مازریون
بفتح میم و الف و فتح زای معجمه و سکون راء مهمله و ضم یاء
مثناه تحتانیه و سکون واو و نون بیونانی حامالا نامند
ماهیت آن
برک درختی است شیردار بقدر درخت سماق و سه قسم می باشد قسمی
را برک سفید و بزرک و نازک و این را اشخیص خوانند و قسم دوم را برک زردرنک و از برک
زیتون کوچکتر و از برک مورد بزرکتر و ضخیم تر و این را بفارسی هفت برک و بشیرازی مشت
رو نامند و قسم سوم را برک سیاه و بهترین همه مستعمل سفید آن است و لیکن چون این نیز
خالی از غائله نیست و در قوت قریب بشبرم بدون تدبیر استعمال آن غیر مجوز و تدبیر آن
آنست که برک قسم کبیر سفید آن را بکیرند و دو شبانه روز در سرکه بخیسانند و دو سه بار
سرکه را تغییر دهند پس شسته خشک کنند و نیم کوفته با روغن بادام چرب کرده در اسهال
مواد سوداوی و بلغمی تربد مدبر و افتیمون و پوست هلیلۀ زرد و کل سرخ و رب السوس و زیرۀ
کرمانی و نمک هندی و در اسهال ماء اصفر و بلغم ایرسا و توبال النحاس و اسارون و عصارۀ
غافث و افسنتین و سنبل الطیب و مصطکی و مرمکی صدفی و سکبینج و نمک هندی و هلیلۀ زرد
و تخم کرفس بستانی و امثال آن اضافه نمایند و شرب آن با آب عنب الثعلب و آب رازیانه
و خیارشنبر اولی است و سبب اطلاع بر مازریون را ملا احمد تبتی در تاریخ الحکما خود
چنین نوشته که از جملۀ اتفاقات عجیبه آنست که مستسقی بود در بصره که جمیع اطبا از معالجۀ
آن عاجز آمده بالاتفاق کفتند که این قابل علاج نیست چون این حکایت شنید امید از حیات
خود منقطع کردانیده کفت مرا بکذارید که چند روز که حیات دارم آنچه خواهم بخورم و بکرسنکی
نمیرم اطبا کفتند تو بهر چه میل داری بخور که بعد از ان هیچ کس مانع تو نخواهد بود
پس آن مرد کفت مرا بر سر کوچه برید که آنچه خاطر من خواهد از جماعتی که در کوچها می
کردند و چیزهای خوردنی و حلاوی می فروشند بخرم و بخورم چنان کردند اتفاقا اول بار نظر
او بر شخصی افتاد که ملخ پخته می فروخت طبیعت ملهمۀ او میل بآن کرد از ان ملخ پخته
قدری صالح خریده تناول نمود بعد از ساعتی شروع باسهال کرد و چندان آب زرد متعفن از
شکم آن مستسقی بیرون آمد که کمان هیچ احدی نبود که این مقدار آب در بدن آدمی تواند
بود اما بعد از ان بالکلیه از ان مرض نجات یافت چنانکه هیچ کس او را نمی توانست شناخت
چون این خبر باطبائی که مدتی در معالجۀ او اوقات صرف نموده و از علاج مایوس شده دست
از معالجه برداشته بودند رسید حیرت ایشان زیاده شد چه ملخ بالطبع قابض است نه مسهل
بالاخره یکی از ان اطبای که حدت او نسبت بسائر طبیبان دیکر زیاده و قوی بود بائع ملخ
را طلبیده از وی پرسید که تو این ملخ را از کجا صید کردی و چه طور زمینی بود و در ان
زمین چه کیاه بود کفت من این ملخ را از جائی صید کردم که در ان موضع غیر از مازریون
هیچ درخت دیکر نبود و خوراک این ملخان همان مازریون بود پس آن طبیب چون این حکایت شنید
خاطرش از ان فارغ شد چه خاصیت مازریون اسهال رطوبات رقیقه است غایتش آنکه چون قوت اسهال
آن بسیار قویتر است چنانکه اکر بوزن یکدرهم تنها از مازریون بشخصی دهند یحتمل که آن
اسهال آرد که حبس آن ممکن نباشد و بنا بر خطری و غایلۀ که دارد مازریون را تنها بدون
مصلحات استعمال نمی نمایند و عند الضرورت با مصلحات امتزاج نموده استعمال می نمایند
و آنجا دو طبخ یافته یکی در شکم ملخ و دیکر در آب که ملخ فروش نموده و کسر کیفیت آن
شده و باصلاح و اعتدال آمده و لهذا از ان این عمل بی خطر و غایله بظهور آمد و این از
الهامات جناب باری است تقدس و تعالی مر طبیعت را
طبیعت آن
در آخر سوم و در چهارم نیز کرم و خشک کفته اند
افعال و خواص آن
جالی و منقی و مقشر و بسیار حریف تند اعضاء الراس مضمضه بطبیخ
آن خصوصا سیاه آن مسکن درد دندان و چون بر پارچۀ از برک آن فلفل سوده مالیده بر دندان
کذارند نیز مسکن وجع آنست اعضاء الغذاء و النفض مسهل ماء اصفر و حیات و حب القرع و
جهت استسقای زقی و لحمی و یرقان و ضعف کرده نافع خصوصا برک تر و تازۀ آنکه در هنکام
کل آن اخذ نموده در سرکه بدستور مزبور خیسانیده خشک نموده مقدار شش قیراط آن را در
یکرطل و نیم آب جوش دهند تا بثلث رسد و صاف نموده بیاشامند اسهال حیات و حب القرع نماید
بتخصیص که با فودنج جبلی جوش نموده باشند و کاه می خیسانند بیست درهم آن را در دو سیر
شراب و دو ماه می کذارند پس صاف نموده دو ماه دیکر می کذارند پس می آشامند جهت استسقا
و تنقیۀ نفاس و چون شش درهم آن را در یکرطل و نیم آب جوش دهند تا بثلث رسد مالیده صاف
نموده با یک اوقیه روغن بادام جوش دهند تا روغن بماند اما نسوزد یکدرهم تا پنج درهم
آن اسهال برفق نماید و آشامیدن طبیخ آن جهت عسر البول شدید مفید و بعضی کفته اند مسهل
سودا و اخلاط بلغمیه نیز است خصوصا که با دو وزن آن افسنتین بجوشانند و بیاشامند و
بعضی یک مثقال آن را با دو مثقال افسنتین و با عسل مطبوخ بقوم آورده سرشته شیاف ساخته
برمیدارند و واجب است که بحسب ارادۀ اسهال ماء اصفر و هریک از اخلاط و اخراج اقسام
کرم معده و امعا با ادویۀ مسهلۀ مناسبه و مصلحۀ هریک ضم نموده بیاشامند و ضماد آن با
سرکه جهت تحلیل ورم طحال السموم آشامیدن آن با شراب جهت نهش هوام مقدار شربت آن از
شش قیراط تا نیم درهم بدل آن سه وزن آن ایرسا و دو دانک وزن آن مقل الیهود الجروح و
القروح ضماد جمیع اصناف آن با عسل جهت تنقیۀ چرک قروح و سخه و قلع خشک ریشه و تجفیف
جرب رطب بسبب جوهر اکال محلل مجفف آن و با موم روغن جهت جرب متقرح الزینه طلای برک
آن جهت بهق و قوبا و نمش بتنهائی و یا با کبریت نافع المضار مضر محرورین و اطفال و
ضعفا و در فصل کرما و بلدان حارۀ یابسه و بدون تدبیر و مصلح بغایت مضر جکر و مقی و
مورث کرب و غم و دو درهم از غیر مدبر آن خصوصا زرد و سیاه آن قتال بقئ و اسهال و کرب
و غشی تدبیر آن قئ فرمودن بشیر کاو تازه دوشیده مکرر با جلاب و میبه خوش بو و آب سرد
بر بدن ریختن و بعد از ان مرقهای چرب آشامیدن و مبردات قوی و مثرودیطوس و تریاق طین
مختوم بهترین مداوای آنست و چون با آرد جو و زیت و آب سرشته بموش و سک و خوک بخورانند
بمیرند و شیر درخت آن در چهارم کرم و خشک و سمی قتال و از داخل غیر مستعمل و طلای آن
جالی بهق و برص و جوارش و دوا و حبوب و روغن و سکنجبین و سفوف و اقراص و معاجین برک
آن در قرابادین کبیر مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
////////////
مازریون . [ زَ ] (اِ) دارویی است برای استسقای زقی ، مجرب
است . (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت
به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن دو نوع می باشد: سفید
و سیاه . سفید آن را اشخیص و سیاه آن را هفت برگ خوانند و آن از برگ زیتون کوچکتر است
و از برگ مورد بزرگتر و به زردی مایل . و بعضی گویند مازریون مورد زرد است و آن نوعی
از مورد باشد و به عربی زیتون الارض خوانندش گرم و خشک است درچهارم و یک قسم از آن
زهر قاتل است و آن را به عربی حب الضراط گویند و بعضی گفته اند چوب درخت بلوط ۞ است چه رمادالمازریون
خاکستر چوب بلوط است . (برهان ). گیاهی است که به جهت قبض و استسقا نافع است . (آنندراج
). نام گیاهی دوایی . (ناظم الاطباء). معرب آن معزرون . (حاشیه برهان چ معین ). از جمله نباتهاست که آنرا شیر باشد
و هر نباتی که آن راشیر است به تازی یتوع گویند و مازریون دو نوع است یکی بزرگ برگ
تر است و یکی خردبرگ تر. آنچه بزرگ برگ تر است رقیق تر است و آنچه خرد برگ تر است غلیظتر
است و نوعی است که به سیاهی زند و آن زهر قاتل است و بهترین آن است که برگ او همچون
برگ زیتون است و لطیف تر است وآنکه برگ او خرد است و جعد است بدبو بود. و درخت بزرگ
برگ دیگر و درخت خردبرگ دیگر و چنان نیست که گروهی گمان برده اند که هر دو از یک درخت
است . (ذخیره خوارزمشاهی یادداشت به خط مرحوم
دهخدا). دو درم سنگ آن زهر است . (ذخیره خوارزمشاهی
، یادداشت ایضاً). هفت بلک . (بحر الجواهر، یادداشت ایضاً). گیاهی از یتوعات و آن بر
دو گونه است مازریون صغیر و مازریون کبیر و در طب به کار است . نوعی از آن خانق النمر
است که سم باشد. اداد الوادی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است ۞ از رده دولپه ای های پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره مازریون
۞ می باشد. این
گیاه به صورت درختچه ای است که به عنوان زینت هم در باغچه ها کشت می شود. ارتفاع آن
بین 0/5 تا یک متر است و برگ هایش پس از ظهور گلها می رویند. برگهای مازریون تقریباً
بدون دمبرگ و بیضوی و نوک تیز است . گلهایش قرمز و گاهی صورتی مایل به سفید و بسیار
زیبا و دارای بویی قوی است . میوه اش آبدار و بیضوی و ابتدا سبزرنگ است ولی پس از رسیدن
قرمز رنگ می شود. پوست این گیاه ایجاد سوزش و تحریک برروی انساج بدن می کند و به عنوان
تاول آور پوست مصرف می گردد. در اکثر نقاط شمالی ایران این گیاه می روید. هفت برگ
. مشت رو. خالاما. خامالیوس . کانی رو. ماذریون . خامالا. خامالاآ. خامالاون . زیتون
الارض . خامالیون . تابمک . خضرا. خمالیه . خامالایه . دانه های این گیاه به نام حب
الضراط معروفند. (فرهنگ فارسی معین ). این درختک خرددر جنگلهای طوالش (دینوچال ) و
کلار دشت دیده شده است . (گااوبا، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
به طعم شکر بودم به طبع مازریون
چنان شدم که ندانم ترانگبین از ماز.
