۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه (شست و سوم) 5

کتم
بفتح کاف و تا و میم لغت عربی است بفارسی وسمه و بری آن را در مازندران و تنکابن شالخنی نامند بمعنی حنای شغال
ماهیت آن
برک نباتی است بری و بستانی می باشد بعضی کفته اند غیر برک نیل است و برک آن شبیه ببرک مورد و ساق آن غیر مجوف و شاخهای آن انبوه و ثمر آن بقدر فلفلی و بعد رسیدن سیاه می کردد و در جوف آن تخمی کوچک ریزه و بری و جبلی آن در کنار رودخانه های ریک زار می روید و شاخهای آن انبوه تر و برک آن عریضتر و درازتر از برک نیل و ساق نیل و مجوف نبات آن شبیه بکتان و تحقیق آنست که برک نیل است و کفته اند شرط است که برک آن را صبح چیده بیک آفتاب خشک نمایند و نرم کرده در شیشه محفوظ نمایند که هوا بدان نرسد زیرا که اکر شب نیم خشک بماند و روز دیکر بآفتاب خشک نمایند رنک آن ضائع می کردد و ملا سدید کازرونی در شرح موجز در مسودات شعر نوشته که وسمه هندی جید تازه در تخضیب و تطویس بهتر از وسمۀ کرمانی است و وسمه کرمانی تخضیب آن کمتر و لیکن رنک آن دیرتر می ماند و تخضیب آن مائل بسیاهی است برنک موی و طاؤسیت بسیار ندارد
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی و قابض و محلل اعضاء الراس خضاب آن با آب و نمک جهت صداع ریحی و بلغمی و بیضه و خوذه و بخور و طلای آن جهت زکام و تقویت موی اعضاء الغذاء و السم آشامیدن آب برک آن و یا آب طبیخ آن بغایت مقئ و جهت کزیدن سک دیوانه مفید و بهترین چیزها است از برای خضاب و کفته اند خضاب بوسمه بهتر از خضاب نیل است بنا بر قول آنکه غیر یکدیکر المضار مضعف دماغ مصلح آن قرنفل و لادن و روغن آنکه آب آن را با هموزن آن روغن کنجد بآتش ملایم بجوشانند تا روغن بماند جهت درازی موی و منع ریختن آن و بواسیر و امراض مقعده و اوجاع بارده تدهینا نافع و تخم آن در رنک و مقدار غلاف شبیه بتخم ترب و مائل بسیاهی و اکتحال آن بهترین ادویه است برای منع نزول آب و تحلیل آب نازل در چشم و بیخ آن را چون با آب بسیار طبخ دهند و صاف نموده قدری صمغ عربی داخل نمایند جهت کتابت قائم مقام مداد است و در تخضیب لحیه و غیر آن شرط است که اولا موی محاسن و سر و غیر آن را پاک بشویند که چربی و نموست مطلقا در ان نباشد پس اولا آستر بحنای سائیده نمایند و بعد زمانی بشویند و خشک نمایند و خضاب بوسمه نمایند که رنک آن نیکو می کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
 کتم . [ ک َ ت َ / ک َ ] (ع اِ) گیاهی است که وسمه نامندش به حنا آمیخته یا بدون آن خضاب کنند موی را و رنگش دیر ماند و چون بیخ آن بجوشانند سیاهی نوشتن شود. (منتهی الارب ) ۞ . کِتمان . (اقرب الموارد). کُتمان . (منتهی الارب ). وسمه را گویند و آن برگی باشد که زنان ابروها را بدان رنگ کنند و آن برگ نیل است چه به عربی ورق النیل خوانند. (برهان ) (آنندراج ). وسمه و برگ نیل که رنگ نیز گویند و بدان خضاب کنند. (ناظم الاطباء). جوهری گوید: «گیاهی است که به وسمه مخلوط کرده و بدان خضاب کنند». شاید کتم چیزی باشد که امروز بدان رنگ می گوییم . (یادداشت مولف ). بعضی گویند وسمه است لیث گوید نباتی است که او را با وسمه از جهت خضاب موی استعمال کنند. ازهری گوید نباتی است که در لون او سرخی آمیخته بود. سعد گوید این نبات بر سرهای کوه باشد و عزیز باشد و به وسمه مشابه بود و در بعضی مواضعبا وسمه از یکجای روید. گویند در عرب روغنی است که او را مکتومه گویند بسبب آنکه کتم و زعفران داخل اجزای اوست . (ترجمه  صیدنه ابوریحان ). کتم وسمه است بری و بستانی می باشد و بری را در مازندران و شکابن شال خنی نامند یعنی حنای شغال و کتم غیر برگ نیل است چه گیاه نیل شبیه است به گیاه کتان و ساق نیل مجوف است وبرگ وسمه شبیه به برگ مورد و ساقش غیرمجوف و ثمرش بقدر فلفلی و بعد از رسیدن سیاه می شود و دشتی و کوهی آن در کنار رودخانه های ریگ دار می روید و شاخه های او انبوه تر از شاخه های نیل و برگش از آن عریض تر و درازترمی باشد و بعضی برگ نیل را وسمه دانسته اند و خلاف واقع است . (تحفه  حکیم مومن ص 216). رجوع به کُتمان و کُتم شود : بوبکر صدیق خضاب به حنا و کتم کرد و کتم وسمه باشد. (یواقیت العلوم ص 216). || شمشاد. (یادداشت مولف ). رجوع به شمشاد شود.
|| وسمة. [ وَ م َ / وَ س ِ م َ ] (ع اِ) حنای مجنون . ۞ کتم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خطر. (منتهی الارب ). گیاهی است برگش شبیه برگ مورْد و ساقش غیرمجوف و ثمرش به قدر فلفلی و بعد از رسیدن سیاه گردد و بدان ابرو و موی را خضاب کنند و در آن قوه  محلله باشد، یا آن برگ نیل است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگ نیل . (مهذب الاسماء). گیاهی که آن را رنگ و بشکول و خطر و کتم نیز گویند. (از ناظم الاطباء). برگ نیل ، و تیره از صفات ، و دود و زهر از تشبیهات اوست ، و با لفظ بستن و پیوستن و زدن و کشیدن به معنی مستعمل . (بهار عجم ) (آنندراج ). ورق نیل . (قاموس ) (جهانگیری ) (مهذب الاسماء). عظلم . (منتهی الارب ). رنگ سیاه است که زنان در ابرو کنند. (حاشیه  فرهنگ اسدی ). رستنیی باشد که زنان آن را در آب جوشانند و ابرو را بدان رنگ کنند، و بعضی گفته اند برگ نیل است ، چه به عربی ورق النیل میگویند، و بعضی گویند نوعی از حنا است و آن را حنای سیاه میگویند، و جمعی گفته اند سنگی است که آن را به آب میسایند وبر ابرو میمالند سیاه می کند. (برهان ) ۞ . ظاهراً وسمه و رنگ یک چیز باشد، وسمه برگ نساییده یا درشت کوفته  آن برگ ، و رنگ نرم کوفته  آن است . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بباید دانست که اصل خضابها حنا و وسمه است و رسم چنان است که نخست حنا برنهند و یک ساعت صبر کنند و یا بیشتر، پس بشویند و وسمه برنهند و هم صبر کنند. (ذخیره  خوارزمشاهی ). وسمه هندی باشد و کرمانی ، وسمه  هندی رنگ سیاه طاوسی دهد و کرمانی رنگ سیاه فقط و یا با طاوسی کم رنگ ، وسمه  هندی زودتر گیرد. (ذخیره  خوارزمشاهی ).
گیاهی از تیره  صلیبیان که دوساله است و ارتفاعش در حدودیک متر میشود، گلهایش زردرنگند و میوه اش خرجینک است . این گیاه بومی شمال آفریقا و اروپای جنوبی و مرکزی و آسیای غربی من جمله ایران است . در برگهای این گیاه ماده  رنگ کننده ای وجود دارد که از آن ، جهت آرایش خانم ها [ رنگ کردن ابروها ] استفاده میکردند، ماده  رنگی این گیاه رنگ سبز مایل به آبی تولید میکند. عسمه .نیل بری . عظلم . (فرهنگ فارسی معین ) : بوبکر صدیق خضاب به حنا و کتم کرد، و کتم وسمه باشد. (یواقیت العلوم ).
وسمه غیر کتم است . جوهری گوید: کَتَم گیاهی است که آن رابا وسمه ای مخلوط و با آن خضاب کنند. مولف در یادداشتی نویسند: به اغلب احتمالات کتم رنگ است که امروز نیز برای سیاه کردن موی به کار برند :
چون مرا با جلبان کار نباشد پس از این
رستم از وسمه و گلگونه و حنا وشخار.
؟ (ازصحاح الفرس ).
//////////////
وسمه گیاهی گلدار از خانواده شب‌بویان است. این گیاه بیشتر در استپ رشد می‌کند و خاستگاه آن قفقاز، آسیای میانه تا شرق سیبری و غرب آسیا است و در برخی نقاط جنوب شرقی اروپا یافت می‌شود.

