۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (شصت و هفتم) 12

مراره
بکسر میم و فتح دو راء مهملتین در میان هر دو الف و در آخر ها لغت عربی است جمع آن مرارات و مرایر نیز آمده و بفارسی زهره و بهندی پته نامند
ماهیت آن
معروف است و آن عضوی است از اعضای مرکبۀ بدن حیوان موضوع و رعائی از برای صفرای متولد در کبد از جهت فوائد مذکوره در کتب کلیات و آن را دو مجری است یکی از کبد بسوی آن برای آمدن صفرا از کبد در ان و دیکری از ان بمعده و امعا برای انصباب صفرا بمعده و امعا برای غسل آن و دفع فضول و مرارۀ هر حیوانی در طی ذکر آن مذکور شد و خواص کلیۀ آنها و آنچه مذکور نشده درینجا بیان می یابد و قوی ترین زهرهای حیوانات چهارپا زهرۀ کاو پس زهرۀ خرس پس زهرۀ بز پس زهرۀ کوسفند است و اسلم زهرهای طیور زهرۀ خروس و ماکیان و کبک و سائر زهرهای طیور اقوی اند از حیوانات چهارپا وقتی که نسبت داده شود طائر را بماشی و صیدکننده و از زهرهای بسیار قوی و لذع زهرۀ جوارح است خصوص بزرک آنها و زهرۀ شیوط و سمک مسمی بعقرب و سلحفات اقوی اند از زهرۀ حیوانات چهارپا و ضعیف ترین زهرها زهرۀ خنزیر است و نیز هریک از زهرها بحسب نری و مادکی حیوان و اختلاف احوال از سیری و کرسنکی و سیرابی و تشنکی و وحشی و اهلی و ریاضت و تعب و دوندکی و سرعت سیر و پرواز و راحت و آرام و یکجا بستن و در قفص بودن و تعلیف و غیرها باشیای حاره و بارده مختلف می باشد چه از حیوان نر مطلقا که در هنکام کرسنکی و آتش و دوندکی و غیرها از اسباب مسخنه اخذ نمایند کرمتر و خشک تر و با حدت و اقوی اند و از مادۀ خصی و هنکام مخالف آن امور از اسباب مبرده اخذ نمودن در کرمی و خشکی و حدت کمتر و ضعیف تر می باشند و زهرۀ انواع ماهیان حاد و قوی می باشد خصوص زهرۀ شیوط که سمی است و زهرۀ انواع مارها سم قاتل اند و بهترین آن مطلقا زرد مائل بسرخی برنک طبیعی آنست و بدترین آن زنکاری و سرخ تیره آنست
طبیعت آن
مطلقا تا چهارم کرم و خشک
افعال و خواص آن
حار جالی و شدید النفوذ اعضاء الراس مفتح سده خیشوم و مصفاه و قطور مراره دب جهت قروح تازه کوش و قطور زهره رخمه با زیت جهت ثقل سامعه و با عصارۀ کراث نبطی برای طنین و ثقل سامعه و اغتسال سر بزهرۀ کاو نر و با نطرون و طین قیمولیا برای حزاز و دلوک مرارۀ سلحفاه جهت قلاع خبیث دهان اطفال و زهرۀ اردک خانکی با دوغ سعوطا در جانب موافق جهت رفع شقیقه نافع و اکتحال زهرۀ جوارح خصوصا خشک آنها جهت ابتدای نزول آب در چشم و انتشار زهرۀ آهو و کوسفند نر جبلی از حیوانات چهارپا و کبک و شیوط جهت غشاوه و زهرۀ کرک جهت رفع بیاض عین و زهرۀ ثور با آب رازیانه باعث حدت بصر و زهرۀ خروس و ماکیان و کلاغ و بزاه و مرغان آبی و لقلق و کفتار و خنزیر و حیوانات ماکول اللحم و امثال اینها جالی و جهت حدت بصر و تنقیۀ قروح آن از اوساخ نافع اعضاء النفض لعوق زهرۀ آهو و الاغ با روغن کاو تازه ناشتا در حمام دافع بهرور بود زهرۀ کاو نر با عسل جهت خناق و بدستور زهرۀ سلحفات اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن زهرۀ ثور مفتح افواه عروق و بواسیر و زهرۀ هر حیوانی مطلقا مسهل است حتی زهرۀ خنزیر چون بر ناف بمالند و یا پنبه بدان الوده حمول نمایند تلیین و اسهال نماید و ضماد زهرۀ ثور با عسل جهت قروح مقعده و نطول آن جهت وجع رحم و انثیین و ورم شراسیف و فرزجۀ زهرۀ هر حیوانی مدر حیض است و آشامیدن یک درم زهرۀ قنفذ با یک درم موم سرشته مخرج جنین و از مجربات شمرده اند و آشامیدن زهرۀ چغد با خاکستر چوب کز رافع بول در فراش و طلای زهرۀ مرغ سیاه خانکی بر احلیل مورث لذت جماع عظیم زنان و محبت مفرط ایشان بمردان و طلای زهرۀ کنجشک با عاقر قرحا و قدری زیبق بر کنج ران و قضیب و خصیه و ران باعث شدت نعوظ و کویند تا کف پا را بر زمین نکذارند رفع آن نکردد السموم طلای زهرۀ تیس جهت نهش هوام و بدستور زهرۀ ثور الاورام و البثور طلای زهرۀ حمار وحش با عسل جهت ثآلیل و تحلیل اورام و در مراهم حمره داخل کرده می شود و زهره شیر با عسل مانع تزاید اورام و تحلیل آنها و رافع خنازیر القروح و الجروح طلای زهرۀ کرک جهت التیام جراحات عصب و در زمان سرما مانع تشنج و کزاز مخوف و زهرۀ تیس جهت قلع کوشت زائد و داخل مراهمی که محتاج بمرارات قویه باشند برای قروح عظیمۀ قدیمه داخل کرده می شود و طلای زهرۀ هر حیوانی که باشد با نطرون و راتیانج و طین قیمولیا جهت جرب متقرح و زهرۀ کاو جهت اوجاع شدیده و داخل مراهم جراحات غیر حادث از جمره نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مراره . [ م َ رَ / رِ ] (ع اِ) مرارة. زهره و ظرف صفرا. رجوع به مرارة شود. || تلخ خوان . (ناظم الاطباء).
مرارة. [ م َ رَ ] (ع مص ) تلخ شدن . (ترجمان علامه  جرجانی ص 87) (دستورالاخوان ) (زوزنی ). تلخ گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) تلخی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به مرارت و مراره شود. || (اِ) زهره  هر حیوان . (از منتهی الارب ) (ازغیاث اللغات ) (از مهذب الاسماء) (از بحر الجواهر). جای صفرا. (ناظم الاطباء). کیسه مانندی که متصل به کبد قرار دارد و دهانه  آن به کبد بازمی شود و در آن صفرا تولید می شود. (از اقرب الموارد). ج ، مرارات ، مرائر.
//////////
زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). و با لفظ بافتن و شکافتن مستعمل است . (از آنندراج ). پوستی باشد کیسه مانند که درآن آب زرد تلخ پر باشد و آن به جگر هر حیوان چسبیده می باشد. (غیاث ). صفرا و مراره . پوستی کیسه مانند که به جگر چسبیده و محتوی صفرا می باشد. (ناظم الاطباء). پوستی است کیسه مانند چسبیده به کبد و محتوی زردآب (صفرا). کیسه  زرداب . و در اصطلاح پزشکی ، مایعی لزج و کش دار و قلیایی و تلخ و مهوع و زردرنگ که از سلولهای کبد ترشح میشود و بوسیله  مجرای کبدی از جگر خارج می گردد و بواسطه  مجرای سیستیک ۞ بدرون کیسه  صفرا رفته انبار می شود و ضمناً در آنجا مقداری از آب خود را از دست می دهد و غلیظ میگرددو در موقع هضم غذا به تناوب از کیسه  صفرا خارج میشود و از راه مجرای «کولدوک » ۞ در محل «آمپول واتر» ۞ به اثنی عشر می ریزد. ترکیب صفرا در حدود 25 در هزار مواد جامد و بقیه آب است . مهمترین مواد معدنی