مونج
بضم میم و سکون واو و نون و جیم لغت هندی است
ماهیت آن
پوست درخت نوعی از نی غیر مجوف است که بهندی سرکنده نامند و اطفال
از قلم آن بر تخته می نویسند
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
غرغره با آب مطبوخ آن جهت جوشش دهان و اورام لثه و لهاه و آشامیدن
آن جهت ضعف شهوت طعام و بواسیر خونی و ریحی و درد کرده و مثانه و آلات تناسل و آشامیدن
آن بطریق تنباکو که در سر غلیان بجهت فواق از مجربات کفته اند و بتجربه رسیده و اکر
قبل از کشیدن آن قدری برک تنباکوی خشک را در آتش انداخته دود آن را بدهان بکیرند بهتر
است و اکر بیک دفعه زائل نکردد مکرر نمایند و این معالجۀ فواق ریحی است و بخور آن جهت
بواسیر مفید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
//////////////
قس قصب السکر بنغالی:
قصب السكر البنغالي (الاسم العلمي:Saccharum bengalense) هو نوع من النباتات يتبع جنس قصب السكر من الفصيلة النجيلية[1][2] .
1.
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The
Plant List قصب السكر البنغالي تاريخ الولوج 31 أوكتوبر 2013
/////////////
Saccharum bengalense
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Saccharum bengalense
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. bengalense
|
Saccharum bengalense, alternatively Saccharum bengalensis, with the common
names Munj sweetcane,[1] baruwa
sugarcane or baruwa grass, is a plant of the Saccharum genus that
is native to northern India, Afghanistan, Pakistan, and Iran.[2]
A primary native distribution area is
northeastern India, particularly in Assam within the Terai-Duar
grasslands in the foothills of the Himalayas.
This is a small species of sugarcane bamboo
grass, growing 2–3 feet (0.61–0.91 m) in height. The plant is colored
pinkish-green.
1.
Jump up^ "Saccharum bengalense". Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 26 October 2015.
2.
Jump up^ "Saccharum bengalense Retz.". Germplasm Resources Information Network (GRIN). Agricultural Research
Service (ARS), United States Department of Agriculture (USDA). Retrieved 10 June 2015.
/////////////
///////////
&&&&&&&&
موندی
بضم میم و سکون واو و خفای نون و کسر دال مهمله و یا لغت هندی است
ماهیت آن
نباتی است هندی کثیر المنافع و از قبیل نجم و بیاره با شاخهای مفروش
بر زمین و برک آن شبیه ببرک پودنه و از ان ضخیم تر و مزغب و کل آن سرخ مائل ببنفشی
و مدور شبیه بتکمه و خوش بو فی الجمله شبیه ببوی کلاب و طعم آن اندک تلخ و منبت آن
صحراها و مزارع و در هند و عظیم آباد و بنکاله کثیر الوجود
طبیعت آن
در دوم کرم و تر و با قوت قابضه
افعال و خواص آن
مقوی اعضای رئیسه و قوی و ارواح و معده و محلل و ملطف و مفتح و
در تلطیف و تفتیح قریب بچوب چینی به حدی که از عرق و بول و رائحۀ شارب آن بوی آن می
آید و جهت رفع خفقان و توحش و یرقان و زردی بشره و امراض صفراوی و سوداوی و رحم و حرقه
البول و اورام و بثور مانند خنازیر و دمامیل و اورام جمیع اعضا نافع و آشامیدن عرق
آنکه بدستور کلاب عرق کشند جهت خفقان و وسواس سوداوی و صفراوی و تحلیل مواد بلغمیه
و تقویت قوی و ارواح و سائر امراض مذکوره و جرب و قوبا و حکه و امثال اینها نافع بشرط
مداومت بر ان که از سه مثقال تا پنج مثقال ابتداء شروع نمایند و روزی دو مثقال بیفزایند
تا هر مقدار که موافقت نماید و مرض رو بتخفیف و انحطاط آورد پس بتدریج کم نمایند و
در ایام آشامیدن از حموضات و لبنیات و بقول و اغذیۀ غلیظه و آشامیدن آب بسیار سرد و
یا بسیار کرم و امتلا و حرکات نفسانی و بدنی و جماع و حمام اجتناب نمایند و اکر نمک
را تقلیل نمایند بهتر است و اقتصار بر اغذیۀ لطیفه و آب نیمکرم نمایند و در امزجۀ قویه
شروع از ده مثقال نمایند و بتدریج یک مثقال یا دو مثقال بیفزایند و جرم آن را نیز اهل
هند مستعمل دارند و نبات آن را در هنکام تازکی با بیخ و برک و کل کنده در سایه خشک
می نمایند پس نرم سوده با آرد کندم و روغن و شکر بطریق حلوا پخته روزی موافق برداشت
مزاج می خورند جهت حفظ قوای حیوانی و بدنی و منع موی از سفیدی و اسقاط و نیز بطریق
سفوف با اشربۀ مناسبه می آشامند جهت امور مذکوره و تخم آن را کفته اند اکر با شیر هر
روز مقدار یک کف بخورند قوت حیوانی بخشد و کل آن را اکر تا چهل روز بخورند نیز همان
خاصیت بخشد و نبات آن را قبل از بکل آمدن چون با بهنکره سائیده بروغن و عسل آمیخته
تا چهل روز بخورند موی را سفید نکرداند و نیز نزد اهل هند مشهور است که چون غنچۀ کل
آن را در اول سال درست بلع نمایند در ان سال از ازار رمد محفوظ می مانند یک غنچۀ آن
یک سال دو غنچۀ آن دو سال و همچنین مجرب می دانند و بیخ آن را اکر تا یک سال بخورند
نیز جهت سیاه کردن موی نافع و چون بیخ آن را نیم کوفته در آب بخیسانند آن مقدار که
نم بردارد پس با روغن یاسمین چرب کرده در شیشه کرده بطریق قرع معکوس مقطر نمایند و
هر روز یک دانک آن را با برک تانبول در زمستان بخورند نفع عظیم بخشد و تقویت قوی و
ارواح نماید و امراض باردۀ رطبه را دفع سازد و بدستور چون آب تازه نبات آن را با کل
و بیخ بکیرند و با روغن کنجد بقدر ربع آن با آتش ملائم طبخ دهند تا روغن بماند و صاف
نموده هر روز مقدار دو درم آن را صبح ناشتا بخورند تا چهل و یک روز درین مدت از جماع
و ترشی و بادی پرهیز نمایند تقویت باه بحدی بخشد که شرح نتوان نمود و چون بیخ آن را
در ظرف مسی با دستۀ چوب نیم خوب بسایند و سحق نمایند با آب چندانکه سیاه رنک کردد پس
پنبه پاکیزه را بدان تر نموده خشک کرده نکاه دارند و عند الحاجت قدری از ان پنبه با
آب تر کرده بر چشم صاحب رمد کذارند تسکین درد و وجع آن نماید و نیز نوعی از موندی می
شود که آن را بهندی مهاموندی نامند و کل آن بزرکتر از نوع اول جهت تعدیل اخلاط بسیار
نافع و در باقی خواص و افعال قریب بنوع اول است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
موندی . [ ] (اِ) به هندی کماذریوس است
. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کماذریوس شود.
///////////
کماذریوس . [ ک َ ذَ ] (معرب ، اِ) رجوع
به کمادریوس شود.
//////////////
کمادریوس . [ ک َ دَ ] ۞ (معرب ، اِ) لغتی است یونانی
۞ و معنی آن به عربی بلوط الارض
باشد و آن گیاهی است سبزرنگ و بسیار تلخ و آن را در ابتدای استسقا دهند نافع است .
(برهان ) (آنندراج ). ماخوذ از یونانی ، بلوط الارض . (منتهی الارب ). کماذریوس ، معرب
از یونانی .مانداروی تلخ . (فرهنگ فارسی معین ). خامادریوس . (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا). معرب از خامادریوس است که به معنی بلوط الارض باشد، نباتی است طولش قریب به
قدرشبری و برگش ریزه و در شکل و رنگ و تشقق شبیه به برگ بلوط و طعم او تلخ و با اندک
تندی و گلش بنفش و ریزه و منبت او سنگلاخها و تخمش ریزه تر از انیسون و باحدت و در
تموز یافت می شود و قوتش تا هفت سال باقی است . (تحفه حکیم مومن ذیل کماذریوس ). شیخ الرئیس در مفردات
قانون گوید: و عشبه یسمی عندالیونانیین بلوط الارض لان له اوراقاً صغاراً شبیهة بورق
البلوط ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
////////////
بلوط الارض . [ ب َل ْ لو طُل ْ اَ ]
(ع اِ مرکب ) گیاهی است که برگ آن به برگ کاسنی ماند. (منتهی الارب ). گیاهی است که
برگ آن به هندباء ماند. (از اقرب الموارد). اسمی است مشترک بر کمادریوس و بربیخ . نباتی
که برگش مثل برگ کاسنی عریض و منبت او ریگزارها. (از تحفه حکیم مومن ). شیخ الرئیس در مفردات قانون گوید یونانیان
کماذریوس را بلوط الارض گویند چه او را برگهای خرد است مانند برگ بلوط. (یادداشت مرحوم
دهخدا). کماذریوس . (الفاظ الادویة). به لغت اهل خباز جراست . (اختیارات بدیعی ). به
یونانی دربوس است . (مخزن الادویة). کمدریس . (فرهنگ فارسی معین ). خامادریوس .
