زیتون
بفتح زای و سکون یا و ضم تای مثناه فوقانیه و سکون واو و نون
ماهیت آن
بری و بستانی می باشد بستانی آن را درخت بزرکتر و برک آن آبدارتر
و سبزتر از بری و درخت آن بعد از چهل سال ثمر می دهد و کویند تا هزار سال می ماند و
کویند برک زیتون جبلی نیز مانند برک زیتون بستانی است
طبیعت رسیدۀ آن
کرم در اول و با قوت قبض و نارس آن سرد و بغایت خشک و سیاه آن کرم
و خشک
افعال و خواص آن
سریع الاستحاله بسودا و صفرا و تازه و یاقوتی رنک آن مرخی معده
و مغثی و بهترین آن سبز رسیدۀ آنست که در آب نمک پرورده باشند و با طعام خورده شود
نه قبل و نه بعد از ان درین وقت مقوی معده و دابغ آن و مشهی و حابس طبع و مبهی و مورث
بیخوابی و لاغری است مصلح آن مغز کردکان و بادام و روغنها و سرکه و کویند مضر شش و
مصلح آن عسل و مداومت آن محرق اخلاط مصلح آن شیرینیها است و ضماد آن جهت رفع سبوسۀ
سر و ضماد نارس آن جهت سوختکی آتش و طلای دانۀ آن با پیه و آرد کندم جهت برص ناخن و
بخور سیاه رسیدۀ آن با دانه جهت ربو و امراض شش نافع و برک آن در دوم کرم و خشک و ضماد
آن جهت غرب چشم و اورام حاره و التیام پوست سرکه منقطع شده باشد و جمره بجیم و نمله
و منع سعی و زیاده شدن آن و شری و نار فارسی و با عسل جهت داخس و با آرد جو بر ما تحت
ناف و طلای آن جهت اسهال و خائیدن آن جهت قلاع دهان و ضماد پختۀ آن با آب غوره به حدی
که بقوام عسل رسد جهت دندان کرم خورده و ریزانیدن آن و مضمضه به آب طبیخ آن جهت درد
دندان کرم خورده و آشامیدن مطبوخ آن در شراب جهت نقرس و مفاصل و حقنه به آب مطبوخ آن
جهت قروح باطنی و مقعده و رحم و عصارۀ آن بافعال مذکوره مانند برک آنست و حمول آن جهت
قطع سیلان رحم و نزف الدم آن و ضماد خام آن جهت برآمدکی حدقه و قطع ریختن مواد بچشم
و تاکل پلک آن نافع و داخل شیافات کل اجفان می نمایند و چون مغز دانۀ آن را با پیه
و آرد بیامیزند و بر برص ناخن کذارند زائل سازد و بیخ درخت آن را چون با قدری برک آن
بجوشانند و بدان مضمضه نمایند جهت تسکین درد سر و نطول آن جهت زکام و تحلیل رطوبات
و بخار آن جهت اخراج رطوبات دماغی از بینی بغایت مؤثر و تعلیق بیخ آن بالخاصیت جهت
سم عقرب مجرب و چون شاخهای باریک و برک تازۀ آن را در کوزۀ کنند و در کورۀ کوزه کری
کذارند تا بسوزد پس از کوزه برآورده شراب بران بپاشند و بار دیکر بسوزانند اما نه بآن
حد که رماد کردد بلکه احراق کمی یابد کویند در جمیع افعال قویتر از توتیا است و رماد
بری آن با سرکه جهت عرق النسا بر بالای عرقوب از جانب وحشی بقدر چهار انکشت جهت قرحه
نمودن موضع آن و رفع آن علت از مجربات کفته اند و ضماد مدقوق برک شاخ اقسام زیتون را
نیز درین امر مجرب دانسته اند و رطوبتی که از شاخ تازۀ آنکه در حین سوختن برمیآید جهت
جرب و سبوسۀ سر و قروح آن و نطول طبیخ همه اجزای آن جهت صداع و شقیقه و دوار و پاشیدن
آن در خانها جهت کریزانیدن هوام و نکاهداشتن عصای چوب آن جهت قبول عامه و قضای حوائج
و برکت مؤثر و ضماد و رماد آن با عسل و آب ثمر آن جهت داء الثعلب و داء الحیه و سعفه
و جوششها نافع و مضمضه به آب و نمکی که زیتون در ان خیسانیده باشند جهت استحکام دندان
و لثه مفید و صمغ آن در صورت شبیه بسقمونیا و مائل بسرخی است
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
در تقویت ذهن قویتر از کندر و جهت سعال مزمن و اخراج بلغم و رفع
رطوبات جراحات و با مرهمها جهت رویانیدن کوشت مؤثر و صمغ بری آن قویتر و مدر بول و
حیض و حمول آن جهت جرب متقرح رحم و سنون آن جهت تسکین درد دندان کرم خورده مفید و عصارۀ
برک زیتون که برک آن را بکوبند و بران شراب و یا آب بپاشند و بفشارند و بکذارند تا
منعقد و خشک کردد جهت سیلان رطوبات و نشف آنها بهتر از سائر ادویه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
زیتون . [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت . (منتهی
الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست . (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن . درختی
همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوه ٔ آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار
فراوان است . (ناظم الاطباء). درختی است جلیل القدرو بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام
کند و میوه ٔ آن هم زیتون نام دارد. واحد آن
زیتونة. (از اقرب الموارد). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر وبرگش آبدارتر
و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه
های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله
و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت
بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده
ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران
مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است برخلاف بعض دیگر گیاه
شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند
و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. (یادداشت
بخط مرحوم دهخدا). درختی است ۞ که سردسته ٔ تیره ٔ زیتونیان ۞ است . ارتفاعش معمولاً بین 7
تا 8 متر و حداکثر تا 15متر می رسد. محیط تنه اش از 3 تا 4 متر بالغ می شود. تنه اش
ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان ، صاف و رنگی مایل به سبز دارد.