زهره «کلرورها» و فسفاتهای سدیم و پتاسیم و کلسیم و منیزیم وفسفات آهن می باشد. (فرهنگ فارسی معین ). زهره کیسه ای است از عصب یک تو و از لیفهای درازنائی و پهنائی و وتر بافته شده است و از جگر آویخته و از جانب مقعر جگر منفذی اندر وی گشاده و صفرا بدین منفذ اندر وی شودو منفذی دیگر از زهره به روده  اثناعشری اندر گشاده است و لختی صفراء و فزونی بدین منفذ به روده ها فرودآید از بهر کاری را که اندر باب چهارم از گفتار سیوم یاد کرده آمده است و اندر بیشتر مردمان ، اندر زهره این دو منفذ بیش نیست و اندر بعضی منفذی کوچک از زهره اندر قعر معده گشاده است و لختی صفراء افزونی بدین منفذ به معده اندر آید و بسیار باشد که این منفذ که اندر قعر معده گشاده است بزرگتر از آن باشد که اندرروده  اثناعشری گشاده است و صفرا به معده بیشتر از آن درآید که در روده . و این معده پیوسته از صفرا به رنج باشد و مزه  تلخی بدان بازدهد و هضم آن نیک نباشد... و هرگاه که زهره ، صفرا جذب نکند یا اگر از آنچه جذب کند فزونی از وی دفع نشود آفت ها پدید آید، چه اگر جذب نکند جگر آماس گیرد و اگر عفن شود تب ها تولد کند و اگر در همه  تن به آهستگی پراکنده شود یرقان تولید کند و اگر بیشتر از اندازه به اعضاء بول دفع کند ریش و سوزش مثانه تولید کند... و اگر بیشتر از اندازه به روده آید سحج و اسهال صفرا تولید کند. (ذخیره  خوارزمشاهی یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون بوکان کن .
کسائی .
/////////////
//////////
کیسه صفرا اندامی است که در سطح تحتانی کبد قرار دارد.[۲] این عضو از سه قسمت اصلی فوندوس یا قعر کیسه، تنه و اینفاندیبولوم تشکیل شده است.[۲] وظیفه این کیسه نگه‌داری مایع زرد رنگ صفرا (BILE) است. این مایع به هنگام ورود مواد غذایی به معده از کبد ترشح می‌شود و سپس از طریق مجرایی به کیسه صفرا انتقال می‌یابد. صفرا از طریق مجرای صفراوی مشترک به روده باریک ریخته می‌شود. کار این مایع ایجاد امولسیون پایدار روی چربی‌های غذاست که در دوازدهه انجام می‌گیرد. گاهی اوقات انسان به سنگ کیسه صفرا مبتلا می‌شود که در صورت وخامت بیماری تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد. هنگام جراحی معمولاً پزشک معالج کیسه صفرا را از بدن خارج می‌کند. در این صورت پس از گذشت مدتی مجرای صفرا گشاد می‌شود و کار کیسه صفرا را انجام می‌دهد.
//////////////
المرارة (باللاتينية: vesica fellea) أو الحويصل الصفراوي أو الحويصلة الصفراوية، كيس صغير كمثري الشكل يقع في الجزء الأيمن السفلي من الكبد، تقوم المرارة بتخزين الصفراء التي تفرزها الكبد في معظم الحيوانات الفقارية، وفي الإنسان. تستطيع المرارة الاحتفاظ 45-60 مل من الصفراء. ويتصل جذع (عنق) المرارة بأنبوب يدعى القناة الكيسية التي تدخل القناة الكبدية من الكبد. وتشكل هذه القنوات معاً قناة الصفراء العامة (المشتركة).
//////////
قس در آذری:
Öd kisəsiödlük — lat. vesica fellayun. cholecystis insanda ödün toplandığı armud şəkilli kisə. Qaraciyərin sağ payının visseral səthində lat. fossa vesicae felleae üzərində yerləşmişdir; uzunluğu 8-12 sm, eni 3-5 sm və həcmi 40-60 sm³- dir. Öd kisəsi üç hissədən ibarətdir:
///////////
قس کانتونگ امپدو در باسای اندونزی و باسای جاوی:
Kantung empedu atau kandung empedu (Bahasa Inggrisgallbladder) adalah organ berbentuk buah pir yang dapat menyimpan sekitar 50 ml empedu yang dibutuhkan tubuh untuk proses pencernaan. Pada manusia, panjang kantung empedu adalah sekitar 7-10 cm dan berwarna hijau gelap - bukan karena warna jaringannya, melainkan karena warna cairan empedu yang dikandungnya. Organ ini terhubungkan dengan hati dan usus dua belas jari melalui saluran empedu.
////////////
قس در عبری:
כיס המרה (באנגלית "gallbladder") הוא איבר קטן הממוקם בצמוד לכבד שהפרשותיו מסייעות בתהליך העיכול: בכיס המרה נאגר נוזל המרה, אשר מיוצר בכבד, ומלבד זה, איבר זה אחראי לספיגת מים ומלחים ולהפרשת יוני מימן וגליקופרוטאינים לנוזל המרה.
לאחר ארוחה, כיס המרה מתכווץ והמרה מופרשת אל דרכי המרה ומשם לתריסריון. תפקיד נוזל המרה לפרק שומניםקפאין וכלורופיל. בנוסף, בהיותו של נוזל המרה בסיסי, הוא מסייע בסתירת החומציות הרבה שנמצאת בקיבה, לפני המעבר למעי.
//////////////
قس کیفوکو چا نیونگو در سواحلی:
Kifuko cha nyongo (kwa KiingerezaGallbladder) ni kiungo chenye umbo la pea katika tumbo. Hutunza karibu mililita 50 za nyongo mpaka mwiliutakapohitaji nyongo kumeng'enyea chakulaKimiminika hicho husaidia kumeng'enya mafuta.
Kifuko cha nyongo ni karibu sentimeta 7-10 kwa urefu kwa wanadamu. Ni kijani iliyokolea kwa rangi kwa sababu ya nyongo iliyo ndani yake. Kimeunganishwa na ini na duodeni (sehemu ya kwanza ya utumbo mwembamba) kwa njia ya mirija.
/////////////
قس زراودنک در کوردی:
Zeravdank an (kîsikê zirav) [1] endamek di laşê mirov de ye, ya ku Zerav têde kom dibe. Ew li bin kezebê ye.
///////////
قس صفرو در ازبکی:
Safro yoki oʻt — jigardan ajralib chiquvchi sargʻish-yashil rangli achchiq suyuqlik. Shuningdek, ortiqcha oʻt saqlanadigan, shakli nokka oʻxshash pufakcha.
//////////
قس تریخی در پشتو:
تريخی (او يا هم چې په انگليسي ژبه cholecyst يا کله ناکله gall bladder بلل کېږي.) د انسان په بدن کې يو ناک-وزمه غړی دی چې د ځيگر د شاه نه مخ په ښکته زوړند دی او نژدې 50 ml صفرا يا ترخه چې په انگليسي يې bile (يا "gall") بولي، تر هغه مهاله پورې ساتي ترڅو چې بدن ته د خواړو د هاضمې په مهال پکار راځي.
/////////////
قس در تاتاری:
   Үт куыгы (vesica biliaris)  армутсыман формада әгъза (рәс. 1.15). Үтнең тупламасы булып тора.
·      Үт куыгының бавырның аскы кырыеннан аз гына чыгып торган киң өлеше үт куыгының төбе(fundus vesicae biliaris) дип атала.
///////////
قس صفرا کیسه سی در ترکی استانبولی:
