۱۳۹۵ بهمن ۸, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و نهم) 4

شقراق
بفتح شین و بکسر نیز آمده و قاف و فتح راء مهملۀ مشدده و الف و قاف و شراق و شرقوق و شرشق نیز و بفارسی کاسکینه و بشیرازی کاسه شکنک و باصفهانی سبز قبا و بمازندرانی کراکر و عرب آن را اخیل کویند و بدیمن دانند و بهندی لتوره نامند
ماهیت آن
دمامنیی کفته طائری است بقدر کبوتر و کوچک سبز رنک خوش منظر و در جناح آن سیاهی و مخطط بسرخی و سبزی و سیاهی نیز می باشد و در بلاد روم و شام و خراسان و نواح آنها بسیار و حریص و بدخو و دزد بچۀ مرغان دیکر است و دور از آبادانی و مردم می باشد و بر سر کوهها اشیانه می سازد و لیکن بچه در آبادانی برمی آورد و عفیف از سفاد و کثیر الاستغاثه می باشد و فریاد بسیار می کند که کویا آن را زده اند و بغدادی و انطاکی کفته اند طائری معروف است ملون بسبزی و سرخی و سیاهی و در اشجار و شکاف دیوارها خانه می سازد و در تابستان دیده می شود و بدبو است و کثیر التصویت و کویند طائری است بقدر کنجشک که پیه کویند و کنجشکان را صید کند
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص ان
محلل قوی ریاح غلیظه و مواد بلغمیه و دیرهضم مضر محرورین و مصدع مصلح آن سکنجبین عسلی و شکری و طلای سرکین آن جهت جلای کلف نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////////
شقراق . [ ش ِ ق ِرْ را ] (ع اِ) شرقراق . شرقرق . شرشق . نوعی از غراب . مرغی است کوچک با خجکهای سرخ و سبز و سیاه و سپید، و از اینجاست که آن را «اخیل » هم نامند و آن در زمین حرم و روم و شام و خراسان ونواحی آن یافت شود. چون تلخه  آن بر زر ناقص عیار گداخته ریزند سرخ و کامل عیار گردد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). عَوْهَق . (تاج العروس ). مرغی است بقدر فاخته سبز و بدبوی و به فارسی سبزه قبا نامند و در تنکابن کراکر گویند. شرقراق . شرقرق . طیرالعراقیب . اخطب . شرشق . قاریه . زاغ کبود. مرغی است که او را به فال بد دارند. (یادداشت مولف ). کاسکینه . مرغ سیاه . (زمخشری ). کراج . (دهار) (مهذب الاسماء). اخیل . (بحر الجواهر).مرغی است چندِ کبوتر و رنگ آن بین سرخ و سبز و سیاه . از اول نیسان به سرزمین شام می آید و تا آخر تابستان در آنجا سکونت دارد. و بیشتر در شکاف درختان و دیوارها بسر میبرد. بدبو و بسیارخوان است . (از تذکره  داود ضریر انطاکی ص 222). مرغی است سرخ و سپید و سبز. (از اقرب الموارد). بلواسه و سنقره گویند، به پارسی کاسکینه و به شیرازی کاسه شکنک گویند. (از ذخیره  خوارزمشاهی ) (تحفه  حکیم مومن ). شیرگنجشک . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شیرگنجشک و مترادفات دیگر شود.
///////////
سبزقباهای رنگین (نام علمی: Coracias) نام یک سرده از تیره سبزقبا است.

گونه‌ها[ویرایش]
سبزقبای وراج Coracias garrulus
سبزقبای حبشی Coracias abyssinicus
سبزقبای سینه‌یاسی Coracias caudatus
سبزقبای دم‌پارویی Coracias spatulatus
سبزقبای کاکل‌حنایی Coracias noevius
سبزقبای هندی Coracias benghalensis
سبزقبای بال‌ارغوانی Coracias temminckii
سبزقبای شکم‌آبی Coracias cyanogaster
منابع[ویرایش]
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Coracias»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۳ اوت ۲۰۱۴).
///////////
قس عربی:
سبزقباهای رنگین (نام علمی: Coracias) نام یک سرده از تیره سبزقبا است.