مخلدی (حاشیه فرهنگ
اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ور به درویشی زکاتت داد باید یک درم
طبع را از ناخوشی چون ماز و مازریون کنی .
ناصرخسرو (از فرهنگ رشیدی ذیل ماز).
- مازریون العریض ؛ نوعی از مازریون با برگهای پهن . و رجوع
به ذافنوبداس و ذافنی ویداس و ذافنبداس شود.
- مازریون کوهی ۞ ؛ یکی از گونه
های مازریون است که آن را بقله و ذافنوبداس نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
خامالا. (معرب ، اِ) ۞ بیونانی ۞ داروئی است
که آن را مازریون ۞ گویند. برگ آن از برگ زیتون کوچکتر و
از برگ مورد بزرگتر میباشد و رنگش بزردی گراید. گرم و خشک است در چهارم . بر برص و
بهق طلا کنند نافع باشد و با عسل بر ریشهای خشک مالند سود دهد و آن را خامالیون هم
گویند و بعربی زیتون الارض خوانند و بعضی گفته اند که خامالا بیونانی حربا باشد و آن
نوعی از چلپاسه است و بعربی اسدالارض گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ص
357). نام دوائی است که آن رامازریون نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). هفت
برگ . (فرهنگ جهانگیری ). نیز رجوع به حربا شود.
////////////
مازریون
اشاره
در کتب طب سنتی با نامهای «مازریون» و «هفت برگ» و «خامالا»
و «خامالیوس» و «زیتون الارض» نامبرده میشود. نام محلی آن در ارتفاعات نوشهر «مرخا»
میباشد. به فرانسویDaphne وBois
de Garou وle Daphne morillon وMezereon وBois joli وBois gentil و به انگلیسیMezerum وMezereon وFebruary daphne وDwarf laurel وSpurge
olive
گفته میشود. گیاهی است از خانوادهThymelaeaceae نام علمی آنDaphne mezereum L
. و مترادفهای آنThymelaea Praecox Gilib . وThymelaea
mezereum Scop . میباشد.
دیوسکوریدس این گیاه را «کاملایا» نامیده است. کلمهDaphne اصطلاح یونانی برای درخت برگ بو میباشد که به جنس مازریون منتقل شده است.
مشخصات
مازریون درختچهای است کوتاه که بلندی آن تا 5/ 1 متر میباشد
در حد درختچه سماق. برگهای آن بیضی دراز از دو سر باریک، رنگ زیر برگ سبز غباری است
که سفید به نظر میرسد. گلهای آن قرمز ارغوانی و بندرت سفید، معطّر که بهطور مجتمع
در امتداد قسمت انتهایی محور شاخه گلدهنده در اواخر زمستان و اوایل بهار ظاهر میشود
و برگها معمولا پس از ظهور گلها میرویند. این درختچه به سبب گلهای زیبا و در عین حال
زودرس خارج فصل که دارد، در گلکاری و باغچه کاشته میشود.
معارف گیاهی، ج5، ص: 168
میوه آن قرمز کوچک تخممرغیشکل و سمّی است. تکثیر آن از طریق
قلمههای تابستانی نارس است که در ماسه و پیت 241] کاشته میشود و ریشه میدهد. آن
را از طریق کاشت تخم نیز تکثیر میکنند. این گیاه در اروپا و آسیا بهطور خودرو میروید.
در ایران در مناطق مختلف شمال غرب کشور و در جنگلهای طالش و کلاردشت و دینوچال و گلندرود
و زیر آب بهطور وحشی دیده میشود و ضمنا در شهرها برای گل زیبای آن پرورش داده میشود.
معمولا به قطعات پوست نازک درختچه دافنه «گارو» گفته میشود. خیلی سخت است در سطح آن
خالهای سفید کوچکی دیده میشود، رنگ چوب داخل آن زرد مایل به سفید است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در پوست درختچه مازریون وجود نوعی
رزین به نام مزرئین رزین 242] و دافنین 243] و یک قند متبلور گزارش شده است [کاریونه
و کیمورا].
خواص- کاربرد
در ژاپن پوست درختچه را به عنوان یک جزء محرّک در داروهای
معالج روماتیسم وارد میکنند زیرا سرخکننده پوست است. ضمنا در استعمال داخلی نیز به
عنوان داروی محرّک و مدّر برای معالجه روماتیسم مصرف دارد. در تعدادی از اسناد علمی
طب سنتی ایرانی از جوشانده و شربت آن در مصرف داخلی برای دفع عوارض سیفیلیس و اختلالات
جلدی استفاده شده است و در تهیه جوشانده و شربت آن سابقا ترکیبات زیر توصیه میشده
است:
جوشانده پوست مازریون: 5 گرم پوست مازریون را در 1500 گرم
آب آنقدر باید جوشاند که پس از صاف شدن در حدود 1000 گرم باقی بماند و پس از آن
10 گرم مغز ریشه شیرینبیان در آن بجوشانند و صاف کنند و در عرض روز فنجان فنجان برای
معالجه سیفیلیس بیاشامند.
عصاره اتری پوست مازریون (گارو): پوست درختچه 1 واحد، الکل
80 درجه
معارف گیاهی، ج5، ص: 169
7 واحد و اترسولفوریک 1 واحد. پوست را نیمکوب کرده و با الکل
در ظرف دپلاسمان ریخته و صافشده را در حمام ماریه تقطیر کنند تا الکل آن خارج گردد
و محصول را در صراحی با اتر مخلوط نمایند و مدت 24 ساعت بگذارند بماند و صاف روی آن
را برداشته و برای گرفتن اتر مجددا آن را در حمام ماریه تقطیر نمایند و عمل تبخیر را
تا حد غلظت عصاره ادامه دهند. این عصاره تاولآور است و در ساختن پوماد سرخکننده و
تاولآور گارو و کاغذ آن کاربرد دارد.
شربت مازریون: 1 دسیگرم عصاره الکلی مازریون را در 50 گرم
شربت ساده مخلوط کنند و در موارد سیفیلیس از 60- 40 گرم در روز بخورند.
جوشانده برای معالجه هرپس 244]: 60 گرم عشبه، 4 گرم پوست مازریون،
5 گرم تخم گشنیز و 5 گرم ریشه شیرینبیان را در 1000 گرم آب بجوشانند و صاف کرده، در
عرض روز فنجان فنجان میل کنند.
در عین حال که در اکثر مدارک کهن پوست درختچه از نظر طبی مورد
توجه میباشد در معدودی از اسناد از جمله در مخزن الادویه آمده است که اطبای سنتی ایران
از نظر خواص دارویی توجه به برگ گیاه نیز داشتهاند و نوشته شده که برگ آن از نظر مسهلی
خیلی قوی است و پس از خوردن آن عوارض شدید غیر قابل کنترلی ایجاد میشود و لذا باید
قبل از خوردن اصلاح و تعدیل شود و پس از آن خورده شود. برای این اصلاح دستور این است
که برگهای آن را به مقدار مورد نظر گرفته و تمیز کرده و 48 ساعت در سرکه بخیسانند و
در این مدت 3- 2 بار سرکه آن را عوض کنند، سپس خشک کرده و کوبیده و با روغن بادام چرب
و آغشته نمایند. در مواردی که به عنوان مسهل مواد سوداوی مصرف میشود با تربد تعدیل
شده و افتیمون، پوست هلیله زرد، گل سرخ، ربّ ریشه شیرینبیان و زیره کرمانی و نمک هندی
با آن مخلوط کرده و بخورند و در مواردی که به منظور مسهل زردآب و بلغم خورده شود با
موادی نظیر ایرسا و آسارون، عصاره غافث، افسنطین، سنبل الطیب، مصطکی، مرّمکی، سکبینج،
نمک هندی، هلیله زرد و تخم کرفس مخلوط کرده و بخورند بسیار مؤثر است و عوارضی نیز ایجاد
نمیکند. در مورد ضرورت تدبیر و اصلاح مازریون داستانی در کتب طب سنتی نقل میکنند
که چون نشانهای از روشهای تحقیق عملی حکمای طب سنتی است برای اطلاع علاقهمندان محقق
عینا در اینجا میآوریم:
معارف گیاهی، ج5، ص: 170
حکیم احمد تبتی در تاریخ الحکما نوشته است که شخصی در بصره
مبتلا به بیماری استسقا بوده (البته چه نوع استسقا ذکر نشده است) و پس از سالها معالجه
سرانجام بهبود نیافت و تمام اطبا منطقه او را جواب کردند. این مرد که از ادامه زندگی
قطع امید کرده بود گفت حال که میمیرم چه بهتر است در این مدت کوتاه باقیمانده از عمر
هرچه میخواهم بخورم و پرهیز خردکنندهای را که سالهاست به من تحمیل شده بشکنم. این
مرد آزاد گذارده شد و اطبا نیز که از معالجه او مأیوس بودند به او اجازه دادند هرچه
میخواهد بخورد. آن مرد گفت که او را در کوچه و کنار محل عبور عمومی بگذارند تا از
چیزهایی که در بازار برای فروش عرضه میشود آنچه که دلش میخواهد انتخاب کرده بخرد
و بخورد و چنان کردند. اتفاقا اولین فروشندهای که از آن محل عبور میکرد ملخ پخته
میفروخت و در مرد میل وافری بخوردن ملخ پخته ایجاد شد و از این ملخ پخته خرید و خورد.
