۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و هشتم) 1

شادنج
بفتح شین و الف و بفتح دال مهمله و نون و جیم در آخر معرب از شادنۀ فارسی است و بسین مهمله نیز آمده و بعربی حجر الدم نامند جهت آنکه حابس دم است و یا آنکه رنک آن بعد سودن برنک خون سرخ می باشد و حجر الطور نیز نامند جهت آنکه از جبل الطور می آورند و حجر هندی نیز جهت آنکه در هند نیز بهم می رسد
ماهیت آن
سنکی است سریع التفتیت عدسی شکل و جاورسی شکل نیز و بالوان مختلفه و بانواع متکثره می باشد سرخ و زرد و سفید و خاکستری تیرۀ مائل بسیاهی و خشخاشی سرخ و زرد با نقطهای ابلق و بهترین همه سرخ عدسی شکل آن است که مصری نامند سریع التفتیت و مکسور آن نیز سرخ باشد و زبون ترین همه خاکستری رنک تیرۀ آنست که هندی کویند و همه این انواع معدنی می باشد و حکیم میر محمد مؤمن در تحفه نوشته که فقیر همۀ اینها را مشاهده کرده و تجربه نموده و سفید را در فیروزه کوه و سرخ و زرد و ابلق را در حوالی جوار ری و هندی را در جبال قزوین و مصنوع نیز می باشد از مقناطیس محرق و این سیاه و زودشکن تر از معدنی است و در جمیع افعال مانند معدنی بخلاف مصنوع از حجر الحار محرق که اغبر ثقیل الوزن می باشد
طبیعت مغسول ان
در آخر اول سرد و در دوم خشک و غیر مغسول آن در اول سرد و در آخر دوم خشک و بعضی در دوم سرد و در سوم خشک و بعضی در سوم کرم و خشک نیز کفته اند و مستعمل مغسول آن است و قوت آن تا بیست سال باقی می ماند
افعال و خواص آن
مجفف و رادع و قابض بی لذع و خاتم و مدمل قروح و مقوی عصب و عضل و قوت باصره و حابس سیلان خون اعضای ظاهری و باطنی و
آشامیدن آن با آب انارین و امثال آن جهت نفث الدم و با شراب جهت عسر البول و سیلان حیض دائم و ادرار منی و با ادویۀ مناسبه جهت اسهال دموی و قرحۀ امعا و زحیر و سل و اکتحال آن با شیر دختران و سفیدۀ تخم مرغ و امثال آن جهت رمد و دمعه و سلاق و سوزش پلک چشم و قرحه و جرب و حکۀ حار و با آب حلبه جهت امراض بلغمی غلیظۀ چشم و با آب خالص جهت خشونت اجفان بی ورم و چون از ان شافه سازند و با اقاقیا بیامیزند و در چشم کشند جهت امراض چشم و جرب نافع و ذرور غیر مغسول آن جهت دفع کوشت زائد جراحات و رویانیدن کوشت صالح مجرب و بدستور قطور سائیدۀ آن با آب که غلیظ باشد و با کشنیز و مانند آن جهت بثور و قروح حاره و مزمنه و جراحات مزمنه و جراحت مقعده و رحم و قضیب و اعضای عصبانی بیعدیل و طلای آن جهت حمره و سوختکی آتش مقدار شربت آن از یک دانک تا نیم مثقال مضر مثانه مصلح آن کثیرا بدل آن حجر مقناطیس سوخته و در ادویۀ عین حضض و یا روی سوخته نیم وزن آن و چهار دانک آن توتیا و در غیر آن دم الاخوین و طریقۀ غسل و اقراص و مرهم آن در قرابادین مذکور شد و عدسی بسیار صلب سرخ خشک تر از سائر اقسام و جهت قروح خصوص قروح سفل و قروح حادث از سوختکی آتش و لهیب آن نافع و شادنج مصنوع مضر معده و احشا و مصلح آن عصارۀ زرشک است
مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
شادنج . [ دَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب شادنه . حجرالدم ۞ . (ذخیره  خوارزمشاهی ). حجر الطور. حجر هندی . بیدوند. معرب شادنه و آن را حجرالدم نیز گویند و آن سنگی است نرم و کوچک عدسی الشکل جهة اسهال دموی و قرحه  امعاء و زحیر وسل نافع. (منتهی الارب ). ابوریحان در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر آرد: جالینوس گفته است که شاذنه بخاطر سرخی رنگ سوده  آن حجر الدم خوانده شده ... و عطاردبن محمد الحاسب را کتابی است موسوم به منافعالاحجار که از این باب در آن سخن بسیار رفته لیکن وی این بحث را با آنچه به عزائم و افسونها مانند است درآمیخته است . (الجماهر چ حیدرآباد دکن ص 217). و از قول دیسقوریدس آورده است که سنگ آهن ربای سوخته به شاذنه مبدل شود. (ایضاً ص 213). در ترجمه  صیدنه آمده : او را به رومی حمیاطوس و هماطیطس گویند و بسریانی شادنا گویند و بپارسی شادنه بود و آن را بیدوند هم گویند و بتازی او را حجرالدم گویند و در وجه تسمیه  او به حجرالدم گفته اند که چون جرم او را بسایند مانند خون شودچنانچه حجرلبنی را که سوده  او را به شیر تشبیه کرده اند، و او را حجرطور گویند به نسبت طورسینا و از جمله انواع او شادنج عدسی بهتر بود و استعمال او در ادویه کنند و جرم او سرخ بود و بر آن نقطه ها بر شکل آبله بود بمقدار ماش و عدس ... و چنین آورده اند که یک نوع از او آن است که جرم او سست بود و نیز او را کبریت احمر گویند. (از ترجمه  صیدنه صص 56 - 57). و در مخزن الادویه آمده : به سین مهمله نیز آمده و به عربی حجرالدم نامند جهت آنکه حابس دم است و یا آنکه رنگ آن بعد سودن برنگ خون سرخ میباشد و حجرالطور نیز نامندجهت آنکه از جبل الطور می آورند و حجر هندی نیز جهت آنکه در هند بهم میرسد ماهیت آن سنگی است سریع التفتت عدسی شکل و جاورسی شکل نیز و به الوان مختلفه و به انواع متکثره میباشد، سرخ و زرد و سفید و خاکستری و تیره  مایل به سیاهی و خشخاشی سرخ و زرد و با نقطه های ابلق و بهترین همه سرخ عدسی شکل آن است که مصری نامند سریعالتفتت و مکسور آن نیز سرخ باشد و زبون ترین همه خاکستری رنگ تیره  آن است که هندی گویند و همه  این انواع معدنی میباشند و حکیم میرمحمد مومن در تحفه نوشته که فقیر همه  اینها را مشاهده کرده و تجربه نموده سفید را در فیروز کوه و سرخ و زرد و ابلق را درحوالی خوار ری و هندی را در جبال قزوین ، و مصنوع نیز میباشد از مغناطیس محرق ، و این سیاه و زود شکن تر از معدنی است و در جمیع افعال مانند معدنی ، بخلاف مصنوع از حجرالحمار محرق که اغبر ثقیل الوزن میباشد. طبیعت مغسول آن در آخر اول سرد و در دوم خشک و غیر مغسول آن در اول سرد و در آخر دوم خشک و بعضی در دوم سردو در سوم خشک و بعضی درسوم گرم و خشک نیز گفته اند، و مستعمل ، مغسول آن است و قوت آن تا بیست سال باقی میماند افعال و خواص آن مجفف ورادع و قابض بی لذع و خاتم و مدمل قروح و مقوی عصب و عضل و قوت باصره و حابس سیلان خون اعضای ظاهری و باطنی و آشامیدن آن با آب انارین و امثال آن جهت نفث الدم و با شراب جهت عسرالبول و سیلان حیض دائم و درور منی و با ادویه  مناسبه جهت اسهال دموی و قرحه  امعا و زحیر و سل و اکتحال آن با شیر دختران و سفیده  تخم مرغ و امثال آن جهت رمد و دمعه و سلاق و سوزش پلک چشم و قرحه و جرب و حکه  حاد و با آب حلبه جهت امراض بلغمی غلیظه  چشم و با آب خالص جهت خشونت اجفان پی ورم و چون از آن شافه سازند و به اقاقیا بیامیزند و در چشم کشند جهت دفع امراض چشم و جرب نافع و ذرور غیرمغسول آن جهت گوشت زاید جراحات و رویانیدن گوشت صالح مجرب و بدستور قطور ساییده  آن با آب که غلیظ باشد و با گشنیز و مانند آن جهت ثبور و قروح حاده و مزمنه و جراحات مزمنه و جراحت مقعد و رحم و قضیب و اعضای عصبانی بی عدیل و طلای آن جهت حمره و سوختگی آتش ، مقدار شربت آن از یکدانگ تا نیم مثقال ، مضر مثانه ، مصلح آن کتیرا، بدل آن حجر مقناطیس سوخته و در ادویه  عین حُضض و یا روی سوخته  نیم وزن آن و چهار دانگ آن توتیا و در غیر آن دم الاخوین و طریقه  غسل و اقراص و مرهم آن درقرابادین مذکورشد و عدسی بسیار صلب سرخ خشک تر از سایر اقسام و جهت قروح خصوص قروح سفل و قروح حادث از سوختگی آتش و لهیب آن نافع و شادنج مصنوع مضر معده و احشا و مصلح آن عصاره  زرشک است . (مخزن الادویه ). و رجوع به ابن البیطار و دزی ج 1 ص 715 ذیل شاذنج و حجر الدم و تحفه  حکیم مومن و اختیارات بدیعی و تذکره  ضریر انطاکی ص 213 و الفاظ الادویه و شادنه و شاذنه و شاذنج شود.
////////////
شادنج‌

