قلومس
بضم قاف و لام و سکون واو و ضم میم و سین مهمله لغت یونانی
است بمعنی اذان الدب و رازی بوسیر* دانسته
ماهیت آن
نباتی است و پنج صنف می باشد و ماهیز و هرج نوعی از ان است
صنف اول سفید و برک آن نیز سفید و نر و ماده می باشد و برک مادۀ آن شبیه ببرک کلم و
سفیدتر و عریضتر از ان و ساق آن بقدر ذرعی و زیاده بر ان و چیزی مانند پشم بر ساق آن
و کل آن مائل بزردی و تخم آن ریزه بیخ آن دراز بسطبری انکشتی و نر آن را برک درازتر
و باریکتر از ماده صنف دوم برک آن سیاه و عریضتر و بزرکتر از صنف اول صنف سوم شاخهای
آن بسیار دراز و بی ساق و برک آن شبیه ببرک سفرجل و بر سر شاخهای آن قبهای مدور و کل
آن زرد طلائی صنف چهارم برک آن شبیه ببرک انجیر و از ان کوچکتر بی ساق و ملاصق زمین
صنف پنجم برک آن بزرک و غلیظ و با رطوبت چسپنده و تندبو و ساق آن زیاده بر ذرعی و کل
آن سفید مائل بسرخی و تخم آن ریزه و تیره رنک و مدور با حدت و تلخی و این صنف یحتمل
که تنباکو باشد و آن در حرف التاء المثناه الفوقانیه مع النون ذکر یافت
طبیعت همه اصناف آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
محلل و جالی و با قوت قابضه و ریشهای آن در افعال قائم مقام
ماهیزهرج است اعضاء الصدر و الغذاء و النفض مدر بول و یک مثقال از بیخ سفید و سیاه
آن جهت منع سیلانات و با شراب جهت منع اسهال و طبیخ آن جهت سرفۀ بارده و ضیق النفس
و شکاف عضل الاورام و حرق النار و السم ضماد برک مطبوخ صنف سوم آن جهت اورام بلغمی
و ورم چشم و با عسل و شراب جهت شقاقلوس و جراحات و کزیدن عقرب و ضماد برک صنف نر آن
جهت سوختکی آتش مضر کرده مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن اناغورس است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* بوصیر. (ع اِ) لغتی است غیرمعلوم و آن گیاهی باشد دوایی ، که بعربی
آنرا آذان الدب یعنی گوش خرس نامند، بسبب شباهتی که بدان دارد. و بعضی گویند: نوعی
از ماهی زهره است و آن پوست درختی باشد بغایت سیاه و آنرا بعربی شیکران الحوت گویند
و بعضی دگر گفته اند: باقلای شامی است واﷲ اعلم . (برهان ). نباتی است . (منتهی الارب
) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمی از شوکران . (ناظم الاطباء). جورتاق . بربشکة. سیکران
الحوت . اقنقن . فلومس . (یادداشت بخط مولف ). رجوع به بوسیر شود.
////////////////
بوصیر اسود الورق، فلومس اسود،Great
Mullein, Aaron,s round, verbascum thapsus, Moth Mulleinگیاهی است علفی به ارتفاع
60 تا 90 سانتیمتر، کم شاخه دارای شاخه چهارگوش برنگ سبز ارغوانی فام. برگهای بی دمبرگ
و دراز و نوک تیز به درازای 10 و پهنای متوسط 4 سانتیمتر با گلهای درشت و زیبا که در
رأس ساقه پدیدار شود. بومی گرمسیر. دارای خواص داروئی. بر گرفته از گیاهان داروئی زرگری،
با اندکی اضافات از مهرداد وحدتی
//////////
بوصیر. ا. ع. . بوسیر
تیره: اسکروفولاریاسه
نام انگلیسی: Mullein -Candlewick plant
--feltwort - Flannel plant - torches
نام های فارسی : بوسیر - علف خرگوش، گل خرگوشک، گل ماهور ،
علف ماهور ، قلومس ، گوش خرس (به خاطر شباهتش با گوش خرس و خرگوش ) ، اسود ، اسود الورق
،فلومس اسود، بنگ سفید
بوصیر گیاهی است بوته ایی با طول عمر دو سال از راسته ی دو
لپه ایی ها و به ارتفاع رشدی صد و شصت سانتیمتر ، گلهای آن به رنگ زرد ، حنایی و سفید
و در انواع مختلف همراه با تار و کرک دیده شده است.
