کرکرهن
بفتح دو کاف و سکون دو راء مهمله و فتح ها و نون لغت بربری است
ماهیت آن
بیخی است باریک شبیه بسنبل رومی و بسیار سرخ در جمیع افعال مانند عاقر قرحا و لهذا بعضی آن را عاقر قرحا دانسته اند و غیر آنست و بعضی کفته اند بیخی است باریک بغلظت شاخ ریحان شبیه به بسفایج در شکل و رنک و سیاهی این از ان کمتر
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت فالج و امراض عصب نافع و جمعی آن را فاوانیا دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
کرکرهن . [ ک َ ک َ هََ ] (اِ) به لغت بربری دوایی است که آن را عاقرقرحا خوانند و آن بیخ طرخون رومی است . (برهان ) (آنندراج ). کرکرهان . قرقرهان . به سریانی کُرکُرهان . آککرا. (فرهنگ فارسی معین ). بیخی است شبیه به سنبل رومی و از آن سرختر و در جمیع افعال مانند عاقرقرحاست و از این جهت نزد بعضی اسم عاقرقرحاست نه دوای دیگر و نزد جمعی فاوانیاست . (تحفه ). رجوع به عاقرقرحا و مترادفات کلمه شود.
|| عاقرقرحا. [ ق ِ ق َ ] (معرب ، اِ) نباتی است که در دمشق عود القرح خوانند و به یونانی فوریون و به شیرازی اکر. و نیکوترین او آن بود که تیز و محرق بود و زبان را به غایت بسوزاند و فربه بود و طاهر و غلیظ و چون بشکند اندرون وی سپید بود و آن بیخ طرخون رومی است و گویند جبلی است و طبیعت آن گرم و خشک بود در سیم و چون سحق کنند و با زیت بر بدن مسح کنند عرق براند و استرخاء اعضاء و مزاج رانافع بود و منع تولد کزاز بکند و سده مصفاة بگشاید و بلغم که در معده بود زائل کند و چون در دندان گیرند درد دندان که از سردی بود ساکن گرداند و چون با سرکه پزند و بدان مضمضه کنند سودمند بود جهت درد دندان و موافق اعضائی بود که سردی بر وی غلبه کرده باشد وحس آن باطل شده باشد از حرکت و مفلوج و مصروع را نافع بود. (از اختیارات بدیعی ). بیخ طرخون را عاقرقرحاگویند و باز در صیدنه است که ارجانی گوید: عاقرقرحاگرم و خشک است در سه درجه و درد دندان را که ماده آن از سردی بود رفع کند و دمیدگی دهان را سود دارد چون از رطوبت باشد و اگر با زیت سوده شود و پیش از نوبت بر اندامها مالیده آید لرزه را که در تبهاء نوبت باشد دفع کند. (از ترجمه صیدنه ابوریحان ). و آن مقوی باه مبرد و مسهل است . و رجوع به نزهة القلوب و غیاث اللغات و تحفه حکیم مومن و اقرب الموارد شود.
/////////////
عاقرقرحا(ریشه ترخون کوهی)
عاقرقرحا، ریشه ترخون کوهی، اکرکرا
Anacyclus pyrethrum
نباتی است کثیرالوجود در مغرب و هند در شاخ و برگ و گل شبیه به بابونه کبیر سفید گل، مگر آنکه شاخههای عاقرقرحا مرغب و مفروش به روی و زمین و شاخههای آن بسیار از یک بیخ رسته و بر سر شاخههای آن قبههای مستدیر به شکل بابونه و گل آن تمام زرد به خلاف بابونه که شاخههای آن ایستاده و برگهای آن سفید و بیخ آن طولانی به قدر یک شبر و به سطبری انگشتی و تند و تیز و سوزنده میباشد(گویند بیخ طرخون رومی یا کوهی است). مستعمل بیخ آن است و قوت آن تا هفت سال باقی میماند.
