید نبات او را اطراف شکافته بود و ساقهای نبات او دراز باشد و او را گل و بار نبود. بولس و اطیوش و ابن سرافیون گویند آن نباتی است که عرب او را شعرالجبار گوید و صاحب المنقول گوید او را به یونانی بولیطره گویند و به لاطینی قافلارا (کاپیلرا) ۞ گویند و جبرئیل گوید منبت او در سایه ها بود و چاهها و سرچشمه ها وبرگ او به کرفس ماند و ساقهای او سرخ بود و باریک به مقدار بدست و در بعض مواضع او را کرفس دیو گویند. ح گوید که او را شعرالعیار گویند و گویا که آن تصحیف شعرالجبار است ص اولی گوید گرم و خشک است در اول بادهای غلیظ را بشکند و قصبه ٔ شش را پاک سازد و خنازیر را تحلیل کند و سنگ مثانه بریزاند و سده ها بگشاید و بول براند و موی بر داءالثعلب و داءالحیه برویاند چون بسوزند و خاکستر او طلا کنند و اگر موی را به طبیخ او بشویند دراز کند و نواصیر و دملها را تنقیه کند بدل او در دفع دمه و تاسه بوزن او بنفشه و هم وزن او سوس یا برگ سوس بود. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). و صاحب اختیارات گوید: شعرالجن و شعرالخیار (کذا) و شعرالارض و لحیةالحمار و شعرالخنازیر و ساق الاسود و الوصیف الاسود و کزبرةالبئر نیز خوانند و آن شعرالغول است . بپارسی پر سیاوشان گویند و به کرمانی کرسو خوانند و بهترین وی آن است که چوب وی سیاه بود و ورق آن سبز و گویند بهترین او آن است که چوب او بسرخی زند طبیعت وی معتدل است در گرمی و سردی و گویند میل به گرمی و خشکی دارد و سه درم از وی مسهل بلغم و سودا بود و شش وسینه از فضول غلیظ پاک کند و بگدازاند و یرقان و سپرز را نافع بود و بول و حیض براند و سنگ بریزاند چون بیاشامند شکم ببندد و مشیمه بیرون آورد و گزیده ٔ سگ هار و مار را نافع بود و دیگر جانوران موذی چون با شراب بیاشامند ملطف و محلل بود و داءالثعلب را نافع بود و موی برویاند و خنازیر و دبیلات تحلیل کند چون بیاشامند ربو و یرقان و عسرالبول را نافع بود و اگر با لادن و روغن مورد با روغن سوسن و زوفاء و شراب بیامیزند و بر موی که ریزد طلا کنند دیگر نریزد و بیخ آن محکم دارد و اگر بسوزانند و بر سر کل مالند موی برویاند و جهت جرب چشم نافع بود اسحاق گوید مضر است بسپرز و مصلح آن مصطکی است و رازی گوید بدل آن در سودمندی ربو بوزن آن بنفشه با نیم وزن آن آب رب ّالسوس است .و در بعض کتب طب آمده است : که پر سیاوشان را بعربی کزبرةالبئر گویند طبیعتش به گرمی و خشکی مایل است بهترینش آن است که چوب وی بسرخی زند و برگش سبز بود سینه و شش را از فضول غلیظه پاک گرداند و بلغم و سودا را رفع کند و یرقان و صلابت سپرز را نفع دهد و مشیمه بیرون آرد و بول و حیض براند و سنگ گرده و مثانه بریزاند و ضیق النفس و بحةالصوت را سودمند آید و مضر است به سپرز و مصلح آن مصطکی است و شربتی از او دو مثقال است و بدلش به وزن آن بنفشه و نیم وزن آن رب سوس .
////////////
سنبل الطیب یا علف گربه (نام علمی: Valeriana officinalis) گیاهی است که بوته ای استوار و چندساله دارد و در اروپا و بخش‌هایی از آسیا می‌روید. دارای ریشه‌ای کوتاه و بوته‌ای با ارتفاع بین ۵۰ تا ۱۵۰ سانتی‌متر می‌باشد.

ریشهٔ این گیاه در طب سنتی ایران دارای ارزش دارویی است و از آن به عنوان آرام‌بخش اعصاب، خواب آور، ضد تشنج، درمان افسردگی، هضم کننده غذا و ضد دل‌پیچه استفاده می‌شود.[۱]

نام علف گربه برای این گیاه ناشی از ویژگی آن است که گربه‌ها را به خود جذب می‌کند و نوعی اثر روان گردان در آن‌ها دارد. این خاصیت به دلیل وجود آکتینیدین در عصارهٔ این گیاه است که به فرومون‌های بدن گربه‌ها شباهت دارد. این گیاه اثر مشابهی نیز بر روی موشهای صحرایی دارد. خواص درمانی سنبل الطیب (علف گربه) سنبل الطیب گیاهی است علفی و چند ساله که ساقه آن به طور عمودی تا ارتفاع دو متر بالا می‌رود. این گیاه به صورت وحشی در جنگل‌های کم درخت، در حاشیه جویبارها و گودال‌ها در بیشتر مناطق آسیا و ایران می‌روید.

سنبل الطیب دارای بویی مطبوع است و گربه بوی این گیاه را از فاصل دور تشخیص داده به طرف آن می‌رود و در اطراف آن به جست و خیز می‌پردازد و از بوی آن مست می‌شود. گلهای سنبل الطیب برنگ سفید یا صورتی و به صورت خوشه‌ای است.

قسمت مورد استفاده این گیاه ریشه آن است و معمولاً از ریشه گیاهی که بیش از سه سال عمر دارد استفاده می‌شود. سنبل الطیب پس از خشک شدن برنگ قهوه‌ای در می‌آید. طعم آن تلخ ولی خوشبو و معطر است. عطر آن پس از خشک شدن بیشتر می‌شود.

ترکیبات شیمیایی
ریشه سنبل الطیب حاوی ۱ درصد اسانس است. این اسانس درریشه تازه بیشتر است و به تدریج که ریشه خشک می‌شود مقدار اسانس آن کاهش یافته ولی بوی آن قوی تر می‌شود. اسانس تازه برنگ سبز مایل به زرد است ولی در اثر ماندن غلیظ می‌شود. آثار دارویی ریشه تازه آن سه برابر خشک شده آن است. سنبل الطیب باید در حرارت کم خشک شود و در حرارت بالا تمام اثر دارویی آن از بین می‌رود.

خواص داروئی
ریشه سنبل الطیب از نظرطب قدیم ایران گرم و خشک است خواص مهم آن به شرح زیر است. اثر ضد تشنج دارد، در رفع ناراحتی‌های عصبی و هیستری مفید است، ضد اسپاسم و آرام بخش است، تب بر است، بیخوابی را درمان می‌کند، ضد کرم معده و روده است، ضد هیجان است، میگرن را برطرف می‌کند، برای برطرف کردن دلهره، تشویش و نگرانی مفید است، در درمان بیماری مالیخولیا اثر مفید دارد، در برطرف کردن درد سیاتیک مؤثر است، سکسکه مداوم را از بین می‌برد، درد سینه را برطرف می‌کند، استفراغ را برطرف می‌کند، در معالجه مرض قند مؤثر است، گرد سنبل الطیب را روی زخم‌ها بپاشید التیام یابند.

طرز استفاده
۱) گرد سنبل الطیب: ریشه سنبل الطیب را خرد کرده و در حرارت ۴۰ درجه خشک کنید. سپس آنرا آسیاب کنید و از الک ریز در کنید. گرد آن به عنوان ضد تشنج به کار می‌رود. مقدار مصرف آن ۵-۱۰ گرم در روز است.

۲) مخلوط سنبل الطیب: ۴ گرم گرد ریشه سنبل الطیب را با ۴ گرم رازیانه و ۴ گرم قند سائیده و مخلوط کنید، این مخلوط را چهار قسمت کرده و در طول روز به فواصل مساوی بخورید.

۳) تنتور والریان: ۱۰۰ گرم ریشه سنبل الطیب را خرد کرده و در نیم لیتر الکل طبی ۶۰ درجه بریزید و بگذارید بماند. هر روز چند بار آن را بهم بزنید و پس از ۱۵ روز آنرا صاف کرده و در شیشه دربسته نگهداری کنید. مقدار مصرف آن ۱۰-۳۰ قطره می‌باشد.

عملکرد صحیح دستگاه عصبی مرکزی به وسیله رسپتورهایی (گیرنده‌هایی) در مغز که به نام رسپتورهای گابا نامیده می‌شوند، تنظیم می‌شود. بر اساس مطالعات آزمایشگاهی مشخص شد که سنبل الطیب می‌تواند اتصالات این رسپتورها را ضعیف و سُست نماید. به این ترتیب، مکانیسم عمل و اثربخشی آن تا حدودی مشخص شد. در حقیقت این اطلاعات توضیح می‌دهد که چرا سنبل الطیب می‌تواند به افراد کمک کند تا به راحتی استرس و نگرانی را از خود دور نمایند.

در مطالعات مختلفی نشان داده شد که این گیاه اثر درمانی موثری بر روی افرادی که دارای درجات مختلفی از بیماری بی خوابی می‌باشند، دارد. به طور کلی سنبل الطیب موجب می‌شود که خواب با آرامش زیادی همراه باشد و همچنین گذر به مرحله خواب راحت تر صورت پذیرد. اما در این مطالعات چیزی مبنی بر اینکه این گیاه موجب افزایش کل زمان خواب می‌شود، مشاهده نگردید.

دو تحقیق دیگر نیز در این زمینه انجام شد. در این مطالعات نیز نشان داده شد که ترکیب سنبل الطیب با بادرنجبویه (Lemon Balm) در بهبود کیفیت خواب و در درمان بیماری بی خوابی(Insomnia) مؤثر است. این گیاه برای اختلالات یائسگی و عادت ماهیانه مفید است. یکی دیگر از خواص این گیاه، داشتن منگنز است که برای درمان سفیدی مو از آن استفاده می‌شود. مقدار و زمان مصرف تعیین یک مقدار مشخص برای مصرف این گیاه، کار مشکلی است، اما در منابع مختلف علمی درباره گیاهان دارویی، چیزی حدود ۱ تا ۱۰ گرم است. اگر از عصاره تغلیظ شده ریشه گیاه سنبل الطیب (آن چه به طور معمول در قرص‌ها و کپسول‌ها وجود دارد و دارای حداقل ۵/۰ درصد روغن‌های فرّار است) برای درمان بیماری بی خوابی استفاده می‌کنید، باید آن را حدود ۳۰ تا ۶۰ دقیقه قبل از خواب مصرف نمایید. فراورده‌های خشک شده ریشه این گیاه که به صورت ۵/۱ تا ۲ گرمی هستند، نیز باید ۳۰ تا ۶۰ دقیقه قبل از خواب مصرف شوند. برخی نیز این گیاه را با بادرنجبویه، رازک، گل ساعت و اسکالکَپ (در طب چینی کاربرد دارد) ترکیب کرده و مصرف می‌کنند. مصرف تازه این گیاه بهتر و موثرتر از مصرف ریشه خشک آن است.

اثرات جانبی تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که این گیاه هیچ گونه اثر مخربی روی توانایی افراد برای رانندگی و کار با ماشین آلات مختلف ندارد. تنها مورد گزارش شده، حمله قلبی شدید در مردی بود که سالیان دراز از سنبل الطیب به میزان ۵ تا ۲۰ برابر مقدار توصیه شده مصرف می کرده است و آن را به طور ناگهانی کنار گذاشته بود. به هر حال، هنگامی که سنبل الطیب بر اساس مقدار توصیه شده مصرف شود، منجر به اعتیاد و وابستگی به آن نخواهد شد. در مورد دیگری که در یک دانشجوی ۱۸ ساله که قصد خودکشی داشت مشاهده شد، تنها علائم گزارش شده عبارت بودند از خستگی مفرط، درد شکمی، رعشه و لرزش در دست‌ها و پاها. این فرد از ۰۰۰/۲۰ میلی گرم ریشه سنبل الطیب استفاده کرده بود که چیزی در حدود ۴۰ تا ۵۰ برابر مقدار توصیه شده است. به نظر نمی‌رسد که مصرف سنبل الطیب قبل از خواب موجب ایجاد مشکل در هوشیاری و تمرکز فرد در صبح شود. با این که تا کنون دلایل شناخته شده‌ای برای منع مصرف این گیاه در بارداری و شیردهی گزارش نشده است، اما بی خطر بودن آن نیز به اثبات نرسیده است. بنابراین باید در مصرف آن احتیاط کرد.

