شبه
بفتح شین و باء موحده و ها بفارسی روی توتیا و بهندی جست و بلغتی
کبهر بفتح کاف و سکون باء عجمی و خفای ها
و راء مهمله نامند
ماهیت آن
یکی از اجساد معدنیۀ معروفه است و از ترکیب آن با مس که ثلث وزن
شبه و دو ثلث مس و یا ربع وزن شبه و سه ربع مس باشد جسدی زرد رنک شبیه بطلا می سازند
که بفارسی آن را برنج و بهندی پیتل نامند و بعضی شبه را اسم اصطلاحی آن برنج مصنوع
دانسته اند و شبه ما بین اسرب و قلعی است و صلب تر و دیر کدازتر از هر دو رنک آن مائل
بکبودی و رنک آن کمتر از فلزات دیکر و اوانی مصنوع از ان جوهردار و نکاهداشتن آب در
ان سرد و کلاب و و اکثر عرقها در ان خوب می ماند و دیر فاسد می کردد بخلاف اوانی اجساد
دیکر و اوانی خالص آن شکننده می باشد
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
اکل و شرب در اوانی آن مقوی دل و معده و رافع خفقان و طلای محکوک
آن با آب رازیانه و یا کاسنی و یا عنب الثعلب محلل اورام و اکتحال سوختۀ آن جهت رفع
بیاض عین و سلاق و جرب و تقویت آن و در اطلیه جهت کلف و تحلیل اورام و رفع آثار مفید
مضر طحال مصلح آن عسل مقدار شربت آن تا یک دانک و کفته اند که چون موی را بمنقاش آن
بکنند دیر برآید و کفته اند مداومت آشامیدن آب در ظرف مصنوع از ان حابس طبع و مورث
قولنج و زردی رنک است و نیز شبه اسم درختی است معرب از شاباهی سریانی و بیونانی فالیورس
نامند بزرک و بقدر سه ذرع بلند می شود و در ریکستانها و اراضی خالیه بهم می رسد و شاخهای
آن باریک صلب با خارهای کوچک و برک های آن شبیه ببرک آس سبز مائل با اندک زردی و کل
آن اندک سرخ رنک و ثمر آن مانند شاهدانه که چون بفشارند از ان رطوبتی لزج بسیار برآید
طبیعت آن
در آخر اول کرم و در دوم خشک و برعکس نیز کفته اند
افعال و خواص ان
تخم آن از اکبر و اعظم ادویه نافع از برای نهش افاعی و حیوانات
سمی و مغری سینه و همچنین برک و بیخ آن و طبیخ آن حابس بطن و محلل اورام بلغمیه است
در ابتدا
مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع اِ) مس زرد.
(از اقرب الموارد).
- کوز شبه ؛ کوزه برنجین .(منتهی الارب ): عنده اوانی الشَبَه و الشِبه
؛ نزد اوهست ظرفهای برنجین . (از اقرب الموارد).
- برنج . [ ب ِ رِ ] (معرب ، اِ)
معرب پرنگ* که به هندی پتیل گویند و آن مس و جست (؟) ممزوج باشد. (غیاث ). به تازی
آنرا اَرزیز (کذا در متن) نامند، و ترجمه «شبله
» که به هندی کافسه و بتیل گویند. (شرفنامه
منیری ). شَبَه .(بحر الجواهر). ترکیبی از بعض فلزات برنگ زرد که ازآن سماور
و آفتابه لگن و جز آن کنند. (یادداشت دهخدا). آلیاژی از مس و قلع و روی (به نسبت
67 قسمت مس و23 قسمت روی ) و گاهی سرب ، و از آن ابزارهای مختلف مانند سماور و سینی
و غیره سازند. (فرهنگ فارسی معین ). در اغلب جاهای کتاب مقدس برنج مذکور است و بلاشک
قصد از مس می باشد چونکه برنج ترکیبی است از مس و روی ودر قدیم الایام اطلاعی از این
ترکیب نداشتند، هرچند که معرفت تام و تمامی در قدیم درباره برونز که ترکیبی از مس و حلبی است بهم رسانیده از
آن اسلحه و زینت آلات می ساختند. برنج برای صافیها، اسلحه ، پول ، و آلات موسیقی بکار
میرود. (از قاموس کتاب مقدس )
* پرنگ . [ پ ِ رِ / رَ ] (اِ) برنج
و آن فلزی است مرکب از مس و روی .
