۱۳۹۵ دی ۱۴, سه‌شنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و دوم) 2

زنبا
بفتح زای و سکون نون و باء موحده و الف لغت فارسی است
ماهیت آن
کیاهی است کثیر الوجود در وی در تابستان می کارند و در اوائل زمستان می روید
طبیعت آن
بسیار کرم و تند و تیز
افعال و خواص آن
موجب حرارت بدن به نحوی که مستعمل آن از سردی هوا متضرر نکردد و جهت درد سرِ بارِد و حدت بصر و پراکنده کردن ریاح و برطرف کردن آنها بقوت شربا و نطولا نافع مضر بدماغ و خام آن مغثی بشدت بخلاف جوش دادۀ آن و مصلح آن در سرکه پختن و با کاسنی و ساق کاهو و مکیدن انار چاشنی دار و سفرجل عقب آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
زنجار
بفتح زای و سکون نون و فتح جیم و الف و راء مهمله معرب زنکار فارسی بیونانی فینطوس و معنی آن مجرود بود
ماهیت آن
زنک مس است و انواع می باشد معدنی و غیر معدنی مصنوع معدنی آن در معدن مس تکون می یابد و بیونانی این را بارسقاریقس نامند و عبارت از دهنۀ مسی است و نوع دیکر آنست که در مغارۀ قبرس نزد طلوع شعری مقطر می کردد و منجمد می شود و این خالی از آمیزش بخاک و سنک ریزه نیست و همچنین کیرانی آن و این هر دوردی و استعمال آن مجوز نیست در انسان و مصنوع آن اقسام است یکی آنست که سرپوش مسی را بر ظرف سرکۀ تند بنحوی کذارند که بخار آن از سر پوش بیرون نرود و بعد از هزده روز یا زیاده بردارند آنچه زنک بر ظرف اندرون آن بهم رسیده باشد بتراشند و باز چنان نمایند تا هر مقدار که خواهند و دیکری زنجار دودی است و آن چنان است که مس را صفحهای بسیار تنک سازند و برهم چیده سرکۀ تند بران ریزند و بکذارند در سردابهای بسیار سرد تا زنکار شود پس زنک آن را کرفته در هر پنج مثقال آن چهار اوقیه سرکۀ کهنه داخل کرده در هاون مسی بسیار بسایند تا غلیظ کردد پس شب یمانی و ملح اندرانی و بورۀ سرخ از هریک چهار مثقال اضافه نموده فتیلها ساخته در آفتاب کذارند تا خشک کردد و اقسام دیکر نیز می سازند و بهترین همه معدنی است پس دودی و آن را مغشوش بسنک ریزه سوده می نمایند و امتحان آن آنست که چون تر کنند و بانکشت بمالند نرم کردد بخلاف زنجار غیر مغشوش و مغشوش بقلقنت نیز می کنند و امتحان آن آنست که بر اخکر کذارند اکر سرخ کردد مغشوش است زیرا که قلقنت بر آتش سرخ می کردد بخلاف زنجار
طبیعت آن
در چهارم کرم و خشک
افعال و خواص آن
از سموم قتاله است و اکال و لذاع و معفن و مورث قرحه و سترندۀ کوشت و قالع آثار و با موم و روغن زیت بیلذع و مانع زیاده شدن قروح خبیثه و ساعیه و ورم جراحات و باعث رویانیدن کوشت و با صمغ البطم و بورۀ سرخ جهت جرب متقرح و برص و پختۀ آن با عسل جهت تنقیۀ چرک جراحات وسخه و دانۀ بواسیر جاسیه و ناصور مقعده و مطبوخ آن با سرکه و عسل جهت قروح لثه و جوششها و زخمهای اعضای بارد المزاج مانند دهان و بینی و کوش و استرخای لثه و غلظت اجفان و اکتحال آن با عسل جهت غلظت اجفان و طلای محرق آن با فندق سوخته و کثیرا سرخ و سفیدی تخم مرغ جهت کل جراحات حادث در سطح بدن مجرب و محلول آن در شیر دختران و سرکه در هاون مس به حدی که غلیظ و خشک کردد جهت حدت بصر و قلع بیاض و ناخنه و دمعه و سیل و سلاق مجرب و محرق آنکه در سودن شبیه بتوتیا کردد جهت جرب و استرخای پلک چشم و سلاق و رطوبت او را خشک کند و بدستور با ادویۀ مناسبه جهت امراض چشم و با مراهم جهت خوردن لحم زائد و اصلاح قروح خبیثۀ متعفنه و با ادویۀ مناسبه جهت قروح شهدیۀ سر و چون با اشق بسرشند و فتیله ساخته در بواسیر کذارند فائده بخشد و نفوخ آن در بینی جهت بدبوئی و زخم آن نافع و لیکن باید که دهان را پرآب کنند که کرد آن بحلق نرسد زیرا که کرد آن مضر حلق است مصلح آن شیر تازۀ دوشیده و مسکه و چون زنجار مضر اعضای عصبانی است استعمال آن بیضرورت جایز نیست و عند الضروره مقدار کم آن با ادویۀ مغریه و ادهان و لعابات و یک درم آن کشنده بقرحۀ جکر و بعد از تجاوز از معده عدیم العلاج مصلح آن جلاب و آب کرم و روغن بادام و لعابها و مرقهای چرب و سائر تدابیر اسفیداج و زنجفر و زیبق خورده است بدل آن بوزن آن اقلیمیا و نیم وزن آن زنجفر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
ز نجار.[ زِ / زَ ] (معرب ، اِ) زنگار، معرب است . (منتهی الارب ). معرب زنگار است و آن دو نوع می باشد معدنی و عملی و بهترین آن معدنی است از کان مس آورند. (برهان ). بالفتح ۞ زنگار معرب است چرا که فعلان به فتح اول مختص به رباعی مضاعف است در غیر آن جائز نیست ، چنانکه خلخال و سلسال . (آنندراج ). ماخوذ از فارسی زنگ و زنگار: و زنگارالحدید؛ زنگ آهن . (ناظم الاطباء). معرب زنگار. (فرهنگ فارسی معین ). بفارسی زنگار گویند و معدنی او از کان مس بهم می رسد ودهنه  مسی عبارت از اوست و مصنوع او را اقسام است یکی را زنجار مجرود ۞ نامند و آن زنگ مس است که سرپوش مس را بر ظرف سرکه  کهنه به نهجی منطبق سازند که مانع از صعود بخار سرکه گردد و بعد از هر ده روز از آن سرپوش زنگ را بتراشند و جمع کنند و یکی را زنجار دودی نامند و او را صفایح مس که هر روز سرکه بر آن پاشیده در سرداب بگذارند تا زنگ گرفته هر پنج مثقال زنگ او را با سرکه  کهنه در همان مس بسایند تا غلیظ گردد و شب یمانی و ملح اندرانی و بوره  سرخ از هر یک چهار مثقال اضافه نموده در آفتاب خشک کرده به هیئت فتیله بسازند... و بهترین او معدنی و دودی است ... (تحفه  حکیم مومن ). رجوع به تحفه  حکیم مومن ، ترجمه  صیدنه ، کتاب المفردات قانون ابوعلی سینا، الجماهر بیرونی و اختیارات بدیعی شود.
///////////////
زنجار

بپارسی زنگار گویند و بیونانی فینطوس و معنی آن مجرود بود و آن دو نوع است معدنی و عملی و بهترین آن معدنی بود که در معدن مس حاصل شود و آن را بیونانی بارسقاریقس نامند و معنی آن دوده بود و طبیعت وی گرم و خشک بود تا چهارم تیز بود و خورنده گوشت صلب بود و جرب و بهق و برص را نافع بود و در مرهمها استعمال کنند جهت ریشهای پلید که در بدن بود و قوت زنجار مانند قوت مس سوخته بود و لیکن زنجار از وی بقوت‌تر بود و چون در بینی دمند گند بینی زایل کند و باید که دهن پر آب کنند تا گرد آن بحلق نرسد و اگر با ادویه که نافع بود جهت چشم بیامیزند ناخنه و سبل که در چشم باشد و سفیدی و جرب و سلاق زایل کند و تیزی چشم زیاده کند و رطوبت آن خشک گرداند و بواسیر و ناصور که در مقعد باشد چون با رازیانه در روغن گل بیامیزند سودمند بود و چون با عسل بسرشند یا با سرکه بپزند سودمند بود جهت ریشهای اعضای خشک‌مزاج مانند ریش دهن و استرخای لثه و ریش بینی و گوش و بثرها را نافع بود و جهت غلظ اجفان چون با عسل در چشم کشند سودمند بود و مضر بود بحلق و مداوای وی به شیر تازه و مسکه کنند و وی از جمله سموم بود چون بیاشامند از بهر آنکه چون بجگر رسد تفتح کند و مضر بود بمعده از بهر آنکه عصبی بود و عضل از خوردن مغص سخت و لذع قوی در حلق و تقطیع در احشا و ریش ایجاد کند و قی آورد و مداوای وی آن بود که جلاب و آب گرم و روغن بادام و لعابات و مرقهای چرب بیاشامند و بدل آن بوزن آن اقلیمیا و نیم وزن آن زنجیفر بود
______________________________
زنجار به گفته صاحب مخزن الادویه زنگ مس است
لاتین‌ACETAS CUPRI -CUPRUM ACETICUM -DENTACETUS فرانسه‌VERDET -VERT DE GRIS انگلیسی‌VERDIGRIS -ACETATE OF COPPER
اختیارات بدیعی، ص: 210
////////////
82. 4037 yen-lü (’’سبزِ نمك‘‘، تركیبات گوناگون دارای اكسید مس) یكی از فرآورده های ایران ساسانی7 و كوچه8 شمرده شده است.  سو كون از دوره تانگ (سده هفتم) آن را از فرآورده های كَرَشَر (Karašar) (ین‌ـ‌چی Yen-či /  4038 ) دانسته است كه در آب روی سطوح زیرین سنگها یافت می‌شود.  لی‌ سون، كه در نیمه دوم سده هشتم می‌نوشت، می‌گوید:’’ این ماده كه چسبیده به سنگ یافت می‌شود در سرزمین پو‌ـ‌سه (ایران) ساخته می‌شود و آن گونه كه با كشتی به چین کشند  ši-lü   4039  (’سبزِ سنگی‘) نامیده می‌شود؛ رنگش مدتها  ثابت می‌ماند؛ همبرابرش كه در چین از مس و سركه سازند نباید بکار درمان رود و رنگش را نیز دوامی نیست."  لی شی‌ـ‌ چن ’’نمك سبز پو‌ـ‌ سه‘‘ اش نامیده است. 1 در درمان بیماریهای چشم به كار می‌رفت.
همان زنگار، zingār (در عربی زنجار، zinjar) است كه در سنگ‌نامه شبه‌ارسطو سنگی شمرده شده كه از تأثیر سركه بر مس یا برنج به دست می‌آید و در داروهای گوناگون چشم درد به كار می‌رود.

بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
استات مس(II) (به انگلیسی: Copper(II) acetate) با فرمول شیمیایی Cu(CH۳COO)۲ یک ترکیب شیمیایی با شناسه پاب‌کم ۸۸۹۵ است؛ که جرم مولی آن 181.63 g/mol (anhydrous)
199.65 g/mol (monohydrate) می‌باشد. شکل ظاهری این ترکیب، بلورهای جامد سبز تیره است.

جستارهای وابسته[ویرایش]
ترکیب شیمیایی
نام‌گذاری اتحادیه بین‌المللی شیمی محض و کاربردی
منابع[ویرایش]
پرش به بالا http://www.sargentwelch.com/pdf/msds/Copper_II_Acetate_212.00.pdf
«IUPAC GOLD BOOK». بازبینی‌شده در ۱۸ مارس ۲۰۱۲.
از: پارسی ویکی بدون اشاره به نام پارسی سره آن زنگار و معربش زنجار، بدون یادکرد شیوه دیرین تهیه آن از مس و سرکه [با این خیال خام و خوشباوری که مثلا دهخدا علمی نیست و ویکی پدیا  هست و حذف کنندگان تلاش های مردم هستند!  کلاغ و راه رفتن کبک] کی بیدار می شویم؟!
////////////
به باسای اندونزی تمباگا:
Tembaga(II) asetat, atau kupri asetat adalah senyawa kimia dengan rumus Cu2(CH3COO)4, atau disingkat Cu2(OAc)4 di mana AcO- adalah ion asetat (CH3CO2-). Secara komersial senyawa ini biasanya tersedia dalam bentuk hidratnya, yang mengandung dua molekul air. Cu2(OAc)4 berwujud padatan kristal berwarna hijau gelap, sedangkan hidratnya Cu2(OAc)4.2H2O berwarna hijau-kebiruan. Sejak dahulu kala, beberapa senyawa tembaga asetat digunakan sebagai fungisida dan zat warna hijau. Sekarang Cu2(OAc)4 digunakan dalam sintesis anorganik dan sebagai katalis maupun agen oksidator pada sintesis organik. Senyawa ini memiliki warna nyala biru-hijau.
///////////
به باسای مالوی تمباگا، کاپرام:
Kuprum (II) asetat, tembaga (II) asetat atau Kuprum asetat adalah sebatian kimia dengan rumus Cu2(CH3COO)4, atau disingkat Cu2(OAc)4 iaitu AcO- adalah ion asetat (CH3CO2-). Secara komersial sebatian ini biasanya tersedia dalam bentuk hidratnya, yang mengandung dua molekul air. Cu2(OAc)4 berwujud pepejal hablur berwarna hijau gelap, sedangkan hidratnya Cu2(OAc)4.2H2O berwarna hijau-kebiruan. Sejak dahulu, beberapa sebatian kuprum asetat digunakan sebagai pembunuh kulat dan pigmen hijau. Kini Cu2(OAc)4 digunakan dalam sintesik takorganik dan sebagai mangkin mahupun agen pengoksidaan pada sintesik organik. Sebatian ini memiliki warna nyala biru-hijau.
//////////
Copper(II) acetate, also referred to as cupric acetate, is the chemical compound with the formula Cu(OAc)2 where AcO is acetate (CH
3CO−
2). The 
hydrated derivative, which contains one molecule of water for each Cu atom, is available commercially. Anhydrous Cu(OAc)2 is a dark green crystalline solid, whereas Cu2(OAc)4(H2O)2 is more bluish-green. Since ancient times, copper acetates of some form have been used as fungicides and green pigments. Today, copper acetates are used as reagents for the synthesis of various inorganic and organic compounds.[4] Copper acetate, like all copper compounds, emits a blue-green glow in a flame.
https://en.wikipedia.org/wiki/Copper(II)_acetate
&&&&&&&&
زنجبیل
بفتح زای و سکون نون و فتح جیم و کسر باء موحده و سکون یاء مثناه تحتانیه و لام بهندی تر تازۀ آن را ادرک و خشک آن را سونتهه نامند و سندهی نیز کویند
ماهیت آن
بیخی است معروف نبات آن شبیه بنبات شقاقل و از ان کوچکتر و برکهای آن باریک طولانی بقدر یک شبر و زیاده و بی کل و ثمر و در مازندران نیز بهم می رسد و در بلاد هند و دکهن و کجرات و بنکاله بسیار می شود و همیشه تازۀ آن بهم می رسد و کوهی و دشتی نیز می باشد کوهی آن بزرکتر هم در بیخ و هم در کیاه و زنجبیل بیریشۀ سفید خشک را بهندی ستهوه نامند و این بهترین همه است و از چین که مربای زنجبیل می آرند دانها بزرک و
بالیده و نهایت بی ریشه که مانند آن هیچ جا نمی شود
طبیعت تر و تازۀ ان
در سیم کرم و در اول خشک و خشک آن در دوم خشک و با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
مقوی قوت حافظه و هاضمه و معده و کبد و مفتح سدۀ جکر و مبهی و محلل ریاح غلیظۀ معده و امعا و مقطع بلاغم و رطوبات غلیظۀ چسپیده بسطح معده و امعا و غیرها و مجفف آنها و ملین طبع و مخرج خلط غلیظ و رطوبات دماغی و حلق و برودت اعصاب و جهت فالج و کرم معده و یرقان سدی و تقطیر البول حادث از برودت و ضعف آلات بول و اسهال که از فساد غذا باشد و جهت رفع سموم حیوانی و تسکین تشنکی بلغمی و با نبات و کندر جهت رفع مضرت میوه های تازه و رطوبت معده و با زردۀ تخم مرغ نیمبرشت جهت ازدیاد منی و غلظت آن و با تربد مسهل رطوبات مفاصل و ساقین و معین قوت مسهلۀ تربد و با خولنجان و پسته جهت تقویت باه از اسرار است و اکتحال آن جهت غشاوه و سبل و بیاض و در دهان داشتن آن رافع تشنکی بلغمی و ضماد آن جهت تقویت اعضا و کزاز و رفع ریاح و بواسیر و اوجاع بارده و ورم بارد بلغمی و مائی و ریحی خصیه و سائر اعضا و با دو وزن آن حرمل اقوی است در تاثیر و بدستور مالیدن سفوف خشک آن و کرم نکاهداشتن آن موضع که هوای سرد بدان نرسد و بدستور با نصف وزن آن رازیانۀ خشک نرم کوبیده پیخته و با زرنباد نیز مضر حلق مصلح آن عسل و روغن بادام مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن دار فلفل است و جوارش و مربای آن در قرابادین ذکر یافت و ضماد تر تازۀ نرم سودۀ آن جهت داء الثعلب و تحلیل اورام ریحیه و باردۀ مائیه و تسکین اوجاع بارده نافع و نوع کوهی آن قویتر و کویند چون آن را نرم بکوبند و بپزند و بر آب کوشت بپاشند و بخورند جهت دفع اوجاع مفاصل و امراض باردۀ رطبه و اورام بارده نافع و بدستور طلای خشک آن و یا آب تازۀ آن و نیز نوع دیکر می شود در هند و بنکاله که آن را انبه سونتهه می نامند و بوی انبۀ خام از ان می آید این نیز قریب باول است در مزاج و خاصیت و تر و تازۀ این را اکثر ورق کرده با نمک و آب لیمو پرورده بعد از طعام برای تقویت هاضمه و تغییر مزۀ دهان اندک اندک می خورند و خوش بو و لذیذ می باشد و از نوع اول نیز تازۀ آن را ورق کرده بدستور با نمک و آب لیمو پرورده و یا خشک آن را کوبیده و پیخته با نمک و آب لیمو خمیر کرده اقراص می سازند و بدستور تنقل می نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
زنجبیل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج ). می . شراب . (ناظم الاطباء). خمر. (اقرب الموارد). || بیخ نباتی است که بفارسی آنوجه و به هندی سونتهه نامند برگ آن شبیه به برگ نی ... (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دوایی معروف و به این معنی معرب زنکویر است . (غیاث ). بیخ نباتی است که در زمین غده هایی تند و گزنده از آن بوجود می آید و از این بیخ نباتی چون نی و بردی برآید و آن معرب شنگبیل فارسی است . (از اقرب الموارد). بیخ گیاهی است که برگ آن مانند برگ نی و بردی و آن را در بوزارها و توابل داخل کنند و در طب نیز بکار برند. و به فارسی شنکلیل و شنگبیز نامند. (ناظم الاطباء). بیخی است معروف و گیاه او شبیه به گیاه شقاقل و از آن بسیار کوچکترو بی گل و بی ثمر و در مازندران نیز می باشد... (تحفه حکیم مومن ). زنجفیل ۞ . شنگلیل . شنگویز. ریشه ای باشد از گیاهی چون قصب و بردی و راسن و آن ریشه  تند و زبان گز است و عطری دارد و از ابزار دیکهاست و آن به بلاد زنج (زنگبار)، زمین عمان ، یمن و نیز به هندوستان باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زنجفیل . جنزبیل . زنزبیل . گیاهی است پایا از تیره  زنجبیلها ۞ از راسته تک لپه ای ها که دارای ریزوم ۞ غده ای ناهموار و 3 تا 4 ساقه  یکساله به ارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر است . برگهایش متناوب و دراز و نوک تیز و دارای یک رگبرگ اصلی مشخص و رگبرگهای فرعی مایل است . پهنک برگ این گیاه به غلاف بزرگ و شکافداری منتهی میشود که قسمت زیادی از ساقه را فرامی گیرد. گلهایش مجتمع بصورت سنبله و از فلس های نازک پوشیده شده اند. رنگ گلها مایل به زرد و دارای لکه های متمایل به قهوه ای است . قسمت مورد استفاده  این گیاه ریزوم آن است که پس از خشک کردن به بازار عرضه میشود. بوی زنجبیل قوی و معطر و مطبوع و طعمش حاد و سوزان است . شنکلیل . سندهی . ادرک . (فرهنگ فارسی معین )
////////////
زنجبیل‌

