سیو
بلغت فرنکی نام کیاهی است خوش بو طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت تفتیت سنک کرده و مثانه و ادرار بول و حیض شربا و جهت تحلیل
اورام و صلابات ضمادا نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
سیسارون
بکسر سین و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح سین و الف و ضم راء مهملتین
و سکون واو و نون لغت یونانیست
ماهیت آن
دیسقوریدوس کفته بیخ نباتی است معروف و آن بیخ را چون جوش دهند
خوش طعم باشد و بعضی بیخ سوسن دانسته اند و این محض توهم است و ابن بیطار کفته که بعض
توهم نموده اند که آن قلقاس است و نیست چنین و رازی در حاوی نوشته که چنین تفسیر بخشب
شونیز نموده و این بعید و اشتباهی است او را بالجمله از ادویۀ مجهوله الماهیت است
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
محلل و مقوی آشامیدن طبیخ بیخ آن جهت تقویت معده و اشتهای طعام
و ادرار فرمودن بول مفید و مانع ضعف معده و اعضای باطنیه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
سیسارون . (اِ) چوب شونیز است یعنی ساق
بوته ٔ سیاه دانه . بعضی گویند سیسارون
قلقاس است و آن رستنیی باشد در آب ، و برگ آن ببرگ کدو مانند است . (برهان ) (آنندراج
). ابن ماسویه و امین الدوله گویند چوب سوس است که به فارسی تلخه گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قلقاس گویند و دوایی است
مجهولةالماهیة. (فهرست مخزن الادویه ). لکلرک در ترجمه ٔ ابن بیطار آنرا مرادف با ساقه
ٔ «سیاه دانه » و نیز مرادف با
«شقاقل » دانسته است و مؤلف برهان آنرا چوب شونیز (ساقه ٔ بوته ٔ سیاه دانه ) و همچنین قلقاس
(لوف ) نوشته است . (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
سیسارون:
صفحۀ 510 من 900 www.Ghaemiyeh.com الجامع لمفردات الادویه
و الاغذیه مرکز القائمیۀ باصفهان للتحریات الکمبیوتریۀ
دیسقوریدوس فی الثانیۀ: هو نبات معروف
أصله إذا طبخ کان طیب الطعم جیدا للمعدة یحرّك شهوة الطعام و یدر البول. جالینوس
فی 8: أصل هذا إن طبخ نفع المعدة و أدر
البول و هو حار فی الدرجۀ الثانیۀ و فیه مع هذا شیء من المرارة و القبض
الجامع لمفردات الأدویۀ و الأغذیۀ، ج
3، ص: 61
الیسیر. لی: زعم بعض التراجمۀ أنه القلقاس
و لیس الأمر فیه کما زعموا لأنه لیس یظهر من کلام دیسقوریدوس و جالینوس أن
سیسارون هذا القلقاس فتأمله. و قال الرازي
فی الحاوي: إن حنینا فسر سیسارون هذا بخشب الشونیز و هو قول بعید عن الصواب لأن
سیسارون دواء غذائی و الشونیر لیس یوصف
بأن له خشبا و المستعمل منه بزره فقط و المستعمل من سیسارون إنما هو أصله فقط
فبینهما فرق کبیر ظاهر، و الأولی أن یقال
أن سیسارون دواء مجهول فی زماننا هذا و علیه البحث حتی یصح.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
&&&&&&&&
سیسبان
بفتح دو سین و سکون یاء مثناه تحتانیه و باء موحدۀ مفتوحه و الف
و نون لغت عربی است و کویند بهند آن را کل انول نامند
و در ماهیت آن
اختلافست صاحب منهاج و من تبع له آن را حب الفقد دانسته اند که
بزر فنجنکشت باشد و بعضی کفته اند که ثمر اثل است و اصلی ندارد و بعضی نوشته درختی
است بقامت دو ذرع تا چهار ذرع بحسب اماکن و غیر سبسبان بباء موحده بعد از سین اول است
که ذکر یافت و این عریض الورق و باریک و بر روی هم پیچیده می باشد و کل آن زرد و بسیار
خوش منظر و در خوشه و ثمر آن بقدر حلبه و رنک آن ما بین زردی و سیاهی و در باغات جهت
خوش منظری غرس می نمایند و این اقرب بصواب و انول هندی مشابه این است
طبیعت آن
مائل بکرمی و در دوم خشک و در دوم کرم و تر نیز کفته اند
افعال و خواص آن
مقوی و مدبغ معده و حابس اسهال مزمن و نفث الدم و دافع سپرز و با
شیر تریاق سموم و ضماد آن محلل طحال و پاشیدن آن مانع تولد کیک و کویند پوشیدن انکشتری
آن روز چهارشنبه قبل از طلوع آفتاب در انکشت خنصر بالخاصیه مورث جاه و قبول در نظرها
مصدع محرور المزاج مصلح آن کشنیز مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن باد آورد است و اهل
هند ضماد برک بری آن را جهت سرطان مجرب کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////////
سیسبان . [ س َ ] (اِ) تخم گیاه پنج انگشت
است و آنرا به عربی حب الفقد* خوانند.(برهان ) (آنندراج ). || آزاد درخت . (مهذب الاسماء).
اسم درختی است بستانی و بری میباشد بقدر دوذرع یا چهار ذرع بحسب اماکن ... (از تحفه
ٔ حکیم مؤمن ). نام درختی . (ناظم الاطباء).
رجوع به لکلرک شود.
* بزر الپنجنکشت
حب الفقد گویند و بپارسی تخم پنجنکشت خوانند
و بشیرازی تخم دلآشوب و فلفل کوهی نیز گویند و در کنار رودها روید و بهترین آن بود
که بوی تیز داشته باشد و طبیعت آن گرم و خشک است در دوم جهت ورم سپرز و استسقا نافع
بود دو درم از وی با ده درم سکنجبین و اگر با سرکه بجوشانند و بر سپرز ضماد کنند نافع
بود و اگر بخورند مفتح سدّه جگر بود اما مصدع و مجفف بود و مصلح آن شیر و ترنجبین است
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان اثلق مینویسد:
اثلق اسم عربی فنجنکشت است و ذو خمسة اوراق و ذو خمسة اجنحه نیز مانند و بیونانی اغنیس
یعنی طاهر و پاک و بفارسی پنجنکشت و بهندی سنبهالو و بفرنگی اسکینانتو و به لاتینی
ویطس و ثمر آن را بعربی حب الفقد حب النسل نامند و بفارسی فلفل کوهی و بشیرازی دلآشوب
و بهندی رینکا خوانند
لاتینAGNUS CASTUS فرانسهGATTILIER /PETIT
POIVRE انگلیسیFIVE LEAVED CHASTE TREE
اختیارات بدیعی
////////////////
سیسبان:
أوّله سین مهملۀ مفتوحۀ بعدها یاء منقوطۀ
باثنتین من تحتها ساکنۀ ثم سین أخري مهملۀ بعدها باء منقوطۀ بواحدة مفتوحۀ ثم ألف
بعدها نون إسم بالدیار المصریۀ لشجر حوار
العود یرتفع نحو القامتین فی غلظ عصا الرمح لونها أخضر و یتدرج فی منبته و ورقه
حمصی الشکل إلی الطول ما هو مزدرع متراصف
علی غصینۀ بعضه إلی بعض و قضبانه دقاق رقاق و غصنه علی غلظ الرمح الممتلیء
من الدردار و کله أخضر و زهره أصفر اللون
ملیح المنظر فیه شبه من زهر القندول یخلف سنفۀ مجتمعۀ فی معلاق واحد طولها شبر أو
أکثر أو أقل فی ورقه المیل معوجۀ فی داخلها
ثمر شبیه بالحلبۀ منه أسود و منه إلی الصفرة و الشجر کله ملیح المنظر یغرسونه لتحصین
البساتین و الحیطان قریبا بعضه من بعض
تتداخل أغصانه و عصیه بعضها فی بعض. مجهول: منه بري و منه بستانی و کثیرا ما ینبت
بفلسطین طبیعته یابسۀ و هو دبوغ للمعدة
یقویها و یحبس الطبیعۀ و یدخل فی أشیاء کثیرة من الطب. لی: و أما السیسبان الذي ذکره
الرازي فی الحاوي عن یونس فیوشک أنه أراد
به شجر الأثل لا غیر فلینظر فیه.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
////////////
لوبیای درختی، سسبان (نام علمی: Sesbania) نام یک سرده از زیرخانواده
باقالیها است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Sesbania»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۸ ژوئن
۲۰۱۶).
