کنوس طبری
بفتح کاف و ضم نون و سکون واو و سین مهمله و فتح طا و باء موحده
و راء مهمله و یاء نسبت
ماهیت آن
بلغت طبرستان اسم نوع کبیر زعرور است و بترکی ازکیل نامند و دوام
این زیاده از آن
طبیعت و افعال و خواص آن
قویتر از زعرور صغیر و قابض تر و لذیذتر از انست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
کنوس . [ ک ُ ] (اِ) کُنُس . کونوس . ازگیل
. رجوع به ازگیل در همین لغت نامه و درختان جنگلی ایران و جنگل شناسی ساعی شود.
- کنوس طبری ؛ به لغت تبرستان اسم نوع
زعرور* است و به ترکی ازگل خوانند و لذیذتراز زعرور است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
اسم نوع کبیرزعرور است . (الفاظ الادویه ).
* زعرور. [ زَ / زُ ] (ع اِ) به لغت اهل
مغرب میوه ای است صحرایی شبیه به سیب ، لیکن از سیب بسیار کوچکتر است و آن را در خراسان
علف شیران و علف خرس گویند و به عربی تفاح البری و درخت آن راشجرة - الدب خوانند.
(برهان ). میوه ای است که به فارسی آن را الج گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام
میوه ای است و بعضی گویند نوعی از کنار است . (از رشیدی )(غیاث اللغات ). بار درختی
کوهی که به فارسی زالزالک گویند. (ناظم الاطباء). گوجه وحشی . زالزالک . (فرهنگ فارسی معین ). درختی است
معروف ... ج ، زعایر. (از اقرب الموارد) فارسی معرب است . (از المعرب جوالیقی ص
173). اندر خراسان آلچه گویند. (ذخیره خوارزمشاهی
، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دلانه : کوژ. ردف . نمتک . گیل سرخ . آلج . ازدف . آلولج
. آژدف . مثلث العجم . نلک . آلوچه کوهی .
شجرةالدب . تفاح البری . علف خرس . ازگیل . ذوالثلاثة حبات ۞ . ذوالثلاثة نویات . اقسیاقنش
۞ . جبریول . آنج .علف شیران ۞ . اونیا. طریقوقون . مسبیلس
. طریققن . (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). درخت زعرور در کوه می باشد و چون بچه آن بباغ بنشانند و به آلویدان پیوند کنند، نیکو
آید. و زعرور هم سرخ بود و هم سیاه . (از فلاحت نامه ، یادداشت ایضاً).درختی است خارناک
و میوه دار چون آلبالوئی خرد بامزه خوش ترش
و در میان ، چند هسته دارد و برگهای سفید دارد. (از لاروس ، یادداشت ایضاً) : آبی و
امرود و آلچه که به تازی زعرور گویند طبع را خشک کند. (ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). و در زعرور، قوتی
است که مجاری بول را پاک کند و سنگ را بریزاند. (ذخیره خوارزمشاهی ، ایضاً). و بیشه عظیم (کام فیروز) همه درختان بلوط و زعرور و بید.
(فارسنامه ابن البلخی ص 211). و همچنین درخت
سنجد و زعرور، چه درخت مثمر و میوه دار درخت امرود و زردآلو است . (تاریخ قم ص 110).
رجوع به ترجمه صیدنه ، تحفه حکیم مومن ، ضریر انطاکی ، دزی ج 1 ص 592، لکلرک
ج 2 ص 211، الفاظ الادویه ، اختیارات بدیعی ، زعرور بستانی و زعرور جبلی شود.
/////////
کنس . [ ک ُ ن ُ ] (اِ) ازگیل است که در
گیلان و مازندران ، کنس و کونوس و کنوس می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 234). و
رجوع به ازگیل شود.
////////////
ازگیل . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای که در همه جنگلهای شمالی حتی ارسباران وگلی داغ و گردنه چناران میروید. حدّ سفلای آن سواحل آستارا و حد
علیا، کتول در ارتفاع 2000 گزی . (گااوبا). ازگِل . نلکه . زعرور. سِر (در آستارا).
زِر. تُرسه سِر (در طوالش ). فَتَر (در اطراف رشت ). کُنُس (در طالقان قزوین ). کنس
. کنوس . کونوس (در گیلان و مازندران ). ترش کُنُش (در رامسر و شهسوار). تالاس گور
(در رامیان ). کُندُز. کُندُس (در گرگان و کجور). (گااوبا).
///////////
درخت ازگیل با نام علمی Mespilus germanica که در گویش گیلکی
به آن کونوس یا کُنوس می گویند و در گویش مازندرانی کنهس و کندس می گویند، میوه ای
است از خانواده ی گل سرخیان از سرده ازگیل ها(Mespilus) هم خانواده با سیب
و گلابی.