بوصیر بیشتر در مناطق کوهستانی و سرد می روید . در مناطق آذربایجان
شرقی ، غربی ، چهار محال ،مرکزی ، کردستان ،کرمانشاه و ارتفاعات اورامان در ایران می
روید.
در قرن نوزدهم در زبان انگلیسی ، تنها بیش از 40 نام متفاوت
رایج بوده است. بعضی از نام های عجیب و غریب این گیاه عبارتند از Hig
candlewick ،Bullicks lungwort ، Adamsrod
، Hare’s-beard و Ice-leaf
. نام های عامیانه گیاه با توجه به کرک داشتن عبارت است از : Wooly
، velvet یا Bland Mullein (17,13)،
Beggar’s ،Moses ،Poor Man’s ،
Our Lady’s یا Old Man’s Blanket و Feltwort
بوصیر را در غرب میانی ایالات متحده از جمله تکزاس، کلرادو،
نیومکزیکو و آریزونا بوصیر را بیشتر به نام کاغذ توالت کابوی می شناسند. بعضی از نام
های گیاه به اندازه و شکل گیاه اشاره داردShepherd’s Club(s) ،
Staff یا Aaron’s Rod
( که در گیاهان دیگر دارای گل آذین زرد و طویل مشترک است) و مجموعه ای دیگر از نام
ها مانند X’s Rod و X’S staff
. نام Mullein Dock یا Velvet نیز ثبت شده است و dock نامی بریتانیایی بوصیر است که برای تمام گیاهان دارای برگ پهن به کار می رود.
نام فارسی این گیاه را بوصیر و بوسیر می گویند و در بعضی مناطق ایران علف خرگوش، گل
خرگوشک، گل ماهور و علف ماهور نامیده می شود و در کتب طب سنتی با نام های بوصیر،؛ قُلومُوس
و آذان الدب ذکر شده است.
فواید بوصیر خواص بوصیر
دانه های بوصیر دارای ماده مخدر بوده و سبب افزایش میل جنسی
می گردند.
در درمان آسم و نرم کردن سینه زنان ، برگ در آب جوشیده بوصیر
مفید است.
برای درمان اسهال ، پودر ریشه بوصیر را با سرکه مخلوط نموده
و هر روز میل نمایید.
دم کرده برگ آن ضد ورم است.
ضد سرماخوردگی و ناراحتی های تنفسی است.
مضرات بوصیر
تخم های بوصیر سمی است و ممکن است مصرف آن سبب مسمومیت شود.
مصرف فرآورده های بوصیر در زنان باردار و شیرده ممنوع بوده
و برای دیگر افراد در حد مجاز و زیر نظر پزشک معالج مجاز است.
///////////
/////////
////////////
قلومس پلاسیوس . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) زبدالبحر* است . (فهرست
مخزن الادویة). رجوع به قلاس پلاسیوس شود.
////////////
قلومس ، گوش خرس
بوصیر تحلیل برنده است و به ویژه آنچه گل طلایی رنگ دارد و
به اعتدال زداینده است .
آرایش :گل طلایی آن مو را سرخ می گرداند .
دمل و جوش :برگش را بپزند داروی ورم ها است .
زخم و قرحه :ضمادش که با عسل باشد زخم و زخم را درمان می کند
.
مفاصل :در علاج سستی ماهیچه ها سودمند است .
سر :اگر آب پز را در دهان بگردانند درد دندان از بین می رود
.
چشم :دوای رمد گرم است .
اندام های تنفسی :در معالجه سرفه خشک مفید است .
بوصیر برگ سفید و برگ سیاه داروی اسهال مزمن است .
//////////////
گل ماهور، خرگوشک (نام علمی: Verbascum)
نام یک سرده از تیره گلمیمونیان است. گلی است خاص در منطقه آسیا و اروپا و مدیترانه.
این گیاه دارای حدود ۳۵۰ گونه در جهان است، که حدود ۴۰ گونه آن در ایران است و تعدادی
از این گونهها بومی ایران هستند. پراکندگی این گیاه در غرب و شمال غربی ایران بیشتر
است.[۱][۲] استفاده از این گیاه از قدیم در طب سنتی برای معالجه سرماخوردگی، آنژین
و برونشیت، و تسکین حالتهای عصبی، اضطراب، اختلالهای ضربان قلب و ناراحتیهای معده
و همچنین درد مفاصل و بهبود زخمها و سوختگی رواج داشته است.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Sotoodeh,
Arash (2014). "Verbascum oreophilum var. oreophilum and Verbascum cheiranthifolium
var. asperulum (Scrophulariaceae) two new records for the flora of Iran".