پس از ساعتی معده او منقلب شد و شروع کرد به کار کردن و این اسهال ادامه یافت و تا
چندین ساعت در اثر این اسهال آنقدر آب زرد متعفن از شکم او بیرون آمد که هیچکس باور
نمیکرد آن همه مایع در شکم او بوده است. و پس از آن بتدریج و بسرعت استسقای او شفا
یافت و نجات پیدا کرد. وقتی این خبر عجیب به گوش اطبایی که از علاج او دست شسته بودند،
رسید همه حیران و متعجب که چه ارتباطی ممکن است بین ملخ پخته و خاصیت مسهلی شدید زردآب
باشد. زیرا اصولا ملخ پخته قابض است و قاعدتا باید عکس این عمل رخ داده باشد و هیچ
نوع ارتباط منطقی بین خاصیت ملخ پخته و رفع بیماری استسقا به نظرشان نمیآمد. یکی از
اطبا که اهل تحقیق و بررسی بود موضوع را دنبال کرد و به فروشنده ملخ پخته مراجعه نمود
و از او پرسشهایی کرد که این ملخها را از کجا صید کرده است، شرایط آن منطقه و گیاهان
آن محل چیست. فروشنده گفت این ملخها را از محلی صید کردهام که تقریبا گیاه غالب آن
منطقه درختچههای مازریون است و چیز دیگری نمیروید و خوراک این ملخها فقط برگهای مازریون
بوده است. طبیب محقق با شنیدن این اطلاعات به ریشه ماجرا پی برد زیرا میدانست برگ
مازریون خاصیت مسهلی دارد ولی خاصیت آن به قدری شدید و قوی است که اگر بدون اصلاح و
تدبیر و تعدیل تا 4 گرم آن خورده شود آنقدر اسهال ایجاد میکند که بند آوردن آن از
اختیار خارج میشود و به همین دلیل برگ را قبل از خوردن اصلاح و تدبیر میکنند و پس
از آن میخورند و برگهایی را که ملخها خورده بودند در جریان دو نوع اصلاح و تعدیل و
کاهش شدت خاصیت مسهلی قرار گرفته اول اینکه در شکم ملخ در جریان
معارف گیاهی، ج5، ص: 171
تبدیل و تبدلات عصیر هاضمه ملخ قرار گرفته و مقداری از حدّت
آن کاسته شده است و پس از آن در مرحله پختن در آب جوش پخته شده و مجددا تعدیل گردیده
است و به این ترتیب خوردن ملخ پختهها اینچنین شکل شفابخش بخود گرفته است.
از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی مازریون خیلی گرم و خشک
است و از نظر خواص معتقدند که دمکرده برگ آن اگر مضمضه شود، مسکّن درد دندان است.
مسهل زردآب و دافع کرم کدو و کرم معده میباشد و برای استسقاء لحمی 245]، استسقای زقی
(نوعی استسقا که مایع در پرده صفاق شکم جمع میشود)، یرقان و ضعف کلیه نافع است خصوصا
برگ تازه آنکه در دوران گل درختچه چیده شود و پس از تدبیر و اصلاح و خشک کردن اگر مقدار
5/ 1 گرم از آن را در 750 گرم آب جوش مخلوط با فودنج جبلی جوش دهند تا به ثلث برسد
و صاف کرده و بیاشامند، دافع کرم شکم و بخصوص کرم کدو خواهد بود. اگر 80 گرم آن را
در 150 گرم سرکه رقیق مدت دو ماه بخیسانند و آن را مالیده و صاف کنند و دو ماه دیگر
بگذارند بماند و پس از آن بیاشامند برای استسقا و پاک کردن ترشحات پس از زایمان مفید
است.
اگر 24 گرم آن را در 750 گرم آب بجوشانند تا به ثلث برسد و
مالیده و صاف کنند و با 30 گرم روغن بادام شیرین مجددا بجوشانند آنقدر که فقط روغن
بماند امّا نسوزد، 4 گرم تا 20 گرم از این روغن مسهل مناسب و راحتی خواهد بود. خوردن
دمکرده آن برای عسر البول یا سخت ادرار کردن نافع است. مقدار خوراک آن در 2- 5/ 1
گرم میباشد.
خوردن برگ مازریون برای گرممزاجها مضّر است و همچنین برای
اطفال و اشخاص ضعیف نباید تجویز شود. در فصل گرما و مناطق حارّه خشک از خوردن آن باید
اجتناب شود و بههرحال در مواردی که خورده میشود قبلا باید طبق دستور تعدیل و تدبیر
اصلاح شود. مازریون شدیدا برای کبد مضّر است و قیآور میباشد و غم و اندوه میآورد
و اگر 8 گرم آن بدون اینکه اصلاح شود خورده شود آنقدر قی و اسهالآور است که هلاک
میکند و برای معالجه این مسمومیت باید بهطور مکرر شیر گاو تازه خورد و آب سرد بر
بدن ریخت و همچنین با خوردن آشهای چرب و داروهای خیلی سرد از خطر آن جلوگیری کرد و
شیره درختچه آن سمّی و مهلک است و مصرف داخلی اصولا ندارد و در استعمال خارجی مالیدن
آن برای رفع
معارف گیاهی، ج5، ص: 172
لکههای پوست مفید است. مصرف این گیاه باید زیر نظر پزشک باشد.
توضیح: نمک هندی که در شرح فوق به آن اشاره شد از حل کردن
خاکستر حاصل از سوزاندن چند گیاه در آب و پس از آن تقطیر محلول و جدا کردن املاح آن
و ادامه تبخیر آن تا آنجا که به صورت قوام درآید و در آخر منعقد و خشک شود، به دست
میآید. ماده خشک حاصل را میکوبند و با نام نمک هندی در بازار عرضه میشود. هربار
6- 4 گرم از آن را در ترکیبها ریخته و مصرف میکنند.
از گونههای مختلف دافن چند گونه دیگر که در طب سنتی مستعمل
است در ایران میروید که به ذکر دو گونه معروف مبادرت میشود:
1. گونهDaphne oleoides Schreb
. یاDaphne oleoides Lam .var Kurdica Born .. اینگونه در ایران
با اسامی محلی شناخته میشود. در جبال بارز کرمان با نام «توربید» و «توربیت» و در
لرستان با نام «الف» و در برخی مناطق نیز «تورونگ» گفته میشود.
مشخصات
درختچهای است به بلندی یک متر با شاخههای پوشیده از کرک
خزی پرپشت.
برگها چرمی همیشه سبز پوشیده از کرک به ابعاد 12- 3* 45-
10 میلیمتر. گلها سفیدرنگ. میوه آن نیز سرخرنگ است. اینگونه در ایران در سپیددشت
لرستان، قلعه دختر و در سیرجان و جبال بارز کرمان میروید.
خواص- کاربرد
گیاهی است سمّی در هند از ریشه آن به عنوان مسهل مؤثری استفاده
میشود. از برگها و پوست درخت در استعمال خارجی برای رفع ناراحتیهای پوست به کار میرود.
دمکرده برگهای آن را در موارد سوزاک میخورند و روی آبسهها و ورمها میریزند و میمالند
که ورم را کاهش دهد. آزمایش شیمیایی برگهای آن کمی خاصیت میکربکشی در مقابل مایکرو
کوکوس پیوژنس واریته اورئوس نشان میدهد.
/////////////
اختیارات بدیعی
////////////
هفت برگ، مازریون (نام علمی: Daphne
mezereum) نام یک گونه از سرده دافنه است.
نگارخانه[ویرایش]
Daphne mezereum 004.JPG
Daphne mezereum1.jpg
Daphne mezereum4.jpg
Daphne mezereum Berries2.jpg
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Daphne
mezereum». در دانشنامه ویکیپدیای انگلیسی ، بازبینیشده در ۲ مه ۲۰۱۶.
///////////
قس مازریون در عربی:
المازريون أو الدفنة المازريونية (الاسم العلمي:Daphne
mezereum) هي نوع من النباتات يتبع جنس الدفنة من الفصيلة المثنانية[2] .
محتويات [أظهر]
السمية[عدل]
المازريون هو نبات سام جدا لأنه يحتوي مركبات المازرين والدافنين
خاصة في الثمار والأغصان. عند الإصابة بالتسمم بهذا النبات يحس الضحايا بالاختناق.
التعامل مع الأغصان الطازجة يسبب الطفح الجلدي والأكزيما للأفراد الحساسون. على الرغم
من هذا، يزرع عادة بوصفه من نباتات الزينة في الحدائق نظراً لزهوره الجذابة.
///////////
قس عادی جاناوارگیلهسی در آذری
عادی جاناوارگیلهسی (اینگیلیسجه: Daphne mezereum، (فارسجا:هفت برگ)، (تورکجه:Adi
canavargiləsi)، (عربجه: مازريون)، (آنادوْلو تۆرکجهسیجه:Mezeryon)، (فرانسهجه:Echter Seidelbast)، (آلمانجا:Echter Seidelbast)) بیر
نؤع بیتکی.
اینگیلیسجه ویکیپدیاسینین ایشلدنلری طرفیندن
یارانمیش«Daphne mezereum»،
مقالهسیندن گؤتورولوبدور. (۲۷ جولای ۲۰۱۷ تاریخینده یوْخلانیلیبدیر).
Adi canavargiləsi
Vikipediya, açıq ensiklopediya
?Adi canavargiləsi
|
||||||||||||||||
|
||||||||||||||||
Elmi adı
|
||||||||||||||||
///////////
قس وُلچیاگُدنیکا آبناکووین (Volcheyagodnik obyknovennyy)
Волчея́годник
обыкнове́нный, или Волчеягодник
смерте́льный, или Во́лчник обыкновенный, или Во́лчье
лы́ко, или Во́лчьи я́годы[3], или Плохо́вец[4][5], или Пухля́к[6][К 1] (лат. Dáphne mezéreum) — вид растений рода Волчеягодник семейства Волчниковые (Thymelaeaceae).
В средней полосе
России цветёт раньше всех кустарников.
//////////////
قس مِزِریون در ترکی استانبولی:
Mezeryon (Daphne mezereum), Çobanyastığıgiller (Thymelaeaceae) familyasından pembe veya
kırmızı renkli çiçekler açan, 30–150 cm boyunda, çalı görünüşünde çok
yıllık bir bitki türü.