گونه‌ها[ویرایش]
سبزقبای وراج Coracias garrulus
سبزقبای حبشی Coracias abyssinicus
سبزقبای سینه‌یاسی Coracias caudatus
سبزقبای دم‌پارویی Coracias spatulatus
سبزقبای کاکل‌حنایی Coracias noevius
سبزقبای هندی Coracias benghalensis
سبزقبای بال‌ارغوانی Coracias temminckii
سبزقبای شکم‌آبی Coracias cyanogaster
منابع[ویرایش]
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Coracias»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۳ اوت ۲۰۱۴).
//////////
قس ترکی استانبولی:
Viogajivu au kambu ni ndege wa tropiki wa jenasi Coracias katika familia Coraciidae. Wanafanana na kunguru wadogo wenye rangi kali: kahawia, buluu na zambarau. Spishi nyingine zina mileli miwili nyingine zina mkia wa mraba. Hula wadudu ambao wanawakamata kutoka kitulio cha juu. Tago lao ni tundu mtini. Jike huyataga mayai 2-4.
///////////
Coracias
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Galgulus" redirects here. The genus name Galgulus was also invalidly given to a toad bug genus (now Gelastocoris) by Latreille c. 1802, to the rockfowl (now Picathartes) by Wagler in 1827, and to the brown-eared bulbul (Microscelis amaurotis) by Kittlitz in 1832..
Coracias
European roller.jpg
Adult European roller
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Genus:
Coracias
Linnaeus1758
8, see text
Galgulus Brisson, 1760
Coracias is a genus of the rollers, an Old World family of near passerine birds related to the kingfishers and bee-eaters. They share the colourful appearance of those groups, blues and browns predominating. The two outer front toes are connected, but not the inner one.
Coracias rollers are watch-and wait hunters. They sit in a tree or on a post before descending on their prey and carrying it back in the beak to a perch before dismembering it. A wide range of terrestrial invertebrates, and small vertebrates such as frogs, lizards rodents and young birds, is taken. Their prey includes items avoided by many other birds, such as hairy caterpillars, insects with warning colouration and snakes.[1] They often perch prominently whilst hunting, like giant shrikes.
The name is from the Ancient Greek korakías (κορακίας),[2] derived from korax (κόραξ, ‘raven, crow’).[3] Aristotle described the coracias as a bird as big as a crow but has a red beak,[4] which some believe to be the chough.[5]
The species in taxonomic order are:
·         European roller Coracias garrulus
·         Abyssinian roller Coracias abyssinicus
·         Lilac-breasted roller Coracias caudatus
·         Racket-tailed roller Coracias spatulatus
·         Rufous-crowned roller Coracias noevius
·         Indian roller Coracias benghalensis
·         Purple-winged roller Coracias temminckii
·         Blue-bellied roller Coracias cyanogaster
References[edit source]
1.     Jump up^ Fry, C. H.; Fry, K. (30 June 2010). Kingfishers, Bee-eaters and Rollers. Bloomsbury Publishing. pp. 15–16. ISBN 978-1408134573OCLC 25547477.
2.     Jump up^ André Jean François Marie Brochant de Villers; Alexandre Brongniart; Pierre Jean François Turpin (1818). Dictionnaire des sciences naturelles (in French). Levrault. p. 349.
4.     Jump up^ Camus, Armand-Gaston (1783). Histoire des animaux d'Aristote (in French). Chez la veuve Desaint. p. 225.
·         Kingfishers, Bee-eaters and Rollers by Fry, Fry and Harris, ISBN 0-7136-8028-8
External links[edit source]
·         Roller videos on the Internet Bird Collection
·         Coraciidae
·         Bird genera
·         Coracias
&&&&&&&
شکاعی
بضم شین و بفتح نیز آمده و فتح کاف و الف و عین مهمله و الف مقصوره لغت عربی است و بیونانی اقرانیقی و نیز افشارنیقی بمعنی شوکه البیضا نامند و کویند آن را شوکه البیضا و شوکۀ عربیه و کثیر الرکب نیز و بلاطینی اطرکطیاس و بفارسی بادآورد کویند و اصح آنست که غیر بادآورد است بلکه از اصناف آنست و نیز بفارسی آن را چرچه کویند و در بعضی بلاد معروف بکنکر خر است و کویند بهندی اونت کتاره نامند
ماهیت آن
دو نوع می باشد یکی کل آن سفید و شاخهای آن باریک بلند سفید و کم شعبه و دیکری کل آن بنفش و شاخهای آن اندک قویتر و پرشعبه و مائل بسبزی و زردی و این مخصوص بشکاعی است و تحقیق آنست که ساق آن مثلث و طولانی و سطبری آن بقدر انکشتی و باریکتر از ان و برک آن کوچک مثلث شکل اندک ضخیم طولانی با زغب کمی و بر سر آن خاری و کل آن بنفش مائل بزردی و تخم آن ریزه مثلث شکل خاکستری رنک و طعم آن شیرین و بهترین آن سبز و بعضی کفته اند زرد آنست که کهنه نباشد و مستعمل از ان بیخ و ثمر آنست و بیخ آن قویتر
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و کویند در اول کرم و در سوم خشک و بعضی سرد نیز کفته اند
افعال و خواص آن
قوت تجفیف و قبض این زیاده از بادآورد* و با قوت تریاقیت و بیخ و ثمر آن ملطف بلغم و مفتح و جهت قطع نزف الدم از سینه و ورم لهاه و مقعده و طبیخ آن جهت امراض معده و کبد و حمیات مرکبه و کهنه و خصوصا در صبیان بغایت نافع و بجهت فالج و رعشه و اوجاع ظهر و اسهال بطن و جهت جذام و برص و بهق و قطع سیلان رطوبات از رحم و سائر بدن مفید برای آنکه دافع مواد سوداویه و بلغمیه و جالب آنها است از عمق بدن و با افسنتین مسمن بدن و بیخ آن حابس نزف الدم و محلل اورام مقعده و مدمل قروح مضر رئه مصلح آن صمغ عربی است مقدار شربت آن دو درم و صاحب تقویم پنج درم کفته بدل آن بادآورد و در سائر افعال قریب بباد آورد و در حرف البا مع الالف مذکور شد صاحب اختیارات بدیعی کفته که بشیرازی آن را خارمهک کویند و وی نباتی کوهی است و در زمین سیستان بهم می رسد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* بادآورد. [ وَ ] (اِ مرکب ) بمعنی بادآورد است که بوته  خار شوکةالبیضاء باشد. (برهان ). نام بوته  خاریست سفید و دراز بقدر یک ذرع در نهایت خفت و سبکی که بیشتر در زمین ریگ بوم و دامن کوهها روییده و خارش انبوه شود و گل آن بنفش و سرخ و سفید هم میباشد و تخمش بخسک میماند و بعربی شوکةالبیضاء خوانند. (برهان : بادآور). و رجوع به غیاث و آنندراج و جهانگیری شود. گیاهی است که بتازی شوکةالبیضاء خوانند، بواسطه  سبکی آنرا بادآورد گویند. (فرهنگ سروری ). خاریست که بوته  آن در زمین ریگ و دامن کوهها بیشتر بود و ساقش بسطبری انگشت و قد آن بمقدار یک گز بود، اول که برگ بیرون آورد چون گیاهی باشد و در آخر خار گردد و خارش انبوه و دراز و سفید باشد و گل او بنفش و سرخ و سفید. منجیک گوید :
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان .
(از فرهنگ رشیدی ).
گیاهی است داروئی از تیره  سینانتره ۞ و از جنس کنگر و خاردار و قمه  آن سفید و بتازی شوکةالبیضاء و بادآور نیز گویند. (ناظم الاطباء). مانند خسک است و خارش از خسک درازتر است . (نزهةالقلوب ). سفیدخار. سپیدخار. اسفیدخار. اسپیدخار. خِنگ بید. کنگر سفید. اشترگیاه . سَزَد. جاورد. گوالفت . حباورد. راس القنفذ. اقنثالوقی* ۞ . اقنتالوقی . اقنیتون . خسک . شوک الدواب . خارخسک . حسک . شویکه . شوکة. خرشف . حکه . شوکةالمبارکه .راس الشیخ . باذآور. رجوع به ذخیره  خوارزمشاهی و قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 237 و الفاظ الادویه و تحفه  حکیم مومن شود. (فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ، ذیل ). و رجوع به اشترغاز شود. مولف اختیارات بدیعی آرد:بادآورد را شوکةالبیضاء گویند و نبات وی در زمین ریگ ، دامن کوهها بیشتر روید و ساق وی بستبری انگشت بودو قد آن مقدار یک گز باشد و کمتر باشد و بیشتر در روی زمین پهن باشد، رنگ وی بسپیدی زند و گل وی بنفش وسفید رنگ بود و سرخ و سفید نیز بود و تخم وی مانند تخم خسک دانه بود و نبات وی خارناک بود خارهای دراز وسفید و بهترین وی آنست که ورق وی سفید بود و تازه وطبیعت آن گرم و خشک در درجه  اول و گویند سرد است در اول و بیخ وی سرد و خشک است و منفعت وی آنست که مسهل بلغم لزج بود و در وی قوه  محلل و مفتح هست خاصه تخم وی و نافع بود جهت اورام بلغمی و نفث دم و تبهاءبلغمی کهن و ضعف درد دندان چون بطیخ آن مضمضه کنند و گزندگی جانوران و عقرب چون بر وی ضماد کنند نافع بود و دیسوقوریدوس گوید: بیخ وی چون بجوشانند جهت نفث دم و درد معده و اسهال کهن نافع بود و بول براند و بر اورام بلغمی ضماد کنند نافع بود و اگر تخم وی بیاشامند کزاز را نافع بود و گزندگی جانوران ، و اگر داالثعلب به بیخ آن حک کنند بغایت سودمند بود و مجرب وشربتی از وی یک درم و نیم بود اما مضر بود بشش و مصلح وی افسنتین بود و شیخ الرئیس گوید بدل وی در تبهای بلغمی شاه ترج بود، روستائیان شیراز آنرا بدرود خوانند. (اختیارات بدیعی ).
