شفنین البری*
بفتح شین و سکون فا و کسر نون و سکون یاء مثناه تحتانیه و نون معروف
بیمام** است بترکی الافاخته و بهندی بکله نامند
ماهیت آن
مرغی است از فاخته بزرکتر و سفید و طوق کردن آن سیاه و ناتمام و
کردن و پای آن بلند و کویند بجثۀ فاخته است و بفارسی بوتیمار نامند و کویند کبوتر بریست
و منقار و پای آن سرخ است و آنچه در هند و بنکاله دیده شده طوق کردن ندارد و تمام آن
سفید و منقار آن سفید رنک و پاهای آن بلند باریک سیاه رنک و بعضی را مائل بزردی و بعضی
را پرهای سر آن بلندتر و اکثری را کوتاه تر
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و کویند خشکی بران غالب است
افعال و خواص آن
بغایت مسمن بدن و مجموع آن مستحیل بخون صالح می کردد و مقوی قوت
ماسکه و حواس و موافق ناقهین و مفلوجین و زیاده کنندۀ قوت حافظه و محرک باه و اکثار
آن مضر محرورین و مورث بیخوابی مصلح آن سرکه و کشنیز و مقوی فعل آن شیر تازه دوشیده
است و کویند بهتر آنست که بعد از ذبح یک روز رها کنند و روز دیکر پخته بخورند و همچنین
سائر طیور قویه را بهترین آن کوچک فربه آنست و زیاده از یکسالۀ آن و همچنین لاغر آن
بسیار مضر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* شفنین . [ ش ِ / ش َ ] (معرب ،
اِ) کبوتر. (ناظم الاطباء). برخی گویند کبوتر دشتی است . (یادداشت مولف ). نوعی از
کبوتر. (از اقرب الموارد). رجوع به کبوتر شود. || قمری . (ناظم الاطباء). نوعی است
از قمری چندِ کبوتری منقار و چنگال سرخ . (مهذب الاسماء). قمری ، این کلمه را مترجم
ایتالیائی دیاتسارون به ترتر ۞ ترجمه کرده و شاید این کلمه تورتور ۞ فرانسوی باشد که اصل تورترل ۞ به معنی قمری است . (یادداشت
مولف ) : عوض او ذبیحت قربان کنند، آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا، دو جفت شفنین یا
دو کبوتربچه . (ترجمه دیاتسارون ص 20). و رجوع به قمری شود. || فاخته . (ناظم الاطباء).
رجوع به فاخته شود. || مرغی است و گویند همان است که عامه یمام خوانند. ج ، شَفانین
. (از اقرب الموارد). به لغت یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی
یمام خوانند و آن دو نوع باشد، برخی بحری و برخی برّی . برّی بوتیمار است که گفته شد
وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ او نیز به خفاش میماند و دم او به دم موش
شباهتی دارد و در بیخ دم خاری دارد که بدان می گزد و اگردر زیر بالین کسی گذارند آن
کس را خواب نبرد و اگر در پای درخت خاک کنند آن درخت خشک شود. (آنندراج ) (برهان
). بوتیمار. ج ، شُفانین . (ناظم الاطباء). طریقون . غم خورک ۞ . مالک الحزین . (یادداشت مولف
). بوتیمار. (تذکره ابن بیطار). و رجوع به
بوتیمار شود.
- شفنین بحری ؛ حیوان دریایی است شبیه
خفاش در رنگ و بال و شکل ، و دنباله او شبیه
به دنباله موش و در زیر دم نیشی دارد و از
زدن نیش درد شدیدی عارض شود. (از تحفه حکیم
مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). ابرق . حوت
الشرّ.
- شفنین برّی ؛ همان یمامه و بوتیمار است
. (از تحفه حکیم مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به شفانین شود.
** یمام . [ ی َ ] (ع اِ) کبوتر دشتی
. (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). کبوتر وحشی و یکی آن یمامة است و کسائی گوید:
کبوتری است که در خانه ها انس می گیرد و اهلی می شود و دیگران گفته اند کبوتری است
که جوجه می کند و کبوتر دشتی غیراهلی را حمام گویند و بعضی گفته اند یمام کبوتری دشتی
بی طوق است و حمام بر کبوتر طوقدار مانند قمری و فاخته اطلاق شود. (از تاج العروس
). || کبوتر اهلی . (ناظم الاطباء). کبوتر خانگی . (دهار). کبوتر خانه . الواحد یمامة.(مهذب
الاسماء). || شفنین بری است . (تحفه حکیم مومن
) (مخزن الادویه ). شفنین . (اختیارات بدیعی ). مرغی است که آن را بوتیمار می گویند.
(برهان ). بوتیمار نیست و صاحب برهان غلط می گوید و اینکه در ترجمه لفظ شفنین و بوتیمار
نوشته که به عربی یمام گویند وهمچنین لفظ یمام را نیز بوتیمار معنی کرده این خطای فاحش
را سه بار تکرار نموده ، زیرا در کتب متعارف عربی یمام به معنی کبوتر وحشی و خانگی
است نه بوتیمار. (از یادداشت مولف ). || قمری . (از ناظم الاطباء). || فاخته . (تذکره داود ضریر انطاکی ) (ناظم الاطباء). || یمام یا
شجرةالیمام ، گیاهی است که به یونانی صامریوما نامند. (تذکره داودضریر انطاکی ، ذیل ماده شجرة). || آهنگ وقصد. یمامة. (منتهی الارب ) (ناظم
الاطباء) (آنندراج ).
- یمام پرنده ایست از کبوتر سانان
. شبیه قمری است از تفاوتهای آن با قمری جثه کوچکتر آن و نداشتن طوق روی گردن و رنگ
شبیه آهن زنگ زده ی پرهای آن است یمام را در لهجه محلی بعضی نقاط یاکریم گویند.
- یاکریم . [ ک َ ] (اِ) قسمی پرنده
شبیه به کبوتر کوچک ، دو چند گنجشکی . (یادداشت مولف ). گونه ای قمری . رجوع به قمری
شود. || (اِ صوت ) اسم صوت پرنده مذکور. حکایت
صوت آن . (یادداشت مولف ).
- امثال :
کبوترصناری یاکریم نمی خواند .
////////////
شفنین . [ ش ِ / ش َ ] (معرب ، اِ) کبوتر.
(ناظم الاطباء). برخی گویند کبوتر دشتی است . (یادداشت مولف ). نوعی از کبوتر. (از
اقرب الموارد). رجوع به کبوتر شود. || قمری . (ناظم الاطباء). نوعی است از قمری چندِ
کبوتری منقار و چنگال سرخ . (مهذب الاسماء). قمری ، این کلمه را مترجم ایتالیائی دیاتسارون
به ترتر ۞ ترجمه کرده و شاید این کلمه تورتور
۞ فرانسوی باشد که اصل تورترل ۞ به معنی قمری است . (یادداشت
مولف ) : عوض او ذبیحت قربان کنند، آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا، دو جفت شفنین یا
دو کبوتربچه . (ترجمه دیاتسارون ص 20). و رجوع به قمری شود. || فاخته . (ناظم الاطباء).
رجوع به فاخته شود. || مرغی است و گویند همان است که عامه یمام خوانند. ج ، شَفانین
. (از اقرب الموارد). به لغت یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی
یمام خوانند و آن دو نوع باشد، برخی بحری و برخی برّی . برّی بوتیمار است که گفته شد
وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ او نیز به خفاش میماند و دم او به دم موش
شباهتی دارد و در بیخ دم خاری دارد که بدان می گزد و اگردر زیر بالین کسی گذارند آن
کس را خواب نبرد و اگر در پای درخت خاک کنند آن درخت خشک شود. (آنندراج ) (برهان
). بوتیمار. ج ، شُفانین . (ناظم الاطباء). طریقون . غم خورک ۞ . مالک الحزین . (یادداشت مولف
). بوتیمار. (تذکره ابن بیطار). و رجوع به
بوتیمار شود.
- شفنین بحری ؛ حیوان دریایی است شبیه
خفاش در رنگ و بال و شکل ، و دنباله او شبیه
به دنباله موش و در زیر دم نیشی دارد و از
زدن نیش درد شدیدی عارض شود. (از تحفه حکیم
مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). ابرق . حوت
الشرّ.
- شفنین برّی ؛ همان یمامه و بوتیمار است
. (از تحفه حکیم مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به شفانین شود.
