مخیض
بفتح میم و کسر خا و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضاد معجمه لغت
عربی است بفارسی دوغ و بترکی ایبران و بهندی چهاچه نامند
ماهیت آن
ماستی است که با اندک آب در خیک و یا غیر آن حرکت داده و برهم
زده دهنیت آن را که کره نامند کرفته باشند بهترین آن دوغ تازه ماست شیر کاو است که
دهنیت آن را بالتمام بنحو مذکور کرفته باشند
طبیعت آن
در دوم سرد و تر و رطوبت بران غالب بر یبوست
افعال و خواص آن
مسکن غلیان خون و محرک باه محرورین و مشهی و مسمن و مطفی حدت
تپ دق و سمومات حاره و حرارت و التهاب معده و جکر کرم و مسکن تشنکی و با خبث الحدید
و اطریفل جهت تقویت معده و سنک تاب و یا آهن تاب آن یعنی داغ کرده بسنک ریزه و یا آهن
تفته جهت حبس اسهال دموی و صفراوی خصوصا با طراثیث و قوابض و مطبوخ آن با برنج و آرد
جو بو داده بهترین اغذیۀ صاحبان اسهال حار و بجهت تسمین بدن مؤثر و در حمی دق با نان
خشک از ربع رطل تا نیم رطل و مقدار نان از ده مثقال زیاده تجویز نه نموده اند دستور
آشامیدن در حمی دقی و امراض حارۀ حاده چنان است که بکیرند دوغ تازه کاوی را و نیک بپالایند
که تمامی کرۀ آن جدا کردد مطلق دهنیت در ان نماند تا پنج شش ساعت بکذارند که طعم آن
نیکو و اندک ترش مزه کردد پس نیکو برهم زنند تا مائیتی که در ان آمده است بآن مخلوط
کردد پس بکیرند نان تنک میدۀ خالص مقدار ده درم و ریزه کرده در سی درم از ان دوغ بیامیزند
و بکذارند تا نیکو امتزاج یابد و تناول نمایند و اکر زیاده ازین مقدار خواهند و احتیاج
بیشتر باشد به همین میزان زیاده نمایند و روز دوم پنج درم دوغ زیاده کنند و از نان
یک درم کم نمایند و همچنین هر روز پنج درم بر دوغ بیفزایند و از نان یک درم بکاهند
تا دوغ خالص بماند و عادت بدان حاصل کردد و چون خواهند که ترک نمایند برعکس اول عمل
نمایند تا بمقدار روز اول برسد و بعضی اطبا نظر بکمال احتیاط کفته اند شروع از ده درم
دوغ و یک درم نان بیفزایند تا دوغ بسی درم رسد و اکر زیاده از سی درم خواهند همین قسم
زیاده نمایند و بدستور بکاهند و کسانی را که عادت بخوردن دوغ باشد محتاج باین تدبیر
نیستند بلکه همین مراعات قوت هضم و آنکه باو حمی عفنی نباشد کافی است زیرا که در حمی
عفنی جائز نیست مکر آنکه رقت اقتضا کند از کرمی هوا و رقت و حدت ماده مانند غب خالص
و امثال اینها و جائی که تعفنی در اخلاط باشد با قرص طباشیر تناول نمایند و هنکامی
که طبیعت ملین باشد و تلیین آن موجب ضعف کرده کردد دوغ را آهن تاب و یا سنک تاب نمایند
و با طباشیر سفید و یا طراثیث و یا حبوب و اقراص مناسبه استعمال نمایند و صاحب خلاصه
التجارب نوشته کاهی فادزهر حیوانی با دوغ نفع می بخشد و نفعی بسیار در ان امراض و چون
تخم خرفه را کوبیده با دوغ سه مرتبه تسقیه نمایند و خشک کنند آشامیدن قلیلی از ان رفع
تشنکی و خواهش آب تا چند روز می کند و از اسرار مرتاضین است المضار دوغ در تپهای عفنه
خلطی مسر جهت آنکه متعفن و مزید علت می کردد اصلاح آن قئ نمودن و آشامیدن سکنجبین سفرجلی
است و چون در معدۀ بارد ترش کردد مورث دوار و غشی شود اصلاح آن نیز قئ کردن و یا فلافلی
و جوارشات حاره خوردن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
مخیض . [ م َ ] (ع ص ) دوغ و شیر مسکه برگرفته . (منتهی الارب
) (ناظم الاطباء). دوغ روغن گرفته شده و دوغ و شیر مسکه برگرفته . (آنندراج ) (از اقرب
الموارد). دوغ روغن گرفته . (غیاث ). و رجوع به مخموض و تحفه حکیم مومن و تذکره داود ضریر انطاکی و ترجمه صیدنه و الفاظ الادویه و لبن حامض و دوغ شود.
//////////
دوغ . (اِ) شیری که زبد آن را بگیرند و ماده پنیری آن بر جای باشد. (بحر الجواهر). شیر ترش مسکه
گرفته . (ناظم الاطباء). شیری که از وی مسکه بر آورده باشند که جغرات باشد اما فارسیان
به «واو» مجهول خوانند و بعضی دوغ ماست به اضافه نیز آورده اند. (آنندراج ). مخیض
. (دهار) (از منتهی الارب ).شیری که از او مسکه برآورده باشند. (غیاث ). اسم فارسی
مخیض است . (تحفه حکیم مومن ). هو اللبن الذی
قد انتزع زبده . (جواهر اللغة). مخیض بقر است . (از اختیارات بدیعی ). ماست مخلوط با
آب مسکه گرفته . (ناظم الاطباء). در دیلمان و رشت دو (با حذف غین ) گویند. ماست یا
شیر آمیخته با آب که با تکاندن در مشک یا به وسایل دیگر مسکه آن را گرفته باشند. (از یادداشت مولف ).دوق ؛ شیر
بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. (از المعرب جوالیقی ص 155) : ولیتقدم قبله باکل
البصل فی الدوغ . (قانون ابن سینا کتاب 1 ص 118).