////////////
/////////
///////////
Conopodium majus
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Conopodium majus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. majus
|
Conopodium majus is a small perennial herb, whose underground part resembles a chestnutand is sometimes eaten as a wild or
cultivated root vegetable.
The plant has many English names (many of
them shared with Bunium
bulbocastanum, a related
plant with similar appearance and uses) variously including kippernut, cipernut, arnut, jarnut, hawknut, earth
chestnut, groundnut, and earthnut. From its
popularity with pigs come the names pignut, hognut,
and more indirectly Saint Anthony's nut, for Anthony the Great or Anthony of Padua, both patron saints of swineherds. (See groundnut, earthnut, and hognut for other plants which share these names.)[1]
The plant is common through much of Europe and parts of North Africa. It grows in
woods and fields, and is an indicator of
long-established grassland.
It has a smooth, slender, curving stem, up
to 1 m high, much-divided leaves, and small, white flowers in many-rayed terminal
compound umbels.
The rounded "nut" (inconsistently
described by authorities as a tuber, corm, or root) is similar to a chestnut in its brown colour and its size (up to
25 mm in diameter), and its sweet, aromatic flavour has been compared to
that of the chestnut, hazelnut, sweet potato, and Brazil nut. Palatable and
nutritious, its eating qualities are widely praised, and it is popular
among wild food foragers,
but it remains a minor crop, due in part to its low yields and difficulty of
harvest.
Contents
[show]
"A description of them were needless,
for every child knows them. Government and virtues: They are something hot and
dry in quality, under the dominion of Venus; they provoke lust exceedingly, and
stir up those sports she is mistress of; the seed is excellent good to provoke
urine; and so also is the root, but it does not perform it so forcibly as the
seed doth. The root being dried and beaten into powder, and the powder being
made into an electuary, is a singular remedy for spitting and pissing of blood,
as the former chestnut was for coughs."- Nicholas Culpeper's Complete
Herbal[2]
Never found on alkaline soils in the wild.[3] See the
plants native habitat for other ideas on its cultivation needs. This species
responds to cultivation by producing larger tubers.[4] With
careful selective breeding it is probably possible to produce a much more
productive plant.[5]
Pignut in early spring in Scotland.
Seed - sow spring in a cold frame.
Germination is usually quick and good. Prick out the seedlings into individual
pots as soon as they are large enough to handle and plant them out when in
early summer. It is also possible to sow in situ, though this requires a lot more
seed to produce the same amount of plants from a protected sowing. Division in
late summer as the plant dies down.
2.
Jump up^ "Chestnut
(Earth)". Culpeper's Complete Herbal. W. Foulsham and Co.
p. 87. ISBN 0572002033.
5.
Jump up^ Ken Fern Notes from
observations, tasting etc at Plants For A Future and on field trips.
&&&&&&&&
مها
بضم میم و فتح ها و الف مهی نیز آمده لغت نبطی است
ماهیت آن
سنکی است و دو قسم می باشد قسمی سفید صلب
شفاف شبیه بسنک آتش زنه که از ان نیز آتش ظاهر می کردد و از نواح
روم و صعید مصر آورند و در معدن مغنیسا بهم می رسد و در خون کرم تیس چون بسایند حل
می کردد و قسمی دیکر از ان غیر شفاف و از ان صلب تر و شبیه بنمک سنک و این را کوبیده
از ان ظروف می سازند و غیر سلوان است
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
جالی و محلل العین اکتحال آن با مروارید و شکر قاطع بیاض چشم بی
المی و بدستور چون به آب بسایند و در چشم کشند اللسان چون یک حبۀ از ان را با نمک و
نوشادر و زعفران و مرو سرکه و عسل حل کنند و بر زبان چند مرتبه بمالند دفع ثقل آن و
لکنت و تعسر تکلم نماید و مجرب کفته اند اعضاء النفض آشامیدن آن جهت تفتیت حصاه و ادرار
بول و ضماد آن بر پستان جهت زیادتی شیر و رافع انجماد آن در ان الخواص تعلیق آن جهت
رفع رعشه و لرز و عسر ولادت و بر اطفال رافع خوف و جستن ایشان از خواب و دیدن خوابهای
پریشان و داشتن آن در دست راست جهت قضای حاجات مؤثر دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
مها. [ م َ / م ُ ] (اِ) سنگی است مانند
بلور و بعضی گویند بلور است . (برهان ). بلور. (دهار) (مهذب الاسماء). کوارتز متبلور
را گویند که به نام بلور سنگ ۞ نیز مشهور است . سنگی است که از نواحی روم و صعید مصر خیزد،
سفید و شفاف مانند بلور و بسیار صلب و مثل سنگ آتش زنه ، آتش از او ظاهر می گردد. و
در خون گرم حل می شود. و در جایی که مغنیسا به هم می رسد او نیز یافت شود و قسمی از
آن غیرشفاف و از او صلب تر و شبیه به نمک سنگ می باشد و آن را کوبیده و ظروف می سازند
و او غیر حجر سلوان است . (از تحفه حکیم مومن
). و رجوع به همان ماخذ شود. || یاقوت کبود ۞ .
//////////
بلور. [ ب َل ْ لو / ب ِل ْ ل َ / ب ِ
وَ / ب ُ ] (ع اِ) معرب از کلمه بریلس یونانی
، لکن بریلس در یونانی بمعنی زبرجد و یا حومه یعنی زمرد ذبابی بوده است و در عربی از
آن معنی به بلور امروزین و کریستال دُ رش نقل شده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). جوهری
است مشهور، بلورة یکی . (منتهی الارب ). جوهری است سپید و شفاف . (از اقرب الموارد).
سنگی است سپید و شفاف . (غیاث ). نوعی است از جواهر معدنی . (ازتذکره داود ضریر انطاکی ). سنگی است سفید و شفاف و سست
. (تحفه حکیم مومن ) (مخزن الادویة). مانند
آبگینه است الا آنکه آبگینه را شفافی از صنعت است و او را از معدن . بهترینش صغدی و
هندی بود و بیشتر از بلاد شمال و فرنگ خیزد، خاصیتش چون به آفتاب گرم شود پنبه را بسوزاند.
(نزهةالقلوب ). بلور یا حجرالبلور، سنگی است معدنی بسیار وزین که از آن ظرفها تراشند
و به بهای گزاف فروشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). جسم جامدی دارای ساختمان داخلی مشخص
(بصورت کثیرالوجوه ) که نمود ساختمان داخلی آن می باشد. از بررسی سطحی بلورهای طبیعی
بسبب تنوع اندازه و شکل و عده وجوه آنها چنین
بنظر میرسد که انواع بلورها بیشمار است ولی با بررسی دقیقتر و رعایت تقارن بلورها،
می توان همه بلورها را به 32 طبقه تقسیم کرد
و این طبقات را به هفت یا شش دسته تقسیم نمود، که هر دسته را یک دستگاه میخوانند. بلورهای
طبیعی و نیز آنهایی که مصنوعاً تهیه میشوند،بندرت با اجسام ساده هندسی مطابقت دارند. معمولاً در طی انجماد یک ماده مذاب (که آن را تبلور نامند) بلورها با هم تشکیل
میشوند، لهذا ناتمام بوجود می آیند. ترتیب تالیف اتمهای یک بلور با چشم دیده نمیشود،
ولی بوسیله اشعه ایکس قابل تشخیص است و این امر درشیمی ، معدن شناسی
، زمین شناسی و علوم دیگر و نیز در جواهرسازی حائز کمال اهمیت است . (از دائرة المعارف
فارسی ). قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود. (فرهنگ
فارسی معین ). سادج هندی . (ذخیره خوارزمشاهی
در قراباذین ). مَها. مَهاء. مَهاة. مَهی . ج ، بلالیر. (منتهی الارب ) :
انگشت بر رویش مانند بلور است
پولاد بر گردن او همچون لاد است .