//////////////
قمری خانگی (نام علمی: Spilopelia
senegalensis)
گونهای پرنده از تیره کبوتریان و راسته کبوترسانان است که حدود ۲۶ سانتیمتر طول دارد
و شبیه قمری معمولی، اما کوچکتر از آن است.[۱] قمری خانگی در مناطق گرمسیری آفریقای
جنوب صحرا، خاورمیانه، جنوب آسیا، هند و غرب استرالیا زندگی میکند. این پرنده در ایران
نیز یافت میشود. این پرنده دم بلند و جثه لاغری نسبت به دیگر کبوترسانان دارد. سطح
پشتی، بالها و دم آن به رنگ خرمایی است. پرهای خاکستری مایل به آبی در بالهایش دیده
میشود. سر و بخشهای پائینی بدنش به صورتی و شکمش به رنگ سفید میگراید. پاهایش نیز
قرمز رنگ است. این پرنده گاه «یاکریم» نامیده میشود
///////////////
قص عربی:
فاختة النخيل أو حمام الدبسي أو الرُقطيّة
أو اليمامة الضاحكة[2] (باللاتينية: Streptopelia Senegalensis) هي حمامة صغيرة تعيش في أفريقيا وتحديداً جنوب
الصحراء الكُبرى وفي منطقةِ الشرق الأوسط وشرقًا إلى شبه القارّة الهنديّة. يتميّز
هذا الطائر عن الحمامِ القمري والحمام البرّي المُطوّق بأنّ حجمهُ أصغر ولهُ ذيلٌ أطول
منهُما ولكن جناحه أقصر، ولهُ لونٌ مُختلف فرأسهُ وصدرهُ يميلان للبُنيّ المُحمّر أو
الزهري، وعادةً ما يُشاهد في المناطقِ السكنيّة حيثُ لا يهابُ النّاس كثيرًا.
الغذاء[عدل]
يتغذّى على الحُبوبِ والبذور التي يجدها
على سطحِ الأرض، وأحيانًا يتغذى على النملِ خلال فترة التكاثر.
التكاثر[عدل]
عش فاختة النخيل.
تتكاثر هذه الطُّيور خلال شهر مارس ومايو،
والعُشّ مُشابه لليمامة المُطوّقة وعادة تبني أعشاشها بين أغصان شجر السمر لتستفيد
من شوكها في حمايةِ العُشِّ، وتضع الأنثى عادةً بيضتين بيضاء اللون ونادرًا ما تضع
بيضة واحدة وتبلغُ فترة حضانة البيض بين 12-13 يومًا، ومُدّة رعاية الصغار لوصولها
لسنِّ الطيران تقريبًا نفس مُدّة حضانة البيض.[3]
المراجع[عدل]
^ جمعية الطيور العالمية (2009).
"Stigmatopelia
senegalensis".
القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض Version 2009.2. الاتحاد الدولي لحفظ
الطبيعة. اطلع عليه بتاريخ February 4, 2010.
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل) ، موقع
الحياة البرية بالمملكة العربية السعودية أطلع عليه بتاريخ 27 فبراير 2016.
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل).
/////////////
قس آذری:
Xırda
qur-qur (lat. Streptopelia senegalensis) - qurqur cinsinə aid quş növü.
////////////
قس عبری:
הצוצלת - Palm Dove (שם קודם: תור העיר[2]
שם מדעי: Streptopelia senegalensis) היא תור קטן החי באזורים הטרופים באפריקה מדרום לסהרה, במזרח התיכון
ובדרום אסיה מדרום להודו. הצוצלת מתגוררת בסבך, באזורים יבשים. בישראל נפוצה בכל הארץ.
רבים מתבלבלים בינה לבין יונת הבית, הנפוצה גם היא ברחבי הארץ.
הצוצלת מקננת על גבי עצים
או בחצרות בתים, ומטילה שתי ביצים לבנות. מעופה מהיר, בתנועת כנפיים קצובה ומשק מהיר
מזדמן. אופן תעופה זה מאפיין את כלל היוניים.
נכון לשנת 2015, צוצלת היא
הציפור הרביעית בתפוצתה בישראל.
////////////////
قس ازبکی:
Musicha
(Streptopelia senegalensis) — kaptarsimonlar oilasi gʻurraklar urugʻiga mansub
qush. Dumi uzun, boshqa kaptarsimonlarga nisbatan kichik. Tanasining orqa
tomonidagi patlari bir xil kulrang , boʻyni orqasida qora rangli yarim halqasi
bor. Urugning boshqa turlaridan gavdasining kichikligi (uz. 14—30 sm),
daraxtlar shoxiga in qurmasligi bilan farq qiladi. Oʻrta Osiyoda keng
tarqalgan, turar joylar yaqinida yashaydi. Binolarning boʻgʻotlariga in quradi,
2—3 ta tuxum qoʻyadi. Bir yilda bir necha marta bola ochadi. Oʻtroqyashaydi.
Oʻsimliklar urugʻi, jumladan, don va non uvoqlari bilan oziklanadi. [1]
/////////////
قس پنجابی:
ہسدی_کگی کگیاں دے
ٹبر دا اک پنچھی اے۔ ایہ اک نکے ناپ دی کگی اے جیہڑی دکھنی صحرائی افریقہ توں لے کے
لیندا ایشیاء توں دکھنی ایشیاء تک دے دیساں دی واسی اے۔ ایہدی کوک لگدا اے جیویں ہس
رئی اے تے ایس باہجوں ایہدا ناں ہسدی کگی پیا۔
///////////////
قس ترکی استانبولی:
///////////
Laughing dove
From Wikipedia, the free encyclopedia
Laughing dove
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. senegalensis
|
·
Streptopelia senegalensis
·
Stigmatopelia senegalensis
|
The laughing
dove (Spilopelia senegalensis) is a small pigeon that is a resident breeder in Sub-Saharan Africa, the Middle East east to the Indian
Subcontinent.
This small long-tailed dove is found in dry scrub and semi-desert habitats
where pairs can often be seen feeding on the ground. A rufous and black
chequered necklace gives it a distinctive pattern and is also easily
distinguished from other doves by its call. Other names include palm
dove and Senegal dove while in India the name of the little brown
dove is often used. It was introduced in Western Australia and has established
itself in the wild around Perth and Fremantle.
///////////
&&&&&&&
شفنین البحری
بهندی ساکوچ و بفرنکی پستینا که مرین نامند
ماهیت آن
حیوانی دریائی است شبیه بخفاش در رنک و بال و شکل در دنبالۀ آن
نیشی مانند خار است
افعال و خواص آن
چون کسی را بکزد الم عظیم حادث کردد و چون نیش آن را در زیر جامۀ
خواب کذارند مورث بیخوابی مفرط و دفن کردن آن در خانه موجب تفرقه اهل آن خانه و پاشیدن
مسحوق سوختۀ آن بر دو کس باعث تفرقه و بغض ایشان و بدین سبب آن را حوت الشر نامند و
کویند چون در بول کسی نیشی آن را فرو برند باعث سوزش و درد عظیم صاحب بول شود و مادامیکیه
برنیاورند رفع آن نشود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
شفنین . [ ش ِ / ش َ ] (معرب ، اِ) کبوتر.
(ناظم الاطباء). برخی گویند کبوتر دشتی است . (یادداشت مولف ). نوعی از کبوتر. (از
اقرب الموارد). رجوع به کبوتر شود. || قمری . (ناظم الاطباء). نوعی است از قمری چندِ
کبوتری منقار و چنگال سرخ . (مهذب الاسماء). قمری ، این کلمه را مترجم ایتالیائی دیاتسارون
به ترتر ۞ ترجمه کرده و شاید این کلمه تورتور
۞ فرانسوی باشد که اصل تورترل ۞ به معنی قمری است . (یادداشت
مولف ) : عوض او ذبیحت قربان کنند، آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا، دو جفت شفنین یا
دو کبوتربچه . (ترجمه دیاتسارون ص 20). و رجوع به قمری شود. || فاخته . (ناظم الاطباء).