طبیعت آن در آخر سوم تا اوایل چهارم گرم و خشک و شامی آن در سوم و بعضی گمان کردهاند که بارد است
خواص: باز کننده گرفتگی های مجاری و پاک کننده مواد اضافی دماغی و پاک کننده بلغم است
در معالجه امراضی نظیر لقوه و فلج و رعشه و کزاز و سستی و لکنت زبان و سینه درد و دندان درد و درد مفاصل و سیاتیک و استسقاء و تقویت باء سرد مزاجان و اسهال و مدر(بول- حیض- شیر- عرق) و تب های موذی به کار برده می شود و معالج است
ضماد آن و بالنتیجه مالیدنش برای امراض سرد مفاصل و عصب و دهان و سینه نافع و در ترکیب با روغن زیتون برای کزاز و سستی استخوان و درد عضلات مزمن مفید و نشستن در جوشانده آن برای اعضا بی حس شده مؤثر است. گرد آن باعث گرم دشن دماغ و جلوگیری از ریزش آب بینی و صرع که از خلط غلیظ به وجود آمده باشد نافع است. جویدن آن مخصوصاً با مصطکی باز کنکنده گرفتگی های بینی و دماغی است و انفیه آن با روغن گل جهت درد شقیقه و سردرد شدید بلغمی مفید و مؤثر است. خیسانده آن در سرکه اگردر زیر دندان گذارند درد آن را تسکین می دهد و هر گاه آن را بجوند یا زیر زبان قرار دهند رطوبت ها را جمع می آورد و لکن زبان را رفع می کند. جوشانده آن اگر در دهان نگه دارند موجب استحکام دندان لق می شود. در ترکیب با سایر ادویه و رعایت رستورات مناسب در معالجه خناق و سستی زبان تعریق و صرع اطفال و پاک کننده سینه درد و سرفه کهنه سرد و برودت و بلغم اضافی معده است. برای ریه مضر و مصلح آن کتیرا و مویز است
مقدار خورا ک تجویز شده تا یک درم می باشد
افعال و خواص دیگر آن: مفتح سدد و پاک کننده فضول دماغی و آلات آن و جلادهنده بلغم و جهت لقوه[1] و فالج و رعشه و کزاز و سست شدن و لکنت زبان و درد سینه و دندان و مفاصل و عرق النساء و استسقاء و تقویت باه مبرودین و اسهال بلغم و ادرار بول و حیض و شیر و عرق و نگاهداشتن و غیرها . ضماد او طلا نافع است. مالیدن آن با روغن زیت جهت کزاز و سست شدن و استرخای[2] مزمن و اعضای بیحس شده و به دستور جلوس در طبیخ آن ذرور[3] و دلوک[4] آن بر یافوخ[5] باعث گرم شدن دماغ و مانع توالی نزلات و صرع حادث از خلط غلیظ نافع و به دستور جویدن آن خصوصاً با مصطکی و یا زفت و نفوخ[6] آن در بینی مفتح سده مصفات[7] و بینی و سعوط[8] آن با روغن گل جهت شقیقه و صداع شدید بلغمی و چون در سرکه بخیسانند و در زیر دندان که درد می کند گذارند درد آن را تسکین دهد و چون بخایند و یا به زیر زبان بپاشند جلب رطوبات نماید و لکنت را زایل سازد و چون طبیخ آن در دهان نگاهدارنده دندان متحرک را مستحکم گرداند و تعلیق عاقر قرحا به تنهایی و یا با فاوانیا جهت صرع اطفال نافع است.
[1] کج شدن روی که بیمار نتواند یکی از دو چشم را فروبندد
[2] سست شدن
[3] داروی خشک سوده و کوفته پراکندنی و پاشیدنی در چشم و قروح و جراحت
[4] هر چه بر خویشتن مالند
[5] محل التقای استخوان موخر سر
[6] ادویه خشک که دربینی دمند
[7] آنچه که به ان چیزی صاف کنند و بپالایند
[8] دارو به بینی ریختن
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
مدر درد مفاصل تب لکنت زبان عاقرقرحا
///////////
عاقرقرحا،[پانویس ۱] (نام علمی: Anacyclus Pyrethrum DC )گیاهی است از خانواده Compositae تیره فرعی Radiae .[۱]
مشخصات[ویرایش]
عاقرقرها گیاهی است علفی و چند ساله که بلندی ساقه اش به حدود ۲۰ سانتیمتر میرسد. این گیاه شبیه بابونه میباشد. منشاء اصلی آن الجزیره و آفریقای شمالی بوده و از آنجا به نقاط گرم و معتدل زمین مانند آسیا و آفریقا راه یافته است. ریشه آن راست به طول ۲۵–۲۰ سانتیمتر و به ضخامت یک انگشت و با انشعابات زیادی است. این ریشه طعم سوزنی دارد. قسمت مورداستفاده این گیاه ریشه آن است که به صورت قطعاتی به اندازه۱۰–۸ سانتیمتر و قطر۵/. سانتیمتر به بازار عرضه می شد. بوی آن معطر و محرک مخاط بینی و طعم آن تند، سوزنده و ناپسند است.
در بعضی منابع، بخاطر خواص بسیار نزدیک این گیاه با ریشه طرخون کوهی، این گیاه را به اشتباه با آن یکی دانستهاند. عاقرقرحا، گیاهی است علفی، کوتاه، که ارتفاع آن به یک وجب هم نمیرسد، جند ساله و شبیه بابونه. برگهای آن بریدگیهای عمیق دارد و پوشیده از کرک است. گلهای آن در تابستان و در دو گونه روی ساقه ظاهر میشود.
گلهای لولهای زرد
گلهای زبانهای سفید[۲]
ترکیبات شیمیایی[ویرایش]
در این گیاه اسانس روغنی فرار پلی تورین[پانویس ۲] وجود دارد.[۳]
ریشه این گیاه داریا مقدار کمی تانن tannin، صمغ، اینولین و یک رزین قهوهای به نام پله تونین pelletonin میباشد.
واژهنامه[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Pellitory of Spain
پرش به بالا ↑ Pellitorine
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ میر حیدر، معارف گیاهی (دوره ۸ جلدی)، ۵: ۱۲۸.
پرش به بالا ↑ میر حیدر، معارف گیاهی (دوره ۸ جلدی)، ۵: ۱۲۹.
پرش به بالا ↑ میر حیدر، معارف گیاهی (دوره ۸ جلدی)، ۵: ۱۲۹.
///////////
قس عاقرقرها در عربی:
عاقر قرحا أو القنيطسة[2][3] أو الغرديبية أو القنيطسة الغرديبية (باللاتينية: Anacyclus pyrethrum) (نسبة إلى نبات الغرديب (باللاتينية: Pyrethrum)) نوع نباتي يتبع جنس القنيطسة من الفصيلة النجمية.
