۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (شصت و هفتم) 7


مامیران
بفتح میم و الف و کسر میم و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح راء مهمله و الف و نون
ماهیت آن
قسمی از زرد چوبه است ساق و شاخهای نبات آن از زمین مرتفع و برک آن شبیه ببرک لبلاب کبیر و مائل باستداره و سفید مائل بزردی و با لزوجت و بیخ آن پر شعبه از یکجا روئیده و کوچکتر از زردچوبه و باریک تر از ان و کرهدار و غیر مستقیم و در کوههای آن ریشهای بسیار باریک شبیه بموی منبت آن قرب آبها و از هند و چین و خراسان آورند و هندی آن زرد و مائل بسیاهی و چینی آن زرد زبون تر از هندی و خراسانی آن تیره رنک مائل بسبزی و تخم آن شبیه بکنجد و بهترین آن زرد باریک صلب کرهدار تازۀ چینی آنست و قوت آن تا بیست سال باقی می ماند
طبیعت آن
در آخر سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی و محلل و مفتح و مفرح جلد و مشقق ناخن اعضاء الراس سعوط آن با عسل جهت تنقیۀ دماغ و اکتحال آن جهت جلای بیاض و ناخنه و ظلمت بصر و روشنائی آن را بیفزاید و مضغ آن جهت درد دندان اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن بیخ آن با شراب جهت یرقان سدی و تحلیل ریاح غلیظه و زحیر و مغص و ادرار بول و طلای آن جهت انقلاب رحم و ورم بواسیر بی نظیر و بعضی مضر کرده کفته اند مصلح آن عسل مقدار شربت آن تا نیم مثقال بدل آن بوزن آن زردچوبه و نصف آن مر الزینه طلای آن با عسل و با سرکه جهت برص ناخن و کلف و برش و جرب و رفع آثار جلد نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
مامیران . (اِ) نوعی از عروق الصفراست و آن دوایی باشد زردرنگ به سبزی مایل ، باریک و گره دار می شود. گرم و خشک است در چهارم . یرقان را نافع است و آن را به عربی بقلة الخطاطیف و شجرةالخطاطیف خوانند... (از برهان ). بیخی است مشابه زردچوب که به دوای چشم به کار آید. (غیاث ) (آنندراج ). نوعی از زردچوبه . (ناظم الاطباء). قسمی از زردچوبه است و شاخه های نبات او از زمین مرتفع و برگش شبیه به لبلاب و مایل به استداره و سفید مایل به زردی و بالزوجت و بیخ او پرشعبه و کوچک و گره دار و غیرمستقیم و در گره های او ریشهای باریک شبیه به موی و منبتش نزدیک آبهاست و هندی او زرد مایل به سیاهی و چینی زرد و زبون تراز هندی و غیرهندی و چینی مایل به سبزی می باشد و تخمش شبیه به کنجد... (تحفه  حکیم مومن ). میرمیران . (دزی ج 2 ص 628) = مرمیران . (دزی ج 2 ص 585). لغت فارسی است . فرهنگ نویسان آن را با «خالیدونیون » ۞ یونانیان مترادف دانسته اند و اسم عربی «بقلةالخطاطیف » ترجمه  این کلمه  یونانی - یعنی «گیاه پرستوها» - است . رنولد-کولین ۞ گفته اند که محتملاً کلیدونین ۞ را که دارای عصاره و ریشه  زردرنگ است با داروی شرقی دیگری که آن هم دارای ریشه های زردرنگ است یعنی کوپتیس تیتا ۞ خلط کرده اند. اصل گیاه اخیر، از چین است و ریشه های آن را به ایران و هند می بردند و در مخزن الادویه شرح آن آمده مایرهوف همین قول را معتبر می داند. (از حاشیه  برهان چ معین ). معرب از فارسی است . گیاهی است ۞ از تیره  کوکناریان به ارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولاً بر روی دیوارها و اماکن مخروبه می روید. برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است . جام گلش زرد رنگ و کاسه  گل آن نیز به رنگ جام است . بر اثر خراشی که بر برگها یا ساقه  این گیاه وارد آید شیرابه  نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج می شود که دارای اثر مسهلی است . انساج این گیاه شامل آلکالوییدهایی نظیر کلیدونین ۞ و سانگینارین ۞ و کلریترین ۞ و اسید کلیدونیک ۞ می باشد. عصاره  این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز می کنند و نیز سابقاً برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز می شده است . مامیران کبیر. مامیرون . ممران . عروق صفر. عروق الصفر. بقلةالخاطیف .شجرة الخطاطیف . خلیدونیون . خالدونیون . کالیدونیون . خالدونیون . عروق الصباغین . حشیشةالخطاف . حشیشةالصفرا.عروق الزعفران . قیرلانغج اوتی . (فرهنگ فارسی معین ).
//////////////
[587] ( 2).Coptis teeta یک گیاه چینی و هندی است که به زبان هندی« مامیرا» و« مامیران» گفته می‌شود که البته با گیاه مامیران ایران به کلی متفاوت است و نباید اشتباه شود. این گیاه علفی با گلهای سفید از خانواده‌Ranunculaceae است. دارای ریشه تلخی است که برای تقویت معده و بر ضد بیماری قند در چین و هند مصرف می‌شود. در ریشه آن مواد بربرین(berberine ) و کوپنین(Coptine ) وجود دارد.