رجوع به فاخته شود. || مرغی است و گویند همان است که عامه یمام خوانند. ج ، شَفانین
. (از اقرب الموارد). به لغت یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی
یمام خوانند و آن دو نوع باشد، برخی بحری و برخی برّی . برّی بوتیمار است که گفته شد
وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ او نیز به خفاش میماند و دم او به دم موش
شباهتی دارد و در بیخ دم خاری دارد که بدان می گزد و اگردر زیر بالین کسی گذارند آن
کس را خواب نبرد و اگر در پای درخت خاک کنند آن درخت خشک شود. (آنندراج ) (برهان
). بوتیمار. ج ، شُفانین . (ناظم الاطباء). طریقون . غم خورک ۞ . مالک الحزین . (یادداشت مولف
). بوتیمار. (تذکره ابن بیطار). و رجوع به
بوتیمار شود.
- شفنین بحری ؛ حیوان دریایی است شبیه
خفاش در رنگ و بال و شکل ، و دنباله او شبیه
به دنباله موش و در زیر دم نیشی دارد و از
زدن نیش درد شدیدی عارض شود. (از تحفه حکیم
مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). ابرق* . حوت
الشرّ.
- شفنین برّی ؛ همان یمامه و بوتیمار است
. (از تحفه حکیم مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به شفانین شود.
* ابرق . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) سیاه
و سفید. رسن دورنگ . پیسه رسن . رسن پیسه . || زمین بلند با ریگ و سنگ . خاک با سنگ
و ریگ و گل درآمیخته . زمین درشت که با ریگ و سنگریزه باشد. || شفنین بحری . || طلق
. || نام داروئی مقوی حافظه . ج ، اَبارق .
////////////
بوتیمار یا غمخورک گونهای پرنده آبچر
است از راسته سقامرغسانان، خانواده حواصیلان. ویژگی اصل این پرنده که آن را از دیگر
اعضای تیره حواصیلان متمایز میکند، گردن کوتاهتر آن است.
دو زیرگونه از بوتیمار در ایران به همین
نام شهرهاند که در سیستان و سواحل خزر به میان نیزارها و باتلاقها به فصول پرباران
میزیند. این دو عبارتاند از بوتیمار و بوتیمار کوچک. بوتیمار آهسته و بهدشواری و
در ارتفاعی کم پرواز میکند و گردن خود را هنگام پرواز جمع میکند و به هنگام خطر بیحرکت
میایستد و منقار خویش را به شکلی ویژه عمودی نگاه میدارد و به شکلی گوژپشتانه حرکت
میکند. وی رابطه نامأنوسی با انسان دارد و بیشتر از انسان دوری میجوید و صبح زود
یا به هنگام غروب از نهانگاه خود بیرون میآید.
محتویات [نمایش]
در ادب پارسی[ویرایش]
بوتیمار از جمله مرغان افسانهای ادبیات
پارسی است که به تنگچشمی و بخیلی آوازه دارد. مشهور است که بوتیمار همیشه در تشنگی
به سر میبرده اما آن هنگام که به رودخانه و دریا میرسیده، چه غم بسیار میخورده که
مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی بمیرد، از این جهت آب نمیخورده. بوتیمار به
معنای صاحب غمخواری است.[۱][نیازمند منبع]
از بوتیمار با نامهایی دیگر چون کیلان،
غمخورک، ماهیخوار، هوقار و مرغ غصه نیز یاد میکنند.[۱]
بوتیمار در شعر پارسی[ویرایش]
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
(سعدی)[۲]
مَثَلِ جام و پارسایان است لب دریا و مرغ بوتیمار (خاقانی)[۳]
گفت ای انوری آخر چه فتادست ترا که فرو رفتهای و غمزده چون بوتیمار
(انوری)[۴]
مرا آید ز بوتیمار خنده لب دریا نشسته سرفکنده (عطار نیشابوری)[۵]
ندارم غصه دانه اگر چه گرد این خانه فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می گردم
(مولانا)[۶]
بط شراب چو طاوس مست بال گشود کشید سر به گریبان خود چو بوتیمار (صائب
تبریزی)[۷]
مرغکی عاشق آبستکه بوتیمارش نام از آنست که پیوسته بود با تیمار
(قاآنی)[۸]
گونهها[ویرایش]
پرندگانی که به نام بوتیمار شناخته میشوند
و عضو زیرخانواده Botaurinae
به شمار میروند عبارتاند از:[۹]
زیرخانواده Botaurinae
سرده غمخورکها
بوتیمار کوچک، Ixobrychus minutus
بوتیمار کوچک استرالیایی، Ixobrychus dubius
بوتیمار کوچک نیوزیلندی، Ixobrychus
novaezelandiae
(منقرض)
بوتیمار دارچینی، Ixobrychus
cinnamomeus
بوتیمار پشتراهراه، Ixobrychus
involucris
بوتیمار کمینه، Ixobrychus exilis
بوتیمار زرد، Ixobrychus sinensis
بوتیمار شرنک، Ixobrychus eurhythmus
بوتیمار کوتوله، Ixobrychus sturmii
بوتیمار سیاه، Ixobrychus flavicollis
سرده بوتیمارهای بزرگ
بوتیمار آمریکایی، Botaurus
lentiginosa.
بوتیمار اوراسیایی یا بوتیمار بزرگ، Botaurus stellaris
بوتیمار آمریکای جنوبی، Botaurus pinnatus
بوتیمار استرالزیایی، Botaurus
poiciloptilus
Botaurus hibbardi (فسیل)
سرده Zebrilus (بوتیمارهای زیگزاگی)
حواصیل زیگزاگی (یا درستش بوتیمار زیگزاگی)،
Zebrilus
undulatus
منابع[ویرایش]
↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ Dehkhoda Dictionary
پرش به بالا ↑ سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل
۲۲۹
پرش به بالا ↑ خاقانی، دیوان اشعار، قصاید،
شماره ۱۱۲
پرش به بالا ↑ انوری، دیوان اشعار، قصاید، قصیده
شماره ۸۱
پرش به بالا ↑ عطار، اسرارنامه، بخش نوزدهم،
الحکایه و التمثیل
////////////
قس عربی:
الواق نوع من الطيور، تزيد على 12 نوعًا،
وتنتمي إلى فصيلة البلشونيات. تعيش في المستنقعات، وتتواجد في كل قارات العالم ماعدا
القارة القطبية الجنوبية والأجزاء الشمالية من آسيا وأمريكا الشمالية.[3]
محتويات [أظهر]
الوصف[عدل]
يعتبر الواق الأوروبي أكبر أنوع الواق
ويبلغ طوله حوالي 75 سم، وأصغر أنواعه هو الواق الأقل بطول 30 سم. يمتلك الواق ريش
أسود مُخضر في قمّة رأسه وفي المؤخرة. عنقه وأرجله طويلة إلى حد ما، ولكنها أقصر من
طيور البلشون الأخرى. تمتلك طيور الواق منقار كبير حاد ودقيق. لون الأجزاء العليا من
جسم الطائر أصفر برتقالي داكن، مع بقع سمراء مُحمرة وسوداء، ولون أجزائها السفلى أصفر
برتقالي شاحب مع خطوط سمراء، وأرجلها خضراء مصفرة.[3]
السلوك والطبيعة[عدل]
يعيش الواق بصورة عامة منفردًا عدا وقت
التكاثر. ويبني عشه البسيط على الأرض، بين النباتات المائية الطويلة. وتضع أنثى الواق
من ثلاث إلى خمس بيضات بنية اللون. ولكي يتغذى الواق يقف ساكنًا تمامًا في الماء الضحل،
مرتقبًا الأسماك والضفادع والفئران والسحالي والحشرات. ويشير الطائر بمنقاره إلى الأعلى،
عندما يريد أن يختفي، ويقف ساكنًا تمامًا. وتصعب مشاهدةُ الواق وسط القصب المائي بسبب
ألوانه. ويتردد صياح الواق بانتظام رتيب عبر المستنقعات التي يعيش فيها. ويحدث الواق
الأوروبي ضحيجًا مدويًا كالبوق المزعج البعيد، كما يتردد صياح الواق الأمريكي مثل المضخة
الصدئة، أو مثل صوت الضرب بالمطرقة على الوتد. ويدعى الواق الأمريكي أحيانا بسبب صياحه
"المضخة الصاخبة" أو "الوتد المطروق”.[3]
الأنواع[عدل]
أشهر أنواع الواق:[4][5]
النوع الجنس الإسم العلمي الموطن ملاحظات
الواق الأقل Ixobrychus Ixobrychus exilis أمريكا
الشمالية
الواق الصغير Ixobrychus minutus أفريقيا، أوروبا
الجنوبية، أوروبا الوسطى،
غرب آسيا، جنوب آسيا، أستراليا
الواق الأصفر Ixobrychus sinensis جنوب شرق آسيا
الواق ذو الظهر
المخطط
Ixobrychus involucris أمريكا الجنوبية
الواق القزم Ixobrychus sturmii أفريقيا
واق فون شرينك Ixobrychus eurhythmus جنوب شرق آسيا
الواق الكستنائي Ixobrychus cinnamomeus جنوب
شرق آسيا
الواق الأسود Ixobrychus flavicollis جنوب شرق آسيا، أستراليا
الواق النيوزلندي Ixobrychus novaezelandiae منقرض
الواق الأمريكي Botaurus Botaurus
lentiginosa أمريكا الشمالية
الواق الأوراسي Botaurus stellaris أوروبا،
آسيا
الواق الأمريكي
الجنوبي
Botaurus pinnatus أمريكا الجنوبية، أمريكا الوسطى
الواق الأسترالاسيوي Botaurus poiciloptilus أستراليا
Botaurus hibbardi مستحاثة
الواق المتعرج Zebrilus Zebrilus undulatus أمريكا
الجنوبية
المراجع[عدل]
^ مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة
— وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر
2013 — عنوان : Integrated
Taxonomic Information System
— تاريخ النشر: 2011
^
تعديل قيمة خاصية معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف Botaurinae في موسوعة الحياة".
