۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه (شست و چهارم) 1

کرم دانه
بکسر کاف و سکون را و میم و فتح دال و الف و نون و ها لغت فارسی است بعربی حب الدود نامند
در ماهیت آن
اختلاف است بعضی ثمر مثنان دانسته و بعضی کفته اند حبی است سیاه هر دو طرف آن باریک و بران غشائی سفید رنک
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل ماء اصفر و مخرج دیدان و مسخن قبل و مصفی آن از فضلات و بعضی حب نوعی از مازریون دانسته و اقوال دیکر نیز در ان وارد است و از خوردن آن خارش و ورم عارض کردد علاج آن علاج تربد خورده است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
کرم دانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ تخم نوعی از مازریون است که آن را به فارسی هفت برگ خوانند و موردانه نیز گویند و معرب آن جرم دانق است . (برهان ) (آنندراج ). موردانه . دانه  مورد. (ناظم الاطباء). این کلمه محرف گرم دانه و معرب آن جردمانق یا جرم دانق است درختچه ای است ازتیره  مازریون جزو رده  دولپه ایهای بی گلبرگ که ارتفاعش میان یک تا دو متر است و در اراضی خشک مناطق بحرالرومی بطور خودرو می روید. این درختچه ریشه ای دراز وضخیم و ساقه ای راست و شاخه های بزرگ دارد و بر روی آنها اثر برگهایی که تدریجاً افتاده مشهود است . برگهایش ضخیم و باریک و نوک تیز و کاملاً بی کرک و گلهایش کوچک و معطر و مایل به سفید یا قرمز و مجتمع بصورت خوشه  انتهایی است میوه اش سته و دانه درون آن نسبتاً کروی و دارای مغز سفیدرنگ و روغن دار است . قسمت مورد استفاده  این گیاه پوست ساقه  آن است که بصورت نوارهایی بطول 60 تا 80 سانتی متر در بازرگانی عرضه می شود. سطح خارجی این قطعات برنگ خاکستری قهوه ای با بوی نامطبوع و تهوع آور و تحریک کننده  مخاط با طعم بسیار تند است . پوست این گیاه یک ماده  ملون زردرنگ و یک ماده چرب سبزرنگ و یک رزین به نام مزرئین ۞ دارد. مزرئین تند و سوزاننده و تاول آور و معطس و سبزرنگ است . گونه ای از این درخت در ایران اطراف ارومیه و فارس می روید و بنام خشک معروف است . مثنان . زاز. درخت کرم دانه . مازریونیه . هفت برگ . موردانه . گرم دانه . کردمانه . ازار. (از فرهنگ فارسی معین ).
مثنان . [ م َ ] (اِ) به لغت سریانی درخت کرم دانه را گویند و آن نوعی از مازریون است . (برهان ) (آنندراج ). ماخوذ از سریانی ، قسمی از مازریون . (ناظم الاطباء). مایرهوف گوید نام عربی مزبور را عموماً مَثنان آورده اند، محتملاً این کلمه از سریانی آمده و آن را با «ثیملئیا» ۞ یا «خملئیا» ۞ ی یونانی تطبیق کرده اند. (از حاشیه  برهان چ معین ). نباتی است که کرم دانه ثمر اوست و آن دو قسم است یکی را شاخه ها به قدر دو ذرع و گلش سفید و مابین گل ثمرش می روید شبیه به تخم مورد و مایل به استداره و بعد از رسیدن سرخ می شود و پوست او صلب و سیاه و مغز او سفید و جرم دانق و ... نیز نامند.و قسم دیگر او در مصر کثیرالوجود است منبتش کنار آبها و ریگزارها و نباتش به قدر دو شبر و چتری و برگش مانند برگ ابهل و در پهلوی هم و گلش زرد و باریک و تخمش مایل به سفیدی و بقدر تخم انجره است . (از تحفه  حکیم مومن ). قسمی از دافنه ۞ و آن درختی است که نام آن در کتب آمده است . لیکن گااوبا می گوید آن را در ایران ندیده است . گرم دانه . ثومالاآ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کرم دانه شود. || سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند. (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
دانه پرستو (نام علمی: Thymelaea) نام یک سرده از تیره مازریونیان است.

منابع[ویرایش]
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Thymelaea». در دانشنامه ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۶.
/////////
قس مثنان در عربی:

المثنان[1] [بحاجة لمصدر] (الاسم العلمي:Thymelaea) هو جنس من النباتات يتبع الفصيلة المثنانية من رتبة الخبازيات[2] .
أنظر أيضاً[عدل]
قائمة أنواع المثنان
مراجع[عدل]
^ دليل الحياة البرية في تونس النباتات البرية تاريخ الولوج 14 شباط 2014
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List جنس المثنان تاريخ الولوج 16 شباط 2014
/////////////
Thymelaea
From Wikipedia, the free encyclopedia
Thymelaea
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Thymelaea
Mill.
Thymelaea is a genus of about 30 species of evergreen shrubs and herbs in the flowering plant family Thymelaeaceae, native to the Canary Islands, the Mediterranean region, north to central Europe, and east to central Asia.
Species
·         Thymelaea antiatlantica
·         Thymelaea aucheri
·         Thymelaea broteriana
·         Thymelaea calycina
·         Thymelaea cilicica
·         Thymelaea coridifolia
·         Thymelaea dioica
·         Thymelaea granatensis
·         Thymelaea gussonei
·         Thymelaea hirsuta
·         Thymelaea lanuginosa
·         Thymelaea lythroides
·         Thymelaea mesopotamica
·         Thymelaea microphylla
·         Thymelaea myrtifolia
·         Thymelaea nitida
·         Thymelaea passerina (spurge flax)
·         Thymelaea procumbens
·         Thymelaea pubescens
·         Thymelaea putorioides
·         Thymelaea ruizii
·         Thymelaea salsa
·         Thymelaea sanamunda
·         Thymelaea sempervirens
·         Thymelaea subrepens
·         Thymelaea tartonraira
·         Thymelaea tinctoria
·         Thymelaea virgata
·         Thymelaea virescens
·         Thymelaea villosa
References[edit]
·         Flora Europaea: Thymelaea
·         Flora of Pakistan: Thymelaea
This Malvales-related article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Thymelaeaceae
·         Malvales genera
·         Malvales stubs
&&&&&&&
کرنب
بضم کاف و را و ضم نون و با و فتح اول و دوم و سکون سوم نیز آمده معرب از کرم فارسی است و نیز بفارسی کلم و باصفهانی قمریت و بیونانی قونبا و قرنبو و بسریانی کرانبی و کرنبا و برومی اعاریسا و بعربی بقله الانصار نامند
ماهیت آن
نباتی است و انواع می باشد از بستانی و بری و بحری و بستانی را اقسام بسیار است و قنبیط قسمی از بستانی است و در حرف القاف مع النون ذکر یافت و قسمی معروف از بستانی آن را بیخ شبیه بچغندر و پوست آن خشن و سبز رنک و برک آن عریض و سطبرتر از برک چغندر و رنک آن سبز اغبر و تخم آن ریزه مدور سرخ تیره و این را بیونانی قرنبا انمارس نامند و از اقسام کرنب نبطی است و نیز قسمی دیکر را بیخ شبیه بشلغم و اندک مفرطج در طول و رنک آن سفید و پوست آن چندان خشونت ندارد و جرم مغز آن نازک و بیریشه و برک آن شبیه ببرک قسم اول و از ان کوچکتر و نیز قسمی دیکر می باشد که از بیخ آن ساقی می روید و قدری از زمین بلند شده بر ان کرهی شبیه بشلغم سبز کمرنک منعقد می کردد و بر بالای آن نیز ساق تا بدو شبر بلند می باشد و در انتهای ساق آن برکها فی الجمله شبیه بصنف دوم و ماکول و مستعمل کره آنست نه بیخ آنکه در زمین است و نیز قسمی دیکر می باشد که از بیخ آن برکها می روید فی الجمله شبیه ببرک قسم اول و برکهای بیرونی آن از ان بزرکتر و اندرونی کوچکتر و در وسط آن از بیخ آن ساقهای کوتاه نازک بقدر دو سه انکشت روئیده و بر سر آنها قبهای سفید و همه بهم پیوسته و در بین هریک قبه برکی باریک کوچک و عدد تبها ده تا پانزده و این را کل کلم نامند و مستعمل و ماکول شاخها و قبۀ نازک آنست نه بیخ آن و این از همه انواع نازکتر و لطیفتر می باشد و بالجمله اصناف آن از شامی و همدانی و موصلی و اندلسی و غیرها مختلف می باشند در شکل و از مطلق آن مراد بستانی است و بهترین اقسام آن نازک بیریشۀ تازۀ آنست
طبیعت اقسام بستانی ان
مرکب القوی و در اول کرم و در دوم خشک و بیخ آن ارطب از برک آن و بری آن کرم تر و خشک تر از بستانی
افعال و خواص آن
منضج و ملین و مجفف خصوصا چون طبخ دهند و آب اول آن را بریزند و غذائیت آن اندک و از عدس ارطب و چون با کوشت فربه و مرغ جوان طبخ دهند جید الغذا می کردد اعضاء الراس آشامیدن طبیخ آن و تخم آن مانع صعود ابخره بدماغ و مسکن صداع و رافع ظلمت بصر و مستی و مهرا پختن آن قابض و رافع خمار و ارتعاش و منوم و مقوی ضعف بصر و سعوط عصارۀ آن منقی دماغ و منوم و مجفف لسان اعضاء الصدر آشامیدن طبیخ آن و خوردن مهرا پختۀ آن رافع سرفۀ مزمن و ورم حجاب و احشا و آشامیدن هر روز یک اوقیه آن صاف کنندۀ آواز و رافع کرفتکی آن و وجع طحال و بدستور چون مضغ نمایند و آب آن را بمکند جهت صوت منقطع نافع و غرغره بعصارۀ آن و یا طبیخ آن با روغن کنجد رافع خناق اعضاء الغذاء و النفض بطئ الهضم نفاخ خصوصا آنچه در تابستان روئیده باشد و مملح آن با آب و نمک ردی تر و خوردن برک تازۀ آن با سرکه رافع ورم طحال و آشامیدن آب مطبوخ آن مدر بول و حیض و آشامیدن تخم آن محرک باه و با ترمس قاتل دیدان و حمول تخم آن بعد از جماع مفسد منی و آشامیدن خاکستر بیخ آن مفتت حصاه و آشامیدن عصارۀ آن با ایرسا و نطرون مسهل بطن و حمول کل آن مدر حیض و قاتل جنین خصوص با آرد شیلم السموم آشامیدن عصارۀ آن با شراب جهت لسع افعی و سک دیوانه کزیده و تخم کرنب مصری از جملۀ اجزای تریاقات است الاورام و البثور و القروح و الجروح ضماد همه انواع ثلثۀ آن منضج صلابات و برک کرنب بری یا بستانی بسیار نرم کوفته بتنهائی و یا با آرد جو محلل اورام حاره باردۀ بلغمیه و حمره و شری و سرطان و با نمک جهت نار فارسی و با زاج و سرکه جهت برص و جرب و با سفیدۀ تخم مرغ جهت سوختکی آتش و جرب متقرح و با سرکه و حلبه جهت زخمهای عمیق و منع انتشار آنها و سوختۀ آن بغایت مجفف و رافع سعفه و مانع روئیدن موی و با پیه خوک و امثال آن جهت خنازیر و جراحات صلبه و دبیلات و با سفیدۀ تخم مرغ جهت سوختکی آتش آلات المفاصل ضماد برک آن جهت رعشه و با آرد حلبه و سرکه جهت اوجاع مفاصل و نقرس و نطول طبیخ آن جهت اوجاع مفاصل و تخم آن در دوم کرم و خشک و مبهی و کشندۀ کرم معده و طلای آن رافع کلف و نمش مقدار شربت آن دو مثقال المضار مبخر و مولد سودا و ردی الغذاء و اکثار آن باعث دیدن خوابهای ردی و کلم بری در شکل شبیه به بستانی و سفیدتر از ان و برک آن از ان کوچکتر و با زغب و تلخ و دوائیت بران غالب تر از غذائیت و بعد طبخ با آب انار تلخی آن زائل می کردد و تخم آن شبیه بفلفل سفید
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
بسیار جالی و محلل و ملین طبیعت و مسهل خصوصا که با کوشت فربه طبخ یافته باشد طبخ خفیفی و چون دو مرتبه و یا زیاده طبخ یافته باشد می باشد مسکن بطن و آشامیدن بیخ و تخم آن بقدر دو درهم رافع سم افعی و تخم آن بغایت محرک باه و کلم بحری برک آن دراز و بیخ آن سرخ شبیه ببرک زراوند و با اندک یتوعیت و لبن مانند برک لبلاب و طعم آن شور و با تلخی و خوردن این جائز نیست و در ضمادات محلله مستعمل و دو مثقال از تخم آن در کشتن حب القرع بسیار مؤثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
کرنب . [ ک َ رَمْب ْ ] (اِ) صورتی دیگر از کلمه  کلم است . کلم است که در طعام کنند و آن را کرنبا و کرم نیز گفته اند. (آنندراج ). کلم . (ناظم الاطباء). کلم را گویند و آن را در ماست پرورده کنند و خورند و در آشها نیز داخل سازند و بهترین آن کلم رومی است . (برهان ). گیاهی است از تیره  صلیبیان که انواع متعدد دارد (حدود 20 گونه ازآن وجود دارد). اقسام مختلف این گیاه را به مناسبت استفاده غذائی کشت میکنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کلم شود. به فارسی کلم و به اصفهانی قمریت نامند. بستانی و بری و بحری می باشد و قنبیط قسمی از بستانی است و قسم معروف او را بیخش مانند چغندر و سبز و برگش ستبر و اصناف او شامی و همدانی و موصلی اندلسی ومختلف الاشکال می باشد. و کلم بری در شکل شبیه بستانی و سفیدتر از آن و بازغب و تلخ و تخمش شبیه به فلفل سفید است . و کلم بحری را برگ دراز و سرخ و شبیه برگ زراوند مدحرج است و طعمش شور و باتلخی و خوردن آن جایز نیست . (تحفه ). به پارسی کرم گویند و به شیرازی کلم خوانند و آن بستانی بود و رومی بود و آن را قنبیط خوانند و بحری بود و بری و کرنب الماء. نیکوترین آن کرنب نبطی بود و خوزی و نبطی مشهور است و کرنب بری تلخ بود و بیشتر در ساحل دریا روید و ثمر وی بمقدار فلفلی سفید بود و کرنب بحری بیشتر در خارج بدن مستعمل کنند. (یادداشت مولف ). او را به رومی کرسنین اغرسوذ وطوس گویند و آن نوعی است از انواع تره ها و به لغت سریانی کرنبا و به پارسی کرنب گویند انواع آن مختلف است بحری و دشتی و بستانی بود. اطیوش گوید: کرنب را قنبیط گویند و صاحب المشاهیر گوید: قنبیط را عرب ضبح گوید. (از ترجمه  صیدنه ). || یکی از اقسام کلم که آن را کلم پیچ گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کرنب بحری ؛ نوعی از کرنب که مشهور است و برگی دراز و سرخ دارد. (از ترجمه صیدنه ). رجوع به کرنب شود.
- کرنب بروکسل ؛ گونه ای کلم که آن را کلم بروکسل نیز نامند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کرنب بری ؛ نوعی از کرنب ، شبیه بستانی و سفیدتر از آن . رجوع به کرنب شود.
- کرنب بستانی ؛ نوعی از کرنب . رجوع به کرنب شود.
- کرنب خوزی ؛نوعی از کرنب است . رجوع به کرنب شود.
- کرنب نبطی ؛ کرنب بستانی است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنب شود.
//////////////
کلم

اشاره

در کتب طب سنتی و به عربی «کرنب»، «قنّبیط»، بقلة الانصار نامبرده می‌شود. به فرانسوی‌Chou و به انگلیسی‌Cabbage گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Cruciferae نام علمی آن‌Brassica oleracea (L .) DC . می‌باشد.
دارای واریته‌های متنوعی است که کاشته می‌شود از آن جمله کلم‌برگ(Chou vert) ، کلم بروکسل(Chou de Bruxelle) ، گل‌کلم(Chou fleur) ، کلم‌پیچ(Chou rouge) ، کلم‌قمری(Chou rave) و کلم شلغمی(Chou -navet) معروف‌ترین آنها می‌باشند.