معارف گیاهی دکتر حسین میرحیدر
////////////////
8. ابومنصور از خواص دارویی مامیران māmīrān یاد کرده است. 2 به گفته آخوندوف،3 دراگندورف (Dragendorff) زیردارکی را بازنمائی کرده که از چین خیزد و در ترکستان momiran گویند و او آن را همان میشمِ (mishmee) دانســـــته (که از گونه ای خربق، Coptis teeta Wallگیرند) و ‌گویند در قفقاز مامیراچین، mamiračin نامیده می‌شود. او همـــــــــــــــین دارو را بـــــــــــــــــا Ranunculus ficaria ]انجــــیرک، علف بواسیر[ (    ) نیز مرتبط دانسته که زان پس تازیان  mamirun نامیدند.  ابن‌بیطار از الغافقی (alJafiki) [کذا در متن! Al-Ghafiqi]   چنین آورده است که مامیران را از چین آرند و خــــــواص آن زردچوبه، Curcuma  را ماند؛4 هرچند این ریشه‌ها از اسپانیا، سرزمین بِربِرها ]شمال افریقا[ و یونان نیز خیزد. 5 شیخ داوود ‌گوید بهترین گونه اش که از هند آرند سیه فام است، هر چند آنچه از چین رسد به زردی می‌زند.  ابن بطوطه6 از ورود مامیران* از چین یاد کرده ‌گوید خواصش چون کرکوم kurkum است.  حاجی محمد در گزارش خود درباره ختا (خطا) (پیرامون سال  155) از ریشه کوچکی سخن گفته که از کوههای سوکوئیر (Succuir) (سوـ چو/ Su-čou در کان ـ سو/Kan-su)، همان‌جا که ریواس می‌روید، خیزد و آن را Mambroni Cini (māmīrān-i Čīnī ]مامیران چینی[ می‌نامند. " بس گرانبهاست و در درمان بیشتر بیماریها، بویژه چشم درد کار آید.  آن را با گلاب بر سنگ کوفته بر چشم ‌مالند.  بسیار کاری است. "7 در سال 1583، لئونهارت راوولف[1] از مرهم مامیران چینی، mamirani tchini برای بیماریهای چشم سخن رانده که زرد رنگ است چون زردچوبه.
برنیه مامیران را از رهاوردههای کاروانهای تبت شمرده است.  همچنین یک منبع اسلامی نو از صدور مامیران و ریواس چینی از آنجا یاد کرده است. 2
مامیرا (mamīra) دارویی است پرآوازه درمان بیماریهای چشم را و به ریشه‌های تلخ دارای خواص مشابه امــــا از گیاهی متفاوت نیز گویند.  برخــــی آن را زیردارک Coptis teeta می‌دانند (tīta نام این دارو در سرزمین میشمی* است)، در حالی که از دید دیگران از Thalictrum foliosum ]سیالم تیره آلالگان[ به دست آید که گیاهی است بلند و در سرتاسر سرزمین های  معتدل هیمالیا و تپه‌های کاسیا (Kasia Hills) یافت می‌شود. 3 به هر روی ، یول4 در جای دیگر می‌گوید ممکن است این گیاه همان جن‌سنگ (ginseng) چینی‌ها باشد که پر پیداست که  بسیار دور است.
به احتمال زیاد بیشتر مردم از mamira  ریشه Coptis teeta را در نگر دارند. این گیاه از تیره آلالگان است و ریشه اش گاه به پنجه پرندگان می‌ماند.  فراوان از چین و از راه سنگاپور (hwan-lien در زبان چینی،) به هند صادر می‌کنند. چینی‌ها آن را درمان بسیاری از بیماریها ، یکی هم التهاب چشم می‌دانند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////////
مامیران‌
گویند نوعی از عروق الصفراست و از وی گرمتر بود و آن چینی بود و خراسانی بود خراسانی تیره‌رنگ بود که به سبزی زند و آن عروقی باریک بود که گره داشته باشد و طبیعت آن گرم و خشک است در آخر دویم و گویند گرم بود در اول و خشک بود در سئوم سفیدی ناخن و سفیدی چشم را زایل کند و روشنایی بیفزاید و اصل وی یرقان را نافع بود و مغص را در وی ادرار بود و مقدار مأخوذ از وی نیم درم بود چون با سرکه سحق کنند و بر کلف طلا کنند زایل کند و گویند مضر بود به گرده و مصلح وی عسل بود و بدل وی بوزن وی عروق الصفر و نیم وزن آن مر بود
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: مامیران قسمی از زردچوبه بود و کوچکتر از زردچوبه و باریکتر از آن و گرهدار و در گرههای آن ریشهای (ریشه‌های) بسیار باریک شبیه بموی بود
لاتین‌CHELIDONIUM MAJUS فرانسه
GRANDE CHELIDOINE- GRANDE ECLAIRE- CHELIDOIN ECLAIRE
انگلیسی‌CELANDINE
اختیارات بدیعی
////////////
///////////
//////////
قس عروق الصباغين در عربی:
عروق الصباغين
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/8c/Chelidonium_majus_-_K%C3%B6hler%E2%80%93s_Medizinal-Pflanzen-033.jpg/220px-Chelidonium_majus_-_K%C3%B6hler%E2%80%93s_Medizinal-Pflanzen-033.jpg
عروق الصباغين
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/24/Chelidonium_majus_bgiu.jpg/250px-Chelidonium_majus_bgiu.jpg
زهور وأوراق عروق الصباغين
عُرُوق الصَبّاغِين[1] أو العروق الصُفْر[1] أو بَقْلَة الخَطَاطِيف[1] .اسمه العلمي Chelidonium majus
محتويات
  [أظهر] 
الوصف النباتي[عدل]
نبات ثنائي الحول أزهاره الصفر الصغيرة مجتمعة في خصلات غير مكتظة، وأوراقه الكبيرة مستديرة أو مفصصة لونها في النصف الأعلى أخضر فاتح و في النصف الأسفل أخضر أزرق و يبلغ ارتفاع النبات نحو 70
سم ساقه جوفاء و الساق و الأوراق يحويان سائلا ساما يكون برتقاليا أو أصفر و يسهل التعرف على هذا النبات و تمييزه من رائحة سائله الذي يشبه رائحة
سمك الرنجة ، وتوجد بعصارته الصفراء بعض القلوانيات .
