لوز
بفتح لام و سکون واو و زای معجمه بفارسی بادام بفرنکی انکداله نامند
ماهیت آن
ثمری است بری و بستانی و کوهی می باشد و هر واحد شیرینی و تلخی
دارد شیرین را لوز الحلو و بفارسی بادام شیرین نامند درخت آن بقدر درخت انار و به و
پوست آن مائل بسرخی و تیرکی و کل آن سفید و در میان آن ریزهای زرد رنک و برک آن پهن
مستدیر نرم و درخت بستانی آن بعد از غرس در سال سوم و چهارم ثمر می آورد و مدتی می
ماند و ثمر آن را سه پوست می باشد و در ابتدا که هنوز از هم امتیاز نیافته اند طعم
آن عفص پس میل بترشی می نماید و چغالۀ آن ترش و نازک و لذیذ خصوص با اندک نمک و هرچند
نازک تر و خام تر باشد ترش تر و لذیذتر می باشد پس میل به بستن مغز و پوست و خشبیت
می نماید و چون پوستهای آن خشبی و صلب کشتند تفه می کردند و مغز آن چرب و شیرین و درین
هنکام مغز تازۀ آن نازک و لذیذ می باشد و چون بکمال رسید و خشک کشت مغز آن نیز لذیذ
و از ان روغن اخذ می نمایند و خام و بریان کرده مغز مقشر از هر سه قشر را می خورند
و انواع حلویات از ان ترتیب می دهند و نیز مغز مقشر آن را با کلهای خوش بو مانند کل
بنفشه و کل سرخ که ورد احمر باشد و بیدمشک و امثال اینها هر کلی که خواهند پرورده می
نمایند و روغن از ان اخذ می کنند عند الحاجت و روغن آن ببوی همان کل می باشد و یا از
ان نقل و حلویات می سازند و یا همان قسم می خورند ما حصل هر نحو که خواهند همه خوش
بو و لذیذ و مقوی می باشد و پوست بیرونی آن خشبی و اندک نازک می باشد که بعد از خشک
شدن اکثر خودبخود و یا بسودن یا دامها باهم جدا می کردد و پوست وسطی آن صلب سفید رنک
و پوست سوم متصل بمغز آن اندک سرخ تیره و با عفوصت و قبوضت و بعض انواع بادام که پوست
آن رقیق نازک می باشد که بدست شکسته و جدا می کردد که آن را بادام کاغذی می نامند مغز
آن لطیفتر و لذیذتر و شیرین تر از نوع صلب آن و بری و جبلی این نوع را پوست صلب تر
و دهنیت مغز کمتر و در لطافت و حلاوت نیز ضعیف تر از بستانی است و بهترین آن لوز نازک
پوست بزرک مغز چرب است
طبیعت آن
در اول کرم و تر و معتدل نیز کفته اند
افعال و خواص آن
مفتح و حافظ قوتها اعضاء الراس و الصدر حافظ جوهر دماغ خصوص با
نبات و جالی اعضای باطنی و مقوی باصره و ملین طبع و حلق و موافق سینه و شیرۀ آن با
شکر جهت سرفه و خشونت سینه و حنجره و ربو و ذات الجنب و حبس نفث الدم و با نصف آن زفت
جهت قطع سرفه از مجربات و سنون پوست صلب سفید آنکه سوخته باشند و بسرحد رمادیت نرسیده
باشد جهت تقویت لثه و دندان و جلای آن اعضاء الغذاء و النفض ملین اعضای باطنی و بطن
بسبب جلای که دارد و جهت قرحۀ امعا و مثانه و زحیر حادث از رطوبت معده و مولد منی و
مسکن حدت آن و حدت بول و مسمن بدن و با شکر کثیر الغذاء و ملین طبع و مفتح و با انجیر
نیز ملین و جهت قولنج نافع و بادام مطحون ثقیل بر معده و بطئ النزول از ان و رهبشی
سریع النزول تر از ان و بادام مربا در تعذیه و فربه نمودن بدن بهتر و در اصلاح کرده
قوی الاثر و بودادۀ آن مقوی معده و قابض و رافع ترهل و سستی آن و مقوی باه و زیاده
کنندۀ منی و لعق نمودن مقدار یک جوزه معتدل از ان با عسل جهت درد جکر و سرفه و تحلیل
ریاح خصوص ریاح کرده و ثمر تازه نارس آنکه چغاله نامند با پوست مقوی بن دندان و مسکن
حرارت دهان بسبب برودت و یبوست پوست آن السموم خوردن آن با انجیر جهت کزیدکی سک دیوانه
شربا و ضمادا و شکوفۀ آن محرک باه مردان و قاطع باه زنان المضار ثقیل و بطئ الهضم در
معده بارد رطب و مضر احشا مصلح آن مصطکی و مهیج صفرا مصلح آن شکر و بادام متکرج و فاسد
موجب کرب و سقوط اشتها و غثیان و غشی مصلح آن قئ نمودن و ربوب حامضه بعد از ان آشامیدن
و روغن آن را طبیعت معتدل در کرمی و سردی و بغایت مرطب دماغ خصوص تازۀ آن
افعال و خواص آن
اعضاء الراس و الصدر و الغذاء مرطب دماغ و موافق تشنج یبسی و ورمی
و سرسام و ذات الجنب و رافع سهر و منوم شربا و تمریخا مکررا و آشامیدن آن با کثیرا
و شکر جهت سرفۀ خشک و تصفیۀ آواز و قصبۀ رئه و تلیین امعا و رفع ضرر ادویۀ مسهله مطلقا
و حبوب حاره شربا و چرب نمودن آنها بدان و به آب کرم و العبه و اشیای مناسبه نیز جهت
زحیر و مغص و تلیین امعا و رفع قولنج و عسر البول و اعانت بر اخراج حصاه خصوصا با حجر
الیهود سوده با آب کرم مقدار شربت آن تا نه مثقال الات المفاصل دوام تدهین مهرهای پشت
بدان جهت نقرس و رفع خمیدکی پیران و غرغرۀ آن با آب کرم جهت خشونت حلق موثر مضر احشای
ضعیفه مصلح آن مصطکی و برک تازۀ آن مسهل و مسقط کرم معده و خشک آن قابض و رافع اسهال
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
لوز. [ ل َ / لُو ] (اِ) بادام . (دهار)
(منتهی الارب ). معرب از فارسی . (جمهره ابن
درید از سیوطی در المزهر) :
خرما و ترنج و بهی و لوز بسی هست
این سبز درختان نه همه بید و چنار است
.
ناصرخسرو.
بنگر این هر سه ز خامی رسته را
جوز را و لوز را و پسته را.
مولوی .
تین انجیر و عنب انگور و بادام است لوز
جوز باشد گردکان ، بسر و رطب خرمای تر.
بسحاق اطعمه .
ابوریحان در صیدنه آرد: لوز،ابوعمرو گوید:
بادام را قمروس گویند و به رومی میعه لش خوانند. بادام تلخ را به سریانی لوز اومری
را گویند معروف و چنین گویند که اگر سرشاخهای بادام شیرین ببرند و روغن بمالند بادام
او تلخ شود، به سبب آنکه روغن مسامات او را ببندد و حرارتی که در او باشد محتقن شود
و مزه او را تلخ گرداند. «زه » گوید در موضعی
از بوستانهای اردستان بادامی است که هر یک از او بشبه خریطه ای باشد و در آن خریطه
نه مغز باشد. سر او را بشکافند، چنانکه سر خریطه را و مغز او را بیرون کنند. «ص اونی
» گوید: بادام تلخ گرم و خشک است در درجه دوم
زداینده است ، سدها بگشاید و درد تاسه را مفید بود ریگ گرده و مثانه بریزاند و اگر
پیش از شراب از آن بخورند منع مستی کند بادام تلخ در گشادن سدها و زدودن اعضا قویتر
باشد و هر دو نوع را چون بر بدن طلا کنند، کلف را ببرد و در دفع اخلاط غلیظ لزج که
در سینه باشد طبیعت را یاری دهد. بادام شیرین گرم و خشک است در اول . || قسمی شیرینی
. مخفف لوزینه . || موش . (حاشیه لغت نامه اسدی نخجوانی ) :
چون برون جست لوز از سوراخ
شد سموره به نزد او گستاخ .
عنصری .
|| اَمرد. (حاشیه لغت نامه
اسدی نخجوانی ) :
لوزی که بود خرد، بود گوشت بگیرد
چون ریش درآورد فروکاهد پالان .
طیان .
|| در اصطلاح بنایان ، چسب : این خاک لوز
دارد؛ چسبناک است .
///////////////
بادام . (اِ) ۞ ترجمه گوز ۞ باشد. (آنندراج ). لَوز. (منتهی
الارب ) (دهار). ابوالمثنی . نوع بادام «آمیگ دالوس ۞ » که میان بَرِ آنها خوراکی نیست
ولی مغز هسته آنها که درشت میشود گاهی تلخ
و در بعضی از جنس ها شیرین است . نوع خودروی آن را که هسته های کوچک دارد اَرْژَن ۞ مینامند. (از گیاه شناسی گل گلاب
چ 1321 هَ . ش . دانشگاه طهران ص 226). ارژن درختچه ای است که در نقاط خشک و کوهستانی
اطراف طهران و کرج در ارتفاعات 1300 گزی روید. گونه های دیگر این درختچه نیز در فارسی
وجود دارد که با گونه فوق شباهت دارند ولی
تاکنون نامگذاری نشده اند. (از درختان جنگلی ایران ثابتی ص 37). درخت بادام از تیره روزاسه آ ۞ و از جنس آمیگدالوس ۞ میباشد. یک گونه آن که بنام آمیگدالوس روتری ۞ نامیده میشود، درختی است که همراه
پسته وحشی در جنگلهای فارس ، کرمان ، مکران
و خراسان فراوان است و در جنگلهای خشک کرانه
شمال نیز میروید و آنرا بنامهای ارژن ، ارجن ، ارجنک و بخورک در فارس ، بادامشک
در خراسان و تنگرس در کلاک کرج میخوانند. سه گونه
دیگر آن درختچه از قرار ذیل است :
1 - ابورنه آ ۞ در راه قم و طهران دیده میشود.2 - سکوپاریا ۞ در اطراف کرج میروید و آنرا بادامک
میخوانند. 3 - سپارتیوئید ۞ در اطراف کرج و پشند میروید و آنرا بادامچه گویند. گونه
های دیگر در جنگلهای فارس و کرمان و مکران و همچنین در گرگان هست که از نظرگیاه شناسی
هنوز مشخص نگردیده و نامهای بومی آن با گونه
روتری ۞ متمایز میباشد.