- مفرغ . [ م ِ رَ / م َ رَ ] ۞ (از ع ، اِ) فلزی مرکب از مس
و قلعی یا روی که مجسمه ها و بخاریها و پایه
چراغها و امثال آن ریزند. هفت جوش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آلیاژی است
۞ از مس و قلع ۞ که با آن ابزارهای مختلف و مجسمه
تهیه می کنند. مفرغ قدیمی ترین آلیاژی است که بشر آن را شناخته و تهیه کرده است ، زیرا
در معادن مس معمولاً فلز مس بطور طبیعی با قلع بصورت یک آلیاژ طبیعی وجود دارد از این
رو معمولاً نخستین ابزارهای مصنوعی فلزی که در قدیم توسط بشر ساخته شده غالباً از مفرغ
است .
- عصرمفرغ ۞ ؛ دومین قسمت از عصر فلزات است
که پس از دوره مس در تقسیم بندی زمین شناسی
قرار می گیرد. این تقسیم بندی بدان جهت است که مصنوعات فلزی این دوره از زندگی بشر
بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بطوری که کاوشهای دیرین شناسی نشان داده ساکنان نجد ایران
از پنج هزار سال پیش از میلاد نیز آلیاژ مفرغ را می شناخته اند و از آن برای ساختن
مصنوعات فلزی خود استفاده می کرده اند و مصنوعات مفرغی نیز که در سایر نقاط دنیا ضمن
حفاریها به دست آمده قدیمتر از این تاریخ نیست . بنابراین می توانیم شروع دوره مفرغ را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح - که
شروع دوره آهن است - بدانیم ۞ .و رجوع به ترجمه تاریخ آلبرماله ، تاریخ ملل شرق و یونان ص 9 و
10 و تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5 و 6 شود.
/////////////
قس عربی:
النحاس الأصفر أو الصُّفر أي سبيكة من
النحاس والزنك. ويمكن أن تتفاوت نسبتهما لتعطي مجموعة من السبائك مختلفة الخواص
[1]. والبرونز، بمقارنة النحاس الأصفر، هو سبيكة النحاس مع القصدير[2]. إلا أن البعض،
مع وجود هذا الفرق، يطلق على النحاس الأصفر اسم البرونز، والعكس صحيح[3]. يستخدم الصفر
في الزخارف بسبب مظهره الذهبي اللامع، وفي التطبيقات التي تتضمن بعض الاحتكاك الطفيف
مثل الأقفال، والمسننات، والمدحرجات، ومقابض الأبواب، الذخائر الحربية، والصمامات.
كما يستخدم في السمكرة والاستخدامات الكهربائية، ويستخدم بكثرة في الأدوات الموسيقية
مثل البوق، والأجراس بسبب خواصها الصوتية. كما يستخدم في السحابات. ولأن النحاس الأصفر
أطرى من المعادن الأخرى عموما، فإنه يستخدم غالبا في الأماكن التي يتجنب فيها حدوث
شرار نتيجة الاحتكاك، كما في الأجهزة والمعدات المحيطة بالغازات المتفجرة[4].
المراجع[عدل]
^ Engineering Designer, v 30,
n 3, May-June 2004, 6-9
^ Machinery Handbook, Industrial Press Inc,
New York, Edition 24, page 501
^ Bearings and bearing metals, The Industrial
Press, 1921,
صفحة 29.