الموطن و الإنتشار[عدل]
موطنه أوروبا وحوض البحر الأبيض المتوسط، ثم انتشر أيضا في [[أمريكا الشمالية]]،
الإستعمال[عدل]
تستعمل نبتة في الطب لمعالجة ضعف الشهية للطعام و مرارة الفم الناتجة عن اضطراب في إفرازات غدد الهضم و يشترط في ذلك أن لا تكون الأقدام غزيرة العرق و تعالج الآفات الجلدية المزمنة و الجافة المصحوبة بقشور كقسور السمك بمرهم عصير الأوراق الغضة مع الحرص على غسل الأيدي جيدا بعد انتهاء العمل و يستعمل مرهم الأوراق أو عصيرها في معالجة أمراض الكبد و المرارة و ما يرافقها من أعراض و معالجة القرحات المعوية في الاثنى عشر و سرطان الكبد و المعدة و قد أجمعت الأبحاث الطبية كلها على تقدير كبير لنبات عروق الصباغين في معالجة السرطان بجميع أنواعه و على الأخص سرطان الوجه.[2]
المراجع[عدل]
2.      ^ كتاب التداوي بالأعشاب / أمين رويحة ، بيروت : دار القلم ، 1978 ، ص 213 - 214 .
////////////
قس بیوک دِرمو وُتو در آذری:
Böyük dəmrovotu (lat. Chelidonium majus)[1] - dəmrovotu cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
قس در پنجابی: چیلیڈونیم پوپی ٹبر د اک بوٹی اے۔
///////////
Chelidonium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Greater celandine
Chelidonium majus - Köhler–s Medizinal-Pflanzen-033.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Chelidonium
Tourn. ex L.
Species:
C. majus
Chelidonium majus
L.
·         Chelidonium cavaleriei H.Lév.
·         Chelidonium dahuricum DC.
·         Chelidonium grandiflorum DC.
·         Chelidonium haematodes Moench
·         Chelidonium laciniatum Mill.
·         Chelidonium luteum Gilib. nom. inval.
·         Chelidonium murale P.Renault
·         Chelidonium olidum Tarscher. ex Ott
·         Chelidonium quercifolium Willemet
·         Chelidonium ruderale Salisb.
·         Chelidonium umbelliferum Stokes
Chelidonium majus, commonly known as greater celandine or tetterwort,[2](although tetterwort also refers to Sanguinaria canadensis), nipplewort,[3] or swallowwort,[3] is a herbaceous perennialplant, the only species in the genus Chelidonium. It is native to Europe and western Asia and introduced widely in North America.
While the greater celandine belongs to the poppy family, the lesser celandine belongs to the buttercup family.
Contents
  [show] 
Taxonomy and naming[edit]
The greater celandine is one of the many species described by the father of taxonomy, Carl Linnaeus, in volume one of his Species Plantarum in 1753.[4] According to the Oxford English Dictionarycelandine comes from Late Latin celidonia, from earlier Latin chelidonia or chelidonium, and ultimately from Ancient Greek χελιδόνιον, from χελιδών (chelidṓn) "swallow". Ancient writers said that the flower bloomed when the swallows returned and faded when they left.[5]
&&&&&&&&
ماهودانه
بفتح میم و الف و ضم ها و سکون واو و فتح دال مهمله و الف و نون و ها اسم فارسی است بمعنی قائم بالذات یعنی در اسهال بتنهائی بی معاونت دوائی دیکر کافی است
ماهیت آن
نباتی است شیردار و آن را اهل مشرق حب الملوک نامند و غیر حب السلاطین مسمی بدند است ساق نبات آن بقدر ذرعی و بسطبری انکشتی و برکهای ساق آن دراز شبیه ببرک بادام و برکهای شعبهای آن ریزه مائل بتدویر شبیه ببرک زراوند طویل و کل آن زرد و ثمر آن در غلافی مخروط شبیه بخیار کبیر و در جوف آن سه دانه متفرق از هم و هریک در غلافی دیکر و دانۀ آن از دانۀ کرسنه بزرکتر و پوست آن اغبر و مائل بسرخی و مغز آن سفید و شیرین و چوب و بیخ آن باریک و قوت آن تا دو سال باقی می ماند کویند منبت آن بلاد هند و عراق است و کویند دانۀ آن شبیه بماش است و بزرکتر از ان و در غلافی شبیه بلوبیا
طبیعت شیر آن
در سوم کرم و خشک و برک و دانۀ آن در آخر دوم
افعال و خواص آن
آشامیدن آب برک مطبوخ آن با خروس سال خورده مسهل و محلل قولنج و مدر بول و جهت درد مفاصل و نقرس و عرق النسا و بلع دانۀ آن از سه دانه تا هشت دانه مسهل و آشامیدن کوبیدۀ حب بستۀ آن با آب سرد در اسهال قویتر و مخرج بلغم غلیظ و محرق بلغم خام و مرار سوداوی و کیموس مائی زیاده از درست بلع نمودن آن مقدار شربت آن از حب آن سه عدد تا هشت عدد و از برک آن تا دو درهم و زیاده بر ان غیر مجوز و آشامیدن آب سرد معین عمل آنست مضر رئه و معده و مصلح آن انیسون مضر سفل مصلح آن کثیرا و کفته اند چون ماهودانه مفقود است بالفعل بجای آن حب السلاطین مستعمل و بعضی برک آن را بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه پخته می خورند اسهال می نماید و بجهت اوجاع مفاصل و عرق النسا و نقرس و استسقا و قولنج نافع و با مرق خروس سال خورده پر ریخته جهت قولنج و ادرار بول و لبن آن نیز مسهل است و بدل آن نیم وزن آن دند و بوزن آن حب الخروع و یک وزن و نیم آن حب النیل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
ماهودانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهوب دانه است که حب الملوک باشد و آن میوه  درخت شباب است و به عربی معشوق می گویند. (برهان ). دانه ای که به تازی حب الملوک گویند. (ناظم الاطباء). حب الملوک و آن غیر حب السلاطین است و به هندی جمال گوته گویند. (فرهنگ رشیدی ). نباتی است وی را برگی است دراز به بالای انگشت و درازتر نیز، چون اندر او نگری به ماهیی خرد ماند، و میوه ای بار آرد چنانکه گوز پنبه و از او خردتر، و اندر هر گوزی از او سه دانه است سیاه ، چون دو درم سنگ مردم از او بخورد اسهالی کند که هر فضولی بلغمی و صفرایی که اندر معده بود بکشد و استسقا را نیک باشد، و نقرس را و وجعالمفاصل و عرق النسارا، و همچنان اسهال کند که یتوعها کند... (الابنیه عن حقایق الادویه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فارسی دانه  نباتی است شیردار و حب الملوک نامند و غیر حب السلاطین مسمی به دند است . ساقش قریب به ذرعی و به سطبری انگشتی و برگهای ساق او دراز و شبیه به برگ بادام و برگ شعبهای او ریزه و مایل به تدویر و شبیه به برگ زراوند طویل و گلش زرد و ثمرش در غلافی مخروطی شبیه به خیار کبر و درجوف او سه دانه  متفرق از هم و هر یکی را غلافی دیگرو دانه  او از کرسنه بزرگتر و پوست او اغبر مایل به سرخی و باطنش سفید و شیرین و چرب و بیخ او باریک ...(تحفه  حکیم مومن ). از یتوعات است و آن ثمره  درختی است در طب به کار برند، و ماهوبذاته محرف ماهودانه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی ۞ است یکساله از تیره  فرفیونها ۞ که ارتفاعش تا حدود یک متر می رسد. برگهایش نسبةً بزرگ متقابل و سبز مایل به آبی است . گلهایش زردرنگ ، دانه هایش قهوه ای رنگ و بیضوی است . شیرابه  شیری رنگی از ساقه و مقطع برگهای این گیاه خارج می شود که بعنوان مسهل و مقی  تجویز می گردد ولی چون سمی است ، مصرفش احتیاط بسیار لازم دارد. گاهی هم صیادان ماهی جهت گیج کردن ماهیها برگهای گیاه مذکوررا در آب می ریزند، ماهوب دانه . حب الملوک . طارطقه . شباب . شبرم کبیر. فلفل الخواص . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به «ماهوب دانه » و تذکره  داود ضریر انطاکی ص 294شود. || کنب و شاهدانه . (ناظم الاطباء).
|| ماهودانه را حب الملوک نیز می گویند . درختش را در مملکت ما ، سیستان می نامند .برگ هایش به ماهی های ریز ماند به درازای یک انگشت.
خواص : مزاج :گرم و خشک
مفاصل :مسهل است و از اسهالی که می دهد علاج درد مفاصل و نقرس و بیماری اعصاب است .
اندام های غذا :در علاج استسقا مفید است .
منبع : کتب طب سنتی
مفاصل :داروی بیماری اعصاب و اگر با عسل باشد بهتر است .
اندام های غذا :داروی بیماری های کبد است و بند آمدن های کبد را باز می کند .
علاج طحال و یرقان سودایی است به شرطی که هفت روز پیاپی بخورند .
اندام های دفعی :راه بندان زهدان را باز می کند . بی اختیاری ادرار را از بین می برد .
بول و حیض را راه می اندازد .علاج درد گرده است .
اگر با عسل فرزجه بشود زهدان را می پالاید . اگر دو مثقال از این دارو با عسل یا انجیر شیاف گردد بلغم را می راند .
زهرها : پادزهر سمی است که بعضی آن را (اورقطون )می نامند .
منبع : کتب طب سنتی
//////////////
دند [حب السلاطین]
بشیرازی باتو گویند و آن خروع چینی است و حب خطایی خوانند و حب سلاطین هم گویند و آن سه نوع بود چینی و هندی و شجری چینی بمقدار فستقی باشد و شجری بمقدار بید انجیر بود و میل بسرخی زند و نقطه بر آنها باشد و هندی از چینی کوچکتر بود و از شجری بزرگتر و مغز آن میل بزردی زند و بعضی گویند حب الملوک ماهودانه بود و گفته شود و طبیعت دند گرم و خشک است در چهارم بهترین وی چینی بود پس سنجری پس هندی و شربتی از وی یک حبه و نیم بود تا دو حبه و گویند از دو دانگ تا نیم درم مسهل رطوبات سودا و بلغم بود و آنچه در مفاصل بود و نشاید که در شهرهای گرم استعمال کنند الا در شهرهای سرد و نیز استعمال در طبیعت‌های سرد باید کرد و مصلح وی آن بود که پوست وی پاک کنند به کارد باید که لب نزدیک وی نبرند که اگر لب بپوست وی رسد سرخی لب زایل کند و سفیدی مانند برص پیدا گردد و مغز وی را بگیرند در اندرون وی مانند زبان گنجشک بود آن را بیندازند با قدری نشاسته و ورق گل سرخ و زعفران و کثیرا و رازیانه بکوبند و اگر خواهند که با ادویه مسهله استعمال کنند و اگر با شیر خر و مسکه خورند هم شاید سودمند بود جهت سودا و بلغم و مسهل خلط خام بود و درد مفاصل را تحلیل دهد و سیاهی موی را نگاهدارد و رها نکند که زود سفید شود و عیسی بن علی گوید که وی سحج امعا آورد و باید که بعد از آن شیر تازه خورند غذا آب گوشت با آب سیب و غوره و قدری نبید بر آن افشانند و اگر ماهی خورند شاید و اگر حبوبی سازند از برنج و جو مقشر بروغن گل نافع بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: دند بفتح دال مشهور بحب السلاطین است و بپارسی تخم بید انجیر خطایی و بهندی جیپاکوته و جمال‌کوته نامند و آن ثمر درختی است در غلافی و اکثر سه عدد در یک غلاف و هریک باز در غلافی بقدر پسته بسیار کوچکی و مغز آن دو پارچه بهم پیوسته مانند مغزهای دیگر و پوست رقیقی در میان آن دو مغز و این پوست و پرده سمی بود و عند الحاجت نه قبلی از آن باید آن را برآورده مدبر کرده بکار برند