///////////
قس عربی:
سيسبان (الاسم العلمي:Sesbania) هي جنس نباتي يتبع
فصيلة البقولية من رتبة الفوليات[1][2][3][4] .
انظر أيضاً[عدل]
قائمة أنواع السيسبان
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات أنواع السيسبان
تاريخ الولوج 10 مارس 2013
^ موقع زيبكودزو جنس السيسبان تاريخ الولوج
10 مارس 2013
^ المركز الوطني للمعلومات التقنية الحيوية
جنس السيسبان تاريخ الولوج 10 مارس 2013
^ موقع تاكسونوميكون جنس السيسبان تاريخ
الولوج 10 مارس 2013
//////////////
قس آذری:
Sesbaniya (lat. Sesbania)[1] - paxlakimilər fəsiləsinə aid bitki
cinsi.[2]
/////////
قس باسای اندونزی:
Sesbania adalah genus dari tumbuhan berbunga dalam keluarga
kacang-kacangan, Fabaceae dan genus ini hanya bisa ditemukan di Suku
Sesbanieae. Spesies terkenal seperti Sesbania punicea,Sesbania bispinosa, dan
jayanti Sesbania sesban, digunakan untuk dimakan. Beberapa tetumbuhan dari genus
ini ada yang hidup di air, bisa digunakan untuk bercocok tanam di lembah untuk
meningkatkan kadar nitrogen tanah. Spesies rhizobia yang bisa merespon untuk
perbaikan nitrogen pada pohon Sesbania rostrata adalah Azorhizobium caulinodans.
//////////////
Sesbania
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sesbania
|
|
Sesbania drummondii
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
Sesbanieae
Adans. |
Genus:
|
|
Species
|
|
See text.
|
|
·
Agati Adans.
·
Darwinia Raf.
·
Daubentonia DC.
·
Daubentoniopsis Rydb.
·
Glottidium Desv.
·
Sesban Adans.
|
Sesbania is a genus of flowering plants in the pea family, Fabaceae, and the only genus found in
tribe Sesbanieae. Riverhemp is a common name for
plants in this genus.[2] Notable species
include the rattlebox (Sesbania punicea), spiny sesbania (Sesbania bispinosa),
and Sesbania sesban,
which is used in cooking. Plants of this genus, some of which are aquatic, can be used in alley cropping to increase the soil's
nitrogen content. The species of rhizobia responsible for nitrogen fixation in Sesbania
rostrata is Azorhizobium
caulinodans.
Some
60 species are currently accepted, with about 39 still unresolved. The largest
number of species are found in Africa, and the remainder in Australia, Hawaii,
and Asia. [3]
1.
^ Jump up to:a b "Genus: Sesbania Scop.". Germplasm Resources
Information Network. United States Department of Agriculture. 2007-10-05.
Retrieved 2011-03-01.
2.
Jump up^ "Sesbania". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 10 November 2015.
4.
Jump up^ "GRIN Species Records of Sesbania". Germplasm Resources
Information Network. United States Department of Agriculture.
Retrieved 2011-03-01.
//////////
همچنین:
لوبیای درختی، سسبان (نام علمی: Sesbania sesban) نام یک گونه از سرده
لوبیای درختی است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Sesbania sesban»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۸ ژوئن
۲۰۱۶).
////////////
قس عربی:
سيسبان سيسباني أو سيسبان مصري (الاسم
العلمي:Sesbania
sesban)
هو نوع من النباتات يتبع جنس السيسبان من الفصيلة البقولية.[1] ويعتبر شجيرة كبيرة
متوسطة صفراء الزهور وتنمو البذور في مختلف انواع التربة. تم وصف هذا النوع من النبات
علمياً لأول مرة من قبل كارولوس لينيوس سنة 1753 (تحت اسم Aeschynomene sesban) وإلمر درو ميريل سنة
1912.
أنظر أيضاً[عدل]
السيسبان
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List سيسبان سيسباني تاريخ
الولوج 06 شباط 2016
////////////
قس آذری:
////////////
قس باسای اندونزی:
Jayanti adalah sejenis perdu atau pohon kecil dari famili Papilionaceae.[1][2] Tanaman dengan nama Latin Sesbania sesban ini memiliki beberapa nama
dalam bahasa Jawa, yaitu janti, giyanti, atau kelor warna.[1][2] Di Indonesia, Jayanti banyak ditemukan di Pulau Jawa, khususnya daerah persawahan dan perkebunan.[2] Hampir seluruh bagian tanaman jayanti dapat
dimanfaatkan untuk obat-obatan, pakan ternak, ataupun bahan bangunan.[1][2][3]
///////////
Sesbania sesban
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sesbania sesban
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. sesban
|
Sesbania sesban
(L.) Merr. |
Synonyms include:
·
Aeschynomene aegyptiaca (Pers.) Steud.
·
Aeschynomene sesban L.
·
Emerus sesban (L.) Kuntze
Sesbania
sesban is
a nitrogen-fixing tree and may be useful in alley cropping.
1.
Jump up^ "Sesbania sesban". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 10 November 2015.
This Faboideae-related
article is a stub. You can
help Wikipedia by expanding it.