Dağ çayırlarında ve
sulu orman altlarında bulunur. Gövdeleri dik,
esnek, kabuk kırmızımsı, odun kısmı ise sarımsıdır. Yapraklar kısa saplı 3–9 cm uzunlukta, tam
kenarlı ve tüysüzdür. Çiçekler, yaprakların koltuğunda birkaçı bir arada
bulunur. Meyveleri kırmızımsı ve üzümsüdür. Zehirli, tahriş edici bitkilerdir
/////////////
Daphne mezereum, commonly known as February daphne, mezereon,[1] mezereum, spurge laurel or spurge
olive,[2] is a species of Daphne in the flowering
plant family Thymelaeaceae, native to most of Europe and Western
Asia, north to
northern Scandinavia and Russia. In southern Europe it is confined to medium
to higher elevations and in the subalpine
vegetation zone, but descends to near
sea level in northern Europe. It is generally confined to soils derived
from limestone.
It is a deciduous shrub growing to 1.5 m tall. The leaves are soft, 3–8 cm long and
1–2 cm broad, arranged spirally on the stems. The flowers are produced in early spring on the bare
stems before the leaves appear. They have a four-lobed pink or light purple
(rarely white) perianth 10–15 mm diameter, and are strongly scented.
The fruit is a bright red berry 7–12 mm diameter; it is very poisonous for humans, though fruit-eating birds like thrushes are immune and eat them, dispersing
the seeds in their droppings.
https://en.wikipedia.org/wiki/Daphne_mezereum
&&&&&&&&
ماس
بفتح میم و الف و سین مهمله اسم فارسی الماس است و بهندی هیرا
نامند
ماهیت آن
از احجار نفیسه و صلب ترین و خشک ترین احجار است و الوان می
باشد از سفید و زرد و سیاه و سرخ و سیاه کمرنک که بهندی تیلیا نامند و سفید آن کثیر
الوجود و زرد و سرخ و سیاه سبز کمرنک و یکرنک خالص هریک ازینها کمیاب و تیلیا و داغدار
سفید آن معیوب و داغدار یداغ سرخ آن را بدیمن می دانند و بهترین همه سفید یکرنک شفاف
براق بزرک قطعۀ آنست و همچنین الوان دیکر آنکه یکرنک و صاف باشند و معدن آن ملک دکهن
حوالی کلکنده و جهنه پنه است طریق اخذ آن آنست که زمین را حفر نموده خاک آن را برآورده
بر زمین می پاشند و بران آب ریخته در وقت ارتفاع آفتاب از کناری بران نظر می کنند هر
جا که برقی بنظر درآید آن را نشان کرده رفته برمیدارند و همچنین باز زیر و رو کرده
بران آب پاشیده بدستور در آفتاب بران نظر می کنند و در ابتدا قبل از حکاکی برق بسیاری
و صفا چندانی ندارد و حسن و قبح آن خوب ظاهر نیست و بعد از حکاکی حسن و قبح آن ظاهر
می کردد و در برازیل از جزائر ارض جدید جنوبی نیز بهم می رسد و لیکن بخوبی و سفیدی
و شفافی و صلبی دکهنی نیست و الماس را بالماس سیاه سوده با لاک کرم کرده سرشته چرخی
ساخته بجای سنک سنباده در حکاکی احجار دیکر حکاکی می نمایند و قطعهای آن مانند طلق
و زرنیخ و رقی ورق ورق بر روی هم چسپیده غیر محسوس می باشد بعضی از ان قابل جدا کشتن
اوراق از هم است و بعضی نه و کسانی که عارف بدانند آن را که قابل است از هم جدا می
نمایند و آنچه مشهور است که از سرب آن را می تراشند و حکاکی می نمایند اصلی ندارد و
هریک از الوان آن را بنامی مخصوص خوانند مانند آنکه آنچه شبیه برنک نوشادر است و شفاف
نوشادری و سفید شبیه برنک نقره را قبرسی و آنچه سفیدی رنک آن از نوشادری کمتر و قطعهای
آن بزرک آن را ماقدونی نامند و زیتی نیز و این را بعضی بهترین همه می دانند و آنچه
برنک آهن است حدیدی و احجار دیکر و آلات حدیدی هیچ یک در ان اثر نمی کند و آتش نیز
مکر بدشواری بسیار و اهل هند آن را مکلس می سازند به نحوی خاص و مکلس آن را بسیار نافع
می دانند جهت امراض مزمنۀ صعبه
طبیعت آن
در چهارم سرد و خشک و بعضی کرم دانسته اند
افعال و خواص آن
تعلیق آن مقوی دل و رافع خوف و فزع و باعث سرعت ولادت و غلبه
بر خصم و مسدس شکل آن مانع صرع و سنون آن جالی دندان و خطرناک و اجتناب از ان اولی
و کذاشتن آن بر دندان باعث تفتیت آن بدون کلفتی و کفته اند از خواص آنست که بغیر شکل
مثلث شکسته نمی کردد المضار سمی است و قلیل آن نیز قاتل بتقطیع اعضای باطنی مداوای
آن قئ نمودن با شیر تازه دوشیدۀ کاوی و با روغن مکرر تا تمام آن برآید و آشامیدن مرقهای
چرب بعد از ان
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
الماس . [ اَ ] (معرب ، اِ) (از یونانی آدامس ) گوهری است
مشهور که جز به ارزیزنشکند و آنچه بسبب سختی سفته نشود از الماس سفته گردد. (هفت قلزم
) (از شرفنامه منیری ). طبع وی سرد و خشک بدرجه چهارم ، و چون در دهانش گیرند دندان بشکند.(شرفنامه منیری ). گوهری است سخت و سپید و اغلب جواهر را
میبرد. (انجمن آرا). گوهری است بغایت سخت و سفید و شفاف و گرانقیمت . (از آنندراج
) (از غیاث اللغات ). و با لفظ تراشیدن و افشاندن و چکیدن استعمال میشود. (از آنندراج
). به هندی هیرا گویند. (غیاث اللغات ). صاحب نشوء اللغة العربیة (ص 93) گوید: الماس
اعجمی است و عربی فراموش شده آن سامور است
- انتهی . و در النقود العربیة (ص 56) آمده : الف و لام در اول الماس جزء کلمه است
و عربها آن را زاید دانسته حذف کردند همچون العازر و الکسندر (الکساندر) - انتهی .
سنگی است گرانبها بشکند و پاره کند جمیع سنگها را، و آن را پاره نمیکند مگر ارزیز،
و آتش و آلات آهنین در وی اثر نمیکند، و بزرگترین آن همچو چهارمغز باشد و آن انواع
میباشد، بغیر شکل مثلث شکسته نشود، و اگر آن را در دهان دارند دندان بریزد و آن را
بسایند، در سوراخها ریزند، و بدان مروارید و جز آن را سوراخ کنند، و آوردن تنوین در
آخر لفظ الماس غلط است . شَمّور نیز گویند. (از منتهی الارب ذیل موس ). در ترجمه صیدنه چنین آمده است : جوهر الماس لطیف بود و به
لون به زجاج مشابهت دارد و بعضی از انواع او بزردی مایل بود، و چون مقابل آفتاب نگاه
دارند از جرم او رنگهای مختلف منبعث شود چنانکه در قوس و قزح ، و در افواه افتاده که
جوهر الماس زهرست و معنی سمیت درو بتجربه معلوم نشده . سرد و خشک است و پاک کننده است
دندانها را، و اگر جوهرالماس در بعضی از اشربه خورده شود بعد از مدتی بکشد. بعضی از
اطبا چنان گفته اند که سبب کشتن او آنست که او جوهر ثقیل است چون از معده به جگر و
تجاویف عروق نقل کند سوراخها کند جگر را بواسطه
ثقل و حدت که دروست : و بدین سبب آدمی را بکشد - انتهی . بیرونی در الجماهر
گوید: الماس را به هندی هیرا و به رومی اذامس ۞* و نیز ادمنطون
۞ گویند، بگفته کندی بمعنی چیزی است که نشکند، و در سریانی المیاس
و کیفاد الماس بمعنی سنگ الماس گویند. خاصیت آن این است که چیزی آن را نمیشکند و آن
هر چیز را میشکند، بعضی گمان کرده اند که الماس همان ظران است ولی به اشتباه رفته اند.
رجوع به الجماهر شود. الماس گوهری است شفاف و کمی زیبقی است . «کندی » آن را به زجاج
فرعونی تشبیه کرده است ، و ازانواع آن سفید و زیتونی و زرد و سرخ و سبز و اکهب (سفید
مایل به تیرگی ...) و سیاه است . راه آزمودن آن چنین است که آن را در شمعی قرار دهند
تا گرفتنش با انگشتان ممکن باشد، سپس آن را در مقابل قرص خورشید گیرند هرگاه سرخی از
آن درخشید چنانکه در قوس قزح است آن را برگزینند، و این خاصیت جز در الماس سفید و زرد
نباشد و از اینروست که در هند این دو نوع بهترین انواع آن میباشند. (از الجماهر بیرونی
ص 92 به اختصار). حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لیدن ج 3 ص 203) آرد:الماس ... در
دره های کوه سراندیب میباشد و از بیم افاعی درو نمیتوان رفت و بحیله و سعی طیور بیرون
می آورند و بدین سبب پاره های بزرگ نمیتوان یافت - انتهی . زغالی است خالص متبلور و
بسیار سخت که شیشه را خراش میدهد و به شکل هشت سطحی منظم و گاهی محدب است . یکی از
احجار کریمه که با آن جواهر را ببرند و سوراخ کنندو بنگارند. سختترین و تابنده ترین
گوهرهاست ، و هیچ چیز آن را نمیبرد و با سوده
خود آن تراشیده میشود و با هیچ عامل شیمیایی حل آن میسر نیست و تمام اجسام را
بدان میتوان برید. الماس خالصترین و پاکترین انواع زغال است که بصورت متبلور در پاره
ای از نقاط زمین پیدا میشود و بزرگترین معادن آن در جنوب افریقاست . جسمی بسیار سخت
است و تنها خود الماس میتواند آن را تراش دهد، و آن را معمولاً به اشکال مخصوص بنام
برلیان و گل سرخی تراش میدهند و در شیشه بری نیز از آن استفاده میکنند و قطعه کوچکی از آن را در نوک اسباب شیشه بری کار میگذارند.