مضرات
چون سنبل الطیب برای کلیه مضر است باید آنرا با کتیرا خورد.[۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست گیاهان
منابع[ویرایش]
پرش به بالا سنبل الطیب (علف گربه) Valerian پایگاه اطلاع‌رسانی پزشکان ایران
پرش به بالا Valerian Botanical.com
نوشتاری از بهمن فصیحی، برگرفته از وب‌گاه مغان ارس (برداشت آزاد با ذکر منبع)
//////////////
قس عربی:
الناردين المخزني أو الناردين الطبي[1] (باللاتينية: Valeriana officinalis) نوع نباتي يتبع جنس الناردين من الفصيلة الناردينية.

محتويات  [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
نبات معمر يتراوح ارتفاعه ما بين 80- 150سم له ساق مستقيمة قوية جوفاء ومضلع اغصانه قليلة وله أوراق متقابلة مركبة ريشية الشكل. تضم كل ورقة ما بين 5- 11 وريقة عريضة أو ما بين 11- 33 وريقة ضيقة وهي مسننة الحواف. الأزهار تجتمع في قمم الأغصان على هيئة باقات بلون أبيض إلى زهري. الثمرة تاجية لها صرة ريشية. جذور النبات قصيرة لها فسلات تحت الأرض ورائحتها رائعة وقوية.
فوائده[عدل]
يستعمل الناردين المخزني في:

معالجة القلق والأرق.
السيطرة على الانفعالات والكآبة.
وصفة[عدل]
يؤخذ ملء ملعقة شاي من مسحوق الجذور والجذامير وتوضع مع ماء مغلي في كوب ويتم تركها لمدة 5دقائق ويشرب بمعدل كوبين يومياً.

المصادر[عدل]
^ أغروفوك. الناردين الطبي. تاريخ الولوج 24 آذار 2012.
موقع نباتات عشبية باللغة الإنجليزية.
مجلة عيادة الرياض الاثنين 19 المحرم 1426هـ - 28 فبراير 2005م - العدد 13398.
دليل الطب البديل - الطبعة الأولى.
ع ن ت
المنومات/ المهدئات (N05C)
/////////////
قس آذری:
Dərman pişikotu (lat. Valeriana officinalis)[1] - pişikotu cinsinə aid bitki növü.[2]
Dərman pişikotu 60-120 sm hündürlükdə yerüstü gövdəsi olan çoxillik ot bitkisidir. May ayından başlayaraq avqusta kimi çiçəkləyir, meyvələri avqust-sentyabrda yetişir.
//////////
قس باسای اندونزی:
Akar Valerian (Latin: Valeriana officinalis) adalah akar cabang berikut pangkal batang dan bagian batang di bawah tanah dari tumbuhan keluarga Valerianaceae yang dapat dimanfaatkan sebagai obat dengan khasiat sedatif.[1]
///////////////
قس عبری:
ולריאן רפואי או ולריאנה רפואית (שם מדעי: Valeriana officinalis) הוא צמח רב-שנתי ממשפחת הולריניים עם פרחים ורודים או לבנים, בעלי ריח מתוק, הפורחים בחודשי הקיץ. מוצאו של הצמח באירופה ובחלקים של אסיה, אך הוא אוזרח גם בצפון אמריקה.

ולריאן, בפרמקולוגיה ובהרבליזם, הוא שמה של תמצית העשויה משורשי הצמח שנמכרת באריזות (בדרך כלל בכמוסות), לאחר שאלה רוככו (באמצעות השריה), נכתשו, ויובשו. בהתבסס על צורת הפעולה הפרמקולוגית שלו, הוכח כי לולריאן יש השפעות מרגיעות וכי הוא יעיל לטיפול בחרדה.[דרוש מקור] תמציות בריח פרחי ולריאן שימשו כבושם במאה השש עשרה.

חומצת האמינו ולין קרויה על שמו.
////////////////
قس پشتو:
والرین یا طبي والرين (په لاتين: Valeriana officinalis) د والرينيانو څخه یو یوی لرونکي درملي بوټي دي چې په اروپا اوآسيا کې شنه او کرل کېږي.
تاريخ[سمول]
والرين په لرغونی یونان او روم کې ۲۰۰۰ کاله مخکې پېژندل شوي وو. د طب پلار بقراط د غه بوټي په خپل اثر کې توصيف وکړ او په ۳۳ پېړی کې یو مشهور رومي ډاکټر جالینوس والرين خپلو ناروغانو ته د بى خوبى د علاج لپاره ورکاوه.
توصيف[سمول]
والرين یو درملي بوپي دي چې د Valerianaceae په کورنی او د Valeriana په جنس پورې اړه لري. اوږدوالي یی ۱.۵ متره وي. بو یی قوي او خوند یی تريخ دي. گلان یی گلابي یا بانجڼي رنگ لري او د گل تاج قيف شکل لري. نوموړي بوټي د مېڅخه تر اگسټ پورې گل نیسي او په سپتمبر کې مېوې لري. والرين یو شمېر طبيعی توکې لکه اسانسونه (۲٪Myrtenoll ،القلويدونه (Valerin, Chatinin گلیکوزیډونه او فلافونويډونه لري.
والرين په طب کې[سمول]
طبي والرين آرامکوونکي درمل دي چی د بې خوبه، عصبى ناروغتيا او عصبي ستوماني د علاج لپاره کارېږي. دغه درمل تشنج ماتونکي آغېزه لري او د وینې پر فشار باندی ښه آغېزه هم لري.
///////////
قس ترکی استانبولی:
Kedi otu (Valeriana officinalis, Caprifoliaceae) yaz aylarında hoş kokulu pembe veya beyaz çiçekler açan çok yıllık çiçekli bir bitkidir. Kedi otu çiçeğinin ekstraktları 16. yüzyılda parfüm olarak kullanılmıştır.

Avrupa ve Asya’ya özgü kedi otu Kuzey Amerikaya yayılmıştır. Çiçekler birçok sinek türü, özellikle Eristalis cinsi sinekler tarafından sıklıkla ziyaret edilmektedir.[1] Kedi otu, bazı Lepidoptera (kelebek ve güve) türlerinin larvaları tarafından besin olarak tüketilmektedir.

Kedi otu kökünün ham ekstraktı kapsül şeklinde bir gıda takviyesi olarak satılmaktadır. Kedi otu kökünün sakinleştirici ve anksiyolitik etkileri olabilir.

Valin adlı amino asit ismini bu bitkiden almıştır.
Valerian (herb)
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Valerian (disambiguation).
Valerian
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
V. officinalis
Valeriana officinalis
L.
Valerian (Valeriana officinalisCaprifoliaceae) is a perennial flowering plant, with heads of sweetly scented pink or white flowers that bloom in the summer and can reach a height of 5 feet. Valerian flower extracts were used as a perfume in the 16th century.
Native to Europe and parts of Asia, valerian has been introduced into North America. The flowers are frequently visited by many fly species, especially hoverflies of the genus Eristalis.[1] It is consumed as food by the larvae of some Lepidoptera (butterfly and moth) species including the grey pug.
Other names used for this plant include garden valerian (to distinguish it from other Valeriana species), garden heliotrope (although not related to Heliotropium), and all-heal (which is also used for plants in the genus Stachys). Red valerian, often grown in gardens, is also sometimes referred to as "valerian", but is a different species (Centranthus ruber) from the same family and not very closely related.
Crude extract of valerian root is sold as a dietary supplement in the form of capsules. Valerian root may have sedative and anxiolytic effects.
The amino acid valine is named after this plant.
Contents
  [hide] 
·         1History
·         2Etymology
·         3Valerian extract
o    3.5Regulation
·         4Effect on other organisms
·         5Floral symmetry
·         6Weed
·         7Image gallery
·         8See also
·         9References
·         10External links
History[edit]
Valerian has been used as a medicinal herb since at least the time of ancient Greece and Rome. Hippocrates described its properties, and Galen later prescribed it as a remedy for insomnia. In medieval Sweden, it was sometimes placed in the wedding clothes of the groom to ward off the "envy" of the elves.[2] In the 16th century, the Anabaptist reformer Pilgram Marpeck prescribed valerian tea for a sick woman.[3]
John Gerard's Herball states that his contemporaries found Valerian "excellent for those burdened and for such as be troubled with croup and other like convulsions, and also for those that are bruised with falls." He says that the dried root was valued as a medicine by the poor in the north of England and the south of Scotland, so that "no broth or pottage or physicall meats be worth anything if Setewale [Valerian] be not there."[4]
The seventeenth century astrological botanist Nicholas Culpeper thought the plant was "under the influence of Mercury, and therefore hath a warming faculty." He recommended both herb and root, and said that "the root boiled with liquorice, raisons and aniseed is good for those troubled with cough. Also, it is of special value against the plague, the decoction thereof being drunk and the root smelled. The green herb being bruised and applied to the head taketh away pain and pricking thereof."[4]
Etymology[edit]
The name of the herb is derived from the personal name Valeria and the Latin verb valere (to be strong, healthy).[5][6]
Valerian extract[edit]
Biochemical composition[edit]
Known compounds detected in valerian that may contribute to its method of action are:
·         Alkaloidsactinidine,[7] chatinine,[7][8] shyanthine,[7] valerianine,[7] and valerine[7]
·         Isovaleramide may be created in the extraction process.[9]
·         Gamma-aminobutyric acid (GABA)[10]
·         Isovaleric acid[11]
·         Iridoids, including valepotriates: isovaltrate and valtrate[7]
·         Sesquiterpenes (contained in the volatile oil): valerenic acid,[12] hydroxyvalerenic acid and acetoxyvalerenic acid[13]
·         Flavanoneshesperidin,[14] 6-methylapigenin,[14] and linarin[15]
Mechanism of action[edit]
Because of valerian's historical use as a sedative, antiseptic, anticonvulsant, migraine treatment, and pain reliever, most basic science research has been directed at the interaction of valerian constituents with the GABA receptor.[16] Many studies remain inconclusive and all require clinical validation. The mechanism of action of valerian in general, and as a mild sedative in particular, has not been fully elucidated. However, some of the GABA-analogs, particularly valerenic acids as components of the essential oil along with other semivolatile sesquiterpenoids, generally are believed to have some affinity for the GABAA receptor, a class of receptors on which benzodiazepines are known to act.[17][18] Valeric acid, which is responsible for the typical odor of mostly older valerian roots, does not have any sedative properties. Valeric acid is related to valproic acid, a widely prescribed anticonvulsant; valproic acid is a derivative of valeric acid.
Valerian also contains isovaltrate, which has been shown to be an inverse agonist for adenosine A1 receptor sites. This action likely does not contribute to the herb's possible sedative effects, which would be expected from an agonist, rather than an inverse agonist, at this particular binding site. Hydrophilic extractions of the herb commonly sold over the counter, however, probably do not contain significant amounts of isovaltrate.[19] Valerenic acid in valerian stimulates serotonin receptors as a partial agonist,[20] including 5-HT5A which is implicated in the sleep-wake cycle.[21]
Preparation[edit]
The chief constituent of valerian is a yellowish-green to brownish-yellow oil which is present in the dried root, varying from 0.5 to 2.0%, though an average yield rarely exceeds 0.8%. This variation in quantity is partly explained by location; a dry, stony soil yields a root richer in oil than one that is moist and fertile.[22] The volatile oils that form the active ingredient are extremely pungent, somewhat reminiscent of well-matured cheese. Though some people remain partial to the earthy scent, some may find it to be unpleasant, comparing the odor to that of unwashed feet.[23] Valerian tea should not be prepared with boiling water, as this may drive off the lighter oils.
Medicinal use[edit]
Valerian (V. officinalis) essential oil
Although valerian is a popular herbal medicine used for treating insomnia, there is no good evidence it is effective for this purpose, and there is some concern it may be harmful.[24]
There is no good evidence that valerian is helpful in treating restless leg syndrome,[25] or anxiety.[26]
The European Medicines Agency (EMA) approved the claim that valerian can be used as a traditional herbal medicinal product in order to relieve mild symptoms of mental stress and to aid sleep. The EMA stated that there is a substantial body of evidence available that makes the traditional use of valerian plausible.[27]
Regulation[edit]
In the United States, valerian extracts are sold as a nutritional supplement under the Dietary Supplement Health and Education Act of 1994.
Oral forms, usage, and adverse effects[edit]
Oral forms[edit]
Oral forms are available in both standardized and unstandardized forms. Standardized products may be preferable considering the wide variation of the chemicals in the dried root, as noted above. When standardized, it is done so as a percentage of valerenic acid or valeric acid.
Adverse effects[edit]
Because the compounds in valerian produce central nervous system depression, they should not be used with other depressants, such as ethanol, benzodiazepines, barbiturates, opiates, kava, or antihistamine drugs.[28][29][30] Moreover, non-pregnant adult human hepatotoxicity has been associated with short-term use (i.e., a few days to several months) of herbal preparations containing valerian and Scutellaria (commonly called skullcap).[31] Withdrawal after long-term use in a male has also been associated with benzodiazepine-like withdrawal symptoms, resulting in cardiac complications and delirium.[32]
The very limited animal and human data do not allow a conclusion as to the safety of valerian during pregnancy. Moreover, as a natural, unregulated product, the concentration, contents, and presence of contaminants in valerian preparations cannot be easily determined. Because of this uncertainty and the potential for cytotoxicity in the fetus and hepatotoxicity in the mother, the product should be avoided during pregnancy.[28][29]
Effect on other organisms[edit]
An unusual feature of valerian is that valerian root and leaves are a cat attractant similar to, and as safe as, catnip. Valerian contains the cat attractant actinidine. Cat attractants might mimic the odor of cat urine,[citation needed] which is caused by 3-mercapto-3-methylbutan-1-ol.[citation needed] Anecdotal reports claim that valerian is also attractive to rats—so much so that it had been used to bait traps. Stories describe the Pied Piper of Hamelin using both his pipes and valerian to attract rats.[22] Research also shows that valerian root is the strongest chemoattractant of slime molds such as Physarum polycephalum.[33]
Floral symmetry[edit]
Valerian is unusual in having flowers with "handedness", that is, having neither radial nor bilateral symmetry.[34]
Weed[edit]
Valerian is considered an invasive species in many jurisdictions including Connecticut, US where it is officially banned[35]and in New Brunswick, Canada where it is listed as a plant of concern.[36]
Image gallery[edit]
·        
V. officinalis flowers