محتويات [أظهر]
أسماء أخرى[عدل]
من أسمائه الأخرى: قنطوس وعود القرح وعود العطاس وتاغنست وتيقنطيست وتاقندست تقنديشت في المغرب و تقنطس في الجزائر.
الوصف النباتي[عدل]
هو نبات مُعمر من الفصيلة المركبة (النجمية) شبيه بنبات البابونج. أغصانُه تكون مُلتصقة بالأرض في أولها، ثم ترتفع بعد ذلك. تنتهي الأغصان بأزهار كبيرة ذات بتلات بيضاء، أما وسط الزهرة فيكون أصفر اللون تزهر من شهر أبريل إلى شهر جوان. جذوره أسطوانية الشكل.
الموطن والانتشار[عدل]
ينتشر هذا النبات في الجزائر والمغرب الأقصى. من ارتفاع 400 متر إلى 3100 متر فوق سطح البحر. ولقد جُربت زراعته في بعض البلدان المتوسطية وكذا في جبال الهمالايا والهند.
الاستعمال[عدل]
الأجزاء المستعملة في الطب[عدل]
الجذور.
في الطب التقليدي[عدل]
يستعمل النبات في الطب التقليدي لعلاج ألم الأسنان، الروماتيزم، نزلات البرد.
في الطب الحديث[عدل]
توجد عدة مستحضرات طبية تدخل فيها جذور نبات القنطيس في تركيبها، وذلك لعلاج بعض أمراض الكلى، منشط للغدد اللعابية، مسكن لأوجاع الرأس والأسنان.
روابط خارجية[عدل]
- ويكي أنواع
UniProt. "Anacyclus pyrethrum" (HTML). اطلع عليه بتاريخ 2008-06-16.
M. Grieve (1931). "Pellitory". A Modern Herbal. © Copyright Protected 1995-2008 Botanical.com. تمت أرشفته من الأصل في 9 July 2008. اطلع عليه بتاريخ 2008-06-16.
معرض الصور[عدل]
Var. depressus
نفس النبتة؛ الأزهار متفتحة.
Var. depressus، الأزهار غير متفتحة.
المراجع والمصادر[عدل]
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض 2017.1 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 202924 — تاريخ الاطلاع: 10 يونيو 2017 — العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2017.1
^ أحمد عيسى بك، 1931. معجم أسماء النباتات. المطبعة الأميرية بالقاهرة. وزارة المعارف العمومية. الطبعة الأولى. ص 14.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات. القنيطسة. تاريخ الولوج 27 آذار 2015.
كتاب "المعتمد في الأدوية المفردة" تأليف يوسف بن عمر بن رسول الغساني التركماني (توفى سنة 695 هجرية).
A guide to medicinal plants in North Africa-published by IUCN, 2005
///////////////
Anacyclus pyrethrum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Anacyclus pyrethrum
| |
Mount Atlas daisy
| |
Kingdom:
| |
Clade:
| |
Clade:
| |
Clade:
| |
Order:
| |
Family:
| |
Genus:
| |
Species:
|
A. pyrethrum
|
Anacyclus pyrethrum (pellitory, Spanish chamomile, or Mount Atlas daisy) is a perennial herbmuch like chamomile in habitat and appearance. It is in a different family (Asteraceae) from the plants known as pellitory-of-the-wall (Parietaria officinalis) and spreading pellitory (Parietaria judaica).
It is found in North Africa, elsewhere in the Mediterranean region, in the Himalayas, in North India, and in Arabian countries.[citation needed]
It is popular as a food spice. It induces heat, tingling and redness when applied to the skin.
Although one might assume from the pyrethrum suffix that this plant may contain pyrethrins, it does not. The second part of the binomial name stems from the Ancient Greek name for the plant, πύρεθρον,[4] whereas the pyrethrins are named after Pyrethrum, used more recently for several plants of the genus Chrysanthemum, some of which do contain pyrethrins.[5]
Ayurveda (the ancient Indian medicine system) and Siddha (the medicine system from Tamil Nadu, a southern state of India) have uses for this plant root and it has been used for centuries as a medicine[citation needed]. It is called Akkal-Kara in Hindi, Akkal Kadha in Marathi, and Akkarakaaram (Tamil: அக்கரகாரம்). An oil is prepared by a method known as pit extraction (Tamil: குழி எண்ணெய்).
Extracts of Anacyclus pyrethrum have anabolic activity in mice and also increase testosterone in the animal model.[6][7][medical citation needed]
The variety depressus (sometimes considered a separate species, Anacyclus depressus), called mat daisy or Mount Atlas daisy, is grown as a spring-blooming, low-water ornamental.
Native
1. Jump up^ Rankou, H., Ouhammou, A., Taleb, M., Manzanilla, V. & Martin, G. (2015). "Anacyclus pyrethrum". The IUCN Red List of Threatened Species (2015). Retrieved 23 January 2016.
2. ^ Jump up to:a b Botanic Garden & Botanical Museum Berlin-Dahlem. "Details for: Anacyclus pyrethrum". Euro+Med PlantBase. Freie Universität Berlin. Retrieved 2008-06-16.
