سامان
بفتح سین و الف و فتح میم و الف و نون
ماهیت آن
نوعی از بردیست که بفارسی پیرز نامند بسیار نرم و باریک و مائل
بزردی و از ان حصیر ترتیب می دهند
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
جلوس بر ان باعث فرح و جهت رفع بواسیر نافع و سوختۀ آن قاطع نزف
الدم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
سام ابرص
بفتح سین و الف و میم و فتح الف و سکون باء موحده و را و صاد مهملتین
بشیرازی ماترنک و باصفهانی مالمالی و بهندی چهپکلی و در بنکاله تکتکی نامند
ماهیت آن
اسم وزغه است و لیکن مصطلح آنست که بری آن را سام ابرص و بلدی را
وزغه می نامند که بفارسی چلپاسه و آن کوچکتر از چلپاسه و شبیه بحردون و با نقطها است
و سمیت آن بحد سمیت چلپاسه نیست و بهترین آن آنست که در بستانها باشد
طبیعت هر دو نوع آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
ضماد کوبیدۀ آن بر اعضا جاذب پیکان و خار و رافع ثألیل و نملیه
و مسماریه و کذاشتن جکر خشک آن بر دندان کرم خورده مسکن درد آن و طلای خشک آن با روغن
زیتون بر سر و غیر آن جهت رویانیدن مو و رفع احتباس بول و چون شکافته بر موضع عقرب
کزیده کذارند وجع آن را تسکین دهد و قطور زبل آن و خون و بول آن باندک مشک در احلیل
جهت رفع فتق صبیان بسیار مؤثر و همچنین جلوس در طبیخ آن همین اثر دارد و خوردن آن مورث
سل و امراض ردیه مصلح آن شربت ریباس و امثال آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سام ابرص . [ سام م ِ اَ رَ ] (ع اِ مرکب
) ۞ بتشدید میم ، کریاس ، ودر خلاصه
گفته که وی سوسمار است . (بحر الجواهر) (از حاشیه
برهان قاطع چ معین ). نوعی از چلپاسه هم هست وآن را سام ابرص گویند و او بیشتر
در باغها میباشد وموذی نیست و ماترنگ نیز خوانندش ، گرم و خشک است و چون بشکافند و
برگزندگی عقرب نهند نافع باشد. (برهان ذیل سام ). اسم وزغه برّیست و وزغه
بلدی مسمی بچلپاسه است و او کوچکتر از چلپاسه و شبیه به حردون و با نقطه های
سیاه و بسمیه چلپاسه نیست و ملاقات خون او
بر بدن مورث برص است در سیم گرم و خشک و ضماد کوبیده او بر اعصاب جاذب پیکان و خار
و رافع ثالیل و تضمید خشک او بردندان کرم زده مسکن الم چون شکافته بر موضع گزیده عقرب بگذارند درد را ساکن کند و طلای خشک اوبا روغن
زیتون جهت رویانیدن موی و رفع احتباس بول وقطور زبل و خون و بول او در احلیل به اندک
مشک جهت رفع فتق بسیار موثر است و همچنین جلوس در طبیخ او همین اثر دارد و خوردن او
مورث سل و امراض ریه و مصلحش شربت ریباس و امثال آن است . (تحفه حکیم مومن ).
///////////////
سام ابرص
صوار خوانند صاحب جامع گوید وزغ است و
سهو کرده وزغه* سم مهلک است و سامابرص موذی نیست و به شیرازی ماترنک خوانند و باصفهانی
مالمالی و طبیعت آن گرم و خشک بود و بهترین آن بود که در بستانها بود چون بشکافند و
بر گزندگی عقرب نهند درد ساکن کند و گویند چون خشک آن باز زیت بیامیزند و طلا کنند
و بر سر کل موی برویاند و بول وی و خون وی فتق کودکان را بغایت نافع بود چون بپزند
و در آن بنشینند و همچنین بول و خون وی با قدری مشک در سوراخ قضیب کودکان چکانند بغایت
سود دهد فتق را و جگر وی چون بر سوراخ دندان نهند درد ساکن کند و چون بکوبند و بر موضع
سهام نهند بیرون آورد
صاحب مخزن الادویه مینویسد: به شیرازی
ماترنک و با اصفهانی مالمالی و بهندی چهچکلی و در بنگاله تکتکی نامند و آن اسم وزغه
است و لیکن مصطلح آنست که بری آن را سامابرص و بلدی را وزغه مینامند که بفارسی چلپاسه
و آن کوچکتر از چلپاسه و شبیه به حردون و با نقطههاست و سمیت آن بحد سمیت چلپاسه نیست
وزغ به لاتینRANA TENPORARIA فرانسهGRENOUILLE VERTE انگلیسیFRENCH FROG
[کذا در متن. هر سه خطاست، متن به صراحت از نوعی مارمولک می
گوید]
اختیارات بدیعی
* وزغة. [ وَ زَ غ َ ] (ع اِ) سام ابرص
.(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این
نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است . (منتهی الارب ). یکی از گونه های مارمولک
. (فرهنگ فارسی معین ). ج ، وَزَغ ، اوزاغ ، وِزغان ، وِزاغ ، اِزغان . (منتهی الارب
) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وزغ شود. || نوعی ازچلپاسه است که عقرب را
فرومیبرد و گوشت وی زهر قاتل است اگر در میان شراب افتد و بمیرد آن شراب هم زهر قاتل
گردد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). غوک . (غیاث اللغات از جهانگیری ). حربا. (غیاث
اللغات از منتخب ).
////////////
به عربی سام ابرص
أبو بريص[عدل]
المحتوى هنا
ينقصه الاستشهاد بمصادر.
يرجى إيراد مصادر موثوق بها.
أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (يناير 2016)
سام أبرص ( الوزغ )
|
|
|
|
المملكة:
|
|
الشعبة:
|
|
الطائفة:
|
|
الرتبة:
|
|
الرتيبة:
|
|
الفصيلة:
|
بريصيات
|
سامُّ أَبْرَص (Gecko) (مث سامّا أبرص ج أبارص وسوامّ أبرص)، بالعاميّة ( الوزغ ومفردها وزغة )أبو بريص أوالبرص أو ظاطور، فصيلة من الحيوانات الزاحفة
الصغيرة من رتبة الحرشفيات.
محتويات
[أظهر]
أجناس وأنواع
فصيلة البرصيات عديدة، تعيش في المناطق الدافئة من العالم.تنتشر في معظم قارات
الأرض.
الأبراص جلودها
رقيقة ومرقطة، ألوانها بين الأحمر والأخضر اوالبني الفاتح والداكن، وبعض أنواعها،
تستطيع تغيير ألوانها بغرض التمويه،كما تفعل الحرباء.
ينشط البرص ليلا
،ويصدر أحياناً، زقزقة للاتصال بواسطتها بالأبارص الأخرى ،لا يوجد للبرص جفن ،عدا عن غشاء رقيق ،يغطي العين ويقوم بلعقه باللسان لتنظيفه ،وثمة أنواع منها تقوم بفصل ذيلها عن
بدنها حين الاحساس بالخطر في عملية تسمى بالانشطار الذاتي،
فيبقى الذيل يتلوى، فينتبه إليه المطارد ويتلهى به، بينما يهرب البرص، كذلك بعضها
تستطيع رش سائل كاوي من طرف ذيلها، وبعض الأنواع تستطيع التسلق، على الاجسام
المصقولة ،وذلك بفضل وسائد لاصقة، تتواجد على كفوف ارجلها، وهذة الخاصية لفتت لها
أنظار العلماء والباحثين ،وهي تتواجد في برص المنازل.
·
وزغات
//////////
Gecko
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is
about the type of reptile. For other uses, see Gecko (disambiguation).
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Infraorder:
|
Gekkota
Cuvier, 1817 |
Families
|
|
Geckos are lizards belonging
to the infraorder Gekkota, found in warm climates throughout
the world. They range from 1.6 to 60 cm (0.64 to 24 inches). Most geckos
cannot blink, but they often lick their eyes to keep them clean and moist. They
have a fixed lens within each iris that enlarges in darkness to let in more
light.
Geckos are unique among lizards in their
vocalizations. They use chirping sounds in social interactions with other
geckos. They are the most species-rich group of lizards, with about 1,500
different species worldwide.[2] The New Latin gekko and English gecko
stem from the Indonesian-Malay gēkoq,
which is imitative of the sound the animals make.[3]
All geckos, excluding the Eublepharidae family,
lack eyelids and instead have a transparent membrane, which they lick
to clean.[4] Nocturnal
species have an excellent night vision; their color vision is 350 times more
sensitive than human color vision.[5] The
nocturnal geckos evolved from diurnal species which had lost the eye rods. The
gecko eye therefore modified its cones that increased in size into different
types both single and double. Three different photopigments have been retained
and are sensitive to UV, blue, and green. They also use a multifocal optical
system that allows them to generate a sharp image for at least two different
depths.[6][7]
Most gecko species can lose their tails in
defense, a process called autotomy.[8]Many species are
well known for their specialized toe pads that enable them to climb smooth and
vertical surfaces, and even cross indoor ceilings with ease. Geckos are
well-known to people who live in warm regions of the world, where several
species of geckos make their home inside human habitations. These (for example
the house gecko) become part of the indoor menagerie and are often
welcomed, as they feed on insects, including moths and mosquitoes.
Unlike most lizards, geckos are usually nocturnal.
