مخ
بضم میم و خاء مشدده بفارسی مغز استخوان را نامند و شامل مغز
سر نیز است
ماهیت آن
معروف است که جسم نرم چرب است که در جوف استخوان حیوان می
باشد خواه مجتمع مانند دماغ و مغز ساق پا و ساعد و عضد و یا متفرق در اجزای استخوان
قص و اطراف استخوانهای نرم باشد
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
ملین و مرخی اعضا و کثیر الغذاء و مسمن بدن المضار اکثار آن
مفسد معده و مورث غثیان خصوص بی نمک خوردن آن مصلح آن نمک و صعتر و دارچینی و زیره
در مبرودین و ترشیها در محرورین آلات المفاصل و الاعصاب تمریخ بدان ملین صلابت مفاصل
و اعصاب و رباطات و اوتار و عضلات و شقاق و اطراف و بهترین آن مغز استخوان حیوان جوان
صحیح المزاج فربه است که چرا خوب یافته باشد و مغز ساق کاو نر و بز نر قویتر و کرم
اند و قوت تحلیل آنها کمتر و تجفیف آنها زیاده و چرب و لذیذاند خصوص از حیوانی که رنک
آن سیاه و پر مغز باوصاف مذکوره باشد و وجه بهتری مغز ساق برای زیادتی دهنیت و قلت
فضول آنست بسبب کثرت حرکت آن و چون مغز ساق کاو و یا آهو را مکرر بر ساق و بندهای پای
اطفال بمالند زود براه افتد و چون خواهند که آن را نکهدارند باید که در زمستان اخذ
نمایند و در عرفها و اماکن بلند کرم خشک با برک خار خسک بکذارند و از جاهای نم دور
دارند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
مخ . [ م ُخ خ ]
(ع اِ) مغز استخوان . (غیاث ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
(از محیط المحیط). || عامه نخاع را گویند. (از محیط المحیط). || مغزسر. (منتهی الارب
) (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مغز سر و دماغ . (ناظم الاطباء). اغلب دماغ
را نیز مخ نامند. (از محیط المحیط). مرکز اعصاب موجودات ذی فقار که در استخوان سر جای
دارد ۞ و در انسان بسیار گسترش یافته و بصورت دو نیمکره
است که دارای پیچیدگی های فراوان است . (از لاروس ). قسمت قدامی و فوقانی سلسله اعصاب (دماغ ) است و درشت ترین و مهمترین قسمت آن
می باشد. تمام آثار خارجی بواسطه اعصاب حسی
و حواس پنجگانه به مخ میرسد و از مخ اوامر حرکتی ارادی بوسیله اعصاب حرکتی به جهازات عضلانی میرود. بعلاوه مخ
مرکز حافظه و هوش و فکر می باشد. سطح تحتانی مخ موسوم به قاعده مغز است که بطور غیرمنظم مسطح و روی اشکوب فوقانی
و میانی جمجمه قرار داردو در عقب مخچه ۞ را می پوشاند
و بوسیله چادر مخچه ۞ (مغز) و مخچه
از هم جدا هستند. سطح فوقانی یا تحدب مغز به سقف جمجمه مجاور است . مغز بطور کلی بیضوی
شکل است و انتهای بزرگ آن به طرف عقب متوجه می باشد. حجم مغز یا مخ انسان نسبت به تمام
حیوانات زیادتر است و قطر قدامی و خلفی آن به تقریب 16 سانتی متر و قطر عرضی آن 14
سانتی متر و بلندی آن 12 سانتی متر است . وزن تقریبی و متوسط مخ انسان در مردان حدود
1100 گرم و در زنان 1000 گرم است . مخ بوسیله
شیار عمیقی که در خط وسط است به نام «شیار بین نیم کره ای » به دو نصفه متقارن ، موسوم به نیم کره مغزی تقسیم می شود. این شیار در قسمت قدام و خلف
تا قاعده مغز امتداد دارد ولی دروسط تیغه افقی ماده
سفید و خاکستری وجود دارد که یک نیم کره را به نیم کره دیگر وصل می کند و آن را رابط بزرگ بین نیم کره
ای می نامند. هر یک از نیم کره های مغزی دارای حفره اِپاندیم است که به بطن طرفی موسوم است . بطن های
طرفی با مغز واسطه ای که در پایین رابطه هاقرار دارد ارتباط دارند. نیم کره های مغزی
را مغز راست و مغز چپ نامند. هر نیم کره دارای سه سطح خارجی و داخلی و تحتانی است
. و رجوع به کالبدشناسی توصیفی کتاب پنجم قسمت دوم صص 108 - 176 و مغز شود :
بعره را ای گنده مغز گنده مخ
زیر بینی بنهی و گوئی که اخ .
مولوی (مثنوی ).
ولا یسرق الکلب السروق نعالنا
ولا تنتفی المخ الذی فی الجماجم .
(از محیط المحیط).
- بی مخ ؛ در عرف عام به معنی متهور و بی عقل و کسی است که
به استقبال خطر می رود. این کلمه بصورت لقب به اشخاص خاصه جاهلان و لوطیان داده می
شود و مترادف آن بی کله ۞ است به معنی متهور وشجاع
. (از فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
|| پیه چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)
(از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || میانه
هر چیزی . ج ، مِخاخ ، مِخَخَة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم
الاطباء). || خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خالص هرچیزی .
(از ناظم الاطباء). || مجازاً خلاصه هر چیز
را گویند. (غیاث ). مغز. لبالب : اهدناالصراط المستقیم ، عین عبادت است و مخ طاعت
. (کشف الاسرار ج 1 ص 45). میان سلطان با عامی فرق ننهند و مخ و مقصود سخن نویسند.
(جهانگشای جوینی ).
- مخ الذر ؛ چیزی که وجود ندارد. (از دزی ، ج 2 ص 572).
- مخ السمک ؛ماده
سفید و نرمی که در امعاء ماهی نر وجود دارد ۞ . (از دزی ج
2 ص 572).
////////////
مغز [مخ]
مَغْز یکی از حسّاسترین و
پیچیدهترین اعضای بدن در همه مهره داران و بیشتر بیمهرگان است که در برخی گونهها
۲ درصد از وزن بدن جاندار را تشکیل میدهد. در انسان تا بیش از ۳۰ درصد کالری (انرژی) روزانه را
مصرف میکند و بیشتر انرژی خود را از کربوهیدراتها (گلوکز خون)
جذب میکند و این سوخت را سریع میسوزاند حتّی زمانیکه شخص در خواب است، مغز بیشتر
از هر عضوی از بدن اکسیژن مصرف میکند. به نارسایی مغزی اسکم مغزی میگویند.[۱]
مغز شامل نیمکرههای مخ، مخچه و ساقه مغز است. بیشتر حجم مغز را نیمکرههای مخ تشکیل میدهند. نیمکرههای مخ باعث میشوند تا انسان بتواند فکر کند و حرف بزند و مسائل را حل کنند.
نیمکره چپ فعالیتهای نیمه راست بدن و نیمکره راست فعالیتهای نیمه چپ بدن را کنترل میکند. اما آنها همکاری هم دارند مثلاً در موقع نگاه کردن.
مخچه هم مرکز تعادل بدن است و با ورزشهای مانند ژیمناستیک و بند بازی تقویت میشود.
بخش دیگر مغز ساقه مغز است که واصل مخ و مخچه به نخاع است. ساقه مغز شامل سه بخش است: مغز میانی و پل مغزی و بصل النخاع. بصل النخاع در بالای نخاع است و مرکز فعالیتهای غیرارادی بدن است و برای همین مشهور بهگره حیات است. مغز شامل لوب های مختلفی است:1-لوب آهیانه 2-لوب پیشانی 3-لوب گیجگاهی 4 لوب پس سری که در هر یک از این لوب ها حواس مختلفی وجود دارد برای مثال لوب پیشانی :حس بویایی لوب پس سری: حس بینایی لوب گیجگاهی :حس شنوایی لوب آهیانه:مرکز حواس پیکری مانند لامسه مغز در همه مهرهداران و بیشتر بیمهرگان مرکزدستگاه عصبی است. تنها شماری از بی مهرگان مانند اسفنج دریایی، عروس دریایی، آبدزدک دریایی بالغ و ستاره دریاییمغز ندارند، هرچند دارای بافت عصبی پراکندهای هستند. مغز در سر و معمولاً نزدیک اندامهای حسی نخستین مانند بینایی، بویایی، چشایی و شنوایی قرار دارد. مغز مهره داران پیچیدهترین اندام بدنشان است.