Phytoaxa 178 (3): 205–210
پرش به بالا ↑ SOTOODEH,
Arash; Civeyrel, L.; Attar, F. (19 March 2015). " Verbascum shahsavarensis
(Scrophulariaceae), a new species for Flora of Iran ". Phytotaxa 203 (1):
76
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Verbascum»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۵).
/////////////
قس بوصیر، اذان الدب در عربی:
البوصير أو البوصفير أو آذان الدب[2] (باللاتينية: Verbascum) جنس نباتي يتبع الفصيلة الغدبية، وهو يضم أكثر
من 350 نوعاً من النباتات الحولية
الوبرية. تنمو نباتات البوصير أساسًا في أوروبا وآسيا. وتُعدّ الأماكن الحجرية الجافة في منطقة حوض البحر الأبيض
المتوسط مناطق مناسبة لها. ولها حِلية من الأوراق الوردية القريبة من الأرض والتي ينمو منها عنقود زهريّ طويل.
تبقى بذور البوصير قابلة للنمو
لفترات طويلة وبعضها قد نبت بعد أن بقي هاجعًا لمدة 100 سنة.
تنمو أنواع البوصير على جوانب الطرق
وفي الأراضي المهجورة في أوروبا. ظل هذا النبات مُستخدَمًا لفترة طويلة لعلاج
أمراض الربو.
يُزرع البوصير الأبيض الموجود في
غرب ووسط أوروبا في الحدائق. ومن أنواعه الجذابة التي تُزرع في الحدائق نبات البوصير البرتقالي وله زهور
ذات لون أصفر زاهٍ أو برتقالي، عرضها نحو 4 سم.
أما البوصير الأسود فله زهور أصغر
حجمًا وداكنة اللون في وسطها. وقد استخدمت في الماضي في السِّحر، وهي مصدر من
مصادر الأصباغ.
بوصير بورهاف
6.
البوصير الأنطاكي (باللاتينية: Verbascum
anthiochium) في بلاد الشام (بما فيها لواء اسكندرون) والأقاليم السورية
الشمالية وتركيا
12. بوصير بول (باللاتينية: Verbascum
ballii) في المغرب العربي (تكريما لعالم
الطبيعة الإيرلندي جون بول (بالإنجليزية: John Ball)
21. البوصير دائري الأوراق (باللاتينية: Verbascum
rotundifolium) في بلاد الشام والمغرب العربي
وجنوب غرب أوروبا
28. البوصير الشائع (باللاتينية: Verbascum
thapsus) في المغرب العربي وبلاد الشام وتركيا ومعظم مناطق أوروبا
43. البوصير القاتم (باللاتينية: Verbascum
blattaria) في بلاد الشام والمغرب العربي
وتركيا وبعض مناطق أوروبا
53. بوصير ماسغندال (باللاتينية: Verbascum
masguindali) (تكريما لعالم النبات يواكيم
ماسغندال (بالألمانية: Joaquim
Mas-Guindal)) في المغرب العربي
55. البوصير المرعشي (باللاتينية: Verbascum
germaniciae) (أو جرمانيسي وهو الاسم القديم لمرعش) في بلاد الشام والأقاليم السورية
الشمالية وتركيا
1.
^ مذكور في : Species Plantarum — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358196 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species
plantarum — الاصدارالأول — المجلد: 1 — الصفحة: 177
//////////////
قس در آذری:
Adi
ayıqulağı (lat. Arctostaphylos uva-ursi)[1] - ayıqulağı cinsinə aid bitki
növü.[2]
////////////
قس در ترکی استانبولی:
Arctostaphylos
uva-ursi, fundagiller (Ericaceae)
familyasından Avrasya ve Kuzey
Amerika'da yetişen, meyveleri yenebilen bitki türü.