لاتین‌CROTON TIGLIUM فرانسه‌PIGNON D ,INDE انگلیسی‌TIGLIA -SEED PLANT
اختیارات بدیعی
////////////
/////////
قس كروتون مسهل، حب الملوک در عربی:
كروتون مسهل
[عدل]
 اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
كروتون مسهل

كروتون مسهل
المرتبة التصنيفية نوع[1]  تعديل قيمة خاصية المرتبة التصنيفية (P105) في ويكي بيانات
التصنيف العلمي
النطاق:  حقيقيات النوى
المملكة: نباتات
الفرقة العليا:      النباتات الجنينية
القسم:   النباتات الوعائية
الشعبة:  الحقيقات الأوراق
الشعيبة: بذريات
الطائفة:  الثنائيات الفلقة
الطويئفة:          الوردانيات
الرتبة العليا:      الفربيوناوايات
الرتبة:   الملبيغيات
الفصيلة: الفربيونية
الأسرة:  الكروتوناوات
القبيلة:   الكروتوناوية
الجنس: الكروتون
النوع:    كروتون مسهل
الاسم العلمي
Croton tiglium [1]
L.، 1753
‏‏
 معرض صور كروتون مسهل  - ويكيميديا كومنز  تعديل قيمة خاصية معرض صور كومنز (P935) في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب
كروتون مسهل أو حب الملوك (الاسم العلمي:Croton tiglium) هو نوع من النباتات يتبع جنس الكروتون من الفصيلة الفربيونية [2][3].
الأستخدامات[عدل]
الكروتون المسهل هو واحد من الخمسون عشباً المستعملة في الطب الشعبي الصيني. ويستخدم لمعالجة الإمساك ومن هنا أتت تسميته بالمسهل (بالإنجليزية: Purging Croton).

انظر أيضاً[عدل]
الكروتون
قائمة أنواع الكروتون

مراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : الأنواع النباتية، الإصدار الأول، المجلد 2  معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/359025  المؤلف: كارولوس لينيوس  العنوان : Species Plantarum  المجلد: 2  الصفحة: 1004
^ موقع زيبكودزو (بالإنكليزية) Zipcodezoo كروتون مسهل تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List كروتون مسهل تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
///////////
قس ایشلِدیچی کروتون در آذری:
İşlədici kroton (lat. Croton tiglium)[1] — kroton cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////////
Croton tiglium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Purging Croton
Croton tiglium - Köhler–s Medizinal-Pflanzen-197.jpg
Croton tiglium
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Subfamily:
Tribe:
Genus:
Species:
C. tiglium
Croton tiglium
L.[1] (1753)
·         Croton acutus Thunb.
·         Croton arboreus Shecut
·         Croton birmanicus Müll.Arg.
·         Croton camaza Perr.
·         Croton himalaicus D.G.Long
·         Croton jamalgota Buch.-Ham.
·         Croton muricatus Blanco [Illegitimate]
·         Croton officinalis (Klotzsch) Alston [Illegitimate]
·         Croton pavana Buch.-Ham.
·         Croton tiglium var. tiglium
·         Halecus verus Raf.
·         Kurkas tiglium (L.) Raf.
·         Oxydectes birmanica (Müll.Arg.) Kuntze
·         Oxydectes blancoana Kuntze
·         Oxydectes pavana (Buch.-Ham.) Kuntze
·         Oxydectes tiglium (L.) Kuntze
·         Tiglium officinale Klotzsch [2]
Croton tiglium, known as Purging Croton, is a plant species in the Euphorbiaceae family. C. tiglium is also called Jamaal Gota in Hindi and Urdu.
Contents
  [show] 
Traditional uses[edit]
C. tiglium is one of the 50 fundamental herbs used in traditional Chinese medicine, where it has the name bā dòu (Chinese). C. tiglium is known as Japaala/ජාපාල or "Jayapala" in Sinhala and used in Sinhala traditional medical system of Sri Lanka.and in sanskrit also . Seeds have a purgativeeffect.[3][unreliable medical source?] The plant is poisonous with the bark used as an arrow poison and the seeds used to poison fish.[4]
Chemical constituents[edit]
Major known chemical constituents are crotonoleic acid,[3] glyceryl crotonatecrotonic acid[citation needed]crotonic resin, and various carcinogenic phorbol derivatives.
References[edit]
1.     Jump up^ "Croton tiglium information from NPGS/GRIN". Retrieved 2008-02-19.
2.     Jump up^ Croton tiglium, theplantlist.org
3.     Jump up to:a b N. R. Pillai (1999). "Gastro-intestinal effects of Croton tiglium in Experimental Animals". Ancient Science of Life. 18 (3&4): 205–209. PMC 3336487PMID 22556892.
External links[edit]
///////////////
همچنین:
قس ابوقابوس در عربی:
أبو قابوس (الاسم العلمي: Euphorbia Lathyrus Hillوهو نبات عشبي معمر، بري وزراعي، يتكاثر بالبذور بالطرق العادية[1].
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6e/Euphorbia_lathyris_Sturm33.jpg/250px-Euphorbia_lathyris_Sturm33.jpg
نبات أبو قابوس
محتويات
  [أظهر] 
أسماؤه الشائعة بالعربية[عدل]
أبو قابوس، سوسب قابوس، قابس
بيئة النمو والتكاثر[عدل]
ينبت في البيئات الهامشية والجافة وذلك في المناطق المعتدلة والدافئة كمثل بيئة منطقة حوض البحر المتوسط.