مشخصات

کلم گیاهی است یکساله و دوساله. برگهای آن پهن ناصاف موج‌دار سبز و سفید.
برخی واریته‌های آن ساقه‌دار ولی تعدادی بدون ساقه و پربرگ می‌باشد. میوه آن به صورت‌Silique یا خورجین، دراز باریک از دو سر نوک‌تیز که دانه‌های آن در آن قرار گرفته است.
انواع وحشی کلم، کلم دریایی است که اغلب در سواحل دریاها در مناطق مختلفه اروپا می‌روید، در ایران نیز به‌طور وحشی در مناطق مرکزی ایران دیده می‌شود. ولی معمولا واریته‌های تغییر شکل یافته آن به‌طور پرورشی در تمام مناطق ایران کاشته می‌شود. تکثیر آن از طریق کاشت بذر آن صورت می‌گیرد. کلم وحشی دریایی را به
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 219
فرانسوی‌Chou marin وCrambe وCrambe و به انگلیسی‌Crambe وSea Kale وSea cole گویند و بنام علمی‌Crambe maritima معروف است. این گیاه چندساله و گاهی یکساله و از خانواده کلم است. دارای ریشه‌ای قوی و ضخیم که از آن چند برگ پهن و ضخیم و دراز بزرگ سبز کمرنگ که انتهای آنها چین خورده است خارج می‌شود. برگهای نازک آن را شبیه کنگر یا مارچوبه خام و یا پخته تهیه و با سوس مناسبی مصرف می‌کنند مزه آن شبیه گل‌کلم و کمی شبیه مغز گردو می‌باشد. برای کلم‌های زودرس که بخواهند قبل از هوای گرم تابستان برسد بذر آن را از بذرهای زودرس انتخاب می‌کنند و در اواخر اسفند در گلخانه می‌کارند و اگر گلخانه در دسترس نباشد در خزانه کوچکی در پناه آفتاب می‌کارند. نهالهای جوان کلم را پس از چند هفته می‌توان به مزرعه در هوای آزاد منتقل نمود و در مزرعه به فواصل 60- 40 سانتی‌متر کاشت.
برای کلم‌های زمستانه بذر آن را در اواخر شهریور و اوایل مهرماه در مزرعه می‌کارند.

ترکیبات شیمیایی

از نظر ترکیبات شیمیایی کلم دارای مواد معدنی و ویتامینهای زیاد است. برگهای خام آن در هریک صد گرم دارای 233 میلی‌گرم پتاسیم، 130 واحد بین المللی ویتامین‌A و 47 میلی‌گرم ویتامین‌C می‌باشد و در هریک صد گرم برگهای پخته آن با آب کم، 160- 150 میلی‌گرم پتاسیم، 120 واحد بین المللی ویتامین‌A و 23 میلی‌گرم ویتامین‌C است.
از کلم وحشی ماده آسکوربیژن 307] جدا شده است که منبع ویتامین‌C آن است و به علاوه در کلم چند گلوکوزید و ماده‌ای به نام مایروزین 308] موجود است. از هیدرولیز گلوکوزیدها گلوکوز و اسانس گوگرددار تولید می‌شود و همین ماده است که پس از پختن کلم اغلب بوی ناپسند گوگردی از آن بلند می‌کند. مایروزین یک دیاستاز مخصوص است که در دانه خردل است و تندی دانه خردل مربوط به آن است.
در هریک صد گرم کلم نوع بروکولی خام مواد زیر وجود دارد:
آب 89 گرم، پروتئین 6/ 3 گرم، چربی 3/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 4/ 4 گرم، کلسیم 103 میلی‌گرم، فسفر 78 میلی‌گرم، آهن 1/ 1 میلی‌گرم، سدیم 15 میلی‌گرم، پتاسیم 382 میلی‌گرم، ویتامین‌A 2500 واحد بین المللی، تیامین 1/ 0 میلی‌گرم،
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 220
رایبوفلاوین 23/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 9/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 113 میلی‌گرم.
در هریک صد گرم کلم نوع بروکولی پخته مواد زیر وجود دارد:
آب 91 گرم، پروتئین 1/ 3 گرم، چربی 3/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 3 گرم، کلسیم 88 میلی‌گرم، فسفر 62 میلی‌گرم، آهن 8/ 0 میلی‌گرم، سدیم 10 میلی‌گرم، پتاسیم 267 میلی‌گرم، ویتامین‌A 2500 واحد بین المللی، تیامین 09/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 20/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 8/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 90 میلی‌گرم.
در هریک صد گرم کلم از نوع کلم بروکسل خام مواد زیر وجود دارد:
آب 85 گرم، پروتئین 9/ 4 گرم، چربی 4/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 7/ 6 گرم، کلسیم 36 میلی‌گرم، فسفر 80 میلی‌گرم، آهن 50/ 1 میلی‌گرم، سدیم 14 میلی‌گرم، پتاسیم 390 میلی‌گرم، ویتامین‌A 550 واحد بین المللی، تیامین 1/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 16/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 9/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 102 میلی‌گرم.
در هریک صد گرم کلم از نوع کلم بروکسل پخته مواد زیر وجود دارد:
آب 88 گرم، پروتئین 2/ 4 گرم، چربی 4/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 8/ 4 گرم، کلسیم 32 میلی‌گرم، فسفر 72 میلی‌گرم، آهن 1/ 1 میلی‌گرم، سدیم 10 میلی‌گرم، پتاسیم 273 میلی‌گرم، ویتامین‌A 520 واحد بین المللی، تیامین 08/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 14/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 8/ 0 میلی‌گرم، و ویتامین‌C 87 میلی‌گرم.
در هریک صد گرم گل‌کلم خام مواد زیر موجود است:
آب 91 گرم، پروتئین 7/ 2 گرم، مواد چرب 2/ 0 گرم، هیدراتهای کربن (نشاسته و قند) 4 گرم، کلسیم 25 میلی‌گرم، فسفر 56 میلی‌گرم، آهن 1/ 1 میلی‌گرم، سدیم 13 میلی‌گرم، پتاسیم 295 میلی‌گرم، ویتامین‌A 60 واحد بین المللی، تیامین 11/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 10/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 7/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 78 میلی‌گرم.
در هریک صد گرم گل کلم پخته با آب کم مواد زیر موجود است:
آب 92 میلی‌گرم، پروتئین 4/ 2 گرم، مواد چرب 2/ 0 گرم، هیدراتهای کربن (نشاسته و قند) 3 گرم، کلسیم 21 میلی‌گرم، فسفر 42 میلی‌گرم، آهن 7/ 0 میلی‌گرم، سدیم 9 میلی‌گرم، پتاسیم 206 میلی‌گرم، ویتامین‌A 60 واحد بین المللی، تیامین 09/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 08/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 6/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 55 میلی‌گرم.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 221

خواص- کاربرد

از نظر خواص در کتب و مدارک منتشره در طب سنتی علمی هند آمده است که کلم برگهایش کمی تلخ مقوی معده و مقوی قلب است و ضماد آن برای روماتیسم و نقرس مفید است. تخم آن را مدر و ملین و مقوی معده و ضد کرم می‌دانند و از آن به عنوان داروی ضد کمی ویتامین‌C استفاده می‌شود.
حکمای طب سنتی کرنب یا کلم را از نظر طبیعت گرم و خشک می‌دانند و انواع پرورشی آن را مرکب القوی و معتقدند که ریشه آن مرطوبتر از برگ آن است و نوع وحشی آن گرمتر و خشک‌تر از نوع پرورشی آن می‌باشد. در مورد خواص آن معتقدند که اعتدال‌دهنده و ملین است و اگر آن را بپزند و آب اول را بریزند بیشتر ملین است.
از نظر مواد مغذی ضعیف است. خوردن دم‌کرده برگ و تخم آن مسکن سردرد است و برای افزایش دید چشم مفید می‌باشد. پخته آن قابض است و ارتعاش را از بین می‌برد و خواب‌آور و مقوی چشم و بینایی می‌باشد. ریختن چند قطره از عصاره آن در بینی برای پاک کردن و باز کردن دماغ خوب است و خواب‌آور می‌باشد. خوردن پخته برگ آن و آب دم‌کرده آن برای رفع سرفه مزمن و برونشیت حاد نافع است و پخته برگ آن و آب دم‌کرده آن برای رفع سرفه مزمن و برونشیت حاد نافع است و اگر تا چند روز هر روز در حدود 30 گرم از دم‌کرده آن خورده شود برای صاف کردن آواز و رفع گرفتگی صدا و درد طحال مفید است. غرغره دم‌کرده آن یا عصاره آن یا پخته آن با روغن کنجد برای دیفتری مفید است.
کلم پخته نفاخ و بطئی الهضم است. خوردن برگ تازه آن با سرکه برای ورم طحال مفید است. خوردن آب دم‌کرده آن مدر است و ترشح ادرار و حیض را زیاد می‌کند.
خوردن تخم آن محرک نیروی جنسی است و اگر با ترمس خورده شود کرم روده را می‌کشد. خوردن خاکستر ریشه آن سنگ مثانه و کلیه را خرد می‌کند و خوردن عصاره آن با ایرسا و نطرون مسهل می‌باشد و اگر با خاکستر ریشه آن و آرد شیلم شیاف کنند قاعده‌آور است و جنین را می‌کشد و سقط می‌کند. در مصر تخم کرنب از اجزای اصلی تریاقهای ضد سم می‌باشد. ضماد برگ کلم وحشی یا اهلی که نرم کوبیده شده و با آرد جو ضماد تهیه شود برای تحلیل ورمهای گرم و سرد و بلغمی و برای سرخک و مخملک و سرطان و با سرکه برای لکه‌های پوست و جرب و با سفیده تخم‌مرغ برای سوختگی آتش و جرب مجروح و متقرح و با سرکه و شنبلیله برای زخمهای عمیق و جلوگیری از توسعه آنها مفید است. ضماد برگ آن برای رعشه نافع است و اگر با آرد شنبلیله و سرکه درست شود برای دردهای مفاصل و نقرس و ریختن دم‌کرده آن روی عضو برای دردهای مفاصل نافع است. در فرانسه معمول است
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 222
انواعی از کلم
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 223
برگهای کلم را خرد کرده و شیره آن را می‌گیرند و با هم وزن آن عسل مخلوط کرده روزانه 4- 3 قاشق سوپ‌خوری می‌خورند، برای نرم کردن سینه و آرام کردن سرفه نافع است. تخم کلم گرم و خشک است و نیروی جنسی را افزایش می‌دهد و کرم معده را می‌کشد. مقدار خوراک تخم کلم تا 10 گرم است.
کلم وحشی یا کلم بری گرمتر و خشک‌تر از کلم پرورشی است و از نظر طبی بیشتر مورد توجه است تا از نظر غذایی، برگ آن کوچکتر و تلخ و پوشیده از کرک و اگر با آب انار پخته شود تلخی آن از بین می‌رود. تخم آن شبیه تخم فلفل سفید و از نظر خواص ملین و مسهل است. خوردن 8 گرم از ریشه و تخم آن ضد سم افعی قوی می‌باشد و تخم آن بسیار محرک نیروی جنسی است...
معارف گیاهی دکتر حیسن میرحیدر
///////////
کلم‌برگ ((نام علمی: Brassica oleracea var. sabellica))[۱] نام یک جوره از گونه کلم است. کلم‌برگ نوعی سبزیِ برگی است و سرشار از ویتامین آ می‌باشد. کلم‌برگ با کلم‌پیچ فرق دارد چون برگ‌های آن پراکنده‌اند و کله تشکیل نمی‌دهند.[۱]

کلم‌برگ در یک واحد ۱۰۰ گرمی دارای ۴۹ کالری انرژی بوده و یک منبع غنی از ویتامینهای آ، ث، کا، ب۶، فولات و منگنز (جدول زیر را ببینید) محسوب می‌شود. کلم‌برگ همچنین منبع خوبی از تیامین، ریبوفلاوین، اسید پانتوتنیک، ویتامین ای و مواد معدنی در رژیم غذایی، از جمله آهن، کلسیم، پتاسیم و فسفر است.

در ترکیه، به ویژه در منطقه شرق دریای سیاه، سوپ کلم (karalahana çorbası)، کلم‌برگ سارما (Sarma) کلم‌برگ kavurma (در روغن سرخ کرده) و کلم‌برگ turşu غذاهای بسیار رایج و محبوبی به شمار می‌روند. در جنوب ایالات متحده نیز کلم‌برگ اغلب به شیوه ملایمی پخته شده، به تنهایی یا مخلوط با سبزیجات دیگر مانند کلم، شلغم و خردل در غذا و سالاد استفاده می‌شود. ورق‌های کلم طعم دار شده به عنوان یک جایگزین برای چیپس سیب زمینی نیز تولید شده است.