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبید از دوغ بیابانی .
لوکری .
//////////////
دوغ نام گونهای نوشیدنی لبنی است که از ترکیب آب و ماست به
دست میآید.
محتویات [نمایش]
پیشینه[ویرایش]
دوغ در گذشته یکی از فراوردههای جانبی کره محسوب میشد. برای
تهیه آن، ابتدا ماست پرچرب را با آب رقیق میکردند، سپس با استفاده از مشک، چربی آن
جدا شده و باقیمانده بهعنوان دوغ مصرف میشد.
امروزه با تغییر در روند تولید کره به لحاظ تکنولوژی، روش
تولید دوغ نیز بهعنوان نوشیدنی تخمیری شیری تغییر یافته است. تولید صنعتی دوغ بدون
گاز و دوغ گازدار در ایران سابقهای بیش از چهل سال دارد و با توجه به نحوه تولید این
فراورده، میتوان آن را به انواع زیر تقسیم کرد: دوغ، دوغ گازدار، دوغ حرارت دیده بدون
گاز، دوغ حرارت دیده گازدار.
گونهها[ویرایش]
فروش بطریهای دوغ در یک رستوران میان راهی در ایران
دوغ[ویرایش]
دوغ به صورتی که در بازار موجود است مشابه دوغ اصل است و فقط
از نظر ظاهری به دوغ شباهت دارد. دوغهای موجود در بازار به روش زیر تهیه میشوند:
دوغ، نوعی نوشیدنی است که از ماست تهیه میشود. دوغ شور را
با ادویهجات از جمله فلفل مخلوط میکردند. برای تهیه نوع شیرین، گلاب، انبه یا لیمو
را با دوغ مخلوط میکردند. در ایران و ترکیه از این نوشیدنی استفاده میشود. هندیها
نیز دوغی ویژه خود به نام لاسی تهیه کردند که دو طعم مختلف داشت: شور و شیرین.
دوغ را از مخلوط کردن ماست با آب و نمک و دیگر مواد افزودنی
از جمله اسانس نعناع و پونه تهیه میکنند. از سال ۲۰۰۲ میلادی، استفاده از دوغهای
شیرین که به لاسی شیرین شباهت داشت در ایالات متحده آمریکا مرسوم شد. مردم آمریکا به
این فراورده لبنی، نوشیدنی ماست میگویند.[نیازمند منبع]
در دامداریهای سنتی در مناطقی از شمال، غرب و عشایر دیگر
مناطق پس از تهیه ماست به مقدار زیاد از آنجا که نگهداری و حمل ماست بسیار مشکل است،
هر چند روز یک بار ماستها را داخل ظرف بزرگی که در مناطق مختلف فرق میکند میریزند
و با تکانهای شدید و اضافه کردن آب نیم گرم چربی ماست که همان کره حیوانی اصل میباشد
جدا شده و روی مایع به صورت معلق جمع میشود و در نهایت چربی را جمعآوری میکنند.
مایع باقیمانده همان دوغ است که مزه ترش و نیز ماست باعث خوشمزه بودنش میشود. برای
حمل راحت دوغ این مایع را داخل کیسههای بزرگ ۸۰ لیتری میریزند و آب آن را میکشند
و ماده جامد باقیمانده که همانند ماست چکیده است دوغ میباشد که عرضه آن بسیار راحت
است و در مناطق شمالی مخصوصاً غرب مازندران بسیار پرطرفدار است. از خشک کردن دوغ آبگیری
شده در آفتاب کشک به دست میآید و از آب که از کیسه بهدرمیرود نیز سرج میگیرند.
این محصول در شمال ایران معمولاً در کوزههای بزرگ (دوشان)
یا تنه درخت که داخل آن را خالی میکنند (تلم، دارکلا)، و در مناطق دیگر در پوست بز
(مَشک) تولید میشود. البته اخیراً از وسیله برقی شبیه ماشین لباسشویی سطلی هم استفاده
میشود.
از جوشاندن کره به دست آمده و سرد کردن مجدد آن روغن حیوانی
به دست میآید که به روغن کرمانشاهی نیز معروف است. نوشته شده توسط امیر روشهای زیر
مخلوط ماست و آب است که به غلط دوغ نامیده شد:
دوغ فراوردهای است که از اختلاط ماست با آب آشامیدنی با یا
بدون نمک و افزودن اسانسهای سبزیجات معطر از قبیل کاکوتی، نعناع و پونه تهیه میشود
و در این نوع دوغ ممکن است با توجه به شرایط نگهداری و در اثر تخمیر طبیعی ناشی از
فعالیت میکروارگانیسمهای زنده موجود در ماست اولیه تولید گاز شود.
دوغ گازدار فراوردهای است که بعد از فراوری به روش اول به
آن گاز کربنیک تزریق میشود.
دوغ حرارت دیده بدون گاز فراوردهای است که بعد از فرایند
آن به روش اول، برای افزایش قابلیت نگهداری و جلوگیری از تولید گاز تحت تأثیر فرایند
حرارتی قرار داده شود.
دوغ حرارت دیده گازدار فراوردهای است که بعد از فرایند آن
مطابق بند سوم، برای ایجاد گاز در اثر تخمیر طبیعی، باکتریهای ترموفیل مورد استفاده
در تولید ماست (استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس دبروکی بولگاریکوس) به آن اضافه
شود.
شرایط نگهداری[ویرایش]
برای حفظ کیفیت انواع دوغ گازدار و بدون گاز و افزایش زمان
ماندگاری آن بهتر است در یخچال و در مکانی به دور از تابش مستقیم آفتاب نگهداری شود.