Arctostaphylos uva-ursi
From Wikipedia, the free encyclopedia
Arctostaphylos uva-ursi
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. uva-ursi
|
Arctostaphylos uva-ursi flowers
Arctostaphylos uva-ursi subsp. uva-ursi fruit
Arctostaphylos uva ursi from Koehler's
'Medicinal-Plants' (1887)
Arctostaphylos
uva-ursi is
a plant species of the genus Arctostaphylos (manzanita). Its
common names include kinnikinnick and pinemat
manzanita, and it is one of several related species referred to as bearberry.[1]
Its specific name uva-ursi means
"grape of the bear" in Latin (ūva ursī), just like what
the generic
epithet Arctostaphylos means
in Greek ("bear-grape").[2]
Contents
[show]
The
distribution of Arctostaphylos uva-ursi is circumpolar, and it
is widespread in northern latitudes, but confined to high altitudes further
south:
·
in Europe, from Iceland and North Cape, Norway south to
southern Spain (Sierra Nevada); central Italy (Apennines) and northern Greece (Pindus mountains);
·
in North America from
arctic Alaska, Canada and Greenland, south to California, north coast, central
High Sierra Nevada (above Convict Lake, Mono County, California), Central Coast, California, San Francisco Bay Area, to New Mexico in the Rocky Mountains; and the Appalachian Mountains in the northeast
United States.
In
some areas, the plant is endangered or has been extirpated from its native
range. In other areas, such as the Cascade Range, it is abundant.
Arctostaphylos
uva-ursi is
a small procumbent woody groundcover shrub 5–30 cm
high. The leaves are evergreen, remaining green for 1–3
years before falling. The fruit is a red berry.
The
leaves are shiny, small, and feel thick and stiff. They are alternately
arranged on the stems. Undersides of leaves are lighter green than on the tops.
New stems can be red if the plant is in full sun, but are green in shadier
areas. Older stems are brown. In spring, they have white or pink flowers.
Pure
stands of Arctostaphylos uva-ursi can be extremely dense, with
heights rarely taller than 6 inches. Erect branching twigs emerge from long
flexible prostrate stems, which are produced by single roots. The trailing
stems will layer, sending out small roots periodically. The finely textured
velvety branches are initially white to pale green, becoming smooth and
red-brown with maturity. The small solitary three-scaled buds are dark brown.
The
simple leaves of this broadleaf evergreen are alternately arranged on branches.
Each leaf is held by a twisted leaf stalk, vertically. The leathery dark green
leaves are an inch long and have rounded tips tapering back to the base. In
fall, the leaves begin changing from a dark green to a reddish-green to purple.
Terminal
clusters of small urn-shaped flowers bloom from May to June. The perfect
flowers are white to pink, and bear round, fleshy or mealy, bright red to pink
fruits called drupes. This smooth, glossy
skinned fruit will range from 1⁄4 to 1⁄2 inch in diameter.
The fruit will persist on the plant into early winter. Each drupe contains 1 to
5 hard seeds, which need to be scarified and stratified prior to germination to reduce the seed
coat and break embryo dormancy. There is an average of 40,900 cleaned seeds per
pound.[3]
·
Arctostaphylos uva-ursi subsp. uva-ursi. Common
bearberry; circumpolar arctic and subarctic, and in mountains further
south.
·
Arctostaphylos uva-ursi subsp. coactilis.
North coastal California, central coast California, San Francisco Bay Area.
·
Arctostaphylos uva-ursi subsp. cratericola (J. D. Smith) P. V. Wells. Guatemala
bearberry, endemic to Guatemala at very high
altitudes (3000–4000 m).
·
Arctostaphylos uva-ursi subsp. longifoliosa.
Various reports from Canada, U.S.A.[4] May be the same
as adenotricha or coactilis.
Sources
do not agree on the list of subspecies, so some of these may be identical, or
may be separate species rather than subspecies. See bearberry and manzanita. For a list of reported
North American subspecies and varietals, see USDA Plants
Profile in "External links" below. For a complete
list of related plants see Arctostaphylos.
(Further
research needed to clarify botanical classification.)
Some
constituents such as the hydroquinones are hepatotoxic and in cases of
urinary tract infections, other treatment options are recommended.[5]
Historically
it was used by the Blackfoot as food,[6] some say the fruit
tastes bland and is mealy.[citation needed]
Bearberry
is the main component in many traditional North American Native smoking mixes,[7] known collectively
as "kinnikinnick" (Algonquin for a mixture). Bearberry is used
especially amongst western First Nations, often including other
herbs and sometimes tobacco. Some historical reports
indicate a "narcotic" or stimulant effect,[citation needed] but since it is
almost always smoked with other herbs, including tobacco, it is not clear what
psychotropic effects may be due to it alone. For a full discussion of Amerindian smoking mixtures
see kinnikinnick.