مغز شامل نیمکرههای مخ، مخچه و ساقه مغز است. بیشتر حجم مغز را نیمکرههای مخ تشکیل میدهند. نیمکرههای مخ باعث میشوند تا انسان بتواند فکر کند و حرف بزند و مسائل را حل کنند.
نیمکره چپ فعالیتهای نیمه راست بدن و نیمکره راست فعالیتهای نیمه چپ بدن را کنترل میکند. اما آنها همکاری هم دارند مثلاً در موقع نگاه کردن.
مخچه هم مرکز تعادل بدن است و با ورزشهای مانند ژیمناستیک و بند بازی تقویت میشود.
بخش دیگر مغز ساقه مغز است که واصل مخ و مخچه به نخاع است. ساقه مغز شامل سه بخش است: مغز میانی و پل مغزی و بصل النخاع. بصل النخاع در بالای نخاع است و مرکز فعالیتهای غیرارادی بدن است و برای همین مشهور بهگره حیات است. مغز شامل لوب های مختلفی است:1-لوب آهیانه 2-لوب پیشانی 3-لوب گیجگاهی 4 لوب پس سری که در هر یک از این لوب ها حواس مختلفی وجود دارد برای مثال لوب پیشانی :حس بویایی لوب پس سری: حس بینایی لوب گیجگاهی :حس شنوایی لوب آهیانه:مرکز حواس پیکری مانند لامسه مغز در همه مهرهداران و بیشتر بیمهرگان مرکزدستگاه عصبی است. تنها شماری از بی مهرگان مانند اسفنج دریایی، عروس دریایی، آبدزدک دریایی بالغ و ستاره دریاییمغز ندارند، هرچند دارای بافت عصبی پراکندهای هستند. مغز در سر و معمولاً نزدیک اندامهای حسی نخستین مانند بینایی، بویایی، چشایی و شنوایی قرار دارد. مغز مهره داران پیچیدهترین اندام بدنشان است.
از دید فیزیولوژی و تکاملی
زیستی، کار مغز کنترل متمرکز بر روی سایر اندامهای بدن است. مغز با تولید الگوهای
فعالیت ماهیچهها یا با هدایت مواد شیمیایی تراوشی که هورمون نام دارند، بدن را
کنترل میکند. این کنترل متمرکز سبب پاسخ سریع و هماهنگ به تغییرات محیط میشود.
برخی انواع پایهای از پاسخ مانند بازتاب یارفلکس عصبی میتواند توسط طناب نخاعی یا گرهها ایجاد شود، اما
کنترل پیچیده و هدفمند بر رفتارها بر پایه حسهای ورودی پیچیده نیازمند توانایی یکپارچهسازی
اطلاعات یک مغز متمرکز است.
بتازگی محققان دانشگاه نورت وسترن در آمریکا درحین مطالعه اثرات یک داروی ضد افسردگی بر روی
موشها به این نتیجه رسیدند که عملکرد مغزهای دو جنس نر و ماده در سطح مولکولی
متفاوت است. دراین مطالعه یک تفاوت شیمیایی در میان مغزهای نر و ماده کشف شد و
محققان دریافتند که این اختلاف در سطح مولکولی و در تعامل میان مولکولهای ERalpha and mGluR1 است.[۲]
از نظر فلسفی نیز آنچه که مغز را متمایز از بقیه اندامها
میکند، ایجاد ارتباط فیزیکی بین بدن و ذهن است. امروزه دانستههای دقیقی در مورد کار هریک از سلولهای
مغز وجود دارد اما درک همکاری همزمان و روش عمل میلیونها سلول مغزی با هم هنوز
نیاز به مطالعه دارد.
/////////
قس دِماغ در عربی:
الدماغ هو العضو الرئيسي في
الجهاز العصبي عند الفقاريات وبعض اللافقاريات[2]. یجمع المعلومات ویحللها ویسیطر ویدیر على معظم أعضاء الجسم
وکذلك هو منبع لإنتاج معلومات جدیدة والدماغ موجود لدى حیوانات عدیدة وغالبا یکون
الدماغ محفوظا في الجمجمة داخل الرأس، ويشكل
الدماغ الجزء الرئيسي من الجهاز العصبي. هناك ثلاثة مجامیع من الحیوانات لها أدمغة
وهم الفقریات ومفصليات الأرجل (مثل الحشرات والعنکبوت) وعدد من اللافقریات ورأسیات
الأرجل (من الرخویات). واللافقریات الأخرى لیس لدیهم أدمغة وعوضا عن ذلك لدیهم
تجمعات لعقد عصبیة مفردة.
يتكون الدماغ البشري من كرة هلامية رمادية تميل إلى اللون
الوردي، ويتميز سطحه بالعديد من النتوءات والأخاديد. ويزن دماغ المولود حديث
الولادة أقل من نصف كيلوجرام، وعندما يصل إلى ست سنوات يصبح وزن دماغه 1,4 كجم،
وهو أقصى ما يصل إليه في الوزن.
والدماغ یتألف من عشرات الملیارات من الخلایا العصبیة
والتي العصبة الواحدة فیه تکون مرتبطا بجموعة کبیرة (أحیانا مع الآلاف) من الأعصاب
المجاورة لها. يتألف دماغ الإنسان من عدة أقسام : المخ والمخيخ والبصلة السيسائية.
أشارت دراسة أمريكية بأن دماغ الإنسان تعمل بأقصى طاقتها
عندما نكون في التاسعة والثلاثين ثم تبدأ بالتراجع بوتيرة سريعة بعد ذلك، حيث بعد
سن الأربعين يعجز جسم الإنسان عن إصلاح الطبقة التي تغطى الخلايا العصبية، وأوضح
علماء أن هذه الطبقة تشكل عازلاً وهي شبيهة بالغطاء البلاستيكى الذي يغطى الكوابل
الكهربائية وتتيح الانتشار السريع للإشارات حول الجسد والدماغ [3]
/////////
قس بِین در عربی:
Heyvan anatomiyasında
beyin və ya ensefalon (yunanca), mərkəzi sinir sisteminin yönəldilmək mərkəzidir. Bir çox
heyvanda beyin kəllə sümüyünün içində, ilkin duyğu orqanlarının və ağızın
yaxınında yerləşmişdir. Bütün onurğalılarda beyin olduğu kimi, onurğasızlarda da
mərkəzləşmiş beyin və ya bir birindən ayrı ganglionlar topluluğu vardır. Beyin
qarıxdırıcı dərəcədə qarışıq və mürəkkəb ola bilər. Məsələn, insan beyni 100 milyarddan çox neyrondan
ibarətdir və bu neyronların hər biri, özü kimi 10.000 dənə üzvü ilə irtibat
qurur.[1]Beyinə daxil olan və çıxan sinir impulsların
sürəti saatda 270 kilometrə bərabərdir.Beyinin tam fəaliyyət etməsi üçün 10
voltluq lampa gücündə enerji tələb olunur.Alimlər iddia edirlər ki,insanın
intellekt səviyyəsi nə qədər yuksəkdirsə bir o qədər çox yuxu görür.
///////////
قس میشگ و مه زگ در کوردی:
مێشک یان مەزگ بەشی سەرەکیی کۆئەندامی
دەماری لەشی مرۆڤە. مێشکی مرۆڤ (بە ئینگلیزی: Human Brain) یەکێک لە ھەستیارترین و ئاڵۆزترین
ئەندامەکانی مرۆڤە کە 2 لەسەدی کێشی مرۆڤ پێک دێنێت، بەڵام پتر لە30لەسەدی وزەی
ڕۆژانەی مرۆڤ بەکار دێنێ. زۆربەی ئەم وزەیە لە کاربۆھیدراتەکان ( گلووکۆز ) وەردەگرێ و خیرا دەیسووتێنێ، تەنانەت لە کاتی خەوتندا، مێشک زۆرتر لە
ھەر ئەندامێکی تر ئۆکسجین بەکار دێنێت.