خواص و مصرف : درخت بادام مانند پسته دارای ریشه های ژرف است و
از نم خاک بخوبی بهره مند میگردد از اینرو در خاکهای خشک خوب میروید. خاکهای آهکی را
بهتر می پسندد ولی در خاکهای رستی نمناک و سرد خوب ایستادگی نمیکند. به بلندی هفت یا
هشت متر میرسد. چوب آن سخت است و خوب رنده میشود. رنگ آن خرمائی و چوب برون آن سفید
و مشخص است . بمصرف سوخت میرسد. درخت بادام وحشی دارای میوه ای ریز است که بوسیله پیوند مانند پسته محصول خوب و فراوانی میدهد. ریشه بادام در رنگرزی مصرف میشود. (جنگل شناسی ساعی چ
1327 هَ . ش . دانشگاه طهران ج 1 صص 227 - 229 و ج 2 صص 130 - 131). بادام دارای گونه
های وحشی مختلفی است و همه آنها مخصوص نواحی
خشک و استپی میباشد. گونه هائی که در ایران دیده ایم عبارتند از: بادامک ، وامچک ،
بادامک . به درختان جنگلی ایران ثابتی چ دانشگاه طهران ص 36 رجوع شود. بادام بر دو
نوع است : بادام شیرین : لوز حُلْو ۞ که گرم و تر است در اول و گفته اند معتدل بود میان حرارت
و برودت و بادام شیرین غذائی تمام است و نفث الدم و سرفه کهنه و ربو و ذات الجنب را سودمند بود و سنگ مثانه
بریزاند. بادام تلخ ، لوز مُر ۞ گرم و خشک است و جَلاّء، و یک نوع آن بادام کاغذی معروفست
که در قزوین بدست شودو در هیچ جای دیگر یافته نگردد.
در قاموس کتاب مقدس آمده است : درختی معروف است . (سفر پیدایش
30 : 37 و 43 : 11). و ثمرش بسیارخوب میباشد و پیاله های چراغدان هیکل بادامی شکل بودند.
(سفر خروج 25 : 33). و عصای هارون هم که شکوفه نمود شاخه ای از درخت بادام بود و درخت
مذکور ازجمله درختهائی است که پیش از سایرین
شکوفه میکند چنانکه معنی اسم عبرانیش مستعجل اشاره بهمین مطلب میباشد چنانکه در صحیفه ارمیای نبی مذکور است که خداوند ارمیا را گفت :
ای ارمیا چه می بینی ؟ گفتم : شاخه ای از درخت بادام ، خداوند مرا گفت : نیکو دیدی
زیرا که من بر کلام خود دیده بانی میکنم تا آنرا بانجام رسانم . لفظ «درخت بادام »
و لفظ «دیده بانی میکنم » در عبرانی تماماً یکی است نهایت اینکه یکی اسم و دیگری فعل
بمعنی شتاب وتعجیل میباشد. (ارمیا 1 : 11). و بعضی بر آنند که قصد صاحب کتاب واعظ یا
جامعه در فصل 12 : 5 که میگوید: «و درخت بادام شکوفه آورد»، از سفیدی موی اشخاص مسن
میباشد لکن بواضحی معلوم است که قصد وی از عجله
آمدن پیری و مرگ میباشد. (قاموس کتاب مقدس ) :
بادام تر و سیکی و بهمان و باستار
ای خواجه کن همین و همی بر رهی شمار ۞ .
رودکی .
//////////
بادام
اشاره
به عربی و در کتب طب سنتی (لوز) نامیده میشود. به فرانسویAmande و به انگلیسیAlmond گفته میشود. میوه
درختی است که درخت آن را به فارسی درخت بادام و به فرانسویAmandier و به انگلیسیAlmond tree مینامند. گیاهی
است از خانوادهRosaceae
نام علمی آنPrunus amygdalus Batsch و مترادفهای آنAmydalus Communis L . وPrunus communis
Arcang وPrunus amygdalus Baill . از طرف گیاهشناسان مختلف نامگذاری شده است.
مشخصات درخت بادام
درخت بادام از درختان میوه به بلندی 8- 6 متر است. این درخت بومی
مناطق با آبوهوای مدیترانهای آسیای معتدله غربی است و در زمانی که شکوفهها باز میشوند،
درخت زینتی بسیار زیبایی میباشد. درخت بادام دارای یک سیستم ریشهبندی قوی عمودی و
تاج مدور است و ریشههای قوی آن امکان میدهد که حتی در شرایط نامساعد خاک و با کمی
رطوبت نیز خوب رشد کند و به حیات خود ادامه دهد. برگهای آن ساده و در شاخههای تازه
سال اول ظاهر میشود، بیضی باریک دراز نوکتیز کمی موجی به رنگ سبز و گلهای صورتی قشنگ
آنکه روی شاخههای سال دوم ظاهر میشود، در اوائل بهار قبل از باز شدن جوانههای درخت
بیرون میآیند و این زودرس بودن و زود ظاهر شدن شکوفهها که بسیار ظریف
معارف گیاهی، ج1، ص: 424
هستند، اغلب در سالهایی که در اوایل بهار سرمای زودرس بهاره وجود
دارد درخت را مواجه با خطر سرمازدگی مینماید.
از نظر نوع، بادام دو واریته عمده دارد یکی درخت بادام با میوه
بادام شیرین که به فرانسویAmandier doux و به انگلیسیSweet almond tree گفته میشود و نام
علمی آنPrunus amygdalus Var dulcis
میباشد و دیگری درخت بادام با میوه تلخ که به فرانسویAmandier amer و به انگلیسیBitter almond tree نامیده میشود و
نام علمی آنAmygdalus Communis L .Var amara (DC .) focke و یاPrunus amygdalus Var amara و به علاوه نوع دیگری
بادام نیز هست که به بادام منقا یا بادام کاغذی معروف است که درخت آن به فرانسویamandier des dames وAmande fragile و به انگلیسیJordan almond tree نامیده میشود و
نام علمی آن
Amygdalus Communis L. Var fragilis( Borkh. )focke
میباشد.
میوه بادام که مآلاثمر درخت بادام شیرین یا بادام تلخ است از تخمدان
یک خامهای گل بادام که دارای دو تخمک است به وجود میآید و معمولا یکی از این دو تخمک
بارور میشود و میوه بادام به صورت شفت که قشر خارجی آن گوشتی و سبز رنگ و پوشیده از
کرک است و در داخل آن بادام با پوست سخت آن وجود دارد در میآید. در اوایل تشکیل میوه
که پوشش خارجی سبزرنگ و گوشتدار پوشیده از کرک قسمت عمده میوه را تشکیل میدهد و مغز
بادام هنوز رشدی نیافته این مرحله از میوه را چغالهبادام یاAmandon نامند که چیده و
خورده میشود و دارای خواصی است که ذکر خواهد شد.
ولی پس از رسیدن بادام به تدریج این پوشش سبز گوشتدار خشک میشود
و در داخل آن پوست سفت و سخت بادام که مغز بادام داخل آن است رشد کرده و نهایتا بادام
رسیده آماده چیدن میشود.
در داخل قشر سخت خشبی درونبر میوه مغزی وجود دارد، بیضیشکل نوکتیز
که همان مغز بادام است. این مغز را پوسته نازک قهوهایرنگی پوشانیده است که پوست مغز
بادام است و به کمک آب گرم از مغز بادام میتوان آن را جدا کرد، زیرا به مغز بادام
چسبیده است.
تکثیر بادام بیشتر از طریق اجرای پیوند روی پایه بادام انجام میگیرد
و گاهی روی پایه آلو هم پیوند میشود ولی روی پایه بادام موفقتر و بهتر است. درخت بادام
تقریبا در تمام خاکها رشد میکند ولی خاکهای آهکی را ترجیح میدهد و از خاکهای پر رطوبت
و بدون زهکش ناراحت میشود و رشد آن صدمه میخورد.
معارف گیاهی، ج1، ص: 425
معمولا از شکوفه بادام و از مغز بادام اعم از شیرین و تلخ در طب
سنتی استفاده میشود البته در برخی موارد خیلی کم از برگ آن نیز به عنوان صفرابر استفاده
میشود.
ترکیبات شیمیایی
بادام شیرین از نظر ترکیبات شیمیایی دارای 4- 3 درصد آب، حدود
54 درصد روغن ثابت، حدود 25 درصد مواد ازته سفیدهای یا آلبومینوئیدی 595] گیاهی و
سرانجام دیاستازی به نام امولسین 596]، قند، صمغ، لعاب، مواد معدنی و ... است.
در بادام تلخ مقدار روغن ثابت کمتر است (حدود 44 درصد) ولی مقدار
دیاستاز امولسین بیشتر است و به علاوه دارای یک هتروزید بنام آمیگدالین 597] است. آمیگدالین
ماده متبلوری است با فرمول خامC 02 H 72 No 311 H 2 o ماده امولسین یک نوع دیاستاز یا سیناپتاز[598] است که
در ترکیب بادام وجود دارد و موجب هیدرولیز ماده آمیگدالین میشود.
از هیدرولیز آمیگدالین در مجاورت آب و تحت تأثیر دیاستاز امولسین
موادی مانند قند گلوکز و اسید سیانیدریک(HCN) و اسانس بادام تلخ حاصل میشود. اسانس بادام
تلخ یا آلدئید بنزوئیک 599](C 6 H 5 CHo) در عطرسازی به کار میرود و در صنایع رنگ نیز
برای تهیه رنگ سبزی به نام سبز مالاشیت 600] کاربرد دارد و به علاوه خواص طبی آن نیز
مورد توجه است. تازه آن مایع بیرنگی است ولی پس از کهنه شدن کمی زرد میشود. بوی قوی
و طعم سوزان دارد. چون کمی اسید سیانیدریک دارد کمی تلخ است. در بادام 025/ 0 میلیگرم
در هریک صد گرم ارسنیک یافت میشود.
در هر یکصد گرم مغز بادام خشک مواد زیر وجود دارد:
آب 7/ 4 گرم، انرژی غذایی 598، پروتئین 6/ 18 گرم، روغن 2/ 54 گرم،
هیدراتهای کربن 5/ 19 گرم، کلسیم 234 میلیگرم، فسفر 504 میلیگرم، آهن 7/ 4 میلیگرم،
پتاسیم 773 میلیگرم، ویتامینA
صفر، تیامین 24/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 92/ 0 میلیگرم و نیاسین
5/ 3 میلیگرم.
معارف گیاهی، ج1، ص: 426
خواص- کاربرد بادام شیرین
مغز بادام شیرین طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت کمی گرم و
تر است. از نظر خواص ملین است، سینه را نرم میکند و شیر آن با شکر برای رفع سرفه،
خشونت حلق، سینه، حنجره، نفستنگی و تسهیل خروج اخلاط سینه نافع است. برای به دست آوردن
شیر بادام در حدود 50 گرم بادام را ساییده در یک لیتر آب مخلوط میکنند شیر سفیدی حاصل
میشود که اغلب با در حدود 50 گرم قند شیرین کرده مصرف مینمایند. پوست خشبی بادام
را اگر تا سرحد خاکستر شدن بسوزانند تا کاملا خشب آن سوخته باشد برای تقویت لثه و دندان
از طریق مالش مفید است. بادام برای زخم رودهها و مثانه و شکم روشهای حادث از رطوبت
معده مفید است. مسکن حدت ادرار است. اگر با انجیر خورده شود ملین است. بوداده بادام
مقوی معده و قابض است و سستی را رفع میکند. مقوی نیروی جنسی است و تولید اسپرم را
افزایش میدهد و اگر یک بادام را ساییده و مخلوط با عسل بخورند، برای درد کبد و سرفه
و تحلیل بادهای کلیه مفید است. خوردن پوست بیرونی نارس آن یعنی خوردن چغالهبادام برای
تقویت لثه و ریشه دندان نافع است و چون سرد است، مسکن حرارت دهان و خشکی پوست دهان
و زبان است. از دمکرده شکوفه بادام شیرین به عنوان مسهل ملایم برای اطفال استفاده
میشود و برای جوشانده پوست نازک داخلی چسبیده به مغز بادام نیز آثار شفابخش متصور
است و از جوشانده 50 گرم از این پوست در هزار گرم آب برای تسکین درد گلو و رفع التهابها
مجاری تنفسی استفاده میشود. جوشانده برگ درخت بادام شیرین به عنوان کمک به صفرا به
کار میرود و در رفع نارسایی کبد اثر خوبی دارد. بادام برای معدههای سرد و تر و برای
آلات داخل شکم مضر است از این نظر باید با مصطلکی خورده شود، و موجب هیجان صفرا میشود
و از این نظر باید با شکر خورده شود.