ابوطاهر خسروانی .
////////////
قس مرو، کوارتز در عربی:
المرو أو الكوارتز (بالألمانية: Quartz) هو معدن يعود اكتشافه
إلى الفرنسي (بيير كوري) وأخوه (جاك) اللذان كانا يدرسان عينة من الرمل في سنة
1880 حيث لاحظا ظاهرة غريبة، وهي انه عند تعريض الكوارتز (ثاني أكسيد السيليكون) لجهد
آلي فإنه يتولد تيار كهربائي، وبالعكس ففي حال تعرضت بلورة الكوارتز لمجال كهربائي،
فإنها تتذبذب وتهتز بتردد معين، كما وجد أن هذا الاهتزاز والتذبذب يتسم بالانتظام والدقة
العالية. هذه الظاهرة والتي عرفت بالبيزوكهربائية ، مكنت الباحثين من تصنيع الكثير
من الأجهزة الحساسة، من أهمها الساعات المصممة لقياس الوقت بدقة عالية، حيث بلغ نصيب
الكوارتز في صناعة الساعات أكثر من 85% من سوق الساعات العالمية. ويعود أول نموذج لساعة
مصنوعة من الكوارتز إلى سنة 1967 حيث تم إنتاج هذه الساعة من قبل الباحثين في مركز
الساعات الإلكترونية في نويشتل في سويسرا، وفي سنة 1969 تمت صناعة أول ساعة كوارتز
في اليابان من قبل سيكو اليابانية تحت اسم أسترون.
/////////
قس کِوارس در آذری:
Kvars
– SiO2 - Triqonal sinqoniya – aşağı temperaturlu (573°C-dək) –a -kvars;
Heksaqonal sinqoniya – yüksək temperaturlu (573–870°C) –b -kvars. Rast gəlmə
tezliyi şkalası: hər yerdə rast gələn.
////////////
قس در عبری:
קוורץ הוא המינרל השני הנפוץ ביותר בקרום כדור הארץ.
//////////
قس کِوارس در آذری:
Kvars (olm. Quarz) — silikatlar sinfiga
mansub eng koʻp tarqalgan jins hosil qiluvchi mineral. Kimyoviy formulasi SiO2. Kvarsning
kristalli 2 ta modifikatsiyasi maʼlum: geksagonal Kvars (yoki a-K.) 870—573°
temperatura oraligʻida turgʻun va trigonal Kvars (R-K.) 573° dan pastda
turgʻun. r-K. tabiatda eng koʻp tarqalgan. Qoʻshaloqlari koʻp, kristall
donacha, agregat va zich massalar holida uchraydi. Kvarsning kristallari,
donalari, agregatlarining rangi har hil: shaffof — togʻ billuri,
binafsha — ametist (safsar), kulrang — rauxtopaz, qora — morion,
tillarang — sitrin va boshqa. Rangining har hil boʻlishi strukturaviy
defektiga bogʻliq. Murakkab ranglilari ham uchraydi, ularga boshqa minerallarning
mayda zarralari qoʻshilgan boʻladi. Kvarsning yashirin kristall hillari agat va
xalsedon nihoyatda ingichka tolasimon tuzilmalardan iborat. K. optik jihatdan
bir oʻkli, musbat. Ultrabinafsha va qisman infraqizil nurlarni oʻtkazadi.
Sunʼiy Kvarsni SiO2 ning suvli eritmasidan yuqori bosim
va temperaturada olinadi. Kvars turli togʻ jinslarining asosiy tarkibiy qismi
hisoblanadi. Kvars pyezoelektrik hossaga ega. Qattikligi 7. Zichligi 2,65 g/sm3. Erish harorati
1710°C, soviganda kvars oynasi deb ataluvchi jismga aylanadi. Monokristallari
kam uchraydi va juda yuqori baholanadi. Kvars Oʻrta
Osiyo(Pomirda), Rossiya (Uralda), Ukraina (Volinda), Braziliya va Madagaskarda uchraydi. Kvars qumi va uning
metamorflashgan turlari — kvarsitlar keramika va shisha sanoatida,
monokristallari (pyezokvars) optika va radiotexnikada, shaffof va chiroyli
ranglilari yarim qimmatbaho tosh sifatida zargarlikda ishlatiladi.[1]
///////////
قس کوارتز در پنجابی:
کوارٹز زمین چوں ملن والی اک معدن اے اے تھوڑا مینگا پتھر اے۔ ایدے نال کوارٹز کعڑیاں وی بنایاں جاندیاں نیں۔
////////////
قس کووارس در ترکی استانبولی:
Kuvars, oldukça saf silisyum dioksit (SiO2) kristallerine verilen addır. Özgül ağırlığı 2,65
g/cm³, sertliği 7 olan kuvarsa doğada çok rastlanır. Heksagonal sistemde
kristalleşen kuvars, doğada kristal ya da amorf (biçimsiz) halde bulunabilir.
İçindeki yabancı maddelerin cins ve miktarına göre, saydam, renkli ya da yarı saydam durumdadır.
/////////
Quartz
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Quartz
|
|
General
|
|
Category
|
|
SiO2
|
|
Dana classification
|
|
Identification
|
|
60.083
|
|
Color
|
Colorless through various colors to black
|
6-sided prism ending in 6-sided pyramid (typical), drusy,
fine-grained to microcrystalline, massive
|
|
Common Dauphine law, Brazil law and Japan law
|
|
{0110} Indistinct
|
|
Conchoidal
|
|
Brittle
|
|
Mohs scalehardness
|
7 – lower in impure varieties (defining mineral)
|
Vitreous – waxy to dull when massive
|
|
White
|
|
Transparent to nearly opaque
|
|
2.65; variable 2.59–2.63 in impure varieties
|
|
Optical properties
|
Uniaxial (+)
|
nω = 1.543–1.545
nε = 1.552–1.554 |
|
+0.009 (B-G interval)
|
|
None
|
|
Other characteristics
|
|
References
|
Quartz is a mineral composed of silicon and oxygen atoms in a continuous framework of SiO4silicon–oxygen tetrahedra, with each oxygen being shared between two tetrahedra, giving an overall chemical formula of SiO2. Quartz is the second most abundant mineral in Earth's continental crust, behind feldspar.[7]
Quartz crystals are chiral, and exist in two forms, the normal α-quartz and the high-temperature
β-quartz. The transformation from α-quartz to beta-quartz takes place abruptly
at 573 °C (846 K). Since the transformation is accompanied by a
significant change in volume, it can easily induce fracturing of ceramics or
rocks passing through this temperature limit.
There are many different varieties of
quartz, several of which are semi-precious gemstones. Since antiquity, varieties of quartz have been the most commonly used
minerals in the making of jewelry and hardstone carvings, especially in Eurasia.
&&&&&&&&
مهد
بفتح میم و سکون ها و دال مهمله
ماهیت آن
صاحب خلاصه التجارب نوشته بلغت کشمیری کیاهی را نامند که شاخها
بسیار دارد و کبود بشکل همیشه بهار و برکهای آن باریک و دراز و کل آن باریک و دراز
و کل آن همیشه رو بآفتاب دارد و بهر طرف که میل می نماید این نیز میل می کند و بیخ
آن بقد جدواری بزرک و سفید رنک در کوهستان کشمیر کثیر الوجود و صیادان آنجا بیخ آن
را مانند سریشم می پزند و تیر را بدان الوده بهر حیوان شکاری که می زنند در ساعت می
افتد و می میرد آن را می کذارند تا خوب سرد کردد جمیع زهرها از بدن آن حیوان بازکشته
با خون در محل زخم جمع می کردد و آن موضع سطبر می شود پس آن موضع را بریده می اندازند
و تتمۀ کوشت آن را می خورند می کویند بی مضرت است و سمیتی ندارد و امتحان بیخ مطبوخ
آن در قوت و ضعف چنان است که تیغی بر عضوی فرو می برند تا اندک قطرۀ خونی جاری کردد
پس محل زخم را پاک می نمایند و قدری از ان بیخ بران می کذارند اکر فی الحال نشویند
از پوست نیز سرایت می کند بکوشت و سوزش و خارش عظیم در بدن احداث می نماید و سرخ می
سازد و اکر علاج نکنند هلاک می سازد و اکر فی الحال عضو را پاک بشویند و بروغن چرب
نمایند و بران تریاقات بمالند مضرت نمی رساند و علاج آن اکر در خارج باشد محجمه بکذارند
و بکشند و زلو بچسپانند و بعد از ان بر ان تریاق بمالند و شستن آن موضع ببول در اول
حال بغایت نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مهد. [ م َ ] (اِ) به لغت شام نام بیخی
است که آن را به فارسی چوبک اشنان* خوانند و عرب راحةالاسد** گوید. (برهان ) (آنندراج
).