بپارسی شادنه گویند و بعربی حجر الدم و آن انواع است عدسی و جاورسی و هندی نیکوترین آن عدسی بود و دیگر جاورسی که آن را خشخاش نامند و بعد از آن هندی و عدسی باید که از عدس پهن‌تر بود و بغایت سرخ بود چنانچه به سیاهی مایل بود و آنچه کوچکتر بود چون بشکنند اندرون سرخ بود و زودشکن باشد و آنچه کوچکتر بود و گردتر چون در آب بمالند سرخی وی زایل گردد و سفید گردد و صلب بود مانند سنگ و آن نوع بد بود و آن را شادنه خشخاش مانند سنگی گویند و سرخ و نقطه‌ها بر وی بود و ابن مؤلف گوید شادنه عدسی را طوری نامند ازآن‌جهت که از طور سینا خیزد و شادنه هندی حجری صلب بود یکرنگ چون نشسته باشند گرم است در اول و خشک است در دوم و آنچه شسته بود گرم است در اول درجه دویم و شستن وی چنان است که بگیرند شادنه خوب و بکوبند بغایت سحق کنند و در کاسه چینی کنند و آب از سر وی بریزند و در کاسه دیگر کنند و آنچه با آب روانه شده باشد نگاه دارند دیگربار با آب سحق کنند و چندان مکرر کنند که آنچه شادنه بود با آب روانه شود و دیگ بماند پس آن آبها بنهند تا شادنه در تک آب بنشیند بعد از آن آب از آن بریزند و شادنه خشک کنند و در وی قبضی سخت بود و تخفیف و چون بر گوشت زیادت افشانند بگدازاند و ریشهای چشم را نافع بود خاصه که با سفیده تخم‌مرغ بود یا با آبی که حلبه در و پخته باشند چون با شیر زنان خلط کنند و در چشمی که اشک از آن روانه بود چکانند سوزش آن را سودمند بود چون طلا کنند و با خمیر بیاشامند عسر البول و سیلان طمث و خروج منی را نافع بود و منع گوشت زیاده کند و در ریشها خون را ببندد و صحت چشم و جرب آن را نافع بود و وی مضر بود بمعده و احشا و مصلح وی عصاره زرشک بود و بدل آن نیم وزن آن روی سوخته بود و چهار دانک آن توتیا و شاپور گوید بدل آن حجر مغناطیس چون بسوزند شادنج بود در عمل
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: شادنج بفتح شین و الف و بفتح دال معرب از شادنه فارسی است و به سین مهمله نیز آمده و بعربی حجر الدم نامند بجهت آنکه حابس دم است و بعلت آنکه بعد از سودن برنگ خون سرخ می‌باشد وی را حجر الطور نیز نامند و حجر هندی هم گویند و آن سنگی است سریع التفتیت عدسی‌شکل و جاورسی‌شکل نیز و بالوان مختلفه سرخ و زرد و سفید و خاکستری تیره با نقطه‌های ابلق و هندی آن سرخ بود
لاتین‌CANNABIS SATIVAE SEMEN فرانسه‌CHENEVIS انگلیسی‌HEMPSEED
//////////////
هماتیت (به انگلیسی: Hematite) که در متنهای کهن فارسی به نام شادنه، شادنج، حجرالدم، حجر هندی، آهن چینی، حجرالطور و شابانگ آمده است، با فرمول شیمیایی (Fe2O3) از مجموعه کانی هاست و محلول در اسید کلریدریک تغلیظ شده - با آب و اسید کلریدریک تمیز می‌شود. Fe:۶۹٫۹۴٪ O:۳۰٫۰۶٪ با انکلوزیون‌های Mn,Al,Ti و از نظر شکل بلور: فلسی - دانه‌ای - توده‌ای - نودولار - شعاعی -، رنگ: قهوه ای-قرمز- خاکستری سیاه - سیاه، شفافیت: نیمه شفاف - کدر(اپاک)، شکستگی: صدفی، جلا: فلزی - مات، رخ: ندارد، سیستم تبلور: رمبوئدریک و در رده‌بندی اکسید است و منشأ تشکیل آن ماگمائی - هیدروترمال - است.

همایند کانی‌شناسی (پارانژ) آن گوتیت - لیمونیت - پیروفانیت -ایلمنیت -مگنتیت - کرومیت- سیدریت- لیمونیت- مگنتیت- پیریت- کوارتز و غیرهدگرگونی - رسوبیاالیت - پسودومرفبرش سنگ آن به صورت سنگ ظریف در زینت آلات مصرف می‌شود. است کاربرد آن: از کانسارهای مهم آهن است. پودرآن دررنگ سازی و ضدزنگ مصرف دارد و، از نظر ژیزمان شکننده و فلسی - پهن و کوتاه - رومبوئدری - ماکل فراوان است و بیشتر در آلمان، اتریش، ایتالیا، سوئد، انگلستان، کانادا، استرالیا، لیبریا، برزیل ، جزيره هرمز ايران و روسیه یافت می‌شود.

جستارهای وابسته[ویرایش]
کانی
سیستم مکعبی دمای کوری 580 درجه سیلیسیوس

منابع[ویرایش]
پردیس کشاورزی ایران
/////////////
قس عربی:
الهيماتيت[4][5] أو الشَاذَنَج[6] أو الشَادَنَج[7] أو الشَادَنَه[6] أو حَجَر الدَّم[4][5][6][7] (بالإنجليزية: Hematite أو hæmatite) هو معدن أكسيد الحديد الثلاثي (Fe2O3). وهو المادة الأولية لإنتاج الحديد . يتبلور الهيماتيت في النظام البلوري ثلاثي الميل وله نفس الشكل البلوري لمعدني إلمنيت والكوروند. يكون الهيماتيت والإلمنيت سائل جامد (زجاجي التركيب) فوق درجة حرارة 950 درجة مئوية.

لون الهيماتيت الخام بين الرمادي والأحمر، ويستخرج كالخام الرئيسي لصناعة الحديد في أشكال مختلفة. وتبلغ صلادته أعلى من صلادة الحديد النقي ولكنه أكثر منه هشاشة.

ويوجد الحديد في طبقات القشرة الأرضية، ويوجد الرمادي منه في مناطق كانت مليئة بالمياه مثلما في منطقة يلوستون بالولايات المتحدة الأمريكية. يمكن أن يترسب المعدن من الماء ويتركز في قاع البحيرات. كما يمكن تواجد الحديد بعيدا عن الماء نتيجة للنشاط البركاني.