The largest species, the kawekaweau,
is only known from a single, stuffed specimen found in the basement of a museum
in Marseille, France. This gecko was 60 cm (24 in) long and it was
likely endemic to New Zealand,
where it lived in native forests. It was probably wiped out along with much of
the native fauna of these islands in the late 19th century, when new invasive species such
as rats and stoats were
introduced to the country during European colonization. The smallest gecko,
the Jaragua sphaero, is a mere 1.6 cm
long and was discovered in 2001 on a small island off the coast of the
Dominican Republic.[9]
&&&&&&
سبج
بفتح سین و باء موحده و جیم در آخر معرب شبه فارسی است و آن را
سبق و شوق نیز نامند
ماهیت آن
سنکی است سیاه و براق و زودشکن و سبک و از بلاد سودان و هند و جبال
شام خیزد بهترین آن بسیار سیاه براق صافی رخو آنست
طبیعت آن
در دوم سرد و در سوم خشک
افعال و خواص آن
خوردن آن جهت خفقان و کشودن سده و تقویت معده و تفتیت حصاه و یک
دانک آن با شراب مقوی باصره و دل و اکتحال محرق مغسول آن با عسل جهت جلای بصر و رفع
غشاوۀ رقیق و تقویت قوت باصره بغایت نافع و بدستور میل آن را در چشم کشیدن و پیوسته
در ان نکاه کردن مانع نزول آب و مقوی باصرۀ مشایخ و نکاهداشتن آن با خود بطریق انکشتری
و غیر آن جهت رفع چشم بدو تعلیق آن بر سر رافع درد سر و نکاهداشتن قطعۀ آنکه بقدر یک
مثقال باشد جهت رفع فزع و وحشت آزموده است و کویند چون سورۀ لم یکن بر صفحۀ آن بقلم
خفی و سطور دقیقۀ چند نویسند و صاحب لقوه پیوسته در ان نکاه کند و در غیر آن نظر نکند
در یک روز لقوۀ آن زائل کردد و از مجربات شمرده اند و ارسطو کوید کسانی که مسمن باشند
و در چشم ایشان ضعفی باشد و یا مانند خیالی و یا حبابی و یا مکسی و یا ابری در پیش
چشم ایشان آید آئینۀ از ان سازند و اکثر در ان نظر کنند زائل کردد و طلای مسحوق آن
با آب بر مذاکیر جهت ادرار بول مجرب مضر سپرز مصلح آن آب انجیر و صاحب اختیارات بدیعی
دو نوع نوشته که یکی را از دربند قفچاق می آرند و آن آبیست که بمرور ایام منجمد می
کردد و نوع دیکر را از جیلان می آورند و این کانی بود و بهترین آن نوع اول است و نوشته
که آورده اند که آن بآتش برافروخته می کردد مانند هیزم و بوی آن مانند نفط است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سبج* . [ س َ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب شبه
است و آن سنگی باشد سیاه و نرم که از آن نگین انگشتری و چیزهای دیگر سازند. گویند سرمه
کشیدن از میلی که شبه باشد روشنایی چشم را زیاده کند و هر که با خود دارد از چشم زخم
ایمن گردد. (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ). شبه . (دهار). لیث گوید مهره سیاهست و ازهری گوید آن معرب شبه است و ابوریحان
گوید معادن آن در نواحی طوس بود و آن سنگیست در نهایت سیاهی و جرم او درخشان بود و
وزن او سبک بود و در غایت صقاله بود و بواسطه
آتش دُرد گیرد. و ابوریحان گوید چنین شنیدم که چون جرم او در معدن بواسطه مرور ایام سنگ شده در مثال آن می باشد چنانکه در
بعضی از جبال فرغانه سنگیست که جوهر نفط بر او غالبست و عادت ساکنان آن ناحیه چنان
که اورا در تنور بعوض هیمه بسوزند** و خاکستر آن بعوض اشنان بکار برند و در فرغانه
معادن مختلف بود چون زفت و قیر و نفط و موم سیاه که او را در آن موضع چراغ سنگ گویند.
نوشادر و مس و سرب و سیماب و زر و نقره و پیروزه نیز در آن موضع بود. (از ترجمه صیدنه ). سنگی است کوهی که از جیوه پست اندک و کبریت بسیار بدست آید و بجز در هند نخست
شناخته نشده بود آنگاه بسال 950 هَ . ق . در برخی از جبال شام معدنی از آن پدید آمد
که آن را نیکو یافتم و بهترین سبج صیقلی سیاه براق و سبک است و آن در دوم سرد یا در
اول گرم و در سوم خشک است ، هر گاه آن را بنوشند خفقان را باز دارد و سده ها را بگشاید...
(از تذکره داود ضریر انطاکی ). صاحب جامع گوید
سنگی است سیاه و براق که از هندوستان بود و صاحب منهاج گوید آن چیزی است بلکه سنگیست
مانند کهربا لیکن سیاه و براق بود. مولف صاحب اختیارت بدیعی گوید دو نوع است یک نوع
از دربند قبچاق آورند و آن آبی است که بمرور ایام منجمد گردد و سبج میشود بتاثیر شدت
هوا و یک نوع از ختلان آورند و آن کافی بود و بهترین آن دربندی بود و بپارسی شبه گویند
و بشیرازی شوق خوانند و طبیعت او سرد و خشک بود. (از اختیارات بدیعی ). آن را بفارسی
شبه و شبق گویند. رجوع به تحفه حکیم مومن و
رجوع به الجماهر بیرونی ص 119 شود.
*در عربی امروز، دست کم در ویکی پدیای
عربی سبج را اوبسیدیان گرفته اند که بکلی دیگر و در سختی نقطه مقابل سبج/شبق است:
**تنها در ذیل صیدنه بیرونی، برگردان باقر مظفر
زاده از ترجمه روسی کتاب بدست او. ای. کریمف
زغال سنگ، یا سنگ چراغ شمرده شده است.
///////////
سبج:
هو حجر یؤتی به من الهند و هو أسود شدید السواد برّاق
شدید البریق رخو ینکسر سریعا، و هو بارد یابس نافع فی الأکحال إذا وقع للعیون یمسک
البصر و یقوّیه إذا اتخذ مرآة نفع من ضعف البصر الحادث عن علة الکبر و عن علة حادثة
و أزال الخیالات و بدوّ نزول الماء. الشریف: من لبس منه خرزة أو تختم به دفع عنه عین
العائن.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
///////////////
شَبَق نوعی زغال و پیش مادهای برای زغال
سنگ است و جزو سنگ نیمهقیمتی به شمار میرود. شَبَق در اصل کانی نیست بلکه کانیوار
(Mineraloid) است زیرا این سنگ
خاستگاهی زیستی دارد. شَبَق از چوبهای پوسیدهای که تحت فشار بسیار شدید بودهاند
پدید آمدهاست.
واژه «شَبَق» از «شَبَه» در فارسی کهن
به زبان عربی راه یافته و سپس به فارسی برگشتهاست. در زبان انگلیسی(Jat)، اسم «جت» از کلمه
فرانسوی برای مواد مشابه مشتق شدهاست: jayet.[۱]
شَبَق یا سیاه است یا قهوهای تیره، اما
ممکن است حاوی اجزاء پیریت باشد[۲] که از رنگ برنج و جلای فلزی است. صفت جت سیاه به
معنی تیرگی سیاهی تا حداکثر ممکن از این مواد مشتق میشود.
محتویات [نمایش]
خاستگاه[ویرایش]
بازوبندهای تمدن هال اشتات از برنز و شبق
ساخته شده است، در Magdalenenberg
از زمین بیرون آورده شد.
شبق محصول تجزیه فشار بالای چوب از میلیونها
سال قبل، عموماً چوب درختان از خانواده کاج مطبق(Araucariaceae)، میباشد. جت یا شبق
به دو صورت سخت یا نرم یافت میشود. نوع سخت حاصل تراکم کربن و آب نمک است؛ نوع نرم
حاصل تراکم کربن و آب شیرین میباشد. شبق یافت شده در شهر ویتبای، در انگلستان، متعلق
به دوران اولیه ژوراسیک (Toarcian)، حدود ۱۸۲ سال قدمت دارد.[۳][۴] شبق ویتبای چوب فسیل شده گونههای
مشابه به بقایای کاج شیلی یا درخت معمای میمون (Araucaria araucana) میباشد.[۵]
تاریخ[ویرایش]
جواهر سوگواری: یک گل سینه شبق از سده
نوزدهم.
شبق در بریتانیا از زمان دوره نوسنگی استفاده
میشده است، اما اولین ماده شناخته شده یک مدل متعلق به ۱۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد از کرم سنجاقک
از بادن-وورتمبرگ آلمان میباشد. استفاده از شبق در بریتانیا در طول عصر برنز برای
مهرههای گردنبند ادامه داشت. در زمان عصر آهن شبق تا اوایل قرن سوم میلادی در بریتانیای
روم از مد افتاد. پایان بریتانیای روم محبوبیت باستانی شبق را تا دوره بعدی قرون وسطی،
با وجود استفاده انفرادی در آنگلوساکسون و عصر وایکینگ، پایان بخشید. شبق شاهد تجدید
حیات عظیمی در طول دوران ویکتوریا بود.[۶]
استفاده روم[ویرایش]
شبق ویتبای جنس محبوبی برای جواهرات، از
قرن سوم به بعد، در بریتانیا بود. آن در حلقهها، سنجاق مو، مهره، دستبند، النگو، گردنبند
و آویز استفاده میشد؛ بسیاری از آنها در موزه یورک شایر قابل مشاهده میباشند. مجموعهای
از شبق در آن زمان به جای استخراج معادن بر پایه موج خروشان بود.[۷] هیچ سند و مدرکی
دال بر اینکه جت رومی در خود ویتبای کارکرد داشته است وجود ندارد بلکه آن به ابورکیوم
(شهر یورک جدید) منتقل شده است که در آنجا اسناد و مدارک قابل توجهی دال بر ساخت جت
یافت شده است.[۶]
در دوره روم مشاهده میشد که شبق به عنوان
ماده جادویی، غالباً در طلسم و آویزه به دلیل کیفیت محافظتی مفروض آن و توانایی دفع
چشم بد، مورد استفاده قرار میگرفت.[۸] پلاینی پیر اظهار میکند که «مشتعل کردن و افروختن
شبق باعث رانده شدن مارها و تسلی اختناق رحم میشود. بخار آن مبادرت به نمایاندن تحریک
بیماری ناتوان کننده یا حالتی از باکرگی میشود.»[۹] و توسط دیگر نویسندگان باستانی
چون جالینوس[۱۰] و گالن اشاره شده است. شبقها از Eboracum به تمام بریتانیای
روم و اروپا صادر میشدند.