^ OSH Answers: Non-sparking
tools
////////////
قس آذری:
Bürünc
— mis və sinkin ərintisindən alınan metal.[1]
///////////
قس باسای اندونزی:
Kuningan
adalah paduan logam tembaga dan logam seng dengan kadar tembaga antara 60-96%
massa. Dalam perdagangan dikenal 2 jenis kuningan, yaitu:
Kawat
kuningan (brass wire) kadar tembaga antara 62-95%
Pipa
kuningan (seamless brass tube) kadar tembaga antara 60-90% (Sumber: Dep.PU,
1985)
Plat
kuningan (brass sheet) kadar tembaga antara 60-90%
Tembaga
dalam kuningan membuat kuningan bersifat antiseptik, melewati efek
oligodinamis. Contohnya, gagang pintu yang terbuat dari kuningan dapat
mendisinfeksi diri dari banyak bakteri dalam waktu 8 jam.[1] Efek ini penting
dalam rumah sakit, dan berguna dalam banyak konteks.
/////////////
قس عبری:
פְּלִיז היא סגסוגת המורכבת
מהיסודות נחושת ואבץ. צבעה משתנה מאדום - בריכוזי אבץ נמוכים, ועד לצהוב - בריכוזי
אבץ גבוהים. מעבר ל-35% של אבץ יש שתי פאזות שונות בסגסוגת, הנקראות פאזה אלפא (בדומה
לנחושת טהורה) ופאזה בטא.
הפליז מוזכרת פעמיים בתנ"ך
בשמה המקראי - נחושת קלל. בגמרא כתוב ששערי ניקנור היו עשויים מ"נחושת צהובה",
כלומר פליז. חנוכייה העשויה מפליז נחשבת מהודרת יותר מחנוכייה העשויה מנחושת טהורה,
בגלל הדמיון לזהב (על פי האנציקלופדיה התלמודית).
הפליז היא סגסוגת קשה וחזקה
הרבה יותר מאשר הנחושת הטהורה, אך המוליכות החשמלית שלה נמוכה יותר.
פליז משמש לייצור חלקים בייצור
המוני שאינם נדרשים לעמידה בעומס. בעבר השתמשו בה ליציקה של תותחים, ידיות לדלתות וחפצי
נוי כגון אהילים או פמוטות. היום משתמשים בה בעיקר לחפצי נוי, תרמילי כדורים, מצפנים
וכן לכלי נשיפה ממתכת. ניתן לצפות חלקי פליז בציפוי ניקל לצורכי נוי (למשל באביזרי
אמבט, ידיות וכו').
/////////////
قس باسای مالایا:
Loyang
ialah istilah bagi aloi yang diperbuat daripada tembaga dan zink dalam larutan
pepejal. Lazimnya ia mengandungi lebih daripada 50% tembaga dan antara 5 dan
20% zink, dan adalah berbeza dengan gangsa iaitu aloi daripada tembaga dan
timah. Walaupun terdapatnya perbezaan antara kedua-dua istilah ini, terdapat
juga sesetengah jenis loyang yang dipanggil gangsa.
//////////
قس ترکی استانبولی:
Pirinç,
bakıra çinko katılarak elde edilen sarı renkteki alaşımların genel ismi.
Pirinçte bulunabilen diğer bazı elementler, kalay, kurşun, nikel, mangan,
demir, alüminyum, arsenik, antimon ve fosfordur. Mangan ihtiva eden bazı
pirinçlere tunç da denilmektedir. Aslında tunç (veya bronz) bakır-kalay
alaşımıdır.
Pirinç
milattan önceki devirlerde dahi bilinmektedir. Günümüze kadar ulaşan en eski
pirinç malzeme, kalamin pirincidir.
/////////
قس اردو:
تانبہ اور جست کی بھرت سے پیتل بنایا جاتا ہے؛ تانبہ اور جست کا تناسب تغیر کر کے پیتل کے درائج بنائے جا سکتے ہیں جن کے خوائص تغیری ہوتے ہیں۔[1]
///////////
Bronze
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the metal alloy. For
other uses, see Bronze
(disambiguation).
Bronze deer figurine dating from between
the 9th and 6th centuries BC, National
Archaeological Museum of Sofia, Bulgaria
Chinese ritual bronze, Ding form, Western Zhou (1046–771 BC)
Bronze is an alloy consisting
primarily of copper, commonly with about 12% tin and
often with the addition of other metals (such as aluminium, manganese, nickel or zinc)
and sometimes non-metals or metalloids such as arsenic, phosphorus or silicon. These additions produce a range of
alloys that may be harder than copper alone, or have other useful properties,
such as stiffness, ductility, or
machinability.