Safra kesesikaraciğerden salgılanan safranın toplandığı, karaciğerin alt kısmında bulunan torba şeklinde bir organdır. Kesenin görevi, safrayı depolayıp, yoğunlaştırmak ve gerekli aralıklarla oniki parmak bağırsağına safrasalgılamaktır.
///////////
قس ئۆت خالتىسى بولسا ئانتروپوتومىيە در اویغوری
//////////////
Gallbladder
From Wikipedia, the free encyclopedia
Gallbladder
Gallbladder (organ).png
Details
Identifiers
Vesica biliaris, vesica fellea
In vertebrates the gallbladder is a small organ where bile is stored and concentrated before it is released into the small intestine. In humans, it lies beneath the liver, although the structure and position of the gallbladder can vary significantly between animal species. It receives and stores bile, produced by the liver, via the common hepatic duct, and releases it via the common bile duct into the duodenum, where the bile helps in the digestion of fats.
The gallbladder can be affected by gallstones, formed by material that cannot be dissolved - usually cholesterol or bilirubin, a product of haemoglobin breakdown. These may cause significant pain, particularly in the right upper corner of the abdomen, and are often treated with removal of the gallbladder called a cholecystectomyCholecystitis, inflammation of the gallbladder, has a wide range of causes, including result from the impaction of gallstones, infection, and autoimmune disease.
The gallbladder and bile have symbolic and cultural meanings in English and other languages.
&&&&&&&&
مربافلن
بضم میم و سکون راء و فتح باء موحده و الف و فتح فا و ضم لام و نون لغت یونانی است بمعنی هزار برک و آن حزنبل است و در حرف الحا مع الزاء مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مریافلن . [ م ُ ف ِ ل ُ ] (معرب ، اِ) ۞ به یونانی یعنی ذوالف ورقه ، و آن بیخ گیاهی است که از شام و بیت المقدس آورند و آن را حزنبل نیز گویند، گزندگی مار و عقرب را نافع است . (از برهان ). هزار برگ . (مخزن الادویه ). ذوالف ورقا. حرمانه .
/////////////
حزنبل . [ ح َ زَ ب ُ / ح َ زَ ب َ ] (ع اِ) بیخی است که از طرف شام و بیت المقدس آورند. (منتهی الارب ).
حسین خلف گوید: سفید تیره رنگ میباشد. یک درم از آن جهت گزیدگی عقرب و مار با ماءالعسل بخورند، نافع است . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از بهمن سپید است . مریافلن . میلی فو ۞ . ذوالف ورقة. ذوالف ورقات . هزار برگ . حرمانة. نام عامیانه  نوعی از بومادران . نام نوع دیگر از گیاهان که برگ آن مانند برگ بومادران دارای کناره  مضرس و بسیار ظریف باشد و هنوز هم به نام «ریزه گیاه » ۞ یا «گیاه درشکه چیها» ۞ خوانده میشود. گیاهی است درازعمر که در میان مرغزارها و کنار راهها بروید. ساقه های چین دارش دارای برگهای منفرد است که مستقیماً بر آن محور قرار دارد. برگش باریک و بلند و دارای دندانه های فراوان است . گلهای سفید یا گلگونش در هم آمیخته و تاجی را تشکیل داده و بر دم گل قرار دارد و عطر مطبوع و ملایمی میدهد. این گیاه در ترکیب حشیشةالجرح بکار میرود.
صاحب اختیارات بدیعی گوید: بیخی است که از طرف شام و بیت المقدس می آورند و سپید تیره رنگ بود چنانچه به سیاهی زند و دانگی از وی نافع بود جهت گزیدگی عقرب و مار، از یک درم تا یک مثقال به آب بیاشامند یا به ماءالعسل یا بشراب بغایت نافع بود. و مریافلن نیز گویند. حکیم مومن گوید: لغت عربی است و کف الدابه و کف النسر و به یونانی مریافلن نامند و مراد ازو بیخیست سطبر و سفید مایل به تیرگی وزردی و طعم او شیرین مایل بتلخی و امین الدوله نوعی از بهمن سفید دانسته . نبات او انبوه و برگ آن شبیه به برگ سیب و عریض تر و مزغب است و ساق مجوفی از وسط آن رسته . مابین زردی و سرخی و برگهای ریزه احاطه  ساق نموده . بلندی او تا دو ذرع و منحرف بجهت اسفل بحدی که ملاصق زمین باشد، و در سر او چیزی متخلخل مثل اسفنج و درونش با اندک رطوبت ، و خارهای ریزه در اطراف اوو گلش مایل به سفیدی و زردی ، و تخمش محیط ساق او مثل فراسیون و بی شعبه و شاخ . و منبت او نزدیک آبها در بلاد شام و کوهها و بیت المقدس و طبرستان و بهترین او نرم تندبوی شیرین است در وسط دوم خشک و در اول سیم گرم و با ترقیه و قوتش تا بیست سال باقیست و مفتح و محلل و ملطف اخلاط و مبهی و مقوی احشا و جهت رفع صداع کهنه و منع تصاعد بخار و تقویت دماغ و قطع نزلات و رمد و درد لهاة و لثه و سینه و سعال و ربو و ضیق النفس و قولنج و ریاح غلیظه و ضعف جگر و سپرز، و با عسل جهت حصاة و مداومت او تا یک هفته و دو هفته جهت استسقای لحمی و زقی و با سکنجبین جهت نیکو کردن رخسار و بامغز تخم خربزه جهت گرده و با گلنار جهت قطع سیلان خون و با آب گندنا جهت ساقط کردن بواسیر و مداومت خوردن آن با آب کرفس جهت تحلیل آنچه در انثیان بهم رسد وبا صبر جهت رفع مفاصل و عرق النسا و ضماد مطبوخ مهرای او با سداب و سیر در روغن زیتون جهت فالج و لقوه کزار و خدر و عرق النسا و قطور او در گوش جهت گرانی سامعه و اکتحال او جهت قطع بیاض و ناخنه و سلاق و آشامیدن او جهت سموم حیوانی و نباتی و تقویت باه ، اجماعی اطبا است . خصوصاً با شراب و بدستور طلا کردن او و آشامیدن منقوع او در شیر تازه به قدر یک شب موجب عدم تاثیر سموم است تا مدت یک سال . گویند تا مدت العمر. باآب و نمک جهت سقطه و ضماد تازه و خشک او جهت منع ورم و جراحات و التیام آن بغایت مفید و گویند مضر ریه است و مصلحش انیسون و قدر شربتش از یک مثقال تا دو مثقال است و مولف مالایسع بیان نموده که صنفی ازو در شام بهم میرسد که شبیه به سورنجان و عظیم و صلب است و رفع اثر سموم را در عرض سال مخصوص او دانسته اند. ورجوع به تذکره  داود ضریر انطاکی و ذیل القوامیس دزی شود.
///////////
حرمانه . [ ] (اِ) نام نبطی میریافلن است . حزنبل . ذوالف ورقة. ذوالف ورقات .کف الدابة. کف النسر. مریافلن . هزاربرگ . کثیرالورق .
///////////
بومادران یا بومادران هزاربرگ (در متون طب سنتی حزنبل) گیاهی است از تیره گل‌ستاره‌ای‌ها از سرده بومادران