هانری مواسان دانشمند فرانسوی در سال 1893 م . زغال را در کوره الکتریکی با حرارت 4000 درجه ذوب کرد، آن را تحت
فشار سرد نمود و ذره بسیار کوچکی از الماس
بدست آورد، لیکن این روش برای تهیه الماس بمقدار
قابل توجه ، عملی نشد - انتهی . و رجوع به الجماهر بیرونی ص 92 و تذکره داود ضریر انطاکی و مفردات ابن البیطار ذیل ماس
و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 1 و فرهنگ
ناظم الاطباء شود :
شنیدم که باشد زبان سخن
چو الماس بران و تیغ کهن .
ابوشکور.
////////////
اَلماس یکی از سنگهای قیمتی و یکی از آلوتروپهای کربن است
که در فشارهای بالا پایدار است. آلوتروپ دیگر کربن گرافیت نام دارد.
الماس در حالت پایدار دارای ساختار بلندروی (مکعبی) است. الماس
ساختار منشوری نیز دارد که این ساختار بصورت شبهپایدار در طبیعت به صورت کانی لونسدالنیتی
وجود دارد.
محتویات [نمایش]
پیرامون واژه[ویرایش]
ریشه واژه فارسی الماس، واژه یونانی ἀδάμας
adamas
پنداشته شده است. واژه یونانی مذکور به معنی «تسخیرناپذیر» است و معنی
«الماس» نیز میدهد. پتار اسکوک (en) تغییر معنایی از
«تسخیرناپذیر» به «الماس» را نامحتمل میداند و معتقد است معنی «الماس» در این واژه
یونانی، و نیز واژه فارسی الماس، از یک زبان سامی است (مقایسه کنید با واژه اکدی باستان
elmēšu، به معنی یک سنگ گرانبها، احتمالاً کهربا).
////////////
قس الماس در عربی:
الألماس متآصل للكربون ذو تركيب بلوري تكعيبي ويتخذ أشكال
مضاعفة لذلك البناء التكعيبي ذو الثمانية أوجه وبخاصة الاثني عشر وجه، وتحدث طفرات
في تكوينه أحيانا فيبدو كروي الشكل إلا أن العوامل الخارجية تساعد على ذلك التشكيل.
يتكون من عنصر الكربون (فقط) تحت الضغط والحرارة العاليتين وبظروف غير معلومة في أعماق
الكرة الأرضية، وبالرغم من أن الكربون هو المكون الأساسي للجرافيت والفحم إلا أن خصائص
كل منهما تختلف عن الأخر بشكل كبير، هذا الاختلاف غير ناجم عن التركيب الذري وإنما
بسبب الشبكة الكرستالية للألماس الشفاف والشبكة القاتمة للجرافيت حيث يؤدي الاختلاف
في تركيب الشبكة إلى هذا الفرق الشاسع في الخصائص.
عـُرف الألماس منذ القدم كأحد الأحجار ذات القيمة التجارية.
وازدادت شعبية الألماس في القرن التاسع عشر مع ازدياد الإنتاج العالمي وتحسن الطرق
التجارية في أرجاء العالم ودخول الطرق العلمية في القطع والصقل والاحتكار العالمي لتلك
السلعة من قبل بعض الشركات. وللألماس صفات فيزيائية كثيرة ولكن أشهرها الصلابة والقساوة
فهو وحده من بين كل المواد على درجة الصلابة 10\10 في سلم درجات (موس) العالمي للأحجار
(أصلبها 10 - وأضعفها 1). وللنظام البلوري خاصة تشتيت الضوء ولكن في الألماس تعتبر
عالية للضوء. لهذا السبب، فإن الألماس حجر ذو قيمة مهمة في صناعة الحلي بالإضافة إلى
استعمالات صناعية أخرى مثل استخدام الألماس على رأس انابيب حفر الآبار العميقة كالماء
والبترول والغاز الطبيعي بالإضافة إلى استخداماته في الأجهزة الإلكترونية والأجهزة
الطبية والمعدات الصناعية وقص الزجاج وغيرها.
//////////////
قس الماز در آذری:
Almaz (almanca – Diamant (m), fransızca –
Diamant (m), ingiliscə – Diamond) saf karbondan meydana gəlib bilinən ən sərt
maddədir. Karbon elementinin bir modifikasiyası qrafit, digəri isə almazdır.
Almazın saf karbon olduğu ilk olaraq Fransız kimyaçı Lavoisier tərəfindən aşkar
edilmişdir. Lavoisier almazı yandırmış və yanma qazının yalnız karbondioksit
olduğunu görüncə almazın karbon olduğu qənaətinə gəlmişdir.
///////////
قس اینتان در باسای اندونزی:
Intan adalah benda berharga mineral yang secara kimia merupakan bentuk kristal, atau alotrop, dari karbon. Intan terkenal karena memiliki sifat-sifat
fisika yang istimewa, terutama faktor kekerasannya dan kemampuannya mendispersikan cahaya. Sifat-sifat ini yang membuat intan digunakan
dalam perhiasan dan berbagai penerapan di dalam dunia industri.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
قس الماسی در سواحلی:
Mara nyingi
hazionyeshi rangi lakini kuna pia almasi za njano, buluu au nyekundu.
Zinatumiwa kama mapambo na kutokana ugumu wao pia katika teknolojia ya kukata.
//////////
قس اُلمُس در ازبکی:
Olmos (arab. — ألماس, ’almās) —
tugʻma elementlar guruhiga mansub mineral, sof uglerodning kristall holidagi turi. Olmos tabiatda maʼlum
barcha materiallardan qattaqligi bilan ajralib turadi va shuning uchun
sanoatning koʻp muhim tarmoqlarida qoʻllaniladi. Olmos insoniyatga miloddan
avvalgidan maʼlum boʻlib, dastlab Hindistonda(miloddan avvalgi 8-7 asrlarda) topilgan. Koʻp
asrlar mobaynida olmos faqat Osiyoda ishlab chiqarilgan.
//////////
قس هیرا در پنجابی:
ھیرا کاربن دی سب توں کھری ونڈ اے۔ھیرا دنیا دا سب توں پیڈا
مادہ اے۔ ایسے لئی دنیا چ ایس نال کئی اوزار بناۓ جاندے نیں جیہڑے کٹن تے پالش کرن
دے کم آندے نیں۔ ہیرے بیرنگ ہندے نیں پر کجاں چ پیلے لال گلابی ہرے تے نیلے رنگ
ہندے نیں۔ وڈے ہیرے ورلے ہوندے نیں تے اوندا چوکھا مل ہوندا اے۔ ہیرے زمین چوں وی لبدے نیں تے انسان نی وی بناۓ نیں۔
////////////
قس الماس در پشتو:
الماس یوه
قیمتي ډبره ده. دا د کاربن یو ډول دي چې داخلی کریستالی شبکه یی ځانگړۍ شکل لری او
د دی لپاره الماس د ډبرو څخه تر ټولو سختی ډبره ده. الماس لوړ د حرارت د انتقال
قابلیت لری.
بریلانت
د حکاکۍ دپروسې وروسته
چی دالماس دپاره خپلې ځانگړتېاوی لری ٫ الماس بيخی يو بل شکل تر لاسه کوی او د
بريلانت ( فرانسوی کلمه ه چی د ځليدونکې مانا لری ) په نامه ياديږی. ريلانت کولای
شو دالماسو دغمې پنامه هم يادکړو. دبريلانت غمې ارزښت دڅلور سی له مخی يانی دترسره
شوو حکاکی کارونو دڅرنگوالې ٫ شفافيت، رنگ او قراط چی وزن ئی ښئی ٫ ټاکل کيږی.
///////////
قس اَلماز در روسی:
Алма́з (от др.-греч. ἀδάμας —
«несокрушимый», через араб. ألماس ’almās и тур. elmas) — минерал, кубическая аллотропная форма углерода[1]. При нормальных условиях метастабилен, то есть может
существовать неограниченно долго. В вакууме или в инертном газе при повышенных
температурах постепенно переходит в графит[2].
Самый твёрдый по шкале эталонных минералов твёрдости Мооса.
//////////////
قس الماس در سندی:
الماس
جواهرات جو اعليٰ قسم، جنهن کي سنڌيءَ ۾ هيرو، سنسڪرت ۾ هيرڪ، فارسيءَ ۾ -الماس- ۽ انگريزيءَ ۾ ڊائمنڊ چوندا آهن. هيرو، جواهرات جي سڀني قسمن ۾ اعليٰ ڳڻيو وڃي ٿو. نُدرت، رنگينيءَ، پائيداريءَ، سختيءَ،
اوجر ۽ چمڪ ۾ هن سان ٻيو ڪوبه جواهر مٽ ٿي نٿو سگهي. هن -پٿر- جي ڪيميائي ماهيت ۾ خالص ڪاربان ٿيندو آهي. هيءُ -پٿر-، قلمن جي صورت ۾ گهڙيل لڀندو آهي. هن جا قلم شفاف ٿيندا آهن. ڪڏهن ڪڏهن نيم شفاف يا غيرشفاف حالت ۾ به لڀندو آهي. جوهري قدر و قيمت جا هيرا عموماً
بي رنگ هوندا آهن. ڪي هلڪي رنگ ۾ زرد، نيرا ۽ ڳاڙهاڻ مائل هيرا به جواهرات ۾ پسند ڪيا ويندا آهن. جيڪي هيرا غيرشفاف ۽ ڪارا هوندا آهن، اهي صنعتي ڪم ۾ استعمال ٿيندا آهن. -جن- هيرن ۾ هلڪي زرد رنگ جي جهلڪ هوندي آهي، -تن- کي ”بناسپتي“ چوندا آهن.
-جن- هيرن ۾ خاڪي ۽ ملاگيري رنگ جهلڪندو آهي، -تن- کي ”تيليو“ چوندا آهن. هيري
جو استعمال قديم زماني کان ٿيندو رهيو آهي. 480 سال. ق. م. ۾ يوناني ديوتا جي هڪڙي بوتي جي اکين ۾ هيرا جڙيل هوندا هئا. هيري جي دريافت 8 سئو سال
ق. م ۾ هندستان ۾ ٿي. سختيءَ جي لحاظ کان هيرو سخت -ترين-
جوهر آهي، انهيءَ ڪري هيري جون
ڪُنڊون گهڻي استعمال سان به نه گسنديون آهن، ۽ پائدار ٿينديون آهن.