eol.org. اطلع عليه بتاريخ
23 يناير 2017.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت الموسوعة العربية
العالمية، الطبعة الثانية، ج. 27، ص. 28-29
^ Web, A. (2014). Bitterns:
Short-tailed, short-necked wading birds.
^ Bittern, bird, Britannica.com
////////////
قس سواحلی:
Vumatiti ni ndege wakubwa wa nusufamilia Botaurinae na Tigrisomatinae katika familia ya Ardeidae ambao
wana domo refu na nyembamba lakini shingo fupi kuliko spishi nyingine za familia hii. Hupinda shingo yao wakiruka
angani. Ndege hawa wana rangi nyeupe, nyeusi na kahawia. Vumatiti hula samaki, amfibia na wadudu wa maji. Hizi ni spishi zinazojificha ndani ya uoto.
Hujenga tago lao kwa matawi, manyasi na mimea ingine katikati ya matete au juu ya miti. Tago limefichika kwa kawaida.
///////////
Bittern
From Wikipedia, the free encyclopedia
Bitterns
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
Botaurinae
|
Genera
|
|
·
Zebrilus Bonaparte, 1855
|
Bitterns are a
classification of birds in the heron family of Pelican order of wading birds.
Species named bitterns tend to be the shorter-necked, often more secretive
members of this family. They were called hæferblæte in Old English; the word "bittern" came
to English from Old French butor, itself from
Gallo-Roman butitaurus, a compound of Latin būtiō and taurus.[1] Bitterns form
a monophyletic subfamily in the
heron family, the Botaurinae.
Bitterns
usually frequent reed
beds and
similar marshy areas, and feed on amphibians, reptiles, insects, and fish.
Unlike
the similar storks, ibises, and spoonbills, herons, egrets,
pelicans, and bitterns fly with their necks retracted, not outstretched.
The
genus Zebrilus includes only one species:
1.
Jump up^ Joseph P.
Pickett; et al., eds. (2000). "Bittern". The American
Heritage Dictionary of the English Language (4th ed.). Boston: Houghton
Mifflin. Retrieved 2006-07-04.
&&&&&&&
شقاقل
بفتح شین و دو قاف در میان هر دو الف اول مفتوح و دوم مضموم و در
آخر لام و آن را شقاقل و ششقاقل و حشقاقل و شقیقل و هشقیقل نیز و بهندی ستالی و سوالی
و دودهالی و کاکول و ستاور نیز نامند
ماهیت آن
بیخی است پر کره و با لزوجت و اندک شیرینی و بسطبری انکشتی و دراز
و سفید رنک و ساق کیاه آن پرکره و بر هر کرهی برکی و ثمر آن بقدر نخودی سیاه و پر از
رطوبت سیاهی و کل آن بزرک تر از بنفشه و منبت آن زیر اشجار متراکمه و جاهای نمناک و
مستعمل بیخ آنست و قوت آن تا چهار سال باقی می ماند
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم تر با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
مبهی و مفتح و قاطع بلغم و مقوی ظهر و مسخن معده و کبد و کرده مضر
اشتها و مصدع و مصلح آن عسل و مربای آن با عسل بیغایله و مقوی ارواح و قوی و باه و
زیاده کنندۀ منی مقدار شربت آن تا پنج درم بدل آن در تقویت باه حب الصنوبر و بوزیدان
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
شقاقل . [ ش َ ق ُ ] (اِ) ۞ گزر صحرایی و هشفیفل . (ناظم
الاطباء). اشقاقل . شقیقل . هشقیقل . ششقاقل . گزر بری . ریشه گزر بری . (فرهنگ فارسی معین ). زردک صحراییست و
بهترین آن سطبر و سنگین و به زردی مایل باشد، اگر زن به خود گیرد بچه بیندازد و آنرا
جزر اقلیطی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). حشفیفل . صاحب مالایسع گوید: کلمه شقاقل نبطی باشد. اشقاقل . زردک ریگی . ششقاقل
. درختی هندی است و در داروها بکار برند. (یادداشت مولف ). گزر دشتی . بیخش را بهمن
خوانند. (نزهةالقلوب ) (از صیدنه ابوریحان
بیرونی ). اشقاقل ، آن تخم گزر بری است . (بحر الجواهر). اشقاقل است .(ذخیره خوارزمشاهی ). بیخی است پرگره و باقروحه و اندک
شیرینی و به سطبری انگشتی و دراز و ساق گیاه او پرگره و در هر گرهی برگی رسته و ثمرش
بقدر نخود سیاه و مملو از رطوبت و گلش بزرگتر از بنفشه و منبتش در زیر اشجار متراکم
و مکان نمناک . و مستعمل ، بیخ او. قوتش تا چهار سال باقی است . (از تحفه حکیم مومن ).
- مربای شقاقل ؛ شقاقل که در شکر پزند
و چون به غلظت رسید بکار برند و از خوشمزه ترین مرباهاست .
|| (اصطلاح گیاه شناسی )شش شاخ است که
گونه ای از گیاهان خاردار از تیره چتریان است
و قرصعنه و قرسعنه و شوکه ابراهیم و قرصنه
و شغذاب و ارینجیون و ارنجیون و ایرنج و کمافیطوس نیز نامند. (از فرهنگ فارسی معین
). و رجوع به شش شاخ و مترادفات دیگر شود. || جنسی از ماهی ریزه .(ناظم الاطباء). جنسی
از ماهی ریزه که بجهت قوت باه خورند. (برهان ) (آنندراج ) :
چند شقاقل خوری که سستی و قوت
بازنگردد به تو به زور شقاقل .
ناصرخسرو.
///////////////
... تازه در دوره اسلامی بود كه ایرانیان
درباره آن اطلاعاتی به دست آوردند؛ و بعد آن را با نام عربی jazar ]جَزَر[ یا jezer ]جِزِر[ شناختند كه به هر حال احتمال دارد خود
این نامها بر گرفته از گزر gazar (gezer) فارسی بوده باشند. در دارونامه ابومنصور، كه
گویا از منابع عربی گرتهبرداری كرده، هویج زیرنام عربیش آمده است. 1 همچنین از گونهای
خودرو به نام šašqāqul ] ششقاقل/ شقاقل[ نام
میبرد كه به نظر ابومنصور همان Eryngium campestre است. پس چه
بسا اعراب هویج را در سده دهم به ایران برده باشند. نامهای فارسی هویج، فزون برگزر، (gezer) gazar، زردک، zardak 2 و šawandar ]شوندر/ چغندر[ است كه دومی برای نامیدن ’’چغندرِ
لبو‘‘ و ’’هویج‘‘ به كار میرود.
جان فرایر، كه از سال 1672 تا 1681 در
هند و ایران سفر كرد، هویج را در شمار ریشههای
خوراكی ایران آورده است. 3 داستان چینی راجع
به ورود هویج به چین در دوره مغولان آشكارا ورود دیرهنگام این سبزی را به ایران تأیید
میكند. سیر منطقی رویدادها چنین بوده است.
