سنبل
بضم سین و سکون نون و ضم باء موحده و لام در لغت بمعنی خوشه است
و بعرف اطبا شامل سنبل هندی که سنبل الطیب و سنبل العصافیر نیز نامند و سنبل رومی و
سنبل جبلی و از مطلق آن مراد سنبل هندی است که بیونانی ناردین و بهندی بال چهر و جتاماسی
و بلاطینی نارود و قسم دوم را نار دوایتالیون یعنی ناردینی که در ایتالیون بهم می رسد
و سنبل رومی را ناردین کیاکو و بفرنکی ناروس نامند
ماهیت آن
کیاهی است بی ثمر و بی کل شبیه بدنباله سمور و دله و در طول بقدر
یک انکشت و اندک زیاده بران و بقطر انکشتی و باریکتر از ان و خوشه دار و چند عدد بهم
پیوسته بیک بیخ و رنک آن اشقر سیاه مائل بزردی و بسیار خوش بو و تند رائحه و بیخ آن
اندک صلب منبت آن کویند کوهی است که آن طرف سوریا است و در هند و بنکاله نیز بسیار
است و بهترین آن اشقر تازه خوش بوی تند که خوشۀ آن کوچک بود و بوی زهومت نداشته باشد
و بعد از ان طولانی باریک که بوی زهومت آن کم باشد زیرا که کهنۀ آن با زهومت می باشد
و قوت آن تا سه سال باقی می ماند
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک و جالینوس در اول کرم و در دوم خشک و بعضی
در سوم خشک کفته اند و اول اصح است
افعال و خواص آن
مفتح سدۀ دماغی و معده و کبد و مقوی دماغ و فم معده و جکر بارد
و مسخن آنها و نیکوکنندۀ رنک رخسار و مقوی قوت ماسکه و مدر بول و حیض و مجفف رطوبات
و فضول دماغی و زبان و سینه و معده و مانع انصباب مواد بمعده و امعا و دافع لذع آنها
و مفتت حصاه و مقوی قوت ماسکه و حابس طبع و جهت خوشبوئی دهان و سرفۀ رطوبی و ضیق النفس
و درد سینه و خفقان و قئ بلغمی و تحلیل نفخ و ریاح و علل کبد بارد رطب و استسقای لحمی
و یرقان و درد سپرز و اورام باطنی و بواسیر و علل باردۀ کرده و با افسنتین و صندل بغایت
مشهی و مقوی معده و با آب سرد جهت غثیان و خفقان و نفخ معده و اکتحال آن با آب کشنیز
جهت حمرۀ چشم و تقویت باصره و رویانیدن مژکان و رسانیدن قوی ادویه بطبقات عین و نشف
رطوبات آن و با عفص جهت دمعه مجرب و ضماد آن مقوی فم معده و محلل اورام آن و بر بدن
قاطع عرق و باعث خوشبوئی آن و طلای مطبوخ آن در خمیر جهت سیاه کردن و درازی موی مؤثر
و ذرور آن جهت التیام جراحات و فرزجۀ آن جهت نزف الدم رحم و قطع رطوبات آن و جلوس در
طبیخ آن جهت درد کرده و ورم رحم و تسکین درد و تنقیۀ آن و کشودن حیض و بدستور تکمید
بمطبوخ آن مضر کرده مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن تا یک مثقال بدل آن اذخر مکی بوزن
آن و کویند ساذج هندی و شراب آنکه رطلی را در پانزده رطل آب انکور بجوشانند تا بنصف
رسد و سه هفته در آفتاب کذارند در جمیع افعال مذکوره اثرش قویتر است و جوارش و شراب
و قرص و معجون آن در قرابادین مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
سنبل . [ سُم ْ ب ُ ] (ع اِ). گیاهی است
از تیره ٔ سوسنی ها جزو تک لپه ای ها با
جام و کاسه ٔ رنگین و دارای گلهای بنفش خوشه
ای است و چون زود گل میدهد و گلش زیبا و خوشرنگ و خوش بو است مورد توجه است و جزو گیاهان
زینتی است و پیاز آنرا در گلدانها میکارند. بهترین نوع آن سنبل هندی است . زمبل . ذومبول
. ارسیل . عرصیل . عیلان عزام . وقتطوس . اواقنثوس . (فرهنگ فارسی معین ) :
بوید بسحرگاهان از شوق بناگاهان
چون نکهت دلخواهان بوی سمن و سنبل .
منوچهری .
/////////////
سنبل
صاحب جامع گوید سه نوع بود هندی و رومی و جبلی و سنبل الطیب هندی
بود و سنبل العصافیر نیز گویند و رومی را ناردین افلیطی گویند و در نون گفته شود و
نیکوترین وی آن بود که تازه و خوشبوی و سبک همچون سعد و اشقر بود و کوچک خوشه و مجفف
بود زبان را و بوی خوش آن در دهان درنگ کند چون بخایند و آن از کوهی خیزد که از آن
طرف سوریا بود و از طرف دیگر هند و آنچه هندی بود آن را غیغیطس خوانند و این مشتق است
از اسم نهری بحری بود که از جانب کوه غیغیطس و نزدیک آن روید و وی در قوت ضعیفتر از
سوری بود و به سبب رطوبتی که در موضع رستن جای وی است و خوشه وی درازتر و بزرگتر بود
و جالینوس گوید سنبل الطیب گرم بود در اول و خشک بود در دویم و گویند در سئوم منضج
و محلل بود و اولی آن بود که چون استعمال خواهند کرد در بیخ وی مانند گل چیزی بود آن
را برگیرند و از جهت دست شستن نگاه دارند بعد از آن سنبل را بکار برند و وی منع عرق
بکند و جگر و فم معده را نافع بود چون بیاشامند و چون از بیرون ضماد کنند محلل اورام
بود و مقوی دماغ و اگر در کحلها کنند موی مژه برویاند و خفقان را نافع بود و به آب
سرد آشامیدن غثیان را بازدارد و بول براند و شکم ببندد و چون فرزجه از وی زن بخود برگیرد
قطع نزف بکند و رطوباتی که روانه بود از ریشها خشک گرداند و چون بپزند به آب و زن تکمید
کند و در آن نشیند ورم گرم که در رحم بود زایل گرداند و سینه و شش را نافع بود و پاک
گرداند و یرقان را نافع بود و سده جگر و معده بگشاید و قوت هر دو بدهد و مسخن ایشان
بود همه اعضا و لون را نیکو گرداند و ضیق النفس و استسقای لحمی را بغایت نافع بود و
ممسک طبیعت بود و قی بلغمی بازدارد و محلل ریاحی بود که متولد شود در معده و مقوی فعل
قوت ماسکه بود در بیرون بدن استعمال کردن و سده که در سر بود بگشاید و بوی دهن خوش
کند و درد سپرز را سودمند بود و مقدار مأخود از وی یک درم بود و گویند مضر بود به گرده
و مصلح آن کثیرا بود و جالینوس گوید بدل آن اذخر خوشبوی بود بوزن آن و گویند بدل آن
سادج بود
در مخزن الادویه مینویسد: سنبل بضم سین و سکون نون و ضم با در
لغت بمعنی خوشه است و بعرف اطبا شامل سنبل هندی که سنبل الطیب و سنبل العصافیر نیز
نامند و بیونانی نادرین و بهندی بالچهر و جتاماسی و به لاتینی نارود و سنبل رومی را
نادرین کیاکو و بفرنگی ناروس گویند و آن گیاهی است بیثمر و بیگل شبیه بدنباله سمور
و در طول بقدر یک انگشت و بقطر انگشتی و خوشهدار و چند عدد بهم پیوسته بیک بیخ و رنگ
آن سیاه مایل بزردی و بسیار خوشبو ...