کشت این گیاه توسط انسان دارای قدمت زیادی است. به دلیل داشتن رنگدانه‌های آبی و بنفش از عصاره گیاهی آن برای رنگرزی استفاده می‌کنند. [۱]
///////////
قس وسمةالصباغین در عربی:
وَسْمَةٌ الصباغين (باللاتينية: Isatis tinctoria) نوع نباتي من جنس الوسمة من الفصيلة الصليبية.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنها بلاد الشام والمغرب العربي وكل مناطق أوروبا تقريبًا.[2]
تزرع الوسمة في الحدائق لتعطي في السنة الأولى أوراقًا مفيدة لتصنيع الصباغ ، وتعطي في السنة الثانية زهورًا جذابة. يمكن أن تزرع البذور بعمق 5 سم في آذار أو نيسان. كما يمكن زراعة الشتلات. يجب حمايتها من الأعشاب الضارة. يكتمل حجم الأوراق في نهاية شهر حزيران من السنة الأولى وبطول 20 سم. في السنة الثانية تنمو الوسمة لتصل إلى طول 1,5 متر مع تكتلات من الزهور الصفراء.
و يعتبر الصباغ الطبيعي المستخرج من صنف صباغ الحلة، ومحتواه الفعال هو النيلة (Indigo). وقد تم استبداله بصباغ النيلة الأزرق الذي بدأ تركيبه في بدايات القرن التاسع عشر، وهو ذو تركيز أكبر بثلاثين ضعفًا من التركيز في الصباغ الطبيعي.[3]
Isatis tinctoria Sturm28.jpg


النبات كاملا


الأوراق المستخدمة في استخراج الصباغ


عينة وسمة الصباغين في المتحف
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : Species Plantarum. 1st Edition, Volume 2 معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358691 المؤلف: كارولوس لينيوس العنوان : Species Plantarum المجلد: 2 الصفحة: 670
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار وَسْمَةٌ الصباغين (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 2 أيار 2012.
^ Encyclopedia Of Textile Finishing,H.K.Rouette,2000,V.3,page.162
˅ ع ن ت
صباغة
تقنيات الصباغة 
باتيك مرسخ لوني صباغة قماش مربوط صباغة الخيوط صباغة باستخدام المذيبات صباغة بالمنع
Indian dyes (2009)a.jpg
أصناف الأصبغة 
التصنيف الكيميائي حمضية تفاعلية آزوية المذيب المباشرة الكبريتية الأحواض المشتتة مبيض بصري
أصبغة طبيعية    
صبغة الدودة القرمزية البولندية [الإنجليزية]  أشنة الصباغين كاتيشو خشب صباغي [الإنجليزية] صبغة التوت [الإنجليزية] لوسون جغلون نيلة قرمز خشب البقم [الإنجليزية] فوة زهري زعفران كروسين أرجوان صور بليحاء وسمة
تاريخ  
تاريخ الغزل والحياكة في سورية البروكار الدمشقي الأصبغة في العصر الإسلامي صباغ الموفين بيركين
نظرية الصباغة   
ألفة الصباغ نظرية الصباغة
////////////
قس بویاق کویوت اوتو در آذری:
Boyaq çüyütotu (lat. Isatis tinctoria)[1] - rəngotu cinsinə aid bitki növü.[2]
/////////
قس چیویت اوتو در ترکی استانبولی:
Çivit otu (Isatis tinctoria), turpgiller (Brassicaceae) familyasından köklerinden "çivit mavisi" olarak adlandırılan boya elde edilen bir bitki türü. Anavatanı AvrasyaKafkasya civarlarıdır.
/////////////
Isatis tinctoria
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Woad" redirects here. For the American radio station, see WOAD (AM). For 'Woads' as a fictional name for a tribe[1], see Picts.
Isatis tinctoria
Woad flowers
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
I. tinctoria
Isatis tinctoria
L.
Isatis indigotica Fortune
Isatis tinctoria - MHNT
Isatis tinctoria, also called woad (/ˈwoʊd/), dyer's woad, or glastum, is a flowering plant in the family Brassicaceae. It is occasionally known as Asp of Jerusalem. Woad is also the name of a bluedye produced from the leaves[2] of the plant.
Woad is native to the steppe and desert zones of the Caucasus, Central Asia to eastern Siberia and Western Asia (per Hegi[3]) but is now also found in southeastern and Central Europe and western North America. Long important as a source from which is obtained a blue dye, indigo, it has been cultivated throughout Europe, especially in Western and southern Europe, since ancient times. In medieval times there were important woad-growing regions in England, Germany and France. Towns such as Toulouse became prosperous from the woad trade. Woad was eventually replaced by the stronger Indigofera tinctoria and, in the early 20th century, both woad and Indigofera tinctoria were replaced by synthetic indigos.
Woad has been used in traditional Chinese medicine for centuries. There has also been some revival of the use of woad for craft purposes.
///////////
&&&&&&&
کتبته
بفتح کاف و دو تاء مثناه فوقانیه و در میان هر دو باء موحدۀ ساکنه و در آخر ها
ماهیت آن
نباتی است طول آن بقدر ذرعی و ساق آن باریک و صلب مانند ساق کتان و برکهای اسفل آن دراز شبیه ببرک کتان و نرم و سبز مائل بسیاهی و مفروش بر روی زمین و بر نصف اعلای ساق آن تا سر کلهای ازرق سفید رنک نازک و زرد رنک نیز شبیه بکل کتان و کوچکتر از ان و تخم آن مانند تخم شاهتره و طعم کیاه آن و تخم آن تلخ
طبیعت آن
در آخر اول کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن آن جهت اخراج بلغم خام و اوجاع ورک و مفاصل بارد و ضماد مطبوخ آن جهت رفع قوبا نافع و قسمی دیکر از ان می باشد که در اماکن صلبه می روید و شاخهای باریک از ساق آن رسته و بی برک و شیردار و این قسم از قسم اول قویتر در اخراج بلغم خام مقدار شربت از قسم اول دو درم و از دوم یک و نیم درم و حمول آن جهت قطع حمل مجرب دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
کتیله
بضم کاف و فتح تا و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح لام و ها
ماهیت آن