ابوریحان بیرونی آرد: او را بلغت رومی لوفیلقی خوانند و بسریانی ساناحور گویند و بعربی شکاعی گویند و بپارسی بادآورد و این نوع دلیل کند بر اینکه این دارو بوزن سبک بود و شاخهای بادآورد بیکدیگر نزدیک باشد. و رای گوید: شکاعا را در بادیه دیدم و او ازانواع ترهائیست که بیخ او در تابستان خشک نشود. و جان گوید: بعضی از اطبا بادآورد را نوعی دیگر اعتقاد کرده اند و رای ، شکاعی ، و رازی گوید: بادآورد خاریست که بخسک مشابهت دارد و رنگ او سفید باشد و خار او کمتر باشد از خارخسک ، و ابوالمعاذ و ابوالخیر گویند: بادآورد خاریست که رنگ او سفید است و بتازی او را شکاع گویند و در سیستان او را جولاه کش گویند و ترنگبین بر وی فرودآید، و جان گوید: گمان من آنست که ابومعاذ درین که گوید ترنگبین بر شکاعی فرودآید صادق نیست زیرا که ترنگبین بر خاری فرودآید که او را بلغت عرب حاج گویند و میان حاج و شکاعی مباینت است و بعضی از اطبا گویند: بادآورد بیونانی تعریفی کرده اند که معنی اوبپارسی خارسفید است و منبت او در کوهها و غارها باشد و خار او بخارخسک مشابهت دارد جز آنکه رنگ خسک سفید نیست و خار بادآورد کمتر باشد از خارخسک و برگ او ببرگ حماما ماند، جز آنکه برگ بادآورد تنک تر باشد و برگ او را مویکها باشد چنانکه بر برگ خس الحمار و ساق او باندازه  دکر (کذا) ببالد و ساق او میان تهی باشدو سطبری او بمقدار انگشت بود بر طرف او و خاری باشددراز چنانکه بر معصفر دشتی و شکوفه های او بنفشجی باشد. بعضی گفته اند این صفات نباتیست که بعربی او را هیشر گویند صفت او گرمست در اول خشک است در سوم سودمند بود مر تبهای کهنه را و معده را تقویت کند و سده هابگشاید و خون آمدن از معده دفع کند و بطیخ او مضمضه کردن درد دندان را سودمند بود و چون بخایند و بر موضع لسع عقرب طلا کنند نافع بود و بدل او در دفع تبهای بلغمی کهنه شاهتره بود. (ترجمه  صیدنه  ابوریحان بیرونی نسخه  خطی کتابخانه  لغت نامه ). و رجوع به بحر الجواهر و مفردات ابن البیطار و تذکره  داود ضریر انطاکی شود.
- شکاعی . [ ش ُ عا ] (ع اِ) شَکاعی ̍. گیاهی است باریک ازداروها و آنرا باب سنجاب و آفتاب پرست نیز گویند و به جهت دقت آن لاغر را بدان تشبیه دهند و گویند: کانه عودالشکاعی . شکاعاة یکی ، یا واحد ندارد، و یقال شکاعی واحدة و شکاعی کثیرة. شُکاعَیان . ج ، شُکاعَیات . شکاعی به گیاه باد آورد ماند و بادآورد نیست . تبهای کهنه و آماس کام و درد دندان را نفع بخشد. (منتهي الارب ) (آنندراج ). از گیاهان باریک است و به بادآورد یا خار مبارک ماند. واحد، شکاعاة، یا واحد ندارد، و گویند شکاعی واحدة و شکاعی کثیرة. تثنیه ، شُکاعَیان . ج ،شُکاعَیات . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جرجر. (مهذب الاسماء). چرخله . (از (ناظم الاطباء). چرچه .(بحر الجواهر). ذوثلاث شوکات . (یادداشت مولف ). و رجوع به بادآورد و آفتاب پرست و چرخله و تذکره  ضریر انطاکی و تحفه  حکیم مومن و ذخیره  خوارزمشاهی شود.
- چرخله . [ چ َ خ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) نباتی باشد سست و ساق باریک و عرب آنراشکاعی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی از جنس کنگر و بادآورد که بتازی «شکاعی » و بترکی «بوقناق » گویند. (ناظم الاطباء). چرخه . کاسنی . رجوع به چرخه شود.
- چرخه . [ چ َ خ َ / خ ِ ] (اِ) بمعنی «چرخله » است و آن رستنی و نباتی باشد که بعربی «شکاعی » گویند، بسبب آنکه بسیار سست و ساق باریک است ، چه هرگاه کسی را بسیار ضعیف و لاغر بینند، گویند: «کانه عود شکاعی ». (برهان ) (آنندراج ). چرخله . (ناظم الاطباء). شُکاعی . (بحر الجواهر). رجوع به چرخله شود. || بمعنی دور هم آمده است که در برابر تسلسل است . (برهان ) ۞ (آنندراج )...
///////////
كنگر خر
نام هاى ديگر: شكاعى- چرخه- چرخله- خار زن بابا- بوقناق- شوكة البيضا.
Onoporde- Onoporde acanthi*- Chardon aux nes- Argentine thistle - Wild artichoke.
مشخصات:
گياهى است از خانواده Compositae  دوساله به بلندى 200-50 سانتيمتر.  ساقه آن مثلثى و پوشيده از تارهاى پنبه اى به رنگ سفيد و آبى روشن است. تمام قسمت ساقه و شاخه ها بالدار است و در كناره و نوك آنها خار وجود دارد. برگهاى آن بزرگ، دراز، بيضى، با كناره خاردار مى باشد. گلهايش بنفش و به شكل يك طبق ضخيم و متراكم است كه گلها در آن قرار دارند و منتهى به خار هستند و در انتهاى ساقه گل دهنده در تابستان ظاهر مى شود. تخم آن ريز و مثلث شكل و خاكسترى رنگ و طعم آن شيرين است و بهترين آن سبزرنگ يا سبز مايل به زرد است. اين گياه در تبريز، خوى، نزديك ماكو، همدان، اصفهان، شاهرود، بسطام، شهميرزاد، كردستان، آذربايجان غربى، دامنه هاى البرز، گچسر، دماوند در ارتفاع 2640 متر از سطح دريا و كندوان در كنار جاده ها و اراضى دورافتاده و باير مى رويد. طبيعت آن: گرم و خشك است ولى عده اى آن را سرد مى دانند.
خواص درمانى:
1 - آب دم كرده آن را بنوشيد. خشك كننده رطوبتها و ضد سم و قابض است.
-2 گذاردن له شده تازه آن يا ماليدن شيره تازه آن بر زخم، براى التيام زخم و كنترل زخمهاى كچلى و جرب و زخمهاى سرطانى مؤثر است.
تخم كنگر خر
خواص درمانى: آب دم كرده آن را بنوشيد. مسهل است و براى بيماريهاى معده و كبد مفيد مى باشد، تبهاى كهنه را تسكين مى دهد، جريان رطوبات از رحم و ساير اعضاى بدن را قطع مى كند، براى رفع فلج و رعشه و جذام مفيد است، درد پشت را تسكين مى دهد.
ريشه كنگر خر
خواص درمانى:
1- آب دمكرده آن را بنوشيد. براى قطع خونريزى از سينه و مقعد، رفع ورم مقعد و التيام زخم مفيد است، براى درمان بيماريهاى معده و كبد و رفع تبهاى كهنه مؤثر است، مسهل است، براى رفع فلج و رعشه و جذام و تسكين درد پشت و قطع جريان رطوبت از رحم و ساير اعضاى بدن مفيد است.
2- بيست و پنج تا سى گرم از تازه آن را همراه با ساقه هايش در نيم ليتر آب بجوشانيد و آب صاف كرده آن را بنوشيد. چند بار قى ايجاد مى كند و مانند مسهل صفرا عمل مى كند.
اسرار گياهان دارويى، ص: 861
Onopordum illyricum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Onopordum illyricum
Onopordum illyricum near Holbrook NSW Australia.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Tribe:
Genus:
Species:
O. illyricum
Onopordum illyricum
L.
Onopordum illyricum is a species of thistle known by the common name Illyrian thistle,[1] or Illyrian cottonthistle.[2] It is native to southwestern Europe, but has been introduced into Australia and California, where it has become a noxious weed.
The plant is a biennial herb producing an erect, branching, winged, spiny stem known to exceed two meters in maximum height. The spiny leaves may be up to 50 centimeters long and are divided into deep toothed lobes. The inflorescence bears several large flower heads each up to 7 centimeters wide. They are lined with spiny, woolly to cobwebby phyllaries and bear many narrow glandular purple flowers each about 3 centimeters long. The fruit is a cylindrical achene 4 or 5 millimeters long topped with a white pappus a centimeter in length.
References[edit]
1.     Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
2.     Jump up^ "Onopordum illyricum"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 30 January 2016.
External links[edit]
·         Jepson Manual Treatment
·         GRIN Species Profile
·         Flora of North America
·         Illyrian Thistle in Victoria
·         Photo gallery