مێشک ئەو شوێنەیە کە تێیدا بیرکردنەوە، یادەوەری، ھەست و ئەزمونکردن
پرۆسە دەکرێت. ئەم ئەندامەی لەشمان کە نزیکەی ١.٤ کیلۆگرام دەبێت، نزیکەی دوو سەد
میلیار (٢٠٠،٠٠٠،٠٠٠،٠٠٠) دەمارەخانەی تێدایە. ئاڵۆزی پەیوەندی نێوان ئەم دەمارەخانانە مێشکی مرۆڤ دەئاوسێنێت. ھەر یەک لە دەمارەخانانە
پەیوەندی بە ھەزاران یان دەیان ھەزار دەمارەخانەی دیکەوە دەکا لەڕێگەی پێکھاتەی
زۆر بچووکەوە کە پێیان دەوترێت سیناپس (Synapses) کە ژمارەیان دەگاتە (١٢٥) تریلیۆن.[١] ھەموو چرکەیەک لە ژیانماندا، مێشکمان
ملیۆنان پەیوەندی نوێ دروست دەکات. شێواز و بەھێزی ئەم پەیوەندیانە بەبەردەوامی لە
گۆڕاندایە و دەماخی ھیچ دوو مرۆڤێک لە یەکتر ناچێت.
ھەموو بڕبڕەداران و زۆربەی بێ بڕبڕەکان مێشکیان ھەیە. تەنیا ژمارەیەکی کەم لە بێ
بڕبڕەکان وەک بووکی دەریا وئەستێرەی
دەریا مێشکیان نییە. ژمارەی خانە دەمارییەکان
لە توێکڵی مێشکی مرۆڤدا بۆ 33 بلیۆن خەمڵینراوە. ئەم خانە دەمارییانە لە ڕێگەی ئەکسۆنەکانەوە پێکەوە بەستراون و پێوەندییان ھەیە.
مێشک ناوەندی کۆنترۆڵی ئەندامەکانی لەشە. مێشک بە داڕشتنی کاری ماسوولکەکان و بەڕێ کردنی ھۆرمۆنەکان ،
لەش کۆنترۆڵ دەکا.
///////////
قس اوتَک در باسای اندونزی:
Otak (bahasa Inggris: encephalon, brain) adalah pusat sistem saraf (bahasa Inggris: central nervous system, CNS) pada vertebrata dan banyak invertebrata lainnya.
Otak manusia [1] adalah struktur pusat
pengaturan yang memiliki volume sekitar 1.350cc dan terdiri atas 100 juta sel saraf atau neuron. Otak mengatur dan mengkordinir
sebagian besar, gerakan, perilaku dan fungsi
tubuh homeostasis seperti detak
jantung, tekanan darah, keseimbangan cairan tubuh dan suhu tubuh. Otak manusia
bertanggung jawab terhadap pengaturan seluruh badan dan pemikiran manusia. Oleh karena itu terdapat kaitan erat antara otak
dan pemikiran. Otak dan sel saraf di dalamnya dipercayai dapat
memengaruhi kognisi manusia.
Pengetahuan mengenai otak memengaruhi perkembangan psikologi kognitif. Otak juga
bertanggung jawab atas fungsi seperti pengenalan, emosi. ingatan, pembelajaran motorik dan segala
bentuk pembelajaran lainnya.
////////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
މިއީ
ހަށިގަނޑުގައިވާ ވަރަށް މުހިއްމު ގުނަވަނެކެވެ. ސިކުނޑި ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Brain) އަކީ ސެންޓްރަލް ނާރވަސް ސިސްޓަމް
ކޮންޓްރޯލް ކުރާ މަރުކަޒެވެ. އަދި އިންސާނާގެ ހަށިގަނޑުގައިވާ އެންމެ މުހިއްމު
އެއްގުނަވަން ވެސް މެއެވެ. މީހާގެ އުޅުމާއި މިޒާޖު، މީހާގެ ސުލޫކާއި، އަޚްލާގު،
ފަދަ ކަންތައްތައް ފުރިހަމަކޮށް، އެކަންކަން ހުންނަ ނުހުންނަގޮތް ކަނޑައެޅުމުގައި
ޒިންމާވަނީ ސިކުނޑި އެވެ. ބޮލުގެ ނާށިގަނޑަކީ ތަފާތު ގެއްލުންތަކުން ސިކުނޑި
ހިމާޔަތްކޮށް ރައްކާތެރި ކުރުމަށްޓަކައި ލެވިފައިވާ ގުދުރަތީ އައްޑަނަ އެކެވެ.
////////////
قس در عبری:
מוח הוא האיבר הראשי במערכת העצבים, המצוי בגופם של בעלי חיים מפותחים. הוא
מבקר ומתאם את הפעילות של מערכות הגוף השונות.
תפקידו של המוח הוא לקבל מידע ממערכות החוש,
לעבד אותו, ולהשתמש בו
על מנת לנהל את התנהגותו של בעל החיים
המפותח.
/////////////
قس اوتِک در باسای جاوی:
Utek (basa Inggris: encephalon) inggih punika punjer sistem
saraf (basa Inggris: central
nervous system, CNS) ing vertebrata saha
kathah invertebrata sanèsipun. Ing anatomi kéwan, utek utawi encephalon,
punika sentral supervisori saking sistem
saraf. Sanadyan utek sok
dipunsebat minangka punjer supervisori saking sistem saraf sentral vertebrata, istilah ingkang sami ugi saged
dipun-ginakaken kanggé sistem saraf sentral ing invertebrata. Ing kathah kéwan, utek wontenipun ing endhas
utawi sirah.
///////////
قس اوبونگو در سواحلی:
Ubongo ndio kiini
cha mfumo wa neva katika wanyama wote wenye ugwemgongo, na wengi wa
wanyama wasio na ugwemgongo.[1] Baadhi ya wanyama wasiositawi, kama
vile konyeza na kiti
cha pweza, wana mfumo wa neva uliogatuliwa
bila ubongo, huku tipwatipwa wa bahari wakikosa mfumo wa neva kabisa. Katika wanyama wenye ugwemgongo,
ubongo umo katika kichwa ukilindwa na mifupa ya fuvu na ukiwa
karibu na viungo vya hisia za msingi yaani kuona, kusikia, kugusa, ladha na harufu.
/////////////
قس بوش میا در ازبکی:
Bosh miya — odam va umurtqali hayvonlar markaziy nerv
sistemasiniit oliy qismi; kalla suyagi boʻshligʻida joylashgan; u umurtqa
pogʻonasi kanalidagi orqa miya bilan markaziy nerv sistemasini tashkil etadi.
Bosh miya uzunnoq miya, miya koʻprigi, oʻrta miya, miyacha, miya oyokchalari va
katta yarim sharlardan iborat.Uzunchoq miya orqamiya bilan miya koʻprigi
oraligʻida joylashgan, uning ichki qismi nerv tolalaridan, tashqi (rombsimon)
yuzasi V— XII juft bosh miya nervlarittt oʻzaklaridan tuzilgan. Miyacha Bosh
miya ning ensa qismi ostida joylashgan. Miya koʻprigi asosan nerv tolalari
hamda kranial nervlar hujayralari toʻplamidan iborat boʻlib, oldindan miya
oyoqchalariga, orqadan uzunchoq miyaga tutashgan. Kubrik tarkibidagi kulrang
oʻzakka Bosh miya dan harakatchan nervlar, orqadan uzunchoq miya orqali
sezuvchi nervlar keladi va koʻprik orqali miyacha oʻzaklariga borib muvozanatni
saqlashda qatnashadi. Miya. oyoqchalari 4 tepalik va ularning yelkalari hamda
miya suv yoʻlidan tuzilgan. Miya oyoqchalari asosan nerv tolalaridan iborat
boʻlib, Bosh miya ga koʻprik va miyacha orqali qoʻshiladi.