روغن بادام شیرین از نظر گرمی و سردی معتدل است و دماغ را مرطوب
میکند خصوصا روغن تازه آن. خواص آن: دماغ را مرطوب میکند. خوابآور است و بیخوابی
را از بین میبرد چه از طریق خوردن و چه مالیدن آن. اگر با کتیرا و شکر خورده شود برای
سرفه خشک و صاف کردن آواز و قصبه ریه و نرم شدن رودهها بسیار نافع است و برای رفع
ضرر داروهای مسهل مؤثر است. اگر با آب گرم خورده شود برای رفع شکمروش و دلپیچه، نرم
کردن رودهها، سخت ادرار کردن و کمک به اخراج سنگ مثانه مفید است. مقدار خوراک روغن
بادام 45 گرم است. اگر
معارف گیاهی، ج1، ص: 427
مرتبا تا مدتی مهرههای پشت را با آن چرب کنند برای نقرس و رفع
خمیدگی پیران مفید است.
غرغره روغن بادام شیرین و آب گرم برای رفع خشونت حلق نافع است.
چون برای آلات داخل شکم که ضعیف هستند مضر است، لذا باید با مصطکی خورده شود.
برگ تازه درخت بادام مسهل است و ضد کرم معده و برگ خشک آن قابض
است و اسهال را بند میآورد.
خواص- کاربرد بادام تلخ
مغز بادام تلخ یا لوزالمر طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت خیلی
گرم و خشک است و از نظر خواص برای پاک کردن و اخراج اخلاط غلیظ فوق العاده مؤثر است.
ضماد آن با سرکه برای سردرد، اکتحال و مالیدن آن برای تقویت بینایی نافع است. بادام
تلخ برای تنگینفس، سرفه، ورم سینه و ریه نافع است، خصوصا اگر با نشاسته و نعنا خورده
شود. برای درد کلیه مفید است و اگر با عسل خورده شود برای باز کردن گرفتگیها، انسداد
کبد، طحال و اگر با آب عسل خورده شود، برای قولنج و اگر با دوشاب انگور خورده شود برای
ناراحتیهای کلیه و خرد کردن سنگ، ازدیاد ترشح بول، ادرار و درد رحم مفید است. اگر
شیاف آن در مهبل بشود قاعدهآور است. ضماد آن با سرکه و با برای زخمهای کهنه و جراحتهای
تر و جرب و خارش و مخملک و مالیدن آن برای از بین بردن لکههای صورت مفید است. مضر
رودههاست و از این نظر باید با شکر، بادام شیرین و خشخاش خورده شود. ضماد ریشه درخت
بادام تلخ برای انواع دردها مفید است و ریشه آن گرم و خشک است، ضماد ریشه آن با روغن
گل برای تسکین درد سر و خوردن دمکرده آن برای پاک کردن طحال، کلیه و اخراج کرم معده
و ضماد خاکستر آن برای سوختگی آتش نافع است. ارسطو گوید: «اگر 20 گرم بادام تلخ را
کوبیده ناشتا تناول نمایند از شراب مست نشوند».
روغن بادام تلخ کمی گرم و مایل به رطوبت و خواص آن مسهل اخلاط لزج
و چسبنده است و با سایر داروهای مناسب برای تنگینفس و طحال و درد کلیه، سختی ادرار،
اختناق رحم و خارج کردن سنگ مثانه نافع است. قطره آن در گوش برای تسکین درد گوش و رفع
صدا در گوش مفید است و مالیدن آن برای پاک کردن آثار لکه در صورت و صاف کردن چین پوست
صورت و رفع ترک و شقاق که از سرما ایجاد شده مفید است. مقدار خوراک آن تا 20 گرم میباشد.
اگر 5/ 2 گرم حجر الیهود را ساییده با 250 گرم آب گرم و 5 گرم روغن
بادام تلخ
معارف گیاهی، ج1، ص: 428
شاخه بادام با گل میوه
بیاشامند، مدر است و برای خرد کردن سنگ مثانه مفید است و چون حجر
الیهود برای کبد مضر است اگر این مخلوط با صمغ عربی خورده شود رفع این ضرر را میکند.
توضیح: حجر الیهود به فرانسویLe Iapis Judaique سنگی است به شکل
میوه بلوط در ابعاد زیتون به رنگ آبی مایل به سفیدی با خطوط موازی در طول، در آب زود
ساییده میشود و طعم مشخصی ندارد. در فلسطین و اطراف بیت المقدس یافت میشود. معمولا
دو نوع برای آن قایلاند، نر و ماده، نر آن به شکل شرح بالا بوده و ماده آن بدون خطوط
موازی است و رنگ آن مایل به سرخ میباشد.
صمغ درخت بادام تلخ، آثار مفید صمغ عربی را دارد و از نظر خواص
جانشین آن است.
مواد ناسازگار با بادام. اسیدهای معدنی، سولفات آهن، گوگرد، کلرور،
نیترات نقره، یدورها، اکسیدهای جیوه و کلمل را با محصولات بادام تلخ نباید یکجا جمع
نمود.
عرق بادام تلخ: تفاله بادام تلخ را به مقدار مورد نظر گرفته با
مقداری آب مخلوط کنند و در قرع (اسباب تقطیر) ریخته مدت 12 ساعت بگذارند بماند و بعد
در حمام ماریه و یا به کمک بخار تقطیر کنند تا وزن مایع تقطیر شده دو برابر وزن تفاله
مصرفی باشد بعد روغن فراری که روی مایع شناور است، بگیرند.
معارف گیاهی، ج1، ص: 429
مقدار خوراک این عرق 10- 4 گرم است یا کمتر که در یک پوسیون مصرف
نمایند و از عوامل مسکن سلسله اعصاب است و ضد تشنج میباشد.
اسانس بادام تلخ: تفاله بادام تلخ 1 واحد، آب صاف 3 واحد تفاله
را در آب سرد مخلوط کرده مدت 24 ساعت بگذارند بماند و بعد در حمام ماریه تقطیر کنند
تا محصول تقطیرشده دارای بوی کمی باشد و این محصول را در حمام ماریه مجددا تقطیر کنند
و اسانس آن را جمع کنند. در این کار علاوه بر اسانس مقداری عرق بادام تلخ نیز بدست
میآید.
بادام کوهی
اشاره
به فارسی بادام کوهی و نامهای محلی مختلفی دارد. در کرج و اطراف
تهران «ارجنک، تنگرس و بادام کوهی»، در بختیاری و لرستان «ارژن و ارجن»، در کردستان
«تنگس، تنگز، بیو و بیف»، در پشتکوه «ارجن»، در میانه «بادامچه»، در قرهتپه میانه
«آقچالی» در خیرآباد و انجمن بین زنجان و میانه «قرهچالی» در فارس میوه آن را «بخورک»
نامند.
گیاهی است از بادامها از خانوادهRosaceae نام علمی آنAmygdalus Lycioides
Spach و مترادف آنPrunus Lycioides (Spach) Schneider میباشد که واریتههای
متعدی از آن در ایران میروید از جمله واریتهA .Lycioides spach var
horrida (Spach) Browicz
و مترادف آنA .reuteri Boiss .Bh ..
مشخصات
بادام کوهی درختچهای است خاردار شاخههای جوان آن در ابتدا صاف
و قهوهای روشن است پس از چندی رنگ آن به خاکستری روشن یا تیره تبدیل میشود.
خارهای آن انشعابدار و سخت است. خارها سفید مایل به خاکستری و برگهای
آن بدون دمبرگ و صفحه برگ چرمی، صاف و نیزهای باریک نوکتیز است. ابعاد برگها در واریتههای
مختلف بین 5- 2* 30- 15 میلیمتر است.
میوه آن پوشیده از کرک مخملی و طول آن در واریتههای مختلف 15-
12 میلیمتر متغیر است.
از نظر ترکیبات شیمیایی و خواص کموبیش شبیه سایر ارقام بادام است.
توضیح: نامهای محلی چون پایه علمی ندارند و به مبنای شکل خارجی
گذارده میشوند اغلب در مورد گیاهان مختلف تکراری هستند، برای مثال در کرج نام
معارف گیاهی، ج1، ص: 430
ارجنگ و تنگرس را برایRhamuns Lycioides M .B . نیز میگویند که گیاهی ازNerprun هاست و انواع آن
تحت نامهای سیاه توسه و آش انگور در سایر جلدهای این کتاب آمده است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 431
//////////////
لوزحلو
بپارسی بادام شیرین گویند و نیکوترین آن بزرگ و شیرین بود و فربه
و طبیعت آن معتدل بود در گرمی و سردی و تر بود در دویم و گویند گرم و تر بود در اول
غذای متوسط دهد میان کثرت و قلت و مسخن بود و شیرین وی سرفه خشک و نفث دم را نافع بود
و سینه را پاک کند و حرقت بول را ساکن کند و چون با شکر بخورند منی بیفزاید و شش و
مثانه و امعا را نافع بود و
اختیارات بدیعی، ص: 399
////////////
بادام (Amygdalus) نوعی میوه است، که
درخت آن بومی نواحی خاورمیانه و جنوب آسیا میباشد. در اصل بادام جزو مغزهای حقیقی
به حساب نمیآید، بلکه از انواع شفت هاست که دارای یک پوسته بیرونی و یک پوشش درونی
سخت است که دانه (مغز) در درون آن قرار میگیرد. ارتفاع درخت بادام ۴ تا ۱۰ متر است
و قطر آن نیز میتواند به بیش از ۳۰ سانتیمتر برسد. بزرگترین کشورهای تولیدکننده بادام
در دنیا ایالات متحده آمریکا و اسپانیا هستند. ایران با تولید ۶٪ در رتبه پنجم تولیدکنندگان این
میوه قرار دارد. ۴۹٪ دانه بادام را روغن تشکیل میدهد که ۶۲٪ آن اولئیک اسید غیر اشباع،
۲۴٪ لینولئیک اسید غیراشباع، و ۶٪ آن پالمیتیک اسید اشباع است.
