قلب
بضم قاف و سکون لام و باء موحده بعجمی اندلس سجس افراغیه بمعنی
کاسر الحجر و بیونانی لبلیس فرسن یعنی بزر حجری و بفارسی سنگسبویه نامند و سلیمان بن
حسام کفته که این نبات را بصلب که یکی از اسمای فضه است نامیده اند برای صلابت و سفیدی
رنک تخم آن و نواب علوی خان مرحوم مغفور نوشته اند که کمان می برم که این تخمی باشد
که بهندی آن را تخم پنوار نامند و کسی که آن را کلتهی دانسته غلط کرده جهت آنکه کلتهی
حب القلت است بتای مثناه فوقانیه نه باء موحده و نیز غلط کرده اند کسانی که آن را ماش
هندی دانسته اند و بیان حب القلت در حرف الحاء مع الباء مذکور شد و پنوار را در بنکالی
چکوند نامند و چکوند نیز در حرف الجیم مع الکاف ذکر یافت و سنک سبویه نیز در حرف السین
ماهیت آن
سلیمان مذکور نوشته که در بلاد اندلس کثیر الوجود است و در
غیر آنجا از مواضع دیکر از بلاد شام که من سکنی داشته و دیده ندیده ام مکرید یار بکر
بظاهر مدینه آمد برابر برج زاویۀ معروف ببرج صالح در فصل خریف و کسی توهم نکند که این
همان حب القلب است که در حرف الحا مذکور شد
ماهیت آن
کفته اند حب نباتی است برک آن شبیه ببرک زیتون و از ان بلند
تر و عریضتر و نرم تر و از ان آنچه نزدیک بزمین است مفروش بران و شاخهای آن باریک ایستاده
تا بیک ذرع و زیاده و کمتر از ان شبیه باذخر و صلب و بر اطراف شاخهای آن چیزی شبیه
بساق منقسم بدو قسم و بران برکهای ریزه و ما بین برکها تخم آن و آن سفید صلب مدور شبیه
بکرسنۀ کوچکی منبت آن زمین های خشن و اماکن عالیه و انطاکی کفته تخم آن سیاه رنک با
خشونت و در کوهستان در هنکام بودن آفتاب در برج اسد می روید
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک و انطاکی در دوم دانسته
افعال و خواص آن
اعضاء الصدر جهت سرفۀ بارد مزمن و ربو و ضیق النفس اعضاء الغذاء
و النفض جهت فواق رطوبی و اسهال و ادرار بول و با شراب سفید جهت سنک کرده و مثانه و
رفع احتباس بول و حیض و ضماد آن جهت بواسیر نافع المضار بغایت مضعف باه و مجفف منی
مصلح آن مغز چلغوزه مقدار شربت آن تا سه درم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
نامهای دیگر آن: قُلب، کاسِرالحَجَر و حشیشهالدُوَر میباشد.
۱. طبع آن خیلی گرم و خشک میباشد.
۲. دانه این گیاه باعث تقویت کلیه و تحریکات مجاری ادرار میباشد.
۳. در صورتی که ذرات کوچکی وارد چشم شود یک دانه این گیاه
را داخل چشم بگذارند این عمل باعث میشود که پس از جذب رطوبت چشم تشکیل یک لایه لعاب
بدهد و ذره خارجی را به خود جذب کند سپس با خارجشدن این لعاب ذره خارجی نیز بیرون
میآید، با نظر پزشک مصرف گردد.
۴. جهت درمان بیاختیاری ادرار از جوشانده دانه این گیاه استفاده
میشود.
۵. جوشانده دانه این گیاه دفع کننده سنگ کلیه میباشد.
۶. جهت درمان استسقاء از جوشانده این گیاه استفاده میشود.
۷. جهت درمان نقرس از جوشانده این گیاه استفاده میشود.
۸. جهت دفع سنگ و رسوبات صفراوی از تمام قسمتهای این گیاه
میتوان استفاده کرد.
۹. مقدار جوشانده این گیاه ۴ – ۳ گرم در
۲۰۰ سیسی آب میباشد.
۱۰. جهت جلوگیری از سرخک از ریشه این گیاه میتوان استفاده
کرد.
۱۱. ریشه این گیاه تصفیهکننده خون است.
۱۲. جهت درمان نقرس گرد دانه این گیاه را با عسل مخلوط نموده
میل کنند.
۱۳. دانههای این گیاه مدر و سنگشکن میباشد.
۱۴. جهت تنگینفس و سرفههای سرد مزمن دانه این گیاه مفید
است.
۱۵. جهت دفع سنگ کلیه، مثانه و رفع شاشبند دانه این گیاه
را با سرکه رقیق شده میل کنند.
۱۶. دانه این گیاه بازکننده عادت ماهانه است.
۱۷. این گیاه نیروی جنسی را شدیداً کاهش میدهد و اسپرم را
خشک میکند باید با چلغوزه و یا این که دانه کاج بادامی خورده شود.
منبع: حس خوب
/////////////////
/////////////
كاسِرُ الحَجَرِ، القُلْبُ » نام گياهى است زيبا كه همان علف
مرواريد است و مركز اصلى آن نيم كره شمالى زمين بويژه در مناطق كوهستانى و سردسير است
.
////////////
بَلادُر ، میوة دو گیاه متشابه از جنس آناکاردیوم (خانوادة
بَلادُریان )، دارای دو گونة «شرقی » و «غربی »، همیشه سبز، بومی مناطق حارّه . منظور
از بلادر مذکور در متنهای قدیم عربی و فارسی ، بلادر «شرقی » است ، که این مقاله عمدتاً
در شرح آن است (در پایان ، توضیحی دربارة گونة «غربی » داده خواهد شد).
واژگان . همچنانکه برخی از مؤلفان قدیم دورة اسلامی (مثلاً
ابن جَزّار متوفی در حدود 369؟ ) ، به نقل
ابن بیطار، ج 1، ص 113، و داود انطاکی ( متوفی در 1008 ) ، ص 122) متذکرشده اند، بلادر
شرقی و نام آن هر دو هندی الاصل است (این گفتة اسحاق بن عِمران ( قرن سوم ، به نقل
ابن بیطار، همانجا ) که بلادر از چین آورده می شود و در صقلیّه ( جزیرة سیسیل ) در
«جَبَل النّار» ( هم ) می روید، نادرست است ). واژة بلادر یا (به صورت معرّب ) بَلاذُر
نهایتاً به ta- taka-bhalla bhalla سنسکریت بازمی گردد که اشتقاق
یا اصل خودِ آن دانسته نیست ( رجوع کنید به ترنر ، ص 536 ، ش 9414، که معادلهای بلادر
فارسی را در زبانهای «هند و آریائی »، مثلاً نِپالی yo bhala و پراکریت ya- bhalla ، ثبت کرده است )؛ اما چون نام
این گیاه و میوة آن در قدیمترین متنهای عربی و فارسی (مثلاً، به عربی ، در نوشته های
اسحاق بن عمران ، حُبَیش بن الحسن ، و عیسی بن علی ، هر دو در قرن سوم ( هر سه به نقل
ابن بیطار، همانجا ) ، و در قدیمترین متن پزشکی بازمانده به فارسی ، هدایة المتعلّمین
اخوینی بخاری ، قرن چهارم ، ص 253، 416)، به همین صورت آمده است ، تعیین تحول آوایی
آن از شکلهای سنسکریت آسان نیست . برخی از مؤلفان جدیدتر که با زبانهای هندی و اردو
آشنا بودند آن را مأخوذ از بِهلاوَه (مثلاً،
صاحب مخزن الادویة ، تألیف در 1183، ص 234؛ ضبط دقیق در ترنر، همانجا: wa bhila ) یا بِهلاوان هندی (مؤلف فرهنگ آنندراج ، ذیل
واژه ؛ ضبط دقیق در پلتس ، ص 191: n wa wan/bhila bhila ، بِهلاوان / بِهلاوَن ) دانسته اند.
عقاقیریان یونانی دورة روم شرقی شباهتی به قلب در این میوة
«وارداتی » دیده و آن را ana-kardia نامیدند (در لاتینی قرون وسطی
، به تقلید یونانی : anacardus ؛ نام فرانسوی آن ، آناکارد ،
anacarde ، از این گرفته شده است ). «حَبّ القلب » نیز که در
برخی از منابع دورة اسلامی به عنوان مترادف بلادر یافته می شود (مثلاً در مخزن الادویة
، همانجا)، حکایت از این شباهت می کند. همین واژة یونانی است که در ترجمه های سپسینِ
یونانی به عربی ، به صورتِ اَنَقَرْدیا/ انقرذیا معرّب شده است (مثلاً رجوع کنید به
ابن جزّار، همانجا: «بلاذر هُوَ بالهندیّة ، انقردیا بالرومیّة ، و معناهُ الشبیهُ
بالقلب »).
واژة anakardia ، مرکب از پیشوند ana-
«به بالا» و kardia «قلب »، دقیقاً به معنای «الشبیه بالقلب » نیست
، بلکه لفظاً یعنی «در بالای قلب » ( رجوع کنید به توصیفهای ریختشناسی این میوه در
همین مقاله ).
ریختشناسی . قدیمترین توصیف ریختشناختی این میوه در دورة اسلامی
که به نظر نگارنده رسیده ، نوشتة کوتاه اسحاق بن عمران (به نقل ابن بیطار) است : «میوه
ای ... است مانند دل پرندگان . رنگش سرخ مایل به سیاهی ، مانند رنگ قلب . در درونش
چیزی است همچون خون ، و این ( شیره ) تنها چیزی از آن است که به کار می رود.» توضیح
محمدِ زکریای رازی (251ـ313؛
به نقل ابوریحان بیرونی ، ص 124) نیز نادقیق و ناکافی است
: « ( بلادر ) به خرمای صَیْحانی ( از خرماهای مدینه ، سیاه رنگ و جویدن آن دشوار
) می ماند. قِمْعی مانند قمع فندق دارد. در درون آن انگبین سیاهی هست .» توصیفِ خود
بیرونی (همانجا) اندکی مشروحتر ولی کمابیش نادرست است : «میوه ای است مانند هستة تَمرِهندی
ولی بزرگتر. قمعی دارد که پایه («أصل ») آن را تا نیمه احاطه می کند. مغزی چون مغز
بادام ، شیرین و بیضرر، دارد. پوستش مانند پوست بادام متخلخل است ، و در سوراخهای آن
( پوست ) انگبین سیاه لزجی هست که بدبو نیست ( ... ) .» (نیز رجوع کنید به توصیف نادرست
ابن سینا (370ـ 428) در کتاب دوم قانون ، ج 1، ص 422ـ423). انطاکی ، که نابینا بوده
، توصیفی نسبتاً دقیقتر کرده است (ص 123): «... میوة آن به حجم شاه بلوط است . بر سرِ
آن قمع سختی هست . پوستة آن که به سیاهی می زند، از جسمی اسفنجْ مانند جدا می شود که
پُر از رطوبتی انگبینی است ، و این «عسل » آن است . در زیر آن ( پوسته ) پوستة ( دیگری
) هست که مغزی چون مغز بادام شیرین را در برگرفته است .» نسبتاً دقیقترین وصف گیاهشناختی
این گیاه و میوة آن و مفصلترین شرح داروشناختی آن را به فارسی عقیلی علوی شیرازی در
مخزن الادویة (ص 234 ـ 235)، به دست داده است . نخستین ذکر از وجود دو گونة این گیاه
ـ «بلادر صغیر» (= «بلادر شرقی ») و «بلادر کبیر» (= «بلادر غربی ») ـ در هند را نیز
مدیون او هستیم ( رجوع کنید به ادامة مقاله ).