جت کامئو که تصویری از عجوزه مارموی را
نشان میدهد.
اطراف راین برخی بازوبندهایی از آن زمان
یافت شده است که شیارهایی پر شده از طلا دارند.[۱۱]
استفاده ویکتوریاییها[ویرایش]
یک تکه بزرگ از شبقی از Whitby
جت به عنوان سنگ جواهر در طول سلطنت ملکه
ویکتوریا متداول بود، که در طی آن ملکه شبق ویتبای را به عنوان قسمتی از لباس سوگواری
خود، سوگواری برای مرگ پرنس آلبرت،[۱۲] مورد استفاده قرار داد. جت به دلیل رنگ تیره
و محزون و ظاهر ساده آن در قرن ۱۹ با جواهرات سوگواری همراه،[۱۳] و آن به طور سنتی
برای تسبیح راهبان به کار گرفته شد.
در برخی از طرحهای جواهر آن دوره، جت
با قطعات فولادی آمیخته شد.[۱۴]
قرن بیستم[ویرایش]
در ایالات متحده، گردنبندهای درازی از
مهرههای شبق در طول زمان بیست خروشان رایج بود، زمانی که زنان و جوانان فلپر رشتههای
متعددی از مهرههای شبق را از گردن به کمر میپوشیدند. در این گردنبند، شبق با استفاده
از نخ کتان محکم ردیف میشد؛ گرههای کوچک از هر دو طرف مهرهها زده میشد تا فاصله
بین آنها را مساوی نگه دارد، به همان روشی که گردنبندهای مروارید ساخته میشوند. همچنین
جت به عنوان کهربای سیاه شناخته شده است، چرا که ممکن است یک بار الکتریکی شبیه به
آنچه در زمان مالش کهربا القا میشود را تحریک کند.
خواص[ویرایش]
Latticework San Miguel de
Lillo, Asturias, Asturian jet of Oles, Villaviciosa.
حکاکی بر روی جت بسیار آسان است، اما ایجاد
جزئیات ریز بدون شکستن بسیار دشوار میباشد، بنابراین یک گوهرشناس ماهر نیاز است تا
حجاریهای استادانه انجام دهد. جت دارای میزان سختی موس ۲٫۵ تا ۴ و وزن مخصوص ۱٫۳۰ تا ۱٫۳۴ میباشد. ضریب شکست جت حدود
۱٫۶۶ است. لمس یک سوزن داغ با جت
باعث انتشار رایحهای شبیه به زغال سنگ میشود.[۱۵]
سندیت و اعتبار جت[ویرایش]
برخلاف شیشه سیاه که در تماس سرد است،
جت به دلیل رسانایی حرارتی پایین آن سرد نیست. . شیشه به عنوان جایگزین جت در اوج محبوبیت
جت مورد استفاده قرار گرفت. زمانی که به این روش استفاده شد، آن به عنوان جت فرانسوی
یا شیشه واکسهال شناخته شد.[۱۶][۱۷] ابونیت نیز به عنوان جایگزینی برای جت مورد استفاده
واقع شد و در ابتدا بسیار شبیه به جت بود، اما با گذشت زمان منسوخ شد. در برخی موارد
تکههای جت را با چسب مخلوط کرده و در جواهرات استفاده میکنند.[۱۸]
منابع[ویرایش]
Wikipedia contributors, Jet
(lignite), Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed October 9, 2008).
پرش به بالا ↑ Oxford English Dictionary
(2nd edition) 1989, Oxford, Oxford University Press
پرش به بالا ↑ Pye, K. (1985) Electron
microscope analysis of zoned dolomite rhombs in the Jet Rock Formation (Lower
Toarcian) of the Whitby area, U.K. , Geological Magazine, Vol. 122, pp.
279–286, Cambridge University Press, doi:10.1017/S0016756800031496
پرش به بالا ↑ Jurassic timescale.
Retrieved 2010-06-23.
پرش به بالا ↑ Cope, J. C. W. (2006)
Jurassic: the returning seas - plate 26 and page 339 of Brenchley, P. J. and
Rawson P. F. (editors) (2006) The Geology of England and Wales, 2nd edition,
London, The Geological Society
پرش به بالا ↑ Oliver, N. , 2012, A
History of Ancient Britain, Phoenix Paperback, ISBN 978-0-7538-2886-1
↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ Allason-Jones, 1996, Roman
Jet in the Yorkshire Museum, York: Yorkshire Museum. pp. 8–11 ISBN
978-0-905807-17-1
پرش به بالا ↑ Ottaway, P. , 2004, Roman
York, Tempus: Stroud ISBN 978-0-7524-2916-8
پرش به بالا ↑ Henig, M. , 1984, Religion
in Roman Britain, London, BT Batsford LTD ISBN 978-0-312-67059-7
پرش به بالا ↑ Pliny the Elder. Natural
History (trans. Bostock, J. , Riley, H. T.). London: Taylor and Francis. 1855.
Chapter 36
پرش به بالا ↑ Caius Julius Solinus
(2013). DE MIRABILIBUS MUNDI CAPITULA VII - XXIV. Retrieved 2013-10-31.
پرش به بالا ↑ Johns, Catherine (1996).
The Jewellery of Roman Britain Celtic and classical Traditions. Routledge. pp.
120–121. ISBN 978-0-415-51612-9.
پرش به بالا ↑ Oliver, N. , 2012, A
History of Ancient Britain, Phoenix Paperback, ISBN 978-0753828861
پرش به بالا ↑ Phillips, Clare (1996).
Jewelry from Antiquity to the Present. Thames and Hudson. pp. 148–150. ISBN
0500202877.
پرش به بالا ↑ Clifford, Anne (1971).
Cut-Steel and Berlin Iron Jewellery. Adams & Dart. pp. 21–22. ISBN
9780239000699.
پرش به بالا ↑ Richard T. Liddicoat, Jr.
Handbook of Gem Identification 1989 GIA press, 12 ed. pg 192
پرش به بالا ↑ Tiara. V&A Collections.
Victoria and Albert Museum. Retrieved 9 February 2016.
پرش به بالا ↑ Jet necklace and black silk
tie. Body arts. Pitt Rivers Museum. 2011. Retrieved 9 February 2016
پرش به بالا ↑ Phillips, Clare (1996).
Jewelry from Antiquity to the Present. Thames and Hudson. p. 150. ISBN
0500202877.
[نهفتن] ن ب و
طلا و جواهرسازی
زیورآلات
انگشتر • تاج • پای برنجین (پابند) • دستبند • دکمه سرآستین (دکمه سردست) • زنجیرابزار • ساعت (جیبی) • سگک • النگو • سنجاق سینه • سنجاق کراوات • سوزن کراوات • گردنبند • گوشواره • نیمتاج
ساخت
پیشهها
جواهرسازی • طلاکاری • طراح جواهر • ساعتساز • گوهرشناسی • نقرهکاری
فرآوری
آبطلا • روکشدهی فلزی • حکاکی • خمیر فلز • داملهسازی • ریختهگری • سیمپیچی • صیقلکاری • فیروزهکوب • قلمزنی • کندهکاری • لحیمکاری • لعابکاری • مخراجکاری • ملیلهکاری
ابزار
انبردست رسم • پروانه • چکش • سنبه • سوهان • صفحه رسم • صیقلدهنده
مواد
فلزهای قیمتی
طلا • پلاتین • پالادیم • رودیم • نقره
آلیاژهای فلزهای قیمتی
الکتروم • زر تاج • نقره استرلینگ • طلای سفید • نقره بریتانیا • تومباگا
فلزات و آلیاژهای پایه
برنج • برنز • تیتانیم • فولاد ضد زنگ • مس • مسوار • تنگستن
گوهرهای کانی
سنگهای قیمتی • آمیتیست • ابسیدین • اپال • الکساندریت • الماس • تانزانیت • تورمالین • دیوپسید • چشمببری • زبرجد • زبرجد هندی • زمرد • زمرد دریایی • سنگ باباغوری • سنگ خورشید • سنگ دلربا • سنگ لیمو • سنگ ماه • سودالیت • عقیق • عقیق جگری • فیروزه • کوارتز • گوشنیت • لاجورد • لعل • مرمر سبز • یاقوت سرخ • یاقوت ارغوانی • یاقوت کبود • یشم • یشم سبز
گوهرهای آلی
شبق • کهربا • کوپال • گوش دریا • مرجان سرخ • مروارید
واژگان
نگین • قیراط • عیار • بدلیجات • قفل جواهرات
جستارهای وابسته: گوهرشناسی • فلزکاری • پیرسینگ • مُد • هنر پوشیدنی • برابرهای انگلیسی
نشان خرد این یک مقاله خرد زمینشناسی است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک
کنید.
ردهها: رسوبشناسی زغالسنگ سایههای
سیاه سنگهای قیمتی
//////////
به عربی لیجینت:
الليجنيت ويسمى ايضاً (جت) و (كهرمان أسود)
وهو نوع من الفحم الحجري ويعتبر حجر كريم ثانوي الأهمية .والليجنيت ليس معدن حقيقي
لإنه من أصل عضوي ,حيث إنه مٌشتق من خشب متحلل تحت ضغط شديد.لون الليجنيت اما أسود
او أسمر غامق . لكن من الممكن أن يحتوي متضمنات بيريت لها لون نحاسي أصفر أو بريق معدني.