گیاهی است علفی و یکساله، دارای ساقه و شاخه‌های راست به ارتفاع ۲۵ تا ۶۰ سانتیمتر که در نواحی بحرالروم (مدیترانه) و غالب نقاط ایران می‌روید. این گیاه به رنگ سبز مایل به زرد با دمبرگ دراز و گلهایی مجتمع بصورت خوشه دراز در کناره برگها دارد. دانه اش تقریباً کروی و صاف است. سرشاخه‌های گل دار این گیاه بعلت دارا بودن اسانس بوی مخصوص دارند. مشک چوپان در طب عوام بعنوان خلطآور مصرف می‌شود و برای آن اثر ضد تشنج و نیرو دهنده و تسکین دهنده تنگی نفس ذکر شده است.[۱] به آن مشک داش هم گفته شده‌است.[۲]

محتویات  [نمایش]
تاریخچه[ویرایش]
نام لاتین این گیاه برگرفته از نام آشیل، قهرمان افسانه‌ای یونان است. گفته می‌شود در دوران نبردهای تروآ (حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد) از بومادران برای درمان زخم و جلوگیری از خونریزی و عفونت استفاده می‌شد. ضمناً این گیاه در دورة ساکسون‌ها برای دفع چشم بد به کار می‌رفت و نیز در مراسم سحر و جادو هم از آن استفاده می‌شد. نام مرسوم آن یعنی «خون دماغ» کاربرد سنتی بند آورنده خونریزی آن را بیان می‌کند.

ویژگی‌های گیاه‌شناسی[ویرایش]
گیاهی است پایا، به ارتفاع ۲۰ تا ۹۰ سانتیمتر و حتی بیشتر که برگ‌هایی بدون دمبرگ، دراز و پوشیده از کرک دارد که دارای بریدگی‌های زیاد و باریکی است. گل‌های سفید رنگ آن به صورت کاپیتول کوچک و مجتمع، گل‌آذین دیهیم در قسمت انتهایی ساقه قرار گرفته‌اند. کاپیتول‌های کوچک و متعدد آن به طول ۴ تا ۸ میلی‌متر و به عرض ۲ تا ۵ میلی‌متر می‌باشد و در هر کاپیتول آن، دو نوع گل، یکی زبانه‌ای و سفید رنگ، واقع در حاشیه گل آذین و دیگری لوله‌ای و واقع در ناحیة وسط، دیده می‌شود. همه قسمت‌های گیاه دارای بوی نافذ و تلخ مزه‌است. بومادران گونه millefolium دارای گل‌های سفید رنگ می‌باشد ولی گونه santolina از نظر اندازه، گیاهی کوچک‌تر و دارای گل‌هایی به رنگ زرد با بویی معطر و نافذ است. خودگیاه بومادران ساقه‌ای به ارتفاع ۱۰-۳۵سانتیمتردارد. گونه‌های دیگرآن برحسب نوع ومحل روییش ارتفاعی به اندازه ۱۰-۸۰ و۱۵-۵۵ و۱۵-۴۰ دارند

خرده نگاری[ویرایش]
گرد بومادران به رنگ سبز روشن با بوی معطر و مخصوص و طعم تلخ بوده و در زیر میکروسکوپ شامل قسمت‌های زیر است: تارهای غیرترشحی که اختصاصی است، بخشی از فیبرهای ساقه، بخشی از گلبرگ با پارانشیم کنگره‌ای، بخشی از میلة پرچم و دانه گردة به شکل کروی و خاردار.

Assay[ویرایش]
تعیین مقدار اسانس: ۳۰ g اندام هوایی گیاه را با۵۰۰ mL آب داخل بالنی با حجم mL ۱۰۰۰ ریخته و با سرعتmL ۳-۴ در دقیقه، به مدت ۴ ساعت تقطیر کرده و با حلال گزیلن تعیین مقدار می‌شود. میزان خاکستر تام: حداکثر ۱۰٪ میزان خاکستر تام نامحلول در HCl: حداکثر ۲٫۵٪ میزان رطوبت: در اثر خشک کردنg ۰٫۵ پودر گیاه در oven با دمای C۱۰۵- ۱۰۰ به مدت ۲ ساعت، بیش از ۱۲٪ ورن کاهش نیابد.

محل رویش و زمان جمع‌آوری[ویرایش]
بومادران علف هرز مزارع است و به صورت خودرو در دشت‌ها و کنار جاده‌ها و نواحی کوهستانی اروپا و در مناطقی از شمال ایران و ارتفاعات البرزو درکوههای کرمان بخصوص کوه هزار وکوه بیدخوان بردسیر می‌روید. زمان گلدهی گیاه از اواخر اردیبهشت تا پایان تیرماه و بهترین زمان برداشت نیمه اول تیرماه است. بومادران در گویش شمال خراسان و آذربایجان[نیازمند منبع] ساریگل نام دارد. بومادران ازتیره کاسنی واز تیره مرکبیان است انواع مختلفی دارد که درکتاب فلور ایلام موجودوثبت شده می‌باشد این گیاه در استان ایلام به وفوریافت می‌شود. بومادران با گلهای زرد رنگ در استان لرستان نیز می‌روید و در گویش لری «برنجداس» نامیده می‌شود.

بخش مورد استفاده[ویرایش]
تمامی بخش های گیاه بجز ریشه

فراورده‌ها[ویرایش]
اشکال موجود: کپسول، عصاره، پودر، چای، تنتور، لوسیون، baths داروی موجود در بازار: یکی از اجزای متشکله پودر شیرینوش از شرکت گل دارو و از اجزای دهانشویه پرسیکا از شرکت پورسینا می‌باشد.