نباتی است طول آن از یک شبر تا یک کز و شاخهای بسیار از یک بیخ رسته و چوب آن صلب و برک آن شبیه ببرک مورد و از ان باریکتر و مائل بسفیدی و مزغب و منبت آن بلاد شام و بیت المقدس
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
چون اندکی از ان در خم شراب اندازند پیش از آنکه بجوش آمده باشد مانع فساد آن و اهل مصر این شراب را شراب الحشیشه نامند در نهایت حرارت است و بجهت امراض بارده نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
کثیرا
بفتح کاف و کسر ثا و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح را و الف لغت عربی است بیونانی طراغافیثا و طرافافیبا نیز و بفارسی کون نامند و مشهور بهندی کتیرا بتاء مثناه فوقانیه بجای ثاء مثلثه است
ماهیت آن
صمغ درختی است بسیار خاردار و خارهای آن بسیار تیز و برکشته که آن را قتاد نامند و مذکور شد و سفید و سیاه می باشد بهترین آن سفید صافی املس باریک خالص مائل بحلاوت آنست و سیاه آن زبون
طبیعت آن
در کرمی و سردی معتدل و در اول تر و ارطب از صمغ عربی و بعضی در اول سرد و خشک دانسته اند و خشکی آن کمتر از سردی و بعضی کرم و تر و بعضی مرکب القوی
افعال و خواص آن
مغری و با تجفیف کمی و شکنندۀ خدت ادویۀ حاده و مغلظ خون و مواد رقیقه و ملین صلابات و مسکن لذع و حدت اخلاط و ادویۀ حادۀ مشروبه از امعا و مقوی فعل آنها بسبب غرویت و تلیین و ازلاقی که دارد و با اندک قوت مسهله اعضاء الراس و الصدر اکتحال آن با العبه و ادویۀ مناسبه جهت رمد و قرحه و بثور چشم در اکحال و ذرورات مسکن حدت آنها و بهتر از صمغ عربی و بجای آن مستعمل و آشامیدن آن با شیر الاغ و یا شیر بز تازه دوشیده قاطع نفث الدم و نزف الدم سینه و سائر اعضای باطنی و جهت سرفه و خشونت سینه و حلق و قرحۀ رئه و کرفتکی آواز و چون با عسل بسرشند و حبوب و یا اقراص ساخته در دهان نکاهدارند و آب آن را فرو برند جهت امراض سینه نافع اعضاء الغذاء و النفض و السموم آشامیدن آن با ادویۀ مناسبه مقوی امعا و مسکن لذع و قرحۀ آن و مسکن درد کرده و مثانه و قرحۀ مثانه و مجاری بول و حرقت آن و مصلح ادویۀ سمیه و کویند مسهل مرۀ صفرا و بلغم لزج است و آشامیدن دو درم آنکه در میپختج خیسانیده و با قدری شاخ کوزن و یک دانک شب یمانی داخل نموده باشند جهت وجع کرده و حرقت مثانه فی الفور نافع و مداومت آشامیدن آن با هریک از مغز بادام مقشر و نشاسته و شکر بوزن آن بغایت مسمن بدن خصوصا که بعد از ان شیری که در ان نارجیل طبخ یافته باشد بنوشند و از اسرار مجربه شمرده اند الزینه طلای آن جهت کلف و نمش و تلیین جلد و رفع خشونت آن و شقاق لب و با سرکه جهت بهق و برص و با لعبه جهت تشقق موی الجروح و القروح ضماد آن با کوکرد جهت جرب و اکله و با ادویۀ مناسبه جهت اکثر زخمهای حاره و بارده و مضر سفل مصلح آن انیسون مقدار شربت آن از یک درم تا پنج درم بدل آن در تغریه و غیر آن صمغ عربی و در تلیین و تغلیظ تخم کدو و بیخ آن درخت را چون بکوبند هنکامی که خشک باشد و با سرکه بر بهق بمالند زائل کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
کثیراء. [ ک َ ] (ع اِ) کتیرا. کثیرا. صمغ قتاد است یا رطوبتی که از بیخ نوعی از درخت که بکوه بیروت و لبنان روید حاصل شود. جهت سرفه و خشونت سینه و قرحه  ریه و گرفتگی آواز و حرقةالبول و تقویت روده مفید است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رطوبتی که از بیخ درختی که در کوههای لبنان و بیروت است بیرون آید. (اقرب الموارد). رجوع به کتیرا شود.
|| کتیرا. [ ک َ ] (اِ) ۞ کتیراء. کثیراء. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). کتیره . (بحرالجواهر). صمغ قتاد است یا رطوبتی که از بیخ نوعی از درخت که به کوه بیروت و لبنان روید حاصل شود. (منتهی الارب ). صمغ قتاد است که برنگهای سفید و زرد است وسفید آن نیکوتر است . (بحر الجواهر). صمغ مانندی غیرمحلول در آب که از بوته  قتاد گیرند و زولزده نیز گویند و آن بوته ای است که شتر آن را می خورد. (ناظم الاطباء). نوعی از صمغ است که از بعضی درختان جاری شود و شیئی است سفید یا زرد یا گندمگون و آن را طعمی نیست و از درخت جاری شده در جای خود منجمد گردد و چون در آب افتد باد کرده لعاب لزجی از آن بوجود آید. (قاموس کتاب مقدس ). صمغی است که از برخی گونه های گون ۞ که معمولاً به نام گون کتیرا خوانده می شود. حاصل می گردد. برای تحصیل کتیرا، گون را تیغ زنند (تمام گونه های گون دارای کتیرا می باشد ولی گونه های پر صمغ آن را انتخاب می کنند و تیغ می زنند و همین را گون کتیرا می نامند). کتیرا یکی از اقلام صادراتی مهم کشور ماست . کتیرا در گرمای صد درجه پانزده درصد آب خود را از دست می دهد. خاکستر حاصل از آن چهار درصد است و شامل کربنات دوشو و فسفاتها و غیره است . کتیرا در آب حل نمی شود ولی بصورت لعاب چسبنده ای در می آید. اگر مقداری از کتیرا پس از قرار گرفتن در آب زیر میکرسکپ مطالعه گردد سلولهای تغییر شکل یافته ای با جدارهای ضخیم در آن تشخیص داده می شود. در مرکز این سلولها دانه های نشاسته بصورت ذرات کوچک و گرد یابه اشکال دیگر دیده می شود. از هیدرولیز کتیرا دو قسمت محلول و غیر محلول نتیجه می شود. قسمت محلول آن به نام تراگاکانتین ۞ موسوم است و عبارت از یک اسید اورونیک ۞ متصل به چند ملکول آرابینوز ۞ می باشد و قسمت غیر محلول آن باسورین ۞ نامیده می شود که منحصراً شامل اسید گالاکتورونیک ۞ متصل بقندهای گالاکتوز ۞ و گزیلوز ۞ می باشد. بعلاوه قندهای آزاد و مشتقات متوکسیل ۞ نیز در آن یافت می شود. کتیرا فاقد هرگونه اثر درمانی است . مع هذا چون دارویی امولسیون دهنده است برای معلق نگه داشتن پودرهای دارویی غیر محلول از آن استفاده می کنند و نیز در تهیه  قرصهای بوم دوتلو ۞ و بی کربنات دو سود و کلرات دو پتاسیم و کلریدرات دوکاکوئین و غیره از آن استفاده می شود. در صنعت ، کتیرا در نساجی و ساختن چسب و کاغذسازی و کفاشی وغیره مصرف می گردد. در اکثر نقاط ایران خصوصاً در مشهد و سبزوار و سلطان آباد و تربت حیدریه و کرمان و ملایر و کردستان و شیراز کتیرا بدست می آید. رنگهای کتیرا عبارتند از سفید و زرد و قهوه یی کم رنگ و قهوه یی پررنگ . صمغ کتیرا تا اندازه ای شفاف و بیمزه و لزج است . سه نوع کتیرا در بازار معروف است : کتیرای ورقی ، کتیرای مفتولی و کتیرای معمولی . (فرهنگ فارسی معین ).
- کتیرای بیضاء ؛ یکی از گونه های گون که از آن کتیرا گیرند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کتیرای معمولی ؛ بشکل لوله و مدور می باشد و در نتیجه صدماتی که تصادفاً به ساقه  بوته وارد آید حاصل می شود. این کتیرا طالب زیاد ندارد. (از فرهنگ فارسی معین ).
- کتیرای مفتولی ؛ این گونه کتیرا با فرو بردن میخ یا سیخی در ساقه  بوته حاصل می شود. (از فرهنگ فارسی معین ).
- کتیرای ورقی ؛ این نوع کتیرا از تیغ زدن ساقه بدست می آید. قسمت اعظم محصول کتیرای ایران از این نوع است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتیره شود.
//////////////
&&&&&&&
کچنار
بفتح کاف و سکون جیم عجمی و فتح نون و الف و راء مهمله و لام بجای را نیز آمده لغت هندی است
ماهیت آن
درختی است هندی شاخهای آن متفرق و پریشان و برک آن عریض و وسط آن هم از جانب پائین و هم از جانب بالا منشق بدو نصف و غنچۀ آن سبز طولانی و کل آن بعد شکفتن خوش منظر و اندک خوش بو و دو نوع می باشد سفید و سرخ ارغوانی مائل ببنفش و عدد برکهای کل آن پنج عدد و پائین برکهای باریک و بالای آنها عریض و در وسط آن پنج تار باریک و بر سر هر تاری چیزی شبیه بدانۀ زیره و در وسط آن تارها نیز تاری باریک و وسط آن ضخیم که تخم آنست و غنچۀ خام آن را با دو پیازه پخته با روغن بریان کرده با کوشت و یا بی کوشت می خورند لذیذ و خوش بو و طعم می باشد
طبیعت جمیع اجزای ان
سرد و خشک در دوم
افعال و خواص آن
قابض و مجفف و مقوی معده و امعا و حابس بطن و دافع اسهال و دیدان و حب القرع و فساد خون و صفرا و جهت جذام و خنازیر و مطبوخ پوست درخت آن با سماق بالسویه جهت نفث الدام و حیض و جراحات باطنی و مقعده و غرغرۀ آن خصوصا با اقاقیا و کلنار جهت جوشش دهان و کلو و خنازیر و خوردن غنچه خام مطبوخ آن جهت سرفۀ حار رطب و حبس اسهال و بواسیر و حیض و بول الدم و فساد صفرا نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
قس کچنار در اردو:
کچنار ایک درمیانے قد کا درخت ہے جو عموماً 10 سے 12 میٹر بلند ہوتا ہے۔ اس کا اصل وطن جنوبی ایشیا اور چین ہے۔ اس پر گلابی یا جامنی رنگ کے خوبصورت اور خوشبودار پھول کثیر تعداد میں آتے ہیں۔ پھولوں کی کثرت کے باعث بہت سے لوگ اسے خوبصورتی کے لیے بھی لگاتے ہیں۔
اس کی کلیاں پاکستان اور بھارت میں سبزی کے طور پر پکائی جاتی ہیں۔ پنجاب میں کچنار قیمہ انتہائی مرغوب پکوان ہے۔
////////////
قس کچنار در پنجابی:
کچنار نکے توں مدرے ناپ دا اک رکھ اے۔ ایہ پھلیاں ٹبر توں اے۔ ایہ دکھنی ایشیاء تے چڑھدے دکھنی ایشیاء دا واسی اے۔ ایہ بڑا عام رکھ اے تے پھلاں جوں حوشبو آندی اے۔ ایہنوں گھراں، پھلواریاں وج سہنپ لئی اگایا جاندا اے۔ کچنار دیاں پھلاں دیاں ڈوڈیاں نوں سبزی وانگوں پکایا جاندا اے۔ کئی تھانواں تے ایہ رپھڑی تے چوکھا اگن والا بوٹا وی بن جاندا اے۔