تأتي العينات الجيدة من الهيماتيت من إنجلترا والمكسيك والبرازيل وأستراليا والولايات المتحدة الأمريكية وكندا. وتحدد نسبة وجود الحديد في الخام ومقدار جودته.

المراجع[عدل]
^ Anthony, John W.; Bideaux, Richard A.; Bladh, Kenneth W. and Nichols, Monte C. (المحرر). "Hematite". Handbook of Mineralogy (PDF). III (Halides, Hydroxides, Oxides). Chantilly, VA, US: Mineralogical Society of America. ISBN 0962209724. اطلع عليه بتاريخ December 5, 2011.
^ Hematite. Webmineral.com. Retrieved on 2011-06-22.
^ Hematite. Mindat.org. Retrieved on 2011-06-22.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب قاموس المورد، البعلبكي، بيروت، لبنان.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب بنك باسم للمصطلحات.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت «الشَّادَنَه: ويُقال شَاذَنَج وحجر الدّم»" (الملك المظفر يوسف بن عمر بن علي بن رسول. المعتمد في الأدوية المفردة).
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب «أَمَاطِيطَس λίθος αιματίτης: تأويله حجر الدم، وهو الشَّادَنَج» (ابن البيطار المالقي. تفسير كتاب دياسقوريدس في الأدوية المفردة).
انظر أيضا[عدل]
الحديد
ماغنتيت
المسيكوت
///////////////
قس باسای اندونزی:
Hematit adalah bentuk mineral besi(III) oksida (Fe2O3). Hematit mengkristalisasi dalam sistem rombohedral, dan memiliki struktur kristal yang sama dengan ilmenit dan korundum. Hematit dan ilmenit membentuk larutan padat pada suhu 950 °C.

Hematit merupakan mineral yang berwarna hitam hingga abu-abu perak atau baja, coklat hingga merah kecoklatan atau merah. Dalam skala kekerasan, hematit berada dalam skala 5 dari 6.
///////////
قس عبری:
המטיט הוא מינרל של ברזל שנוסחתו Fe2O3, לעתים הוא מכיל טיטניום, וכשהוא מעוצב כתכשיט הוא מכונה "יהלום שחור".

המטיט הוא מינרל מאוד נפוץ, צבעו משתנה ויכול להיות שחור, כסוף-אפור, חום או אדום. המטיט הוא המחצב העיקרי של ברזל ומופיע במגוון צורות, כמו אבן-דם, טיטנו-המטיט, ורד הברזל ועוד. כל צורות ההמטיט מתכסות בפסי חלודה.

מרבצים של המטיט אפור נמצאים לעתים קרובות במקומות שבהם עמדו מים. המטיט יכול לשקוע במים ולהצטבר בשכבה בתחתית האגם, מעיין או כל מקום מים אחר. כמו כן, יכול ההמטיט להיווצר כתוצאה מפעילות געשית. גרגרים גבישיים של המטיט בקוטר הקטן מ-4 מיקרומטר יכולים להיווצר בתהליכים באדמה.

מקור השם המטיט נגזר מהמילה היוונית "הַימַה" שפירושה דם, מכיוון שהמטיט יכול להיות אדום. מילה נוספת שנגזרת ממילה יוונית זו, היא המוגלובין. צבעו של ההמטיט משמש כפיגמנט.