There
are several cultivars that are propagated
for use as ornamental plants. It is an attractive
evergreen plant in gardens, and it is also useful
for controlling erosion. It is tolerant of sun
and dry soils and is thus common groundcover in urban areas.
1.
Jump up^ Casebeer, M.
(2004). Discover California Shrubs. Sonora, California: Hooker
Press. ISBN 0-9665463-1-8
2.
Jump up^ Wells, Philip V.
(2000). The Manzanitas of
California. Lawrence, KS: University of Kansas. ISBN 978-0-933994-22-5. The
name Arctostaphylos is from Greek: arctos =
bear, staphylos = bunch of grapes or berries; hence bearberry, pertaining
redundantly to A. uva-ursi (Latin: uva = berry, ursi = of the bear).
6.
Jump up^ Hellson, John C.
(1974). Ethnobotany of the Blackfoot Indians. Ottawa: National Museums of
Canada. p. 101.
7.
Jump up^ Moerman, Daniel
E. "Arctostaphylos uva-ursi". Native American ethnobotany.
pp. 87–88. ISBN 0-88192-453-9.
|
|
|||||||||||||||
Arctous
|
|||||||||||||||
//////////
Bearberry
From Wikipedia, the free encyclopedia
Bearberries are three species
of dwarf shrubs in the genus Arctostaphylos. Unlike the other
species of Arctostaphylos (see manzanita), they are adapted
to Arctic and Subarctic climates, and have a circumpolar
distribution in northern North America, Asia and Europe, one with a small highly
disjunctive population in Central America.
Contents
[show]
The
name "bearberry" for the plant derives from the edible fruit which is
a favorite food of bears.[1]The fruit, also called
bearberries, are edible and are sometimes gathered as food for humans. The
leaves of the plant are used in herbal medicine.[2]
·
Alpine bearberry: Arctostaphylos alpina (L.) Spreng
(syn. Arctous alpinus (L.) Niedenzu). This is a procumbent
shrub 10–30 cm high (3.9–11.8 in). Leaves not winter green, but dead
leaves persist on stems for several years. Berries dark purple to black.
Distribution: circumpolar, at high latitudes, from Scotland east across Scandinavia, Russia, Alaska, Canada and Greenland; southern limits in
Europe in the Pyrenees and the Alps, in Asia to the Altay Mountains, and in North America
to British Columbia in the west,
and Maine and New Hampshire in the United States in the east.
·
Red bearberry: Arctostaphylos rubra (Rehd. &
Wilson) Fernald (syn. Arctous rubra (Rehder and E.H. Wilson)
Nakai; Arctous alpinus var. ruber Rehd. and Wilson).
This is a procumbent shrub 10–30 cm high (3.9–11.8 in). Leaves deciduous, falling in autumn to
leave bare stems. Berries red. Distribution: in the mountains of Sichuan, southwestern China north and east to
eastern Siberia, Alaska and northern Canada east to
northern Quebec.
Arctostaphylos alpina
Arctostaphylos uva-ursi
The
plant contains diverse phytochemicals, including ursolic acid, tannic acid, gallic acid, some essential oils and resin, hydroquinones (mainly arbutin, up
to 17%), tannins (up to 15%), phenolic
glycosides and flavonoids.[2]
The
leaves are picked any time during the summer and dried for use in teas, liquid
extracts, medicinal tea bags and tablets for traditional medicine uses.[3]
Bearberry
appears to be relatively safe, although large doses may cause nausea, vomiting, fever, chills, back pain
and tinnitus.[4] Cautions for use
apply during pregnancy, breast feeding, or in people with kidney disease.[3][5]
The
efficacy and safety of bearberry treatment in humans remain unproven,[4] as no clinical trials exist to interpret
effects on any disease.
Common bearberry from Thomé Flora
von Deutschland, Österreich und der Schweiz 1885
Bearberry
was first documented in The Physicians of Myddfai, a
13th-century Welsh herbal. It was also described
by Clusius in 1601, and
recommended for medicinal use in 1763 by Gerhard and others. Often
called uva-ursi, from the Latin uva, "grape, berry of the vine", ursi,
"bear", i.e. "bear's grape". It first appeared in the
London Pharmacopoeia in 1788.
In
Strathnairn, Scotland there is a hill, known as Brin Mains, but which is known
in Scottish Gaelic as "Cnoc nan Cnàimhseag" which means "The
hill of the bearberries".