The
archeological period where bronze was the hardest metal in widespread use is
known as the Bronze Age. In
the ancient Near East this
began with the rise of Sumer in the 4th
millennium BC, with India and China starting to use bronze around the same
time; everywhere it gradually spread across regions. The Bronze Age was followed
by the Iron Age starting from about 1300 BC and
reaching most of Eurasia by about 500
BC, though bronze continued to be much more widely used than it is in modern
times.
Because
historical pieces were often made of brasses (copper
and zinc) and bronzes with different compositions,
modern museum and scholarly descriptions of older objects increasingly use the
more inclusive term "copper alloy"
instead.[1]
Contents
[show]
The Artemision Bronze representing
either Poseidon or Zeus,
c. 460 BC, National
Archaeological Museum, Athens. This masterpiece of classical
sculpture was found by fishermen in their nets off the coast of Cape Artemisium in 1928. The figure is
more than 2 m in height.
The
word bronze (1730–40) is borrowed from French bronze (1511), itself
borrowed from Italian bronzo "bell
metal, brass" (13th century) (transcribed in Medieval Latin as bronzium)
from either,
·
bróntion, back-formation
from Byzantine Greek brontēsíon (11th
century), perhaps from Brentḗsion ‘Brindisi’, reputed for its bronze;[2][3] or originally,
·
in its earliest form
from Old Persian birinj, biranj (برنج)
"brass" (modern berenj), piring (پرنگ)
"copper",[4] from which also
came Serbo-Croatian pìrinač "brass",[5]Georgian brinǰao "bronze", Armenian płinj "copper".
A hoard of bronze socketed axes from
the Bronze Age found in modern Germany. This
was the top tool of the period, and also seems to have been used as a store of
value.
The
discovery of bronze enabled people to create metal objects which were harder
and more durable than previously possible. Bronze tools, weapons, armor, and building materials such as decorative
tiles were harder and more durable than their stone and copper ("Chalcolithic") predecessors. Initially,
bronze was made out of copper and arsenic, forming arsenic bronze, or from naturally or
artificially mixed ores of copper and arsenic,[6] with the earliest artefacts so
far known coming from the Iranian plateau in the 5th millennium
BCE.[7] It was only later
that tin was used, becoming the major
non-copper ingredient of bronze in the late 3rd millennium BC.[8]
Tin
bronze was superior to arsenic bronze in that the alloying process could be
more easily controlled, and the resulting alloy was stronger and easier to
cast. Also, unlike arsenic,
metallic tin and fumes from tin refining are not toxic. The earliest tin-alloy bronze dates
to 4500 BCE in a Vinča culture site
in Pločnik (Serbia).[9] Other early
examples date to the late 4th millennium BC in Africa,[10] Susa (Iran)
and some ancient sites in China, Luristan (Iran) and Mesopotamia (Iraq).[citation needed]
Ores of
copper and the far rarer tin are not often found together (exceptions include
one ancient site in Thailand and one in
Iran), so serious bronze work has always involved trade. Tin
sources and trade in ancient times had a major influence on the
development of cultures. In Europe, a major source of tin was the British deposits of ore in Cornwall, which were traded as far as Phoenicia in the Eastern Mediterranean.
In
many parts of the world, large hoards of bronze artefacts are found, suggesting
that bronze also represented a store of value and an indicator of social
status. In Europe, large hoards of bronze tools, typically socketed
axes (illustrated above), are found, which mostly show no signs
of wear. With Chinese ritual
bronzes, which are documented in the inscriptions they carry and
from other sources, the case is very clear. These were made in enormous
quantities for elite burials, and also used by the living for ritual offerings.
Though
bronze is generally harder than wrought iron, with Vickers hardness of
60–258 vs. 30–80,[11] the Bronze Age gave way to the Iron Age because iron was
easier to find than copper and tin,[12] and iron was easier
to process into a usable grade of metal than bronze. (Iron can be made into
higher grades, but doing so takes significantly more effort and knowledge of
techniques.) Pure iron is soft, and the process of beating and folding sponge iron to make wrought iron removes
from the metal carbon and other impurities which need to be re-introduced to
improve hardness. Careful control of the alloying and tempering eventually
allowed for wrought iron with properties comparable to modern steel.
