۱۳۹۵ بهمن ۱, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و هفتم) 2

سوسن
بضم سین و سکون واو و فتح سین مهمله و نون و بفتح سین اول نیز آمده معرب از سوسانی سریانی است
ماهیت آن
دو نوع می باشد بستانی و صحرائی و هریک از ان هر دو سفید و کبود می باشد و بستانی را بلاطینی ایربدی دومیسیتنکا و صحرائی را ایربدی سالومتیکا و نوع دیکر صحرائی را و تال ترا ایربدی سالوتنیکا و بفرنکی بستانی را اوراایربس دومنسیکا و بریرا او را ابریس سلوسیر و سوسن زرد صحرائی را تمرکابیس نامند و کویند سفید را سوسن آزاد نامند و ازرق را سوسن کبود و صحرائی الوان می باشد زرد و ازرق و ازرق را آسمان کونی که معرب آن آسمان جونی است و زرد را خطائی کویند و شاخ آن بلند می باشد و برکهای آن باریک بلند و بر بالای ساق آن شاخهای باریک سه و یا پنج و برانها کل آن و برکهای کل آن پنج عدد و بعد از شکفتن منحنی می کردد و نوع دیکر از صحرائی دیده شده در کتاب فرنکی که از بیخ آن دو ساق رسته و بر سر آن کل آن و برکهای آن نیز باریک و بلندتر از اول و بیخ آن کرهدار کج واج با ریشۀ کمی و بیخ اقسام آن کرهدار و با تدویر و طولانی سفید و خوش بو شبیه ببوی بنفشه و لهذا عوام آن را بیخ بنفشه نامند و مشهور بدان است و کل سفید آن با عطریت و قوی و حکیم میر محمد مؤمن نوشته که غیر سوسن آزاد است جهت آنکه سوسن ازاد اسم فارسی زنبق است و کسانی که آن را سوسن آزاد کفته اشتباه است ایشان را جهت عدم فرق میان اقسام آن و ایرسابیخ قسمی از سوسن کبود بری و جبلی است که آسمانحونی کویند و کل آن بسیار کوچک تر از سوسن کبود بستانی است و بیخ آن یک عدد و پهن و دراز و پرکره و بدانکه سوسن آزاد سوسن ابیض است که زنبق نامند درین زمان و سوسن ابیض را اطلاق بر سه قسم کل سوسن می نمایند اول بر سوسن بستانی معروف و سوسن بستانی دو قسم است یکی سفید خوش بو و دوم بنفسجی و این کمبوتر از انست و برکهای این نیز بلند و از صحرائی بلند تر و اندک عریضتر و بیخ آن مدور طولانی شبیه بپیاز با ریشهای بسیار و زنبق در کتب قدما اسم یاسمین ابیض است و روغن آن را روغن زنبق می کفتند و قسم سوم کل آن کوچکتر از ان و بوی آن کمتر و در روز چندان بوی ندارد و شب بسیار بویا می کردد و لهذا این را بفارسی کل شب بوی می نامند و شب انبوی نیز و بعربی کویند خزاما است بخا و زای معجمتین و در بلاد هند خصوص بنکاله کثیر الوجود است هرچند در اصل این اسم خیری بری است و لیکن درین زمان بر هر دو اطلاق می نمایند و بعضی شب بو را کل مریم می کویند و در سنبل نیز ذکر یافت
طبیعت آن
در اول کرم و در تری و خشکی معتدل و مرکب از حرارت محلله و ارضیۀ لطیفه و قوت مجففه و قابضه و کویند سفید بستانی کرم و خشک در دوم و بعضی در سوم کفته اند و بری آن از بستانی کرم تر و خشک تر افعال و خواص آن
جهت امراض رئه و وجع طحال و کبد و رحم و بواسیر و خنازیر و ادرار حیض و اندمال زخمها و رفع چرک آنها نافع و در رفع سموم ملذوعه و خصوص عقرب ضعیف تر از سائر اقسام و لهذا باید با چیزی که قوت جلای آن را زیاده کرداند مانند عسل استعمال نمایند و طلای آن با عسل جهت بهق و برص و جرب متقرح و قروح رطبه و با سرکه و یا با برک بنک و آرد کندم جهت تسکین اورام حارۀ انثیین و سوختکی آب کرم و بدستور با آرد جو و شستن رو به آب آن جهت رفع کلف و نمش نافع و عصارۀ آنکه با خمس وزن آن سرکه و عسل در ظرف مس طبخ دهند تا بحد انعقاد رسد جالی و مجفف بی لذع و جهت جراحات اطراف عضل نافع و دهن آن مانند دهن ایرسا است در جمیع افعال و آشامیدن آن بقدر یک اوقیه و از طبیخ آن نیز بهمان وزن مسهل و جهت ایلاوس صفراوی و امراض رحم و اخراج جنین و رفع مغص و اوجاع عصب مفید و بدستور تمریخ و تدهین بدان و آشامیدن یک اوقیه و نیم آن مسهل و تریاق بیخ و کزبره و فطر و تمریخ و تدهین بدان جهت تلیین اعصاب و صلابت و برآمدکی رحم و آشامیدن لخم آن جهت ضرر هوام نافع و مضمضه بطبیخ بیخ آن جهت وجع دندان خصوصا بری آن و قطور آن در کوش جهت درد آن و آشامیدن آن جهت حدت ذهن و ضیق النفس و نفس الانتصاب و وجع حلقوم و غلظت و صلابت طحال و با ماء العسل جهت اسهال ماء اصفر و استسقا و جلای مثانه از رطوبات لزجه و تسکین عطش و خائیدن آن جهت رفع بدبوئی خمر و ضماد برک آن جهت کزیدن هوام و سوختکی آب کرم در حال نافع و بدستور بیخ آن و روغن بیخ آن جهت درد کوش و عصب و تدهین اعضا بدان خصوصا که بریان نموده و سائیده با روغن کل مخلوط نموده بمالند و ذرور بیخ خشک آن جهت ظفره و کوشت زائد در اجفان و مطبوخ بیخ آن در روغن کل جهت سوختکی آتش و امراض رحم شربا و تدهینا و با سرکه در ظرف مس جهت قروح مزمنه و جراحات و استشمام کل آن مقوی و مفرح قلب و دماغ و محلل ریاح دماغی و ابخرۀ آن و از زعفران قویتر است درین امر و لهذا جهت غشی بهتر از زعفران است برای آنکه انبساط آن قلیل و امساک آن بسیار است بخلاف زعفران که انبساط آن کثیر و امساک آن قلیل است و شراب آن جهت لسع جمیع هوام سمی نافع و صنفی از سوسن که در زیر درختان می روید و کل آن زرد و کوچک و بیخ آن بسطبری انکشتی و خوش بو و با تلخی و قویتر از سوسن سفید و کبود و ضعیف تر از ایرسا است و کل آن کرم تر از همه و با قوت قابضه خائیدن بیخ آن و مضمضه بطبیخ آن جهت درد دندان و ضماد کل و برک آن جهت جراحات و ضماد مطبوخ آن با شراب جهت اورام بلغمیه و اورام فجه که جمع و پخته نکردد نافع و جمع و پخته کرداند و بغدادی کفته که این عدس المر است و ایرسا در حرف الالف ذکر یافت و جوارش و دهن و شراب آن در قرابادین مذکور شد و سوسن احمر دل بوس است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سوسن . [ سو س َ ] (اِ) گلی است معروف و آن چهار قسم می باشد: یکی سفید و آنرا سوسن آزاد میگویند، ده زبان دارد و دیگری کبود و آنرا سوسن ازرق می خوانند و دیگری زرد و آنرا سوسن ختایی می نامند و چهارم الوان میشود و آن زرد، سفید و کبود میباشد و آنرا سوسن آسمانی گویند، وبیخ آنرا ایرسا خوانند و این چهار قسم هم صحرایی و بوستانی میشود. و نام درخت چلغوزه هم هست و آنرا به عربی صنوبرالکبار و ثمر آنرا که چلغوزه باشد حب الصنوبر الکبار گویند. (برهان ) (آنندراج ). ریحان الکافور. کافور یهودی . (ابن بیطار). قسمی از ریاحین یعنی سپرغمها است و آن بری و بستانی هر دو باشد. (از بحر الجواهر). سوسن آسمانگون . گیاهی است ۞ از تیره ٔ سوسنی ها که جزو گیاهان تک لپه ای جام و کاسه ٔ رنگین است . گلی است فصلی و دارای گلهای زیبا و درشت برنگهای مختلف . اصل این گیاه از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و هیمالیاست . جهت ازدیاد این گیاه معمولاً در پائیز پیازهای فرعی را از پیاز اصلی جدامیکنند و در بهار مجدداً میکارند. پیلغوش . فیلگوش . پیلگوش . زنبق رشتی . (فرهنگ فارسی معین )
///////////
سوسن‌
چهار نوع بود یکی سفید بود و آن را آزاد خوانند دویم ارزق بود و آن را کبود گویند سوم صحرایی بود و آن الوان رنگ بود از ارزق و زرد و آن را آسمان‌گون گویند و بیخ وی را ایرسا خوانند چهارم زرد بود و آن را خطائی گویند و اصل وی و قد و شاخ وی بغایت بلند بود و سوسن بری و بستانی بود و بهترین وی آسمان‌گونی بود طبیعت وی گرم بود در اول و معتدل بود در خشکی و در وی تحلیلی و تلطیفی بود و گویند معتدل بود و گویند سفید بستانی گرم و خشک بود در سئوم و گویند در اول و گویند معتدل بود و بری از وی گرمتر و خشک‌تر بود و جلا دهد و کلف و نمش را سودمند بود چون روی را بشویند و جرب ریش‌شده را نافع بود و بستانی فاضل‌ترین ادویه جهت سوختگی آب گرم بود و زرد سپرز و گزندگی جانوران را نافع بود خاصه عقرب و بوئیدن وی محلل فضله‌های دماغ و بیخ وی مسهل آب زرد بود چون به آب و عسل بیاشامند و شربتی از وی یک مثقال تا سه مثقال بود و بوئیدن وی مضر بود به دردسری که از گرمی بود و شیخ الرئیس گوید سوسن آزاد طبع وی نزدیک بود بحکم زعفران لیکن در گرمی و خشکی کمتر از آن بود و از ادویه قلبی و مفرح بود
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: سوسن بضم سین و سکون واو و فتح سین معرب از سوسن سریانی است و آن دو نوع می‌باشد بستانی و صحرائی و هریک از آن هر دو سفید و کبود می‌باشد و بستانی را بلاتینی ایربدی دومیسیتکا و صحرائی را ایربدی سالومتیکا و نوع دیگر صحرائی را وتال‌ترا ایربدی سالوتنیکا و بفرنگی بستانی را اوراایربس دومنسیکا و بری را ایربس سلوسیر و سوسن زرد صحرائی را تمرکابیس نامند ...
////////////
السَوْسَن الاسْمَانْجُونِي أو السَوْسَن الاسْمَنْجُونِي أو الإِيرْسَا (من اليونانية: إِيرِيسْ) نبات اسمه العلمي (.Iris florentina L). هذا الاسم غير مقبول علميا ويعتبر صنفًا ضمن السوسن الجرماني (باللاتينية: Iris germanica var. florentina).