3. ^ Jump up to:a b "Anthemis pyrethrum record n° 135636". African Plants Database. South African National Biodiversity Institute, the Conservatoire et Jardin botaniques de la Ville de Genève and Tela Botanica. Retrieved 2008-06-16.[permanent dead link]
5. Jump up^http://users.skynet.be/bertram.zambiafoundation/Afbeeldingen/Literature_revue_Pyrethrum_root.pdf
7. Jump up^ Sharma, Vikas; Boonen, Jente; Spiegeleer, Bart De; Dixit, V. K. (January 2013). "Androgenic and Spermatogenic Activity of Alkylamide-Rich Ethanol Solution Extract of DC". Phytotherapy Research. 27 (1): 99–106. PMID 22473789. doi:10.1002/ptr.4697.
8. Jump up^ Germplasm Resources Information Network (GRIN) (1994-08-23). "Taxon: Anacyclus pyrethrum (L.) Link". Taxonomy for Plants. USDA, ARS, National Genetic Resources Program, National Germplasm Resources Laboratory, Beltsville, Maryland. Retrieved 2008-06-16.
· M. Grieve (1931). "Pellitory". A Modern Herbal. © Copyright Protected 1995-2008 Botanical.com. Archived from the original on 9 July 2008. Retrieved 2008-06-16.
Var. depressus
same plant, flower detail
Var. depressus, flowers closed
//////////
&&&&&&&
کرکی
بضم کاف و سکون را و کسر کاف دوم و یا لغت عربی است بفارسی کلنک و بترکی درنا و بهندی کونج بضم کاف و سکون واو و خفای نون و جیم نامند
ماهیت آن
از جملۀ طیور بری است بلند پرواز و کنار آبها نیز می باشد بهترین آن آنست که باز آن را صید کرده باشد
طبیعت کوشت ان
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح سدد و مقوی بدن و محلل قولنج المضار دیر هضم و مولد خلط غلیظ مصلح آن آنست که یکدو روز بعد از ذبح بکذارند پس با سرکه و آب و نمک طبخ نمایند و ابازیر حارۀ نطیفه داخل کنند و بعد از ان حلوای قندی بخورند و حوصله یعنی چینه دان آن حابس اسهال و آشامیدن خشک سائیده آن با آب نخود مطبوخ جهت درد کرده و مثانه مجرب و مغز سر آن رافع شبکوری اکتحالا و با آب حلبه جهت تحلیل اورام ضماد او زهرۀ آن سعوطا سه روز با آب چغندر و بدستور سه روز تا یک هفته با آب مرزنجوش جهت لقوه مجرب بشرط آنکه در جانب مخالف در بینی کشند و در ان ایام روغن کردکان بیاشامند و بمالند و در جای تاریک بنشینند و بروشنی نکاه نکنند و اکتحال آن جهت رفع نزول آب و شبکوری و ناخنه و اثر آبله نافع و طلای آن جهت رفع برص و جرب متقرح قوی الاثر و سعوط مغز سر آن و زهرۀ آن از هریک یک قیراط با روغن زنبق رافع نسیان و سفیدی موی سر و ریش با تکرار عمل و در تقویت حافظه بیمثل و پیه آن را چون بکدازند و با سرکۀ عنصل بیاشامند چند روز پی هم صلابت طحال را زائل کرداند و چشم آن را چون خشک نموده سوده در چشم کشند بیخوابی آورد و خصیۀ آن را چون نمک سود نمایند و خشک کرده سوده با هموزن آن سرکین سوسمار و کف دریا و شکر درهم نموده در چشم کشند جهت رفع بیاض چشم مجرب کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
کرکی . [ ک ُ ] (ع اِ) پرنده ای است که آن را کلنگ خوانند. اگر مغز سر کلنگ را در چشم کشندشبکوری را ببرد. (برهان ). کلنگ . ج ، کراکی . سعوط دماغ و تلخه آن مخلوط به روغن زنبق عجیب است برای دفع نسیان و بسا است که بعد از سعوط چیزی را فراموش نکندو نیز سعوط تلخه آن به آب چکندر لقوه را دور کند ونیز طلای تلخه آن خارش و برص را نفع بخشد. (منتهی الارب ). پرنده ای است چون مرغابی کوتاه دم ، خاکستری رنگ ودر گونه قسمتهای سفید درخشان دارد. کم گوشت و سخت استخوان است . گاه در آب مسکن گیرد. ج ، کراکی . (از اقرب الموارد). بمعنی کلنگ است از جنس غاز و عربی است . (انجمن آرای ناصری ). ابوالقط. ابوعریان . ابوعیناء ابوالغیران . ابونعیم . ابوالهیصم . (یادداشت مولف ). به فارسی کلنگ و به ترکی دورنا نامند. (تحفه ) :
کنیزکان بگرد او کشیده صف
ز کرکی و نعامه و قطای او.
منوچهری .
///////////////
درنا یا کُلَنگ
پرندهای است از خانواده درنایان (Gruidae). درنا نامهای گوناگون و فراوانی دارد: «تُرنِه»، «بوتیمار»، «غمخورک»، «کُلنگ»، «کرکی» و «حواصیل». اینها تنها تعداد معدودی از نامهای بیشمار این پرنده هستند.