مقدار انرژی موجود در هر ۱۰۰ گرم مغز بادام، ۵۷۶ کیلوکالری است. کاشتن درخت بادام در
باغچه خانه راحت است. میتوانید آن را در فصل زمستان بکارید تا بهار جوانه بزند. مراقب
باشد که گیاهتان باید نور خورشید ببیند و در فصل تابستان هفتهای یک بار آبیاری شود
بهترین نوع این محصول در شهرستان تسوج از آذربایجان شرقی یافت میشود.[۱]
محتویات [نمایش]
ریشه واژه[ویرایش]
واژه بادام ریشه ایرانی دارد و از فارسی به زبانهای ترکی، عربی،
هندی و اردو راه یافتهاست.[۲]
////////////
قس لوز در عربی:
اللوز هو أحد أنواع جنس الخوخ من الفصيلة
الوردية.
محتويات [أظهر]
الموئل والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام وتركيا.[1] يزرع في أماكن
كثيرة حول العالم وخاصة في الدول المتوسطية، ولكن معظم الإنتاج يأتي اليوم من ولاية
كاليفورنيا الأمريكية.
شجرة اللوز من أشجار حوض البحر المتوسط
حيث تنمو في سوريا ولبنان وتركيا وفلسطين والاردن وتونس والجزائر والمغرب. إلا أنها
تنمو في دول أخرى كالولايات المتحدة الأمريكية وهي أكبر دولة منتجة له وينمو كذلك في
دول أخرى مثل اليمن وأيضا بكميات قليلة في دول أخرى كالمملكة العربية السعودية، حيث
يعتبر من أهم المحاصيل في منطقة الباحة.
الوصف النباتي[عدل]
النبات شجرة صغيرة نفضية ارتفاعها عادة حوالي 3-4 أمتار. تتميز
شجرة اللوز بأزهارها الجميلة ذات اللون القرنفلي الرائع، وتظهر هذه الأزهار وتتفتح
في أوائل الربيع وقبل ظهور الأوراق بوقت طويل، وحينما يتم لقاح هذه الأزهار فإن كل
واحدة منها تتحول إلى ثمرة تنمو داخل قشرة ناعمة ورقيقة وعندما تنضج الثمرة الداخلية
التي هي حبة اللوز المقصودة هنا فإن القشرة تتحول إلى غلاف جاف خشبي الشكل. النواة
الداخلية لثمرة اللوز عبارة عن بذرة خشبية الشكل عندما تجف، وتكون هي بدورها بذرة شجرة
اللوز، وقد تحوي الثمرة أحيانا بذرتين. الشجرة متناسقة الشكل يصل طولها إلى 12م ولها
أوراق طويلة ملتفة ومدببة الرأس.
////////////
قس بادام در آذری:
Badam
Vikipediya, açıq ensiklopediya
?Prunus dulcis
|
||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||
Elmi adı
|
||||||||||||||||||
Müxtəlifliyinə görə iki yerə ayrılır:
Şirin badam təzə halda
yeyilir və geniş miqyasda qənnadı sənayesində istifadə edilir. Acı badamdan
badam yağı və 0,5-0,8% miqdarında efir yağı alırlar. Bu məhsullar
ətriyyat, əczaçılıq sənayesində kamfora, məlhəm, emulsiya istehsalı üçün
istifadə olunur. Badam efir
yağından bəzi ətriyyat məmulatlarının ətirləndirilməsi üçün
istifadə edilir. Ondan, həmçinin aktivləşdirilmiş kömür də alırlar.
بادام (اینگیلیسجه: Almond، (فارسجا:بادام)،
(تورکجه:Badam)،
(عربجه: لوز)،
(آنادوْلو تۆرکجهسیجه:Badem)، (فرانسهجه:Mandelbaum)،
(آلمانجا:Mandelbaum))
بیر
نؤع بیتکی.
اینگیلیسجه ویکیپدیاسینین ایشلدنلری طرفیندن یارانمیش«Almond»،
مقالهسیندن گؤتورولوبدور. (۲۷ جولای ۲۰۱۷ تاریخینده یوْخلانیلیبدیر).
//////////////
قس بادام در هندی
बादाम (अंग्रेज़ी:ऑल्मंड, वैज्ञानिक नाम: प्रूनुस डल्शिस, प्रूनुस अमाइग्डैलस) मध्य पूर्व का एक पेड़ होता है।
यही नाम इस पेड़ के बीज या उसकी गिरि को भी दिया गया है। इसकी बड़े तौर पर खेती
होती है। बादाम एक तरह का मेवा होता है। संस्कृत भाषा में इसे वाताद, वातवैरी आदि, हिन्दी, मराठी, गुजराती व बांग्ला में बादाम, फारसी में बदाम शोरी, बदाम तल्ख, अंग्रेजी में आलमंड और लैटिन में एमिग्ड्रेलस कम्युनीज कहते हैं।[1] आयुर्वेद में इसको बुद्धि और
नसों के लिये गुणकारी बताया गया है। भारत में यह कश्मीर का राज्य पेड़ माना जाता है। एक आउंस (२८
ग्राम) बादाम में १६० कैलोरी होती हैं, इसीलिये यह शरीर को
उर्जा प्रदान करता है।[2] लेकिन बहुत अधिक खाने पर मोटापा भी दे सकता है। इसमें निहित कुल कैलोरी का ¾ भाग वसा से मिलता है, शेष कार्बोहाईड्रेट और प्रोटीन से मिलता
है। इसका ग्लाईसेमिक लोड शून्य होता है। इसमें कार्बोहाईड्रेट बहुत कम होता है। इस
कारण से बादाम से बना केक या बिस्कुट, आदि मधुमेह के रोगी भी ले सकते हैं। बादाम में वसा
तीन प्रकार की होती है: एकल असंतृप्त वसीय अम्ल और बहु असंतृप्त वसीय अम्ल। यह
लाभदायक वसा होती है, जो शरीर में कोलेस्टेरोल को कम करता है और हृदय रोगों की आशंका भी कम करता
है। इसके अलावा दूसरा प्रकार है ओमेगा – ३ वसीय अम्ल। ये भी स्वास्थवर्धक
होता है। इसमें संतृप्त वसीय अम्ल बहुत कम और
कोलेस्टेरोल नहीं होता है। फाईबर या आहारीय रेशा, यह पाचन में सहायक
होता है और हृदय रोगों से बचने में भी सहायक रहता है, तथा पेट को अधिक देर तक भर कर रखता है। इस कारण कब्ज के रोगियों के लिये लाभदायक रहता है।
बादाम में सोडियम नहीं होने से उच्च रक्तचाप रोगियों के लिये भी
लाभदायक रहता है। इनके अलावा पोटैशियम, विटामिन ई, लौह, मैग्नीशियम, कैल्शियम, फास्फोरस भी होते हैं।[3]
//////////////
قس بادام، آماندل در باسای اندونزی:
Badam, Amandel atau Almond merupakan
bagian dari subkeluarga Prunoidae dari keluarga Rosaceae. Tumbuhan ini berada di klasifikasi yang sama
dengan persik dalam subgenus Amygdalus di dalam Prunus. Buah badam merupakan buah yang dihasilkan
oleh pohon Prunus dulcis (nama sinonimnya: Amygdalus
communis).[2]
Jika biasanya
buah Prunus dilapisi oleh daging buah yang manis
seperti yang ada pada prem dan ceri, pada buah badam digantikan oleh pelapis
dengan tekstur seperti bahan kulit, yang di dalam cangkang kerasnya
mengandung biji yang dapat dimakan, biasanya disebut
sebagai kacang.
////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
قس ملوزی (از لوز عربی از گوز پارسی) در سواحلی:
Mlozi ni mti mdogo wa jenasi Prunus (nusujenasi Amygdalus) katika familia Rosaceae. Matunda yake hayana jina, lakini lozi ni jina la kokwa ya tunda. Asili ya mti huu ni Mashariki
ya Kati na Asia
ya Kusini, lakini sikuhizi
unapandwa kila mahali katika kanda za nusutropiki.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////////
قس بِهیو در کردی:
Behîv an behîva şîrin dareka bi fekî ye. Fêkiyên xwe
yên negiştî re dibêjin behîvterk. Behîvterk keskeskî teva dendikan, bi giştî bi
xayê, tên xwarin. Ku fêkiyên xwe gir dibin qalikî ser jê diweşe û qalikî hişk
dertê meydanê. Qalikên wan dişkênin û hundurî ew dendiknan dixwin.
////////////
قس میندالی در روسی:
Минда́ль (лат. Prunus dulcis, в
прошлом — Prunus amygdalus или Amygdalus communis) —
кустарник или небольшое дерево из подрода Миндаль (Amygdalus) рода Слива.
///////////
////////////
قس بادام
در پشتو:
بادام
د ويکيپېډيا، وړیا پوهنغونډ له خوا
د بادامو بڼ
د بادامو میوه
د بادامو پوست شوې دانې
د بادامو ونه چې اته متره اوږدوالی لري له
مخکې زمانو څخه په لویدځه اسیا په ځانگړې توگه افغانستان،
ایران، سورییې او فلسطین کې روزل کیږي، د بادام د
ونې ریښه ډيره قوي وي،
دا ونه کولای شي په ډير کم لوندوالي (نم)
کې هم رشد وکړي، پاڼې یې بیضوي شکل لرې او د پاڼې سر یې تیره وي. گل
یې ډير ښکلی او ښه رنگ لري. د
پسرلي په لومړیو کې یې نښې را څرگندیږي.
/////////////
قس بادام در سندی:
بادام
بادام
بادام (Almond) وچ اوڀر ۽ ڏکڻ ايشيا جو هڪ وڻ آهي جنهن جو
ٻج سڪل ميوي طور کاڌو ويندو آهي.
ھڪ ميويدار وڻ ۽ -ان- جو ڦَرُ. هيءُ وڻ آلوبخاري يا
آڙوءَ جي قسم جو آهي. هيءُ وڻ خوبصورت ۽ آرائشي ٿيندو آهي. -بادام-
مٺا به ٿين ته ڪڙا به ٿين. مٺي -بادام- جو
ٻُور پيازي يا
گلابي ۽ ڪڙي -بادام- جي
ٻور جو رنگ اڇو ٿئي ٿو. ٻنهي وڻن جي بادامن
مان روغن نڪرندو آهي. ڪڙي -بادام- جي
روغن مان هڪ قسم جو -تيزاب- ۽ زهر ٺهندو آهي. مٺي -بادام- مان
حاصل ٿيندڙ -تيل- دماغ
لاءِ فائديمند آهي. -ان- -تيل- مان ٻيا به انيڪ فائدا حاصل
ڪيا وڃن ٿا. مٺاين ۾ بادامن جا گورا
استعمال ٿيندا آهن. -بادام- ٻن قسمن جا ٿيندا آهن، -جن-
مان ڪاغذي -بادام- بهترين قسم جا آهن. انهن بادامن
جي کل نرم ٿيندي آهي، تنهنڪري هٿ سان ئي ڀڄي پوندا آهن.
ڪوئيٽا -بلوچستان-
۾ بادامن جو فصل
ڪثرت سان لهندو
آهي. -بادام- کي ’مغز جو -بادشاهه-‘ چيو ويندو آهي. -ان- ۾ اعليٰ درجي جي غذائيت
وڏي مقدار ۾ هوندي آهي.