4
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
////////////
https://mvahdatid5gmailcom.blogspot.ca/2016/07/blog-post_50.html
&&&&&&&
شقایق
بفتح شین و قاف و الف و کسر یاء مثناه تحتانیه و قاف و آن را شقایق
النعمان و بلاطینی بیای دراز ایتلم یعنی کلی که رنک او زود متغیر می شود و بلغت کستیلان
امایلس و بفارسی لاله نامند و در وجه تسمیه و نسبت آن بنعمان کفته اند برای مشابهت
رنک آن بشقیق برق است و نیز کفته اند شبیه است بخون که سرخ است و خون را نعمان نامند
و نیز کفته اند چون نعمان بن منذر آن را بسیار دوست می داشت و اول کسی بود که در خورنق
اطراف قصر خود کاشته بود و نیز کفته اند که چون او آن را بسیار در خضابات استعمال می
نمود لهذا موصوف بدان نموده اند
ماهیت آن
نباتی است شبیه بخشخاش در نبات و برک و کل و ثمر و دانه الا آنکه
از ان در همه چیز کوچکتر و تخم آن ریزه تر و بری و بستانی می باشد و برک بستانی آن
از بری ریزه تر و کل آن اکثر پنج برک و صد برک که هزارا نامند نیز می شود و الوان و
افشان نیز
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
افیون حاصل از ان مانند آنکه از کوزۀ خشخاش اخذ می نمایند بسیار
قوی التخدیر و السکر و بدستور دانه و پوست آن از دانه و پوست خشخاش جاذب و ملطف و مفتح
و جالی آثار و مجفف و آشامیدن کل خشک مسحوق آن بقدر دو درم با میفختج جهت تسکین درد
احشا و اعضا که دفعه بهم رسیده باشد بسیار سریع الاثر و نفوخ آن قاطع رعاف در ساعت
و ذرور آن حابس نزف الدم هر عضو و در مطبوخات صاحب جدری در اوائل جهت تلطیف ماده و
تصفیۀ آن و تفتیح مسام و بروز بظاهر جلد نافع و آشامیدن طبیخ برک و ساق آنکه با کاه
جو پخته باشند مدر شیر و بول و حیض و طلای عصارۀ آن منقی چرک زخمها و رافع تقشر جلد
و محلل ورم چشم و سعوط آن منقی رطوبات دماغی و قطوران جالی بیاض عین و بدستور قطور
برک کل آن و اکتحال بدان و ضماد کل آن با پوست کردکان سبز سیاه کنندۀ مو و رافع قوبا
و آشامیدن یک درم تخم آن هر روز با آب سرد و مداومت بدان جهت رفع برص مجرب کفته اند
و یک درم از قبۀ آن با شراب مورث جنون است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
شقایق . [ ش َ ی ِ ] (از ع ، اِ) ۞ شقائق . گیاهی که شبیه است به
گل خشخاش وبه تازی شقائق النعمان گویند. (ناظم الاطباء). لاله دختری . (ریاض الادویة). لاله . (لغت فرس اسدی
) (بحر الجواهر). لاله داغدار. لاله نعمان . لاله
دلسوخته . شقائق . لاله بشکنک . الاله . آلاله . شقر. (یادداشت مولف ). گیاهی
است یکساله به ارتفاع 30 تا 60 سانتیمتر از تیره
خشخاش که غالباً در مزارع و کشتزارها میروید. گلش منفرد و بزرگ و زیبا برنگ
قرمز و شامل دو کاسبرگ است که مانند خشخاش زود می افتند. تعداد گلبرگها چهار و تعداد
پرچمها زیاد است و بعلاوه در قاعده گلبرگهای
آن غالباً لکه های سیاهرنگ دیده میشود. قسمت مورد استفاده این گیاه در گلبرگهای آن است که باید پس از جمعآوری
بسرعت خشک شود تا خراب نگردد و به رنگ تیره درنیاید. و آنرا در تداوی بکار برند. خشخاش
بری . خشخاش منثور. خشخاش بستانی . (فرهنگ فارسی معین )
//////////
شقایق نعمان
شفر خوانند و بیونانی ارامونی و بری گویند
و بستانی بود بپارسی لاله گویند و نوعی دیگر از لاله هست که آن را آذریون گویند و گفته
شد و طبیعت هر دو نوع صاحب منهاج گوید گرم و خشک بود در اول و گرم است در دویم و عیسی
بصری گوید گرم و خشک بود در دویم و وی محلل و منضج بود و جلایی و حدتی در وی بود و
اگر گل شقایق با پوست جوز تر بیامیزند موی را بغایت سیاه کند و خضابی نیکو بود و اگر
در شیشه کنند و در شیب و بالای وی یک مثقال روی سوخته بنهند و در سرگین تر چهل روز
دفن کنند چون بیرون آورند و در ساعت موی خضاب کنند تنها بغایت سیاه گرداند و عصاره
وی سفیدی چشم را زایل کند و قوت بدهد خاصه از چشم کودکان و در کحلها قوت چشم بدهد و
شریف گوید چون آب وی در چشم کشند حدقه را سیاه گرداند و منع نزله بکند در ابتدا و تیزی
وی زیاده گرداند و اگر یک رطل شقایق و نیم رطل پوست گردکان در شیشه کنند و در سرگین
گرم دفن کنند دو هفته و موی بدان خضاب کنند سیاه گرداند و چون ظرفی آبگینه پر کنند
و در شیب آن چهار درم روی سوخته بنهند و در بالای آن همچنین و سر آن بگیرند و در سرگین
دفن کنند سه هفته بعد از آن بیرون آرند آبی سیاه غلیظ باشد موی را بوی سیاه کنند نیکو
بود و اگر دست زنان بوی رنگ کنند نیکو بود و ابن رضوان گوید تخم وی چند روز هر روز
یک درم به آب سرد بیاشامند از برص شفا یابند و دیسقوریدوس گوید اگر وی را همچنان بکوبند
و آب وی بگیرند و بدان سعوط کنند سر را تنقیه کند و چون بخایند قطع بلغم بکند و چون
بپزند با شراب و بر ورم گرم چشم ضماد کنند زایل کند و آثار قرحه که در وی بود پاک گرداند
و ریشهای چرکن پاک کند و چون زن بخود برگیرد حیض براند و چون ورق وی و قضبان وی با
حشیش جو بپزند و بخورند شیر براند و شقایق نافع بود جهت نمش و جرب ریش شده و قوبا
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: شقایق بفتح
شین آن را شقایق النعمان و بلاتینی بیای درازایتلم یعنی گلی که رنگ او زود متغیر میشود
و بفارسی لاله مینامند
لاتینPAPAVER RHOCAS فرانسهCOQUELICOZ -PAVOT
-COQ انگلیسیCORN –POPPY
////////////
شقایق سرخ
اشاره
به فارسی «شقایق» و «شقایق سرخ» و در کتب
طب سنتی با نام «خشخاش منثور» که نوعی خشخاش بری است نام برده میشود. در کتب طب سنتی
بهطور کلی برای خشخاش مزروع معروف که از آن تریاک میگیرند دو نوع اصلی قایل هستند
یکی خشخاش بستانی که علاوه بر گل آن تخم آن نیز سفید است و دیگر خشخاش بری که تخم آن
سیاه است و چون شقایق سرخ نیز دارای تخمهای سیاهرنگ میباشد، لذا آن را نوعی خشخاش
بری میدانند. به فرانسویCoquelicot وPonceau وPavot rouge و به انگلیسیCorn poppy وRed poppy گفته میشود. گیاهی
است از خانواده خشخاشPapaveraceae ، نام علمی آنPapaver rhaeas L . است که آن راP .rhoeas نیز مینویسند.
مشخصات
شقایق سرخ گیاهی است علفی یکساله که از
آن یک عصاره شیرینی ترشح میشود. گلهای آن درشت در انتهای ساقه گلدهنده و به رنگ سرخ
زنده که اغلب لکه سیاهی در ته جام آن دیده میشود. بلندی آن تا یک متر میرسد. برگها
و ساقه آن پوشیده از کرک و تار میباشد. برگها با بریدگیهای عمیق و دندانهدار، شکل
کلی آنها مانند مثلث که قاعده آنها طرف ساقه و رأس آن به طرف خارج است. میوه آن شبیه
خشخاش معمولی ولی کوچکتر از آن به ابعاد 2* 1 سانتیمتر است. تخم آن که در
معارف گیاهی، ج3، ص: 401
داخل میوه قرار دارد سیاهرنگ میباشد.