המקורות העיקריים להמטיט באיכות טובה הם בריטניה, מקסיקו, ברזיל, אוסטרליה וקנדה.
////////////
قس ازبکی:
Gematit (yun. haima — qon), temir yaltirogʻi — temirning keng tarqalgan minerali. Kimyoviy formulasi Gʻe2O3. Tarkibida 70% gacha temir bor. Baʼzan titan (11% gacha TiO2 titanogematit), alyuminiy (14% gacha A12O, — alyumogematit), marganes (17% gacha — marganesgematit), suv (N,0 8% gacha gidrogematit) aralashmalari boʻladi. Trigonal singoniyali. Kristallari koʻpincha plastinkasimon, varaqsimon, buyrak shaklida, rangi poʻlatrang — kulrangdan qoragacha. Yarim metallsimon yaltiraydi. Chinniga chizilsa qizil iz qoldiradi. Qattiqligi 6—6,5. Gematit 5,3. Qizdirilganda magnitlanadi, 1594° temperaturada eriydi. G. intruziv jinslarda, gidrotermal konlarda kvars, barit, magnetit, xlorit bilan birga va vulkan kraterlari devorlarida uchraydi. Nurash jarayonida temir gidroksidlarining suvsizlanishi natijasida ham G. hosil boʻladi. Regional metamorfizm jarayonida G.ning juda katta massalari vujudga keladi. Oʻzbekistonda Chatqol-Qurama togʻlaridagi temir konlarida (Surenota. Gʻova, Toʻrangli, Chaqadambuloq), koʻp metalli konlarda (Qoʻrgʻoshinkon, Oltintopkan, Konsoy) koʻp tarqalgan. Ukraina (Krivoy Rog), RF (Kursk magnit anomaliyasi, Ural togʻlari, Sibirda), AKSH, Kanada, Braziliya, Hindiston va boshqa mamlakatlarda yirik konlari bor. G. rudalari choʻyan va poʻlat olishda muhim xom ashyo hisoblanadi. Toza kukunsimon xillari boʻyoq tayyorlashda ishlatiladi: G. — temir olinadigan
////////////
قس ترکی استانبولی:
Hematit, Fe2O3 formundaki demir mineralidir. Kan taşı olarak da bilinen hematitin en yaygın renkleri kırmızı ve kahverengidir. Ayrıca siyahtan griye, sarıdan kahverengine kadar içerdiği diğer kayaçlardan ötürü farklı renkler de bulunur. Pigment olarak da kullanılan hematit, çelik üretiminde kullanılan temel mineraldir.
/////////
Hematite
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Hematite (disambiguation).
Hematite
WLA hmns Hematite.jpg
Brazilian trigonal hematite crystal
General
Category
Formula
(repeating unit)
iron(III) oxide, Fe2O3, α-Fe2O3[1]
4.CB.05
Hexagonal scalenohedral (3m)
H-M symbol: (3 2/m)
R3c
a = 5.038(2) Å;
c = 13.772(12) Å; Z = 6
Identification
Color
Metallic gray, dull to bright red
Tabular to thick crystals; micaceous or platy, commonly in rosettes; radiating fibrous, reniform, botryoidal or stalactitic masses, columnar; earthy, granular, oolitic
Penetration and lamellar
None, may show partings on {0001} and {1011}
Uneven to sub-conchoidal
Brittle
Mohs scale hardness
5.5–6.5
Metallic to splendent
Bright red to dark red
Opaque
5.26
Optical properties
Uniaxial (-)
nω = 3.150–3.220, nε = 2.870–2.940
δ = 0.280
O = brownish red; E = yellowish red
References
Hematitealso spelled as haematite, is the mineral form of iron(III) oxide (Fe2O3), one of several iron oxides. Hematite crystallizes in the rhombohedral lattice system, and it has the same crystal structure as ilmenite and corundum. Hematite and ilmenite form a complete solid solution at temperatures above 950 °C (1,740 °F).
Hematite is colored black to steel or silver-gray, brown to reddish brown, or red. It is mined as the main ore of iron. Varieties include kidney oremartite (pseudomorphs after magnetite), iron rose and specularite (specular hematite). While the forms of hematite vary, they all have a rust-red streak. Hematite is harder than pure iron, but much more brittle. Maghemite is a hematite- and magnetite-related oxide mineral.
Huge deposits of hematite are found in banded iron formations. Gray hematite is typically found in places that can have still standing water or mineral hot springs, such as those in Yellowstone National Park in North America. The mineral can precipitate out of water and collect in layers at the bottom of a lake, spring, or other standing water. Hematite can also occur without water, however, usually as the result of volcanic activity.
Clay-sized hematite crystals can also occur as a secondary mineral formed by weathering processes in soil, and along with other iron oxides or oxyhydroxides such as goethite, is responsible for the red color of many tropical, ancient, or otherwise highly weathered soils.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/1/18/Hematite_structure.jpg/220px-Hematite_structure.jpg
Crystal structure of hematite
Contents
  [show] 
Etymology and history[edit]
Main article: Ochre
The name hematite is derived from the Greek word for blood αἷμαhaima because hematite can be red, as in rouge, a powdered form of hematite. The color of hematite lends itself to use as a pigment. The English name of the stone is derived from Middle French: Hématite Pierre, which was imported from Latin: Lapis Hæmatites around the 15th century, which originated from Ancient Greek: αἱματίτης λίθος (haimatitēs lithos, "blood-red stone").
Ochre is a clay that is colored by varying amounts of hematite, varying between 20% and 70%.[5] Red ochre contains unhydrated hematite, whereas yellow ochre contains hydrated hematite (Fe2O3 • H2O). The principal use of ochre is for tinting with a permanent color.[5]
The red chalk writing of this mineral was one of the earliest in the history of humans. The powdery mineral was first used 164,000 years ago by the Pinnacle-Point man possibly for social purposes.[6] Hematite residues are also found in graves from 80,000 years ago. Near Rydno in Poland and Lovas in Hungary red chalk mines have been found that are from 5000 BC, belonging to the Linear Pottery culture at the Upper Rhine.[citation needed]
Rich deposits of hematite have been found on the island of Elba that have been mined since the time of the Etruscans.
Magnetism[edit]
Hematite is an antiferromagnetic material below the Morin transition at 250 kelvin (K) or -9.7 degrees Fahrenheit (°F), and a canted antiferromagnet or weakly ferromagnetic above the Morin transition and below its Néel temperature at 948 K, above which it is paramagnetic.
The magnetic structure of a-hematite was the subject of considerable discussion and debate in the 1950s because it appeared to be ferromagnetic with a Curie temperature of around 1000 K, but with an extremely tiny magnetic moment (0.002 µB). Adding to the surprise was a transition with a decrease in temperature at around 260 K to a phase with no net magnetic moment. It was shown that the system is essentially antiferromagnetic, but that the low symmetry of the cation sites allows spin–orbit coupling to cause canting of the moments when they are in the plane perpendicular to the c axis. The disappearance of the moment with a decrease in temperature at 260 K is caused by a change in the anisotropy which causes the moments to align along the c axis. In this configuration, spin canting does not reduce the energy.[7][8]The magnetic properties of bulk hematite differ from their nanoscale counterparts. For example, the Morin transition temperature of hematite decreases with a decrease in the particle size. The suppression of this transition has also been observed in some of the hematite nanoparticles, and the presence of impurities, water molecules and defects in the crystals were attributed to the absence of a Morin transition. Hematite is part of a complex solid solution oxyhydroxide system having various contents of water, hydroxyl groups and vacancy substitutions that affect the mineral's magnetic and crystal chemical properties.[9] Two other end-members are referred to as protohematite and hydrohematite.
Enhanced magnetic coercivities for hematite have been achieved by dry-heating a 2-line ferrihydrite precursor prepared from solution. Hematite exhibited temperature-dependent magnetic coercivity values ranging from 289 to 5,027 Oe. The origin of these high coercivity values has been interpreted as a consequence of the subparticle structure induced by the different particle and crystallite size growth rates at increasing annealing temperature. These differences in the growth rates are translated into a progressive development of a subparticle structure at the nanoscale. At lower temperatures (350–600 °C), single particles crystallize however; at higher temperatures (600-1000 °C), the growth of crystalline aggregates with a subparticle structure is favored.[10]
Mine tailings[edit]
Hematite is present in the waste tailings of iron mines. A recently developed process, magnetation, uses magnets to glean waste hematite from old mine tailings in Minnesota's vast Mesabi Range iron district.[11] Falu red is a pigment used in traditional Swedish house paints. Originally, it was made from tailings of the Falu mine.[12]
Mars[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/3a/07-ml-3-soil-mosaic-B019R1_br.jpg/220px-07-ml-3-soil-mosaic-B019R1_br.jpg
Image mosaic from the Mars Exploration Rover Microscopic Imager shows Hematite spherules partly embedded in rock at the Opportunity landing site. Image is ca. 5 cm (2 in) across.
The spectral signature of hematite was seen on the planet Mars by the infrared spectrometer on the NASA Mars Global Surveyor ("MGS") and 2001 Mars Odyssey spacecraft in orbit around Mars.[13] The mineral was seen in abundance at two sites[14] on the planet, the Terra Meridiani site, near the Martian equator at 0° longitude, and the Aram Chaos site near the Valles Marineris.[15] Several other sites also showed hematite, e.g., Aureum Chaos.[16]Because terrestrial hematite is typically a mineral formed in aqueous environments or by aqueous alteration, this detection was scientifically interesting enough that the second of the two Mars Exploration Rovers was sent to a site in the Terra Meridiani region designated Meridiani Planum. In-situ investigations by the Opportunity rover showed a significant amount of hematite, much of it in the form of small spherules that were informally named "blueberries" by the science team. Analysis indicates that these spherules are apparently concretions formed from a water solution. "Knowing just how the hematite on Mars was formed will help us characterize the past environment and determine whether that environment was favorable for life".[17]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/16/Hematite.bear.660pix.jpg/220px-Hematite.bear.660pix.jpg
Hematite carving, 5 cm (2 in) long.
Jewelry[edit]
Hematite's popularity in jewelry was at its highest in Europe during the Victorian era.[citation needed] Certain types of hematite or iron oxide-rich clay, especially Armenian bole, have been used in gilding. Hematite is also used in art such as in the creation of intaglio engraved gemsHematine is a synthetic material sold as magnetic hematite.[18]
Gallery[edit]
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/99/Hematite_in_Scanning_Electron_Microscope%2C_magnification_100x.JPG/120px-Hematite_in_Scanning_Electron_Microscope%2C_magnification_100x.JPG
Hematite in a scanning electron microscope, magnification 100x

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4a/Quartz-Hematite-41380.jpg/120px-Quartz-Hematite-41380.jpg
Amethyst crystals with hematite inclusions from Thunder Bay, Ontario

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/ae/Hematite.jpg/120px-Hematite.jpg
Hematite (blood ore) from Michigan

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/62/MichiganBIF.jpg/120px-MichiganBIF.jpg
Close-up of hematitic banded iron formation specimen from Upper Michigan. Scale bar is 5.0 mm.