وصف النبتة[عدل]
له ورق صغير شبية بورق الزيتون إلا أنه أدق وألين، وفيما بين الورق شوك يابس لونه إلى البياض، يحمل نوعا من الزهر الصغير والمائل إلى الحمرة مع البياض. وهو مرّ الطعم.
في الطب القديم[عدل]
استعمل في الطب القديم كعقار لمعالجة الإسهال والربو بجرعات صغيرة. أما اليوم فيعتبر من النباتات السامة.
المصادر والمراجع[عدل]
1.      ^ معجم الأعشاب المصوّر - محسن عقيل - صفحات 9 و 10 - مؤسسة الأعلمي في بيروت - 2003
////////////
Euphorbia lathyris
From Wikipedia, the free encyclopedia
Euphorbia lathyris
Euphorbia lathyris Sturm33.jpg
Kingdom:
Clade:
Clade:
Clade:
Order:
Family:
Tribe:
Subtribe:
Genus:
Species:
E. lathyris
Euphorbia lathyris
L.
Euphorbia lathyrus (lapsus)
Euphorbia lathyris (caper spurge or paper spurge) is a species of spurge native to southern Europe (FranceItalyGreece, northwest Africa, and eastward through southwest Asia to western China.[1][2][3]
Other names occasionally used include gopher spurgegopher plant or mole plant.[1]
Contents
  [show] 
Growth[edit]
It is an erect biennial (occasionally annual) plant growing up to 1.5 m tall, with a glaucous blue-green stem. The leaves are arranged in decussate opposite pairs, and are lanceolate, 5–15 cm long and 1-2.5 cm broad, glaucous blue-green with a waxy texture and pale greenish-white midrib and veins. The flowers are green to yellow-green, 4 mm diameter, with no petals. The seeds are green ripening brown or grey, produced in globular clusters 13–17 mm diameter of three seeds compressed together.[3][4]
Chemical characteristics[edit]
All parts of the plant, including the seeds and roots are poisonous. Handling may cause skin irritation as the plant produces latex. While poisonous to humans and most livestockgoats sometimes eat it and are immune to the toxin. However, the toxin can be passed through the goat's milk.[5]
Habitat[edit]
Away from its native range, it is widely naturalised in many regions, where it is often considered an invasive weed.[1][2][4] It grows in partial shade to full sun in USDA zones 5–9.
Uses[edit]
The mole plant is sold by some nurseries as it is believed to repel moles[6]
It is used in folk medicine as a remedy for cancer, corns, and warts and has been used by beggars to induce skin boils.[7]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c2/Euphorbia_lathyris.jpg/250px-Euphorbia_lathyris.jpg
Euphorbia lathyris
External links[edit]
References[edit]
1.    Jump up to:a b c Germplasm Resources Information Network: Euphorbia lathyris
2.    Jump up to:a b Flora EuropaeaEuphorbia lathyris
3.    Jump up to:a b Blamey, M. & Grey-Wilson, C. (1989). Flora of Britain and Northern EuropeISBN 0-340-40170-2
4.    Jump up to:a b Huxley, A, ed. (1992). New RHS Dictionary of GardeningISBN 0-333-47494-5
5.    Jump up^ Poisonous Plant Information: Caper Spurge
6.    Jump up^ Local Harvest: Mole Plant Seed
7.    Jump up^ Purdue University: Euphorbia lathyris
·         Euphorbia
·         Garden plants
·         Medicinal plants of Africa
·         Medicinal plants of Asia
·         Medicinal plants of Europe
·         Poisonous plants
·         Plants described in 1753
&&&&&&&&
ماهیزهرج
بفتح میم و الف و کسر ها و یاء مثناه تحتانیه و فتح راء مهمله و جیم معرب از ماهی زهرۀ فارسی است بمعنی سم سمکا جهت آنکه کشندۀ ماهی است
ماهیت آن
نوعی از فلوس است که بترکی سقوبروئ نامند و نزد اکثر اطبا پوست کیاهی است شیردار شبیه بشبرم ساق آن زیاده بر ذرعی و برک آن مفروش بر روی زمین و کل آن زرد و در آخر ساق آن از جوانب آن رسته بهیئت سرو و پوست ساق آن مائل بزردی و با اندک حدت شبیه بحدت پوست بیخ کبر و مستعمل همین است نه سائر اجزای آن و قوت آن تا سه سال باقی می ماند و بهترین آن پوستهای باریک زردرنک تازۀ آن با اندک حدت و تندی آنست
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل قوی اقسام بلغم و اخلاط غلیظه و محلل ریاح و جهت اوجاع مفاصل و نقرس و عرق النسا نافع جهت آنکه مخرج اخلاط غلیظه است از عروق و مفاصل و از برای مبرودین و مرطوبین بلغمی مزاج و قوی کثیر النفع مضر امعا مصلح آن کثیرا و نشاسته و انیسون و با روغن بادام چرب نمودن مقدار شربت از جرم آن با شکر تا یک مثقال و در مطبوخ تا سه درهم جهت استسقا و تحلیل اورام بلغمی و ریحی و چون آن را کوبیده در آبی که در ان ماهی باشد اندازند ماهیان بیحس کشته بر روی آب آیند و بمیرند و کویند ماهیان مست کشته بر روی آب آیند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
ماهی زهرج . [ زَ رَ ](معرب ، اِ مرکب ) ۞ داروی ماهی . سم السمک . ماهی زهره و آن را در دواها نیز به کار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نباتی است همچون شبرم ، لیکن این دراز تر است و لون او اغبرگون است و بزردی گراید و گروهی او را از جمله  یتوعات شمارند و ماهی زهره پوست بیخ اوست . نبات او را اندر آب افکنند ماهی که اندر آن باشند ضعیف شوند و بر سر آب افتند. ماهی زهره از بهر آن گویند یعنی زهر ماهی . (ذخیره  خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فارسی است و به عربی سم السمک نامند وقسمی از قلومس است و به ترکی سقرقویروقی گویند. گیاهی است شیردار و برگش مفروش بر زمین و ساقش زیاده بر ذرعی و گلش زرد و در آخر ساق از جوانب آن به هیئت سرو و پوست ساق او مایل به زردی وبا اندک حدت و آن مستعمل است چون او راکوبیده در آب اندازند ماهی بی حس می گردد و بر روی آب آمده و می میرد. (تحفه  حکیم مومن ). گویند چون برگ این درخت در آب ریزند ماهیان سست گردند و لاغیه نیز چنین باشد. (بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برگش به تبرخون ماند چون در آب افکنند ماهی از بویش سست شود و بر سر آب افتد چنانکه آن را به دست صید توان کرد. (نزهةالقلوب ). و رجوع به ماده  بعد شود.