جستارهای وابسته[ویرایش]
کلم بروکلی
گل کلم
کلم بروکسل
////////////
قس ملفوف و کرنب در عربی:
الملفوف ويسمى أيضًا الكرنب هو أحد الخضراوات الورقية التي تنمو في المغرب العربي، ونصف آسيا الجنوبي، وجنوب أوروبا وهو من الفصيلة الصليبية. اسمه العلمي (باللاتينية: Brassica oleracea var. capitata).
محتويات  [أظهر]
المناخ[عدل]
الملفوف من المحاصيل الشتوية وينمو في الجو البارد الرطب، وانسب درجة حرارة لإنبات البذور 29 م ولكن المجال الملائم للإنبات يتراوح من 7-35 م ويمكن للبذور أن في تنبت على درجة حرارة أقل من ذلك حتى (4 م) ولكن الإنبات يكون بطيئًا. يمكن لشتلات الملفوف المؤقلمة جيدًا أن تتحمل درجة حرارة من(-6 إلى-8 م) لمدة قصيرة.ويلزم لنمو نباتات الملفوف درجات حرارة معتدلة نسبيا, تميل إلى الدفء في المراحل الأولى من النمو الخضري 24-26 م)ودرجات حرارة حرارة معتدلة تميل إلى البرودة (15-20 م) في النصف الثاني من حياة النبات وهي مرحلة تكوين الرؤوس. ويؤدي ارتفاع درجة الحرارة إلى تكوين رؤوس صغيرة الحجم، وغير مندمجة. وإذا تعرضت النباتات بعد تخطيها مرحلة الحداثة (تكون في مرحلة الورقة الحقيقية السابعة أو الثامنة وتكون عادة بعمر 5-6 أسابيع من زراعة البذور) إلى درجة حرارة منخفضة (أقل من 10 م) ولمدة 5-6 أسابيع، تتجه للإزهار المبكر. وتستعمل هذه الظاهرة في حالة الرغبة في الحصول على البذور بدلاً من الرؤوس.
////////////
قس بستان کِلِمی در آذری:
Bostan kələmi (lat. Brassica oleracea — kələm cinsinə aid bitki növü.[1][2]
/////////
قس کوبیس در باسای اندونزی:
Kubiskolkobis, atau kobis bulat (terdiri dari beberapa kelompok kultivar dari Brassica oleracea) adalah tanaman dua tahunan hijau atau ungu berdaun, ditanam sebagai tanaman tahunan sayuran untuk kepala padat berdaunnya. Erat kaitannya dengan tanaman cole lainnya, seperti brokolikembang kol, dan kubis brussel, itu diturunkan dari B. oleracea var. oleracea, kubis lapangan liar. Kepala kubis umumnya berkisar 05 to 4 kilogram (10 to 9 lb), dan dapat berwarna hijau, ungu dan putih. Kubis hijau berkepala keras berdaun halus adalah yang paling umum, dengan kubis merah berdaun halus dan kubis savoy berdaun crinkle dari kedua warna terlihat lebih jarang. Kubis adalah sayuran yang berlapis-lapis. Dalam kondisi hari diterangi matahari panjang seperti yang ditemukan di garis lintang utara di musim panas, kubis dapat tumbuh jauh lebih besar. Beberapa rekor dibahas pada akhir bagian sejarah.
/////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس کول در باسای جاوی:
Kul uga diarani kubiskobiskobis bunder. Kul nduwèni jeneng latin Brassica oleracea L.[1]Tanduran iki kalebu kalompok Capitata.[1] Kul dimanfaatké godhongé kanggo sayuran. Godhong kul kasusun urut mbentuk bunderan utawa bunderan kan trepes.[1] Bunderan iki diarani krop, kop utawa kepala déné capitata tegesé berkepala.[1] Kul asalé saka Éropah Selatan lan Éropah Barat.[1] Kol dianggep asil saka pemuliaan kubis liar B. oleracea var. sylvestris.[1]
Jeneng kubis dijupuk saka basa Perancischou cabus kang tegese kubis kepala.[1] Kol dikenalké wong Éropah kang manggon ing Hindia-Walanda. Jeneng kul dijupuk saka basa Walanda kool.[1]
///////////
قس کِلِم،  کِلِمی و کِلِرم در کردی:
Kelemkelemî an jî kelerm (Brassica oleracea var. capitata f. alba) pincareke belgîn e, girover dibe û jê re "serî" yanî seriyek kelem tê gotin. Belgên wê li hev dilefin û weke topê girover dibin, rengê belgan sipî ye, hinek texlît rengzer in, tê de demareke qalind û pehn heye.
//////////
قس بند گوبی سیال تے بسنت دی سبزیاے۔ در پنجابی
///////////
قس کم در پشتو:
د كرم كرنه له ډېرو لرغونو زمانو نه راهيسې انسانانو دود كړې ده او يو له ډېرو لرغونو دود شويو سابو نه گڼل كيږي. نن ورځ د نړۍ داسې سيمه نشته چې هلته دې كرم ونه كرل شي. كرم زښت ډېر ډولونه لري ، چې د نورو ټولو سابو نه يې ډولونه زيات دى. د نړۍ په بېلابېلو سيمو كې د اوبهوا له توپير سره سم د هغوى بېلابېل ډولونه كرل كيږي. په ۱۹۸۹ زكال كې د كرم د ټولو ډولونو د حاصلاتو اندازه ، پرته له گلپي نه ، ۳۶ ميلونو ټنو ته رسېدلې وه.
//////////
قس کَرَم در تاجیکی:
Карам ё Калам ҷинси растаниҳои як-ду ё бисёрсола аз чилликгулхо. Намуди карам пояи рост ё каме хамидаи сершохча, барги навбати ё дар бехи поя нумукунанда, гултудаи хушнамо, гули одатан зардмеваи гилофаки, тухми мудаввари қаҳварангсиёҳтоб ё зард доранд. Зиёда аз 100 намуди карам маълум аст.
/////////////
قس لاهانا، کلم در ترکی استانبولی:
Lahana (Brassica oleracea), ya da kelem[1]turpgiller (Brassicaceae) familyasından geniş ve kalınca kat kat yaprakları olan, güz ve kış sebzesi olarak yetiştirilen ve birçok türü olan bitki.
//////////
قس بندگوب هی در اردو:
بند گوبھی ایک سبزی ہے جو Brassica Oleracea خاندان سے تعلق رکھتی ہے۔ اسے عموماً سلاد میں استعمال کیا جاتا ہے۔ اس کی بہت سی اقسام ہیں۔ جن کا رنگ ہلکا سبز سے لے کر گہرا سبز ہوتا ہے۔ یہ اصل میں پتے ہوتے ہیں۔ اسے گھریلو باغیچوں میں آسانی سے اگایا جا سکتا ہے۔
/////////////
Cabbage
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the vegetable. For other uses, see Cabbage (disambiguation).
Cabbage
A white cabbage, whole and in longitudinal section
Capitata Group
Origin
Europe, prior to 1000 BC
Cultivar group members
·         White cabbage
·         Red cabbage
·         Savoy cabbage
Cabbage or headed cabbage (comprising several cultivars of Brassica oleracea) is a leafy green or purple biennial plant, grown as an annual vegetable crop for its dense-leaved heads. It is descended from the wild cabbage, B. oleracea var. oleracea, and is closely related to broccoliand cauliflower (var. botrytis), Brussels sprouts (var. gemmifera) and savoy cabbage (var. sabauda) which are sometimes called cole crops. Cabbage heads generally range from 0.5 to 4 kilograms (1 to 9 lb), and can be green, purple and white. Smooth-leafed firm-headed green cabbages are the most common, with smooth-leafed red and crinkle-leafed savoy cabbages of both colors seen more rarely. It is a multi-layered vegetable. Under conditions of long sunlit days such as are found at high northern latitudes in summer, cabbages can grow much larger. Some records are discussed at the end of the history section.
Cabbage was most likely domesticated somewhere in Europe before 1000 BC, although savoys were not developed until the 16th century. By the Middle Ages, cabbage had become a prominent part of European cuisine. Cabbage heads are generally picked during the first year of the plant's life cycle, but plants intended for seed are allowed to grow a second year, and must be kept separated from other cole crops to prevent cross-pollination. Cabbage is prone to several nutrient deficiencies, as well as to multiple pests, and bacterial and fungal diseases.
The Food and Agriculture Organization of the United Nations reported that world production of cabbage and other brassicas for 2014 was 71.8 million metric tonnes, with China accounting for 47% of the world total.
Cabbages are prepared in many different ways for eating. They can be pickled, fermented for dishes such as sauerkrautsteamedstewedsautéedbraised, or eaten raw. Cabbage is a good source of vitamin Kvitamin C and dietary fiber. Contaminated cabbage has been linked to cases of food-borne illness in humans.
&&&&&&&
کرونده
بفتح کاف و را و خفای واو و نون و فتح نون و دال و ها لغت هند است و بجای ها الف نیز می نویسند
ماهیت آن
ثمر هندی است درخت آن فی الجمله شبیه بدرخت لیمو و خاردار و برک آن بعضی بزرک اندک پهن طولانی و بعضی کوچکتر و طول آن اندک کمتر و املس غیر مشرف و بیزغب و خارهای آن بر کرههای شاخهای آن و سر اکثر آنها دو شعبه و کل آن سرخرنک مائل بسفیدی و ریزه و با عفوصت و ثمر آن شبیه به نیشوق و کوچک بقدر عناب کوچکی مدور اندک طولانی و با یتوعیت و دو نوع می باشد سفید و سبز و سفید آن لطیفتر و در خامی و کوچکی سبز و ترش با عفوصت بسیار و هرچند رو ببزرکی می آورد عفوصت آن کمتر و ترشی آن زیاده قریب بنصف آن سرخ می کردد و رسیدۀ آن بنفش و چاشنی دار و تخم آن دو عدد و یا سه عدد و اندک پهن و سفید و نرم که خائیده می کردد و خام آن را مقشر نموده و تخم برآورده در قلایا و غیره داخل می نمایند و اکر چاشنی دار خواهند قدری شیرینی داخل می نمایند و مخلل و مربا و شربت از ان می سازند و پختۀ آن را این قسم می خورند و یا شربت می سازند و نوع سبز آن در خامی سبز و نیم رس آن سبز و سرخ تیره و پختۀ آن سیاه و در باقی امور شبیه بقسم سفید و ظاهرا نوعی از زقال باشد که قرانیا نامند و در ملک هند و بنکاله بدین هیأت می شده باشد
طبیعت آن
سرد و تر و با قوت قابضه و بعضی کرم دانسته اند
افعال و خواص آن
خام آن مولد بلغم و ثقیل و نفاخ و حابس بطن و پختۀ آن مسکن صفرا و تشنکی و مشهی طعام و حابس اسهال و نقوع خشک آن نیز جهت امراض مذکوره نافع
|| زقال
بضم زای و فتح قاف و الف و لام اسم فارسی قرانیا است بنون قبل از یاء مثناه تحتانیه
ماهیت آن
دیسقوریدوس کفته ثمر درختی است عظیم بقدر زیتونی و طولانی و در خامی سبز و بعد رسیدن یاقوتی رنک و بعد از خشکی سیاه می کردد و طعم آن ترش با اندک عفوصت و قبضی و آن را مانند زیتون مملح نیز می نمایند و در ملک هند و بنکاله ثمری فی الجمله شبیه بدین بهم می رسد و آن را جامون* نامند و در حرف الجیم ذکر یافت و کفته اند آن را کرونده نامند و در حرف الکاف ان شاء اللّه تعالی خواهد آمد
طبیعت آن
سرد مائل باعتدال و خشک و با قوت قابضه
افعال و خواص آن
جهت اسهال و قرحۀ امعا و تقویت آن و تسکین عطش و التهاب معده و کبد و غلیان خون و صفرا و منع صعود ابخره بدماغ نافع مضر سینه مصلح آن شکر است و ثمر خشک نارس آنکه سبز باشد جهت اورام و قروح مزمنه بغایت مؤثر خاکستر برک آن جهت رفع اثار مفید و بغدادی صاحب ما لا یسع نوعی از انبر باریس دانسته چنانچه در انبر باریس ذکر کرده و طبیعت آن را در آخر دوم سرد کفته و غیر قابض و با رطوبت غرویۀ بلغمیه و مرخی و قاطع عطش در ساعت و مسکن لهیب سریعا و نافع برای آنچه نافع است انبرباریس کفته
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
کرونده /karavande/ (اسم) [هندی] (زیست‌شناسی) درختی خاردار شبیه درخت لیمو، با میوه‌ای ترش‌مزه.
فرهنگ فارسی عمید
//////////////
قس کاریس كارنداس در عربی:
كاريس كارنداس أو الكاروندا (الاسم العلمي:Carissa carandas) هي نوع نباتي يتبع جنس الكاريس من فصيلة الدفلية[1][2][3] .
ثمار الكروندة
انظر أيضاً[عدل]

مراجع[عدل]
1.      ^ موقع لائحة النباتات كاريس كارنداس تاريخ الولوج 16 ديسمبر 2012
2.      ^ موقع لائحة النباتات أنواع الكاريس تاريخ الولوج 16 ديسمبر 2012
3.      ^ موقع زيبكودزو كاريس كارنداس تاريخ الولوج 16 ديسمبر 2012
//////////
Carissa carandas
From Wikipedia, the free encyclopedia
Carissa carandas
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. carandas
Carissa carandas
L.
·         Arduina carandas (L.) Baill.
·         Arduina carandas (L.) K. Schum.
·         Capparis carandas (L.) Burm.f.
·         Carissa salicina Lam.
·         Echites spinosus Burm.f.
·         Jasminonerium carandas (L.) Kuntze
·         Jasminonerium salicinum (Lam.) Kuntze
Karonta Fruit
Carissa carandas is a species of flowering shrub in the dogbane family, Apocynaceae. It produces berry-sized fruits[1] that are commonly used as a condiment in Indian pickles and spices. It is a hardy, drought-tolerant plant that thrives well in a wide range of soils. Common names include "bengal currant" (English), "করমচা" (Bangla), karonda (Devanagari: करोंदा)karamardaka (Sanskrit), kauLi hannu/ಕೌಳಿ ಹಣ್ಣು (Kannada), karavanda/करवंद (Marathi),karauna (Maithili), vakkay (Telugu), Canta-(Konkani) maha karamba/මහ කරඹ (sinhala), kilaakkaai/கிளாக்காய் (Tamil), มะม่วงไม่รู้หาว มะนาวไม่รู้โห่ (short: มะนาวไม่รู้โห่ or มะม่วงหาวมะนาวโห่) (Thai). Other names less widely used include: karau(n)dakaranda, or karamda.[2][3] It is called kerenda in Malaya, karaunda in Malaya and India; Bengal currant or Christ's thorn in South India; nam phrom, or namdaeng in Thailand; and carambacarandacaraunda and perunkila in the Philippines.[4] In Assam it is called Karja tenga. In Bengali it is called as Koromcha.
The supposed varieties congesta and paucinervia actually refer to the related conkerberry (C. spinarum).
Contents
  [hide] 
·         1Distribution
·         2Propagation
·         3Chemistry
·         4Uses
·         5References
Distribution[edit]
Carissa carandas grows naturally in the Himalayas at elevations of 30 to 1,800 metres (98 to 5,906 ft), in the Siwalik Hills, the Western Ghats and in Nepal and Afghanistan. It flourishes well in regions with high temperatures. In India it is grown on a limited scale in RajasthanGujaratBiharWest Bengaland Uttar Pradesh. It is also grows in the Sri Lanka lowland rain forests.
Propagation[edit]
The plant is grown from seed sown in August and September. Vegetative propagation also is practiced in the form of budding and inarching. Cuttings may also succeed. The first monsoon shower is planting time. Plants raised from seed start bearing two years after planting. Flowering starts in March and in Northern India the fruit ripens from July to September.
Chemistry[edit]
Isolation of many terpenoids has been reported.[5] In particular mixture of sesquiterpenes namely carissone [6] and carindone as a novel type of C31 terpenoid have been reported.[7] Other products include pentacyclic triterpenoid carissin.[8]
Uses[edit]
This article needs more medical references for verificationor relies too heavily on primary sources. Please review the contents of the article and add the appropriate references if you can. Unsourced or poorly sourced material may be challenged and removed(August 2016)
Carissa carandas fruits ready for consumption
The fruit is a rich source of iron, so it sometimes used in treatment of anaemia.[citation needed] It contains a fair amount of Vitamin C and therefore is an antiscorbutic.
Mature fruit is harvested for pickles. It contains pectin and accordingly is a useful ingredient in jelly, jam, syrup and chutney. Ripe fruits exude a white latex when severed from the branch.
The roots of the plant are heavily branched, making it valuable for stabilizing eroding slopes.
References[edit]
1.     Jump up^ photo
2.     Jump up^ 
3.     Jump up^ Lim TK. Edible Medicinal and Non-Medicinal Plants; Volume 1, Fruits Springer Berlin; 2012. p. 240–245.
4.     Jump up^ Morton, J. 1987. Karanda. p. 422–424. In: Fruits of warm climates. Julia F. Morton, Miami, FL.
5.     Jump up^ V Devmurari, P Shivanand, MB Goyani, S Vaghani, NP Jivani. Carissa Congesta: Phytochemical constituents, traditional use and pharmacological properties 2009; 3: 375-377.
6.     Jump up^ J. Reisch, R. Hussain, B. Krebs, M. Dartmann. The structure of carissone. Monatshefte fuer Chemie 121(11): 941-4 (1990).
7.     Jump up^ B. Singh, R.P. Rastogi . The structure of carindone. Phytochemistry, 11(5):1797-801 (1972).
8.     Jump up^ Siddiqui BS, Ghani U, Ali ST, Usmani SB, Begum S. Triterpenoidal constituents of the leaves of Carissa carandas. Natural Product Research. 2003; 17:153-8.
Wikimedia Commons has media related to Carissa carandas.

Wikispecies has information related to: Carissa carandas
·         Carissa
·         Spices
·         Flora of India
&&&&&&&
کرویا
بضم کاف و را و سکون واو و فتح یا و الف ممدوده و مقصوره نیز و بفتح کاف و را و سکون واو نیز آمده معرب کراویای بطینی و یا کراوی سریانی است و بیونانی از حمیون و بسریانی کراوی و برومی فادرونی و بعربی تقده و تقرد و کمون رومی و بعضی کرنباد و کرنفاد و بفارسی کرویه و زیرۀ رومی و شاه زیره نامند و دیسقوریدوس قاروا نامیده
ماهیت آن
تخم نباتی است بستانی و بری می باشد نبات بستانی آن بقدر یک ذرع و برک آن شبیه ببرک شبت و چتر آن نیز شبیه بچتران و کل آن سفید رنک و تخم آن شبیه بزیرۀ سفید و از ان بلندتر و مائل بزردی و با حدت و تلخی و بیخ آن شبیه ببیخ زردک و ماکول و آن را پخته می خورند و بری آن قردمانا است و کل آن سفید مائل بکبودی و در باقی صفات مانند بستانی و شیخ علی کیلانی شارح قانون کفته برک بستانی آن شبیه ببرک شبت و مائل بسیاهی و تخم آن باریک و بری آن شبیه ببابونه و شاخهای آن باریک ما بین سرخی و نیلی و کل آن سرخ شبیه بکل کشنیز و قوت تخم و بیخ آن شبیه بانیسون و از مطلق آن مراد بستانی است و مستعمل و قوت آن تا سه سال می ماند
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و بعضی خشک در سوم کفته اند
افعال و خواص آن
ضعیف تر از قردمانا و ملطف و محلل ریاح و نفخ و قابض طبع و مصلح اغذیۀ نفاخه اعضاء الراس مانع صعود بخار بدماغ العین اکتحال آن باعث حدت بصر و از جملۀ اجزای ادویۀ عین است و اکثار آن مضعف بصر اعضاء الصدر جهت ضیق النفس و خفقان بارد و فواق ریحی اعضاء الغذاء مسخن معده و محرک آروغ و اشتها و مانع تخمه و ترش شدن غذا در معده و قئ و مغص و محلل بلغم و مدر بول و دافع درد معده و مغص و ریاح کرده و مثانه و مقوی بدن و فربه کنندۀ آن و قاطع منی و قاتل دیدان و حب القرع و مخرج آن و سه درم آن با یک اوقیۀ روغن زیتون تا یک هفته جهت استسقا و در سرکه پروردۀ آن موافق محرورین و آشامیدن طبیخ نبات و تخم آن مسکن مغص و مدر بول و قاطع منی و قاتل دیدان و جلوس در طبیخ آن جهت اوجاع رحم و ضماد محرق تخم آن جهت قلع بواسیر آویخته مقدار شربت آن تا پنج درم و مضر رئه مصلح آن عسل و صعتر و مضر کرده و مصلح آن کثیرا بدل آن قردمانا و انیسون و زیره
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
کرویا. [ ک َ / ک َ رَ / رُو ] (اِ) کراویا. قرنباد. زرنباد. (یادداشت مولف ). کَرَویاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تخمی است که آن را زیره  رومی گویند و نانخواه همان است بر روی خمیر نان پاشند و خوردن آن به ناشتا قوّت معده دهد و کروبه و زنیان هم می گویند.(برهان ) (از آنندراج ). نانخواه . زنیان . (ناظم الاطباء). نوعی از زیره که مقوی معده است . (غیاث اللغات ). به فارسی زیره  رومی و شاه زیره و قرنباد گویند از زیره درازتر و بالیده تر و مایل به زردی و با حدت و تلخی است . (تحفه ). || فراسیون . کراث جبلی . گندنای کوهی . (یادداشت مولف ). گیاهی است بستانی او به قدر ذرعی و برگش مانند شبت و گلش سفید و بیخش مثل زردک و پخته  او ماکول است و بری او قردماناست و گلش سفید مایل به کبودی می باشد و در سایر صفات مانند بستانی است . (تحفه ). ظاهراً لغتی در کرابیه است که هم اکنون در جنوب خراسان متداول است و در تهران آن را زیره  سبز نامند. (از یادداشتهای لغت نامه ) : و از شهر بردع ابریشم بسیار خیزد و استران نیک و روناس و شاه بلوط و کرویا. (حدود العالم ). (عطارد دلالت دارد بر) ماش و باقلی و کرویا و گشنیز. (التفهیم ).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
باکرویا و زیره و آویشنش .
ناصرخسرو.