بهترین آن چینی بود که لون آن بزردی مایل بود اندکی طبیعت آن گرم بود در آخر سئوم و خشک است در دوم و ابن ماسویه گوید گرم است در آخر سئوم و تر بود در اول نافع بود جهت سده که در جگر پیدا شود از سردی و تری و مجامعت را قوت دهد و محلل ریاح غلیظ بود که در معده و امعا باشد و جگر معده سرد را نیکو بود جالینوس گوید فالج و لقوه و اغما را نافع بود و مجموع دردها که از سردی بود چون با عسل بسرشند و با ادویه‌های قوی بیاشامند فولس گوید عرق النسا و نقرس و فالج و خدر و جمود و سده دماغ و اخلاط بلغمی بد را نافع بود کرمها بکشد و سجح امعا را نافع بود و درد سر و شقیقه که از سردی بود چون سحق کنند و با روغن خیری بر صدغین بمالند و چون دو درم با قند بیاشامند مسهل اخلاط لزج بود و در چشم کشیدن و خوردن تاریکی چشم را ببرد و خوردن وی حفظ را بیفزاید و رطوبت از نواحی حلق بزداید و گزندگی جانوران زهردار را نافع بود و تری معده نشف کند و منی بیفزاید و بلغم مره سودا بیرون آورد و مقدار دو درم مستعمل بود و اسحق گوید مضر بود بحلق و مصلح وی عسل بود و بدل وی بوزن وی فلفل بود یا دارفلفل و گویند بدل وی یک وزن و نیم وی راسن بود و گویند بدل آن عاقرقرحا بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: زنجبیل به فتح زا و فتح جم تازه آن را بهندی ادرک و خشک آن را سونیهه نامند و سندهی نیز گویند و آن بیخی است معروف نبات آن شبیه به نبات شقاقل و از آن کوچکتر و برگهای آن باریک و طولانی و در مازندران هم می‌روید اما بیشتر از هند آورند
لاتین‌AMOMUM ZINGIBER -ZINGIBER OFFICINALIS فرانسه‌GINGEMBRE انگلیسی‌GINGERPLANT
اختیارات بدیعی، ص: 209
////////////////
7. ابومنصور زیر نام عربی زنجبیل، zanjabīl  از سه گونه زنجــــــــبیل (آنچه از Amomum zingiber یا Zingiber officinale به دست می‌آید) نام می‌برد: چینی، زنگباری و ملیناوی [ملیّن؟] (Melinawi) یا زرونباج، (Zurunbāj) که بهترینش چینی است. 7 به گفته استینگاس،8 واژه پارسی اَنقُله، anqala نام "گونه ای زنجبیل چینی" است. 9 این واژه پارسی (به همین شکل درعربی) نشان می‌دهد این فرآورده  از هند می‌آمده است: بسنجید واژه پراکریتی (Prākrit) singabeera را با çrngavera (که متأخر است) در زبان سنسکریت،[1] zangabīl در عربی کهن، و šangavīr در پهلوی، شنکلیل، šankalīl در پارسی امروزی و zanjbīl عربی ـ پارسی، snrvēl یا snkrvil در زبان ارمنی (از *singivēl) ،2402  یونانی، zingiberi لاتین؛ šakavīru در زبان ماداگاسی، [ چنین در متن] [مالاگاسی، م. ] (وام‌واژه هندی). 2
واژه galangal که نام  زیردارک (ریزومِ) خوشبو  Alpinia galangal است، برخلاف آنچه نخست  هانبری3 و در پیروی از او هیرت4 و جایلز5 پنداشته‌اند، خاستگاه  چینی ندارد. این لغزش تنها  زاده آن است که هانبری واژه تازی را که نام اروپایی از آن گرفته شده به خطا khalanjān نگاشته هرچند نگارش درست  آن khūlanjān ]خولنجان[ (xūlandžān)، (xāwalinjān) پارسی، است. اینکه ابن‌ خرداذبه که پیرامون سالهای 848 ـ 844 می‌نوشته، از خولنجان*، khūlanjān در شمار  فرآورده های چین نام می‌برد،6 اثبات نمی‌کند که عربها این واژه را از چین گرفته باشند، زیرا این زیردارک مختص به چین نیست، بلکه فراوان در هند کشت می‌شود، و تازیان نیز نخستین بار در همانجا با آن آشنا شدند. ابن‌بیطار7 به روشنی می‌گوید khūlanjān از هند می‌آید؛ و همان‌طور که از خیلی پیش روشن شده، واژه تازی وام از سنسکریت kulañja،8 یا همان نام Alpinia galangal ]خولنجان، خســــــــــــــــرودار، قره قات[ است. صورتهــــــای اروپایی این نــــــــام با پـــــــایانه ng galangan) ، galgan و همانندهای آنها( با الهام از  آوایش  عربی کهن ‌تر این نام یعنی khūlangān ساخته شده است. 9 در یونانی میانه، واژه‌های  2403  ،2404  و 2405  و در روسی kalgán هست .
همه اینها هیچ ربطی به واژه چینی kao-lian-kian ندارد. 10 افزون بر این، نام چینی به گونه‌ای متفاوت، یعنی Alpinia officinarum ، گفته می‌شود، در حالی که Alpinia galangal در چین نمی‌روید و بومیِ بنگال، آسام، برمه، سیلان و کونکن (Konkan) است. گارسیا دا اورتا پیش از این به خوبی از تفاوتهای این دو آگاه بوده است.[2]
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
/////////////
زَنجـِبیل یا زنجفیل یا شنگویر[۱] یک گیاه خوراکی، ادویه و گیاه دارویی است.

زنجبیل از گیاه زرد رنگ دارای رگه‌های بنفش با نام علمی Zingiber officinale بدست می‌آید. اگرچه معمولاً از زنجبیل به عنوان ریشه آن گیاه نام برده می‌شود ولی در اصل قسمت مورد استفاده گیاه ساقه متورم شده زیرزمینی آن است که «ریزوم» نام دارد.

جنس زنجبیل سرده‌ای از تیره زنجبیلیان علفی ایستاده چندساله با حدود ۷۰ گونه بومی آسیای جنوب شرقی است با ساقه باریک و نی‌مانند و برگ‌های سرنیزه‌ای سـبز براق که از زمین‌ساقه‌ای غده‌ای می‌رویند؛ گل‌های آنها سبز مایل به زرد با لبه‌ای ارغوانی و لکه‌های کرم‌رنـگ و گل‌آذین مخروطی و کوچک و سنبله‌ای متراکم است که در تابستان از زمین ساقه بیرون می‌زند.[۲]

محتویات  [نمایش]
پیشینه[ویرایش]

ریشه خوراکی زنجبیل
زنجبیل از زمانهای دور مورد استفاده بوده و هنوز هم درطب سنتی چین نقش مهمی را ایفا می‌کند. در ایران باستان نیز این گیاه با نام ژنگویر شناخته شده بود و کاربرد داشت و از ایران و کشورهای عربی به سوی غرب سفر کرد. در غرب پزشکی یونانی به نام «دیوسکوریدس» نخستین بار در سده یکم میلادی کاربرد درمانی زنجبیل را ثبت کرد، گرچه سده‌ها پیش از آن این گیاه عطردار از کشورهای خاور دور به اروپا صادر می‌شد، تا سده‌های میانه، به عنوان یک ماده اولیه آشپزی در اروپا کاملاً شناخته شده بود.

امروزه این گیاه در بیشتر مناطق استوایی کشت می‌شود. آشنایان با پزشکی هندی آیورودا از آن به عنوان داروی جهانی نام می‌برند؛ این امر نه تنها به خاطر خواص ضد قارچی، ضد باکتری آن است، بلکه به خاطر اثر تسکین بخش آن بر روی دستگاه گوارش هم هست، که اینها باعث شده هندیان بیش از ۲۰۰۰ سال زنجبیل را مصرف کرده‌اند و یکی از بهترین شفابخش‌های طبیعی برای درمان بیماری‌های مسافرت، حالت تهوع و سرگیجه در غرب مطرح کرده و برخلاف بعضی داروهای مرسوم این بیماری‌ها هیچ عوارض جانبی منفی ندارد.

در پژوهشی که در دانمارک انجام شد به ۴۰ نفر از دانشجویان نیرو دریایی یک گرم پودر زنجبیل و به ۴۰ نفر دیگر مقداری دارونما داده و مشاهده شد زنجبیل به مراتب در کاهش دفعات استفراغ [۳] و از بین بردن عرق سرد مؤثر بوده. بعضی کارشناسان، زنجبیل را برای درمان تهوع صبحگاهی دوران حاملگی توصیه می‌کنند. البته لازم به تذکر است در این خصوص همیشه با پزشک مشورت نمایید.