Bronze
was still used during the Iron Age, and has continued in use for many purposes
to the modern day. Among other advantages, it does not rust. The weaker wrought
iron was found to be sufficiently strong for many uses. Archaeologists suspect
that a serious disruption of the tin trade precipitated the transition. The
population migrations around 1200–1100 BC reduced the shipping of tin around
the Mediterranean (and from Great Britain), limiting supplies and raising
prices.[13]
As
the art of working in iron improved, iron became cheaper, and as cultures
advanced from wrought iron (typically forged by hand – wrought –
by blacksmiths) to machine forged iron (typically made with trip hammers powered by water), the
blacksmiths learned how to make steel, which is stronger than bronze and holds
a sharper edge longer.[14]
https://en.wikipedia.org/wiki/Bronze
شبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (اِ) شوه . شبق
. معربش سبج . سنگی باشد سیاه و براق و در نرمی و سبکی همچو کاه ربا است و آن دو بابت
میشود یکی آن است که از دشت قبچاق آورند و آن آبی است که به مرور ایام بسته میشود و
دیگری کانی باشد که از گیلان آورند. طبیعت آن سرد و خشک است . گویند هر که با خود دارد
از چشم زخم و سوختن آتش ایمن گردد و اگر بر سر بیاویزند درد سر را ساکن سازد و اگر
نور چشم کسی سفید باشد و در چشم او خیالها و چیزی مانند ابر پدید آید و چشم خیرگی کند،
آیینه ای از آن سازند و پیش چشم بدارند، چشم راقوت تمام بخشد و آن مرض را زایل کند
و منع نزول آب نیز از چشم کند و با میلی که از آن بسازند سرمه کشیدن یا همان میل را
بی سرمه در چشم کشیدن روشنایی چشم را زیاد کند و قوت باصره دهد و چون او را در آتش
نهند مانند هیزم بسوزد و بوی نفت کند. (از برهان ). نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است
که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی
نسبةً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهرسازی مصرف میشود. در برابر حرارت میسوزد
و انیدریدکربنیک و بخار آب متصاعد میکند و همچنین گاز برخی ئیدروکربورهای مختلف را
در موقع سوختن متصاعد مینماید. (فرهنگ فارسی معین ) :
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر.
فردوسی .
/////////////
قس سبج عربی مستعرب از شبه/شبق فارسی
السَّبَج (الأوبسيديان في الترجمات الحرفية)
(بالإنجليزية : Obsidian)
حجر من الأحجار الكريمة. وهو حجر بركاني يأتي من حجارة الحمم السوداء غني بحمض السيليسيك
(Silicic
acid)،
عديم الشكل أي غير متبلر, ويفتقد لأي بنية ذرية داخلية منتظمة أو شكل خارجي منتظم.
يوجد بالطبيعة على حجر خام سطحه غير متساو أو على هيئة شقوق ذات شكل محاري ويحتوي على
السيليكون. يحتوي أحيانا على شوائب تمنحه لمعانا معدنيا وألوان قوس قزح. كما تظهر في
داخله أحيانا أخرى بقع صغيرة تشبه ندف الثلج لذا سمي هذا الشكل من الحجر بـ ((الأوبسيديان
الثلجي المظهر)).
من أسمائه : السبج - الشبه (تسمية فارسية)
- الزجاج البركاني - الحجر البركاني الأسود - الحجر الزجاجي الأسود - حجر الأباش.
محتويات [أظهر]
أماكن تواجده[عدل]
موطنه الأصلي[عدل]
الهند - بلاد الشام - فلسطين (حول البحر
الميت) - سوريا -السعودية نادراً
أماكن تواجده حاليا[عدل]
روسيا - المجر - هاواي - اليابان - الولايات
المتحدة الأمريكية (نيو مكسيكو وأريزونا) - المكسيك - غواتيمالا - الإكوادور - جزر
ليباري - إيطاليا - آيسلندا - اليونان- تل موزان في محافظة الحسكة في سوريا[1] - الجزائر
-أرمينيا.