این است پند حجت و این است مغز دین
و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست .
ناصرخسرو.


اکنون نچرد گوزن در صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن .
ناصرخسرو.


طعامهای لطیف زود گوارا... به بوی افزارها خوش کرده چون زیره وکرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران . (ذخیره  خوارزمشاهی ). و افزار دیگ ، دارچینی و کرویا و شبت . (ذخیره  خوارزمشاهی ). رجوع به کراویا، شاه زیره و قردمانا شود.
- کرویای بری ؛ قردماناست گلش سفید مایل به کبودی می باشد. (تحفه ). کرویا جبلیه .(یادداشت مولف ). رجوع به قردمانا شود.
- کرویای رومیه یا کرویای رومی ؛ قردمانا. (یادداشت مولف ) (از مفاتیح العلوم ).
- کرویای شامیه ؛ قردمانا است . (یادداشت مولف ). رجوع به قردمانا شود.
|| قردمانا. [ ق َ دَ ] (معرب ، اِ) قردامومن . قردمانه . قردمانی . قاقله  صغار. گرم و خشک است به درجه  سوم ، بیماریهای عصب و دردسر که از سردی بود و فالج را سود دارد. و طبیخ آن مصروع را سود دارد. (ذخیره  خوارزمشاهی ). رجوع به قاقله  صغار شود.
/////////////
زُرنباد

بزبان هندی کجور خوانند و بزبان اهل مکه عرق الکافور و وی بیخی است که از وی بوی کافور آید و چون تازه بود و بلغتی دیگر سطراک خوانند و در طعم وی تلخی بود آنچه در تری بکارد پاره کنند و بجوشانند تلخی وی کمتر بود و آنچه پاره نکرده باشند تلخ‌تر بود و آن نیکوتر بود و طبیعت آن گرم و خشک بود در دوم تا سیم و گویند در اول محلل ریاح غلیظ بود در ارحام و بدن را فربه کند و در قطع بوی سیر و پیاز و شراب بکند چون در دهن بگیرند قی ببندد و گزندگی جانوران را سود دهد تا بحدی که نزدیک به جدوار بود و شکم ببندد و مفرح و مقوی دل بود بخاصیت قوت قبض و تلطیف و از ادویه تریاقات کبار بود و مقوی روحی بود که در جگر بود و مسهل سودا بود و شربتی از وی یک درم باشد و بول براند و سودمند بود جهت مرضهای سوداوی و خفقان دل و فساد فکر و غم و وحشت در بیشتر منافعها مانند درونج بود و معده تر را خشک گرداند چون در دهن گیرند و بدان ادمان کنند درد دندان را نافع بود و بوی بد از دهان زایل کند خواه از رنج بود خواه از سبب غذا و ابن زهر در خواص آورده که چون تر بود بکوبند و در شیب پای بمالند هر علتی که در سر بود زایل کند از صداع و شقیقه و امثال آن و چون در خانه بخور کنند مور بگریزد و بازنگردد و اگر بر صاحب داء الفیل طلا کنند بر حقویه که بشیرازی کوه گویند موافق بود و اگر یک جوز بزرگ درست از وی سوراخ کنند و بیاویزند و حقوی کسی که شهوتش متقطع شده باشد از علتی نه آنکه طبیعی بود بحال صحت بازآورد البته و صاحب منهاج گوید بسیار خوردن وی مضر بود بدل و مصلح وی فوتنج بود و صاحب تقویم گوید مصلح وی سنبل الطیب بود و نبات و بدل آن رازی گوید در مداوای گزندگی جانوران و بادهای غلیظ یک وزن و نیم آن دانه اترج و گویند بدل آن شیطرج و راسن بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: زرنباد بضم را در مکه معظمه مشهور به عرق الکافور و بهندی کچور نامند و آن بیخی است تندبو و یا عطریت ظاهران اخبر و باطن آن اندک مایل بزردی و طعم آن مایل بتلخی
لاتین‌ZEDOARIA ZERUMBEX فرانسه‌ZEDOAIRE LONGUE انگلیسی‌BROAD -LEAVED GINGER
اختیارات بدیعی، ص: 203
////////////
//////////
&&&&&&&
کریلا
بفتح کاف و کسر را و سکون یا و فتح لام و الف و بعضی بجای الف ها می نویسند
ماهیت آن
ثمر نباتی است هندی شبیه بقثا و بر مجاور خود می پیچد و برک آن شبیه ببرک قثا و هندوانه بی زغب و کوچکتر از برک قثا و هندوانه و کل آن زرد و ثمر آن بقدر خیار کوچکی و خاردار با خارهای نرم و طعم آن بسیار تلخ و تخم آن فی الجمله شبیه بتخم کدو و از ان کوچک تر و خشن و تلخ و ثمر آن در خامی سبز و بعد رسیدن زرد می کردد و کسانی که آن را قثاء الحمار دانسته اند محض توهم است جهت آنکه رائحۀ قثاء الحمار بسیار کریه و با حدت است بخلاف رائحۀ کریلا و آن نیز مسهل قوی است مانند شحم حنظل بلکه اقوی از ان بخلاف کریلا که مقوی معده و قابض و از اغذیۀ معتادۀ اهل هند و بنکاله و دکهن است که پوست آن را کنده و ورق نازک بریده و تخم دور کرده نمک مالیده سه چهار مرتبه می شویند که تلخی آن زائل کردد و با هموزن آن پیاز را نیز ورق نموده در روغن بریان می نمایند و با کوشت و یا بی کوشت پخته می خورند با نان و یا با چلاو بسیار لذیذ می شود بعضی خواهند که تلخی آن کم کردد نمک بر ان پاشیده بعد از ورق نمودن که ساعتی می کذارند پس پاک شسته بنحو مذکور بریان و طبخ می نمایند لذیذ می کردد و بعضی آن را از پهلو چاک کرده تخم را برآورده نمک مالیده بدستور تلخی دور کرده قیمه پر نموده در روغن بریان کرده و پخته بطریق دلمه طیار می کنند لذیذ می شود
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن

محلل ریاح و قاطع بلغم و مقوی اعصاب و باه و مولد منی و دافع جریان آن و جهت درد مفاصل و نقرس بارد و استسقا و طحال و یرقان نافع و دافع کرم شکم خصوصا که تلخی آن را زائل نکرده باشند مضر محرورین مصلح آن سکنجبین و مبردات است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
کریلا /karilā/ (اسم) [مٲخوذ از هندی] (زیست‌شناسی) میوۀ خوراکی گیاهی خزنده با گل‌های زردرنگ که بیشتر در هند می‌روید. فرهنگ فارسی عمید
 || بل . [ ب ِ ] (اِ) ثمری است که پوست این را «شل » خوانند و شحم این را «بل » و تخم این را «تل ». (از الفاظ الادویه ). میوه ای هندی است مانند قثاء کبر و گویند مانند انار است و گویند نار هندی است و گویند نار دشتی است و گویند قثاء هندی و برّی است . پوست وی را «شل » خوانند و شحم وی را «بل » خوانند و حب وی را «ثل » خوانند و محمد زکریا گوید: بل میوه ای از هندوستان است از درختی حاصل میشود مثل درخت زردآلو، بهترین آن ، آن بود که شیرین باشد، درخت وی را حانا اقطی گویند. (از اختیارات بدیعی ). گویند داروی هندی است و برخی گویند خیار دشتی را بل خوانند، و گویند میوه  او به کبر مشابهت دارد، و برخی گویند به زنجبیل ماند. (از تذکره  داود ضریر انطاکی). به لغت هندی اسم خیار هندی است ، بزرگتر از خیار کبر و تخم او تلخ و مغزش چرب و پوست ثمر سیاه و اندرون او سفید و مایل به زردی ، و مستعمل تخم اوست . و مولف اختیارات بدیعی بل و شل و فل را اجزاء یک ثمر دانسته و نه چنانست . (از تحفه  حکیم مومن ). خیاریست هندوی . (ذخیره  خوارزمشاهی در قراباذین ). نام میوه ایست در هندوستان شبیه به بهی ایران و آنرا نار هندی نیز گویند و به شیرازی بل شیرین و به عربی طرثوث خوانند. و بعضی گویند میوه ای باشد هندی به بزرگی آلوچه و درخت آن به درخت زردآلو میماند. (برهان ). درختی است در هندوستان که میوه ای شبیه به آبی دارد. نار هندی . بل شیرین . طرثوث . (فرهنگ فارسی معین ).
//////////////
 خیار چنبر تلخ (نام علمی: Momordica charantia) که با نام کدوی تلخ و یا خربزه تلخ هم شناخته می‌شود ، نام گونه ای از تیره کدوییان است که ثابت شده سرطان ستیز است و آبش تا ۹۰ درصد سلولهای سرطانی را از بین میبرد.[۱] ویکی

///////////////
قس معضوضة کرمیة الأوراق، القرع المر در عربی:
 معضوضة کرمیة الأوراق أو القرع المر (الاسم العلمی:Momordica charantia) هی نوع من النباتات تتبع جنس المعضوضة من الفصیلة
 القرعیة.[2] ونبات عشبی حولی زاحف یعرف شعبیاً بعدة أسماء مثل الکمثرى البلسمیة والخیار الکوری، بالإنجلیزیة معضوضة کرمیة الأوراق ویعد هذا من النباتات المشهورة التی ثماره تشبه الکوسا أو الخیار ولکنه یبرز على سطحها الخارجی نتوءات کثیرة وتتمیز بمذاقها المر.
////////////
قس کریلا در اردو:
 کریلا (حیاتیاتی نام: Momordica charantia) ایک مشہور سبزی ہے جس کا شمار کڑوی ترین سبزیوں میں ہوتا ہے مگر اس کے بے شمار طبی فوائد ہیں۔ اس کی پیداوار جنوبی ایشیاء، جنوب مشرقی ایشیا، چین اور افریقا کے علاقوں میں ہوتی ہے۔ اردو ویکی
///////////
قس قدرِت ناری در آذری:
Qüdrət narı (lat. Momordica charantia) Qüdrət narı (lat. Momordica charantia) - balqabaqkimilər fəsiləsinin momordik cinsinə aid bitki növü.
Qüdrət narı və ya Acı qovun (lat. Momordica charantia) - tropik iqlimi olan bölgələrdə, Amazon hövzəsində, Şərqi Afrikada, Asiyada, Karib adalarında təbii şəkildə bitən, Cənubi Amerikada və Uzaq Şərqdə isə qida və dərman bitkisi kimi kimi becərilən bitki.
Avropa ölkələrində acı qovunacı balqabaqAfrika xiyarıbalsam alması və ya balsam armudu olaraq adlandırılar.
Birillik, sarmaşıq formasında bitki olan Qüdrət Narı, yay aylarında çiçək açır. Kənarları dişli yarpaqları yelpik şəklində, yumşaq olur. Sarı rəngli kiçik çiçəkləri, erkək və ya dişi olaraq, ayrı batırar üzərindədir. Meyvələri kal halda yaşıl, yetişəndə isə turuncu kırmızırenkte, 10-20 sm uzunluğunda, geniş bir mekik tündlündə olub, üzərləri girintili çıxıntılıdır. Meyvə yetkinləşincə, qabığı 3 ayrı parça halında, geriyə bükülərək çox sayda, qırmızı-kahverengi və ya ağ rəngli nüvələri ortaya çıxar. Toxumları (nüvələri) 7–10 mm boyunda, yastıdır. Latıncada momordica dişləmək mənasını verər, yarpaqlarının sanki yeyilmiş kimi görünməsindən ötəri bu ad verilmişdir. Bitkinin bütün qisimləri və öz suyu çox acıdır.
//////////////
Momordica charantia
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Bitter melon" redirects here. For the plant called bitter melon in Australia, see Citrullus lanatus.
This article is about the plant. For the state in India with a similar name, see Kerala.
It has been suggested that Bitter melon tea be merged into this article. (DiscussProposed since March 2017.

Momordica charantia
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
M. charantia
Momordica charantia
L.
Momordica charantia, known as bitter melonbitter gourdbitter squash, or balsam-pear,[1] is a tropical and subtropical vine of the family Cucurbitaceae, widely grown in Asia, Africa, and the Caribbean for its edible fruit. Its many varieties differ substantially in the shape and bitterness of the fruit. Bitter melon also has names in other languages which have entered English as loanwords, e.g. kǔguā (苦瓜) from Chinesenigauri (苦瓜) from Japanesegoya (ゴヤ[2] from Okinawankaipakka(കിയാപാക്ക്ക) in Malayalamkakarakaya (కాకరకాయ) in TeluguHāgala (ಹಾಗಲ) in Kannadapākal (பாகல்) in Tamil and karela (करेला and كاريلا) or kareli (करेली and کریلی) in Hindustani (Hindiand Urdu), coming from Sanskrit. In Bengali, it is known as uchche (উচ্ছে). Those from the Caribbeanisland of Jamaica commonly refer to the plant as cerasee. In Brazil this plant is called Saint Cajetan's Melon (melão-de-são-caetano).
Bitter melon originated in India and was introduced into China in the 14th century.[3] It is widely used in East Asian, South Asian, and Southeast Asian cuisine.
///////////

&&&&&&&
کزبره
بضم کاف و سکون زا و ضم باء موحده و فتح راء مهمله و ها و بفتح کاف و راء مهمله نیز آمده لغت عربی است و یا معرب از کزبرناء سریانی است و جلجلان نیز نامند و بیونانی برد نمائمون و بنبطی فاتره و بسریانی کزبرنا و بفارسی کشنیز و بهندی دهنیه نامند و دیسقوریدوس فوریون نامیده و بعضی کفته اند کزبره اسم نبات جلجلانست که کشنیز خشک باشد و بهندی نبات آن را کوتهمیر کویند
ماهیت آن
بری و بستانی می باشد نبات بری را برک ریزه تر و مائل بتدویر و تخم کوچک تر هر دو عدد بهم پیوسته و در جمیع افعال قویتر از بستانی و از ان زبون تر و با سمیت می باشد و بشیرازی این را قیتره نامند و نبات بستانی بقدر ذرعی و زیاده بر ان با شاخهای باریک و برکهای آن شبیه ببرک تره تیزک و در کوچکی عریضتر و بزرکتر می باشد و هرچند بزرکتر می کردد باریکتر و ریزه تر می شود و کل آن چتردار از چتر شبت کوچکتر و کل آن ریزه سفید و تخم آن سبز مدور و پوست آن اندک خیاره دار و مغز آن دو حصه بهم متصل و حدت و رائحۀ پوست آن زیاده از مغز آن و بهترین آن تازۀ بالیدۀ بزرکدانۀ تند طعم قوی الرائحۀ آنست
طبیعت آن
مرکب القوی و نزد بقراط سرد و خشک در دوم و نیز سرد در آخر اول تا سوم و خشک در دوم کفته اند و نزد ابو جریح در سوم خشک و نزد شیخ الرئیس خشک آن مائل باندک کرمی و نزد جالینوس جمیع آن مائل بکرمی و با جوهر حار لطیف که بزودی تحلیل می رود و در معده نمی رسد که کرمی آن ظاهر کردد و الا اکثار آشامیدن عصارۀ آن تاتل نمی بود بتبرید و با جوهر کثیف ارضی بارد بسیار
افعال و خواص آن
تازۀ آن با حدت کمی اعضاء الراس و الصدر و المعده آشامیدن هفت مثقال آب آن منوم و مانع صعود ابخره بدماغ خصوصا با سرکه و سماق و قطور آن بچشم مانع بروز آبله و حصبه در ان و رافع زردی آن و ضماد آن با شیر دختران جهت ضربان چشم و با نان خشک جهت سلاق و رمد و مضمضه بآن رافع جوشش دهان و سوزش آن و مسکن درد دندان کرم خورده و خائیدن آن رافع بوی شراب و سرعت مستی و سنون آن مقوی لثه و قاطع خون آن و شرابی که از ان ترتیب دهند منوم و جهت سدر و دوار و منع مستی شراب نافع و جهت سرفه و ضیق النفس حار رطب و خفقان مفید و هفت مثقال از آب آن با شکر مشهی و منوم و مانع تخمه و جرم آن مسکن صفرا و التهاب معده و تشنکی و حابس قئ و رافع باه و نعوظ الاورام و البثور و الجروح ضماد آن مانع انصباب مواد حاره و محلل اورام حاره و باد سرخ و با نان خشک جهت قروح ساعیه و جرب و حکه و با آرد جو محلل خنازیر و اورام صلبه و با آرد باقلا رادع خنازیر و امثال آن و چون سرب را با آب کشنیز با روغن کل بسایند و بر سرطان متقرح و غیر متقرح بمالند دفع نماید و مجرب مقدار شربت از آب آن تا یک اوقیه و از جرم آن دو اوقیه بدل آن برک خشخاش و کاهو و تخم آنکه جلجلان و کشنیز عبارت از ان است
طبیعت آن
تا در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن

اعضاء الراس و القلب و الغذاء مفرح و مقوی دماغ و قلب و مانع صعود ابخره بدماغ و رافع خفقان و وسواس حار و مقوی معده و حابس اسهال و جریان منی و قروح مجاری بول و آشامیدن شیرۀ آن و یا نقوع آن جهت اسهال دموی و هیضه نیز خصوص بو دادۀ آن و رافع خفقان و با میپختج مولد منی و مسقط کرم معده و مانع تکون آن و خائیدن آن رافع بوی شراب و سرعت مستی و شربت آن جهت سدر و دوار و منع مستی شراب و سفوف در سرکه خیسانیدۀ آن نیز همین خاصیت دارد و ضماد آن جهت درد سر حار و با صندل و انیسون جهت تقویت معده و رفع آروغ و با میپختج مولد منی و مسقط کرم معده و مانع تکون آن و با عسل و روغن زیتون جهت شری و نار فارسی و امثال آن و ذرور آن قاطع خون جراحات مقدار شربت آن از پنج درم تا یک اوقیه بدل آن تخم کاهو و خشخاش المضار زیادۀ آن تا چهار اوقیه از آب تر و تازۀ آن مورث نسیان و اختلال ذهن و سدر و سبات و بحه الصوت و تقلیل منی و ضعف باه و مسکن نعوظ و تقلیل حیض و آمدن بوی کزبره از بدن شارب آن علاج آن بعد از تنقیه بقی و اسهال خوردن زردۀ تخم مرغ نیم برشت با فلفل و نمک و آب کوشت مرغ فربه است بتنهائی و یا با دارچینی و مضر صاحب ربو و ضیق النفس مصلح آن تخم نیم برشت و شراب و سکنجبین سفرجلی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
///////////
کزبرة. [ ک ُ ب ُ رَ / ک ُ ب َ رَ / ک َ ب ُ رَ ] (ع اِ) گشنیز که نوعی از دیگ افزار و آن بری و بستانی باشد و معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نباتی است از دیگ ابزارها و بری و بستانی دارد و بذرش را جلجلان گویند و به لغت یمن تَقدَة نامند. کلمه معرب کُبُر کلدانی است . (از اقرب الموارد). گشنیز و آن رستنی باشد معروف سرد و تر است در آخر درجه  اول . گویند چهل درم عصاره  آن کشنده باشد و گویند عربی است . (برهان ) ۞ . به فارسی گشنیز نامند و بری و بستانی میباشد بری او برگش ریزه و مایل به زردی و تخمش کوچکتر و هردو عدد بهم ملاصق می باشد و در جمیع افعال قویتر از بستانی و از آن زبونتر است و بری وبستانی او مرکب القوی است . (تحفه ).
///////////////
گشنیز
اشاره
در کتب طب سنتی با نام «کزبره» و «جلجلان» (گشنیز خشک) آمده است. به فرانسوی‌Coriandre وCoriandre Cultive (گشنیز مزروع) و به انگلیسی‌Coriander وCoriander seed «تخم گشنیز» نامیده می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Umbelliferae نام علمی آن.Coriandrum sativum L . می‌باشد. در امریکا به برگهای گشنیزCilantro می‌گویند.
مشخصات
گشنیز گیاهی است یکساله به رنگ سبز درخشان ارتفاع بوته گیاه تا یک متر می‌رسد برگهای آن سبز درخشان با تقسیمات مکرر که برگ را به شکل رشته‌های باریک و پنجه‌ای درمی‌آورد، گلهای آن کوچک به رنگ سفید مایل به صورتی به طور گروهی چترمانند در انتهای شاخه گل‌دهنده ظاهر می‌شود.
تکثیر گشنیز با کاشتن تخم گشنیز در اوایل بهار در مناطق معتدل ایران صورت می‌گیرد. کاشت بذر روی خطوطی با فواصل 60- 40 سانتی‌متر و فاصله بوته‌ها 20- 15 سانتی‌متر مناسب است. میوه آن معمولا در اوایل پاییز می‌رسد و برداشت می‌شود.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 248
نام لاتین گشنیز (کوریاندر) از لغت یونانی‌Korio منشأ گرفته است و معنای آن بدبو و دارای بویی شبیه سن یا کنه نامطبوع است. علت آن این است که میوه سبز گشنیز در حالت سبزی و نارس و شاخ و برگ آن دارای بوی نامطبوعی می‌باشد ولی پس از رسیدن و خشک شدن بوی نامطبوع آن زایل می‌شود و عطر مطبوعی پیدا می‌کند.
میوه رسیده گشنیز مدور به قطر حدود 5/ 0 سانتی‌متر است و رنگ آن قهوه‌ای مایل به زرد و کمی صورتی است.
گیاه گشنیز بومی جنوب اروپا و مناطق مدیترانه‌ای است و در اسیا نیز انتشار دارد.
در ایران در کرمانشاه، آبادان، تبریز، کرمان، بلوچستان، و در بوشهر و برازجان می‌روید.
گشنیز به‌طور پرورشی در اغلب مناطق دنیا، امریکا، اروپا، آسیا و افریقا کاشته می‌شود در ایران نیز در اکثر مناطق کاشته می‌شود و به بازار عرضه می‌گردد.
گشنیز از گیاهان قدیم است که از روزگاران کهن مورد شناخت بشر بوده و مصری‌ها و مردمان عهد عتیق از 1550 سال قبل از میلاد آن را به عنوان دارو مصرف می‌کرده‌اند.
در نوشته‌های‌Ebers papyrus آمده است که بقراط در حدود 400 سال قبل از میلاد و سایر اطبا هم‌عصر بقراط گشنیز را به عنوان دارو برای معالجه بیماری‌ها تجویز می‌کرده‌اند. در سال 812 پس از میلاد به دستور شارلمانی گشنیز در مزارع سلطنتی در اروپای مرکزی کاشته شده است. در قرون‌وسطی به عنوان داروی عشق مصرف می‌شده و در داستان هزار و یک شب از آن به عنوان محرک قوای جنسی یاد شده است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در میوه خشک گشنیز در حدود 1- 5/ 0 درصد اسانس روغنی به رنگ زرد روشن وجود دارد که از طریق تقطیر میوه خشک استخراج می‌شود.
اسانس گشنیز در تماس با پوست بدن، پوست را تحریک می‌کند. به‌طوری که یکی از گزارشهای مطالعات تجزیه شیمیایی نشان می‌دهد اسانس گشنیز دارای کوریاندرول 327] است. در برگهای تازه گشنیز در حدود 012/ 0 درصد اکسالیک اسید و 172/ 0 درصد کلسیم وجود دارد و در برگهای خشک آن 85% درصد اکسالیک اسید و 23/ 1 درصد کلسیم یافت می‌شود. به علاوه برگهای آن منبع غنی
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 249
از ویتامین‌C وA می‌باشد. علاوه بر اسانس در میوه گشنیز در حدود 26/ 19 درصد روغن چرب یافت می‌شود]G .I .M .P[ . بررسی‌های دیگری نشان می‌دهد که میوه گشنیز که به تخم گشنیز معروف است در طول انبار کردن و نگه داشتن طی مدت طولانی حتی در سرمای 14- درجه سانتی‌گراد در حدود 5/ 1- 18/ 0 درصد از اسانس آن از دست می‌رود ولی اگر در شیشه‌های در بسته نگه‌داری شود تا مدت زیادی تازه باقی می‌ماند]S .G .I .M .P[ . گزارش مطالعات شیمیایی دیگری نشان می‌دهد که گشنیز دارای اسانس محتوی کوریاندرول، یالینالول، ژرانیول، پی‌نن، فلاندرن، دی‌پنتن 328]، ترپینن، سیمن 329]، بورنئول 330]، تانن، لعاب یا موسیلاژ[331]، مالیک اسید، کلرایدها[332] و فسفات آهک 333] [روا*- والنزوئلا]. و ویتامین‌A وC می‌باشد و دانه گشنیز دارای دی- مانی‌تول 334] و فلاونوئید گلی‌کوزید[335] است [فاروق .
خواص و کاربرد
در سرتاسر خاورزمین از جنوب مغولستان تا جنوب شرقی آسیا تخم گشنیز به عنوان ادویه و به عنوان داروی مقوی معده و رفع سوءهاضمه و بادشکن مصرف می‌شود. در چین و ژاپن از تخم گشنیز برای نرم کردن سینه [کاریونه و کیمورا*]. و تونیک و مقوی و برای تبهای نوبه‌ای استفاده می‌شود. برای این کار جوشانده آن را می‌خورند و یا بخور آن را به صورت و گردن می‌دهند. برگهای آن بیرون ریختن دانه‌های آبله و سرخک را تسریع می‌کند [هاو].
جوشانده تمامی گیاه اغلب برای رفع سرفه و سرماخوردگی و سرخک به کار می‌رود. گیاه گشنیز مسکن و آرام‌بخش است و برای مقابله و مبارزه با آثار سموم ازته که از فساد پروتئینهای حیوانی و گیاهی حاصل می‌شود مفید است. اصطلاحا مسمومیت حاصل از سموم ازته فوق را مسمومیت پوتاماین 336] نامند [استوارت .
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 250
در هندوچین تنطور ریشه و برگهای گشنیز را روی دانه‌های سرخک اطفال می‌مالند و از تخم گشنیز به عنوان خواب‌آور و قاعده‌آور استفاده می‌شود [پتلو* و فوکود]. تخم گشنیز و اسانس آن ضد زکام است و ضد اسپاسم و شیرزا می‌باشد یعنی ترشح شیر را افزایش می‌دهد [دراگن‌درف*]. مصرف عمومی تخم گشنیز در داروسازی این است که برای پوشاندن بوی نامطبوع داروها با دارو مخلوط می‌شود.
در شبه‌جزیره مالایا برای تبهای روماتیسمی و در استعمال داخلی برای رفع سرفه و ضد قی و داروی مقوی خورده می‌شود [گیملت* و برکیل*]. اسانس میوه گشنیز خاصیت تحریک پوست را دارد [پاردو دو تاورا]. گیاه و برگ از نظر طبیعت طبق نظر بقراط سرد و خشک است و طبق نظر شیخ الرئیس ابو علی سینا خشک آن کمی گرم است و به نظر جالینوس تمام قسمتهای آن کمی گرم است.
طبق نظر اطبای سنتی اگر 30 گرم آب گشنیز خورده شود خواب‌آور است، بویژه اگر با سرکه و سماق خورده شود. ضماد آنکه با شیر دختران تهیه شود برای رفع ضربان چشم نافع است. مضمضه و جویدن آن برای رفع جوشهای دهان و تسکین سوزش آن و همچنین تسکین درد دندان و جویدن آن برای رفع بوی شراب نافع است. مالیدن آن به دندان برای تقویت لثه‌ها و قطع خونریزی آن و شرابی که از آن تهیه شود خواب‌آور است و برای سرفه و تنگی نفس گرم و تر و خفقان مفید می‌باشد.
اگر 30 گرم از آب آن با شکر خورده شود اشتهاآور و خواب‌آور است و مانع ترش شدن غذا در معده می‌شود. خوردن گشنیز صفرا را تسکین می‌دهد و تشنگی را رفع می‌کند و قی و آشفتگی را بند می‌آورد و تحریک جنسی را نیز رفع می‌کند. ضماد آن برای تحلیل ورمهای گرم و باد سرخ و با آرد جو برای تحلیل خنازیر و ورمهای سفت و با آرد باقلا برای خنازیر نافع است. اگر سرب را با آب گشنیز و یا روغن گل بسایند و بر زخم سرطان بمالند بسیار مفید است. مقدار خوراک از آب آن تا 30 گرم است جانشین آن از نظر خواص، برگ خشخاش و کاهو می‌باشد.
تخم گشنیز از نظر طبیعت سرد و خشک است و از نظر خواص مفرح و مقوی دماغ و قلب است. خفقان و وسواس را رفع می‌کند و برای تقویت معده مفید است.
اسهال و سیلان اسپرم را بند می‌آورد و برای زخمهای مجاری ادرار مفید است.
خوردن عصاره تخم گشنیز یا آب خیس‌کرده تخم گشنیز برای اسهال خونی بویژه بو داده آن نافع است و اگر با دوشاب انگور خورده شود مولد اسپرم است و کرم معده را دفع می‌کند و جویدن آن برای رفع بوی شراب مفید است.
ریختن گرد ساییده آن روی زخم نافع و قاطع خون‌روی می‌شود. مقدار خوراک
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 251
از جرم آن به‌طور گرد 4- 2 گرم و از طریق دم کردن 8- 4 گرم (در مخزن تا 30 گرم اجازه خوردن می‌دهد.) اسراف در خوردن تخم گشنیز مضر است و اگر تا 100 گرم‌A - گل گشنیزB - میوه
از آب تازه آن خورده شود ایجاد فراموشی و اختلال حواس و چرت و تقلیل اسپرم و ضعف نیروی جنسی می‌کند و علاج آن بعد از تنقیه معده و ایجاد قی و اسهال، خوردن زرده تخم‌مرغ نیم‌پز با فلفل و نمک و سوپ مرغ چاق و چرب است و اگر با دارچین خورده شود بیشتر مؤثر است و ضمنا برای اشخاص مبتلا به نفس‌تنگی و آسم نیز مضر است.
کزبره صغیره
اشاره
گیاه دیگری است از خانواده‌Umbelliferae که در ایران می‌روید. میوه آن از نظر خواص مشابه گشنیز است و نظیر تخم گشنیز به عنوان ادویه مصرف می‌شود. این گیاه را در کتب طب سنتی (کزبره صغیره) نام می‌برند به فرانسوی:Petite coriandre و به انگلیسی‌Small coriander گفته می‌شود. نام علمی گیاه‌Bifora testiculata Roth . می‌باشد.
مشخصات- خواص
گیاهی است کوچک یکساله برگهای آن تقسیم شده به قطعات کوچک شبیه
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 252
گشنیز و دندانه‌دار است. گلهای آن کوچک و سفید و به صورت چتر در قسمت بالای گیاه می‌رویند.
این گیاه در دامنه البرز، در پشند و کرج در ارتفاعات 1700- 1500 متر می‌روید. خواص تخم آن شبیه گشنیز است و محلی‌ها به عنوان ادویه و چاشنی از آن استفاده می‌کنند.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 253
&&&&&&&&
کزبره الثعلب
ماهیت آن
غافقی کفته نباتی است با خیوط باریک و پریشان و پهن بروی زمین و رنک آن مائل بسرخی برنک خون و برک آن کوچک بر دو جانب شاخهای آن و مشرف بشرفهای نزدیک بهم و مائل بسبزی و سیاهی و ساق آن ایستاده و مدور و بر اطراف آن سرها بقدر انکشت ابهام صنوبری شکل و بران کلی باریک سرخ رنک و تخم آن باریک منبت آن کوهستانها
طبیعت آن
کرم و خشک و سرد و خشک نیز کفته اند
افعال و خواص آن
اکتحال عصارۀ آن با شکر جهت حدت قوت باصره و جلای غشاوه و خوردن جکرتیس بریان که بران برک خشک آن را سوده پاشیده باشند جهت شبکوری کفته اند نبات آن خنازیر را نافع است المضار از آشامیدن آب نقوغ آن حالتی شبیه بسکر عارض می کردد باختناق و خشونت حلق و سینه و علامت آن آمدن بوی کزبره است از بدن شارب آن علاج آن قئ نمودن بطبیخ شبت و زیت و آشامیدن روغن و رب عنب است بعد از ان و بعد از تنقیه بقئ و اسهال خوردن زردۀ تخم مرغ نیمبرشت با فلفل و نمک و آب کوشت مرغ فربه است بتنهائی و یا با دارچینی
//////////////
////////////

//////////
کزبره صغیره
 نام انگلیسی: Small coriander
    • نام محلی:
    • نام فرانسوی: Petite coriandre
    • نام علمی: Bifora testiculata Roth.
    • نام در کتب طب سنّتیکزبره صغیره
    • مترادف:
    • خانواده: Umbelliferae
    • جنس:
مشخصات و ویژگی ها
گیاه دیگری است از خانواده Umbelliferae که در ایران می‌روید. میوه آن از نظر خواص مشابه گشنیز است و نظیر تخم گشنیز به‌عنوان ادویه مصرف می‌شود.گیاهی است کوچک یکساله برگ‌های آن تقسیم شده به قطعات کوچک شبیه گشنیز و دندانه‌دار است. گل‌های آن کوچک و سفید و به‌صورت چتر در قسمت بالای گیاه می‌رویند. خواص تخم آن شبیه گشنیز است و محلی‌ها به‌عنوان ادویه و چاشنی از آن استفاده می‌کنند.
//////////
گشنیز نوعی سبزی با نام علمی Coriandrum sativum است. این گیاه بومی جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا است و ارتفاع آن تا نیم متر هم می‌رسد. اغلب گشنیز تولیدی ایران که حدوداً ۶۵ درصد کل کشور می‌باشد در شهرستان نهاوند استان همدان و بقیه در شهرستان‌هایی نظیر اقلید و... برداشت می‌شود[نیازمند منبع].

