مقل مکی
ماهیت آن اسم ثمر درخت دوم است و با عفوصت و خشونت و با حلاوت و
تر آن را نهش و خشک آن را وقل نامند و ماکول است و می خورند آن را و درخت آن در شکل
و ثمر شبیه بدرخت خرما
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
قابض اعضاء الغذاء و النفض مقوی معده و حابس اسهال و سیلان خون
و طبیخ آن جهت تقطیر البول و نفث الدم و جلوس در ان جهت دفع انفجار خون رکها و آشامیدن
طبیخ درخت آن جهت قروح مزمنه و تنقیۀ بلغم نطول لیف سوختۀ آن جهت جرب و حکه و منع تولد
قمل موثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
مقل ازرق* - مقل مکی -مقل الیهود - مقل عربی -مقل
سقلبی - صمغ الجهود (مروارید) Bdellium
صمغی است که از دو گیاه Commiphora wightii و Commiphora africana می گیرند.
صمغ مقل مکی یا صمغ الجهود به نام مروارید
هم شناخته می شود.
به دلیل شباهت ان با صمغ مر myrrh گاهی آن را به عنوان
صمغ مر می فروشند.
صمغ مقل ازرق دارای سه ماده مهم است:
Alpha-thujene)
(Beta-Pinene) (p-cymene))
تمدن دره سند Indus Valley Civilisation از این صمغ در مراسم
مذهبی به عنوان بخور استفاده می کرد.
مصرف آن درمانی خوبی در ترک اعتیاد به مواد مخدری مثل ماریجوانا و مخدر گل است.
الفا توجن Alpha-thujene یک آرامبخش قوی است
و بتا پنین اثرات مفیدی در ترک اعتیاد مخدر گل دارد.
به نظر می آید از این صمغ می توان در درمان
بیماریهای مثل آلزایمر و بیش فعالی واوتیسم هم استفاده کرد گو اینکه تاکنون هیچ مطالعه
علمی درباره آن انجام نشده است.
از این صمغ به همراه مر Myrrh
می توان در ترک اعتیاد اکثر مواد مخدر استفاده کرد.
*مقل، یا مقل ازرق به انگلیسی Bdellium شیره رزینی است و
به عربی قفر و در طب سنتی با نامهای مقل و مقل الیهود نام برده شدهاست. این شیره
از درختان خانوادة Burseraceae جنس Commiphora گرفته میشود و انواع
مختلفی دارد که معروفترین آن گونهای است به نام علمی Commiphora mukul
(Hook. Ex Stocks) Engl
که مقل ارزق از این گونه گرفته میشود.
مشخصات
تمام انواع مقل از نظر طعم تلخ هستند.
نوعی از آن به رنگ مایل به سرخ است که مقل ارزق نامیده میشود. نوع دیگری از آن را
که زرد رنگ است و «مقل الیهود» نامیده میشود. یهودیها به عنوان بخور معطر استفاده
میکنند.درخت مقل در مناطق گرمسیر هندوستان در میسور، دکان، خاندش، سند و بلوچستان
میروید.
ترکیبات شیمیایی
در مقل ارزق علاوه بر صمغ و رزین در حدود
۴۵/۱ درصد اسانس وجود دارد. اسانسهای روغنی رزین آن دارای میرسن، دی میرسنو پولی میرسن
میباشد. ضمناً در صمغ آن مقداری از قندها و آلدوبیورونیک اسید یافت میشود.
تصفیه
مقل موجود در بازار دارای آغشته گیهایی
به پوست خود درخت و خاشاک میباشد که قبل از مصرف آن در قرابادین باید با حلال حل و
صاف و دوباره در حمام ماریه خشک گردد.
خواص
مزاج مقل طبق نظر حکمای طب سنتی خیلی گرم
و خشک است. در هند از صمغ رزینی آن به عنوان قابض، ضدعفونی کننده، داروی سینهای و
برای افزایش نیروی جنسی، غنی کردن خون، بادشکن و قاعده آور استفاده میشود. ضمناً در
موارد مارگزیدگی وعقرب گزیدگی نیز کاربرد درمانی دارد.
///////////
Commiphora africana
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Commiphora africana
|
|
Commiphora africana
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. africana
|
Commiphora africana (A.Rich.) Endl., commonly called African myrrh,
is a small deciduous tree belonging to the Burseraceae, a family akin to the Anacardiaceae, occurring widely over sub-Saharan Africa in Angola, Botswana, Burkina Faso, Chad, Eritrea, Ethiopia, Kenya, Mali, Mauritania, Mozambique, Namibia, Niger, Senegal, Somalia, South Africa, Sudan, Swaziland, Tanzania, Uganda, Zambia and Zimbabwe. On sandy soils this species sometimes
forms pure stands, deserving consideration as a plant community or association.
Closely related to C. glandulosa, C.
africana is usually some 5m tall, its branchlets often ending in
spines. Its bark is grey-green, peeling to reveal a shiny surface, red when
damaged, and then exuding bdellion, a clear, edible, aromatic gum
('Commiphora'='gum-bearing'). The leaves are trifoliate with a large terminal
leaflet and two small side leaflets, bluntly toothed, and, as with most
Commiphoras, pleasantly aromatic when crushed. Fruits are reddish, and about
6–8 mm across, splitting when ripe to reveal a hard, black seed held by a
pseudo-aril or mericarp with four red fingers, resembling the
clasps holding a jewel in a brooch or ring setting. The tree's fruits are
edible while the succulent, sweet roots are often chewed by humans, and the new
leaves are sought after by camels and goats, particularly at the beginning of
the dry season.
This tree is extremely sensitive to
atmospheric humidity and will expand its leaf buds at the first hint of
moisture-laden winds. Consequently it is the first tree to come into leaf with
the arrival of the wet season, and remains remarkably green throughout the
rainy period.[2] In the Sahel this striking fresh appearance is
shared only by Salvadora persica.[3] The leaves, though, survive only as
long as the moist air lasts, and dry out as soon as the rainy season is over,
at which time the colour of the foliage changes to a remarkable, golden
hue. C. africana takes advantage of any wet spells to complete
a leafing, flowering and fruiting cycle, and retreats into dormancy over
unfavourable periods. Even so its foliage displays none of the features usually
associated with drought-adapted plants. Herdsmen of the northern Sahel follow
the rainfall patterns and the C. africana trees as they come
into leaf, continually finding new areas for their animals to browse.
This species is the preferred food plant of
the beetle Diamphidia, the larva of which is used as a potent arrow poison. C. africana is
particularly suitable as a live hedge.
Tree parts are used to treat a wide range
of ailments - fruits for typhoid fever and stomach problems, bark for malaria,
resin for convulsions and for covering and disinfecting wounds, and burnt resin
as an insecticide and aphrodisiac. The soft, termite-resistant wood is used for carving domestic utensils,
music instruments and general purpose items.[4][5] An edible oil is also extracted and
parts of the tree exhibit strong fungicidal properties.
The bark is rich in flavonoids, tannins, anthraquinone, cardiac glycosides, triterpenoids, saponins, alkaloids and reducing sugars. Studies of a hydro-ethanolic extract from the
bark have revealed a potent anti-convulsant.[6]
&&&&&&&&
مقنعه
بضم میم و سکون قاف و کسر نون و فتح عین مهمله و ها
ماهیت آن
عبارت از شیر کاو است که کرم کرده عصارۀ خرنوب شامی اضافه نموده
باشند
افعال و خواص آن
جهت مالیخولیا و خشونت سینه و تسکین تشنکی و تلخی دهان و دفع تپها
و اخلاط سوداوی حاصل در معده و ضعف جکر و حرقه البول و جرب و حکه مفید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
مقدونس
بفتح میم و سکون قاف و ضم دال مهمله و سکون واو و ضم نون و سین
مهمله
ماهیت آن
کرفس ماقدون است که فطراسالیون نامند و در حرف الفا مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
مقدونس . [ م َ ن ِ ] (معرب ، اِ) به لغت
رومی و بعضی گویند به یونانی تخم کرفس کوهی است و آن سیاه و طولانی می باشد و آن را
سالیون هم گویند. (برهان ) (آنندراج ). فطراسالیون . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). از لغت بیزانسی ماکذونیسیون
۞ ، یونانی جدید ماکذونیسی ۞ (از ماکذون ) ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (از دزی ج 2 ص
605).
- مقدونس رومی ؛ جعفری . (فرهنگ فارسی
معین ).
////////
سالیون . [ ل ِ ] (اِ) تخم کرفس کوهی است
. (برهان )(آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (الفاظ الادویه ). اسم یونانی کرفس را گویند، رستنی
باشد معروف . (برهان ) ۞ (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تخم کرفس کوهی است اما در کتب طبی فطراسالون گفته
و صحیح همین است و یونانی است و فطرا بمعنی کرفس است و سالیون کوه . (رشیدی ) (آنندراج
). || جعفری . (سبزی خوردن ). || تخم جعفری کوهی . (استینگاس ).