|
&&&&&&&&
سیسبا
بکسر سین و سکون یا و فتح سین مهمله و باء موحده و الف و سیبیا
بکسر سین و سکون یا و کسر باء موحده و فتح یاء مثناه تحتانیه و الف نیز آمده بعربی
لسان البحر و بفرنکی شپیه و اهل سواحل مغرب قناطه و بعضی دمیا نامند باسم هر ماهی صدفی
ماهیت آن
نوع ماهی است که در بحر قلزم و بحیرۀ طبریه بسیار بهم می رسد شبیه
بسرطان ظاهر آن صدفی و باطن آن حجری و در جوف آن رطوبتی سیاه مانند مداد که از ان کتابت
توان نمود و اطفال عرب بآن کتابت و مشق می نمایند و ازین جهت آن را بفارسی ماهی مرکب
نامند
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
بطی الهضم و ملین بطن خصوص حوصلۀ آن و رطوبت آن بسیار کرم و طلای
آن جهت داء الثعلب و بهق و نمش و جرب و خاکستر استخوان محرق آن جالی آثار و جهت امراض
پلک چشم و با نمک مکلس جهت بیاض چشم حیوانات و سنون آن جهت جلای دندان و ذرور آن جهت
تجفیف زخمها نافع و چون از استخوان آن میلی سازند و جفنی را که خشونت داشته باشد بدان
حک نمایند زائل سازد و حکیم عبد الحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که آن ماهی در هر ماهی
یک مرتبه تخم می دهد و بچه برمیآورد و زیاده از دو سال عمر آن نمی باشد آشامیدن بیضۀ
آن بجهت اخراج سنک کرده و مثانه بسیار نافع و اکر در چراغی از سیاهی آن برافروزند در
خانۀ دیکر که در ان چراغ نباشد هرکس که نشسته باشد در اطراف آن خانه کردی مشاهده می
نماید و نوشته که از کتاب مصور فرنکی نقل نموده شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سیبیا. (اِ) بلغت سریانی نوعی از ماهی
باشد در ناحیه ٔ بیت المقدس و در بعضی از سواحل
مغرب نیز هست . (برهان ) (آنندراج ). نوعی از ماهی و به عربی لسان البحر و به فارسی
ماهی مرکب نامند و در بحر قلزم بسیار و شبیه بسرطان و ظاهرش صدفی و باطنش حجری است
... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
////////////
سیبیا /sibiyā/ (اسم)
[معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹سیسبا› (زیستشناسی)
نوعی ماهی دریایی شبیه خرچنگ که ظاهر بدنش صدفی است و داخل آن مادۀ سیاهرنگی وجود
دارد که با آن میتوان نوشت و در طب برای درمان بیماری پوستی به کار میرود؛ ماهی مرکب.
فرهنگ فارسی عمید
////////
لسان البحر
[عدل]
عظم نوع من جنس (الحبار) سيبيا (منظر ظهريّ)
Sepia officinalis
لِسَانُ البَحر (شائعة في سواحل الشام
وذكرها إبن البيطار في الجامع لمفردات الأدوية والأغذية) أو زَبَدُ البَحر (المغرب
عن لكلير) [1] هو عظم أي حبارٍ من جنس سيبيا، وهي عبارة عن صدفة كلسية داخلية تمتلئ
فراغاتها بغاز وبتغيير كمية الغاز يستطيع الحبار أن يتحكم بالطفو والغوص.
المراجع[عدل]
^ معجم الحيوان للفريق أمين معلوف دار
الرائد العربي طبعة 1985 ص 79 و 223
///////////
قس ترکی استانبولی:
Mürekkep balığı kemiği, Sepiidae familyası üyelerinin tamamında bulunan
sert, kırılgan bir iç yapı.
///////////
Cuttlebone
From Wikipedia, the free encyclopedia
Top and bottom view of a
cuttlebone, the buoyancy organ and internal shell of a cuttlefish
Cuttlebone of Sepia officinalis (left to right:
ventral, dorsal, and lateral views)
Common cuttlefish Sepia officinalis
Tortoise with cuttlebone
Fossil cuttlebone of
the Pliocene species Sepia
rugulosa
Cuttlebone, also known as cuttlefish
bone, is a hard, brittle internal structure (an internal shell) found in
all members of the family Sepiidae, commonly known as cuttlefish, a family within the cephalopods.
Cuttlebone
is composed primarily of aragonite. It is a
chambered, gas-filled shell used for buoyancy control; its siphuncle is highly modified and is on
the ventral side of the shell.[2] The microscopic
structure of cuttlebone consists of narrow layers connected by numerous upright
pillars.
Depending
on the species, cuttlebones implode at
a depth of 200 to 600 metres (660 to 1,970 ft). Because of this
limitation, most species of cuttlefish live on the seafloor in shallow water,
usually on the continental shelf.[3]
The
largest cuttlebone belongs to Sepia apama, the giant Australian
cuttlefish, which lives between the surface and a maximum depth of 100 metres.
Contents
[hide]
In
the past, cuttlebones were ground up to make polishing powder, which was used
by goldsmiths.[4] The powder was also
added to toothpaste,[5] and was used as
an antacid for medicinal purposes[4] or as an absorbent.
They were also used as an artistic carving medium during the 19th[6][7] and 20th centuries.[8][9][10][11][12]
Today,
cuttlebones are commonly used as calcium-rich dietary supplements for
caged birds, chinchillas, hermit crabs, reptiles, shrimp, and snails.
It is not for human consumption. [13]
Because
cuttlebone is able to withstand high temperatures and is easily carved, it serves
as mold-making material for small metal casting for the creation of jewelry and
small sculptural objects.
Jewelers
prepare cuttlebone for use as a mold by cutting it in half and rubbing the two
sides together until they fit flush against one another. Then the casting can
be done by carving a design into the cuttlebone, adding the necessary sprue, melting the metal in a separate pouring
crucible, and pouring the molten metal into the mold through the sprue.
Finally, the sprue is sawed off and the finished piece is polished.[14]
3D visualisation of
a Sepia cuttlebone by industrial micro-computed tomography
3D view of part of a
cuttlebone at low resolution.
Overview of a part at
high resolution, about 5 µm/voxel.
Higher magnification.
Detailed view at very
high magnification. Wall thickness of the vertical structures is about
10 µm.
Flight through the
corresponding tomographic image stacks
·
Flight through the
corresonding µCT image stack, section direction about 30°, lateral view.
·
Flight through the
corresonding µCT image stack, section direction about 30°, top view.
·
Flight through the
aligned image stack, lateral view.
·
Flight through the
aligned image stack, top view.
·
Flight through the
aligned image stack, top view, magnified section.
Wikimedia
Commons has media related to Cuttlebone.
|
·
Nautilus
1. Jump up^ Fuchs, D., T. Engeser & H. Keupp
(2007). "Gladius shape variation in coleoid cephalopod Trachyteuthis from
the Upper Jurassic Nusplingen and Solnhofen Plattenkalks." (PDF). Acta
Palaeontologica Polonica 52(3): 575–589.
2. Jump up^ Rexfort, A.; Mutterlose, J.
(2006). "Stable isotope records from Sepia officinalis—a key to
understanding the ecology of belemnites?". Earth and Planetary
Science Letters. 247 (3–4): 212–212. Bibcode:2006E&PSL.247..212R. doi:10.1016/j.epsl.2006.04.025.
4. ^ Jump up to:a b "Uses for cuttlebone. The time when it was used as a
medicine (1912) - on Newspapers.com". Newspapers.com.
Retrieved 2016-01-21.
6. Jump up^ "WESLEYAN
ANNIVERSARY.". Portland Guardian and Normanby General
Advertiser. 1872-10-17. p. 2. Retrieved 2016-01-21.
8. Jump up^ "Eleanor
Barbour's Pages FOR COUNTRY WOMEN". Chronicle. 1942-07-16.
p. 26. Retrieved 2016-01-21.
9. Jump up^ "Note
Book Cuttlefish". The Register News-Pictorial. 1930-05-17.
pp. 3 S. Retrieved 2016-01-21.
10. Jump up^ "INTERESTING
HOBBIES Models from Cuttle-fish". The Age. 1950-06-30.
pp. 5 S. Retrieved 2016-01-21.
11. Jump up^ "BACK
TO SEMAPHORE CELEBRATIONS.". Port Adelaide News.
1929-12-13. p. 3. Retrieved 2016-01-21.