ادویه‌ای آرام‌بخش[ویرایش]

کاربرد زنجبیل در غذاهای خاور دور.
بررسی‌ها نشان داده‌اند که زنجبیل می‌تواند باعث جلوگیری از تهوع ناشی از عمل جراحی و شیمی درمانی شود، مطالعات بالینی در لندن انجام شد نشان داد مصرف یک گرم پودر زنجبیل در جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی به اندازه داروهای آرام‌بخش مرسوم مؤثر است.[۳] خاصیت گرم کنندگی و فعال کنندگی زنجبیل آن را به عنوان شفابخش خانگی معرفی کرده‌است.

اگر به کشیدگی عضله دچار شده‌اید، گلودرد دارید و یا از بیماری مسافرت در رنج هستید برای خود یک تونیک زنجبیل درست کنید و میل نمائید تا به قدرت شفا بخش فوق العاده آن پی ببرید. زنجبیل فواید فراوانی برای سلامتی دارد. مطلب ما درباره ساقه گرد پیچ خورده‌ای است که گاهی برای غذا سرخ کردنی از آن استفاده می‌شود.

زنجبیل را می‌توان به آب گرم اضافه کرد و در مواقع سرمازدگی پاها را در آن قرار داد. در مواقع دندان درد می‌توان آن را جوید و هنگام گلو درد از غرغره آن استفاده کرد. همچنین برای درمان سرماخوردگی آن را به آب گرم، لیمو و عسل افزود.اگر علاقه‌ای به استفاده از این محلولها ندارید می‌توانید آن را پس از خرد کردن برای تسکین سردرد به ناحیه پیشانی بمالید؛ روغن زنجبیل را می‌توان با روغنهای دیگر رقیق کرده و برای تسکین دردهای ناشی از کشیدگی ماهیچه آسیب دیده روی آن ماساژ داد تا گردش خون را بهبود بخشیده و باعث تسکین درد شود."

دلیل سودمند بودن زنجبیل اجزای تشکیل دهنده اصلی زنجبیل شامل نشاسته، اسانسها مانند زینجیبرن (zingiberen) که به زنجبیل بوی خاص مید هد، و رزین است. به نظر می‌رسد بیشتر ارزش درمانی زنجبیل به واسطه ترکیبات ادویهای آن یعنی جینجرول‌ها (Gingerols) است که طعم تند و سوزاننده آن ناشی از آنهاست، اگرچه هنوز طرز عمل آن مشخص نیست.

فرآورده های زنجبیل[ویرایش]
فرآورده های مختلفی از گیاه زنجبیل تولید می شود که از ریشه تازه یا خشک آن و یا از طریق تقطیر روغن از ساقه آن تهیه می شود. یکی از معروفترین فرآورده های زنجبیلی، آبنبات GINGER است که محصول کشور چین است. این آبنبات در بسته های 160 گرمی ارائه می شود و در هر بسته 37 عدد شکلات است. در تهیه ی آن ها از زنجبیل تازه استفاده شده به گونه ای که هنگامی که آبنبات را می جوید تندی زنجبیل را در آن احساس می کنید و این تندی در قسمت های انتهایی شکلات بیشتر احساس می شود و حسی گرم و مطبوع را به شما منتقل می کند. جویدن این آبنبات، طعمی متفاوت و گرم را به شما می شناساند. خوردن آن ها در فصل زمستان بسیار مطلوب و پرطرفدار است، حتی در مواقعی که سرما خورده اید یا سردرد شده اید، شکلات های زنجبیلی می توانند مفید باشند. برای رفع حالت تهوّع هنگام سفر نیز می توان از آن استفاده کرد. این آبنبات محصول کشور چین است.[۴]

کاربردهای دیگر زنجبیل:

زنجبیل تازه را برای سرماخوردگی و آنفلوآنزا بکارببرید.
زنجبیل خشک شده را جهت درمان سرگیجه و تهوع مصرف کنید.
قرص آن را برای درمان آرتریت و مشکلات گردش خون مورد استفاده قراردهید.
درمان بدون عارضه میگرن با کمک زنجبیل:
به اندازه یک نخود پودر زنجبیل را در یک کاسه ماست ترکیب کرده و همراه با غذا میل کنید. این کار را هر روز تکرار کنید تا از میگرن پیشگیری شود.
مصرف زنجبیل در افراد دچار زخم معده و یا زخم دوازدهه و یا هم‌زمان با مصرف داروهای ضد انعقاد - که می‌تواند برای رقیق شدن خون شوند - اکیداً منع شده‌است.همچنین در مورد استفاده از گیاهان دارویی، بویژه اگر به نوزاد خود شیر می‌دهید یا باردار هستید با پزشک خود مشورت کنید.

پانویس[ویرایش]
پرش به بالا فرهنگ فارسی عمید
پرش به بالا برابرنهاده‌های فرهنگستان زبان فارسی: دفتر هشتم. بازدید: نوامبر ۲۰۱۱.
پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ Bone ME. ، 45 : 669 – 671Ginger root – a new antiemetic .The effect of ginger root on postoperative nausea and vomiting after major gynecological surgery.. Aneasthesia، 1990.
پرش به بالا http://1000dokan.com/%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D8%A8%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%AA/139-%D8%A2%D8%A8%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%AA-ginger-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AC%D8%A8%DB%8C%D9%84.html?search_query=ginger&results=2
پیوند به بیرون[ویرایش]
          در ویکی‌انبار پرونده‌هایی درباره زنجبیل موجود است.
The spice of life ترجمه دکتر عرفانه اصدق جهرمی، تلخیص و تصرف از شیدا، برگرفته از وب‌گاه فریا
مقاله دانشنامه سیمرغ پیرامون میگرن
[نمایش] ن ب و
گیاهان دارویی و ادویه‌جات
رده‌ها: زنجبیل ادویه‌ها ادویه‌های هند ریشه‌های خوراکی گیاهان دارویی
////////////
به عرب زنجبیل:
الزنجبيل أو الزنجبيل الطبي (معرب شنگبیل الفهلوية) وهو نوع نباتي من جنس الزنجبيل من الفصيلة الزنجبيلية، من نباتات المناطق الحارة. تستعمل جذاميره النامية تحت التربة، والتي تحتوي على زيت طيار، لها رائحة نفاذة وطعم لاذع ولونها إما سنجابي أو أبيض مصفر.[2]
والزنجبيل له أزهار صفراء ذات شفاه أرجوانية ولا يستخرج الزنجبيل إلا عندما تذبل أوراقه الرمحية. ولا يطحن إلا بعد تجفيفه.
تحتوي ريزومات الزنجبيل على زيوت طيارة وراتنجات أهمها الجنجرول ومواد نشوية وهلامية.
يكثر في بلاد الهند الشرقية والفليبين والصين وسريلانكا والمكسيك باكستان وجاميكا، وأفضل أنواع الزنجبيل الجاميكي بجاميكا.
يستعمل كبهار وكتوابل في تجهيز الأطعمة ومنحها الطعم المميز، يضاف إلى أنواع من المربيات والحلوى والمشروبات الساخنة كالسحلب والقرفة. يستعمل من الزنجبيل جذوره وسيقانه المدفونة في الأرض (الريزومات).
يستعمل كمنقوع فشاي الزنجبيل طارد للأرياح ويتناول في النزلات البردية ويفيد في الهضم ومنع التقلصات حيث أنه هاضم وطارد للغازات ويفيد في علاج النقرس، ولا يعطي للحوامل، كما يستعمل الزنجبيل لتوسيع ألأوعية الدموية، وزيادة العرق والشعور بالدفء وتلطيف الحرارة، وتقوية الطاقة الجنسية،
تعاطيه يوميا يمكن أن يتدخل في امتصاص الحديد والفيتامينات التي تذوب في الدهون كفيتامين K وE وD وA ومشتقات المضادات الحيوية وديجوكسين وفينوتوين.
منذ القديم استخدمت الساق الترابية (الجذمور) لنبات الزنجبيل كعلاج رسمي وشائع في آسيا والهند، ونقل الأسبان الزنجبيل إلى أمريكا وبدأت زراعة الزنجبيل بكثرة في غرب الهند. والزنجبيل يكثر في بلاد الهند الشرقية والفليبين والصين وسريلانكا والمكسيك وباكستان وجاميكا واليابان وغرب إفريقيا وجزر الكاريبي وأفضل أنواع الزنجبيل الجاميكي بجاميكا.كما كانت جزءاً هاماً من تقاليد العرب في استخدام النباتات.
على سبيل المثال، تم استخدام الزنجبيل في الصين لأكثر من 2000 سنة كمساعد لعملية الهضم، وفي علاج الارتباكات المعوية والإسهال والغثيان.كما تم استخدامه للمساعدة في علاج حالات التهاب المفاصل والمغص وبعض المشاكل القلبية الأخرى. إضافة إلى هذه الاستعمالات العلاجية، احتل الزنجبيل مكانة كبيرة حول العالم كأحد التوابل الأكثر انتشاراً واستخداماً، وعلى أنه العلاج الشافي لنزلات البرد.
محتويات  [أظهر]
اصل التسمية[عدل]
أصل "الزنجبيل" هو من منتصف القرن 14، من الانجليزية القديمة gingifer، من القرون الوسطى اللاتينية gingiber ، من zingiberi اللاتينية، من zingiberis اليونانية، من Prakrit (الهندية الوسطى) singabera، من السنسكريتية تسمى srngaveram، من srngam تسمى "horn" + vera- "body"، من شكل جذورها. لكن هذا قد يكون اسم سنسكريتي شعبي، لكن يمكن أن تكون كلمة من اسم درافيديون القديم التي أنتجت أيضا اسم التاميل والمالايالامية للتوابل. وver-inchi ، من inchi "الجذر" cf. gin (v.). كلمة على ما يبدو كان متبناة ايضا باللغة الإنجليزية الوسطى من الفرنسية القديمة gingibre (gingembre الفرنسية الحديثة).[3][4]
أسماء الزنجبيل وأنواعه[عدل]
الزنجبيل (الكركم الصباغي)- زنجبيل بلدي وهو الراسن - زنجبيل شامي - زنجبيل العجم- زنجبيل فارسي- زنجبيل الكلاب - زنجبيل هندي، وهو المعروف المستعمل، ويسمى بالكفوف. واسمه بالفارسي: أدرك. وبالإنجليزي: ginger.(الجنجر) وبالفرنسي: gingerbread والاسم العلمي : Zingiber officinale
وصف النبات[عدل]
نبات من العائلة الزِّنجبارية Zingiberaceae، ينمو الزنجبيل في التربة الخصبة الرطبة المدارية، ويتألف من جذمور (ساق ترابية) ثخينة تحتوي على سطحها عقد، تتوضع هذ الساق الترابية تحت سطح التربة. يمتد هذا الجذمور فوق سطح التربة بطول يقارب 30 سم، ويتوضع على هذه الساق مجموعة من الأوراق الطويلة المضلعة الخضراء، وأزهار بيضاء أو خضراء مصفرة. يتوفر الزنجبيل عامة بشكلين إما ناضج أو متوسط النضج. الناضج منه له قشرة قاسية يجب إزالتها أما الزنجبيل الأقل نضجاً لا يتطلب التقشير وهو المتوفر عادة في الأسواق.
المكونات الكيميائية الفعالة في الزنجبيل[عدل]
تحتوي جذامير الزنجبيل على زيوت طيارة بنسبة ما بين 2.5-3%، كما يحتوي على مجموعة أخرى تعرف باسم Aryl alkanes وهي المكونات الفعالة الهامة في الزنجبيل والتي تعطيه الطعم اللاذع، وتضم مجموعتين:
1)Gingerols: والتي تحتوي على مركب gingenol وهو المركب الذي يعزى إليه الطعم الحار في الزنجبيل، وهو من الراتنجات الزيتية. ويعتبر مضادا لحدوث الجلطة وكذلك مضادا للالتهاب بأنواعه بما في ذلك الأمراض الالتهابية مثل الربو والمفاصل والتهاب القولون والشقيقة.
2)Shogaols: التي من أهم مركباتها Shogaol وهي أيضاً مادة حارة تساعد على هضم الدهون.
كما يحتوي الزنجبيل على النشاء بنسبة 50% - البروتين بنسبة 9% - دسم 7% (أحماض دسمة + غليسيريدات + فوسفولبيدات) خميرة البروتياز 2%.
زراعتها[عدل]