شقایق از گیاهان آهکدوست است و هرکجا که بهطور طبیعی میروید نشاندهنده آهکی بودن
خاک آن است. این گیاه معمولا در مزارع غلات و در نقاط سایهدار و قسمتهای روشن و کمدرخت
جنگلها میروید.
شقایق سرخ در اروپا و آسیا و سایر مناطق
معتدله نیمکره شمالی میروید. در هند و کشمیر، در ایران در مناطق سرحدی ایران و عراق
در دره بازوفت و واریتههایی از آن در تبریز و کرمان میرویند. گزارشهایی از وجود این
گیاه در خوزستان بین شوش و دهلران و بین هفتتپه و اهواز نیز حکایت میکند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی و مواد عامله در
گیاه شقایق سرخ بهطور کلی مواد روئدین 667]، مورفین، پارامورفین 668] و نارکوتین وجود
دارد. وجود یک گلوکوزید نیز در آن مشخص شده است. روئدین یک آلکالوئید غیر سمی است که
در تمام قسمتهای اندام گیاه یافت میشود. از گل آن در حدود 031/ 0 درصد آلکالوئید روئدین
به دست میآید. به علاوه در گل شقایق مواد دیگری از جمله لعاب، کمی قند، صمغ و ...
وجود دارد]G .I .M .P[ . در گزارش دیگری
وجود روژنین 669] نیز در آن تأیید شده است [کاریونه و کیمورا].
خواص- کاربرد
شیرابهای که از کپسول گیاه شقایق سرخ
گرفته میشود مخدر و کمی مسکن و آرامبخش است. برگها و تخم آن تونیک، مقوی و در تبهای
ضعیف مؤثر است G .I .M .P[ .
در چین گلها و ریشه گیاه برای یرقان تجویز
میشود [استوارت . در ژاپن و فیلیپین از دمکرده گلهای آن به صورت غرغره استفاده میشود
[کاریونه و کیمورا]، آن را برای تسکین سرفه میخورند [سوریانو]. در فرانسه سابقا از
دمکرده گلهای آن برای نرم کردن سینه استفاده میکردند و در مخلوطی به نام گلهای سینهای
670] مورد مصرف
معارف گیاهی، ج3، ص: 402
قرار میدادند.
شقایق سرخ از نظر طبیعت طبق نظر حکمای
طب سنتی خیلی سرد و خشک است و تخم آن سیاهرنگ و برگ و تخم آن از برگ و تخم خشخاش معمولی
(خشخاش تریاک) قویتر است و برای تسکین حرارت کبد و قطع سیلان رحم مفید است.
دمکرده ریشه آن که پس از دم کردن، مقدار
آب به نصف برسد برای سیاتیک نافع است.
شقایق سرخ برای دماغ مضر است و از این
نظر باید با رازیانه خورده شود. مقدار خوراک از تمام اعضای گیاه نصف مقداری است که
در مورد خشخاش معمولی توصیه میشود بنابراین مقدار خوراک از جرم اعضای گیاه شقایق سرخ
در حدود 4 گرم و به صورت دمکرده در حدود 6- 5 گرم و جوشانده آن 10- 8 گرم از کپسول
یا از گل آن است که در صد گرم آب جوشیده شود. مدت دم کردن آن 10- 6 ساعت میباشد. مقدار
خوراک از تخم آن 5 گرم است. در اکثر موارد از نظر خواص به جای شقایق سرخ میتوان از
کاهوی بری استفاده کرد.
از جوشانده 8- 7 کپسول این گیاه در هزار
گرم آب نیز برای خواب بچهها استفاده میشود، 4- 1 قاشق کوچک بسته به سن بچه شبها داده
میشود.
ممکن است از شربت گل شقایق سرخ نیز استفاده
شود. برای این کار 100 گرم گل شقایق سرخ را در 1500 گرم آب جوش به مدت 6 ساعت دم میکنند
و در حدود یک کیلوگرم شکر یا کمی بیشتر به آن اضافه مینمایند و برای اشخاصی که از
نظر خوردن قند مسئلهای نداشته باشند، میتوان تجویز نمود.
گونههای دیگر شقایق که در ایران میرویند
و از نظر دارویی مورد توجه هستند عبارتاند از:
1.Papaver dubium L .
اشاره
گیاهی است یکساله، قسمت پایین ساقه آن
بدون کرک برگهای آن با تقسیمها و بریدگیهای عمیق بهطوریکه آن را به صورت شانهای
درآورده و پوشیده از کرک ابریشمی ظریف است. گلبرگها به رنگ ارغوانی قرمز است. این گیاه
در هندوستان در مناطق معتدل و سرد مانند کشمیر میروید. در ایران در قزوین و در اطراف
تهران، در آذربایجان در اطراف تبریز و در غرب در دامنههای کوه شازند و سیلاخور و در
بلوچستان و در مرزهای شرقی در حریرود دیده میشود. واریتهای از این گیاه در
معارف گیاهی، ج3، ص: 403
غرب بین بغداد و بیستون به نامP .dubium var
turbinatum DC
. و رقم دیگری به نامP .dubium var subintegrum (M .B .) Elkan . در خراسان در رباط سفید بین مشهد و تربت حیدریه
میروید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در شقایق گونهP .dubium دو آلکالوئید به
نامهای آپورئین 671] و آپورئیدین 672] وجود دارد. آلکالوئید دوم دارای اثر فیزیولوژیکی
شبیه تبائین است G .I .M .P[ .
خواص- کاربرد
گلهای شقایق گونهP .dubium معرق میباشد و چون
کمی سمّی است در مصرف آن باید دقت شود و در حد مجاز باشد و از اختلاط گلهای این گیاه
با شقایق سرخ(P .rhoeas)
پرهیز شود که مسمومیت ایجاد نشود.
2. گونهPapaver orientale L .
اشاره
گیاهی است چندساله با ساقه افراشته پوشیده
از کرک. برگهای آن با تقسیمات مکرر و پهن دندانهدار با دندانههای ارهای. گلهای آن
به رنگ قرمز ارغوانی و گلبرگها پوشیده از کرک مخملی است. کپسول آن تخممرغی با دیسک
مسطح در انتهای آن.
این گیاه در هند در باغها کاشته میشود.
در ایران در گیلان در شمال ایران در هرزویل و راه چالوس و همچنین در قزوین و ری بهطور
خودرو دیده میشود. در آذربایجان در دامنههای سهند و در میشوداغ و در سنندج کردستان
نیز میروید. در شمال ایران این خشخاش را خشخاش سفید مینامند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی این گونه دارای
آلکالوئیدهای نارکوتین، تبائین،
معارف گیاهی، ج3، ص: 404
شقایق سرخ
ایزوتبائین 673] است و به علاوه وجود گلوسیدین
674]، دو باز فنلی و یک باز غیر فنلی در آن مشخص شده است. در این گیاه مورفین مشاهده
نشده است.
جمع آلکالوئیدهای گیاه در حدود 16/ 0 درصد
است که شامل تبائین، پروتوپین و اوریپاوین 675] نیز میباشد]G .I .M .P[ .
خواص- کاربرد
خواص دارویی گونهP .orientale شبیه خواص شقایق
سرخ است. گلبرگهای آن معرق میباشد و چون این گیاه سمی است در مصرف آن باید احتیاط
نمود و خیلی کم مصرف کرد و به علاوه از اختلاط آن با شقایق سرخ باید اجتناب شود.
معارف گیاهی، ج3، ص: 405
3. گونهPapaver argemone L .
اشاره
گیاهی است یکساله پوشیده از کرک ابریشمی.
برگهای آن دارای تقسیمات مکرر که به صورت رشتههای نازک درآمده است. گلبرگهای آن تخممرغی
دراز به رنگ پریده با لکههایی به رنگ قرمز تیره است. کپسول آن دراز، استوانهای و
به شکل گرز میباشد. این گیاه در اطراف تبریز در مزارع اراک در نوده و در غرب ایران
در کرند میروید. در هند در باغها کاشته میشود.
خواص- کاربرد
شربت گلهای این گیاه در اسپانیا به عنوان
معرق مورد توجه است. دانههای آن نیز ملین است.