·        
19th-century illustration of Valeriana officinalis

·        
Illustration of V. officinalis from Atlas des plantes de France, 1891.

·        
V. officinalis

·        
V. officinalis foliage
See also[edit]
·         Nepeta
·         Orvietan
·         Red valerian
·         Spikenard
·         Herbal tea
References[edit]
1.     Jump up^ Van Der Kooi, C. J.; Pen, I.; Staal, M.; Stavenga, D. G.; Elzenga, J. T. M. (2015). "Competition for pollinators and intra-communal spectral dissimilarity of flowers" (PDF). Plant Biology. 18: 56. doi:10.1111/plb.12328.
2.     Jump up^ Thorpe, Benjamin; Northern Mythology, Vol. 2, pp. 64–65
3.     Jump up^ Torsten Bergsten (1958). "Two Letters by Pilgram Marpeck". Mennonite Quarterly Review. 32: 200.
4.     Jump up to:a b Grieve, Maud (1971). A Modern Herbal: The Medicinal, Culinary, Cosmetic and Economic Properties, Cultivation and Folk-lore of Herbs, Grasses, Fungi, Shrubs, & Trees with All Their Modern Scientific Uses, Volume 2.
5.     Jump up^ Harper, Douglas. "valerian"Online Etymology Dictionary.
7.     Jump up to:a b c d e f Fereidoon Shahidi and Marian Naczk, Phenolics in food and nutraceuticals (Boca Raton, Florida, USA: CRC Press, 2004), pp. 313–314 ISBN 1-58716-138-9.
8.     Jump up^ Although many sources list "catinine" as an alkaloid present in extracts from the root of Valeriana officinalis, those sources are incorrect. The correct spelling is "chatinine". It was discovered by S. Waliszewski in 1891. See: S. Waliszewski (15 March 1891) L'Union pharmaceutique, page 109. Abstracts of this article appeared in: "Chatinine, alcaloïde de la racine de valériane" Répertoire de pharmacie, series 3, vol. 3, pp. 166–167 (April 10, 1891) ; American Journal of Pharmacy, vol. 66, p. 285(June 1891).
9.     Jump up^ Isovaleramide does not appear to be a naturally occurring component of valerian plants; rather, it seems to be an artifact of the extraction process; specifically, it is produced by treating aqueous extracts of valerian with ammonia. See: Balandrin, M. F., Van Wagenen, B. C. and Cordell, G. A. (1995). "Valerian-derived sedative agents. II. Degradation of Valmane-derived valepotriates in ammoniated hydroalcoholic tinctures". Journal of Toxicology – Toxin Review. 14 (2): 165 ff. doi:10.3109/15569549509097280.
10.  Jump up^ Dietary Supplement Fact Sheet: Valerian. Ods.od.nih.gov (2008-01-16). Retrieved on 2012-01-09.
11.  Jump up^ Isovaleric acid does not appear to be a natural constituent of V. officinalis; rather, it is a breakdown product that is created during the extraction process or by enzymatic hydrolysis during (improper) storage. See pp. 22 and 123 of Peter J. Houghton, Valerian: the genus Valeriana (Amsterdam, the Netherlands: Harwood Academic Press, 1997) ISBN 90-5702-170-6.
12.  Jump up^ Yuan CS, Mehendale S, Xiao Y, Aung HH, Xie JT, Ang-Lee MK (2004). "The gamma-aminobutyric acidergic effects of valerian and valerenic acid on rat brainstem neuronal activity.". Anesth Analg. 98 (2): 353–8, table of contents. doi:10.1213/01.ANE.0000096189.70405.A5PMID 14742369.
13.  Jump up^ R.B.H. Wills & D. Shohet (July 2009). "Changes in valerenic acids content of valerian root (Valeriana officinalis L. s.l.) during long-term storage". Food Chemistry. 115 (1): 250–253. doi:10.1016/j.foodchem.2008.12.011.
14.  Jump up to:a b Marder M, Viola H, Wasowski C, Fernández S, Medina JH, Paladini AC (2003). "6-methylapigenin and hesperidin: new valeriana flavonoids with activity on the CNS". Pharmacol Biochem Behav. 75 (3): 537–45. doi:10.1016/S0091-3057(03)00121-7PMID 12895671.
15.  Jump up^ Fernández S, Wasowski C, Paladini AC, Marder M (2004). "Sedative and sleep-enhancing properties of linarin, a flavonoid-isolated from Valeriana officinalis". Pharmacol Biochem Behav. 77 (2): 399–404. doi:10.1016/j.pbb.2003.12.003PMID 14751470.
16.  Jump up^ Boullata, Joseph I.; Nace, Angela M. (2000). "Safety Issues with Herbal Medicine: Common Herbal Medicines". Pharmacotherapy. 20 (3): 257–269. doi:10.1592/phco.20.4.257.34886PMID 10730682.
17.  Jump up^ Holzl J, Godau P (1989). "Receptor binding studies with Valeriana officinalis on the benzodiazepine receptor". Planta Medica. 55 (7): 642. doi:10.1055/s-2006-962221.
18.  Jump up^ Mennini T, Bernasconi P, et al. (1993). "In vitro study in the interaction of extracts and pure compounds from Valerian officinalis roots with GABA, benzodiazepine and barbiturate receptors". Fitoterapia. 64: 291–300.
19.  Jump up^ Lacher, Svenja K.; Mayer, Ralf; Sichardt, Kathrin; Nieber, Karen; Müller, Christa E. (2007). "Interaction of valerian extracts of different polarity with adenosine receptors: Identification of isovaltrate as an inverse agonist at A1 receptors". Biochemical Pharmacology73 (2): 248–58. doi:10.1016/j.bcp.2006.09.029PMID 17097622.
20.  Jump up^ Patočka, Jiří; Jakl, Jiří (2010). "Biomedically relevant chemical constituents of Valeriana officinalis". Journal of Applied Biomedicine. 8 (1): 11–18. doi:10.2478/v10136-009-0002-z.
21.  Jump up^ Dietz BM, Mahady GB, Pauli GF, Farnsworth NR (2005). "Valerian extract and valerenic acid are partial agonists of the 5-HT5a receptor in vitro". Brain Res. Mol. Brain Res. 138 (2): 191–7. doi:10.1016/j.molbrainres.2005.04.009PMID 15921820.
22.  Jump up to:a b "Valerian". botanical.com. Retrieved 2007-04-15.
23.  Jump up^ Harrington, H.D., Edible Native Plants of the Rocky Mountains, The University of New Mexico Press, 1967, LCCN 67-29685, p. 225
24.  Jump up^ Leach MJ, Page AT (2015). "Herbal medicine for insomnia: A systematic review and meta-analysis". Sleep Med Rev (Review). 24: 1–12. doi:10.1016/j.smrv.2014.12.003PMID 25644982.
25.  Jump up^ Bega D, Malkani R (2016). "Alternative treatment of restless legs syndrome: an overview of the evidence for mind-body interventions, lifestyle interventions, and neutraceuticals". Sleep Med. (Review). 17: 99–105. doi:10.1016/j.sleep.2015.09.009PMID 26847981.
26.  Jump up^ Miyasaka LS, Atallah AN, Soares BG (2006). "Valerian for anxiety disorders". Cochrane Database Syst Rev (Systematic review) (4): CD004515. doi:10.1002/14651858.CD004515.pub2PMID 17054208.
27.  Jump up^ "European Medicines Agency - Find medicine - Valerianae radix". www.ema.europa.eu. Retrieved 2016-08-08.
28.  Jump up to:a b Klepser TB, Klepser ME (1999). "Unsafe and potentially safe herbal therapies". Am J Health-Syst Pharm. 56 (12538): 125–38; quiz 139–41. PMID 10030529.
29.  Jump up to:a b Wong AH, Smith M, Boon HS (1998). "Herbal remedies in psychiatric practice". Arch Gen Psychiatry. 55 (103344): 1033–44. doi:10.1001/archpsyc.55.11.1033PMID 9819073.
30.  Jump up^ Miller LG (1998). "Herbal medicines. Selected clinical considerations focusing on known or potential drug-herb interactions". Arch Intern Med. 158 (220011): 2200–11. doi:10.1001/archinte.158.20.2200PMID 9818800.
31.  Jump up^ MacGregor FB, Abernethy VE, Dahabra S, Cobden I, Hayes PC (1989). "Hepatotoxicity of herbal remedies". British Medical Journal. 299 (11567).
32.  Jump up^ Garges HP, Varia I, Doraiswamy PM (1998). "Cardiac complications and delirium associated with valerian root withdrawal". JAMA. 280 (15667): 1566–7. doi:10.1001/jama.280.18.1566-aPMID 9820254.
33.  Jump up^ Adamatzky, Andrew (31 May 2011). "On attraction of slime mould Physarum polycephalum to plants with sedative properties". Nature Precedings. doi:10.1038/npre.2011.5985.1.
34.  Jump up^ Weberling, Focko (1992). Morphology of Flowers and Inflorescences. Cambridge University Press. p. 19. ISBN 0 521 25134 6.
36.  Jump up^ New Brunswick Invasive Species Council (2012). Field Guide to 12 Invasive Plants of Concern in New Brunswick (PDF).
External links[edit]
·         Valerian at AAFP
[show]
·         v
·         t
·         e
[show]
·         v
·         t
·         e