المراجع[عدل]
تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة - ابن البيطار المالقي.
////////////
قس آذری:
Florentina süsəni (lat. Iris florentina)[1] — süsən cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////
Iris florentina
From Wikipedia, the free encyclopedia
Iris florentina
Irisflorentina ap.jpg
Scientific classification
Kingdom:     Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Monocots
Order:         Asparagales
Family:        Iridaceae
Subfamily:   Iridoideae
Tribe: Irideae
Genus:         Iris
Subgenus:   Iris
Species:       Iris florentina
Binomial name
Iris florentina
L.
Synonyms
Iris filifolia 'Florentina' [1]
Iris florentina is the white flowered variant of Iris germanica now classified as Iris germanica nothovar. florentina. It is cultivated as an ornamental plant in temperate regions almost worldwide. It is also grown to produce orris-root, a scented substance used in perfumes, soaps, tooth cleanser, clothes washing powder. Medicinally it was also used as an expectorant and decongestant. It is made from the rhizomes of Iris florentina, Iris germanica and Iris pallida.
////////
همچنین:
السوسن (باللاتينية: Iris) جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة السوسنية يزرع لأزهاره الجميلة. تنتشر معظم أنواعه في العالم القديم. يوجد منه أكثر من أربعين نوعا واطنا في بلاد الشام.[1]

محتويات  [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
النبات بصلي مزهر، أعضاؤه التخزينية قد تكون بصلة حقيقية أو جذمور، والسوسن المنتشر في سورية هو النوع الجذموري (باللاتينية: Iris germanica) وهو نوع معمر شتوي، أزهاره بشكل قوس قزح بنفسجية أو بيضاء اللون ذات رائحة خفيفة تبقى متفتحة لفترة متوسطة على النبات الأم، ويمكن أن تشكل زهرة جيدة القطف التجاري حيث تدوم فترة طويلة بعد القطف عند استخدامها في تنسيق الباقات الزهرية.

يزهر السوسن الجذموري في الربيع وأوائل الصيف، أوراقه خضراء عريضة منبسطة قائمة، يزرع السوسن في الحدائق في أماكن نصف ظليلة أو مشمسة ونادراً ما يزرع في أصص.


نبات سوسن فقوعة
تقلع أبصال السوسن من الأرض خلال طور السكون وبعد جفاف المجموع الخضري للنبات تنظف الأبصال وتجفف وتخزن في صناديق خشبية تحتوي رمل جاف حتى يحين موعد الزراعة.

كيفية الزراعة[عدل]
إذا أردت زهرة تستطيع أن تنمو في الظروف الصعبة، فالسوسن هو دوائك المفضل. يحب السوسن النمو في جو مشمس كليا, ولكنه يستطيع أن يتحمل الظل الخفيف. لذلك يجب أن نحرص أن نزرعه في مكان مفتوح من حديقتنا, لا أشياء فيه تعيق وصول أشعة الشمس. عند زرع الأبصال أو القصاصات, نحفر حفرة في التراب بعمق 15 سنتمتر ثم نضع في أسفل الحفرة ملعقة صغيرة من السماد الاصطناعي ثم نغرس البصلة أو القصاصة. بعد ذلك نعيد الكرة في حفرة أخرى. يجب أن تبعد الحفر عن بعضها بمسافة تتراوح بين 15 إلى 35 سنتمتر.

أما التربة فيجب أن تكون جيدة الصرف. لذلك سنحتاج إلى إضافة السماد العضوي قبل زراعة السوسن بأسبوعين لكي نؤمن تربة مثالية للزرع. حالما زرعنا الشتلات أو البذور لن نحتاج إلى ريها كثيرا إلا في الفترة الأولى من الزرع. أما عندما تكبر وتنضج فتروى فقط في الفصول الأكثر جفافا من السنة. خلال مراحل النمو يجب دعم الشتلات بأسمدة عضوية أو كيماوية. ولكن لا ينصح بإضافة الأسمدة التي تحوي على نسبة عالية من النيتروجين (زبل الطيور مثلا).

كون السوسن من النباتات “الصلبة العود” فإنها قليلا ما تتعرض للأمراض. إن أكثر مشكلة متعارف عليها يمكن أن تصيب السوسن هي تعفّن الجذور، وذلك ينتج عادة عن خلل في بنية التربة. لذلك يجب أن لا نتوانى عن إضافة السماد العضوي بشكل أساسي قبل الزرع ثم إضافته خلال مراحل نمو الشتلات.

استخدامات السوسن[عدل]
كانت جذامير السوسن تستعمل في العطر والطب، وخصوصاً في الأزمنة القديمة. يستعمل اليوم زيت السوسن كدواء مسكّن. تعطى الجذامير الجذرية المُجَفَّفةَ إلى الأطفال الرُضَّع للمُسَاعَدَة في التَسْنين. يَستعملُ جِنُّ ماجلان جذر وزهرة سوسنِ للنكهةِ واللونِ. تَحتوي جذامير السوسن تربينات (بالإنجليزية: terpenes)، وأحماض عضوية (miristic حامضي، undecilene حامض، tridecilic حامض)، وغلوكوسيدات (بالإنجليزية: glycosides)، وإيريدين (بالإنجليزية: iridin)، وتَحتوي الأوراقَ حمض الأسكوربيك.

تستخدم جذامير السوسن وهي ساق أرضية ممتدة تحت الأرض استخداماً طبياً لمعالجة السعال وللربو حيث تخلط مع العرقسوس أو اليانسون بشكل مغلي كما ويستعمل الريزوم لتعطير مساحيق التجميل كما وأنه يدخل في صناعة معاجين الأسنان.