فهم توصیفهای نادقیق مؤلفان دورة اسلامی ، بی توسل به توصیف
گیاهشناختی امروزین این میوه دشوار و گمراه کننده است . آنچه «میوة » درخت بلادر دانسته
شده در حقیقت مرکّب است از میوه (به معنای اخصّ و دقیق این واژه ) ونِهَنج دُمگُل آن
. میوة رسیدة بلادر شَفتی به شکل قلوه است : برونْبَرِ سختِ آن سرخِ سیاهرنگ است ؛
میان بَرِ آن جسمی است اسفنجی (متخلخل ) پُر از روغنی قهوه
ای ، سیاهرنگ و سمّی ؛
درونْبَرِ آن پوسته ای است سخت (مانند پوست گردو) که مغزِ
(یا دانة ) واحدی در بر دارد. میوه که در حال رشد باشد، نهنج آن نموّی مفرط می کند
و به شکل گلابی یا دلی زرد یا سرخ درمی آید و بدینسان از خودِ میوه بسیار بزرگتر و
نمایانتر می شود. نهنجِ بیش از حد بزرگ شده است که قدما آن را شبیه به قلب یافته اند
(مثلاً رجوع کنید به لُرس و مارجری میلن ، ص 126، 130).
داروشناسی . دربارة مزاج بلادر مؤلفان اتفاق نظر داشته اند:
سراسر این گیاه گرم و خشک است ، با این تفاوت که عسل آن در درجة چهارم ، پوست آن در
سوم و میوة آن در دوم است (انطاکی ). به گفتة انطاکی و تکرار حکیم مؤمن (ص 180ـ181)،
اگر کسی زیر درخت بلادر، که برگهایی تندبو («حادّالرائحة ») دارد، بخوابد، مست می شود
(«سَکِرَ») و بسا که «سُبات » عارض او می گردد. مغز میوة آن در قدیم محل اعتنا نبود؛
فقط ابن سینا (ج 1، ص 422) دربارة آن می گوید که «مانند بادامِ
شیرین است و ضرری ندارد.» آنچه در این گیاه از قدیم همواره مورد توجه بوده ، همچنانکه
از قول اسحاق بن عمران بغدادی گفته شد، روغنِ موجود در درونْبر میوة آن است ، که آن
را «عسلِ بلادر»، «دُهنِ بلادر» و جز آن خوانده اند. این «رطوبت »، چون شدیداً (یعنی
در درجة چهارم ) گرم و خشک است ، خون را می سوزاند (رازی ، به نقل ابن بیطار؛
ابن سینا؛
هروی ، ص 62ـ63)؛
در تماس با بدن ، مقرِّح و مورِّم است (ابن سینا، ج 1، ص
423؛
انطاکی ، همانجا) و لذا مالیدنِ آن بر پوست ، زگیل و خالکوبی
و دیگر «آثار» جلدی را از میان می برد (انطاکی ) و داءالثعلب بلغمی و بَرَص را زایل
می کند (ابن سینا، همانجا؛
جُرجانی ، ص 616؛
دربارة کاردُلِ اَکّال یا سوزآور موجود در «عسلِ بلادر» رجوع
کنید به آمریکانا ، ذیل "cashew" ). خوردن این
«عسل » فواید و زیانهایی دارد. فواید: برای درمان «همة اَعراضِ حادث در دماغ از سردی
و رطوبت » (ابن ماسَوَیه ( متوفی در 243 ) به نقل ابن ابیطار)، از جمله برای سردی اعصاب
(«بَرد العصب ») و استرخاء (مسیح بن حَکَم ( متوفی در 210 ) به نقل همو؛
ابن سینا)، فلج (ابو جُرَیج ( نَسْطاس ؟، از اطبای صدر اسلام
؟ ) ، به نقل ابن بیطار؛
لقوه هروی ؛
ابن سینا؛
جرجانی ؛
انطاکی ، همانجاها)، رعشه ، اختلاج ، بیحسّی («خَدَر»)، سَلَس
البول (انطاکی )، صرعِ ناشی از «بخارهای فاسد» (اخوینی بخاری ، ص 253)، و داء الفیل
(جرجانی ). فایدة دیگری که ظاهراً نخست ابن سینا ذکر کرده و پس از او کسانی چون اخوینی
بخاری (ص 416) تجویز کرده اند، این است که سوزاندن بلادُرِ دُرسته بر آتش و تدخین مقعد
با دودِ آن ، بواسیر را می خشکاند. خاصیت شگفت آمیزی نیز برای «عسل بلادر» ذکر کرده
اند، که برای رفع «فساد ذهن » (ابن ماسویه ، به نقل ابن بیطار؛
ابن سینا، همانجاها) و فراموشی یا فراموشکاری (مسیح بن حَکَم
،به نقل
ابن بیطار؛
هروی ؛
جرجانی ؛
انطاکی ) سودمند است ، زیرا مقوّی حافظه (مسیح بن حَکَم ،
عیسی بن علی ، هر دو به نقل ابن بیطار؛
انطاکی ) و فَهم (انطاکی ) است . لقب «حَبّ الفهم » یا «ثمر
الفهم » که برخی (مثلاً، حکیم مؤمن ؛
عقیلی علوی شیرازی ؛
دُزی ، ج 1، ص 240) برای بَلادر نقل کرده اند معطوف به آن
خاصیت است ، که جلال الدین رومی نیز در این بیت بدان اشاره می کند: «آن بلاذرهای تعلیم
وَدود/ زیرک و دانا و چُستش کرده بود» (دفتر پنجم ، بیت 2106)؛
اما افراط در خوردن آن (عیسی بن علی : بیش از نیم درهم ، به
نقل ابن بیطار؛
هروی : بیش از نیم درمسنگ ؛
انطاکی و حکیم مؤمن : بیش از ربع تا نیم درهم ) خشکی در دماغ
(عیسی بن علی ، به نقل ابن بیطار؛
عقیلی علوی شیرازی )، «وسواس (سودایی )» (هروی ؛
ابن سینا؛
جرجانی )، سرسام (عیسی بن علی ، به نقل از ابن بیطار؛
هروی ؛
عقیلی علوی شیرازی )، مالیخولیا (هروی ؛
ابن سینا؛
جرجانی ؛
انطاکی ؛
عقیلی علوی شیرازی ) و، سرانجام ، دیوانگی (هروی ؛
عقیلی علوی شیرازی ) می آورد. جلال الدین رومی به این مضرّت
نیز اشاره کرده است : «گر بلادر خورْد او افیون شود/ سکته و بیعقلیش افزون شود» (دفتر
چهارم ، بیت 1530؛
نیز رجوع کنید به «شیفتة بلادری » در این شعر خاقانی ، ص
420: «چون نگهش کُنی کُنَد در پس چنگ سَرْ نهان / تا شوی از بلای او شیفتة بلادری
»). مایرهوف (ابن میمون ، مقدمه ، ص 34ـ35) در بارة این دو خاصیت ظاهراً متضاد بلادر،
دو شخصیت تاریخی را ذکر کرده است : یکی مورّخ نامی بغدادی ، ابوالحسن احمد بن یحیی
معروف به البلاذری ، مؤلف فتوح البُلدان ، متوفی در 279، که بنا بر برخی روایات ، بیش
از اندازه بلادر می خورد و در نتیجة این افراط جان سپرد؛
دیگری ابوعمران موسی بن عُبیدالله ، مشهور به ابن مَیمون ،
فیلسوف و پزشک یهودی قرن ششم ، که همکیشان او معتقد بودند آنهمه فهم و تیزهوشی را مدیون
بلادر بوده است .
برخی از مؤلفان قدیم سمّیّت «عسل بلادر» را تصریح کرده اند؛
مثلاً، به گفتة حبیش بن الحسن ، «بلادر سمّ گرم بسیار زیانمندی
است ... و ممکن است فوراً ( آدمی را ) بکُشد» (به نقل ابن بیطار، همانجا؛
نیز رجوع کنید به ابن سینا و ابوریحان بیرونی ). به عقیدة
انطاکی و حکیم مؤمن دو مثقال ، و به نظر عقیلی علوی شیرازی دو دِرْهم آن کشنده است
. پادزهریا «مُصلحِ» بلادر، دوغ («مخیض اللَّبن »؛
ابن سینا؛
انطاکی )، روغن گردو (ابن سینا؛
بیرونی )، ماء الشعیر و هندوانه (انطاکی )، و جز اینهاست
. مشروحترین دستور برای «علاجِ غایلتِ» بلادر را، از میان مؤلفان قدیم ، هروی (همانجا)
داده است ، که درپایان می افزاید «اصلاح وی افیون است ». بَدَلِ بلادر عبارت است از:
«پنج برابر وزنِ آن مغز گردو؛
یک چهارم وزن آن روغن بَلَسان ؛
و یک ششم وزن آن نفط سفید» (بَدیغورَس ،به نقل ابن بیطار؛
رازی ، به نقل ابوریحان بیرونی ؛
ابن سینا؛
انطاکی ؛
حکیم مؤمن ).
در ایران ظاهراً از مدتها پیش استعمال بلادر به استفاده از
خاصیت سوزندگیِ «عسل » آن منحصر بوده است ، چنانکه شلیمّر ، استاد علوم پزشکیِ دارالفنون
ناصری (ص 37)از آن فقط به عنوان یکی از «ادویة اکّاله »ای سخن گفته که حکیم باجیهای
ایران برای درمانِ (سوزاندنِ) سالَک به کار می بردند (مؤلف می افزاید که این سوزاندن
معمولاً موفقیتی در پی ندارد، بلکه محل سالک را عمیقاً تقریح می کند و آثار کریه المنظری
بر پوست چهره باقی می گذارد). سوء استفاده از این خاصیت بلادر در هند را پلتس (همانجا)
ذکر کرده ، که برخی با شیرة مقرّح آن آثاری مانند جای ضرب تازیانه یا چوب بر اندام
خود پدید می آوردند و این آثار را در دادگاه به عنوان آثار ضرب و جرح ارائه می کردند.
همو کاربرد روغن سیاهرنگ بلادر را در هند، همچون مرکّب برای نشانه گذاری بر پارچه و
غیره گزارش کرده است (نام انگلیسی بلادر شرقی ، یعنی marking-nut ، معطوف به این کاربرد است ).
بلادر غربی . اصل این گیاه از نواحی استوایی آمریکای مرکزی
و جنوبی است . مبلّغان مسیحی پرتغالی آن را درسدة پانزدهم به شرق آفریقا و هندوستان
بردند و این گیاه ،به علت سازگاری آب و هوا، در این نواحی نیز فراوان شد ( بریتانیکا
، ذیل "cashew" ). نهنج گوشتالوی ترش میوة آن را (که به
انگلیسی cashew apple «سیب کاشو» می گویند)در
برزیل می خورند (به گزارش عقیلی علوی شیرازی ، همانجا، «ثمر» بلادر ( «شرقی » ) را
هم که «لحمی اندک شیرین » دارد بعضی مردم در هند می خورند). روغن سوزآور میان بَر آن
را در آن نواحی استخراج می کنند و برای رفع زگیل به کار می برند ) " واژه نامة بزرگ دانشنامه
ای لاروس ذیل "anacardier"
). برای رفع مضرت کاردُل از پوسته های «بلادر غربی » و به دست آوردن مغز خوراکی نسبتاً
شیرین آن ، بلادرهای دُرسته را بر آتش بریان می کنند و سپس پوسته ها را جدا می سازند.
چنانکه اشاره کردیم ، عقیلی علوی شیرازی (همانجا) تمایز این بلادر را از گونة «شرقی
»آن متذکر شده است و می گوید که «اکلیل ثمرِ» گونة دوم «در بنگاله و هند مشهور به بادام
فرنگی است ، مغز این شیرینترو مأکول و عسل این غیرمستعمل است .» در ایران معجونهایی
با مغز بلادر «غربی » (معروف به «قُرص کَمَر») برای تقویت باه می ساختند ( رجوع کنید
به شلیمّر، همانجا).