Folk
tales suggest Marco
Polo thought
the Chinese were using it as a diuretic. Bearberry leaves are used medicinally
in parts of Europe, and are officially classified as a phytomedicine.[2] Native Americans use bearberry
leaves with tobacco and other herbs in
religious ceremonies, both as a smudge (type of incense) or smoked in a sacred
pipe carrying the smoker's prayers to the Great Spirit. When mixed with tobacco or other herbs, it
is referred to as kinnikinnick, from an Algonquian (probably Delaware) word for
"mixture". Among the ingredients in kinnikinnick were
non-poisonous sumac leaves,[6] and the inner bark
of certain bushes such as red osier dogwood (silky
cornell),[6] chokecherry, and alder, to improve the taste of
the bearberry leaf.[7]
1.
Jump up^ Janice J.
Schofield (1989). Discovering wild plants: Alaska, western Canada, the
Northwest. p. 217. ISBN 978-0-88240-355-7.
2.
^ Jump up to:a b c Pegg, Ronald B.;
Rybarczyk, Anna and Amarowicz, Ryszard (2008) "Chromatographic
Separation of Tannin Fractions from a Bearberry-leaf (Arctostaphylos Uva-ursi
L. Sprengel) Extract by Se-hplc – a Short Report" Polish Journal
of Food and Nutrition Sciences 58(4): pp. 485–490
3.
^ Jump up to:a b Blumenthal M
(translation from German) (1998). Therapeutic Guide to Herbal Medicines.
American Botanical Council. Thieme. ISBN 978-0-9655555-0-0.
4.
^ Jump up to:a b Allen C. Bowling
(2006). Complementary and
Alternative Medicine and Multiple Sclerosis. Demos Medical
Publishing. p. 127. ISBN 978-1-932603-54-5.
5.
Jump up^ Nordeng H. and
Havnen, G.C. (2005) "Impact of socio-demographic factors, knowledge and
attitude on the use of herbal drugs in pregnancy" Acta Obstetricia
et Gynecologica Scandinavica 84(1): pp. 26–33, note
16, doi:10.1111/j.0001-6349.2005.00648.x
6.
^ Jump up to:a b Upham, Warren
(2001). Minnesota Place Names: A
Geographical Encyclopedia. Minnesota Historical Society Press.
p. 481. ISBN 978-0-87351-396-8.
7.
Jump up^ Staff (2009) "Bearberry" Discovering
Lewis and Clark The Lewis and Clark Fort Mandan Foundation
|
|
&&&&&&&&
قلوماین
بضم قاف و لام و سکون واو و فتح میم و الف و ضم یاء مثناه
تحتانیه و نون لغت یونانی است و آن را شجرۀ ابی مالک و اهل دمشق صابون القاف و صابون
الثیاب و ظفر القط نیز نامند
ماهیت آن
نباتی است جبلی و بستانی ساق آن مربع شبیه بساق باقلا و برک
آن شبیه ببرک لسان الحمل و بر ساق آن غلاف ها و اطراف بعضی مائل بطرف بعضی و کل آن
شبیه بکل سوسنی که بیخ آن را ایرسا نامند و بهیأت حیوانی که آن را اربع و اربعین کویند
بهترین آن جبلی و کاه از نبات آن نیز مانند آنکه از بیخ آن عصاره می کیرند اخذ می نمایند
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
حابس رعاف و نفث الدم سینه و نزف الدم معده و رحم و ضماد برک
نرم کوفتۀ آن جهت الزاق جراحات در ابتدای حدوث و التیام آنها مجرب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
قلوماین . [ ق ُ ی ُ ] (معرب ، اِ) و آن را شجره ابی مالک و اهل دمشق صابون القاف و صابون الثیاب
و ظفرالقط خوانند. نباتی است جبلی و بستانی ساق آن مربع شبیه به ساق باقلا و برگ آن
شبیه به برگ لسان الجمل ، برساق آن غلافها و اطراف بعضی مایل به طرف بعضی و گل آن شبیه
به گل سوسنی که بیخ آن را ایرسا نامند و به هیات حیوانی که آن را اربع و اربعین (هزارپا)
گویند، بهترین آن جبلی و گاه از نبات آن نیز مانند آنکه از بیخ آن عصاره میگیرند اخذ
مینمایند. طبیعت آن سرد و خشک و درافعال و خواص حابس رعاف و نفث الدم سینه و نزف الدم
معده و رحم و ضماد برگ نرم کوفته آن جهت الزاق جراحات در ابتدای حدوث و التیام آن مجرب
. (مخزن الادویة).