محتویات  [نمایش]
کاربرد[ویرایش]
برگ و ساقه[ویرایش]
در ایران از برگ و ساقه گشنیز به عنوان سبزی‌جات خوردنی استفاده می‌شود.

دانه[ویرایش]
در هند از تخم گشنیز به عنوان یکی از ادویه‌جات مهم استفاده می‌گردد.تخم گشنیز، ادویه ای است که عطر قوی دارد و از آن در آشپزی ایرانی استفاده می شود. در طب سنتی هم از آن استفاده می کنند. در ایران از تخم گشنیز برای تصفیه خون و استفاده در شیرینی‌جات خانگی بهره می‌برند.

ریشه[ویرایش]
ریشه گشنیز در آشپزی، به‌ویژه آشپزی تایلند مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کاربردهای دارویی[ویرایش]
این گیاه در کاهش اضطراب و بی‌خوابی مورد استفاده قرار می‌گیرد. اثر ادرارآوری این گیاه در انسان، باعث کاهش فشار خون، دفع سنگ‌های کلیه و مثانه، رفع تجمع آب در بافتها(اِدم) می‌گردد.[نیازمند منبع]
/////////
قس قزبر، قسبر، كُـزْبـَرَة، كسبرة، تِّـقْـدَة در عربی:
القزبر[3] أو القسبر أو الكُـزْبـَرَة أو الكسبرة أو التِّـقْـدَة نبات عشبي حولي يتبع الفصيلة الخيمية.
محتويات  [أظهر]
الموطن والانتشار[عدل]
أصله آسيا وشمال أفريقيا
ا. تنتشر في بلدان حوض البحر الأبيض المتوسط كما تزرع في الهند وأمريكا الجنوبية وأوروبا. تستخدم أوراقه وثماره المجففة في العديد من الأطعمة. ينمو عادة إلى 50 سم أو (20 إنش).
الوصف النباتي[عدل]
نبات عشبي حولي ذو رائحة عطرية قوية يصل ارتفاعه إلى 50 سم له أوراق علوية دقيقة التقطيع وأزهار صغيرة بيضاء أو قرنفلية اللون وتعطي ثماراً دائرية صغيرة صفراء إلى بنية اللون وتعتبر الكزبرة من التوابل المشهورة.
المعلومات الغذائية[عدل]
تحتوي كل 100غ من أوراق الكزبرة، بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية :
السعرات الحرارية: 23
الدهون: 0.52
الدهون المشبعة: 0
الكاربوهيدرات: 3.67
الألياف: 2.8
البروتينات: 2.13
الكولسترول: 0

ثمار الكزبرة الجافة
المعلومات الغذائية عن أوراق الكزبرة
الاستخدامات الطبية[عدل]
المكونات الفعالة في الكزبرة: تحتوي الكزبرة على زيت طيار وأهم مركباته اللينالول، والبورنيول وبارا سايمن، والكافور، والجيرانيول والليمونين والفاباينين، كما تحتوي على زيوت دهنية وكومارينات وفلافونيدات وفثاليدات و بوتاسيوم و كالسيوم و مغنسيوم و حديد و فيتامين سي.
/////////////
قس کِشنیش در آذری:
Əkin kişnişi (lat. Coriandrum sativum)[1] —kərəvüzçiçəklilər (Çətirçiçəklilər) (Apiales və ya Umbelliflorae) sırası, kərəvüzkimilər fəsiləsi (çətirçiçəkkimilər) (Apiaceae və ya Umbelliferae) fəsiləsi, kişniş cinsinə aid bitki növü.[2]
Keşniş bitkisi
Keşniş bitkisinin çiçəyi
Birillik ot bitkisi olub, sıra ilə düzülmüş uzun saplaqlı və yumurtaşəkilli yarpaqlara mənsubdur. Çiçək tacı çəhrayı rəngdədir.
/////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
ކޮތަނބިރި(ސައިންޓިފިކް ނަންCoriandrum sativum)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުންCoriander)އަކީ ހަވާދުގެ ބާވަތެކެވެ. މިއީ އަސޭމިރުސް ފުކެއް ވަރަށް ވަށްކޮށް މަޑު ރީނދޫ ކުލައިގައި ހުންނަ ފުކެކެވެ. ކޮތަނބިރި ގަހުގެ ފަތުގެ ކުލަ ހުންނަނީ މަޑު ފިޔާތޮށި ނުވަތަ ހުދު ކުލައިގައެވެ. މިގަހުގެ މާ ހުންނަނީ ބޮޑިކޮށެވެ. ކޮތަނބިރި އަކީ ހަވާދުގެ ބާވަތެއް ކަމުން އާންމު ގޮތެއްގައި ކޮތަނބިރި ދިވެހި ރާއްޖޭގައި ބޭނުންކޮށް އުޅެނީ ތަފާތު ވައްތަރުގެ ހަވާދު ތައްޔާރު ކުރުމަށެވެ.
ކޮތަނބިރި ހަވާދު ތައްޔާރުކުރުމުގައި ބޭނުންކުރާއިރު ކޮތަނބިރި ފަތަކީ ކެއުމަށާއި، ތަފާތު ވައްތަރުތަކުގެ ސުރުވާ، އަދި ސަޓަނި ފަދަ ތަކެތީގައި ރަހަ ޖެއްސުމަށް ބޭނުންކުރެވޭ އެއްޗެކެވެ.
//////////
قس کتومبار در باسای اندونزی:
Ketumbar (Coriandrum sativum) adalah tumbuhan rempah-rempah yang populer. Buahnya yang kecil dikeringkan dan diperdagangkan, baik digerus maupun tidak. Bentuk yang tidak digerus mirip dengan lada, seperti biji kecil-kecil berdiameter 1-2 mm. Dalam perdagangan obat ia dinamakan fructus coriandri. Dalam bahasa Inggris dikenal sebagai coriander dan di Amerika Latin dikenal sebagai cilantro. Tumbuhan ini berasal dari Eropa Selatan dan sekitar Laut Kaspia.
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
قس کتومبار در باسای جاوی:
Ketumbar utawa kerep dicekak Tumbar (coriandrum savitum) iku tetanduran sing kerep dienggo dadi bumbu.[1]Jroning perdagangan obat tumbar dijenengi fructus coriandri. Jroning basa Inggris ditepungi minangka coriander lan ing Amérika|Amérika ditepungi minangka cilantro. Tetanduran iki asalé saka tlatah Segara TengahWétan TengahÉropah kidul lan sekitar Laut Kaspia.
//////////
قس گیجنیج در کردی:
Gijnîj an jî Şemujek (Coriandrum sativum) hêşînahiyek, riwekek ji famîleya bexdenûsan (Apiaceae yan Umbelliferae) e. Giha û yeksalane ye. Du cureyên wê hene. Çandinî (kedî) û kûvî (bejî). Hêşînahiyek bêhnnexweş e.
Bejna wê 20- 80 cm bilind dibe. Belgên wê keskê vekirî û 3 pirt wek bexdenûsan e. Kulîlkên wê di gupikên çîqan de dibişkivin, 10-20 lib bi hev re sîvankekê pêk tînin, hêkane û sernûxîn in. Rengê kulîlkan spî û peyazî ne. Fêkiya wê girover, rengê wan reş, esmer an jî qehweyî ne. Ji gijnîjê çay, dermanên xweristî, ji rûnê bizrê wê ji bo tedawiyan aroma, bizrê wê jî wek biharbêhn (biharat) tê xebitandin.
//////////
قس کِشنیج در تاجیکی:
Кашнич (форсӣکشنيچгиёҳи ғизоии хушбӯест, ки хому пухтаи он хӯрда мешавад.[1]
//////////
قس کیشنیش در ترکی استانبولی:
Kişniş ya da Aşotu[1] (Coriandrum sativum), maydanozgiller (Apiaceae) familyasından, yaprakları maydanozu andıran, 20-60 santimetre yüksekliğinde, tüysüz, bir yıllık ve otsu bir bitkidir. Bu bitkinin baharat olarak kullanılan kurutulmuş meyvesi veya tohumuna da kişniş adı verilir. Kişniş sözcüğü Türkçeye Farsça'dan geçmiştir.[2]Anavatanı Akdeniz ülkeleridir. Güneybatı Asya ve Kuzey Afrika'da yetişir.
//////////
Coriander
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Coriander (disambiguation).
"Cilantro" redirects here. It is not to be confused with the related herb Eryngium foetidum, also known as "culantro" or "Mexican coriander".
"Chinese parsley" redirects here. Chinese parsley may also refer to the unrelated herb Heliotropium curassavicum.
Coriander or cilantro
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. sativum
Coriandrum sativum
L.
Coriander (UK: /ˌkɒrɪˈændər/;[1] US: /ˈkɔːriˌændər/ or /ˌkɔːriˈændər/;[2] Coriandrum sativum), also known as cilantro (/sɪˈlɑːntroʊ/)[3] or Chinese parsley, is an annual herb in the family Apiaceae. All parts of the plant are edible, but the fresh leaves and the dried seeds are the parts most traditionally used in cooking.
&&&&&&&
کزوان 
بفتح کاف و سکون زا و فتح واو و الف و نون لغت فارسی است بعربی بقلۀ اترجیه بجهت مشابهت رائحه برک آن با اترج و بقلۀ فلفلیه نیز برای مشابهت حدت طعم آن بفلفل نامند
ماهیت آن
کفته اند معروف ببادرنجویه است نزد اطبا و شیخ ابن بیطار کفته غیر آنست و آن را بادرنجبویه نیز نامند نباتی است خوش بو برک آن از زمین می روید بدون ساق شبیه ببرک جرجیر و مائل بسبزی و سر آن مدور و پائین آن اندک مشرف و طعم و رائحۀ آن شبیه بپوست اترج و با عطریت عجبی
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفرح و مطیب نفس و مقوی قلب و فواد یعنی فم معده و رافع هموم و خفقان بارد و دافع سموم بارده خصوص عقرب و مسخن بدن بکمال تسخین مضر محرورین و اکثار آن مصدع و محدث حرقه البول مصلح آن آشامیدن سکنجبین و ربوب بارده و امثال اینها است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
کزوان . [ ک ِزْ ] (اِ) بادرنگبویه را گویند و آن دوایی است که به فارسی بالنگو خوانند هرکه از برگ و تخم و بیخ آن قدری در خرقه کند و با ابریشم محکم ببندد و با خود نگاه دارد هرکه او را ببیند دوست دارد و محبوب القلوب گردد. (برهان ) (آنندراج ). بادرنگبویه . (ناظم الاطباء). درخت بنه . ۞ رجوع به بادرنگبویه و بنه شود.

///////////
Melissa officinalis L


فرانسه: Citronelle،the de france – melisse officinale
انگلیسی: Lemon_balm – balm_mint،common balm – balm
آلمانی: Zitronenkraut – melissenkraut – citronenkraut – melisse
ایتالیایی: Limoncira appiastro – erbaeedrata – Melissa – cedronella
فارسی: بادرنجبویه، وارنگ بو، فرنجمشک

گیاهشناسی
گیاهی از خانواده نعناعیان (Labiatae) پایا و پر شاخه و پرپشت که ارتفاع آن از ۵۰ تا ۸۰ متر و بر اساس اقلیم بیشتر یا کمتر هم میرسد و بطور کلی ۲نوع دارد.
در مخزن الادویه آمده است:
نوع اول صغیر و برگ آن لطیف و طولانی و اطراف برگ آن مشرف مانند اره و ساق آن پرشعبه شبیه به ریحان و گل آن بنفش مایل به سرخی و به جای سبزی با طعام می خورند و این نوع صغیر ربیعی و صیفی می باشد و هر سال تخم آن سبز می شود نه ریشۀ آن و تخم آن شبیه کتان و کوچکتر از آن می باشد و این را بقلۀ اترجیه و ترنجان نیز می نامند.
نوع دوم نیز در بو شبیه به آن و از آن تند تر و برگ آن مایل به تدویر و این صحرایی و پستانی نیز می باشد. بی ساق و شاخۀ آن بسیار از بیخ می روید و برگ آن با خشونتی و عریض و از برگ نعناع بزرگ تر و گل آن سفید و کم تخم. ساقه ها همانند سایر گیاهان خانواده نعناعیان چهارگوش و مستقیم هستند و به ندرت اتفاق می افتد که به صورت خوابیده روی زمین قرار بگیرند.
گلهای کوچک سفید یا قرمز متمایل به بنفش دارد که در زاویه بین برگها ظاهر شده و در خرداد تا اواسط مرداد ظاهر می شوند و بوی خوش لیمو دارد که به همین خاطر به آن سیترونل (Citronelle) هم می گویند کاسه و جام آن دارای دو لوب است که لوب بالایی دارای دو لوب و لوب تحتانی دارای سه لوب است. بر روی کاسۀ گل ۱۳ رگه قابل تشخیص است. پرچمها دی دینام (۲بزرگ و ۲ کوچک) هستند و میوۀ چهارفندقه ای قهوه ای رنگ دارد.
برگها قلبی شکل، متقابل و دندانه داربا دندانه های فاصله دار از هم است. روی برگها را کرکهای ریز سفیدرنگی پوشانده است رنگ برگها معمولاً در سطح فوقانی سبز تیره و در سطح تحتانی سبز روشن است برگها دارای رگبرگهای برجسته و ظاهری ناصاف هستند.
ریشه ها نازک استوانه ای سخت و فیبر دار و نسبتاً منشعب به رنگ قهوه ای و از روی استولونها خارج می شوند.

تاریخچه
پرورش این گیاه حتی در زمان های قدیم در بین ملل مختلف جهان به منظور درمان بیماریها مرسوم بوده است. بین ادویه معطر جایگاه خاصی در فارماکوپه های قدیمی یونانی (در سال۱۵۵۷) داشته است و دانشمندان مختلفی از ان در آثار خود نام برده اند:
بو علی سینا آن را در ردیف داروهای مقوی قلب جای داده برای آن اثر تقویت نیروی حیاتی بدن قائل شده و چنین بیان داشته که با مصرف آن بی حوصلگی ها و کج خلقی ها ازبین می رود.
در میان اکسیرهای جوانی در قرون وسطی این گیاه بیشترین محبوبیت را داشته.
سراپینserapion: آن را مفرح قلب و کمک کننده به هضم می دانسته
پارسلز (۱۵۴۳-۱۴۹۳) میگوید: ملیس اغلب درد ها را شفا می دهد. خوابانده آن در شراب قوت و سلامتی را به مرضا و خستگان باز می گرداند.
لمری بیان کرده نام این گیاه از نام عسل می آید و Meli یعنی گلی که زنبور به آن راغب است. ملیس طبی که همان چای فرانسه هم می گویند اختصاصاً به علت ملیس کارم است که در اصل به اوایل قرن ۱۷مربوط میشود.
شومل در اظهار اینکه آب ملیس از اب هنگری در بسیاری از موارد برتری دارد تردید نمی کند. آب هنگری با اکلیل کوهی تهیه می شود.