منابع :
(1) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق
1291؛
(2) ابن سینا، القانون فی الطب ، چاپ ادوار القش ، بیروت
1408/1987؛
(3) ابن میمون ، شرح اسماء العقار ، چاپ ماکس مایرهوف ، قاهره
1940؛
(4) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنة فی الطب
، چاپ عباس زریاب ، تهران 1370 ش ؛
(5) ربیع بن احمد اخوینی بخاری ، هدایة المتعلمین فی الطب
، چاپ جلال متینی ، مشهد 1344 ش ؛
(6) داودبن عمر انطاکی ، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب
العجاب ، چاپ علی شیری ، بیروت 1411/1991؛
(7) اسماعیل بن حسن جرجانی ، کتاب الاغراض الطبیّة والمباحث
العلائیّة ، عکس نسخة مکتوب در سال 789 هجری محفوظ در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران
، تهران 1345 ش ؛
(8) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن ، تحفة حکیم مؤمن ،
تهران 1360 ش ؛
(9) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجّادی ،تهران
1368 ش ؛
(10) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ
جامع فارسی ، چاپ محمد دبیر سیاقی ، تهران 1363 ش ؛
(11) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی ، مخزن الادویة
، کلکته 1844، چاپ افست تهران 1371 ش ؛
(12) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، مثنوی معنوی ، تصحیح
رینولد ا. نیکلسون ، چاپ نصرالله پورجوادی ، تهران 1363 ش ؛
(13) موفق بن علی هروی ، الابنیة عن حقایق الادویة ، بتصحیح
احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی ، تهران 1346 ش ؛
R. Dozy, Supplإment
aux dictionnaires arabes , Leiden 1881,repr.Beirut 1981;
The Encyclopedia Americana , Danbury 1984,
s.v. "cashew" (by S. C. Bausor);
Grand dictionnaire encyclopإdique
Larousse , Paris 1982-1985;
Lorus and Margery Milne, Living plants of the
world , New York [n.d.];
The New Encyclopaedia Britannica , Chicago
1985, Micropaedia , s.v. "cashew";
John T.Platts, A dictionary of Urdu, classical
Hindi, and English , Lahore 1983;
J. L.Schlimmer, Terminologie mإdico-
pharmaceutique et anthropologique fran aise- persane , Tehran 1874 (litho.),
repr. Tehran 1970;
R. L. Turner, A comparative dictionary of the
Indo-Aryan languages , London 1973.
/ هوشنگ اعلم /
////////////////
ماش هندی
فارسی من ماش هندی و عربی آن حب القلب است و به یک نوع من
کاسرالحجر گویند. زیرا هندیان را عقیده بر آن است که چنانچه کوبیده آن را بر سنگ بمالند،
آن را شکننده می کند. در اطراف تهران نواحی البرز، جوستان طالقان و کوههای لرستان به
عمل می آیم. گیاه من از خانواده گاو زبان بوده و به آن علف مروارید هم می گویند. زیرا
دانه های من از قشری سخت به رنگ سفید پوشیده می باشد. برگهای من بیضی نوک تیز و پوشیده
از تار است، گلهای من سفید مایل به زرد است که بر روی انشعابات ساق پیدا می شود.
من علاوه بر ایران، درامریکای شمالی و اروپا و قسمتهای معتدل
آسیا به عمل می آیم، و بیشتر در جنگلها و اماکن مرطوب سنگلاخ و زمینهای بایر رشد می
کنم. پوشش خارجی دانه های من ترکیبی است از سنگهای آهکی و سیلیسی و ریشه من دارای ماده
ای قرمز رنگ است که با آن مواد غذایی مخصوصاً کره و پنیر را رنگ می کنند مغز دانه های
من دارای روغنی است که طعمی ملایم داشته و در اثر ماندن تند می شود. من کلیه را تقویت
کرده و ناراحتیهای آن را برطرف کنم، سنگ کلیه را شکسته و می ریزانم، و برای این کار
داروسازان سنتی ایران دستور داده اند که شش مثقال دانه مرا با شش مثقال تخم شلغم در
هفتاد و پنج مثقال آب بجوشانید و بگذارند تبخیر شده، فقط بیست و پنج مثقال آب بماند.
سپس صاف کرده نصف دیگر را شب نیم گرم کرده بنوشند. جوشانده دانه های من برای درمان
بی اختیاری ادرار نیز نافع است، و آن را برای درمان نزله و سهولت زایمان نیز تجویز
می نمایند. برگ و سرشاخه های گلدار مرا می توانید مانند چای دمکرده بنوشید، اشتها را
زیاد و سکسکه را برطرف می کند و قلب را قوی می نماید. باز کننده ادرار و عادت ماهانه
نیز می باشد. از جوشانده 30 تا 45 گرم دانه های من با شکر و دمکرده گل خطمی و کمی شوره
برای معالجه نقرس تجویز می شود.
///////////
سنگدانه (نام علمی: Lithospermum)
نام یک سرده از تیره گاوزبانیان است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Lithospermum»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۸ مه ۲۰۱۶).
//////////
قس در آذری:
Səfərotu
(lat. Lithospermum)[1] - sümürgənkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
///////////
Lithospermum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lithospermum
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
Lithospermum
L. |
about 50-60, see text
|
Lithospermum is a genus of plants belonging to
the family Boraginaceae. The genus is
distributed nearly worldwide, but most are native to the Americas and the center of diversity is in the southwestern United States and Mexico.[1] Species are known
generally as gromwells or stoneseeds.
Some
species, such as Lithospermum arvense, are sometimes
classified in the genus Buglossoides, but that genus is subsumed
into Lithospermum by works such as the Flora of China.[2] In addition, a 2010
molecular study showed that the genus Onosmodium should be
included within Lithospermum.[1]
The
dried root of Lithospermum erythrorhizon is a Chinese herbal medicine with various
antiviral and biological activities, including inhibition of human
immunodeficiency virus type 1 (HIV-1).[3][4]Lithospermum purpurocaeruleum is native to Japan, where it has been
traditionally been used to make a purple dye.
Lithospermum leaves are eaten by
the caterpillars of certain Lepidoptera, such as the moth Ethmia pusiella which has been
recorded on L. officinale.
Use
as a contraceptive by the squaws of the Shoshone Indian tribes in Nevada was
published in "Health - Contraceptive, Indian Style" Chatelaine,
June 1964, 10. Roots of Lithospermum Plant 06-01-1964 - pg 10 - Health -
Contraceptive, Indian Style = Contraceptive, Indian style The squaws of the
Shoshone Indian tribes in Nevada have been using oral contraceptives for
centuries. They drink an extract of the roots of lithospermum plant to suppress
ovulation. Recent study of the plant shows that it contains a previously
unknown substance called polyphenotic acid. Under study, it effectively
inactivated the sex glands of rats and prevented ovulation in laying hens.
Continual use evidently causes no side effects among Shoshone women.
·
Lithospermum erythrorhizon - purple gromwell,
red-root gromwell, 紫草 zicao (Pinyin: zǐcǎo), 紫草 murasaki・sō (Japanese)
1.
^ Jump up to:a b Cohen, J. I. and J.
I. Davis. (2009). Nomenclatural changes in Lithospermum (Boraginaceae) and related taxa following a
reassessment of phylogenetic relationships. Brittonia 61(2),
101-11.
3.
Jump up^ Chen, X., et al.
(2003). Shikonin, a component of
Chinese herbal medicine, inhibits chemokine receptor function and suppresses
human immunodeficiency virus type 1. Antimicrobial Agents and
Chemotherapy 47(9), 2810-16.
4.
Jump up^ Gao, H., et al.
(2011). Anti-adenovirus activities of shikonin, a component of Chinese herbal
medicine in vitro. Biol Pharm Bull. 34(2) 197-202.
5.
Jump up^ Cohen, J. I.,
(2012). Comparative floral development
in Lithospermum (Boraginaceae) and implications for the
evolution and development of heterostyly. American Journal
of Botany 99(5), 797-805.
8.
^ Jump up to:a b c d e Weigend, M., et al.
(2010). Five new species of Lithospermum L.(Boraginaceae tribe Lithospermeae) in
Andean South America: another radiation in the Amotape-Huancabamba zone. Taxon 59(4),
1161-79.
&&&&&&&&
قلت
بضم قاف و سکون لام و تاء مثناه فوقانیه معرب از کلتهۀ هندی
است و بفتح قاف و کسر آن نیز آمده بسریانی قلتا و بیونانی اقونیا و برومی توانیقی نامند
و در حرف الحاء مع الباء در حبوب ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قلت . [ ق َ ] (اِ) ۞ نبات الجاروس
. (فرهنگ فرانسه سعید نفیسی ). نوع گیاهی است
از دسته گل گاوزبان . گیاهی است که میوه اش
از چهار برگه سخت تشکیل میشود و سی قسم از
آن دیده شده و در اغلب نواحی معتدل میروید. نوعی از آن به ارتفاع 50 سانتی متر میرسد
و دارای برگهایی است شبیه به پر و گلهایی سفیدرنگ و پرهایی گرد و درخشنده و خاکستری
که به آن گیاه مروارید گویند. (از لاروس قرن بیستم ). رجوع به حب القلت شود.
|| حب القلت . [ ح َب ْ بُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) ماش هندی . (ذخیره خوارزمشاهی ). صاحب مخزن الادویه گوید: حب القلت
بضم قاف و سکون لام و تای مثناة فوقانیة معرب کلب (؟) هند است . حکیم علی در شرح قانون
[ ابوعلی سینا ] (گوید) بهندی کلهنی نامند به ضم کاف فوقانیة (؟)و خفای ها و سکون یا.
و کلته نیز (؟) و قسمی را چکرک و قسمی را راپج به باء فارسی و جیم عربی و این قسم را
کاسرالحجر نامند... دانه ایست سیاه مایل بزرقی (؟) و براق شبیه به تخم کتان و از آن
بزرگتر مائل به تدویر و شیرین ، در حین خاییدن احداث حرارتی میکند و آنچه در بنگاله
دیده شد نه چنان است بلکه دانه ایست اکثر سفید مایل بزردی بعضی مایل بسرخی و بعضی تیره
مفرطح ، اندک طولانی بقدر دانه عدس و حلبه
. و مغز آن دوپارچه و سفیدرنگ . گرم در سوم و خشک در دوم و گویند گرم در دوم و مایل
به رطوبت است ... بغایت مفتت حصاة گرده و مشهی طعام و رافع فواق و امراض چشم و مدرّ
بول و حیض و ملین طبع و مجفف منی و بواسیر و مفتح سدّه سپرز و قولنج و بلغم و آشامیدن طبیخ آن به تنهایی
و یا با ادویه مناسبه دیگر چون شش مثقال آنرا با شش مثقال تخم شلغم در
هفتادوپنج مثقال آب جوش دهند بر آتش اخگر تا بیست وپنج مثقال آب بماند پس صاف کرده
و دوازده مثقال و نیم آنرا صبح ناشتا نیم گرم و دوازده ونیم مثقال را شام نیز نیم گرم
کرده بنوشند جهت تفتیت و اخراج سنگ گرده و مثانه مجرب است و ضماد آن جهت نیکوئی رنگ
رخسار و رفع بواسیر نافع و مضر ریه و مصلح آن عسل . مقدار شربت آن یک درهم با آب برگ
ترب برای تفتیت حصاة. چنانکه در سند سنگ تراشان آنرا کوبیده درآب جوشانیده بر سنگ میریزند
نرم میشود و بآسانی بریده میگردد و اهل سند را عقیده آنست که چون بکوبند و بر سنگ بمالند
سنگ را قابل قطع میگرداند - انتهی . صاحب ذخیره
خوارزمشاهی گوید: داروها که قرحه پاک کند و برویاند... قرطاس محرق ، حب القلت
. ودع محرق - انتهی . داود ضریر انطاکی گوید: حب القلت ، بالمثناةالفوقیة و هو بالنقر
التی فی الجبال ، یجتمع فیها الماء یکون عندها هذا النبات و یسمی الماش الهندی و هو
نبات فوق ذراع و یتکون به هذا الحب مفرقاً کبزر الکتان حجماً لکن الی استدارة ما، حاد،
حِرّیف ، یوخذ بالسرطان و هو حار یابس فی الثانیه و لم ار فی المنهاج تصریحاً ببرده
و رطوبته کما قیل . قد جرب فی تفتیت الحصی و تجفیف البواسیر و اصلاح السدد و الطحال
و تحسین اللون . یضر الرئة و یصلحه العسل و الهند تستعمله فی غالب امراضها. و قیل انها
تضعه علی الاحجار فیسهل قطعها. و شربته الی درهم - انتهی . ابن البیطار گوید: حب القلت
، قال ابوالعباس النباتی ، بالتاء المنقوطة باثنتین من فوقها و اللام قبلها مفتوحة.