///////////
ماهیزهره(ماهیزهرج)


ماهیزهره، ماهیزهرج

Anamirta paniculata
معرب از ماهی زهرۀ فارسی است به معنی سم سمک جهت آنکه کشندۀ ماهی است؛ نوعی از فلوس است و نزد اکثر اطبا پوست گیاهی است شیردار و شبیه به شبرم ساق آن زیاده بر زرعی و برگ آن مفروش بر روی زمین و گل آن زرد و در آخر ساق آن از جوانب آن رسته به هیئت سرو و پوست ساق آن مایل به زردی و با اندک حدت شبیه به حدت پوست بیخ کبر و مستعمل همین است نه سایر اجزای آن و قوت آن تا سه سال باقی می‌ماند.
طبیعت آن در سوم گرم و خشک است.
خواص: مسهل قوی برای تمام انواع بلغم ها و اخلاط غلیظ است و حل کننده باد و دردهای مفاصل و نقرس و سیاتیک است. برای سرد مزاج بلغمی منافع بسیاری دارد. ولی برای معده و امعاء مضر و مصلح آن کتیرا و نشاسته و انیسون است مقدار شربت جرم آن با شکر تا یک مثقال و جوشانده آن تا سه درم برای استسقاء و حل کردن ورمهای بلغمی و بادی تجویز شده است

افعال و خواص دیگر آن:مسهل قوی اقسام بلغم و اخلاط غلیظه و محلل ریاح[1] و جهت اوجاع[2] مفاصل و نقرس و عرق النساء نافع جهت آنکه مخرج اخلاط غلیظه است از عروق و مفاصل و از برای مبرودین و مرطوبین بلغمی مزاج و قوی کثیر النفع.




[1]بادها
[2]امراض

 
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
/////////
Anamirta
From Wikipedia, the free encyclopedia
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/9/99/Question_book-new.svg/50px-Question_book-new.svg.png
This article does not cite any sources. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed(December 2009) (Learn how and when to remove this template message)

Anamirta
Anamirta cocculus - Köhler–s Medizinal-Pflanzen-157.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Tribe:
Fibraureae
Genus:
Anamirta
Colebr.
Species
See text.
Anamirta is a genus of woody vines, native to southern Asia.
Species[edit]
·         Anamirta cocculus (Indian Berry)
·         Anamirta jucunda Miers (Java)
·         Anamirta lemniscata Miers (Java)
·         Anamirta lourieri Pierre (Cambodia)
·         Anamirta luctuosa Miers (Java)
·         Anamirta paniculata (Levant Berry) (East Asia)
·         Anamirta populifera Miers (Timor)
·         Anamirta pfeiffer (Status : fossil)
References[edit]
Stub icon
This Ranunculales article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Menispermaceae genera
·         Ranunculales stubs
////////////
ماهیزهرج‌
معنی آن سم السمک است و آن پوست بیخ نباتی است و درخت آن صاحب منهاج گوید مانند درخت شبرم بود درازتر و در لون وی غبرتی بود که به صفرت مایل بود و شریف گوید درخت ماهیزهرج بدرازی یک گز و نیم بود و درازتر و کوتاهتر و گل وی زردی خوشرنگ بود و میانه گل وی سرخ بود اندکی و گل بی‌حد داشته باشد و برگ وی به تیرگی زند چنانچه صاحب منهاج گوید و اصل وی یکی بود و شاخه‌های بسیار داشته باشد و گویند از یتوعات است طبیعت آن گرم و خشک است در سیم و نقرس و درد مفاصل و پشت و رانها را نافع بود چون با ادویه مسهل مستعمل کنند و از خواص وی آنست که چون در آبی اندازند که ماهیان بوند ماهیان مست گردند و بر روی آب افتند و شربتی از وی چون با نبات بود یک مثقال بود و اگر در مطبوخ کنند با ادویهای دیگر از دو درم تا سه درم بود و اگر در حب کنند با ادویه‌های دیگر نیم درم بود و مضر بود به معا و باید که با روغن بادام چرب کنند و کثیرا و نشاسته و انیسون اضافه وی کنند و آن را سکران الحوت خوانند و سه نوع بود دو نوع کوهی بود و یک نوع صحرائی و کوهی بقوت‌تر بود و آن را ابوصیر خوانند و قلومس گویند و نوع صحرائی معروف بود بماهی زهره
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: ماهیزهرج معرب از ماهی زهره فارسی است بمعنی سم سمک و در ماهیت نوعی از فلوس است که بترکی سقوبروی نامند
ابو ریحان می‌نویسد: جالینوس ماهی زهره را قاتل الحیتان نام کرده و آن را بیوریس گویند و باسماء رومی شباهت دارد
اختیارات بدیعی
//////////////
Anamirta cocculus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Anamirta cocculus
Anamirta cocculus - Köhler–s Medizinal-Pflanzen-157.jpg
Indian berry (Anamirta cocculus)
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
A. cocculus
Anamirta cocculus
(L.Wight & Arn., 1834
Anamirta cocculus (Marathiकाकमारी) is a Southeast Asian and Indian climbing plant. Its fruitCocculus indicus, is the source of picrotoxin, a poisonous alkaloid with stimulant properties.