ازگیل، درختچه اى است خاردار که به حالت
وحشى در جنگل هاى اروپاى مرکزى و نواحى معتدل آسیا مى روید و در اواخر پاییز و اوایل
زمستان می رسد. ازگیل در تمام جنگل هاى شمال ایران و همه ارتفاعات سواحل دریا و در
دامنه هاى البرز، دره کرج و ... نیز به طور خودرو عمل مى آید و با نام محلى هر منطقه
شناخته مى شود. تکثیر آن غالبا از طریق پیوند روى درختان دیگر از جمله پیوند روى پایه
ی زالزالک ولیک صورت مى گیرد. گاهى هم روى پایه ی گلابى و به ندرت روى پایه ی بِه پدید
مى آید و نوع پیوند، شکمى است که در تابستان انجام مى شود.
ازگیل رسیده داراى لعاب نباتى فراوان و
تانن بوده و از قند گلوکز، فروکتوز، سوربیتول و بعضى اسیدها و همچنین سلولز و گروه
ویتامین هاى B
و C،
املاح معدنى و کمى پروتئین برخوردار مى باشد.
ازگیل در اواخر پاییز و اوایل زمستان مى
رسد.
گل هاى درخت آن سفید و میوه اش شبیه زالزالک
است؛ با این تفاوت که میوه ی ازگیل درشت تر و قهوه اى رنگ و طعمش شیرین و کمى گس است.
هسته ی آن را مى کارند و درخت ازگیل را به درخت به و گلابى هم پیوند مى زنند.
بخش هاى مورد استفاده درخت ازگیل برگ و
میوه ی آن است. اسامى فارسى قدیم ازگیل، " اردف " و " گیل " بوده
است.
خواص ازگیل
* ازگیل سرشار از ویتامین هاى گروه B است به همین دلیل
اعصاب را تقویت مى کند.
* ازگیل داراى مقدار زیادى کربوهیدرات
است که موجب تولید انرژى در بدن می شود.
* ازگیل حاوی ماده اى به نام " تانن
" است که بهترین دارو براى درمان عفونت هاى روده ی بزرگ به شمار می رود و به عنوان
قابض و رفع التهاب معده توصیه و تجویز شده است.
* ازگیل به دلیل داشتن ویتامین C برای کم خونی ناشی
از فقر آهن مفید است زیرا این ویتامین جذب آهن را افزایش می دهد.
* مصرف ازگیل چه به صورت خام و چه به صورت
کنسرو شده برای معالجه ی اسهال ساده اثر قطعى دارد.
* خوردن ازگیل خام و خصوصا نارس که تانن
بیشترى دارد در معالجه ی خونریزى هاى داخلى مانند بواسیر، خونریزى رحمى و غیره تأثیر
شفابخش دارد.
* ازگیل در معالجه ی ورم روده به کار مى
رود؛ بدین منظور باید 230 گرم ازگیل را پس از جدا کردن پوست و دانه در کمى شیر حل نموده
و مصرف کرد.
* در معالجه ی زخم دهان و تورم مخاط گلو
مؤثر است؛ بدین منظور باید 50 گرم از برگ درخت ازگیل را در یک لیتر آب بجوشانند و با
کمى از آن در شبانه روز چند مرتبه دهان را بشویند و غرغره کنند.
* ازگیل ادرارآور است.
* میوه ی تازه و رسیده ی ازگیل یا کنسرو
آن براى درمان اختلال قاعدگى خانم ها مفید است.
* جوشانده ی نیم گرم برگ ازگیل پوست هاى
ظریف را تقویت مى کند و معالج برفک است.
* اگر هر روز سه بار با جوشانده ی برگ
ازگیل غرغره شود، آنژین را معالجه مى نماید.
* ازگیل به دلیل داشتن لعاب، سینه را نرم
می کند، عطش را فرو می نشاند و ضد صفرا است.
* ضماد ازگیل جوشهای بدن را ازبین می
برد.
* برای معالجه ی اسهال خونی می توان مقدار
دوز مشخصی از آن را بدون پوست خورد.
ازگیل در قدیم:
خواص دارویی ازگیل از روزگاران بسیار دور
مورد توجه بوده است. بقراط ازگیل را برای مبتلایان به ترشی معده و مدفوع سوزان و عوارض
تب نافع می پنداشت.
ازگیل از نظر طب سنتی سرد و خشک است.
در قدیم برای درمان آبسه ی دهان و گلو،
آنژین، برفک، سالک، اسهال بچه ها، منظم کردن کار روده ها، ورم گلو و ناراحتی های
حلق از جوشانده ی برگ ازگیل استفاده می کردند.
ترکیبات شیمیایی ازگیل:
آب، قند، اسیدهای آلی(اسید مالیک، اسید
سیتریک و اسید تارتاریک)، تانن، لعاب و اسید بوریک از اجزای عمده ی تشکیل دهنده ی ازگیل
می باشند.
ازگیل میوه ی سه هزار ساله ی شمال ایران
ازگیل از حدود سه هزار سال پیش در جنوب
دریای خزر و در مناطق گیلان و مازندران کشت می شد.