//////////////
قس دماغ در پنجابی:
دماغ اک انگ دا ناں اے۔ ریڈھ دی ہڈی والے سارے جانداراں تے چوکھے سارے ریڈھ دی ہڈی توں بغیر جانداراں دے اعصابی
پربندھ دا گڑھ اے۔ اے سر وچ ہوندا اے۔ اے حسی انگاں دے نیڑے ہوندا اے جو ویکھن، سنن، توازن،
ذائقہ تے بو دی حساں لئی کم کردے نیں۔ اک ریڑھ دی ہڈی آلے جاندار دے جسم وچ سب توں اوکھے وکھالے دا انگ اوہدا دماغ ہوندا اے۔ دماغ دے سب توں وڈے حصے سیریبرل کارٹیکس وچ
15-33 کروڑ نیوران ہوندے نیں۔ اک نیوران دوجے نیوران نال ایگزان دی مدد توں جڑیا ہوندا اے جو دماغ دا
سنیا جسم دے دوجے انگاں دے ولگناں ول لے کے جاندے نیں۔
نیوران تے سائینیپ
دماغ دا کم جسم دے دوجے انگاں نو قابو کرنا
ہوندا اے۔ جسم دے انگاں نو قابو کرن
لئی دماغ پٹھیاں دی حرکت نوں کنٹرول کردا اے تے خاص کیمیکل ہارمون کڈدا اے۔ دماغ باجوں جاندار اپنے محول وچ ہون آلی تبدیلیاں دا سئی جواب
دیندا اے۔ جسم تے کج کنٹرول سپائینل کارڈ وی کردی اے پر اصل گڑھ دماغ ای اے۔
سینس دی انی ترقی دے باوجود ہلے تک اے کھوجیا نئی جا
سکیا جے دماغ کنج کم کردا اے۔
///////////
قس ماغزه در پشتو:
ماغزه چې په عربي يې دماغ او په يوناني ژبه يې encephalon بولي، د ژوو
د بدن تر ټولو اهمه برخه ده. په ژوو کې ماغزه د منځني عصبي غونډال د کنټرول مرکز دی
چې د فکري قوې مسؤل گڼل کېږي. په ډېريو ژويو کې ماغزه پورته
د سر په کوپړه کې خوندي شوي او
په همدې توگه د اهمو حسونو لکه د ليدنې وسيلې، د اورېدلو، د خوند او وږم حسونو ته لنډ پراته دي.
که څه هم ټول شمزۍ لرونکي ژوي ماغزه لري،
خو بل لور ته بې شمزۍ ژوي، يا خو يو
منځني ماغزه لري او يا هم د يو ډول گېنگليان يا عصبي رښتو غونډ لري. ساده ژوي
لکه اسفنج بيا هېڅ ماغزه نه لري. ماغزه
له حد نه ډېر پېچلې عضوه ده. د
ساري په توگه انساني ماغزه له ۱۰۰ بيليونو نه هم ډېر نيورانونه
لري او هر يو يې له ۱۰۰۰۰ نه ډېرو نورو نيورانونو
سره تړلي دي.
//////////
قس دماغ در سندی:
دماغ (Brain) اهو عضوو آهي جنهن
سان سوچڻ ۽ سمجهڻ جو ڪم وٺبو آهي.دماغ
عام طور تي جسم جي منڍيواري حصي ۾ هوندو آهي ۽ اربين نيورانز
مان ٺهيل هوندو آهي.
////////////
قس باس میه در تاتاری:
Баш мие — ул организмның өске (алгы) очында нерв тукымасы массасы. Ми сизем мәгълүматын туплый һәм хәрәкәт реакцияләрен юнәлтә, ә югары сыртлыларда ул шулай ук өйрәнү үзәге функциясен үти.
Түбән сыртлыларның мие
трубкасыман һәм югары сыртлылар мие үсешенең башлангыч стадиясенә охшый. Ул өч
өлештән тора: арткы ми, урта ми һәм алгы ми. Югары сыртлыларның мие яралгы үсеше вакытында шактый
үзгәрешләр кичерсә дә, бу өч өлешне һаман күреп була.
//////////////
قس مغز سر در تاجیکی:
Мағзи сари одам аз
майна мийа қисми пеш ва болои системаи асаби марказӣ, ки дар косахонаи сар ҷой
гирифта аст, танзими ҳамаи организмро ба шароитҳои муҳити зоҳирию ботинӣ
мутобиқ шавии онҳоро таъмин менамояд, аввалин маротиба мағзи сар дар намуди
гиреҳи сребрари дар кирмҳо пайдо шуда аст, мағзи сар аввал дар ҳайвонҳои бе
муҳра пайдо шуда аст, дар ҳайвони муҳрадор мағзи сар калонтар буда ба ду қисм
ҷудо мешавад: танаи мағзи бо мағзча ва нимкураи калон, мағзи сари одам ва
ҳайвони муҳрадори дараҷаи олӣ бо воситаи роҳи амиқ ба ду нимкура ҷудо мешавад;
ҳар як нимкураи калон ба воситаи ҷӯякҳи ба қисмҳои пешона, фарқи сар пушти сар
тақсим мешавад.
/////////////
قس بِیِن در ترکی استانبولی:
Beyin (Latince'de cerebrum, Antik
Yunanca'da ἐγκέφαλος (enkephalos, “baştaki”),
from ἐν (en, “içinde”)
+ κεφαλή (kephalē, “baş”) sinir
sisteminin merkezi olarak
hizmet eden bir organıdır. Bütün omurgalı hayvanlar ve çoğu omurgasız hayvan -bazı süngerler, knidliler, tulumlular ve derisi
dikenliler gibi omurgasızlar
hariç- beyne sahiptir. Baş kısmında; duyma, tatma, görme, denge, koklama gibi
duyulara hizmet eden organlara yakın bir noktada bulunan beyin omurgalıların
vücudundaki en karmaşık organdır. Normal bir insanda serebral
korteksin (en geniş kısmı)
15-33 milyar nörondan müteşekkil olduğu tahmin edilmektedir.[1] Her biri birkaç bin nöronla sinaps denen bağlantılar yardımıyla bağlıdır. Bu
nöronlar birbirleriyle akson denen uzun protoplazmik lifler yardımıyla
iletişim kurar. Aksonlar bilgiyi beynin diğer kısımlarına yahut vücudun
spesifik alıcı hücrelerine taşır.
///////////
قس دماغ در اردو:
دماغ
آزاد دائرۃ
المعارف، ویکیپیڈیا سے
|
·
بچوں کی سائنس میں آسان
مقالہ : انسانی دماغ* یہ مضمون عمومی طور پر دماغ کے
بارے میں ہے۔ بالخصوص انسانی دماغ کے بارے میں دیکھیےدماغ (انسانی)دماغ دراصل مرکزی عصبی نظام کا ایک ایسا حصہ ہوتا ہے جسمیں عصبی نظام کے تمام اعلی مراکز پائے جاتے ہیں۔ اکثر جانداروں میں دماغ سر میں موجود ایک ہڈی کے صندوق میں محفوظ ہوتا ہے جسے کاسہ سر یا کھوپڑی کہتے ہیں اور
چار بنیادی حسیں (بصارت، سماعت، ذائقہ اور سونگھنا) اسکے بالکل قرب و
جوار میں ملتی ہیں۔ فقاریہ جانداروں (مثلا انسان) کے عصبی نظام میں تو دماغ پایاجاتا ہے مگر غیرفقاریہ جانداروں میں
عصبی نظام دراصل عصبی عقدوں یا یوں کہـ
لیں کہ عصبی خلیات کی چھوٹی چھوٹی گرھوں پر مشتمل ہوتا ہے۔ دماغ ایک انتہائی
پیچیدہ عضو ہے، اس بات کا اندازا یوں لگایا جاسکتا ہے کہ ایک دماغ میں
تقریباًً 100
ارب ( ایک کھرب) خلیات پائے جاتے ہیں (یہاں یہ بات واضع رہے کہ یہ صرف ان خلیات کی تعداد ہے
جنکو عصبون یا neuron کہا جاتا ہے)۔ اور پھر ان
100 ارب خلیات میں سے بھی ہر ایک ، عصبی تاروں یا ریشوں کے ذریعہ تقریباًً 10000
دیگر خلیات کے ساتھ رابطے بناتا ہے۔
== ایک جائزہ ==بنیادی طور پر جانداروں کی
اکثر انواع کے دماغ (بشمول انسان) کو اگر کاٹ کر دیکھا جاۓ تو یہ اپنی ساخت میں دو
الگ رنگوں میں نظر آنے والے حصوں کا مظاہرہ کرتا ہے، ایک حصہ تو وہ ہوتا ہے جو عام
طور پر بیرونی جانب (اسکے علاوہ خاکی مادے کے مرکزوں / nuclei میں) پایا جاتا ہے اور خاکی مادے (gray matter) پر مشتمل ہوتا ہے جبکہ دوسرا حصہ
وہ ہوتا ہے جو اندر کی جانب ہوتا ہے اور سفید رنگت کا نظر آتا ہے اسے سفید مادہ (white matter) کہتے ہیں۔ خاکی مادے میں دراصل،عصبونات کے جسم (soma) پائے جاتے ہیں جبکہ سفید مادے
میں عصبونات سے نکلنے والے تار نما ریشے یعنی محوار (axon) پائے جاتے ہیں۔ چونکہ محواروں
پر چربی کی بنی ہوئی ایک عزلی (insulating) تہـ چڑھی ہوئی ہوتی ہے جس
کو میالین (myalin) کہتے ہیں اور اسی چربی کی تہـ کی
وجہ سے سفید مادہ ، سفید رنگ کا نظر آتا ہے۔ خاکی مادے سے بنا ہوا دماغ کا بیرونی
استر نما حصہ قشرہء مخ (cerebral cortex) کہلاتا ہے۔ جبکہ دماغ کے اندر کا
حصہ ؛ axons
یعنی محواروں کے ریشوں کے گچھوں ، خاکی مادے کے بنے ہوئے اجسام اور کچھ
خانوں پر مشتمل ہوتا ہے۔ ان خانوں کو بطین یا ventricles کہا جاتا ہے اور ان میں ایک