چوبش سخت و بامقاومت و زردرنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص می باشد. برگهایش دائمی و
متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در
سطح فوقانی سبزرنگ است . گلهایش در اردیبهشت ظاهر میشود و آنهاسفیدرنگ و مجتمع، بصورت
خوشه در کنار برگها جای دارند. (فرهنگ فارسی معین ). انواع تیره ٔ زیتونیان دارای تخمدان آزاد دوخانه
و شماره ٔ پرچمهای آن با شماره ٔ گلبرگها متفاوت است . میوه ٔ آنها دارای یک هسته یا بشکل دانه
ٔ بالدار است ، برگهای آنها متقابل
و ساده . نوع های آن ، زیتون با گلهای سفید چهارقسمتی و میوه ٔ آن چهارقسمتی و میوه ٔ آلویی با هسته ٔ سخت که برون بر آن مواد روغنی
بسیار دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ). درخت پیوسته سبز ناحیه ٔ مدیترانه که از دوران قبل از
تاریخ برای استفاده از میوه ٔ آن در نقاط معتدل کاشته شده ...ساقه و برگ زیتون از مدتی
پیش از دوره ٔ مسیح نشانه ٔصلح ۞ بوده است . (دایرة المعارف فارسی
) : نخرج منه حباً متراکباً... و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان ... (قرآن
99/6).و هو الذی اَنْشَاءَ جنات ... و الزیتون و الرمان ...(قرآن 141/6). ینبت لکم
به الزرع و الزیتون و النخیل ... (قرآن 11/16). و التین و الزیتون . (قرآن 1/95).
اگر گل کارد ۞ اوصدبرگ ابا زیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و
خار است .
خسروی .
ز زیتون و انگور و هر میوه دار ۞
که در مهرگان شاخ بودی ببار.
فردوسی .
دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فرشته زیتون .
ناصرخسرو.
دریا نه آب گر به مثل آب است
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است .
ناصرخسرو.
درخت زیتون ، از هر شش درخت خراج یک درم
. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 93). || میوه ٔ زیتون بن که از آن روغن می گیرند
موسوم به زیت . (ناظم الاطباء). میوه ٔ درخت زیتون . (از اقرب الموارد). ج ، زواتین . (دزی ج
1 ص 617). رسیده ٔ او گرم به اعتدال و باقبض و نارس
او سرد و به غایت خشک و سیاه او گرم و خشک و سریعالاستحاله به سودا و صفرا و مرخی معده
و مغثی و بهترین او سبز رسیده است که در آب نمک پرورده باشند و با طعام خورده شود نه
قبل و نه بعد آن . در این وقت مقوی معده و مشهی و حابس طبع و مورث بیخوابی و لاغری
و مصلحش مغز گردکان و بادام و سرکه و... و صمغ او در صورت شبیه به سقمونیا و مایل به
سرخی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل
.
فرخی .
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چراک است و مقیل و مومبار.
بسحاق اطعمه .
رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 229 و اختیارات
بدیعی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه و جغرافیای اقتصادی کیهان
ص 108 شود.
- روغن زیتون ؛ روغنی است که از میوه ٔ درخت زیتون استخراج کنند. زیت
. (فرهنگ فارسی معین ). روغن زیتون بری قائم مقام روغن گل سرخ ... و جمعی مطلق روغن
زیتون را در افعال مذکور ۞ نافع می دانند و مخصوص نوعی دون نوعی ندانسته و هرچند کهنه
تر شود قویتر شود. و آنچه از هفت سال بگذرد بهتر از روغن بلسان دانسته اند و بعضی قائلند
که تا چهار هزار سال می ماند... و چون روغن زیتون را با مثل او آب بجوشانند تا آب بسوزد
و تجدید آب بدستور اول نمایند تا شصت بار و بعد از آن آب سوخته شود چندان بجوشانند
که به نصف رسد بمراتب شتی بهتر از روغن بلسان و در او اسرار عجیبه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
|| دانه ٔ مورد ۞. (دزی ج 1 ص 617). || عبارتست
از نفسی مستعد برای اشتغال یافتن به نور قدس از ناحیه ٔ قوت فکر.(از تعریفات جرجانی
) (از دستورالعلماء). رجوع به زیت شود.
//////////////
زیتون
آنچه رسیده بود در حرارت معتدل گویند گرم
بود و آنچه نارسیده بود بغایت سرد و قابض بود و زیتون سبز بهترین آن بود که تر بود
طبیعت آن سرد و خشک بود و زیتون سیاه غذا زیادتر دهد از انواع زیتون و طبیعت وی گرم
و خشک بود و زودتر از سبز هضم شود و چون با استخوان بخور کنند جهت ربو و مرضهای شش
نافع بود لیکن خوردن وی بیخوابی آورد و صداع و خلطی سوداوی از وی تولد شود و اولی آن
بود که در میانه غذا خورند با سرکه که کسر بعضی شر وی میکند و مقوی معده بود و اشتهای
طعام بیاورد و مجامعت را زیادت کند و قوت کمر بدهد و زیتون کوهی گرم و خشک بود و آن
را اعتم خوانند و زیتون الماء آنچه نارسیده بود سرد بود و قابض و آنچه رسیده بود معتدل
بود در حرارت و اشتها بدهد و معده را نافع بود خاصه چون با سرکه بود و چون سحق کرده
ضماد کنند بر ریشهای چرکن پاک کند و سوختگی آتش را نافع بود و زیتون سبز طبیعت ببندد
و معده را دباغت کند و قوت غذا بدهد خاصه نمکسود آن و اما دیر هضم شود و غذا بد دهد
چون در سرکه نهند زود هضم شود و شکم بیشتر ببندد و اسحق گوید چون پنج درم از آب وی
بیاشامند نافع بود مره صفرا را و گویند مضر است به شش و اصلاح آن بعسل کنند و عصاره
وی چون زن بخود برگیرد سیلان رحم و خون بازدارد البته و مغز استخوان وی چون با پیه
بیامیزند و بر برص ناخن نهند زایل کند و نمک آبی که زیتون در وی نهاده باشند چون مضمضه
کنند بن دندان و دندانی که متحرک باشد محکم کند و آنچه تازه بود و بلون یاقوت بود معده
را نیکو بود و آنچه رسیده و سیاه بود معده را بد بود و زود تباه شود و آنچه در نمک
نهند لطیفتر از آن باشد که در آب نهند و ابن مؤلف گوید هیچ درخت از زیتون درازعمرتر
نیست و گویند درختهای زیتون که در فلسطین بود کشته یونانیان بود حال آنکه یونان پیش
از روم بوده و اکنون هزار سال باشد و زیاده عمر درختهای آن
فرانسه و انگلیسیOLIVE لاتینOLEA EUROPEA
اختیارات بدیعی، ص: 213
////////////
زیتون*
43. در Yu
yan tsa tsu1 درباره گیاهی بیگانه چنین
آمده است: ’’زیستگاه درخت ts‛i-t‛un (*dzi-tun، *zi-tun) در سرزمین پوـ سه (ایران) و نیز در سرزمین فوـ لین (سوریه) واقع است. در زبان فوـ لینی آن را ts‛i-t‛i 2 (zi-ti و *dzi) مینامند.