700 سال پیش از میلاد به یونان و در
200 سال پیش از میلاد به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومی ها در بقیه ی اروپا
گسترش یافت.
میوه ی ازگیل بسیار سخت و اسیدی است و
تا خوب رسیده نشود قابل خوردن نیست ضمن این که برای جلوگیری از پوسیده شدن آن بر روی
درخت معمولا میوه ها را زودتر برداشت می کنند.
ازگیل را به صورت خام به عنوان میوه ای
لذیذ، مطبوع و تقویت کننده مصرف می کنند و از آن شربت و کنسرو ازگیل تهیه می کنند.
احتیاط!
هسته ی ازگیل حاوی اسید سیانیدریک خوردنش
خطرناک است.
///////////
ازگیل
اشاره
بهطور کلی در ایران ازگیل گفته میشود
و در مناطق شمال ایران که بهطور وحشی در جنگلها میروید با نامهای محلی شناخته میشود
از جمله در آستارا «ازگیل»، در طوالش «سر، زر و ترشهسر»، در اطراف رشت «ترشهسر»،
در رامسر و شهسوار «ترشهکنس»، در رامیان «تالاسگور»، در گیلان و مازندران «کنس،
کنوس» و در گرگان و کجور «کندز و کندس». به عربی «نلکا»، «زعرور»، «کنوس طبری»، «ینیدنیا»
و «مشملا» نامیده میشود. به فرانسویNeflier
و به انگلیسیMedlar
وMedlar tree
گفته میشود. درختی است از خانوادهRosaceae ، نام علمی آنMespilus germanica
L
. و مترادفهای آنMespilus communis Guldenst . وPyrus germanica L . وMespilus vulgaris Rchb . وOstinia mespilus ,Clairv
از طرف گیاهشناسان مختلف نامگذاری شده است.
مشخصات
ازگیل درخت کوچکی است که ارتفاع آن حدود
6 متر، شاخههای آن خاردار، در جوانی خزی و رفتهرفته صاف میشود. از مشخصات اختصاصی
آن این است که دارای ریشهای عمودی و پوست خاکستری نقرهای است. برگهای آن بیضی کمی
کشیده نوکتیز کناره برگها بیدندانه یا چند دندانه دارد و ابعاد آن 13- 10* 5- 3 سانتیمتر
تغییر میکند. روی برگ سبز تیره پشت برگ سبز خاکستری. گلهای آن سفید
معارف گیاهی، ج2، ص: 8
درشت منفرد بدون پایه و میوه آن گرد و
کروی و گاهی گلابیشکل و قهوهایرنگ است. روی پوست میوه کرکهای نمدی مخملی و عدسکهای
سفید دیده میشود. ابعاد میوه در حد گیلاس تا گردو میباشد. چوب آن سخت و به رنگ حنایی
روشن است.
از چوب آن روستاییان عصا و داس و چوبدستی
درست میکنند. چوبدستی پرگره درویشان معمولا از چوب ازگیل تهیه میشود.
ازگیل در تمام جنگلهای شمال ایران از ارسباران
تا گلیداغ و چناران از بجنورد و در تمام ارتفاعات سواحل دریا تا ارتفاعات بالای جنگل
انتشار دارد. در دامنههای جنوبی البرز در دره کرج و مناطق استپی نیز دیده میشود.
در مناطق خشک برای تکثیر ازگیل از پیوند
آن روی پایه زالزالک یا ولیک 14] استفاده میشود. گاهی نیز در خاکهای غنی و قوی میتوان
ازگیل را روی پایه گلابی پیوند زد (البته بندرت) و در زمینهایی که خاک زیرین آن مرطوب
است، روی پایه به پیوند میزنند. نوع پیوند شکمی است که در تابستان انجام میشود.
معارف گیاهی، ج2، ص: 9
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در پوست درخت و
برگ و میوه ازگیل مقدار زیادی تانن وجود دارد. به علاوه میوه ازگیل دارای لعاب و مقداری
قند و در حدود 1 درصد اسیدهایی نظیر مالیک اسید[15] و سیتریک اسید[16] و ... میباشد.
خواص و کاربرد
ازگیل طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت
سرد و خشک است و با تانن قابل ملاحظهای که دارد مقوی و قابض است. ورم روده را کاهش
میدهد و در رفع اسهالهای ساده بسیار مؤثر است. اگر نارس باشد بیشتر قابض است و برای
جلوگیری از خونریزی مفید است. از جوشانده برگ ازگیل که 50 گرم برگ را در هزار گرم آب
بجوشانند بصورت غرغره برای فرونشاندن ورم مخاط گلو و ناراحتیهای حلق و گلو استفاده
میشود.
شربت ازگیل: در حدود 200 گرم ازگیل نارس
را، پوست و هسته خارج کرده و گوشت آن را قطعهقطعه مینمایند و در یک لیتر آب در حدود
20- 15 دقیقه میجوشانند و پس از آن در حدود 50 گرم برگ تازه ازگیل به آن اضافه کرده
به مدت 5- 4 ساعت دم میکنند و بعدا قند اضافه مینمایند تا به شکل شربت غلیظ درآید،
از این شربت یکی دو فنجان در شبانهروز برای رفع حالت اسهالی و جمع شدن شکم به بچهها
میدهند و خیلی مفید است.