وکھالہ[لکھو]

ایہ نکے توں مدرے ناپ دا رکھ اے جیہڑا 1012 میٹر (3339 فٹ) اچا ہوندا اے۔ ایہدے پتے 1020 سینٹی میٹر (3.97.9 انچ) لمے ہوندے نیں۔ ایہدے پھل سوہنے گلابی یا چٹے رنگ دے ہوندے نیں۔ پھل وچ 5 پھل پتیاں ہوندیاں نیں۔ پھل پھلی بندے نیں تے اک پھلی وچ 5 بی ہوندے نیں۔ سکی رت وچ پتے جھڑ جاندے نیں۔

ورتن[لکھو]

ایہنوں سبزی دے نال دوائیاں لئی وی ورتیا جاندا اے۔
////////////
قس در آذری:
Bauhinia variegata (lat. Bauhinia variegata) - paxlakimilər fəsiləsinin bauhinia cinsinə aid bitki növü.
/////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
Phanera variegata
From Wikipedia, the free encyclopedia
Orchid tree
Flowers
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
P. variegata
Phanera variegata[1][2]
(
L.) Benth.
Phanera variegata is a species of flowering plant in the family Fabaceae, native to South Asia and Southeast Asia, from southern ChinaBurmaIndiaNepalPakistan, and Sri Lanka. Common names include orchid treecamel's foot treekachnar and mountain-ebony.
Contents
  [show] 
Description[edit]
It is a small to medium-sized tree growing to 10–12 metres (33–39 ft) tall, deciduous in the dry season. The leaves are 10–20 centimetres (3.9–7.9 in) obcordate shaped, long and broad, rounded, and bilobed at the base and apex. The flowers are conspicuous, bright pink or white, 8–12 centimetres (3.1–4.7 in) diameter, with five petals. The fruit is a pod 15–30 centimetres (5.9–11.8 in) long, containing several seeds.
In cultivation[edit]
This is a very popular ornamental tree in subtropical and tropical climates, grown for its scented flowers and also used as food item in South Asian cuisine. In the Neotropics, it can be used to attract hummingbirds—such as sapphire-spangled emerald (Amazilia lactea), glittering-bellied emerald(Chlorostilbon lucidus), or white-throated hummingbird (Leucochloris albicollis)—into gardens and parks.[3] On the other hand, in some areas it has become naturalised and invasive.
Gallery[edit]
·        
Habit of ornamental in Spain