محتويات [أظهر]
المصدر[عدل]
نتج فحم الليجنيت من تحلل الخشب تحت ضغط
شديد منذ ملايين السنين ,ونوع خشب الاشجار المتحول إلى الليجنيت هو عائلة أروكارية.ويوجد
الليجنيت بنوعين القاسي والطري .يتكون الليجنيت القاسي من الكربون المضغوط والماء المالح
بينما يتشكل الليجنيت الطري من الكربون المضغوط و ماء عذب .
التأريخ[عدل]
نحت ميدوسا على قطعة كاميو من الليجنيت
في متحف يورك شاير (بريطانيا)
أستخدم الليجنيت في صنع المجوهرات منذ
العصر الحجري .[1] لكن اقدم النماذج المكتشفة ل الليجنيت تعود إلى 10,000 سنة قبل الميلاد
.وخلال العصر البرونزي.[1] و العصر الحديدي أستخدم الليجنيت كقلاة خرز, وفي الأزياء
وخلال العصر الروماني أستخدم في صناعة الخواتيم ,دبابيس الشعر,الأساور,الخلخال والقلائد
.[1] وكان الليجنيت يستخرج في تلك الفترة من المناجم اويلتقط قرب السواحل .[1] كان
يعتقد إن الليجنيت معدن سحري وأستخدم بكثرة كتعويذة وكقلادة بسبب ميزته الحمائية المفترضة
وقدرته على إبعاد نظرات العيون الشريرة .[2] وبقى مستخدماً على نطاق واسع حتى نهاية
الامبراطورية الرومانية التي تزامن زوالها مع زوال إستعمال الليجنيت كمجوهرات وحلي,[1]
وبقى منسياً طيلة القرون الوسطى (عدا الإستخدام المتفرق من قبل الأنجلوسكسونيون و الفيكنغ
,حتى العصر الفكتوري الذي شهد نهضة كبيرة لصناعة الليجنيت.[1] أعتبر الليجنيت حجر كريم
أنيق ومطابق للزي الحديث خلال حكم الملكة فكتوريا التي أستخدمت قطعة من الليجانيت المستخرج
من منطقة ويتبي كجزء من زي الحداد على الأميرالبرت.[3] أرتبط الليجنيت بمجوهرات الحداد
خلال القرن التاسع عشر بسبب لونه الكئيب ومظهره المتواضع وأستخدم لصناعة مسابح الرهبان
.اما في الولايات المتحدة فقد شاع إستعمال القلائد الطويلة خلال (صيحة العشرينات) عندما
لبست النساء والشابات قلائد متعددة من خرز الليجنيت تمتد من العنق حتى الوسط,وكانت
خرز الليجنيت تُنظم بخيوط سميكة من القطن وتصنع عقد صغيرة على جانبي كل خرزة لإبقاء
كل خرزة متباعدة عن الآخرى بمسافة متساوية.وهذه الطريقة نفسها المستخدمة في صناعة قلائد
اللؤلؤ .ويسمى الليجانيت كهرمان أسود لأنه يحدث شحنة كهربائية مثل تلك التي يحدثها
الكهرمان عندما يفرك.
الخصائص[عدل]
فحم الليجانيت سهل جداً للنحت لكنه صعب
في خلق التفاصيل الجميلة من دون كسر القطعة لذا يحتاج إلى حرفيين مهرة للنحت. يتراوح
قياس الصلادة الليجانيت بين 2,5 إلى 4 والكثافة النوعية من 1,30 إلى 1,34.اما قرينة
الانكسار فتقدر تقريباً 1,66.وإذا وضعنا أبرة حديدية ملتهبة على الليجانيت ستنبعث منه
رائحة تشبه رائحة الفحم.[4]
إثبات أصالة الليجنيت[عدل]
قطعة كبيرة من الليجنت من منطقة ويتبي(بريطانيا)
على الرغم من أن الليجنيت أقل إستخداماً
الان بكثير عما كان في الماضي .لكنه مازال محل تقدير من الهواة.
يتصف الليجانيت بإنه دافئ الملمس على عكس
الزجاج الأسود البارد لأنه (أي الليجانيت)إقل نقلاً للحرارة .
يشبه أنتراسيت (الفحم القاسي)و إبونيت
(المطاط المقسى) ظاهرياً قطع الليجنيت الفنية ويستخدمان لتقليده .وهذا التقليد ليس
من السهولة إكتشافه .لكن عند حك الليجنيت الحقيقي بالبورسلين غير المطلي فأنه يترك
خط لونه شوكلا بني.
كما يمكن التحقق من أصالة الليجنيت برؤية
تركيبته المجهرية ,والتي تشبه كثيراً تركيبة الخشب الأصلي حيث يمكن ان تُرى تحت مجهر
قوته 120x أو أكثر .
المصادر[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت ث ج ح RomanJet
^ Henig, M., 1984, Religion
in Roman Britain, London, BT Batsford LTD ISBN 978-0-312-67059-7
^ Oliver
^ Richard T. Liddicoat, Jr. Handbook of Gem
Identification 1989 GIA press, 12 ed. pg 192
أيقونة بوابةبوابة علم الأحجار الكريمة
والمجوهرات أيقونة بوابةبوابة الكيمياء أيقونة بوابةبوابة علوم الأرض
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
ليجنيت
ضبط استنادي
GND: 4571609-2
تصنيفات: فنأحجار كريمةعلم الرواسبفحم
//////////
به ازبکی گاگَت:
Gagat (yun. gagates — qora kahrabo) — toshkoʻmirning toʻq qora, oʻta yaltiroq turi. Qayishqoq.
Sinish yuzasi chigʻanoqsimon. Qattiqligi 3—3,5. S ogʻ. 1,3—1,4. Dengiz loyqalari ostida koʻmilib qolgan daraxt qoldiqlarining metamorfizmga uchrashidan hosil boʻladi. Mezozoy va kaynozoy yotqiziqparida koʻpincha sof holda,
baʼzan qumtosh, mergel, bir oz oʻzgargan toshkoʻmir va qoʻngʻir koʻmir qatlamlari orasida uyum yoki boʻlaklar shaklida
uchraydi. G. oson jilolanadi. Sharq mamlakatlarida mayda zargarlik buyumlari (munchoq, tasbeh va b.) tayyorlashda ishlatiladi.
////////////
به ترکی استانبولی اُلتو تاشی:
Oltu taşı, Erzurum'un Oltu ilçesinin kuzeydoğu kesiminden
çıkarılmakta olan yarı değerli bir taştır. Kolay işlenebilme
özelliğinden dolayı takı ve ziynet eşyası yapımında kullanılır.
İçindekiler
[gizle]
·
3Galeri
|
Oltu taşı genellikle siyah renktedir. Bir karbon(cuk) bileşenidir.
Çoğunlukla siyah renkli olanı tercih edilir. Genelde bayan takıları ve tespih
üretiminde önemli bir yere sahiptir. Yüzyıllardan beri yörede genellikle tek
kişilik ve babadan oğula geçen ev-atölyelerde el ve küçük çaplı aletler
marifetiyle ürünler üretilmektedir. Türkiye 'de 3213 sayılı Maden Kanunu'nda
oltu taşının kıymetli taşlar arasında olduğunun tescili dahi yapılmıştır.
//////////
Jet (lignite)
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Sample of jet
Pendant in
Jet, Magdalenian,
Marsoulas MHNT
Hallstatt culture bracelets made from jet
and bronze, unearthed at Magdalenenberg
Mourning
jewellery: jet brooch, 19th century
Jet is a type of lignite,[1] a precursor to coal,
and is considered to be a minor gemstone. Jet is not considered a true mineral, but rather a mineraloid as it has an organic origin,
being derived from decaying wood under extreme
pressure.
The English noun jet derives from the
French word for the same material: jaiet.[2]Jet is either black or dark brown,
but may contain pyrite inclusions,[3] which are of brassy colour and
metallic lustre. The
adjective jet-black,
meaning as dark a black as possible, derives from this material.
Contents
[show]
Jet is a product of high-pressure
decomposition of wood from millions of years ago, commonly the wood of trees of
the family Araucariaceae. Jet
is found in two forms, hard and soft. Hard jet is the result of the carbon compression and salt water; soft jet is the result of the
carbon compression and fresh water.
The jet found at Whitby, in England, is of Early Jurassic (Toarcian) age, approximately 182 million years
old.[4][5] Whitby Jet is the fossilized
wood from species similar to the extant Chile pine or Monkey Puzzle tree (Araucaria araucana).[6]
Jet has been used in Britain since
the Neolithic period,[7] but the earliest known object
is a 10,000 BC model of a botfly larva, from
Baden-Württemberg, Germany.[8][7] It continued in use in Britain
through the Bronze Age where
it was used for necklace beads.[7] During the Iron Age jet went out of fashion until
the early third century AD in Roman Britain. The End of Roman
Britain marked the end of jet's ancient popularity[7] until, despite sporadic use in
the Anglo-Saxon and Viking periods, the later Medieval period. Jet saw a massive
resurgence during the Victorian era.[7]
Whitby jet was a popular material for
jewellery in Roman Britain from
the third century onward. It was used in rings, hair pins, beads, bracelets,
bangles, necklaces and pendants;[7] many of which are visible in
the Yorkshire Museum.
There is no evidence for Roman jet working in Whitby itself,[7] rather it was transferred
to Eboracum (modern York)
where considerable evidence for jet production has been found.[9] The collection of jet at this
time was based on beachcombing rather
than quarrying.[7]
Jet cameo
depicting a Medusa in the Yorkshire Museum
In the Roman period it saw use as a magical material,
frequently used in amulets and pendants because of its supposed protective
qualities and ability to deflect the gaze of the evil eye.[10] Pliny the Elder suggests that the kindling
of jet drives off snakes and relieves suffocation of the uterus. Its fumes
detect attempts to simulate a disabling illness or a state of virginity.[11] and has been referenced by
other Ancient writers including Solinus[12] and Galen.