حقل الزنجبيل
الزنجبيل ينتج مجموعات من براعم الزهور البيضاء والوردية التي تتفتح لتصبح ازهار صفراء.بسبب جاذبيتها الجمالية وقدرتها على التكيف في المناخ الحار،فهو يستخدم في المناظر الطبيعية حول البيوت في المناطق الاستوائية.هي نبات معمر يشبة القصب ،مع سيقان ورقية تتجدد سنويا،وطولها من 3-4 قدم. تقليديا، يتم جمع الجذور عندما ييبس الساق.ويتم حرقها على الفور او غسلها، قشطها،للقضاء عليه ومنع التبرعم. يتم استخدام عطر perisperm من Zingiberaceae كتحلية من قبل البانتو، وأيضا باعتبارها بهار ومدر اللعاب.[5]
الاستخدامات[عدل]

نبات الزنجبيل مع زهرة
ينتج الزنجبيل توابل مطبخ حارة وذو رائحة عطرة.[6] جذور الزنجبيل الشابة عصارية وسمينة مع طعم خفيف جدا. وغالبا ما تخلل في الخل أو الخمر كوجبة خفيفة أو مطبوخة كمكون في العديد من الأطباق. كما أنها يمكن أن تكون مطبوخة في الماء المغلي لجعل الزنجبيل كزهورات، والتي غالبا ما يضاف اليها العسل. ويمكن إضافة شرائح البرتقال أو الليمون. ويمكن استخدام الزنجبيل في الحلوى، أو نبيذ الزنجبيل، الذي اصبح تجاريا منذ 1740. جذور الزنجبيل الناضجة هي ليفية وتقريبا جافة. وغالبا ما يستخدم عصير جذور الزنجبيل كتوابل في الوصفات الهندية وهو مكون شائع في كل من الصينية والكورية واليابانية والفيتنامية، والعديد من المأكولات الجنوب آسيوية كتوابل للأطباق مثل المأكولات البحرية واللحوم والأطباق النباتية. يمكن إحلال الزنجبيل الطازج بالزنجبيل الأرضي بنسبة ستة إلى واحد، على الرغم من أن نكهات الزنجبيل الطازج والمجفف تختلف إلى حد ما. عادة ما يستخدم مسحوق جذر الزنجبيل الجاف كتوابل لوصفات مثل الزنجبيل والكعك والبسكويت والكعك، وبيرة الزنجبيل. الزنجبيل المحلى، أو الزنجبيل المتبلور، هو جذر مطبوخة في السكر حتى تذبل، وهي نوع من الحلويات. يمكن ان يقشر الزنجبيل الطازج قبل تناوله. للتخزين على المدى الطويل، يمكن وضع الزنجبيل في كيس من البلاستيك والمبردة أو المجمدة.

غاري" نوع من انواع الزنجبيل المخلل"
الاستخدام الإقليمي[عدل]