//////////
بادیان کوهی
اشاره
گیاهی است از خانواده چتریانUmbelliferae ، نام علمی آنPrangos pubularia
Lindl
. میباشد. به هندی و پشتو «فطراسالیون» گفته میشود و «فطراسالیون» نامی است که در
کتب طب سنتی ایران برای نوعی از کرفس معروف به «کرفس صخری»، «مخزن» و یا «کرفس جبلی»،
«تحفه» گفته میشود.
مشخصات
گیاهی است علفی بلندی آن 5/ 1- 20/ 1 متر.
برگهای آن بزرگ به طول 50- 30 سانتیمتر که دارای تقسیمات مکرر است و به تقسیمات باریک
منتهی میشود. گلهای آن زردرنگ، میوه آن خمیده کوتاه دارای بالهای کوچک و موجدار که
در آن تخمهای آن قرار دارند.
این گیاه در هندوستان، کشمیر، افغانستان
و ایران میروید. در ایران در جاهای سایهدار بادقیس دیده میشود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در میوه گیاه اسانس
معطر و آلکالوئید و والریک اسید استر[435] یافت میشود. در گیاه تازه در حدود 2 درصد
اسانس وجود دارد که این اسانس
معارف گیاهی، ج2، ص: 275
شامل 48 درصد میرسن 436]، 4 درصد آلفاپینن،
مقدار کمی کامفن و بورنئول، 5/ 17 درصد دیهایدروکومینول 437] به شکل آزاد یا به شکل
استات، مقدار کمی آلدئید و 28 درصد باقیمانده مواد رزینی میباشد.
در گزارش دیگری آمده است که از ریشه آن
کومارین گرفته میشود که شامل:
6/ 3 درصد اوستول 438]، 8/ 0 درصد پوسدانین
439]، 3 درصد اوکسیپوسدانین 440]، 1 درصد آویپرین 441] و 4/ 0 درصد کومالین 442]
است.
در چتر گلهای آن 18/ 0 درصد اوستول،
02/ 0 درصد ایزوایمپراتورین 443]، 05/ 0 درصد ایمپراتورین 444]، 32/ 0 درصد برگاپتن
و 18/ 0 درصد هراکلنین 445] وجود دارد.
خواص- کاربرد
میوه گیاه محرک، بادشکن، مقوی معده، مدر
و قاعدهآور است. خروج جنین را تحریک و تسریع میکند. دانههای گیاه مقوی معده و محرک
نیروی جنسی است.
ریشه آن برای رفع خارش و به عنوان مدر
و قاعدهآور مصرف میشود. از نظر طبیعت گرمکننده میباشد.
گونههای متعدد دیگری از این گیاه در مناطق
مختلف ایران میرویند که چون در لیست گیاهان دارویی جای ندارند از ذکر آنها خودداری
میشود.
معارف گیاهی، ج2، ص: 276
/////////////
کرفس: مقدونس رومی، یختلف باختلاف منابعه،
فمنه جبلی هو الصخری، و الفطرسالیون مائی هو الأوراسالیون النهری، و البستانی المستنبت
خاصة، و باختلاف ورقه إلی مشرف و عریض و غلیظ الجرم و عکسها.-- الاسم العلمی:Posilium sativum
,Apium graveolense . « تذکرة»( 2/ 85)،« معجم»( 19/ 5)،( 137/ 2) [780] ( 1) و قشورهما
و صب علیه فیکون کالمرکب به: فی( ر):( و قشوره فی الماء، و یصفی و یصب علیه، فیقوی
کالمرکب). [781] ( 2)
طب الملوکی
//////////////
///////////
//////////
//////////
//////////
////////////
/////////
&&&&&&&&
مکهاره
بفتح میم و کاف و ها و الف و فتح راء مهمله و ها آن را مکهانه بنون
بجای را نیز کویند لغت هندی است
ماهیت آن
بیخ نباتی است هندی مشهور بتال مکهانه و در هند و بنکاله در غدیرها
که تالاب نامند در میان آن بسیار بهم می رسد و کل و برک آن شبیه بکل و برک نیلوفر و
بعد از کمی آب که بیخ آن را بقدر چغندر متوسطی و پوست آن سیاه خشن و در جوف آن خانها
و در هر خانه تخمی مائل بتدویر و با پوست سیاه رنک اندک صلب و مغز آن سفید اندک شیرین
و قلیلی لزوجت و کریه الطعم و آن را برآورده می خورند در خامی و نازکی و پختۀ خشک آن
را بریان نموده نیز می خورند
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
تازۀ آن مقوی بدن و باه و زیاده کنندۀ منی در مبرودین مضر محرورین
و خشک بریان کردۀ آن با غذائیت و حابس اسهال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
مکهاره
بفتح میم و کاف و خفاء ها و الف و فتح راء مهمله و ها و عوض راء مهمله نون نیز مشهور اعنی
مکهانه
سرد و ثقیل است و غلبه کف و باد و خون را دفع گرداند و منی را زیاده کند و باد بیفزاید
صفحه 278 از 367 تالیف شریفی
&&&&&&&&
ملح
بکسر میم و سکون لام و حا بفارسی نمک و بترکی دوز و بهندی لون نامند
ماهیت آن
جسمی سفید است که در آب کداخته می کردد و داخل کل اطعمه کرده می
شود مکر در حلویات و آن اقسام می باشد از معدنی و غیر معدنی و معدنی آن حجری و غیر
حجری است حجری آن رطوبتی است که از شکافهای بعضی کوهها و مغارها و قعر آنها تراوش نموده
منعقد و متحجر می کردد و بهترین آن سفید صلب صاف شفاف است که اندرانی نامند و نمک لاهوری
نیز از ان قبیل است و نیز از ان قبیل است آبی که از بعض اراضی می جوشد و یا بعنوان
ترشح از رکهای زمین تراوش می نماید و ما دام که در جای خود است غیر منجمد و متحجر نیست
چون از انجا حرکت دهند و بجای دیکر برند مانند آنکه قریب آنجا حوضی کنند و آن آب را
در ان بندند و چون زمانی بران بکذرد و هوای سرد بر ان وزد منجمد و متحجر کردد مانند
ملح هرموزی و سانبهر و امثال اینها و لیکن اینها بسفیدی و صفائی و شفافی لاهوری و اندارانی
نیستند و نمک سانبهر اندک سرخرنک است و غیر حجری آن آب بعض چشمهای بعض اماکن است و
آن را دریای نمک نامند که بسبب تابش آفتاب و تاثیر کواکب دیکر اطراف آن انجماد می یابد
و مانند قند می باشد در انجماد و صلابت و وسط آن غیر منجمد مائع است و هرچه در ان افتد
بمرور ایام بسبب حرارت و حدت مستحیل بنمک می کردد و هریک از انواع املاح را بنامی مخصوص
دارند چنانچه اکثری مذکور خواهد شد و حجری آن در آب دیرتر کداخته می کردد از غیر حجری
و مسموع کشته که در حدود کوهستان شرقی بلاد پنجاب ما بین مضاف نکرکوتهه معمورۀ است
که طی الدوام در ان مکان آتش از زمین آن ملتهب است و آن مکان معروف نزد هنود بجولامکهی
است و بر در آن چشمۀ چند است مسطح که آب آنها شور مانند نمک کداخته در آب است و مردم
آن را در مطبوخات استعمال می نمایند و اکثر هنود آن را تبرکا بجاهای دور می برند و
در سالی یک مرتبه برای زیارت و پرستش از اطراف بعیده در انجا جمع می کردند و آن در
کوه در مواضع مسطحی واقع است و در انجا عمارتی ساخته اند و شنیده شد که پادشاه اورنک
زیب عالم کیر که پاس شرع بسیار منظور داشت تابۀ آهنی بسیار سنکین و کلان و ضخیم طیار
کرده بالای آن موضع کذاشته بود که برآمدن آتش مسدود شود لیکن شعلۀ آتش تابه را سوراخ
کرده برآمد و هرچند سعی وجد و جهد نمود موقوف نکردیده قدرت کاملۀ حق سبحانه جلشانه
برای عبرت شمۀ از آتش جهنم شعلۀ تند سوزان برای دیدن مخلوقات آفریده لیکن کفار برعکس
آن کرامات تصور نموده می پرستند و نیز در کوهستان سمت مغرب آن نمکی کبودرنک صلب متحجر
اندک تلخ و تند که بهندی کومه نامند بهم می رسد آن را نیز نرم سوده در آب حل کرده استعمال
می نمایند و این با تلخی است چنانچه ذکر یافت
طبیعت آن
در دوم کرم و در سوم خشک کفته اند و جهت مبرودین و هضم غذا و رفع
ثقل معده مفید و مفتح سدۀ کبد و طحال و کشندۀ کرم معده و امعا و جشا آورد و ریاح را
دفع نماید مضر محرورین و کرده و مثانه و اسهال آورد و منی را رقیق کرداند مصلح آن با
روغن تازۀ کاو و کاومیش و بز استعمال نمودن آنست مصنوع آن نیز اقسام است قسمی آنست
که در سواحل بحر شور از سند کرفته تا بنکاله جابجا بعمل می آورند و در مطعومات و ماکولات
مدار اهل آن بلدان و نواح آنها تمام بران است و آن چنان است که آب دریا را بر زمینهای
شوره زار بسته می کذارند تا در ان منجذب و خشک کردد پس خاک آن موضع را برداشته در آب