طبیعت گیاه
طبیعت آن گرم و خشک در اواسط دوم و منسوب به مشتری است (و بعضی در اول معتدل و در دوم گرمی و خشکی گفته اند این قول ضعیفتر است).

خواص درمانی
نیرودهنده و ضد تشنج است بعلاوه به عنوان مقوی معده، بادشکن، تسهیل کننده عمل هضم و معرق، مورد استفاده قرار می گیرد. اسانس آن دارای خاصیت ضد تشنج و آرام کننده با اثر قاطع است مشروط بر آنکه به مقادیر کم و درمانی مصرف می گردد.
از آن در رفع دل پیچه های ناشی از نفخ، درد معده منشاء عصبی، احساس چنگ زدگی در معده، اختلالات هضمی، تپش قلب، سردرد های یکطرفه، سرگیچه، سنکوپ، عصبانیت ها، بی خوابی، ضعف قلب، احساس صدای های مبهم در گوش، خستگی های روحی، هیستری، مالیخولیا، استفراغهای دوره بارداری، کم خونی دختران جوان، برخی حالات آسم، نزله های مزمن برونش ها، بیماریهای مختلف دستگاه تنفسی، فلج درد های عصبی دندان، سردرد، گوش درد و تأخیر وقوع قاعدگی و غیره مصرف می شود.
در کتاب تحفهالحکیم مصارف دارویی آن به شرح زیر آمده است:
جهت خفقان و غشی و فواق و تحلیل سودا و امراض بلغمی و کابوس و معض و امراض رگین و گرده و رفع سموم مطلقاً شربا ضمادا، خائیدن برگ آن جهت ازالۀ بوی شراب و بوی بد دهان بسیار مؤثر است. جهت دفع سم فطر و سماروغ مفید است. مضمضه به طبیخ آن جهت فساد دندان و لعوق آن با عسل جهت عسرالنفس با سرکه محلل خنازیر و منقی قروح.
جلوس در آن جهت احتباس حیض و ضمادش جهت درد مفاصل و طلای آب او جهت جرب سوداوی و نمله و نار و آکله. جهت دفع لرز و قشعریره مصرف می شود.
مصرف آن اثر رفع تند خوئی در دختران جوان و زنان ضعیف البنیه دارد و باعث بهبود حالت تهوع بارداری می شود.
مالش دادن جوشانده آن، موجب از بین رفتن درد های صورت می شود.
گرد سرشاخه های گیاه و یا لوسیون حاصل از دم کردن آن، اگر بر روی زخمها و جراحات اثر داده شود، درد را تسکین می دهد و التیام و بهبود آنرا باعث می گردد.
در عطر سازی مورد توجه بسیار است.
در قدیم نیز از آن برای رفع حالت مالیخولیایی و احساس صداهای مبهم در گوش استفاده می شده است.
در فارماکوپه گیاهی به اثرات ارامش بخشی و خواب آوری ان اشاره شده همچنین در مورد خاصیت ضد ویروسی آن که مربوط به واکنش پلی فنل های موجود در آن با ویروسهاست.
عصاره این گیاه باعث کاهش فعالیت غده تیرویید نیز می شود.

اسانس بادرنجبویه
یکی از مهمترین اشکال دارویی این گیاه اسانس آ ن است که:
مایه ای بی رنگ یا به رنگ زرد روشن یا زرد مایل به خاکستری و دارای بوی بسیار مطبوع شبیه بوی لیمو می باشد و این بو مخصوصاً اگر اسانس از برگ گیاه قبل از گل دادن به دست آمده باشد محسوس تر است.
اسانس ملیس مرکب از سیترال، سیترونل لال، ژرانیول و لینالول می باشد.
اسانس ملیس در آب عملاً غیر محلول ولی در الکل حل می شود. باید در جای سرد، به دور از نور و در ظرف در بسته نگهداری شود.

صور دارویی
به دلیل سمی بودن مصرف بیش از اندازه این گیاه از بیان مقدار مصرفی در صور دارویی معذوریم.
دم کرده: برای افسردگی، خستگی عصبی، سوء هاضمه، تهوع و مراحل اول سرماخوردگی و آنفولانزا مفید است.
شراب ملیس که از جوشاندن مقدار درمانی گیاه در شراب به دست می آید در چند روز متوالی به منظور تقویت قلب و مراکز عصبی و رفع تنگی نفس استفاده می شود.
در استعمال خارج، له شده آن بر روی محل دردناک و گزیدگی زنبور معمولی و زنبور عسل، جهت رفع درد و ناراحتی، اثر داده می شود.
از بادرنجبویه، نوعی میکستور نیرو دهنده برای کسانی که دوره نقاهت را می گذارنند و همچنین برای رفع ضعف عمومی افراد مسن با زرده تخم مرغ، خامه ،آب دارچین و قند نیز مصرف می شود.
الکلای ملیس کمپوزه یا آب ملیس (Eau de Melisse des carmes) یکی دیگر از فرآورده های این گیاه است که شهرت درمانی فراوان در همه کشور ها دارد و به عنوان تقویت کننده اعصاب و نیرو دهنده مصرف می شود.
گاهی آب بادرنجبویه را به مقدار ۳۰ تا ۴۰ قطره بر روی یک حب قند می ریزند و مصرف می کنند. از آب بادرنجبویه در رفع سنکوپ، احساس کسالت عمومی، احساس چنگ زدگی در معده و غیره استفاده می شود.
تنتور: اثری مشابه اما قوی تر از دم کرده دارد بهتر است با برگ تازه تهیه شود. (مقادیر اندک معمولاً موثرتر است)
کمپرس: پارچه خیس شده با دم کرده را برای تورم ها دردناک مانند نقرس روی محل درد قرار دهید.

آثار فارماکولوژیک
آثار آنتی هیستامین و ضد اسپاسم اسانس بادرنجبویه روی رودۀ جدا شدۀ خوکچۀ هندی مشخص شده است که به دلیل وجود استات اوژنول آن است.
مطالعاتی که در آلمان انجام شده است. نشان می دهند که اسانس بادرنجبویه و بخصوص سیترال آن باعث آرامش در دستگاه مرکزی اعصاب می شود.

عوارض جانبی
بدلیل آثار آنتی تیروتروپیک این گیاه باید در تجویز آن برای بیماران مبتلا به اختلال های تیروئیدی دقت شود. اسانس بادرنجبویه به دلیل آثار سمی از جمله بروز خستگی، خواب عمیق و افت فشار خون بعد از مصرف ۲ گرم آن در صبح ناشتا، باید تحت نظر پزشک و با دقت مصرف شود.

اپیدمیولوژی
به طور کلی در مناطق جنوبی و مرکزی اروپا، آسیای غربی وشمال افریقا می روید.
در ایران نیز اطراف تهران، پس قلعه در ارتفاعات ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ متری نزدیک در بند کرج، قزوین، گرگان: جنگل گلستان در ۷۰۰ متری، گنبد کاووس، آذربایجان: حسن بیگلوف کرمانشاه: بین ریجاب و شالان، لرستان: بیشه در ۱۴۰۰ ۱۲۰۰ متری، گیلان :اطراف رشت

کشت و تکثیر
کشت به دو صورت انجام می شود:
کشت با بذر
کشت رویشی
کشت با بذربه ۲ صورت انجام می شود: کشت مستقیم بر روی زمین کشت غیرمستقیم به صورت نشاکاری
۱- کشت مستقیم بذر در زمین اصلی:
در اواخر پاییز زمین را که ۲۰ تا ۳۰ تن کود دامی به آن داده شده و تاعمق ۲۵ تا ۳۰ سانتی متری شخم خورده به ردیف هایی با فواصل ۶۰ سانتی متر از هم تقسیم کرده و بذر را در عمق ۵/۰ تا ۱ سانتی متری کشت می کنند. لازم است بذرها به خاطر قوۀ نامیۀ ضعیفی که دارند حدود ۲۰ ساعت در آب خیس شده و یا اینکه ۴۸ ساعت در دمای صفر درجه نگهداری شده و سپس کاشته شوند. رشد اولیۀ بادرنجبویه بسیار کم است و باید علفهای هرز دائماً وجین شوند. ولی هنگامی که بوته ها به حدی رسیدند که زمین را پر کنند علفهای هرز قدرت رقابت با بادرنجبویه را نخواهند داشت. معمولاً به خاطر همین رشد اولیه ضعیف بادرنجبویه است که آنرا به صورت مستقیم کشت نمی کنند. در این سیستم برای هر هکتار زمین به ۸ تا ۱۰ کیلوگرم بذر نیاز است.
۲- کشت بذری غیر مستقیم:
بذربادرنجبویه را به صورت ردیفی در اواخر بهمن ماه در خزانه زیرپلاستیکی یا در اواخر فروردین و اردیبهشت در خزانۀ هوای آزاد کشت می کنند. فاصله ردیفها از یکدیگر ۲۵ تا ۳۰ سانتی متر و عمق کاشت حدود ۵/۰ سانتی متر است. برای هر هکتار زمین به ۵/۰ کیلوگرم بذر مناسب نیاز است و از هر متر مربع خزانه ۲۵۰ تا ۳۰۰ نشا به دست می آید. زمان مناسب برای انتقال نشاها از خزانه زیر پلاستیکی به زمین اصلی اواسط اردیبهست و برای انتقال نشاها از خزانۀ هوای آزاد به زمین اصلی اواخر تابستان می باشد. فاصلۀ ردیف در زمین اصلی ۵۰ تا ۶۰ سانتی متر و فاصلۀ دو بوته از هم ۳۰ تا ۴۰ سانتی متر است. برای هر هکتار هم ۵۰ تا ۶۵هزار بوته مورد نیاز است.
تکثیر رویشی:
در این روش بوته های دو تا سه ساله را از خاک خارج کرده و آنرا به سه تا چهار قسمت تبدیل می کند. هر بوتۀ جدید باید شامل ریشه ساقه و چند برگ سالم و مفید باشد. از آنجا که این کار هزینۀ زیادی را در بر دارد معمولاً کمتر استفاده می شود.

داشت

همانطوری که ذکر شد چون رشد اولیه بادرنجبویه بسیار کند است باید درایتدای رشد علفهای هرز بطور مرتب وجین شوند که در سطوح وسیع تجاری به طور مکانیکی ممکن نیست و بایداز علفکشهایی مانند مرکازین به مقدار ۴ تا ۶ کیلوگرم در هکتار استفاده کرد. کک نباتی شلغم که با تغذیه از برگهای گیاه آن را توری شکل می کند، زنجرۀ سبز که از شیرۀ نباتی گیاه تغذیه میکند و باعث بیماریهای ویروسی میشود از مهمترین آفات این گیاه هستند. برای مبارزه با آنها می توان از محلول یک درصد BI-58 یا محلول یک درصد فوسدرین استفاده کرد. لازم به ذکر است که این کاربرد سموم باید حداکثر تا ۲۵ روز قبل از برداشت محصول انجام شود و بعداز آن به خاطر عدم اتمام دورۀ کارنس سموم استفاده از آنها به صلاح نیست.
آبیاری باید به طور مرتب هر یک هفته تا ده روز انجام شود. اگر چه بادرنجبویه قادر به تحمل خشکی است ولی کم آبی و خشکی های طولانی سبب خشک شدن آن می شود. در هر دورۀ آبیاری باید گیاهان حدود ۳۰ تا ۴۰ میلی متر آب دریافت کنند.
کاربرد محلول غذایی مانند واکسال و یا میکرامید به مقدار چهار تا شش لیتر در هکتار دو تا سه هفته قبل از برداشت اثر بسیار چشمگیری بر افزایش عملکرد رویشی گیاه دارد.

برداشت
در سال اول یک مرحله و در سالهای بعدی دو تا سه مرحله می توان محصول بادرنجبویه را برداشت کرد. برای این کار باید کلیه پیکره رویشی گیاه از فاصلۀ حدود ۴ تا ۵ سانتی متری زمین چیده شود. برای برداشت اول بهترین زمان مرحلۀ گلدهی است و برای برداشت دوم اواسط شهریور و برداشت سوم اواخر مهر ماه انجام می گیرد. بهترین ساعت برای شروع کار برداشت ساعات ۸ تا ۹ صبح است که شبنم موجود روی برگها تبخیر شده و برگها خشک هستند. برگها پس از برداشت برای جلوگیری از خشک شدن باید به سرعت با خشک کنهای الکتریکی و با دمای ۴۵ تا ۵۰ درجه خشک شوند. از آنجا که بیشتر ماده مؤثرۀ بادرنجبویه در برگهای آن است بهتر است که فقط برگهای آن مورد استفاده قرار گیرند تا میزان ماده مؤثره حاصله بیشتر باشد.
عملکرد پیکرۀ رویشی بادرنجبویه بسته به کلیه شرایط (اقلیمی، نوع کاشت، نوع برداشت و) بین ۱۰ تا ۲۰ تن در هکتار می باشد.

بذرگیری
برای جمع آوری بذر باید در شهریور ماه هنگامی که بذرها شروع به رسیدن می کنند سرشاخه های گلدار گیاه را جمع آوری کرده و در مکانی آفتاب دار خشک کرده و سپس اقدام به بوجاری بذر نمود. معمولاً از هر هکتار بادرنجبویه بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم بذر بدست می آید.

نیازهای اکولوژیک
در طول رویش به هوای گرم و نور کافی نیاز دارد. بذرها در دمای ۱۰ درجه سانتی گراد جوانه می زنند و درجه حرارت مطلوب برای رشد آن ۲۰ تا ۲۲ درجه سانتی گراد است. برای مدتی می تواند سرماهای شدید تا ۲۰- درجه را هم تحمل کند ولی اگر گیاه مسن باشد این دماها برای آن مضر خواهد بود.
کمبود نور سبب کاهش رشد و مواد مؤثره و کیفیت و کمیت اسانس میشود. بادرنجبویه در هر نوع خاکی قادر به رویش است ولی خاکهایی با بافت متوسط و غنی از ترکیبات کلسیم و مواد و عناصر غذایی برا ی رویش آن مناسب است. pH مناسب آن بین ۸ تا ۴/۸ می باشد.
از این گیاه داروها و محصولات بسیاری همچون انواع کرمهای ضد چروک و ضد لک، انواع دئودورانت، قطره های ضد دندان درد، قرصهای ضد تشنج و آرامبخش و در بازار وجود دارد. در ایران هم پمادی به نام پماد ملیسان که از ترکیبات این گیاه گرفته شده، جهت رفع تبخال وجود دارد.

مواردی دیگر از بازار بادرنجبویه
شربت والریک               شرکت مینا
پودر التیپ                   شرکت گل دارو
قطره انتی میگرن         شرکت گل دارو
قطره کارمینت             لابراتوار پورسینا


تذکر مهم
لازم به ذکر است گیاهی که هم اکنون در سبزی فروشی ها به نام بادرنجبویه به فروش می رسد گیاه دیگری با نام فارسی بادرشبو و با نام علمیDeracocephalum muldavica است که اثراتی تا حدودی شبیه بادرنجبویه ولی خفیف تر دارد. در ضمن در فروشگاههای عطاری هم به علت عدم آشنایی عطاران سنتی و جمع آوری کنندگان گیاهان از منابع طبیعی با علم گیاهشناسی، گیاهی به نام گل اروانه (دوای شیخ علی) یاHymenocrater که برگهایی بسیار شبیه بادرنجبویه دارد به فروش می رسد. تعدادی از گیاهانی که در بازار ایران به جای بادرنجبویه به فروش می رسد: Nepeta spp، Dracocephalum moidavica L، Stachys spp، Asperugo procumbens L.