جذمور الزنجبيل الطازج

نوعين من الزنجبيل
في المطبخ الهندي، الزنجبيل هو المكون الرئيسي، وخاصة في المرق الكثيف، وكذلك في العديد من الأطباق الأخرى، سواء نباتي اوالذى يحتوى على اللحوم. يلعب الزنجبيل أيضا دورا في الطب الهندي التقليدي القديم. وهو عنصر في المشروبات الهندية التقليدية، سواء الباردة اوالساخنة، بما في ذلك شاي المسالا. الزنجبيل الطازج هو واحد من التوابل الرئيسية المستخدمة لصنع الحب والعدس الكاري والاستعدادات النباتية الأخرى. الزنجبيل الطازج مع فص ثوم مقشر ومجروش أو مسحوق الزنجبيل والثوم لتشكيل ماسالا. الطازجة، وكذلك المجففة، يستخدم الزنجبيل لتتبيل الشاي والقهوة، وخاصة في فصل الشتاء. يستخدم مسحوق الزنجبيل في المستحضرات الغذائية الموجهة أساسا للنساء الحوامل أو المرضعات، والأكثر شعبية katlu، التي هي مزيج من راتنج صمغي والسمن والمكسرات والسكر. يتم استهلاك الزنجبيل أيضا في شكل تحلية ومخلل.في بنغلادش يتم فرمه فرما ناعما او يعجن لاستخدامه كأساس في اطباق الدجاج واللحم بالاضافة الى الثوم والبصل. في اليابان، يخلل الزنجبيل لصنع سوجا بيني وغاري أو تفرم وتستخدم نيئة على التوفو أو المعكرونة. وتصنع كحلوى تسمى سوجا نو ساتو زوك. في الكيمتشي الكوري التقليدي، إما يفرم الزنجبيل فرما ناعما أو يعصر فقط لتجنب الملمس الليفي وإضافتها إلى مكونات معجون حار قبل عملية التخمر. في بورما، يسمى الزنجبيل gyin. يستخدم على نطاق واسع في الطبخ وباعتبارها المكون الرئيسي في الأدوية التقليدية. يستهلك كطبق سلطة تسمى gyin-thot، والذي يتألف من الزنجبيل المبشور المحفوظ في الزيت، مع مجموعة متنوعة من المكسرات والبذور. في تايلاند يطلق عليه ขิง خينغ، ويستخدم لعمل معجون الزنجبيل والثوم في الطبخ. في إندونيسيا، يتم صنع المشروبات تدعى wedang jahe من الزنجبيل وسكر النخيل. الاندونيسيين أيضا استخدموا جذر الزنجبيل الأرضي يدعى jahe، باعتباره مكون شائع في الوصفات المحلية. في ماليزيا، ويسمى الزنجبيل halia وتستخدم في أنواع كثيرة من الأطباق، وبخاصة الحساء. في الفلبين تسمى luya، هو مكون شائع في الأطباق المحلية، ويخمر ليتحول إلى شاي يسمىsalabat .[7][8] في فيتنام، الأوراق الطازجة، تفرم ناعما، ويمكن أن تضاف إلى حساء الجمبري واليام(canh khoai mỡ) بوصفها مقبلات وتوابل لإضافة نكهة افضل بكثير من الزنجبيل من الجذر المفروم. في الصين، يقطع إلى شرائح أو وغالبا ما يقترن جذر الزنجبيل كله مع اطباق السفوري مثل الأسماك، ويقترن جذر الزنجبيل المفروم عادة مع اللحوم، وعندما يتم طهيها. الزنجبيل المحلى في بعض الأحيان مكون من علب الحلوى الصينية، وشاي الأعشاب يمكن أن تكون محضرة من الزنجبيل. في منطقة البحر الكاريبي، الزنجبيل هو من التوابل الشعبية لأغراض الطهي وصنع المشروبات مثل sorrel، وهو مشروب مصنوع خلال موسم عيد الميلاد. جامايكا اعتبرت بيرة الزنجبيل على حد سواء كمشروبات غازية وطازجة في منازلهم. وغالبا ما يصنع شاي الزنجبيل من الزنجبيل الطازج، بالاضافة الى الاكلة المحلية Jamaican ginger cake في جزيرة كورفو، اليونان، شراب تقليدي يسمى τσιτσιμπύρα (تسيتسي فيرا)، وهو نوع من بيرة الزنجبيل. شعب كورفو وبقية الجزر الأيونية اعتمد الشراب من البريطانيين، خلال الفترة من الولايات المتحدة من جزر البحر الأيوني. باللغة العربية، ويسمى الزنجبيل zanjabil وفي بعض أجزاء من الشرق الأوسط، gin gayu. اسم الزنجبيل في الدولة العبرية zangevil، هو الاختلاف في الاسم. شاي الزنجبيل الحار والمحفز يتم تصنيعه. في المطبخ الغربي، يستخدم الزنجبيل تقليديا بشكل رئيسي في الأطعمة الحلوة مثل جعة الزنجبيل، خبز الزنجبيل، الزنجبيل الطقات، باركين، بسكويت الزنجبيل، وspeculaas. ويتم إنتاج المسكرات بنكهة الزنجبيل تدعى كانتون في جارناك، فرنسا. نبيذ الزنجبيل هو النبيذ بنكهة الزنجبيل المنتج في المملكة المتحدة، وتباع عادة في زجاجة خضراء. يستخدم الزنجبيل أيضا كتوابل إلى القهوة الساخنة والشاي. (Ginger root (raw
المكونات مماثلة[عدل]
يظهر Myoga (نبات الزنجبيل mioga روسكو) في المطبخ الياباني. براعم الزهور هي جزء الذي يؤكل. نبات آخر في اسرة Zingiberaceae، الخولنجان، يستخدم لأغراض مماثلة للزنجبيل في المطبخ التايلاندي. ويسمى أيضا الزنجبيل الخولنجان التايلاندية fingerroot (Boesenbergia rotunda)) ، والزنجبيل الصيني، أو krachai التايلاندية. الأنواع المحلية من ذوات الفلقتين في شرقي أمريكا الشمالية، Asarum canadense،ومن المعروف أيضا باسم "الزنجبيل البرية"، وجذورها له خصائص عطرية مماثلة، ولكنها لا علاقة لها بالزنجبيل الحقيقي. ويحتوي النبات على aristolochic acid، وهو مركب مسرطن.[9] ومؤسسة الأغذية والأدوية الأمريكية تحذر من أن استهلاك المنتجات التي تحتوي على حمض aristolochic الذي يرتبط مع "تلف الكلى الدائم"، مما أدى في بعض الأحيان إلى الفشل الكلوي الذي يتطلب الغسيل الكلوي أو زرع الكلى وبالإضافة إلى ذلك تطور أنواع معينة من السرطان لدى بعض المرضى، والتي تحدث في المسالك البولية في معظم الأحيان .[9]
الإنتاج العالمي[عدل]
في عام 2013، واصلت الهند زعامة العالم في إنتاج الزنجبيل بحصة عالمية تقدر بحوالي 33%، تليها الصين (19%) واندونيسيا ونيجيريا.[10]
Ginger production, 2013
Country      Production (millions of tonnes)
 الهند
0.683
 الصين
0.390
 نيبال
0.235
 إندونيسيا
0.233
 نيجيريا
0.160
 World
2.1
Source: Food and Agricultural Organization of the United Nations, FAOSTAT[10]
ملاحظات مهمة قبل استعماله[عدل]
الزنجبيل تضعف فاعليته بعد سنتين ؛ لأنه يصاب بالتسوس لرطوبة فيه ولحفظ الزنجبيل أطول فترة ممكنة يخزن في أماكن غير مغطاة مع نبات الزعتر الذي تغطيه به ويمكن حفظه بوضعه في فلفل أسود أو في مكان تكون فيه درجة الحرارة تحت 6 °C. ينبغي مراعاة استعمال زنجبيل جديد وذلك لجميل رائحته النفاذة ورونق لونه الموتار الفاتح المقارب للسمن المصفر، ويكون خاليا من العيدان والشوائب إذا كان مطحوناً. ولابد من وضع أوزمات الزنجبيل في الماء ليلتين ليتشبع بالماء حتى لا يغزوه السوس سريعاً.
استعمالات الزنجبيل[عدل]
مصطفي ابوامين مقلد المنيا يرحب بكم
طارد للغازات والرياح.
يدخل في تركيب أدوية توسيع الأوعية الدموية.
معرق وملطف للحرارة.
يدخل في تركيب وصفات زيادة القدرة الجنسية.
يدخل في علاج آلام الحيض.
يزيد في الحفظ
وسيلة لعلاج أمراض المعدة والأمعاء
ويبعث الهضم
ويتغرغر به
ويقوى الأعصاب
يقوى الجهاز المناعي بالجسم لتنشيطه الغدد أي أنه مضاد حيوي طبيعي-
يقوي الهرمونات والدم، منشط للدورة الدموية
يفتح السدد ويطرد البلغم إذا مضغ مع المستكى
منشط لوظائف الأعضاء مسخن مطهر ومقوى.
ويجلو الرطوبة عن نوافى الرأس والحلق
جيد لظلمة البصر كحلا وشربا.
ينفع من سموم الهوام
وينفع من الهرم (الشيخوخة)
ينفع الكلى والمثانة والمعدة الباردة ويدر البول
جيد للحمى التي فيها نافض وبرد.
الحفظ قبل الاستخدام[عدل]
تضعف فاعلية الزنجبيل بعد سنتين؛ لأنه يصاب بالتسوس لرطوبة فيه ويمكن حفظه بوضعه في فلفل أسود. فينبغي مراعاة استعمال زنجبيل جديد وذلك بجميل رائحته النفاذة ورونق لونه الفاتح، ويكون خاليا من العيدان والشوائب إذا كان مطحونا.
زيت الزنجبيل[عدل]
يستعمل في الطب الشعبي الغربي والشرقي منذ 400 سنة وفي الطب الشعبي الفرنسي يستعمل نقاط من زيت الزنجبيل مع كمية من السكر كعلاج وطارد للرياح والحمى وكذلك يستعمل كفاتح للشهية وزيت الزنجبيل يمكن ان يستعمل أثناء التدليك أو المساج لعلاج آلام الروماتيزم والعظام. الزنجبيل دواء
كلام ابن سينا عن الزنجبيل :[عدل]
زنجبيل (الماهية) قال ديسقوريدوس: (الزنجبيل أصوله صغار مثل أصول السعد لونها إلى البياض وطعمها شبيه بطعم الفلفل طيب الرائحة ولكن ليس له لطافة الفلفل، وهو من أصل نباتي. أكثر ما يكون في مواضع تسمى طرغلود لطقى، ويستعمل أهل تلك الناحية ورقه في أشياء كثيرة كما نستعمل نحن الشراب في بعض الأشربة وفي الطبيخ. إلى أن قال: (الأفعال والخواص): حرارته قوية ولا يسخن إلا بعد زمان لما فيه من الرطوبة الفضلية لكن إسخانه قوى ملين يحلل النفخ: وإذا ربى أخذ العسل بعض رطوبته الفضلية ويجف أكثر. (أعضاء الرأس): يزيد في الحفظ ويجلو الرطوبة عن نواحي الرأس والحلق. (أعضاء العين): يجلو ظلمة العين للرطوبة كحلا وشرباً. (أعضاء الغذاء): يهضم، ويوافق برد الكبد والمعدة، وينشف بلة المعدة وما يحدث فيهـا من الرطوبات من أكل الفواكة. (أعضاء النفض): يهيج الباءة ويلين البطن تليينا خفيفا.
أمراض يعالجها الزنجبيل[عدل]
لتقوية الذاكرة وللحفظ وعدم النسيان وللتبلد الذهني
لعلاج الصداع الشقيقة
لعلاج العشى الليلي ولتقوية النظر لظلمة البصر والغشاوة
للدوخة ودوار البحر
لعلاج بحة الصوت وصعوبة التكلم
لتطهير الحنجرة والقصبة الهوائية ولعلاج السعال وطرد البلغم.
للأرق والقلق وللتوتر العصبي
وجدت العديد من الدراسات أن الزنجبيل علاج فعال للغثيان لاحتوائه على فيتامين ب6 , وهو علاج سريع للغاية للغثيان حيث يمتص بسرعة كبيرة في الجسم.
مفرح ومنعش
لتقوية الجسم وللنشاط وحث الطاقة التناسلية ومكافحة الأمراض وتجنب الوهن والخمول
لتطهير المعدة وتقويتها وملين لعلاج الإمساك وللمغص الناتج عن الإسهال
للقولون العصبي
لفتح شهية الطعام ولعلاج عسر الهضم
لتدفئة الجسم ومقاومة أمراض الشتاء(للزكام ولنزلات البرد وللإنفلونزا)
لضيق النفس الربو
لتفتيح سدد الكلى الكبد ولضعف الكبد وكسله
للسعة الحشرات
لتصلب المفاصل والفقرات وللروماتيزم
لتقوية القلب وتنشيط الدورة الدموية وإذابة الكوليسترول
لعلاج صفرة الوجه ولبياض العين وللسبل
يمكن مضغ بلورات الزنجبيل من أجل التخلص من المواد العالقة بالرئتين بدلا من تناول سيجارة ، كما يمكن أيضا الاستنشاق بها من أجل فتح الرئتين والتخلص من البلغم. ويتم تحضير البلورات عن طريق تقشير الزنجبيل الأخضر الطازج وتقطيعه إلى حلقات صغيرة وغليه في السكر والماء حتى يجف الماء ويتشكل في شكل بلورات.
لعرق النسا
لتوسيع الأوعية الدموية ومقوي للقلب
لعلاج الوهن والخمول، والإرهاق والتعب
لتقوية العضلات والأعصاب
قد يكون الزنجبيل علاجا قويا في علاج سرطان الرحم ، حيث وجدت دراسة أجريت في جامعة ميتشيجين أن مسحوق الزنجبيل يعمل على موت الخلايا السرطانية بالرحم. كما أظهرت أيضا دراسة في جامعة مينيسوتا أن الزنجبيل قد يعمل على إبطاء نمو خلايا السرطان بالقولون والمستقيم.
يجب عدم أخذ الزنجبيل عند الذين يعانون من القرحة إلا بعد الاستشارة الطبية وكذلك يجب عدم أخذه للذين يعانون من حصى المرارة الا بعد الاستشارة الطبية...
////////////
به آذری آپتک زنجفیلی:
Aptek zəncəfili (lat. Zingiber officinale)[1] - zəncəfil cinsinə aid bitki növü.[2]
////////////
به باسای اندونزی جاهه:
Jahe (Zingiber officinale), adalah tanaman rimpang yang sangat populer sebagai rempah-rempah dan bahan obat. Rimpangnya berbentuk jemari yang menggembung di ruas-ruas tengah. Rasa dominan pedas disebabkan senyawa keton bernama zingeron.
////////////
به باسای جاوی جائه:
Jaé utawa jahé iku sawijining bahan masakan. Jaé wis misuwur dadi bahané masakan, bumbu lan dadi obat. Jaé sing jeneng latiné Zingiber officinale Rosc, iki wis kasebar saindhenging jagad lan akèh gunané.
///////////
به عبری
זַנְגְּבִיל או זנגביל רפואי (שם מדעי: Zingiber officinale; מכונה גם ג'ינג'ר) הוא צמח עשבוני רב-שנתי המתנשא לגובה של כמטר. הוא יוצר קנה-שורש מעובה. קנה-השורש שולח גבעולים ועלים כלפי מעלה. הגבעול זקוף, עטוף ניצני עלים ונושא עלים. העלים דמויי אזמל מוארך, צר ומחודד בבסיסו, התפרחת נראית כשיבולת אליפטית. קנה השורש של הזנגביל, מסועף, צבעו חום בהיר, טעמו חריף ומרענן והוא נמכר בשווקים ומשמש בעיקר לתיבול במגוון רחב של סגנונות.