-ان- ۾ اُهي سمورا جزا ٿين ٿا، -جن- جي انساني
بدن کي ضرورت هوندي آهي. هي ڪيترين ئي بيمارين جو
علاج به آهي. ڪَڙو -بادام- ڪڏهن به خوراڪ طور استعمال
نه ڪرڻ گهرجي، ڇوته -ان- ۾ هڪ خطرناڪ زهر پروسڪ ائسڊ ٿئي ٿو. ڪَڙن بادامن جو
واپار ڪيو ويندو آهي، -جن- مان -بادام- روغن ۽ خوشبودار ڪاسميٽڪس تيار ڪيون وينديون
آهن. -بادام- جو اصل وطن مراڪش آهي. -ان- جو وڻ قديم زماني
کان پوکيو ويندو آهي. روم وارا -ان- کي ”گريٽ نٽ“ چوندا آهن.
-بائبل- جي دور ۾ هي شام ۽ فلسطين ۾ اپايو ويندو
هو. هاڻي هي اڪثر ملڪن ۾ پوکيو ويندو
آهي. -ان- ۾ وڌيڪ پيداوار وارا
-بادام- مراڪش، -اٽلي-، فرانس،
پرتگال، ڪئليفورنيا ۽ -آسٽريليا- ۾ ٿيندا آهن. هي
ڏکڻ آفريڪا ۽ -ايشيا- جي
ڪيترن ئي علائقن
۾ پوکيو ويندو
آهي. ننڍي کنڊ ۾ هي ڪشمير، اترين
علائقن، هماچل پرديش ۽ -تبت- جي علائقن تائين
محدود آهي. ٻجن ۽ مغزن ۾ -بادام- هڪ بهترين غذا
آهي. -بادام- کائڻ جو بهترين طريقو هي آهي ته -ان- جي ڳڙين کي ڪجهه دير پاڻيءَ ۾ ڀڄائي رکڻ کان پوءِ سٺيءَ طرح پيهي،
سنهو ڪري، پيسٽ ٺاهي وڃي. -ان- پيسٽ کي -بادام-
جو مکڻ چيو ويندو آهي. هي آسانيءَ سان هضم ۽ بدن ۾ جذب ٿي ويندو آهي.
سبزي خور ماڻهو -ان- کي ڊيري جي مکڻ تي ترجيح ڏيندا آهن، هيءُ
مکڻ اُنهن پوڙهن ماڻهن لاءِ خاص
اهميت رکندو آهي، جيڪي ڏند نه هجڻ سبب گوشت کي
پنهنجي خوراڪ ۾ شامل ناهن ڪري سگهندا.
-بادام- جو مکڻ کائڻ سان اهي نه
صرف اعليٰ معيار جي پروٽين حاصل ڪري وٺندا آهن، پر
ٻيون اعليٰ خوراڪون به انهن کي
ملي وينديون آهن. هڪ سؤ گرام -بادام- جي
مغز ۾ 5.2 سيڪڙو رطوبت،
20.8 سيڪڙو پروٽين، 58.9 سيڪڙو سڻڀ، 2.9 سيڪڙو معدني جزا،
1.7 سيڪڙو ريشا ۽ 10.5 سيڪڙو ڪاربوهائيڊريٽس موجود هوندا
آهن، -ان- جي معدني ۽ حياتي جزن ۾ 230 ملي گرام
ڪئلشيم، 490 ملي
گرام فاسفورس، 4.5 ملي گرام آئرن، 4.4 ملي گرام ناياسين ۽ ڪجهه مقدار ۾ وٽئمن بي ڪمپليڪس شامل هوندو
آهي. هڪ گرام جي غذائي صلاحيت 665 ڪيلريز آهي. بادام
جي سڀ کان بهتر غذائي صورت -بادام- جو کير آهي، جيڪو وڏي آسانيءَ سان
-بادام- جي ڳڙيءَ کي پيهي ڪري ٺاهيو ويندو آهي.
پيهڻ کان پهرين -بادام- کي ڀڄائي -ان- جي
گهري رنگ جو ٻاهريون تهه لاٿو ويندو آهي.
پيهڻ وقت -ان- ۾ اُٻريل -ٿڌو- -پاڻي- شامل ڪيو ويندو آهي.
-ٿوري- کنڊ ملائڻ سان اهو خوش
ذائقه ۽ غذائيت بخش مشروب بڻجي ويندو آهي.
250 گرام مغز بادامن مان هڪ ڪلو گرام کير
ٺاهي سگهجي ٿو. -بادام- جي
کير مان عام کير وانگر ڏهي به ٺاهي سگهجي ٿي. بادامين جو
کير وٽئمنز سان مالا مال هوندو آهي، -ان- ۾ عام حيواني
کير جي ڀيٽ ۾ وڌيڪ خوبيون هونديون
آهن. هي ڳئون جي کير کان به وڌيڪ هضم ٿيندڙ آهي ۽ انهن ننڍڙن ٻارن لاءِ فائديمند
آهي. -جن- کي ڳئون جو کير پسند ناهي هوندو. -بادام- جي
سڻڀ ۾ وڌيڪ روغن ناهي هوندو،
-ان- لاءِ هن کي هڪ مفيد سڻڀ قرار ڏنو ويندو آهي.
هڪ سئو گرام مغز -بادام- ۾ 11 گرام لائينوليڪ ائسڊ هوندو آهي.
اهو -تيزاب- ڪولسٽرول جي سطح گهٽ ڪرڻ ۾ ڏاڍو مؤثر آهي.
شفا ۽ طبي استعمال: بادامن جي طبي خوبين جو دارومدار
بنيادي طور تي ڪاپر آئرن، فاسفورس ۽ وٽئمن بي جي طبي
ڪردار تي هوندو
آهي. -ان- سان دماغ، هڏين، حواس، دل ۽ جيري جي ڪارڪردگي بهتر ٿي ويندي آهي،
-بادام- دماغي قوت برقرار رکڻ، حواسن کي مضبوط بنائڻ ۽ ڊگهي عمر جا امڪان وڌائڻ لاءِ زبردست
خوراڪ آهي. آير ويدڪ ۽ يوناني دوائن
۾ ٺهندڙ سموريون معجونون
-ان- کان سواءِ ناهن ٺاهيون وينديون. کير جي
ڪريم ۽ گلاب جي پنکڙين سان -بادام-
جي پيسٽ روزانو چهري تي لڳائڻ هڪ زبردست بيوٽي ايڊ آهي، هيءَ چهري
کي صاف نرم ۽ پرڪشش بڻائيندي آهي.
-ان- جو باقاعدي استعمال وقت کان اڳي پيدا ٿيندڙ گُهنجن/ جَهرين
کي روڪيندو آهي ۽ چهري جي خشڪي ختم ڪري -ان- کي تازو
توانو رکندو آهي.
اينميا: طبيبن جي چوڻ موجب -بادام-
۾ نامياتي شڪل ۾ ڪاپر موجود هوندو
آهي. -ان- جو مقدار، هڪ سؤ گرام ۾ 15 . 10 ملي
گرام آهي، ڪاپر، ٽامون، آئرن،
وٽئمنز سان گڏ ملي ڪري رت جي اڇن جُزن جي جوڙجڪ واري ڪيميائي عمل جي
ترتيب ڏيندو آهي. هي رت جي کوٽ جي بيمارين
لاءِ بهتر غذا آهي.طلب ۾ هي ڪمائتو ميوو آهي.[1]
///////////////
قس بادام در تاتاری/قزاقی:
Бәдәм — гөлчәчәклеләр гаиләлегенә кергән тал яфраклы, ак, алсу чәчкәле, чикләвексыман
җимеш биргән көньяк агачы.
/////////////
قس بودوم در تاجیکی:
Бодом (лотинӣ: Prunus dulcis, дар гузашта — Prunus amygdalus ё Amygdalus
communis) — бутта ва ё дарахти на он қадар бузург. Қариб 40 навъаш маълум
аст. Дар Осиё, Америкаи Шимолӣ ва Марказӣ, дар ҷануби Аврупо, Қафқоз, Осиёи Миёна паҳн шудааст.
Дарахташ то 10м. Пеш
аз барг баровардан гул мекунад. Гулаш дуҷинса. Мевааш донаки пӯстдор. То 130
сол умр мебинад. Шакли мевааш ба донаки зардолу монанд аст.
///////////
قس بادِم در ترکی استانبولی:
Badem
Vikipedi, özgür ansiklopedi
|
Bu madde herhangi bir kaynak içermemektedir. Lütfen güvenilir kaynaklar
ekleyerek bu
maddenin geliştirilmesine yardımcı
olunuz. Kaynaksız içerik itiraz konusu olabilir ve kaldırılabilir. (Temmuz
2016)
|
Badem
|
||||||||||||||||||
Badem çiçekleri
|
||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||
Amygdalus communis L.
Amygdalus dulcis Mill. Prunus amygdalus Batsch Prunus communis (L.) Arcang. |
||||||||||||||||||
Dış bağlantılar
|
||||||||||||||||||
|
Sert kabuğuyla ve kabuğu
kırılmış badem.
Dalında badem
Badem (Prunus dulcis), gülgiller (Rosaceae) familyasının Prunoideae alt familyasından
meyvesi yenebilen küçük bir ağaç türü. Badem bu ağacın meyvesidir.[kaynak
belirtilmeli] Şeftali ile birlikte Prunus'un alt cinsi Amygdalusun
içinde yer alır.
Prunus cinsinin diğer
üyelerinin (örneğin erik ve kiraz) aksine meyve tatlı, etli dış çevreye
sahip değildir. Bunun yerine derimsi bir örtü ile kaplıdır ve bunun içinde,
sert bir kabuk ile kaplı, yenilebilir çekirdek kısmı bulunur. Bu kısım kuru yemiş olarak tüketilir.
//////////
قس بادام در اردو:
//////////////
قس وامِره در زازاکی:
///////////
Almond
From Wikipedia, the free encyclopedia
Almond
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
|
Species:
|
P. dulcis
|
The almond (Prunus
dulcis, syn. Prunus amygdalus) is a species
of tree native to the Middle East, the Indian subcontinent and North Africa.
"Almond"
is also the name of the edible and widely cultivated seed of this tree.
Within the genus Prunus, it is classified with
the peach in the
subgenus Amygdalus, distinguished from the other subgenera by
corrugations on the shell (endocarp) surrounding the seed.
The
fruit of the almond is a drupe, consisting of an outer
hull and a hard shell with the seed, which is not a true nut, inside. Shelling
almonds refers to removing the shell to reveal the seed. Almonds are sold
shelled or unshelled. Blanched almonds are shelled almonds that have
been treated with hot water to soften the seedcoat, which is then removed
to reveal the white embryo.
Contents
[show]
The
almond is a deciduous tree, growing
4–10 m (13–33 ft) in height, with a trunk of up to 30 cm
(12 in) in diameter. The young twigs are green at first,
becoming purplish where exposed to sunlight, then grey in their second year.