* چوبک اشنان . [ ب َ اُ ] (اِ مرکب ) گلیم شوی را گویند و بعربی
شجره ابی مالک خوانند و بدان رخت شویند و در
دمشق صابون القاق نامند. (برهان ) (آنندراج ). چوبکی که در گازری بکار برند. (ناظم
الاطباء). نام فارسی عرطنیثا است . (یادداشت مولف ). ماده ای که از گیاه چوبک گیرند
و بدان رخت شویند، گلیم شوی . صابون القاق . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به چوبک و اشنان
در همین لغت نامه شود.
////////////
آذربو، اشنان و چوبک
Acanthophyllum squarrosum
به یونانی آذربویه نامند. اسم فارسی چوۀ
صباغان و به شیرازی چوبک اشنان نامند؛ بخور مریم نوعی از آن است، اسم عربی سطرونیون
نیز نامند. بیخ گیاهی است سیاه رنگ شبیه به شلغم و بر روی آن چیزی مانند گره رسته و
گیاه آن خاردار به قدر شبری و شاخ و برگش شبیه به برگ کرنب و ثمرش شبیه به غلاف نخود
و در آن دو عدد یا سه عدد دانه زرد رنگی میباشد؛ گفتهاند گل آن زرد است.
طبیعت آن گرم و خشک در سوم است.
این دارو با خواص عطسهآور و پاککنندگی
و باز کنندگی در موارد سقط جنین و سنگهای کلیه و مثانه بکار فته و مدر (بول و حیض)
و حلکنندگی می باشد
مواد مترشحه اضافی را جذب نموده و موادی
که در مفاصل در شرف رسوب هستند دفع می نماید.دردهای حاصل از گزیدگی حشرات را مسکن است
هشدار:مقدار مصرف آن بصورت شربت یک مثقال
و بیش از آن کشنده است
////////////
آذربو
بمد الف و فتح ذال معجمه و سکون رای مهمله
و ضم بای موحده و واو لغت یونانی است و اذربویه بیا و ها در آخر نیز آمده
ماهیت آن
بغدادی کفته اصل عرطنیثا است و در عرطنبثا
مذکور خواهد شد و صاحب تحفه کفته که بیخ نباتی است سیاه رنک شبیه بشلغم و بر روی آن
چیزی مانند کوه رسته و کیاه آن خاردار بقدر شبری و شاخ و برکش شبیه ببوک کونب و ثمرش
شبیه بغلا-نخود و در ان دو عدد یا سه عدد دانۀ زردرنکی می باشد و کفته اند که کل آن
زرد است و منبت آن کشتزارها است و بسریانی عرطنیثا نامند و بفارسی چوۀ صباغان و ان
غیر چوۀ کاذران است و قسمی از بخور مویم بود و در بردن چوک از پشمینه و جامه مانند
صابون است و صاحب اختیارات کفته ان بیخ خاوی است و کل زرد دارد و آن بیخ را فلار و
بلاو و قلار و کلیم شوی و قصب شوی کویند و آن ییخ عرطنیثا است و فعیلاسوس و سطرنیوس
نیز خوانند و بزبان شیرازی چوبک اشنان و بخور مویم نوعی از ان است
طبیعت آن
کرم و خشک در سیوم
افعال و خواص و منافع آن
جالی و معطس و مفتج و مسکن فواق و مدر
بول و حیض و مسقط جنین و مفتت حصاه و محلل و جاذب فضول دماغی و دافع مواد مفاصل بقوت
مسهلۀ که دارد و جهت احتباس حیض و کزیدن هوام و تسکین درد آن نافع بقوت تریاقیتی که
دارد
امراض الراس
سعوط آن جهت سدۀ مصفاه مفید و بغایت معطس
و زکام و نوازل و انافع
اعضاء النفس و الصدر
آشامیدن آن جهت بحوحت صوت و انقطاع نفس
و سرفۀ بارد رطوبی مفید
اعضاء النفض
حمول آن جهت بواسیر و تنقیۀ رحم و اعانت
بر حمل مفید و همچنین شرب آن با مثلث یا شراب رازی کفته فواق را زائل کرداند و اکر
زن آبستن بوی آن را بشنود از شدت عطسه بیم آن بود که بچه بیندازد شیخ الرئیس از دیسقوریدوس
نقل کرده که جبلی آن را چون زن آبستن مماس کند و حمول نماید در ساعت بچه بیندازد
الطحال و لات المفاصل
ضماد آن با سرکه جهت ورم سپرز و عرق النسا
و چون داخل کرده شود در حقنه صاحب عرق النسا را نافع است و همچنین خاکستر آن با سرکه
جهت وجع مفاصل و عرق النسا و وجع ورک نافع
الجراحات
ذرور آن بتنهائی و با ادویۀ مناسبه جراجات
خبیثه را نافع
الزینه
ضماد ان با سرکه داء الثعلب را مفید
السموم
تمامی سموم را نافع است خصوصا سموم ملدوغه
و نهش هوام چون با مثلت یا شراب بیاشامند مقدار شربت آن تا یک مثقال و سه مثقال آن
کشنده بخناق و غثیان قوی و سقوط قوت علاج آن علاج جبلاهنک و کندش خورده است و ان شاء
اللّه تعالی مذکور خواهد شد و بدل آن در رفع سم بوزن آن تخم اترج و زراوند طویل و فودنج
است و صاحب اختیارات بدل آن لبن التین دو دانک آن و باد آورد دو وزن آن کفته
////////////
ابوقانس
بفتح الف و ضم با و سکون واو و فتح قاف
و الف و کسر نون و سین مهمله لغت یونانی است و ابو قاوس و اوقاس نیز کویند و معروف
باسم غاسول رومی است و در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است و از بیخ آن جامه شویند
چنانکه اهل شام و ایران از بیخ عرطنیثا که بشیرازی چوبک نامند و ذکر یافت
/////////////
بخور مریم
بفتح با و ضم خاء معجمه و سکون واو و راء
مهمله و فتح میم و سکون راء مهمله و فتح یاء مثناه تحتانیه و سکون میم با فریقیه معروف
بجر المشایخ و بشام بولف است
ماهیت آن
نباتی است برک آن شبیه ببرک لبلاب کبیر
یکروی آن سبز و روی دیکر مائل بسفیدی و مزغب و ساق آن بقدر چهار انکشت و کل آن مانند
کل سرخ و کل بعضی کبود نیز و بیخ آن مانند شلغم و عریضتر از ان و سیاه و کیاه آن را
شجر مریم نامند و منبت آن جاهای سایه نمناک و مستعمل بیخ آن است و عصارۀ آن قویتر از
بیخ آن و قسمی است از عرطنیثا و غیر آنست زیرا که کیاه از عرطنیثا خاردار و پرشاخ و
ساق آن درازتر از ساق کیاه بخور مریم و برک آن شبیه ببرک کلم و شاخ آن شبیه ببخور مریم
و سیاه و لیکن درین چیزی شبیه بکره برآمده می باشد بخلاف بخور مریم
طبیعت آن
در اول سوم کرم و در آخر آن خشک
افعال و خواص آن
مفتح و محلل و جاذب و ملطف و مدر بول و
حیض و شیر و عرق و مسقط جنین و جهت یرقان و تفتیح سدد کبد و تنقیۀ فضول آن و صفرا از
اقطار بدن و منافذ آشامیدن سه مثقال آن با آب انار و کثیرا که مصلح آنند و چون با عسل
و یا شراب بیاشامند می باشد اقوی و لیکن درین هنکام باید که از دو مثقال تجاوز نکنند
و ربو را نیز نافع است و با شراب جهت رفع ضرر ادویۀ قتاله و زیاده کردن مستی شراب و
با ماء العسل جهت اسهال بلغم و خلط غلیظ و زبل متحجر و خلط متعذر الدفع و ضماد آن با
فادزهر و دواهای سمی قتال است بقوت جاذبه و طلای آب آن با سرکه جهت داء الثعلب و نقرس
و التوای عصب و برآمدکی مقعده و ازلۀ کلف و با روغن زیتون کهنه جهت شقاقی که از سرما
بهم رسیده باشد و با ادویه محلله جهت خنازیر و سائر صلابات و اکتحال آن با عسل جهت
نزول آب در چشم و لیکن بتنهائی در چشم نباید که بکشند بسبب حدت آن بلکه حدت آن را بنشاسته
شکسته استعمال نمایند و سعوط آب آن جهت تنقیۀ دماغ بسبب قوت جاذبۀ آن و چون آب مطبوخ
آن را بر سر بریزند جهت قروح آن و بر صورت جهت زوال شقاقی که بسبب سرما عارض شده باشد
و غسول خشک آن جهت ازالۀ آثار بشره و کلف و داء الثعلب و کماد آن جهت نقرس و التوای
عصب نافع و چون پارچۀ صوفی را با آب آن تر کنند و حمول نمایند تقاضای براز نماید تقاضای
قوی و فرزجۀ آن جهت اسقاط جنین و تعلیق آن جهت عسر ولادت بغایت نافع مضر مقعدۀ محرورین
مصلح آن کثیرا و آب انار مقدار شربت از عصارۀ آن نیم درم و از جرم بیخ آن تا سه مثقال
و از خواص آن است که چون بر شکم طلا نمایند اطلاق نماید و بر رحم با تکرار عمل اسقاط
جنین و ضماد کیاه تازۀ آن بتمامه جهت تحلیل صلابت طحال بیعدیل تخم آن جالی و ضماد آن
جهت ازالۀ کلف و نمش و خنازیر و ورم صلب و داء الثعلب و اکتحال آن جهت نزول آب در چشم
مفید و عصاره و بیخ آن در این افعال قویتر است و قسمی از بخور مریم را کیاه شبیه بنیل
و برک آن باریک و عسالیج آن بقدر ذرعی و باریک در اطراف آن شعبۀ مانند اکلیل شبت و
تخم آن شبیه بتخم شبت و بیخ آن را در منع حمل مجرب دانسته اند
///////////
آذربو یا آذربویه یا عرطنیثا گیاهی است خودرو از تیره اسفناج.