خواص درمانی[ویرایش]
گل:
درمان مشکلات سیستم تنفسی: ضد حساسیت، قابض مخاط، ضد احتقان، خلط آور، عصاره روغنی (حاصل عصاره گیری از گل): ضد التهاب و ضد اسپاسم، مرطوب‌کننده پوست، پاک کننده آرایشی، ضد شوره سر، محرک رشد مو، التیام دهنده موضعی (کاربرد در ساخت شامپوها)

برگ:
محرک انعقاد خون، التیام دهنده زخم و جراحات. جویدن برگ تازة آن برای دندان درد توصیه می‌شود.

بخش‌های هوایی:
درمان مشکلات سیستم گوارشی: آرام بخش دردهای معدی، محرک گوارشی، مقوی معده، ضد نفخ، ملین، صفرا آور، برطرف کننده بی اشتهایی، رفع کننده بواسیر، درمان مشکلات سیستم ادراری- تناسلی: ضد عفونی کننده مجاری ادراری، ادرار آور، قاعده آور، منظم کننده قاعدگی، کاهش دهنده خونروی ماهیانه و کاهش درد، درمان مشکلات سیستم قلبی-عروقی: تونیک خونی، محرک گردش خون، شل کننده عروق محیطی، کاهنده پر فشاری خون، ضد ترومبوز مغزی و شریانی، تقویت کننده رگ‌های واریسی، معرق و تب بر، ضد ویروس، ضد باکتری، ضد کرم، پشه کش، حشره کش، شستشو دهنده و ضد عفونی کننده، درمان اگزما و سایر مشکلات پوستی، ضد درد و مسکن

ترکیب با گیاهان دارویی دیگر[ویرایش]
بذر کرفس: افزایش دفع اسید اوریک و درمان نقرس
آقطی و نعناع: مفید برای سرماخوردگی و آنفلوآنزا
زیژفول یا بداغ برفی: درمان فشار خون بالا
افشره دم اسب و بارهنگ نیزه‌ای: درمان شکنندگی مویرگ‌ها
سپرک و دم شیر: درمان PMS و قاعدگی دردناک
طریقه و مقدار مصرف[ویرایش]
۴-۲ گرم از سرشاخه‌های گلدار را با حدود یک لیوان آب به مدت ۱۰ دقیقه جوشانده و صاف کرده و پس از سرد شدن، یک تا سه بار در روز میل شود (با نبات یا عسل).

عوارض جانبی[ویرایش]
بومادران جزو گیاهان با حداقل عوارض جانبی است و در دوز مصرفی سر شاخه‌های گلدار به صورت دم کرده، عوارض جانبی آن نادر است ولی با این حال عوارض زیر را به آن نسبت داده‌اند: خواب آلودگی، سداسیون، تهوع، استفراغ، بی اشتهایی، حساسیت به نور (مصرف دراز مدت)، درماتیت تماسی (به احتمال قوی در اثر گوایانولید پراکسیدها از جمله آلفا- پروکسی آشی فولید)

موارد احتیاط و منع مصرف[ویرایش]
حاملگی (محرک انقباض رحم است)، شیردهی، کودکان زیر دو سال، حساسیت به بومادران و سایر اعضای خانواده Compositae از مصرف این دارو در ناحیه اطراف و داخل چشم خودداری شود.

تداخلات دارویی[ویرایش]
با آنتی اسیدها، H2 Blockers، مهارکننده‌های پمپ پروتون کاهش اثرات داروها با آنتی کواگولانت‌ها و ضد پلاکت‌ها (هپارین، وارفارین، سالیسیلات) افزایش ریسک خونریزی با داروهای ضد فشار خون کاهش بیش از حد فشار خون با مضعف‌های CNS (مسکن- خواب آورها، الکل، opiateها، باربیتورات‌ها) over sedation با املاح آهن کاهش جذب املاح مصرف با فاصله ۲ ساعته از هم

بخش‌های داروئی[ویرایش]
سرشاخه‌های گل دار
برگ
گل بومادران جهت دفع کرمهای معده و روده بسیار مفید می‌باشد. منع مصرف برای اشخاصی که دارای حساسیت‌های فصلی می‌باشند وجود دارد. جهت بهبود سوءهاضمه و دیگر موارد گوارشی مفید است. مقدار مصرف برای اشخاص بالغ روزانه ۲۵ گرم بیشتر توصیه نمی‌شود.

ترکیب‌های شیمیائی[ویرایش]
روغن‌های فرار: کامازولن، کامفر و ...
سزکویی ترپن: لاکتون آکیلئین
خواص درمانی[ویرایش]
ضد التهاب، ضد تب، ضد اسپاسم، آرام بخش دردهای معدی، محرک گوارشی، مقوی معده، ضد نفخ، ملین، صفرا آور، برطرف کننده بی اشتهایی، ضد میکروب قوی، ضد ویروس، ضد باکتری، ضد کرم، شستشو دهنده و ضد عفونی کننده، ضد عفونی کننده مجاری ادراری، ادرار آور، معرق، ضد درد و مسکن، قابض مخاط، ضد حساسیت، ضد احتقان، خلط آور، شل کننده عروق محیطی، کاهنده پر فشاری خون، ضد ترومبوز مغزی و شریانی، تقویت رگ‌های واریسی، التیام دهنده زخم و جراحات، بند آورنده خونریزی، قاعده آور، منظم کننده قاعدگی، کاهش دهنده خونروی ماهیانه و کاهش درد، رفع کننده بواسیر، ضد شوره سر، مرطوب‌کننده پوست.