لاتینVALERIANA OFFICINALIS فرانسهVALERIANE MEDICINALE انگلیسیVALERIAN
اختیارات بدیعی
////////////
46. در Yu yan tsa tsu1 چنین آمده است: ’’زیستگاه nai-k‛i
در سرزمین فوـ لین (سوریه) است.
بلندای جوانههای آن پس از رشد به
نود تا سد وبیست سانتیمتر میرسد. بیخش
به اندازه تخم اردك است. برگ آن به برگ
سیر (Allium sativum) شباهت دارد. از پیوندگاه برگها ساقهای
بسیار بلند خارج میشود كه بر تارك آن گلی ششپر به رنگ سفید سرخفام میشكفد. 2
این گل مركزی به رنگ قرمز زرد فام دارد و تشكیل میوه نمیدهد. این گیاه در زمستان
رشد میكند و در طی تابستان خشك میشود.
تا حدودی شبیه به چنته چوپان عربی ]كیسه كشیش[ (tsi
، Capsella bursa-pastoris) و گندم است. 3 از فشردن گلبرگها
روغنی به دست آید كه برای پیشگیری از سرماخوردگی
به بدن میمالند و شاه فوـ لین
و اشراف كشوری نیز کار گیرند."
لی شیـچن در Pen ts‛ao kan mu 4 این چكیده را در نوشته خود
درباره šwi sien
(Narcissus tazetta)5
آورده و در پیش چنین افزوده است: ’’با توجه به این باز نمود از گیاه، میتوان گفت
شبیه به نرگس است؛ هرچند نمیتوان انتظار داشت نام بیگانه آن درست مانند نامش نزد
ما باشد."6 سراسر درست می گوید، زیرا این بازنمود یکسره با این
گیاه می خواند، مگر از نظر تشبیه آن به Caspella ]چنته چوپان[. دیوسكوریدس نیز برگهای Narcissus ]نرگس[ را به برگهای Allium ]سیر[
تشبیه كرده و گفته است بیخش گرد است چون پیاز. 7
گواهان لغتشناختی با این
توضیح میخواند، زیرا nai-k‛i، *nai-gi بروشنی همبرابر
است با *nargi فارسی میانه، و
nargis فارسی امروزی (narjis عربی)،8
narkim آرامی، nargēs ارمنی (وامگرفته از فارسی) كه
نام Narcissus tazetta
است كه هنوز هم در ایران كشت میشود و در کار قرابادین كنند. 1 از نرگسروغنی میگرفتند
كه در پاپیروسهای یونانی
نامیده شده است. 2
هیرت3 بخطا این نام چینی را نامِ سنبل هندی (nard)
دانسته است. نه تنها بازنمودی که در Yu yan tsa tsu آمده
به هیچ روی با این گیاه نمیخواند، بازسازیای هم که از نظر آواشناسی انجام داده
درست نیست. برخلاف ادعای هیرت، كانـ هی (K‛an -hi)
نویسه نخست را not
نخوانده بلكه آوایش های nai،ni ، وyin را به دست داده است. نویسه دوم k‛i آوایش
دارد كه از دگرسانی *gi ایجاد
شده اما آنطور که هیرت برداشت کرده نمایانگر ti نیست.
4
به دلایل دیگر نیز برداشت
سنبل هندی از واژه nai-k‛i به هیچ روی درست نیست،
زیرا چینیان با سنبل هند كه محصول هند است با نام kan su hia
بخوبی آشنایند. 5 نیازی نبود چینیها
به فوـ لین بروند تا با فرآورده ای
كه از هند به آنها رسیده بود و خود سوریها نیز آن را از راه ایران از هند دریافت كردند، آشنا شوند. 6
واژه عبری nērd (غزلهای سلیمان)، یونانی
7نارد*، nard و nārd فارسی
همه از واژه سنسكریت naladaگرفته شدهاند كه پیشتر در آتارواودا (Atharvaveda)*
آمده است8. نظر هیرت با این گمانه او كه زبان فوـ لینی از زبانهای آرامی بوده است نیز ناساز است،
زیرا واژه nard در
زبان آرامی نیست.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
مواد خوشبو
53. در Sui šu1 از دو ماده خوشبو یا عطر ویژه كان (K‛an) (سغد) نام برده شده است: kan hian
2
و a-sa-na hian
خوشبختانه متنی مشابه در T‛ai p‛in hwan yü ki3 در دسترس است كه در آن دو ماده خوشبو از كان به صورت
فرونگاشته شدهاند. از اینرو روشن میشود آن kan که سالنامه سویی آورده چیزی نیست جز كوته نوشت kan sun كه مادهای
خوشبو شناخته شده و همان روغن راستین سنبل
هندی است كه از Nardostachys
jatamansi گیرند. در
سنسكریت آن را nalada، در تبتی span spos، در فارسی
نارد، nard یا سنبل، sunbul،
در ارمنی sumbul، smbul، snbul و جزاینها مینامند.