تقطف شماريخ النبات بعد النمو الكامل للحامل الزهري وبعد تلون وحدات الغلاف الزهري وقبل التفتح، تغمس الشماريخ بعد قطفها حتى قواعد الحوامل في ماء عميق لعدة ساعات ثم تحزم وتنقل إلى مكان التسويق حيث تبقى ضمن المزهريات لمدة عشرة أيام إذا اعتني بها.

من أنواع السوسن الواطنة في بلاد الشام[عدل]
السوسن الإدومي (باللاتينية: Iris edomensis)
السوسن الأرجواني الداكن (باللاتينية: Iris atropurpurea)
السوسن الأرزي (باللاتينية: Iris cedreti)
السوسن الأزرق البنفسجي (باللاتينية: Iris masiae)
السوسن الأسدي (باللاتينية: Iris assadiana)
السوسن الأسود (باللاتينية: Iris nigricans)
سوسن اوشيه (باللاتينية: Iris aucheri) أو السوسن الدخاني (باللاتينية: Iris fumosa) أو السوسن السنجاري (باللاتينية: Iris sindjarensis)
السوسن البارنومي (باللاتينية: Iris barnumiae)
السوسن البازلتي (باللاتينية: Iris basaltica)
سوسن البتراء (باللاتينية: Iris petrana)
السوسن البحري (باللاتينية: Iris mariae)
سوسن بصرى (باللاتينية: Iris bostrensis)
السوسن البني الداكن (باللاتينية: Iris atrofusca) أو السوسن الأردني (باللاتينية: Iris jordana)
السوسن البوستي (باللاتينية: Iris postii)
السوسن الجرماني (باللاتينية: Iris germanica) وينتشر أيضاً في مناطق كثيرة من العالم
السوسن الجيري (باللاتينية: Iris calcarea)
السوسن الحرموني (باللاتينية: Iris hermona)
السوسن الحوراني (باللاتينية: Iris auranitica)
السوسن الدمشقي (باللاتينية: Iris damascena)
السوسن السفنسوني (باللاتينية: Iris swensoniana)
السوسن السوري (باللاتينية: Iris lortetii) ويتبعه صنف السوسن النابلسي (باللاتينية: Iris lortetii var. samariae)
السوسن السوسي أو السوسن الكسرواني أو السوسن المنقط (باللاتينية: Iris susiana)
السوسن الشاحب (باللاتينية: Iris pallida) وهو دخيل في الشام
السوسن الشمالي الكاذب (باللاتينية: Iris pseudacorus)
السوسن الظفري (باللاتينية: Iris unguicularis)
سوسن عبدات (باللاتينية: Iris regis-uzziae)
سوسن غيتس (باللاتينية: Iris gatesii)
السوسن الفارتاني (باللاتينية: Iris vartanii)
السوسن الفارسي (باللاتينية: Iris persica)
سوسن فقوعة (باللاتينية: Iris haynei)
السوسن الفلسطيني (باللاتينية: Iris palaestina)
السوسن القلموني (باللاتينية: Iris antilibanotica)
السوسن القوقازي (باللاتينية: Iris caucasica)
السوسن الكسرواني (باللاتينية: Iris susiana)
السوسن المبيض (باللاتينية: Iris albicans) وهو دخيل في الشام
السوسن المتفاخر (باللاتينية: Iris histrio)
سوسن المستنقعات (باللاتينية: Iris grant-duffii)
سوسن الناصرة (باللاتينية: Iris bismarckiana)
السوسن النصيري (باللاتينية: Iris nusairiensis)
السوسن الهيلندي (باللاتينية: Iris heylandiana)
السوسن الوستي (باللاتينية: Iris westii)
السوسن اليبرودي (باللاتينية: Iris yebrudii)
سوسن ميس الجبل موئل الزهرة ميس الجبل وهونين وحولا[2].
من أنواعه المنتشرة في المغرب العربي[عدل]
أنواع في مناطق أخرى[عدل]
السوسن الدموي (باللاتينية: Iris sanguinea) في اليابان وكوريا
السوسن ذهبي العروق (باللاتينية: Iris chrysographes)
الصور[عدل]

سوسن عريض الأوراق


السوسن الشمالي الكاذب


سوسن Germanica Sable


السوسن - لوحة فان غوخ


سوسن versicolor


Cétoines dans un iris


سوسن Hybr.


سوسن Hybr.


سوسن Hybr.


سوسن Hybr.


سوسن Hybr.


سوسن Hybr.
المصادر[عدل]
^ موقع اكتشف سورية. أكثر من 33 نوع زهرة سوسن منتشرة في سورية. تاريخ الولوج 1 أيار 2012.
^ جريدة الأخبار، العدد 512، 29/04/2008
//////////////
قس آذری:
Süsən (lat. Iris)[1] — süsənkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
Müxtəli formalı və rəng çalarları olan 800-ə yaxın növü məlumdur. Bu xüsusiyyətinə görə süsən yunanca ἶρῐς — göy qurşağı adlandırılmışdır.
//////////////
قس عبری:
אִירוּס או אִירִיס (שם מדעי: Iris) הוא סוג במשפחת האירוסיים. בסוג כ-300 מינים, שהם גאופיטים רב-שנתיים, הנפוצים ברוב אזורי העולם כצמחי בר או נוי.
/////////
قس کردی:
Pizîlaq an jî bizîlaq, pirpizêk,berfbizêk,belbizêk an jî bilarzik (bi latînî: Iris sp.), gihayek serê buharê û dawiya payizê şên dihê. Sê cureyên wan he ne:

Pizîlaqa bizinan (Iris bakeriana): serê buharê li serê çiyayan li ciyê bilind ku tenê bizin dikarin bigihêjinê şên dihê. Ji vê yekê jî bi navê bizinan hatiye bi nav kirin.
Pizîlaqa miyan (Iris persica): serê buharê di meha adar û avrêlê de li qelaçan û li palan li ciyê kewşe şên dihê.
Pizîlaqa kûçikan: payizê li pal û newalan li nav keviran û kewşan de şên dihê.
///////////
Iris (plant)
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the Iris plant. For other uses, see Iris (disambiguation).
Other plants named "iris" are found elsewhere in the Iridaceae.
Iris
Iris germanica (Purple bearded Iris), Wakehurst Place, UK - Diliff.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Subfamily:
Tribe:
Genus:
Iris
L.
Belamcanda
Hermodactylus
Iridodictyum
Juno
Junopsis
Pardanthopsis
×Pardancanda
Xiphion
Iris is a genus of 260–300[1][2] species of flowering plants with showy flowers. It takes its name from the Greek word for a rainbow, which is also the name for the Greek goddess of the rainbow, Iris. Some authors state that the name refers to the wide variety of flower colors found among the many species.[3] As well as being the scientific name, iris is also very widely used as a common name for all Iris species, as well as some belonging to other closely related genera. A common name for some species is 'flags', while the plants of the subgenusScorpiris are widely known as 'junos', particularly in horticulture. It is a popular garden flower.
The often-segregated, monotypic genera Belamcanda (blackberry lily, I. domestica), Hermodactylus (snake's head iris, I. tuberosa), and Pardanthopsis (vesper iris, I. dichotoma) are currently included in Iris.
Three Iris varieties are used in the Iris flower data set outlined by Ronald Fisher in his 1936 paper The use of multiple measurements in taxonomic problems as an example of linear discriminant analysis.[4]
همچنین:
سوسن سفید (نام علمی: 'Lilium candidum') سوسن مدونا نام یکی از گونه‌های سردهٔ سوسن است.
لیلیوم کاندیدوم گل ملی کشور واتیکان است.[۱]
قس عربی:
الزنبق الأبيض نوع نباتي ينتمي إلى جنس الزنبق من الفصيلة الزنبقية.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام وتركيا واليونان والبلقان. يوجد أيضًا في المغرب العربي وبعض مناطق جنوب أوروبا والقوقاز ولكن لا يعرف إن كان أصيلًا في هذه المناطق.[1]
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
·         (باللاتينية: Lilium album Houtt.)
·         (باللاتينية: Lilium peregrinum Mill.)
·         (باللاتينية: Lilium striatum Baker, des. inval.)
·         (باللاتينية: Lilium candidum subsp. peregrinum (Mill.) Baker)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. aureomarginatum Elwes)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. cernuum Weston)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. monstruosum H. Vilm.)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. peregrinum (Mill.) Pers.)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. plenum Weston)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. purpureostriatum Souillet)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. purpureum Weston)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. rubrolineatum H. Vilm.)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. salonikae Stoker)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. striatum Baker)
·         (باللاتينية: Lilium candidum var. variegatum Loudon)
·         (باللاتينية: Lilium candidum f. peregrinum (Mill.) Voss)
·         (باللاتينية: Lilium candidum f. striatum (Baker) Voss)
المراجع[عدل]