The leaves are 3–5 inches
long,[3] with a serrated
margin and a 2.5 cm (1 in) petiole. The flowers are white to pale
pink, 3–5 cm (1–2 in) diameter with five petals, produced singly or in
pairs and appearing before the leaves in early spring.[4][5] Almond grows best
in Mediterranean climates with warm, dry summers and mild, wet winters. The
optimal temperature for their growth is between 15 and 30 °C (59 and
86 °F) and the tree buds have a chilling requirement of 300 to 600 hours
below 7.2 °C (45.0 °F) to break dormancy.[6]
Almonds
begin bearing an economic crop in the third year after planting. Trees reach
full bearing five to six years after planting. The fruit matures in the autumn,
7–8 months after flowering.[5][7]
The
almond fruit measures 3.5–6 cm (1–2 in) long. In botanical terms, it
is not a nut but a drupe. The outer covering
or exocarp, fleshy in other members
of Prunus such as the plum and cherry, is instead a thick,
leathery, grey-green coat (with a downy exterior), called the hull. Inside the
hull is a reticulated, hard, woody shell (like the outside of a peach pit)
called the endocarp. Inside the shell is the
edible seed, commonly called a nut. Generally, one seed is present, but
occasionally two occur.
Green almonds
Almond in shell and
shelled
Blanched almonds
Shelled Almond
The
almond is native to the Mediterranean climate region of the
Middle East, eastward as far as the Yamuna River in India.[9] It was spread by
humans in ancient times along the shores of the Mediterranean into northern
Africa and southern Europe, and more recently transported to other parts of the
world, notably California, United States.[9]
The
wild form of domesticated almond grows in parts of the Levant. The fruit of the wild
forms contains the glycoside amygdalin, "which becomes
transformed into deadly prussic acid (hydrogen cyanide) after crushing,
chewing, or any other injury to the seed."[10]
Selection
of the sweet type from the many bitter types in the wild marked the beginning
of almond domestication.[11] It is unclear as to
which wild ancestor of the almond created the domesticated species. Ladizinsky
suggests the taxon Amygdalus fenzliana (Fritsch) Lipsky is the
most likely wild ancestor of the almond in part because it is native of Armenia
and western Azerbaijan where it was apparently domesticated.
While
wild almond species are toxic, domesticated almonds are not; Jared Diamond argues that a
common genetic mutation causes an absence of amygdalin, and this mutant was
grown by early farmers, "at first unintentionally in the garbage heaps,
and later intentionally in their orchards".[12] Zohary and Hopf
believe that almonds were one of the earliest domesticated fruit trees due to "the
ability of the grower to raise attractive almonds from seed. Thus, in spite of
the fact that this plant does not lend itself to propagation from suckers or
from cuttings, it could have been domesticated even before the introduction
of grafting".[10]Domesticated almonds
appear in the Early Bronze Age (3000–2000 BC) such
as the archaeological sites of Numeria (Jordan),[11] or possibly a
little earlier. Another well-known archaeological example of the almond is the
fruit found in Tutankhamun's tomb in Egypt (c. 1325
BC), probably imported from the Levant.[10] Of the European
countries that the Royal Botanic Garden Edinburgh reported as cultivating
almonds, Germany[13] is the
northernmost, though the domesticated form can be found as far north as
Iceland.[14]
The
word "almond" comes from Old French almande or alemande, Late Latin *amandula,
derived through a form amygdala from the Greek ἀμυγδαλή (amygdalē)
(cf. amygdala), an almond.[15] The al- in
English, for the a- used in other languages may be due a
confusion with the Arabic article al,
the word having first dropped the a- as in the Italian
form mandorla; the British pronunciation ah-mond and
the modern Catalan ametlla and modern French amande show
a form of the word closer to the original. Other related names of almond
include Mandelor Knackmandel (German), mandorlo (Italian
for the tree), mandorla (Italian for the fruit), amêndoa (Portuguese),
and almendra(Spanish).[16]
The
adjective "amygdaloid" (literally "like an almond") is used
to describe objects which are roughly almond-shaped, particularly a shape which
is part way between a triangle and an ellipse. See, for example,
the brain
structure amygdala, which uses a direct
borrowing of the Greek term amygdalē.[17]
&&&&&&
لوز المر
بضم میم و راء مهملۀ مشدده بفارسی بادام تلخ نامند
ماهیت آن
مانند لوز الحلو است الا آنکه مغز آن تلخ و بهترین آن نیز تازه
بزرک دانۀ چرب آنست
طبیعت آن
در آخر سوم کرم و در آخر اول خشک و در دوم نیز کرم و خشک کفته اند
افعال و خواص آن
محلل و جالی و در تنقیه و ازالۀ اخلاط غلیظه بیعدیل ضماد آن با
سرکه جهت درد سر و اکتحال آن جهت تقویت باصره اعضاء الصدر و الغذاء و النفض جهت ربو
و سرفه و ورم سینه و رئه نافع خصوصا با نشاسته و با نعناع جهت وجع کرده و با عسل جهت
تفتیح سدۀ کبد و طحال و امراض کبد و یرقان و طحال و با ماء العسل جهت قولنج و با میپختج
جهت علل کرده و تفتیت حصاه و ادرار بول و رفع عسر آن و وجع رحم و اغتسال سر بدان جهت
حزاز و قتل شپش و فرزجۀ آن مدر حیض الجروح و القروح و الاورام و البثور ضماد آن با
سرکه و یا شراب جهت زخمهای کهنه و ساعیه و بثور رطبه و قوبا و حزاز و نمله و جرب و
حکه و شری و طلای آن جالی کلف و آثار صورت و با شراب و عسل جهت نمله السموم ضماد آن
جهت کزیدن سک دیوانه مفید مضر امعا مصلح آن شکر و نبات و بادام شیرین و خشخاش و بیخ
آن را ضمادا جهت جمیع دردها مفید و ریشۀ درخت آن کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی و محلل و ضماد آن با روغن کل جهت درد سربارد و کلف و آشامیدن
طبیخ آن جهت تنقیۀ طحال و کلیه و رفع قولنج و اخراج کرم معده و ضماد خاکستر آن جهت
سوختکی آتش مفید و طلای برک مطبوخ آن با شراب جهت حزاز بیعدیل ارسطو کوید چون پنج درم
بادام تلخ را کوبیده ناشتا تناول نمایند از شراب مست نکردند و روغن بادام تلخ جالی
و محلل و مجفف
طبیعت آن
در اول دوم کرم و مائل برطوبت
افعال و خواص آن
مسهل اخلاط لزجۀ چسپنده و سوداویه در نواح معده و با ادویه مناسبه
جهت ربو و ورم سپرز و درد کرده و عسر البول و رفع قولنج و اختناق رحم و اورام و انقلاب
آن و اخراج حصاه و جنین و قطور آن جهت درد کوش و دوی و طنین و کشتن کرم آن و حمول آن
مخرج جنین و مشیمه الزینه طلای آن جهت رفع آثار رخسار و کلف و چین کونه و شقاق عارض
از سرما الجروح و القروح طلای آن با شراب جهت قروح رطبه و سپرز و حزاز نافع مقدار شربت
آن تا چهار مثقال و صمغ درخت بادام شیرین و تلخ نائب مناب صمغ عربی است و بادام نمک
پرورده بریان مصلح و معدل نفس است نزد کرسنکی کاذب و باعث بطوء سکر و منقی سینه و مدر
بول و مسهل بطن و مورث تخمه و مصلح آن شکر و مثلث و لوزبری و لوزجبلی درخت آن هر دو
از درخت لوز بستانی کوچکتر و برک آن ریزه و کل آن مائل بسرخی و با عطریت و ثمر آن کوچکتر
و با تلخی و قبض بسیار و غیر جلوز است
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت تقویت معده و رفع رطوبات و بلت و امراض باردۀ آن و قئ و اسهال
نافع مقدار شربت آن تا سه درم و از کل آن تا دو درم
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
لوزمر
نیکوترین بادام تلخ آن بود که بزرگ و روغندار
بود و طبیعت آن گرم و خشک بود در دویم و مسیح گوید گرم بود در سئوم و در وی جلا و تنقیه
بود و از خواص وی آنست که شپش را بکشد و بر کلف رو طلا کردن زایل کند و وی شری قوبا
را نافع بود و با شراب و عسل طلا کردن نمله را سود دهد و روغن آن درد گوش را نافع بود
و چون سر را بدان بشویند با شراب خراز زایل کند و اگر پیش از شراب خوردن پنج عدد بادام
تلخ بخورند منع مستی بکند و گویند پنجاه عدد و اگر روباه بادام بخورد بمیرد و وی قوت
باصره بدهد و با نشاسته نفث دم را نافع بود و سده جگر و سپرز و گرده بگشاید و جرب و
حکه را نافع بود و یاری دهد بر نفث اخلاط غلیظ از سینه و شش و بول براند و عسر البول
را نافع بود و سنگ بریزاند و مضر بود به معا و مصلح وی بادام شیرین و نبات و خشخاش
بود و جمله درخت وی در قوت مانند وی بود
لاتینAMYGDALUS AMARA فرانسهAMANDE AMERE انگلیسیBETTER ALMOND
///////////
&&&&&&
لوز البربر
بفتح دو باء موحده و دو راء مهملۀ ساکنه
ماهیت آن
قسمی از لوزبری است شبیه بحب الصنوبر و بزرکتر از ان و زرد رنک
و در جوانب آن شعبهائی که بمغز آن نرسیده
طبیعت آن
کرم و خشک و بسیار قابض و روغن آن را زیت السودان نامند و مذکور
شد در حرف الزاء مع الیای المثناه التحتانیه
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
لوزالبربر. [ ل َزُل ْ ب َ ب َ ] (ع اِ
مرکب ) لوز جبلی است و آن جُلوز است و در زیت الهرجان صفت آن گفته شد و در صفت زیت
السودان هم گفته شد. قسمی از لوزبری است شبیه به حب الصنوبر و بزرگتر و زرد و در جوانب
او ثقبهایی که به مغزش نرسیده است . گرم و خشک و بسیار قابض و روغن او را زیت السودان
نامند و مذکور شد. (تحفه حکیم مومن ).
/////////////
//////////
////////
اَرقان یا آرگان (نام علمی: Argania spinosa) گونهای درخت، بومزاد
دره سوس در جنوب غربی کشور مراکش است.
آرگان ۸ تا ۱۰ متر بلند میشود و ۱۵۰ تا
۲۰۰ سال عمر میکند. شهرت این درخت به خاطر روغن میوه آن است که مصارف دارویی و غذایی
دارد. اثرات روغن آرگان بر پوست:
روغن آرگان(Arganoil) از دانه میوه درخت
آرگان (Argan) استخراج میگردد.
این روغن حاوی مقادیر بسیار زیادی از اسیدهای چرب است که در مقابل عمل اکسیده شدن،
بسیار مقاوم تر از روغن زیتون است. همچنین حاوی ویتامین A، امگا ۶ و ۹ نیز است.
به دلیل دارا بودن مقادیر زیادی از ویتامین
A پوست را به خوبی
تغذیه میکند. آثار پیری را که بر روی پوست نمایان گردیده است بهبود میبخشد. اگزما،
جوش و جای زخم را ترمیم میکند. پوست را مرطوب میکند و الاستیته پوست را افزایش میدهد
در این محصول هیچگونه کلسترولی وجود ندارد.