[show]
·         v
·         t
·         e
[show]
·         v
·         t
·         e

[show]
·         v
·         t
·         e
·         Valeriana
·         Cat attractants
·         Medicinal plants
·         Anxiolytics
·         Flora of Asia
·         Flora of Europe
·         Flora of Azerbaijan
·         Flora of Armenia
·         Flora of China
·         Flora of Denmark
·         Flora of Estonia
·         Flora of Finland
·         Flora of Georgia (country)
·         Flora of Germany
·         Flora of Great Britain
·         Flora of Greece
·         Flora of Ireland
·         Flora of Italy
·         Flora of Japan
·         Flora of Latvia
·         Flora of Lithuania
·         Flora of Norway
·         Flora of Portugal
·         Flora of Romania
·         Flora of Russia
·         Flora of Spain
·         Flora of Iran
·         Flora of Turkey
·         Plants described in 1753
/////////////

&&&&&&
سنبل اقلیطی
سنبل رومی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
سنبوسه
بفتح سین و سکون نون و ضم باء موحده و سکون واو و فتح سین مهمله و ها لغت فارسی است بیونانی برماوردا و بهندی مثلث را نیز سنبوسه و مدور را پوری نامند
ماهیت آن
از اغذیۀ معروفه است که از آرد میده و شیر و روغن خمیر کرده پهن نموده و در جوف آن قیمۀ کوشت با نخود پخته با روغن و پیاز بریان کرده و فلفل و ادویۀ حاره و مصالح کرم و عطریه داخل کرده بشکل مثلث ساخته پس در روغن بریان می نمایند و یا در تنور می پزند و بی کوشت نخود را پخته و بدستور مصالح داخل کرده نیز ترتیب می دهند و با پیاز بریان کرده در روغن و ادویۀ حاره بریان می نمایند
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
کثیر الغذا و مقوی اعصاب و مسمن بدن و مهیج اشتها و لیکن ثقیل و مسدد و مولد ریاح خصوص در معدۀ ضعیف و مصلح آن سکنجبین کفته اند در صفراوی مزاج و جوارشات حاره مانند کمونی و فلافلی و فلاسفه و مانند اینها در امزجۀ بارده و بلغمیه
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سنبوسه . [ سَم ْ س َ / س ِ ] (اِ) شکل مثلث در لباس و سجاف جامه عموماً و در لچک زنان خصوصاً. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نانی است کوچک و شیرین آنرا قطاب خوانند. (آنندراج ). قطاب . (ناظم الاطباء): واگر بی خوابی رنجه دارد از برگ کوک ، کدو و اسفاناخ سنبوسه سازند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). در بزماورد و سنبوسه زهر پنهان و تعبیه کردند. (تاریخ بیهق ص 132).
-هنوده که در اصطلاح محلی به آن هنبده هم می گویند.سنبوسه نصف لوزیهایی است که به آن“سرمه دان“ یا “شاپرک“ هم می گویند.
///////////
سنبوسه یا سمبوسه[۱] خوراکی است که از خمیر پهن‌شده درست می‌شود به همین دلیل نوعی پای محسوب می‌شود که میانش را با گوشت کوبیده و پیاز و ادویه پر کرده و در روغن برشته کرده باشند.[۲] از خوراکی‌های معروف ایرانی و بیشتر در جنوب و شرق ایران نظیر هرمزگان و خراسان پخت می‌شده و از آنجا به سایر مناطق برده شده است. در طبخ سنبوسه از نان لواش، گوشت قرمز، سبزیجات معطر، سیب زمینی، فلفل قرمز، ادویه و برخی مواد دیگر که مرتبط با نوع سنبوسه است استفاده می‌شود. سنبوسه در ایران به عنوان خوراکی -و نه وعده غذائی- مصرف می‌شود. سمبوسه امروزه تقریباً یک غذای جهانی است و در همه کشورها کم و بیش وجود دارد و در رستورانهای ایرانی و لبنانی و یا افغانی در کشورهای خارجی معمولاً وجود دارد. سمبوسه ابتدا در قدیم یک غذای اصلی در خراسان بوده است اما در خراسان سمبوسه را پس از آماده کردن و گذاشتن مواد (کوبیده نخود-پیاز- سبزیجات و گوشت خورد شده) و با تا کردن لایه‌های خمیر روی همدیگر و فشردن، آن را در آب جوش می‌انداختند و آشی درست می‌شد که به آن آش جوش پره یا آش لشخک می‌گفتند اما امروزه بجای پختن سمبوسه (جوش پره) در آب آن را در روغن سرخ می‌کنند و این شیوه امروزه در بیشتر نقاط جهان رایج شده است. اما در جنوب خراسان هنوز هم سمبوسه آب‌پز به عنوان یک آش خوشمزه در روستاها رایج آست. همان‌طور که در تاریخ بیهقی آمده این غذا از دوران بسیار قدیم در خراسان رایج بوده است. (آش در جنوب خراسان ماهنامه «نامه گناباد» ۱۳۸۱)

امروزه برای پختن سنبوسه مواد تشکیل دهنده (معمولاً پیاز خوردشده- گوشت- سبزیجات و نخود از قبل پخته شده) را در تکه‌ای بزرگ از نان لواش یا برگی از خمیر می‌ریزند و نان لواش یا برگ خمیر را به صورت سه گوش می‌بندند و سپس آن را در ماهی‌تابه می‌گذارند و در روغن سرخ می‌کنند.

محتویات  [نهفتن]
۱        دربارهٔ واژه
۲        تاریخچه
۳        انواع سمبوسه
۴        منابع
۵        پیوند به بیرون
دربارهٔ واژه[ویرایش]
سنبوسه واژه‌ای از ریشهٔ فارسی است که شکل تغییریافتهٔ واژهٔ پارسی «سنبوسگ» می‌باشد. این واژه با اشکالی مشابه به زبان‌های دیگری چون عربی، هندی، پنجابی، قرقیزی، قزاقی، ازبکی، سومالیایی، انگلیسی، فرانسوی و دیگر زبان‌های جهان راه یافته است.

تاریخچه[ویرایش]
در کتاب تاریخ بیهقی چنین آمده است: «:... ندیمان را بخواند و امیر، شراب و مطربان خواست و این اعیان را به شراب بازگرفت و طبقهای نواله و سنبوسه روان شد.»[۳]

انواع سمبوسه[ویرایش]
سنبوسه گوشت
سنبوسه مرغ
سنبوسه بندری
سنبوسه سبزیجات
سنبوسه پیتزائی
سنبوسه سیب زمینی
سنبوسه اسفناج
منابع[ویرایش]
پرش به بالا نگارش آن همچنان‌که در لغت‌نامهٔ دهخدا آمده، به شکل سنبوسه صحیح است.
پرش به بالا رجوع کنید به کتاب کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، به کوشش ایرج افشار، انتشارات سروش، 1360
پرش به بالا تاریخ بیهقی، به اهتمام قاسم غنی و علی‌اکبر فیاض، انتشارات خواجو، 1370
///////////////
قس عربی:
السنبوسة[1] أو السنبوسك أو السمبوسة أو السمبوسك[2][3] (معربة الفارسية القديمة سَنبوسَگ، ويقال كذلك السنبوسة[4]) عجينة مثلثة الشكل تحشى بالجبن أو اللحم أو الخضار وتنتشر في الموائد الخليجية في شهر رمضان وتكاد تكون علامة مميزة في شهر رمضان. وهي عبارة عن عجينة مخصوصة محشوة باللحم أو الخضار أو الجبن أو غيره وتكون إما مقلية أو بالفرن.

محتويات  [أخف]
1        السنبوسة والحضارة
2        معلومات غذائية عن السنبوسة باللحمة
3        وصلات خارجية
4        المراجع
السنبوسة والحضارة[عدل]
Question book-new.svg المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر. يرجى إيراد مصادر موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (يناير_2011)

طبق سنبوسة في البرتغال وتسمى Chamuças
ارتبطت السنبوسة ارتباطا شَرطيا بشهر رمضان. فهي تظهر بظهور الشهر الكريم وتختفي باختفائه، وبعودته تعود لتحتل مكانها في بيت الذاكرة وفي كل بيت. والسنبوسة أجمل وأفضل ما تقع عليه عينا الصائم في مائدة الافطار. وهي أشهى وألذ وأفضل ما يفطر به صائم بعد جوع. والسنبوسة تتنوع وتختلف باختلاف الأذواق واختلاف مستويات المعيشة. فالأسر الغنية والميسورة تتنوع سمبوستها وتتعدد: سنبوسة بالدقة «اللحم المفروم» سنبوسة بالتونة، وسنبوسة بالجبنة الخ ... لكن ورق السنبوسة هو الأهم وهو الذي يحدد شكلها وطعمها ومذاقها فالورق الجيد يعني سنبوسة جيدة، لذيذة وخفيفة على المعدة وسهلة الهضم. والورق الرديء يعني العكس تماما. ومع ان البعض يزعم بأن أصل السنبوسة تركي وانهاوصلت اليمن مع مجيء الاتراك إلا أن مدينة صنعاء التي عرفت كثيرا من الاطعمة التركية لم تعرف السنبوسة إلا في بداية السبعينات من القرن الماضي. وهذا يعني ان لا علاقة للسنبوسة بدولة الخلافة. وحتى لو صحّ ان الاتراك نشروا جيوشهم في كثير من بقاع الأرض، ونشروا معها السنبوسة فإن ذلك لا يعني بان السنبوسة تركية أو بان الاتراك اخترعوها. السنبوسة هندية الأصل وهي اختراع هندي ومن الهند (المستعمرة البريطانية الكبرى) انتقلت إلى عدن (المستعمرة البريطانية الصغرى) ومنها إلى بقية مدن اليمن ودول الخليج والجزيرة. سيقول بعضكم: ومن اين لي هذا العلم كله! والجواب هو ان هناك علاقة بين السنبوسة والحضارة.. بينها وبين المدنية. ولقد كانت مدينة عدن أكثر تحضرا وتمدنا من كل مدن المنطقة. كانت المدينة الوحيدة المترفة وكانت أول من عرف السنبوسة وتفنن في اعدادها وتحضيرها عند حضور شهر رمضان.

معلومات غذائية عن السنبوسة باللحمة[عدل]
تحضر عجينة السمبوسك باللحمة باستخدام الطحين، الحليب، الزيت النباتي، الخميرة، الملح والماء. أما الحشوة فتحضَر باستخدام اللحم، البصل، الزيت النباتي، البقدونس، الفلفل الأسود، الصنوبر والملح. تحتوي قطعة السمبوسك، بحسب موقع شهية، على المعلومات الغذائية التالية:

السعرات الحرارية: 75
الدهون: 4
دهون مشبعة: 1
الكوليسترول: 7
الكاربوهيدرات: 6
وصلات خارجية[عدل]
سمبوسه باللحم بالصور.
طريقة عمل وصفة سمبوسة بحشوة البيتزا بالخطوات المصورة.
وصفة لسمبوسك الدجاج و الخضار.
وصفة سمبوسك باللحمة مع معلوماتها الغذائية.
طريقة عمل سمبوسه بالجبن
المراجع[عدل]
^ المفردات العامية في مدينة جدة
^ الغني
^ لغت نامه دهخدا
^ النون الساكنة المتبوعة بالباء تلفظ ميما، فيقال "سمبوسة" بالإقلاب، وفي بعض اللهجات "سبموسة" بالتقليب.
///////////
قس آذری:
Samsa — Asiya və Afrikanın müxtəlif ölkələrində pişirilən peraşkisinin növü.
//////////
قس باسای اندونزی:
Samosa, samsa (bahasa Kirgiz: самса and bahasa Kazak: самса, IPA: [sɑmsɑ́], bahasa Punjabi: Samasa,bahasa Hindi: Samusa) atau somsa (Uzbek: somsa, IPA: [sɒmsá]) adalah pastri goreng berbentuk segitiga. Isi berupa kentang rebus berbumbu rempah-rempah dicampur kacang kapri, bawang bombay, daun ketumbar, dan kadang-kadang paneer. Makanan ringan ini populer di Asia Tengah Asia Selatan, Malaysia, Singapura, dan Semenanjung Arab.
///////////
قس عبری
סמוסה הוא מאפה הנאכל כחטיף במטבחי דרום אסיה ובייחוד בהודו, בנגלדש, נפאל ופקיסטן. מקורו של מאכל זה במאה ה-10 במרכז אסיה.