·        
'camel-foot' foliage

·        
var. candida in Hyderabad, India

·        
Seed pods and seeds — MHNT
Uses as food[edit]
Kachnar is widely used as an ingredient in many Pakistani and Indian recipes. Traditional kachnar curry is prepared using kachnar buds, yogurt, onions and native Pakistani and Indian spices. In Rawalpindi, Pakistan Kachnar is cooked with minced beef.[citation needed]
Footnotes[edit]
1.   Jump up^ Sinou C, Forest F, Lewis GP, Bruneau A (2009). "The genus Bauhinia s.l. (Leguminosae): a phylogeny based on the plastid trnL–trnF region"Botany87 (10): 947–960. doi:10.1139/B09-065.
2.   Jump up^ Wunderlin RP. (2010). "Reorganization of the Cercideae (Fabaceae: Caesalpinioideae)" (PDF). Phytoneuron48: 1–5.
3.   Jump up^ Baza Mendonça & dos Anjos (2005)
References[edit]
·         Baza Mendonça, Luciana & dos Anjos, Luiz (2005): Beija-flores (Aves, Trochilidae) e seus recursos florais em uma área urbana do Sul do Brasil [Hummingbirds (Aves, Trochilidae) and their flowers in an urban area of southern Brazil]. [Portuguese with English abstract] Revista Brasileira de Zoologia 22(1): 51–59. doi:10.1590/S0101-81752005000100007 PDF fulltext
External links[edit]
·         Invasive Species South Africa
&&&&&&&
کراث
بضم کاف و فتح را و الف و ثای مثلثه و بفتح کاف نیز آمده لغت عربی است بفارسی کندنا و بهندی نیز بدین نام مشهور و باصفهانی تره و بدیلمی کوار و بلاطینی کوپرکیسو و بیونانی فراسینا و بسریانی عطارا و برومی فقلوطا و بستانی آن را نبطی و جبلی را فراسیون نامند
ماهیت آن
نباتی است معروف و در اکثر بلاد می شود و بری و بستانی و جبلی می باشد آنچه برک آن باریک شبیه ببرک پیاز و در تمام سال می ماند و چون بزرک کردد از میان آن ساقی می روید و بر سر آن کل و تخم و کل آن سفید شبیه بکل پیاز و تخم آن سیاه نیز شبیه بتخم پیاز و این را کرث البقل و کراث المائده نامند جهت آنکه مانند بقول دیکر خام و پختۀ آن را می خورند و در مواید و خوان حاضری و طعام مانند بقول دیکر حاضر می سازند و آنچه در آخر زمستان و اول بهار می رسد و پیاز آن شبیه ببصل ماکول و رتبۀ آن مانند قبۀ آن آن را کراث شامی و بیونانی فرآسن بابالوطن و فراسن فافالوطن نیز و بشیرازی ترپیاز نامند و خام این غیر ماکول بلکه پختۀ آن را با کوشت می خورند و این دو صنف می باشد صنفی صغیر الراس دقیق العنق صنفی کبیر الراس صغیر العنق قصیر و تیزی و تندی این صنف کمتر و خوشبوتر و لذیذتر از اول و بری آن بسیار شبیه بثوم است و آن را کراث الثوم و کراث الکرم نیز نامند و کفته اند فراسیون این است و از مطلق آن مراد کراث البقل تازه است که مختار و کثیر الاستعمال است
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
مفتح و ملطف و مبخر اعضاء الراس و الصدر و الغذاء و النفض طلای برک آن با سرکه بر پیش سر حابس رعاف و خوردن آن منقی قصبۀ رئه و مفتح سدۀ جکر و مقوی هاضمه و کمر و ملین طبع و رافع قولنج و مدر بول و حیض و بعد از طعام مانع ترش شدن آن و اعانت بر هضم و تلیین طبع و تقویت باه و آب آن بقدر سه مثقال و نیم قاطع خون بواسیر و محرک باه و با عسل جهت امراض باردۀ رطبۀ سینه و اورام رئه و نضج آنها و با ماء الشعیر و یا مطبوخ آن با جو جهت درد سینه و ربو و با سرکه پروردۀ آن مفتح سدۀ جکر و سپرز و رافع قولنج و عصارۀ برک خشک کردۀ آن مسهل خون و خوردن و ضماد کردن برک مطبوخ آن مقوی باه و بواسیر را نافع و حمول برک کوبیدۀ آن بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه مجفف رطوبات رحم و مانع ازلاق جنین و جلوس در طبیخ آن که با سرکه و آب و نمک طبخ نموده باشند جهت انضمام فم رحم و تحلیل صلابت آن و طلای مطبوخ آن جهت بواسیر و تقویت باه و قطور آب آن با روغن کل و سرکۀ کهنه جهت درد کوش و دوی و سعوط آن با کندر و سرکۀ کهنه جهت قطع نزف الدم و رعاف و چون کندنا را دو بار بپزند و بفشارند و جرم آن را در آب سرد بخیسانند و با اطعمه استعمال نمایند باعث لذت اطعمه و رفع نفخ و غلظت آنها می کردد السموم ضماد آن جهت کزیدن هوام و افعی و آشامیدن آن نیز با ماء العسل جهت سموم الاورام و البثور و القروح ضماد آن با سماق جهت شری و ثآلیل و با نمک جهت قروح خبیثه المضار اقسام آن از پیاز دیرهضم تر و نفاخ و مبخر و محرق خون و مورث ظلمت بصر و فساد لثه مضر حار المزاج و دیدن خوابهای ردی مصلح آن کشنیز و کاسنی تازه است چون شمشیر و کارد و غیره را باب برک آن آبکیری کنند آب و تندی آن زائل نکردد و تخم آن در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح و محلل و جالی اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن دو مثقال آن با هموزن آن تخم مورد رافع امراض بارده و قاطع نفث الدم و نزف الدم و مفتح سدۀ بلغمی جکر و محرک اشتها و مقوی کرده و مثانه و با شراب مبهی و بغایت محرک باه و بودادۀ آن بتنهائی یا با حرف بابلی قاطع اسهال مزمن و زحیر و محلل ریاح امعا و با حب الآس جهت زحیر و حبس خون مقعده و بخور آن جهت بواسیر الفم بخور آن با موم و قطران جهت درد دندان و اخراج کرم آن السموم و الزینه ضماد عصارۀ آن جهت لسع افعی و رفع کلف و آثار جلد و دردهای بارد و چون بکوبند و در سرکه ریزند رفع ترشی آن نماید مضر رئه و کرده و مثانه مصلح آن عسل و در تقویت باه تخم کراث شامی قویتر از ان است و آشامیدن طبیخ بیخ آن بطریق اسفیدباج با روغن قرطم و روغن بادام و یا کنجد جهت رفع قولنج نافع کراث بری شبیه بثوم است و بسیار تند
طبیعت آن
در آخر سوم کرم و در اول آن خشک
افعال و خواص آن
مفتح و مقطع و جالی اعضاء الغذاء و النفض بغایت مدر بول و حیض و حمول آن جاذب جنین و عصارۀ آن مسهل سودا و مورث اسهال الدم و تخم آن را چون چند روز هر روز پنج قیراط با شکر بخورند رفع بواسیر نماید السموم جهت کزیدن هوام قوی الاثر از سائر اقسام و از جملۀ اجزای تریاق فاروق است الزینه ضماد آن رافع برص و ثآلیل و مقرح اعضا است و نوعی از بری که در جبال بهم می رسد برک آن بسیار باریک و با حدت می باشد
افعال و خواص آن
بسیار ملطف جهت خوشبوئی دهان و تسکین درد معده و امعا قوی الاثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
کراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تره که گندنا گویند. (ناظم الاطباء). تره ای بدبوی که شامی آن چون پیاز و نبطی آن چون سیراست و نوعی از آن سر ندارد و در مصر کراث المائده گویند. واحد آن کُرّاثة است . (از اقرب الموارد). گونه ای تره  وحشی ۞ که دارای بویی تند شبیه سیر میباشد. کرات . کوچوک پراسه . (فرهنگ فارسی معین ). به فارسی گندنا و به اصفهانی تره ودیلمی کوار نامند. بری و بستانی می باشد و بستانی آن را نبطی نامند و آن را اقسام است آنچه برگشت باریکتر و در تمام سال موجود است کراث البقل و کراث المائده و آنچه در آخر زمستان و اول بهار روید و شبیه به پیاز و قبه  آن مانند قبه  پیاز است کراث نامند و از مطلق آن مراد کراث البقل است . (از تحفه  حکیم مومن ).
- کراث ابوشوشه ؛ موسیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به موسیر شود.
- کراث اسپانیا ؛ گونه ای پیاز ۞ که بدان پیاز کوهی گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کراث رومی ؛ گونه ای تره ۞ که بدان تره  فرنگی گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کراث نبطی ؛ گونه ای تره ۞ که خودروست و به آن تره  خاوری گویند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تحفه  حکیم مومن ، الابنیه  عن حقایق الادویه چ بهمنیار شود.
/////////////
تره. کراث، گندنا.


کراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تره که گندنا گویند. (ناظم الاطباء). تره ای بدبوی که شامی آن چون پیاز و نبطی آن چون سیراست و نوعی از آن سر ندارد و در مصر کراث المائده گویند. واحد آن کُرّاثة است . (از اقرب الموارد). گونه ای تره  وحشی ۞ که دارای بویی تند شبیه سیر میباشد. کرات . کوچوک پراسه . (فرهنگ فارسی معین ). به فارسی گندنا و به اصفهانی تره ودیلمی کوار نامند. بری و بستانی می باشد و بستانی آن را نبطی نامند و آن را اقسام است آنچه برگشت باریکتر و در تمام سال موجود است کراث البقل و کراث المائده و آنچه در آخر زمستان و اول بهار روید و شبیه به پیاز و قبه  آن مانند قبه  پیاز است کراث نامند و از مطلق آن مراد کراث البقل است . (از تحفه  حکیم مؤمن ).
- کراث ابوشوشه ؛ موسیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به موسیر شود.
- کراث اسپانیا ؛ گونه ای پیاز ۞ که بدان پیاز کوهی گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کراث رومی ؛ گونه ای تره ۞ که بدان تره  فرنگی گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کراث نبطی ؛ گونه ای تره ۞ که خودروست و به آن تره  خاوری گویند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تحفه  حکیم مؤمن ، الابنیه  عن حقایق الادویه چ بهمنیار شود.

|| گندنا. [ گ َ دَ ] (اِ) معروف است وآن سبزیی باشد خوردنی . گویند چون خواهند روغن بلسان را بیازمایند گندنا را به آب چرب سازند و بر چراغ دارند، اگر افروخته شود خالص است و الا نه . اگر تخم گندنا را در سرکه ریزند ترشی آن را برطرف کند. (برهان ). سبزی معروف و مشهور است ، تیغ و شمشیر را به آن نسبت کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). گیاهی مأکول و از طایفه  سیر، و به لغت مردم تهران تره و به تازی کراث نامند. ۞ (ناظم الاطباء). زَبوده . (برهان ). رَکل . کَوار. (برهان ). کالوخ . (برهان ). کُرّاث . نوعی از تره و گندنا. مَردوس . گندنای شامی . (برهان ). قِرط. نوعی از گندنا که کراث المائده نامندش . (منتهی الارب ). گندنا، شامی است و نبطی و دشتی . (ذخیره  خوارزمشاهی ). نام علمی آن آلیوم پوروم ۞ است . (شلیمر ص 27)
////////////
تره
o        نام فارسیبه‌طورکلی تره و در بعضی مناطق «گَنْدنا»
o        نام عربی«کَراثْ»، «کراث رومی»، «گندنا» و «کَراث البَقْلْ» و «کراث المائده»
o        نام انگلیسیGarden leek
o        نام محلی:
o        نام فرانسویPoireau و Poirreau
o        نام علمیAllium porrum L.
o        نام در کتب طب سنّتی«کَراثْ»، «کراث رومی»، «گندنا» و «کَراث البَقْلْ» و «کراث المائده»
o        مترادف:
o        خانوادهLiliaceae
o        جنس---
مشخصات و ویژگی ها
گیاهی است دو ساله و پایا برگ‌های آن دراز باریک اغلب خمیده و افتاده به رنگ سبز تیره، قسمت پایین ساقه سفید است که منتهی به یک پیاز کوچکی در داخل خاک می‌شود. گل‌های آن مجتمع و گروهی به شکل یک گلوله مدور در انتهای ساقه گل‌دهنده. رنگ هر یک از گل‌ها سفید مایل به سبز یا گلی که از آنها دانه‌های سیاه و پهن و ناصاف تره به‌دست می‌آید. به‌طورکلی دو نوع است؛ یکی نوع کوتاه و نازک تابستانه و دیگری تره فرنگی یا نوع زمستانه خیلی بلند (تا یک متر) و برگ‌ها پهن و قوی می‌شود.
/////////////
تره‌فرنگی یا گندنا (نام علمی: Allium ampeloprasum) ، یک سبزی از سرده والک و از خانواده نرگسیان است. این سبزی که مصارف گوناگون خوراکی دارد معمولاً بدون طبخ مصرف نمی‌شود و لازم است که تفت داده شود.

تره فرنگی از مهمترین سبزی‌ها با ارزش غذایی بالا و اثرات دارویی قابل توجه به شمار می‌رود و اثرات ضدسرطانی و آنتی‌بیوتیکی در مقابله و پیشگیری از سرماخوردگی و بیماری‌های روده دارد. با این‌حال، عصارۀ این سبزی سمی است و مصرف این عصاره، ممکن است موجب سردرد، تهوع و در موارد حاد مرگ شود.