Stub icon
This Cynareae article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Onopordum
·         Invasive plant species
·         Plants described in 1753
·         Cynareae stubs
///////////////
به گزارش ایلیا نیوز ؛ دوراهک شهری در منطقه ی خشک جنوب استان بوشهر از توابع شهرستان دیر است که دارای کوهی به نام احمد سلمان می باشد. کوه احمد سلمان منطقه ی خوش آب و هوایی است که از دیرباز دامداران در آن سکنی داشته و دارند.
این کوه محل رویش گیاهانی است که خاصیت دارویی فراوانی داشته و مردم قدیمی این دیار برای مرهم دردشان از این گیاهان بهره می جستند.
در این مطلب تحقیقی جامع در مورد گیاهان دارویی موجود در اطراف شهر دوراهک بالاخص کوه احمد سلمان گرد آوری شده است . کار تحقیق در مورد این گیاهان توسط زایر احمد دوراهکی و سعید بردستانی انجام شده است.

خواص گیاه داروئی (خارمریم)
این گیاه در لهجه ی شهر دوراهک به (کنگر خر) معروف است
گیاه خار مریم، قرن هاست که برای درمان بیماری های متعددی به کار گرفته می شود این گیاه که بومی خاورمیانه، اروپا و آمریکای شمالی است سال هاست که برای درمان بیماری مورد استفاده قرار می گیرد. به نوشته سایت «ehow» این گیاه در کاهش علایم پیری بسیار موثر است و نقش مهمی در سم زدایی از بدن و به ویژه کبد دارد.
خواص خار مریم:
این گیاه که یک نوع آنتی اکسیدان قوی است، از بدن در برابر آسیب های سلولی ایجاد شده از رادیکال های آزاد محافظت می کند.
ماده ای به نام گلوتاتیون(Glutathione) موجود در این گیاه نقش عمده ای در سم زدایی کبد ایفا می کند.
خار مریم از ایجاد سنگ صفرا پیش گیری و بیماری را درمان می کند.
این گیاه، در مقابله با سرطان پروستات، رحم و سینه موثر است و رشد سلول های سرطانی را نیز کاهش می دهد.
این گیاه اثربخشی داروهای مربوط به شیمی درمانی را نیز افزایش می دهد.
مقاومت انسولین در بیمارانی که از دیابت نوع ۲ رنج می برند را کاهش می دهد.
خار مریم، در کاهش میزان کلسترول خون موثر است و کلسترول مفید را نیز افزایش می دهد.
در صورت مسمومیت با قارچ که می تواند به کبد آسیب برساند خوردن خارمریم ۱۰ دقیقه پس از مصرف قارچ، اثر سموم را از بین می برد. استعمال عصاره خارمریم در عرض ۴۸ ساعت پس از مسمومیت بر اثر مصرف قارچ مانع از کار افتادن کبد و مرگ حتمی می شود
http://s7.picofile.com/file/8253751892/15.jpg