הזנגביל מוזכר כבר בגמרא (יומא פא ב, ברכות לו ב, שבת סה א, פסחים מב ב, מגילה ז' ב')[1].
////////////
به باسای مالایائی هالیا:
Halia (nama botani: Zingiber officinale Roscoe) merupakan sejenis tumbuhan yang selalu digunakan sebagai rempah perasa dalam masakan. Tanaman ini dipercayai berasal dari China dan kemudian merebak penggunaannya ke IndiaAsia TenggaraAfrika Barat dan Caribbean.
////////////
به ازبکی زنجبیل:
Zanjabil (Zingiber offi cinale) - bir pallalilar sinfiga, zanjabildoshlar oilasiga mansub, yoʻgʻon ildizpoyali koʻp yillik oʻt oʻsimlik. Asosan, tropik va subtropiklarda tarqalgan. Jan. va Jan.
Sharqiy Osiyoda oʻstiriladi. 3. yer osti tanasining hamma qismida efir moyi bor. Qurigan ildizi xushboʻy hidli va mazali boʻlib, efir moyiga boy. Maydalanmagan Z.ning xushboʻy hidi maydalanganiga nisbatan uzoq saklanadi. Tuyib elaki qilingan talqoni tabobatda jigar, yurak, meʼda xastaligini davolashda ishlatiladi (asal bilan birga choynakka damlab ichiladi). Oziqovqat sanoatida konditer mahsulotlari ishlab chiqarishda va pazandachilikda baʼzi ovqatlarga (pishish oldidan) maydalangan holda ziravor sifatida ishlatiladi.[1]
///////////
به پنجابی ادرک:
ادرک اک بوٹے دا ناں اے جیہڑا ادرکی ٹبر توں اے۔ ایدی جڑ کھان پکان تے دوائیاں چ ورتی جاندی اے۔ ہلدی، الائچی ایس ٹبر دے ہور مشہور بوٹے نیں۔ ادرک پہلے دکھنی ایشیاء وچ بیجیا گیا تے ایتھوں فیر ہور پاسیاں ول گیا۔
//////////////
به سندی ادرک:
ادرڪ(Ginger) زنجبيل جي ٻوٽي جو پاڙ نما ٿڙ(rhizome) آهي، جيڪو دوا، مصالحي ۽ خوارڪ جي سجاوٽ جي طور لاء استعمال ڪيو ويندو آهي.
/////////////
به کردی سورانی زەنجەفیل:
زەنجەفیل یان زەنجەفێڵ ڕوەکێکی یەکساڵەی بە پنچە لە تیرەی «زەنجەفیلییەکان» (Zingiberaceae)، گەڵاکانی باریک و درێژ و نووک تیژن و لە زەل دەچن و قنچکەکەیان ھێندێک لە لاسکی ڕووەکەکە لە باوەش ئەگرن. گوڵەکانی ھێشوویی و زەردن، باڵای ئەم گیایە تا ١ مەتر بەرز دەبێ، لە ڕیشووی ئەم ڕووەکە ھێندێک لق جوێ دەبنەوە کە لک لکن و ئەم لکانەن کە دەبنە ھەمان زەنجەفیلی بە ناوبانگە، تامی توندە و لە ھێندێک چێشتدا بەکاری دێنن و بۆ دەرمانیش دەشێ، زەنجەفیل بەرگری دەکات لە پێکھاتنی گاز (ھەوا) لە نێو زگدا، ڕیشووەکەی دەچێنن و دوای ئەوەی گەڵاکەی ڕزی ڕیشووەکەی دەردێنن و دوای پاک کردن لە بەر ھەتاو وشکی دەکەن.
////////////
به اردو ادرک:
ادرک (Ginger) زنجبیل کے پودے کا جڑ نما تنا (rhizome) ہے، جو دوا، مصالحہ اور خوارک کی سجاوٹ کے طور پر استعمال کیا جاتا ہے۔
///////////////
به ترکی استانبولی زِنچِفیل:
Zencefil (Zingiber officinale), zencefilgiller familyasından bir metreye kadar boylanabilen, ince-uzun yapraklı, sarı-kırmızı renklerde çiçekler açan, kök yumruları baharat ve ilaç olarak kullanılan, çok yıllık bir bitkidir. Başta Çin olmak üzere, Hindistan, Endonezya, Vietnam, Japonya gibi tropik ya da yarı tropik iklimlerde yetişir. Dış görünüş olarak Yerelması ile aynıdır
///////////////
Ginger
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Ginger (disambiguation).
Ginger
Koeh-146-no text.jpg
1896 color plate from
Köhler's Medicinal Plants
Kingdom:
Clade:
Clade:
Clade:
Order:
Family:
Genus:
Species:
Z. officinale
Zingiber officinale
Roscoe 1807[1]
Ginger (Zingiber officinale) is a flowering plant whose rhizomeginger root or simply ginger, is widely used as a spice or a folk medicine.[2]
It is a herbaceous perennial which grows annual stems about a meter tall bearing narrow green leaves and yellow flowers. Ginger is in the family Zingiberaceae, to which also belong turmeric (Curcuma longa), cardamom (Elettaria cardamomum), and galangal. Ginger originated in the tropical rainforest in Southern Asia. Although ginger no longer grows wild, it is thought to have originated on the Indian subcontinent. The ginger plants grown in India show the largest amount of genetic variation. The larger the number of genetic variations, the longer the plant is thought to have grown in that region. Ginger was exported to Europe via India in the first century AD as a result of the lucrative spice trade and was used extensively by the Romans.
The distantly related dicots in the genus Asarum are commonly called wild ginger because of their similar taste.
Contents
  [show] 
Etymology
The origin of "ginger" is from the mid-14th century, from Old English gingifer, from Medieval Latin gingiber, from Latin zingiberi, from Greek zingiberis, from Prakrit (Middle Indic) singabera, from Sanskrit srngaveram, from srngam "horn" + vera- "body", from the shape of its root. But this may be Sanskrit folk etymology, and the word may be from an ancient Dravidian name that also produced the Tamil and Malayalam name for the spice, inchi-ver, from inchi "root." cf. gin (v.). The word probably was readopted in Middle English from Old French gingibre (modern French gingembre).[3][4]


1. بسنجید باجستار زیر: . E. Hultzsch and F. W. Thomas, in Journal Roy. As. Soc., 1912, pp. 475, 1093
نیز، نک : .Yule, Hobson-Jobson, p. 374
2. هنوز بازنمودی برای واژه غریب tvānkaro در زبان کوچه‌ای یا تخاریِ در نامیدن ”زنجبیل“داده نشده است:
S. Lévi, Journal asiatique, 1911, II, pp. 124, 137,
3. Science Papers, p. 373.
4. Chinesische Studien, p. 219.
5. Glossary of Reference, p. 102.
* زرنباد. [ زُ رُم ْ ] (اِ) داروئی است مانند پای ملخ و به عربی رجل الجراد خوانند و اهل مکه آنرا عرق الکافور و عروق الکافور گویند و آن بیخی است که از آن بوی کافور می آید. گرم و خشک است در دویم . گویند اگر تازه و تر آنرا بکوبند و بر کف پای بمالند هر علتی که در سرباشد، زایل گرداند. و اگر در خانه بخور کنند مور و مورچه را بگریزاند. (برهان ). بیخ نباتی است مقوی دل و محلل ریاح و سمن بدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیخ گیاهی معطر و خوشـــــبوی که کژور «؟» و بتازی عروق الــــکافور گویند. (ناظم الاطباء). «زدوار یا زرومبـــت »  . «زدوار". (حاشیه ٔ برهان چ معین). زرنبات . زرمباد. زرنبه . گیاهی است  از تیره ٔ زنجبیلی ها که دارای ساقه ٔ زیرزمینی باریک و دراز است ، میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است . این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره ٔ زنجبیل در منطقه ٔ هند و مالزی می روید و در تداوی بعنوان مقوی و بادشکن و در تهیه ٔ برخی لیکورها مصرف می شود. عرق الکافور. در برخی کتب «تاج الملوک زرد رومی » را که بنام «انتله ٔ سوداء» نیزنامیده میشود، مرادف زرنباد گرفته اند. (فرهنگ فارسی معین ). داروئی است که بتازیش رجل الجراد خوانند به هندیش کچور نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). نام دوائی است مانند پای ملخ و در دواها بکار برند. (انجمن آرا). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و ترجمه ٔ ضریر انطاکی . اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه و الفاظ الادویه شود.  لغت نامه دهخدا.
** زیره رومی ; تخمی است که آنرا کراویا و زینان و نانخواه گویند. (برهان ) (آنندراج  .(قرنباد. (فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی افتیمون و کراویا را نیز نامند ).تحفه حکیم مومن ). تقرد. تقرده . تقره . تقده . نقده . (منتهی الارب( . کرویا. شاه زیره . نقده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بعضی گفته اند که افتیمون زیره رومی است . (ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً).  لغت نامه دهخدا.