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d5/Cylinder_seal_antelope_Louvre_AM1639.jpg/120px-Cylinder_seal_antelope_Louvre_AM1639.jpg
Cypro-Minoan cylinder seal (left) made from hematite with corresponding impression (right), approximately 14th century BC
See also[edit]
·         Mill scale
·         Mineral redox buffer
·         Wüstite
References[edit]
1.     Jump up^ Dunlop, David J.; Özdemir, Özden (2001). Rock magnetism : fundamentals and frontiers (1st pbk. ed.). Cambridge: Cambridge univ. press. p. 73. ISBN 978-0521000987.
2.     Jump up^ Anthony, John W.; Bideaux, Richard A.; Bladh, Kenneth W.; Nichols, Monte C. (eds.). "Hematite". Handbook of Mineralogy(PDF). III (Halides, Hydroxides, Oxides). Chantilly, VA, US: Mineralogical Society of America. ISBN 0962209724. Retrieved December 5, 2011.
3.     Jump up^ Hematite. Webmineral.com. Retrieved on 2011-06-22.
4.     Jump up^ Hematite. Mindat.org. Retrieved on 2011-06-22.
5.     Jump up to:a b "Ochre". Industrial Minerals. Minerals Zone. Retrieved 2008-04-29.
6.     Jump up^ "Researchers find earliest evidence for modern human behavior in South Africa" (Press release). AAAS. ASU News. 17 October 2007. Retrieved 5 June 2015.
7.     Jump up^ Dzyaloshinsky, I. (1958). "A thermodynamic theory of "weak" ferromagnetism of antiferromagnetics". Journal of Physics and Chemistry of Solids. 4 (4): 241. Bibcode:1958JPCS....4..241Ddoi:10.1016/0022-3697(58)90076-3.
8.     Jump up^ Moriya, T. (1960). "Anisotropic Superexchange Interaction and Weak Ferromagnetism". Phys. Rev. 120: 91. Bibcode:1960PhRv..120...91Mdoi:10.1103/PhysRev.120.91.
9.     Jump up^ Dang, M.-Z.; Rancourt, D.G.; Dutrizac, J.E.; Lamarche, G.; Provencher, R. (1998). "Interplay of Surface Conditions, Particle Size, Stoichiometry, Cell Parameters, and Magnetism in Synthetic Hematite-like Materials". Hyperfine Interactions. 117: 271–319. Bibcode:1998HyInt.117..271Ddoi:10.1023/A:1012655729417.
10.  Jump up^ Vallina, B., Rodriguez-Blanco, J.D., Brown, A.P., Benning, L.G. and Blanco, J.A. (2014) Enhanced magnetic coercivity of α-Fe2O3 obtained from carbonated 2-line ferrihydrite. Journal of Nanoparticle Research, 16, 2322. doi: 10.1007/s11051-014-2322-5.
11.  Jump up^ Redman, Chris. (2009-05-20) The Next Iron Rush, Fortune Magazine, May 25, 2009, pp. 86–90. Money.cnn.com. Retrieved on 2011-06-22.
13.  Jump up^ NASA MGS TES Press Release, May 27, 1998 "Mars Global Surveyor TES Instrument Identification of Hematite on Mars"at the Wayback Machine (archived May 13, 2007)
14.  Jump up^ Bandfield, J.L. (2002). "Global mineral distributions on Mars" (PDF). J. Geophys Res. 107Bibcode:2002JGRE..107.5042Bdoi:10.1029/2001JE001510.
15.  Jump up^ Glotch, T. D.; Christensen, P. R. (2005). "Geologic and mineralogic mapping of Aram Chaos: Evidence for a water-rich history". J. Geophys. Res. 110: E09006. Bibcode:2005JGRE..11009006Gdoi:10.1029/2004JE002389.
16.  Jump up^ Glotch, T. D., Rogers, D. and Christensen, P. R. (2005). "A Newly Discovered Hematite-Rich Unit in Aureum Chaos: Comparison of Hematite and Associated Units With Those in Aram Chaos" (PDF). Lunar and Planetary Science Conference XXXVI. Bibcode:2005LPI....36.2159G. Archived from the original (PDF) on 2008-12-17.
17.  Jump up^ Hematite. NASA. Last Updated: 12 Jul 2007
18.  Jump up^ Magnetic hematite. Mindat.org (2011-06-18). Retrieved on 2011-06-22.
External links[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Hematite.
·         MineralData.org
[show]
·         v
·         t
·         e
Ore minerals, mineral mixtures and ore deposits
[show]
·         v
·         t
·         e
·         Oxide minerals
·         Iron minerals
·         Iron oxide pigments
·         Hematite group
·         Trigonal minerals
·         Iron ores
·         Magnetic minerals
·         Jewellery components
&&&&&&&
شاطل
بفتح شین و الف و کسر طاء مهملۀ مشاله و لام در آخر و شاتل بتاء مثناه فوقانیه نیز آمده بفارسی روشنک نامند
ماهیت آن
دوائی است هندی شبیه بفطر خشک و بقدر باقلائی و بزرکتر و کوچکتر از ان نیز و با تلخی و پوست آن بسیار چین دار ما بین سیاهی و سرخی و املس و آنچه بعضی کفته اند که عروقی است خشن پرکره مانند باقلا اصلی ندارد و کویند که از ترکستان نیز آورند و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که در قریه کره که از جامۀ شیراز است نیز می باشد
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
مسهل قوی اخلاط غلیظۀ متشبث در مفاصل و اعصاب و کیموسات محترقه و جهت فالج و لقوه و رعشه و صرع و امراض باردۀ دماغی حادث از رطوبات غلیظه نافع و از جملۀ اجزای معجون نجاح است و مقدار شربت آن نیم مثقال با هموزن آن نبات که با آب کرم بیاشامند مورث درد سر مصلح آن فواکه بارده است
مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
شاطل . [ طِ ] (معرب ، اِ) شاتل . روشنک گرم است مسهل صفرا و اخلاط غلیظه . (منتهی الارب ). نام دارویی هندی است . (دزی ج 1 ص 716). التمیمی در المرشد آورده است که دارویی است هندی و آن بشکل و گردی و اندازه به کماه خشک ماننده بود و طبیعت آن در آخر سوم گرم خشک و مسهل قوی کیموسات غلیظه  اعصاب و رباطات مفاصل است و آن را گاهی در ترکیبات حب انجاج هندی داخل کنند و جهت فالج و لقوه و صرع و رعشه وخشکی اعصاب و امراض بارده  دماغ نافع است و مسهل کیموسات محترقه بود و شربتی از وی نیم درم بود با هموزن آن نبات که به آب گرم بیاشامند. (از مفردات ابن البیطار). رازی در حاوی آورده که آن داروی هندی است و در هیئت به کماه خشک مشابهت دارد. (ترجمه  صیدنه ). رنگ آن میانه  سیاهی و سرخی است و نرم دست است و مانند کماه است اگر تلخ نباشد، آن را از هند آورند. در دویم گرم و خشک و جهت فالج و لقوه و نسا و دردهای پشت و بلغم غلیظ و کیموسات محترقه نافع است و دردسر آردو مصلح آن امرود است و شربت آن تا ده مثقال بود. (از تذکره  ضریر انطاکی ) ۞ . ورجوع به شاتل و مفرادت ابن البیطار، ترجمه لکلرک و مخزن الادویه و الفاظ الادویه و اختیارات بدیعی شود.
-روشنک . [ رَ / رُو ش َ ن َ] (مصغر، اِ) یا روشنک [ رَ / رُو ش َن ْ ] نام دارویی است مانند کمای خشک شده . (ازبرهان ) (ناظم الاطباء). شاطل . شاتل . ساتل . ساطل . (فرهنگ فارسی معین ). شاطل : روشنک ، گرم است مسهل صفرا و اخلاط غلیظه . (منتهی الارب ). و رجوع به مترادفات کلمه شود. || (در دکن ) ترازو سنگ . (برهان ). || (در دکن ) مشعل دار. (برهان ) (انجمن آرا). مشعل چی . (ناظم الاطباء).
//////////////
شاطل‌
و شاتل نیز خوانند و آن دوائی هندی بود مانند کماة خشک بود و گویند عروق خشن بود مانند بسفایج و بقد مقدار باقلائی بود و مؤلف گوید قول اول صحیح بود و آن مانند کماة است که از هندوستان آورند و بشیرازی روشنک خوانند و ابن مؤلف گوید در حوالی شیراز نیز می‌باشد و تمیمی گوید که وی گرم و خشک است در آخر درجه سیوم و مسهل کیموسات غلیظ بود و فالج و لقوه و داء الصرع و ارتعاش و علتهای دماغ که از تری بود را نافع باشد و گویند مسهل کیموسات محرقه بود و شربتی از وی نیم درم بود با وزن آن نبات که با آب گرم بنوشند