Jet objects were exported from Eboracum all over Roman Britain and into Europe.[7]
Around the Rhine some jet bracelets from
the period have been found that feature grooves with gold inserts.[13]
A large piece of
jet from Whitby
Jet as a gemstone was fashionable during
the reign of Queen
Victoria, during which the Queen wore Whitby jet as part of
her mourning dress,
mourning the death of Prince Albert.[6] Jet was associated with mourning
jewellery in the 19th century because of its sombre colour and modest
appearance,[14] and it has been traditionally
fashioned into rosaries for monks.
In the United States, long necklaces of jet beads were very popular
during the Roaring Twenties,
when women and young flappers would wear
multiple strands of jet beads stretching from the neckline to the waistline. In
these necklaces, the jet was strung using heavy cotton thread; small knots were
made on either side of each bead to keep the beads spaced evenly, much in the
same way that fine pearl necklaces are
made. Jet has also been known as black amber,
as it may induce an electric charge like that of amber when rubbed.
Latticework San
Miguel de Lillo, Asturias, Asturian jet of Oles, Villaviciosa.
Jet is very easy to carve but it is
difficult to create fine details without breaking so it takes an
experienced lapidary to execute
more elaborate carvings.
Jet has a Mohs hardness ranging between 2.5 and 4 and
a specific gravity of
1.30 to 1.34. The refractive index of
jet is approximately 1.66. The touch of a red-hot needle should cause jet to
emit an odour similar to coal.[16]
Although now much less popular than in the
past, authentic jet jewels are valued by collectors.
Unlike black glass,
which is cool to the touch, jet is not cool, due to its lower thermal conductivity.
Glass was used as a jet substitute during the peak of jet's popularity.[17][18] When it was used in this way
it was known as French jet or Vauxhall glass.[17][18] Ebonite was also used as a jet substitute
and initially looks very similar to jet but it fades over time.[19] In some cases jet offcuts were
mixed with glue and molded into jewellery.[19]
Anthracite (hard coal)
is superficially similar to fine jet, and has been used to imitate it. This
imitation are not always easy to distinguish from real jet. When rubbed against
unglazed porcelain, true jet will leave a chocolate brown streak.
The microstructure of jet, which strongly
resembles the original wood, can be seen under 120× or greater magnification.
1.
Jump up^ Neuendorf,
K.K.E.; Mehl, Jr., J.P.; Jackson, J.A. (editors) (2005). Glossary of
Geology (5th edition). Alexandria, Virginia: American Geological Institute.
p. 344.
3.
Jump up^ Pye, K.
(1985) Electron microscope analysis of zoned dolomite rhombs in the Jet
Rock Formation (Lower Toarcian) of the Whitby area, U.K., Geological
Magazine, volume 122, pp. 279–286, Cambridge University Press, doi:10.1017/S0016756800031496
4.
Jump up^ Cope, J.
C. W. (2006) Jurassic: the returning seas - plate 26 and page
339 of Brenchley, P. J. and Rawson P. F. (editors) (2006) The Geology
of England and Wales, 2nd edition, London, The Geological Society
6.
^ Jump up to:a b Oliver, N., 2012, A
History of Ancient Britain, Phoenix Paperback, ISBN 978-0753828861
7.
^ Jump up to:a b c d e f g h i Allason-Jones,
1996, Roman Jet in the Yorkshire Museum, York: Yorkshire Museum.
pp. 8–11 ISBN 978-0905807171
10.
Jump up^ Henig, M.,
1984, Religion in Roman Britain, London, BT Batsford LTD ISBN 978-0312670597
11.
Jump up^ Pliny the
Elder. Natural History (trans. Bostock, J., Riley, H. T.).
London: Taylor and Francis. 1855. Chapter 36
12.
Jump up^ Caius
Julius Solinus (2013). DE
MIRABILIBUS MUNDI CAPITULA VII - XXIV. Retrieved 2013-10-31.
13.
Jump up^ Johns,
Catherine (1996). The Jewellery of Roman Britain Celtic and classical
Traditions. Routledge. pp. 120–121. ISBN 9780415516129.
14.
Jump up^ Phillips,
Clare (1996). Jewelry from Antiquity to the Present. Thames and Hudson.
pp. 148–150. ISBN 0500202877.
15.
Jump up^ Clifford,
Anne (1971). Cut-Steel and Berlin Iron Jewellery. Adams & Dart.
pp. 21–22. ISBN 9780239000699.
17.
^ Jump up to:a b Jet necklace and black silk tie. Body
arts. Pitt Rivers Museum. 2011. Retrieved 9 February 2016.
18.
^ Jump up to:a b Tiara. V&A Collections. Victoria and
Albert Museum. Retrieved 9 February 2016.
19.
^ Jump up to:a b Phillips, Clare
(1996). Jewelry from Antiquity to the Present. Thames and Hudson.
p. 150. ISBN 0500202877.
Wikimedia
Commons has media related to Jet
(lignite).
|
[hide]
·
v
·
t
·
e
|
|||||||||||||||||||||||
·
Anklet
·
Barrette
·
Bindi
·
Bracelet
·
Brooch
·
Crown
·
Cufflink
·
Earring
·
Necklace
·
Pectoral
·
Pendant
·
Ring
·
Tiara
·
Tie clip
·
Tie pin
·
Toe ring
·
Watch
·
pocket
·
strap
|
|||||||||||||||||||||||
Making
|
|
||||||||||||||||||||||
Materials
|
|
||||||||||||||||||||||
Terms
|
·
Carat (mass)
·
Carat (purity)
·
Finding
|
||||||||||||||||||||||
·
Coal
//////////////
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Jet is commonly used as a stone of
protection, yet it also carries some wonderful healing properties, including
pain relief for headaches/migraines and enhanced healing of traumatic
injuries.
Working almost like an energetic filter, Jet is a wonderful grounding stone that has intense purification and protection properties. Jet is known for clearing the aura of impure energies and is an important stone for the medicine bag. Jet can be used to cleanse other crystals by placing them in a bowl with several smaller pieces of Jet. Jet can also be helpful for those experiencing an overabundance of negative energies or emotions, and has traditionally been used as a stone to alleviate grief. Not only does it draw off negative vibrations, but Jet can help the victim of these vibes to understand their original purpose and the lesson to be learned. Sensitives or empaths who suffer from exposure to negativity in the environment should carry a piece of Jet with them while exposed. Jet is known to work synergistically with Moldavite, and can assist those who are trying to do void meditation work. Jet is a great ally to all on the spiritual path, due to its perfect combination of protective vibrations. Jet can facilitate the release of negative behavior patterns and old emotional attachments, freeing the individual for rapid personal growth. Jet can be used in combination with virtually all other stones for healing purposes. Those suffering from nervousness and hyperactive children may find a calming benefit from Jet, as it integrates higher vibrations into the lower chakras and brings a soothing sense of wholeness to the individual. Also known as a stone of good luck, Jet makes a great gift for the person starting a new job or beginning a new business pursuit. Jet can bring clarity to a confusing situation by bringing unique insights from variant perspectives. Those who are struggling through multiple trials and tribulations will appreciate Jet's supportive energies. Click here to see Jet in our online catalog. Return to our Metaphysical Crystal Guide Summary Page |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|| در عربی امروز سَبَج را اُبسیدیَن می
گویند که خود دیگر است:
&&&&&&
سپستان
بفتح سین و کسر با و سکون سین مهمله و فتح تاء مثناه فوقانیه و
الف و نون لغت فارسی است بعربی دبق و بهندی لسوره نامند و معنی سپستان اطباء الکلیه
است بجهت شدت نفع آن از برای کلیه و آن را مخاطه مخاطیا نیز نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است و دو نوع می باشد یکی بزرک بقدر آلو و در اندرون
متصل بتخم آن لعابی و تخم آن از لحم آن جدا و دوم از ان کوچکتر و تخم آن چسپیده بلحم
آن و لعاب این کمتر و شیرین تر از نوع بزرک و هر دو نوع در خوشه می باشد و در پختکی
و رسیدکی زرد و بعد از خشکی سیاه رنک و بهترین آن بالیدۀ رسیدۀ تازۀ بحرینی آنست و
درخت آن بزرک تا بدو قامت و زیاده بران تا پنج شش قامت و رنک ساق آن سفید و شاخهای
آن سبز و برک آن مدور و بزرک و اندک خشن و در بلدان حاره بسیار بهم می رسد و در اکثر
بنادر فارس و نواح آن کثیر الوجود
طبیعت آن
در حرارت و برودت معتدل و در اول تر
افعال و خواص آن
کذاشتن آن در دهان و فرو بردن آب آن و آشامیدن آب نقیع آن و یا
مطبوخ آن جهت تلیین سینه و حلق و اورام آن و خشونت صوت و سرفۀ حار یابس و کرفتکی آواز
و تسکین حدت صفرا و عطش و حرقه البول حادث از حدت صفرا و اخراج کرم معده و اسهال محرور
المزاج و مواد سوداوی و بلغم شور و اصلاح ادویۀ مسهله و تپهای حارۀ صفراویه و دمویه
و بلغم شور و سحج عارض از شرب شراب حاد و از ادویۀ حاده نافع و قلیل الغذا و مولد رطوبات
بلغمیه و مزلق آنچه در امعا است خصوصا تحقین به آب مطبوخ آن و ضماد مطبوخ آن در دوشاب
جهت کشودن دمل مجرب مقدار شربت آن از سی عدد تا ده مثقال مضعف معده و کویند مضر جکر
است مصلح آن در مبرودین برک کل سرخ و در غیر آن عناب بدل آن خطمی است و چون چهار پنج
عدد برک نورستۀ آن را ریزه ریزه کرده شب در آب بخیسانند و صبح مالیده صاف کرده بیاشامند
جهت جریان منی و قرحۀ احلیل و مثانه که بفارسی سوزنک و بهندی سوزاک نامند نافع و ذرور
پوست سوختۀ خشک آن جهت تسکین وجع و زخم بآتش سوخته مفید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
سپستان . [ س ِ پ ِ ] (اِ) ۞ «سبست » ۞ (فرانسوی )، «کردیامیکسا» ۞ (لاتینی ). (ثابتی ص 186). پهلوی
«اسپَی » ۞ (آرامش گاه ، ملجاء)، ارمنی عاریتی
و دخیل «اسپیَکَن » ۞ (مهمان )، باید از شکل «اسپینی » ۞ ناشی شده باشد. (حاشیه برهان قاطع چ معین ). میوه ای است بقدر آلوی کوچکی
و در درون آن شیره ای باشد لزج و بیمزه آن را در دواها بکار برند و معنی آن اطباءالکلبه
است و به عربی دبق خوانند با دال ابجد و بای ابجد ودرخت آن را شجرة الدبق گویند. گرم
و تر است و سرفه را نافع باشد. (برهان ). درختچه ای است که در عباسی یافت میشود و نام
علمی آن «کردیامیکسا» ۞ میباشد. و در بندر عباس «اونبو» ۞ مینامند. چوبش سخت و سنگین است
وخوب رنده میشود و در هنرهای زیبا مصرف میگردد. (جنگل شناسی ساعی ص 272). لغت فارسی
است و بعربی دبق نامند، ثمر درختیست زیاده بقدر قامتی . ساق او مایل بسفیدی و برگش
مدور بزرگ و بارش در خوشه و در اول زرد و بعد از خشکی سیاه میشود و در حرارت و برودت
معتدل و در اول تر و سهل محرورالمزاج و مواد سوداوی و مزلق و ملین سینه و حلق و مسکن
حدة صفرا و عطش و قلیل الغذا و مقوی امعا و جهت حرقةالبول و سرفه حاره یابسه
و اخراج کرم معده و خشونت صورت و گرفتگی آواز و سجح که از دوای تند بهم رسیده باشد
و اصلاح اذیت ادویه مسهله و تبهای حاره و بلغم
شور نافع و ضماد مطبوخ او دردوشاب خرما جهت گشودن دمل آزموده است و قدر شربتش از سی
عدد تا بیست مثقال و مضعف معده و گویند مضر جگراست و مصلحش در مبرودین گل سرخ و در
غیر او عنابست و بدلش خطمی . (تحفه حکیم مومن
). نزول الکلب . (بحر الجواهر). مخفف سگ پستان و بذر آن سنجسبویه باشد. (مفاتیح ).