4 گمان میرود سنبلی كه سربازان اسكندر در گدروسیا* یافتند همین گیاه بوده، هرچند گروهی
دیگر بر آنند كه آن گیاه Andropogon ]پلیم واش؟[ بوده است. 5
نام سنسكریت nalada در Fan yi min yi tsi 6 به صورت
na-lo-t‛o، *na-la-da آمده
است. این واژه را در اوج خیالپردازی به صورت nara-dhara (’’در
دست یاهمراه مردم ‘‘) تحلیل کرده و دلیل آورده اند كه مردم این گل خوشبو را در
كمربند خود میگذارند. واژه nalada از دوره
باستان است، زیرا در آتارواودا (Atharvaveda) آمده است. nērd عبری، nardos
یونانی،8 nard و nārd فارسی از همینجا گرفته شدهاند. 9
چون این واژه در انجیل آمده به تمامی زبانهای اروپایی هم دامن کشیده.
به گفته استوارت1، این گیاه دراستان یون ـ نان و در مرزهای باختری سهـچوان یافت میشود،
اما اینكه بومی بوده یا آن را از جای دیگری به آنجا برده و كاشتهاند روشن نیست.
چنانچه این گیاه در دیگر جاهای چین یافت نشود، بایداز هند به چین رسیده باشد بویژه
از آنرو كه یون ـ نان از دیرباز با هند در تماس بوده و گیاهان بسیاری در آنجاست كه از هند آمده اند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
قس عربی:
السُنْبُل الهِنْدِي أو السُنْبُل السُورِي
أو سُنْبُل الطِيب أو سُنْبُل العَصَافِير أو النَارِدِين نبات اسمه العلمي (.Nardostachys
jatamansi D.C
أو Nardostachys grandiflora)، من الفصيلة الناردينية .
محتويات [أخف]
1 الموطن
و الإنشار
2 الوصف
النباتي
3 الإستعمال
3.1 في
الطب القديم
3.2 في
الطب الحديث
4 أنظر
أيضا
5 المراجع
الموطن و الإنشار[عدل]
موطنه الأصلي جبال الهملايا وفلسطين .
الوصف النباتي[عدل]
خمري اللون احمر له رائحه طيبة يستعمل
كمهدئ للاعصاب ومن جذوره يستخرج الزيت والكريم.
الإستعمال[عدل]
في الطب القديم[عدل]
ذكره إبن جزلة في كتابه المعروف بالمنهاج.
و الحكيم حسن بن إبراهيم التفليسي في كتابه.كما ذكره الملك المظفر يوسف بن رسول الغساني
في كتابه "المعتمد في الأدوية المفردة".
ذُكِر في الإنجيل:
سنبل هندي فأخذت
مريم مناً من طيب ناردين خالص كثير الثمن ودهنت قدمي يسوع ومسحت قدميه بشعرها سنبل
هندي
— يوحنا 3:12
.في الطب الحديث[عدل]
أنظر أيضا[عدل]
السنبل الصيني.
السنبل الرومي.
السنبل الجبلي.
السنبل العربي.
المراجع[عدل]
تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة
- ابن البيطار المالقي.
- يوسف بن رسول الغساني(توفى سنة 694 هجرية)
، كتاب "المعتمد في الأدوية المفردة".
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
سنبل هندي
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
معرفات الأصنوفة
GBIF: 4095996 PlantList: kew-2382350 Tropicos: 33500492 ncbi: 768052
IPNO: 60457703-2 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=410928 CITES: 29093
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن
نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: بخور بهارات خمانية مكونات العطور
مواد البخور نباتات التبت نباتات الهند نباتات طبية نباتات نيبال
/////////////
قس آذری:
Yataman
nardostaxisi (lat. Nardostachys jatamansi və ya Nardostachys grandiflora)[1] - Nardostaxis cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////
قس انگلیسی:
Nardostachys jatamansi
From Wikipedia, the free encyclopedia
Spikenard
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
N. jatamansi
|
·
Fedia grandiflora Wall. ex DC., nom. inval.
·
Fedia jatamansi Wall. ex DC., nom. inval.
·
Nardostachys chinensis Batalin
·
Nardostachys grandiflora DC.
·
Patrinia jatamansi D.Don
·
Valeriana jatamansi D.Don, nom. illeg.
|
Nardostachys
jatamansi is
a flowering
plant of
the Valerian family that grows in the Himalayas. It is a source of a
type of intensely aromatic amber-colored essential oil, spikenard. The oil has, since
ancient times, been used as a perfume, as a medicine and in religious contexts.
It is also called spikenard, nard, nardin,
or muskroot.
Contents
[hide]
Nardostachys
jatamansi is
a flowering
plant of
the honeysuckle
family that
grows in the eastern Himalayas, primarily in a belt
through Kumaon, Nepal, Sikkim and Bhutan.[2] The plant grows to
about 1 m in height and has pink, bell-shaped flowers. It is found in the
altitude of about 3000–5000 meters. Rhizomes (underground stems)
can be crushed and distilled into an intensely aromatic amber-colored essential oil, which is very thick in
consistency. Nard oil is used as a perfume, an incense, a sedative, and an herbal medicine said to fight
insomnia, birth difficulties, and other minor ailments.[3]
The
chemical components of Nardostachys jatamansi have been assayed in a number of
different studies. These compounds include:[4]
·
acaciin
·
ursolie acid
·
kanshone A
·
nardosinonediol
·
aristolen-9beta-ol
Nardostachys
jatamansi may
have been used as an ingredient in the incense known as spikenard, although lavender has also been
suggested as a candidate for the spikenard of classical times.[citation needed]
2.
Jump up^ Bakhru, H.K.
(1993). Herbs that heal : natural remedies for good health (3.
print. ed.). New Delhi u.a.: Orient Paperbacks. p. 117. ISBN 8122201334.
3.
Jump up^ Dalby, Andrew (2000), Dangerous
Tastes: the story of spices, London: British Museum Press, ISBN 0-7141-2720-5 (US ISBN 0-520-22789-1) pp. 83–88
4.
Jump up^ Zhang, X; Lan Z;
Dong XP; Deng Y; Hu XM; Peng T; Guo P. (January 2007). "Study on the
active components of Nardostachys chinensis". Zhong Yao Cai. 30 (1):
38–41. PMID 17539300.
·
Original botanical
description by David Don from Prodromus Florae
Nepalensis (1825), in Latin (archived by the Biodiversity Heritage Library)
·
Caldecott, Todd
(2006). Ayurveda: The Divine Science of Life. Elsevier/Mosby. ISBN 0-7234-3410-7. Contains a detailed
monograph on Nardostachys grandiflora, N. jatamansi (Jatamamsi)
as well as a discussion of health benefits and usage in clinical practice.