حل کرده تصفیه نموده طبخ می دهند تا منعقد کردد و اکر آن را مرتبۀ دیکر تصفیه نموده
باز طبخ نمایند سفید شبیه بقند و مانند غیر حجری ماخوذ از دریای نمک می کردد و چون
مکرر تصفیه نموده و بر کاه پیچیده ریزند مکرر طبقه طبقه تا مانند قند منجمد کردد آن
را در بنکاله و هند کاچ لون نامند و بهترین همه ملح ذرانی است که در هند مشهور بلاهوری
است پس اقسام دیکر حجری پس غیر حجری که ملح طعام و خبز نامند و بدترین همه ملح مصنوع
از مای بحر است و این با اندک تلخی و حدت می باشد زیاده از املاح دیکر و از مطلق آن
مراد ملح طعام است و نیز از برای تداوی از رمادات اکثر نباتات مانند برک و ساق تنباکو
و ترب و موز و امثال اینها و بول حیوانات و انسان نیز بطریق ترویق و تصفیه و طبخ ملحی
بعمل می آورند و هریک ازینها موسوم به آب چیزی اند که از ان می سازند و اهل صناعت از
بول انسان جوان محرور المزاج شارب الخمر ملحی بعمل می آورند برای اعمال خود و بدانکه
تنکار و اقسام زاجات و شیوب و بوره و قلی و نوشادر نیز از جملۀ املاح اند و بالجمله
فاعل انعقاد کل حرارت و مادۀ آن رطوبت و اجزای لطیفه ترابیۀ طینیه است و بحسب اختلاف
تاثیر حرارت و لطافت مواد اقسام آنها مختلف می کردد مثلا اکر حرارت باعتدال باشد و
مادۀ لطیف و ارض طیب اقسام املاح جیده از ان حاصل می کردد و درین صورت اکر یبوست بران
غالب باشد قطعهای آن بزرک و سفید شفاف می شود و اکر بان حد نباشد قطعهای آن کوچک و
یا ریزۀ رخو و اکر حرارت قوی باشد و ماده و ارض نفطی قطعهای آن بزرک سرخرنک که بوئی
نفط از ان آید تکون می یابد و اکر حرارت قوی باشد و مادۀ لطیف و ارض منتن ملح منتن
حاصل می کردد و رنک آن سیاه می باشد و همبرین قیاس اقسام دیکر بتفصیلی که در کتب معادن
مذکور است و هندی آن در سیاهی کمتر از نفطی و نغطی را چون بتدخین نفطیت آن را زائل
سازند مانند ذرانی کردد
طبیعت مطلق آن
در آخر دوم کرم و خشک و هرچند تلخ تر باشد کرم تر بود
افعال و خواص آن
محمد بن یعقوب کلینی روایت کند مرفوع از حضرت ابی عبد اللّه علیه
السلام که حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله و صحبه و سلم خطاب بعلی ابن ابی طالب
هم کرده فرمودند یا علی افتتاح کن طعام خود را بخوردن نمک و اختتام کن به نمک پس به
درستی که شخصی که افتتاح کند طعام خود را بنمک و اختتام کند بنمک محفوظ می ماند از
هفتاد و دو مرض از جملۀ آنها جنون و جذام و برص است و در حدیث دیکر وارد است از ان
حضرت علیه السلام که هرکه بر لقمۀ اول طعام خود نمک پاشیده بخورد دور می شود از ان
نمش وجه یعنی لکه های که بر صورت می افتد و در حدیث دیکر وارد است از همان حضرت علیه
السلام که حق سبحانه و تعالی وحی کرده بسوی حضرت موسی علیه السلام که ای موسی ابتدا
کن بملح و ختم کن بملح طعام خود را به درستی که دوا است هفتاد مرض را که اهون و اضعف
آنها جنون و جذام و برص و وجع حلق و ضرس و بطن است و در حدیث دیکر از حضرت رسالت مآب
صلی اللّه علیه و اله و سلم مرویست که سید ادام یعنی نان خورش نمک است و نیز در حدیث
دیکر وارد است که فرمودند که هرکه پیش از خوردن هر چیز و بعد از خوردن هر چیز نمک بخورد
سی صد و سی مرض از او دفع می کردد که اهون آنها جذام و در حدیث دیکر از حضرت ابی عبد
اللّه علیه السلام مروی است که عقرب کزید حضرت رسول اللّه صلی اللّه علیه و اله را
پس آن حضرت صلی اللّه علیه و اله لعنت فرمودند عقرب را و فرمودند که نکذاشتی تو هیچ
مومنی را که اذیت نرسانیدی و نه هیچ کافری را پس نمک طلبیدند و بران موضع مالیدند درد
ساکن شد پس فرمودند که اکر می دانستند مردم چه خاصیت است در ملح هر اینه خواهش نمی
کردند بان تریاق را و احادیث بسیاری در فضیلت ملح وارد است و باین چند حدیث اکتفا نموده
شد و موافق اقوال حکمای طبیعیین ملطف و محلل و قابض و مجفف و مسدد و قوت قبض این زیاده
از سائر افعال آنست و تجفیف و تحلیل محرق آن زیاده از غیر محرق و دافع عفونات اخلاط
و کدازندۀ اخلاط جامده و تحلیل اسخان ملح مر زیاده از سائر اقسام و ملح بریان قوت تحلیل
و تلطیف و شوری آن کمتر و چون این را چند مرتبه غسل دهند مجفف بی لذع کردد و قوت اسهال
آن ضعیف شود و مجموع آنها مسهل بلغم و سودا و ماء اصفر و دافع رطوبات لزجه و سدد و
تخمه و فساد طعام و مشهی و نیکوکنندۀ رنک رخسار و مصلح اغذیۀ بارده و نیکو کنندۀ طعم
اطعمه و بقول و حبوب تفه و حموضات و لحوم و امثال اینهااند و بعضی در اخراج خلطی خاص
قویتر از غیر آنست چنانچه مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی عن قریب اعضاء الراس ملح
اندرانی جهت حدت ذهن و طلای آن با شحم حنظل جهت قروح حادث در سر و با سرکه جهت سعفه
و قوبا و با صبر جهت نزلات امراض العین اکتحال آن جهت سلاق و بیاض و سبل و تقویت باصره
خصوص اندرانی و با مروارید جهت پاک کردن چرک و جلای دندان و مضمضه بدان جهت تقویت لثه
و دندان کرم خورده و قلع کرده شده خصوص محرق اندرانی آن برای زیادتی تجفیف آن و بدستور
مضمضۀ آن با سرکه جهت افعال مذکوره اعضاء الصدر آشامیدن ملح اندرانی و نفطی آن و سائر
انواع آن جهت قطع بلغم لزج از سینه و نفطی آن با عسل و سرکه جهت خناق و ورم لهاه مفید
اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن آن معین بر قئ نمودن و قی نمودن به نفطی آن در غایت نفع
است از برای ذوسنطاریا و با سکنجبین منقی معده مجموع آنها مسهل بلغم و سودا و ماء اصفر
و رافع رطوبات لزجه و سدد و تخمه و فساد طعام و مشهی و بعض اقسام آن در اخراج خلطی
خاص اقوی از قسمی دیکر و همه غاسل امعا و معین بر قلع سودا از اقاصی بدن و رافع بدمزکی
اطعمه و مانع حدوث جذام اند خصوص نفطی آن و اندرانی جهت اوجاع معدۀ بارده و با سکنجبین
جهت استسقا و امراض سوداوی و بلغمی و تفتیح سدد و با مسهلات معین بر قطع و اخراج اخلاط
بلغمی و سوداوی و تفتیح سدد و ضماد آن با فودنج جبلی و روغن و خمیر نان جهت تحلیل اورام
انثیین بلغمی و بدستور با جوز ماثل و با فودنج و عسل جهت قروح ذکر و بودادۀ آن مجفف
و قابض و سوختۀ آن الطف السموم ضماد آن با بزر کتان جهت لسع عقرب و با فودنج جبلی و
زقی و عسل جهت لسع افعی شاخدار و نهنک و با سرکه و عسل جهت کزیدکی هزارپا و زنبور و
با سکنجبین جهت دفع مضرت افیون و فطر و با مشکطرامشیع جهت کزیدن افعی و با زیت و قطران
نیز و با فودنج جبلی و روغن کاو بدستور الاورام و البثور ضماد آن با کف صابون جهت ورم
ریحی و بلغمی و تهبج و با فودنج جبلی و عسل جهت اورام بلغمی و با زفت و عسل نیز و با
کل اجاغ و عسل جهت خون منجمد تحت جلد و تحلیل اورام بلغمی و نزول آب و با خمیر جهت
نضج دمامیل و با عسل و زیت جهت انفجار دمامیل مؤثر القروح و الجروح و الزینه طلای آن
با روغن زیتون جهت حکه و جرب و زخم آبله و جذام و با حنا جهت داخس و با عسل و فوتنج
جهت منع نمله از انتشار و با زیت و سرکه جهت خارش بلغمی بشرط آنکه نزدیک آتش به نشینند
و یا عضو را بر آتش بدارند که عرق کند و بستن آن با پشم بر زخم قاطع خون آن و اغتسال
نمله و اکله و جوششهای بدن رافع آنها و اغتسال آن نیکو کنندۀ رنک رخسار و حرق النار
طلای آن با روغن زیتون جهت سوختکی آتش و منع آبلۀ آن خصوص نوعی بورقی آن نزف الدم چون
نمک را نرم سوده با روغن یاسمین ممزوج کرده پارچه بدان تر کرده بر موضع فصد و یا ختنه