هو ایضاً عند اهل العراق ماش هندی و هو اشبه شی
بما عظم من الحبة السوداء المسماة بالبشمة الاّ انها اعظم منها و اشدّ بریقاً
و لونها اسود الی الزرقة و احمر الی الدهمة. لون حبةالخرنوب طعمه حلو حارّ و هو مختبر
عندهم لتفتیت حصاة المثانة. و اهل المواضع التی یکون فیها یدقونه و یضعونه علی الحجارة
التی یریدون قطعها فتلین للقطع. (لی ): قد رایت هذا الحب المذکور بالصفة المذکورة بالقاهرة
المحروسة مع بعض التجار ممن کان جلبه من الهند و هو غیر الدواء الذی ترجمه حنین فی
المقالة الثالثة من کتاب دیسقوریدوس بالقلت کماستقف علیه حین یاتی ذکره فی حرف القاف
. و صاحب تحفه گوید: بفارسی ماش هندی گویند دانه ایست سیاه مایل به ازرقی و براق شبیه
به تخم کتان و از آن بزرگتر و مایل به تدویر و شیرین و در حین خاییدن احداث حرارتی
میکند. گرم در دوم و خشک و گویندمایل به رطوبت است . بغایت مفتت حصاة گرده و رافع فواق
و مدرّ بول و حیض و ملین طبع و مجفف منی و بواسیرو مفتح سده سپرز و ضماد او جهت نیکویی رخسار و رفعبواسیر نافع
و مضر ریه و مصلحش عسل و قدر شربتش یک درهم است با آب ترب و اعتقاد اهل هند آنست که
چون اورا کوبیده به سنگ بپالایند سنگ را قابل قطع میکند.
/////////////
ماش هندی
فارسی من ماش هندی و عربی آن حب القلب است و به یک نوع من
کاسرالحجر گویند. زیرا هندیان را عقیده بر آن است که چنانچه کوبیده آن را بر سنگ بمالند،
آن را شکننده می کند. در اطراف تهران نواحی البرز، جوستان طالقان و کوههای لرستان به
عمل می آیم. گیاه من از خانواده گاو زبان بوده و به آن علف مروارید هم می گویند. زیرا
دانه های من از قشری سخت به رنگ سفید پوشیده می باشد. برگهای من بیضی نوک تیز و پوشیده
از تار است، گلهای من سفید مایل به زرد است که بر روی انشعابات ساق پیدا می شود.
من علاوه بر ایران، درامریکای شمالی و اروپا و قسمتهای معتدل
آسیا به عمل می آیم، و بیشتر در جنگلها و اماکن مرطوب سنگلاخ و زمینهای بایر رشد می
کنم. پوشش خارجی دانه های من ترکیبی است از سنگهای آهکی و سیلیسی و ریشه من دارای ماده
ای قرمز رنگ است که با آن مواد غذایی مخصوصاً کره و پنیر را رنگ می کنند مغز دانه های
من دارای روغنی است که طعمی ملایم داشته و در اثر ماندن تند می شود. من کلیه را تقویت
کرده و ناراحتیهای آن را برطرف کنم، سنگ کلیه را شکسته و می ریزانم، و برای این کار
داروسازان سنتی ایران دستور داده اند که شش مثقال دانه مرا با شش مثقال تخم شلغم در
هفتاد و پنج مثقال آب بجوشانید و بگذارند تبخیر شده، فقط بیست و پنج مثقال آب بماند.
سپس صاف کرده نصف دیگر را شب نیم گرم کرده بنوشند. جوشانده دانه های من برای درمان
بی اختیاری ادرار نیز نافع است، و آن را برای درمان نزله و سهولت زایمان نیز تجویز
می نمایند. برگ و سرشاخه های گلدار مرا می توانید مانند چای دمکرده بنوشید، اشتها را
زیاد و سکسکه را برطرف می کند و قلب را قوی می نماید. باز کننده ادرار و عادت ماهانه
نیز می باشد. از جوشانده 30 تا 45 گرم دانه های من با شکر و دمکرده گل خطمی و کمی شوره
برای معالجه نقرس تجویز می شود.
////////////////
//////////
/////////////
////////////
Macrotyloma uniflorum
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (August 2007)(Learn how and when to remove this template message)
|
Macrotyloma uniflorum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. uniflorum
|
Macrotyloma uniflorum
(Lam.) Verdc. |
|
Varieties
|
|
·
M. uniflorum var. stenocarpum(Brenan) Verdc.
·
etc.
|
Macrotyloma
uniflorum (horse
gram, kulthi bean, hurali, Madras gram)
is one of the lesser known beans. It is consumed as a
whole seed, as sprouts, or as whole meal in India, popular in many parts of
India. Medical uses of these legumes have been discussed.
Horse gram and moth bean are legumes of
the tropics and subtropics, grown mostly under
dry-land agriculture. The chemical composition is comparable with more commonly
cultivated legumes. Like other legumes,
these are deficient in methionine and tryptophan, though horse gram is an
excellent source of iron and molybdenum. Comparatively, horse
gram seeds have higher trypsin inhibitor and hemagglutinin activities and
natural phenols than most bean seeds. Natural phenols are mostly phenolic acids, namely, 3,4-dihydroxybenzoic, 4-hydroxybenzoic, vanillic, caffeic, p-coumaric, ferulic, syringic and sinapic acids.[1] Dehusking,
germination, cooking, and roasting have been shown to produce beneficial
effects on nutritional quality of both the legumes. Though both require
prolonged cooking, a soak solution (1.5% NaHCO3 + 0.5% Na
2CO
3 + 0.75% citric acid) has been shown to reduce cooking time and improve protein quality. Moth bean is mostly consumed as dhal or sprouts.
2CO
3 + 0.75% citric acid) has been shown to reduce cooking time and improve protein quality. Moth bean is mostly consumed as dhal or sprouts.
Contents
[hide]
In India, it is also known
as gahat, muthira, kulath, or kulthi, ಹುರಳಿ (hurali). It is used to make
popular dishes like kulitan saaru, kulitan upkari, kulitan ghassi (coconut
curry preparation), and idli-like preparation (but
not fermented) called kulitan sannan.
·
In Telangana and Andhra Pradesh, horse gram (ulava (singular) ulavalu
(plural), ఉలవలు) is
prescribed for persons suffering from jaundice or water retention, and as part
of a weight-loss diet. It is considered helpful for iron deficiencies, and is
considered helpful for maintaining body temperature in the winter season. Ulavacharu (horse
gram soup) is popular dish in Telangana and Andhra Pradesh, it is served in
most of the Telugu-speaking people's weddings and ceremonies and tastes
wonderful with boiled rice.
·
In Darjeeling and Sikkim, horse gram (called (gahat in
Nepali) is considered a medicinal food. It is given to children suffering from
mumps. Water in which gahat is soaked is taken by people suffering from kidney stones in the belief that
this dissolves the crystals. Gahat's use is specially reserved for the cold
winters, when its heat-producing properties are most useful.
·
In Kerala, horse gram, (called മുതിര (muthira) in Malayalam which
almost sounds like കുതിര (kuthira), Malayalam word for
horse), is used in special kinds of dishes.
·
In Tamil Nadu, horse gram (called கொள்ளு (kollu, in the southern
districts it is called kaanam) is commonly used in Tamil dishes,
including kollu chutney, kollu porial, kollu avial,
kollu sambar, and kollu rasam. In traditional siddha cuisine,
horse gram is considered a food with medicinal qualities.
·
In Maharashtra, and specifically the
coastal Konkan region and Goa, horse gram (kulith)
is often used to make kulith usal, pithla, and laddu.
·
In Karnataka cuisine, ಹುರಳಿಸಾರು (hurali saaru), ಹುರಳಿ (hurali) is a main
ingredient. Hurali is also used in preparations such as usali,
chutney, basaaru, and upsaaru or upnesaru (particularly
in the Old Mysore Regions Mandya and Chamrajnagara Districts).
·
In Himachal Pradesh, kulath is
used to make khichdi. In Uttarakhand, it is cooked in a round
iron saute pan (kadhai) to prepare ras,
a favorite of most Kumaonis. In Garhwal region,
another more elaborate dish is phanu which is made in a kadhai with
roughly ground gahat (previously soaked overnight) boiled over
several hours. Towards the end, some finely chopped greens (palak or
spinach, rai, tender radish leaves, or dhania (coriander
leaves) if nothing else is available) are added to complete the dish. Served
with boiled rice, jhangora (a millet-like grain, used as a
staple by poorer Garhwalis only a decade ago and now a prized health-food) or
just roti, phanu is a wholesome and nutritious
meal. is somewhat heavy to digest; it is possible to go through the
whole day without feeling in the least bit hungry, after having a big phanu meal
in the morning.
In Myanmar (Burma), horse gram
is known as pe bazat (ပဲပိစပ်). It is commonly used in
making pon
ye gyi,
a fermented bean paste used in traditional Burmese cuisine.
Scientists
from the Indian Institute of Chemical Technology have found that
unprocessed raw horse gram seeds not only possess antihyperglycemic properties,
but also have qualities which reduce insulin resistance. The scientists made a
comparative analysis between horse gram seeds and their sprouts and found that
the seeds have greater beneficial effects on the health of hyperglycemic
individuals. The majority of antioxidant properties are confined to the seed
coat and its removal would not do any good. Raw horse gram seed is rich
in polyphenols, flavonoids, and proteins, major
antioxidants present in fruits and other food materials. The seed has the
ability to reduce postprandial hyperglycemia by slowing down
carbohydrate digestion and reducing insulin resistance by inhibiting
protein-tyrosine phosphatase 1 beta enzyme.[2]
1. Jump up^ Identification and
quantification of phenolic acids in Macrotyloma uniflorum by reversed phase
HPLC. Kawsar, S.M.A., E. Huq, N. Nahar and Y. Ozeki, Am. J. Plant Physiol., 3:
165-172, 2008, doi:10.3923/ajpp.2008.165.172
2. Jump up^ Mallikarjun, Y.
(April 25, 2013). "Raw horse gram good
for diabetics". The Hindu. Retrieved May
31, 2017.
·
Kadam SS, Salunkhe DK
(1985). "Nutritional composition, processing, and utilization of horse
gram and moth bean". Crit Rev Food Sci Nutr. 22 (1):
1–26. PMID 3899515. doi:10.1080/10408398509527416.