Available online at http://www.toddcaldecott.com/index.php/herbs/learning-herbs/354-jatamamsi
&&&&&&
سنبل رومی
آن را سنبل اقلیطی نیز نامند و آن ناردین اقلیطی است
ماهیت آن
بیخ و ساقی است کل دارو خوش بو و باصلابت و در شکل شباهتی بسنبل
الطیب ندارد بلکه برک آن باریک بلند و سر برکها عریضتر از پائین و از وسط آن برکها
ساقی رسته و بر سر آن شاخهای باریک و بر سر هریک کلی کوچک و بیخ آن بلند منحنی کرهدار
با ریشهای باریک بلند و مستعمل بیخ و ساق کل آن است و بهترین آن تازۀ خوشبوی صلب آنکه
سبک و مجوف نباشد و بیخ های آن بسیار باشد
طبیعت آن
کرم تر از سنبل الطیب و قبض آن کمتر
افعال و خواص آن
ضعیف تر از سنبل و با افسنتین با تریاقیت و محلل نفخ معده و ورم
سپرز و جکر و رافع درد کرده و مثانه و مدر بول و در مراهم حاره داخل می شود و شراب
آن که نیم من آن را در سی رطل آب انکور اندازند و بعد از دو ماه صاف نمایند و روزی
بیست مثقال آن را با شصت مثقال آب بنوشند جهت جمیع امراض باردۀ معده و جکر و کرده و
یرقان و عسر البول و فساد رنک رخسار مفید و بعضی از سنبل اقلیطی سه اوقیه و ازوج دو
جزو در هفتاد رطل عصیر عنب بدستور خیسانیده صاف کرده استعمال می نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
عطارد. [ ع ُ رِ ] (ع اِ) نام دوائی که
آن را سنبل رومی گویند. (غیاث اللغات ). و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و به شکل
مانند عصارون . (آنندراج ). سنبل رومی است ، و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و
به شکل مانند اسارون . (برهان قاطع). سنبل رومی . (مخزن الادویة) (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). نوعی سنبل الطیب
. سنبل اقلیطی . || عطری که از سنبل اقلیطی به دست آید. || جوشانده ٔ سنبل اقلیطی که در طب قدیم مصرف
می شد. (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح کیمیاگران ، جمست است که یکی از فلزات باشد.
(از غیاث اللغات ) (آنندراج ). به لغت اکسیریان ، روح توتیا است و بعضی زیبق را به
این اسم می خوانند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در اصطلاح کیمیاگران کنایه از خارصینی است . (از مفاتیح
العلوم خوارزمی ). به اصطلاح اهل صنعت زیبق است به اعتبار مناسبت طبیعت آن به طبیعت
عطارد،که با هر کوکبی به مناسبت آن تأثیر می نماید و همچنین زیبق با هر فلزی و دوائی به مناسبت
آن تأثیر می کند. (مخزن الادویه ).
سیماب . جیوه . (یادداشت مرحوم دهخ سالینقا.
[ ی ُ ] (اِ)منتجوشه . مینخوشه . سنبل اقلیطی . سنبل رومی گویند.
1 - میبخوشه : شرابی که در داخل آن عصاره
ٔ والریان بکار رفته باشد.
2 - منتجوشه = مصحف میبخوشه .
3 - سنبل اقلیطی (سنبل رومی ) (سنبل العصافیر)
بگونه ای از گیاه سنبل الطیب اطلاق میشود که آن را والریانا سلتیکا ۞ می نامند.دا). جمست . (فرهنگ
فارسی معین ). رجوع به جمست شود.
//////////
سنبل رومی
سنبل رومی
Valeriana celtica
آن را سنبل اقلیطی نیز نامند؛ بیخ و
ساقی است گلدار و خوشبو و با صلابت و در شکل شباهتی به سنبلالطیب ندارد.
طبیعت آن گرم تر از سنبلالطیب و قبض آن کمتر است.
درخواص ضعیف تر از سنبل الطیب و در ترکیب با افسنتین به مناسبت داشتن خاصیت تریاقی در بادشکنی معده و تورم کبد و سپرز و دردهای کلیه و مثانه مؤثر بوده و مدر بول است. و در مراهم حاره داخل می شود و شراب آن که نیم من آن در سی رطل آب انگور اندازند و بعد از دو ماه صاف نمایند و روزی بیست مثقال آن را با شصت مثقال آب بنوشند جهت جمیع امراض بارده معده و جگر و گرده و یرقان و عسرالبول و فساد رنگ رخسار مفید و بعضی از سنبل اقلیطی سه اوقیه و از وج دو جز و در هفتاد رطل عصیر عنب به دستور خیسانیده صاف کرده استعمال می نمایند.
طبیعت آن گرم تر از سنبلالطیب و قبض آن کمتر است.
درخواص ضعیف تر از سنبل الطیب و در ترکیب با افسنتین به مناسبت داشتن خاصیت تریاقی در بادشکنی معده و تورم کبد و سپرز و دردهای کلیه و مثانه مؤثر بوده و مدر بول است. و در مراهم حاره داخل می شود و شراب آن که نیم من آن در سی رطل آب انگور اندازند و بعد از دو ماه صاف نمایند و روزی بیست مثقال آن را با شصت مثقال آب بنوشند جهت جمیع امراض بارده معده و جگر و گرده و یرقان و عسرالبول و فساد رنگ رخسار مفید و بعضی از سنبل اقلیطی سه اوقیه و از وج دو جز و در هفتاد رطل عصیر عنب به دستور خیسانیده صاف کرده استعمال می نمایند.
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
////////////////
سنبل رومی
اشاره
گیاهی است که در کتب طب سنتی با نامهای
«سنبل رومی» و «نارد» و «ناردین» و «ناردین هندی» آمده است. به فرانسویValeriane de l'Inde وNardostachyde و عصارهای که از
آن میگیرند و عطر نافذی است،Nard indien گویند و به انگلیسیNard وIndian nard وSpikenard گفته میشود. گیاهی است از خانواده سنبل الطیبValerianaceae ، نام علمی آنNardostachys
Jatamansi DC
. و مترادف آنValeriana Jatamansi DC . میباشد.