مائع بھرا رہتا ہے جس کو دماغی نخاعی سیال یا cerebrospinal fluid کہتے ہیں۔دیکھیےشکل
2-
شکل 2- MRI کے ذریعہ لیا گیا سر کا ایک منظر؛ اس طراز کی مدد سے
دماغ کے کسی بھی حصے کی ایسی تصویراتاری جاسکتی ہے کہ جیسے اسے کاٹ کر دیکھا جارہا
ہو۔ اس شکل میں دماغ کے سفید اور خاکی مادے واضع دیکھے جاسکتے ہیں۔
دماغ سے نکلنے والے اعصاب کودماغی اعصاب کہا جاتا ہے،
جو سر اور ملحقہ علاقوں کا دماغ سے رابطہ کرنے کے لیے
استعمال کیے جاتے ہیں۔ جبکہ دماغ کے نچلے حصے سے ایک دم نما جسم منسلک ہوتا ہے
جو ریڑھ کی ہڈی میں اتر جاتا
ہے اس کو حرام مغز کہتے ہیں، حرام مغز سے نکلنے والے اعصاب کو نخاعی اعصاب کہا جاتا ہے
اور یہ تمام جسم کو اعصابی نظام سے منسلککرتے ہیں۔ وہ اعصابی ریشے جو مرکزی عصبی نظام یعنی دماغ اور حرام مغز سے پیغامات کو جسم کے
دوسرے حصوں تک پہنچاتے ہیں انکو صادر (efferent) کہا جاتا ہے
اور وہ جو جسم کے مختلف حصوں سے اطلاعات اور حسوں کو دماغ اور حرام مغز میں لے کر آتے ہیں یا وارد ہوتے ہیں انکووارد (afferent) کہا جاتا ہے۔
کوئی عصب ؛ وارد بھی ہوسکتا ہے ، صادر بھی اور یا پھر مرکب بھی، یعنی کہ اس میں
دونوں اقسام کے الیاف یا ریشے پائے
جایا کرتے ہوں۔ بنیادی طور پر تو یوں کہ سکتے ہیں کہ دماغ جاندار کے اندرونی ماحول
میں یکسانیت پیدا کرتا ہے اور اسے بیرونی ماحول سے ہم آہنگ ہونے کی صلاحیت عطا
کرتا ہے۔ دماغ ہی ایک جاندار میں ؛ استدلال ، فراست و بصارت اور ذکاء یعنی intelligence کا ممبع ہے۔ یہ ذکاء ، دماغ
کے جن اہم خواص سے پیدا ہوتی ہے ان میں ؛ معرفت ،ادراک ، انتباہ ، یاداشت اور جذبات و انفعال شامل ہیں۔
دماغ ہی سے وضع اور حرکات جسم واقع ہوتی
ہیں اور دماغ ہی وہ مقام ہے جہاں سے معرفی ، حـرکـی اور دیگر
اقسام کے تَعلّـُـم یعنی learning کی صلاحیت پیدا ہوتی ہے۔
دماغ اپنے افعال کا ایک بڑا حصہ خودکار طور پر اور بلا جاندار کی شعوری آگاہی کہ انجام دیتا رہتا ہے ، مثال کے طور پر حسی نظام کے افعال
جیسے ، حسی راہ کاری (sensory gating) اور متعدد حسی اتحاد (multisensory integration)
، چــلنا اور دیگر
کئی استتبابی افعال مثلا سرعت قلب، فشار خون، سیالی توازن (fluid balance) اور جسمانی درجہ حرارت وغیرہ۔ یہ
وہ چند افعال ہیں جو دماغ جاندار کو احساس ہوئے بغیر انجام دیتا رہتا ہے۔ اوپر
بیان کردہ افعال سمیت کئی دیگر افعال ، دماغ اور حرام مغز کی ہم اہنگ فعالیت (coordinated activity) کے زریعۓ کـنـٹرول کیے جاتے
ہیں۔ مزید یہ کہ جانداروں کے کئی سادہرویۓ (behaviors) مثلا reflexes اور بنیادی حرکات وغیرہ ایسے
بھی ہیں جو صرف حرام مغز کی سطح پر ہی نبٹا دیے جاتے ہیں اور انکے لیے عام طور پر
دماغ کو مداخلت نہیں کرنا پڑتی۔
//////////
قس مِزغ در زازاکی:
Mezg zerrey qafıka (estıkê serey) merdımi dero. Zerrey mezgi de pêro
(kulli) zanayış, tecrube, his u hassasiyetê merdımi beno arê (top). Asayışê
mezgi zey lulıkano.
///////////
Brain
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the brains of all
types of animals, including humans. For information specific to the human
brain, see Human brain. For other uses,
see Brain
(disambiguation).
Brain
|
|
Identifiers
|
|
The brain is
an organ that serves as the
center of the nervous system in all vertebrateand most invertebrate animals. The brain is located in the
head, usually close to the sensory organs for senses such as vision. The brain is the most complex organ in a
vertebrate's body. In a human, the cerebral cortex contains approximately 15–33
billion neurons,[1] each connected by synapses to several thousand other neurons.
These neurons communicate with one another by means of long protoplasmic fibers called axons, which carry trains of signal pulses
called action potentials to distant parts of
the brain or body targeting specific recipient cells.
Physiologically, the function of the brain is to exert
centralized control over the other organs of the body. The brain acts on the
rest of the body both by generating patterns of muscle activity and by driving
the secretion of chemicals called hormones. This centralized control allows rapid and
coordinated responses to changes in the environment. Some basic types of
responsiveness such as reflexes can be mediated by the spinal cord or
peripheral ganglia, but sophisticated
purposeful control of behavior based on complex sensory input requires the
information integrating capabilities of a centralized brain.
The
operations of individual brain cells are now understood in considerable detail
but the way they cooperate in ensembles of millions is yet to be solved.[2] Recent models in modern neuroscience
treat the brain as a biological computer, very different in mechanism from an
electronic computer, but similar in the sense that it acquires information from
the surrounding world, stores it, and processes it in a variety of ways.
This
article compares the properties of brains across the entire range of animal
species, with the greatest attention to vertebrates. It deals with the human brain insofar as it shares the properties
of other brains. The ways in which the human brain differs from other brains
are covered in the human brain article. Several topics that might be covered
here are instead covered there because much more can be said about them in a
human context. The most important is brain disease and the effects of brain damage, that are covered in the human brain
article.
همچنین:
مغز استخوان [مخ]:
مغز استخوان
از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
مغز استخوان
Gray72-en.svg
تصویر ساده شدهای از سلولها در مغز استخوان
جزئیات
لاتین Medulla
ossium
شناسهها
سرعنوان پزشکی D001853
Code Invalid
TA code.
واژگان آناتومی A13.1.01.001
افاماِی 9608
واژگان کالبدشناسی
مغز استخوان ران
استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است
که با دروناُست (آندوستئوم) پوشیده شدهاست. در پیرامون استخوان، پرده ضریع قرار دارد
که کل استخوان را حفاظت میکند. استخوانهای اسفنجی دارای حفرههای کوچک و بزرگ و سیستمهای
هاورس ناقص هستند.
مغز استخوان بافت نرم و پررگی است که داربست آن را بافت رتیکولر
پایه ریزی میکند و بر روی آن سلولهای گوناگون خونی، خونساز و چربی قرار دارد. مغز
استخوان حفره میانی استخوانهای دراز و فضاهای میان ترابکولی استخوانهای اسفنجی را
پر میکند. مغز استخوان به دو صورت مغز قرمز و مغز زرد دیده میشود که یکمی بیشتر از
سلولهای خونساز پایه ریزی شده و بافت میلوئید نیز خوانده میشود و دومی بیشتر دربر
گیرنده سلولهای چربی است.