معارف گیاهی، ج2، ص: 10
///////////
https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=7&cad=rja&uact=8&ved=0ahUKEwidqJWZ7b7VAhUFfFAKHdarBJoQFghQMAY&url=http%3A%2F%2Fwww.parsi.wiki%2Ffa%2Fwiki%2Ftopicdetail%2Fbf4569c08ba14db8b8c03c8b625681c2&usg=AFQjCNHZBPW4Vm-MkBpVV_tHjEFZNd2UeA
////////////
درخت اَزگیل (نام علمی: Mespilus germanica) که در زبان گیلکی
به آن کونوس, کُنوس میگویند، و در زبان مازندرانی به آن کِنِس و کندس میگویند، میوهای
است از خانواده گلسرخیان از سرده ازگیلها (Mespilus) هم خانواده با سیب،
گلابی، به، زالزالک و گلابی وحشی.[۱]
میوه ازگیل بسیار سخت و اسیدی است و تا
زمانی که خوب رسیده نشود قابل خوردن نیست. گوشت ازگیل پس از رسیدن از رنگ سفید به قهوهای
تغییر مییابد و کاملاً نرم و شیرین میشود و مردم به آن خرمای گیلان نیز میگویند.
ازگیل را به صورت خام به عنوان میوهای لذیذ، مطبوع و تقویت کننده مصرف میکنند. از
ازگیل جهت تهیه شربت و کنسرو ازگیل نیز استفاده میشود.[۲]
ازگیل در مکانی سایه روشن در جنگلهای
آفتابگیر رشد میکند و خاک مرطوب، سبک و شنی با خاک برگ یا خاک سنگین رسی و به خوبی
زهکشی شده برای کشت آن مناسب است.[۳]
ازگیل ده هزار سال پیش در جنوب دریای مازندران
در مناطق گیلان و مازندران در ایران کشت میشد. ۷۰۰ سال پیش از میلاد به یونان و در
۲۰۰ پ. م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومیها در بقیه اروپا گسترش یافت. در
حال حاضر ازگیل در همه جنگلهای شمال ایران از ارسباران تا چناران (بجنورد) ودر همه
بلندیهای کرانههای دریا در دامنه جنوبی البرز و مناطق استپی میروید.[۴]
//////////////
قس زعرور جرماني، زعرور بستاني در
عربی:
الزعرور الجرماني
|
|
أوراق وأزهار نبات الزعرور الجرماني
|
|
|
|
شجرة الزعرور الجرماني
|
|
النطاق:
|
|
المملكة:
|
|
الشعبة:
|
|
الشعيبة:
|
|
الرتبة:
|
|
الفصيلة:
|
|
الجنس:
|
|
النوع:
|
الجرماني germanica
|
الزعرور الجرماني أو الزعرور البستاني (ويعرف شعبيا بالزعرور البري) (باللاتينية: Crataegus germanica) نوع نباتي يتبع جنسالزعرور من الفصيلة الوردية.
موطنه بلاد الشام وقبرص وتركيا والقوقاز واليونان وبلغاريا. يزرع أيضًا في المغرب العربي وفي
مناطق من أوروبا.[2]
- (باللاتينية: Mespilus germanica L.)
- (باللاتينية: Crataegus mespilus Jess., nom. illeg.)
- (باللاتينية: Mespilus calicina Stokes, nom. illeg.)
- (باللاتينية: Mespilus communis Gueldenst., nom. illeg.)
- (باللاتينية: Mespilus domestica Gaterau, nom. illeg.)
- (باللاتينية: Mespilus germanica L.)
- (باللاتينية: Mespilus vulgaris Rchb., nom. illeg.)
- (باللاتينية: Ostinia mespilus Clairv., nom. illeg.)
- (باللاتينية: Pyrus germanica (L.) Hook. f.)
- (باللاتينية: Mespilus portentosa Poit. & Turpin)
- (باللاتينية: Mespilus sylvestris Mill.)
شجرة الزعرور
الجرماني
1.
^ مذكور في : الأنواع النباتية، الإصدار الأول، المجلد 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358497— المؤلف: كارولوس لينيوس —
العنوان : Species Plantarum —
المجلد: 1 — الصفحة: 478
2.
^ قاعدة البيانات
الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة
انتشار الزعرور الجرماني (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 27 نيسان 2012.