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: دوایی است هندی شبیه به قطر خشک و بقدر باقلایی و بزرگتر و کوچکتر از آن و با تلخی و پوست آن بسیار چین‌دار ما بین سیاهی و سرخی و املس و آنچه بعضی گفته‌اند که عروقی است خشن و پرگره مانند باقلا اصلی ندارد
اختیارات بدیعی
//////////////
35 (333). ساتل/ساطل sātil. "دارویی هندی مانند گونه‌ای Tuber terrae (قارچ) است و مسهل اخلاط فاسد. "  آن را شاطل šātil نیز گویند و در فارسی روشنک، rōšanak ‌است.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
&&&&&&&
شارف
بفتح شین و الف و راء مهمله و فا
ماهیت آن
کویند اسم هندی است بیخی شبیه بتربد و طعم آن بی حدت و ذی مقراطیس کوید طبیعت آن در اول کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل بلغم مائی و جهت امراض بارده نافع و کویند آن را بهندی بدها را بکسر باء موحده و فتح دال مهمله و خفای ها و الف و فتح راء مهمله و الف نامند طعم آن تلخ و ملین طبع و مقوی باه و دافع سودا و بلغم و خون و جهت اورام اعضا و امراض بارده و سیلان منی مفید
مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
شارف . [ رِ ] (اِ) اسم هندی بیخی است شبیه به تربد و طعمش بی حدت و ذیمقراطیس گوید در اول گرم و خشک و مسهل بلغم مائی و جهت امراض بارده نافع است . (تحفه  حکیم مومن ). ابوریحان در صیدنه آرد: رازی گوید آن به تربد مشابهت دارد و بر این زیاده نکرده است .
&&&&&&&
شاهتره
بفتح شین و الف و کسر ها و فتح تاء مثناه فوقانیه و راء مهمله و ها لغت فارسی است معرب آن شاهترج است و معنی آن سلطان البقول و بعربی بقله الملک و بیونانی قیاسوسی بمعنی دخانی و قفتص نیز و بهندی پت پاپره بمعنی بقلۀ نافعه برای مرۀ صفرا و کت پاپره نیز نامند و در طب قدیم فلاحان و شام آن را شجره الدم می نامند جهت آنکه صاف کنندۀ خون است بالخاصیت
ماهیت آن
کیاهی است معروف دو نوع می باشد یکی را برک ریزه شبیه بکشنیز و اندک خاکستری رنک و کل آن بنفش ریزه و دوم برک آن از ان عریضتر و سبز و کل آن سفید و طعم هر دو نوع تلخ با اندک حدت و قبض و هر دو را کزبره الحمام نامند و برک آن بهتر از سائر اجزای آن بهترین آن سبز تازه تلخ باندک تیزی و قبض آن است
طبیعت آن
مرکب القوی و در حرارت معتدل و در دوم خشک و کویند در دوم کرم است و شیخ الرئیس در اول سرد کفته
افعال و خواص ان
مفتح سدۀ کبد و طحال و مقوی کبد و معده و مدبغ آن و مسهل اخلاط ثلثه خصوصا سودا و دافع مرۀ صفرا و سودای محترقه ببول و صاف کنندۀ خون و مدر بول و منبه اشتها و خشک آن در تقویت معده قویتر و جهت تپهای کهنه و امراض سوداوی و بلغم شور و تقویت بن دندان آن و با سرکه جهت قئ صفراوی و غثیان بلغمی و تنقیۀ معده و امعا از فضول محتبسه در ان و همچنین با ماء العسل و آب برک تازۀ آن با شکر و یا با تمر هندی جهت تنقیۀ معده و امعا و تفتیح سدۀ کبد و طحال و تقویت معده و رفع یرقان و جرب و حکه و قوبا و ابریۀ حادث از احتراق خون صفراوی عفن و یا بلغم عفن و کسر حدت اخلاط محترقه مریه و سوداویه از سر و بدن و دفع آنها ببول و براز و عرق آن یعنی ماء مقطر شاهتره بقرع و انبیق مانع اسهال جهت مفارقت نمودن جوهر حار لطیف مفتح آن و اکتحال عصارۀ آن جهت تقویت باصره و منع ریختن اشک بسیار و با صمغ عربی جهت منع روئیدن شعر منقلب که کنده باشند و مضمضۀ آن جهت جراحت کام و زبان و حرارت آن و تنقیۀ لثه و استحکام آن و ضماد خشک آن با حنا که در حمام استعمال نمایند جهت جرب و حکه مجرب و بدستور چون با آب تازۀ آن بسرشند و بمالند و شستن سر و ریش با آب منقوع آن جهت رفع قمل و صئبان که رشک باشد و ابریه نافع و بدستور شستن با آب مطبوخ آن و ابن ماسویه ضماد تازۀ آن را جهت کزیدن زنبور بسیار موثر دانسته اند و صاحب شفاء الاسنام کفته بهترین آن برک تازۀ آن است و نوشته که استاد من کفت ندیدم من که شاهتره بتنهائی تلیین طبیعت کند چه جای اسهال و نه تقویت قلب بل ضعف آن دیده شده و تخم آن معتدل الحرارت و در افعال محمد بن احمد و جالینوس قویتر از سائر اجزای آن دانسته اند و کویند شاهتره مضر رئه است و مصلح آن کاسنی مقدار شربت از جرم آن سه درم تا پنج درم و از آب آن از سی مثقال تا شصت مثقال با آب نقوع هلیلۀ زرد مطیب بشکر و در مطبوخ پنج درم تا ده درم و از تخم آن تا پنج درم بدل آن نصف وزن آن سنا و دو ثلث آن هلیلۀ زرد و کفته اند که استعمال آن با هلیلۀ زرد اولی است جهت آنکه مضر طحال است و هلیله مصلح آن است و عصارۀ برک آن را باید صاف ناکرده استعمال نمایند و قسمی از کیاه می باشد در نبات شبیه بدان و از ان بسیار تیره تر و برک آن باریکتر شبیه بافسنتین و ساق آن استاده و کل آن مائل بسیاهی و مجتمع و عروق آن لطیف و تلخی و قبضی ندارد بلکه بی مزه و بدبو و قاتل کاو است چون آن را بچرد و غیر مستعمل زیرا که غیر شاهتره است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
شاهتره . [ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] ۞ (اِ مرکب ) شیتره . شیطرج . شاهترج .نام سبزه ای است که بغایت سبز و خرم بود و در طعم اوتلخی باشد و در دواها بکار برند خصوصاً جرب را نافعاست . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان قاطع). معرب آن شاهترج . (منتهی الارب ). معرب آن شیطرج . (انجمن آرا) (آنندراج ). ۞ بقلة الملک . (برهان قاطع). گیاهی است از تیره  نزدیک به کوکناریان دارای گلهای نامنظم و برگهای بریده است که چون با دست نرم کنند بوی دود میدهد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 212).
////////////
جرجیر
بری و بستانی بود بری را ایهقان گویند و بستانی را کف عایشه گویند و بپارسی کنکیز خوانند و بشیرازی کزک خوانند و بهترین آن بستانی بود که تیزی وی کمتر بود و طبیعت وی گرم است در سئوم و گویند در دویم و خشک است در دویم آب وی اثر ریشها ببرد و جرجیر مدر لبن بود اما مصدع بود و سدر و تاریکی چشم آورد و مصلح وی کاهو و کاسنی و بقلة الحمقا و سرکه بود و وی منی را زیادت کند و نعوظی تمام آورد و چون با شراب بیاشامند تریاق گزندگی ابن عروس بود و طبع براند و در خواص آورده‌اند که چون جرجیر بکوبند و آب آن در بن انار ترش بریزند شیرین گردد و جرجیر بری را خردل بری خوانند و ادرار بول بغایت کند و تیزتر از بستانی بود و تخم وی بعوض خردل مستعمل کنند
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: جرجیر بکسر اول و سکون ثانی و کسر جیم و سکون یا و را بفارسی تره تیزک و بهندی ترمرا و تخم آن را هالون و عوام هالم و چند سور و چند سر نامند بری آن را بهقان و بستانی آن را کف عایشه و بفارسی کیکیر و بشیرازی کهرک گویند ... و بستانی سه قسم می‌باشد یکی شبیه بترب برگ آن با خشونت و در مازندران شاهتره و کورتره و در تنکابن خاص‌تره نامند و قسمی را رشاد و بفارسی تره‌تیزک شاهی نامند ...
صاحب تحفه بستانی آن را سه قسم می‌داند یکی شبیه بترب که در مازندران کوله‌تره و در تنکابن خاص‌تره نامند و تخم او سفید و حرف بابلی عبارت از اوست و قسمی را رشاد و بفارسی تره‌تیزک شاهی گویند ...
لاتین بنوشته شلیمرSYSYMBRIUM NASTURTIUM یاNASTURTIUM OFFIEINALE
فرانسه‌CRESSON D ,EAU یاCRESSON DE FONTAINE انگلیسی‌WATER CRESS
ضمنا شلیمر این گیاه را بولاغ‌اودی و سلماچو و شاهی آبی و کوتین هم می‌نامد
اختیارات بدیعی، ص: 95
///////////
حرف