//////////
قس ئەڵماس در کردی:
ئەڵماس (بە ئینگلیزی: Diamond) ماددەیەکە پێکھاتەی بلوری ھەیە و زۆر جار شێوەی شەش پاڵووی ھەیە و ھەندێ جار شێوەی شەش ڕووی ھەیە. ئەڵماس بە ڕێژەیەکی زۆر لە کاربۆن (ڕەژوو) پێکدێ لە ژێر پەستان و گەرمیزۆر. لێکچوونێکی زۆر ھەیە لە نێوان ئەو مادەیەی کە گرافیت و ئەڵماس پێکدێنێ کە ئەویش کاربۆنە ، کەچی سیفاتەکانی ھەر یەکیان زۆر جیاوازە لە ئەوی تر بە ھۆی جیاوازی ھەر یەکیان لە پێکھاتەی گەردیلەیی.
ئەو لێکچوونە زۆرەی کە لە پێکھاتەی کیمیایی ھەیە وای لە زانایان کرد کە تاقیکردنەوە بکەن لەسەر گۆڕینی گرافیت بۆ ئەڵماس لە ڕێگای ئامێرێکی تایبەت کە بەرگری پلەی گەرمی بەرز و پەستانی زۆر دەکات بۆ گۆڕینی گرافیت بۆ ئەڵماس کە لە ئەنجامدا ئەڵماسی پیشەسازی یان (ئەڵماسی دروستکراو) بەرھەم دێ.
//////////////
قس الموس در تاجیکی:
Алмос (аз калимаи юнонии adamas - мустаҳкам) минерал, ҳолати
кристалии карбони холис - С. Санги киматбаҳои дараҷаи 1.Баъзан беранг, баъзан
осмонранг, кабуд, зард, бӯр ва сиёҳ мебошад. Намудҳояш: борт-пайвастаи нодуруст ва
кристаллҳои нуқсдори алмос, карбонадо-агрегатҳои сурохдори тунукдонаи ранги
сиёҳдошта, баллас-агрегатҳои доирашакли радиолишуҷой, бриллиант-алмоси
суфташудаи қиррадор. Алмосҳо аз ҷиҳати кимиёвӣ тоза беранганд. Рангҳои сиёҳ,
кабуд, сабз, зард ва ғ. алмос низ вомехуранд. Синг. кубӣ, шаклҳои
кристаллиаш-октаэдр, додекаэдри ромбӣ, куб ва ғ. Андозаҳои кристаллҳояш аз беҳад
хурд то калон, ки вазнашон то ҳазорҳо карат мебошад. Калонтарин алмоси то ин
вақт ёфташуда Куллинан аст, ки 3025 карат вазн дорад. Сахти 10. Вазни хос 3.5.
Ҷилояш алмосӣ, чарс. Аломатҳои ташхисӣ. Сахтии баланд ва ҷилои алмосӣ.
Пайдоишаш. Конҳои таҳҷоии (аслии) алмос бо ҷинсҳои ултраасосӣ – кимберлитҳо
вобастаанд. Конҳои пошхӯрда низ ҳосил мекунад. Аҳамаяти амалӣ. Дар заргарӣ, дар
пармакунии чоҳҳои, ҳангоми тайёр намудани асбобҳо, ҳамчун материали абразивӣ ва
сайқалдиҳӣ истифода бурда мешавад. Конҳо. Таҳҷоӣ: Кимберли (АҶ), Еқутистон
(Россия), Пошхурда: Панна (Ҳиндустон), Бразилия, Бирма, Африкаи Ғарбӣ ва ғ.
////////////
قس الماس در ترکی
اسانبولی:
Elmas, bilinen en sert maddelerden biridir ve
değerli bir taştır. Karbon elementinin bir modifikasyonu grafit, diğeri ise elmastır.
Elmasın saf karbon olduğu ilk olarak Fransız kimyacı Lavoisier tarafından keşfedilmiştir. Lavoisier,
elması yakmış ve yanma gazının sadece karbondioksit olduğunu görünce elmasın
karbon olduğu hükmüne varmıştır.
/////////////
قس هیرا در اردو:
ہیرا
معدنیات کی زبان میں ہیرے سےمراد
کاربن یعنی فحم کی ایک شکل ہے۔ اس شکل میں
فحم کی قلمیں مخصوص ڈھانچے کی شکل میں جڑی ہوتی ہیں جو ہیرے
کا ڈھانچہ کہلاتا ہے۔ ہیرا گریفائٹ کی نسبت کم مستحکم ہوتا
ہے۔ ہیرے کو اس کی مخصوص خصوصیات کی وجہ سے جانا جاتا ہے۔ کسی بھی دوسرے مادے کی
نسبت ہیرے سب سے زیادہ سخت اور سب سے زیادہ حرارتی
موصل ہوتے ہیں۔ ان خصوصیات کی
وجہ سے ہیروں کاٹنے اور چمکانے والے اوزاروں میں استعمال کیا جاتا ہے۔ ہیرے کی بصری
خصوصیات قابلِ ذکر ہیں۔ انتہائی
سخت ڈھانچے کی وجہ سے اس میں بہت کم ملاوٹیں ممکن ہیں۔ اس کے علاوہ شفاف ہونے کی
وجہ سے ہیرا عموماً بے رنگ ہوتا ہے۔ تاہم انتہائی معمولی ملاوٹ کی وجہ سے ہیرے کا
رنگ نیلا، پیلا، بھورا، سبز، جامنی، گلابی، مالٹائی یا سرخ بھی ہو سکتا ہے۔ انہی
خصوصیات کی وجہ سے ہیرے کو سب سے اہم قیمتی پتھر شمار کیا جاتا ہے۔
قدرتی طور پر ہیرے انتہائی بلند درجہ حرارت اور انتہائی زیادہ دباؤ کے نتیجے میں زمین کی سطح سے 140 تا 190 کلومیٹر نیچے بنتے ہیں۔ فحم رکھنے
والی معدنیات سے ہیرا بنتا ہے اور اس کے بننے کا عرصہ ایک ارب سے تین اعشاریہ تین
ارب سال تک ہوتا ہے۔ آتش فشاں کے پھٹنے کے وقت لاوے کی حرکت سے ہیرے سطح زمین
کے قریب آ جا تے ہیں۔ ہیروں کو مصنوعی طور پر انتہائی بلند درجہ حرارت اور انتہائی
زیادہ دباؤ کے تحت بھی بنایا جا سکتا ہے جو اصل عمل کی نقالی ہوتی ہے۔ اس کے علاوہ
بہت ساری دیگر تکنیکیں بھی استعمال کی جاتی ہیں۔
/////////////
قس ئالماس در اویغوری
////////////
Diamond
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the mineral. For the
gemstone, see Diamond
(gemstone). For other uses, including the shape ◊, see Diamond
(disambiguation).
Diamond
|
|
The slightly misshapen octahedral shape of this rough diamond
crystal in matrix is typical of the mineral. Its lustrous faces also indicate
that this crystal is from a primary deposit.
|
|
General
|
|
Category
|
|
1.CB.10a
|
|
Dana classification
|
1.3.6.1
|
Identification
|
|
Color
|
Typically yellow,
brown, or gray to colorless. Less often blue, green, black, translucent
white, pink, violet, orange, purple, and red.
|
Spinel law common
(yielding "macle")
|
|
111 (perfect in four
directions)
|
|
Conchoidal (shell-like)
|
|
Mohs scalehardness
|
10 (defining mineral)
|
Colorless
|
|
Transparent to subtransparent to translucent
|
|
3.52±0.01
|
|
Polish luster
|
Adamantine
|
Optical properties
|
Isotropic
|
2.418 (at 500 nm)
|
|
None
|
|
None
|
|
0.044
|
|
References
|
Diamond ( /ˈdaɪəmənd/ or /ˈdaɪmənd/) is a metastable allotrope of
carbon,
where the carbonatoms are arranged in a variation of
the face-centered
cubic crystal
structure called a diamond lattice. Diamond is less stable than graphite, but the conversion rate from diamond to
graphite is negligible at standard conditions. Diamond is renowned as
a material with superlative physical qualities, most of which originate from
the strong covalent bonding between its atoms.
In particular, diamond has the highest hardness and thermal
conductivity of
any bulk material. Those properties determine the major industrial application
of diamond in cutting and polishing tools and the scientific applications
in diamond knives and diamond anvil
cells.
Because
of its extremely rigid lattice, it can be contaminated by very few types of
impurities, such as boron and nitrogen. Small amounts of defects or impurities
(about one per million of lattice atoms) color diamond blue (boron), yellow
(nitrogen), brown (lattice defects), green (radiation
exposure), purple, pink, orange or red. Diamond also has relatively high optical
dispersion (ability
to disperse light of different colors).
Most
natural diamonds are formed at high temperature and pressure at depths of 140
to 190 kilometers (87 to 118 mi) in the Earth's mantle. Carbon-containing minerals provide the
carbon source, and the growth occurs over periods from 1 billion to
3.3 billion years (25% to 75% of the age of the Earth). Diamonds are brought close to the
Earth's surface through deep volcanic
eruptions by magma, which cools into igneous rocks known as kimberlites and lamproites. Diamonds can also be produced
synthetically in a HPHT method which approximately
simulates the conditions in the Earth's mantle. An alternative, and completely
different growth technique is chemical
vapor deposition (CVD). Several non-diamond materials, which
include cubic zirconia and silicon carbide and are often called diamond simulants, resemble diamond in
appearance and many properties. Special gemological techniques have been developed
to distinguish natural diamonds, synthetic diamonds, and diamond simulants. The
word is from the ancient Greek ἀδάμας – adámas "unbreakable".