////////////
خارمریم گیاه صد در صد کبدی
سایر اسامی : ماریتیغال – عکوب حرشف بری
نام علمی: Silybum marianus
نام انگلیسی : Milk thistle fruit
نام عربی: عکوب (Akub)
نام فرانسویChardon – marie
نام آلمانیEchte mariendistel
گیاهی است از خانواده گیاهان  Asteraceae یا نام قدیمی Compositae.
شکل گیاه :بدون شک همه شما در اواخر بهار و در کنار جاده ها و صحرا ها گیاه خاردار بسیار زیبایی را دیده اید که سرشاخه های گرد تیغ دار سبز آن مزین به گلی است که به صورت یک کلاه بنفش خوشرنگ و زیبا روی آن قرار گرفته است و کاملا در بین گیاهان دیگر صحرا جلوه گری می کند.گیاهی است دو ساله دارای برگهای منقسم و دندانه دار به رنگ سبز شفاف که در کناره های برگ و رگبرگ ها لکه های سفید وجود دارد . گل ها لوله ای و درشت و به رنگ ارغوانی میوه سیاهرنگ و شفاف و دارای تار.
kharmaryamg
محل رویش :این گیاه خود رو بوده و در صحراهای ایران و بیشتر در دره هراز، دشت مغان، مناطقی از خوزستان و  کلاردشت می‌روید. در گرگان مازندران آذربایجان لرستان فارس و خراسان.
اندام دارویی گیاه : دانه های داخل میوه
danekhar
مواد موثرهفلاونوئید سیلی مارین شامل سیلی بین و سیلی دیانین که در کاهش کلسترول خون سودمند  است.سیلی بین فعال‌ترین جسم موثر گیاه است
خواص درمانیضد کبد چرب – صفراآور- مقدار املاح صفراوی را کم میکند - داروی مقوی برای کبد چرب – ضد سیروز کبدی – آنتی هپاتوتوکسیک.
دانه خار مریم از کبد در برابر آسیب های ناشی از الکل – هپاتیت – کبد چرب و سیروز محافظت میکند و کمیسیون E آن را به عنوان یکی از بهترین درمان کننده های سیروز میشناسند.
رفع مشکلات کبدی در اثر مصرف بیش از حد برخی داروها مانند استامینفون و داروهای شیمیایی ترک اعتیاد-کاهش علائم پسوریازیس ( دائ الصدف ) خنثی کننده اثرات ناشی از خوردن قارچ سمی
32773226144124811391576212210211520144116
روش استفاده : دم کرده تنتور
طرز تهیه دم کرده : ۳/۵ گرم دانه را در ۱۵۰ سی سی آب جوش در ۱۰ الی ۱۵ دقیقه دم کرده روزانه ۳ الی ۴ دفعه نیم ساعت قبل از غذا مصرف شود.
طرز تهیه تنتور : ۱۵-۲۵ قطره را روزانه ۴ الی ۵ مرتبه مصرف کنند ( بهتر است قبل از مصرف تبخیر الکل انجام گیرد )
بهتر است از فرآورده های استاندارد شده خارمریم استفاده کنیم چون مواد موثره آنها قوی تر است و بهتر از دم کرده و تنتور آن است
فراورده های موجود در بازارقرص لگالون – قرص لیورگل ۷۰ – دوراسیلیمارین – قطره و قرص هگریمارین
464
خارمریم میزان التهاب را کاهش داده و تاثیرات آنتی اکسیدان بالقوه ای دارد. آنتی اکسیدان ها از سلول های  بدن در برابر آسیب دیدگی ناشی از فرآیندهای شیمیایی حفاظت می کنند.
این گیاه در درمان اختلالات فوق کلیوی وسندرم روده ملتهب کاربرد دارد و برای درمان اختلال پوستی«داءالصدف» نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
خارمریم یکی از بهترین گیاهان محافظ کبد، خارمریم می‌باشد. اثرات محافظت کبدی شامل موارد زیر است:
- خاصیت خنثی کردن رادیکال‌های آزاد.
- خاصیت ضداکسیدان آن چندین بار از ویتامین E بیش تر است و از این طریق محافظ خوبی برای کبد است.
- محافظت کبد از مواد شیمیایی و داروها: سیلی مارین از طریق خنثی کردن الکل، گالاگتوزآمین، کربن تتراکلراید، سم آمانیتا و غیره ، کبد را محافظت می‌کند.
- تحریک سنتز پروتئین‌ها در کبد: به احتمال قوی تحریک تولید سلول‌های جدید کبد از طریق ساخت پروتئین در کبد به وسیله سلی مارین است.
- خاصیت ضد تورم: سلی مارین دارای خاصیت قوی ضد تورم می‌باشد.
از دیگر آثار سلی مارین، حل سنگ‌های صفراوی و کمک به درمان پسوریازیس است. سلی مارین در تصحیح اعمال  غیر عادی کبد در جهت درمان پسوریازیس مفید می‌باشد؛ به طوری که از سنتز لوکوترین‌ها جلوگیری می‌کند. ارتباط دیگر عمل کبد و پسوریازیس در فیلتراسیون کبدی خون است . در گردش خون کبدی افراد مبتلا به پسوریازیس اندوتوکسین‌هایی مشاهده شده (مانند اندونوکسین‌های دیواره باکتری‌ها در روده ) که با کاهش یا خنثی شدن آن‌ها پسوریازیس بهبود می‌یابد.
مسئله دیگر در پسوریازیس، افزایش تولید لوکوترین‌هاست که سیلی مارین از طریق مهار لیپوکسی ژناز از تولید آن جلوگیری می‌کند.
-  خار مریم از ایجاد سنگ صفرا پیش گیری و بیماری را درمان می کند.
-  محافظت کلیه از تاثیر مواد شیمیایی
تحقیقات جدید نشان داده است که سیلی مارین اثر مخرب مواد شیمیایی بر روی کلیه را کاهش داده و محافظ خوبی برای کلیه‌هاست.
&&&&&&&
شکرتیغال
بفتح شین و کاف و راء مهمله و کسر تاء مثناه فوقانیه و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح غین معجمه و الف و لام بفارسی تیهال نامند
ماهیت آن
خانه و غلاف حیوانی است شبیه بمکس که در خار انزروت مانند کرم ابریشم از لعاب خود می تند و در ان می میرد و بعضی را سوراخ کرده بدر می رود و آن خانه و غلاف در تازکی شیرین می باشد و چون بسیار کهنه شود شیرینی آن بسیار کم می کردد و آن کرم را بشیرازی خز و کک و تیغال و خانۀ آن را شکر تیغال نامند و غیر سکر العشر است و صاحب اختیارات اشتباه نموده آن را سکر العشر نوشته
طبیعت آن
در حرارت معتدل و رطوبت بر ان غالب و با لزوجت
افعال و خواص آن
ملین صدر و خشونت آن و مسکن حدت اخلاط و سوزش مری و جهت سرفه و تصفیۀ صوت و خشکی کلو و معده نافع و اکثار آن مغثی مصلح آن شکر و ترنجبین مقدار شربت آن تا پنج درم بدل آن نبات است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
شکرتیغال . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غلاف حیوانی شبیه به مگس که در بوته  انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم می تند و در آن می میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) (ازتحفه  حکیم مومن ). پیله ای که حشره  خزوکک بر روی اندامهای گیاه تیغال می بندد. || (اصطلاح گیاه شناسی ) گیاهی است ۞ خارداراز تیره  مرکبان بشکل خارخسک که گلهایش بشکل گلوله ای خاردار و آبی رنگ در انتهای ساقه قرار دارند. این گیاه در سراسر دنیای قدیم میروید. بر روی برگها و ساقه  این گیاه حشره ای از راسته  قاب بالان بنام خزوکک ۞ جهت حفظ تخمها و نوزاد خود پیله ای می تند بقدر یک فندق که سفیدرنگ است . نوزاد پس از آنکه به حیوان بالغ بدل شد پیله را سوراخ میکند و از آن خارج میشود. جنس پیله  این حیوان که از ترشحات گیاه شکرتیغال ساخته شده ترکیبی از مواد سلولزی ونشاسته و مواد ازته و بمقدار زیاد (در حدود 25 درصد) قند مخصوصی بنام ترهالوز ۞ است . در طب قدیم از این پیله که بنام شکرتیغال یا گل تیغال مینامند بعنوان ملین و متعادل کننده  دستگاه گوارش استفاده میکردند. باید دانست که در بازار منظور از شکرتیغال همین گل تیغال پیله  خزوکک است و خودگیاه را بنام تیغال مینامند. خارشکر. رعی الابل . شوک الجمال . شوک الجمل . شکرتیار. || (اصطلاح پزشکی ) پیله ای ۞* که حشره  خزوکک بر روی اندامهای گیاه تیغال می بندد. (فرهنگ فارسی معین ). || چیزی شیرین مزه است که در درون گل تیغال باشد و آن جزء شیرین را در درکه ، قندک و خود گیاه را تیغ قندک نامند. خارشکر. (یادداشت مولف ).

//////////////
...سوای ترانگبین‌های بالا، شلیمر2 دو گونه دیگر را نیز باز نموده است كه در كار هیچ نویسنده دیگری ندیده ام.  نام فارسی یكی از آنها را شكر تیغال* šiker eighal  بر شمرده گوید در پی سوراخی كه كرم در گیاه در می‌آورد بهم رسد.  خود وی این كرم را در ترانگبین تازه یافته است.  این ترانگبین را کشتکاران البرز، Lawistan [كذا‌ـ‌لارستان؟] و دماوند به تهران می‌آورند، هرچند  این گیاه گرد تهران و بخشهای دیگر نیز یافت می‌شود.  گرچه این ترانگبین کمابیش  هیچ  شیرینی ندارد خلط ‌آور بسیار خوبی است و سرفه‌های سخت درمان را آرام می کند...
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
شِکَرتیغال (Echinops) سرده‌ای از گیاهان چندساله‌است. نام‌های دیگر آن در قدیم شکرتیار، خارشکر و تیغ قندک بوده‌است. شکر تیغال که براحتی در آب حل می‌شود دارای ۲۳ درصد قند ترهالوز، طعمی شیرین و لعاب‌دار است و بعنوان لینت‌بخش و برطرف‌کننده سرفه و نیز پائین آورنده تب مصرف می‌شود.

گیاهان این سرده را خارشکرها و قندرونک‌ها هم نامیده‌اند.