///////////
//////////
////////////
kulthi
/////////
&&&&&&&&
قلسوفودیون
بفتح قاف و سکون لام و ضم سین مهمله و سکون واو و ضم فا و
سکون واو و کسر دال مهمله و ضم یاء مثناه تحتانیه و سکون واو و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
نباتی است صغیر بقدر یک شبر مستعمل در وفور نار منبت آن ما
بین سنکها برک آن شبیه ببرک نوعی از نمام که آن را از فلس نامند و کل آن شبیه بارجل
السریر متفرق بعضی از بعضی مانند کل فرابیون
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک و با جوهر لطیف محرق
افعال و خواص آن
آشامیدن نبات و طبیخ آن جهت نهش هوام و شدخ عضل و تقطیر البول
و ادرار طمث و اخراج جنین و قطع ثآلیل که آن را بیونانی افروخودوس نامند مؤثر چون چند
روز بدان مداومت نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
قلسوفودیون . [ ق
َ ] (معرب ، اِ) نباتی است صغیر به قدر یک شبر، منبت آن مابین سنگها، برگ آن شبیه به
برگ نوعی از نمام که آن را از قلس نامند و گل آن شبیه به ارجل السریر متفرق بعضی از
بعضی مانند گل فرابیون ، طبیعت آن در سوم گرم و خشک و با جوهر لطیف محرق و آشامیدن
نبات و طبیخ آن جهت نهش هوام و شدخ عضل و تقطیرالبول و ادرار طمث و اخراج جنین و قطع
ثآلیل که آن را به یونانی افروخودوس نامند موثر، چون چند روز بدان مداومت نمایند.
(مخزن الادویه ).
&&&&&&&&
قلفونیا
بضم قاف و سکون لام و ضم فا و سکون واو و کسر نون و فتح یاء
مثناه تحتانیه و الف مقصوره لغت یونانی است بفارسی زنکباری نامند
ماهیت آن
کفته اند صمغ صنوبر است مطلقا و بعضی کفته اند صمغ صنوبر بری
است که بیونانی قوفا نامند و آن صمغ راتینج است که خودبخود سیال باشد چون طبخ دهند
آن را انجماد یابد قلفونیا نامند و شیخ ابن بیطار کفته غلط کرده اند کسانی که آن را
راتینج بعینه دانسته اند بکمان آنکه راتینج علم است برای تمام اقسام آن و این خطا است
بلکه مخصوص بصنفی از اصناف آنست که بطبخ انجماد یافته باشد و بغدادی کفته که قلفونیا
صمغ صنوبر است و سه نوع است یکی سیالی که منعقد نمی شود مانند قطران و بعضی آن را قطران
نامند و نوع دوم صلب و نوع سوم آنست که بعد طبخ صلب می کردد و این فی الحقیقت قلفونیا
است و آنچه شامل جمیع اصناف است راتینج است و راتینج را راتیانج نیز نامند و راتیانج
در حرف الراء مع الالف ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
قلفونیا. [ ق ُ ] (معرب ، اِ) ۞ نوعی از صمغ
درخت صنوبر باشد و آن را به فارسی زنگ باری گویند به سبب آنکه بسیار سیاه است و به
عربی علک یابس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). و بعضی گفته اند صمغ صنوبر بری است که
به یونانی قوفا نامند و آن صمغ راتینج است که خودبخود سیال باشد و چون طبخ دهند آن
را و انجماد یابد قلفونیا نامند و ابن بیطار گوید غلط کرده کسی که آن را راتینج بعینه
دانسته و بغدادی گفته که قلفونیا بر سه نوع است یکی سیالی که منعقد نمیشود مانند قطران
و بعضی آن را قطران نامند و نوع دوم صلب و نوع سوم آن است که بعد از طبخ صلب میگردد
و این فی الحقیقه قلفونیا است آنچه شامل جمیع اقسام راتینج است . (مخزن الادویه ).
////////////
&&&&&&&&
قلقاس
بفتح دو قاف در میان هر دو لام ساکن و الف و سین مهمله لغت
عربی است و کفته اند بضم اول لغت رومی است و بسریانی قلقاسی و برومی اوذی تغس و بهندی
اروی و بدکهنی چمکدلا و ببنکالی کچو نامند
ماهیت آن
ابن بیطار و بغدادی نوشته اند نباتی است که نزدیک آبهای ایستاده
می روید برک آن املس بزرک شبیه ببرک موز و از ان در طول کمتر و کوچکتر و هر برکی را
ساقی علی حده از یک بیخ رسته نهایت بسطبری انکشتی و بیخ آن ببزرکی ترنجی و کوچکتر از
ان نیز بقدر زردکی ظاهر آن مائل بسرخی و باطن آن سفید و طعم آن با قبوضت و حدت و بورقیت
و لزوجت کاهن و چون در آب جوش دهند و آب آن را چند مرتبه تبدیل نمایند پس طبخ دهند
قبوضت و حدت و بورقیت آن زائل و لذیذ و لزوجت کامنۀ آن زائل کردد و بری نیز می باشد
و لیکن غیر مستعمل و آنچه در بنکاله می شود و دیده شده بیخ جنکلی بری آنکه نزدیک آبها
و کودها خودرو است کچو نامند شبیه بدان است که ذکر یافت و شاخهای آن تا قدری ناودانی
شکل و تتمه مدور و بتدریج باریک شده تا ببرک پیوسته و بهر بوته را نهایت تا چهار شاخ
و برک آن فی الجمله شبیه بکشتی کوچکی که یک طرف آن باریک و طرف دیکر آن عریض و در جوف
آن در ایام بارش و شبنم اندک اندک آبی می ماند و منبت آن کنار آبها و زمینهای نمناک
و نهایت بلندی شاخهای آن تا بیک و نیم ذرع و بعد بزرک شدن آن از بیخ آن ساقی می روید
و بر سر آن کلی زردرنک طولانی و بوی آن شبیه ببوی زردچوبه و رنک آن نیز برنک آن و تخمی
ندارد و این نوع کم مستعمل و کم کسی می خورد جهت آنکه حدت و بورقیت و لزوجت بسیار دارد
و بجوشانیدن در آب و طبخ بنحو مذکور بالکل زائل نمی کردد و برک آن را نیز پخته می خورند
و آن نیز با حدت و لزوجت بسیار است و بیخ بستانی آن را که بهندی اروی نامند کوچکتر
و برک این بزرکتر و عریضتر و حدت و بورقیت و لزوجت آن کمتر و لهذا اکثر مستعمل و ماکول
بنحو مذکور که اولا در چند آب جوش داده تبدیل نموده پس در روغن و پیاز بریان کرده آب
داخل کرد پخته و افاویۀ حارۀ طیبه و زردچوبه داخل نموده می خورند لذیذ می باشد و با
کوشت لذیذتر و بعضی که در پختن بسیار صاحب وقوف اند اول در آب زردچوبه انداخته که خوب
رنکین شود یک مرتبه در ان آب جوش می دهند که رنکین کردد و نیم خام آن را در روغن و
پیاز بریان می کنند بعد از ان در آب کداز کرده ترشی انبۀ خام تازه یا خشک را کر نباشد
ترشی لیمو یا تمر هندی بقدر ذائقه و اندکی فلفل سرخ داخل کرده ساده بدون کوشت یا با
کوشت پخته می خورند بسیار لذیذ مثل مغز قلم می شود و در حین طبخ لزوجت آن زائل می کردانند
و بریان نمودن در روغن نیز و این را نیز
طبیعت آن
کلی مانند آنست مطلقا در اول کرم و در دوم تر و در اول نیز
خشک کفته اند
افعال و خواص آن
بغایت مسمن بدن و محرک باه دانسته اند اعضاء الصدر جهت سرفه
و خشونت سینه و حنجره اعضاء الغذاء و النفض سریع الهضم و رافع سحج امعا و اسهال و پوست
آن در حبس اسهال اقوی و جهت استسقا و لاغری کرده و اسهال صفرا و مای اصفر و مائیت برفق
و ادرار بول خصوصا عصارۀ نبات آن و تناول برک و شاخ مطبوخ آن نافع المضار دیر هضم و
مولد سودا و سدد مصلح آن عسل و سکنجبین و ادویۀ خوشبوی مانند دارچینی و قرنفل و بعضی
آن را با سرکه و خردل مرتب می نمایند و این هنکام سریع الهضم و الخروج می باشد از معده
و نوشته اند که آن را تخمی می باشد و در افعال قریب بتخم کرنب مقدار شربت از قسم آن
دو درم و عصارۀ نبات آن از ثلث رطلی تا بدو ثلث و نوعی از قلقاس می شود صلب مستدیر
که هرچند طبخ نمایند پخته نمی کردد و ضماد آن جهت نضج اورام و ذرور سوختۀ آن جهت اندمال
قروح و قلاع و تقویت موی مؤثر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قلقاس . [ ق ُ ]
(معرب ، اِ)بیخ گیاهی است که آن را پزند و خورند، محرک باه و بغایت مسمن بدن و جهت
سرفه و خشونت سینه و سحج امعاء و لاغری گرده و اسهال نافع و مداومت او مولد سودا و
مسدد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریشه نباتی
است که پخته آن را خورند و هرگاه خوب پخته
نشده باشد گزنده است . یکی آن قلقاسة است . (اقرب الموارد). نباتی است که نزدیک آبها
میروید و در مصر کثیرالوجود است . برگش مایل بتدویر و عریض و بقدر برگ بادام از یک
بیخ چندین شاخ میروید به سطبری انگشتی و به هرشاخی یک برگ میباشد و بیخش سطبرتر از
زردک و کوتاه و مایل به سرخی و اندرون او سفید و با اندک قبض و تندی و لذیذ، در اول
گرم و در دوم تر و به غایت مسمن بدن و صالح الغذاء و محرک باه و جهت سرفه و خشونت سینه
و حنجره و سحج امعاء و لاغری گرده و اسهال نافع و نفاخ و مداومت اومولد سوداء و مسدد
و مصلحش عسل و سکنجبین و ادویه خوشبو و تخم
او در افعال قریب به تخم کرنب و قدر شربت از تخم او دو درهم است و قسمی از قلقاس صلب
و مستدیر میباشد و هر چند طبخ دهند پخته نمیشود و ضماد او جهت نضج اورام و ذرور سوخته او جهت قروع و قلاع و تقویت موی موثر است . (تحفه حکیم مومن ). تیره قلقاس ۞ مشتمل بر چند
نوع گیاه ۞ که برای زینت کاشته میشوند.یکی از آنها
گل شیپوری است . جنس دیگر آن قلقاس است که ریشه
آن شیره سمی دارد و سابقاً خشک کرده
آن راکه سمیتش کمتر است در رماتیسم به کار میبردند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 298) (کار
آموزی داروسازی ص 179).
//////////////
قس قُلقاس در عربی:
القُلْقاس (بالإنجليزية: Taro)
هو اسم شائع لمجموعة من القرمات والدرنات التي تنتمي للفصيلة القلقاسية. يعتبر القلقاس
من النوع (Colocasia esculenta)هو الأكثر زراعةً على
نطاق واسع.
تعتبر جنوب شرق آسيا موطن القلقاس الأساسي. فالقلقاس نبات
استوائي معمر وهو من الخضار الجذرية لأن له جذور (القرمات) غنية بالنشويات الصالحة
للأكل، وهو من الخضار الجذرية أيضاً لأن له أوراق خضراء. يعتبر القلقاس الغذاء الرئيسي
في الثقافات الأفريقية والآسيوية، ويُعتقد أنه واحد من أقدم النباتات المزروعة عالمياً.