لسان البحر. (منتهی الارب ). مخاط و مخیطا گویند و معنی سپستان اطباءالکلبه بود و بعربی
دبق خوانندو دنبیر گویند بلفظی دیگر. بهترین آن بحری بود که تازه و فربه و صمغی بود
طبیعت آن معتدل و گویند سرد بود و گویند گرم و تر بود و نافع بود جهت سرفه که از گرمی
و خشکی بود و سفید و حلق را نرم گرداند و شکم براند و تشنگی بنشاند و مسهل بود و منقی
بود و مقوی آن بود و امعاء را از اخلاط بد پاک گرداند. در ادویه مسهل نیکو بود و فعل وی و تبهای گرم که سبب آن خود
با صفرا بود، آنچه از بلغم شور بود سود دهد و مقدار مستعمل از وی سی دانه بود لیکن
غذا اندک دهد و مولد بلغم بود و گویند مضر بود بجگر و مصلح وی آب عناب بود. (اختیارات
بدیعی ). اعین السرطان . سنجسبویة. اطباالکلبة. سبستان . سگپستان . (ابن البیطار)
:
شیرزدگان امید و سینه رنجوران عشق
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 92).
////////////
سپستان
مخاطه و مخیطا گویند و معنی سپستان اطباء
الکلیه و بعربی دبق خوانند بهترین وی بحری بود که تازه و فربه بود و صمغی بود و طبیعت
آن معتدل بود و گویند سرد بود و گویند خشک است و گویند گرم و تر بود برای سینه نافع
بود و حلق را نرم دارد و شکم براند و تشنگی بنشاند و مسهل سودا بود و منقی بدن و مقوی
آن بود و امعا را از اخلاط پاک گرداند و در ادویه مسهله نیکو بود فعل وی تبهای گرم
که سبب وی خون یا صفرا بود و آنچه از بلغم شور بود سود دهد و مقدار مستعمل از وی سی
عدد بود لیکن غذا اندکی دهد و مولد بلغم بود و گویند مضر بود بجگر و مصلح وی آب عناب
بود
صاحب مخزن الادویه میگوید: سپستان بفتح
سین و کسر پا لغت فارسی است بعربی دبق و بهندی لسوره نامند و معنی سپستان اطباء الکلیه
است بجهت نفع آن از برای کلیه و آن را مخاطه و مخاطیا نیز نامند و آن ثمر درختی است
بزرگی الو ...
لاتینCORDIAE MXZAE FRUCTUS فرانسهSEBESSES انگلیسیSEBESTEN
اختیارات بدیعی
////////////
سپستان
اشاره
در ایران با نامهای «سپستان» و «سبستان»
نامیده میشود. در مناطق جنوب ایران انواعی از آن میروید که با نامهای «لیم» در بلوچستان
و «انبو» در بندرعباس شناخته میشود. در کتب طب سنتی با نامهای «سبستان»، «سگ پستان»،
«سجبستان»، «دبق»، «مخیط»، «مخیطا» و «اطباء الکلبه» آمده است. اطباء الکلبه به معنای
پستانهای سگ است. در بعضی کتب به اشتباه این کلمه اطباء الکلیه نوشته شده است. نامهای
فوق به گیاه و میوه آن گفته میشود. میوه آن را به فرانسویSebeste و به انگلیسیAssyrian plum نامند.
سپستان میوه درختی است که درخت را به فرانسویSebestier و به انگلیسیSebesten Plum وAssyrian plum مینامند. گیاهی
است از خانوادهBoraginaceae
جنسCordia
دارای گونههای مختلفی است که نام علمی چند گونه آنکه به عنوان دارو
در طب سنتی استعمال گستردهای دارند، عبارتاند از:
1.Cordia myxa L .. این درخت در بندرعباس
با نام محلی «انبو» شناخته میشود. در ایران در جنوب ایران و در بلوچستان تا خوزستان
کاشته میشود و در چاهبهار و حاجیآباد کرمان، بندرعباس و نیک شهر دیده میشود. به
هندی این گونه «لازورا» نامیده میشود و در نصیرآباد بلوچستان هم آن را «لازورا» مینامند.
2.Cordia crenata Del . و مترادف آنSEbestan crenata
Del
. میباشد. این درخت در برخی نقاط بلوچستان کاشته میشود؛ نام محلی آن در چاهبهار
«لیم» است
معارف گیاهی، ج6، ص: 341
و در بعضی نقاط «چسب» نیز نامیده میشود.
3.Cordia dichotoma Forst .f . که مترادف آنC .obliqua willd وArgyreia arborea
Lour
. میباشد. این درخت در سرتاسر هند و جنوب چین و تایوان و شمال شرقی استرالیا و کالدونی
جدید انتشار دارد.
4.Cordia rothii Roem .Schult . و مترادف آنC .angustifolia
Roxb
..
این درخت در بلوچستان «لیوار» و «گوندی»
نامیده میشود. در هند در پنجاب، سند، گجرات و راجپوتانا میروید و به هندی آن را
«گوندی» مینامند.
مشخصات
سپستان درختی است با برگهای تخممرغی مایل
به گرد، دارای دمبرگ طویل.
میوه آن تخممرغی در ابعاد یک آلو در بعضی
گونهها کوچکتر از آلو و در برخی بزرگتر از آلو میباشد. رنگ آن پس از رسیدن سیاه و
دارای میانبر چسبنده زرد رنگ و طعمی کمی شیرین و خوراکی است. از پوست درخت، ریشه و
برگ و میوه آن در طب سنتی به عنوان دارو استفاده میشود.
ترکیبات شیمیایی
در پوست درخت در حدود 20 درصد تانن وجود
دارد.
خواص- کاربرد
در هند از میوه سپستان به عنوان قابض،
ضد کرم معده، مدّر و نرمکننده سینه استفاده میشود و برای رفع ناراحتیهای مجاری ادرار
و بیماریهای ریه و طحال تجویز میشود. عصاره پوست درخت را برای تسکین دردهای قولنج
یا کولیک در رودهها مصرف میکنند. جوشانده پوست درخت برای رفع سوءهاضمه و کاهش تب
مفید است. گرد مغز دانه میوه آن در استعمال خارجی برای بیماری قارچی پوست 413] که به
صورت حلقههایی ظاهر میشود استفاده میشود. برگهای درخت را له کرده برای تسکین سردرد
و التیام جراحتها روی موضع میگذارند و از جوشانده پوست درخت نیز به عنوان غرغره قابض
مصرف میکنند.
معارف گیاهی، ج6، ص: 342
در برمه از میوه سپستان به عنوان مبرّد
و خنککننده استفاده میشود [راجر]. در هندوچین، اندونزی و فیلیپین از گرد مغز دانه
برای رفع التهاب پوست استفاده میشود و جوشانده پوست درخت و ساقههای آن را به عنوان
تونیک و مقوی میخورند [پتلو]. بعلاوه این جوشانده برای قطع اسهال و کاهش تب و کمک
به سوءهاضمه نیز مفید است [سولیت و دارویی برای تسکین سردرد میباشد. در استعمال خارجی
پوست درخت را خیس و مرطوب و نرم کرده روی ورمها، جوش و کورک میاندازند برای تحلیل
ورم مؤثر است. به صورت غرغره و یا از گرد پوست برای رفع التهاب و جوشهای داخل دهان
استعمال میشود [کوئی زمبینگ . عصاره برگهای آن خنککننده و مبرّد است [واناستینیس
کروزمان و هین . از له شده برگهای آن برای تحلیل ورم به صورت ضماد استفاده میشود
[لوریرو و فاکس .