این سرده در ایران ۵۴ گونه گیاه علفی چندساله خاردار دارد که معمولاً انحصاری ایران‌اند.
شکرتیغال گیاهی است خاردار بشکل خارخسک که گل‌هایش به‌شکل گلوله‌ای خاردار و آبی‌رنگ در انتهای ساقه قرار دارند. این گیاه در سراسر بر قدیم می‌روید. بر روی برگ‌ها و ساقه  این گیاه حشره‌ای از راسته  قاب‌بالان بنام خزوکک برای نگهداری تخم‌ها و نوزاد خود پیله‌ای می‌تند به اندازه یک فندق که سفیدرنگ است. نوزاد پس از آن‌که به حشره بالغ بدل شد پیله را سوراخ می‌کند و از آن خارج میشود. جنس پیله  این حشره که از ترشحات گیاه شکرتیغال ساخته شده ترکیبی از مواد سلولزی و نشاسته و مواد ازته و به‌مقدار زیاد (در حدود ۲۵ درصد) قند مخصوصی بنام ترهالوز است. در پزشکی قدیم از این پیله که بنام شکرتیغال یا گل تیغال مینامند بعنوان ملین و متعادل کننده دستگاه گوارش استفاده می‌کردند. در بازار منظور از شکرتیغال همین گل تیغال پیله  خزوکک است و خودگیاه را بنام تیغال مینامند.[۲]
گیاهان مولد شیرابه‌های قندی (مان) شکرتیغال در اغلب استان‌های ایران به ویژه یزد (مهریز) خراسان فارس(جهرم) اصفهان کرمان کرمانشاه همدان لرستان شاهرود مازندران و تهران در بلندای ۱۸۰۰ متری از سطح دریا رویش و پراکندگی داشته و جمع‌آوری محصول نیز کم و بیش در این مناطق صورت می‌گیرد. در بسیاری از مناطق ایران به رغم وجود و وفور گیاه شکرتیغال آثاری از فعالیت و وجود حشره مشاهده نمی‌شود.[۳]
//////////////
قس عربی:
القنفذي[1] أو القرقفان[2] جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة النجمية. يضم هذا الجنس حوالي 120 نوعًا من النباتات موطن معظمها أوروبا وآسيا وحوض البحر الأبيض المتوسط وإفريقيا وكثير منها ينتشر في الوطن العربي.

من أنواعه في الوطن العربي[عدل]
القنفذي أدني الساق (باللاتينية: Echinops adenocaulos) في بلاد الشام وسيناء
القنفذي أقنثي القنابات (باللاتينية: Echinops acantholepis) في بلاد الشام وتركيا والقوقاز
القنفذي الأمرد (باللاتينية: Echinops glaberrimus) في بلاد الشام ومصر
القنفذي البرقاوي (باللاتينية: Echinops cyrenaicus) في المغرب العربي
القنفذي الجلالي (باللاتينية: Echinops galalensis) في مصر والمغرب العربي
القنفذي الحسوني (باللاتينية: Echinops hussonii) في مصر والمغرب العربي
قنفذي الخضراوات (باللاتينية: Echinops strigosus) في المغرب العربي وإسبانيا والبرتغال
القنفذي الشائك (باللاتينية: Echinops spinosissimus) في مناطق الوطن العربي المتوسطية وأوروبا
قنفذي غاياردو (باللاتينية: Echinops gaillardotii) في بلاد الشام
القنفذي الفلسطيني (باللاتينية: Echinops philistaeus) في بلاد الشام وسيناء
القنفذي متعدد القرون (باللاتينية: Echinops polyceras) في بلاد الشام وسيناء
القنفذي النازل (باللاتينية: Echinops descendens) في بلاد الشام
من أنواعه الأخرى[عدل]
القنفذي الأبيض (باللاتينية: Echinops niveus)
القنفذي الأزرق (باللاتينية: Echinops ritro)
القنفذي الثلجي (باللاتينية: Echinops nivens)
القنفذي الروسي (باللاتينية: Echinops ruthenicus)
القنفذي العريض الأوراق (باللاتينية: Echinops latifolius)
القنفذي العملاق (باللاتينية: Echinops giganteus)
القنفذي الكروي الرأس (باللاتينية: Echinops sphaerocephalus) في معظم مناطق أوروبا
القنفذي المرتفع (باللاتينية: Echinops exaltatus)
القنفذي المرسيني (باللاتينية: Echinops mersinensis) في تركيا
القنفذي المشرقي (باللاتينية: Echinops orientalis)
القنفذي المنخفض (باللاتينية: Echinops humilis)
القنفذي اليوناني (باللاتينية: Echinops graecus)
مصادر[عدل]
^ الموسوعة العربية. المركبة (الفصيلة). تاريخ الولوج 19 شباط 2011.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.القرقفان (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 10 كانون الثاني 2013.
/////////////
قس آذری:
Toppuztikan (lat. Echinops)[1] - çobanyastığıkımılər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
///////////
قس عبری:
קיפּוֹדָן (שם מדעי: Echinops) סוג של צמח ממשפחת המורכבים. לסוג זה משתייכים כ-120 מינים, הטבעיים לאירופה, מזרחה למרכז אסיה ודרומה להרים של אפריקה הטרופית.
//////////////
قس کردی:
Şekirok riwekekî bi histrî ye. Li ser zilekî gir debe û li serî zil topekî bi histrî çêdibe. serî ew topî wer mihurik dibe. ku meriv histriyên ev topî jê jêke di hundur da topikekî şîren dertê. ew tê xwarin.
///////////
Echinops
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the plant. For the mammal genus, see Lesser hedgehog tenrec.
Echinops
Kipodan07 ST 07.JPG
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Tribe:
Genus:
Echinops
L.
Species
About 120 species, see text
Echinops /ˈɛkᵻnɒps/[1] is a genus of about 120 species of flowering plants in the family Asteraceae, commonly known as globe thistles. They have spiny foliage and produce blue or white spherical flower heads. They are native to Europe east to central Asia and south to the mountains of tropical Africa.[2]
Species include:
·         Echinops adenocaulos      
·         Echinops bannaticus
·         Echinops chantavicus
·         Echinops echinatus
·         Echinops exaltatus
·         Echinops giganteus
·         Echinops gmelinii
·         Echinops graecus
·         Echinops humilis
·         Echinops latifolius
·         Echinops longisetus
·         Echinops nivens
·         Echinops niveus
·         Echinops orientalis
·         Echinops ritro
·         Echinops ruthenicus
·         Echinops setifer
·         Echinops sphaerocephalus
·         Echinops spinosissimus
·         Echinops tournefortii
·         Echinops tschimganicus
·         Echinops viscosus
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2f/Echinops_adenocaulos.jpg/120px-Echinops_adenocaulos.jpg

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/85/Echinops_setifer_ja_01.jpg/120px-Echinops_setifer_ja_01.jpg