وهناك بعض الاعتقادات بأن القلقاس نشأ في المنطقة بين الهند والملايو، وربما في شرق
الهند وبنغلاديش، وانتشر شرقاً إلى جنوب شرق آسيا، وإلى شرق آسيا، وجزر المحيط الهادئ؛
غرباً إلى مصر وشرق البحر الأبيض المتوسط، وبعد ذلك جنوباً وغرباً من هناك إلى شرق
أفريقيا وغرب أفريقيا، حيث امتدت بعدها إلى منطقة البحر الكاريبي والقارة الأمريكية.
يمتلك القلقاس العديد من الأسماء المحلية وغالباً ما يشار
إليه باسم "آذن الفيل" عندما يزرع كنباتات الزينة.
محتويات [أظهر]
الزراعة[عدل]
التوزع الجغرافي العالمي لزراعة القلقاس
أكبر منتجي القلقاس عام 2009
(مليون طن متري)
نيجيريا 4.4
الصين 1.7
الكاميرون 1.7
غانا 1.5
بابوا غينيا الجديدة 0.3
المجموع العالمي 11.3
صادرات القلقاس عام 2009
يمكن زراعة القلقاس في حقول الأرز حيث المياه وفيرة, أو في
المرتفعات حيث يتم التزود بالمياه عن طريق الأمطار أو الري التكميلي. القلقاس واحد
من عدد قليل من المحاصيل (جنباً إلى جنب مع الأرز واللوتس) التي يمكن زراعتها في ظروف
الفيضانات. لأن الفراغات الهوائية في سويقات النبات تسمح بتبادل الغازات تحت الماء
مع الغلاف الجوي. للحصول على أقصى امداد للاوكسجين المذاب بالماء يجب أن يكون الماء
بارد وجاري. يتسبب الماء الدافئ والماء الراكد في تعفن الجذور. لذلك للحصول على أقصى
قدر من العائدات الانتاجية يجب السيطرة على مستوى المياه بحيث تكون قاعدة النبات دائماً
تحت الماء.
إن زراعة القلقاس في الأراضي الجافة لها بعض المزايا والفوائد
: عائدات أعلى (الضعف تقريباً)، إنتاج خارج أوقات موسم الحصاد الأساسية (مما قد يؤدي
إلى ارتفاع الدخل، ومكافحة الأعشاب الضارة (التي تزداد في الفيضانات). من الناحية الأخرى
يتطلب انتاج القلقاس في البيئة المناسبة لانتاجة وهي موسم الفيضانات فترة أطول للنضج،
والاستثمار في البنية التحتية، وارتفاع تكاليف التشغيل، و تكون الزراعة أحادية (الاستزراع
أحادي النوع).
مثل معظم المحاصيل الجذرية فالقلقاس ينمو بشكلٍ جيد في التربة
العميقة والرطبة أو حتى في المستنقعات حيث يتجاوز معدل هطول الأمطار السنوي 250 سم.
القلقاس من الصنف (Eddoe) أكثر مقاومة للجفاف
والبرد. ينضج المحصول في غضون 6-12 شهراً بعد زرعه في الأراضي الجافة وبعد 12-15 شهراً
بعد زرعه في الأراضي الرطبة. يتم حصاد المحصول عندما يتوقف ارتفاع النبات وتتحول أوراقه
الخضراء للون الأصفر.
عادةً ما يتم حصاد المحصول بواسطة الأدوات اليدوية حتى في
أنظمة الإنتاج الآلية. يتم أولاً تخفيف التربة حول قرم النبات ومن ثم يتم سحبها. متوسط
العائد العالمي هو 6.2 طن / هكتار ولكن يختلف باختلاف المنطقة. في آسيا، متوسط العائد
يصل إلى 12.6 طن / هكتار
السمية[عدل]
النبات بحد ذاته غير صالح للأكل عندما يكون غير مطبوخ ويعتبر
سام بسبب وجود بلورات أكسالات الكالسيوم. يتم التقليل من السم عن طريق الطهي، وخاصة
مع قليل من صودا الخبز. ويمكن أيضاً أن تخفض من السمية بنقع جذور القلقاس في الماء
البارد ليلة وضحاها. أكسالات الكالسيوم غير قابل للذوبان للغاية ويسهم في حصى الكلى.
وهناك توصيات لاستعماله مع الحليب أو غيره من الأطعمة الغنية بالكالسيوم مع القلقاس.
استخداماته في الطهي[عدل]
القرمات التي يكون لونها أرجواني فاتح لوجود أصباغ فينولية
فيها, يمكن تحميصها أو طبخها أو غليها. كما أن السكريات الطبيعية الموجودة فيها تمنحها
نكهة جوزية حلوة. كما أن النشأ الموجودة فيها سهل الهضم لذلك تستخدم الحبات الصغيرة
منه في أعداد أغذية للأطفال. أوراق القلقاس مصدر جيد لفيتامين أ وفيتامين ج وتحتوي
على كميات أكبر من البروتين من الموجودة في قرمات القلقاس.
//////////////
قس ماگیمبی/ماجیمبی در سواحلی:
Magimbi au
majimbi (ing. taro) ni moja ya chakula chenye asili ya mizizi ambayo hupatikana
sehemu mbalimbali duniani. Mmea wao huitwa mgimbi, mjembe, mjimbi au myugwa
(Colocasia esculenta) unaoainishwa katika familia Araceae.
Magimbi
hupendwa sana na watu, hasa kwenye msimu wa Ramadhani kama futari. Mara nyingi
hupikwa kwa nazi. Na watu wa Unguja huita zege kwa sababu tu, chakula kitamu na
ukila sana unavimbirwa haraka mno. Isitoshe hakiishi haraka tumboni. Kuna
miundo mingi ya upishi wa magimbi, aidha kwa kuchemsha tu (chukuchuku) au utie
na nazi (hasa kwa watu wa Pwani), yaani, Tanga, Mombasa, Kilwa, Zanzibar na
kwingineko. Chakula hiki hakina tabia ya kuliwa sana katika miezi ya kawaida.
Ndiyo maana upatikanaji wake wakati mwingine inakuwa vigumu kiasi. Kuna baadhi
ya maneo hupatikana sana, lakini kwingineko inakuwa shida. Mara nyingi yanauzwa
masokoni au katika masoko yasiyo rasmi, yaani, barabarani.
Colocasia
esculenta inasemekana ina asili ya huko kusini mwa India na Asia ya Kusini,
lakini vilevile huko ndiko hasa inakolimwa mno. Barani Afrika, Oceania na India
Kusini ni chakula kikuu na huenda ikawa ni miongoni mwa vyakula vilivyowahi
kulimwa tangu hapo awali. Vilevile inaaminika ya kwamba chakula hiki ni maarufu
huko India, Nepal na Bangladesh, na kutoka huko kinaenea hadi Kusini mwa Asia,
Mashariki ya Asia na Visiwa vya Pasifiki; magharibi hadi Misri halafu kusini
kisha Mashariki na Magharibi mwa bara la Afrika. Kutoka huko yakaenea hadi huko
visiwa vya Karibi na Amerika.
////////////
Taro
From Wikipedia, the free encyclopedia
It has been suggested that this article be merged into Colocasia esculenta. (Discuss) Proposed
since June 2017.
|
This article is about the plant Colocasia
esculenta.
For other plants called taro, karkalo in Nepali (pindalu for the root), and
other uses, see Taro
(disambiguation).
Leaves of the dasheen kind of taro
Taro corms for sale
Taro (/ˈtɑːroʊ, ˈtæroʊ/) commonly refers to the
plant Colocasia
esculenta,
the most widely cultivated species of several plants in the Araceae family which are used as vegetables
for their corms, leaves, and petioles. Thus, this article describes the
"dasheen" form of taro; another variety of taro is known as eddoe or Colocasia
antiquorum. Other species of taro include giant taro (Alocasia
macrorrhizos), swamp taro (Cyrtosperma
merkusii),
and arrowleaf elephant's ear (Xanthosoma
sagittifolium).
Colocasia
esculenta is
thought to be native to Southern India and Southeast Asia, but is widely naturalised.[1][2] It is a perennial, tropical plant primarily grown as a root vegetable for its edible starchy corm, and as a leaf vegetable. It is a food staple in African, Oceanic and South Indian cultures and is believed to have been
one of the earliest cultivated plants.[3] Colocasia is thought to
have originated in the Indomalaya
ecozone,
perhaps in East India, Nepal,and Bangladesh, and spread by cultivation eastward
into Southeast
Asia, East Asia and the Pacific Islands; westward to Egypt and the eastern Mediterranean
Basin;
and then southward and westward from there into East Africa and West Africa, where it spread to the Caribbean and Americas. It is known by many local names and often
referred to as "elephant ears" when grown as an ornamental plant.
//////////
&&&&&&&&
قلقدیس
بفتح دو قاف و لام ساکن در میان و کسر دال و سکون یاء مثناه
تحتانیه و سین مهمله در ماهیت آن اختلاف است اکثری زاج سفید و بعضی زاج سرخ و بعضی
زرد و بعضی نوعی زاج سفیدی که بفارسی آن را زاج شتر دندان نامند دانسته اند و بعضی
کفته که آن را بفارسی شوغار و بیونانی حلقیس نامند و تحقیق آنست که قلقدیس سه صنف می
باشد صنفی سفید سبک زودشکن و این تندترین و بهترین اصناف است و صنف دوم کثیر الارضیت
غلیظ خشن و رنک آن مائل بکبریت و این را بیونانی مالی ترایا نامند و صنف سوم نرم متساوی
الاجزا و سست و چون آب بدان رسد سیاه کردد و این را زاج الاساکفه نامند و در حرف الزای
المعجمه مع الالف بتفصیل ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قلقدیس . [ ق َ ق َ ] (معرب ، اِ) صمغی است اساکفه را و این
کلمه دخیل است . (اقرب الموارد). زاج سرخ را گویند. (آنندراج ). در ماهیت آن اختلاف
است اکثر زاج سفید و بعضی زاج سرخ و بعضی زرد و بعضی نوعی زاج سفیدی که به فارسی آن
را زاج شتر دندان نامند، دانسته اند و بعضی گفته اند به فارسی شوغار و به یونانی حلقیس
نامند و تحقیق آن است که قلقدیس سه صنف میباشدصنفی سفید سبک زودشکن و این تندترین و
بهترین اصناف است و صنف دوم کثیرالارضیست غلیظ خشن و رنگ آن مایل به کبریت و این را
به یونانی مالی ترایا نامند و صنف سوم نرم و متساوی الاجزاء و سست و چون آب بدان رسد،
سیاه گردد و این را زاج الاساکفه نامند. (مخزن الادویة). نوعی از زاگ به رنگ سپید.
(ذخیره خوارزمشاهی ).
//////////////
&&&&&&&&
قلقطار
بفتح دو قاف در میان لام ساکن و فتح طاء مهمله مشاله و الف
و راء مهمله در ماهیت آن اختلاف است اکثری زاج اصفر و بعضی نوع زاج سفید شتر دندان
و بعضی زاج اصفر مائل بحمرت دانسته اند و بهترین آن خالص بسیار زرد و براق مانند زرنیخ
زودشکن آنست و در زاج نیز ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قلقطار. [ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) ۞ صمغی است از
اساکفه مثل قَلقَنت ، قَلقَند و ازآن است زاج . (اقرب الموارد). رجوع به قلقنت شود.
زاج شتر دندان . (آنندراج ). قلقطار به فتح دو قاف و در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج
اصفر و بعضی زاج سفید شتر دندان و بعضی زاج اصفر مایل به سرخی دانسته اند و بهترین
آن خالص بسیار ریزه و براق مانند زرنیخ زودشکن است . (مخزن الادویة). نوعی از زاگ به
رنگ زرد. (ذخیره خوارزمشاهی ). زاج زرد باشد
و آن را زاج شتر دندان هم میگویند. (برهان ) ۞ .