ویژگیها[ویرایش]
دوغ تأمین کننده یک چهارم نیاز روزانه بدن به کلسیم و حاوی
ویتامینهای ب۲ و ب۶ و ب۱۲ است و از این رو قویکننده استخوانها میباشد.
وجود باکتریهای مفیدی چون استرپتوکوکوس، ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس
بولگارس در دوغ اثرات بسیار مفیدی بر سلامت دستگاه گوارش دارد و مانع رشد ارگانیسمهای
مضر میشوند.
ریشهشناسی[ویرایش]
مصدر دوشیدن از ریشه دوش و آن خود از دوغ به معنی دوشیدن شیر
است. دوغ خود نیز به معنی شیر است. در برخی گویشهای ایرانی واژه «دو» نیز به جای دوغ
به کار رفته است.
ضربالمثلها[ویرایش]
اگر دوغی زنند در مَشک صد سال/ همان دوغ است و آن دوغ است
و آن دوغ.
بهقدر دوغت میزنند پنبه.
بهقدر دوغش مَسکه میزنند.
دوغ در خانه ترش است.
دوغ و دوشاب یکی بودن.
کسی که از شیر سوخت؛ دوغ را پف کرده خورد!
کس نگوید که دوغِ من ترش است.
امان از دوغِ لیلی؛ ماستش کم بود آبش خیلی!
جستارهای وابسته[ویرایش]
کفیر
آبدوغ خیار
کشک (آب پنیر)
آیران
منابع[ویرایش]
شرکت صنایع شیر ایران، خبرگزاری صنایع غذایی ایران
عاتکه موسوی، سایت تبیان
سلیمان مختاری، روزنامه کیهان، سایت نیازپرداز
دوغ، لغتنامه دهخدا
//////////////
قس شرومبه در پشتو:
شړومبی یاتروی[1] چی استعمال
یی تقریبأ دافغانستان په هر کور کی په زیاته کچه کیږی. شلومبو کی
خدای تعالی ډیر کمال ایښی دی. -بهترین
هضمونکی دی چی هم خپله ژر هضمیژی او هم په معده کی شیان ژر هضموی -په شلومبو کی د کلسیم،
میگنشیم، پروتین، سودیم مالگی هم وی چی دا ټوله و هډوکو او غاښو ته پرورش ورکوی
-د شلومبو په استعمال سره په بدن کی د وینی دوران چابکیږی او وینه د
مضرو موادو سخه پاکوی -ډاکتر سچسین دا په تجربه
ثابته کړی ده چی د شلومبو استعمال سری د ژر زرتوت(سپین
ږری کیدو) سخه
راگرزوی. -تر گاټه شلومبو نری شلومبی مفید دی، بالخاصه
د هغو خلگو لپاره چی هاضمه یی کمزوری وی. -د هغه چا لپاره چی پر ملا باندی درد وی یا
خوب ونه لری یا کله کله تبه کیږی د شلومبو استعمال شه
نه دی.
/////////////
قس دوغ در انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی:
Doogh
From Wikipedia, the free encyclopedia
Doogh
|
|
Alternative names
|
Ayran, Tan
|
Type
|
Dairy product
|
Course
|
Beverage
|
Region or state
|
|
Serving temperature
|
Cold
|
Main ingredients
|
|
Doogh, Ayran or Tan (Albanian: Dhallë; Persian: دوغ, duq; Azerbaijani: ayran, ајран; Armenian: թան tan, Arabic: شنينة šinīna Turkish: ayran) is a savory yogurt-based beverage.[1][2] It is popular
in Iran,[3] Turkey,[4] Azerbaijan, Armenia, Kazakhstan,
Tajikistan, Kyrgyzstan,[2] North Caucasus,[5] the Balkans,[6] Afghanistan[7] and Lebanon.[8]It is made by mixing
yoghurt and chilled or iced water[9] and has been
variously described as "diluted yogurt".[4] It is
sometimes carbonated and seasoned with
mint.[10]
Contents
[show]
According
to Shirin Simmons, doogh has long been a popular drink and was
consumed in ancient Persia (modern-day Iran and western Afghanistan).[11] Described by an
1886 source as a cold drink of curdled milk and water seasoned with mint,[12] its name derives
from the Persian word for milking, dooshidan.[10]
According
to turkish scientist Nevin Halıcı, ayran is a traditional
Turkish drink and was consumed by nomadic Turks prior to 1000 CE.[4] According to
turkish popular scientists Celalettin Koçak and Yahya Kemal Avşar (Professor of
Food Engineering at Mustafa Kemal University), ayran was
first developed thousands of years ago by the Göktürks, who would dilute bitter
yogurt with water in an attempt to improve its flavor.[13]
Salt (and
sometimes pepper) is added, and
dried mint or pennyroyal can be mixed in as
well. One variation includes diced cucumbers to provide a crunchy texture to
the beverage. Some varieties of doogh have carbonation.
1.
Jump up^ A. Y. Tamime
(ed.) (2008). Fermented Milks. John Wiley & Sons.
p. 124. ISBN 9781405172387.
2.
^ Jump up to:a b Yildiz Fatih
(2010). Development and
Manufacture of Yogurt and Other Functional Dairy Products. CRC Press.
p. 10. ISBN 9781420082081.
3.
Jump up^ Sarina
Jacobson,Danya Weiner. Yogurt: More Than 70
Delicious & Healthy Recipes" Sterling Publishing Company, Inc.,
2008. ISBN 1402747594 p 6
4.
^ Jump up to:a b c Halici, Nevin
(27 April 2013). "Turkish Delights". Gastronomica: The Journal
of Critical Food Studies. University of California Press. 1 (1):
92–93.
5.
Jump up^ Smih, Sebastian
(2006). Allah's Mountains: The
Battle for Chechnya. Tauris Parke Paperbacks.
p. 25. ISBN 9781850439790.