این گیاه برگهای ریز به هم فشرده دارد. ریشه آن را گلیم شوی یا چوبک اشنان مینامند.[۱]
چوبک زبر و چوه صباغان را در طبقهبندی
به زبان لاتین (Acanthophyllum squarrosum)مینامند، عربی آن سطرونیون، یونانی
آن آذربویه است. بخور مریم نوعی از آن است ریشه گیاهی است سیاه رنگ شبیه به شلغم و
بر روی آن چیزی مانند گره رسته و گیاه آن خاردار به اندازه شبری و شاخ و برگش شبیه
به برگ کرنب و میوه اش شبیه به غلاف نخود با دو یا سه عدد دانه زرد رنگی. گفتهاند
گل آن زرد است. طبیعت آن گرم و خشک در سوم است. این دارو با خواص عطسهآور و پاککنندگی
و بازکنندگی در موارد سقط جنین و سنگهای کلیه و مثانه بکار فته و مدر (بول و حیض)
و حلکنندگی می باشدمواد مترشحه اضافی را جذب نموده و موادی که در مفاصل در شرف
رسوب هستند دفع مینماید. دردهای حاصل از گزیدگی حشرات را مسکن است. هشدار:مقدار
مصرف آن بصورت شربت یک مثقال و بیش از آن کشنده است.[۲] درختچه ای کوچک با رنگ پوست
کبود صاف یا کمی کرک دار یا برگهایی کشیده نوک تیز و گلهایش در مجموعه ای در روی
یک پایک بلند قرار دارد نامهای دیگر آن: اسپرون، چوغان، فلار، غاسول، عرطنیثه،
صابونیه، فولالعرب و صابونی میباشد.[۳]
- معین، محمد. فرهنگ فارسی. امیر کبیر، ۱۳۶۰. این مقاله شامل بخشهایی
به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱
تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخشها
برای محمد معین محفوظ است.
//////////////
/////////
/////////////
** راحةالاسد.
[ ح َ تُل ْ اَ س َ ] (ع اِ مرکب ) مقل ، بدلیوم ۞ عصیر نباتی صمغدار که از اقسام
مختلط درختهای بلسان بدست می آید. صمغ درختی از جنس نخیلات که گلگل و مقل ازرق و مقل
مکی و مقل یهود و مقل عربی نیز نامند.
////////////////
مهد.
نوعی از عرطنیثا* است که معروف بر جت الاسد[!] و اهل مشرق قلیفی خوانند (بعضی
نسخ مهل نوشتهاند)
اختیارات بدیعی، ص: 429
* عرطنیثا. [ ع َ طَ ] (ع اِ) بیخ درخت بخور مریم . (منتهی الارب
). اصل و ریشه درخت بخور مریم . (از اقرب الموارد).
بیخی است که آنرا به شیرازی چوبک اشنان خوانند. از آب آن دو قطره در بینی چکانند درد
دندان را سود دارد. و صاحب موید الفضلاء گوید خربزه سرخ که میان او سفید باشد. (برهان قاطع). در بعضی
جایگاه عرطنیثا را گلیم شوی میگویند و بعضی جایگاه قلادر گویند. و بعضی بخور مریم گویند.
(ازذخیره خوارزمشاهی ). ریشه بخور مریم . (بحر الجواهر). اسم سریانی آذربو است
. (تحفه حکیم مومن ). آذربواست که به فارسی
چوبک نامند. (مخزن الادویه ). مزاج را گرم کند و خشک گرداند و او در سه درجه گرم است
و بیشتر بیخ او را استعمال کنند. و به لغت یونانی او راتیموس* گویند. (از تذکره ضریر انطاکی ). معرب «ارتنیتا»ی آرامی است و آن
بخور مریم و گل نگونسار است . (از فرهنگ فارسی معین ). || فیلگوش ، که گیاهی است .
(از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیلگوش شود.
&&&&&&&&
مهلبیه
بضم میم و فتح ها و لام مشدده و کسر باء موحده و فتح یاء مثناه
تحتانیه و ها بفارسی فرنی نامند
ماهیت آن
از جملۀ اغذیۀ لذیذه است که از شیرۀ آرد برنج و شیر و شکر ترتیب
می دهند بدین نحو که آرد برنج را در آب شیره می کشند و با شیر طبخ می دهند تا شیرۀ
برنج پخته کردد و بقوام آید پس شیرۀ شکر صاف کرده در ان می ریزند آن مقدار که آن را
شیرین کرداند پس چند جوشی داده فرود می آورند و در ظروف چینی برمی آورند و اکر خواهند
در هنکام فرود آورد ندن چند دانه هیل بوا کوبیده با قلیلی مشک در کلاب شیره کشیده داخل
می نمایند خوش بو و لذیذ می کردد و تناول می نمایند بعد از ان سرد می کردد و این مخترع
دورس بابلی است که بجهت مهلب بن مغیره ترتیب داده بود برای رفع قئ که او را عارض شده
بود از ریختن سودا بمعدۀ او
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
جهت مالیخولیا و جنون و درد سر یبسی و فربه نمودن بدن و تولید خون
صالح و منی و تقویت باه و رفع قئ سوداوی نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مهلبیة. [ م ُ هََ ل ْ ل َ بی ی َ ] (اِ)
به فارسی فرنی نامند. از جمله اغذیه لذیذه
است که از آردبرنج و شیر و شکر ترتیب دهند و او را دودرس بابلی جهت مهلب بن مغیره اختراع
نمود. بجهت رفع قی طعام که از ریختن سودا به معده ناشی شده بود. (از تحفه حکیم مومن ). حکیمی از بابل به نام دودرس آن را
برای مهلب بن ابی صفرة ساخت ، آنگاه که معده
او بیمار شد و بوسیله آن شفا یافت
. بهترین نوع آن از برنج پاکیزه و شیر گاو ساخته می شود. (از تذکره ضریر انطاکی ص 332).
///////////////
فرنی شیر برنجی (آرد برنج و شیر) است که
غذای شیرین مرسوم میان مردم جنوب آسیا میباشد. از آرد برنج جوشیده یا گندم خرد شده
با شیر و شکر، هل، کشمش، زعفران، آجیلها، بادام زمینی یا پسته تهیه میگردد. این خوراکی
به عنوان یک وعده غذائی یا به عنوان دسر مصرف میشود .[۱]
نوعی دسر سبک است که مواد آن شامل آردبرنج،
شیر، شکر و هل و گلاب[۲] است و بصورت گرم یا سرد خورده میشود.
مواد لازم برای تهیه فرنی را آردبرنج،
شکر (در صورتیکه با مربا یا عسل یا شیره انگور میل نشود)، شیر، هل و گلاب تشکیل میدهد.