- أشجار مثمرة
- حياة نباتية في الوطن العربي
- حياة نباتية في حوض البحر الأبيض
المتوسط
- نباتات أذربيجان
- نباتات أرمينيا
- نباتات الشام
- نباتات اليونان
- نباتات بلغاريا
- نباتات تركيا
- نباتات جورجيا
- نباتات غرب آسيا
- نباتات قبرس
- نباتات وصفت في 1753
- وردية
////////////
قس آلمان ازگیلی، عادی ازگیلی در
آذری:
//////////
قس کونوس در گیلکی:
کونوس (اینگیلیسی میان:
Mespilus germanica) کی گیلکی میان اونه کونوس, کُنوس گید و مازرونی میان اونه کنس و کندس دوخانید ، ایتا میوه ایسه جه گولسرخیان کوگا و جه
سرده کونوس (Mespilus) ایسه و سئب و گولابی ، به ، زالزالک و خوج امره هم خانواده ایسه.[۱] اَ میوه گیلکی میان پنج
میجیکی و پنج توشک هم دوخانید. [۲] کونوس ایتا پئیزی میوه ایسه و
اونه دورون پور ویتامین a، b،
c دره. کونوس مزه گاگلف شیرین و
آبچ ایسه.[۳]
کونوس دار بولندی سه تا چهار متر
فَرسه. و بهار زمات میان کونوس دار، تی تی زنه. و اونه تی تی سئب مَنَستن ایسه. اونه میوه پئیز اواسط رِسه. اونه برسه میوه نرم و خوشمزه
ایسه ولی اونه کال میوه سفت و زرخ ایسه و آدمه گازه کوله کونه. کاله ازگیل آب میان
و نمک امره واپلکانید و معمولا شب
چله و چارشمبه سوری موقع فورید. کونوس زیاده خوردن یوبوست آوره. [۴]
کونوس ایتا اسیدی و سفته میوه ایسه ،
هنه واستی ایسه تا خب فَنرسه قابل خوردن نیه. کونوسه زود تر چینید. قبل اَنکه
پوسیده بِبه و ایتا خوروم جیگا میان نگهداری کونید تا بپخته بِبه. کاله کونوس رنگ
سیفید ایسه ولی بپخته بِبه اونه رنگ به رش (قهوه ای) واگرده.[۵]
کونوس ایتا پاچه دار ایسه کی ایران
کَلسیا دامون و البرز نسایی دامنه جیر و استپی صارا میان همه تان بوجور آیه. کونوس
سه هیزار سال قبلکاسپین
دریا پره سر، گیلان و مازندران دورون کاشته بوبوسته. هفصد
سال قبل مسیح به یونان فَرسه و جه اویه سال 200 قبل میلاد، روم دورون بکاشته بوبوسته. رومیان
کونوس داره اوروپا میان پخشا گودید. کونوس تا ویکتوریا دوره میان پور مصرف بوستی. ولی بعد اَ
زمات بو کی کم مصرف بوبوسته و هسا دِ اروپا میان ایپچه مصرف کونید و پور هواخواه
نره.[۶]
كونوس دار تی تی
کونوس دار جیگا آفتابخور جنگلان میان
ایسه. اونه خاک وا مرطوب و سوبوک بِبه یا خاک رس کی خوروم زهکشی بوبوسته. کونوس
بذر سفت و محم ایسه هنه وستی دوسال زمستان دواره تا اونه بذر جوانه بزنه.[۷]
کونوس پَجی زمات دهم تا بیستم آبان
ماه کی هوا گرم ایسه و اَ چند روج مئن تَتَرچ گرمش اَیه ، هنه وستی ایسه کونوس زود
بپخته به.[۸]
کونوس ایتا پور خاصیت میوه ایسه و
اونه میان ویتامین a ،B ،
C پوردره. و شکم درد و سُستی
اعصاب و خونریزی داخلی وستی مفید ایسه و درمان کونه. و آرامش بخش اعصاب ایسه.[۹] کونوس میوه و اونه ولگ و
پوست، ضد اسهال ایسه ولی اونه هضم گودن چتین ایسه اگه زیاده مصرف بِبهیوبوست آوره.[۱۰]
کونوس وختی کال ایسه چینید و اونه
خیارشور مَنستن کوچیدانه یا پیله ظرف دورون فوکونید بعد آب و ایپچه نمک امره ظرفا
پورا کونید و خونک جا دَرید و زمستان موقع ، نمک و گلپر امره فَورید. آب کونوس آب
امره سکنجبین چکونید. [۱۱]
کونوس اروپا کهن فرهنگ میان فقر و
سوتالی نماد ایسه ، چون اونه میوه قبل بپختن جه دورون پوسیده به. گیلان میان کونوس
کم ارزش میوه بشمار آیه و ضرب المثل دَرید کی گید: ... "تورش کونوس خور داخیل
میوه بوگود" ... و یا ... به هوای عراق انگور از گیلانه تورش کونوسم
دکت". یا وختی کونوس بپخته و شیرین بوبوسته اونه اصطلاحا گیلان خرما دوخانید.[۱۲]
///////////////
قس کنس، کاندس، کندس در مازرونی:
کِنِس، کِندِس یا کاندِس (علمی نوم: Mespilus germanica) اتا میوه خانواده
سرخ گل ها و رده کنس های (Mespilus) دله هسِّه.این خانواده ی دله سِه ، میوه و به هم درننه.کنس وقتی نرسیه
سبز مایل به اسپه هسِّه و برسین په ونه رنگ قهوهای، مزه نسبتآ شیرین و ونه طعم کز
(در فارسی گس) بونه و هر چی بیشتر برسه ونه کزی هم کمتر بونه.