מאכל זה לרוב עשוי בצורת משולש או ארבעון, והוא עשוי בצק הממולא תפוחי אדמה, בצל ואפונה המטוגן בשמן עמוק.

יש הממלאים את המאפה במיני בשר או דגים. המילוי מתובל בתבלינים שונים ובהם צ'טני, מנטה, כוסברה או תמרינדי.

הסאמוסה מוגשים לרוב כחלק מצ'אאט (מגש חטיפים) ועמו מוגשים יוגורט, צ'טני וצ'אאט מאסאלה.

מקור המאכל במזרח התיכון, משם הוא עבר לתת היבשת ההודית בתקופת סולטנות דלהי.[1] עם עליית הפופולריות של המטבח ההודי באירופה וארצות הברית הפך גם מאכל זה למאכל פופולרי, הנמכר הן במסעדות והן כמזון מוכן וקפוא במרכולים.

גרסאות אחרות של המאכל, בו הבצק נאפה במקום טיגונו בשמן עמוק, הפכו נפוצות במערב משיקולים בריאותיים.
///////////
قس کردی
Sêmûçesêmûşe cureyek kilorê ya pêjgeha kurd û îraniyan e. Navê xwe ji  û mûçê digire, ango tişta ku sê car hatiye mûçekirin, bi dest, mûçing an alavekê hatiye qurçimandin, kîpkirin. Şikevaya wê di dirûvê sêgoşeyê de tê pêçandin û goşeyên wê tên mûçekirin.
Ev kilor derbasê xelkê cîran jî bûne. Bi îngîlîzî jê re samosa, bi romî (tirkî) pers boregi yan samsa dibêjin.
/////////////
قس ازبکی:
Somsa (oʼzbekcha, Сомса, Samsa)— xamirli taom turi. Oʻzbek pazandaligida somsa asosan, tandirga yopib dumaloq shaklda tayyorlanadi. Hozir gaz duxovkalarida uchburchak va toʻrtburchak shaklida ham pishiriladi. Somsa tayyorlash uchun bugʻdoy unidan xamir qorilib, jild tayyorlanadi. Somsaga koʻpincha sirka, pomidor qaylasi, Jizzax somsasiga esa oʻsimlik moyi sepilib tanovvul qilinadi. Yevropa davlatlari koʻchalarda hot-dog sotilganidek, Oʻzbekiston, Qozogʻiston, Tatariston, Qirgʻiziston kabi davlatlarning aholi yashash joylarida somsa koʻchma tandirlarda yopilib, koʻchalarda, bozorlarda ham sotiladi.
//////////
قس تاجیکی:
Сабӯса - ин як хӯроки ошхонаи Тоҷикӣ мебошад. Самбӯсаро одатан аз гӯшт ва картошка бо пиёз мепазанд. Намудҳои самбӯса гуногун аст.