استخداماته[عدل]
استخدم العرب القدماء مسحوق حجر السبج
بعد حرقه وغسله وذلك للاكتحال بهذا المسحوق لإزالة الغشاوة عن العين ولزيادة درجة حدة
البصر. ويستعمل الآن هذا الحجر في صناعة المرايا والأواني والخرز والخواتم والحلي والمجوهرات
والأقنعة والأسلحة كما تصنع منه السكاكين والخناجر ورؤوس الرماح والشفرات الحادة من
الأجزاء القاطعة لهذا الحجر. وتعد الولايات المتحدة الأمريكية والمكسيك وغواتيمالا
والإكوادور وروسيا أهم مصادر المجوهرات المصنوعة من حجر السبج.
والسبج، وهو زجاجٌ بركاني ينشأ بشكل طبيعي،
مادةٌ ملساء وقاسية تصبح عندما تنكسر أشد حدةً من مبضع الجراحة ما يجعلها مادةً خاماً
مطلوبةً جداً لصناعة الأدوات الحجرية طيلة معظم التاريخ الإنساني. في الواقع، ظلت الأدوات
المصنوعة من السبج مُستخدمة عبر الشرق الأوسط القديم لألف سنةٍ بعد إدخال المعادن وما
تزال شفرات السبج مُستخدمةً حتى اليوم كمباضعٍ جراحية في إجراءات طبية متخصصة.[1]
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب اكتشاف السبج
السوري يفتح فصلاً جديداً في الدراسات الشرق أوسطية | ChaamSon
انظر أيضاً[عدل]
اكتشاف السبج السوري يفتح فصلاً جديداً
في الدراسات الشرق أوسطية
Topaz-2.jpg أحجار كريمة
ألماس | زبرجد | زمرد | عقيق | لؤلؤ |
ياقوت | فيروز | مرجان | سبج | جزع | يشب |لازورد |
◄ ع ن ت
مجوهرات
◄ ع ن ت
براكين
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
سبج
أيقونة بوابةبوابة علم الأحجار الكريمة
والمجوهرات أيقونة بوابةبوابة الكيمياء أيقونة بوابةبوابة براكين
ضبط استنادي
LCCN: sh85093752 GND:
4172330-2 NDL: 00575735
تصنيفات: أحجار كريمةأدوات حجريةصخور بركانيةعلم
البراكينمواد لابلورية
//////////////
قس عبری:
אובסידיאן הוא סוג של זכוכית
געשית – סלע געשי הנוצר בהתקררות מהירה של לבה פלסית. לרוב צבעו שחור, אך הוא מופיע
בצבעים נוספים ובדוגמאות פסים ו"פתיתי שלג" ההופכים אותו לאבן חן. שימוש
נוסף שנעשה באובסידיאן הוא הכנת כלים חדים למטרות שונות ומרובות – מציד ועד ניתוח.
אובסידיאן נמצא בזרמי לבה
ובפקקים געשיים, בכיפות געשיות ובצינורות הזנה.
////////////
Obsidian
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Obsidian (disambiguation).
Obsidian
|
|
General
|
|
Category
|
Volcanic Glass
|
70–75% SiO2,
plus MgO, Fe3O4 |
|
Identification
|
|
Color
|
Deep black or blackish
green
|
Mohs scale hardness
|
|
Optical properties
|
|
References
|
Obsidian is a naturally
occurring volcanic glass formed as an extrusiveigneous rock.
It
is produced when felsic lava extruded
from a volcano cools
rapidly with minimal crystal growth.
Obsidian is commonly found within the margins of rhyolitic lava
flows known as obsidian flows, where the chemical composition
(high silica content) induces a high viscosity and polymerization degree
of the lava. The inhibition of atomic diffusion through
this highly viscous and polymerized lava explains the lack of crystal growth.
Obsidian is hard and brittle; it therefore fractures with very sharp edges, which
were used in the past in cutting and piercing tools, and it has been used
experimentally as surgical scalpel blades.[4]