و یا غیر آن کذارند خون را بزودی بند نماید آلات المفاصل ضماد آن با روغن زیتون و غیر
آن و زفت و عسل جهت فسخ عضل و کوفتکی اعضا و وثی و با آرد کندم جهت التوای عصب و با
زیت جهت رفع اعیا و بستن کرم کردۀ آن بر عضو جهت رفع اوجاع بارده و بلغمیه و ریحیه
و بدستور تکمید آن به تنهائی و یا با حرمل نرم کوفته درهم و با سبوس کندم و با برنج
نیز المضار مضر دماغ حار و مورث ظلمت بصر و خارش بدن و ابدان ضعیفه خصوص مصنوع از آب
بحر آن و محرق خون و مجفف اخلاط بدن و مقلل منی به تخیصص اکثار آن مصلح آن صعتر و چربیها
و اشیای بارده رطبه و کویند از خواص مجربه آنست که چون سه درم آن را در حینی که عقرب
یا سرطان طالع باشد در خانۀ مریض بر آتش کذارند اکر بعد از جستن میل بدرون خانه کند
آن مریض شفا می یابد و الا فلا و چون در خانه بسوزانند و سوختۀ آن را بر طرف چپ زنان
تعلیق نمایند باعث سرعت ولادت کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ملح . [ م ِ ] (ع اِ) نمک . (منتهی الارب
) (آنندراج ). نمک طعام و مذکر و مؤنث هر دو می آید ولی بیشترمؤنث می باشد. ج ، مِلاح . املاح
. ملحة [ م ِ ل َ ح َ / م ِح َ ]. مِلَح . (ناظم الاطباء). نمک طعام . تصغیر آن مُلَیحة
است . ج ، مِلاح . (از اقرب الموارد) :
نور است گفت ماه از او روید
در خاک ملح و سیم به سنگ اندر.
ناصرخسرو.
به زینهار مبر پیش این دو سلطان تن
که موم و ملح شود زینهار آتش و آب .
ابوالفرج رونی .
چون بیامد سوخت پرّش واگریخت
باز چون طفلان فتاد و ملح ریخت ۞ .
مولوی .
بی حیات تو حیات است چو بی آب نبات
بی ثنای تو کلام است چو بی ملح طعام .
سلمان ساوجی .
|| هر نمکی . (ناظم الاطباء). نام عامی
است گونه ای از عقاقیر ارباب صناعت کیمیا را که قسمی از آن را ملح عذب (شیرین ) و قسمی
را ملح مرّ (تلخ ) خوانند و قسمی موسوم به ملح اندرانی است و قسمی احمر (سرخ ) باشد
که از آن باطیه و سینی کنند و قسمی را ملح نفط گویند که بوی نفط کند و قسمی مسمی به
ملح بیضی است که از وی بوی تخم مرغ آب پز آید و قسمی را ملح هندی نامند که به رنگ سیاه
باشد و قسمی ملح طبرزد است و ملح بول را از بول گیرند و ملح قلی را از قلی استخراج
کنند. (از مفاتیح العلوم خوارزمی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معدنی و مائی می باشد
و معدنی بدون آب متکون می گردد و آن جبلی و بری می باشد و مائی او آبهایی است که منجمد
گردد و معدنی او اقسام است و هریک را نامی مخصوص است ... و بهترین او ملح اندرانی معدنی
است پس ملح مائی و بعد از آن نمک طعام و قسمی هندی مائی کمیاب است و زبون ترین آن ملح
معدنی است و اقسام تنگار و قلی و بوره و نوشادر را املاح نامند و املاح مصنوعه نیز
می باشد و او را از خاکستر بعضی نباتات که آب او را صاف نموده به آتش و یا به آفتاب
منعقد می سازند و به دستور از بول حیوانات و انسان نمک به طبخ و عقد می گیرند و بهترین
او محرق محلول معقود صاف است و مراد از مطلق ملح نمک طعام است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : ملح از بسیار جنس است و
همه اجناسش گرم است . (الابنیه چ دانشگاه ص 314). و رجوع به املاح و نمک (اصطلاح شیمی
) شود.
- ملح اسود ؛ از اقسام ملح العجین است
و او سیاه بی نفطیه است و در افعال مانند ملح نفطی . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- ملح الصاغة؛ گویند «تنکار» است . (مفردات
ابن البیطار جزء رابع ص 166). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- ملح الصناعة، ملح الصاغة ؛ تنکار است
. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (الفاظالادویه ). رجوع به
تنکار شود.
- ملح الصین ؛ ثلج الصین . زهره ٔ اسیوس . (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا). و رجوع به اسیوس شود.
- ملح الطبرزد ؛ نمک معدنی جبلی است و
بهترین او سفید مسمی به اندرانی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نمک سنگ . (الفاظ الادویه
). نمکی سخت و ناصاف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملح الطرطیر ؛ درد شوری که از شراب در
چلیک ماند ۞ . (دزی ).
- ملح العاده ، ملح العامه ؛ نمک معمولی
۞ . (از دزی ج 2 ص 610).
- ملح العجین ؛ نمک طعام است و الوان مختلفه
می باشد و اکثر او سفید و بعضی مایل به سرخی و بعضی مایل به سیاهی و بعضی مایل به زردی
و بهترین او سفید صاف است . (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- ملح الغرب ؛ بوره ای است که از درخت
غرب به عمل آرند و در افعال قوی تر از بوره ٔ ارمنی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نمک درخت غرب . (الفاظ الادویه
). ملحی باشد که در درخت غرب بود. (از مفردات ابن البیطار جزء رابع ص 166).
- ملح القلی ؛ نمکی است که قلی را در آب
حل کرده صاف او را به آتش منعقدکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- ملح المر ؛ نمک تلخ است مابین سیاهی
و سفیدی و مایل به زردی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- ملح النار ؛ نوشادر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- ملح اندرانی ؛ به فارسی نمک سنگ بلوری
نامند و او بهترین اقسام است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نمک سفید. (الفاظ الادویه
). و رجوع به ترکیب نمک اندرانی ذیل نمک شود.
- ملح بحری ؛ از اقسام ملح مائی است و
تا آب به آن رسد حل می شود و اکثر آن سیاه و در افعال قریب به ملح اسود است . (از تحفه
ٔ حکیم مؤمن ) (از مخزن الادویه ).
- ملح بوتیه ۞ ؛ نوشادر. (الفاظ الادویه ).
نشادر. عقاب طائر. نسر. نوشادر. مشاطه . (همه نام هایی است که کیمیاگران به نشادر دهند).
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترکیب ملح توتیه شود.
- ملح بول ؛ سپیدی چون نمک که در بول خشک
شده پدید آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملح شود.
- ملح توتیه ؛ آمونیاک . همچنین است ملح
النشادر. (از دزی ج 2 ص 610). و رجوع به ترکیب ملح بوتیه شود.
- ملح چینی ؛ به لغت مصر ابقر است . (تحفه
ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ).
- ملح الدباغین ؛ قسم سیاه ملح العجین
است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). شورج .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملح الزجاجین ، ملح الصباغین ؛قلی .
و نیز ملح قلی . (از دزی ج 2 ص 610). و رجوع به ملح القلی شود.
- ملح سبخی . رجوع به ماده ٔ بعد و ذیل آن شود.
- ملح سنجی ۞ ؛ نمک سیاه . (الفاظ الادویه
). شوره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). ملح العجین . (ابن البیطار جزو رابع
ص 166).
- ملح صینی ؛ بارود. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). باروت .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملح مختوم ؛ ملح هندی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از مخزن الادویه ).
- ملح مطیب ؛ نمک خوش . (مهذب الاسماء)(یادداشت
به خط مرحوم دهخدا).
- ملح نبطی ؛ نمک فسیل ۞ . (دزی ).
- ملح نفطی ؛ از جمله ٔ معدنی و سیاه و بدبوی و با نفطیه
است و از آتش ، نفطیه ٔ او زایل می شود و سفید می گردد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نمک سیاه . (الفاظ الادویه
).