بلندای این درخت به هفت تا ده
متر میرسد. پوست درخت سبز و گلهــــــــــــــــــایش سفیدرنگ و
شبیــــــــــــــــــــه به بهار دارابی
( yu، Citrus grandis) و بس خوشبوست. میــــــــــــوه اش که به می ماند yan-t‛ao (Averrhoa carambola)* در ماه پنجم
سال میرسد. مردم سرزمینهای باختری افشره روغنی آن را برای سرخ كردن كلوچه و میوه به كار میبرند، همچنان که در چین دانههای
كنجد (kü-šen )3 بکار است."
هیرت4 درست دریافته است كه ts‛i-t‛un آوانگاشت همان
زیتون، zeitun فارسی است، كه البته باید افزود این صورت از
فارسیمیانه است، و ts‛i-t‛i در زبان فوـ لینی آوانگاشت زیتا، zaitā آرامی (zayiθ
عبری) است. مراد همان درخت زیتون (Olea Europoea)5
است. وام واژه فارسی از زبانی سامی است
و آوایش
سامی رایج این نام *zeitu (zeitun عربی ) است. جالب آنكه صورت فوـ لینی این واژه به zet‛i در زبان
گروزنیایی و آسی، jēt و dzēt (’’روغن
زیتون‘‘)، zeit
(’’زیتون‘‘) ارمنی، و zait
عربی6 نزدیكتر است تا به واژه آرامی. درخت زیتون كه در نوشته های پهلوی آمده (ص 193) در ایران و بلوچستان
خودروست. اما ایرانیان (و نیز ارمنیان) به
احتمال زیاد گونه بستانی آن را از سامیان گرفتند. زیتون بن از دیرباز در میانرودان شناخته بود:
اجسام گلی به شكل دانه زیتون از دوران اوروكاگینا (urukagina)، یكی از حكمرانان لاگاش (Lagash) پیش
از حكمرانان سارگنی (Sargonic) هنوز موجود است. 7
شلیمر1 میگوید مردم منجیل، بین
رشت و قزوین در ایران، Olea europaea را فراوان كشت میكنند
که بسیارخوب است هرچند با روغنی بسیار بد و ناخوردنی[!]. اشپیگل پراكندگی
جغرافیایی درخت زیتون در ایران را به خوبی نشان داده است. 2
فرهنگنویسان فغفور كی ینـ لون (K‛ien-lun) (95ـ1736)
واژه ts‛i-t‛un را جاودانه كردهاند. این واژه در فرهنگ
چهارزبانه، در بخش ’’میوه بیگانه ‘‘ آمده است. 3 در یكی از فرهنگها، صورتهای تبتّی و مغولی به ترتیب به این
شـــكل آوانگاری شدهاند: č‛i-tun
siu (آوانگاری tse ) و čitun
jimin ؛ اما شگفت اینکه
در زبان مانچویی واژه ulusun را
برای زیتون مییابیم كه گاربلنتس (H.
C. v. d. Gabelentz) و زاخارف (Sakharov)
به درستی توضیح دادهاند. در فرهنگ
مانچوییـچینی Ts‛in wen
pu hui ، كه به سال 1771 منتشر شد، ulusun به زبان چینی
چنین تعریف شده: ’’ts‛i-t‛un
میوهای بیگانه است كه از سرزمین پوـ سه (ایران) خیزد. پوست درخت سبز و گلهای آن سفید و خوشبو است. میوه اش در ماه پنجم سال میرسد و از آن روغنی
گیرند درخور سرخ كردن كلوچه." این تعریف آشــــــــــــــــــكارا بر پایه
متنی است كه در Yu yan tsa tsu
آمده. گویا واژه مانچویی ulusun (-sun پایانهای در
زبان مانچویی است) ساختی من درآوردی دارد بر مبنای oleum لاتین (بر
گرفته از elaion
یونانی) كه احتمالاً بدست مبلغان یسوعی منتقل شده است.