به دلیل اسیدهای فراوانی که در آن موجود
است PH طبیعی پوست را ذخیره
میکند و در پوستهای چرب باعث کم چرب شدن پوست میگردد. قبل از استفاده از محصولات
آرایشی استفاده از ۱ یا ۲ قطره از این روغن به مدت ۵ دقیقه موج تغییر شگفتانگیزی در
جذب عالی محصولات آرایشی میشود و از ایجاد پینه بر روی پوست پیشگیری میکند.
اثرات بر روی مو:
بین پولکهای مو نفوذ میکند و مقاومت
مو را افزایش میدهد. در رشد مو تأثیر بسزایی دارد. به صورت طبیعی به مو آبرسانی میکند
و از وز شدن مو جلوگیری میکند.
موهای غیرقابلکنترل (وز و خشن) را نرم
و لطیف میکند. ویتامین E
آسیبهایی را که به دلیل اتوکشی زیاد، حرارت و اکسیدان کردن مو به مو
وارد کرده است را ترمیم میکند. به وسیله قرار دادن پروتئین بین ساختارهای مو، قابلیت
درمان مو خورههای پایین مو را دارد.
شوره شر و خارش پوست سر را درمان میکند
و نوعی ضد شکنندگی مو محسوب میشود.
/////////////
قس ارکان در عربی:
شجرة الأركان أو الأرجان أو الأرغان أو
الأرقان [1] (الاسم العلمي: Argania spinosa) شجرة نادرة للغاية، تتواجد فقط بجنوب المغرب
وخصوصا بمنطقة سوس وبعض مناطق الجزائر في تندوف وجهات من مستغانم[2] وكذلك بفلسطين
المحتلة بصحراء النقب ووادي عربة[3][4][5] ويشتهر بزيته الذي هو أندر الزيوت في العالم
لكثرة فوائده.
محتويات [أظهر]
مكان الانتشار[عدل]
يذكر أن شجرة أركان من النباتات الطبيعية
التي تنمو فقط في الجنوب المغربي والجنوب الغربي الجزائري في تندوف ومستغانم وجنوب
فلسطين المحتلة بصحراء النقب ووادي عربة، وقد عمرت هذه الشجرة ملايين السنين، وتتوفر
على قدرة هائلة لمقاومة الجفاف ومحاربة ظاهرة التصحر، وتنتشر على مساحة آلاف الهكتارات
في عدد من المحافظات الجنوبية المغربية من ضمنها الصويرة وأكادير وتارودانت وتيزنيت
وشيشاوة. ويستعمل زيت أركان الذي يستخلص بطريقة خاصة في أغراض التغذية والتجميل وبعض
العلاجات الطبية، كما تستغل فضلاته كعلف مقو للماشية.
المخاطر والتهديدات[عدل]
وتعرضت غابات أركان على مر السنين لاستغلال
مفرط وخطير سواء من طرف رعاة الماشية، أو منتجي حطب الوقود والفحم الخشبي، حتى أنها
كادت أن تنقرض في الجزائر.
حيث اتضح أن تأهيل هذه الشجرة في المغرب
وحمايتها يستوجب تضافرا فعليا وحقيقيا لجهود العديد من الجهات من ضمنها على سبيل المثال
لا الحصر مراكز البحث العلمي في المغرب ، وإدارة المياه والغابات المغربية ، والتعاونيات
النسوية لإنتاج زيت أركان، ورجال الصناعة، وفي عام 1999 أصبحت غابة الأركان محمية طبيعية
من قبل اليونسكو وتم حظر الاستغلال المفرط لزيت الأركان بشكل صارم، ويتم حمايتها حاليا
من خلال ممارسات الحصاد المستدامة وجهود إعادة التحريج الجدية.
زيت الاركان[عدل]
يوجد نوعان من زيت الأركان، زيت خاص بالطعام
وزيت خاص بالتجميل
زيت الطعام[عدل]
فالأول الذي يستعمل عادة في تحظير الطعام
والمكون الأساسي لأملو، لونه بني داكن وذو طعم قوي وذلك راجع إلى تحميص لوز شجر الأركان
قبل أن يتم استخلاص الزيت منه،
زيت التجميل[عدل]
وأما بالنسبة للثاني ذو اللون الأصفر الذهبي
بسبب استخلاص الزيت من لوز شجر الأركان دون تحميص، فإنه يستعمل كمرطب للبشرة ويدخل
كمركب مهم في الصناعات التجميلية الراقية، ويعتبر اكثر غلاء من النوع الأول لكثرة الطلب
عليه.
خصائص زيت التجميل[عدل]
الصنع والاستخدام[عدل]
يتم تحضير هذا الزيت بطريقة العصر على
البارد (وهي الطريقة المعتمدة لتحضير الدرجة التجميلية من زيت الأركان)، وطريقة العصر
على البارد هي المثلى التي تحافظ على العناصر المغذية والفيتامينات في الزيت المعد
للاستعمال التجميلي - يمكن تمييز هذا الزيت من لونه حيث يكون لونه أصفر ذهبي، وذو رائحة
خفيفة مميزة. ويكون أغلى سعرا.
إن هذا الزيت استخدم منذ القدم من قبل
النساء الأمازيغيات كمرطب للبشرة الجافة وكمضاد للتجاعيد، وذلك لاحتوائها على الأحماض
الدهنية الأساسية ،الأوميغا-6 ،الأوميغا-9 ومضادات الأكسدة وجفاف البشرة، وفي مستحضرات
التجميل يستعمل زيت الأركان كمضاد لحب الشباب، مضاد للصدفية، مضاد لاحمرار الجلد كما
أنه مضاد للتجاعيد ومرطب للبشرة
الفوائد[عدل]
بسب احتواءه طبيعيا ً على مقدار عالي من
فيتامين إي، والعديد من الأحماض الدهنية الأساسية فإنه يتمتع بخواص تجميلية وعلاجية
عديدة، حيث يمكنك استعماله يوميا ً كعامل مرطب ومغذي للوجه أو الجسم أو كمضاد طبيعي
للتجاعيد فهو يُمتص بسهولة ولا يترك أثرا، فهو مرطب للبشره وينعم الجلد ويطريه ويعالج
الجفاف... والتشققات.. والخشونة
مفيد في تنظيف البشره من آثار وندوب حب
الشباب ويعطيها النعومه واللمعان
مفيد جدا في حالة الخطوط البيضاء والتشققات
مغذ للشعر وفروة الرأس ويقضي على القشرة
كما يعطي الشعر لمعانا وبريقا وملمسا حريريا
كما يفيد في الوقاية من خطوط الحمل على
جلد البطن وعلاجها.
يعيد النضارة والحيوية للبشرة بشكل عام
خلال عدة أيام فقط من الاستخدام.
يحفز الوظائف الحيوية لخلايا الجلد.
يرمم الحاجز الجلدي.
يقاوم شيخوخة الجلد.
يغذي الشعر، وينعمه ويحميه من التلف.
يقوي الأظافر ويعيد الحيوية لها.
يخفف من آثار حب الشباب وندوب الحروق والجروح.
كما أنه آمن تماما للاستخدام على بشرة
الاطفال.
قائمة التراث الثقافي اللامادي[عدل]
تم إدراج شجرة أرغان والممارسات المتعلقة
بها لاستخراج زيت أرغان ضمن لائحة التراث العالمي الإنساني اللامادي لليونسكو بعد دراسة
الملف وتقييمه، تم المصادقة عليه بامتياز. وتم إدراجه تحت عنوان عادات وممارسات ودراية
بشأن شجرة الأرغان في سنة 2005.[6]
طالع أيضا[عدل]
غابة أركان
زيت أركان
أملو
مراجع[عدل]
^ لوز البربر
^ سعي لإعادة إحياء شجرة الأرغان في الجزائر
^ Growing for Change, Ruhama
Shattan, Jerusalem Post, Oct. 12, 2001
^ Growth and oil production of argan in the
Negev Desert of Israel, A. Nerd, E. Etesholaa, N. Borowyc and Y. Mizrahi,
Industrial Crops and Products, Volume 2, Issue 2, February 1994, Pages 89-95
^ Phenology, breeding system and Fruit
development of Argan [ Argania spinosa , Sapotaceae] cultivated in Israel,
Avinoam Nerd1, Vered Irijimovich2 and Yosef Mizrahi, Economic Botany, Volume
52, Number 2 / April, 1998, pl 161-167.
^ صفحة تراث وعادات وممارسات متعلقة بشجرة أرغان
على الموقع الرسمي لليونسكو
وصلات خارجية[عدل]
مقالة:شجرة «الأركان» في المغرب: غذاء
وتجميل واقتصاد اجتماعي وتسويق عالمي
مصطلح أركان في المعجم العالمي
مستحضرات التجميل الطبيعية بزيت الاركان
///////////
قس آرقان در آذری:
Arqan (lat. Ricinus) — Ərəb ölkələrində yetişən 10 metrə boyunda
olan ağac. Zeytuna bənzər meyvələri olur. Bu meyvənin çəyirdəyini kəndlilər
qovurub, üyüdür. Bu yolla ortaya çıxan az miqdarda arqan yağındanmüalicəvi və kosmetik vasitə kimi istifadə edilir.[1]
آرقان (اینگیلیسجه: Argania، (فارسجا:ارقان)، (تورکجه:Arqan)، (عربجه: أركان (نبات))، (آنادوْلو تۆرکجهسیجه:Argan)، (فرانسهجه:Arganbaum)، (آلمانجا:Arganbaum)) بیر نؤع بیتکی.
قایناقلار[دَییشدیر]
اینگیلیسجه ویکیپدیاسینین ایشلدنلری
طرفیندن یارانمیش«Argania»،
مقالهسیندن گؤتورولوبدور. (۲۷ جولای ۲۰۱۷ تاریخینده یوْخلانیلیبدیر).
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////////
قس ارغان در ترکی استانبولی:
Argan (Argania spinosa),
anavatanı Fas'ın güneybatısında bulunan kireçli topraklara
sahip, yarı çöl olan Sous vadisi ve
meyvelerinin çekirdeklerinden elde edilen kozmetik ve mutfakta kullanılan
oldukça değerli yağı için yetiştirilen fundagillerden bir ağaçtır.
Argan yağı daha çok cild ve saç bakımında çokça
kullanılan bir bitki yağıdır. Zeytinyağına oranla 3 kat daha fazla E vitamin,
içerir. Zeytinyağına göre daha kuru olması bakımından saç uçlarındaki
kırıkların bakımında daha çok tercih edilmektedir. Yapılan araştırmalarda Argan
yağı, katkısız keratin ile birlikte, saç kırıklarının bakımında kullanılırsa,
çok ciddi memnuniyet vermektedir. Etkisini ve faydasını kat kat arttırmaktadır.
///////////
قس ارکان، ارگان، ارقان در اردو:
ارکان یا ارگان یا ارقان(علمی نام: Argania spinosa) ایک درخت ہےجس کی کاشت شمالی افریقا میں نیم صحرائی علاقوں
میں ہوتی ہے یہ درخت موجودہ زمانے میں چارکول نکالنے کی وجہ سے خطرہ زدہ درخت بھی
ہے اور اس وجہ سے ارکان سے مالامال علاقہ مراکش ميں یونیسکو کی جانب سے 1998 ميں بیوسفیایی ریزرویشن کا
اعلان کیا گیا
ارکان خاندان Sapotaceae اور جنس
Argania سے تعلق رکھنے والا ایک
درخت ہے۔ اس کی لمبایی 20 میٹر ہوتی ہے۔ اس درخت سے طبیعي تيل نکلتا ہے جو بہت سے
طبیعی مواد
Sottenol, Spinasterol, β-Amirin, کوارسیٹین, ساپونين پر مشتمل ہے۔
//////////////
Argania
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Argan" redirects here. For other
uses, see Argan (disambiguation). For the genus of moth,
see Argania (moth).