رفع مشکل شناسایی
وجه تمایز بادرنجبویه با گیاهان مذکور این است که بادرنجبویه برگهای قلبی شکل دارد در حالی که بادرشبو برگهایی کشیده و به طول ۳ تا ۵ سانتی متر و عرض ۱ تا ۵/۱ سانتی متر دارد. همچنین تمایز آن از گل اروانه یا دوای شیخ علی این است که در بادرنجبویه برگها بویی شبیه لیمو دارند که در گل اروانه این بو اصلاً به مشام نمی رسد. یکی دیگر از روش های تشخیصی استفاده از ازمایش خلوص با کروماتوگرافی لایه نازک که فاز ثابت ان سلیکاژل جی-الف-۲۵۲ است.
منابع:
1.      مخزن الادویه
2.      الحاوی
3.      تحفه الحکیم
4.      فارماکوپه گیاهی
5.      متداولترین گیاهان دارویی ایران
6.      گیاهان دارویی تالیف دکتر علی زرگری
7.      فلور مصور ایران
8.      گیاهشناسی دارویی
9.      راهنمای کاربردی گیاهان دارویی تالیف دکتر حاجی آخوندی
10.  Herbal medicine
11.  و تعدادی از سایت های مرتبط با فارماکوگنوزی

منبعانجمن تحقیقات طب سنتی ایران


/////////////
///////////
//////////
&&&&&&&
کزنکبین
بفتح کاف و زا و سکون نون و فتح کاف و کسر باء موحده و یاء مثناه تحتانیه و نون
ماهیت آن
شبنمی است که بر درخت کز و سائر اشجار می نشیند و مانند ترنجبین منعقد می کردد و آنچه بر درخت بید منعقد می کردد الطف است از آنچه بر درخت کز و بلوط منعقد می کردد و بهترین آن صاف سفید شفاف بزرکدانۀ آنست که مخلوط ببرک و خاشاک نباشد
طبیعت آن
در اول کرم و در خشکی معتدل
افعال و خواص آن
جالی و با قوت مسهله اعضاء الراس و الصدر منقی دماغ و ریاح غلیظۀ آن و جهت نزلات و تقویت اعضای تنفس و آلات غذا و ملین سینه و صوت و رافع خشونت آن و ضیق النفس و سرفۀ حار و بارد رطب و مرطوبی مزاج را نافع مقدار شربت آن از هفت درم تا بیست درم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////

/////////////
گزانگبین یا انگبین گون یا من نوعی ماده خوراکی سفید رنگ و عسل‌مانند است که مستقیماً به وسیله حشره‌ای به نام پسیل‌گز با نام علمی (Cyamophila astragalicola) یا Cyamophila dicora Loginovaو یا به کمک حشره بر روی گیاه گون یا خار انگبین تولید می‌شود. گزانگنبین در ادیان ابراهیمی غذایی است که خداوند در زمانی که قوم اسراییل در بیابان بودند بر آنها فرستاد.
جمع کردن من توسط قوم اسراییل، نقاشی تیسوت
کز به معنی شکننده و ترد
محتویات
  [نمایش] 
در تورات[ویرایش]
در تورات دوجا از من نام برده شده است. اولین بار در خروج ۱۶ که تمامی داستان ذکر شده است و بار دیگر در اعداد ۱۱ که بخشی از آن ذکر شده است. در توصیف کتاب خروج من چیزی نرم و دانه‌دانه ذکر شده است. در توصیف کتاب اعداد همراه با شبنم روزانه ذکر شده است. کتاب خروج ذکر می‌کند که اندازه من تقریباً مانند شبنم یخ زده بود و قبل از اینکه توسط خورشید نابود می‌شد باید جمع می‌گردید و مانند بذر گشنیز سفید بود. در کتاب اعداد توصیف آن مانند مقل ذکر شده است و اضافه می‌کند که اسراییلیها آن را پودر کرده و از آن کیک تولید می‌کردند. در کتاب خروج ذکر شده است که من خام مانند ویفری بود که از عسل درست شده بود. خدا به اسراییلیها دستور می‌دهد که تنها منی را که در آن روز تولید شده است جمع کنند. مقدار اضافه آن خراب شده و در آن کرم می‌رفت و بوی بد می‌داد. تنها استثنا شب شبات بود که در آن به اندازه دو روز من جمع می‌شد و به دستور خداوند خراب نمی‌شد: «این دستور پروردگار است فردا روز استراحت خواهد بود، شبات مقدس برای خداوند، پس هر چیزی می‌خواهید بپزید و هر چه می‌خواهید بجوشانید. هر چه اضافه ماند تا صبح نگاه دارید و آنها تا صبح نگاه داشتند همانگونه که موسی دستور داده بود و آن فاسد نشد و کرم نزد»
جمع کردن من، نقاشی قرن ۱۵.
جمع کردن من نقاشی سال ۱۵۴۰ میلادی.
در قرآن[ویرایش]
در قرآن و در آیه ۵۷ سوره بقره از من نام برده شده است:[۱]
وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ و بر شما ابر را سایه گستر کردیم و بر شما من و سلوی فرو فرستادیم [ و گفتیم: ] «از خوراکیهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم، بخورید.» و [ لی آنان ] بر ما ستم نکردند، بلکه بر خویشتن ستم روا می‌داشتند.
این اتفاق مجدداً در سوره اعراف آیه ۱۶۰ نیز تکرار شده است.
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم و به موسی وقتی قومش از او آب خواستند وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشید هر گروهی آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سایبان کردیم و من و سلوی بر ایشان فرو فرستادیم از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و بر ما ستم نکردند لیکن بر خودشان ستم می‌کردند
شناسایی[ویرایش]
در بین محققان در مورد اینکه من معادل چه چیزی بوده است اختلاف وجود دارد. بعضی اعتقاد دارند که ریشه لغت من از ریشه لغت منو در مصری به معنی غذا گرفته شده است. بعضی اعتقاد دارد که معادل صمغ درخت گز است که اعراب به فروش آن اشتغال داشتند؛ ولیکن صمغ درخت گز بیشتر از شکر تشکیل شده است و بعید است که بتواند مواد غذایی کافی را برای مردم در زمان طولانی تهیه کند و همچنین تبدیل آن به کیک عملاً غیرممکن است. در توصیف کتاب مقدس ممکن است لغت من از لغت «من هو» به معنی این چیست در زبان آرامی و عربی گرفته شده باشد. من ممکن است به معنی درخت یخ در زبان عربی نیز باشد. این توصیف ممکن است با شهدی که از بدن بعضی حشرات تولید می‌شود و قابل خوردن است مرتبط باشد که بعضی تصور می‌کنند معنی واقعی من است. در بیابان چنین ماده‌ای به زودی تبخیر شده و خراب می‌شود. این ماده منبع غذایی مناسبی است و دارای مقدار زیادی کربوهیدرات است. همچنین نوعی مورچه وجود دارد که از صمغ درخت گز تغذیه می‌کند. بعضی دیگر تصور می‌کنند که من در کتاب مقدس با گزانگبین در فارسی یکسان است. این ماده که سفید رنگ است و در قسمت غربی ایران، عراق و شرق ترکیه رایج است وقتی خشک شود تبدیل به گلوله‌های سفت می‌شود. سپس برای تهیه نان می‌توان این گلوله‌ها را پودر کرد که با توصیف کتاب مقدس همخوانی دارد.
درخت گز در بیابان سرزمین شام.
در میشنا[ویرایش]
در میشنا که تفسیر شفاهی تورات است من ماده‌ای فرازمینی است که در روز ششم آفرینش توسط خداوند ایجاد شد و اطمینان حاصل گردید که این ماده پاک است. تا رسیدن قوم اسراییل به کنعان آنها فقط من را به عنوان غذا مصرف می‌کردند. در توصیفات روحانیون یهودی گفته می‌شود که من آنقدر پاکیزه بود که هیچ نوع مدفوعی تولید نمی‌کرد و هیچ‌یک از قوم اسراییل نیازی به دفع مواد زائد نداشتند. به نقل از سعدالدین
در گفتاوردها[ویرایش]
در دائرةالمعارف بریتانیا واژه Manna چنین تعریف شده است:
قسمی ماده خوراکی سفید رنگ و عسل مانند که مستقیماً به وسیله حشره و یا به کمک حشره بر روی گیاه تولید می‌شود
ابوریحان بیرونی به تولید شهد توسط حشره بر روی گیاه پرخار اشاره می‌کند.
ادوارد فردریک (۱۸۱۹ م) در سفرنامه خود آورده است:
در ایران غالباً با نوعی شیرینی پذیرایی می‌شود که یکی از ترکیبات اصلی آن ماده شیرین سفید صمغ‌مانندی به نام گزانگبین است که همراه با گلاب و آرد و مغز پسته به صورت قرص شیرینی به قطر تقریباً هشت سانتیمتر و ضخامت کمتر از یک سانتیمتر ساخته می‌شود.
درختچه‌ای که بر روی آن گز یافت می‌شود و سرشاخه‌های آن شباهت به جارو دارد گون می‌نامند. همه جا، روی سرشاخه‌های جوان و زیر بوته‌ها، تکه‌های گز همانند ریزه‌های نخ همراه با تعداد بی شمار حشرات کوچک به وفور دیده می‌شد. فردریک می‌گوید: با نظر اهالی موافقم و بدون تردید، گز را تولید حیوانی می‌دانم. جالب توجه اینکه، نظریات فردریک بیشتر از یکصد و پنجاه سال مورد تأیید دیگران قرار نگرفت.
منابع[ویرایش]
1.      پرش به بالا ترجمه قرآن، مهدی فولادوند
////////////
قس من در عربی:
المن مادة حلوة المذاق رزق الله بها بني إسرائيل، والمن مادة تلتصق على ورق الأشجار وبعض الحشائش في مناطق جبال إيران تجمع ويتم صنع حلوى طيبة منها تشتهر في إيران.من السما حلويات تتوفر في العراق حيث تجمع مادة المن.
ورد ذكر المن في القران الكريم ثلاث مرات في الآية 57 من سورة البقرة والآية 160 من سورة الأعراف والآية 80 من سورة طه.
///////////
قس سِما ماناسی در آذری:
Səma mannası — dini əfsanəyə görə səhrada dolaşan israillilər üçün göydən tökülən azuqə.
/////////////
قس مانا در باسای اندونزی:
Manna (bahasa Ibraniמָ‏ן) berarti "apakah ini?" merupakan makanan yang menopang orang Israel dalam pengembaraan mereka di padang gurun.[1] Manna berwarna putih dan mempunyai rasa manis.[1] Namun ada juga sumber yang mengatakan bahwa roti Manna itu tawar sehingga menyebabkan orang-orang Israel mengeluh di padang gurun.[2] Di Alkitab tertulis:
Umat Israel menyebutkan namanya: manna; warnanya putih seperti ketumbar dan rasanya seperti rasa kue madu.[3]
/////////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
//////////////
قس مانا در سواحلی:
Mana (kwa Kiebrania מָ‏ן) ni chakula kilichotumiwa na Waisraeli walipotangatanga katika jangwa la Sinai miaka 40 mfululizo baada ya kutolewa na Musa nchini Misri walipokuwa wananyanyaswa.
Habari hizo zinapatikana katika vitabu vingi vya Biblia (hasa Kutoka 16:1-36 na Hesabu 11:1-9) na vilevile katika Kurani 5:27.
Pamoja na maelezo mbalimbali yaliyotolewa na wataalamu kuhusu asili ya chakula hicho, kwa imani kilitazamwa kama ishara ya pekee ya Mungu kuwashughulikia watu wake.
Yesu alikitumia hicho pia kujitambulisha ni nani kwa binadamu wote: "Mimi ndimi chakula cha kweli kilichoshuka kutoka mbinguni" (Yoh 6).
///////////////
قس من و سلوی در اردو:
من و سلویٰ ایک قسم کی خوراک تھا، جس کا ذکر قرآن مجید کی سورہ البقرہ میں ہوا ہے۔قرآن مجید کے مطابق بنی اسرائیل جب صحرائے سینا میں بھٹک رہے تھے تب اللہ تعالیٰ نے ان کیلئے آسمان سے من و سلویٰ اتارا تھا۔لیکن بعد میں جب بنی اسرائیل نے نخرے دکھانے شروع کر دیئے تو اللہ تعالیٰ نے من و سلویٰ واپس چھین لیا۔
·         المن اسم ہے۔ شبنمی گوند جو وادی یتہ میں بھٹکنے والے اسرائیلوں کے کھانے کے لئے اللہ تعالیٰ روزانہ درختوں پر جما دیتا تھا۔
·         السلوی۔ ایک پرندہ ہے جس کو بٹیر کہتے ہیں۔ [1]
·         مَنّ، شبنمی شریں گوند کی طرح ایک چیز تھی، جو درختوں کے پتوں پر بکثرت جم جاتی جس کو یہ لوگ جمع کرلیتے،
·         دوسری چیز بٹیر تھی، جو کثرت سے آتیں جنکو یہ لوگ پکڑ لیتے اور خوشگوار غذا کے طور پر استعمال کرتے۔[2]
جو "من" ان پر اترا وہ درختوں پر اترا تھا۔ یہ صبح جاتے تھے اور جمع کر کے کھالیا کرتے تھے وہ گوند کی قسم کا تھا۔ کوئی کہتا ہے شبنم کی وضع کا تھا حضرت قتادہ فرماتے ہیں اولوں کی طرح "من" ان کے گھروں میں اترتا تھا جو دودھ سے زیادہ سفید اور شہد سے زیادہ میٹھا تھا۔ صبح صادق سے لے کر آفتاب نکلنے تک اترتا رہتا تھا ہر شخص اپنے گھر بار کے لئے اتنی مقدار میں جمع کرلیتا تھا جتنا اس دن کافی ہو اگر کوئی زیادہ لیتا تو بگڑ جاتا تھا۔ جمعہ کے دن وہ دو دن کا لے لیتے تھے جمعہ اور ہفتہ کا اس لئے کہ ہفتہ ان کا بڑا دن تھا ربیع بن انس کہتے ہیں من شہد جیسی چیز تھی جس میں پانی ملا کر پیتے تھے شعبی فرماتے ہیں تمہارا یہ شہد اس "من" کا سترواں حصہ ہے شعروں میں یہی "من" شہد کے معنی میں آیا ہے یہ سب اقوال قریب قریب ہیں غرض یہ ہے کہ ایک ایسی چیز تھی جو انہیں بلا تکلیف و تکلف ملتی تھی اگر صرف اسے کھایا جائے تو وہ کھانے کی چیز تھی اور اگر پانی میں ملا لی جائے تو پینے کی چیز تھی اور اگر دوسری چیزوں کے ساتھ مرکب کردی جاتی تو اور چیز ہوجاتی تھی۔ لیکن یہاں "من" سے مراد یہی "من" مشہور نہیں صحیح بخاری شریف کی حدیث میں ہے رسول اللہ (صلی اللہ علیہ وآلہ وسلم) فرماتے ہیں کھمبی من میں سے ہے اور اس کا پانی آنکھ کے لئے شفا ہے۔ ترمذی اسے حسن صحیح کہتے ہیں ترمذی میں ہے کہ عجوہ جو مدینہ کی کھجوروں کی ایک قسم ہے وہ جنتی چیز ہے اور اس میں زہر کا تریاق ہے اور کھمبی من میں سے ہے اور اس کا پانی آنکھ کے درد کی دوا ہے یہ حدیث حسن غریب ہے۔ دوسرے بہت سے طریقوں سے بھی مروی ہے۔ ابن مردویہ کی حدیث میں ہے کہ صحابہ نے اس درخت کے بارے میں اختلاف کیا جو زمین کے اوپر ہوتا ہے جس کی جڑیں مضبوط نہیں ہوتیں۔ بعض کہنے لگے کھمبی کا درخت ہے آپ نے فرمایا کھمبی تو "من" میں سے ہے اور اس کا پانی آنکھ کے لئے شفا ہے "سلویٰ" ایک قسم کا پرند ہے چڑیا سے کچھ بڑا ہوتا ہے۔ سرخی مائل رنگ کا جنوبی ہوائیں چلتی تھی اور ان پرندوں کو وہاں لا کر جمع کردیتی تھیں بنی اسرائیل اپنی ضرورت کے مطابق انہیں پکڑ لیتے تھے اور ذبح کر کے کھاتے تھے اگر ایک دن گزر کر بچ جاتا تو وہ بگڑ جاتا تھا اور جمعہ کے دن دو دن کے لئے جمع کرلیتے تھے کیونکہ ہفتہ کا دن ان کے لئے عید کا دن ہوتا تھا اس دن عبادتوں میں مشغول رہنے اور شکار وغیرہ سے بچنے کا حکم تھا۔ بعض لوگوں نے کہا ہے کہ یہ پرند کبوتر کے برابر ہوتے تھے ایک میل کی لمبائی چوڑائی میں ایک نیزے کے برابر اونچا ڈھیر ان پرندوں کا ہوجاتا تھا۔ یہ دونوں چیزیں ان پر وادی تیہ میں اتری تھیں۔ جہاں انہوں نے اپنے پیغمبر (صلی اللہ علیہ وآلہ وسلم) سے کہا تھا کہ اس جنگل میں ہمارے کھانے کا بندوبست کیسے ہوگا تب ان پر "من و سلوی" اتارا گیا [3]
قرآن مجید کے علاوہ من و سلویٰ کا ذکر عہد نامہ قدیم میں بھی آیا ہے۔
/////////////
Manna (Hebrewמָן‎‎) or al-Mann (Arabicالمَنّ ‎‎Kurdish: gezoPersianگزانگبین‎‎), sometimes or archaically spelled mana, is an edible substance which, according to the Bible and the Quran,[1] God provided for the Israelites during their travels in the desert during the forty-year period following the Exodus and prior to the conquest of Canaan.