6.
Jump up^ Leslie Strnadel,
Patrick Erdley (2012). Bulgaria (Other Places
Travel Guide). Other Places Publishing. p. 58. ISBN 9780982261996.
7.
Jump up^ Nazif Shahrani,
M. (2013). The Kirghiz and Wakhi of
Afghanistan. 9780295803784: University of Washington Press.
pp. 92–93.
8.
Jump up^ A. Y. Tamime
(ed.) (2008). Fermented Milks. John Wiley & Sons. p. 96. ISBN 9781405172387.
9.
Jump up^ Davis, P. H.
(1956). "Lake Van and Turkish Kurdistan: A Botanical
Journey". The Geographical Journal. 122 (2):
156–165. doi:10.2307/1790844.
10.
^ Jump up to:a b Islamic Republic
of Iran (26–29 January 2009). Project Document for a
Regional Standard for Doogh (CX/NEA 09/5/8) (PDF). Tunis, Tunisia: United
Nations. Joint FAO/WHO food standards programme of the FAO/WHO coordinating
committee for the Near East. Retrieved 26 June 2011.
11.
Jump up^ Simmons, Shirin
(2007). Treasury of Persian
Cuisine.
Stamford House Publishing. ISBN 1-904985-56-4.
12.
Jump up^ Grosart,
Alexander (17 July 1886). "Soor-doock"
and "doogh". The Academy and literature. 30.
Blackburn. p. 59.
13.
Jump up^ Kocak, C., Avsar,
Y.K., 2009. Ayran: Microbiology and Technology. In: Yildiz, F. (Ed.),
Development and Manufacture of Yogurt and Functional Dairy Products. CRC Press,
Boca Raton, U.S., pp. 123–141
Varieties
|
||
Dishes
|
||
Drinks
|
·
Doogh
|
|
Related
|
//////////////
&&&&&&&&
مداد
بکسر میم و فتح دال و الف و دال مهمله لغت عربی است و آن را
حبر بکسر حاء مهمله و سکون باء موحده و راء مهمله
نیز و بفارسی مرکب نامند
ماهیت آن
معروف و اقسام آن در قرابادین کبیر بتفصیل مذکور شد و از مطلق
آن نزد اطبا مراد مصنوع از دودۀ روغن کتان و صمغ عربی باغری الجلود و زاج زرد و آب
مازو است و بهترین آن بسیار سیاه براق سبک وزن آن است
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک بخلاف مداد هندی که سرد و خشک است و از اجزای
درخت فوفل می سازند و کفته اند که از مازو تنها می سازند
افعال و خواص آن
قابض و مجفف و رادع خصوص مداد هندی اعضاء الراس و العصب و
غیرها سعوط و ضماد مداد هندی بر پیشانی حابس رعاف و طلای آن رافع شقیقه و سستی اعضا
و بر کف پا جاذب حرارت حمیات و بر اورام حاره محلل آنها و غیر هندی جهت منع ریختن موی
و التیام زخمها و با سرکه و یا با آب و یا خالص آن جهت سوختکی آتش و بدستور با قیروطی
اما باید که بعد از قطلیه نشویند و رفع نمایند بلکه بکذارند تا خودبخود زائل کردد و
آنچه در ان زاج باشد مصلح مراهم قروح متعفنه است و دیسقوریدوس کفته آشامیدن دو مثقال
مداد با آب سرد رافع سم عقرب است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
مداد. [ م ِ ] (ع اِ) سیاهی دوات . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات
) (ترجمان علامه جرجانی ص 87). مرکب . (تحفه حکیم مومن ). حبر که بدان نویسند. (از متن اللغة).
نقس . (اقرب الموارد). هر ماده ای که با آن چیز نویسند. (فرهنگ فارسی معین ). دوده مرکب . خض . حبر. زگالاب . دوده . برنگ . آنچه بدان
نویسند ۞ :
و آن دوات بسدین را نه سر است و نه نگار
در بنش تازه مداد طبری برده به کار.
منوچهری .
//////////////
حبر. [ ح ِ ] (ع اِ) زگاب . سیاهی . دوده . دوده مرکب . مرکب ۞ . مداد. نقس
. زگالاب . سیاهی دوات :
بر پر الفی کشید نتوانست
از بی قلمی و یا ز بی حبری .
منوچهری .
آنهمه حبر و قلم فانی شود
و این حدیث بی عدد باقی بود.
مولوی .
گر نباشد یاری حبر و قلم
کی فتد بر روی کاغذها رقم .
مولوی .
قلقشندی گوید: سومین آلت کتابت مداد و حبر است و آنچه مانند
آن باشد، و درباره آن به چهار مورد بحث می
کنیم : مورداول ، در نام و ریشه کلمه مداد و حبر. مداد را از آن مداد گفته اند که به
خامه مدد رساند... و ریشه حبر به معنی رنگ
است : فلان ناصع الحبر یراد به اللون الخالص الصافی من کل شی . ابن احمر زنی را چنین
وصف کرده است :
تتیه ُ بفاحم جعد
و ابیض ناصع الحبر.
و سیاهی موی و سفیدی رنگ پوست او را خواسته است و در خبر است
: یخرج من النار رجل قد ذهب حِبره و سِبره . ابن الاعرابی گوید: حبره ، حسن او است
، و سبره ،هیئت اوست . مبرد از توزی نقل کرده : از فراء پرسیدم چرا مداد را حبر گفته
اند؟ پاسخ داد: آموزگار را حِبرو حَبر گویند: مداد حبر؛ ای مداد عالم ، پس مداد را
حذف کردند و حبر گفتند. و چون این سخن فراء را به اصمعی گفتند نپسندید و گفت : حبر
اثر هر چیز است : علی اسنانه حبر؛ که زردی دندانش افزایش یافته و به سیاهی رسیده باشد.