////////////
&&&&&&&&
قلقل
بکسر دو قاف و سکون دو لام و بضم هر دو قاف نیز آمده لغت عربی
است و آن را قلاقل و قلقلان بضم قاف اول و بزر رمان بری و بفارسی انار دانۀ دشتی و
بهندی کوارچکنه نامند و بیخ آن کویند مغاث* است در ماهیت آن اختلاف است بقول اکثر آنکه
نباتی است شبیه به نبات قنب و ساق آن مائل بسرخی و شاخهای آن دراز و قنب متخذ از ان
اقوی از شاهدانج و برک آن زفر الرائحه و کل آن مائل بسفیدی و تخم آن در غلافی خشن و
مستدیر و بزرکتر از فلفل و املس و بیرون آن مائل بسیاهی و مغز آن سفید با حلاوت و اندک
لزوجت و پوست ساق آن سفید و مستعمل مغز آنست و بعضی آن را حب السمنه دانسته اند و نه
چنین است و آنچه مشاهده شده در بنکاله آنست که نبات آن یک ذرع دست با یک ساق باریک
و شاخهای باریک زوج زوج متصل بهم برکهای آن رسته و برک آن شبیه ببرک یاسمین و از ان
کوچکتر بر سر یک شاخه که قویتر است و از شخصی ثقه استماع یافته که نبات آن از قبیل
نجم و بیاره درهم پیچیده بر زمین مفروش و برک آن شبیه ببرک مرزنجوش و ثمر آن بقدر فلفلی
و مدور سیاه رنک و یک نقطه سفید بر بالای آن و سه عدد پیوسته بهم متصل بقمع آن و در
غلافی سه پهلو شبیه بغلاف کاکنج بر سر شاخی که باریکتر است و در خامی سبز می باشد بیخ
آن سرخرنک باریک
طبیعت آن
در دوم کرم و تر با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
بغایت مقوی باه و منعظ و مسمن بدن هر نوع که استعمال نمایند
خصوصا با کنجد و نبات و با فانیذ و یا عسل سرشته و مصلح حال کرده و مثانه و زائل کنندۀ
احتراق اخلاط مقدار شربت بریان کردۀ آن از قبیل تنقل تا یک اوقیه و از کوبیدۀ آن تا
نیم اوقیه المضار اکثار آن مصدع و مضر معده و مورث هیضه مصلح آن بریان نمودن و با سکنجبین
و یا با قند و عسل خوردن بدل آن بوزن آن تودری سفید و یا حب الصنوبر و یا مغاث و نیم
وزن آن ابهل و چهار دانک آن مغز تخم خیارزه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* مغاث . [ م ُ ] (ع اِ) درختی است دو قیراط از بیخ و ریشه آن مسهل و قی آورنده است . (منتهی الارب ) (ناظم
الاطباء). درختی است که به صورت ریشه های ستبر در زمین است و دارای پوستی است که به
سیاهی و سرخی مایل است و برگهایی پهن مانند برگهای ترب ، و گلی سفید داردو گویند نوعی
از سورنجان است . (از اقرب الموارد). بیخ درخت انار صحرایی است که به عربی رمان البری
خوانند و نوعی از آن بغدادی و نوعی هندی است و آن سفید به زردی مایل می باشد، کوفتگی
و شکستگی اعضا را نافع است . (برهان ) ۞ . نام چوب دوایی
است و آن پوست درخت صحرایی است . (غیاث ) (آنندراج ). بیخی است دراز و ستبر و پوست
او سیاه مایل به سرخی و جوفش مابین سفیدی و زردی و بهترین او خوشبوی تلخ مایل به شیرینی
است و نزد بعضی ، او بیخ رمان بری است که آن گلنار است و نزد بعضی سورنجان است . و
اظهر آن است که غیر هر دو باشد و از جبال کرخ خیزد و برگش با خشونت و عریض مانند برگ
ترب و گلش سفید و تخمش مانند حب السمنه . و انطاکی گوید قسمی از او در نواحی شام به
هم می رسد و در مصر مستعمل و ضعیف الاثر است . (تحفه حکیم مومن ). مغاذ. (دزی ج 2 ص 603). معاث . مغیث
۞ . (فرهنگ گیاهی
بهرامی ص 464). بیخ انار دشتی . اصل رمان بری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی
است از تیره پنیر کیان که ریشه آن مورد استفاده دارویی است . رمان بری ، انار صحرایی
.
- مغاث هندی ؛ کلز. (تحفه حکیم مومن ) (برهان ذیل کلز). و رجوع به کلز شود.
|| کلز. [ ک ِ ] (اِ) دوایی است که آن را مغاث هندی گویند و آن بیخ
درخت رمان البری است که انار صحرایی باشد، شکستگی و کوفتگی اعضا را نافع است . (برهان
) (آنندراج ). بیخ درخت انار دشتی . (ناظم الاطباء). کلس . قلقلان . (فرهنگ فارسی معین
). حبی است هندی و به سریانی کلزی و به رومی شلوفتیج نامند و گفته اند پوست درختی است
هندی و به هندی میده لکری نامند، یحتمل که مغاث هندی باشد. (از فهرست مخزن الادویه
). و رجوع به کلس شود.
//////////////
قلقل . [ ق ِ ق َ
] (ع اِ) نام درخت انار صحرایی است و آن را قلاقل و قلقلان هم میگویند. (برهان ). ۞
||
قلقلان
. [ ق ُ ق ُ ] (ع اِ) قِلقِل یا گیاه دیگری است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع
به قلقل شود.
|| قلقل . [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) گیاهی است که دانه آن سیاه باشد و نیکو در بوئیدن و نیک محرک باه خصوصاً
چون کوفته به کنجد آمیخته به انگبین معجون سازند و آن را قلقلان بضم و قلاقل کعلابط
نیز نامند یا آن سرد و نوع گیاه دیگر است و بیخ و ریشه آن گیاه را مغاث خوانند و عامه به غلط آن را با
فاء خوانند. (منتهی الارب ). درختی است به بلندی درخت انار و بار آن دانه ای است گرد
و سیاه به اندازه فلفل یا کمی بزرگتر و در
آن چسبندگی و شیرینی و بوی خوش است . (اقرب الموارد). به فارسی انار دانه دشتی نامیده میشود. طبیعت آن در دوم گرم و تر با
رطوبت فضلیه و بغایت مقوی باه و منعظ و مسمن بدن هر نوع که استعمال نمایند خصوصاً با
کنجد ویا با نبات و یا فانید و یا عسل سرشته و مصلح حال گرده و مثانه و زایل کننده احتراق و مقدار شربت بریان کرده آن از قبیل تنقل تا یک اوقیه و از کوبیده آن تا نیم اوقیه و اکثار آن مصدع و مضر معده و مورث
هیضه و مصلح آن بریان نمودن و با سکنجبین یا با قند و عسل خوردن ، بدل آن به وزن آن
ابهل و چهار دانگ آن مغز تخم خیار است . (مخزن الادویه ). نباتی است شبیه به نبات کنب
و چوب او مایل به سرخی و شاخها دراز و ثمرش مستدیر و بزرگتر از فلفل و املس و بیرون
او مایل بسیاهی و مغز او با حلاوت و اندک لزوجت و پوست ساق او قوی تر از پوست کنب و
گلش مایل به سفیدی و مستعمل از اودانه اوست
و بعضی او را حب السمنه دانسته اند در دوم گرم و تر و بغایت مبهی خصوصاً با کنجد و
نبات و مسمن بدن و قدر شربتش تا یک وقیه و مصدع و مصلحش بو دادن او و استعمال سکنجبین
است . (تحفه حکیم مومن ).
/////////////
انار دانه دشتي 145
تقويت نيروي جنسي - بيماريهاي چشم - تسكين ضرب خوردگي - بيماريهاي
پوستي و...
انار دانه دشتي 145
* نامهاي ديگر آن: انار دانه دشتي، حبِالقُلقُل، حب القلاقل،
مَض، قُلقُلَ، رمّان برّي و انار دشتي ميباشد.
1. طبع آن گرم و تر ميباشد.
2. نحوه مصرف آن پس از سرخ كردن و بوداده شدن بين 30 تا
15 گرم ميتوان استفاده كرد البته اسراف در خوردن آن براي معده ضرر دارد و باعث سردرد
ميگردد و براي جلوگيري از اين مسئله با سكنجبين، عسل يا قند و نبات سائيده ميل شود.
3. براي تقويت نيروي جنسي همراه با عسل و كنجد ميل شود.
4. جوشانده برگ آن مسهل ميباشد.
5. براي ناراحتيهاي بعد از زايمان از جوشانده ريشه آن استفاده
گردد.
6. خوردن دانههاي حب القلقل براي بيماريهاي چشم نيز استفاده
ميگردد.
7. براي معالجه بيماريهاي پوستي و لنف از دانه بوداده اين
گياه ميتوان استفاده كرد.
8. جهت تسكين ضربخوردگي و درد مفاصل دانههاي حب القلقل را
با روغن كنجد مخلوط كرده محل درد را ماساژ دهيد.
//////////////
حب القلقل
حب القلقل به فارسی در برخی کتب «انار دانۀ دشتی» نوشته
شده است. دانۀ گیاه Oval laeved cassiaseed و گیاه Wild senna نام فارسی: به فارسی در برخی کتب
«انار دانۀ دشتی» نوشته شده است. نام عربی: نام انگلیسی: دانۀ گیاه Oval
laeved cassiaseed و گیاه Wild senna نام محلی: نام فرانسوی: دانۀ گیاه Semence de
casse carrée و گیاه Cassier
sauvage
نام علمی: Cassia tora L. نام در کتب طب سنّتی:
«حبالقُلْقُلْ» و «حب القلاقل» و گیاه آن «مَضْ» و «قُلْقُلَ» و «رمّان برّی» مترادف:
Cassia obtusifolia L. خانواده: Leguminosae جنس:
مشخصات و ویژگی ها
گیاهی است یکساله علفی که بلندی آن کمتر از یک متر است و بویی
نامطبوع دارد. برگهای آن مرکب دارای سه جفت برگچه تخممرغی شکل است. گلهای آن به
رنگ مایل به سفید یا زرد خیلی کمرنگ شبیه گل انار است. میوۀ آن غلافی به طول 20 ـ
10 سانتیمتر و قطر 5 ـ 4 میلیمتر که 30 ـ 25 دانه در آن قرار دارد. دانههای آن که
بیشتر در طب سنتی مستعمل است، گرد و سیاه در ابعاد دانه فلفل و دارای چسبندگی و شیرین
میباشد. نام علمی آن Cassia tora L*. و مترادف آن **Cassia
obtusifolia L. میباشد که گیاهشناسان هندی دو نام فوق را نامهای مترادف یک گیاه
ذکر میکنند ولی گیاهشناسان امریکایی دو نام فوق را مربوط به دو گونۀ مختلف که دارای
خواص دارویی مشابهی هستند، میدانند.
* Cassia tora
From Wikipedia, the free encyclopedia
It has been suggested that this article be merged into Senna tora. (Discuss) Proposed since November 2014.
|
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (December 2014)(Learn how and when to remove this template message)
|
Cassia
tora is
a dicot legume known as sickle
senna, sickle pod, tora, coffee pod, tovara, chakvad, thakara in
Malayalam and foetid cassia.[1] It is mostly found
in South-East Asia and the South West Pacific as an important weed. It is
considered a wild weed, wild peanut or pistache that has many healing benefits.