13. Jump up^ Norman, M.D. & A. Reid
2000. A Guide to Squid, Cuttlefish and Octopuses of Australasia.
CSIRO Publishing.
·
Neige, P. 2003. "Combining disparity with diversity to study the
biogeographic pattern of Sepiidae." (PDF). Berliner
Paläobiologische Abhandlungen 3: 189–197.
[hide]
·
v
·
t
·
e
Cephalopod anatomy
|
|||||||
|
|||||||
Head and limbs
|
|||||||
General
|
·
Nervous
system
|
||||||
Developmental stages: Spawn → Paralarva (Doratopsis stage) → Juvenile → Subadult →
Adult • Egg fossils • Protoconch (embryonic shell)
|
&&&&&&&&
سیلان
بفتح سین و یا و لام و الف و نون
ماهیت آن
اسم عربی عصارۀ خرما است که بدون طبخ در آفتاب غلیظ کردانند و دبس
اعم از انست و در دبس نیز مذکور شد
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و الطف از دبس مطبوخ و غلظت این از ان کمتر است
افعال و خواص آن
قریب بتمر است منضج و محلل و مرقق طبیعت و جالی ما فی المعده و
امعا از بلاغم و مقوی کبد بارد و باه و منعظ و زیاده کنندۀ روح کبدی و صالح الغذاء
و سریع الاستحاله بصفرا و محرق خون و مفسد لون اکثار خوردن آن مضر محرورین و مسدد بخلاف
رطب که مسدد نیست مصلح آن میوه های ترش و چاشنی دار و بر بالای آن چیزهای چرب خوردن
و آنچه بر آتش بعمل آورده باشند بطی الهضم و قلیل التسدید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سیلان . (اِ) شیره ای را گویند که از خرمای
رسیده بچکد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (الفاظ الادویه ) :
ارده و بخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.
بسحاق اطعمه .
|| نوعی از دوشاب . (برهان ) (فرهنگ رشیدی
). || نام نوعی از یاقوت . (فهرست مخزن الادویه ) (الجماهر ص 43).
&&&&&&&
سیسالیوس
بکسر سین و سکون یا و فتح سین مهملۀ ثانیه
و الف و کسر لام و فتح یاء مثناه تحتانیه و سکون واو و سین مهمله در آخر لغت یونانی
است بفارسی کاشم رومی نامند و بغدادی کفته که غیر کاشم است و غلط کرده کسی که کاشم
دانسته و شیخ الرئیس در مبحث استسقا کفته که انجدان رومی است و آن را ساسالیوس و سیسالی
نیز نامند بالجمله از ادویه است که در ماهیت آن اختلاف است اصح اقوال آنست که نباتی
است و چهار قسم می باشد یکی شبیه برازیانه و از ان قویتر و قبۀ آن شبیه بقبۀ شبت و
ثمر آن از انجدان که کوله پر نامند درازتر و تندطعم و بیخ آن زیاده بر شبری و با عطریت
و در افعال از سائر اجزای آن قویتر و دوم برک آن شبیه بلبلاب کبیر و از ان درازتر و
قبۀ آن مثل قبۀ شبت و تخم آن سیاه شبیه بکندم و بزرکتر از ان و تندتر و خوشبوتر از
قسم اول و در افعال تخم آن قویتر از سائر اجزا و سوم برک آن شبیه ببرک زیتون و و درشت
تر و ساق آن درازتر از قسم اول و قبۀ این بزرک تر و ثمر آن عریضتر و بزرکتر و فربه
و خوش بو و قوت این از قسم اول قویتر و از دوم ضعیف تر و چهارم نبات آن شبیه بانجدان
و ثمر آن سفیدتر از ان و مستدیر و درازتر و قریب با آنکه دو طبقه باشد و با عطریت و
تندی و چون مقشر کنند از ان تخمی درازتر از رازیانه و مائل بسبزی و در طعم شبیه بترنج
ظاهر کردد و مستعمل بیشتر این قسم است و مقشر آن
طبیعت همه اقسام آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
محلل و ملطف و مسکن دردهای باطنی و مفتح
سدد و مقوی معده و مدر بول و حیض و جهت صرع و عسر نفس و تقویت هاضمه و رفع ریاح و تقویت
باه و تقطیر البول و اخراج جنین و درد رحم و اذابۀ بلغم منجمد و یک مثقال آن با فلفل
و شراب جهت رفع مضرت هوای سرد و مداومت نه قیراط آن با میفختج تا ده روز جهت درد کرده
و لعوق بیخ قسم اخیر آن با عسل جهت رفع فضول سینه و سل کهنه و امراض کرده و مثانه نافع
مضر محرورین مصلح آن کثیرا و اکثار آن مضر جکر و مصلح آن زرشک مقدار شربت آن یک مثقال
بدل آن انجدان است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
سیسالیوس . (معرب ، اِ) انگدان رومی است
. اندکی از انگدان دیگر درازتر است و سپیدتر. گرم و خشک است . به درجه ٔ دوم لطیف کننده و تحلیل کننده
است و خداوند صرع را سود دارد. و بلغم فسرده بگدازد و اندر شراب خورند مضرت سرماها
بازدارددر سفرها و درد پشت را ببرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به لغت یونانی
ساسالیوس است که انجدان باشد و آن رستنی باشد معروف . (برهان ) (آنندراج ). انجدان
، نوعی از رازیانه . (از دزی ج 1 ص 713). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی و ترجمه ٔ صیدنه و انگدان شود.
////////////////
سیسالیوس
سسالی گویند و ساسالیوس هم خوانند و آن
طرزیلون نیز گویند و کاشم رومی نیز نامند و مانند انجدان بود و آن انجدان رومی است
لیکن درازتر از انجدان بود اندکی و بغایت سفید بود و بهترین آن آنچه رومی است بود که
ورق آن کوچک بود و بیخ آن خوشبوی بود و صمغ آن حلتیت طیب بود و تخم آن را کاشم خوانند
و سیسالیوس هم گویند طبیعت آن گرم و خشک بود در دوم و محلل و ملطف بود و دردهای اندرون
ساکن کند و بلغم بسته بگدازد و گویند چون چهارپایان بیاشامند نتایج آنها زیاده شود
و چون با شراب بیامیزند منع ضرر سرما بکند در سفرها و درد پشت را سود دهد و مصروع را
نافع بود و مستعمل از وی یک درم بود ضیق النفس و سعال مزمن را نافع بود خاصه تخم و
بیخ وی چون بعسل سحق کنند معده را نیکو گرداند و مغص ریحی را نافع بود و سده بگشاید
و زائیدن آسان کند همه حیوانات را و عسر البول و اختناق رحم و درد گرده و مثانه را
نافع بود و ریاح خاصره و حالبین را سود دهد و گویند وی خردل سفید است و گویند انجدان
طیب مثل آن و بسیار از وی مضعف جگر بود و مصلح آن عصاره زرشک بود
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان سیسالیوس
مینویسد: بکسر سین لغت یونانی است بفارسی کاشم رومی نامند و شیخ الرئیس در مبحث استسقا
گفته که انجدان رومی است و آن را ساسالیوس و سیسالی نیز نامند فی الجمله از ادویهایست
که در ماهیت آن اختلاف است اصح اقوال آنست که نباتی است و چهار قسم میباشد ..