حبر؛ اثری است که بر پوست ماند :
لقد اشمتت بی آل فید و غادرت
بجلدی حبراً بنت مصان بادیاً.
حبر، اثر نوشتن است که بر کاغذ ماند. مبرد گوید: گمان میکنم
از آن روی آن را حبر گفته اند که کتاب را بدان آرایش دهند: حبرت الشی تحبیراً؛ آن را آرایش کردم . در مورد دوم ، قلقشندی
پس از ذکر اخبار و احادیث در ستایش حبر و مداد گوید: و از آن روی رنگ سیاهی را برای
مداد پذیرفتند که ضد سفیدی کاغذ باشد. و سپس صفاتی که برای حبر آرند یاد کرده ، گوید:
اسود قاتم ، درجه اول سیاهی است . و حالک و
حانک و حلکوک و حلبوب وداج و دیجور و دجوجی و ادهم و مدهام . مورد سوم : در صنعت حبر
و ماده آن . نظر اول ماده آن : موادی که مداد و حبر از آنها سازند یا احتیاج
به علاج و تدبیر ندارد مانند عفص ، زاج صمغ، و مانند آن ، و یا نیازمند پروردن باشد
مانند دوده . ابوالقاسم خلوف بن شعبه کاتب
گفته است : از دود آن چیز که روغن دارد حبر سازند، ودود چیزهای خشک (بی روغن ) حبر
نشود، چه دود هر چیز مانند خود آن است . احمدبن یوسف کاتب گوید: در روزگار خمارویه
مردی مدادی برای ما می آورد و من نرم تر و سیاه تر از آن ندیده بودم ، و چون پرسیدم
آن را از چه میسازی ؟ از پاسخ خودداری کرد، و پس از اصرار گفت : روغن بزرفجل و کتان
را در چراغ نهم و طاس بر آن گذارده روشن سازم و چون روغن پایان یافت طاس برگیرم ، و
دوده را با آس و صمغ عربی بیامیزم ، آس تا رنگ آن به سبزی زند و صمغ تا از پراکندگی
و پخش شدن بازدارد. صاحب حلیة گوید: دوده نخود
سوخته و مانند آن را در آب بریزند آنچه روی آب گرد آید بگیرند و با آب آس و عسل و صمغ
عربی و نمک بیآمیزند و پهن کرده و خشک کنند، سپس پاره پاره کنند. و طریق اول بهتر است
. نظر دوم صنعت حبر و در آن دو مسلک است : مسلک اول ، در صنعت مداد که قدما با آن کتابت
میکردند. وزیر ابوعلی بن مقله (ره ) گفته است : بهترین مداد آن است که از دوده نفت گیرندو آن چنانست که سه رطل از آن را نیک بیزند
و صاف کنند و در دیگی ریزند و سه مانند آن آب و یک رطل عسل وپانزده درم نمک و پانزده
درم صمغ کوبیده و ده درم مازو بدان افزایند و بر آتش کم حرارت بجوشانند تا مانند گل
غلیظ گردد و سپس در ظرفی برای وقت حاجت نگاه دارند. و از این سخن برمی آید که با دوده
ای غیر از نفت نیز ممکن است . صاحب حلیة گوید: برای خوشبوی کردن آن اندکی کافور و برای
آنکه مگس بر آن ننشیند اندکی صبربر آن بیفزایند، و گویند کافور جز خوشبو کردن به جای
نمک نیز بکار رود. مسلک دوم : صنعت حبر و آن بر دو گونه است . قسم اول : نمونه مناسب کاغذ و آن حبر دوده است صفت آن : یک رطل مازوی
شامی نیم خورده کرده در شش رطل آب و اندکی آس (مرسین ) یک هفته بخوابانند و سپس بجوشانند
تا نیمه یا دو ثلث شود و سپس در پارچه صاف کرده سه روز بگذارند و دوباره صاف کنند پس
به هر رطل ازین آب ، یک وقیه صمغ عربی و مانند آن زاک قبرسی وسپس دوده ۞ برای سیاهی
افزایند و اندکی صبر تا از نشستن مگس مانع آید و عسل تاآن را در مرور زمان نگاه دارد.
و دوده را باید با شکر و زعفران و زنگار در دست نیک بسایند ولی نباید آن را در هاون
و صلایه بکوبند که فاسد گردد. قسم دوم : حبر که مناسب رق ۞ باشد: و آن
را حبرالراس نامند و در آن دوده بکار نبرند و از این روی براق و درخشنده باشد، و درخشندگی
آن چشم را زیان دهد و کاغذ را با مرور زمان بخورد. صفت آن : یک رطل مازوی شامی را خرد
کنند، و آن را با سه رطل آب زلال در دیگ روی آتش کم حرارت بجوشانند تا غلیظ گردد، و
نشانه رسیدگی آن باشد که چون با آن بنویسند
سرخ براق نویسد، پس سه وقیه صمغ عربی و یک وقیه زاگ بر آن افزایند و صاف کرده در ظرفی
نگاه دارند. صفت حبر سفری که به آتش نیاز ندارد: مازو را نیم کوب کرده و برای هر وقیه
مازو یک درم صمغ عربی را نرم کوبند و بدان بیامیزند و نگاهدارند و در هنگام احتیاج
آب بر آن ریخته بکار برند. رجوع به صبح الاعشی ج 2 صص 460 - 466 شود.لغویین عرب سه
کلمه نقس و مداد و حبر را مترادف و حاکی از
مفهوم واحد میشمارند یعنی مایه رنگین که نویسنده
نوک قلم را بدان آغشته و بر کاغذ کشد کتابت را، جوهری یکی از ائمه لغت در ترجمه
نقس گوید: النقس ؛ الذی یکتب به . و مجدالدین فیروزآبادی صاحب قاموس گوید: النقس
؛ المداد و در ترجمه کلمه مداد، جوهری وفیروزآبادی هر دو گویند: المداد؛ النقس
و در شرح کلمه حبر، جوهری در صحاح گوید: المداد
الذی یکتب به . و در بعض نسخ صحاح : «الذی یکتب به » بی کلمه مداد. ودر قاموس می آید: الحبر؛النقس . لکن اماراتی
چند که ذیلا بدان اشاره میشود معلوم میکند که نقس کلمه ای است عام به معنی هر مایع
سیّال که نوشتن را بکار باشد و مداد و حبر دو نوع ممتاز از یکدیگر در تحت جنس نقس باشند.