درناها پرندگانی بزرگ با پاهایی بلند و گردن و منقار دراز و دم کوتاه هستند که قد آنان تا یک متر و نیم میرسد. گونههای مختلف آنان، دارای رنگهایی متفاوت هستند که معمولاً از سفید یا خاکستری تشکیل میشود. اما نمونههایی رنگارنگ نیز در میان تیرههای مختلف دیده میشود. درنای سیبری به هنگام بلوغ کاملاً سفیدرنگ با چهرهای سرخ است. برخی از آنان، شاهپرهای سیاهرنگی دارند که تنها به هنگام پرواز دیده میشوند.
درناها پرندهای مهاجر هستند که تابستانها را در سرزمینهای سردسیر سیبری و دیگر نواحی سرد شمال شرقی فلات ایران سپری میکنند و در زمستانها به سوی جنوب روی میآورند.
درنا با نام محلی کلنگ از پرندگان حمایت شده و شکار ممنوع ایران است، این پرنده در تالاب ها،چمنزارها و کشتزارها زیست می کندو به طور منظم هرساله در پارک ملی بوجاق دیده می شود. درنا در شالیزارهای اطراف تالاب امیرکلایه نیز مشاهده می شودو به صورت مهاجر عبوری در گیلان دیده می شود. در سالهای اخیر درناها به طور منظم از اواخر شهریور تا اوایل پاییز و بهار در زیستگاههای ذکرشده ،دیده می شوند و ممکن است در برخی از سالها در زمستان نیز در گیلان دیده شوند.
درناها مانند قوها، تنها یک بار در عمر خود جفت انتخاب میکنند و تمام عمر به یکدیگر وفادار میمانند. آنان در حال پرواز و در ارتفاعی بعید، رقص و معاشقه میکنند و تخمگذاری آنان در فصل گرما و در ناحیه سردسیر است.
درناها در اوایل فصل پاییز، کوچ بزرگ خود به سوی جنوب غربی را آغاز میکنند و در اواخر زمستان به شمال شرقی باز میگردند. طول مسیر کوچ، حدود پنج تا هفت هزار کیلومتر است کا با احتساب مسیر بازگشت به حدود ده تا چهارده هزار کیلومتر میرسد. آنان در دستههای چند ده تایی و گاه چند صد تایی بصورت دستهجمعی پرواز میکنند. آرایش آنان به هنگام پرواز یا به شکل یک خط ممتد و یکستونی است و یا به شکل عدد هفت به صورتی که رأس آن در جلو و به سمت مسیر پرواز قرار دارد. در هر دو آرایش، یکی از درناها در مقام رهبر و راهبلد در پیشاپیش همه پرواز میکند. قطار درناها در ارتفاع بسیار بالایی حرکت میکنند و ایستگاههای استراحت آنان بسیار اندک است. آنان میتوانند بطور شبانهروزی مدت مدیدی را یکنفس پرواز کنند. محل استراحت آنان در فلات ایران، معدودی دریاچهها، تالابها و آبگیرهایی بوده است که در نواحی دورافتاده و بیرون از دسترس آدمی واقع باشد. چرا که درناها با وسواس زیادی از انسان و اقامتگاههای او دوری میکند و هرگز در پیرامون روستاها فرود نمیآیند.
درناها پرندگانی گوشهگیر، بیآزار، زیبا و دوستداشتنیاند که بطور دستهجمعی به هنگام پرواز آواز زیبایی میخوانند و در آسمان به رقص و نمایشهای موزون دو نفره میپردازند. آنان نه مزاحمتی برای مردم و کشتزارها ایجاد میکنند و نه چشمداشتی به مرحمت و کمک انسانها دارند. از آدمی دوری میکنند و گفته شده که چنانچه به دلیل بیماری از قطار مهاجرت جا بمانند، بزودی از غصه دق میکنند و میمیرند.
در سالیان اخیر، این پرندگان بشدت از سوی هممیهنان ما تهدید و کشتار میشوند. به همین خاطر درنای سفید سیبری، از سوی نهادهای بینالمللی پرندهای «بشدت در معرض خطر» معرفی شده و برنامههای حفاظتی گوناگونی در هفده کشور منطقه و از جمله ایران برای آنها اجرا میشود (بنگرید به پروژه حفاظت از درنای سیبری) . در ایران نیز تاکنون سه همایش بینالمللی برای جلوگیری از انقراض آنان برگزار شده که آخرین آنها در اسفند سال گذشته بود. در زمینه حفاظت از درنای سفید میتوان از کوششهای ارزنده خانم «الن توکلی» فعال و علاقهمند حفاظت از درنای سفید یاد کرد که «انجمن درنای سیبری» را در ایران بنیاد گذاشته است.
درناها برای انسانها همواره موجوداتی احترامبرانگیز و ارجمند بودهاند. تاجیکان جنوب ازبکستان و شمال افغانستان باور دارند که وقتی «ترنه»ها به بلخ میرسیدند، بخاطر مبارکی و فرخندگی «تاق نوبهار» هرگز از بالای آن نمیگذشتند و بلکه از زیر آن رد میشدند. (منظور نیایشگاه بلخ است که بعدها «مزار شریف» بجای آن ساخته شده است). مردم اعتقاد دارند که اگر درناها در ارتفاع پایین پرواز کنند، سالی پرباران و حاصلخیز در راه است و اگر در ارتفاع بالا پرواز کنند، سالی خشک و کم بارش پیش رو است.