·         HPIM8079.JPG
References[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Echinops.
1.     Jump up^ Sunset Western Garden Book, 1995:606–607
2.     Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
Stub icon
This Cynareae article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Asteraceae genera
·         Echinops
·         Cynareae stubs
&&&&&&&
شک
بضم شین و بفتح نیز آمده و کاف مشدده بعربی سم الفار و تراب الهالک و اهل عراق و مغرب رهج الفار و بشیرازی مرک موش کانی و بهندی سنبل کهار نامند و اکسیریان زرنیخ سفید خوانند
ماهیت آن
جسمی است معدنی سفید ثقیل الوزن براق و آنچه زردرنک باشد زبون بود و از خراسان آورند و کویند دود نقره است که از معدن آن بهم می رسد و قوت آن تا هفتاد سال باقی می ماند و بعد از ان فاسد می کردد و رنک آن اغبر و وزن آن سنکین می شود
طبیعت آن
در چهارم کرم و خشک
افعال و خواص آن
از سموم قتاله است و محلل و معفن و التیام دهندۀ زخمهای بارد شدید که صبر نتوان نمود و اکتحال آن در یک روز رطوبات طبقات چشم را زائل کند و طلای آن با روغنها جهت حکه و جرب و با کلاب جهت اورام بارده و استسقا نافع و نیم درم آن در یک روز کشنده بسوزش اندرون و ثقل زبان و اعضا و خدر و سرخی چشم و کرمی بدن و برافروختکی بشره و کاه باسهال الدم منجر کردد و تریاق آن تراشۀ پوستهای حیوانات است که سوزانیده بقدر ربع و تا دو چندان بیاشامند و معالجۀ آن معالجۀ زیبق خورده است و چون در خمیر کیرند و یا در طعامی دیکر و بخورد موش دهند بمیرد و هر موشی دیکر که بوی آن بشنود نیز می میرد و خانه از موشان پاک شود و اهل هند می کویند که پنج نوع می باشد یکی پهتکیا و آن شبیه بشب یمانیست سفید شفاف و در آتش دود نکند و دوم هلدیا یعنی برنک زردچوبه زردرنک و سوم کودیا و این میکون است و چهارم دارما و آن سرخ است برنک دانۀ انار و پنجم سنکهیا و این بسیار سفید می باشد و این هر دو نوع اخیر بسیار کم یاب است و در اعمال صناعت کیمیا بکار می آید و دافع بلغم و سودا است و جهت تپ لرز و ضیق النفس انسان و اسپ و درد دندان نافع دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
شک . [ ش ُ ] (اِ) ۞ مرگ موش را گویند و آنرا به عربی تراب هالک و سم الفار خوانند. (برهان ) (از بحر الجواهر). صاحب برهان گفته سم الفار است وآنرا فارسی دانسته و آن عربی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). هالک . رهج الفار. تراب الهالک . هالوک . رهج . (یادداشت مؤلف ). چون خوردن آن سبب قتل موش میگردد مرگموش گویند و آن جسمی است معدنی و سفید و ثقیل الوزن و براق و از سموم قتاله است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دوده را گویند که از نقره حاصل شود، و نیز گویند بخاری است که از معادن زرنیخ متصاعد شود و چون کثافتی دراو پدید آید او را بگیرند و در وقت حاجت بکار برند.(از تذکره ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). تراب الهالک گویند. اهل مغرب رهج الفار خوانند و به عربی سم الفار و به شیرازی مرگ موش کانی گویند. و جماعت اکسیریان وی رازرنیخ سفید خوانند و وی سم قاتل بود و معالجه ٔ کسی که آن خورده باشد چنان کنند که معالجه ٔ کسی که زیبق مصعد خورده باشد و مشکل خلاص یابد و آنرا در میان پنیر یا چیز دیگر گذارند موشی که آنرا بخورد بمیرد و هرموش که بوی آن موش مرده بشنود بمیرد چنانکه خانه ازموش پاک گردد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
گر بر شرنگ و شک بوزد باد لطف تو
درحال شهد و شکّر گردد شرنگ و شک .
سوزنی (ازجهانگیری ).
////////////
رسِنیک یا ارسنیک که در فارسی به اکسید آن مرگ موش و سولفید آن زرنیخ گفته می‌شود، عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با علامت As مشخص است و دارای عدد اتمی ۳۳ است. آرسنیک شبه فلز سمی معروفی است که به سه شکل زرد، سیاه و خاکستری یافت می‌شود.[۵] آرسنیک و ترکیبات آن به‌عنوان آفت کش بکار می‌روند: علف‌کش، حشره‌کش و آلیاﮊهای مختلف.
//////////
قس زرنیخ در عربی:
الزرنيخ عنصر كيميائي له الرمز As والعدد الذري 33 في الجدول الدوري للعناصر. كتلته الذرية 74.922 ويقع في المجموعة الخامسة عشر من الجدول الدوري الحديث. يعتبر الزرنيخ من أشد المواد سمية، وكثيراً ما استخدم للتخلص من الأعداء وذلك لسهولة الحصول عليه، ويمكن كشفه بسهولة بغض النظر عن محاولة تنظيف الأدوات التي استعملت في عملية تناول الزرنيخ ومناقلته.
///////////
قس آرسن در آذری:
Arsen (As) – D.İ. Mendeleyevin elementlərin dövri sistemində 33-cü element.
/////////
قس آرسن در باسای اندونزی:
Arsen (As) – D.İ. Mendeleyevin elementlərin dövri sistemində 33-cü element.
///////////
قس آرسَن در عبری:
אַרְסֶן (Arsenic), הידוע גם בשם זַרְניך, הוא יסוד רעיל ביותר ממשפחת המתכות למחצה שסמלו הכימי As ומספרו האטומי 33.
///////////
قس آرسنیک در باسای جاوی:
Arsenik, arsen, utawa arsepunikam iku unsur kimia jroning tabel périodik kang nduwé simbul As lan nomer atom 33. Dat iki awujud bahan metaloid kang misuwur mawa racun lan nduwé telung wangun alotropik; kuning, ireng lan klawu. Arsenik lan senyawa arsenik dipigunakaké minangka pestisida, herbisida, insektisida lan werna-werna aloy.
///////////
قس آسنیا در سواحلی:
Asenia (pia: arsenikiaseniki; kutoka kigiriki αρσενικόν "arsenikon" iliyotaja kampaundi ya elementi) ni nusumetali au metaloidi yenye namba atomia 33 katika mfumo radidiaUzani atomia ni 74.9216.
//////////
قس مرگِ موش در ازبکی:
Mishyak (rus. mish — sichqon, yad — zahar) — q. Margimush.[1]
///////////
قس آرسنیک در پنجابی
/////////////
قس آرسنیک در پشتو:
ارسېنیک کیمیاوي توکی دی چې په وگړیزه ژبه ورته د (موږک وژنه) وایي. (As) یې کیمیاوي نښه ده. ۳۳ اتومه لري. نرم دی. خړ او زېړ رنگونه لري.د خړ خټنه ډېره د چار ساحه یې هم غټه ده. دغه توکی که تود شي په اکسیډ بدلېږي، چې د ارسېنیک اكسايډ (As2O3) ورڅخه جوړېږي، چې د اوږې بوی لري. ارسېنیک په څه گډونونو کې د وچ اکر څخه پرته له دې چې اوبه شي په غاز بدلېږي.
///////////
قس زه رنیخ در کردی سورانی:
زەڕنیخ (بە ئینگلیزی: Arsenic) یەکێکە لە توخمە کیمیایییەکان بە هێمای کیمیاییی «As» و گەردیلە ژمارەی ٣٣.
//////////////
قس تاتاری:
Мышьяк (лат. Arsenicum, As) — Менделеевның периодик таблицасының 4 период, 15 төркем элементы. Тәртип номеры - 33.
//////////
قس تاجیکی:
Арсен
[вироиш]Мавод аз Википедиа — донишномаи озод


Арсен  As
Арсен
Рақами атомӣ:     33
Массаи атомӣ:     74.92160(2)
Давр, Гурӯҳ:         4, 15
Арсен (As)

Инҷоро ҳам бингаред[вироиш]
/////////////
قس آرسنیک در ترکی استابولی:
Arsenik , 4. periyot metaloidi. Zeolit, demirüçklörür gibi çeşitli metotlar ile çöktürülmektedir.