/////////
قس فرنی در آذری:
Firni
Düyü unu və şəkərdən hazırlanan milli Iran deserti.
////////////
Kheer is a rice pudding from the cuisine of
the Indian subcontinent,
made by boiling rice, broken wheat, tapioca, or vermicelli with milk and sugar; it is
flavoured with cardamom, raisins, saffron, cashews, pistachios or almonds. It is typically served during a meal
or as a dessert. It is also known in some regions as payesh, payasam, payasa, phirni, gil-e-firdaus and fereni.[3]
The Sanskrit name is क्षीर kṣīra/
पायसम् "paayasam". In Hindi,
खीर khīr; Punjabi, کھیر/ਖੀਰ; Odia, ଖିରି khiri; Sindhi, کھیر; Urdu,
کھیر; and Nepali: खिर. It is also known
as payasam (Tamil: பாயாசம், Telugu: పాయసం, Malayalam: പായസം), payasa (Kannada: ಪಾಯಸ), payesh(Bengali: পায়েস), faesh (Sylheti: ꠙꠣꠄꠡ), payox (Assamese: পায়স), or Paays (पायस) in Konkani. The word payasam is
derived from payasa, meaning "milk".[4]
&&&&&&&&
میبه
بفتح میم و سکون یا و کسر باء موحده و ها
ماهیت آن
اسم فارسی شراب به است که با شراب و یا با آب
انکوری مرتب نمایند
افعال و خواص آن
مفرح و منبسط و مقوی معده و در قرابادین کبیر نسخ آن ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
میبة. [ م َ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب از
می به [ می + به ] فارسی . (یادداشت مولف ). داروییست که از به و شراب یا دوشاب ترتیب
دهند. معرب می به . (منتهی الارب ).
//////////
می به . [ م َ / م ِ ب ِه ْ ] (اِ مرکب
) دارویی که از آب به و شراب سازند. (ناظم الاطباء). شراب السفرجل . (ابن سینا). اسم
فارسی شراب به است که با شراب یا آب انگور مرتب سازند و آن مفرح و منبسط و مقوی معده
است . (آنندراج ) (انجن آرا) (از تحفه حکیم
مومن ). شرابی مخلوط با رب بهی . (مفاتیح ). گویند آن شراب به است و نیز گویند شرابی
است که از می و به گرفته می شود و آن برای ضعف معده سودمند است و گویند آن بهی است
که در می پخته شود.(از بحر الجواهر). ترکیبی است از شراب و رب به . دارویی است که از
به و شراب یا دوشاب کنند و معرب آن میبة است . شراب به . شراب سفرجلی . شراب بهی .
شراب انگوری که بهی در آن درافکنده باشند. (یادداشت مولف ) : از شرابهای می به و شراب
مورد دهند. (ذخیره خوارزمشاهی ). بگیرند آبی
را و پاک کنند و بکوبند و آب او بکشند و یک شب بنهند تا صافی شود. دیگر روز بپالایند
و ثفل آبی را اندر شراب کهن تر کنند یک شب و دیگر روز بجوشانند و بمالند و بپالایند.
یک من از این شراب و یک من از آب آبی پالوده بهم بیامیزند و نیم من انگبین برنهند و
سنبل و دارچین و قرنفل و مصطکی و قاقله و کبابه از هر یک یک درمسنگ ، عود هندی نیم
درمسنگ ، زعفران شاخ چهاردانگ ؛ همه را نیم کوفته اندر خرقه بندند فراخ و اندر این
شراب افکنند و می پزند و آن راهر ساعت همی مالند چون شراب پخته شود و به قوام آیداین
خرقه از وی جدا کنند و بفشارند و دانگی مشک سوده بر وی پراکنند و بیامیزند. (ذخیره خوارزمشاهی ).
- می به مطیب ؛ شراب بهی است که با مصطکی
و قرنفل و عود و جز آن درهم آمیزد و پاک کرده شود. (از بحر الجواهر).
////////////
In the Balkans and elsewhere, quince eau-de-vie (rakija)
is made. For a quince rakija, ripe fruits of sweeter varieties are
washed and cleared from rot and seeds, then crushed or minced, mixed with cold
or boiling sweetened water and winemaking yeast, and left for
several weeks to ferment. Fermented mash is distilled twice to obtain an approximately
60% alcohol-by-volume (ABV) liquor. It may be
diluted with distilled water to obtain the final product, containing 42-43%
ABV.[24]
In the Alsace region of France and the Valais region
of Switzerland, liqueur de coing made
from quince is used as a digestif.
In Carolina in 1709, John Lawson allowed that he was "not a
fair judge of the different sorts of Quinces, which they call Brunswick,
Portugal and Barbary", but he noted "of this fruit they make a wine
or liquor which they call Quince-Drink, and which I approve of beyond any that
their country affords, though a great deal of cider and perry is there made,
The Quince-Drink most commonly purges."[25]
&&&&&&&&
میسن
بفتح میم و سکون یا و فتح سین و نون نیز آمده و بواو بجای نون نیز
دیده شده لغت عربی است بیونانی لوسوس و لطوس نیز نامند
ماهیت آن
درختی است عظیم برک آن شبیه ببرک کرفس و با زواید بسیار ثمر آن
بزرکتر از فلفل و شیرین و خوش طعم و خوش بو و مثلث شکل مائل بزردی و نیز کفته اند بقدر
کنار کوچکی و سیاه با تندی است و چوب درخت آن مائل بسیاهی و سرخی و صلب و خوش بو و
بری و بستانی می باشد
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و بستانی آن معتدل
افعال و خواص آن
آشامیدن ثمر آن جهت سرفه و تقویت معده و حبس اسهال و تنقیۀ رطوبات
و لبن آن را اهل شام برای سرفه مستعمل دارند و احتقان بنشارۀ چوب آن جهت قرحۀ امعا
و سحج مفید الاورام و البثور ضماد آن جهت داء الفیل و تحلیل اورام مجرب دانسته اند
الزینه طبیخ آن جهت استحکام نمودن بیخ موی و منع آن از اسقاط و چون شاخ و بیخ آن را
سوده بر اورام صلبه بندند تا سه روز متوالی و هر روز تجدید نمایند در تحلیل آن مؤثر
و در رفع فتق نیز مجرب کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
میسن .[ ] (اِ) میس . لوطوس یونانی . و
رجوع به میس شود.
|| میس . ۞ [ م َ ] (ع اِ) درختی است کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج
) (از ناظم الاطباء). به لغت سریانی نام درختی است بزرگ که ثمره ومیوه آن را به یونانی لوطوس* خوانند و بعضی گویند لوطوس
نام همان درخت است . (برهان ). لوطوس و آن درختی است نزدیک به جوز رومی و دارای چوبی
با بوی خوش و دانه سیاه و گرم و خشک . (از
تذکره ضریر انطاکی ص 334)(از تحفه حکیم مومن ) (از مخزن الادویه ). داغداغان .درخت
کژم . کژم شیردار. کژوم . درخت چارمغز. (یادداشت مولف ). چار مغز. (زمخشری ). کژم
. (دهار). اسم عربی است و به یونانی لوطوس نامند. درختی است قریب به جوزرومی و برگش
باریکتر و زواید او بیشتر و شبیه به برگ کرفس و چوبش مایل به سیاهی و سرخی و صلب و
خوشبو ودانه او سیاه و از دانه کنار کوچکتر و با تندی . (از تحفه حکیم مومن ). || نوعی از مویز. || نوعی از درخت
انگورکه بر یک تنه قایم و برپا باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
* لوطوس . (معرب ، اِ) ۞ حندقوقای بستانی است و بدین اسم خوانند
و میسن را نیز بدین اسم خوانند و میسن نوعی از نیلوفر است که در مصر وی را حریرا خوانند
و آن نیلوفر دیگر اعرابی گویند و گویند لوطوس نوعی از سدر است و این قول بعید است
. (از اختیارات بدیعی ). ابوریحان گوید: لوطوس «دوس » گوید منبت وی در مصر است و نبات
او در میان آب بود و لون نبات او سفید است بر رنگ نبات جود. گویند چون آفتاب طالع شود
نبات او از هم گشاده و پریشان گردد و چون آفتاب فرورود باز به هم آید و جمع شود و درذرت
پنهان شود و میوه او به رمان السعال مشابهت
دارد او را خام و پخته بخورند آن طعم زرده
تخم مرغ بود.(ترجمه صیدنه ابوریحان ). میسن . (از تحفه حکیم مومن ). حندقوقی . (تذکره ضریر انطاکی ). صاحب برهان گوید: به معنی انده قوقو
باشد به لغت یونانی و آن دوائی است که آن را حندقوقی خوانند و بهترین آن صحرائی بود
و آن را لوطوس اغریوس خوانند به یونانی ، چه اغریوس صحرا را گویند. کلف و بهق را نافع
است . (برهان ).