Боз аввали баҳор бештар самбӯсаро аз алаф ҳам мепазанд, ки ба саломатии инсон хеле фоидаовар аст. Масалан самбӯса аз алафи ҷаҷак.
//////////
قس ترکی استانبولی:
Samsa (Kazakça ve Kırgızca: самса, Özbekçe: somsa, Tacikçe: самбӯса) veya samsa böreği Güney Asya ülkeleri Hindistan, Pakistan ve Nepal'de çokça tüketilen, Portekiz (chambuça) ve Doğu Afrika'ya da yayılmış bir Türk börek çeşididir. Tarihi kayıtlardan Eski Pers İmparatorlarının da sevdiği bir yiyecek olduğu anlaşılmış ve bu nedenle geçmişinin en azından MÖ 500'lerden daha eskiye uzandığı tahmin edilmiştir. 1980'lerden itibaren Avrupa ve Kuzey Amerika ülkelerinde de tanınmış ve tüketilmeye başlanmıştır. Tatlı veya tuzlu olabilir. Genelde çok baharatlı yapılır.
///////////////
قس اردو:
سموسہ (Samosa)
پتلا اور خستہ خول جس میں قیمہ، مچھلی یا دیگر اشیاء ماکولات بھر کر تلنے یا پکانے کے بعد پیش کرتے ہیں۔[1] سموسہ ایک مشہور پاکستانی ناشتا، سموسہ مخصوص خوش ذائقہ مصالحہ کے ساتھ تلی ہوئی پیسٹری  ہے۔ سموسے مصالحہ دار ترکاری یا گوشت کے بنائے جاتے ہیں۔ سموسہ کی ضرورت دس صدی پہلے مشرق وسطٰی میں محسوس کی گئی۔ مشرق وسطی اور وسطی ایشیا کے سلطان کے باورچی نے ہجرت کی تو وہ مسلمان دہلی سلطنت کے خاندانوں کے درمیان جنوبی ایشیاء میں سموسہ متعارف کرا گئے۔ [2]
/////////////
Samosa
From Wikipedia, the free encyclopedia
Samosa
Samosas with chutney and green chillies
Alternative names
Samsa, somsa, somosa, somucha, sambosak, sambusa, samsa, singada, samuza, sambosa, somasi, somaas
Type
Course
Region or state
Serving temperature
Hot with chutney or mint sauce (raita)
Main ingredients
Maidapotatoespeasonionsspiceschili peppers (especially green chili), cheesemeat (lamb, beef or chicken)
Variations
Chamuça, Shingara
samosa (/səˈmoʊsə/), or samoosa, is a fried or baked dish with a savoury filling, such as spiced potatoesonionspeaslentilsmacaroninoodles or minced meat (lambbeef or chicken).[1] Pine nuts can also be added. Its size and consistency may vary, but typically it is distinctly triangular or tetrahedral in shape. Indian samosas are usually vegetarian, and often accompanied by a mintchutney.[2][3][unreliable source?] Samosas are a popular entrée, appetizer or snack in the local cuisines of Indian subcontinentSoutheast AsiaCentral AsiaSouthwest Asia, the Arabian Peninsula, the Mediterranean, the Horn of AfricaNorth Africa Due to cultural diffusion and emigration from these areas, samosas in today's world are also prepared in other regions.
Contents
  [hide] 
·         1Name variation
·         2Etymology
·         3History
·         4Regional varieties
o    4.1South Asia
o    4.5Israel
·         5See also
·         6References
·         7External links
Name variation[edit]
Samosa (/səˈmoʊsə/Punjabiਸਮੋਸਾ smosaSanskritशृङ्गाटकं śr̥ṅgāṭakaṁ,[4] Bengaliসিঙ্গারা, ShingaraHindiसमोसाMeitei: Singhara, Nepaliसमोसाtranslit. SingodaUrduسموسہ) is generally used in the Indian subcontinent and Southeast Asia. Other names are used in other areas (Arabicسمبوسك‎‎ sambūsakSinhaleseසමොසාHebrewסמבוסק‎‎ sambusakGujaratiસમોસા samosaKannadaಸಮೋಸಾ samosaMalayalamസമോസMarathiसमोसाPersianسمبوسه‎‎TamilசமோசாTeluguసమోసాUrduسموسه samosasamsa (pronounced [ˈsamsə]), Sylhetiছমছা Somosa or somsa in Turkic Central Asia (Kazakhсамса[sɑmsɑ́]Kyrgyzсамса[sɑ́msɑ]Uzbek'somsa'[sɒmsa]Uyghurسامسا[sɑmsɑ́]) and Turkey (Turkishsamsa böreği), sambusa (among Arabs, the SwahiliDjiboutiansEritreansEthiopiansSomalis (Somalisambuus) and Tajiks (Tajikсамбӯса)), sanbusé (Persianسنبوسه‎‎; among Iranians), samosha (BurmeseစမူဆာIPA: [sʰəmùzà]; among Burmese), sambosa ([sam͡bosḁ]; among the Malagasy) or chamuça (among the Portuguese-speaking world).
In eastern India, a similar dish is called SingaraBengaliসিঙাড়া shingaraSylhetiসিঙারা shingara sing-ra in Assamese, Odiaଶିଙ୍ଗଡା shingada.
Etymology[edit]
The word "samosa" can be traced to the sanbosag (Persianسنبوساگ‎‎).[5] The pastry name in other countries can also derive from this root, such as the crescent-shaped sanbusak or sanbusaj in the Arab Worldsambosa in Afghanistansamosa in India(Sindhiسمبوسو Samboso/sambosa)samboosa in Tajikistansamsa by Turkic-speaking nations, sambusa in the Horn of Africa, and chamuça in GoaMozambique and Portugal.[citation needed] While they are currently referred to as sambusak in the Arabic-speaking world, Medieval Arabic recipe books sometimes spell it sambusaj.[6]
History[edit]
Preparation of wada for the Sultan Ghiyath al-Din, the Sultan of Mandu. Samosas being prepared. Small inscription 'sanbusa', samosa. Ghiyath Shahi seated on a stool in a garden is being offered a dish, possibly of samosas. A cook is frying them over a stove, while another is placing them on a round dish.
The samosa is claimed to have originated in the Middle East (where it is known as sambosa[7]) prior to the 10th century.[8] Abolfazl Beyhaqi (995-1077), an Iranian historian, mentioned it in his history, Tarikh-e Beyhaghi.[9]
Samosas were introduced to the Indian subcontinent in the 13th or 14th century by traders from Central Asia.[5] Amir Khusro (1253–1325), a scholar and the royal poet of the Delhi Sultanate, wrote in around 1300 that the princes and nobles enjoyed the "samosa prepared from meat, ghee, onion and so on".[10] Ibn Battuta, a 14th-century traveler and explorer, describes a meal at the court of Muhammad bin Tughluq, where the samushak or sambusak, a small pie stuffed with minced meat, almonds, pistachios, walnuts and spices, was served before the third course, of pulao.[11] The Ain-i-Akbari, a 16th-century Mughal document, mentions the recipe for qutab, which it says, “the people of Hindustan call sanbúsah”.[12]
Regional varieties[edit]
This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (November 2013) (Learn how and when to remove this template message)
Regions where the dish serves as a staple of local cuisine have different ways of preparing it.
South Asia[edit]
Samosas were brought to India by various Muslim merchants, and patronized under various Islamic dynasties in the region. Samosas from South Asia are now world renowned, and are probably the most popular type of Samosas globally.
India[edit]
Samosas being fried at a road-side restaurant in RaipurIndia
The samosa contains Wheat flour or maida flour shell stuffed with some filling, generally a mixture of mashed boiled potato, onions, green peas, spices and green chili or fruits.[13] The entire pastry is then deep-fried to a golden brown color, in vegetable oil. It is served hot and is often eaten with fresh Indian chutney, such as mintcoriander or tamarind. It can also be prepared as a sweet form, rather than as a savoury one. Samosas are often served in chaat, along with the traditional accompaniments of yogurt, chutney, chopped onions, coriander, and chaat masala.
Samosa Pav in Mumbai. Hot Samosa stuffed in Pav, a sweetened bread.
In DelhiPunjabHimachal PradeshMadhya PradeshGujaratUttar PradeshBiharUttarakhand, and other Northern States of India, a bigger version of the samosa with a spicy filling of masala potatoes, peas, crushed green chillies, and even dried fruits, as well as other variations, is quite popular. The samosa is bigger compared to other Indian and foreign variants.
Burmese-style samusa are flat and triangular, and usually smaller than their Indian counterparts.
In OdishaWest Bengal and Jharkhandshingaras (the East Indian version of samosas) are popular snacks. They are found almost everywhere. Shingaras are easy to make, but the folding is a little tricky and many people do not know how to fold or make shingaras. Shingaras are a bit smaller compared to those in other parts of India and the filling mainly consists of small pieces of potato and unmashed boiled potato, along with the addition of other ingredients. They are wrapped in a thin dough and fried. The coating is of white flour, not wheat flour, and it is slightly sweet in taste. What distinguishes good shingaras are flaky textures, almost as if they are made with a savoury pie crust.
Usually, shingaras are deep fried to a golden brown colour in vegetable oil. They are served hot and consumed with ketchup or chutney, such as mint, coriander or tamarind. Shingaras are often served in chaat, along with the traditional accompaniments of yogurt, chutney, chopped onions, coriander, and chaat masala. Usually, shingaras are eaten during the tea time as tiffin. They can also be prepared as a sweet form, rather than as a savoury one. Bengali shingaras tend to be triangular, filled with potato, peas, onions, diced almonds, or other vegetables, and are more heavily fried and crunchier than either shingara or their Indian samosa cousins. Fulkopir shingara (shingara filled with cauliflower mixture) is another very popular variation. In Bengal, there are non-vegetarian varieties of shingara called mangsher shingara (mutton shingara) and macher shingara (fish shingara). There are also sweeter versions, such as narkel er shingara (coconut shingara), as well as others filled with khoya and dipped in sugar syrup.
Vegetable Samosa
In Hyderabad, India, a smaller version of the samosa with a thicker pastry crust and mince-meat filling, referred to as lukhmi, is consumed, as is another variation with an onion filling.
In South India, samosas are slightly different, in that they are folded in a different way, much more like Portuguese chamuças, with a different style pastry. The filling also differs, typically featuring mashed potatoes with spices, fried onions, peas, carrots, cabbage, curry leaves, green chillies, etc. It is mostly eaten without chutney. Samosas in South India come in different sizes, and fillings are greatly influenced by the local food habits. It can include many variety of fillings, such as meats and vegetables. Samosas made with a spiced mashed potato mixture are quite popular in the South Indian states of Andhra PradeshKarnataka, Kerala and Tamil Nadu.
Bangladesh[edit]
Both flat-shaped and full-shaped samosas are popular snacks in Bangladesh. The Bengali version of the full-shaped samosa is called a সিঙাড়া (shingara) and is normally much smaller than the standard Indian variety. The shingara is usually filled with pieced potatoes and vegetables, however, shingaras filled with beef liver, are very popular in some parts of the country. The flat-shaped samosa is called a somucha and is usually filled with onions and minced meat.
Nepal[edit]
Samosas are called singadas in the Eastern Zone of Nepal; the rest of the country calls it Samosa. As in India, it is a very popular snack in Nepalese cuisine. Vendors sell the dish in various markets and restaurants.
Pakistan[edit]
Samosas of various types are available all over Pakistan. In general, most samosa varieties sold in the southern Sindh province and in the eastern Punjab, especially the city of Lahore, are spicier and mostly contain vegetable or potato-based fillings. On the other hand, the samosas sold in the west and north of the country mostly contain minced meat-based fillings and are comparatively less spicy. The meat samosa contains minced meat (lambbeef or chicken) and are very popular as snack food in Pakistan.
In Pakistan, samosas of Karachi are famous for their spicy flavour, whereas samosas from Faisalabad are noted for being unusually large. Another distinct variety of samosa, available in Karachi, is called kaghazi samosa (Urduکاغذی سموسہ; "paper samosa" in English) due to its thin and crispy covering, which resembles a wonton or spring roll wrapper. Another variant, popular in Punjab, consists of samosas with side dishes of mashed spiced chickpeas, onions, and coriander salad, as well as various chutneys to top the samosas. The samosas are a fried or baked pastry with a savoury filling, such as spiced potatoesonionspeaslentils, and minced meat (lambbeef or chicken).
Maldives[edit]
In the Maldives, the types and varrities of samosa made in Maldivian cuisine is known as bajiyaa. It is filled with a mixture, which includes fish or tuna and onions.[14]
Central Asia[edit]
Uyghur-style samsas (samosas)
In UzbekistanKazakhstanKyrgyzstan and Xinjiang, samosas are known as samsas. They are almost always baked and never fried. The traditional samsa is often baked in the tandoor, which is a special clay oven. The dough can be a simple bread dough, or a layered pastry dough. The most common filling for traditional samsa is a mixture of minced lamb and onions, but chicken, minced beef, and cheese varieties are also quite common from street vendors. Samosas with other fillings, such as potato or pumpkin (usually only when in season), can also be found.
In Central Asiasamsas (samosas) are often sold on the streets as a hot snack. They are sold at kiosks, where only samosas are made, or alternatively, at kiosks where other fast foods (such as hamburgers) are sold. Many grocery stores also buy samosas from suppliers and resell them.
Southeast Asia[edit]
Burma[edit]
Samosas are called samusas in Burmese, and are an extremely popular snack in Burma.
Filled and cut samsa ready to be baked in KarakolKyrgyzstan.
Indonesia[edit]
The local equivalent of samosas in Indonesia are known as pastel. They are usually filled with eggs, minced beef or chicken.
Horn of Africa[edit]
Somali sambusas being deep-fried
Samosas are a staple of local cuisine in the Horn of Africa (DjiboutiEritreaEthiopia, and Somalia), where they are known as sambuus. While they can be eaten any time of the year, they are usually reserved for special occasions, such as RamadanEid Al-FitrEid Al-Adha and weddings.
Israel[edit]
In Israel, a Sambusak (Hebrewסמבוסק‎‎) is a semi-circular pocket of dough filled with mashed chickpeas, fried onions and spices. There is another variety filled with meat, fried onions, parsley, spices and pine nuts, which is sometimes mixed with mashed chickpeas and breakfast version with feta or tzfat cheese and za'atar. It is associated with Mizrahi Jewish cuisine. An Israeli sambusak is not as spicy as the Indian version.[15] According to Gil Marks, an Israeli food historian, sambusak has been a traditional part of the Sephardic Sabbath meal since the thirteenth century.[16]
Portuguese-speaking regions[edit]
Goan chamuças
In Goa (India) and Portugal, samosas are known as chamuças. They are usually filled with chicken, beef, pork, lamb or vegetables, and generally served quite hot. Samosas are an integral part of Goan and Portuguese cuisine, where they are a common snack.
A samosa-inspired snack is also very common in Brazil, and relatively common in several former Portuguese colonies in Africa, including Cape VerdeGuinea-BissauSão Tomé and PríncipeAngola and Mozambique, where they are more commonly known as pastéis (in Brazil) or empadas (in Portuguese Africa; in Brazilian Portuguese, empada refers to a completely different snack, always baked, small in size, and in the form of an inverse pudding). They are related to the Hispanic empanada and to the Italian calzone.
English-speaking regions[edit]
Samosas are popular in the United KingdomTrinidad and TobagoUgandaSouth AfricaKenya and Tanzania, and are also growing in popularity in the Canada,[17][18] and the United States. They may be called samboosa or sambusac, but in South Africa, they are often called samoosa.[19] Frozen samosas are increasingly available from grocery stores in Canada, the United States, and the United Kingdom. At McGill University in Montreal, samosas are seen as a staple of students' diets and are accordingly used as a common fundraising item daily.[20][21]
While samosas are traditionally fried, many Westerners prefer to bake them, as this is viewed as more convenient and more healthful by some diners. Variations using filo,[22] or flour tortillas[23] are sometimes used.
See also[edit]
·         Food portal
·         Vada pav
·         Uchpuchmak
·         Chiburekki
·         Fatayer
·         Momo (dumpling)
·         Curry puff
·         Aloo pie
·         Lukhmi
·         Bourekas
·         Empanada
·         Turnover
·         Pastel (food)
References[edit]
1.     Jump up^ Meat Samosa
2.     Jump up^ Arnold P. Kaminsky; Roger D. Long (23 September 2011). India Today: An Encyclopedia of Life in the Republic. ABC-CLIO. p. 151. ISBN 978-0-313-37462-3. Retrieved 22 April 2012.
3.     Jump up^ "A short history of the samosa". Quartz. February 8, 2016. Retrieved 8 February 2016.
5.     Jump up to:a b Lovely triangles "Hindustan Times", 23 August 2008.
6.     Jump up^ Rodinson, Maxime, Arthur Arberry, and Charles Perry. Medieval Arab cookery. Prospect Books (UK), 2001. p. 72.
7.     Jump up^ Uzbek samsa Consulate General of Yemen in New York City. Retrieved 13 March 2008.
8.     Jump up^ Davidson, Alan (1999). The Oxford Companion to Food. Oxford University Press. ISBN 0-19-211579-0.
9.     Jump up^ Beyhaqi, Abolfazl, Tarikh-e Beyhaghi, p. 132.
10.  Jump up^ Savoury temptations The Tribune, 5 September 2005.
11.  Jump up^ Regal Repasts Jiggs Kalra and Dr Pushpesh PantIndia Today Plus, March 1999.
12.  Jump up^ Recipes for Dishes Ain-i-Akbari, by Abu'l-Fazl ibn Mubarak. English tr. by Heinrich Blochmann and Colonel Henry Sullivan Jarrett, 1873–1907. Asiatic Society of BengalCalcutta, Volume I, Chapt, 24, page 59. “10. Quṭáb, which the people of Hindústán call sanbúsah. This is made several ways. 10 s. meat; 4 s. flour; 2 s. g'hí; 1 s. onions; ¼ s. fresh ginger; ½ s. salt; 2 d. pepper and coriander seed; cardamum, cuminseed, cloves, 1 d. of each; ¼ s. of summáq. This can be cooked in twenty different ways, and gives four full dishes.”
13.  Jump up^ Samosa recipeSamosa recipe from Gujarat. Retrieved 26 November 2010.
14.  Jump up^ Xavier Romero-FriasEating on the IslandsHimal Southasian, Vol. 26 no. 2, pages 69-91 ISSN 1012-9804
17.  Jump up^ "Lineups threaten to stall Fredericton's hot samosa market"CBC.ca. 30 January 2007. Retrieved 25 May 2010.
18.  Jump up^ Fox, Chris (29 July 2009). "Patel couldn't give her samosas away"The Daily Gleaner. dailygleaner.com. p. A1. Retrieved 25 May 2010.
19.  Jump up^ South African English is lekker!. Retrieved 13 June 2007.
20.  Jump up^ "Samosa Search shakes up McGill Samosa game | The McGill Tribune". The McGill Tribune. Retrieved 2015-11-17.
21.  Jump up^ "Cheap/Free Montreal & McGill Services" (PDF). The Frugal Scholar. McGill University. Retrieved 2015-11-11.
22.  Jump up^ Fennel-Scented Spinach and Potato Samosas. Retrieved 6 February 2008.
23.  Jump up^ Potato Samosas. Retrieved 6 February 2008.
External links[edit]
Find more aboutSamosaat Wikipedia's sister projects
·         Definitions from Wiktionary
·         Media from Commons
·         Textbooks from Wikibooks
·         Data from Wikidata
[show]
·         v
·         t
·         e
[show]
·         v
·         t
·         e

[show]
·         v
·         t
·         e
Doughnuts and fried dough foods
[show]
·         v
·         t
·         e