&&&&&&&&
ماش
بفتح میم و الف و شین معجمه لغت عربیست و مج نیز و بفارسی
نیز مشهور بماش و بهندی مونک نامند
ماهیت آن
حبی است از حبوب معروفۀ ماکوله و در اکثر بلاد کثیر الوجود
و آن حبی است کوچک مدور اندک طولانی پوست آن سبز و مغز آن سفید و بعضی پوست آن سبز
تیره و بعضی غیر تیره و بعضی زردرنک و در بنکاله بعضی پوست آن سیاه بهترین همه سبز
تیره است پس سیاه و سبز پس زرد و زرد آن دیرتر پخته کداز می کردد از سبز خصوص زرد دانۀ
ریزۀ ان و قوت آن تا سه سال باقی می ماند
طبیعت آن
در آخر اول سرد و مائل بخشکی و مقشر آن معتدل در تری و خشکی
و قشر آن مرکب القوی مائل بکرمی و با عفوصت
افعال و خواص آن
لطیفتر از عدس و نفخ آن کمتر از باقلا و در جلا کمتر از باقلا
و اصلح حبوب ماکوله است و کثیر الغذا و مولد خلط صالح الکیموس و لیکن بطئ الانحدار
خصوص مقشر آنکه قشر آن را بالتمام کرفته باشند زیرا که یبس و قوت تحلیل و جلا در قشر
آن است و از اغذیۀ تابستان و بهار و بلدان حاره و صاحبان مزاج کرم و حمیات حارۀ حاده
است جهت آنکه مسکن حرارت و حدت و التهاب صفرا و خون است اعضاء الصدر و الراس و الغذاء
مقوی عصب و اعضای عصبانی و قوت باصره و جهت درد سر حار و نزلات و ورم لهات و سرفه و
حمیات حارۀ حاده و امراض کرده نافع زیرا که موافق آنست و مطبوخ مقشر آن با روغن بادام
مولد خلط صالح اما از برای حمیات صفراویه با برک خرفه و کاهو و سرمق و جو مقشر و مطبوخ
آن با پوست با حماض حابس بطن و از خواص آن است که با وجود برودت تحریک سودا نمی نماید
و هم از جهت تلیین و هم از جهت قبض بطن نافع است اما هرکاه ارادۀ تلیین طبیعت باشد
باید که مقشر آن را طبخ نمایند با ماء القرطم و روغن بادام شیرین و هرکاه مقصود قبض
طبیعت باشد غیر مقشر آن را بریان نموده طبخ نمایند و یا آنکه در آب جوش داده آب آن
را بریزند تا قوت حارۀ جالیۀ آن زائل کردد پس آب خالص داخل کرده طبخ نموده تناول نمایند
و اکر با حبس تسکین حدت و حرارت دم و صفرا مقصود باشد با آب حماض و یا با آب انار ترش
افشرده با پردۀ سفید جوف آنکه شحم الرمان نامند و یا با سماق و زیت رکابی و اکر زیت
خوش نیاید با روغن بادام شیرین طبخ دهند و حسو متخذ از ماش مقشر جهت سرفه و نزلات حاره
نافع المضار ماش مبرود المزاج و پیران و کسانی که در معدۀ ایشان رطوبات و اخلاط فاسده
و نفخ و ریاح بسیار باشد مضر خصوص مقشر آن و مضر دندان و باه مصلح آن در مبرودین افاویۀ
عطرۀ حاره مانند زیره و قرنفل و دارچینی و فلفل و زنجبیل تازه و جوارش کمونی و فلافلی
و مصطکی و خردل و امثال اینها و در محرورین طبخ آن با ماء القرطم و یا با حموضات مذکوره
و نیز در محرورین ماء القرطم و روغن بادام و ضماد مطبوخ آن با سرکه که در حمام جهت
جرب متقرح و با آب جهت تقویت اعضای مسترخیه و تسکین درد آنها و مطبوخ آن با طلا که
نوعی از شراب است و یا با شراب و یا مطبوخ آن با زعفران مسکن درد اعضای کوفته شده و
جدا شده نافع است و الوان اطعمۀ مصنوعه از ان را مانند براوبری و بری کشمیری و پاپروپهتی
و دال و منکوچهی و ماش پلاو و کهچری و لدوی ماش در قرابادین کبیر مذکور شد و اما حبیکه
در ملک هند و بنکاله و دکهن می شود آن را ماش وارد بضم همزه و سکون را و دال مهملتین
و به بنکالی کلائی نامند و غیر آن ماش است و کسانی که آن را حب القلت دانسته سهو نموده
اند و آن حبی است برنک و شکل ماش و بزرک تر از ان و مغز آن لزج لعابی که بعد از طبخ
و یا خمیر کردن در آب لزوجت آن ظاهر می کردد و در ملک هند و بنکاله پخته باسپ و غیره
دواب می خورانند و خود نیز می خورند مانند مونک
طبیعت آن
کرم در اول و تر در دوم و با رطوبت فضلیه*
افعال و خواص آن
بسیار نفاخ و بطئ الهضم و مولد منی و منعظ بسبب نفخی که دارد
و ضماد آن جهت امور مذکوره در ماش انفع و جهت برص که تازه بتازه سائیده روزی چند مرتبه
بمالند تا چند روز متوالی مفید دانسته اند و در ملک هند و بنکاله آن را نیز مانند ماش
پخته می خورند و انواع اطعمه مانند ماش از ان می سازند و در قرابادین شمۀ ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
ماش . (معرب ، اِ) ۞ دانه ای است
معروف ... (منتهی الارب ). غله ای است که در هند اسبان را می خورانند و آدمیان نیز
خورند و برگ او را آفتاب پرست گویند. (آنندراج ). یک نوع غله که به فارسی نیز ماش گویند.
(ناظم الاطباء). دانه ایست مانند کِرسِنَّه ... که پزند و خورندو بهترین آن هندی و
سپس یمنی و بدترین آن شامی است .واحد آن ماشة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده قبل شود. || رخت خانه و متاع سقط و هیچکاره و در
مثل گویند: الماش خیر من لاش ۞ ؛ یعنی در خانه اگر
رخت و متاع سقط و هیچکاره باشد بهتر از آن است که هیچ نباشد. (از منتهی الارب ) (از
آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
/////////////
ماش
اشاره
به فارسی و در کتب طب سنتی با نام «ماش» نامبرده شده به فرانسویPasquier وVesce وVesce commune و به انگلیسیCommon vetch وGreen
mung bean وTare گفته میشود. گیاهی است از خانوادهLeguminosae تیره فرعیPapilionaeeae نام علمی آنVicia
sativa L . میباشد.
مشخصات
گیاهی است علفی، یکساله و دوساله و چندساله به بلندی 1-
5/ 0 متر. ساقه آن زاویهدار و خزنده و کموبیش پوشیده از کرک. برگهای آن مرکب زوج،
دارای 5- 3 جفت برگچه که منتهی به پیچک میشوند. گلها منفرد و ارغوانی یا خوشهای هستند.
میوه آن به شکل غلاف کموبیش دراز پوشیده از تار که در آن تعدادی دانه ماش کوچک گرد
و قهوهای یا حنایی قرار دارد. این گیاه در شمال ایران و خرمآباد و همدان به حالت
وحشی میروید و در مناطق مختلف ایران به طور پرورشی میکارند. فلورا ایرانیکا معتقد
است که واریتههایی از ماشVicia) (sativa در ایران میروید.
به این شرح:
1.Vicia sativa var sativa که در شمال و غرب و جنوب ایران انتشار دارد.
معارف گیاهی، ج1، ص: 403
2.Vicia sativa Wulf .var cordata
(Wulf) Arcangeli . که در شمال و نواحی غرب ایران نظیر بختیاری انتشار دارد.
3.Vicia sativa L .var angustifolia L
. که در شمال و غرب و شرق و مرکز ایران انتشار دارد.
ماش دو نوع دارد یکی نوع زمستانVicia
sativa dura و دیگری واریته بهارهVicia
sativa vernalis .
برای تکثیر ماش نوع زمستانی را در نیمه دوم مهرماه میکارند
و نوع بهاره در اوایل بهار کاشته میشود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در ماش وجود گلوکوزید ویسیانین
576] و اسید سیانیدریکHCN گزارش شده است.
بررسیها نشان میدهد که در هریک صد گرم گیاه تازه 20 میلیگرم
و در هر یکصد گرم گیاه خشک 54 میلیگرم ارسنیک وجود دارد. ماش به سبب داشتن ارسنیک
کمی تلخ است که با جوشیدن ماش در آب نمکدار از بین میرود. به علاوه از ماش ماده ویسین
جدا شده است.
خواص- کاربرد
ماش از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی کمی سرد و خشک است
و پوستکنده آن معتدل است. از نظر خواص لطیفتر از عدس و نفخ آن کمتر از عدس و باقلا
و از این جهت از سایر حبوب بهتر است. مواد مغذی آن زیاد ولی دیرهضم است خصوصا که پوست
آن را گرفته باشند. ماش از غذاهای تابستان و بهار در مناطق حاره و برای صاحبان مزاج
گرم است زیرا مسکن حرارت و حدت و التهاب صفرا و خون است. ماش مقوی اعصاب و نیروی دید
چشم است و برای سردردهای گرم و تبهای گرم و حاد و امراض کلیه نافع است. پخته پوست گرفته
آن با روغن بادام خونساز است و اگر با برگ خرفه، کاهو، جو پوستگرفته، سرمق یا مرزنگوش
پخته شود برای تبهای صفراوی نافع است. اگر ماش با پوست را با ترشک بپزند شکم را میبندد.
از خواص دیگر ماش آن است که با وجود سردی، سودا را تحریک نمیکند.
معارف گیاهی، ج1، ص: 404
شاخه گلدار ماش
الف) گل ب) دانه
اگر منظور این باشد که به مزاج لینت داده شود باید ماش پوستگرفته
با آب عسل و روغن بادام شیرین پخته و خورده شود و اگر بخواهند ضمن اینکه شکم بسته میشود
حدت و حرارت خون و صفرا هم تسکین یابد باید با آب انار ترش که با پردههای سفید داخل
انار فشرده و آب گرفته باشند و یا با سماق و روغن شیرین بپزند و بخورند.
ماش پوستگرفته پخته برای سرفه و زکامهای گرم نافع است.
ماش برای اشخاص سردمزاج و پیران و کسانی که در معده آنها نفخ
و گاز بسیار است مضر است، بخصوص پوستگرفته آن و مضر دندان و قوه باه است و از این
نظر اشخاص سردمزاج باید با ادویه گرم مانند زیره، دارچین، قرنفل، زنجبیل، مصطکی و خردل
بخورند و در اشخاص گرممزاج با آب عسل یا با آب انار ترش و روغن بادام بخورند. ضماد
پخته آن با سرکه برای عوارض پوستی مانند جرب جراحتدار و ضماد پخته آن با آب برای رفع
سستی اعضای بدن و تسکین درد دندان مفید است.