ژاپنیها زیتون را نمیشناختند؛ در گیاهشناسی
امروزی ژاپن آن را oreifu مینامند كه بازآفرینی همان ’’olive‘‘ زبان انگلیسی
است.1
گیاهشناسان ژاپنی بدون آگاهی از معنای ts‛i-tun نویسههای این واژه را (كه آن را ego-no-ki گویند ) برای نامیدن Styrax japonica بکار برده اند.2
آنچه زیتون چینی نامیده میشود، kan-lan ، هیچ نسبتی با زیتون راستین منطقه باخترآسیا و
مدیترانه ندارد، هر چند به ظاهر بســیار بدان ماند. 3 kan-lan نام Canarium album و C. pimela ازتیره Burseraceae ]بورسراسه[ است،
حال آن كه زیتون جزو تیره Oleaceae ]زیتونیان[
است. 1 ما چی (Ma Či) در گیاهنامه خود، K‛ai pao pen ts‛ao (كه در فاصله 968- 976 میلادی نوشته) پس از باز نمود kan-lan ، میگوید: ’’ نوع دیگری نیز هست كه آن را Po-se kan-lan (kan-lan ایرانی)
میشناسند و در یون ـ چو (Yun čou) میروید2 و در شكل و رنگ به kan-lan ماند ، جز
اینکه مغز هسته آن دو پاره است و با مادهای چون عسل که در آب خیساننند و
خورند." در Šan se čou či3 این گیاه از فرآورده های
شان ـ سه چو (Šan -se čou) در كوان ـ سی شمرده شده است. ممكن است وسوسه شویم برابر نظر محتاطانه استوارت4 این درخت را زیتون حقیقی
بدانیم، اما تا گیاهشناسان اثبات نكنند درخت زیتون براستی در كوان ـ سی میروید به پذیرشش تن
نمی دهم. ناگفته نماند كه دلایلی قوی علیه
این گمان هست . اولاً Po-se
kan-lan درختی است خودرو: کوچکترین سخنی مورد كشت آن یا اینكه آن را از
ایران وارد چین كرده باشند در میان نیست. اگر این درخت را از ایران آورده بودند،
بی چون و چرا آن را به صورت بستانی مییافتیم؛ و اگر این گیاه از ایران وارد چین
شده، چرا باید كشت آن به چند منطقه انگشتشمار
در كوان ـ سی محدود شود؟
لیشی ـ چن در این مورچیزی نمی گوید؛ جز اینکه fan lan ، گونهای دیگر از Canarium است كه در كوان ـ سی (بدون ذكر ناحیه) یافت میشود،
نوعی از انواع Po-se Kan-lan است و همین
نکته به روشنی نشان می دهد آن را گیاهی خودرو میداند. نویسندگان تانگ درباره ورود
زیتون به چین خاموشند؛ با این همه، از باز نمود آن در كتاب Yu yan tsa tsu میتوان دریافت
این میوه در دوره تانگ از ایران به چین رفته است. شاید دادن نام Po-se kan-lan بخاطر شباهتش به میوه زیتون بوده است؛ به هر روی از این مسئله
چیزی نمی دانیم. یك مورد خاص در منابع هست كه نشان میدهد مراد از پوـ سه ی ما چی (Ma či) پوـ سه مالایا است (ص )؛ ممكن است در اینجا
نیز اشاره به همان باشد، اما در مورد این ارتباط نیز چیزی نمیدانیم.
ژولین1 تصریح میكند نویسنده
چینی كه وی اطلاعات خود را از او گرفته، درخت زیتون و میوه آن را باز نموده،
اما در ادامه میگوید كه کاربرد آن بس اندک است. نام چینی درخت
نیامده است. در پایان باید این نكته را هم افزود كه ابنبطوطه كه در سده چهاردهم
م. میزیست وجود زیتون در چین را قاطعانه رد
میكند. 2 پر پیداست که این
نویسنده عرب مرجع درستی در امور مربوط به چین نبوده بسیاری از اطلاعت وی در باره
چین یكسره بی ارزش است. بسا که به گفته
فران (G. Ferrand)
حتی پایش به خاك چین نرسیده باشد؛ با این همه ممكن است در این مورد خاص حق با او
باشد. اسقف اعظم سلطانیه نیز در سال 1330
نوشته است: ’’هیچ رقم زیتون روغنی در آن سرزمین نمیروید."3
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
////////////
زیتون (به انگلیسی: Olive) و با (نام علمی: Olea europaea) شامل تقریباً ۲۰ گونه
درختان کوچک از خانواده زیتونیان بوده و در جهان کهن از حوزه دریای مدیترانه، شمال
آفریقا، جنوب شرقی آسیا، شمال تا جنوب چین، اسکاتلند و شرق استرالیا پراکندگی گستردهای
داشتهاند. آنها همیشه سبز بوده و دارای برگهایی کوچک و یکپارچه هستند که روبروی
هم قرار گرفتهاند. میوه این گیاه یک(کذا!) شفت است.
پارسی ویکی
/////////////////
به عربی زیتون:
الزيتون نوع نبات شجري يتبع الفصيلة الزيتونية
وهو من النباتات الزيتية دائمة الخضرة.
شجرة الزيتون من الأشجار المعمرة وتعتبر
ثروة لما لها من فوائد اقتصادية وبيئية. ثمرتها ذات فوائد كثيرة فهي غذاء كامل ويستخرج
منها زيت الزيتون ذو الفوائد الصحية والغذائية والتجميلية، ورد ذكره في الكثير من المراجع
وبنيت حوله الكثير من الدراسات، له قدسية خاصة في جميع الديانات السماوية.
محتويات [أظهر]
التسمية في اللغة[عدل]
هي شجرة من فصيلة الزيتونيات، لها جذع
صلب، به عقد، أوراقها خضراء شاحبة، تعطي ثمراً زيتياً، تختلف ألوانه حسب نضجه وفترات
قطفه من أخضر وأصفر إلى أحمر بنفسجي[1].
وفي تأويل كلمة زيتون إلى مصدرها في اللغة
فتصبح زاتَ[2]
أصل شجرة الزيتون[عدل]
التاريخ القديم[عدل]
لا يعلم أصل شجرة الزيتون ولا مصدرها الأول
بدقة. فلقد تم العثور في أفريقيا متحجرات أوراق الزيتون تنتسب إلى العصر الحجري القديم
(35.000 قبل الميلاد).
ويعتقد بأن تاريخ هذه الشجرة يعود إلى
ما بين 5000 و 6000 سنة[3] ومنشأها سوريا وفلسطين وجزيرة كريت[4] وقد بينت بعض الدراسات
الأثرية والجيولوجية المبنية على ترسب حبوب الطلع أيضاً التي تمت في منطقة إيبلا الوقعة
قرب مدينة حلب في سوريا أن أشجار الزيتون كانت موجودة في تلك المنطقة منذ أكثر من
6000 سنة، كما دلت الحفريات والألواح الحجرية على أقدم علاقة تجارية بين إيبلا وإيطاليا،
و كان دليل ذلك العثور في حفريات إيبلا على أكثر من جرة زيت إيطالية مصنوعة في ميناء
برنيديزي وعليها ختم يحمل كلمة (Brindisi)[5]..
أما في إسبانيا فأقدم ما عثر عليه كان
عمره 5.000 سنة، في قرية "كرسيل" في ألميريا، كما تم العثور على أوراق متحجرة
الجزيرة اليونانية البركانية سانتوريني (ثيرا) يعود تاريخها لحوالي 37،000 سنة. كما
تم العثور على بصمات يرقات ذبابة الزيتون البيضاء على الأوراق وهي نفس الحشرة التي
تكون عادة ملازمة لأوراق الزيتون، حيث تبين أن علاقات التعاون التطوري بين الزيتون
وهذه الحشرة لم تتغير منذ ذلك الوقت[6]، ويعود أقدم مرجع عرف عنه استثمار الزيتون تجارياً
في جزيرة كريت منذ حوالي 5000 سنة، حيث يعتقد بأنها قد تكون مصدر ثروة للحضارة المينوية[7].