منابع[ویرایش]
پرش به بالا لغتنامه دهخدا: مشک چوپان.
پرش به بالا فرهنگ فارسی معین
به نقل از کتاب داروهای گیاهی رسمی ایران
فارماکوپه گیاهی ایران
/////////////
قس قيصوم الألفي الأوراق، حَزَنْبَل، الأخلية ذات الألف
القيصوم الألفي الأوراق أو الحَزَنْبَل أو الأخلية ذات الألف ورقة[3] (باللاتينية: Achillea millefolium) نبات عشبي معمّر يتبع جنسالقيصوم من الفصيلة النجمية أصله من نصف الكرة الأرضية الشمالي.
محتويات
  [أظهر] 
الوصف[عدل]
نبات عشبي ذو ساق منتصبة ارتفاعها 2080 سم.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنها كل أوروبا والقوقاز.[4] شائع في أوروبا وآسيا، كما انتشر في القارات الأخرى.
البيئة[عدل]
ينمو في السهول وعلى أطراف الغابات وبين الشجيرات.
الزيت العطري[عدل]
يحوي الزيت العطري المستخلص من القيصوم ألفي الأوراق على مادة كامآزولين في تركيبته، وهي نفسها الموجودة في زيت البابونج.
المخاطر[عدل]
بيّنت إحدى الدراسات أن خلاصة الحزنبل المائية يمكن أن تسبب اعتلالاً في إنتاج النطاف عند جرذان التجارب[5].
المراجع[عدل]
1.      ^ مذكور في : The IUCN Red List of Threatened Species 2017.2 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 202909 — تاريخ الاطلاع: 23 سبتمبر 2017 العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2017.2
2.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : الأنواع النباتية، الإصدار الأول، المجلد 2 معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجيhttp://biodiversitylibrary.org/page/358920 — المؤلفكارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 2 الصفحة: 899
3.      ^ موقع أغروفوكالأخلية ذات الألف ورقة. تاريخ الولوج 20 كانون الثاني 2012.
5.      ^ Dalsenter P.؛ وآخرون. (2004). "Reproductive evaluation of aqueous crude extract of Achillea millefolium L. (Asteraceae) in Wistar rats.". Reproductive Toxicology18 (6): 819–23. PMID 15279880doi:10.1016/j.reprotox.2004.04.011.
/////////////
قس عادی بوی مادِرِن در آذری:
Adi boymadərən
Vikipediya, açıq ensiklopediya
Mündəricat
  [göstər] 
Botaniki təsviri[redaktə | əsas redaktə]
Asterkimilər (Asteraceae Dumort.) fəsiləsinin Boymadərən (Achillea L.) cinsindən olan çoxillik ot bitkisidir. Hündürlüyü 30-75 sm, gövdəsi və yarpaqları yumşaq tüklüdür. Kökü üfuqi şəkildə yayılır, kökdən çıxan və gövdəsindəki lanset-lələkvarı yarpaqları 3-5 və daha çox hissəciklərə bölünmüş hissələrdən ibarətdir. Diametri 2-3 mm olan, ağ və açıq çəhrayı çoxsaylə xırda çiçəkləri gövdənin yuxarısında qalxanvari şəkildə, çətir formasında sıx birləşərək bir iri çiçək təəssüratı yaradırlar. Yarpaqların dadı şorməzə və azacıq büzüşdürücü, çiçəklərin dadı isə acı ədviyəlidir. May-sentyabr aylarında çiçəkləyərək, iyun-oktyabr aylarında meyvə verir.
//////////
قس دان سریبو در باسای اندونزی:
Daun seribu atau Achillea millefolium adalah salah satu tanaman yang sering digunakan untuk bahan obatbeberapa penyakit.[1][2]. Tumbuhan ini sering digunakan untuk obat nyeri saat haid dan sakit perut.[2] Kandungan kimia dari tanaman ini adalah flovonoidminyak atsiri dan polivenol.[2] Untuk mengobati sakit perut dan nyeri haid, yang digunakan adalah daunnya, yaiu dengan cara merebus daun dan meminum air rebusannya.[2] Daun seribu atau juga disebut yarrow sering digunakan sebagai pengobat luka.[3] Gerard mengatakan bahwa daun seribu adalah tanaman yang sama dengan Achilles gunakan untuk mengobati luka pendarahan dari prajuritnya, maka nama genus tanaman ini adalah Achillea.[3]
////////////
قس در عبری:
אכילאה אלף העלה (שם מדעיAchillea millefolium) הוא צמח השייך למשפחת המורכבים. הצמח כולל כ-200 זני משנה אשר בתוכם פרחי בר ופרחי נוי גינתיים. חלק מהזנים הם בעלי שיח וחלקם רב שנתיים. תקופת פריחת האכילאה מתחילה מיוני ונמשכת עדאוקטובר.
//////////
قس گِژینک در کردی:
Gêjînk, pûjang, bêjank,Hezar pelik (Achillea millefolium) giyayek bêar e.
//////////
قس بوی مودَرون در ازبکی:
BOʻYIMODARON (Achillea millefolium L.) — qoqidoshlar oilasining dastarbosh turkumiga mansub patsimon bargli koʻp yillik oʻt. Ildiz boʻgʻzidan boʻgʻiz barglari va poyalar oʻsib chiqadi. Poyasi bir nechta, yuqori qismi shoxlangan boʻlib, qalqonsimon toʻpgullar bilan tugallangan. Iyunda gullay boshlaydi; mevasi mayda, yassi pistacha, avg .da yetiladi. Oʻzbekistonda B. turkumining 5 turi uchraydi. B. adir va qirlar, yoʻl yoqalari va oʻrmon chekkalarida oʻsadi. Tarkibida karotin, K va S vitamin, achchiq moddalar bor. Ekstrakti va damlamasi meʼdaichak yarasi kasalliklarini davolash, ishtaha ochish hamda qon toʻxtatish uchun ishlatiladi.
/////////
قس بوی مودَرون در تاجیکی:
Бӯймодарон (лотинӣAchillea mellefolium) (порсӣبومادران), бӯғанак, пуғанак, гиёҳест бисёрсола. Аз 15 то 80 см қад мекашад. Пояаш рост, сермӯяк. Баргаш думчадори нештаршакл, сабзи кабудранг, мӯякдор. Гулаш сафед, тӯдагулаш сабадак. Тухмаш дарозрӯяи хокистарранг. Май – июн гул карда, июл – сент. тухм мебандад. Дар марғзор, саҳро, нишебиҳои регзор, байни сангҳо, наздикии чашмаҳо, лаби ҷӯйбор, заминҳои партов, боғу киштзор месабзад. Дар қ-кӯҳҳои Қурама, Туркистон, Зарафшон, Ҳисору Дарвоз, воҳаи дарёи Сир, ноҳияҳои Тоҷикистони Ҷанубӣ ва Шарқӣ (дар баландии 1300 – 3500 м аз с.б.) вомехӯрад.
//////////
قس الفیه در اردو:
الفیہ (Yarrow) ایک پھولدار پودہ ہے جو خاندانِ نجمان (Asteraceae) سے تعلق رکھتا ہے اور شمالی نصف کرےکا باسی ہے۔ اس کو الفیہ کہنے کی وجہ یہ ہے کہ اسکی پتیاں بہت زیادہ اور چھوٹی چھوٹی ہوتی ہیں اور الف کا مطلب ہوتا ہے ہزار (جیسے کہ الف لیلہ) اور ان ہی ہزاروں چھوٹی چھوٹی پتیوں کی وجہ سے اس کو الفیہ کہا جاتا ہے یعنی ہزار پتیوں والا۔ جیسا کہ سامنے معلوماتی خانے میں دیکھا جاسکتا ہے کہ دراصل ان پودوں کی بہت سی انواع ہوتی ہیں اور انکے علاحدہ علاحدہ نباتاتی اسم ہوتے ہیں۔ یہاں جس پودے کا ذکر کیا جارہا ہے اسکا نباتاتی نام اشیلہ الفیہ(Achillea millefolium) ہے۔ اشیلہ ایک یونانی دیومالائی کردار (Achillea) سے منسوب لفظ ہے جبکہ millefolium کا مطلب بھی ہزار پتیوں والا یعنی الفیہ ہوتا ہے (milli = سابقہ برائے ہزار اور folium = لاحقہ برائے پتی)۔
/////////////
Achillea millefolium, commonly known as yarrow /ˈjæroʊ/ or common yarrow, is a flowering plant in the family Asteraceae. It is native to temperate regions of the Northern Hemisphere in Asia, Europe, and North America.[1] It has been introduced as a feed for livestock in places like New Zealand[2] and Australia. However, it is a weed in those places[2] and sometimes also in its native regions.[3]