______________________________
انجدان رومی: لاتینLIGUSTRICUM
LEVISTICUM LASERPITIUM GERMANICUM
فرانسهLIVECHE
انگلیسیLOVAGE
.اختیارات بدیعی، ص: 222
//////////////
انجدان رومی گیاهی است علفی و دارای ساقه
ضخیم استوانه است به قطر سه تا چهار سانتیمتر و به ارتفاع یک تا دو متراست. این گیاه
برگهایی ضخیم، گوشتدار، منقسم به برگچههایی با ظاهر لوزی شکل و دندانههای نامساوی
به رنگ سبز تیره و منتهی به دمبرگ استوانهای مشخص دارد.
گلهای انجدان رومی بسیار کوچک به ابعاد
سه میلیمتر، به رنگ زرد و مجتمع به صورت چتر مرکب به دوازده شعاع نابرابر هستند و
زنبورعسل از گلهای آن، غذای پرارزشی به دست میآورد. قسمت مورد استفاده گیاه ریشه آن
است که بویی معطر و طعمی تلخ، گزنده و کمی شیرین دارد و دارای خواص دارویی بسیار است.
مصارف دارویی[ویرایش]
ریشه انجدان رومی معده را تقویت میکند
و هضم کننده غذاست و مصرف آن در نارساییهای کبدی و کلیوی مؤثر است.
این گیاه با نام دیگر کاشن در از بین بردن
بیماریهای پوست مفید است و ضعف عمومی را برطرف میکند. مصرف انجدان رومی در آب آوردن
بافتهای بدن، آب آوردن قوزک پا، ورم کلیه، ورم مثانه، دفع ادرار، رماتیسم مؤثر ذکر
شده است.
این گیاه درمیان سبزیهای اروپاییها جایگاه
ویژهای دارد. مزهٔ آن مانند کرفس است.
پراکنش جغرافیایی در ایران[ویرایش]
انتشار جغرافیایی این گیاه در مناطقی مانند
مازندران، گیلان، آذربایجان، تهران و خراسان ذکر شده است.
منابع[ویرایش]
ماهنامه ترویجی سبزینه - شماره هفتم
////////////
قس عربی:
الكَاشَم الرُّومِيّ[1] أو الكَاشِن[1]
أو الأَنْجُدَان الرُّومِيّ[1] أو الأَنْجُذَان الرُّومِيّ[2] (الاسم العلمي:Levisticum
officinale،
بالإنكليزية: Lovage)
نوع نباتي يتبع جنس الكاشم من الفصيلة الخيمية. تستعمل أوراقه وبذوره كتابل.
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت معجم أسماء
النبات لأحمد عيسى. المطبعة الأميرية بالقاهرة 1349 هـ.
^ ترجمة كلمة الأنجذان على موقع معجم المعاني.
(تاريخ الولوج: 11 ديسمبر 2015).
///////////////
قس آذری:
Dərman levistiki (lat. Levisticum officinale)[1] - levistik cinsinə aid
bitki növü.[2[
////////////
قس عبری:
לאושטיאן (שם מדעי: Levisticum
officinale, מרומנית:leuștean) הוא מין יחידי בסוגו של צמח המשמש כתבלין מאכל, מרכיב חשוב להכנת
הצ'ורבה (מרק) הרומנית.
צמח זה מגיע לגובה של כ-90
ס"מ ורוחבו כ-50 ס"מ גדל בתנאי שמש מלאה ובתנאי השקיה בינוניים.
בעל עלים ירוקים בהירים, מפורצים
ומשוננים כדוגמת עלי הסלרי והפטרוזיליה.
///////////
Lovage
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the band, see Lovage (band).
Lovage
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. officinale
|
Lovage (/ˈlʌvᵻdʒ/), Levisticum
officinale, is a tall perennial plant, the sole species in the
genus Levisticum in the family Apiaceae, subfamily Apioideae, tribe Apieae.[1][2]
Contents
[show]
Lovage flowers
Lovage
is an erect, herbaceous, perennial plant growing to 1.8–2.5 m
(5.9–8.2 ft) tall, with a basal rosette of leaves and stems with further
leaves, the flowers being produced in umbels at the top of the stems. The stems
and leaves are shiny glabrous green to yellow-green and smell somewhat similar
to celery when crushed. The larger basal leaves are up to 70 cm
(28 in) long, tripinnate, with broad triangular to rhomboidal, acutely
pointed leaflets with a few marginal teeth; the stem leaves are smaller, and
less divided with few leaflets. The flowers are yellow to greenish-yellow,
2–3 mm (0.079–0.118 in) diameter, produced in globose umbels up to
10–15 cm (3.9–5.9 in) diameter; flowering is in late spring. The
fruit is a dry two-parted schizocarp 4–7 mm
(0.16–0.28 in) long, mature in autumn.[3]
The
exact native range is disputed; some sources cite it as native to much of Europe and southwestern Asia,[4] others from only
the eastern Mediterranean region in southeastern Europe and southwestern Asia,[5] and yet others only
to southwestern Asia in Iran and Afghanistan, citing European populations
as naturalised.[6][7] It has been long cultivated in
Europe, the leaves being used as an herb, the roots
as a vegetable, and the seeds as a spice, especially in southern European
cuisine.[5]
The leaves can be used in salads,
or to make soup or season broths, and the roots can
be eaten as a vegetable or grated
for use in salads. Its flavor and smell is somewhat similar to celery. The seeds can be used as a spice,
similar to fennel seeds.[5]In the UK,
an alcoholic lovage cordial is
traditionally mixed with brandy in the ratio of
2:1 as a winter drink.[8] In Romania, the leaves are the preferred
seasoning for the various local broths, much more so than parsley or dill. In
the Netherlands it is the only non salt
ingredient of a traditional asparagus dish.
The
roots, which contain a heavy, volatile oil, are used as a mild aquaretic.[9] Lovage root
contains furanocoumarins which
can lead to photosensitivity.[10] In Romania it is
also used dried and with seeds to conserve and to add flavour to pickled
cabbage and cucumbers.[citation needed]
Leaf
Lovage plant
The
name "lovage" is from "love-ache", ache being
a medieval name for parsley; this is a folk-etymological corruption of the older
French name levesche, from late Latin levisticum, in
turn thought to be a corruption of the earlier Latin ligusticum,
"of Liguria" (northwest Italy), where the
herb was grown extensively.[11] In modern botanical
usage, both Latin forms are now used for different (but closely related)
genera, with Levisticum for (culinary) lovage, and Ligusticum for Scots lovage, a
similar species from northern Europe, and for related species.[11] In Germany and the
Netherlands, one of the common names of lovage is Maggikraut (German) or Maggiplant (Dutch) because the
plant's taste is reminiscent of Maggi soup
seasoning;[12] however, the
classic German name is Liebstöckel, .[13] Italian levistico or sedano di monte, French livèche, Romanian leuştean, Hungarian lestyán, Russian любисток lyubeestok, etc. In Bulgaria, it is
known as девесил deveseel. The Czech name is libeček,
and the Polish name is lubczyk, both meaning "love
herb". The name in Swedish is libbsticka, Norwegian løpstikke.
The Croatian name for this plant is ljupčac or vegeta (named after Vegeta, a
well-known Croatian meal seasoning similar to Maggi); the Finnish name is liperi or lipstikka, the former meaning
"preacher's collar", because in old ages the plant was cultivated in
monasteries or in rectories, while the latter is from Swedish, which is the
second language spoken in Finland.
1.
Jump up^ Pimenov, M. G. & Leonov, M. V.