وفي دراسة مستفيضة قام بها العالم دانييل
زوهاري، رجح بأن أصل الزيتون يعود إلى منطقة شرق البحر الأبيض المتوسط وخاصة المنطقة
الواقعة بين أضنة في تركيا وشمال غرب سوريا التي تعد الموطن الأول لشجرة الزيتون وسلسلة
الجبال الساحلية السورية وصولاً إلى منطقة جبال نابلس في فلسطين جنوبًا، بما يشمل كل
المنطقة الجبلية الواقعة بين هاتين النقطتين، انتقل الزيتون من بلاد الشام إلى المغرب
العربي ومنه إلى إسبانيا والبرتغال وجنوب فرنسا[8].
////////////
به آذری آوروپا زیتونو:
Avropa zeytunu (lat. Olea europaea) – zeytunkimilər fəsiləsinin zeytun
ağacı cinsinə aid həmişəyaşıl subtropik ağac bitkisi növü.
///////////
به باسای اندونزی و جاوی:
Zaitun (Olea europaea) adalah pohon kecil tahunan dan hijau
abadi, yang buah mudanya dapat dimakan mentah
ataupun sesudah diawetkan sebagai penyegar. Buahnya yang tua diperas dan minyaknya diekstrak menjadi minyak
zaitun yang dapat
dipergunakan untuk berbagai macam keperluan. Zaitun adalah anggota suku Oleaceae.
/////////
به عبری زَیت، شِمِن زَیت، بیت زَیت:
זַיִת אֵירוֹפִּי (שם מדעי: Olea europaea)
הוא עץ ירוק-עד במשפחת הזיתיים הגדל בר בארצות הים התיכון. העץ מגודל במטעים ובעל חשיבות כלכלית רבה לאזור זה, בשל פריו, המשמש למאכל ולייצור שמן הזית.
מקורו של עץ הזית הוא במזרח התיכון, בארץ ישראל ודרום סוריה, שם הוא תורבת לפני כ-6,000 שנים.[1] כיום עץ הזית נפוץ במיוחד במטעים ביוון, איטליה וספרד, שנחשבות ליצרניות שמן הזית הגדולות בעולם. עץ הזית הוא אחד משבעת המינים שנשתבחה בהם ארץ ישראל.
פרי הזית משמש למאכל כשהוא כבוש, וכמו כן מופק ממנו שמן זית. לזית ובעיקר לשמן הזית מיוחסות מעלות תזונתיות ורפואיות. קטיף הזיתים נקרא מסיק. ברפואת הצמחים מיוחסת לעלי הזית תכונה המסייעת להורדת לחץ דם.
//////////
به سواحلی مزیتونی:
Mzeituni au mzaituni (jina
la kidayansi kwa Kilatini Olea europaea, yaani "mzeituni wa
Ulaya", au Olea sylvestris, yaani "mzeituni wa
msitu") ni mti mfupi
wa familia ya Oleaceae unaopatikana
hasa kandokando ya Bahari ya Kati, lakini pia sehemu nyingine za
Afrika na Asia.[1]
Inaonekana asili yake ni Uajemi na Mesopotamia miaka 6,000-7,000 iliyopita.
Kutoka huko ulienezwa sehemu nyingine.
Matunda yake ni muhimu hasa kwa utengenezaji
wa mafuta (90%), ingawa yanaliwa pia bila
kushindiliwa (10%).
Mbali ya faida hiyo, toka zamani tawi la mti huo
linatazamwa kama ishara ya wingi, utukufu na amani. Kwa sababu hiyo lilitolewa kwa miungu na kwa washindi.
//////////
به کردی زیتون:
Zeytûn mêweya dara zeytûn (Olea europea)
e û li gelek welatên hawirdorê Deryaya
Spî tê çandin. Ji
demên gelek kevn û bi vir de mirov zeytûnan diguvêşe û zeytê jê
çêdike. Li gorî lêkolînên li ser DNA'ya zeytûnan, warê herî kevin ê çandina
wê Kurdistana îro ye [1][2][3][4][5].
///////////
به ازبکی زیتون:
Zaytun (Olea) — zaytundoshlar oilasiga mansub oʻsimlik turkumi. 600 ga
yaqin turi maʼlum. Fakat bir turi — Yevropa zaytuni (O. europaea, 3. daraxti)
xoʻjalik ahamiyatiga ega. Yevropa, Osiyo, Amerika, Afrikada ekiladi. 3.
yetishtiradigan asosiy mamlakatlar Yaqin Sharq va Oʻrta dengiz mamlakatlari —
Ispaniya (2 mln. ga dan ortiq), Italiya (1,5 mln. ga), Gretsiya (500 ming ga)
va Portugaliyadir. Ozarbayjon, Gruziya, Qrim, Turkmaniston, Rossiyaning
Krasnodar oʻlkasida ham zaytunzorlar bor. Ekiladigan 3. daraxti bal. (4—12 m),
shoxshabbasi tarvaqaylagan. Barglari mayda, uchli yoki toʻmtoq, toʻq yashil,
yaltiroq, poyada qaramaqarshi joylashgan. Gullari ikki jinsli, oqish, shingil
yoki roʻvaksimon, 3—5 mm, xushboʻy hidli. Mevasi — rezavor, danakli, tuyey
qora, toʻq binafsha. Mevasi etida 80% gacha, magʻzida 30% gacha moy, oksil,
vitamin S va karotin bor. Kurgʻoqchilikka chidamli, 13—18° sovuqqa bardosh
beradi. 300—400 (1000 gacha) yil yashaydi. Har tupidan 20—40 kg hosil olinadi.
Unumdor, qumoq va kumloq, ohakli tuproqlarda yaxshi oʻsadi. Danagidan
yetishtirilgan koʻchati 10— 12y., qalamchasidan 4—5y. hosilga kiradi. 3.
danagi, ildiz bachkisi, qalamchasidan koʻpaytiriladi, asosan payvand qilingan
2—3 yillik koʻchati 10x10 m, 10x8 m (buta shaklida oʻstirilganda 6x6 m) qilib
bahorda ekiladi. Agrotexnikasi boshqa subtropik meva daraxtlarnikiga oʻxshash.