مشاريع شقيقة

في كومنز صور وملفات عنزنبق أبيض
·         أيقونة بوابة
/////////////
قس عبری:
שושן צחור (שם מדעי: Lilium candidum, באנגלית: Madonna Lily, בצרפתית: Fleur de lis) הוא גאופיט ממשפחת השושניים, בעל בצל גדול ופרחים לבנים גדולים. השושן הצחור הוא ערך טבע מוגן בישראל.
///////////////
قس کردی:
Zembeq, sosina spî (lilium candidum), navê sosineke navdar e ku li Kurdistanê jî gelek e. Ji malbata famîleya tuleyan an famîleya pîvaz, pîvok û sosinan (liliaceae) e. Bejna wê heya 1 m bilind dibe, riwekeke pirrsalane ye.

Di mehên gulan-pûşperê de gupik vedidin. Pirr ji aviyan hez neke. Li bejiyan, axa kevirî digihê. Kulîlkên wê spî ne lê yên rengê kremê de ne, herwiha tên dîtin. Li ser gûşiyekê 3-6 kulîlk mezin dibin. Bêhna wê hezkirî ye.
/////////////
قس پنجابی:
چٹی للی للی ٹبر دی للیاں جنس دا اک بوٹا اے۔
/////////////
قس ترکی استانبولی:
Ak zambak (Lilium candidum), zambakgiller (Liliaceae) familyasından soğanlı çok yıllık uzun boylu ve gösterişli bir otsu bitki türü. Boyu yaklaşık 1 m olan bitkinin çiçek açma dönemi Mayıs-Haziran aylarıdır. Yaşam alanı çalılıklar, taşlık ve kurak alanlar olan ak zambağın çiçekleri 8–12 cm büyüklükte; beyaz ya da krem renktedir. 3-6 çiçek salkım şeklinde bir aradadır, hoş kokuludur.
//////////
Lilium candidum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lilium candidum
ShoshanTzachor-2-wiki-Zachi-Evenor.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
L. candidum
Lilium candidum
L.
·         Lilium peregrinum Mill.
·         Lilium album Houtt.
·         plus numerous names at the levels of varieties and subspecies
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/aa/Lilium_candidum_MHNT.BOT.2011.18.27.jpg/220px-Lilium_candidum_MHNT.BOT.2011.18.27.jpg
Lilium candidum - MHNT
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f3/ShoshanTzachor_wiki-Zachi-Evenor.jpg/220px-ShoshanTzachor_wiki-Zachi-Evenor.jpg
Lilium candidum
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/58/Shoshan-Zachi-Evenor-6964.jpg/220px-Shoshan-Zachi-Evenor-6964.jpg
Lilium candidum flower
Lilium candidum, the Madonna lily,[2][3] is a plant in the true lily family. It is native to Balkans and the Middle East, and naturalized in other parts of Europe (FranceItalyUkraine, etc.) as well as in North Africa, the Canary IslandsMexico, and other places.[1][4] It forms bulbs at ground level, and unlike other lilies, has a basal rosette of leaves through the winter, which die back in summer. A leafy flower stem, typically up to 1.2 metres (3 ft 11 in) high, sometimes up to 2 metres (6 ft 7 in) high, emerges in late spring and bears sweetly and headily fragrant flowers in summer. Flowers are white, flushed yellow at the base.[5][6][7][8][9]
It has long been cultivated, but is susceptible to virus diseases of lilies, and to Botrytis fungus. One possible way to avoid problems with viruses is to grow plants raised from seed.
&&&&&&&&
سوفال
بضم سین و سکون واو و فتح فا و لام
ماهیت آن
ابو جریح کفته شکوفه و پوستهای غلیظ شبیه بپوست درخت لسان العصافیر است
طبیعت آن
کرم و خشک و با حدت و حلاوت و جهت درد مفاصل بارد نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
سولان
بفتح سین و سکون واو و فتح لام و الف و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
بیخی است سرخ رنک بشکل کرم از سقالبه و روم خیزد
طبیعت آن
در چهارم کرم و خشک
افعال و خواص آن
حار و محرق جلد و سعوط یک حبۀ آن با آب چغندر جهت لقوه و طلای آن محلل اورام بارده و پراکنده کنندۀ ریاح و بدستور بادهان و اکتحال آن جهت تحلیل ریاح غلیظه نافع و داخل اکتحال کرده می شود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سولان‌
شیخ الرئیس گوید که دوائی رومی بود گرم و خشک است تا چهارم چون یک حبه از وی با آب سلق سعوط کنند لقوه را نافع بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: سولان بفتح سین و سکون واو و فتح لام لغت یونانیست و آن بیخی است سرخرنگ کرم و از سقالبه و روم خیزد
اختیارات بدیعی
&&&&&&&&
سویق
بفتح سین و کسر واو و سکون یاء مثناه تحتانیه و قاف بفارسی پست و ملخان و بترکی قادوت و بهندی ستو نامند
ماهیت آن
اسم عربی آرد جمیع ماکولات است و بعرف اطبا مراد آرد بودادۀ آنها است و لیکن باید که بحد اعتدال بریان نمایند که نه خام باشد نه سوخته و بعد از بریان نمودن یک مرتبه به آب کرم و یک مرتبه به آب سرد بشویند پس خشک کرده آرد نمایند و سویق جو و برنج و کندم جهت تسکین التهاب و تشنکی و تپهای حاره و امراض اطفال نافع است
طبیعت آن
راجع بآن چیز است که از ان سازند و یبوست بران غالب و از جو و کندم و برنج و نخود و کنار که نبق نامند و سنجد که غبیر او سیب و قرع و حب الرمان و امثال اینها سازند و تبرید مغسول آنها زیاده از غیر مغسول و دستور غسل آن درینجا و در مقدمه نیز مذکور شد
افعال و خواص آن
نیز بحسب آنچه از ان سازند مختلف باشد و سویق شعیر در تبرید و تجفیف رطوبات معده و تقویت آن و تسکین حرارت و قئ صفراوی و غثیان و اسهال صفراوی خصوص که با آب انارین بسرشند و یا سفوف سازند و جهت صداع صفراوی و صداعی که از ارتفاع بخارات محترقۀ معده باشد و تپهای حاره نافع و چون از ان حسوی و یا عصیده سازند با قلیلی شیرینی و غذای اطفال از ان نمایند بدن ایشان را فربه کند مضر امزجۀ بارده و مشایخ و نفاخ مصلح آن قند و آب سرد و در مبرودین قلیلی رازیانه و کمون و یا جوارشات حاره سویق حنطه کرم مائل باعتدال و سریع الهضم و الانحدار و کثیر الغذاتر و نفخ آن نیز کمتر از جو و مسکن حرارت و باید که با قند و یا شکر بیاشامند و سویق ارزبین هر دو است و برای امزجۀ متوسطه نافع که با شیرینی بخورند و سویق نخود قریب بسویق کندم و مقوی باه و نفاخ و نیز باید که با شیرینی بخورند و سویق نبق که کنار نامند قریب بجو است و مسکن حرارت و التهاب معده و کبد و حابس اسهال اما کثیر النفخ و سویق تفاح قئ و غثیان صفراوی و تشنکی را ساکن کرداند و معده را قوت دهد و شکم به بندد و سویق غبیرا بدستور و سویق رمان و سویق خرنوب نیز اما قوت قبض این هر دو غالب و سرد و خشک اند و سویق قرع سرفه و درد سینه را که از کرمی باشد نافع و طبع را نرم دارد و سرد و تر است و همچنین سویق هر چیز خواه حبوب باشد و خواه اثمار قریب است بدان در منافع و خواص و از اشیای بارده جهت امراض حاده و حمیات حارۀ حاده خصوص که از قبل معده باشد و جهت اسهالات برای آنکه اینها خالی از قبض و تغریه و لزوجتی نیستند و جایی که مطلوب قبض بطن و امساک نباشد باید که برای رفع آن بروغن حبه الخضرا و یا کردکان و یا زیت کهنه چرب نمایند و کفته اند تا ضرورت بسیار داعی نشود اسوقه را استعمال ننمایند خصوص از اشیای قابضۀ حابسه که مسدد خالی از غایله و قولنج نیستند و اصلح همه و موافق تر برای معده عند الضرورت سویق شعیر و حنطه است اما شعیر جهت آنکه سردتر است برای تسکین التهاب و احداث خشکی بهتر و سویق حنطه برای تبرید و ترطیب جهت آنکه این در معده مکث می کند و آن بزودی می کذرد و مصلح سدۀ آن با شکر و شیرینها استعمال نمودن و خوردن جوارشات مسهله است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سویق . [ س َ ] (ع اِ) پست* . (دهار) (منتهی الارب ). پست که بهندی سَتوگویند. (آنندراج ) (غیاث ). پست . تلخان و آنرا از هفت چیز کنند: گندم ، جو، نبق ، سیب ، کدو، حب الرّمان ، سنجد. و هر یک را بنام آن چیز خوانند. (بحر الجواهر).
- سویق الارزه ؛ تلخان برنج .
- سویق التفاح ؛ تلخان سیب .
- سویق الحنطه ؛ تلخان گندم .
- سویق الخرنوب و الغبیرا .
- سویق الرمان . سویق الشعیر. سویق القرع .
- سویق النبق .
برای شرح هر یک رجوع به فهرست مخزن الادویه ، تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود.
|| می . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شراب یا شیرینی : قیل لابی نواس صف لنا الاشربة. قال اما الماء فیعظم خطره بقدر تعززه .و اما السویق فبلغة العجلان . قال فالسویق . قال شراب المحرور و العجدان والمسافر. قال قبید التمر. قال حامة حاموها حول الحق فلم یصیبوه . (شرح شریشی بر مقامات حریری ، یادداشت بخط مؤلف ).
* پست . [ پ ِ / پ َ ] (اِ) هر آردی را گویند عموماً و آردی که گندم و جو و نخود آن را بریان کرده باشند خصوصاً و آنرا بعربی سویق خوانند چه سویق الشعیر آرد جو بریان کرده و سویق الحنطه آرد گندم بریان کرده را گویند... (برهان قاطع). کبیده ٔ آرد. آرد گندم یاجو یا نخود. صویق . (منتهی الارب ). آرد بریان کرده که بترکی تلقان گویند و به لهجه ٔ مازندرانی پیه خوانند. و بهندی ستو. (غیاث اللغات ) (رشیدی ). تلخان . قاووت . آرد بوداده با شکر و هردانه و مغز کوبیده . جشیش . قَمیحَة. قِلدَة. (منتهی الارب ) : ابوسفیان چون بگریخت با گروه قریش زادی که از مکّه برگرفته بودند و انبانهای ایشان ، پست که داشتند چون میگریختند می افگندند از بهر سبکباری و بتعجیل که میکردند پس مسلمانان انبانهای ایشان پر از پست می یافتند و از راه برمیگرفتند و این غزو را از بهر آن غزوالسویق گفتند. (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). پس ایشان پیغام کسری به پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم بگفتند ایشان را اجابت نکردو رد کرد و ایشان را بخانه ٔ سلمان فرود آورد و قوت ایشان فراخ کرد از پست جو و خرما... (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). پرویز گفت ... ما را زود چیزی ده تا بخوریم و برویم ، ایاس کاسه ای برگرفت و پر از پست کرد و خرما و گفت بخورید ایشان لختی بخوردند. (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). و اگر کسی اندر حج بماندی او را اجری داد و بر قبائل عرب توزیع کردی و نفقه دادی و نیز ازآن خویش خرما در شیر افکندی یا بشیر بیامیختی و عرب آنرا جشیش خوانند و نیز طعام بسیار بساختی و پست و خرما بیک جای بیامیختی بسیار... (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). بابک او (افشین ) را از حصار خروارهای ماست وروغن گاو و خیار بادرنگ (قثد) بفرستاد و او را رسولان فرستاد و گفت افشین را بگوئید که شما بمهمان من آمدید و از ده روز باز، براهها اندر رنجه باشید و دانم که جز کعک و پست چیزی دیگر نخوردید و ما را بحصار اندر جز این چیزی نبود. (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ).
بیاور جامی ز یاقوت زرد
پر از شکر و پست با آب سرد
بیامیخت با شکر و پست زهر
که بهمن مگر یابد از کام بهر.
فردوسی .