///////////
میسن
درختی است بزرگ بیونانی لوطوس خوانند و
ثمر وی بزرگتر از فلفل بود و سیاهرنگ و مغز وی سفید و شیرین بود معده را نیکو بود
و شکم ببندد و وی لطیف و مجفف بود و نشاره چوب وی نزف دم زنان را نافع بود و قرحه امعا
و ذرب را سودمند بود و دیسقوریدوس گوید طبیخ نشاره چوب وی چون بیاشامند و یا حقنه کنند
سودمند بود جهت قرحه امعا و زنانی که رطوبات مزمن از رحم ایشان روانه بود و موی را
سرخ کند و شکم ببندد.
اختیارات بدیعی
/////////////
سلتیس (نام علمی: Celtis) نام یک سرده از تیره
شاهدانگان است.
نگارخانه[ویرایش]
Celtis aetnensis.jpg
Celtis-caucasica-fruit.JPG
Celtis integrifolia.jpg
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Celtis». در دانشنامه ویکیپدیای
انگلیسی ، بازبینیشده در ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴.
////////////
//////////////
Celtis, commonly known as hackberries or nettle
trees, is a genus of about 60–70 species of deciduous trees widespread
in warm temperate regions of the Northern Hemisphere,
in southern Europe, southern and eastern Asia, and southern and central North
America, south to central Africa, and northern and central South America. The
genus is present in the fossil record at least since the Miocene of Europe, and Paleocene of North America and eastern
Asia.[1][2][3]
Previously included either in the elm family (Ulmaceae) or a separate family, Celtidaceae,
the APG III system places Celtis in
an expanded hemp family (Cannabaceae).[4][5] The generic name originated in Latin and
was applied by Pliny the Elder (23–79)
to the unrelated Ziziphus lotus.[6]
//////////
داغداغان یا تاگوکTagouk یا ته گوک [۱] درختی است برگریز از راسته گل سرخ∗ از تیره نارون ∗[۲] جنس داغداغانها∗ که میتواند میان ۲۰ تا ۲۵ متر
ارتفاع پیدا کند.
داغداغان بیشتر به عنوان یک گیاه زینتی کاشت میشود زیرا در برابر آلودگی هوا
مقاوم است و طول عمر زیادی دارد.
رویشگاه ته گوک / داغداغان مناطق سنگلاخی و باغچهها و ایوانهای طبیعی است. این
درخت در آبخیزداری و ایجاد پوشش در نقاط سنگلاخی کاربرد دارد.
کشت داغداغان موجب ایجاد امنیت در برابر خطرات سیل، فرسایش خاک و ریزش کوه و غیره میشود.[۳]
این درخت در فرهنگ مردم خراسان جنوبی
، ایلام و ترکمن ها ، مقدس و محترم است. ترکمنها چوب آن را به شکل خاص تراشیده و
به گردن کودک میآویزند تا چشم نخورد. در خراسان بویژه در زیبد چوب تراشیده آن
بصورت + را بر بازوی کودکان می بستند تا از چشم بد و بیماری در امان باشند. نقش
داغداغان هم برای جلوگیری از "نظر خوردن" در فرش ترکمنی بافته میشود. [۴]
به نقل از لغتنامه دهخدا، در گویش اصیل شمیران تهران به درخت داغداغان «ته» و در گویش مردم دیلمستان به داغداغانتادانه میگویند.[۵]
پانویس[ویرایش]
درخت داغداغان.
جستارهای وابسته[ویرایش]
- برگخوار داغداغان
- گزنه
- درخت تاقوک
- قلعه زیبد و درب صوفه
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Celtis_australis».
در دانشنامه ویکیپدیای انگلیسی ، بازبینیشده در ۲۶ مارس ۲۰۰۷.
|
- داغداغانها
- درختان
آسیا
- درختان
آفریقا
- درختان
اروپا
- درختان از آب و هوای مدیترانهای
- گیاگان
آفریقای شمالی
- گیاگان
جنوب شرقی اروپا
- گیاگان
لبنان
- گیاگان
مدیترانهای
- گیاگان
نپال
- گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)
- گیاهان
در اروپا
////////////
قس مَیس در عربی:
صور[عدل]
C. australis, Fox-Amphoux,
France, planted 1550
C. australis in Panchkhal
VDC, نيبال
Flower of C.
australis
انظر أيضاً[عدل]
مراجع[عدل]
1. ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : الأنواع النباتية، الإصدار الأول،
المجلد 2 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/359064 —
المؤلف: كارولوس
لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 2 — الصفحة: 1043
///////////
قس در عبری:
מַיִשׁ דרומי (שם מדעי: Celtis australis) הוא עץ בר ממשפחת הקנאביים הגדל בחורש באקלים ים תיכוני. הוא מגיע לגובה של 20 מ'. גזעו מפותח ונאה, קליפת הגזע עדינה וחלקה. העלים דמויי-ביצה לא-סימטרית, צבעם ירוק כהה ושפתם משוננת. הפרחים קטנים, וצבעם ירוק-צהבהב. הפרי הוא בית-גלעין המכוסה בציפה דקה. הפריחה בחודשים מרץ-אפריל.
//////////
قس عادی چیتلَمبیک در ترکی استانبولی:
Adi çitlembik (Celtis australis), kendirgiller (Cannabaceae)
(eskiden Ulmucaeae) familyasından 25 metreye kadar boy yapabilen kışın yapraklarını döken ağaç türü.
Esmer renkteki gövde, düzgün bir kabuğa sahip olup, genç dalları
ince ve bükülebildiğinden aşağı doğru sarkmaktadır. Gövde üzerinde sarmal
durumda bulunan, oldukça uzun bir sapa sahiptir. Yaprakların üst
yüzüne göre daha açık yeşil olan alt yüzlerinde tüyler bulunmaktadır.
Yeşilimsi sarı renkteki uzun saplı çiçekler ya erdişidir, tek
olarak bulunurlar veya dişi organın gelişmeden kalması sonucu erkek eşeylidir
ve yalancı şemsiye tipinde çiçek durumları teşkil eder. Çiçekler tomurcuk halindeyken
kiremit gibi birbirini örten, oval biçiminde dip taraflarında bitişik, tüylü 5-6
tane taç yaprak ile örtülmüştür. Meyvelerolgunlaştıkça uzun
saplı, nohut büyüklüğünde
az etli, siyahımsı kahverenginde eriksi meyvelere dönüşür.
/////////////
Celtis australis
From Wikipedia, the
free encyclopedia
European nettle tree
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. australis
|
Distribution map
|
Celtis australis, commonly known as the European nettle tree, Mediterranean
hackberry, lote tree, or honeyberry,[2] is a deciduous tree native
to southern Europe, North Africa, and Asia Minor. The tree was introduced to England
in 1796.[3]
Contents
[show]
The tree can grow to 25 m in height, though
10 m is more common in cooler climates. The bark is smooth and grey, almost
elephantine.[4]
The alternate leaves are narrow and
sharp-toothed, rugose above and tomentose below, 5–15 cm long and dark
grey/green throughout the year, fading to a pale yellow before falling in
autumn.
The apetalous wind-pollinated flowers
are perfect (:hermaphrodite,
having both male and female organs), small and green, either singly or in small
clusters.
The fruit is a small, dark-purple
berry-like drupe, 1 cm wide, hanging in short clusters,
and are extremely popular with birds and other wildlife.
C. australis, Fox-Amphoux, France,
planted 1550
C. australis in Panchkhal VDC, Nepal
Flower of C.
australis
C. australis autumn leaves
C. australis Muntic, Croatia, planted in the early 16th
century.
A large specimen planted in 1550 stands
before the church in the village perché of Fox-Amphoux in the Provence region of southern France. The
tree was 18 m in height with a d.b.h. of
5 m in 2013. [1]
The plant prefers light well-drained
(sandy) and medium (loamy) soils, including those nutritionally poor; it can
tolerate drought but not shade. The Mediterranean climate is
especially suitable for the plant but it can tolerate colder climate (USDA Zone
7B).