Arsenik kimyada As sembolü ile gösterilen ve metal ile ametal arasında bir özelliğe sahip bir element.
//////////
قس آرسنیک در اردو:
زرنیخ یا آرسینک ایک کیمیائی عنصر ہے، جس کا اٹامک نمبر 33 ہے۔ زرنیخ کافی دوسرے عناصر کے مرکبات میں پائی جاتی ہے جیسا کہ سلفر یا گندھک میں۔ بنیادی استعمال تانبے اور لیڈ کے دھاتی مرکبات کو طاقت دینا ہے۔ اور یہ ایک عام این-ٹائپ سیمی کنڈکٹر ہے۔ بیکٹیریا کی کچھ اقسام آرسینک کو خوراک کے طور پر استعمال کرنے کی صلاحیت رکھتے ہیں۔ آرسینک کی بہت ہی کم مقدار کچھ جانوروں کی خوراک میں شامل ہوتی ہے، مثلاً مرغیوں یا چوہوں کی خوراک میں۔ [1]
//////////
قس ئارسېن رد اویغوری
/////////////
Arsenic
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the poison commonly called arsenic, see Arsenic trioxide.
Arsenic,  33As
Arsen 1a.jpg
General properties
Name, symbol
arsenic, As
Pronunciation
grey (most common), yellow, black
Appearance
metallic grey
Arsenic in the periodic table
Hydrogen (diatomic nonmetal)
Helium (noble gas)
Lithium (alkali metal)
Beryllium (alkaline earth metal)
Boron (metalloid)
Carbon (polyatomic nonmetal)
Nitrogen (diatomic nonmetal)
Oxygen (diatomic nonmetal)
Fluorine (diatomic nonmetal)
Neon (noble gas)
Sodium (alkali metal)
Magnesium (alkaline earth metal)
Aluminium (post-transition metal)
Silicon (metalloid)
Phosphorus (polyatomic nonmetal)
Sulfur (polyatomic nonmetal)
Chlorine (diatomic nonmetal)
Argon (noble gas)
Potassium (alkali metal)
Calcium (alkaline earth metal)
Scandium (transition metal)
Titanium (transition metal)
Vanadium (transition metal)
Chromium (transition metal)
Manganese (transition metal)
Iron (transition metal)
Cobalt (transition metal)
Nickel (transition metal)
Copper (transition metal)
Zinc (transition metal)
Gallium (post-transition metal)
Germanium (metalloid)
Arsenic (metalloid)
Selenium (polyatomic nonmetal)
Bromine (diatomic nonmetal)
Krypton (noble gas)
Rubidium (alkali metal)
Strontium (alkaline earth metal)
Yttrium (transition metal)
Zirconium (transition metal)
Niobium (transition metal)
Molybdenum (transition metal)
Technetium (transition metal)
Ruthenium (transition metal)
Rhodium (transition metal)
Palladium (transition metal)
Silver (transition metal)
Cadmium (transition metal)
Indium (post-transition metal)
Tin (post-transition metal)
Antimony (metalloid)
Tellurium (metalloid)
Iodine (diatomic nonmetal)
Xenon (noble gas)
Caesium (alkali metal)
Barium (alkaline earth metal)
Lanthanum (lanthanide)
Cerium (lanthanide)
Praseodymium (lanthanide)
Neodymium (lanthanide)
Promethium (lanthanide)
Samarium (lanthanide)
Europium (lanthanide)
Gadolinium (lanthanide)
Terbium (lanthanide)
Dysprosium (lanthanide)
Holmium (lanthanide)
Erbium (lanthanide)
Thulium (lanthanide)
Ytterbium (lanthanide)
Lutetium (lanthanide)
Hafnium (transition metal)
Tantalum (transition metal)
Tungsten (transition metal)
Rhenium (transition metal)
Osmium (transition metal)
Iridium (transition metal)
Platinum (transition metal)
Gold (transition metal)
Mercury (transition metal)
Thallium (post-transition metal)
Lead (post-transition metal)
Bismuth (post-transition metal)
Polonium (post-transition metal)
Astatine (metalloid)
Radon (noble gas)
Francium (alkali metal)
Radium (alkaline earth metal)
Actinium (actinide)
Thorium (actinide)
Protactinium (actinide)
Uranium (actinide)
Neptunium (actinide)
Plutonium (actinide)
Americium (actinide)
Curium (actinide)
Berkelium (actinide)
Californium (actinide)
Einsteinium (actinide)
Fermium (actinide)
Mendelevium (actinide)
Nobelium (actinide)
Lawrencium (actinide)
Rutherfordium (transition metal)
Dubnium (transition metal)
Seaborgium (transition metal)
Bohrium (transition metal)
Hassium (transition metal)
Meitnerium (unknown chemical properties)
Darmstadtium (unknown chemical properties)
Roentgenium (unknown chemical properties)
Copernicium (transition metal)
Nihonium (unknown chemical properties)
Flerovium (post-transition metal)
Moscovium (unknown chemical properties)
Livermorium (unknown chemical properties)
Tennessine (unknown chemical properties)
Oganesson (unknown chemical properties)
P

As

Sb
germanium ← arsenic → selenium
33
74.921595(6)[1]
[Ar] 3d10 4s2 4p3
per shell
2, 8, 18, 5
Physical properties
887 K ​(615 °C, ​1137 °F)
Density near r.t.
5.727 g/cm3
when liquid, at m.p.
5.22 g/cm3
1090 K, ​3628 kPa[2]
1673 K, ? MPa
grey: 24.44 kJ/mol
34.76 kJ/mol (?)
24.64 J/(mol·K)
(Pa)
1
10
100
1 k
10 k
100 k
at T (K)
553
596
646
706
781
874
Atomic properties
5, 4, 3, 2, 1,[3] −1, −2, −3 ​(a mildly acidic oxide)
Pauling scale: 2.18
1st: 947.0 kJ/mol
2nd: 1798 kJ/mol
3rd: 2735 kJ/mol
(
more)
empirical: 119 pm
119±4 pm
185 pm
Miscellanea
Rhombohedral crystal structure for arsenic
5.6 µm/(m·K)[4] (at r.t.)
50.2 W/(m·K)
333 nΩ·m (at 20 °C)
−5.5·10−6 cm3/mol[6]
8 GPa
22 GPa
3.5
1440 MPa
7440-38-2
History
Early Bronze Age (2500 BC)
First isolation
Most stable isotopes of arsenic
DE (MeV)
73As
0.05D, 0.01D, e
74As
syn
ε
0.941
74Ge
γ
0.595, 0.634
1.35, 0.717
75As
100%
is stable with 42 neutrons
·         view
·         talk
·         edit

Arsenic is a chemical element with symbol As and atomic number 33. Arsenic occurs in many minerals, usually in combination with sulfur and metals, but also as a pure elemental crystal. Arsenic is a metalloid. It has various allotropes, but only the gray form is important to industry.
The primary use of metallic arsenic is in alloys of lead (for example, in car batteries and ammunition). Arsenic is a common n-type dopant in semiconductor electronic devices, and the optoelectronic compound gallium arsenide is the second most commonly used semiconductor after doped silicon. Arsenic and its compounds, especially the trioxide, are used in the production of pesticides, treated wood products, herbicides, and insecticides. These applications are declining, however.[7]
A few species of bacteria are able to use arsenic compounds as respiratory metabolites. Trace quantities of arsenic are an essential dietary element in rats, hamsters, goats, chickens, and presumably many other species, including humans. However, arsenic poisoning occurs in multicellular life if quantities are larger than needed. Arsenic contamination of groundwater is a problem that affects millions of people across the world.