ثعالبی در فقه اللغة باب 29 فصل اول گوید: «از جمله کلماتی که فارسیان لغات خود را ترک گفته و لغات
عربی را به جای آنها بکار میبرند خط است و قلم و مداد و حبر و کتاب و...». ابن الندیم
در الفهرست ص 14چ مصر میگوید: «قال محمدبن اسحاق : و ممن کتب بالمداد من الوزراء الکتاب
ابواحمدالعباس بن الحسن و ابوالحسن علی بن عیسی و ابوعلی محمدبن مقلة... و ممن کتب
بالحبر اخوه ابوعبداﷲ الحسن بن علی ...». و اسدی شاعر درلغت نامه خود در معنی کلمه انبسته گوید: «مداد یا خون یا حبری بود که دشخوار
حل شود.». و باز ثعالبی در کتاب سّرالادب در باب تاسعوعشرون درفصل : اسماء فارسیّتها
منسیة و عربیّتها مستعملة گوید: «الکف و الساق ... و القلم و المداد و الحبر و الکتاب
و الصندوق ...». و از مجموع شواهد فوق بخوبی آشکار است که حبر و مداد دو شی متمایز از یکدیگر است لکن تمیز آنها از یکدیگر بچیست
؟ مداد چنانکه امروز متبادر به اذهان است سیاه رنگ تصور میشود و در قدیم هم معنی سیاهی
می داده است چنانکه ثوب مداد و اثواب مداد به معنای جامه سیاه و جامه های سیاه بوده است . ۞ لکن حبر به
رنگ دیگر بوده است چنانکه ابوالفضل بیهقی در شرح قتل حسنک [ میکال ] گوید: «حسنک پیدا
آمد بی بند، جبه ای داشت حبری رنگ با سیاه میزد خلق گونه ...». و از این عبارت مشهود
است که رنگ حبر سیاه نبوده است چه بسیاهی زدن ، سیاه معنی ندارد. صاحب قاموس در ماده «کتم » گوید: «الکتم محرکة و الکتمان بالضم نبت
یخلط بالحناء و یخضب به الشعر فیبقی لونها و اصله اذا طبخ بالماء کان مداداً للکتابة».
و جوهری قسمت اخیر عبارت صاحب قاموس را ندارد و فقط میگوید: «کتم بالتحریک نبت یخلط
بالوسمة و یختضب به ». و صاحب منتهی الارب که مترجم قاموس است گوید: کتم گیاهی است
که وسمة خوانندش ... و چون بیخ آن بجوشانند سیاهی نوشتن شود - انتهی . اگر مداد در
عبارت فیروزآبادی معنی عامی بدهد یعنی مثل «نقس » شامل هر چیزی که بتوان بدان نوشت
باشد ممکن است گمان برد که مراد او در اینجا از مداد، حبر است و اگر چنین باشد حبر
و حبری منتسب به آن ظاهراً رنگ کبود داشته است ۞ چه کتم یعنی
رنگ امروزی که بدان موی سیاه کنند ووسمة هر دو کبود باشد. وصولی در ادب الکتاب گوید:
و بالحبر تکتب المصاحف و السجلات و مایراد بقائه و انماسمی الحبر حبراً لتحسینه الخط
من قولهم حبرت الشی تحبیراً و حبرته حبراً
و الاسم الحبر کقولک : طحنته طحنا. و فی الحدیث : یخرج من النار رجل حسن الحبر و السبر...
واﷲ اعلم ... || سیفیاس . زبدالبحر. سیبیا ۞ . لسان البحر.
قناطة. ابن البیطار در شرح کلمه «سیبیا» گوید:
و قد یکتب به کالحبر و لذلک یسمیه قوم الحبر. لعاب سیاهی که از دهان لسان البحر و ارنب
البحر بیرون آید. و اللعاب الاسود الذی یخرج من هذا الحیوان ینبت الشعر فی داءالثعلب
و قد یکتب به کالحبر و لذلک یسمیه قوم ، الحبر ۞ . (ابن ابیطار).
|| کف دهن شتر. ج ، حبار. (مهذب الاسماء). و ابن عباس را حبرالامة و حبر و بحر می گفتند
برای علم او. || نشان . || نشان نعمت . || خوبی . زینت . || نگار. || زردی دندان .
|| مانند. همتا. || صورت .
//////////////
مُرَکَّب مایعی حاوی رنگدانه است که جهت رنگآمیزی، رسّامی،
طراحی یا خطاطی بهوسیله قلم یا قلممو بهکار میرود. از انواع مرکّبهای غلیظتر
برای چاپ ماشینی و دستی استفاده میشود. مرکّب، ترکیب پیچیدهای از حلّالها، رنگدانهها،
رِزینها، روانکنندهها، و دیگر عناصر است. این مواد، نوع و کیفیت رنگ، روان بودنِ
آن، ضخامت، و خشک شدن آن را کنترل میکنند.