/////////////
شجرة ابی مالک ؛ به یونانی فلوماین نامند گیاهی است که دارای
دو نوع بری و بحری است و گیاه آن فقط دارای یک ساق مربع سبزرنگ و برخی مایل به سرخی
و بنفش باشد و بر روی آن گرههایی از هم دور و بر هر گرهی دو برگ بزرگ به اندازه کف دستی در برابر یکدیگر و این برگها دارای دندانه
های اره مانند و پایین آن برگهای کوچک سفید و کثیرالشعبه و شاخهای آن مجوف و گل آن
ریزه و بنفش و ثقیل الرایحه و ثمر آن چون نخودی مدور و تخم آن سیاه و باریک و بیخ آن
بزرگ و بیرون آن سیاه و اندرون آن سفید بالزوجت ، که چون در آب زنند از آن کفی مانند
صابون برآید و از آن گازران جامه شویند، خوب پاک گردد و آن را صابون القاف نیز خوانند
و رستنگاه آن جاهای نمناک و سایه و کنارآبها و میان آنهاست . گفته اند که قسمی از عرطنیثاست
و غیر چوه صباغان است . و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که : نوعی از گلیم شوی است و در
آذربو مذکور شد. (از مخزن الادویه ).
|| صابون انفاق . [ ن ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ عرق الحلاوة.
عجما. شجره یاشجیره ابی مالک است . و آن اشنان
۞ باشد. رجوع
به اشنان و شجره ابی مالک شود.
|| عرق الحلاوة. [ ع ِ قُل ْ ح َ وَ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است از تیره میخکها که ارتفاعش بین 40 تا 80 سانتیمتر است .
ساقه اش راست و برگهایش بزرگ و متقابل و دارای رنگ سبز زیبا است . گلهایش بزرگ و معطر
و معمولا" گلی رنگ (گاهی سفید) و شامل پنج کاسبرگ بهم پیوسته و پنج گلبرگ جدا
و ده پرچم است . میوه اش کپسول است و دانه هایش قرمز رنگند. این گیاه در اماکن مرطوب
و گودالها و اراضی نمناک میروید و قسمت مورد استفاده اش برگ و ریشه است . برگ وساقه آن دارای لعاب مخصوصی است که در آب کف میکند،لذا
آن را «صابونی » مینامند. ریشه و ساقه زیرزمینی
این گیاه را در تداوی بعنوان معرق و مدر و تصیفه کننده خون استعمال میکنند. در روماتیسم های مزمن نیز سابقا"
آن را بکار میبردند. ریشه آن دارای یک ساپوتین
و صمغ و مقداری رزین است . غاسول . صابونی . صابونیة.(فرهنگ فارسی معین ). عجما. و
رجوع به صابونی شود
|| صابونی . (اِ) ۞ نباتی است از تیره قرنفلیان و از دسته میخ»ها که ساقه های زیرین و ساق و برگ آن دارای
ماده لعابی است و مانند صابون در آب کف میکند.
(گیاه شناسی گل گلاب ص 213).
|| ظفرالقط. [ ظُ رُل ْ ق ِطط ] (ع اِ مرکب ) قلومانن ۞ . نباتی است
ساقش مربع مثل ساق باقلی و برگش مثل برگ بارتنگ و در ساق او غلافهای سرکج و آمیخته
با گلهائی شبیه به گل سوسن کبود برّی است . در دوم سرد و خشک و باقبض و قاطع رعاف وخون
زخمهای تازه و نزف الدم اعضاء باطنی و سینه و اسهال و ذرورِ برگ او جهت التیام جراحات
موثر است و مضر سفل ۞ و مصلحش صمغ و شربتش
یک مثقال و بدلش اقاقیاست . (تحفه حکیم مومن
).
////////////////
صابونی ( نام علمی : Saponaria
officinalis ) نام یگ گونه از سرده صابونی است.
/////////////
قس درمان صابون اتو در آذری:
/////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////////
Saponaire officinale
Saponaria
officinalis
Saponaria officinalis
Saponaire officinale
Saponaria officinalis ( Saponaria
officinalis ) is a perennial herb of the
family Caryophyllaceae . It is also
called soap, soap, soap, soap-grass, fuller's grass, ditches, or pit soap.
Summary
Saponaria officinalis
Soapweed with double flowers.