سپستان از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب
سنتی ایران نسبتا معتدل و یا کمی سرد و تر است. در مورد خواص آن معتقدند اگر میوه سپستان
را در دهان مکیده و آب آن را فرو برند و یا آب خیس کرده میوه سپستان را بخورند، برای
نرم کردن سینه و حلق و تحلیل ورم آنها و رفع خشونت صدا و تسکین سرفه گرم و خشک، رفع
گرفتگی آواز، تسکین حدت صفرا و عطش و سوزش مجرای ادرار مفید است و برای کشتن و خارج
کردن کرم شکم و همچنین به عنوان مسهل در گرممزاجها برای خارج کردن بلغم شور و برای
تسکین تبهای گرم صفراوی و خونی نافع است. ضماد پخته آن در دوشاب انگور برای رساندن
و سرباز کردن دمل مفید است. مقدار خوراک از میوه آن تا 50 گرم و در حدود 30 عدد است.
سپستان مضر معده است و کبد را ضعیف میکند لذا سرد مزاجها باید با برگ گل سرخ و سایرین
با عناب بخورند. جانشین سپستان از نظر خواص خطمی است. اگر 5- 4 عدد برگ تازه سبز شده
آن را خرد کرده و شب در آب بخیسانند و صبح مالیده و صاف کنند و بخورند برای رفع جراحت
مجرای ادرار و مثانه که ناشی از سوزاک باشد، نافع است و گرد پوست سوخته آن برای تسکین
درد و زخم آتش سوختگی مفید است.
معارف گیاهی، ج6، ص: 343
///////////////
سپستان
sepestan
نام دیگر: سرپستان
نام علمی: Cordia myxa
sepestan
سپستان درختی پر برگ و بسیار زیبا با ارتفاع
چهار تا پنج متر است است. برگهایش سبز روشن
و گرد با دمبرگی طویل و کمی خشن است. میوهی
آن تخممرغی شکل و به اندازهی یک دانهی آلو ست که در بعضی گونهها کوچکتر یا بزرگ
تر است.
در اوایل بهار سرشاخهها برگ میدهند و در اردیبهشت
ماه گل میکنند. گلهایش نسبتاً درشت به صورت خوشهای طلایی است که عطری کم ولی مطبوع
دارد. گلها تا اواخر خرداد دوام دارند. بعدا جای خودشان را به میوههای کمی بزرگتر
از نخود میدهند. در ماه تیر تبدیل به میوههای
رسیدهی پرآب با طعمی شیرین میشوند.
میوهی سپستان بعد از خشک شدن تغییر رنگ میدهد و سیاه میشود. بهترین نوع آن در بحرین
دیده شده است. درخت سپستان در کنارههای خلیج فارس مخصوصا در بندر عباس و در جیرفت
کرمان میروید. در محلهای مذکور آن را مانند سایر میوهها میل میکنند. میوهای ملین
و خنک و پاک کنندهی معده و کبد است. از سپستان تازه ترشی درست میکنند که بسیار خوشمزه
و مطبوع است.
سپستان طبیعت سرد و تر دارد .
قسمت مورد استفاده: میوه، برگ، پوست
تصفیهی خون: ده عدد سپستان را با ده عدد عناب و
دو قاشق زرشک قرمز با دو لیوان آب سرد شب خیس کنید و صبح قبل از آفتاب یک لیوان و شب
موقع خواب نیز یک لیوان از آن بنوشید.
فشارخون بالا، حرارت بدن، صفرا: ده تا پانزده عدد
سپستان را نیمکوب کنید و با ده عدد عناب نیمکوب و سه عدد آلوی خراسانی و یک لیوان
آب سرد سر شب خیس کنید. صبح قبل از آفتاب آن را صاف کرده، ناشتا میل کنید.
تب: ده عدد سپستان را نیمکوب کنید و آن را با چند عدد برگهی هلوی
خشک با یک لیوان آب سرد شب خیس کنید و صبح صاف کرده آن را ناشتا میل کنید.
عفونت ریه: ده عدد سپستان نیمکوب را با دو قاشق شکر تیغار آسیاب
کرده و با یک لیوان آب سرد شب خیس کنید و صبح قبل از آفتاب صافکردهی آن را جرعه جرعه بنوشید. به
مدت پنج تا شش روز این دستور را ادامه دهید.
سرفه: ده عدد سپستان نیم کوب را با بیست
گرم گل زوفا و ده گرم خطمی سفید در یک لیوان آب جوش به مدت نیم ساعت دم کنید و بعد
از صاف کردن بیست گرم گزنگبین در آن حل کنید و روزی سه مرتبه بنوشید. تا بهبودی این
دستور را ادامه دهید.
تاول و برفک در دهان: چند عدد سپستان نیمکوب را دم کنید و بعد از صاف کردن
در دهان غرغره کنید. تفالههای باقیمانده را چند دقیقه در دهان نگهدارید و آنها را بمکید
و بیرون بریزید. تا بهبودی این ذستور را تکرار کنید.
انگل و کرم روده و معده: ده عدد سپستان را خرد کنید
و به مدت سه ساعت آن را خیس کنید و بعد روی شعله قرار دهید تا یک جوش بزند و سپس به
مدت پانزده دقیقه آن را دم کنید. صافکردهی آن را میل کنید. غذای وعدهی بعد را آش آلو میل کنید.
پاکسازی روده و معده (ازمشروبات الکلی): ده عدد
سپستان را خرد کنید و به مدت سه ساعت آن را خیس کنید و بعد روی شعله قرار دهید تا یک
جوش بزند و سپس به مدت پانزده دقیقه آن را دم کنید. آن را صاف کنید و بیست و پنج گرم
ترنجبین صافکرده هم در آن حل کنید و بنوشید.
حرارت بدن، خارش: بیست گرم برگ سپستان و بیست گرم
عناب را با یک لیوان آب سرد روی شعله قرار دهید تا یک جوش بزند و پانزده دقیقه دم کنید.
بعد آن را صاف کنید و ده گرم شیرخشت در آن حل کرده، صبح قبل از طلوع آفتاب ناشتا جرعه
جرعه بنوشید. این عمل را یک روز در میان سه مرتبه بدون وقفه اجرا کنید.
تورم مفاصل: مقداری برگ تازهی سپستان را بکوبید
و به مدت یک ساعت روی محل بگذارید و پس از آن بشویید.
درد پا و کمر: مقداری پوست شاخه های باریک سپستان
را پوست بکنید و بعد آن را خوب نرم کنید و بپزید و روی محل درد بگذارید.
کولیت روده: مقداری پوست شاخههای باریک
سپستان را بجوشانید و صاف کنید و آن را بعد از غذا بنوشید.
///////////
سـِپـِستان (نام علمی: Cordia myxa) گیاهی است از تیره
گاوزبانیان.[۱]
درخت سپستان در نواحی جنوبی ایران، بهویژه
کرانههای خلیج فارس پراکندگی دارد. این گیاه نسبت به خاک های مختلف حساسیت خاصی نشان
نمیدهد(خاک های با بافت سبک را بیشتر می پسندد)، در رطوبت بالا عملکرد بهتری دارد
و در ایران ارتفاع آن از ۳ تا ۸ متر می باشد[۲].
گیاهی است درختی که اندامهای هوایی آن
پوشیده از کرک وپرزهای خشن میباشد. برگهای آن متناوب و بدون گوشوارک بوده بیکرک،
بیضوی منتهی به دمبرگ بلند، گلها دوجنسی پنجپر متشکل از ۲ برچه پیوسته با گلی قیفی
مجتمع بصورت گرزن فاصلهدار است. میوه آن شفت است و میانبر چسبنده دارد.[۳] میوه شفت
آن به بزرگی یک گیلاس است.
میوه این گیاه به اندازه آلوی کوچکی است
و در درون آن شیرهای لزج و بیمزهاست که کاربرد دارویی دارد و علیه سرفه سودمند است.[۴]
در پزشکی سنتی از سپستان به عنوان ملین، خلطآور و نرمکننده (به ویژه در برطرف کردن
گرفتگی صدا) استفاده میکردهاند.
سپستان همچنین باعث کاهش فشار خون شده
و از لیزاب آن در صنایع قرصسازی استفاده میشود.[۵]
گونههای لیتوسپرموم آن، فعالیت هورمونی
داشته و همچنین دارای (لیتوسپرمین) میباشند که برای رنگ کردن مواد غذایی از آنها استفاده
میکنند.[۲]
از این گیاه ترشی بسیار خوش طعمی بدست
میآید.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ جنگلهای کرانههای خلیج فارس
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ پارسیطب
پرش به بالا ↑ داروخانه مرکزی امام
پرش به بالا ↑ برهان قاطع، سرواژة سپستان
پرش به بالا ↑ درمانگر
[نمایش] ن ب و
گیاهان دارویی و ادویهجات
نشان خرد این یک مقاله خرد مرتبط با گیاه است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک
کنید.