- ملح وسخ ؛ که از نفس زمین بدست آید.
(از مفردات ابن البیطار جزء رابع ص 166).
- ملح هندی ۞ ؛ نمکی است شفاف وسرخ مایل به
سیاهی و قطعات او بزرگ . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در داروهای چشم به کار است . (ذخیره ٔ خوازمشاهی ). نمک کوهی یا معدنی
هند... که نوعی نمک سیاه است که در مغرب شناخته نیست . (از دزی ج 2 ص 610).
|| پیه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب
) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیرخوارگی . (منتهی الارب ) (آنندراج
). شیرخوردگی و رضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانایی . (منتهی الارب
) (آنندراج ). علم و دانایی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانا. (منتهی الارب
) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علما. (از اقرب الموارد). || نمکینی . (منتهی الارب
) (آنندراج ). ملاحت ونمکینی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربهی . (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حق و واجب . || خوبی . (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حرمت . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج
) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکت . (مهذب الاسماء). || سوگند و عهد. (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- بینهما ملح ؛ بین آن دو حرمت و سوگند
است . (از اقرب الموارد).
- ملحه علی ذیله ؛ او ناسپاس است . (ازدزی
ج 2 ص 610).
- ملحه علی رکبتیه ؛ یعنی او بیوفاست یا
فربه یا تندخشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
|| شیر. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
|| (ص ) آب شور. ج ، مِلاح . مِلَح . مِلَحَة. املاح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ماء ملح ؛ آب شور. قوله تعالی : هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج ۞ . (ناظم الاطباء). ضد عذب .
(از اقرب الموارد).
- سمک ملح ؛ ماهی شور.
- نبت ملح ؛ شور گیاه که حمض نامند.
//////////////
نمک خوراکی از سدیم و کلر ساخته شدهاست.
در آب محلول است و از مهمترین املاحی است که در خوراک روزانه مورد انسانها به کار
میرود. نمک خوراکی به شکل معدنی در تهنشینها و رسوبها همچین چین خوردگیها وجود
دارد که به شکل سنگ نمک استخراج میشود. همچنین در آب دریاها به مقدار فراوان موجود
است که قابل برداشت نیز میباشد.[۱]
نمک خوراکی مانند دیگر نمکها ترکیب یونی
است. عناصر این ترکیب یونی، در نمک خوراکی سدیم و کلر هستند. با ورود ناخالصی به بلور
هالیت یا نمک خوراکی، این کانی به رنگهای گوناگون در میآید برای نمونه با ورود عناصر
اورانیوم و کربن به رنگ سیاه در میآید. این کانی به همراه سیلویت یا نمک تلخ در محیطهای
تبخیری و گرم و خشک یافت میشود. مزه شور و جلای شیشهای و سختی کم این کانی باعث شدهاست
تا به آسانی میان گروهی از کانیهای مشابه خود، شناخته شود.[۲]
//////////
قس ملح الطعام در عربی:
يتكون الملح المعروف بشكل رئيسي من مركب
كيميائي يعرف بكلوريد الصوديوم( NaCl) والذي ينتمي لمجموعة أكبر من الأملاح. يوجد ملح الطعام في الطبيعية
على هيئة بلّورات معدنية تُعرف بالملح الصخري أو الهاليت. يوجد ملح الطعام بكثرة في ماء البحار حيث هو المُكَوِّن
المعدني الرَّئيسي فيه. يحتوي المحيط على قرابة 35 جرام من الملح لكل لتر (oz 1.2) وملوحة 3.5%. يُعدُّ
الملح ضروريًّا لحياة الحيوان، ويتواجد في
أنسجة الحيوانات أكثر من أنسجة النبّاتات. لذلك فإن نمط غذاء البدو المعتاد الذين يعيشون
على قطعانهم لايُحتاج فيه إلى الملح أو يُضاف بكميَّاتٍ قليلة، بينما نظام الغذاء المعتمد
على القمح يحتاج إلى مكمّلات غذائية. وتعد الملوحة أحد أساسيّات حاسَّة التذوق لدى
الإنسان. كما أن الملح من أقدم وأوفر التوابل، ويعتبر التمليح من أهم طرق حفظ الأطعمة.
/////////
قس دوز و خورک دوزو در آذری:
Xörək duzu - əsasən natrium xlorid (NaCl)
kimyəvi maddəsindən ibarət olan qida məhsulu. Kristal quruluşlu, insan da daxil
olmaqla əksər canlıların qida məhsulu kimi istifadə etdikləri duz, ticarət
baxımından da önəmli bir məhsuldur. Dünyanın hər yerində rast gəlinən xörək
duzuna tarixən böyük ehtiyac olmuşdur.
یئمک دوزو ، کیمیادا ناتریوم کلورید (NaCl) آدی ایله تانینان
آغ کریستال قورولوش لو بیرلشمه دیر. اینسان دا داخیل اولماقلا بوتون جانلی لارین قیدا
محصولو کیمی ایستیفاده ائتدیک لری دوز ، تیجارت باخیمیندان دا اؤنملی بیر محصول دور.
دونیانین هر یئرینده راست گلینن سوفره دوزونا تاریخن بؤیوک احتیاچ اولموش دور.
بسیت شیمیایی قورولوشو اولان دوزدان ، دریجیلیکده ، مالدارلیقدا
، سو تمیزلمه سیستم لرینده و کیمیا صنایع سینده گئنیش ایستیفاده ائدیلیر.
/////////////
قس نمک در هندی:
नमक (Common
Salt) से साधारणतया भोजन में प्रयुक्त होने वाले नमक का बोध होता है। रासायनिक दृष्टि से यह सोडियम क्लोराइड (NaCl) है जिसका क्रिस्टल पारदर्शक एवं घनाकार होता है। शुद्ध नमक रंगहीन होता है, किंतु लोहमय अपद्रव्यों के कारण इसका रंग पीला या लाल हो जाता है। समुद्र के खारापन के लिये उसमें मुख्यत: सोडियम क्लोराइड की उपस्थिति कारण होती है। भौमिकी में लवण को हैलाइट (Halite) कहते हैं।
//////////
قس گارام داپور در باسای اندونزی:
Garam dapur adalah sejenis mineral yang dapat membuat rasa asin.
Biasanya garam dapur yang tersedia secara umum adalah Natrium
klorida (NaCl) yang
dihasilkan oleh air laut. Garam dalam bentuk alaminya adalah mineral kristal
yang dikenal sebagai batu garam atau halite.
////////////
قس اویاه در باسای جاوی:
Uyah iku sajinis mineral sing asalé saka banyu segara.[1] Wanguné kristal warna putih, kerep diasilaké saka air lautnanging ana uga sing ditambang ing dharatandharatan.[1] Uyah racaké sumadya ing wangun
kimia Natrium klorida(NaCl).[1] Uyah dibutuhaké déning awak manungsa, nanging yèn dikonsumsi kanthi
luwih-luwih bisa nyebabaké lelaralelara tekanan darah tinggi.[1] Saliyané kanggo bumbu masak, uyah
uga dianggo ngawètaké panganan.[1]Kanggo nyegah lelara gondhok, uyah kudu ditambahi dat Iodium.[1]
/////////////
قس خوی در کردی:
Xwê, solin mîneraleke xwezayî ye, bo
bitehmkirina xwarina mirovan e. Di pêjgehan de cihekê sereke digire. Ji
natrîûmklorîdê pêk tê. Zêde xwarina wê dikare ziyanê bide organîzmaya mirov.
Xwêyê herwiha didin ajalên malê jî. Xwê di pîşesaziyê de
jî tê bikaranîn. Ji xwêya hebên wê mezin û hinekê zer re solinan sol tê
gotin. Di hin devokan de solin bûye navê tevahiya xwêyê.
//////////
قس محل الااکل در مصری:
ملح الاكل هو الاسم الشايع لكلوريد الصوديم (NaCl) ، الاملاح بشكل عام بتنتج من تفاعل كيمائى
بين حمضو قاعده و ملح الطعام هو نتيجة لتفاعل حمض الهيدروكلوريك (HCl)
مع القاعده الى
اسمها هيدروكسيد الصوديوم(NaOH).
و نتيجة التفاعل هى المايه (H2O)
و ملح الاكل (NaCl). الملح من العناصر الاساسيه فى
الاكل بتاع الانسان و الايونات اللى بتكون منها :الصوديوم و الكلوريد بيدخلو فى
كتير من العمليات الجيويخ جوه الجسم و من غيرهم الواحد يموت، فى نفس الوقت الزياده
الكبيره فى اكل الملح ممكن تخل التوازن فى الجسم بين السوايل (Fluid Balance) و دا بيسبب مخاطر صحيه زى زيادة ضغط الدم و الايديما.