مرکب یک واژه عربی است و پارسی آن اینهااست:[۱]
نیمابیک، نیمابیت (نیماب از سنسکریت: نیرمانَ= ترکیب + یاتیکی
(= مفعولی) پهلوی «یک» و سنسکریت «یت»)
سامیوگیت sãmyogit (سامیوگ از سنسکریت:
سامیوگَ= ترکیب + «یت»)
میشرامیک، میشرامیت (میشرام از سنسکریت: میشرانَ= ترکیب +
«یک، یت»)
مرکّب خوشنویسی[ویرایش]
مرکب خوشنویسی از مهمترین ابزارهای یک خوشنویس است، و نوع
سنتی آن برای کار خوشنویسی مناسب است و از انواع مرکبها، جوهرها، و محصولات صنعتی
و نوین نمیشود چندان بهرهای گرفت.
رنگدانه اصلیِ مرکّب خوشنویسی دوده است و مواد دیگری مانند
صمغ عربی، زاج، و مازو نیز برای چسبندگی رنگدانهها و قوام یافتن مرکّب به آن میافزایند.
امروزه در بازار، مرکب به دو صورت مایع و خشک عرضه میشود؛ مرکّب مایع، آماده استفاده
است، اما مرکّب خشک را باید سایید، سپس آن را در آب جوشیده ولرم یا گلاب حل کرد. این
محلول را باید در ظرف سربسته بهنرمی و در مدتزمان طولانی تکان داد. به این عمل «صلایه
دادن» میگویند. صلایه در کیفیت مرکّب و کشش آن بسیار مؤثر است.
در گذشته به مرکب، مِداد یا مَداد نیز گفته میشد، و این نامگذاری
بدانجهت بوده که قلم را مَدَد میدهد و کمک میکند تا بنویسد. همچنین، نام «مرکّب»
بهایندلیل بهکار رفته که از اجزاء مختلفی فراهم آمدهاست. کلمه «مَداد» به رنگهای
دیگر نیز گفته میشود، ولی رنگ سیاه بیشتر بهکار کتابت میآید و به رنگهای دیگر گاهگاه
احتیاج میافتد. رنگ سیاه درجاتی دارد:
۱- سیاه مطلق (پَرکلاغی یا حالک)، ۲- سیاه معمولی (قاتم)،
۳- سیاه مایل به خاکستری (سربی یا دَیجُور)، ۴- سیاه طاوسی (مایل به سبز یا مُدهام).
جهت جلوکیری از فسادِ مرکّب، باید آن را دور از آلودگیها
نگه داشت و در یا سرپوش دوات را در مواردی که با آن کار نمیکنند، بست، و هرازچندگاهی
(حدوداً یک ماه) مرکّبِ داخل دوات را باید عوض کرد. لیقه خوب نیز از خرابی مرکّب میکاهد.
برای رقیق کردن مرکّبِ خوشنویسی آب مقطر یا آب جوشیده سردشده
از آب معمولی بهتر است، و مناسبتر از آن، گلاب یا آب ریحان یا آب مازوست. (مازو برجستگیهای
کرویشکلی است که تحت اثر گَزِش حشره مخصوصی برروی جوانههای درخت بلوط مازو ایجاد
میشود. این برجستگیها حاوی شیره درخت مزبور است که به نام مازو موسوم است. در ترکیب
مازو ۶۰–۷۰٪ تانن وجود دارد،
بهعلاوه، مقدار کمی اسید کالیک و اسید آلاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در
صنعت، از مازو جهت تهیه مرکّب سیاه و رنگ کردن پارچهها و نیز در چرمسازی استفاده
میشود).
امروزه مرکّب خوشنویسی به دو صورتِ جامد و مایع عرضه میشود.
ساختِ مرکّب، روشهای گوناگونی دارد، ولی متداولترین آن، که درمیان خطاطان رایج است،
بدینصورت است که ابتدا مقداری دوده (برای رنگ سیاه، و انواع رنگدانههای گیاهی برای
رنگهای دیگر) را در آب جوشیده سردشده حل میکنند و داخل آن زاج سفید میریزند و سپس
آن را با شعله کم میجوشانند؛ سپس آن را آرامآرام خنک میکنند. این روش، سادهترین
روش ساخت مرکّب است. البته در بعضی مواقع، زعفران، پوست گردو، و برخی مواد دیگر نیز
بهکار میرود.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ لغتنامه دهخدا، واژه
مرکب.
در ویکیانبار
پروندههایی درباره مرکب موجود است.
فضائلی، حبیبالله، تعلیم خط، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
حاجیآقاجانی، هادی، روش تدریس هنر، کتاب درسی اول راهنمایی،
دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسیِ وزارت آموزش و پرورش، تهران، ۱۳۷۳
/////////////
قس حبر در عربی:
الحبر سائل يحتوي على مكونات صبغية وكيماوية وجزيئات متنوعة
يستخدم في الكتابة والطباعة على مسطحات مختلفة من الورق أو غيرها لإظهار نصوص الكتابة
والرسومات الملونة المختلفة والتصاميم. يمكن استخدام الفرشاة أو قلم الحبر أو ريشة
للكتابة أو الرسم باستخدام مختلف الأحبار والوانه. كما الاستخدامات المختلفة لكثافة
الحبر تؤهله لمختلف الاستخدامات ككتابة لوحات الإعلاانات الضخمة والرسم عليها أو طباعتها.
الأحبار مركبات وخلائط كيماوية محتوياتها ليست بسيطة إذ تحتوي
على مختلف أنواع المذيبات والمواد الصبغية والزيوت وجزيئات من مركبات كيماوية تتمازج
وتتحد لتعطي خواص مختلفة من ناحية الكثافة ودفق السائل وتناغم وتضاد الألوان في مختلف
الاستخدامات المطلوبة.