(1993). The Genera of the Umbelliferae. Royal Botanic Gardens, Kew. ISBN 0-947643-58-3.
2.
Jump up^ Downie, S. R., Plunkett, G. M.,
Watson, M. F., Spalik, K., Katz-Downie, D. S., Valiejo-Roman, C. M.,
Terentieva, E. I., Troitsky, A. V., Lee, B.-Y., Lahham, J., and El-Oqlah, A.
(2001). "Tribes and clades within Apiaceae subfamily Apioideae: the
contribution of molecular data". Edinburgh Journal of Botany. 58:
301–330. doi:10.1017/s0960428601000658.
5.
^ Jump up to:a b c Huxley,
A., ed. (1992). New RHS Dictionary of Gardening. ISBN 0-333-47494-5.
6.
Jump up^ Blamey, M. & Grey-Wilson, C.
(1989). Illustrated Flora of Britain and Northern Europe. ISBN 0-340-40170-2.
9.
Jump up^ "Community herbal monograph on Levisticum officinale
Koch, radix" (pdf). European Medicines
Agency. 2012-03-27. Retrieved 2015-07-28.
10.
Jump up^ Ashwood-Smith MJ, Ceska O, Yeoman
A, Kenny PG (May 1993). "Photosensitivity from harvesting lovage
(Levisticum officinale).". Contact Dermatitis. 26 (5):
356–7. doi:10.1111/j.1600-0536.1992.tb00138.x. PMID 1395606.
&&&&&&
سیسنبر
بدو سین مهمله اول مکسور و دوم مفتوح و
در میان هر دو یاء مثناه تحتانیۀ ساکنه و سکون نون و فتح باء موحده و راء مهمله در
آخر و سوسنبر بضم سین اول و سکون واو نیز آمده اسم فارسی نمام است و بفارسی نیز سه
سنبل و سی سنبل و بلاطینی و سربیلم و بعربی نمام الملک نامند و دیسقوریدوس کفته که
بعضی آن را زفلس کویند و از فلس نمام است و آن را نمام از جهت سطوع رائحه و تندی بوی
آن نامند و بغدادی غیر نمام دانسته
ماهیت آن
نباتی است از قبیل ریحان و ما بین نعناع
و فودنج بری و بستانی می باشد بری آن را ذباب نامند و برک آن مانند برک سداب و قویتر
از بستانی آن شبیه بنعناع و از ان سفیدتر و خوشبوتر و برک آن عریضتر و کل آن سفید مائل
بسرخی و تخم آن ریزه تر از تخم ریحان و منابت آن اراضی مکشوفۀ کثیره الشمس است
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم و نیز در آخر دوم کرم
و در اول آن خشک کفته اند
افعال و خواص آن
مفرح و مفتح و مقوی احشا و روح دماغی و
قلبی و با قوت تریاقیه و رافع عفونات و مدر بول و حیض و مخرج کرم شکم و جنین مرده و
محلل ریاح شربا و جلوسا و با شراب جهت تسکین قئ و غثیان و جهت درد سر خصوصا با سرکه
و روغن کل ضمادا و جهت امراض بلغمی و درد سینه و معده و ورم جکر و سپرز و با عسل جهت
کزیدن عقرب و با سکنجبین جهت کزیدن زنبور مجرب شربا و ضمادا و طبیخ آن جهت فواق و مغص
و تقطیر البول و تفتیت سنک مثانه و درد رحم و رفع قمل و عرق بدبو شربا و ضمادا و با
سرکه جهت قئ الدم شربا نافع و بدستور تخم آن جهت امراض مذکوره و حمول آن نیکوکنندۀ
بوی رحم و بوئیدن آن مثیر و محرک مواد دماغی مضر رئه مصلح آن کثیرا مقدار شربت از خشک
آن یک مثقال بدل آن مرزنجوش و بادروج و روغن آنکه آب آن را با روغن کنجد طبخ نمایند
تا آب رفته روغن بماند و یا آنکه کل آن را در روغن اندازند و در آفتاب کذارند مانند
روغن کل بابونه و تبدیل نمایند مکررا جهت تفتیح سدۀ دماغی و منخرین و تحلیل مواد و
تقویت اعضا و موی سر و خوش بوئی آن موثر و بی عدیل است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سیسنبر. [ سَم ْ ب َ ] (اِ) پهلوی «سیسیمبر»
۞ طبری «سرسم » ۞ . رجوع به لکلرک 2 ص 309 شود.
(از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سبزیی است
میان پودنه و نعناع زیرا که پودنه را چون دست نشان کنند سیسنبر شود و چون سیسنبر را
دست نشان کنند نعناع گردد، و بوی آن تند و تیز میباشد و در دواها بکار برند و بر گزندگی
زنبور و عقرب مالند، فایده کند و آنرا به عربی نمام خوانند و نمام الملک هم میگویند.
(برهان ) (از غیاث ) (آنندراج ). گیاهی است خوشبو که در آب روید نمام هم میگویند.
(منتهی الارب ). سوسنبر. (فرهنگ فارسی معین )
////////////
نمام
نمام الملک خوانند و نماما گویند و آن
سیسنبر است و نیکوترین وی آن بود که سبز تیزبوی بود و طبیعت وی گرم و خشک است در سیم
و گویند در دویم شیخ الرئیس گوید دفع عفونات بکند و شپش بکشد و ورمهای سرد را نافع
و فلقمونی سخت و صلب را و کرم را بکشد و حب القرع را بیرون آورد و بچه مرده را و سنگ
بریزاند و گویند چون بسرکه پزند و با روغن گل بیامیزند و بر سر طلا کنند نسیان و صداع
و اخلاط ذهن را نافع بود و چون با شراب بیاشامند فواق را که از امتلا بود زایل گرداند
و همچنین تخم وی بر گزندگی زنبور طلا کردن و با یک مثقال سکنجبین آشامیدن بغایت نافع
بود و بوئیدن وی صداع سرد را نافع بود و محلل فضلات بلغمی بود از دماغ و بدل آن بادروج
بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان سیسنبر مینویسد:
بدوسین مهمله اول مکسور و دوم مفتوح و سوسنبر بضم سن اسم فارسی نمام است و به فارسی
نیز سهسنبل و سیسنبل و به لاتین وسربیلم و بعربی نمام الملک نامند
لاتینT HYMUSNUMMULARIUS فرانسهTHYMUS SERPILUM انگلیسیWILD THYME
اختیارات بدیعی
//////////////
سیسنبر
اشاره
در کتب طب سنتی و به فارسی با نامهای
«سیسنبر»، «سوسنبر»، «نمام»، «سهسنبل»، «حاشابری»، «آویشن وحشی» و به عربی «نمام
الملک» نامبرده میشود. به فرانسویSerpolet
وThym rouge
وThym batard
و به انگلیسیSerpollet
وWild thyme
گفته میشود. گیاهی است از خانوادهLabiatae نام علمی آنThymus Serpyllum L . میباشد.
مشخصات
گیاهی است پایا دارای شاخههای پرپشت و
خزنده که به یک دسته گلهای خوشهای قرمز یا بنفشرنگ منتهی میشود. برگهای آن سبز تیره
معطر و بیکرک، بیضی، کوچک، گلهای آن تا تیرماه و مرداد تمام میشود. از این گیاه واریتههایی
در ایران در مناطق مختلف دامنههای البرز، دره لار و آذربایجان در تبریز و سایر مناطق
ایران میروید. تکثیر این گیاه از طریق کاشت قسمتی از بوتههای با ساقه زیرزمینی آن
میباشد. ساقه زیرزمینی آن کمی چوبی و ساقههای هوایی آن در قسمت قاعده چوبی به رنگ
قهوهای و در قسمت فوقانی ساقه سبز و نرم میباشد.