[show]
·         v
·         t
·         e
·         Bangladeshi cuisine
·         Bangladeshi snack foods
·         Bangladeshi fast food
·         Bihari cuisine
·         Middle Eastern cuisine
·         Arab cuisine
·         Syrian cuisine
·         Jordanian cuisine
·         Iraqi cuisine
·         Saudi Arabian cuisine
·         Israeli cuisine
·         Palestinian cuisine
·         Savoury pies
·         Sephardi Jewish cuisine
·         Indian snack foods
·         Punjabi cuisine
·         Sindhi cuisine
·         Pashtun cuisine
·         Balochi cuisine
·         Kashmiri cuisine
·         Uttar Pradeshi cuisine
·         Telangana cuisine
·         Hyderabadi cuisine
·         Burmese cuisine
·         Dumplings
·         Goan cuisine
·         Pakistani fast food
·         Pakistani snack foods
·         Indian fast food
·         Somali cuisine
·         Kazakhstani cuisine
·         Malaysian cuisine
·         Singaporean cuisine
·         Bashkir cuisine
·         Tatar cuisine
·         Bengali cuisine
·         Nepalese cuisine
·         Portuguese cuisine
·         Central Asian cuisine
·         Odia cuisine
·         Rajasthani cuisine
·         Iranian pastries
·         Brazilian cuisine
·         South African cuisine
·         Eritrean cuisine
·         Ethiopian cuisine
·         Tajik cuisine
·         Djiboutian cuisine
·         Uzbekistani cuisine
·         Kyrgyz cuisine
·         Pakistani cuisine
·         Baked goods


&&&&&&
سنجاب
بفتح سین و سکون نون و فتح جیم و الف و باء موحده
ماهیت آن
حیوانی است از موش صحرائی بزرکتر و دنبالۀ آن کوتاه و پر موی و سیاه و بسیار نرم و زیر شکم آن سفید و باقی خاکستری رنک و در تنکابن اسبکول نامند و در مازندران اسبنک و در درختها ماوی می دارد و در صقالبه و ترکستان بسیار بهم می رسد الحکم نزد امامیه کوشت آن حرام است و پوشیدن پوست آن حرام و نجس نیست و نزد اهل سنت و جماعت مختلف فیه است
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم تر
افعال و خواص آن
خوردن کوشت آن مسکن حرارت و جهت درد سینه و سرفه و قرحۀ آن نافع و مولد قولنج و مصلح آن روغن بادام و پوشیدن پوست آن معدل مزاج و رافع اوجاع عصب و ذرور موی آن جهت التیام جراحات و قطع خون و ضماد آن با عسل جهت ردع اورام مفید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سنجاب . [ س ِ / س َ ] (اِ) ۞ جانوری است معروف از موش بزرگتر و از پوست آن جانور پوستین سازند و آنرا از ترکستان آورند. (برهان ). نام جانوری است که از پوست آن پوستین سازند. جانوری است در ترکستان که از پوست وی پوستین کنند. (بحر الجواهر). جانوری است بزرگتر از موش و کوچکتر از گربه ، مویش در نهایت نرمی و نزاکت و از پوست آنها پوستین گرانبها سازند و این بیشتر در بلاد صقالبه و ترک باشد. (آنندراج ). حیوانی است چون سمور و موی آن از سمور نرم تر است ، برنگ خاکستر و از آن بطانه ٔ جامه ٔ زمستانی کنند. این کلمه به گفته ٔ ثعالبی فارسی معرب است . جانورکی که پشم آن رنگ خاکستری دارد و از پوست آن جامه های موئین کنند. و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 50 شود :
و از او (از ولایت تبت ) مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سنجاب . (حدود العالم ). و از این ناحیت (تغزغز) مشک بسیار خیزد روباه سیاه و سرخ و ملمع، موی سنجاب ، سمور، قاقم ، فنک ، سبیجه ، ختو و غژغاو. (از حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 276).
//////////////
سنجاب‌

گرمی وی کمتر از سمور بود بر قیاس وی گویند سرد و تر بود پوشیدن وی گرم‌مزاج و جوان را نیکو بود و نیکو بود کسی را که شرب دایم کند
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: حیوانیست از موش صحرایی بزرگتر و دنباله آن کوتاه و پرموی و سیاه و بسیار نرم و زیر شکم آن سفید و باقی خاکستری در تنکابن اسیکول نامند و در مازندران اسنبک و در درختها مأوی دارد
لاتین‌SCIURUS VULGARIS فرانسه‌PETIT GRIS انگلیسی‌MINEVER –SQUIRREL
اختیارات بدیعی
//////////////
سَنجاب یکی از انواع جوندگان است از خانواده سنجابان (Sciuridae) و جنس آن جنس سنجاب‌ها (Sciurus) نام دارد. این حیوان معمولاً بر بالای درختان زندگی می‌کند و از مشخصات آن داشتن دم بلند و پر پشت و دستهای کوتاه و پاهای قوی و تنومند و موی ظریف بدن و گوشهای برجسته احاطه شده با پشم و چشمهای بزرگ است. سنجاب در قاره آسیا، آمریکا، اروپا و آفریقا وجود دارد و گونه‌های مختلفی دارد و در طبیعت از گردو، فندق، بلوط، میوه‌جات و دانه‌ها تغذیه نموده و در صورت دسترسی به لانه پرندگان بر تخم و جوجه پرندگان نیز تغذیه می‌کند. این حیوان ممکن است که توسط مار، پرندگان شکاری و روباه صید شود. از صفات مشهور سنجاب ذخیره سازی گردو و فندق در شکاف درختان و یا در زیر زمین جهت مصرف آن‌ها در زمستان‌ها است و بررسی‌های صورت گرفته نشان می‌دهند که این حیوان حافظه‌ای بسیار قوی دارد و به راحتی می‌تواند محل دفن گردو و فندق را یافته و در زمستان که به دست آوردن غذا دشوار می‌شود از ذخیره غذای خود تغذیه نماید. این حیوان در زبان انگلیسی «Squirrel» و در زبان آلمانی «eichhornchen» و در زبان فرانسوی «ecureuil» و در زبان ترکی «sincap» و در زبان عربی «السنجاب» و در زبان فارسی سنجاب نامیده می‌شود که این نام ظاهراً از زبان فارسی به زبان عربی راه یافته و برخی افراد به آن «خز موش» و «موش خرما» نیز می‌گویند که واژه موش خرما به غلط بر این حیوان اطلاق شده‌است و به نظر می‌رسد که واژه خز موش واژه‌ای اصیل و فارسی است که در دوره قبل از اسلام، بر این جانور اطلاق می‌شده‌است. در گذشته‌های دور صید سنجاب در سرزمین خوارزم و جمهوری آذربایجان که بخشی از ایران بوده رایج و متداول بوده‌است و پوست‌های سنجاب خزری و خوارزمی از شهرت خوبی برخوردار بوده‌است. نام دیگر سنجاب در فارسی وَروَره[۱] است که ریشه آن به ریشه هندواروپایی *(o)wer-‏ برمی‌گردد.[۲]
/////////////
قس عربی:
السنجابيات هي فصيلة من رتبة القوارض. تحتوي هذه الفصيلة السناجب الحمراء، السناجب المخططة والسناجب الأرضية وغيرها. تتكون من 51 جنس وحوالي 270 إلى 280 نوع إجمالاً إذ ان التصنيف مازال جاريا. تنتشر السنجابيات في جميع أنحاء العالم، إلا في أستراليا، غينيا الجديدة، مدغشقر و القارة القطبية الجنوبية.

الخصائص الفيزيائية[عدل]
السنجابيات حيوانات تتفاوت بالحجم، حيث يبلغ طول السنجاب الإفريقي 7-10 سم ويزن 10 غم فقط. أما المرموط الألبي يصل إلى 53-73 سم طولاَ و5-8 كغ وزناَ. تكون السناجب عادة نحيفة الجسم، كثيفة الذيل، واسعة الأعين. فراؤها حريري لامع، تختلف كثافته من نوع لاُخر. ألوانها تختلف من نوع لاُخر، وأحياناً في النوع نفسه. الأطراف الخلفية أطول من الأمامية، تحمل كل قدم أربعة أو خمسة أصابع.
///////////
قس آذری:
Sincablar (lat. Sciuridae) gəmiricilər dəstəsinə aid heyvan fəsiləsi
سینجابلار (لاتینجه: Sciuridae) گمیریجی لر (جونده حئیوان) دسته‌سینه عایید حئیوان فسیله‌سی(خانواده سی).
//////////
قس باسای اندونزی:
Bajing adalah nama umum bagi sekelompok mamalia pengerat dari suku Sciuridae. Kata yang berpadanan dalam bahasa Inggris adalah squirrel. Dalam ilmu biologi, bajing tidak sama dengan tupai.

Kelompok ini adalah kelompok besar mamalia kecil, yang di Indonesia mencakup jenis-jenis jelarang, bajing terbang dan bajing pohon pada umumnya. Juga jenis-jenis bajing tanah, anjing prairi dan chipmunk. Dua golongan terakhir ini tidak didapati di Indonesia.
///////////
به عبری:
סנאיים (שם מדעי: Sciuridae) הם משפחה של יונקים מסדרת המכרסמים. במשפחה זו 274 מינים ב-50 סוגים (לפי מיון אחר 278 מינים ב-51 סוגים). משפחת הסנאיים מגוונת מאוד מבחינת מיניה, כפי שניתן לראות למשל בשונות בין הסנאי האפור לבין הסנאי הדואה, סנאי אדום גרון והמרמיטה.