مشخصات
سنبل رومی بومی کوهستانهای چین و هیمالیا
و هندوستان است، ریشه آن را که معطر است از هند به ایران میآورند و با نام «سنبل رومی»
و «ناردین رومی» در بازار ایران عرضه میشود، قطعه ریشهای است، که دستهای الیاف قرمزرنگ
در سر آن وجود دارد که عنق ریشه و بن برگها و باقیمانده برگهای گیاه است. دارای بویی
تند شبیه سنبل الطیب و مطبوع و معطر و طعم آن تلخ است.[306]
معارف گیاهی ؛ ج3 ؛ ص193
اه آن به بلندی 5/ 0 متر دارای ساقه زیرزمینی
چوبی است که پوشیده از الیاف میباشد. برگهای پایین ساقه بزرگتر و برگهای بالای ساقه
کوچکتر است. گلهای آن به شکل گروه 5- 3 عددی در کنار برگها ظاهر میشود.
معارف گیاهی، ج3، ص: 194
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در ساقه زیرزمینی
گیاه جاتامانسیک اسید[307] و سسکیترپن 308] یافت میشود [چودری و دیگران . در گزارش
دیگری آمده است که ساقه زیرزمینی، دارای یک اسانس است و یک اسید متبلور به نام جاتامانسیک
اسید از آن جدا شده است. اسانس آن دارای خاصیت ضعیف ضد باکتری و ضد پروتوزال 309] است.
در اسانس آن علاوه بر سسکیترپن مواد رزینی و 016/ 0 درصد آلکالوئید وجود دارد]M .P .E .SE .A[ .
خواص- کاربرد
در چین از ساقه زیرزمینی گیاه برای رفع
بو و به عنوان بادشکن و محرک [روا]، برای انواع ناراحتیهای پوست [استوارت ، کاهش سردرد،
قولنج و ضعفهای روانی و روحی [لو] و تقویت اعصاب [ایشی دویا] به کار میرود. [لو] معتقد
است که برای کشتن انگلهای آسکارید[310] مالاریا نیز مفید است.
در هند با انجام آزمایشهایی به این نتیجه
رسیدهاند که این دارو برای کاهش فشار خون ماده عامل مؤثری دارد. به علاوه برای آرام
کردن و راحت کردن عضلات نرم و رفع ضعف سیستم مرکزی اعصاب و اثر کمی نیز در آرام کردن
و راحت کردن عضله اسکلتی 311] یا الیاف عضله 312] دارد.
در هند از ساقه زیرزمینی گیاه که معطر
و تلخ است به عنوان تونیک، محرک، ضد عفونت و برای معالجه صرع، هیستری و ناراحتیهای
تشنجی استفاده میشود. در موارد طپش قلب جانشین سنبل الطیب است و برای قولنجهای رودهای
مفید است. از نظر طبیعت گرمتر از سنبل الطیب است ولی کمتر از آن قابض است.
معارف گیاهی، ج3، ص: 195
/////////////////
///////////
السُنْبُل الرُومِي أو الإِقْلِيطِي أو
المَنْتَجُوشَة أو الشَرَائِط (بالفرنسية: Valériane celte أو Nard celtique) نبات اسمه العلمي (.Valeriana celtica L).
أنظر أيضا[عدل]
السنبل الهندي.
السنبل السوري.
السنبل الجبلي.
السنبل الصيني.
المراجع[عدل]
تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة
- ابن البيطار المالقي.
المستدرك - دوزي.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن
نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
سنبل رومي
تصنيفات: مكونات العطورنباتات طبيةنباتات
وصفت في 1753
///////////
Valeriana celtica
From Wikipedia, the free encyclopedia
Valeriana celtica
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
V. celtica
|
Subspecies
|
|
Valeriana
celtica is
a species of plant in the Caprifoliaceae family. It is also
known as Alpine valerian and valerian spikenard.[5] It is endemic to the Eastern Alps (V. celtica subsp. norica)
and to the Graian and Pennine Alps.[citation needed] Until the 1930s, it
was extensively harvested for export to Asia for use in
perfumes.[1]
V. celtica in the wild
1.
^ Jump up to:a b c Novak, Johannes;
Novak, Stefan; Bitsch, Christina; Franz, Chlodwig Michael (10 March
2000). "Essential oil
composition of underground parts of Valeriana celtica ssp. from Austria and Italy". Flavour and
Fragrance Journal. John Wiley & Sons, Ltd. 15 (1):
40–42. doi:10.1002/(SICI)1099-1026(200001/02)15:1<40::aid-ffj863>3.0.CO;2-B40::aid-ffj863>. ISSN 0882-5734. Retrieved 11
February 2010.
2.
Jump up^ "Valeriana celtica ssp. norica". Global Biodiversity
Information Facility. Retrieved 25 June 2010.[dead link]
3.
Jump up^ Weberling, F.;
Endlich, B.; Engel, D.B.K (1971). "Zur systematischen
Stellung von Valeriana pancicii Halácsy & Baldacci und V. bertiscea
Pančić". Österreichische Botanische Zeitschrift. 119 (1–3):
94–101. doi:10.1007/BF01373111.
4.
Jump up^ "Valeriana celtica
L., 1753 - Taxon n°5675 - BDNFF v4.02". Tela Botanica. Le
réseau des Botanistes Francophones. 2000–2009. Retrieved 11
February 2010.[dead link]
5.
Jump up^ Kress, Henriette (1995–2010). "Valeriana
celtica". Henriette's Herbal Homepage. Retrieved 11
February 2010.