6. G. Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, p. 31.
*** ماه پروین. [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی جدوار است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). زرنباد و جدوار. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه فرفین  ).یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است  از تیره ٔ زنجبیلها  که خاص مناطق گرم (هند و مالزی ) می باشد و در حقیقت یکی از گونه های زرنباد محسوب می شود. ساقه های زیرزمینی این گیاه معطر است و مانند دیگر ادویه ٔ معطر (از قبیل هل و زردچوبه ) در اغذیه برای خوشبو ساختن و تقویت به کار می رود و بعنوان ضد نزله نیزتجویز می شود. ماه فروین . ماه فرفین . جدوار. زدوار. سطوال . انتله . ساطریوس . جدواراندلسی . جدوار ختائی ، زرنباد چینی ، جدوار سیاه ، جدوار اسود. قره جدوار. فاط.  توضیح آنکه در برخی مآخذ نام زرنباد را نیز به این گیاه اطلاق کرده اند در حالی که زرنباد گونه ٔ دیگری از این گیاه ولی مشابه آن است . (فرهنگ فارسی معین ).  لغت نامه دهخدا.
7 . .ibid; p. 259 نیز بسنجید با آخوندف، ابومنصور، ص 60.
8. Roediger and Pott, Z. K. d. Morgenl., Vol. VII, 1850, p. 128.
9. E. Wiedemann (Sitzber. Phys. Med. Soz. Erl., Vol. XLV, 1913, p. 44) که در آن صورتهای عربیِ دیگرِش چنین است:خولنجاد، Xaulangād و خولنجان، xalangān.
10. نیاز به گفتن نیست که کالبد‌شکافی‌های هیرت، که نام سنسکریت را نمی‌دانسته، بدور از روش لغت‌شناسی تاریخی است.
1. .Markham, Colloquies, p. 208 گارسیا lavandou را نامی می شمارد که در چین به کار می‌رود؛ چنین می نماید که این نام واتگشته واژه‌ای مالایایی است (بسنجید با laos در جاوه‌ای). او می‌گوید که در جاوه گونه بزرگتری از آن هست به نام lancuaz ؛ در هند هر دو را lancuaz می‌نامند. این همان lenkūwas مالایایی، lankuwasa ماکاساری، lakuah یا lakuak چامی، lankuas تاگالوگی است. نامهای عربی در فرونگاشت  گارسیا به این صورت آمده‌اند: calvegiam ، chamligiam و galungen ؛ پر پیداست که  باید نگارش پرتغالی نویسنده را هم در نگر داشت.
2. آخوندف، ابومنصور، ص 138.
3. همان، ص 268.
* گیاهی علفی، بدون ساقه و دارای گلهای کوچک و سفید رنگ. در هیمالیا می‌روید و در بازارهای هند بفروش می‌رسد. دارای ماده‌ای به نام کوپتین است. م.
4. . Leclerc, Traité des simples, Vol. II, p. 441 دیوسکوریدس گفته است که شیره این گیاه به رنگ زعفران است.
5. در یونانی بیزانسی این واژه   یا و مشتق از واژه فارسی ـ عربی است.
** قولنجان . [ ل ِ ] (معرب ، اِ) خاولنجان . (فهرست مخزن الادویه ). گیاهی است  از تیره ٔ زنجبیل ها  که دو گونه ٔ آن مشهور است یکی را به نام قولنجان صغیر و دیگری را به نام قولنجان کبیر مینامند و هر دو آنها دارای ساقه های زیرزمینی مورد استفاده هستند (قولنجان صغیر بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد) قولنجان از گیاهان بومی چین و هندوچین است . نوع صغیر آن دارای ساقه های زیرزمینی به ضخامت یک چوب قلم (بکلفتی یک انگشت تقریباً) و به درازی شش سانتیمتر است . بوی ساقه های زیرزمینی آن که به نام ریزوم  خوانده میشود، معطر (شبیه بوی فلفل ) است ، طعمش سوزان و تلخ است . در این ریزوم ها مواد نشاسته ای و صمغی وجود دارد و بعلاوه دارای اسانسی است که بوسیله ٔ جوشاندن آنها در آب استخراج میشود و خاصیت تسکین درد را دارد و از این جهت در دندانپزشکی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین جهت رفع دردهای امعاء و بعنوان مقوی از ریزومهای آن استفاده میکنند. خولنجان ،خولیجان ، خاولنجان ، کلاجن ، کلیجن ، قره غات ، خسرو دارو، و قسط، کسری دارو، هارلیجان ، هاولیجان ، گلنگا قالنقا، پان ، درخت تانبول ، خلنجان ).فرهنگ فارسی معین  .(لغت نامه دهخدا.
خولنـــــجان ( در انگلیسی:  (Galangalزیردارکهای سخت و سفت سرخی که به قـــهوه ای مـــــــی زند، دارای خطوط  سفید رنـــــگ و محل افتـــــــــــاده سا قه های هوایی.  گیاه قولنجان یا خـــولنجان كبیر بــــا نام علـــــــمی: Alpinia officinarum Hanceاز تیره زنجبیل Zingibriaceae) ) است كه بوئی  مطبوع و طمعی  تند و معطر دارد.  گیاهی است  پایا بومی چین و هند که در ایران نمی روید.  برگهای غلاف دار، دراز و نوك تیز با رگبرگی مشخص و رگبرگهای فرعی موازی و گلهای سفید سبز فام خوشه ای از ویژگی های آن است.
6. Ed. Of Defrémery and Sanguinetti, Vol. II, p. 186.
* مامیران. ( اِ) نـوعی از عروق الصفراست و آن دوایی باشد زردرنگ به سبزی مایل ، باریک و گره دار می شود. گرم و خشک است در چهارم . یرقان را نافع است و آن را به عربی بقله الخطاطیف و شجرهالخطاطیف خوانند... (از برهان ). بیخی است مشابه زردچوب که به دوای چشم به کار آید. (غیاث ) (آنندراج ). نوعی از زردچوبه . (ناظم الاطباء). قسمی از زردچوبه است و شاخه های نبات او از زمین مرتفع و برگش شبیه به لبلاب و مایل به استداره و سفید مایل به زردی و بالزوجت و بیخ او پرشعبه و کوچک و گره دار و غیرمستقیم و در گره های او ریشهای باریک شبیه به موی و منبتش نزدیک آبهاست و هندی او زرد مایل به سیاهی و چینی زرد و زبون تراز هندی و غیرهندی و چینی مایل به سبزی می باشد و تخمش شبیه به کنجد... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). میرمیران . (دزی ج 2 ص 628) = مرمیران . (دزی ج 2 ص 585)  . لغت فارسی است . فرهنگ نویسان آن را با «خالیدونیون »  یونانیان مترادف دانسته اند و اسم عربی «بقلهالخطاطیف » ترجمه ٔ این کلمه ٔ یونانی - یعنی «گیاه پرستوها» - است . رنولد-کولین  گفته اند که محتملاً کلیدونین  را که دارای عصاره و ریشه ٔ زردرنگ است با داروی شرقی دیگری که آن هم دارای ریشه های زردرنگ است یعنی کوپتیس تیتا  در آشفتن  کرده اند. اصل گیاه اخیر، از چین است و ریشه های آن را به ایران و هند می بردند و در مخزن الادویه شرح آن آمده.  مایرهوف همین قول را معتبر می داند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). معرب از فارسی است . گیاهی است  از تیره ٔ کوکناریان به ارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولاً بر روی دیوارها و اماکن مخروبه می روید. برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است . جام گلش زرد رنگ و کاسه ٔ گل آن نیز به رنگ جام است . بر اثر خراشی که بر برگها یا ساقه ٔ این گیاه وارد آید شیرابه ٔ نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج می شود که دارای اثر مسهلی است . انساج این گیاه شامل آلکالوییدهایی نظیر کلیدونین  و سانگینارین  و کلریترین  و اسید کلیدونیک  می باشد. عصاره ٔ این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز می کنند و نیز سابقاً برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز می شده است . مامیران کبیر. مامیرون . ممران . عروق صفر. عروق الصفر. بقلهالخاطیف .شجره الخطاطیف . خلیدونیون . خالدونیون . کالیدونیون . خالدونیون . عروق الصباغین . حشیشهالخطاف . حشیشهالصفرا.عروق الزعفران . قیرلانغج اوتی. ) فرهنگ فارسی معین (.  لغت نامه دهخدا.

7. Yule, Cathay, new ed., Vol. I, p. 292.


1. نیز‌، نك:  .Geerts, Produits, p. 634; F de Mély, Lapidaire chinois, pp. 134, 243 به گفته گرتس، این نام در ژاپنی برای نامیدن اَستاتِ مس به كار می‌رود كه پیشتر از خارج می آوردند، اما حال در خود این كشور ساخته می‌شود.
2. J. Ruska, Steinbuch des Aristoteles, p. 182; and Steinbuch des Qazwini, p. 25.
3. Sui šu, Ch. 83, p. 4b.
4. P. Schwarz, Iran, p. 95.
5. Ch. 2, p. 11 (ed. of Lu Sin- yüan).
6 . Sui šu, Ch. 83, p. 3b . در T‛ai p‛in hwan yü ki (ch. 180, p. 11b)  همین  محصولات از كو‌ـ ‌شی      (Kü-ši) (تورفان) دانسته شده است.
7. Sui šu, Ch. 83, p. 8.
8. T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b.