از خانواده شب‌بوCruciferae و گیاه دیگری از گیاهان دارویی است که شبیه تره‌تیزک و ترب می‌باشد، با این اختلاف که گل آن سفید مایل به زرد و تخم آن سفید است. در کتب سنتی با نام‌های «حرف بابلی» و «اسفند سفید» آمده است در مازندران با نامهای محلی «کلمه تره»، «شاه‌تره» و «کورتره» و در تنکابن با نام «خاص‌تره» شناخته می‌شود. به فرانسوی‌Cardamine و به انگلیسی به‌طور کلی‌Cress گفته می‌شود.
دارای چندگونه در ایران است که نامهای علمی آنها:
Cardamine impatiens L.
(دوساله) وCardamine ulignosa (چندساله)Cardamine hirsuta L . (یکساله) می‌باشد.
گونه‌C .hirsuta L . در کندوان، سواحل شمال ایران، میان‌پشته و بندر گز.
گونه‌C .impatiens در دامنه‌های البرز.
گونه‌C .ulignosa که مترادف آن‌C .amara هست در کندوان، دره شهرستانک، جاهای مرطوب غرب ایران در کوه الوند در گنج‌نامه و سرانجام در شمال ایران می‌رویند.
گونه‌های فوق از نظر خواص: مدر، مقوی و محرک هستند، از خاکستر ریشه و برگهای گونه‌C .hirsuta برای کنترل اسهال خونی مصرف می‌شود و به صورت سبزی برگی نیز مصرف خوراکی دارد و از شیره‌ای که از له کردن و فشار ریشه‌های جدید و
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 57
نوگیاه به دست آید برای معالجه بیماری‌های چشم مصرف می‌شود [کروست و پتلو].
از نظر طبیعت تخم آن گرمتر و خشک‌تر از تره‌تیزک است. قاعده‌آور است و برای رسانیدن و سرباز کردن دمل مفید می‌باشد. ضمنا خوردن آن برای بیماریهای سرد و سیاتیک نافع است مقدار خوراک از تخم آن تا 5 گرم است.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 58
////////////
&&&&&&
شاهسفرم
بفتح شین و الف و فتح ها و کسر ها نیز آمده و سکون سین مهمله و فتح فا و راء مهمله و میم معرب شاهسپرم فارسی است بمعنی سلطان الریاحین و نیز بفارسی نازبو معروف بریحان مطلق است و بفرنکی اسمیم و قسمی که برک آن بزرک است اسمیم ماکنوم یعنی برک بزرک و قسمی که برک آن ریزه است اسمیم باروم یعنی برک کوچک و بهندی تلسی نامند و بعضی غیر تلسی دانسته اند
ماهیت آن
ریحان سبز مائل بزردی ریزۀ تر برک است و قسمی بزرک برک سبز تیره صاحب اختیارات بدیعی نوشته که حبق کرمانی است و بهترین آن سعتری بود که کرمانی نامند و ریحان یزدی نیز
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
مفتح سدۀ دماغی و محلل اورام جمیع اعضا و جهت خفقان و ضعف معده و ریاح غلیظه و عصارۀ آن با شکر جهت رفع درد سینه و ربو و سرفه و مضمضه و خائیدن آن جهت قلاع دهان و تر کردۀ آن با آب مبرد و مقوی اعضا و استشمام آن جهت درد سر محرورین و مسافرین و رفع وبا و کریزانیدن هوام و تخم آن مقاوم سموم و بالخاصیت معتدل جمیع امزجه و بدانکه اطبا کوبیدن تخم ریحان را در تراکیب منع نموده اند و همچنین بزر لسان الحمل را در ادویۀ زحیر جهت آنکه لعابیت آنها که مطلوب است زائل می کردد و لیکن کوبیدۀ آن ضرر نمی رساند مانند کوبیدۀ بزر قطونا و در تراکیب ادویۀ زحیر کوفتۀ آن مستعمل است چنانچه صاحب کفایۀ منصوری و غیر آن نوشته اند که در کوفته آنها قوت قابضه زیاده می باشد خصوص تخم ریحان که کوفتۀ آن با صمغ عربی در زحیر عجیب النفع است و مجرب و جوشانیدۀ آن نیز مفید
مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
شاه اسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) مرکب از شاه و اسپرم . (برهان قاطع چ معین ). شاه اسپرغم باشد. (از برهان قاطع). رجوع به شاه اسپرغم شود. معرب آن شاهسبرم باشد. (از اقرب الموارد). ونجنک . (برهان ). حبق کرمانی . حبق صعتری . (منتهی الارب )
/////////////
شاهسفرم
اشاره
گیاهی است که در آذربایجان پرورش داده می‌شود و به نام «شاهسفرم» شناخته می‌شود. به فرانسوی
Tanaisie balsamite, Balsamite, Baume des jardins
وMenthe -coq و به انگلیسی‌Alecost ,Costmary ,Balsam herb وBible leaf گفته می‌شود. این گیاه از خانواده‌Compositae و نام علمی آن‌Tanacetum balsamita L . و مترادف آن‌Chrysanthemum blasamita L . و ... می‌باشد. در برخی مدارک گیاه‌شناسی از جمله در مدارک امریکایی گونه‌Chrysanthemum balsamita را نام اصلی گیاه ذکر می‌کنند.
مشخصات
شاهسفرم گیاهی است پایا، علفی، بلندی آن 70- 50 سانتی‌متر، متحمل هوای سرد و بیعار. برگهای آن معطر و گلهای آن زردرنگ است. تکثیر آن معمولا از طریق تقسیم بوته انجام می‌شود.
این گیاه در آذربایجان پرورش داده می‌شود و در تبریز از آن عرقی می‌گیرند که به نام شاهسفرم عرقی معروف است. طبق بررسی‌های گیاه‌شناسان دو تحت گونه از این گیاه به نامهای‌T .balsamita sub balsamita و
T. balsamita sub balsamitoides( Schultz Bip )Grierson.
در ایران انتشار دارد گونه اصلی در ارتفاعات بین خوی و شاهپور تهیه شده و تحت گونه دوم در ارتفاعات مازندران، آذربایجان، کردستان،
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 399
همدان، لرستان (اشتران‌کوه)، کوه دنا، ارتفاعات البرز، توچال، شمشک، گاجره دیزین و ... دیده شده است.
شاهسفرم
Balsamite
ترکیبات شیمیایی
در گیاه شاهسفرم یک ماده تلخ وجود دارد و گیاه معطر و دارای اسانس مطبوعی است.
خواص- کاربرد
در آذربایجان از عرق گیاه در موارد کولیک و دل‌درد و ناراحتی معده به عنوان بادشکن و مدّر و به‌طور ضعیف ضد انگل و قاعده‌آور مصرف می‌شود. چون در سایر گونه‌های این گیاه نوعی ماده سمّی مشخص شده است شرط احتیاط ایجاب می‌کند که مصرف گیاه و فرآورده‌های آن با تجویز و زیر نظر پزشک صورت گیرد و در خوردن
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 400
آن افراط و اسراف نشود. عرق آن و دم‌کرده 4 گرم گیاه خشک در یک پیمانه (220 گرم) آب جوش که 20 دقیقه دم شود برای سرفه، برونشیت، ازدیاد ترشح صفرا و حل سنگهای صفراوی مفید است.
توضیح: در برخی مدارک طب سنتی ایران از جمله در قرابادین کبیر نام شاهسفرم برای ریحان ذکر شده که نباید با این گیاه اشتباه شود.
گونه دیگری از این گیاه که به فرانسوی‌Sent ,Barbotine ,Tanaisie vulgaire bon وHerbe aux vers و به انگلیسی‌Tansy وTansey وCommon Tansy گفته می‌شود. نام علمی آن‌Tanacetum vulgare L . و مترادفهای آن‌Chrysanthemum tanacetum Vis وPyrethrum vulgare Boiss . می‌باشد.
Tanaisie vulgaire
این گونه گیاهی است علفی نسبتا بلند که ارتفاع آن تا 1 متر می‌رسد. برگهای آن تقسیم‌شده دندانه‌دار و گلهای آن زرد که به‌طور گروهی در رأس شاخه گل‌دهنده ظاهر می‌شود. برگها بسیار معطّر است. این گیاه به‌طور وحشی در کنار جاده‌ها و اراضی متروکه مرطوب در کنار جریانهای آب در اغلب مناطق اروپا، شمال افریقا، شمال آسیا و سیبری انتشار دارد و به‌طور پرورشی نیز در باغهای این مناطق کاشته
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 401
می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
در گلهای گیاه‌T .vulgare که مصرف دارویی دارد ماده عامل تلخی به نام تاناستین 499] وجود دارد به فرمول خام‌C 11 H 61 O 4 و به علاوه چند اسید از جمله‌Tanaisic acid ,Tanacetotannic acid ، رزین، تانن و اسانس قوی وجود دارد.
خواص- کاربرد
سرشاخه‌های گلدار و گلهای گیاه که بسیار تلخ و طعمی تند دارد، به عنوان دارو مصرف می‌شود و از آن به عنوان ضد انگل معده، روده و ضد کرمک استفاده می‌شود. به علاوه از این گیاه به عنوان مدّر، قاعده‌آور و برای رفع ضعف سیستم عمومی بدن، گرفتگی ماهیچه‌ها، کم‌خونی دختران جوان و رفع ترشحات در لوکوره زنان تجویز می‌شود. مقدار مصرف آن در روز 4- 2 گرم گرد گلهای خشک است و نباید از آن تجاوز کند و به صورت دم‌کرده 3 گرم گرد گلهای گیاه را در یک پیمانه (220 گرم) آب جوش 10 دقیقه دم کرده، و افراد بالغ می‌توانند 3- 2 فنجان از آن را در روز قبل از غذا میل کنند. در مورد بچه‌های بین 10- 5 سال ممکن است 5/ 0 گرم گرد گل مخلوط با عسل که کمی رفع تلخی آن بشود برای کمک به رفع کرمک وارد شود و یا به صورت تنقیه از دم‌کرده 3 گرم گرد گل در یک پیمانه آب جوش که 10 دقیقه دم شود، برای رفع کرمک مصرف نمود.
توجه شود که این گیاه سمّی است، مصرف آن باید با تجویز و زیر نظر پزشک باشد و از افراط و اسراف در خوردن آن احتراز شود.
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 402
////////////
شاه اسپَرغم، شاه اسپرم (نام علمی: Tanacetum balsamita) یکی از گیاهان دارویی خوشبواست که به ویژه در مراغه یافت می‌شود و تابستان‌ها که رشد آن پایان می‌یابد عرق آن را می‌گیرند. عرق آن برای درمان دل درد و دل پیچه و همچنین برای خوشبو و خوشمزه کردن چای، دوغ و آبدوغ خیار به کار می‌رود. برخی آن را به نام ریحان عروسان آورده‌اند.[۱]