//////////
قس لون در پنجابی:
نوݨ اک عام ورتی جان والی کیمیائی
شےآ۔ایہدا فارمولا(NaCl)سوڈئیم کلورایڈ آ۔ ایہ اک آئینی کمپاؤنڈ آ ۔ نوݨ سوڈیم تے کلورین دےآئین نال رل کے بݨداآ۔
گٹھ:
///////////
قس مالگه در پشتو:
مالگه, يا په عام ډول د خوړلو مالگه, يا ډبرينه مالگه, يو منرال دی چې په لويه کچه د سوډيم کلورايډ نه جوړ شوی. د انسانانو او ژويو لپاره
دا يو ډېر اړين منرال دی، خو د دغه منرال ډېره کارېدنه د انسانانو او ژويو تر څنگ بوټو ته هم ډېره زيانمن ثابتېږي.
////////////
قس لون در سندی:
لوڻ هڪ معدني غذا آهي جيڪا حيوانياتي جاندارن لاء تمام
گھڻو ضروري آهي، هنجو بنيادي مرڪب سوڊيئم ڪلورائيڊ آهي.
لوڻ جو ذائقو بنيادي ذائقن مان هڪ آهي ۽ هي مقبول ترين گرم مصالحو به
آهي.
انسان جي استعمال هيٺ لوڻ جون ڪيترين ئي صورتم ۾ ٺهندو آهي: غيرخالص لوڻ(جيئن سامونڊي لوڻ)، خالص لوڻ ( کائڻ وارو لوڻ) ۽ آيوڊين مليل لوڻ. هي سخت ۽ رنگ ۾ اڇو يا خاڪي هوندو آهي، هي سامونڊي پاڻي يا جبلن مان حاصل ڪيو ويندو آهي.
ڪلورائيڊ ۽ سوڊيئم جا عنصر جيڪي لوڻ جا وڏا جز آهن، تمام زنده جسمن جي بقا
جي لاء تمام ضروري آهن. لوڻ جسم ۾ پاڻي جي مقدار جي توازن رکڻ اهم ڪردار ادا ڪندو آهي.
////////////
قس همک در تاجیکی:
Намаки ош (NaCl — хлориди натрий) — як навъ моддаи беранги
кристаллӣ; муҳимтарин маҳсулоти хӯрокворӣ. Намаки ош хӯрокро хуштаъм мекунад,
дар танзими миқдори оби бофтаҳои организм, ҳосилшавии кислотаи хлориди шираи меъда
иштирок менамояд. Зичиаш 2161 кг/м3; t гуд. 8010С; t ҷӯш. 14130С; сахтиаш 2.
////////////
قس یِمِک توزو در ترکی استانبولی:
Yemek tuzu
Vikipedi, özgür ansiklopedi
Yemek Tuzu
Kırmızı Kaya tuzu (Kuzey
Pakistan'dan)
Basit
bir kimyasal bileşik olan sodyum klorür (NaCl) diğer
adıyla yemek tuzu yüz yıllardan beri insanlar için büyük bir
önemi olan bir gıda maddesidir. Tuzun önemini artıran en büyük özeliği de tarih
öncesi zamanlarda besin maddelerini uzun süre saklamak için tuzu koruyucu madde
olarak kullanmalarından gelmektedir. Eski zamanlarda et balık gibi besinler
tuzun içinde kurutulup saklanarak bunların bozulması engellenmiştir. Tuz insan
dahil tüm canlıların besin kaynaklarındandır ve ticari bakımdan da önemli bir
maddedir. Dünyanın her yerinde rastlanabilen sofra tuzu tarih boyunca önemli
bir ihtiyaç ve ticaret maddesi olmuştur.[1]
Besin
maddesi olması dışında tuz; dericilikte, hayvan besiciliğinde, su yumuşatma
sistemlerinde ve kimya sanayisinde yaygın olarak kullanılır.
//////////
قس نمک در اردو:
نمک ایک معدنی غذا ہے جو حیواناتی حیات کیلئے نہایت ضروری ہے۔ یہ عام طور پر قلمی حالت میں پایا جاتا ہے ۔نمک دو کیمیائی عناصر سوڈیم اور کلورین کے کیمیائی تعامل سے حاصل ہوتا ہےاوراس کا کیمیائی فارمولا سوڈئیم کلورائیڈ ہے۔
//////////
قس توز در اویغوری
///////////
Table
salt or common
salt is a mineral composed primarily of sodium
chloride (NaCl), a chemical
compound belonging to the
larger class of salts; salt in its natural form as a crystalline mineral is known as rock salt or halite. Salt is present in vast quantities in seawater, where it is the main mineral constituent.
The open ocean has about 35 grams (1.2 oz) of solids per litre, a salinity of 3.5%.
Salt
is essential for life in general, and saltiness is one of the basic
human tastes. The tissues of animals contain larger quantities of salt than
do plant tissues. Salt is one of the oldest and
most ubiquitous food seasonings, and salting is an important method of food
preservation.
Some
of the earliest evidence of salt processing dates to around 8,000 years ago,
when people living in the area of present-day Romania boiled spring water to extract salts; a salt-works in Chinadates to approximately the same period. Salt was also prized by
the ancient Hebrews, the Greeks, the Romans, the Byzantines, the Hittites, Egyptians, and the Indians. Salt became an important article of trade
and was transported by boat across the Mediterranean Sea, along specially built
salt roads, and across the Sahara on camel caravans. The scarcity and universal
need for salt have led nations to go to war over it and use it to raise tax
revenues. Salt is used in religious ceremonies and has other cultural
significance.
Salt
is processed from salt
mines, and by the evaporation of seawater (sea
salt) and mineral-rich
spring water in shallow pools. Its major industrial products are caustic
soda and chlorine; salt is used in many industrial processes
including the manufacture of polyvinyl chloride, plastics, paper pulp and many other products. Of the annual global production
of around two hundred million tonnes of salt, only about 6% is used for human
consumption. Other uses include water conditioning processes, de-icing highways, and agricultural use. Edible
salt is sold in forms such as sea salt and table salt which usually contains
an anti-caking agentand may be iodised to prevent iodine
deficiency. As well as its use
in cooking and at the table, salt is present in many processed foods.
Sodium
is an essential nutrient for human health via its role as an electrolyte and osmotic
solute.[1][2][3] Excessive salt consumption can increase
the risk of cardiovascular diseases, such as hypertension, in children and adults. Such health effects of salt have long been studied. Accordingly, numerous world health
associations and experts in developed countries recommend reducing consumption
of popular salty foods.[3][4] The World Health Organization recommends that adults should consume
less than 2,000 mg of sodium, equivalent to 5 grams of salt per day.[5]
https://en.wikipedia.org/wiki/Salt
//////////
همچنین:
نمکها یا املاح در شیمی، ترکیبهای یونی هستند که میتوانند از واکنش خنثی سازی یک اسید و باز تشکیل شوند. نمکها ترکیبات یونی هستند که از کاتیون (یون بار الکتریکی مثبت) و آنیون (یون بار الکتریکی منفی) تشکیل
میشوند. بنابراین نمکها از نظر الکتریکی خنثی هستند.
بر اثر واکنش اسید با باز نمک و آب به وجود میآید و نمکها پیوند یونی دارند. معمولا در واکنش اسید با باز، هیدروژن موجود در اسید خارج شده و فلز موجود در باز جانشین آن میشود
و نمک تشکیل میشود. هیدروژن نیز با OH باز ترکیب شده و تشکیل آب میدهند. در نامگذاری نمکها
ابتدا یون آندی (کاتیون) و بعد یون کاتدی (آنیون) آورده میشود.[نیازمن
//////////
قس مِلح (شیمی) در عربی:
الملح في الكيمياء هو ذلك المركب الكيميائي الذي ينتج من تفاعل تعادل حمض وقلوي بحيث يكون متعادلا كهربياً[1]؛ الملح قد يكون مركب عضوي أو غير عضوي.
///////////
قس دوزلر در آذری:
Duzlar - metal atomlarından
və turşu qalıqlarından ibarət olan mürəkkəb maddələrə duzlar deyilir.
Elektrolitik dissosiasiya nəzəriyyəsinə
əsasən su məhlullarda dissosiasiya edərkən metal kationları və turşu qalığı
anionları əmələ gətirən elektrolitlərə duzlar deyilir: KCl → K+ +
Cl¯; Na3PO4 → 3 Na+ + PO4¯
Tərkibindən asılı olaraq duzlar aşağıdakı
növlərə bölünür: normal, turş, əsasi, ikiqat, qarışıq, kompleks duzlar. Turşu
molekulunda hidrogen atomlarının hamısının metal atomları ilə əvəz olunmasından
alınan duzlara orta və ya normal duzlar deyilir: Na3PO4,
Al(NO3)3 və s.
///////////
قس نیمک در هندی فیجی:
Chemistry, me nimak koi
rakam ke natural compound hae jon ki neutrl hae aur positive aur negative ion
se banaa rahe hae. Ek khaas rakam ke nimak sodium chloride hae jiske khana me
chhora jaawe hae.