4. گونهPapaver bracteatum Lindl .
اشاره
گیاهی است چندساله که معمولا از سال دوم
به بعد گل میدهد. ساقه آن افراشته و پوشیده از کرک است. برگها دارای بریدگی که هریک
از قسمتهای آن دراز نیزهای است. گلهای آن به رنگ قرمز خونی که در بن جام آن یک لکه
درشت تیره دیده میشود.
گلبرگها پوشیده از کرک ریز میباشد. کپسول
آن تخممرغی با دیسک پهن که در اطراف آن دندانههایی وجود دارد. این گیاه در ایران
در دامنههای البرز در پلور و در دامنههای کوه دماوند در گچسر در ارتفاع 2000 متری
و در ورک نزدیک کرج، در دره چالوس مازندران در 2200 متر ارتفاع و در آذربایجان در خوی
دیده شده است.
در مناطق شمال به نام «خشخاش سیاه» شناخته
میشود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در ریشه و برگ
و کپسول این گیاه ماده تبائین یافت میشود. مقدار تبائین در کپسول آن که ضمن تیغ زدن
با صمغ شیره آن خارج میشود بیش از سایر قسمتها میباشد. مقدار تبائین این گونه شقایق
که در ایران میروید از گونههای نظیر آن که در سایر مناطق دنیا میرویند بیشتر است.
به همین جهت از نظر دارویی خیلی مورد توجه میباشد.
ماده تبائین یا پارامورفین یکی از آلکالوئیدهای
موجود در تریاک است که مقدار
معارف گیاهی، ج3، ص: 406
آن در خشخاش مولد تریاک خیلی کم است ولی
در این گونه(P .bracteatum) زیاد است.
تبائین یک آلکالوئید سمی متبلور سفیدی
است به فرمول خامC 91 H 12 NO 3
و نام شیمیایی آن دی- متیل- دهایدرومورفین 676] میباشد.
معروف است که ماده تبائین را مردم منطقهThebes به جای تریاک مصرف
میکردند به این دلیل آن راThebaine
گفتهاند.Thebes
از شهرهای قدیمی ازبینرفته مصر شمالی است که مشرف به نیل در روزگاران
کهن وجود داشته و پایتخت سابق مصر در این شهر بوده است.
مقدار تبائین که در تریاک در حدود 5/
0- 2/ 0 درصد میباشد در شیره خشک حاصل از تیغ زدن کپسول گونهP .bracteatum ایران خیلی بیشتر
و چندین برابر است.
تبائین در 193 درجه سانتیگراد ذوب میشود
و تقریبا در آب غیر محلول است ولی در الکل و اتر حل میشود و در اسید سولفوریک غلیظ
نیز حل میشود و به رنگ قرمز تیره درمیآید.
تبائین به عنوان یکی از داروهای معروف
برای ترک اعتیاد تریاک مورد توجه است.
معارف گیاهی، ج3، ص: 407
//////////////
گل باد (نام علمی: Anemone coronaria) نام یکی از گونههای
شقایق نعمانی است. در زبان عربی به این گل شقایقالنعمان و زبان ترکی استانبولی
"dağ
lalesi"
یا لاله کوهی گفته میشود.
گل باد گل ملی کشور سوریه است.[۱]
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Britannica international
encyclopaedia،
国花، 355.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در
ویکیانبار پروندههایی درباره گل باد موجود است.
Comprehensive profile for
Anemone coronaria, MaltaWildPlants.com
Anemonia coronaria in israelwildflowers.co.il
Photos of Anemone coronaria
by Zachi Evenor, in
فلیکر
Anemone coronaria in Israel
by Zachi Evenor, in
فلیکر
Anemone coronaria in
Palestine
نشان درگاه درگاه گیاهشناسی
//////////////
قس عربی:
شَقيقة النُعمان (ج شقائق النعمان) وتعرف
علمياً باسم الشُقار الإكليلي (باللاتينية: Anemone coronaria) هي زهرة برية حمراء
جميلة ارتبطت بالأدب العربي، قيل نبتت على قبر النعمان بن المنذر أشهر ملوك الحيرة
عندما داسته الفيلة إذ رفض الخضوع لملك الفرس بتسليم نساء العرب فكانت معركة ذي قار،
ولهذا نسبت إليه. تعرف في الأردن وبادية الشام والعراق باسم الدحنون أو الحنون.
محتويات [أظهر]
الموطن الأصلي لنبات شقائق النعمان[عدل]
الموطن الأصلي للنبات هو في أوروبا وشمال
أفريقيا والمناطق المعتدلة في آسيا. وقد وطن هذا النبات في أمريكا الشمالية والجنوبية
ويزدهر عادة في الأراضي المزروعة، وعلى جوانب الطرقات ويعرف عادة بأزهاره الجميلة وبشكله
المميز.
ينتشر نبات شقائق النعمان في بلاد الشام
في معظم مناطق سوريا ولبنان وفلسطين وبادية الشام بعرعر والجوف شمال المملكة العربية
السعودية وخاصة المناطق الجبلية في سوريا-لبنان وجبال القدس والسفوح الشرقية، وللزهرة
عدة ألوان بينها البنفسجي والزهري والأحمر والأبيض والقرمزي والقرنفلي والأرجواني.
سُجلت كإحدى النباتات التي لها جذورها
التاريخية والثقافية في بلاد الشام، ولها مكانة خاصة في الحضارة العربية والإسلامية
والأدب العربي وتضمنتها الكثير من الأشعار والقصص والحكايات الشعبية في بلاد الشام،
فيما نبتة قرن الغزال تدخل في التاريخ الغذائي في بلاد الشام حيث تطبخ مثل ورق العنب.
الوصف النباتي[عدل]
نبات شقائق النعمان عشب حولي ذو ساق رفيعة
غضة منتصبة ومتفرعة، وأوراقه متفرعة أيضاً السفلى منها ذات أعناق والعليا منها مغمدة
للساق، والأوراق رمحية الشكل حافتيها مفصصة أو تبدو كأنها مقطعة ومسننة. تظهر سويقة
الزهرة من آباط الأوراق وهو طويل يحمل اولاً برعماً زهرياً ثم لا يلبث ان يتحول إلى
زهرة احادية جميلة لها اربع بتلات وبقعة داكنة في الوسط. ثمرة النبات عبارة عن كبسولة
بيضوية الشكل مستديرة القاعدة تحوى عدداً كبيراً من البذور. وجميع اجزاء النبات مغطى
بشعيرات بيضاء..
الاستعمالات الطبية[عدل]
وتقطف الأزهار في فصل الصيف وهي الجزء
المستعمل
المحتويات الكيمائية لأزهار شقائق النعمان:
تحتوي على قلويدات أهمها البابا فيرين papaverine والرويادين Rhoeadine والروياجين Rhoeagen وصبغ أحمر يعرف بالآنثوسايانين
Anthocyanin ومواد هلاميه، وحمض
الميكونيك وحمض العفص. لقد اشار العشاب الأيرلندي كيوغ سنة 1735م إلى ان شقائق النعمان
ذات طبيعة مبردة ومنعشة عند شرب فغلي ما بين 5 إلى 6 زهرات، حيث يخف الألم ويحث على
النوم. كما يمكن وضع الأوراق الخضراء المرضوضه على القروح والحبوب والحميات الجلدية
الحارقة. وقد نشرت عشبة شقائق النعمان في دستور الأدوية البريطانية لعام 1949م.
لقد تحدث داود الأنطاكي في تذكرته عند
شقائق النعمان فقال «ان شرب سكن الوجع وخاصة القولنج ويزيل البرص شرباً وطلاء، ويخفف
من ظلمة العين شرباً واحتمالاً، طبيخة يدر اللبن شرباً والحيض احتمالاً، مسحوقة بقطع
الرعاف من وقته وهو مجرب»
إما ابن البيطار في جامعة فقال «إذا مضع
النبات اجتذب البلغم، وعصارته تنقي الدماغ من المنخرين وهي تلطف تجلو الآثار الحادثة
في العين عن قرحة تنقي الشقائق القروح الوسخة وتقلع وتستأصل العلة التي ينقشر معها
الجلد يدر الطمث إذا إحتملته المرأة ويدر اللبن».