در مرحله جنینی و پس از زایش تا مرحله بلوغ همه استخوانها
در بر گیرنده مغز قرمز میباشند ولی در بزرگسالان مغز قرمز محدود به مهرهها، استخوانهای
جناغ، دندهها و استخوانهای جمجمه میباشد و در بقیه جاها با مغز زرد جایگزین میشود.
///////////
قس نخاع العظام در عربی:
نِقْي العظم[1] أو نخاع العظام[1] (بالإنجليزية: Myeloid
tissue) هو نسيج لين موجود داخل العظام يمثل حوالي 4.5% من وزن الجسم
[2]. يتم تصنيع جميع خلايا الدم في النقي. هناك نوعان من النخاع، النخاع الأحمر والنخاع
الأصفر. يتم تصنيع خلايا الدم الحمراء ومعظم الخلايا البيضاء والصفائح الدموية في النخاع
الأحمر، بينما يصنع النقي الأصفر بعض الخلايا البيضاء. ترجع تسمية النقي الأصفر بهذا
الاسم لوجود خلايا دهنية بكميات كبيرة.
اللون الأحمر للنقي هو بسبب وجود الدم والخلايا المكونة للدم
والخلايا الدهنيةالتي تكون قليلة الانتشار وبشكل منفرد.
اللون الأصفر للنقي ينتج بسبب وجود عدد كبير من الأنسجة الدهنية
التي انتشرت بشكل كبير.[3]
/////////
قس سُموک ایلیه در آذری:
Sümük iliyi —
Qanın bütün formalı
elementləri - Eritrositlər,trombositlər və leykositlər sümük iliyində ümumi sələf
hüceyrələrindən yaranırlar.Sümük iliyində qanyaradıcı toxumalar venoz
sinusoidlərlə məhdudlaşmış hüceyrələr yığımından təşkil olunmuşdur.Onlar radial
şəkildə yerləşmişlər və mərkəzi sinusoidə açılırlar.Müxtəlif tipli hüceyrələr
bu toxumalarda adacıqlar əmələ gətirirlər.Plüripatent kötük hüceyrələrinin
əksəriyyəti sümük iliyi kanalı boşluğunun periferik təbəqəsində toplaşmışdır.
Hüceyrələr yetişdikcə periferik sahədən kanal boşluğuna doğru hərəkət edərək
sinusoidlərə keçir,oradan isə qan dövranına keçirlər.İnsanın sümük iliyinin
kariositlərinin təxminən 60-65% i mieloid,10-15 % i isə limfoid tipli
hüceyrələrin payına düşür.Limfoid hüceyrələrin təxminən 60% i yetişməkdə
olan,qalanları isə miqrasiyaya hazır və ya əksinə qandan sümük iliyinə
miqrasiya etmiş hüceyrələrdirlər.Bir gün ərzində 100 milyonlarla yetişmiş
limfoid hüceyrələri qana ötürülür.Qandan sümük iliyinə keçən limfositlərin sayı
isə təxminən 10 dəfə azdır.Sümük iliyindəki B limfositlərin sayı T
limfositlərindən xeyli miqdarda artıqdır.Sümük iliyndə həmçinin 1-2% miqdarında
immunoloji reaksiyalara cəlb edilmiş plazmatik hüceyrələr də mövcüddur.
/////////////
قس مۆخی ئێسک در
کوردی:
مۆخی ئێسک یان مێژوک (بە ئینگلیزی: Bone marrow) پێکھاتووە لە نەرمەشانەیەکی ڕەگاوی کە داربەستەکەی لە شانەی ڕەتیکولێر داڕێژراوە و خانەی جۆراوجۆری خوێنی، خوێنساز و چەوری لە سەرە.
مۆخی ئێسک، ھڵۆڵی نێوان ئێسکە درێژەکان و بۆشایی نێو ئێسکە خڕەکان پڕ دەکاتەوە. بە دوو شێوەی سوور و زەرد دەبینرێت؛ مۆخی ئێسکی سوور زۆرتر لە خانە خوێنسازەکان پێکھاتووە و بە میێلویید دەناسرێت، مۆخی ئێسکی زەردیش، خانە چەورییەکان لەخۆ دەگرێت.
لە سەردەمی تۆلی و پاش لەدایکبوون تا
قۆناخی پێگەیین، ھەموو ئێسکەکانی لەش دارای مۆخی ئێسکی سوورن، بەڵام پاش ئەم قۆناخە، مۆخی ئێسکی سوور تەنیا لە بڕبڕاگە، پەراسوو، پەراسووبەند و ئێسکەکانی کاپۆڵدا دەمێنێتەوە و لە دیکەی ئێسکەکانی لەشداجێگەی خۆی بە مۆخی ئێسکی زەرد دەدا.
////////////
قس سومسوم تولنگ در باسای اندونزی:
Sumsum tulang (bahasa
Inggris: bone marrow, medulla
ossea) adalah jaringan lunak yang ditemukan pada rongga
interior tulang yang
merupakan tempat produksi sebagian besar sel
darahbaru. Ada dua jenis
sumsum tulang:
·
sumsum merah, dikenal juga sebagai jaringan myeloid. Sel
darah merah, keping
darah, dan sebagian
besar sel darah putih dihasilkan dari sumsum merah.
·
sumsum kuning. Sumsum kuning menghasilkan sel darah putih dan
warnanya ditimbulkan oleh sel-sel lemak yang banyak dikandungnya.
//////////
قس در عبری:
מֵחַ עצם (ידוע גם כמֹחַ עצם או לְשַׁד העצמות[1]) הוא הרקמה הממוקמת בחלק הספוגי של העצם, ובה נוצרים תאי מערכת הדם: תאי דם אדומים, תאי דם לבנים וטסיות דם. משקל רקמה זו מהווה כ-4% ממשקל גוף האדם, ולכן היא אחת הרקמות
הגדולות בגוף.
/////////
قس سومسوم بالونگ در باسای جاوی:
Sumsum balung (Inggris: bone marrow, medulla ossea)
iku jaringan empuk sing tinemu ing rongga interior balung sing dadi papan prodhuksi sapérangan
gedhé sèl getih anyar. Ana rong jinis sumsum balung:
·
sumsum abang, dikenal uga minangka jaringan myeloid. Sèl getih abang, keping getih, lan sapérangan gedhé sèl getih putih diasilaké ing sumsum abang.
·
sumsum kuning. Sumsum kuning ngasilaké sèl getih putih lan
wernané saka sèl-sèl lemak sing
akèh dikandhut sajeroning sumsum kasebut.
////////////
قس کو میک در ازبکی:
Koʻmik — odam va koʻpgina umurtqali hayvonlarning suyak boʻshligʻini
toʻldirib turadigan toʻqima. Qizil (qizgʻish) va sariq tusli (yogʻsimon) K.
farq qilinadi. Qizil K. miyeloid toʻqimadan hosil boʻlib, asosan, tarkibida qon
yaratuvchi (poyasimon hujayralar) va yetiltiruvchi hujayralarni tutgan
retikulyar tuqimadan (biriktiruvchi toʻqimaning bir xili) iborat. Odam va sut
emizuvchi hayvonlarda asosiy qon yaratiladigan aʼzo. Eritrotsitlar, do-vador
leykotsitlar, trombotsitlar va limfotsitlar K. da hosil boʻladi. Koʻpgina sut
emizuvchilar, xususan, odamda ham bola hayotining 1-yilida hamma suyaklar K.
bilan toʻla boʻladi, yosh kattalashgan sari yogʻ hujayralari koʻpayishi
natijasida K. ning qizil rangi keta boshlaydi va yirik suyaklar boʻshligʻidagi
K. yogʻ toʻqimasi bilan almashinib, ilikka aylanadi. Qizil K. faqat gʻovak
suyak moddalarida (qovurgʻalarda, toʻsh, kalla suyagining asosi, chanoq,
umurtqalar va boshqalarda), shuningdek, baʼzi umurtqalilarning (kemiruvchilar,
qushlarda) barcha suyak boʻshliqlarida bir umr saqlanib qoladi. Sariq K.