The plant is large-stemmed (up to 10 cm in diameter); the bark is "corky gray" with white wood. The "small, yellowish-white, sweet-scented" flowers vary between 6 and 10 centimeters across; the fruit produced is a drupe, "about 1 cm in diameter when dry".[1]
Contents
  [show] 
Chemical substances[edit]
closeup of newly harvest Indian berry fruits
Newly harvested fruits
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c0/Anamirta_cocculus_001.JPG/220px-Anamirta_cocculus_001.JPG
Dried fruits
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/35/Anamirta_cocculus_003.JPG/220px-Anamirta_cocculus_003.JPG
Dried fruit: Longitudinal section
The stem and the roots contain quaternary alkaloids, such as berberinepalmatinemagnoflorine and columbamine.[2] The seeds deliver picrotoxin, a sesquiterpene, while the seed shells contain the tertiary alkaloids menispermine and paramenispermine.[2][3]
Uses[edit]
Its crushed seeds are an effective pediculicide (anti-lice) and are also traditionally used to stun fish or as a pesticide.[1][4] In pharmacology, it is known as Cocculus Indicus.
Although poisonous, hard multum is a preparation made from Cocculus Indicus, etc., once used (by 19th century brewers)[5] to impart a more intoxicating quality ("giddiness") to beer than provided by the alcoholic content alone.[6][7] Charles Dickens referred to those engaging in such practices as "brewers and beer-sellers of low degree,... who do not understand the wholesome policy of selling wholesome beverage."[8]Although appearing in many homeopathic volumes and at least two brewers' guides, the use of such preparations was outlawed in England, during the mid-19th century, with fines of £500 for sale and £200 for use of the drug.[7]
The wood of the plant is used for fuel and carving.[1]
Common names[edit]
The English common names are Indian berry,[5] fishberry, or Levant nut[9] (both referring to the dried fruit, and to the plant by synecdoche) and coca de Levante in Spanish; it is variously known as ligtangaria (Mindanao), bayati (Tagalog), and variations thereof throughout its natural distribution (the PhilippinesEast IndiaMalaysia, and New Guinea).
The name "fishberry" comes from the use of the dried fruit as a method of fishing, in which the fish is "stupified and captured"; this method, however, is considered "unsportsmanlike".[10]
References[edit]
1.     Jump up to:a b c Wilma C. Dichoso, ed. (May–August 2000). "Research Information Series On Ecosystems - Volume 12 No.2" (PDF). Useful Plant Species with Toxic Substance. DENR. Retrieved June 9, 2012.[permanent dead link]
2.     Jump up to:a b R.Verpoorte; et al. (March 1981). "Studies on Indonesian Medicinal Plants V. The Alkaloids of Anamirta cocculus". Journal of Natural Products. American Chemical Society: 221–224. doi:10.1021/np50014a013. Retrieved June 9, 2012.
3.     Jump up^ Alfred H. Allen (1896). "Bitters of Cocculus Indicus". Commercial Organic Analysis - Vol.III Part III (2nd ed.). Philadelphia: P.Blakiston, Son & Co. p. 167. OCLC 64367571. Retrieved June 9, 2012.
4.     Jump up^ James A. Duke (September 26, 1995). "Ethnobotanical uses". Germplasm Resources Information Network: Dr. Duke's Phytochemical and Ethnobotanical Databases. USDA. Retrieved June 9, 2012.
5.     Jump up to:a b E. Harris Ruddock (1874). Text Book of Modern Medicine and Surgery on Homœopathic Principles. London: Homœopathic Publishing Company. p. 833. OCLC 14853471. Retrieved June 9, 2012.
6.     Jump up^ Webster's Revised Unabridged Dictionary. Springfield, Mass.: G. & C. Merriam Co. 1913. p. 953. Retrieved June 9, 2012.
7.     Jump up to:a b Henry Morley, LL.D. (1891). "Appendix (1841-1848): Management of the Food". Early Papers and Some Memories. London: Geo. Routledge & Sons, LTD. p. 373. OCLC 10078708. Retrieved June 9, 2012.
8.     Jump up^ Charles Dickens (1852). "Constitutional Trials". Household Words - Volume XIV. Leipzig: Bernhard Tauchnitz Jun. p. 299. OCLC 634265325. Retrieved June 9, 2012.
9.     Jump up^ "Anamirta Cocculus information from NPGS/GRIN". Germplasm Resources Information Network Taxonomy for Plants. USDA. September 26, 1995. Retrieved June 9, 2012.
10.  Jump up^ Lucius E. Sayre; B.S. (1907). "MENISPERMACEÆ - Moonseed Family: 25. Cocculus.". A Manual of Organic Materia Medica and Pharmacognosy (3rd ed.). Philadelphia: P.Blakinston's Son & Co. p. 100. OCLC 5302717. Retrieved June 9, 2012.
·         Tropical flora
·         Medicinal plants of Asia
·         Poisonous plants
·         Herbal and fungal stimulants
·         Menispermaceae



1. Leonhart Rauwolf, Beschreibunge der Raiss inn die Morgenländer, p. 126.
2. .Ch. ScheferHistoire de l'Asie centrale par Mir Abdoul Kerim Boukhary, p. 239 نیزبسنجید با:
R. DozySupplément aux dictionnaires arabes, VolII, p. 565.
Mishmi : زادگاه مغولان بدوی تپه‌های براهماپوترا و شاخه‌ای از رود نگا. م.
3. Yule, Hobson-jobson, p. 548.
4. Cathay, Vol. I, p. 292.
5. آخوندوف، ابومنصور، ص 74. در فارسی ریواس چینی را čīnī تنها نیز می‌نامند، و در عربی، çīni ]صینی[.
6. Barbier de MeynardDict. gé ogr. De la Perse, p. 579.
7. .E. Boissier, Flora Orientalis, Vol. IV, p. 1004 Rheum ribes در چین یا آسیای مرکزی یافت نمی‌شود.