در سیبری نیز باورهایی عمیق به درناها وجود دارد. درنا، نماد شهر سالاخوز در سیبری است. بسیاری از مردمان سیبری (از جمله اسکیموهای «هانتی») جامهای به شکل درنا میپوشند و به هنگام جشن و شادمانی با همان جامه بر گرد آتش میرقصند. آنان درنا را نشانه و نماد خوشبختی میدانند و از همه مهمتر اینکه «پر» او را «دارویی شفابخش» برای زخمها و دردها میدانند.
به این ترتیب، اگر خود را بجای مردمان باستانی ساکن ایران و به ویژه مردمان سیستان و زاولستان (به عنوان اصلیترین باورمندان به سیمرغ در گزارش شاهنامه فردوسی) بگذاریم، درناها پرندگان بزرگ و سفیدی هستند که در دستههای پرشمار که از دور شبیه یک پرنده بسیار بزرگ به دیده میآید، دو بار در سال از بالای سر آنان میگذرند، بدون آنکه مانند دیگر پرندگان در اینجا و آنجا فرود آیند. مسیر آنان از شمال شرقی به سوی جنوب غربی و برعکس است. آنان یکبار نوید فرارسیدن سرما و یکبار نوید فرارسیدن گرما را میآورند. آنان از جایی ناشناخته در پشت کوههای هندوکش در افغانستان امروزی بسوی دریاچه هامون میآیند و باز در پشت همان کوهها ناپدید میشوند. آنان گهگاهی نیز بر فراز روستاها و ماندگاههای مردمان میچرخند.
چنانکه میدانیم نام سیمرغ به معنا و برابر با «سی مرغ» نیست و این گونهای تلطیف آوا و معناگذاری متأخر است که از نام اوستایی «مِـرِغـو سَـئِـنَـه» (در پهلوی «سین مورو») گرفته شده است. «مرغو سئنه» در اوستا ظاهراً به معنای «مرغ چینی/ پرنده چینی» است. به نظر میآید که این نام به سبب مسیر کوچ پرنده که از سوی شمال شرقی (یعنی از «سَـئِـنَـه» =چین) و دگرباره به همان سو است، بر این پرنده نهاده شده باشد. به ویژه که نام کوههای هندوکش افغانستان نیز در زامیاد یشت و هوم یشت اوستا به گونه «اوپـائـیـری سَـئِـنَـه» (در پهلوی «اَپـورسِـن») به معنای «برتر از [پرش] شاهین یا سیمرغ» (دوستخواه، ص ۹۲۸) آمده است.
به نظر میآید که رنگ سفید درنا با رنگ سفید زال زر و سیمرغ و حتی زروان پیوندی داشته باشد و حتی گوشهگیری و انزوای درنا نیز در پیوند با خردمندی و دانایی سیمرغ باشد.
ناپدید شدن درناها در پشت کوههای اپورسن و بیخبری از آشیان آنان، با سیمرغی که در جایی ناشناخته و دور از دسترس در کوهها آشیان دارد، شباهت دارد؛ همچنان که باور امروزی مردمان سیبری در شفابخش بودن پر درنا، شباهتی فراوان با سیمرغ شفابخش و درمانگر در اوستا و شاهنامه فردوسی و دیگر متون ایرانی دارد.
ویژگی سیمرغ در بهرام یشت اوستا (بند ۴۱) که به ابرهایی تشبیه شده است که «کوهها را فرا میگیرند»، خواننده را به یاد دستههای بزرگ درناهای مهاجر میاندازد.
در مجموع به نظر میآید و میتوان احتمال داد که خاستگاه باور به سیمرغ یا مرغوسئنه، یکی از تیرهها و دستههای خانواده درازپایان و به ویژه درنای سفید سیبری بوده باشد. پرندهای که شباهتهای فراوان با باورهای در پیوند با سیمرغ دارد و هنوز هم در باور مردمان، پرندهای گرامی و درمانگر شناخته میشود.
////////
دُرنا یا کُلَنگ[۱] پرندهای است از خانواده درنایان (Gruidae).
درناها پرندگانی هستند بزرگ، با پاها و گردن دراز، دم نسبتاً کوتاه، بالهای دراز و منقاری بلند و کلفت، ظاهر شبیه لکلک، شاهپرهای ثانوی داخلی بالهای آنها خیلی بلند شده، روی دم را میپوشاند. در پرواز گردن وپاهای خودرا کشیده نگه میدارد. گلههای آنها هنگام مهاجرت دریک خط به شکل هفت پرواز میکنند. نر وماده آنها همشکل هستند. روی زمین آشیانه میسازند. این پرنده را در هنگام پرواز میتوان از مرغ ماهیخوار، حواصیل تشخیص داد. بزرگترین درنا در آمریکای شمالی بسر میبرد. این پرنده حدود ۵/۱ طول دارد وبلندی قامتش از ۵/۱ تا ۲/۱ میباشد. بالهای گستردهاش از ۸/۱ تا ۲ متر است. بالهایش سفید باخط سیاه میباشد. درناها، زمستانها را در جاهای گرم وتابستانها را در نواحی سرد میگذرانند.
قس کرکی در عربی
الكركية (الاسم العلمي:Gruidae) هي فصيلة من الطيور تتبع رتبة الكركيات من طائفة الطيور[3].