In different countries, Celtis australis is
known under the following common names:
·
English: the honeyberry tree, European hackberry, hackberry, nettle tree,
mediterranean hackberry;
·
French: micocoulier;
·
German: Zurgelbaum;
·
Hindi: ku, batkar, khark, khirk, roku;
·
Italian: perlaro, bagolaro;
·
Nepali: khari;
·
Portuguese: lódão-bastardo, lodoeiro, ginginha-do-rei, agreira;
·
Spanish: almez, lodón, ladón, ojaranzo, hojaranzo;
·
Turkish: adi çitlembik;
·
Bulgarian: копривка;
·
Serbian: копривић, коштела, кошћела, костјела.
·
Croatian: kostela, obični koprivić, ladonja, farikul, fafarikula, koščela
crna, koprivić, pelegrinka;
It is often planted as an ornamental as it
is resistant to air pollution and long-living. The fruit of this tree is sweet
and edible, and can be eaten raw or cooked. The leaves and fruit are
astringent, lenitive and stomachic. Decoction of both leaves and fruit is used
in the treatment of amenorrhoea, heavy menstrual and inter-menstrual bleeding
and colic. The decoction can also be used to astringe the mucous membranes in
the treatment of diarrhoea, dysentery and peptic ulcers. A yellow dye is
obtained from the bark. The wood is very tough, pliable, durable and widely
used by turners; the flexible thin shoots are used as walking sticks.
Celtis australis is supposed to have been the Lotus of the ancients, whose fruit Herodotus, Dioscorides, and Theophrastus describe as sweet, pleasant,
and wholesome. Homer has Ulysses refer to the
"Lotus-eaters" and the "lotus" in Odyssey, Book IX.[6] The fruit and its effects are described in Tennyson's poem The Lotos-Eaters.
The leaves of Celtis australis are
a rich source of flavonoid C-glycosides.[7][8] Young leaves of Celtis australis from Northern Italy
were found to contain the highest amounts of phenolics per gram dry weight.
Amounts rapidly decreased until mid-May and after this date the level of
phenolics fluctuated but showed no discernible trend. This general trend of
high amounts of phenolics in the early growing season and a fast decline
affected both caffeic acid derivatives
and flavonoids.[9]
1.
Jump up^ 1885
illustration from Prof. Dr. Otto Wilhelm Thomé Flora von Deutschland,
Österreich und der Schweiz 1885, Gera, Germany
2.
Jump up^ Bailey,
L.H.; Bailey, E.Z.; the staff of the Liberty Hyde Bailey Hortorium. 1976. Hortus
third: A concise dictionary of plants cultivated in the United States and
Canada. Macmillan, New York.
3.
Jump up^ Hillier
Nurseries Ltd. (1977). Hilliers' Manual of Trees & Shrubs, 4th
edition, p.70. David & Charles, Newton Abbott, UK. ISBN 0-7153-7460-5
4.
Jump up^ More, D.
& White, J. (2003).Trees of Britain & Northern Europe, p. 417.
Cassells, London. ISBN 0-304-36192-5.
6.
Jump up^ Keeler,
Harriet L. (1900). Our Native Trees and How to Identify Them. New York:
Charles Scriber's Sons. pp. 249–252.
7.
Jump up^ Spitaler,
R; Gurschler, S; Ellmerer, E; Schubert, B; Sgarbossa, M; Zidorn, C (2009).
"Flavonoids from Celtis australis (Cannabaceae)". Biochemical
Systematics and Ecology (Amsterdam, The Netherlands). 37:
120–121. ISSN 0305-1978. doi:10.1016/j.bse.2008.11.020.
8.
Jump up^ Kaltenhauser,
M; Ellmerer, EP; Zidorn, C (2010). "Rhamnopyranosylvitexin derivatives
from Celtis australis". Journal of the Serbian Chemical Society
(Belgrade, Serbia). 75: 733–738. ISSN 1820-7421. doi:10.2298/JSC090817049K.
9.
Jump up^ Sommavilla,
V; Haidacher-Gasser, D; Sgarbossa, M; Zidorn, C (2012). "Seasonal
variation in phenolics in leaves of Celtis australis
(Cannabaceae)". Biochemical Systematics and Ecology (Amsterdam, The
Netherlands). 41: 110–114. ISSN 0305-1978. doi:10.1016/j.bse.2011.12.028.
·
Celtis
/////////
تاقوک یا تَگوک Taghouk یا ""
تـَ "" از درختانی است که در کنار سرو نزد ایرانیان باستان مقدس بوده و معمولاً
خانمها بر آن پارچهای یا رووش (تکه باریک پارچه) میبستند برای رفع بلا یا برآورده
شدن حاجات. تاقوک بسیار شبیه به درخت قهوه و درخت زیتون است. میوه آن شبیه به قهوهاست
بیشتر خوراک دام و حیوانات میشود. از چوب درخت آن آثار مذهبی و مقدس مانند درب عبادتگاهها
و محراب و منبر مساجد را میساختهاند. چوب آن بسیار مستحکم و انعطافپذیر است. این
درخت نزد اقوام کهن هند و ایرانی از تقدس برخوردار بوده و در مکانهای مقدس آن را میکاشتهاند
این درخت بطور خودرو در مناطق کوهستانی حاشیه کویر میروید. از چوب درخت تاقوک شکلهایی
مانند صلیب + درست میکردند و برای چشم زخم بر بازوی بچهها میبستند در منطقه قهستان
و در دهستان زیبد درخت تاقوک و درخت اناب -عناب و سنجد که همگی از یک خانواده هستند
به فراوانی وجود دارد. درب صوفه زیبَد دارای یک چشمه مقدس در ایوان سنگی درب صوفه است
که در قدیم یک علم یا پرچم تزئین شده با انواع پارچه و یک درخت تاقوک بودهاست که بومیان
به آنها گره میزدند و آب چشمه را برای شفا و روشنایی چشم و چشم زخم استفاده میکردند.
این سنت ریشه در آیینهای کهن آریایی و میترایی دارد. دانههای تاقوک از دانههای عناب
کوچکتر و محکمتر و شگل گرد تری دارد. در قدیم دانههای تاقوک را با هسته آن آسیاب میکردند
و برای مصارف دارویی استفاده میکردند. درخت تاقوک مانند درخت انجیر کوهی علاقه به
مناطق کوهستانی کمآب دارد.
نام[ویرایش]
تاگوک شاید به معنی انگور گرد باشد چون
تا و تاگ و تاق به معنی انگور یا درخت انگور است و گوک یعنی گرد. کوچک شده گوی کوچک
یا گرد کوچک.
درخت تاقوک
عناب تازه که شبیه به تاقوک است
بنظر میرسد درختی که در ترکمن صحرا از
آن بنام داغداغان[۱] یاد میشود که درختی است برگریز از راسته گل سرخ∗
از تیره شاهدانگان∗[۲] جنس داغداغانها∗
که میتواند میان ۲۰ تا ۲۵ متر ارتفاع پیدا کند. همان درخت تاگوک باشد یا از یک خانواده
باشند.
هر دو درخت بیشتر به عنوان یک گیاه زینتی
کاشت میشود زیرا در برابر آلودگی هوا مقاوم است و طول عمر زیادی دارد. رویشگاه هر
دو نوع مناطق سنگلاخی و باغچهها و ایوانهای طبیعی است. همانطور که در جنوب خراسان
و قهستان تاقوک درخت مقدسی است این درخت در فرهنگ ترکمن، نیز مقدس و محترم است. خراسانیها
و ترکمنها چوب آن را به شکل خاص تراشیده و به گردن کودک میآویزند تا چشم نخورد. شکل
صلیبی آن از قدیم نزد اقوام هندو ایرانی رایج بودهاست. نقش داغداغان هم برای جلوگیری
از «نظر خوردن» در فرش ترکمنی بافته میشود.[۳]
به نقل از لغتنامه دهخدا، در گویش اصیل
شمیران تهران به درخت داغداغان «ته» و در گویش مردم دیلمستان به داغداغان تادانه میگویند.[۴]
جستارها[ویرایش]
درختهای مقدس
داغداغان
قلعه زیبد و درب صوفه
پیوند به بیرون[ویرایش]
تصاویری از قلعه زیبد و دشت رویواچ (ریواس
زیبد)
قلعه زیبد آخرین دژ آخرین پادشاه ساسانی
ردهها: درختان زینتی سیاهه قرمز IUCN از گونههای با کمترین نگرانی کشاورزی در ایران
گیاگان ایران گیاهان باغی گیاهان باغی آسیا گیاهان دارویی ایران گیاگان لبنان
گیاگان یونان میوهها هلال حاصلخیز آشپزی ایرانی درختان از آب و هوای مدیترانهای
عنابیان گیاهان دارویی مکملهای غذایی