(ilik), asosan, yogʻ toʻqimasidan iborat boʻlib, naysimon suyaklarning diafiz
qismini toʻldirib turadi. Organizm koʻp qon yoʻqotganda ilik K.ga aylanib, qon hujayralari
ishlab chiqara boshlaydi.[1]
//////////////
قس کِمیک اِلیگی در ترکی استانبولی:
Kemik iliği (Medulla ossea), büyük kemiklerin içinde, merkezde yer alan dokudur. Toplam vücut ağırlığının %4'ünü
oluşturmaktadır bu da yetişkinlerde yaklaşık 2.6 kg'a denk
gelmektedir.Yeni kan hücrelerinin periyodik olarak yaşam boyu üretildiği
yerdir.
////////
قس در اردو:
ہڈی کا گودا (انگریزی: Bone marrow) ایک لچکدار سیال بافت ہے جو ہڈی کے مرکز میں موجود خالی جگہ (Cavity) میں پایاجاتاہے۔ ہڈیوں کا گودا دو قسم کا ہوتاہے۔
///////////
Bone marrow is the flexible tissue in the interior of bones. In humans, red blood cells are produced by cores of bone marrow in
the heads of long bones in a process known as hematopoiesis.[2] On average, bone marrow constitutes 4% of the total body
mass of humans; in an adult having 65 kilograms of mass (143 lb), bone marrow
typically accounts for approximately 2.6 kilograms (5.7 lb). The
hematopoietic component of bone marrow produces approximately 500 billion blood
cells per day, which use the bone marrow vasculaturgbnbghe as a conduit to the body's systemic circulation.[3] Bone marrow is also a key component of the lymphatic system, producing the lymphocytes that support the body's immune system.[4] In addition to hematopoietic cells, the marrow is composed
of marrow adipose tissue as well as trabecular bone. The interplay between these different cell
types and the local factors they produce can have an effect on hematopoietic
cells within the hematopoietic stem cell niche.
Bone marrow transplants can be conducted to treat severe diseases of the bone
marrow, including certain forms of cancer such as leukemia. Additionally, bone marrow stem cellshave been successfully transformed into functional neural cells,[5] and can also potentially be used to treat illnesses such
as inflammatory
bowel disease.[6]
&&&&&&&&
مخلصه
بضم میم و فتح خا و لام مشدده و صاد مهمله و ها و آن را مخلصه
از ان جهت نامند که از خوردن آن خلاص و امان می یابند از سم افعی و نکایت آن و موت
و بتکرار به تجربه رسانیده اند در سموم هوام دیکر نیز
ماهیت آن
نباتی است مختلف الانواع و بحسب اماکن مختلف الشکل می باشد
و تا هفت قسم دیده شده و همه با تلخی و کل همه منحنی منکوس و شبیه بمحجمه قسمی بی ساق
شاخها از زمین رسته و برک آن شبیه ببرک کرفس و از ان نرم تر و از اول تا آخر شکافته
و هرچند شاخهای آن بلندتر کردد برک آن ریزه تر شود تا بحد برک کتان و کل کبود و منکوس
و این قسم در اواسط ربیع می روید و در اواسط کرما کل می کند و قسم دوم آن نیز شبیه
بقسم اول مکر آنکه کل آن ما بین کبودی و سرخی است و قسم سوم را برک شبیه بسر هدهد و
ریزه و کل آن سفید با زردی و اندک سیاهی و این قسم را باسکندریه راس الهدهد نامند و
قسم چهارم ساق دار و در ربیع می روید و ساق آن باریک و مستدیر بقدر دو شبر تا سه شبر
و شاخ و برک ندارد و کل آن بشکل عقرب و کبود نیم رنک و قسم پنجم را ساق مربع و برک
مدور و مشقق و شبیه ببرک بادرنجبویه و بی بو و طعم آن تلخ و این قسم در طرابلس و نواح
آن بسیار است و منبت آن کوهستان و زمینهای صلب و قسم ششم را شاخهای صلب و اغبر و بدشکل
و غیر مستقیم بلکه معوج و کم برک و برکهای آن باریک دراز شبیه ببرک بابونه و بر سر
شاخها قبها شبیه بقبۀ بابونه اما برکهای ریزه ندارد و با زغبی بنفش و این قسم در بلاد
شام کثیر الوجود و معروف برهاه و حران است و بهترین همه قسم اول و آنچه در اراضی صلبۀ
بی آب و سنک لاخ روید و قوت آن تا بیست سال باقی می ماند و صاحب اختیارات بدیعی نوشته
که آن را محاجم و ابواح کویند و سه نوع است یک نوع آن را بشیرازی کارربک نامند و بفارسی
بلبل شامی و یک نوع را کشنیز کوهی و یک نوع را تریاق کوهی و تخم هر سه نوع مشابه بهم
اما در نبات اندک متفاوت نبات کار ربک خشن و تخم آن بسیار تلخ و کل آن ازرق و در کوه
و سنکستانها روید و نبات کشنیز کوهی املس و بزرکتر در قد و تخم آن نیز بزرکتر و تلخ
منبت آن مرغزارها و دامنهای کوه و کل آن مائل بسرخی و نوع تریاق کوهی در رمل روید و
نبات آن کوچکتر و کل آن مائل بسفیدی و زردی و سیاهی و بهترین همه آنست که در شبانکاره
روید و از کوهستان شبانکاره آورند جهت آنکه تریاقیت آن از همه زیاده است
طبیعت آن
در اول سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
اعضاء الغذاء آشامیدن آن جهت رفع قولنجهای صعب و تحلیل اخلاط
لزجه و تقویت معده و کبد و طحال و اعصاب و دفع اوجاع مفاصل و ظهر و ورک و امثال اینها
السموم آشامیدن یک درم تا دو درم آن جهت دفع سموم مشروبه و منهوشه مانند مار شاخدار
و عقرب و رتیلا و غیرها خواه قبل از ان و یا بعد از ان مانع تاثیر و دافع ضرر آنها
است مقدار شربت آن یک مثقال با روغن زیت و چون در اول نزول آفتاب ببرج حمل تا سه روز
هر روز یک مثقال تخم آن را بنوشند در ان سال هیچ سمی بخورندۀ آن ضرر نرساند و عرق مخلصه
ملطف و محلل و مقوی اعضای رئیسه و موافق مبرودین و رافع قولنج و بعضی داخل کردن آن
را در تریاق کبیر قائم مقام شراب دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
مخلصه . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ص َ ] ۞ (ع اِ) مَحاجِم
. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مومن
). یک نوع گیاهی خوشبو از جنس بابونه . (ناظم الاطباء). گل کتانی ۞ که به اسامی
محاجم و دهان شیرو فلیحه و گیاه نوروزی نیز موسوم است . (فرهنگ فارسی معین ).... و
این نام (مخلصه ) از آن گویند که تریاق همه
زهرهاست و از همه زهر خلاصی دهنده است
. (الفاظ الادویه چ هند ص 259). اسم نباتی است که استعمال او خلاصی از سم هوام می دهد
و لهذا به این اسم نامیده اند و او به حسب اماکن ، مختلف الشکل می باشد و هفت قسم او
رامشاهده نموده اند و مجموع او با تلخی و گل همه انواع او با کجی و منکوس و شبیه به
محجمه می باشد و بعضی را شاخ هایی ساق و برگ مانند برگ کرفس و از آن نرم تر... عرق
مخلصه محلل و ملطف و رافع قولنج ریحی و مقوی اعضاء رئیسه و موافق مبر و دین است و بعضی
در تریاق فاروق قائم مقام خمر دانسته اند. (تحفه
حکیم مومن ص 215). مرحوم دهخدا در یادداشتی نوشته اند. در مجله بانک ملی معنی آن را (مخلصه را) کامومیل ۞ نوشته است
. - انتهی . در گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 291 این گیاه از خانواده بابونه هاست از این روی مخلصه نوعی بابونه و از
عاقرقرحا خواهد بود و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب و مفردات ابن البیطار شود.