جستارهای وابسته[ویرایش]
تره‌پیاز
پیازچه
منابع[ویرایش]
ویکی‌پدیا انگلیسی
////////////
قس کراث در عربی:
 هو من مجموعة الخضر ويسمى أيضاً (براصيا) في سوريا و(البقل) في بعض مناطق الخليج العربي. وهناك أيضا نوعان اثنان من الخضراوات ذات الصلة، وهما ثوم الفيل والكراث (أو الكراث المصري)، وهما أيضا نوعان مختلفان من الأنواع الفرعية للنوع Allium ampeloprasum، على الرغم من الاختلاف في استخدامهم كمواد غذائية. الجزء الصالح للأكل من نبات الكراث هو حزمة من أغماد أوراق النبات التي تسمى أحيانا الجذوع أو السيقان.[بحاجة لمصدر]
محتويات
  [أظهر] 
الشكل[عدل]
حقل للكراث في بلجيكا
بدلا من تشكيل لمبة ضيقة مثل البصل ينتج الكراث ورقة على شكل اسطوانة طويلة من أغماد الاوراق المجمعة التي عادة عن طريق دفع التربة المحيطة بها (عمل خندق). انها غالبا ما تباع كشتلات في تزرع عادة في البيوت الزجاجية كبداية ثم تزرع في الحقول عادة عندما تسمح الظروف الجوية بذلك.
الأصناف[عدل]
أصناف الكراث يمكن تقسيمها بطرق عدة، ولكن الأنواع الأكثر شيوعا هي "كرات الصيف"، ويقصد بموسم الحصاد في الموسم الحالي عندما زرعت، وكراث البيات الشتوي، من المفترض أن يكون حصاده في ربيع السنة التالية من الزراعة. أنواع كراث الصيف عادة ما تكون أصغر من كراث البيات الشتوي؛ أنواع البيات الشتوي، عادة ما تكون أكثر قوة من حيث النكهة. وتشمل الأصناف أيضا الملك ريتشارد وتادورنا الأزرق.
النمو[عدل]
الكراث عادة ما يكون من السهل أن ينمو من ألبذور. والكراث عادة ما يصل إلى مرحلة النضج في أشهر الخريف، ولدى هذا ألنبات مشاكل في الآفات قليلة جدا أو ألامراض التي تصيبه نادرة أو قليلة جدا. الكراث يمكن أن يتزاحم بالنمو ويتم حصاده في وقت مبكر عندما يكون في حجم ألأصبع أو ألقلم، أو أنه يمكن أن يكون ضعيفا، ويسمح له بأن ينمو إلى حجم أكبر من ذلك بكثير حتى ينضج.
المطبخ[عدل]
الكراث للبيع في أحد الأسواق.
الأجزاء الصالحة للأكل من الكراث هي قاعدة البصلة البيضاء والساق الخضراء الفاتحة. أما الاجزاء الخضراء الداكنة فعادة ما يتم التخلص منها نظرا لأنها غير صالحة للأكل، وذات نكهة أقل. كما يسمح للكراث بالنمو، ويصبح هذا الجزء خشبي وذو مطاطية كبيرة. أحد الاستخدامات الأكثر شعبية بالنسبة للاجزاء البيض والسيقان الخضراء الفاتحة هي اضافتها كتوابل. الطهاة نادرا ما يستخدمون الجزء الداكن من الكراث لأنه بسبب مرارة في الطعام. ومع ذلك، فان البعض يستخدمها مع الأعشاب وغيرها من الخيوط لتشكيل باقة.
الكراث لديه طعم خفيف يشبه طعم البصل، وأقل مرارة من البصل الأخضر. قد يوصف الطعم بأنه خليط من البصل المعتدل والخيار، مع رائحة تشبه البصل الأخضر الطازج. في حالته الخام يكون النبات مقدد وحازم.
الكراث المفروم عادة ما يكون من 5 إلى 10 ملم من السمك للشريحة.
هناك طرق مختلفة لإعداده :
  • الغلي، ويصبح لين وخفيف المذاق.
  • القلي، والتي تتركه مقدد أكثر ويحافظ على الذوق.
  • الخام، والتي يمكن استخدامه في السلطة.
الكراث كعنصر من مكونات بعض أنواع الحساء مثل حساء الكراث.
لما له من رمزية في مقاطعة ويلز (أنظر أدناه)، ولهذا السبب يتم استخدامه على نطاق واسع في مطبخ هذا البلد. أما في الأماكن الآخرة في بريطانيا، فالكرات وصل إلى هناك خلال الخمسين عاما الماضية فقط أو نحو ذلك، بعد أن تم تجاهله لعدة قرون.
الاستهلاك تاريخيا[عدل]
وجدت عينات مجففة من المواقع الأثرية في مصر القديمة، وكذلك الجداران المنحوتات والرسوم، وتوصل هوبف أن يستنتج أن الكراث كان جزءا من غذاء المصريين "ما لا يقل عن الألف الثاني قبل الميلاد وما بعده." كما تشير بعض النصوص إلى أنه كان أيضا يزرع في بلاد ما بين النهرين منذ بداية الألفية الثانية قبل الميلاد. والكراث وكان من الخضار المفضلة للإمبراطور نيرون، الذي كان يستهلكه في معظم الأحيان في الحساء.
الاهمية الثقافية أو الشعبية[عدل]
والكراث هو الشعار الوطني لويلز. وفقا لأسطورة، الملك كادوالدر من غوينيد أمر جنوده لتعريف أنفسهم من خلال ارتداء خضر الكراث على خوذاتهم في معركةضد السكسونيون القديمة التي وقعت في حقل كراث. هذه القصة قد ذكرت من قبل الشاعر الإنكليزي مايكل درايتون، ولكن من المعروف أن الكراث ظل رمزا لويلز لفترة طويلة، شكسبير، على سبيل المثال، يشير إلى العرف من يرتدي الكراث باعتباره تقليدا "اقديما " في هنري الخامس، وفي المسرحية، يقول هنري أخبر فلولين أنه يرتدي الكراث" لأني من ويلز، كما تعلمون، مواطن جيدة". في عامي 1985 و1990 اصدر عملة جنيه واحد بريطاني يحمل تصميم الكراث فيالإكليل، حتى يصبح يمثل ويلز.
ولعل الأكثر وضوحا في استخدام الكراث، كما هو شارة غطاء للحرس الويلزي، وهو فوج داخل شعبة للجيش البريطاني.
في رومانيا، الكراث يستخدم أيضا على نطاق واسع يعتبر رمزا لاولتينا، وهي منطقة تاريخية في الجزء الجنوبي الغربي من البلاد.
وتشتهر منطقة القصيم في السعودية بإنتاج الكراث وعشق أهلها له.
المعلومات الغذائية[عدل]
يحتوي كل كوب من الكراث (89غ) بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية :
  • السعرات الحرارية: 54
  • الدهون: 0.27
  • الدهون المشبعة: 0
  • الكاربوهيدرات: 12.59
  • الألياف: 1.6
  • البروتينات: 1.33
  • الكولسترول: 0
الفوائد[عدل]
الكرات مفيد غذائيا حيث تشير بعد الدراسات الطبية إلى أنه - بالإشتراك مع غذاء آخر - يمنع الإصابة بمرض السرطان. يحتوي الكرات على مادة كبريتيد المحتوية على الكبريت ، وهي المسؤولة عن تلك الخاصية (أنظر كيمياء العقاقير).
  • تعلق بزيادة القدرة الجنسية لدى الرجل وتخليص النساء من البرود الجنسي
  • يحتوي على الكثير من العناصر الغذائية المفيدة التي لا تحويها النباتات الأخرى كالفيتامينات, والحديد, بالإضافة إلى الكبريت والماغنسيوم المفيدين في علاج العظام, وهو ما يجعل تناوله ضرورة كونه ملين طبيعي، لما يحويه من مادة "الكلوروفيل ", علاوة على أنه يساعد على ادرار البول, نظرا لاحتوائه على خلاصة ال sulfo azotee, كما أنه لا يحوي سعرات حرارية عالية, مما يجعله صالح لمن يتبعون حمية غذائية, لما يمنحه من احساس بالشبع
  • كما انه عامل مهم في ثبات نسبة السكر في الدم وهذا في الحالات المصابة بمرض السكر ما يعني أهميته في الوقاية من أمراض السكر كما خلصت بعض الأبحاث إلى أن لاحتوائه على الألياف والمواد المضادة للأكسدة مثل المركبات الفينولية والفيتامينات A, C تجعل له دوراً كبيراً في الوقاية من الاصابة بأمراض السرطان وخصوصاً سرطان القولون والبروستاتا والمبيض والثدي والبنكرياس والكبد وقد ارجعت الدراسات ذلك إلى أثر مضادات الأكسدة على تقليل الشوارد الحرة التي تهاجم الأحماض النووية وبالتالي تؤدي إلى خروج الخلايا السليمة عن مسارها الطبيعي وتتسبب في إنتاج الخلايا السرطانية.
  • فوائد الكرات معروفة منذ القدم منذ قدماء المصريين وفي العراق القديم .[2] .[3] .وقد نصح أبو قراط باستعماله كملين طبيعي ومدر للبول, وذكر "ابن سينا " فائدته في قوة البصر, كما أن الفراعنة كانوا يتناولونه مع البصل والملانة, اعتقادا بأنه يجلب الخير والتفاؤل, كما نصحت به بعض كتب الطب النبوي لعلاج نزلات البرد والرشح واحتقان الحلق عند اضافته لحساء اللحوم ومقدار من الفلفل, بالإضافة إلى كونه مفيد لعلاج آلام المعدة والتجشؤ ولمعالجة بعض الأمراض الجلدية والنمش والبثور, كما أنه يساعد في علاج الربو, والكحة, وطرد البلغم, وتوسيع الشعب الهوائية, ونظرا لكونه من النباتات قليلة السعرات الحرارية فهو مفيد مع متبعي الحمية الغذائية, كما أنه مفيد في زيادة القدرة الجنسية عند الرجال, وعلاج البرود الجنسي عند النساء, وتقوية الأعصاب, وفي علاج البواسير وبعض أمراض المسالك البولية, حيث تستخلص منه بعض أدوية المسالك البولية, كما يحتوي على الكثير من المعادن التي تفيد الجسم كالحديد والكالسيوم والفوسفور, والبوتاسيوم, والزنك, والماغنسيوم, بالإضافة إلى عدد من الفيتامينات كفيتامين A, B,C,E لذلك يعتبر من الخضراوات والنباتات التي ينصح بتناولها في الوجبات الأساسية, لما له من قيمة غذائية عالية تساعد الشخص على التمتع بصحة جيدة.
محظورات تناول الكرات[عدل]
لا يصلح لمن يعانون من مشكلات في القولون, حيث يعد من النباتات التي تساعد على حدوث انتفاخ في المعدة. لقدرتها على إعطاء الإحساس بالانتفاخ كالبصل, والفول والفلفل والجرجير والتي لا ينصح بتناولها بمفردها, لصعوبة هضمها.
معرض الصور[عدل]
حقل كراث في بلجيكا