///////////
به پنجابی زیتون:
زیتون اک نکے ناپ دے رکھ تے اوہدے فروٹ دا ناں اے۔ زیتون ٹبر دا ایہ رکھ افریقہ، رومی سمندر دے دوالے دے دیساں پرتگال توں لے کے شام تک، جزیریورگا عرب توں دکھنی ایشیاء تے چین تک ایہ ملدا اے۔ ایہ کیلیفورنیا وچ وی اگایا جاندا
اے۔
ایہدا فروٹ تے ایہدا تیل صدیاں توں رومی سمندر دے دوالے دے دیساں وچ ورتن وچ نیں۔
//////////
به پشتو:
د ښون علمی نوم Olea europaea دی. کوچنۍ ونه لری د شرقی مدیرترانی په
منطقه کی ډیر پیدا کیږی. چی پدی برخه کی جنوب شرقی
اروپا ، غربی آسیا ، او شمال افریقا شامل دی. علاوه د په شامل عراق ، شمال ایران
،او د کسپین د بحر په جنوبی پایلو کی هم پیدا کیږی.
زيتون عربي کلمه ده چې په پښتو کې ورته ښون وائي ښون په معني زښوي او يا سيم څخه عبارت دي انگليسي نوم ئي Olive دي . د ښون د میوی څخه په مستقیمه توگه استفاده کمه
ده مگر د هغه د تیلو څخه په ډیره کچه سره استفاده کیږی.
////////////
به تاتاری:
Зәйтүн, Аурупа зәйтүне (O.europaea) — зәйтүнчәләр (Oleaceae)
гаиләлегенең, зәйтүн (Olea) ыругы вәкиле. 3—4, кайвакыт 12 м га кадәр җитеп
үскән агач. Ул үзенең озак яшәве белән башкалардан аерылып тора. Яфраклары
каршыдаш урнашкан, гади, тар ланцетсыман. Чәчәкләре вак, куентыктагы
себеркәчләрдә урнаша. Җимешләре — каты төшле җимеш. Аның мезокарпиенда 25—40%
(кайчак 75% ка кадәр) май туплана. Азык итеп һәм медицинада кулланыла торган
прованс мае дип йөртелә торган иң яхшы сыйфатлы зәйтүн мае җимешләрне салкын
пресслау нәтиҗәсендә алына. Җылытып кабат кысып чыгару юлы белән техник һәм
янучан «агач маен» алалар. Зәйтүн җимешләре кеше туклануында тозланган һәм
маринадланган хәлдә кулланыла.
//////////
به تاجیکی:
Зайтун
Мавод аз Википедиа
— донишномаи озод
//////////////
به ترکی استانبولی زیتون:
Zeytin (Olea europaea), zeytingiller (Oleaceae) familyasından meyvesi
yenen Akdeniz iklimine özgü bir ağaç türü.
//////////
به اردو زیتون:
زیتون، ایک چھوٹے درخت کے خاندان سے تعلق رکھنے والا نوع ہے، جو بحیرہ روم کے مضافاتی علاقوں میں آبائی طور پر پایا جاتا ہے۔ ان علاقوں میں یورپ کے جنوب مشرقی، مغربی افریقا اور
شمالی افریقہ کے ساحلی علاقے شامل ہیں۔ اس کے علاوہ یہ نوع شمالی ایران اور بحیرہ قزوین کے جنوبی علاقوں میں بھی پایا گیا ہے۔
زیتون کا پھل، بحیرہ روم کے خطے میں اہم زرعی جنس کے طور پر شمار کیا جاتا ہے اور اس سے زیتون کا تیل کشید کیا جاتا ہے۔ زیتون کا پھل اور درخت کا عمومی نام ہی اس کے عالم نباتات میں خاندان کا نام بھی ہے۔ عالم نباتات کے اس خاندان میں زیتون کے علاوہ گل یاس، یاسمین، گُل آرائش، اور
برگ راکھ شامل ہیں۔
///////////
به اویغوری زیتون:
Zeytun
Zeytun
salat (liangsay)ge zeytun yegi koysa bek ohxaydu
زەيتۇن چىقىدىغان دۆلەتلەر:
////////////
Olive
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is about the tree and the fruit. For other uses, see Olive (disambiguation). For olive oil, see Olive oil.
"Olive grove" and "Olive tree" redirect here. For other
uses, see Olive grove (disambiguation) and Olive tree (disambiguation).
↓
|
||||
Kingdom:
|
||||
(unranked):
|
||||
(unranked):
|
||||
(unranked):
|
||||
Order:
|
||||
Family:
|
||||
Genus:
|
||||
Species:
|
O. europaea
|
|||
Distribution map
|
||||
This article contains special characters. Without proper rendering support, you may see question marks,
boxes, or other symbols.
|
||||
The olive, known by the
botanical name Olea europaea, meaning "european
olive", is a species of small tree in the family Oleaceae, found in the Mediterranean Basin from Portugal to the Levant, the Arabian Peninsula, and
southern Asia as far east as China, as well as the Canary Islands, Mauritius and Réunion. The species is cultivated in many places and considered naturalized in
all the countries of the Mediterranean coast, as well as in Argentina, Saudi
Arabia, Java, Norfolk
Island, California and Bermuda.[1][2]
Olea europeana sylvestris[3] is a subspecies that corresponds to a smaller tree bearing noticeably
smaller fruits.
The olive's fruit, also called the olive,
is of major agricultural importance in the Mediterranean region as the source
of olive
oil; it is one of the three core ingredients
in Mediterranean cuisine. The tree and
its fruit give their name to the plant family, which also includes species such
as lilacs, jasmine, Forsythia and the true ash trees (Fraxinus). The word derives from Latin ŏlīva ("olive fruit", "olive tree";
"olive oil" is ŏlĕum)[4] a borrowing from the Greek ἐλαία (elaía, "olive fruit", "olive
tree") and ἔλαιον (élaion, "olive oil")[5] in the archaic form *ἐλαίϝα.[6] The oldest attested forms of the Greek words are the Mycenaean 𐀁𐀨𐀷, e-ra-wa, and 𐀁𐀨𐀺, e-ra-wo or 𐀁𐁉𐀺, e-rai-wo, written in the Linear B syllabic script.[7][8] The word "oil" in multiple languages ultimately derives
from the name of this tree and its fruit.