&&&&&&
سنبل جبلی
بفارسی ریشه والا نامند
در ماهیت آن
اختلاف است انطاکی مردانسته و بغدادی غیر آن و کفته برک نبات آن
شبیه بقرصعنه و شاخهای آن مانند شاخ آن و از ان کوچکتر و بی خار و بی ساق و بیخ آن
زیاده بر دو عدد و دراز و بیرون آن مائل بسیاهی و اندرون آن سفید و خوش بو و بی ثمر
و بی کل و این را بمجاز سنبل نامند و الا مشابهتی بدان ندارد و آنچه از کتاب مصور فرنکی
معلوم کردیده و دیده شده آن است که نبات آن دو شاخ دارد و بر سر هر شاخی چتری و قریب
بچتران در هر شاخی سه چهار شاخ باریک و بران برکهای باریک کوچک و در پائین شاخهای بلند
آن نیز برک های کوچک و بزرک و برک آن فی الجمله شبیه ببرک لسان الحمل و از ان کوچکتر
و بیخ آن شبیه بپیازی و دو عدد بهم پیوسته یکی بزرک و یکی کوچک با ریشهای قوی و ضعیف
طبیعت آن
قریب بسنبل الطیب
افعال و خواص آن
مقوی اعضا خصوصا معده و جکر و مقوی قوت ماسکه و محلل ریاح و نفخ
و رافع استسقا و قئ بلغمی و شراب آن در منافع مانند شراب سنبل الطیب است که سه رطل
آن را در سی رطل آب انکور اندازند و بدستور مرتب نمایند و یک مثقال آن را بیاشامند
جهت عسر البول و علل کبد و استسقای لحمی و تقویت فم معده و احشا و قوت ماسکه و قطع
قئ بلغمی و تحلیل ریاح معده نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سنبل . [ سُم ْ ب ُ ] (ع اِ)...
|| سنبل جبلی ؛ یکی از گونه های سنبل الطیب است که برای ریشه
ٔ آن اثر مدر و اشتهاآور و معرق
ذکر کرده اند. سنبل کوهی . (فرهنگ فارسی معین ).
- ریشه والا. [ ش َ / ش ِ ] (اِ
مرکب ) اسم فارسی سنبل جبلی است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سنبل جبلی شود.
/////////////////
سنبل کوهی(سنبل جبلی)
سنبل کوهی، سنبل جبلی
Valeriana dioscorides
به فارسی ریشه والا نامند؛ اختلاف است انطاکی مو دانسته و بغدادی غیر آن و گفته برگ نبات آن شبیه به قرصعنه و شاخ های آن مانند شاخ آن و از آن کوچکتر و بی خار و بی ساق و بیخ آن زیاده بر دو عدد و دراز و بیرون آن مایل به سیاهی و اندرون آن سفید و خوشبو و بی ثمر و بی گل و این را به مجاز سنبل نامند و الا مشابهتی بدان ندارد وآنچه از کتاب مصور فرنگی معلوم گردیده و دیده شده آن است که نبات آن دو شاخ دارد و بر سر هر شاخی چتری و قریب به چتر آن در هر شاخی سه چهار شاخ باریک و بر آن برگ های باریک کوچک و در پایین شاخ های بلند آن نیز برگ های کوچک و بزرگ و برگ آن فی الجمله شبیه به برگ لسان الحمل و از آن کوچکتر و بیخ آن شبیه به پیازی و دو عدد به هم پیوسته یکی بزرگ و یکی کوچک با ریشه های قوی و ضعیف.
طبیعت آن قریب به سنبلالطیب و دارای طبع گرم در سوم و خشک در دوم می باشد.
از حیث خواص و فعل و انفعالات لطیف کننده، حل کننده،و باز کننده،و مقوی،و پاک کننده؛دماغ و اعصاب و معده و کبد و طحال از اخلاط سرد مرطوب است
آشامیدن آن به تنهایی یا در ترکیب با داروهای مناسب دیگر علاج امراض سرد و مرطوب مغزی مانند صرع و لقوه و فلج و تشنج اعضاء و سستی عضلات و تقویت مغز است و مخصوصا در مخلوط با ماء العسل سر درد های عصبی و فراموشی را معالجه می نماید. مخلوط آن با شیر شتر و گوسفند در تقویت باء و از بین بردن رطوبات معده و کبد به کار برده می شود مخلوط یک مثقال آن با ماء العسل به عنوان مسهل تجویز شده و مضرات آن را با مویز اصلاح و تعدیل می کند
افعال و خواص دیگر آن: مقوی اعضا خصوصاً معده و جگر و مقوی قوت ماسکه[1] و محلل ریاح[2] و نفخ و رافع استسقاء و قی بلغمی و شراب آن در منافع مانند شراب سنبل الطیب است که سه رطل آن را در سی رطل آب انگور اندازند و به دستور مرتب نمایند و یک مثقال آن را بیاشامند جهت عسرالبول[3] و علل کبد و استسقای لحمی[4] و تقویت فم[5] معده و احشاء و قوت ماسکه و قطع قی بلغمی[6] و تحلیل ریاح معده نافع است.
به فارسی ریشه والا نامند؛ اختلاف است انطاکی مو دانسته و بغدادی غیر آن و گفته برگ نبات آن شبیه به قرصعنه و شاخ های آن مانند شاخ آن و از آن کوچکتر و بی خار و بی ساق و بیخ آن زیاده بر دو عدد و دراز و بیرون آن مایل به سیاهی و اندرون آن سفید و خوشبو و بی ثمر و بی گل و این را به مجاز سنبل نامند و الا مشابهتی بدان ندارد وآنچه از کتاب مصور فرنگی معلوم گردیده و دیده شده آن است که نبات آن دو شاخ دارد و بر سر هر شاخی چتری و قریب به چتر آن در هر شاخی سه چهار شاخ باریک و بر آن برگ های باریک کوچک و در پایین شاخ های بلند آن نیز برگ های کوچک و بزرگ و برگ آن فی الجمله شبیه به برگ لسان الحمل و از آن کوچکتر و بیخ آن شبیه به پیازی و دو عدد به هم پیوسته یکی بزرگ و یکی کوچک با ریشه های قوی و ضعیف.
طبیعت آن قریب به سنبلالطیب و دارای طبع گرم در سوم و خشک در دوم می باشد.
از حیث خواص و فعل و انفعالات لطیف کننده، حل کننده،و باز کننده،و مقوی،و پاک کننده؛دماغ و اعصاب و معده و کبد و طحال از اخلاط سرد مرطوب است
آشامیدن آن به تنهایی یا در ترکیب با داروهای مناسب دیگر علاج امراض سرد و مرطوب مغزی مانند صرع و لقوه و فلج و تشنج اعضاء و سستی عضلات و تقویت مغز است و مخصوصا در مخلوط با ماء العسل سر درد های عصبی و فراموشی را معالجه می نماید. مخلوط آن با شیر شتر و گوسفند در تقویت باء و از بین بردن رطوبات معده و کبد به کار برده می شود مخلوط یک مثقال آن با ماء العسل به عنوان مسهل تجویز شده و مضرات آن را با مویز اصلاح و تعدیل می کند
افعال و خواص دیگر آن: مقوی اعضا خصوصاً معده و جگر و مقوی قوت ماسکه[1] و محلل ریاح[2] و نفخ و رافع استسقاء و قی بلغمی و شراب آن در منافع مانند شراب سنبل الطیب است که سه رطل آن را در سی رطل آب انگور اندازند و به دستور مرتب نمایند و یک مثقال آن را بیاشامند جهت عسرالبول[3] و علل کبد و استسقای لحمی[4] و تقویت فم[5] معده و احشاء و قوت ماسکه و قطع قی بلغمی[6] و تحلیل ریاح معده نافع است.