الكركية (الاسم العلمي:Gruidae) هي فصيلة من الطيور تتبع رتبة الكركيات من طائفة الطيور[3].
محتويات
[أظهر]
- الواقات الغراء (الاسم العلمي:Aramidae)
1. ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 — العنوان : Integrated Taxonomic Information System — تاريخ النشر: 2006
2. ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : آي.أو.سي قائمة طيور العالم الإصدار 6.3 — وصلة : ITIS TSN — العنوان : IOC World Bird List. Version 6.3 — https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
//////////////
قس دُرنالر در آذری:
دورنالار (اینگیلیسجه: Crane (bird)، فارسجا: درنا، آنادولو تورکجهسی: Turnagiller، روسجا: Журавлиные، آلمانجا:Kraniche) دۇرناکیمیلر دستهسینه عایید حئیوان نؤعو.
////////////
قس بورونگ جِنگ جانگ در باسای اندونزی:
Burung jenjang adalah nama untuk burung besar berparuh, berkaki dan berleher panjang dari familia Gruidae, ordoGruiformes. Berbeda dengan burung kuntul, burung jenjang terbang dengan leher yang diluruskan.
Burung jenjang merupakan burung yang setia seumur hidup terhadap pasangannya. Burung jenjang berkencan dengan pasangannya dengan mengeluarkan suara yang ribut sambil diiringi gerakan-gerakan seperti menari sehingga terkenal sebagai "dansa" burung jenjang.
Beberapa spesies burung jenjang merupakan burung migran ke tempat yang sangat jauh, sedangkan beberapa spesies yang hidup di iklim panas bukan merupakan burung migran. Burung jenjang hidup berkelompok dan jika jumlahnya cukup dapat membentuk kawanan yang besar.
Di Indonesia, burung jenjang terkenal berkat seni melipat kertas (origami). Lipatan kertas burung jenjang (orizuru) disebut tsuru, sesuai nama Jepang untuk burung ini, atau disebut lipatan kertas burung bangau.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
//////////////
قس کورونگو در سواحلی:
Korongo hawa (pia mana) ni ndege wa familia ya Gruidae wenye domo fupi na jembamba kuliko lile la korongo wa familia ya Ciconiidae. Spishi nyingi hufanya mikogo ya kubembeleza jike wakitoa sauti kubwa. Huugana kwa maishi yao yote. Spishi za nchi za halijoto wastani huhama kila mwaka kabla ya wakati wa baridi. Korongo hawa hupenda kuwa pamoja na huhama kwa makundi makubwa. Hula kila kitu kinachopatikana, kama panya, watambaazi, amfibiaau samaki, hata nafaka na matunda madogo. Spishi za korongo zinatokea mabara yote ghairi ya Amerika ya Kusini.
///////////
قس تورنالر در ازبکی:
Turnalar (Gruidae) — turnasimonlar turkumi oilasi. 4 urugʻga birlashgan 15 turi mavjud. Yirik, oyoqlari va boʻyni uzun, qanotlari nisbatan keng . Yevropa, Osiyo, Shimoliy Amerika, Avstraliyada tarqalgan. Suvoldi yoki oʻta nam ekosistemalarda yashaydi. Mavsumiy migratsiya davrida qishlash joylariga katta gala boʻlib uchib ketadi. Uyasini yerga oʻsimliklardan yasaydi. 3—6 yoshida voyaga yetadi. Nasl uchun ikkala jins ham gʻamxoʻrlik qiladi. 2— 3 ta tuxum qoʻyib, 1 oyga yaqin bosadi. Bolalari 2—3 oy oʻtgach, uchirma boʻladi. Jufti doimiy, uzoq saqlanadi. Yosh qushlar otaonasi bilan qishlov joyiga uchib ketadi; bahorda uya qurish joylariga qaytib kelgandan soʻng alohida yashay boshlaydi. Oʻsimliklar urugʻi, kurtagi, mevasi, hasharotlar, mayda kemiruvchilar, baliqlar, mollyuskalar va boshqa bilan oziklanadi. Oʻzbekistonda oq turna, kulrang turna va kichik turna uchib oʻtish davrida uchraydi. Jan. viloyatlarda kulrang turna qishlab ham qoladi. Oq turna Tabiatni muhofaza qilish xalqaro ittifoqi va Oʻzbekiston Respublikasi Qizil kitoblariga kiritilgan.
//////////
قس کونجان در پنجابی:
کونجاں پنچھیاں دا اک ٹبر اے ایہناں دی لمی تؤن تے لمیاں لتاں ہوندیاں نیں۔ ایہ وکھالے وج بگلے ورگیاں لگدیاں نیں پر اڈدیاں کونجاں دی تؤن لمی ریندی اے جد کے بگلیاں دی تؤن کٹھی ہوندی اے۔ ایہناں دیاں 4 جنساں تے 14 ونڈاں نیں۔ کونجاں انٹارکٹکا تے دکھنی امریکہ نوں چھڈ کے ہر تھاں تے ہوندیاں نیں۔
//////////////
قس قوڵینگ (ھەروەھا: قوڵەنگ، قوڵنگ، قورنگ، قورینگ) پەلەوەریەکی قاچ و مل درێژە لە شێوەی حاجی لەق لەق. در کردی سورانی
/////////////
قس در تاتاری:
Чын торналар[1] (лат. Gruidae) — Торналылар (лат. Gruiformes) тәртибенә кергән кошлар гаиләсе. 40-60 млн ел элек динозаврлар чоры азагы булган эоценда барлыкка килүләре исәпләнә. Тарихи ватанннары дип Америка кыйтгасысанала - аннан торналар башта Азия, аннары Африка һәм Австралияга күчәләр. Антарктида һәм Көньяк Америкадантыш киң таралганнар.