In New Mexico and southern Colorado, it is called plumajillo (Spanish for 'little feather') from its leaf shape and texture. In antiquity, yarrow was known as herbal militaris, for its use in stanching the flow of blood from wounds.[4] Other common names for this species include gordaldo, nosebleed plant, old man's pepper, devil's nettle, sanguinary, milfoil, soldier's woundwort, thousand-leaf, and thousand-seal.[5]
&&&&&&&&
مران
بضم میم و فتح راء مشدده و الف و نون
ماهیت آن
درختی است که در زمین عرب بهم می رسد جمیع اجزای آن تلخ و چوب آن صلب
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
اشامیدن برک و یا عصارۀ برک آن بقدر یک درم با شراب جهت سم افعی کزیده نافع و تتمۀ خواص آن در مر ذکر یافت و بعضی خود آن را شجره المر دانسته اند چنانچه مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مران . [ م ُ ] (ع اِ) درختی است باریک و دراز که از چوب آن نیزه و تیر سازند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به مَرّان و مُرّان شود.
///////////
مران . [ م َرْ را ] (ع اِ) درختی است در بلاد مغرب و روم و هند، جمیع اجزای او تلخ و بسیار بلند و رعنا و نرم ، و گرههای او مانند بندهای نی ، و میان پر، و از آن نیزه ها می سازند و مشهور به نیزه  نی است و نزد بعضی مران و مالیا یکی است و این قول صحتی دارد چه در افعال قریب اند. و نزد بعضی مران قرانیاست و این اصلی ندارد چه مران را برگ شبیه به برگ توت است و برگ قرانیا شبیه به برگ ترنج و از آن کوچکتر، و درخت او بسیار بلند نمی باشد و ثمر قرانیا لذیذ و ثمر مران شبیه به ثمر او و با عفوصت بسیاراست . (از تحفه  حکیم مومن ). رجوع به مُرّان شود.
///////////////
زبان گنجشگ، ون (نام علمی: Fraxinus) سرده‌ای از درختان گلدار از راسته نعناسانان است که معروفترین گونه آن در ایران درخت زبان گنجشک (نام علمی: Fraxinus excelsior) است.
////////////
قس گویروش در آذری:
گؤیروش (اینگیلیسجه: Fraxinus، (فارسجا:زبان گنجشگ (سرده))، (تورکجه:Göyrüş)، (عربجهمران)، (آنادوْلو تۆرکجه‌سی‌جه:Dişbudak)، (فرانسه‌جه:Eschen (Pflanzengattung))، (آلمانجا:Eschen (Pflanzengattung))) بیر نؤع بیتکی.
Göyrüş (lat. Fraxinus)[1] - zeytunkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
Göyrüş və ya Vən (lat. Fraxinus), Zeytun fəsiləsində ağac cinsi.
////////////
قس در عبری:
מֵילָה (שם מדעיFraxinus) היא סוג במשפחת הזיתייםמיניה, שמספרם בין 45 ל-65, הם ברובם נשירים, אך יש כמה מיניםסובטרופיים ירוקי עדפירות המילה מכונפים. רבים ממיני המילה הם עצים גדולים מאוד היכולים להגיע בתנאי גידול טובים, הכוללים משקעים תכופים וקרקע פורייה, ביערות ממוזגים למשל, לגובה של למעלה מ-30 מטר.
///////////
قس شومتُل در ازبکی:
Shumtol — zaytundoshlarga mansub daraxtlar turkumi. Tabiiy hodda uchraydigan 65 turi maʼlum. Oʻrta Osiyo togʻlari yon bagʻirlarida va togʻ daryolarivodiylarida suriya Sh.i, daryo boʻyi Sh.i va sugʻd Sh.i oʻsadi. Oʻrta Osiyoning shahar va qishloqlarida pensilvaniya Sh.i (qora shumtol), oddiy Sh., amerika Sh.i (oq shumtol), bezakli Sh. va nashtarbarg Sh. turlari manzarali daraxt sifatida ekiladi. Sh. yorugʻsevar, qurgʻoqchilikka chidamli oʻsimlik. Koʻklamgiqorasovuqlardan koʻproq zararlanadi. Daraxtlari 150— 350 yil yashaydi, 15—20 yoshida gullaydi. Ildizi baquvvat, yon tomonga keng tarqalgan. Daraxtining bal. 30—50 m, tana aylanasi 1,5 m, shoxshabbalari uzuntuxumsimon. Bargi patsimon murakkab, kuzda toʻkiladi. Gullari chetdan changlanadi. Mevasi uzun, qanotli pista yoki yongʻoqchaqish davomida daraxtda saqlanadi. Sh. urugʻidan va toʻnka bachkisidan koʻpayadi. Urugʻlari kuzqishda teriladi, bahorda sepiladi. Koʻchatlarini bir yoshda koʻchirib ekish mumkin. Himoya oʻrmonlari barpo etishda, park va xiyobonlarni koʻkalamzorlashtirishda foydalaniladi. Yogochi yogʻochni qayta ishlash sanoatida ishlatiladi.
/////////
قس یاسن در روسی:
Я́сень (лат. Fraxinus) — род древесных растений из семейства Маслиновые (Oleaceae).
///////////
قس دیشبودک در ترکی استانبولی:
Dişbudakzeytingiller (Oleaceae) familyasının Fraxinus cinsini oluşturan türüne göre maksimum boyu 10–30 m arasında değişebilen dolgun ve düzgün gövdeli yuvarlak tepeli ağaç türlerinin ortak adı.
Genellikle sulak ya da derin toprağa sahip yerlerde bulunurlar. Yaprak döken veya bazen herdem yeşil ağaç veya çalı formunda olabilirler.
//////////
Fraxinus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Fraxinus
Fraxinus ornus - Köhler–s Medizinal-Pflanzen-062.jpg
Fraxinus ornus
1862 illustration
[1]
Kingdom:
Clade:
Clade:
Clade:
Order:
Family:
Tribe:
Subtribe:
Fraxininae
Genus:
Fraxinus
L.[2]
·         Ornus Boehm.
·         Fraxinoides Medik.
·         Mannaphorus Raf.
·         Calycomelia Kostel.
·         Leptalix Raf.
·         Ornanthes Raf.
·         Samarpses Raf.
·         Aplilia Raf.
·         Meliopsis Rchb.
·         Petlomelia Nieuwl.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/46/Ash_flower.JPG/220px-Ash_flower.JPG
European ash in flower
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/16/NarrowleafAsh.jpg/220px-NarrowleafAsh.jpg
Narrow-leafed ash (Fraxinus angustifolia) shoot with leaves
Fraxinus /ˈfræksɪnəs/,[4] English name ash, is a genus of flowering plants in the olive and lilacfamily, Oleaceae. It contains 45–65 species of usually medium to large trees, mostly deciduousthough a few subtropical species are evergreen. The genus is widespread across much of Europe, Asia and North America.[3][5][6][7][8]
The tree's common English name, "ash", traces back to the Old English æsc, while the generic name originated in Latin. Both words also mean "spear" in their respective languages.[9] The leaves are opposite (rarely in whorls of three), and mostly pinnately compound, simple in a few species. The seeds, popularly known as "keys" or "helicopter seeds", are a type of fruit known as a samara. Most Fraxinus species are dioecious, having male and female flowers on separate plants[10] but gender in ash is expressed as a continuum between male and female individuals, dominated by unisexual trees. and with age ash may change their sexual function from predominantly male and hermaphrodite towards femaleness[11]; if grown as an ornamental and both sexes are present, ashes can cause a considerable litter problem with their seeds. Rowans or mountain ashes have leaves and buds superficially similar to those of true ashes but belong to the unrelated genus Sorbus in the rose family.
همچنین:
زغال‌اخته (سرده)
از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد
سیاه توسه
Bgbo cornus kousa var chinensis ies.jpg
سیاه توسه، Cornus
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو: گیاه
راسته:   زغال‌اخته‌سانان
تیره:     زغال‌اخته‌ایان
سیاه توسه (نام علمی: Cornus) نام یک سرده از تیره زغال‌اخته‌ایان است.