بفرمود تا خانگی مرغ چار
پرستنده آرد بر شهریار
چون آن مرغ بر پست بگذاشتند
گمانی همی خیره پنداشتند
هم آنگاه مرغ آن بخورد و بمرد
گمان بردن از راه نیکی ببرد.
فردوسی .

واﷲ که همی نخورد خواهم
با شکر بت پرست پستم .
ناصرخسرو.

هر گه که مرا شکر شماری
من پِست از آن پَست شمارم .
ناصرخسرو.
و اگر تب نباشد آشامه ای از کشک بریان کرده سازند یا از پست جو. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و پست غبیراو پست نبق و پست اناردانک سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). یا با کشکاب که از پست جو پخته باشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و اگر پست جو و پوست عدس بدین آبها بسرشند روا باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). پست جو. پست عدس ؟. پست گاورس ؟. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).عبداﷲ دانست که حجاج با وی چنان خواهد کردن چهل روز طعام از خویشتن باز گرفته بود و بقدر اندکی پست قناعت کرده بود با مشک و عبیر آمیخته تا اندامش بوی نکردی و چون بیاویختندش هیچ اثر نمی کرد از بوی ناخوش . (مجمل التواریخ والقصص ).
داغ داری بسرین بر نتوانی شد حُر
پست داری بدهان در نتوانی زد وای ۞ .
انوری .

اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنک
جز که آب گرم و پستی نگذرد از نای من .
خاقانی .

چاره نداشتم الاّ آنک با من بقایای قدری پست که بهر ذخیره ٔ مطبخ داشتم مانده بود آن جماعت را در آن مساهم و مشارک کردم ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ مؤلف ص 17).
منم روی از جهان یک گوشه کرده
کفی پست جوین را توشه کرده .
نظامی .

تن اینجا به پست جوین ساختن
دل آنجا به گنجینه پرداختن .
نظامی .