Shahespærghæm 001.jpg

Shahespærghæm 002.jpg

شاهسپرغم.jpg

JPEG0243.jpg
منابع[ویرایش]
پرش به بالا (مجله علمی - پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز شماره یه ۱ جلد ۱۸)
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Tanacetum balsamita»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۸ فوریه ۲۰۱۴).
/////////////
Tanacetum balsamita
From Wikipedia, the free encyclopedia
Costmary
Balsamita major.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
T. balsamita
Tanacetum balsamita
L.
·         Balsamita balsamita (L.) Rydb. nom. illeg.
·         Balsamita major Desf.
·         Balsamita suaveolens Pers.
·         Balsamita vulgaris Willd.
·         Chamaemelum balsamita (L.) E.H.L.Krause
·         Chrysanthemum balsamita (L.) Baill.
·         Chrysanthemum grande (L.) Hook.f.
·         Chrysanthemum grandiflorum(Desf.) Dum.Cours.
·         Chrysanthemum majus (Desf.) Asch.
·         Chrysanthemum tanacetifolium(Desr.) Dum.Cours.
·         Chrysanthemum tanacetum Vis.
·         Leucanthemum balsamita (L.) Over
·         Matricaria balsamita (L.) Desr.
·         Pyrethrum majus (Desf.) Tzvelev
Tanacetum balsamita is a perennial temperate herb known as costmary,[2]alecost,[3] balsam herb,[4] bible leaf,[citation needed] or mint geranium.[3]
Contents
  [show] 
Description[edit]
The costmary is a perennial with oval serrated leaves and can grow up to 2 m (6.6 ft) high. During summer it shows small yellow button shaped blossoms which appear in clusters.[5]
Name[edit]
The English name costmary stems from costus of Saint Mary. Also, in other languages, it is associated with the virgin Mary, most probably because it is sometimes used to treat women's diseases.[5]
Origin and spread[edit]
The plant seems to have originated in the Mediterranean. It is unclear whether the plant called "balsamita" described by Columella in 70 AD is the same. According to Heinrich Marzell, it was first mentioned in 812 in a plant catalogue. Costmary was widely grown since the medieval times in herb gardens until the late 19th and early 20th centuries for medical purposes. Nowadays it has mostly disappeared in Europe, but is still widely used in southwest Asia.[5] It was used in medieval times as a place marker in Bibles. It is referred to by Nicholas Culpeper as the 'balsam herb'.[6]
Chemical constituents[edit]
Leaves of the plant have been found to contain a range of essential oils. A Spanish study found the oil includes carvone as the main component (51.5%, 41.0% and 56.9% in three samples), together with minor amounts of beta-thujonet-dihydrocarvonec-dihydrocarvonedihydrocarveol isomer, c-carveol, and t-carveol. Levels of beta-thujone, a toxic ketone, were 9.8%, 12.5% and 12.1% in the respective samples.[7]
Traditional medicine[edit]
In medieval times, costmary was used for menstruation problems.[citation needed]In the 18th century, it was classified as laxative, against stomach problems and as astringent.[citation needed] It was recommend against melancholy and hysteria as well as dysentery and against gallbladder disease.[5]
The plant is known from ancient herbals and was widely grown in Elizabethan knot gardens.
17th century herbalist Nicholas Culpeper says of costmary:[8][verification needed]
"It is under the dominion of Jupiter. The ordinary costmary, as well as maudlin, provokes urine abundantly, and softens the hardness of the mother; it gently purgeth choler and phlegm, extenuating that which is gross, and cutting that which is tough and glutinous, cleanseth that which is foul, and prevents putrefaction ; it openeth obstructions and relieves their bad effects, and it is beneficial in all sorts of dry agues. It is astringent to the stomach, and strengtheneth the livers other viscera : and taken in whey, worketh more effectively. Taken fasting in the morning, it relieves chronic pains in the head, and to stay, dry up, and consume all their rheums or distillations from the head into the stomach, a much to digest raw humours gathered therein, It is profitable for those that are fallen into a continual evil disposition of the body, called cachexy, especially in beginning of the disease. It is good for weak and cold livers. The seed is given to children for worms, and so is the infusion of flowers in white wine, about two ounces at a time. It maketh an excellent salve to heal old ulcers, being boiled with oil of olive, and adder's tongue with it; and after is strained, put in a little wax, rosin, and turpentine to make it as thick as required."
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fa/Tanacetum_balsamita_cv.majus_Kh.208_But.jpg/220px-Tanacetum_balsamita_cv.majus_Kh.208_But.jpg
Tanacetum balsamita cv. 'majus' (cultural plant)
See also[edit]
·         Pyrethrum
References[edit]
1.     Jump up^ The Plant List: A Working List of All Plant Species, retrieved 30 April 2016
2.     Jump up^ "Tanacetum balsamita"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 8 December 2015.
3.     Jump up to:a b "Tanacetum balsamita L. subsp. balsamita", USDA GRIN Taxonomy, retrieved 30 April 2016
4.     Jump up^ Costmary
5.     Jump up to:a b c d Cumo, Christopher (2013). Encyclopedia of Cultivated Plants A-F. Santa Barbara: ABC-CLIO. pp. 329–332. ISBN 978-1-59884-774-1.
6.     Jump up^ Costmary
7.     Jump up^ Tanacetum Balsamita L.: A Medicinal Plant from Guadalajara (Spain), ISHS Acta Horticulturae 306: International Symposium on Medicinal and Aromatic Plants, XXIII IHC
Further reading[edit]
·         Culpepers British Herbal - Pub. William Nicholson and Son - C. 1905 (re-print of the 1653 original)
Stub icon
This Asteroideae article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Anthemideae

·         Plants described in 1753
·         Asteroideae stubs