أما ديسقوريدس فيقول « النوع البستاني
والبراي من شقائق النعمان إذا دقت جذورها وأخرج ماؤها واستنشق نقي الرأس، وإذا مضغت
طردت البلغم، وإذا طبخت وتضمد بطلائها ابرأت اورام العين الحارة، ويقلع الجرب المتقرح».
أما عيسى بن علي فيقول «شقائق النعمان
ان خلط زهرة مع قشور الجوز الرطب صبغ الشعر صبغاً شديد السواد ويقلع القوباء وعصارته
تذهب بياض العين ولا سيما أعين الأطفال، إذا اكتحل بماء عصارته سود الحدقة ومنع من
ابتداء الماء النازل في العين وقوى حاستها واحد بصرها».
أما مايقوله الطب الحديث عن استعمالات
شقائق النعمان فيقول ان ازهار شقائق النعمان مهدئة معتدلة وتستخدم اليوم شقائق النعمان
بشكل رئيسي كمفرج معتدل للألام وكعلاج للسعال المتهيج كما انه يساعد في خفض فرط النشاط
العصبي ويمكن استخدام العشبة أيضاً في علاج الأرق والهيوجيه العامة والسعال والربو
ويعطي عادة كشراب.
تستعمل العشبة بكاملها في محلول عادي وذلك
بأخذ ملعقة صغيرة من مسحوق العشبة وتوضع على ملء كوب ماء مغلي وتترك لتنقع لمدة عشر
دقائق ثم تصفي وتشرب لعلاج الأضطرابات العصبية عند الأطفال ملعقة كبيرة مرتين إلى ثلاث
مرات في اليوم. وهناك مستحضرات طبية سائلة مسجلة تستعمل للأضطرابات العصبية عند الكبار.
يمكن صنع شاي مكون من مريج من الشوفان
وشقائق النعمان وعشبة البلسان وزهرة الآلام الحمراء.
بمعدل ملعقة صغيرة من كل نبات وتمزج ثم
توضع على ملء كوب ماء مغلي وتترك لتنقع لمدة 15 دقيقة ثم يستعمل من المغلي ملعقة كبيرة
إلى ملعقتين قبل النوم للكبار قبل النوم لعلاج الأرق وبعض الأضطرابات العصبية.
///////////
قس آذری:
Çələng
əsməsi (lat. Anemone coronaria)[1] - əsmə cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
قس عبری:
כַּלָּנִית מְצוּיָה (שם מדעי:
Anemone
coronaria) היא מין צמח ממשפחת הנוריתיים, אחד מכ-120 מינים של הסוג כלנית, והיחיד
הצומח בר בארץ ישראל. הכלנית היא צמח מוגן וקטיפתו אסורה. לפי סקר שערכה החברה להגנת
הטבע, הכלנית היא הפרח המוכר והאהוב ביותר בקרב הישראלים.[1] ב-2013 נבחרה לפרח הלאומי
של מדינת ישראל.[2]
הכלנית היא גאופיט רב-שנתי.
בעולם היא נפוצה בעיקר באזורים בעלי אקלים מתון או קריר בחצי הכדור הצפוני, מספרד מזרחה
ועד תוך אסיה וצפון אפריקה כאשר היא משגשגת בייחוד בארצות הים התיכון: יוון, טורקיה,
סוריה, לבנון וארץ ישראל.[3] בארץ ישראל הכלנית נפוצה מצפון הארץ עד הר הנגב ופורחת
בדרך כלל בחודשים ינואר עד אפריל. לעתים מספר פרטים מקדימים ופורחים כבר בדצמבר.
פרחי הכלנית מופיעים במספר
צבעים: אדום (הנפוץ ביותר), לבן או גוני סגול הנעים מסגול-כחול לסגול-ורוד. צבע הכלנית
מושפע מריכוז הפיגמנטים האדומים – ככל שהאדומים מעטים יותר, צבעים אחרים יוכלו לבלוט.
סוג הקרקע שעליה צומחת הכלנית עשוי להשפיע על ריכוז הפיגמנט, ולכן נראים לעתים שדות
כלניות שבהם כל הפרחים באותו הצבע.
///////////
قس ترکی استانبولی:
Taçlı
dağ lalesi (Anemone coronaria), düğün çiçeğigiller (Ranunculaceae) nemli
topraklar, yarı güneşli ya da güneşli yerlerde yaşayan çok yıllık otsu bir
bitki türü.
Şubat-Mayıs
aylarında çiçek açan bitkinin boyu 15-45 cm civarındadır. Yaprakları parçalı
çiçekleri kırmızı, pembe, veya mordur. Çiçeğinin orta bölgesi beyazdır ve 5-8
tane taç yaprağı vardır.
////////////
Anemone coronaria
From Wikipedia, the free encyclopedia
Poppy anemone
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. coronaria
|
Anemone
coronaria (poppy
anemone,[1] Spanish
marigold, dağ lalesi in Turkish, kalanit in Hebrew, shaqa'iq An-Nu'man in Arabic) is a species of flowering plant in the genus Anemone, native to the Mediterranean region.
Contents
[show]
Anemone
coronaria is
a herbaceous perennial plant growing to
20–40 cm tall (rarely to 60 cm), with a basal rosette of a few leaves, the leaves with three
leaflets, each leaflet deeply lobed. The flowers are borne singly on
a tall stem with a whorl of small leaves just below the flower; the flower is
3–8 cm diameter, with 5–8 red, white or blue petal-like tepals.
Anemone
coronaria is
widely grown for its decorative flowers. Numerous cultivars have been selected
and named, the most popular including the De Caen and St Brigid groups of
cultivars.[2] The De Caen group
are hybrids cultivated in the districts of Caen and Bayeux in France in the
18th century.
Anemone
coronaria means
crown anemone, evoking regal associations.
The
Arabic name is shaqa'iq An-Nu'man translated
literally as the wounds, or "pieces", of Nu'man.[3][4] One possible source
of the name traces back to the Sumerian god of food and vegetation, Tammuz, whose Phoenician epithet was "Nea'man".[5] Tammuz is generally
considered to have been drawn into the Greek pantheon as Adonis, who died of his wounds
while hunting wild boar. The deity is transformed into a flower, stained by the
blood of Adonis.[5] Tammuz's Phoenician
epithet "Nea'man" is believed to be both the source of
"an-Nu'man" in Arabic which came through Syriac, and of
"anemone" which came through Greek.[5] Another possible
source of the name is An-Nu'man III Bin Al-Munthir, the last Lakhmid king of Al-Hirah (582-c.609 AD) and
a Christian
Arab. An-Nu'man is known to have protected the
flowers during his reign.[3] According to myth,
the flower thrived on An-Nu'man's grave, paralleling the death and
rebirth of Adonis.
In Hebrew, the anemone is kalanit metzuya. "Kalanit"
comes from the Hebrew word "kala כלה"
which means "bride",
"metzuya" means "common." The kalanit earned its name
because of its beauty and majesty, evoking a bride on her wedding day.[6] In 2013 Anemone
coronaria was elected as the national flower of the State of Israel, in a poll arranged by
the Society for the
Protection of Nature in Israel (החברה
להגנת הטבע) and Ynet.[7]
Anemone
coronaria grows
wild all over Israel, Palestine and Jordan. During the British Mandate for Palestine, British soldiers were
nicknamed "kalaniyot" for their red berets.[citation needed]
Red carpet of Anemone
coronaria flowers in Shokeda Forest, Israel, 2012. The vast red
carpets of anemones have become a major tourist attraction of the northern
Negev region of Israel in recent years.
Red Anemone coronaria
White Anemone coronaria
Purple Anemone coronaria
Red Anemone coronaria with
6 petals
1.
Jump up^ "BSBI List
2007" (xls). Botanical Society of
Britain and Ireland. Archived from the original
on 25 February 2015. Retrieved 2014-10-17.
3.
^ Jump up to:a b Arabic-English
lexicon, Volume 1, Part 4 By Edward William Lane, p. 1578, https://books.google.com/books?id=3p4OAAAAYAAJ&pg=PA1578
4.
Jump up^ The poetics of
anti-colonialism in the Arabic qaṣīdah Hussein N. Kadhim, p. 158, https://books.google.com/books?id=80JtT6_MEmwC&pg=PA158
5.
^ Jump up to:a b c History of Syria:
Including Lebanon And Palestine By Philip Khuri Hitti, p. 117, https://books.google.com/books?id=91YymsCw5DIC&pg=PA117