//////////
قس گارام (کیمیا) در باسای اندونزی:
Dalam ilmu kimia, garam adalah senyawa ionik yang terdiri dari ion positif (kation) dan ion negatif (anion), sehingga membentuk senyawa netral (tanpa bermuatan). Garam terbentuk dari hasil reaksi asam dan basa. Komponen kation dan anion ini dapat berupa senyawa anorganik seperti klorida (Cl−), dan bisa juga berupa senyawa organik seperti asetat (CH3COO−) dan ion monoatomik seperti
fluorida (F−), serta ion poliatomik seperti sulfat (SO42−). Natrium klorida (NaCl), bahan utama garam dapur adalah suatu garam.
//////////////
قس در عبری:
בכימיה, מלח הוא תרכובת המורכבת מקטיונים (יונים בעלי מטען חשמלי חיובי), שלרוב מופיעים כיסוד מתכתי, ומאניונים (יונים בעלי מטען חשמלי שלילי), שלרוב מופיעים כיסודאל-מתכתי, באופן שהמטען הכללי של התרכובת הוא נייטרלי. לפיכך, בכל מלח יחס האניונים לקטיונים קבוע, על פי מטענם. המלח מכונה לעתים חומר יוני בגלל הרכבו.
גביש מלח בישול
בשפת היום-יום משמש המושג "מלח" לציון מלח הבישול, אף שזוהי רק דוגמה אחת מני רבות לקבוצת החומרים הכימיים הנקראים מלחים.
///////////
قس چوموی در سواحلی:
Chumvi kwa maana ya kemia
ni kampaundi inayofanywa na ioni yaani anioni yenye chaji hasi na kationi yenye
chaji chanja baada ya bezi kuunganika na asidi au metali yoyote .
//////////
قس توزلر در ازبکی:
Tuzlar — kimyoviy birikmalar sinfi; oddiy sharoitda ionli tuzilishga ega
boʻlgan kristall moddalar. Ularga metall kationlari (yoki ammoniy ; fosfoniy ; gidroksoniy kationlari) va kislota qoldigʻi anionlaridan tashkil topgan moddalar kiradi. Elektrolitik dissotsiatsiya nazariyasiga muvofiq, tuzlar eritmada musbat zaryadlangan ionlar — kationlar (asosan,
metallar) va manfiy zaryadlangan iondar — anionlarga dissotsilanadigan kimyoviy
birikmalardir. Tuzlar quyidagi turlarga boʻlinadi: oʻrta (yoki neytral) tuzlar,
nordon (yoki gidro) tuzlar, asosli (yoki gidrokso) tuzlar, aralash tuzlar,
qoʻsh tuzlar, kompleks tuzlar — natriy sulfat, K4R2O7 — kaliy pirofosfat,
CH3COONa — natriy atsetat. Nordon tuzlar gʻosil boʻlganida kislotadagi vodorod
atomlari metallga batamom almashinmaydi: mas., NaHSO4 — natriy gidrosulfat,
Sa(NSO3)2 — kaltsiy gidrokarbonat. Asosli tuzlar hosil boʻlganida asosning
barcha gidroksil guruxlari metallga toʻliq almashinmaydi: mas., ZnOHCl — pyx
gidroksoxlorid, [Fe(OH)2]SO4 — temir (P)gidroksosulfat. Asosli tuzlardan
tashqari oksotuzlar .gʻam maʼlum. Ular asosli tuzlarni suvsizlantirish
natijasida olinadi; mas., magniy gidroksoxlorid MgOHCl suvsizlantirilsa, magniy
oksoxlorid MgOCl2 hosil boʻladi. Aralash tuzlar — asos gidroksidlarining
boshqaboshqa kislota krldiklariga almashinishi natijasida hosil boʻladigan
mahsulotlar, mas., Sa(ON)2 dagi ON~ guruxlarining birini xlor ioni S1~ ga,
ikkinchisini SYU" ga almashtirilsa, aralash tuzlar Sa(OS1)S1 kelib
chiqadi. Qoʻsh tuzlar — biror kislotadagi vodorod atomlarining turli metallarga
almashinish mahsulotlari; mas., KNaCO3, KA1(SO4)2. Bularni Na2CO3K2CO3,
K2SO4A12(SO4)3 shaklida ham yozish mumkin. Agar biror qoʻsh tuzlar garkibidagi
metallardan biri anion tarkibiga kirsa, bunday qoʻsh tuzlarni kompleks tuzlar
deb qarash kerak; mas., agar KClMgCl2 tarkibidagi magniy metali anion tarkibiga
kirsa, K [MgCl3] shaklli kompleks tuzlar, 3NaFAlF3 tarkibidagi alyuminiy metali
anion tarkibiga oʻtsa, Na3[AlF6] shaklli kompleks tuzlar kelib chiqadi. Umuman
qoʻsh tuzlar bilan kompleks tuzlar orasida anik, chegara yoʻq: qoʻsh tuzlar
atsidokomplekslar jumlasiga kiritiladi.
/////////////
قس لون در پنجابی:
لون کیمسٹری ج ایسے آئینی کمپاؤنڈ نوں کیندے نیں جیہڑے اساس تے تیزاب دے کم نال بنے ہوں۔
////////////
قس خوی (کیمیا) در کوردی:
خوێ لە زانستی کیمیادا بە ماددەیەک دەوترێت کە لە کارلێکی ترش و تفت بەرهەم دێت. خوێ لە کاتایۆن و ئانایۆن پێک دێت و لە باری ئێلیکتریکیەوە خونسایە.[١]
//////////
قس توز (کیمیا)
Tuz, kimyada, bir asitle bir bazın tepkimeye girmesi neticesinde meydana
gelen maddedir. Tuz bazdaki artı yüklü iyonla asitteki eksi
yüklü iyondan meydana gelir. Asitle baz arasındaki tepkime nötrleşme tepkimesi
olup bu esnada tuz ve su ortaya çıkar. Erimiş tuz veya çözelti halindeki
tuzların çoğu eksi ile artı yüklü iyonlarına ayrışır ve elektriği iletir. Tuz
adı ayrıca sofra tuzu veya sodyum klorür (NaCl) için de kullanılır.
Tuzları
çeşitli şekilde sınıflandırmak mümkündür. Sınıflandırmanın birisi tuzun
bünyesinde OH- veya H+ iyonunun olup olmayışına bağlı olandır. Bu
sınıflandırmada tuzlar normal, asidik ve bazik tuzlar şeklinde
sınıflandırılır.Normal tuz; tam nötralleşme ürünü olup, meydana getirici asit
ve baz kuvvet olarak birbirine denktir. NaCl, NH4Cl, Na2SO4,
Na2CO3, Na3PO4 ve Ca3(PO4)2 birer
normal tuzdur.
///////////
قس نمک (کیمیا):
کیمیائی لحاظ سے نمک (انگریزی: Salt
(chemistry)) ایک آئونی مرکب ہے۔ جب تیزاب کو اساس میں یا اساس کو تیزاب میں ملایا جائے تو ایک کیمیائی عمل واقع ہوتا ہے جسے تعادل کہتے ہیں۔ اِس عمل]] کے نتیجہ نمک کی صورت میں نکلتا ہے۔
//////////
قس سوله در زازاکی:
///////////
. Salt (chemistry)
From Wikipedia, the free encyclopedia
|
It has been suggested that this article be merged with Ionic
compound. (Discuss) Proposed since June 2017.
|
This article is about the
term as used in chemistry. For the chemistry of table salt, see Sodium chloride. For more information
about table salt, see Salt.
In chemistry, a salt is an ionic compound that can be formed by the neutralizationreaction of an acid and a base.[1] Salts are composed of related numbers
of cations (positively charged ions) and anions (negative ions) so that the product
is electrically neutral (without a net charge). These
component ions can be inorganic, such as chloride (Cl−), or organic, such as acetate (CH
3CO−
2); and can be monatomic, such as fluoride (F−), or polyatomic, such as sulfate (SO2−
4).
3CO−
2); and can be monatomic, such as fluoride (F−), or polyatomic, such as sulfate (SO2−
4).
There
are several varieties of salts. Salts that hydrolyze to produce hydroxide ions when dissolved in water are alkali salts; those that hydrolyze to produce hydroniumions in water are acidic salts. Neutral
salts are those salts that are neither acidic nor basic. Zwitterions contain an anionic centre and a
cationic centre in the same molecule, but are not considered to be salts.
Examples of zwitterions include amino acids, many metabolites, peptides, and proteins.[2]
Usually,
non-dissolved salts at standard conditions for temperature and pressureare solid, but there are exceptions (see molten salts and ionic liquids).
Molten
salts and solutions containing dissolved salts (e.g., sodium chloride in water)
are called electrolytes, as they are able
to conduct
electricity.
As observed in the cytoplasm of cells, in blood, urine, plant saps and mineral waters, mixtures of many different ions in
solution usually do not form defined salts after evaporation of the water.
Therefore, their salt content is given for the respective ions.