خواص[دچیین]
کنس ویتامین های ب و ث ره زیاد دارنه.
تاریخچه[دچیین]
اینتا میوه ی دار اونجور که از منابع قدیم
بر اینه مناطق قفقاز ،جنوب دریای سیاه و عمدتآ جنوب دریای مازندران دله کشت بیه و بصورت
وحشی هم وجود داشته.یونانیها اینتا ئار ره این مناطق جا، اروپا بوردنه و اونجه جا کل
اروپا دله و جاهای دیگه کره زمین پخش بیه.
منابع[دچیین]
انگلیسی ویکیپدیا
////////////
قس موشمولا، اِزگیل، دُونجِل، بش
بیئیک در ترکی استانبولی:
Muşmula ya da döngel, beşbıyık, ezgil (Mespilus
germanica), gülgillerin bir altfamilyası olan Maloideae'dan bir ağaç ve bu ağacın meyvelerdir.
Çiçek tablasıyla
sarılmış etli meyveleri, eriksi yapıdadır. Yabani olanları daha küçük olur. İçinde
sertleşmiş tohumları bulunur. Olgunlaştığında koyu kahverengiye dönen meyve
kabuğu ve koyu kahve meyve eti vardır.
İlk koparıldığında buruk bir tadı vardır. Bir süre beklenildiğinde yumuşar ve
lezzetlenir. Karadeniz ve Marmarabölgelerinde yayılış gösterir.
Tam olgunlaşmadan yenmesi mümkün olmayan bu meyvenin olgunluk
aşamasından sonra suda bekletilerek uzun süre dayanıklı kalması ve ballanarak
yenmesi mümkündür.
////////////
Mespilus germanica
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Mespilus germanica
|
|
Foliage and fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. germanica
|
Mespilus germanica, known as the medlar or common medlar, is a
large shrub or small tree, and the name of the
fruit of this tree. The fruit has been cultivated since Roman times, and is
unusual in being available in winter, and in being eaten when bletted. It is eaten raw and in a range of dishes.
When the genus Mespilus is included in the genus Crataegus, the correct name for this species is Crataegus germanica Kuntze.
Contents
[show]
Despite its Latin name, which means German
or Germanic medlar, it is indigenous to southwest Asia and also southeastern
Europe, especially the Black Sea coasts of Bulgaria and of modern Turkey. It
may have been cultivated for as long as 3,000 years.[1] The ancient Greek geographer Strabo refers to a μέσπιλον (mespilon)
in Geographica, book 16, Chapter 4.[2]
The flower has long sepals that remain on the fruit.
Flower bud
Open flower
Until recently, Mespilus germanica was
the only known species of medlar. However, in 1990, a new species was
discovered in North America, now named Mespilus canescens. The loquat, Eriobotrya japonica, is more distantly related than genera
such as Crataegus, Amelanchier, Peraphyllum, and Malacomeles,[3] but was once thought to be closely
related, and is still sometimes called the 'Japanese medlar'.
true homeland [of Mespilus
germanica] is only in the south-eastern part of the Balkan peninsula,
in Asia Minor, on the Caucasus, Crimea, northern Iran and possibly also in Turkmenia.
&&&&&&&
کنهان
بفتح کاف و سکون نون و فتح ها و الف و نون معرب از فارسی است و
بفارسی کوهان نامند و بعضی کفته اند نبطی است بعضی آن را کونهان خوانند و بغدادی آن
را کنهان کفته
ماهیت آن
نباتی است قریب بدرخت کوچکی برک آن در رنک و حدت شبیه ببرک حبه
الخضرا و رائحۀ آن شبیه بدو و شاخهای آن از هریک ساق سطبر رسته و نرم تر از درخت حبه
الخضرا
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
دوام بوئیدن آن مسخن دماغ و آشامیدن آن مسخن بدن تسخین شدید و مسخن
معده و کبد بارد و معین بر هضم مقدار شربت آن یک درم تا سه درم و بیشتر از ان مورث
و خم و فساد غذا باحراق مضر سفل و محرق خلط الخواص عجیب الفعل است در کریزانیدن عقرب
و در جایی که آن باشد عقرب نزدیک آنجا نمی رود و چون برک آن را بر عقرب بپاشند در حال
بمیرد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
کنهان . [ ک َ ] (ع اِ) گیاهی است برگش
شبیه برگ بن ، نیک دورکننده کژدم . گویند اگر
برگش بر عقرب افکنند در حال بمیرد.خوردن برگش مسخن جگر و سپرز و دماغ و بدن . (منتهی
الارب ). اسم نبطی نباتی است مثل درخت کوچکی ، برگش در رنگ و حدت شبیه به برگ سقز و
در بوی مانند بوی دود و شاخهای او از یک ساق سطبر رسته و نرم تر از درخت حبةالخضرا.