////////////
مخلصه
محاجم خوانند و الوج گویند و آن سه نوع بود مؤلف گوید یک نوع
بشیرازی کارربک و بپارسی بلبل و یک نوع گشنیز کوهی گویند و یک نوع تریاق کوهی و هر
سه نوع تخم ایشان مشابه یکدیگر بود اما در نبات ایشان و جای رستن آن اندک تفاوتی بود
نبات کارربک خشن بود و تخم وی بغایت تلخ بود و گل وی ارزق بود و در کوه و سنگستانها
روید و نبات گشنیز کرمی املس بود و بقد بزرگتر و تخم وی هم بزرگتر بود و هم تلخ بود
و در مرغزارها روید که در دامن کوه بود و گل وی بسرخی زند و نوع سئوم در رمل روید و
نبات وی کوچکتر بود و گل وی سفیدی بود که در وی زردی و سیاهی بود و مؤلف گوید نیکوترین
وی شبانکاره بود که از کوهستان شبانکاره آرند هرکس که یک شربت از وی بیاشامد از گزندگی
مار و عقرب و افعی و مجموع گزندگان یک سال ایمن باشد و اگر گزیده باشد یک شربت از وی
بیاشامد خلاص یابد از مضرت و سم آن و شربتی از وی یک درم بود تا یک مثقال با روغن زیت
و مؤلف گوید شخصی در نزول آفتاب در حمل سه روز هر روز یک مثقال مخلصه با شراب تجرع
کرد در آن سال وی را صد بار زهر دادند بر وی کارگر نشد مثل دو دنک و نیم الماس وی را
دادن و یک نوبت زهر افعی و چند سمیات دیگر و بر وی هیچ عمل نکرد چون تفحص کردند در
اول سال مخلصه خورده بود چنانچه یاد کرده شد و مخلصه وی را از آن نام کردهاند که از
همه زهرها خلاص دهد و شریف گوید حجر التیس که بپارسی پادزهر گویند از ایل کوهستان شبانکاره
خیزد چون حجر التیس بسودن بآخر رسد در میان آن دانه یا قدری چوب یابند و آن دانه یا
چوب از مخلصه بود و بدان دانه پادزهر جمع شود و بمرور ایام میبندد و بزرگ میشود و
غذای آن گوسفند گویند بغیر از مار و مخلصه نبود بالجمله تریاقیت در وی هست و ابن مؤلف
گوید در روزگار ما در طرف شمال شیراز از قریه زرقان پادزهر شده ایل بسیار در آن کوه
باشد همانا از شبانکاره رمی کردهاند یا از نتایج ایشان در آن موضع افتادهاند و پادزهر
خوب از آن موضع حاصل میشود
اختیارات بدیعی
////////////////
گل کتانی گیاهی گلدار از سرده Linaria است که بیشتر در اروپا، شمال آسیا و از شرق سیبری تا غرب چین میروید. گلهای
این گیاه شبیه به گل میمون و زرد رنگ است. این گیاه با شرایط گوناگون سازگار و دارای
خواص دارویی است. [۱]
///////////
قس در آذری:
عادی
ماهمیزجا (اینگیلیسجه: Linaria vulgaris، (فارسجا:گل کتانی)، (تورکجه:Adi mahmızca)، (فرانسهجه:Echtes Leinkraut)، (آلمانجا:Echtes Leinkraut)) بیر نؤع
بیتکی.
/////////////
قس نوروز (ریوِک) در کوردی:
Newroz (Linaria vulgaris) riwekek ji
cinsê Linaria ye û li biharan tê dîtin. Bilindbûna vê riwekê
80 cm e.
////////////
Linaria vulgaris
From Wikipedia, the free encyclopedia
Linaria vulgaris
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. vulgaris
|
Linaria
vulgaris (common
toadflax,[1][2] yellow toadflax,
or butter-and-eggs[3]) is a species of toadflax (Linaria),
native to most of Europe, northern Asia, the United Kingdom, Spain, east to eastern Siberia, and western China.[4][5] It has also been
introduced and is now common in North America.[3]
Contents
[show]
It
is a perennial
plant with
short spreading roots, erect to decumbent stems 15–90 cm high, with fine,
threadlike, glaucous blue-green leaves 2–6 cm long
and 1–5 mm broad. The flowers are similar to those of the snapdragon, 25–33 mm long,
pale yellow except for the lower tip which is orange, borne in dense
terminal racemes from mid summer to
mid autumn. The flowers are mostly visited by bumblebees.[6] The fruit is a globose capsule 5–11 mm long
and 5–7 mm broad, containing numerous small seeds.[2]
Linaria vulgaris in a meadow
Pollination by garden bumblebee
The
plant is widespread on ruderal spots, along roads,
in dunes, and on disturbed and cultivated land.[2]
Because
the flower is largely closed by its underlip, pollination requires strong
insects such as bees and bumblebees (Bombus species).[2]
The
plant is food plant for a large number of insects such as the sweet gale moth (Acronicta
euphorbiae), mouse
moth (Amphipyra
tragopoginis), silver
Y(Autographa
gamma), Calophasia lunula, gorgone checkerspot (Charidryas
gorgone carlota), toadflax pug(Eupithecia linariata), satyr pug (Eupithecia
satyrata), Falseuncaria ruficiliana, bog fritillary (Boloria eunomia), Pyrrhia umbra, brown rustic (Rusina
ferruginea), and Stenoptilia bipunctidactyla.
While
most commonly found as a weed, toadflax is sometimes cultivated for cut
flowers, which are long-lasting in the vase. Like snapdragons (Antirrhinum), they are often grown
in children's gardens for the "snapping" flowers which can be made to
"talk" by squeezing them at the base of the corolla.[7]
The
plant requires ample drainage, but is otherwise adaptable to a variety of
conditions. It has escaped from cultivation in North America where it is a
common naturalised weed of roadsides and
poor soils; it is listed as an invasive species in several U.S.
states and Canadian provinces.[5][8][9]
Despite
its reputation as a weed, like the dandelion, this plant has also
been used in folk medicine for a variety of ailments. A tea made from the
leaves was taken as a laxative and strong diuretic as well as
for jaundice, dropsy, and enteritis with drowsiness.[citation needed] For skin diseases
and piles, either a leaf tea or an
ointment made from the flowers was used.[citation needed] In addition, a tea
made in milk instead of water has been used as an insecticide. It is confirmed to have
diuretic and fever-reducing properties.[10][11]
Linaria
acutiloba Fisch.
ex Rchb. is a synonym.[4] Because this plant
grows as a weed, it has acquired a large number of local colloquial names,
including brideweed, bridewort, butter and eggs (but see Lotus corniculatus), butter haycocks, bread
and butter, bunny haycocks, bunny mouths, calf's snout, Continental weed, dead
men's bones, devil's flax, devil's flower, doggies, dragon bushes, eggs and
bacon (but see Lotus corniculatus), eggs and butter, false
flax, flaxweed, fluellen (but see Kickxia), gallweed, gallwort,
impudent lawyer, Jacob's ladder (but see Polemonium), lion's mouth, monkey
flower (but see Mimulus), North American
ramsted, rabbit flower, rancid, ransted, snapdragon (but see Antirrhinum), wild flax, wild
snapdragon, wild tobacco (but see Nicotiana), yellow rod, yellow
toadflax.[7]
|
|
2.
^ Jump up to:a b c d Blamey, M. &
Grey-Wilson, C. (1989). Flora of Britain and Northern Europe. ISBN 0-340-40170-2
6.
Jump up^ Van Der Kooi, C.
J.; Pen, I.; Staal, M.; Stavenga, D. G.; Elzenga, J. T. M. (2015). "Competition for
pollinators and intra-communal spectral dissimilarity of flowers" (PDF). Plant
Biology. 18: 56. doi:10.1111/plb.12328.
9.
Jump up^ Nathaniel Lord
Britton and Hon. Addison Brown, An Illustrated Flora of the Northern
United States and Canada, Dover Publications, 1913, 1970. ISBN 0-486-22642-5 vol 3, p. 177
10.
Jump up^ Steven Foster and
James A. Duke, Peterson Field Guides: Eastern/Central Medicinal Plants
and Herbs, Houghton Mifflin, 2000, ISBN 0-395-98814-4, p. 120
11.
Jump up^ Pandya, Preeti
N.; Aghera, Hetal B.; Ashok, B. K.; Acharya, Rabinarayan (2012). "Diuretic activity
of Linaria ramosissima (wall.) Janch. leaves in albino rats". Ayu. 33 (4):
576–578. ISSN 0974-8520. PMC 3665199 . PMID 23723679. doi:10.4103/0974-8520.110517.
·
Species Profile- Yellow
Toadflax (Linaria vulgaris), National Invasive Species Information
Center, United States National
Agricultural Library. Lists general information and resources
for yellow toadflax.