&&&&&&&&
ملح اندرانی
و آن را ملح ذرانی بفتح ذال معجمه و راء مهمله و کسر نون و یاء
نسبت نامند مشتق و منسوب بذراء بمعنی شدت بیاض است جهت آنکه رنک آن نسبت باملاح دیکر
بسیار سفید صاف شفاف است مانند بلور و بفارسی نمک سنک بلوری و بهندی نمک لاهوری نامند
جهت آنکه از لاهور می آورند و شنیده شده که در حین برآوردن از معدن قطعهای آن اندک
نرم می باشد و بعد از رسیدن هوا بدان متحجر می کردد و این بهترین اصناف املاح است و
بهترین آن صاف شفاف آن و در هندوستان از ان نمکدان و پیاله و نعلبکی می سازند و خیار
ورق کرده و غیر آن در ان کذاشته تناول می نمایند نمکین می کردد
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مقوی فهم و ذهن و مسهل بلغم و لزوجات و رافع تخمۀ طعام و جشا و
در ادویۀ عین جهت امراض مذکوره در ملح غیر آن جائز و مستعمل نیست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح سانبهر
بفتح سین مهمله و الف و سکون نون و فتح باء موحده و خفای ها و راء
مهمله
ماهیت آن
بعضی آن را ملح اندرانی دانسته اند و اصل آنست که غیر آن است زیرا
که بسفیدی و شفافی آن نیست و قطعهای این کوچک و اندک سرخرنک است و شنیده شده که زمین
را قدری حفر می نمایند از خلل و فرج و عروق زمین آبی منتشر می کردد و در ان کودال جمع
می شود و برسیدن هوا منجمد و متحجر می کردد و این در لطافت از نمک لاهوری کمتر و در
طبیعت و افعال و خواص آن قریب بدان است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح اسود
بفارسی نمک سیاه و بهندی کالالون نامند
ماهیت آن
از اقسام ملح العجین است و سیاه رنک و با اندک تلخی و بی نفطیت
رائحه
طبیعت آن
در کرمی و خشکی زیاده از ملح اندرانی
افعال و خواص آن
قوت تلیین و اسهال و جلای این زیاده از ملح اندرانی و قریب بملح
نفطی است و چون نرم سوده با قدری هستۀ انبۀ خشک نرم سوده ممزوج نموده اندکی بخورند
فواق را زائل کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح رشیدی
ملح طعام است که مائل بسرخی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح العجین
یعنی نمک که داخل خمیر نان و طعام می نمایند و آن اقسام و الوان
می باشد از حجری غیر اندرانی و و از غیر حجری مذکور یعنی نمک دریا که نمک در فارس و
ایران می باشد و نمک مصنوع از آب بحر و در هر بلدی قسمی از ان مستعمل مانند آنکه در
عراق عرب و عربستان و روم و حجاز و نواح آنها حجری مذکور و در فارس و ایران غیر حجری
ماخوذ از دریا و در سواحل سند و دکهن و بنکاله همه مصنوع از آب بحر شور و در کور کهپور
و جونپور و بنارس و نواح آنها نمک مصنوع از خاک زمینهای شوره زار که خاک آن امکنه را
جمع نموده در آب حل می نمایند و آب صافی آن را کرفته طبخ می دهند تا منجمد می کردد
و در هندوستان نمک سانبهر و نیز آن الوان می باشد از سفید مائل بزردی و مائل بسرخی
و مائل بسیاهی و بهترین همه سفید صاف آنست
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم مکر مصنوع از آب بحر که کرمی و خشکی آن زیاده
است
افعال و خواص آن
قریب بملح اندرانی است الا مصنوع آنکه قوت اسهال و حدت آن زیاده
و مائل بتلخی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح طبرزد
بفتح طاء مهمله و باء موحده و سکون راء مهمله و فتح زای معجمه و
دال مهمله
ماهیت آن
نمک جبلی حجری است بهترین آن سفید صاف شفاف مسمی باندرانی و لاهوری
آنست
طبیعت و افعال و خواص آن در صدر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح المر
بضم میم و راء مهملۀ مشدده بفارسی نمک تلخ و بهندی پادالون نامند
ماهیت آن
نمکی است بسفیدی و سیاهی و زردی مائل
طبیعت آن
کرم و خشک تا چهارم
افعال و خواص آن
در اندمال جراحات با صمغ عربی و روغن زیتون قویتر از سائر اقسام
مقدار شربت آن کمتر از یک درم و کفته اند این همان ملح نفطی است لا غیر و نیز کفته
اند که مصنوع است معدنی نیست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح نفطی
بکسر نون و سکون فا و کسر طاء مهمله و یاء نسبت
ماهیت آن
از جملۀ املاح معدنیه است سیاه رنک بدبو با نفطیت و از بریان نمودن
و سوختن بآتش نفطیت آن کم و زائل کشته سفید می کردد
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
قوت مسهله و مقیۀ آن زیاده از سائر املاح و در اخراج بلغم و سودا
قویتر از سائر اقسام و چون با روغن کل سرخ طلا نمایند در رفع جرب و جوشش ابدان عجیب
الفعل مقدار شربت آن تا یک درم حکیم میر عبد الحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که آنچه معلوم
شد ملح نفطی اکثر مصنوع از سنکی است مشهور بسجی که قلا نامند و از سمت غازی پور می
آورند و در پتنه مشهور بعظیم آباد آن را می سازند و باطراف می برند و دستور صنعت آن
آنست که او لاقلا را مکلس می نمایند پس کوفته در آب می جوشانند و آن آب را منعقد می
سازند ملح نفطی حاصل می کردد و یحتمل که آنهم غیر مصنوع و هم مصنوع باشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح هندی
ماهیت آن نمکی است شفاف سرخرنک مائل بسیاهی که بنفسجی نامند و قطعهای
آن اندک بزرک و بهندی آن را سینده لون نامند
طبیعت آن
در اول سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسهل ماء اصفر و سودا و بلغم و محرک اشتها و محلل ریاح و در سائر
افعال مانند سائر اقسام مذکوره مقدار شربت آن تا یک درم و نیم است صنعت ملح مصنوع از
اکثر نباتات و اوراق که بهندی کهار نامند آنست که کیاه و یا هر برک نباتی را که می
خواهند از ترب و نخود و تنباکو و برک موز و غیرها هر مقدار که می خواهند می کیرند و
خشک نموده می سوزانند تا خاکستر کردد و خاکستر آن را در آب حل می کنند و می کذارند
تا ته نشین کردد و آب صافی آن را بتمامی بجرعلقه در ظرف دیکر که متصل بدان است کذاشته
می کیرند بدین نحو که فتیله از پنبه و یا کرپاس پاکیزه ساخته و تر نموده یک سر آن را
در ظرفی که در ان آب خاکستر است می کذارند و سر دیکر آن را در ظرف خالی تا تمام مائیت
صافی آن در ظرف خالی آید و باز در ان دردی خاکستر قدری آب داخل می نمایند و برهم می
زنند و می کذارند تا ته نشین کردد و آب صافی آن را بدستور بجرعلقه می کیرند و همچنین
تا دیکر ملوحت در خاکستر نماند پس جمیع آبهای صافی را یکجا نموده باز بجرعلقه صاف نموده
صافی را طبخ می نمایند تا متحجر کردد و یا آنکه آب خاکستر را عرق می کشند و عرق را
بطبخ منعقد می سازند و صنعت ملح اشجار که قلی نیز و بفارسی قلیا و کهلا و بهندی سجی
نامند نیز بطور جرعلقه است و طبخ و خواص آن در قلی ذکر یافت و چون آن را در سرکه حل
نموده عقد نمایند و با نوشادر بسایند و بازای هر سه درم آن یک عدد بیضۀ مرغ بیفزایند
و بآتش برشته کرده روغن آن را با فشردن بکیرند خورندۀ کوشت زائد و منقی آنست و دستور
احراق و حب ملح مسهل و حب ملح مسمی بحب حیات و عرق ملح و ملح سلیمانی و پاچک و دهن
و معجون آن در قرابادین کبیر مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
ملح فرنکی
نمکی است مصنوع مصاعد قلمها و قطعهای بزرک و کوچک سفید و شفاف که
از فرنک می آورند طعم آن با اندک شوری و بورقیت مسهل بلغم و سودا و ماء اصفر و حمیات
عفنۀ مزمنه را نافع چون مقدار دو توله تا چهار توله آن را در آب کرم با عرق رازیانه
حل نمایند و قدری شکر داخل کرده بیاشامند چند مجلس خوب عمل نماید و اکر از ان اقوی
خواهند دو توله تا چهار توله آن را بحسب قوت مزاج و حاجت با چهار توله شیر خشت و چهار
ماشه برک کل سرخ و شش ماشه رازیانه نیم کوفته شب در آب کرم بخیسانند و صبح صاف کرده
نیم کرم نموده بیاشامند و از برای اعانت عمل آن کاه کاه عرق رازیانه نیم کرم بیاشامند