…
It seems certain that the olive tree as we know it today
had its origin approximately 6,000 to 7,000 years ago in the region
corresponding to ancient Persia and Mesopotamia.[15] The olive
plant later spread from these areas to the Levant.[16]
The edible olive seems to have coexisted with humans for
about 5,000 to 6,000 years, going back to the early Bronze Age (3150 to 1200
BC). Its origin can be traced to the Levant based on written tablets, olive
pits, and wood fragments found in ancient tombs.[17] At least one
cookbook writer writes that the most ancient evidence of olive cultivation is
found in Syria, Israel, and Crete.[18]
The immediate ancestry of the cultivated olive is unknown.
It is assumed[by whom?] that Olea
europaea may have arisen from O. chrysophylla in
northern tropical Africa and that it was introduced into the countries of
the Mediterranean Basin via Egypt and
then Crete or the Levant, Tunisia and Asia Minor.[citation needed] Fossil Olea pollen has
been found in Macedonia, and other places around the Mediterranean, indicating
that this genus is an original element of the Mediterranean flora. Fossilized
leaves of Olea were found in the palaeosols of the
volcanic Greek island of Santorini (Thera) and were dated
about 37,000 BP. Imprints of larvae of olive whitefly Aleurolobus
(Aleurodes) olivinus were found on the leaves. The same insect is
commonly found today on olive leaves, showing that the plant-animal
co-evolutionary relations have not changed since that time.[19] Other leaves
found on the same island are dated back to 60,000 BP, making them the oldest
known olives from the Mediterranean.[20]
As far back as 3000 BC, olives were grown commercially
in Crete; they may have
been the source of the wealth of the Minoan civilization.[21]
* زیتون [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت . (منتهی الارب ).
نام درختی که
روغن وی مــــعمول اطباست . (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن . درختی همیشه سبز و از
محصولات گرمسیری و میوه ٔ آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان
است (ناظم الاطباء). درختی است جلیل القدرو
بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام کند و میوه ٔ آن هم زیتون نام
دارد. واحد آن زیتونه. (از اقرب الموارد). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر
وبرگش آبدارتر و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می
باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است. برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. لغت نامه دهخدا.
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است. برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. لغت نامه دهخدا.
1. Ch. 18, p. 11.
**
كارامبولا از درختان هند كه كشت آن در منطقه استوا بسیار رایج است. میوه اش که با همین نام به رنگ سبز تا زرد
دیده میشود و اندكی ترش است در ساخت خوراکهای چینی بسیار بکار رود. م.
2. سفرنگی
خوانش این نویسه توسط fan ts‛ie را شمرده است.
3. نک.
ص کتاب پیش رو .
4. Journal Am. Or. Soc, Vol.
XXX, 1910, p. 19.
5. برای
نمونه، نک: مقاله مصور ’’olivier‘‘ در:
Dujardin-Beaumetz and Egasse, Plantes médicinales
indigènes et exotiques (p. 492, Paris, 1889),
كه مرجعی
است بسیار سودمند و شایان توصیه، بویژه تصاویر ترسیمی آن بسیار ارزشمندند. نیز،
رك:
S. Krauss, Talmudische
Archäologie Vol. II, p. 214; S. Frankel, Die-aramäischen Fremdwörter im
Arabischen, p. 147
6. W. Miller, Sprache
der Osseten, p. 10; Hübschmann, Arm. Gram., p. 309.
7. Hancock,
Mesopotamian Archaeology, p. 13.
مقالهای كه
انگلر (A. Engler) در كتاب هن (Kulturpflanzen, p. 118) درباره زیتون نوشته درست به اندازه تصوراتش درباره
←
گردو شگفت آور است. در رسوبات دوره پلیوسن در نزدیكی مونگاردینو در شمالباختری بولونیا برگهای زیتون یافت شده، و از نظر انگلر
همین برای ’’اثبات‘‘ بومی بودن این درخت در ایتالیا كفایت كرده است. اگر هم چنین
چیزی یافت شده باشد، فقط اثبات میكند كه نوعی زیتون خودرو زمانی در دوره پلیوسن در ایتالیا وجود داشته
است كه قطعاً نافی این نظر و واقعیت مسلّمِ تاریخی نیست كه زیتون بستانی در دوران تاریخی از یونان وارد ایتالیا شده
است. سخنان پلینی (xv,i) در این
مورد به مراتب وزینتر از هر افاضاتی است كه ادعای دیرینشناسی دارد و دوره پلیون
هیچ ربطی به دوره تاریخی تاریخ بشر ندارد. گفته زیر به راستی مشتی است نمونه خروار از موضع
غیر نقادانه انگلر و ناتوانی او از تفكر تاریخی: ’’از آنجا كه میوه درخت زیتون را
پرندگان پراكنده میكنند و در بسیاری از نقاط در سرتاسر منطقه مدیترانه شرایط
برای رشد درخت آماده بود، كاملاً طبیعی است كه درخت در محلهایی كه مناسب رشد آن
بوده ریشه بدواند تا مدتها بعد ملل متمدن شرق آن را به یكی از مهمترین گیاهان مفید
تبدیل كنند.‘‘ اگر پرندگان تنها عامل انتشار زیتون بودند، چرا آن را به هند، جزایر
مالایا و چین نبردند كه میدانیم هرگز درخت زیتون در آنها نروییده است؟ چگونگی
پراکندگی درخت زیتون بروشنی تمام نشان میدهد كه دست مردم در كار بوده است و اینكه با یك منطقه جغرافیایی
مشخّص روبروییم كه حاصل تمدن بشر است ـ باختری
آسیا و منطقه مدیترانه. در انگلر از بینش و گستردگی اندیشه فردی چون
دوكاندول خبری نیست كه در كتابش، (p.280) Origin of Cultivated Plants
، چنین نوشته است:
’’وقتی میپرسیم فلان و بهمان درخت زیتونِ یك منطقه معین براستی خودرو
است، پرسش را درست طرح نكردهایم. در یك گونه جنگلی كه عمری چنین طولانی
دارد و وقتی در نتیجه تصادف قطع میشود جوانههایی از همان نوع بر آن میرویند،
دانستن خاستگاه تك درختانی كه دیده میكنیم غیرممكن است. ممكن است بذر آنها را
مردم یا پرندگان در زمانی بسیار دور
پراكنده باشند، زیرا درختان زیتونی یافت میشوند كه عمری بیش از هزار سال دارند.