خوردن ماش در موارد تبهای دانهدار مانند آبله و سرخک مفید
است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 405
///////////////
ماش
مج خوانند بشیرازی بنوماش گویند و بنوسیاه خوانند و جوهر وی
نزدیک باقلا بود و نفخ وی کمتر فاضلترین استعمال کردن وی تابستانی بود و نیکوترین
آن سبزرنگ فربه بود و طبیعت آن سرد بود در اول و معتدل بود در رطوبت و یبوست چون مقشر
کنند گویند خشک بود در اول و کیموس وی محمود بود و زودتر از باقلا بگذرد خاصه مقشر
وی و جهت درد اعضا ضماد کردن نافع بود و اگر خواهند که شکم براند و هیچ نفخ در وی نبود
به شیر خسکدانه و روغن بادام شیرین بپزند اما باید که ورم تب صفرایی نبود و اگر تب
حاد داشته باشد با بقلة الحمقا و کاهو و اسفاناج و جو کوفته پزند و اگر خواهند که شکم
ببندد همچنان با پوست پزند و آب آن از وی بریزند و بعد از آن با ورق حماض بستانی بپزند
و آب سماق و آب اناردانه و زیت اضافه کنند و بخورند حرارت را تسکین دهد و شکم ببندد
و اگر زیت نخواهند روغن بادام بپزند و وی سرفه را نافع بود خاصه چون با تب بود و چون
بکوبند و به آب مورد بسرشند و ضماد کنند بر اعضای کوفته شده باشد قوت دهد و وی ملازه
را نیکو بود و مضعف دندان بود و مضر باه بود و دیر بگذرد و در وی اندک نفخی بود و در
وی جلا بود باید که بروغن بادام پزند و در ضرر باه مصلح وی شیر خسکدانه بود و بدل آن
باقلای مقشر بود
______________________________
لاتینVICIA ERVILLIA فرانسهVESCE -EAS انگلیسیVETCH
اختیارات بدیعی
/////////////
قس بقلة الماش در عربی:
بقلة الماش أو اللوبياء الشعاعية (الاسم العلمي:Vigna radiata) (بالإنجليزية: Mung bean) هي نوع من النباتات يتبع جنس اللوبياءمن الفصيلة البقولية.[1] وهو محصول نباتي زراعي من البقوليات ينحدر أصله من شبه قارة الهند وكانت تنتشر زراعته في الهند و باكستان والصين و تايلاند و الفلبين و إندونيسيا و بورما و بنغلاديش و فيتنام و لاوس و كمبوديا وثم انتشرت زراعته في جنوب أوروبا وفي جنوب الولايات المتحدة وهو مكون من مشهيات وقرص حلو ,وتشبه في شكلها البازلاء.
/////////////////
قس مونگ در هندی:
मूँग
मुक्त ज्ञानकोश विकिपीडिया से
मूंग
|
मूंग के दाने
सूख कर परिपक्व और चटक रही मूंग की फली
|
·
Azukia radiata (L.) Ohwi
·
Phaseolus abyssinicus Savi
·
Phaseolus aureus Roxb.
·
Phaseolus aureus Wall.
·
Phaseolus aureus Zuccagni
·
Phaseolus chanetii (H.Lev.) H.Lev.
·
Phaseolus hirtus Retz.
·
Phaseolus novo-guineense Baker f.
·
Phaseolus radiatus L.
·
Phaseolus setulosus Dalzell
·
Phaseolus sublobatus Roxb.
·
Phaseolus trinervius Wight & Arn.
·
Pueraria chanetii H.Lev.
·
Rudua aurea (Roxb.) F.Maek.
·
Rudua aurea (Roxb.) Maekawa
·
Vigna brachycarpa Kurz
·
Vigna opistricha A.Rich.
·
Vigna perrieriana R.Vig.
·
Vigna sublobata (Roxb.) Babu & S.K.Sharma
·
Vigna sublobata (Roxb.) Bairig. & al.
|
मूँग एक प्रमुख फसल है। इसका वानस्पतिक नाम बिगना सैडिएटा (Vigna radiata) है। यह लेग्यूमिनेसी कुल का पौधा हैं तथा
इसका जन्म स्थान भारत है। मूँग के दानों में २५% प्रोटिन, ६०% कार्बोहाइड्रेट, १३% वसा तथा अल्प मात्रा में विटामिन सी पाया जाता हैं।
/////////
قس کاچانگ هیجاو در باسای اندونزی:
Kacang hijau (Vigna radiata) adalah sejenis palawija yang dikenal luas di daerah tropika.
Tumbuhan yang termasuk suku polong-polongan (Fabaceae) ini memiliki banyak manfaat
dalam kehidupan sehari-hari sebagai sumber bahan pangan berprotein nabati
tinggi. Kacang hijau di Indonesia menempati urutan ketiga terpenting
sebagai tanaman pangan legum, setelah kedelai dan kacang
tanah.
////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
//////////////
قس کاچانگ ایجو در باسای جاوی:
Kacang ijo kang ing Basa
Indonésia diarani kacang
hijau kalebu salah sawijining jinis polong-polongan.[1]Sanajan regané murah, pranyata akèh zat gizi lan antioksidan kang migunani kanggo kasehatan.[2] Zat kang ana ing kacang ijo ya iku protéin, kalsium lan fosfor, vitamin B1, vitamin B2, Vitamin É, zat besi, lan magnésium.[2]
////////////
قس موش در ازبکی:
Mosh (Phaseolus aureus) — dukkakdoshlar oilasiga mansub bir yillik
dukkakli ekin; loviya turlaridan biri. Hindiston, xitoy va eron kenja turlariga
boʻlinadi. M.ning vatani — Jan.gʻarbiy Osiyo, miloddan avvalgi 4—3ming yillikda
ekila boshlagan. Hozir M. Oʻrta Osiyoda, Hindiston, Pokiston, Afgʻoniston,
Eron, Xitoy, Yaponiya va boshqa mamlakatlarda ekiladi. Oʻq ildizi tuproqqa 1,5
metrgacha kirib boradi, azot toʻplaydigan tuganaklar hosil qiladi.
Sershox poyasi 20—100 sm yoyilib, tik yoki chirmashgan holda oʻsadi, barglari
keng , yirik. Guli ikki jinsli, kapalaksimon, barg qoʻltiklarida 3—12 ta boʻlib
joylashadi, rangi sariq yoki sargʻish-yashil. Mevasi dukkak, ingichka,
silindrsimon, uz. 6— 18 sm, ichida 6—15 ta urugʻ boʻladi. Urugʻi sariq, yashil
va qora; 1000 dona urugʻi vazni 40—80 g . M. issiqsevar, urugʻi 12—15°
haroratda 5—7 kunda unib chikali. Maysalari —1°, —2° da nobud boʻladi. M.
namsevar oʻsimlik. Urugʻining koʻkarib chiqishi uchun vazni barobarida suv
berish kerak. Ayniqsa, shonalash davrida suvni koʻp talab qiladi. Soya joylarda
yaxshi rivojlanmaydi. Unumdor oʻtloqi tuprokda yaxshi oʻsadi. Asosan, oʻzidan
changlanadi. Oʻzbekistonda doni bahorda ekilgani 85—95, yoz oxirida ekilgani
60—65 kunda yetiladi. Hosil dukkaklarining 75—80% pishganda yigʻiladi. Doni
tarkibida 24— 28% oqsil, 46—50% kraxmal, 2—4% moy va vitaminlar bor. M.
oziq-ovqatda qoʻllaniladi, oson hazm boʻladi, unidan makaron tayyorlashda
foydalaniladi. Koʻkati chorvachiliqsa toʻyimli ozuqa, poyasidan silos bostirish mumkin.
////////////
قس مونگ
در پنجابی:
مونگ اک دال دا نا اے جو کھائی جاندی اے۔ ایہ دکھنی برصغیر دی
سوغات اے۔ یہ ہندستان، چین،
تھائی لینڈ، فلپائن، انڈونیشیا، میانمر،
بنگلہ دیش، لاؤس تےکمپوچیا وچ اگائی
جاندی اے۔ پر دکھنی یورپ تے دکھنی امریکہ دی گرم تھاواں تے وی اگائی جاندی
اے۔
////////////
قس می در پشتو:
مۍ (علمي نوم: Vigna
radiata) د غلو دانو له کورنۍ څخه ده چې د نړۍ په گوټ گوټ کې کرل کېږي او د کارونې ډېر موارد لري.
دا غله له غټو وریجو او ځینې خلک یې یواځې هم پخلي لپاره
کاروي. د افغانستان په ننگرهار، لغمان، بغلان، کندوز، بدخشان او هلمند ولایتونو کې کرل کېږي.
////////////
قس ماش در تاجیکی:
Мош (форсӣ: ماش) бот. гиёҳе аз оилаи лӯбиёиҳо ва ғалладонаи он, ки мудаввари пӯстсабзи сафедмағз аст ◊ чашми касеро мош барин кушода мондан касеро
сахт танбеҳ дода, ҳушёр карда мондан; чашми касе мош барин кушода шудан танбеҳ
дида, ҳушёр шудани касе.
/////////////
The mung bean (Vigna
radiata), alternatively known as the moong bean, green
gram, or mung[2] Sanskrit मुद्ग / mudga, is a plant species in the legume
family.[3][4] The mung bean is mainly cultivated
in Pakistan, India, China, Korea, and Southeast
Asia. It is used as an ingredient in both savory
and sweet dishes.
&&&&&&&&
ماسفودون
بفتح میم و الف و فتح سین مهمله و ضم فا و سکون واو و ضم دال
مهمله و سکون واو و نون
ماهیت آن
کفته اند اسم هندی دوائی است که در ملک هند می روید و از انجا
می آورند شاخ و برک آن شبیه بریحان و برک آن از برک آن عریضتر قریب ببرک آس و مدور
و نازک تر و در بو شبیه بسنبل هندی و کل آن شبیه بیاسمین و از ان لطیفتر
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
در جمیع افعال قریب بسنبل و جهت خوشبوئی داخل ادهان می نمایند
خصوص برک آن را
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ماسقودون . (اِ) ۞ دوای هندی است
گیاه اوشبیه به ریحان و برگش مانند برگ مورد و مایل به تدویر و در رایحه مانند سنبل
هندی و گل او شبیه به یاسمین گرم و خشک و لطیف تر از یاسمین و برگ او را جهت عطریه
داخل روغنها می کنند و در جمیع افعال قریب به سنبل است . (تحفه حکیم مومن ). و رجوع به ماسفود شود.
ماسفود. (اِ) نام دارویی هندی است . در روغنها داخل کنند.
شبیه یاسمین سفید است جز آنکه برگ آن لطیف تر است . (از مفردات ابن البیطار ج 4 ص
126). و رجوع به ماسقودون شود.