מינים אחדים במשפחה מפגינים התנהגות חברותית מפותחת ביותר, המסייעת לה בהגנה מפני טורפים ובשימור הטריטוריה כמו אצל הנובחנית, ואילו מינים אחרים חיים בפרישות מרבית חייהם ונפגשים רק למטרות רבייה כמו ה-Tamias minimus ("צ'יפמאנק"). מרבית הסנאיים שוקלים בטווח 0.4-0.25 ק"ג, וגודלם 25-23 ס"מ, אולם הסנאי הפיגמי (Myosciurus) מגיע לגודל מרבי של 7 ס"מ, בעוד שמיני הסוג רטופה אורכם 91 ס"מ ומשקלם כ-3 ק"ג.
//////////////
قس سواحلی:
Kindi ni wanyama wadogo wa familia Sciuridae. Spishi nyingine huitwa kidiri au kuchakulo. Wanatokea Amerika, Ulaya, Asia na Afrika na wamewasilishwa katika Australia. Takriban spishi zote huishi mitini, lakini kuchakulo huishi ardhini. Mkia wa kindi una urefu karibu na ule wa mwili, pengine zaidi. Hula mbegu, makokwa, matunda, nyoga, matumba na machipukizi. Wakati ambapo chakula cha kimea ni adimu, kindi hula chakula cha kinyama pia, k.f. wadudu, mayai, ndege wadogo, makinda ya nyoka na wagugunaji wadogo. Spishi kadhaa za tropiki hula wadudu kushinda chakula cha kimea.
///////////
قس کردی:
Sihor[1] (bi latînî Sciuridae), famîleyekî kojeran (Rodentia)e.
//////////
قس ترکی استانبولی:
Sincap, sincapgiller (Latince: Sciuridae) familyasından uzun kuyruk tüyleri ile dikkat çeken kemirici memeli hayvan türlerinin ortak adıdır. Eski Türkçe'de Teyin/Deyin/Değin ve çekelez adlarıyla da bilinir.
///////////
Squirrels are members of the family Sciuridae, a family that includes small or medium-size rodents. The squirrel family includes tree squirrelsground squirrelschipmunksmarmots (including woodchucks), flying squirrels, and prairie dogs amongst other rodents. Squirrels are indigenous to the Americas, Eurasia, and Africa, and were introduced by humans to Australia.[1] The earliest known squirrels date from the Eocene period and are most closely related to the mountain beaver and to the dormouse among other living rodent families.
&&&&&&
سندروس
بفتح سین و سکون نون و فتح دال و ضم را و سکون واو و سین هر سه مهمله بهندی چندروس نامند و نزد عوام مشهور بکهربا است
ماهیت آن
چیزی است شبیه بکهربا و از جنس آن و زردرنک و بعضی قطعهای آن سرخرنک و از کهربا خوردتر و در آتش و روغن کنجد و روغن سرشف بر آتش کداخته می کردد و روغن کهربا مشهور که مستعمل نقاشان است و اهل هند ساخته بر حریر می مالند و از ان موم جامه می سازند از همان است و در قرابادین در ادهان باسم دهن الصوابی مذکور شد و ظاهرا صمغ درختی باشد و آنچه کفته اند که سنکی است که از سواحل دریا خیزد و محمد بن احمد بن زکریا کفته که در وسط بحر هند چشمه ایست کرم آب آن مثل عسل غلیظ و در میان آن آب سندروس می جوشد و نرم می باشد و چون بر روی آب می آید سرد و منعقد می کردد و مخصوص بهند است و اصلی ندارد و بعض اهل هند می کویند صمغ درخت کافور است و اهل فرنک و ملاخه نیز متفق برانند و درخت آن را رپنیروس نامند و کفته اند آنچه روز از درخت می چکد سندروس است و آنچه شب کافور و قطعهای سندروس دیده شده که در انها کرمهای کوچک و مورچهای بسیار بود و چنان معلوم می شد که بر بعضی چکیده و بعضی در حین تازکی و عدم انعقاد بران نشسته و فرو رفته اند و در ان مانده و این نیز دلیل آن است که از قبیل صمغ است نه حجر و نه آنکه از دریا می جوشد و آن چهار نوع می باشد یکی آنکه ظاهر آن زرد و باطن آن سرخ و براق و دوم زرد کمرنک و بسیار سست و سوم مائل بکبودی و سست و چهارم سیاه و سبک و صلب و اول بهترین همه است و خوب آن آن است که مانند کهربا کاه را برباید و قوت آن تا بیست سال باقی می ماند و از ادویۀ جلیله القدر است و فرق میان این و کهربا بسیار دشوار است زیراکه کاه را مانند کهربا می رباید و لهذا اکثری ازین نیز سبحه و غیرها ساخته بجای کهربا می فروشند و فرق آنست که این از کهربا سست تر است و چون در آتش اندازند ازین بوی کریهی آید و از کهربا بوی آب مصطکی و دیکر آنکه از کهربا بوی آب لیمو آید خصوص چون بمالند که کرم کردد بخلاف سندروس و طعم سندروس اندک تلخ می باشد بخلاف کهربا و در ربودن کاه بقوت کهربا نمی باشد و در کهربا نیز ان شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
طبیعت آن
در دوم کرم و در اول سوم خشک و در اول کرم و خشک نیز کفته اند
افعال و خواص آن
مجفف رطوبات دماغی و و سائر اعضا و حابس نزف الدم و نفث الدم جمیع اعضای ظاهری و باطنی و اسهال دموی و قاطع بلغم معده و امعا و قاتل کرم آن هر دو و حب القرع و مدر بول و حیض و جهت استرخای عصب حادث از افراط برودت و رطوبت و امتلا و نفث الدم و خفقان و وسواس و ربو و ضیق النفس بلغمی و تپ نائبه و سپرز و بواسیر و اسهال مزمن و مداومت آن با سکنجبین جهت رفع فربهی مجرب و مانع عرق و حافظ قوت است و لهذا کشتی کیران آن را مستعمل دارند و آشامیدن آن با ماء العسل جهت ادرار طمث و بول و با سکنجبین و یا سرکه و یا هر دو باهم جهت اسقاط جنین بقوت العین اکتحال آن با عسل جهت بیاض و قرحه و جلای آثار و سلاق مجرب و چون سوده بر جکر کوسفند و یا آهو پاشیده بر آتش بریان کنند و آبی که از ان برآید بر چشم کشند جهت رفع شبکوری نافع الاذن قطور آن در کوش جهت تسکین وجع آن و ثقل سامعه و با روغن زیت و با کل جهت التیام جراحت آن اعضاء الراس و غیرها بخور و دخان آن با عود هندی جهت رفع صداع و قطع زکام و بدستور بخور آن با شکر جهت قطع زکام و بواسیر و خشک کردانیدن ناصور و سنون آن جهت درد دندان و استحکام دندان متحرک و قروح لثه و ذرور آن جهت التیام جراحات و جوشانیدۀ آن با روغن بادام به حدی که بقوام آید جهت شقاق هر عضو که باشد مجرب دانسته اند و بدستور در روغن کل جهت شقاقی که در کوشت دست و پا بهم رسد و با قطران جهت قوبا مجرب و فرزجۀ آن جهت اخراج جنین و در سائر افعال و خواص مانند کهربا است مضر کرده مصلح آن صمغ عربی مقدار شربت آن یک درم بدل آن نصف وزن آن کهربا و ربع آن ساذج هندی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
سندروس‌
صمغ زردی است مانند کهربا لیکن سست‌تر از وی بود و در وی اندک تلخی بود و طبیعت وی صاحب منهاج گوید گرم و خشک بود در اول خون ببندد و بواسیر را سود دهد چون بیاشامند قطع بلغم از معده و امعا بکند و کرمها و حب القرع را بکشد و استرخای عصب را نافع بود و چون حادث شود از افراط تری و سردی و اگر روغن وی در ناصور مالند خشک گرداند و دخان وی همین سبیل خاصه در جراحتها که در اسفل بود و نزله را نیز نافع بود و اگر خرد کرده بر جراحتها افشانند خشک گرداند و چون با روغن گل بر شقاق دست و پای بمالند نافع بود بغایت و خفقان و وسواس که از ربو بود و سپرز و اسهال مزمن را بغایت مفید بود و چون با ماء العسل بیاشامند حیض و بول براند و اگر در چشم چکانند جلای تمام بدهد و چون بیاشامند خون ببندد از هر موضع که باشد و دخان وی نزله و زکام را بغایت سود دهد و جهت درد دندان بغایت نافع بود و معتدل‌تر از وی نبود در این و مانند کهربا بود در قوت و ربودن کاه و در وی قوتی بود که بدن را لاغر گرداند چون هر روز قدری از وی با سکنجبین بیاشامند و ابن مؤلف گوید فرق کردن میان وی و کهربا بغایت دقیق بود و کم کسی فرق تواند کرد و فرق میان ایشان آنست که سندروس سست بود دیگر آنکه چون در آتش اندازند بوی مصطلی از کهربا آید و از سندروس بوی ناخوش و دیگر آنکه سندروس اندک تلخ بود و در باقی صفات مانند یکدیگرند
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: سندروس بفتح سین و سکون نون و فتح دال و ضم را و سکون واو و سین بهندی چندروس و نزد عوام معروف به کهربا است و ظاهرا صمغ درختی است و آنچه گفت‌اند سنگی است که از سواحل دریا خیزد محمد بن احمد زکریا گفته که در وسط بحر هند چشمه‌ایست گرم آب آن مثل عسل غلیظ و در میان آن آب سندروس می‌جوشد این عقیده اصلی ندارد و بعضی گویند صمغ درخت کافور است و درخت آن را رپنیروس نامند و آنچه روز از درخت می‌چکد سندروس و آنچه شب کافور است ...
فرانسه ‌SANDARAQUE انگلیسی ‌SANDARACH
//////////////
سندروس بلوری . [ س َ دَ ب َل ْ لو / ب ُ ] (اِ مرکب ) صمغ مانندی است و دارای بوئی مطبوع است . (دزی ج 1 ص 693).
|| سندروس . [ س َ دَ ] (معرب ، اِ) سرو کوهی . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از «تویا» ۞ و درورنی و گلاساژ نوعی از کاغذ بکار است . زرنیخ احمر. از یونانی «سندرش » ۞ صمغ زردی که از درختی مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطلاق گردد. (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). سندر است که صمغی باشد شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس و کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی آید و از سندروس بوی بغایت ناخوش آید. (غیاث ) (برهان ). صمغی است زرد که روغن کمان از آن گیرند. (انجمن آرای ناصری ). صمغ زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است و آن چون کهربا کاه را کشد، لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر است و در طب بکار برند. (یادداشت مؤلف ). صمغی است که برنگ زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید: که صمغ درخت ساج است . (یادداشت مؤلف از مفردات قانون چ تهران ص 216). دزی آورده است که دو نوع است : هندی و سَبتی . (از دزی ج 1 ص 693)
///////////////
Sandarac
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sandarac tears
Sandarac (or sandarach) is a resin obtained from the small cypress-like tree Tetraclinis articulata. The tree is native to the northwest of Africa with a notable presence in the Southern Morocco part of the Atlas mountains. The resin exudes naturally on the stems of the tree. It is also obtained by making cuts on the bark. It solidifies when exposed to the air. It comes to commerce in the form of small solid chips, translucent, and having a delicate yellow tinge. Morocco has been the main place of origin of sandarac. A similar resin is obtained in southern Australia from some species of the Australian cypress-like trees Callitris, but the resin has not been systematically collected in Australia.[1]
Historically, especially in the Late Medieval and Renaissance era, sandarac was used to make varnish. When "varnish" was spoken of in Renaissance Italy (Italian vernice) it usually meant sandarac.[2] Copal and other resins displaced it as equally good, less expensive varnishing materials. Nevertheless the sandarac varnish is still valued today for use as a protective coating on paintings and antiques.[3] It gives a coat which is hard, lustrous and durable. The varnish is made by melting the resin and mixing it with (e.g.) linseed oil. Sandarac resin melts at about 150°C. to a colourless or slightly yellow liquid. Its specific gravity is about 1.04.[4]
In mid-to-late 19th century photography, a varnish was applied as a preservative to photographic negatives and positives. Sandarac resin was preferred by some photographers for this purpose.[5]
Although it is not very strongly aromatic, sandarac resin was and is also used as an incense. The aroma has been compared to balsam.
Besides the resin and the varnish, the word sandarac may refer to the tree that produces the resin. Entirely separately from that, the ancient Greeks and Romans used the word sandarac to refer to arsenic sulfide particularly red arsenic sulfide.[6] In medieval Latin the term sandaraca meant red lead as well as red arsenic sulfide.[2] The word's resin/varnish meaning came to Europe from Arabic in the early 16th century. To distinguish this meaning from the Greek and medieval Latin meaning, it was occasionally called "Arabian sandarac" or "sandaracha Arabum" in New Latin writings.[2][7] The name in Arabic was and is سندروس sandarūs.[8]
References[edit]
1.     Jump up^ Analysis of Resins, Balsams and Gum-Resins, by Karl Dieterich (1920), Chapter II, Section 34. Dieterich states he heard a report "that Mogador (i.e. African) sandarach is better and purer than Australian. This may be the reason why the latter has not been more utilised." But Dieterich's own chemical analysis leads him to conclude that "great similarity exists between the two kinds".
2.     Jump up to:a b c Original Treatises, Dating from the XIIth to the XVIIIth Centuries, on the Arts of Painting, Volume I, by M.P. Merrifield (1849), including pages ccliii and cclxvi.
3.     Jump up^ "Notes on Historical Oil Painting Varnishes", by James C. Groves: "Sandarac oil varnish [mixed with walnut oil] was the so-called “vernis liquida” [liquid varnish] of the Italian Renaissance-era tempera and oil painting technique; and many, many centuries before." Historic Varnishes and Resins @ WilliamsburgArtConservation.com mentions it as a furniture varnish.
5.     Jump up^ Lea, Mathew Carey (1868). A Manual of Photography. Philadelphia: Benerman & Wilson. pp. 286–288.
6.     Jump up^ For example Dioscorides writing in Greek in the 1st century A.D. said: "Arsenicum is found in the same mines as sandaracha.... Sandarac is most highly valued which is fully red... looking like cinnabar in colour, and also having a sulphurous smell. It has the same properties and method of roasting as arsenicum." -- Dioscorides' Materia Medica, Book 5. Downloadable in English.
7.     Jump up^ Sandarac in A New English Dictionary on Historical Principles (year 1914).
8.     Jump up^ Sandarūs was a resin is in medieval Arabic writers including Ibn Sina (died 1037) and Ibn al-Baitar (died 1248); see سندروس in medieval Arabic texts at AlWaraq.net (in Arabic).
·         Resins
·         Varnishes
·         Incense material