معارف گیاهی، ج1، ص: 134
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی سیسنبر دارای
در حدود 5/ 0 درصد اسانس روغنی فرار است که شامل فنلهای:
پیسیمن 224] و ترپن 225] و ترپن الکل
و تیمول کارواکرول میباشد.
اسانس سیسنبر به اسانس سرپوله معروف میباشد.
گیاه سیسنبر در اروپا به عنوان بادشکن، ضدعفونیکننده شناخته میشود، به علاوه از
دمکرده آن برای بیماریهای پوستی استفاده میکنند و برای اختلالات کبدی و معده و رفع
ترشحات چرکی ادرار و حیض بسیار مفید است.
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی خیلی
گرم و خشک است و از نظر خواص معتقدند که فرحافزاست و بازکننده گرفتگیها و انسداد
مجاری میباشد.
مقوی معده و روده و قلب است و قوت تریاقی
و ضد سمی دارد و ضدعفونیکننده و مدر است و ترشح ادرار و حیض را زیاد میکند به عبارت
دیگر تا حدودی قاعدهآور است. با سرکه برای رفع سردرد نافع است. ضماد آن برای بیماریهای
بلغمی و درد سینه مفید است.
سیسنبر
معارف گیاهی، ج1، ص: 135
دمکرده آن برای سکسکه و دلپیچه و قطرهقطره
ادرار کردن و خرد کردن سنگ مثانه و درد رحم نافع است، شیاف آن برای خوشبو کردن رحم
مؤثر است. برای ریه مضر است و از این نظر باید با کتیرا خورده شود. مقدار خوراک از
گرد خشک آن 5 گرم است. استمرار خوردن آن مضر است و باید متناوبا خورده شود. دمکرده
16- 12 گرم خشک آن در 1000 گرم آبجوش که با قند شیرین شود و قدری صمغ عربی کوبیده
در آن بریزند در رفع سیاهسرفه و سرفههای تناوبی و گریپ و سرما خوردگی و همچنین در
بینایی ضعیف مفید است.
اگر دمکرده آن را با عسل شیرین کنند اثر
محسوسی در رفع تشنج بخصوص تشنج دستگاه تنفسی دارد و برای گریپ، سیاهسرفه، آسم مرطوب
مفید است. و چون قابض است گرد آن در استعمال خارج برای جلوگیری از خونریزی از بینی
مفید است.
ضمنا خوردن دمکرده سرپوله برای رفع میگرن
و سرگیجه نافع است و برای رفع آشفتگی و حالت قی و رفع ترشی معده مؤثر میباشد.
در استعمال خارج از دمکرده آن برای تسکین
دردهای عصبی و سیاتیک استفاده میگردد و برای رفع نرمی استخوان کودکان میتوان آنها
را با دمکرده سیسنبر استحمام کرد.
مالیدن اسانس سیسنبر «سرپوله» روی عضو
برای تسکین درد نقرس و سیاتیک و روماتیسم اثر محسوس دارد.
در فرانسه از 20- 10 گرم دمکرده گیاه
خشک در یک لیتر آبجوش 3- 2 فنجان در روز به عنوان ضد اسپاسم برای تسکین حملههای آسم
میخورند. همچنین 15 گرم گیاه خشک را در 100 گرم آبجوش دمکرده و پس از خنک شدن روی
آتش ملایم نگه میدارند تا نیمگرم بماند و در هر ساعت یک قاشق سوپخوری از آن را میخورند
برای تسکین سرفه خیلی مؤثر است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 136
///////////////
سوسنبر
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سوسنبر
|
|
فرمانرو:
|
|
(طبقهبندینشده):
|
|
(طبقهبندینشده):
|
|
(طبقهبندینشده):
|
|
راسته:
|
|
تیره:
|
|
سرده:
|
|
گونه:
|
T. serpyllum
|
فهرست [نمایش]
|
سوسنبر یا سیسنبر یا آس بویه[۳] (نام علمی: Thymus serpyllum)[۴] که در زبانهای دیگر آویشن وحشی، آویشن خزنده وآویشن برکلند نیز نامیده میشود[۵]،
گیاهی است از تیره نعناعیان، دارای بوی خوش با گلهای کوچک به رنگ گلی، سفید و
ارغوانی.[۳] این گیاه در نواحی بحرالروم، ایران، آمریکای شمالی و سیبری میروید.[۳]
محتویات
[نمایش]
تگارخانه[ویرایش]
var. albus
var. albus
Thymus serpyllum coccineus
طراحیها[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
4.
پرش
به بالا↑ «آشنایی با خواص دارویی گیاه آویشن».
وبگاه پزشکان ایران. بازبینیشده در ۲۸ شهریور ۱۳۹۴.
منابع[ویرایش]
|
- معین، محمد. فرهنگ فارسی. امیر کبیر، ۱۳۶۰. این مقاله شامل بخشهایی
به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰)
است. حقوق معنوی آن بخشها برای محمد معین محفوظ است.
- Wikipedia contributors, "Thymus serpyllum," Wikipedia,
The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Thymus_serpyllum&oldid=674980516 (accessed September 19,
20155).
///////////
قس عربی:
الزعتر* البري (باللاتينية: Thymus sepyllum) وكما يدل عليه اسمه هو من بين الأعشاب البرية
الطبية التي تنبت في البرية. يتميز الزعتر البري برائحة طيبة ومذاق غني وشكل جميل.
محتويات [أظهر]
استعمالاته[عدل]
يستعمل الزعتر البري لأغراض عدة منها:
الطبخ.
الزينة في الحدائق.
العطور.
الطب.
المطبخ[عدل]
يعد الزعتر البري عماد المطبخ المتوسطي،
فنجده في مطابخ عدة كالمطبخ التركي واليوناني، والإيطالي، والمغربي وغيرها من المطابخ
العالمية التي تشتهر بها منطقة البحر الأبيض المتوسط.
الطب[عدل]
يحتوي الزعتر البري على مواد ومكونات تدخل
في صناعة الأدوية العصرية، كما استعمل قديما ولازال يدخل في الوصفات التقلبدية في الطب
البديل او طب الاعشاب، إذ ان زيت الزعتر والزيت العطري (ثيمس فيلجاريس) المستخرج منه
يحتوي على نسب تتراوح من 20%-54% من الثيمول (thymol). يحتوي الزيت العطري أيضًا على مجموعة من المركبات
الإضافية، مثل بي سيمين (Cymene) والميرسِين (myrcene) والبُورْنيول (borneol) واللينالول (linalool). الثيمول هو مطهر وهو المكون الأساسي النشط المستعمل غالبا في منتجات
سوائل تنظيف الفم التجارية المختلفة مثل ليسترين (Listerine). وقبل التعرف على
المضادات الحيوية الحديثة، كان زيت الزعتر يُستخدم للمداواة كضمادات. وأثبت الثيمول
المكون الأساسي للزعتر البري أيضًا فعاليته في التغلب على الفطريات المعروفة باسم عدوى
الأظافر. واتضح أيضًا أن الثيمول يعد عنصرًا نشطًا في مطهرات اليد ذات المكونات الطبيعية
بالكامل والخالية من الكحول.