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
///////////
السنبل الجبلي نبات اسمه العلمي
(Valeriana tuberosa).
1.
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة
بالانقراض 2016.3 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة
بالانقراض: http://www.iucnredlist.org/details/53785801/0 — تاريخ الاطلاع: 11 ديسمبر
2016 — عنوان : The IUCN Red List of
Threatened Species 2016.3 — تاريخ النشر: 8 ديسمبر 2016
////////////
Tuberous valerian
Tuberous
valerian
|
||||||||||||
Valeriana
tuberosa
|
||||||||||||
|
||||||||||||
Valeriana tuberosa
|
||||||||||||
The tuberous
valerian ( Valeriana tuberosa ) is a plant
species from
the subfamily of the Valerian
plants (Valerianoideae). It
is native to the Mediterranean to West Asia.
The
tuberous valerian is an unbroken, upright, perennial, herbaceous plant that reaches a height of up to 70
centimeters. The rhizome is bulky and
thick. The sprout axis is mostly bald, rarely hairy to the neck and the knot .
The leaves are usually bald or
short-haired on the edge alone, seldom also hairy on the leaf surface. The leaves at the lower part of the plant and at the
stem attachment are simple and stalked, the leaf handle is 10 to 40
millimeters long, the leaf blade is 20 to 70 millimeters long and 10 to 50
millimeters long ) Millimeters broad, elliptical, oblong-round lanceolate to
oblong-round inverted-ovoid.
The
approximately undeveloped or also stemmed middle to upper leaves are
fiederschnittig or fiederspaltig with two to six Feiederblattpaarchen. The
leaf stalk is 8 to 25 (2 to 30) millimeters long, the spreading 25 to 55 (15 to
65) millimeters long and 8 to 20 (rarely 5) millimeters wide. The
individual pinnules are linear, 6 to 25 (4 to 34) millimeters long and 3 to 8
(1 to 10) millimeters wide.
The
glandular inflorescence is occupied by lanceolate, simple, and bare leaflets, as well as
triangular lanceolate, simple, slightly glandular hairy
leaves .
The
red crown measures 5 to 7.2
(4 to 8) millimeters and is bald on the outer side, the indwelling bulb hairy
inside, the outer crown lobes measure 1.2 to 2 (1 to 2.3) millimeters, the
inner 0.9 To 1.8 (0.6 to 2) millimeters. The dust
bags are
0.8 to 1.1 millimeters long, the fruits are egg- shaped
achenes ,
which are 2.7 to 3.9 (2.3 to 4.5) millimeters long. The chromosome number
is 2n = 16.
The
species is native to the Mediterranean from the Mediterranean to the Caucasus and to West Asia at
altitudes of 300 to 2350 meters, preferably on limestone in clearings, among
others, of pebbles and Kermese
forests .
·
FM Vázquez Pardo, JA
Devesa & J. López Martinez: Valeriana , In: Flora Iberica,
Volume CLVII, pp. 220-221, PDF Online , retrieved January
22, 2009
Category :
*
نرگس . [ ن َ گ ِ ]
(اِ) پهلوی : نرکیس ، از یونانی : نرکیسس ، معرب آن نرجس ، لاتینی : نرسی سوس ، فرانسه : نرسیس . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نرجس . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). عبهر. (آنندراج ) (ازمنتهی
الارب ) (السامی ). از اسفرم هاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نام گلی است خوشبو که ته
و ساقه اش مانند پیاز است و بر سر گلی می آورد زرد یا بنفش . (از فرهنگ نظام ).
گیاهی است دارای پیاز و گلی خوشبوی و معطر دارد. (ناظم الاطباء). و آن چند نوع است
: شهلا و مسکین و صدپر. (انجمن آرا). گلی است از تیره ٔ نرگسیها که در وسط گلش
حلقه ای زرد دیده می شود و آن را نرگس شهلا گویند و در بعضی جنس ها خود گل نیز زرد
است یا گل سفید است ولی در وسط آن گلبرگ های کوچک سفید است و آن را نرگس مسکین
گویند. (گیاه شناسی گل گلاب: ص 286). لغت نامه
دهخدا.
1. Ch. 18, p. 12b.
2.
بسنجید باباز نمود تئوفراستوس (Hist. plant. , vii, 13): ’’در باب نرگس
باید گفت كه فقط ساقه گلدار از آن میروید و بالا میرود، و دردم گل میكند.‘‘ دیوسكوریدس (iv, 158) و پلینی
(xxi, 25) نیز این گل را بازنمائی كردهاند.
3. این جمله (بهدرستی) در متن حذف شده
است و به همین صورت هم در Pen ts‛ao
kan mu تجدید چاپ شده؛ زیرا این
تشبیهات سستاند.
4. Ch. 13, p. 16.
5. همزمان
بیفزائیم که گفته شده این گونه از خارج وارد چین شده است:
Hwa mu siao či
, p. 19b, in Č‛un ts‛ao t‛an
tsi, Ch. 25.
6. وی در
مبحثی دیگر از كتاب خود (Ch. 14, p. 10) همین
متن را در مطلع šan nai
(Kaempferia galanga) آورده، اما در اینجا صرفاً میافزاید
كه در باز نمود آمده در Yu yan tsa
tsu گفته شده كه ’’كمی شبیه به šan nai‘‘ است.