ردهها: درختان آسیای غربی درختان در ایران
درختان در هند کوردیا گیاگان پاکستان گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)گیاهان دارویی
///////////
به عربی سپستان دبق:
سبستان دبق أو المخيط او البمبر (الاسم
العلمي:Cordia
myxa)
هو نوع من النباتات يتبع جنس السبستان من الفصيلة الحمحمية[1]. والسبستان الدبق هو
شجرة متوسطة الحجم متساقطة الأوراق، يصل ارتفاعها حوالي 12 متر. الأوراق بيضاوية عريضة
ملساء ، مموجة الحافة . الأزهار بيضاء صغيرة في نورات طرفية ومجاميع إبطية . الثمار
تؤكل قطرها حوالي 2 سم لونها بني لامع. تتكاثر الشجرة بالبذور والعقل ، وتحتوي الثمار
على مادة هلامية (مخاطية) تستعمل في علاج بعض الأمراض ، كما يستعمل خشبها في بعض االصناعات
، كما تستعمل المادة المخاطية والتي تسمى الدبق في صيد العصافير . كما تزرع للزينة
والظل. ي شجرة استوائية صغيرة موطنها الأصلي آسيا الاستوائية يصل طولها من 12 إلى
15 مترا وهي معمرة تتراوح ما بين الستين والسبعين عاما. تزرع في التربة الجيرية بواسطة
الجذور وتنقع البذور بالماء البارد لمدة 6 ساعات ثم تتم الزراعة بحفرة صغيرة شجرة ظليلة
و تسر الناظرين و تعتبر من رموز الطبيعة في الأحساء. تنمو الشجرة بسرعة كبيرة إلى حد
ما وتبدأ بإنتاج الثمار عند عمر 3 إلى 5 سنوات. يتم التلقيح بواسطة الحشرات الطائرة.
الثمار تنضج في 30 إلى 45 يوم تقريبا. وتنتشر البذور بواسطة الطيور في الغابات. تحتاج
إلى أشعة شمس مباشر وتحتاج للري المتوسط.
جذعها لونه رمادي , ويستخدم خشبها كثيراً
بسبب انه متوسط الصلابة ولكن لا ينفع للاستخدام الخارجي.أزهار شجرة البمبر عبقة فتطيب
مكانها بعطرها الأخاذ.
الفاكهة لونها اصفر وتغمق كلما نضجت, في
داخلها سائل لزج كأنه صمغ شفاف سكري. تعتبر من الفواكة الممتازة بسبب احتوائها على
أغلب أنواع الفيتامينات ومفيدة جداً للشعر وبويصلتها.
محتويات [أظهر]
أسماء أخرى[عدل]
تعرف أيضا باسماء اخرى : البمبر والمخيط
والهمبو وأبو الروان والجاو والغوج البحريني.
فوائد السبستان الدبق[عدل]
تنظيم هضم المعدة
يستخدمونه في صنع (الآجار)
البعض يستخدمه لعلاج الربو والسعال
انظر أيضاً[عدل]
السبستان
قائمة أنواع السبستان
قائمة نباتات مصر القديمة
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List سبستان دبق تاريخ
الولوج 27 كانون الثاني 2014
▼ ع ن ت
أنواع السبستان
سبستان إيبيري · سبستان أجرد
· سبستان أصفر · سبستان أعزل · سبستان أفريقي · سبستان أمريكي · سبستان باهامي · سبستان برازيلي · سبستان برتقالي · سبستان بنماوي · سبستان بيروفي · سبستان جامايكي · سبستان جميل
· سبستان جنوب أفريقي · سبستان حاد · سبستان حرجي
· سبستان حقلي · سبستان خادع · سبستان خشن
· سبستان خيمي · سبستان دبق · سبستان رائع
· سبستان سلفادوري · سبستان سنغالي · سبستان شبه قلبي · سبستان صومالي · سبستان صيني
· سبستان عادي · سبستان عقدي · سبستان غالاباغوسي · سبستان غامض
· سبستان غشائي · سبستان كبير · سبستان كولومبي · سبستان لبدي
· سبستان لحوي · سبستان متلم · سبستان متوسط · سبستان مثلث
· سبستان مشابه · سبستان مغطى · سبستان ورقي
·
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
سبستان دبق
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 590604 GBIF: 5341290
PlantList: kew-2737033 Tropicos:
4001965 ITIS: 565086 ncbi: 181185
IPNO: 97109-3 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=11489 PLANTS:
COMY AFPD: 77135
Changing Forget-me-not
600.jpg
///////////
به پنجابی:
لسوڑہ یا لسوڑا اک وڈے پتیاں والا رکھ اے۔ ایدے تے جیہڑا پھل لگدا اے اوہ اندروں لیسلا ہوندا اے ایس لئی ایدا ناں لسوڑہ اے۔ اے دکھنی ایشیاء دا رکھ اے۔
/////////////
Cordia myxa
From Wikipedia, the
free encyclopedia
|
This article includes a list of
references, but its sources remain unclear because
it has insufficient inline citations. Please
help to improve this article by introducing more
precise citations. (July 2015) (Learn
how and when to remove this template message)
|
Assyrian plum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. myxa
|
Cordia myxa
L. |
|
Cordia obliqua
Cordia domestica |
Cordia myxa is a species of flowering plant in the borage family, Boraginaceae. It is a medium-sized
broad-leaved deciduous tree. Common names include Assyrian plum, Lasura, Pidar, Panugeri, Naruvilli, Geduri, Spistan, Burgund
dulu wanan and Ntege. It is found growing primarily in
Asia, as well as, across the globe especially in tropical regions having the
right type of geophysical environment. In the Indian subcontinent,
it is seen coming up naturally and growing abundantly from Myanmar in the east to Afghanistan in the west. Its habitat
starts at about 200 m above mean sea level in the plains and ascends to an
altitude around 1,500 m in the hills.
Contents
[show]
Lasura is a fairly slow growing species. It
matures in about 50 to 60 years by when its girth at the breast height is about
1 to 1.5 m. Its bole (main trunk) is generally straight and cylindrical,
attaining a height of nearly 3 to 4 m. The branches spread in all directions by
virtue of which its crown can be trained into a beautiful inverted dome like an
umbrella. When fully grown up, the total height of the tree comes to nearly 10
to 15 m. In less favorable climate and or unfavorable environment, however, it
has a lesser growth and may attain a somewhat crooked form. In still worse
environments it can even remain a stunted shrub.
The bark of lasura is grayish brown in
color with longitudinal and vertical fissures. The tree can be easily
identified from a distance by observing the fissures which are so prominent in
the bark of the main bole of a tree approaching maturity.
The leaves of lasura are broad, ovate,
alternate and stalked with the spread being 7 to 15 cm x 5 to 10 cm. In matter
of external appearance these are glabrous above and pubescent below. The young
leaves tend to be hairy. The fresh foliage is quite useful as fodder for cattle
— more so during grass famines. These are also used for wrapping biddies and
cheroots.
Lasura tree flowers during March-April. The
inflorescence, mostly terminal, is, white in color. Individual florets are
nearly 5 mm in diameter. At places these are somewhat hairy and white. Being a
deciduous plant, the species bears male and female flowers on the same tree.
The calyx part of an independent flower is about 8 mm long and glabrous, but not
pubescent. It splits irregularly at the opening of its bud into flower. The
filaments are hairy.
The fruit of lasura start appearing during
July-August. It is a kind of a drupe, light pale to brown or even pink in
color. The appearance tends to darken when ripening sets in. Being full of
viscid glue like mucilage, the pulp is somewhat translucent. When fully ripe
the pulp becomes quite sweet in taste and is fully enjoyed by children. The
pulp in a half ripe fruit can even be used as an alternative to paper glue in
office work.
Keeping in view the numerous utilities of
the plant it is widely cultivated in the arid zone too. The species is
indigenous to China and is widely cultivated in lower plains and tropical
regions. Though this plant flourishes well in deep clayey loam and sandy soils,
it does still better in areas experiencing nearly 100 to 150 cm of annual
rainfall.[1]
The half ripe lasura fruit makes a tasty
broth which is hot in effect as per Ayurveda practitioners. The fruit makes an
excellent pickle too which is not as hot. In fact the preserve is quite
affective against indigestion.
The ripe fruit are full of vitamins and
regular use is supposed to be helpful in good growth of hair. Lasura
preparations are, thus, good for people whose constitution might have tendency
to go baldy. In addition to fruit, lasura bark and roots are also very
effective as a local remedy against cough, cold and various other ailments
connected with indigestion and throat problems.
For the purpose of regeneration the ripe
lasura fruit are picked from the trees during May-June. The sowing is generally
done in polythene bags during June-July. One or two years old plants raised in
nursery are transplanted in the field during monsoon.
The lasura tree yields high quality wood
constituting a very good quality timber. It is grayish brown in color and
weighs nearly 15 to 18 kg per cubic foot. It is moderately hard, though not
very durable for outdoor work. It planes well to a smooth surface and takes
good polish. It is generally used for making ornamental furniture, house posts,
beams, scantlings, planks, dugout canoes, boats, tea boxes, cart shafts, axles,
yokes, well-curbs, agricultural implements, combs, gun stocks, naves, spokes,
etc. It is also used for making quality toys, bowls and wooden utensils for
kitchens for handling sour recipes. Since the wood, being light and yet
reasonably strong, it is in great demand for ornamental woodwork. It
accordingly sells at an attractive price of Rs 1000 to Rs 1500 per cubic foot.
Cordia myxa contains tumorigenic pyrrolizidine
alkaloids.[2]
1.
Jump up^ Oudhia,
P., 2007. Cordia myxa L. [Internet] Record from PROTA4U. Schmelzer, G.H. &
Gurib-Fakim, A. (Editors). PROTA (Plant Resources of Tropical Africa /
Ressources végétales de l’Afrique tropicale), Wageningen, Netherlands.
2.
Jump up^ Fu, P.P.,
Yang, Y.C., Xia, Q., Chou, M.C., Cui, Y.Y., Lin G., Pyrrolizidine
alkaloids-tumorigenic components in Chinese herbal medicines and dietary
supplements, Journal of Food and Drug Analysis, Vol. 10, No. 4,
2002, pp. 198-211[1][permanent dead link]
This Asterid article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
|
·
Cordia