////////////
قس تورناگیلر در ترکی عثمانی:
Güney Amerika ve Antarktika hariç tüm dünyada yayılış gösterirler. Genellikle sazlık bölgelerde bulunurlar. Uzun bacaklı, uzun boyunlu kuşlardır. Tohumlar, meyveler ve küçük hayvanlarla beslenirler. Göç ederler. Gaga, boyun ve kanatlar uzun, kuyrukları kısadır. Birçok türde trake, göğüs kemiğinin içinde kıvrımlar yaparak rezonanslara neden olur ve bu yüzden sesleri kilometrelerce uzaklardan duyulabilir. Yuvalarını yere yaparlar ve içine genellikle iki yumurta bırakırlar.
//////////
قس کونج در اردو:
کونج ایک سائبیریائی پرندہ ہے جو سردیوں میں اپنی افزائش کے لیے سائبیریا کے یخ بستہ ماحول سے ہجرت کر کے پاکستان ہجرت کر کے آتا ہے مطلب یہ مقامی پنچھی نہیں بلکہ مہمان پنچھی ہے جو بعدازاں واپس سائبیریا لوٹ جاتا ہے کونج ایک خوبصورت اور شرمیلا پرندہ ہے ہجرت کے دوران یہ ایک جٹ ہو کر مسافت طے کرتے ہیں اور ایک قطار میں سفرکرتی ہیں جس کو ڈار کہاجاتا ہے اگر کوئی کونج ڈار سے بچھڑ جاتی ہے تو بین کرتی ہے اور آخر کار مر جاتی ہے جب کونج ڈار سے الگ ہوتی ہے تو اس کا مرنا طے ہو جاتا ہے کونج کے بارے میں کہا جاتا ہے کہ اس کی یاداشت کمزور ہوتی ہے بعض اوقات اپنےبچوں کو بھول جاتا ہے سرائیکی اور سندھی علاقوں میں اسے معصوم پرندہ سمجھا جاتا ہے سرائیکی اور سندھی ادب میں اس پرندہ کا تذکرہ ملتا ہے ماہیے اور شاعری میں بھی کونج ذکر ملتا ہے بے انتہا شکار موسمی تبدیلیوں اور افزائش کے لیے کمی ہوتی جگہ نے اس پرندہ کی بقا خطرہ تک پہنچ گئی ہے عجیب بات جب آسمان میں کونج کے غول اور ڈار نظر آئیں تو بچے چیخ چیخ کر کہتے ہیں کونج کونج سخی سرور دا پھیرا پائی ونج(سرائیکی) ترجمہ اردو: کونج کونج سخی سرور کا چکر لگا کر جاؤ حیرت انگیز بات ہے کہ وہ اڑتے اڑتے ایک قطار میں چکر لگاتی ہیں (آزمائش شرط ہے) وہ ایسا کیوں کرتی ہیں وجہ اور منطق معلوم نہیں ہو سکی کونج کے ڈاروں سے بھرے آسمان پر انہیں قطاروں میں چکر کاٹنے کا منظر بہت دلکش اور سحرانگیز ہوتا ہے ان کی رفتار ردھم اور انداز دل موہ لیتا ہے اب کونجیں مشکل سے نظر آتی ہیں کہاں تلاش کریں یہ منظر ماہیا اڑدی کونج آئ اے دھولا مل پو داڈھی مونج آئی اے گیت کا مصرع ڈار تو نکھڑی کونج دے وانگوں روواں تے کُر لاواں اتنی طاقت نئیں جتنی میں گل وچ سوچا پایاں
//////////
Crane (bird)
From Wikipedia, the free encyclopedia
Crane
| |
Sarus crane
(Antigone antigone) | |
Kingdom:
| |
Phylum:
| |
Class:
| |
Order:
| |
Family:
| |
Genera
| |
See text
|
Cranes are a family, Gruidae, of large, long-legged and long-necked birds in the group Gruiformes. There are fifteen species of crane in four genera. Unlike the similar-looking but unrelated herons, cranes fly with necks outstretched, not pulled back. Cranes live on all continents except Antarcticaand South America.
They are opportunistic feeders that change their diet according to the season and their own nutrient requirements. They eat a range of items from suitably sized small rodents, fish, amphibians, and insects to grain, berries, and plants.
Cranes construct platform nests in shallow water, and typically lay two eggs at a time. Both parents help to rear the young, which remain with them until the next breeding season.[1]
Some species and populations of cranes migrate over long distances; others do not migrate at all. Cranes are solitary during the breeding season, occurring in pairs, but during the non-breeding season they are gregarious, forming large flocks where their numbers are sufficient.
Most species of cranes have been affected by human activities and are at the least classified as threatened, if not critically endangered. The plight of the whooping cranes of North America inspired some of the first US legislation to protect endangered species.