صناعة العطور[عدل]
بفضل راحته الزكية، يدخل الزعتر البري
في صناعة العطور. ويستخرج منه أيضا زيوت عطرية تدخل غالبا في صناعة مواد التجميل.
التزيين[عدل]
يعطي الزعتر البري للحدائق جمالية، وعلى
الأماكن عطرا طيبا؛ لذلك يعتمد عليه في هندسة الحدائق لإعطاء الحدائق رونقا تجميليا.
انظر أيضا[عدل]
الطب البديل
الزعتر
* زعتر. [ زَ ت َ ] (ع اِ) صعتر. آویشن . پودنه ٔ صحرائی . (از
دزی ج 1 ص 591). سعتر. صعتر. آویشن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- صعتر. [ ص َ ت َ ] (اِ) سعتر است که پودینه ٔ کوهی باشد و
آن را صعترالحمار نیز گویند. آشامیدن آن با شراب گزندگی جانوران را سودمند بود و معده
و جگر را بغایت نافع و رائحه ٔ آن هوام را گریزاند
و تخم آن در جمیع افعال قوی تر. (منتهی الارب ). و در ذیل کلمه ٔ سعتر آرد: پودینه
ٔ کوهی مفتح و
محلل بلغم وریاح و مشهی و ملطف اغذیه ٔ غلیظه و منقی معده و
خوردن ادویه ٔ مسهله با آب سعتر مطبوخ مانع قی و مخرج
تمام کرم است و دافع تخمه و عفونت غذا. (منتهی الارب ). آویشن ، اوشن ، یوشن . زعتر.
اوریقانس . ۞ نضف . اسم گیاهی است که بترکی ککلیک اودی
وبه اصفهانی آویشم نامند بری و بستانی است و بستانی را به فارسی مرزه نامند و برگ بری
بعضی مدور و قسمی ریزه و طولانی و اقسام او تند و خوشبو و گل همه کبود است ، در آخر
دوم گرم و خشک و کوهی او گرم و خشک تر و در افعال قوی تر از بستانی و مجفف و مفتح و
مقطع و باتریاقیت و محلل بلغم و ریاح و مشهی و ملطف اغذیه ٔ غلیظه و منقی
معده و جگر و ریه از رطوبات و مانع صعودبخارات بدماغ و گل او با سرکه و نمک مسهل سودا
و بلغم و خوردن ادویه ٔ مسهله با آب صعتر مطبوخ
مانع مغص و مخرج اقسام کرم و رافع تخمه و عفونت غذا و ترش شدن آن و جهت غثیان و وجع
الفؤاد و قولنج ثفلی و ریحی و بلغمی و با ماست جهت
قولنج سوداوی مستمری از مجربات و با عسل جهت گزیدن هوام و طبخ او با انجیر جهت ربو
و سرفه و با آب کرفس جهت حصاة و عسر بول و با مثل او عناب که با چهارده وزن او آب جوشانیده
۞ باشند و بربع
رسیده باشد بالخاصیة جهت رقیق کردن خون مجرب و با روغن زیتون جهت انواع مغص و سرکه
که در او خیسانیده باشند از آن سکنجبین بسازند یا بتنهائی بنوشند جهت سپرز مجرب و با
پنیر تازه جهت تسمین بدن و اکتحال آب او جهت بیاض و قطور او جهت گرانی سامعه و طلای
او با عسل جهت تحلیل اورام صلبه و عرق النساء و امثال آن و با روغن زیتون و زیره جهت
برآمدگی ناف اطفال و رفع ریاح اندرون ایشان و ضمادمطبوخ او در حمام جهت جرب و حکه و
یرقان و مضمضه ٔ او با سرکه و زیره جهت گریزانیدن هوام
مؤثر است . و تخم او در جمیع افعال قوی تر و مفتح
سدد و دافع یرقان و مهیج باه و خائیدن آن جهت درد دندان و تحریک اشتهاو روغن او شرباً
و ضماداً جهت رعشه و فالج و لرز و درد مفاصل بهترین روغنها و مضر ریه ۞ و مصدع محرورین
و مصلحش سرکه و قدر شربتش تا پنج مثقال است و مربای او با شکر که بدستور گلقندبسازند
جهت منع صعود بخارات بدماغ و نزول آب و تقویت ذهن و نیکو کردن رخسار و سموم هوام و
سایر امراض قوی الاثر است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع
بترجمه ٔ ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی
شود.
////////////
قس آذری:
///////////
Thymus serpyllum
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about a
species of thyme plant. For a discussion of culinary and medicinal uses of
thyme, see Thyme.
"Creeping
thyme" and "Wild thyme" redirect here. In some places, these
names refer to Thymus praecox.
Thymus serpyllum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
T. serpyllum
|
List
|
Thymus serpyllum, known by the common
names of Breckland thyme,[3] wild thyme or creeping
thyme, is a species of flowering plant in the mint family Lamiaceae, native to most of Europe and North
Africa. It is a low, usually prostrate subshrub growing to 2 cm (1 in)
tall with creeping stems up to 10 cm (4 in) long. The oval evergreen leaves are
3–8 mm long. The strongly scented flowers are either lilac, pink-purple,
magenta, or a rare white, all 4–6 mm long and produced in clusters. The
hardy plant tolerates some pedestrian traffic and produces odors ranging from
heavily herbal to lightly lemon, depending on the variety.
Contents
[show]
Wild
thyme is a creeping dwarf evergreen shrub with woody stems and a taproot. It
forms matlike plants that root from the nodes of the squarish, limp stems. The
leaves are in opposite pairs, nearly stalkless, with linear elliptic
round-tipped blades and untoothed margins. The plant sends up erect flowering
shoots in summer. The usually pink or mauve flowers have a tube-like calyx and
an irregular straight-tubed, hairy corolla. The upper petal is notched and the
lower one is larger than the two lateral petals and has three flattened lobes
which form a lip. Each flower has four projecting stamens and two fused
carpels. The fruit is a dry, four-chambered schizocarp.[4]
Wild
thyme is native to the palearctic zone of Europe and Asia. It is
a plant of thin soils and can be found growing on sandy-soiled heaths, rocky
outcrops, hills, banks, roadsides and riverside sand banks. Wild thyme is one
of the plants on which both the common blue butterfly and large blue butterfly larvae feed and it
is also attractive to bees.[4] [5]
Creeping
and mounding variants of T. serpyllum are used as border
plants and ground cover around gardens and stone paths. It may also be used to
replace a bluegrass lawn
to xeriscape low to moderate foot traffic
areas due to its tolerance for low water and poor soils.[6][7][8]
Numerous cultivars have been produced, of which
'Pink Chintz' has gained the Royal
Horticultural Society's Award of Garden Merit.[9] A miniature
creeping form is 'Elfin'.[10]
var. albus
var. albus
Thymus serpyllum
coccineus
Wild thyme in the UBC Botanical Garden
3.
Jump up^ Schauer, Thomas (1978). A
Field Guide to the Wild Flowers of Britain and Europe, Collins, London, p.
184. ISBN 0-00-219257-8.
4.
^ Jump up to:a b "Breckland Thyme: Thymus
serpyllum". NatureGate. Retrieved 2013-12-13.
Wikimedia
Commons has media related to Thymus
serpyllum.
|
Wikispecies has information related to: Thymus
serpyllum
|
·
Herbs