تتكون معظم الأحبار من مادة ملونة وسائل أو عجينة تذوب فيها
هذه المادة الملونة. فتكون لون الحبر. وتصنع المواد الملونة من الأصباغ التي تذوب تمامًا
في العجينة أو من الخضاب الذي يظل عالقا بها ومن بين أكثر أنواع الخضاب استخدامًا في
صناعة الحبر الخضاب الأسود الذي يسمى السناج أو أسود الكربون. ويصنع هذا السناج من
السخام وذلك بحرق النفط أو وقود مشابه له في قدر محدود من الهواء والأصباغ الأُخرى
والخضاب المستخدم بصورة واسعة قي صناعة الحبر يشمل الفتالو سيانين (الأزرق أو الأخضر)،
واللازورد (الأزرق)، وأكسيد الحديد (الأحمر) بالإضافة إلى العجينة التي تذوب فيها المادة
الملونة تساعد في إلصاقها بالورق أو بأي مادة أخرى وتتكون هذه العجينة من مواد صلبة
لا لون لها أو مواد شبه صلبة تسمى الراتينج وهي مادة صمغية لزجة تذوب في سوائل تسمى
المذيبات ومعظم مادة الراتينج المستخدمة في صناعة الأحبار تركيبية مثل ملح راتينج القلفونية
والكحول والنفط والماءو هو من المواد المذيبة المستخدمة على نطاق واسع في صناعة الأحبار.
وتشمل الزيوت التي تُستخدم بوصفها مذيبات الزيوت المعدنية والزيوت النباتية مثل زيت
التانج أو زيت بذر الكتان.
////////////
قس مُرِّکب در آذری:
Mürəkkəb — Yazı alətləri və ştamplar vasitəsi ilə mətn yazmaq və ya təsvir
yaratmaq üçün istifadə edilən xüsusi duru rəng. Tərkibi dəmir, sulfat və az
miqdarda turşu qarışığından ibarət olan açıq mavi və ya qara bir məhlul olan
mürəkkəb, bu halı ilə solğun göründüyündən içinə toz şəklində anil əsaslı boya
qatılır.[1]
/////////////
قس تینتا در باسای اندونزی:
Tinta adalah bahan berwarna yang mengandung pigmen warna yang digunakan untuk mewarnai suatu
permukaan. Tinta bersama pena dan pensil digunakan untuk menulis dan menggambar. Tinta merupakan sebuah media yang sangat kompleks, berisikan pelarut,
pigmen, celupan, resin dan pelumas, sollubilizer(semacam senyawa yang
membentuk ion-ion polimer polar dengan resin tahan air). Selain
itu, ada surfaktanyang merupakan unsur basah yang menurunkan tekanan permukaan dari
sebuah cairan yang memungkinkan penyebaran dengan
mudah, surfaktan juga menurunkan tekanan antar permukaan antara dua cairan). Dalam
tinta juga terdapat materi-materi partikuler, pemijar, dan material-material
lainnya. Komponen-komponen tinta tersebut menjalankan banyak fungsi seperti
unsur pembawa tinta, pewarna, dan bahan-bahan tambahan lainnya yang digunakan
untuk mengatur aliran, ketebalan, dan bentuk tinta ketika kering.
//////////
قس در عبری:
דיו הוא נוזל המכיל מספר פיגמנטים ו/או צבעים אשר מאפשר צביעת משטח כך שניתן יהיה לראות
עליו תמונה או מלל. דיו משמש גם לכתיבה וגם לציור בעזרת עט או מברשת, אך גם ברוב סוגי הדפוס הקיימים.
מקורות מוקדמים של דיו הם:
·
דיו
הודי דיו
שחור שמקורו באסיה. דיו זה היה מיוצר על-יד המצרים והסינים הקדמונים.
דיו מבוסס פיגמנט פחמי בשילוב עם דבקשלאק.
///////////
قس اینکار در کردی:
Înkar, Tînt, Hub(i)r, avnûs, murekkeb (bi latînî: tincta [aqua] = ava rengî) navê herikbara bo nîvîsandinê tê
bikaranîn e.
////////////
قس مُرِّکِب در ترکی استانبولی:
Mürekkep çeşitli renklendirici ya da boyalar
kullanılarak üretilmiş akışkan bir maddedir. Fırça ya
da kalemyardımıyla bir yüzeyi boyamak ya da yazı yazmak için kullanılır. Genellikle demir, sülfat ve az miktarda asitkarışımından oluşan açık mavi veya siyah bir
çözelti olan mürekkep, bu haliyle soluk göründüğünden içine toz halinde anilin esaslı boya katılmaktadır.[1]
Mürekkeplerin ilk
örnekleri günümüzden 4.500 yıl öncesinde Çin'de icat edildiği sanılan siyah renkli yazı
mürekkepleridir. Bu mürekkepler için çeşitli maddeler ile birlikte yakılmasıyla
elde edilirdi. İlk mürekkep fabrikasını 1818 yılında Fransız matbaacısı Pierre
Lorilleux kurdu.[1]
////////////
قس روشنائی در اردو:
روشنائی ایک رنگین مایہ کا نام ہے جس کو قلم میں ڈال کر لکھائی کی جاتی ہے۔ اس کو سیاہی بھی کہا جاتا ہے۔
سیاہی نہ صرف لکھائی بلکہ کسی چیز کو رنگین کرنے کے لئے بھی استعمال ہوتی ہے۔ سب
سے زیادہ سیاہی کالے اور نیلے رنگ کی استعمال ہوتی ہے۔
///////////
Ink is a liquid or paste that contains pigments or dyes and is used to color a surface to produce
an image, text, or design. Ink is used for drawing or writing with a pen, brush, or quill. Thicker inks, in paste form, are used
extensively in letterpress and lithographic printing.
Ink can be a complex
medium, composed of solvents, pigments, dyes, resins, lubricants, solubilizers, surfactants, particulate
matter, fluorescents, and other materials. The components of inks
serve many purposes; the ink's carrier, colorants, and other additives affect
the flow and thickness of the ink and its dry appearance.