* ناردین )اِ) سنبل رومی . (قانون ابوعلی سینا چ
تهران ص 214) (ذخیره ٔ
خوارزمشاهی ) (بحر الجواهر) (انجمن
آرا) (فرهنگ شعوری ). سنبل رومی را گویند و آن زردرنگ می باشد و اگر در سرمه داخل کنند
موی مژه را برویاند. (برهان قاطع) (آنندراج ). اسارون . (فرهنگ دزی (. نردین و
ناردین : سنبل رومی ، معرب نَرذُس یونانی است . (اقرب الموارد). سنبل الطیب) .ناظم الاطباء). مؤلف اختیارات
بدیعی آرد: آن بیخی است به لون مشابه مامیران و عروق الصفر بود و به شکل اسارون ریشه
ریشه داشته باشد لیکن ریشه ٔ آن باریکتر از ریشه ٔ اسارون بود. نیکوترین فربه تازه
و خوشبوی و آنچه به سپیدی مایل بود بد باشد و طبیعت ناردین گرم بود در دوم و خشک
بود در سیم . در کحلها کنند موی مژه برویاند و وی بول و حیض براند و ورم رحم را نافع
بود. در طبیخ وی نشستن و یکدرم از وی فالج و لغوه را نافع باشد و اسحاق گوید مضر است
به شش و مصلح وی کتیرا بود با عسل و بدل وی سنبل هندی بود. (از اختیارات بدیعی ). و
نیز رجوع به تاج المصادر بیهقی شود.اسم یونانی مطلق سنبل است . (تحفه ٔ حکیم
مؤمن ). کلمه ٔ یونانی است و اگر تنها گفته شود منظور سنبل هندی است . و اگر ناردین
قلیطی گفته شود منظور سنبل اقلیطی یا سنبل رومی است و ناردین أوری سنبل جبلی و
ناردین اعر با معنایش سنبل بری است و به سنبل جبلی و فرو و اسارون
گفته می شود زیراهمه ٔ اینها را بری می گویند. (ابن بیطار ج 2 ص 175(. لغت نامه دهخدا.
7. Leclerc, Traité
des simples , Vol. III, P. 368.
8.. به گفته هوبشمان (Armen. Gram. ,p.201)، در صورت فارسی امروزی میتوان وجود *narkisای در زبان پهلوی را مفروض گرفت. به عقیده من،
یونانی به واسطه زبانی
عامیانه در هرُم از یكی از زبانهای ایرانی گرفته شده است، و برخلاف اعتقاد نولدكه (Noeldeke
Persische studien, II, p. 43) ، این سیر برعكس نبوده است.
1. Schlimmer, Terminologie, p. 390 نرگس در شمار گلهای معطری كه
فراوان در بیشابور در استان فارس ایران میروید آمده است:
G. Le
Strange, Description of the Province of Fars, p. 51.
حافظ و جامی
در اشعار خویش این گل را بسیار ستودهاند.
2. T. Reil, Beiträge zur Kenntnis des Gewerbes im
hellenistischen Aegypten, p. 146در
مورد روغن نرگس، نک:
Deoscorides,
I, 50; Leclerc, Traité des simples, VOL. II, p. 103.
3. Journal Am. Or. Soc. , Vol.
XXX, 1910, p. 22.
4. بویژه، نک: Pelliot, Bull. de
l'Ecole française, Vol. IV, p. 291.
5. Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 278.
6. I. Loew, Aram. Pflanzennamen, pp. 368-369.
7. نخستینبار در:Theophrastus, Hist. plant., IX , vii, 2 .
* «كتاب چهارم از وداهای چهارگانه هندوان است حاوی
عباراتی در استغفار از گناه و لعن کافران. سه كتاب اول به ترتیب چنیناند: ریگ،
یاجور و ساما. در روزگار اورنگزیب مجموعه وداها را به امر یكی از برادران وی به
فارسی ترجمه كردهاند» (لغتنامه دهخدا).
2. این نویسه در
كان ـ هی (K‛an-hi) فهرست
نشده، اما جزء آوایی
روشن می کند که ارزش آوایی آن kan، *kam است.
3. Ch. 183, p. 4.
4. ابومنصور
(برگردان آخوندوف، صص 82 ، 241)
از sumbul-i-hindī
]سنبل هندی[ نام میبرد. شلیمر (Terminologie,
p. 36) این واژه را نام Andropogon nardoides یا Nardus indica میداند. از سوی دیگر، به گفته وی (ص
555). Nardostachys یا Valeriana jatamansi هنوز در ایران یافت نشده، اما میتوان در قرابادین به جای آن Valeriana sisymbrifolia را کار گرفت که در كوههای شمال
تهران فراوان است.
*نامی كه سربازان اسكندر به بلوچستان دادهاند.
5 . Joret, Plantes
dans l'antiquité, Vol. II, p. 648 نیز، نک: Periplus, 48; and Pliny, xii, 28;
Watt, Commercial Products of India, p. 792
ماركوپولو (ed. of Yule, Vol. I, pp. 115, 272,
284) سنبل هندی را جزو محصولات بنگال، جاوه، و سوماترا نام میبرد.
واژه مالایایی nārāwastu كه یول
ذكر كرده (ibid., p. 287)، باید با nalada سنسكریت مربوط باشد.
6. Ch. 8, p. 4b.
7. Macdonell and Keith, Vedic index, Vol. I, p. 437; H. Zimmer, Altindisches
Leben, p. 68.
8 .
كه نخستینبار در منبع زیر آمده است: Theophrastus,
IX, viii, 2, 3.
9. نک:
ص کتاب پیش رو .
2.
این نویسه در كان ـ هی نیست. این نویسه یك بار دیگر در همــــــان صفحه
در Sui
šu (4b) در نام رودخانه *Na-mit
(زرافشان) در پادشاهی نان
(Nan)
و در صفحه 4a در
، سرزمین نا ـ سه ـ پو
(Na-se-po) (*Na-sek-pwa)؛ به گفته شاوان، نخشب یا نَسَف، (Chavannes, Documents sur les Tou-kiue, p. 146) آمده است. در صفحات 6b و 7a نام رودخانه نا ـ
میت (Na-mit)
فرونگاشته
شده. نیز بسنجید با Chavannes
and Pelliot, Traité manichéen, pp.
58, 191.
3. iii, 107.
4. Hou Han šu,
Ch. 118, pp. 4b-5a پاركر به داستانی مربوط به چوان
ـ تسه (Čwan-tse) اشاره میكند
حاكی از اینكه گوی سرگینغلتان را به گلوله عنبر ترجیح میداده، و نتیجه میگیرد
كه آمیزش نا مستقیم با آسیای باختری باید از سده چهارم پ م آغاز شده باشد، یعنی
زمانی كه چوانـتسه به رشد و شكوفایی دست یافت. نام منبع این داستان را نیاورده و
چه بسا ساخته و پرداخته بعدی باشد:
E. H. Parker, China Review, Vol. XV, p. 372.
5 . همین متن در Sü Han
šu با این تغییر آمده است: ’’آن را su-ho مینامند.‘‘