Argania
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. spinosa
|
Goats climbing an Argan tree
Argania (Berber: ⴰⵔⴳⴰⵏ Argan)
is a genus of flowering plants containing the sole
species Argania spinosa, known as argan, a tree endemic to the calcareous semidesert Sous valley of
southwestern Morocco and Algeria. Currently, it can be
found only in an area of approximately 8,000 km2 (3,100 sq mi)
in the southwest of Morocco and Algeria (Souss-Massa-Drâa region).
Argan trees grow to 8–10 m (26–33 ft) high and live up to 200 years.
They are thorny, with gnarled trunks and wide spreading crown. The crown has
a circumference of about 70 m
(230 ft) and the branches lean towards the
ground.
The leaves are small,
2–4 cm (0.79–1.57 in) long, and oval with a rounded apex. The flowers are small, with
five pale yellow-green petals; flowering is in April. The fruit is 2–4 cm
(0.79–1.57 in) long and 1.5–3 cm (0.59–1.18 in) broad, with a
thick, bitter peel surrounding a sweet-smelling but unpleasantly flavored layer
of pulpy pericarp. This surrounds the very hard nut, which contains one
(occasionally two or three) small, oil-rich seeds. The fruit takes over a year
to mature, ripening in June to July of the following year.
Contents
[show]
The
scientific name argania is derived from argan, the
name of the tree in Tasussit, the Berber language which is spoken by
the majority of the people living in the areas where the tree is endemic.
Tasussit has a rich vocabulary for the various parts of the fruit, its stages
of ripeness, and its harvesting and processing. The oil is also called argan.
In medieval Arabic pharmacological sources, the tree is known as harjān,
a name which is also derived from Tasussit argan.
In
Morocco, arganeraie forests now cover some 8,280 km2 (3,200 sq mi)
and are designated as a UNESCO biosphere reserve. Their area has shrunk
by about half during the last 100 years, due to charcoal-making, grazing, and
increasingly intensive cultivation. The best hope for the conservation of the
trees may lie in the recent development of a thriving export market for argan oil as a high-value
product. However, the wealth brought by argan oil export has also created
threats to argan trees in the form of increased goat population. Locals use the
newfound wealth to buy more goats and the goats stunt the growth of the argan
trees by climbing up and eating their leaves and fruit.[3]
In
some parts of Morocco, argan takes the place of the olive as a source
of forage, oil, timber, and fuel in Berber
society. Especially near Essaouira, the argan tree is
frequently climbed by goats.[7]
Argan
fruit falls in July, when black and dry. Until this happens, goats are kept out
of the argan woodlands by wardens. Rights to collect the fruit are controlled
by law and village traditions. The leftover nuts are gathered after consumption
and spit out by ruminating goats. Seeds spat out by the goats constitute an
overlooked mechanism of seed dispersal.[8]
Argan
oil is produced by several women's co-operatives in the southwestern parts of
Morocco. The most labor-intensive part of oil-extraction is removal of the soft
pulp (used to feed animals) and the cracking by hand, between two stones, of
the hard nut. The seeds are then removed and gently roasted. This roasting
accounts for part of the oil's distinctive, nutty flavor.[9]
The
traditional technique for oil extraction is to grind the roasted seeds to
paste, with a little water, in a stone rotary quern. The paste is then squeezed
by hand to extract the oil. The extracted paste is still oil-rich and is used
as animal feed. Oil produced this way can be stored and used for 3–6 months,
and will be produced as needed in a family, from a store of the kernels, which
will keep for 20 years unopened. Dry-pressing is becoming increasingly
important for oil produced for sale, as this method allows for faster
extraction, and the oil produced can be used for 12–18 months after extraction.[10]
The
oil contains 80% unsaturated fatty acids, is rich in essential fatty acids, and is more resistant
to oxidation than olive oil.
Argan oil is used for dipping bread, on couscous, salads, and similar uses. A dip
for bread known as amlou is made from argan oil, almonds, and peanuts, sometimes sweetened
by honey or sugar. The unroasted
oil is traditionally used as a treatment for skin diseases, and has become
favoured by European cosmetics manufacturers.[11][12][13]
Foliage, flowers and immature fruit
Argan
oil is sold in Morocco as a luxury item. The product is of increasing interest
to cosmetics companies in Europe. It used to be difficult to buy the oil
outside Morocco, but since 2001–2002, it has become a fashionable product in
Europe and North America.[citation needed] It is now widely available
in specialist shops and occasionally in supermarkets. Its price (US$40–50 for
500 ml) is notable compared to other oils.[14]
Argan
trees are a major source of forage for sheep, goats, camels and cattle. Fruits
and leaves are readily consumed by livestock. The press cake resulting from oil
extraction can also be sun dried and fed to ruminants. Argan is also a good
source of honey, as bees nest in the trees.[16]
1.
Jump up^ "Genus: Argania Roem.
& Schult.". Germplasm Resources Information
Network. United States Department of Agriculture. 2009-03-31.
Retrieved 2010-12-10.
2.
Jump up^ "Taxon: Argania
spinosa (L.) Skeels". Germplasm Resources Information
Network. United States Department of Agriculture. 2005-12-14.
Retrieved 2010-12-10.
3.
Jump up^ Tim Wall
(September 22, 2011). "Tree-Going Goats
Threaten Oil Supply_Discovery News". Discovery News.
5.
Jump up^ Growth and oil
production of argan in the Negev Desert of Israel, A. Nerd, E. Etesholaa, N.
Borowyc and Y. Mizrahi, Industrial Crops and Products, Volume 2, Issue 2,
February 1994, Pages 89-95
6.
Jump up^ Phenology, breeding
system and Fruit development of Argan [ Argania spinosa, Sapotaceae] cultivated
in Israel, Avinoam Nerd1, Vered Irijimovich2 and Yosef Mizrahi, Economic
Botany, Volume 52, Number 2 / April, 1998, pl 161-167.
8.
Jump up^ Delibes, Miguel;
el al (2 May 2017). "Tree-climbing goats
disperse seeds during rumination". Frontiers in Ecology
and the Environment. doi:10.1002/fee.1488. Retrieved 26
May 2017.
9.
Jump up^ Charrouf,
Zoubida; Guillaume, Dominique (1999). "Ethnoeconomical, ethnomedical, and
phytochemical study of Argania spinosa (L.) Skeels". Journal of
Ethnopharmacology. 67 (1): 7–14. PMID 10616955. doi:10.1016/S0378-8741(98)00228-1.
10.
Jump up^ Charrouf, Z;
Guillaume, D (2007). "Phenols and Polyphenols from Argania
spinosa". American Journal of Food Technology. 2 (7):
679. doi:10.3923/ajft.2007.679.683.
11.
Jump up^ Khallouki, F;
Younos, C; Soulimani, R; Oster, T; Charrouf, Z; Spiegelhalder, B; Bartsch, H;
Owen, RW (2003). "Consumption of
argan oil (Morocco) with its unique profile of fatty acids, tocopherols,
squalene, sterols and phenolic compounds should confer valuable cancer
chemopreventive effects". European Journal of Cancer
Prevention. 12 (1): 67–75. PMID 12548113. doi:10.1097/01.cej.0000051106.40692.d3
(inactive 2017-01-28).
12.
Jump up^ "Arganolie informative (NL)". Archived from the original
on September 7, 2013. Retrieved November 5, 2016.
13.
Jump up^ Charrouf,
Zoubida; Guillaume, Dominique (2008). "Argan oil: Occurrence, composition
and impact on human health". European Journal of Lipid Science and
Technology. 110 (7): 632. doi:10.1002/ejlt.200700220.
14.
Jump up^ Chimi, H;
Cillard, J; Cillard, P (1994). "Autoxydation de
l'huile d'argan Argania spinosa L. du Maroc" [Autoxidation of
argan oil Argania spinoza L. from Morocco]. Sciences des aliments (in
French). 14 (1): 117–24. ISSN 0240-8813.
15.
Jump up^ Charrouf,
Zoubida; Guillaume, Dominique (2010). "Should the Amazigh Diet (Regular
and Moderate Argan-Oil Consumption) have a Beneficial Impact on Human
Health?". Critical Reviews in Food Science and Nutrition. 50 (5):
473–7. PMID 20373191. doi:10.1080/10408390802544520.
16.
Jump up^ Heuzé V., Tran G.,
2015. Argan (Argania spinosa). Feedipedia, a programme by INRA, CIRAD, AFZ and
FAO. http://www.feedipedia.org/node/54 Last updated on
October 26, 2015, 16:29
|
This article includes a list of references,
but its sources remain unclear because it has insufficient inline citations. Please
help to improve this
article by introducing more
precise citations. (March
2017) (Learn how and when to remove this template message)
|
·
T.J. Lybbert (2007).
"Patent Disclosure Requirements and Benefit Sharing: A counterfactual case
of Morocco’s argan oil". Ecological Economics. 64 (1):
12–18. doi:10.1016/j.ecolecon.2007.06.017.
·
T.J. Lybbert; C.B.
Barrett (2004). "Does Resource Commercialization Induce Local
Conservation? A Cautionary Tale from Southwestern Morocco". Society
& Natural Resources. 17 (5): 413–430. doi:10.1080/08941920490430205.
·
T.J. Lybbert; C.B.
Barrett; H. Najisse (2002). "Market-Based Conservation and Local Benefits:
The Case of Argan Oil in Morocco". Ecological Economics. 41 (1):
125–144. doi:10.1016/S0921-8009(02)00020-4.
·
O. M'Hirit; M. Bensyane;
F.Benchekroun; S.M. El Yousfi; M. Bendaanoun (1998). L'arganier: une
espèce fruitière-forestière à usages multiples. Pierre Mardaga. ISBN 2-87009-684-4.
·
J.F. Morton; G.L. Voss
(1987). "The argan tree (Argania sideroxylon, Sapotataceae), a desert
source of edible oil". Economic Botany. 41(2):
221–233. doi:10.1007/BF02858970.
·
Rachida Nouaim
(2005). L'arganier au Maroc: entre mythes et réalités. Une civilisation
née d'un arbreune espèce fruitière-forestière à usages multiples. Paris:
L'Harmattan. ISBN 2-7475-8453-4.
·
H.D.V. Prendergast; C.C.
Walker (1992). "The argan: multipurpose tree of Morocco". Kew
Magazine. 9 (2): 76–85.
·
Elaine M. Solowey
(2006). Supping at God's table. Thistle Syndicate. pp. 75–76. ISBN 0-9785565-1-8.
·
Luigi Cristiano e Gianni
De Martino (2000), "Marocco atlantico. In terra di Argania", Erboristeria
domani, 233, pp. 78–85.