پوسته و برگ های این گیاه برای تهیه رنگ زرد استفاده می شوند. همچنین با ترکیب آن با نمک های آهن می توان رنگ سیاه تهیه کرد. میوه های نارس نوعی رنگ سبز میوه های رسیده رنگ آبی مایل به خاکستری تولید می کنند. از چوب این گیاه نوعی زغال نسبتاً آتش گیر تهیه می شود که در قدیم از آن برای باروت سازی هم استفاده می‌شده است. عصاره این گیاه در تهیه فراورده های ضدآفتاب کاربرد دارد.

//////////
قس قرانیا در عربی:
القرانيا[2] جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة القرانية ويضم ما بين ثلاثين وستين نوعًا من النباتات الخشبية.
من أنواعها الواطنة في الوطن العربي[عدل]
من أنواعها غير الموجودة في الوطن العربي[عدل]
المصادر[عدل]
1.   ^ مذكور في : الأنواع النباتية معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجيhttp://biodiversitylibrary.org/page/358136 — المؤلفكارولوس لينيوس — العنوان : Species plantarum — الاصدارالأول المجلد: 1 الصفحة: 117
2.   ^ أغروفوكالقرانيا. تاريخ الولوج 21 آذار 2012.
/////////
قس زغال در آذری:
Zoğal (lat. Cornus) — zoğalkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.
Zoğal Böyük və Kiçik Qafqaz dağlarının ətəklərindəki meşəliklərdə yabanı halda yayılmışdır. Azərbaycanda Şəki – Zaqatala, Quba – Qusar zonalarında, eləcə də Kür – Araz çayları ətrafındakı rayonlarda ona çox təsadüf olunur. Bundan başqa, zoğal respublikamızın bir çox rayonlarının həyatyanı bağlarında becərilir.
Zoğal ağacının ən çox meyvələrindən istifadə olunur. Meyvələrini tam yetişəndə yığır, həm təzə-təzə, həm də qurudub istifadə edirlər. Zoğalın meyvəsində 20-25 % şəkər [qlükoza, fruktoza, saxaroza], 10-11 % üzvi turşular [limon, alma, kəhraba və s.] 8-8 % aşı maddəsi, karotin və C, B vitaminləri, boyayıcı və pektin maddələri və s. vardır.
///////////
قس گوهوشک در کردی:
Guhûşk (Cornus) navê çîneke riwekên famîleya guhûşkan(Cornaceae) e. Nêzîkî 55 cureyên vê malbatê hene. Di floraya Kurdistanê de çend ji riwekên famîleya guhûşkan tên dîtin.
///////////
قس قِزِل در ازبکی:
Qizil — qizildoshlarga mansub daraxt va butalar turkumimevali va manzaralidorivor oʻsimlik. Shim. yarim shar mamlakatlarida 4 turi tarqalgan. 250 yilgachayashaydi. Gʻarbiy UkrainaMoldaviya va Kavkaz oʻrmonlarida ochiq qiyaliklarda va toʻqayzorlardaOʻzbekistonning togʻli hududlarida bir turi — erkak yoki oddiy Q. oʻsadi. Daraxtining boʻyi 9 m (butasi 4–5 m), poʻstlogʻi kulrang , sur yoki jigarrang . Barglari uzun, gullari mayda, sariq, ikki jinsli, barglari yozilguncha (martapr.) gullaydi. Asalarilar yordamida changlanadi. Sentabrda pishadi. Mevasi qizil, etli, choʻzinchoqroq, danakli. Tarkibida oshlovchi moddalar bor. Mevasi xomligicha ovqatga ishlatiladi, kompotmurabbomarmelad va boshqalar turli konditer mahsulotlari tayyorlanadi. Yogʻochidan turli yogʻoch buyumlari tayyorlashda foydalaniladi. Togʻ qiyaliklarini oʻzlashtirish uchun ekiladi. Yaxshi asal beruvchi oʻsimlik.
//////////////
Cornus
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Cornus (disambiguation).
"Dogwood" redirects here. For other uses, see Dogwood (disambiguation).
Cornus
Temporal range: Late CampanianHolocene, 73–0 Ma[1]
O
S
D
C
P
T
J
K
N
Bgbo cornus kousa var chinensis ies.jpg
Cornus kousa var. chinensis
Kingdom:
Clade:
Clade:
Clade:
Order:
Family:
Genus:
Cornus
L.
Subgenera
·         Afrocrania
·         Arctocrania
·         Cornus
·         Cynoxylon
·         Discocrania
·         Kraniopsis
·         Mesomora
·         Sinocornus
·         Syncarpea
·         Yinquania
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f3/Cornus_unalaschkensis_8561f.JPG/220px-Cornus_unalaschkensis_8561f.JPG
In species such as this Cornus unalaschkensis, the tiny four-petaled flowers are clustered in a tightly packed, flattened cyme at the center of four showy white petal-like bracts.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/88/Cornus_mas_F.jpg/220px-Cornus_mas_F.jpg
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/7e/IMG_1527Dogwood.JPG/220px-IMG_1527Dogwood.JPG
Cornus florida in spring
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/20/Cornus_drummondii1.jpg/220px-Cornus_drummondii1.jpg
Cornus drummondii in flower
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b6/Bunchberry_plants.jpg/220px-Bunchberry_plants.jpg
Mature and immature flowers of Cornus canadensisBonnechere Provincial ParkOntario
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a9/Cornus-canadensis2.JPG/220px-Cornus-canadensis2.JPG
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/73/Dogwood_blossom.jpg/220px-Dogwood_blossom.jpg
Spring budding
Cornus is a genus of about 30–60 species[Note 1] of woody plants in the family Cornaceae, commonly known as dogwoods, which can generally be distinguished by their blossoms, berries, and distinctive bark.[3] Most are deciduous trees or shrubs, but a few species are nearly herbaceous perennial subshrubs, and a few of the woody species are evergreen. Several species have small heads of inconspicuous flowers surrounded by an involucre of large, typically white petal-like bracts, while others have more open clusters of petal-bearing flowers. The various species of dogwood are native throughout much of temperate and boreal Eurasia and North America, with China and Japan and the southeastern United States particularly rich in native species.
Species include the common dogwood Cornus sanguinea of Eurasia, the widely cultivated flowering dogwood (Cornus florida) of eastern North America, the Pacific dogwood Cornus nuttallii of western North America, the Kousa dogwood Cornus kousa of eastern Asia, and two low-growing boreal species, the Canadian and Eurasian dwarf cornels (or bunchberries), Cornus canadensis and Cornus suecica respectively.

Depending on botanical interpretation, the dogwoods are variously divided into one to nine genera or subgenera; a broadly inclusive genus Cornus is accepted here.