نتیجه این نوع بذرافشانی نوعی بومی شدن است كه با توسعه منطقه رویش همراه است. بنابراین باید روشن شاخت زیستگاه این گونه در ادوار بسیار کهن پیش از
تاریخ كجا بوده و این سرزمین به واسطه
شیوههای گوناگونِ انتقال چگونه توسعه یافته است. از راه
مطالعه درختهای زیتون موجود نمیتوان به این پرسش پاسخ داد. باید روشن کنیم كشت زیتون در كدام كشورها آغاز
شد و چگونه گسترش یافت. دیرینگی كشت آن در
هر منطقه بیشتر باشد، احتمال اینكه این گونه از روزگار رخدادهای زمینشناختی، پیش از پیدایش مردم پیشاتاریخی به صورت خودرو وجود داشته باشد،
بیشتر خواهد بود.‘‘ در اینجا با اندیشوری هوشمند، نقاد و صاحب ذهنی فرهیخته و
تاریخی سروكار داریم كه برای دستیابی به حقیقت شرافتمندانه و صادقانه در تکاپوست و
در آنجا با فضلفروشی خشك دماغی كه تنها در قالبِ جنسها و گونهها می اندیشد و
علاقهای به یادگیری و درك تاریخ ندارد.
1. Schlimmer, Terminologie,
p. 406.
2. F. Spiegel, Eranische Altertumskunde, Vol. I, pp. 257-258.
3. Dictionary of Four Languages,
Appendix, Ch. 3, p. 10.
2. Ibid.,
No. 3051.
3. گمان می
رود خود درخت kan-lan هم
برخاسته ازخارج است و بسا که از هندوچین وارد جنوب چین شده باشد. دلایل من برای پیش گذاردن این دیدگاه چنین است.
1ـ به گفته لی شی ـ چن، هنوز بازنمودی درباره معنی kan-lan به دست داده نشده است و
معمولاً وقتی پای واژههای بیگانه در میان باشد چنین بازنمودی ارائه میشود. 2ـ
تلفظ باستانی این واژه *kam-lam یا *kam-ram بوده كه هنوز هم در واژه آنامی
kam-lań دیده میشود. این درخت در آنام
فراوان است و میوه اش چون زیتون خوراكی، و به همان شكل نگهداری میشود:
Perrot and Hurrier, Mat. méd. et pharmacopée
sino-annamites p. 141.
افزون بر
این، در زبان پاـیی (Pa-yi) كه از
زبانهای تایی است كه در یون ـ نان بدان سخن گویند، به واژهای، -k‛am (mak)، برمیخوریم كه در یك واژهنامه پاـیی
به چینی مان kan-lan چینی
برگردان شده است (جزء mak به معنی «میوه» است؛ نک F. W. K. Müller, T‛oung Pao, Vol. III, p. 27). ماسپرو
(Maspero) رابطه زبان آنامی را با
زبانهای T‛ai به خوبی
نشان داده است و من تصور میكنم كه *kam-lam چینی از آنامـتایی وام
گرفته شده است . دیگرنامهای
گیاهی از این دست در زبان چینی هست
كه امیدوارم بتوانم در آینده نزدیك به وانمائی آنها بپردازم. 2ـ از نام بردن این گیاه در در اسناد چینی خیلی
نمی گذرد. اولبار در Nan čou i wu či از سده سوم گیاهی از كوانـتون و فوـكیین شمرده
شده؛ در (Ch. c, p. 3b) Nan fan ts‛ao mu čwan نیز از آن سخن رفته است. در Kin lou tse از فغفور یوان از دودمان
لیانگ در سده ششم (نک ص )، درختی از جنوب از شمرده شده است. لیو سون
(Liu Sün) در كتاب خویش، (Ch. B, p. 5b) Lin piao lu i ، باز نمودی از این درخت به دست داده است. در میان دارونامه
ها اولبار در K‛ai pao pen ts‛ao
از اواخر سده دهم با آن مواجه میشویم. 3ـ این درخت همواره
فقط در سرزمین های جنوبشرقی چین که همسایه هندوچین است یافت میشده
است. بر پایه آنچه در San fu hwn t‛u آمده، این درخت
در شمار گیاهان جنوبی بوده كه پس از گشودن نان یوئه (Nan Yüe) به كاخ
فو ـ لی فغفور وو از دودمان هان آورده
شد (نک ص 262).
1. میوه Canarium شفتی است گوشتدار به درازای سه تا شش
سانتیمتر با هستهای سخت سه گوش و نوكتیز. داخل این هسته یك تا چند مغز روغنی
یافت میشود. گوشت میوه تازه كه به رنگ سبز زرد فام است مثل زیتون حقیقی، طعمی كم
و بیش گزنده و ناخوشایند دارد و لازم است ابتدا به طرزی خاص عمل آورده شود تا
بتوان آن را خورد. مهمترین ماده تشكیلدهنده
آن چربی است كه حدود یك چهارم كل موادِ نیروبخش آن را تشكیل میدهد. نک كتابِ
مصورِ:
W. C.
Blasdale, Description of Some Chinese Vegetable Food Materials, p. 43
(U. S. Department of Agriculture, Bull. No. 68, 1899).
جنسِ Canarium با حدود هشتاد گونه در سرزمین
های گرمسیر قاره کهن، بیشتر در آسیا یافت میشود:
Engler, Pflanzenfamilien (Vol. III, pt. 4, p.
240).
2. نام شهرستان نان ـ نین
(Nan-nin) امروزی در استانک وان ـ سی (Kwan-si) در روزگار زمامداری دودمان تانگ.
3. (ص کتاب پیش رو ).
4. Chinese Materia Medica, p.
89.
2. Yule, Cathay,
Vol. IV, p. 118.
3. Ibid.,
Vol. III, p. 96.