چون خلافت به ابوجعفر منصور رسید از ابوالجهم کینه ای در دل داشت . در پست بادام او را زهر داد. (تجارب السلف هندوشاه ). خُرنوب ، نباتی است بری خاردارثمر آن مانند سیب لیکن بدمزه باشد و قسم دیگر آن بستانی است ثمر آن مانند خیار شنبر، مگر نسبت بخیار شنبر اندک عریض باشد و از آن رب گیرند و پست سازند. سویق الرمان ؛ پست انار. سختیت ؛ پست ناآمیخته و کم روغن . خضخضه ؛ جنبانیدن آب و پست و مانند آن . قشدة؛ و قشاده ؛ دُردِ مسکه و ته نشین آن چون با پست و خرما پخته شوند. سویق ُ قفازُ؛ پست ناشورانیده . مهمق ؛ پست سائیده .(منتهی الارب ). || سبوس . سبوسه . نخاله .
چه کردم چون نسازد طبع تو با من
بدان ماند که گوئی آبم و پستی .
ناصرخسرو.
|| مرکبی باشد که بعضی از چله نشینان و فقیران و جوکیان هندوستان از جگر آهو و مغز بادام و امثال آن سازند که هرگاه مقدار پسته ای از آن بخورند تا چند روز محتاج بطعام نشوند. (برهان قاطع).
- پست سنجد ؛ سویق الغبیرا. آرد سنجد.
- پست سیب ؛ سویق التفاح .
- پست فروش ؛ آنکه پست بمعرض بیع گذارد. سَواق . (دهار).
- پست کورَ ؛ سویق کَبر.
///////////
سویق الشعیر
بپارسی پست‌جو گویند و نیکوترین آن بود که معتدل بریان کرده باشند و نخاله وی اندک بود و وی سرد و تر از گندم بود به بسیاری شکم ببندد و چون با آب انارین بسرشند یا سفوف کنند همچنان تری معده را خشک گرداند و قی صفراوی بازدارد و درد سر را سودمند بود و غثیان ساکن کند و قوت معده بدهد و اگر از وی حسو یا عصیده بسازند با قدری شیرینی و اطفال را از آن غذا دهند بدن ایشان فربه گرداند و وی مولد نفخ بود و مصلح وی قند است[26]
سویق الحنطه‌
نیکوترین آن بود که معتدل بریان کرده باشند و طبیعت آن گرم و خشک بود در اول و گویند نرم است چون نقبع کنند طبیعت وی سرد گردد و چون بیاشامند حرارت بنشاند و تری پیدا کند در بدن و دیرتر از معده بگذرد و کثیر النفخ باشد و اولی آن بود که به آب گرم بشویند و قند اضافه کنند
سویق النبق‌
پست‌کنار گویند که معده را سود دهد و شکم ببندد
سویق التفاح‌
قی و غثیان صفراوی بازدارد و معده را قوت دهد و شکم ببندد و تشنگی بنشاند
سویق القرع‌
طبع را نرم دارد و سرفه را نافع بود و سخت نکند طبیعت را و سینه را نافع بود که ملول بود از گرمی
سویق الرمان‌
سرد و خشک است و مسکن صفرا بود و طبیعت ببندد و اشتهای طعام بازدید کند
سویق الخرنوب و الغبیر
طبیعت سخت کند
سویق به فتح سین بپارسی پست و ملخان و بترکی قادوت و بهندی ستو نامند و آن اسم عربی آرد جمیع ماکولات است و بعرف اطبا آرد بوداده بود
اختیارات بدیعی، ص: 241
////////////
&&&&&&&&
سویقیه
بفتح سین و کسر واو و سکون یاء مثناه تحتانیه و کسر قاف و فتح یاء مشدده و ها
ماهیت آن
شربتی است متخذ از ارزکه آن را می کوبند و می پیزند و باب طبخ می نمایند تا غلیظ کردد پس در ان آب انار و ماء العسل و شیرۀ مویز و شکر رقیق داخل نموده مکرر برهم می زنند و بدارچینی و قرنفل و بسباسه خوش بو نموده در تابستان دو روز و در زمستان سه روز در آفتاب می کذارند پس استعمال می نمایند و کاه از جوز جندم و از نان خشک کوبیده و ذره نیز می سازند و از ارز با عسل بهتر است
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
قاطع بلغم خام از سینه و شش و مفتح سدۀ جکر و سپرز و جهت استسقا و یرقان و طحال و عسر البول و انهضام طعام و تقویت باه نافع مصدع و مبخر و آنچه از ذره سازند محرق اخلاط و از جو مسکن حرارت و تشنکی و سوزش معده و از کندم مولد قولنج و مصلح آن سکنجبین است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
سهجنه
بفتح سین و خفای ها و سکون جیم و فتح نون و ها لغت هندی است و آن را سرکوه و سی کوه نیز نامند
ماهیت آن
درخت هندی است که در بنکاله بافراط عظیم می شود و از ان شاخها برآمده و زیر هر شاخی شاخهای باریک و بران شاخها نیز شاخهای باریک آویزان مانند خوشه و بر هر شاخ باریکی برکهای ریزه صنوبری شکل بسیار مزدوج مقابل یکدیکر رسته سه قسم می باشد بحسب کل زرد و سفید و سرخ و کل آن بیشتر ریزه سفید مائل بزردی و بعد از اتمام کل فتیلهای باریک بلند بمقدار دو شبر برمی آید که ثمر آن است و در جوف آنها تخمهای سفید سه پهلو و اهل هند کل و فتیله و ثمر آن را در خامی با ماهی بروغن سرشف پخته می خورند در قلایا و غیرها و از تنۀ درخت آن نیز صمغی برمی آید شبیه بصمغ عربی
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
سریع التاثیر و دافع بلغم و علتهای دهان و محلل اورام و رافع کرانی بدن و مقوی قوت باصره و روشنائی آن و مشهی طعام و زیاده کنندۀ صفرا و کل آن بهتر از برک آن و دافع ریاح و سودا و صفرا و مدر بول و غایط و سریع الهضم و آشامیدن عصارۀ بیخ تازۀ آن با شیر کاو جهت رفع حبس البول و تفتیت سنک مثانه و اشتهای طعام و عصارۀ عروق آنکه در زیر زمین است مقدار دو مثقال صبح ناشتا جهت ضیق النفس بارد رطب و ربو مجرب کفته اند اما باید که بالای آن یک دو لقمه نان میده با روغن بخورند و ضماد بیخ آن جهت تسکین اوجاع بارده و تحلیل اورام مفید و لیکن مقرح جلد است و مخلل ثمر خام آن یعنی جوش داده و پخته در سرکه پروردۀ آن با خردل لذیذ و مقوی هاضمه است و دافع بلاغم و رطوبات معده و کرم آن و کرم امعا و اهل هند در روغن سرشف مرتب می نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
سهجنه
و سیکوه نیز گویند درختی است هندي مشهور گرم و سبک و دافع امراض چشم و مشهی طعام و حابس اسهال و دافع فساد بلغم و
باد و جوشیدگیها و اماس اعضاء و امراض سپرز و دمامیل و بثور و مصفی خون و سه قسم نوشته اند قسم دوم که سرخ است آن را
ملین نوشته اند
و هر دو را قابض و باقی در جمیع افعال مساوي و گل آن گران و قابض و دافع فساد بلغم و اماس اعضاء و بادانگیز و هنود از گل
وي اچار در میان روغن سیاه میسازند والد ماجد رحمه الله در امراض بارد اجازت خوردن گل او را بطریق اچار و جز آن میدادند
و اچار این را مضر چشم نوشته اند و طریق وي چنانست که او را یک روز در آب گذاشته بشویند و قدري خردل اضافه نموده در
روغن سرشف اندازند تا ترش گردد و گرمی اچار کم میشود و آچار بیخ وي جمله بادها دفع کند برگش را سائیده بر قروحات
خبیثه طلا کنند دور کند و اگر برگ او را پخته بخورند درد دل را مفید بود
تالیف شریفی، متن، ص: 128
&&&&&&&&
سینبل
بکسر سین و سکون یاء مثناه تحتانیه و خفای نون و فتح باء موحده و لام
ماهیت آن
درختی است هندی بسیار عظیم و چوب آن شبیه بچوب انجیر سفید و سبک و برک آن مانند برک جوز و از ان درازتر و کل آن سرخ تیره و بزرک شبیه بلاله بسیار بزرکی و بیخ درخت کوچک آن شبیه بترب و شقاقل بزرکی و بسیار نازک و مغز آن سفید و پوست آن نباتی رنک و ثمر آن مانند جوزۀ پنبه و در جوف آن پنبۀ بسیار نرمی و درخت آن دو نوع می باشد خاردار و بی خار و خاردار آن را بهندی کانتی سینبل و سانورکانتی نیز نامند و این در خواص بهتر از بیخار آنست و بیشتر مستعمل در ادویه بیخ آنست و در وساید پنبۀ آن و در غلاف اسلحه و غیر آن چوب آن
طبیعت آن
کرم و تر و با رطوبت فضلیه و بعضی خشک کفته اند
افعال و خواص آن
کویند که چون بیخ درخت بکل نیامدۀ آن را برآورند و بکارد چوبی ورق کرده در سایه خشک نمایند و مانند صندل براده نموده با هموزن آن نبات سفید سفوف نمایند و روزی مقدار یک درم تا دو درم تا چهل روز بخورند و از ترشی و بادی و جماع و لبنیات پرهیز نمایند در تقویت باه و حرارت غریزی و تسمین بدن عجیب النفع و نیز بجهت اسهال صفراوی و دموی و سوزش اعضا و جریان منی و ودی و مذی و دمامیل و بثور و جذام و فساد خون و صفرا نافع است و پنبۀ آن هرکاه در کوش رود کرمی کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
سینبل ’’ سینبھل ‘‘ سیندور.’’ شاخ گوزن ’’ بارہ سنگھا ‘‘
Copy Rights @DMAC 2016
 www.sayhat.net
سینبل’’سینبھل‘‘
(Silk Cotton Tree)
دیگرنام۔
فارسی میں سینبھل پنجابی میں سمبل بنگالی میں سمل گجراتی میں شملو سنسکرت میں شامل ملی اور انگریزی میں سلک کاٹن ٹری کہتے ہیں ۔
ماہیت۔
سینبل ایک بہت بڑا درخت ہے۔اس کی ایک ایک شاخ پر پتے ہاتھ کے پنجہ کی طرح پانچ پانچ لگتے ہیں اور پتے کی پانچ پنکھڑیاں ہوتی ہیں ۔یہ پتے موسم خزاں میں جھڑجاتے ہیں ۔اس کے تنوں میں سے مختلف اطراف میں ایک ہی جگہ سے شاخیں نکلتی ہیں ۔ہر ایک شاخ کی بنیاد میں ایک پشتہ بن جاتاہے۔اس کی چھال نیلگوں رنگ کی ہوتی ہے۔نئی چھال پرمخروطی شکل کے ابھارہوتے ہیں ۔جب اس کی لکڑی کاٹی جائے توپہلے سفید اور کچھ دیر رکھنے پرسیاہ ہوجاتی ہے۔لکڑی نرم ہوتی ہے۔پھول سرخ رنگ کے خوبصورت ہوتے ہیں ۔پتوں سے پہلے موسم بہار میں نکلتے ہیں ۔پھل آک کے چھوٹے چھوٹے ڈنڈوں کی طرح ہوتے ہیں ۔ان کے اندر نہایت ملائم روئی نکلتی ہے۔جوتکیے اورگدےبھرنےکےکام آسکتی ہے۔