زهرتي كراث متفتحتان

زهرة كراث متفتحة توضح تطور البذور

مقطع طولي للكراث

مقطع عرضي للكراث.
اقرأ أيضا[عدل]
المراجع[عدل]
1.      ^ Chase، M.W.؛ Reveal، J.L. & Fay، M.F. (2009). "A subfamilial classification for the expanded asparagalean families Amaryllidaceae, Asparagaceae and Xanthorrhoeaceae". Botanical Journal of the Linnean Society161 (2): 132–136. doi:10.1111/j.1095-8339.2009.00999.x.
2.      ^ Daniel Zohary and Maria Hopf, Domestication of plants in the Old World, third edition (Oxford: Oxford University Press, 2000), p. 195.
3.      ^ Pliny, Historia Naturalis, XIX, 33.
/////////////
قس کِوِر سوقانی در آذری:
Kəvər soğanı (lat. Allium porrum) — zanbaqkimilər fəsiləsinin soğan cinsindən çoxillik bitki.
Vətəni Aralıq dənizi ölkələridir. Hündürlüyü 45—80 sm, yarpaqları uzun, enli xətvari və yastı olub, qısalmış gövdə üzərində sıx yerləşmişdir. Ağımtıl, yaxud çəhrayımtıl ikicinsiyyətli xırda çiçəkləri olur. Meyvəsi üçtilli, üçyuvalı qutucuqdur. Qərbi Avropada, Zaqafqaziyada, o cümlədən Azərbaycanda geniş yayılmışdır. Təzə halda yeyilir, müxtəlif xörəklərin hazırlanmasında istifadə edilir.
//////////////
قس باونگ پری در باسای اندونزی:
Bawang prei (Allium ampeloprasum atau Allium porrum) tergolong dalam genus Allium yakni keluarga bawang. Rasanya mirip dengan bawang bombai, tetapi kurang tajam. Banyak digunakan dalam masakan Eropa. Biasanya ditumis dalam mentega hingga layu sebelum dicampur bersama masakan lain. Bawang prei merupakan komponen yang penting dalam masakan Perancis antara lain vichyssoise (sup sedap dengan kentang dan bawang prei), dan juga sup Skotlandia seperti bubur Scottish dan cock-a-leekie. Bawang prei merupakan salah satu sayuran nasional negeri Wales.
////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////////
قس پیراسا در کردی:
Pirasa (carnan pirase, porrîse) (Allium ampeloprasum an Allium porrum) navê cureyek riweka çîna allium e ku di famîleya sîr û pîvazan de cih digire. Navê bi piraseyê ji kurdî/îraniya kevn tê. Di hîtîtî de garassar, di yewnaniya kevn de prasînûs e. Li Kurdistan çandiniya wê kêm e. Kurd bêhtir ji pîvaz û sîrê hez dikin.

Riwekeke dusalane ye, heya 60-80 cm bilind dibe. Xwarbar e, di gelek xwarinan de tê bikaranîn. Bi taybetî di şorbe, hêyavk û kiloran de. Li Zagrosan, bakurê Mezopotamyayê bo cara pêşîn hatiye xwarin. Karkerên di pîramîdên Egîptê (Misir) de xebitîne jî pirasa dixwaribûne. Yek ji bernavkên Nero, "porrophagus-pirasaxwur" bûye.

Pirase vîtamîna C, K, asîda folîk, kalyûm, kalsiyûm, magnezyûm, mangan û hesin dihewîne. Biharbêhna wê jî tê çêkirin.
/////////
قس برا پیاز در پنجابی:
ہرا پیاز اک سبزی اے جیہڑی پیاز نال رلدی اے۔ ایہدی جڑ گنڈ بنن دے بجاۓ تنے نال پدھری ریندی اے۔ ایہدے پتے تنا تے جڑ کھادے جاندے نیں۔
///////////
قس پیراسا در ترکی استانبولی:
Pırasa, yılın her mevsiminde yetişen veya iki senede bir yetişen ve genellikle yaprakları için yetiştirilen bir bitkidir. Bazı ülkelerde, tipik olarak salata, hamburger, "taco" ve daha birçok yiyecekte soğuk ve çiğ olarak yenir. Çin dahil olmak üzere bazı yerlerde, pırasa pişirilerek yenir ve pırasanın sapı en az yaprakları kadar önemlidir.
Pırasanın başlangıçta kısa bir sapı vardır, ancak çiçek açtığında genişler ve dallanır, ve karahindibalara benzeyen birçok çiçek başı çıkar, ancak daha kısadırlar. Bu hızla büyüme ve tohum verme safhasıdır. Yemek için yetiştirildiği zaman, bu safha gerçekleşmeden hasat toplanır.
/////////////
قس کراث / Leek در اردو
///////////
Leek
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Leek (disambiguation).
Leek
Leek Group (other names are used, e.g. Porrum Group)
Many, see text

Raw leeks, bulb & lower leaves
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
255 kJ (61 kcal)
14.15 g
3.9 g
1.8 g
0.3 g
1.5 g
(10%)
83 μg
(9%)
1000 μg
1900 μg
(5%)
0.06 mg
(3%)
0.03 mg
(3%)
0.4 mg
(3%)
0.14 mg
(18%)
0.233 mg
(16%)
64 μg
(14%)
12 mg
(6%)
0.92 mg
(45%)
47 μg
(6%)
59 mg
(16%)
2.1 mg
(8%)
28 mg
(23%)
0.481 mg
(5%)
35 mg
(4%)
180 mg
Other constituents
Water
83 g

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated using US recommendations for adults.
Source: 
USDA Nutrient Database
The leek is a vegetable, a cultivar of Allium ampeloprasum, the broadleaf wild leek. The edible part of the plant is a bundle of leaf sheaths that is sometimes erroneously called a stem or stalk. The genus Allium also contains the garlicshallotscallionchive,[1] and Chinese onion.[2]
Historically, many scientific names were used for leeks, but they are now all treated as cultivars of A. ampeloprasum.[3] The name 'leek' developed from the Anglo-Saxon word leac.[4] Two closely related vegetables, elephant garlic and kurrat, are also cultivars of A. ampeloprasum, although different in their uses as food.
Contents
  [show] 
Form[edit]
Rather than forming a tight bulb like the onion, the leek produces a long cylinder of bundled leaf sheaths that are generally blanched by pushing soil around them (trenching). They are often sold as small seedlings in flats that are started off early in greenhouses, to be planted out as weather permits. Once established in the garden, leeks are hardy; many varieties can be left in the ground during the winter to be harvested as needed.
Cultivars[edit]
Leek cultivars may be treated as a single cultivar group, e.g. as A. ampeloprasum 'Leek Group'.[5] The cultivars can be subdivided in several ways, but the most common types are "summer leeks", intended for harvest in the season when planted, and overwintering leeks, meant to be harvested in the spring of the year following planting. Summer leek types are generally smaller than overwintering types; overwintering types are generally more strongly flavored. Cultivars include 'King Richard' and 'Tadorna Blue'.
Growing[edit]
Leeks are easy to grow from seed and tolerate standing in the field for an extended harvest, which takes place up to 6 months from planting.[6] The soil in which it is grown has to be loose and drained well; leek can be grown in the same regions where onions can be grown.[7] Leeks usually reach maturity in the autumn months. The thrips species Thrips tabaci is considered a leek pest[8] and leeks can also get leek rust (Puccinia allii).[7] Leeks can be bunched and harvested early when they are about the size of a finger or pencil, or they can be thinned and allowed to grow to a much larger mature size. Hilling leeks can produce better specimens.