در سیم گرم و خشک و بوئیدن او مسخن معده و جگر و معین هاضم و بالخاصیة در جایی که دود
آن باشد عقرب در آنجا نمی باشد و اگر برگ او رابر عقرب بپاشند در حال بمیرد و مضر سقل
و محرق خلط و قدر شربتش یک درهم است . (تحفه
حکیم مومن ). گیاهی است که برگ آن مانند برگ بنه است . (ناظم الاطباء).
////////////////
شنگار* (Alkanna) سردهای از گیاهان
علفی شامل ۵۰ گونه در تیره گاوزبان (Boraginaceae) است که بومی اروپا، مدیترانه و باختر آسیا هستند.[۲]
در فارسی در قدیم آن را چوبخو و هوهچوه
نیز مینامیدند.[۳]
شنگار در ایران ۵ گونه یکساله و چندساله
دارد از جمله[۴]:
شنگار کوهستانی (Alkanna frigida)
شنگار جهرمی (Alkanna leptophylla)
شنگار برگهدار (Alkanna bracteosa)
شنگار کرکی (Alkanna trichophila)
فهرست گونهها[ویرایش]
Alkanna amana Rech. fil.
Alkanna areolata Boiss.
Alkanna attilae P. H. Davis
Alkanna aucheriana A. DC.
Alkanna calliensis Heldr.
ex Boiss.
Alkanna cappadocica Boiss.
& Balansa
Alkanna confusa Rech. fil.
Alkanna corcyrensis Hayek
Alkanna cordifolia C. Koch
Alkanna froedinii Rech. fil.
Alkanna frigida Boiss. (شنگار کوهستانی)
Alkanna galilaea Boiss.
Alkanna graeca Boiss. &
Spruner
Alkanna haussknechtii Bornm.
Alkanna hirsutissima
(Bertol.) A. DC.
Alkanna hispida Huber-Morath
Alkanna incana Boiss.
Alkanna kotschyana A. DC.
Alkanna leiocarpa Rech. fil.
Alkanna leptophylla Rech.
fil.
(شنگار جهرمی)
Alkanna lutea DC. -
orcanette jaune
Alkanna macrophylla Boiss.
& Heldr.
Alkanna macrosiphon Boiss.
& Heldr.
Alkanna maleolens Bornm.
Alkanna megacarpa A. DC.
Alkanna methanaea Hausskn.
Alkanna noneiformis Griseb.
Alkanna oreodoxa
Huber-Morath
Alkanna orientalis (L.)
Boiss.
Alkanna pamphylica
Huber-Morath & Reese
Alkanna pelia (Halácsy)
Rech.f.
Alkanna phrygia Bornm.
Alkanna pinardii Boiss.
Alkanna pindicola Hausskn.
Alkanna prasinophylla Rech.
fil.
Alkanna primuliflora Griseb.
Alkanna pseudotinctoria
Huber-Morath
Alkanna pulmonaria Griseb.
Alkanna punctulata
Huber-Morath
Alkanna sandwithii Rech.f.
Alkanna sartoriana Boiss.
& Heldr.
Alkanna saxicola
Huber-Morath
Alkanna scardica Griseb.
Alkanna shattuckia (Post)
Post
Alkanna sieberi DC.
Alkanna sieheana Rech. fil.
Alkanna stribrnyi Velen.
Alkanna strigosa Boiss.
& Hohen.
Alkanna tinctoria (L.)
Tausch (Alkanet)
Alkanna trichophila
Huber-Morath
Alkanna tubulosa Boiss.
Alkanna verecunda
Huber-Morath
Alkanna viscidula Boiss.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Lamiales
پرش به بالا ↑ Wikipedia contributors,
"Alkanna," Wikipedia, The Free Encyclopedia,
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Alkanna&oldid=249437982 (accessed
November 3, 2008).
پرش به بالا ↑ دهخدا، شنگار.
پرش به بالا ↑ مظفریان، ولیالله، فرهنگ نامهای
گیاهان ایران: لاتینی، انگلیسی، فارسی تهران: فرهنگ معاصر ۱۳۷۵.
[نمایش] ن ب و
سردههای گیاهان ایران
رده: گاوزبانیان
* شنگار. [ ش َ ] (اِ) ۞ گیاهی است که بیخش سطبرو برگش
سیاه می باشد و به سرخی مائل است ، معرب آن شنجار است و به عربی شجرةالدم خوانند.
(از برهان ) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از آنندراج ). معرب آن شنجار است . (منتهی
الارب ) (از انجمن آرا). نباتی است برگ آن مزغب خشن تیزاطراف و خاردار مایل به سیاهی
و رنگ آن در تابستان سرخ میشود و رنگ چوب آن مثل رنگ خون که دست را به لمس رنگین میسازد.