سمبل کی جڑ زمین سے مولی کی طرح نرم نکلتی ہے۔اس کے ٹکڑے ٹکڑے دھاگے میں پرہ کرخشک کرلیتے ہیں ۔اس کو موصلی سینبھل کہتے ہیں ۔جوکہ بطور دواء مستعمل ہیں ۔
نوٹ۔
اس درخت کا بیان علیحدہ موچرس میں کیاجائے گا۔
مقام پیدائش۔
یہ پاکستان میں پنجاب سندھ جبکہ ہندوستان میں لنکا سماٹرہ برہمادہلی پنجاب اور یوپی میں موجود ہے۔
مزاج۔
گرم تر درجہ اول۔
افعال۔
مقوی باہ مغلظ منی مولد منی مسمن بدن ۔
استعمال۔
موصلی سینبھل کو زیادہ تقویت باہ تولید و تغلیظ منی کیلئے مغلظ سفوفوں اور معجون مقوی باہ مغلظ منی میں شامل کرتے ہیں ۔
اگر ایک تولہ موصلی سینبھل کو سفوف کرکے آدھ پاؤ پانی میں اس کا لعاب نکال کر مصری ایک تولہ سے شیریں کرکے چالیس روز تک متواتر پلائیں اور ان دنوں (ایام استعمال دوا)میں ترشی بادی اور جماع سے پرہیز کریں تو تقویت باہ اور تقویت بدن کیلئے نہایت مفیدہے۔بدن کو موٹاکرتی ہے۔اور حرارت غزیزی کی محافظ ہے۔
موصلی سینبھل کو سفوف کرکے برابر وزن اشہد یاچینی ملاکر معجون بنالیں اور اس کو بقدر ڈیڈھ سے تین تولہ صبح روزتک متواتر کھلائیں تو جوانی دوبارہ حاصل ہوتی ہے اور بال سفید نہیں ہوتے ہیں ۔
نفع خاص۔
مغلظ منی مقوی باہ۔
مضر۔
مرطوب مزاجوں کو مضر۔
مصلح۔
شکر سفید ستاور ۔
بدل ۔
ثعلب مصری یا شقاقل اکثر افعال میں ۔
مقدارخوراک۔
سات ماشے سے ایک تولہ ۔۔
/////////////
به اردو:
سنبل ایک خوبصورت درخت ہے جو ایشیا کے زیادہ تر علاقوں میں پایا جاتا ہے۔ اس پر سرخ پھول آتے ہیں اور پھل میں پکنے کے بعد روئی جیسے سفید ریشے ہوتے ہیں۔
///////////
Bombax
From Wikipedia, the free encyclopedia
Bombax
Bombax-flower-leaf.jpg
Bombax ceiba flower
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Bombax
L.[1]
Species
Eriodendron DC.
Salmalia 
Schott & Endl.[1]
Bombax is a genus of mainly tropical trees in the mallow family. They are native to western Africa, the Indian subcontinentSoutheast Asia, as well as subtropical regions of East Asia and northern Australia. Distinguish from the genus Ceiba which has whiter flowers.
Common names for the genus include silk cotton treesimalred cotton treekapok, and simply bombax. In Chinese they are known as Mumian (Chinese木棉pinyinmùmián), meaning "tree cotton". Currently four species are recognised, although many plants have been placed in the genus that were later moved.[2]
The genus is best known for the species B. ceiba, which is widely cultivated throughout tropical and sub-tropical regions of the world. It is native to southern and eastern Asia and northern Australia.
Bombax species are used as food plants by the larvae of some Lepidoptera species including the leaf-miner Bucculatrix crateracma which feeds exclusively on Bombax ceiba.
The tree appears on the flag of Equatorial Guinea.
Contents
  [show] 
Description[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fe/Semal_%28Bombax_ceiba%29-_fallen_flower_at_ground_in_Kolkata_W_IMG_4121.jpg/220px-Semal_%28Bombax_ceiba%29-_fallen_flower_at_ground_in_Kolkata_W_IMG_4121.jpg
Fallen flower of Bombax ceiba
Bombax species are among the largest trees in their regions, reaching 30 to 40 metres in height and up to three metres trunk diameter. The leaves are compound with entire margins and deciduous, being shed in the dry-season. They measure 30 to 50 cm across and are palmate in shape with five to nine leaflets. The calyx is deciduous, meaning it does not persist on the fruits. They bear five to ten cm long red flowers between January and March while the tree is still leafless. The stamens are present in bundles in two whorls, while the staminal column lacks lobes. The ovary matures into a husk containing seeds covered by a fibre similar to that of the kapok (Ceiba pentandra) and to cotton, though with shorter fibres than cotton, that does not lend itself to spinning, making it unusable as a textile product.[3]
Species[edit]
·         Bombax buonopozense P.Beauv.
·         Bombax ceiba L.
·         Bombax costatum Pellegr. & Vuill.
·         Bombax insigne Wall.
·         Bombax mossambicense A.Robyns[2]
Formerly placed here[edit]
·         Ceiba aesculifolia (Kunth) Britten & Baker (as B. aesculifolium Kunth)
·         Ceiba pentandra (L.) Gaertn. (as B. pentandrum L.)
·         Cochlospermum orinocense (Kunth) Steud. (as B. orinocense Kunth)
·         Cochlospermum religiosum (L.) Alston (as B. gossypium L.)
·         Cochlospermum vitifolium (Willd.) Spreng. (as B. vitifolium Willd.)
·         Ochroma pyramidale (Cav. ex Lam.) Urb. (as B. pyramidale Cav. ex Lam.)
·         Pachira aquatica Aubl. (as P. macrocarpum (Schltdl. & Cham.) K.Schum.)
·         Pachira emarginata A.Rich. (as B. emarginata (A.Rich.) C.Wright)
·         Pachira insignis (Sw.) Savigny (as B. affine (Mart. & Zucc.) Ducke)
·         Pseudobombax ellipticum (Kunth) Dugand (as B. ellipticum Kunth)
·         Pseudobombax grandiflorum (Cav.) A.Robyns (as B. cyathophorum (Casar.) K.Schum.)
·         Pseudobombax septenatum (Jacq.) Dugand (as B. heptaphyllum L.)[2]
Castle of the Devil[edit]
According to the folklore of Trinidad and Tobago, the Castle of the Devil is a huge silk cotton tree growing deep in the forest in which Bazil the demon of death was imprisoned by a carpenter. The carpenter tricked the devil into entering the tree in which he carved seven rooms, one above the other, into the trunk. Folklore claims that Bazil still resides in that tree.[4]
Religious importance[edit]
Bombax in Sanskrit is known as Shaalmala. According to Hindu Scriptures Shalmala Dweepa or Shalmala Island is one of the Seven Continents of the world. Though geographically the Island is not yet been identified, It is believed that South Asian Subcontinent is perhaps regarded as Shalmala. The tree is also regarded as incarnation of Lord Vishnu according to traditional Hindu Belief.
References[edit]
1.     Jump up to:a b "Genus: Bombax L.". Germplasm Resources Information Network. United States Department of Agriculture. 2007-10-05. Retrieved 2013-04-27.
2.     Jump up to:a b c d "GRIN Species Records of Bombax". Germplasm Resources Information Network. United States Department of Agriculture. Retrieved 2013-04-27.
3.     Jump up^ Beentje, Henk; Smith, Sara (2001), "Plant Systematics and Phytogeography for the Understanding of African Biodiversity", Systematics and Geography of Plants, 71 (2): 284–286, doi:10.2307/3668673ISSN 1374-7886, retrieved 2007-06-25
Further reading[edit]
·         Robyns, André (March 31, 1963), "Essai de monographie du genre Bombax s.l. (Bombacaceae)", Bulletin du Jardin botanique de l'État a Bruxelles (in French), Bulletin du Jardin botanique de l'État a Bruxelles, Vol. 33, No. 1, 33 (1): 1–144, doi:10.2307/3667210JSTOR 3667210
External links[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Bombax.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/df/Wikispecies-logo.svg/34px-Wikispecies-logo.svg.png
Wikispecies has information related to: Bombax
·         Haryana Online: Semul
·         Shimul (in Bengali information website Abasar)
·         Bombacoideae
همچنین:

//////////////
به پنجابی غربی سمبل:
سمبل کپآ ٹبر دا اک پتچڑی رکھ اے۔ ایدھا تنا سدھا ہوندا اے۔ سیال وچ پتے ڈگدے نیں۔ بسنت وچ پتے ہجے نکلے نہیں ہوندے تے پھل نکل  آندے نیں اک پھل دیاں پنج پتیاں ہوندیاں نیں تے ایہ لال رنگدا ہوندا اے۔ پکن مگروں ایہدے وچوں نرم روں نکلدی اے جیہنوں سمبل روں کیندے نیں۔ ایہدے تنے تے کنڈے لگے ہوندے نیں جیہڑے جانوراں نوں ایہدے اتے چڑھن توں روکدے نیں۔ ایہدا تنا پینڈا لگدا اے پر اندروں نرم ہوندا اے تے اینج ایہدی لکڑ کم جوگی نہیں ہوندی۔

///////////

Bombax ceiba

From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about a tree with orange/red flowers sometimes known as kapok. For the white-flowered kapok, see Ceiba pentandra.
Cotton tree
Bombax ceiba tree'.jpg
A cotton tree seen here at Delhi with flowers which bloom from February to April
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
B. ceiba
Bombax ceiba
L.
·         Bombax aculeatum L.
·         B. ceiba Burm.f.
·         B. ceiba var. leiocarpum Robyns
·         B. heptaphyllum Cav.
·         B. malabaricum DC.
·         B. thorelii Gagnep.
·         B. tussacii Urb.
·         Gossampinus malabarica Merr.
·         G. rubra Buch.-Ham.
·         G. thorelii Bakh.
·         Melaleuca grandiflora Blanco
·         Salmalia malabarica (DC.) SchottEndl.
Bombax ceiba, like other trees of the genus Bombax, is commonly known as cotton tree. More specifically, it is sometimes known as red silk-cottonred cotton tree; or ambiguously as silk-cotton or kapok,[2] both of which may also refer to Ceiba pentandra.
This Asian tropical tree has a straight tall tree and its leaves are deciduous in winter. Red flowers with 5 petals appear in the spring before the new foliage. It produces a capsule which, when ripe, contains white fibres like cotton. Its trunk bears spikes to deter attacks by animals. Although its stout trunk suggests that it is useful for timber, its wood is too soft to be very useful.
The dry cores of the Bombax ceiba flower (Thaiงิ้ว)[3] are an essential ingredient of the nam ngiao spicy noodle soup of the cuisine of Shan State and Northern Thailand,[4] as well as the kaeng khae curry.[5]
Contents
  [hide] 
·         1Description
·         2Cultivation
·         3Common names
·         4References
·         5External links
Description[edit]
Bombax ceiba grows to an average of 20 meters, with old trees up to 60 meters in wet tropical regions. The trunk and limb bear numerous conical spines particularly when young, but get eroded when older. The leaves are palmate with about 6 leaflets radiating from a central point (tip of petiole), an average of 7~10 centimeters wide, 13~15 centimeters in length. The leaf's long flexible petiole is up to 20 cm long.
Cup-shaped flowers solitary or clustered, axillary or sub-terminal, fascicles at or near the ends of the branches, when the tree is bare of leaves, an average of 7~11 centimeters wide, 14 centimeters in width, petels up to 12 centimeters in length, calyx is cup-shaped usually 3 lobed, an average of 3~5 centimeters in diameter. Staminal tube is short, more than 60 in 5 bundles. stigma is light red, up to nine centimeters in length, ovary is pink, 1.5~2 centimeters in length, with the skin of the ovary covered in white silky hair at 1mm long. Seeds are numerous, long, ovoid, black or gray in colour and packed in white cotton.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/ae/Bombax-ceiba-Hong-Kong-12.JPG/270px-Bombax-ceiba-Hong-Kong-12.JPG
Immature fruits of Bombax ceiba in Hong Kong.
The fruit, which reaches an average of 13 centimeters in length, is light-green in color in immature fruits, brown in mature fruits.
Spikes on stem can be ground and applied to face for treatment against acne.
Cultivation[edit]
The tree is widely planted in southeastern Asian countries (such as in VietnamMalayIndonesia, southern China and Taiwan, etc.) According to Chinese historical record, the king of Nam Yuet (located in the southern China and northern Vietnam nowadays), Zhao Tuo, gave a tree to the emperor of the Han dynasty in the 2nd century BC.
This tree is commonly known as semal (Hindiसेमल) or shimul (BengaliশিমুলAssamese:শিমলু) in India. It is widely planted in parks and on roadsides there because of its beautiful red flowers which bloom in March/April. This tree is quite common in New Delhi although it doesn't reach its full size of 60m there because of the semi arid climate. The cotton fibers of this tree can be seen floating in the wind around the time of early May. This tree shows two marked growth sprints in India: in spring and during the monsoon months. Perhaps due to subtropical climate and heavy rainfalls, it's found in dense population throughout the Northeast India.
This tree is also found in the eastern parts of Pakistan, especially in the eastern city of Lahore. The local Urdu and Punjabi names for the tree is SumbalSemalSainbhal.
Bombax ceiba is literally known as “cotton-tree flowers” (Chinese木棉花) in China. It is also the official flower of Canton, the capital of Guangdong Province in southern China. With some trees flowering from late February to early May. Fruiting can start as early as March. At the peak of its flowering season, elderly people could often be found picking flowers off the ground to dry, which later could be used to make a type of tea or soup. The flowers are very attractive to local wildlife, with many birds like the Japanese white-eye, a type of fruit eating bird, which often draws a hole in an unopened Bombax ceiba flower bud. Honey bees, and bumble bees also attracted to the flowers to collect pollen and nectar. Because the flowers attract many insects, crab spiders can be occasionally found on a fully opened flower, hunting bees.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2f/Bombax_ceiba_bark_in_Hong-Kong.JPG/270px-Bombax_ceiba_bark_in_Hong-Kong.JPG
Up-close view of a typical, undisturbed bark in Hong Kong.
Common names[edit]
·         Vietnamese - hoa gao
·         Chinese - 木棉
·         Sinhala - Katu Imbul (කටු-ඉඹුල්) [6]
·         English - silk cotton tree, kapok tree
·         Hindi - शाल्मली Shalmali, सेमल Semal
·         Manipuri - Tera
·         Assamese - Simolu
·         Tamil - Sittan, Sanmali, Ilavam (இலவம் பஞ்சு)
·         Kannada - Buruga (ಬುರುಗ)
·         Malayalam - Unnamurika
·         Urdu - Sumbal
·         Bengali(Bangladesh) - Semul
·         Nepali - सिमल
References[edit]
1.     Jump up^ "TPL, treatment of Bombax ceiba L."The Plant List; Version 1. (published on the internet). Royal Botanic Gardens, Kew and Missouri Botanical Garden. 2010. Retrieved 23 August 2013.
2.     Jump up^ Brown, Stephen H. (2011). "Red Silk-Cotton; Red Cotton Tree; Kapok" (PDF). Gardening Publications A-Z. University of Florida.
External links[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Bombax ceiba.
·         Bombacoideae

·         Plants described in 1753