The plant is an herbaceous annual foetid herb. The plant can grow 30–90
centimetres (12–35 in) tall and consists of alternative pinnate leaves
with leaflets mostly with three opposite pairs that are obovate in shape with a
rounded tip. The leaves grow up to 3–4.5 centimeters long. The stems have
distinct smelling foliage when young. The flowers are in pairs in axils of
leaves with five petals and pale yellow in colour. Cassia tora yellow flowers
occur in pairs with stamens of unequal length producing pods that are somewhat
flattened or four angled, 10–15 cm long and sickle shaped, hence the
common name sickle pod. There are 30–50 seeds within a pod. The seeds, roots
and leaves from this plant has been shown to be very beneficial to the modern
system of herbal
medicines.
Contents
[hide]
Cassia
tora is
most likely of Indo - Malayan origin. It is found mostly in India. Numerous
authors have confused C. tora and C. obtusifolia two
species for years.
Cassia
tora is
found in many parts of the world. It grows abundantly in parts of Afghanistan,
India, Nigeria, China, Pakistan, Myanmar, Nepal and Bhutan. It is also grown
and cultivated areas in the Himalayas at the elevation of 1400 meters in Nepal.
It is distributed throughout India, Sri Lanka, West China and the tropics.
The
whole plant as well as specific parts such as roots, leaves and seeds have been
widely used and was suggested to combat different diseases afflicting rural and
traditional practitioners of Satpura region of Madhya Pradesh, India. Cassia
tora is one of the recognized anthraquinone (organic compound)
containing plants and has been used in Chinese and Ayurvedic medicine.
Cassia tora
Casia
tora is
very stress tolerant and is an easy plant to grow. In India, it occurs as a
wasteland rainy season weed. Its flowering time is favourable after the monsoon
rain. C.tora can grow in dry soil throughout tropical parts and high hills of
elevation (Himalayas) of up to 1800 meters as well as the plains. It mainly
grows during the period of October to February. The seed has vast soil reserves
that can remain viable for up to twenty years and can produce up to 1000
emerged plants per square meter following a precise germinating rain. Once the
seed has matured, it is gathered and dried in the sun.
growing plant, about two weeks old
old branch with seeds
In Vanuatu, which is an island in
the South Pacific, Cassia tora has been known to suffer
limited damage by the leaf-eating larvae of Stegasta variana. Stegasta variana is a
species of moth called Gelechild moth.
Cassia
tora is considered an annual weed and has a high stress tolerance. The main
time that it may die off is the dry season of July–October in South Asia.
C.tora
has many uses. The plant and seeds are edible. The edible part of the plant
varies from 30 to 40 percent. Young leaves can be cooked as a vegetable while
the roasted seeds are a good substitute for coffee. It is used as a natural
pesticide in organic farms and its powder is most commonly used in the pet food
industry. Alternatively, it is mixed with guar gum for use in mining and other
industrial applications. The seeds and leaves are also used to treat skin
disease and its seeds can be utilized as a laxative. This weed could also become
a reliable cheap source of nutritious feed for Ctenopharyngodon idella, a
fast-growing exotic carp. Cassia tora tea is a
herbal, pure, natural and non-polluted green health beverage. In the Republic
of Korea, it is believed to rejuvenate human vision. Additionally, the tea has
created a new term “coffee-tea”, because of its mysterious but very rich taste
and its coffee aroma. It is made from 100 percent Cassia tora, with no
artificial colouring and no caffeine, and could be a healthier substitute for
coffee and sodas. Since Cassia tora has an external germicide and antiparasitic
character, it has been used for treating skin diseases such as leprosy,
ringworm, itching and psoriasis and also for snakebites. Other medicinal
provisions from plant parts include balm for arthritis using leaves of
Cassia tora.
Nutritional
Information A
natural gelling agent that has industrial and food benefits is made from the
seed. The primary chemical constituents of the seed include cinnamaldehyde, gum, tannins, mannitol, coumarins and essential oils
(aldehydes, eugenol and pinene). The seeds also contain
sugars, resins and mucilage, among other elements.
The galactomannans (a form of
polysaccharide) from Cassia tora (CT- gum), after proper processing and
chemical derivatization (converting chemical into a product of a similar
structure), could function as an improved and more economical thickener than
locust bean gum for textiles, because of the bean gum’s current high price
($18/kg) and limited availability. Most of the CT-gum processing plants in
India are located in Gujarat state because of the availability of Cassia tora
beans in the neighbouring states, but the widespread use of these beans as
vegetables and seeds as cattle feed has been pushing up the raw material cost
for the CT-gum industry. The total fixed capacity in the country is 0.2 million
tonnes for splits and 59,000 for powder based on Cassia tora seeds. The
capacity utilization in the industry has been around 70 percent for the last
three years. Apart from domestic consumption, there are now noteworthy exports
of cassia powder of the international standard to various countries. This
includes the United States of America, Australia, Germany, France, Spain,
Denmark, Italy, the Netherlands, Belgium, New Zealand, the United Kingdom,
Singapore and Japan. The export value of Cassia tora has been progressively
increasing over the last five years. Comprehensive export data disclosed that
Japan and the UK receive a regular supply, while the United States market
fluctuates. However, the export growth rate of Cassia tora plainly shows the
difference between quantity and value, which leads to a low price per unit
price.
Cassia
tora is culturally accepted, as it is a natural growing species. The plant is a
more holistic use for many ailments and contributes to the nutrition of
sustenance families. It is not a laborious species as it is considered as a
weed globally, which means it is a very hardy plant species. It can be used in
semi-urban areas and in rural areas. One caution when planting in a rural area
is to not plant it in a pasture. The effect of ingesting this crop on a daily
basis for foraging animals has not been studied.
An
immense reason for why it is not grown more often is because of lack of
knowledge people have of the plant. Cassia tora is not well known for many
sustenance farmers in the region of where it is optimal to plant. Cassia tora
is very affordable. It would be a great benefit to them as said in the economic
section that it can be a large production for CT gum. Families of sustenance
farmers or urban families can benefit from the medicinal and nutritional uses
that it has because they would not have to spend as much money on buying goods
such as laxatives, medicinal creams and ointments, coffee, and some vegetables.
Here
are directions on how to grow your own Cassia tora plant. Scratch and then
pre-soak the seed for 2–3 hours in warm water before sowing it from early
spring to early summer in a warm greenhouse or pot in your own home. The seed
usually germinates in 1–12 weeks at 23 °C. You can also transplant Cassia
tora. Plant them in individual pots once they are large enough to handle and
grow them on in the greenhouse or your home. Do not plant them outside until
the following spring. Using the Food and Agriculture Organization website is a
great tool in finding out more about Cassia tora and its uses, more
specifically there is an online brochure called “Country Compass” which lists
medicinal herbs for countries across the world.
** Senna
obtusifolia
From Wikipedia, the free encyclopedia
Senna obtusifolia
|
|
Senna obtusifolia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. obtusifolia
|
Senna
obtusifolia (Chinese senna, American sicklepod[1] or sicklepod)
is a legume in the genusSenna, sometimes separated in
the monotypic genus Diallobus.
It grows wild in North, Central, and South America, Asia, Africa, and Oceania, and is considered a
particularly serious weed in many places. It
has a long-standing history of confusion with Senna tora and that taxon in many sources
actually refers to the present species.
The
green leaves of the plant are fermented to produce a high-protein food product
called "kawal" which is eaten by many people in Sudan as a meat
substitute.[2] Its leaves, seeds,
and root are also used in folk medicine, primarily in Asia. It
is believed to possess a laxative effect, as well as
to be beneficial for the eyes. As a folk remedy, the seeds are often roasted,
then boiled in water to produce a tea. The plant's seeds are a commercial
source of cassia
gum,
a food additive usually used as a thickener and named for the Chinese Senna's
former placement in the genus Cassia. Roasted and ground, the
seeds have also been used as a substitute for coffee. In traditional Korean medicine, they are called gyeolmyeongja (결명자) and usually prepared as
tea. They are also used in Kampō (traditional
Chinese medicine in Japan), where they are called ketsumei-shi (ケツメイシ, 決明子) or by their Chinese name jué
míng zǐ (traditional: 決明子, simplified: 决明子).
Contents
[hide]
Apart
from "sicklepod" and "Chinese senna", S.
obtusifolia has a wide range of common names. It is also known
in English as Foetid Sassia (or
"cassia"), Sickle Senna, Coffeeweed or Arsenic
Weed, and somewhat ambiguously as "blunt-leaved senna", "coffee
pod" or "java bean". The scientific name means
"blunt-leaved senna", with obtusifolia coming
from Latin obtusus ("dull",
"blunt") + folium ("leaf").
Names
in its native range are also:
Dried seeds of Senna
obtusifolia
Chinese
Senna has been treated under a wide range of scientific names. Some are synonyms of Senna
obtusifolia, others are names that have been applied to it in error. In
addition, several of these names may also refer to related plants. In
particular, the distinction between this species and Senna tora was fraught with
errors and misunderstandings:[3]
·
Cassia humilis Collad.
·
Cassia obtusifolia L.
·
Cassia tora auct. non L.
·
Cassia tora L. var. b Wight & Arn.
·
Cassia tora L. var. humilis (Collad.) Collad.
·
Cassia tora L. var. obtusifolia (L.) Haines
·
Cassia toroides Raf.
·
Cassia toroides Roxb.
·
Diallobus falcatus Raf.
·
Diallobus uniflorus Raf.
·
Senna toroides Roxb.
Kawal,
a protein-rich meat substitute eaten in Sudan, is produced by crushing the
leaves of the plant into a paste which is then traditionally fermented in an
earthenware jar, buried in a cool place. The jar is dug up every three days and
the contents mixed. After two weeks, the paste is removed and rolled into balls
which are left to dry in the sun. They are usually cooked in stews with onions
and okra.[2][4]
This
plant is a conspicuous member of the flora of its native home.
It evoked powerful images to the celebrated Tang Dynasty poet Du Fu (杜甫), who in one of his "Sighs of Autumn
Rain" poems (Qiū yǔ tàn, 秋雨叹) discussed it thus:[5]
In autumn rain, the grasses rot and die, /
Below the steps, the Chinese Senna's colour is fresh.
Full green leaves cover the stems like feathers, / And countless flowers bloom like golden coins.
The cold wind, moaning, blows against you fiercely, / I fear that soon you'll find it hard to stand.
Full green leaves cover the stems like feathers, / And countless flowers bloom like golden coins.
The cold wind, moaning, blows against you fiercely, / I fear that soon you'll find it hard to stand.
Upstairs the scholar lets
down his white hair, / He faces the wind, breathes the fragrance, and weeps.
2.
^ Jump up to:a b Dirar, Hamid (1
July 1984). "Kawal, meat substitute from fermented Cassia obtusifolia
leaves". Economic Botany. Springer New York. 38 (3):
342–349. doi:10.1007/bf02859013. ISSN 0013-0001. JSTOR 3793107.
4.
Jump up^ "Plants
that provide a protein-rich diet". New Scientist. 107 (1468):
30. 8 August 1985. ISSN 0028-6664.
雨中白草秋烂死,阶下决明颜色鲜。
著叶满枝翠羽盖,开花无数黄金钱。
凉风萧萧吹汝急,恐汝后时难独立。
著叶满枝翠羽盖,开花无数黄金钱。
凉风萧萧吹汝急,恐汝后时难独立。
堂上书生空白头,临风三嗅馨香泣。
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (April 2010)(Learn how and when to remove this template message)
|
·
International Legume
Database & Information Service (ILDIS) (2005): Genera Cassia and Senna. Version 10.01, November
2005. Retrieved 2007-DEC-17.
·
United States Department of Agriculture (USDA) (2007):
Germplasm Resources Information Network - Senna obtusifolia. Retrieved 2007-DEC-20.