(از فرهنگ نظام ). کحلاء. حمیراء. رجل الحمام . خالوما. خس الحمار. تانیست . انقلیا.
قالقس . رجل الحمار. اباحلسا. فیلیوس . (از یادداشت مولف ) (از تاج العروس در لغت شنجار).
چوب خو. (الابنیه عن حقایق الادویه ). شنگار المصنوعة؛ لحام الذهب است . (فهرست مخزن
الادویه ): خس الحمار؛ شنگار که نباتی است . (منتهی الارب ). هوه چوبه . (از فرهنگ
فارسی معین ).
//////////////
قس کحلا در عربی:
'الكحلاء'[1] أو ساق الحمام أو رجل الحمام أو خس الحمار
أو شجرة الدم أو حِـنّـاء الغولة [2] أو الشنجار[3] جنس نباتي يتبع الفصيلة الحمحمية ويضم حوالي
خمسين نوعاً ينمو معظمها
في الوطن العربي وخاصة في المشرق العربي.
- الكحلاء الأجمية (باللاتينية: Alkanna maleolens) في بلاد الشام
- الكحلاء الجليلية (باللاتينية: Alkanna galilaea) في بلاد
الشام
- الكحلاء
داكنة الأوراق (باللاتينية: Alkanna prasinophylla) في بلاد
الشام
- الكحلاء الغثة (باللاتينية: Alkanna strigosa) في بلاد
الشام
- كحلاء كوتشي (باللاتينية: Alkanna kotschyana) في بلاد
الشام وتركيا
- الكحلاء المحيرة (باللاتينية: Alkanna confusa) في بلاد
الشام
- الكحلاء المشرقية (باللاتينية: Alkanna orientalis) ويتبعها
نويعا:
- كحلاء
مشرقية نويع المشرقية (باللاتينية: Alkanna orientalis (L.) Boiss. subsp.
orientalis) في بلاد الشام
- كحلاء مشرقية
نويع كاملة الأوراق (باللاتينية: Alkanna orientalis subsp. integrifolia) في بلاد الشام
- الكحلاء المصبوغة (باللاتينية: Alkanna tinctoria) في بلاد
الشام ومصر والمغرب العربي
- الكحلاء
ملساء الثمار (باللاتينية: Alkanna leiocarpa) في بلاد
الشام
- الكحلاء الهلباء (باللاتينية: Alkanna hirsutissima) في بلاد
الشام
- الكحلاء الشايبة (باللاتينية: Alkanna incana) في تركيا
- الكحلاء قلبية الأوراق (باللاتينية: Alkanna cordifolia) في تركيا
- الكحلاء كبيرة الثمار (باللاتينية: Alkanna megacarpa) في تركيا
- الكحلاء المشعرة (باللاتينية: Alkanna hispida) في تركيا
- الكحلاء اليونانية (باللاتينية: Alkanna graeca) في اليونان وبلغاريا
|
/////////////
قس اَلکنّه در آذری:
40-a yaxın növü məlumdur. Suriya, İraq və İranda çox yayılmışdır.
Azərbərbaycanda 2 növü var: Şərq alkannası və Boyaq alkannası.
Boyaq alkannasının kökündən qələvilərə və ammonyaka həssas olan
qonur bənövşəyi boyaq maddəsi alınır. Alkanna köklərinin spirt tinkturası
(alkanin) mikroskop işlərində yağı təyin etmək üçün reaktiv kimi, bəzən də
yeyinti məhzullarını, yun və ipəyi boyamaq üçün işlədilir.
///////////////
قس هینیس در ترکی استانبولی:
Hinenîs an henîs (bi latînî: Alkanna) navê
malbateke riwekan e ji binemala boraginaceae. Li Kurdistan, Îran, qefqaz, Anatoliya, başûrê Ewropa û
bakurê Afrîkayê cihwar e. 30 heya 50 cureyên we hene. Bi almanî jê re alkanna dibêjin.
Li Kurdistanê berê jê boyax çêdikirin, di bijîşkiya gelêrî de
sud jê digirtin. Boyax ji koka riwekê dihate çêkirin. Bi boyaxa xwê hirî dihate
boyaxkirin. Herwiha ji koka wê ya hişkkirî û pişirandî tozekê çêdikirin û wê
tozê tevlî hin dermanên gelêrî dikirin. Kulîlka ya ku jê boyax çêdikirin mor,
ya tevlî dermanan dikirin jî zer bû.
/////////
Alkanna
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Alkanna
|
|
Alkanna orientalis
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Alkanna tinctoria
(L.) Tausch |
Alkanna oreodoxa
Alkanna
tinctoria with bright blue flowers
Alkanna
aucheriana
List sources : NOTE: Each species from the list at
Tropicos.org was also checked against its corresponding entry at theplantlist.org for
accepted status before being included on this page.[1]
1.
Jump up^ "Name - !Alkanna Tausch subordinate taxa". Tropicos. Saint Louis,
Missouri: Missouri
Botanical Garden.
Retrieved June 24, 2011.