It
is a glabrous plant with a strong cylindrical stem and lasts from 40
to 80 cm , abundant or even invasive thanks to the development
of its rhizomes , easy to grow.
Its
opposite oval leaves, tender green, pointed are furrowed by 3 longitudinal
veins, the lower petiolate 1 .
Its flowers , which can be
single or double, are slightly scented and grow in dense cymes . They have
five white or pale pink petals that form a circle
about two centimeters in diameter. The flowering period is from June to
October. The fruits are dehiscent capsules that contain
small brown-black, rounded, bean-shaped seeds about 1.5
millimeters in length. Fruit ripening takes place from September to
October.
·
Reproductive organs
·
Flowering period: June to
September.
·
Seed
·
Habitat and Distribution
Following
data: Julve, Ph., 1998 ff. - Baseflor. Botanical, ecological and
chorological index of the flora of France. Version: April 23, 2004.
This
plant has depurative, diuretic , choleretic and deworming
properties . It
is used against rheumatism and gout , against
certain dermatoses, and as an
expectorant for the affections of the oral cavity ( angina , aphthae , etc.). The
decoction of Saponaire applied on the face makes it possible to fight
effectively against the diseases of the skin such as the acne . The Romans
put them in their baths to heal the itching. The leprosaria used it to
clean the wounds of the lepers.
The
seeds of the saponaria officinale contain saporin , a protein inhibiting
the ribosomal activity
(N-glycosidase activity) of the family of ricin , curcine and abrin . However,
unlike other proteins in the same family, saporin lacks a B-chain allowing it
to bind to the cell, making it harmless without specific preparation for
entering the A-chain of the protein. This property makes saporin particularly
interesting in the targeted use on certain cells in medical research (specific
treatment of cancer cells).
Like Panama
wood ,
flowering tops or rhizomes could replace soap to wash delicate
clothes that could discolor. It was also used to clean black
aprons. It is because it contains saponin , a substance which
has the property of foaming like soap, that the Saponar officinale is also
called "soap-grass", "soap of the ditch",
"soap-making" , "Flowered laurel", "grass to
woman". When dried and cleaned, the roots can be used in the
manufacture of a powder that used to be used by the inhabitants to wash their
hands. Mixed with soda , it could also degrease and whiten
wool and pale lace, hence its other name "fuller's grass" 2and also containing
saponosides: Saponosides (2 to 5%) =
heterosides Triterpene: gypsogenin and
especially quillayic acid
In
the Middle
East ,
the infusion of water and soap is used to prepare desserts requiring gelling,
especially an Arab marshmallow called
"Native", and for the manufacture of the famous Halva (Turkish Halva).
2.
Monica Closson, Clean
as in the Middle Ages , Historama No. 40, June 1987
On other Wikimedia
projects:
·
David Streeter , Delachaux
Guide of flowers of France and Europe , Paris, Delachaux and
Niestlé, May 2011 , 704 p. ( ISBN 978-2-603-01764-7 ) , p. 138-139
//////////
////////////
///////////
//////////
////////////
Salsola
You can share your knowledge
by improving it ( how? ) According to the
recommendations of the corresponding projects .
Salsola
Salsola kali
The genus Salsola contains species of plants of the
family Amaranthaceae or Chenopodiaceae according to
the classical classification of Cronquist
(1981) .
Summary
Until
the nineteenth century , these halophytes
were used to make soda , useful for making soap or for making glass . It is
obtained after burning of the plant. The ashes then contain 30% sodium carbonate (Na 2CO 3 )
or " natural soda ". After caustication of the
ash (addition of lime ), the caustic
soda is
obtained:
This
process has been supplanted by chemical methods from sea
salt ,
these are the Leblanc
process and
then the Solvay
process .
Thus,
the term alkaline comes from alkali , a French word of
Arabic origin which denoted the natural soda produced from the plant Salsola
kali .
Salsola soda
Salsola soda
Salsola kali
Salsola kali
Salsola kali
Salsola kali
On other Wikimedia
projects:
Category :
&&&&&&&&
قمری
بضم قاف و سکون میم و کسر راء مهمله و یاء نسبت منسوب بقمر
است که نام بلدی است از بلاد مصر و کفته اند که آن بلد اسکندریه است جهت مشابهت رنک
این بخاک آن بلد و واحد آن قماری آمده و کفته اند جمع اقمر است مانند احمر و حمر یا
جمع قمری است مانند رومی و روم و زنجی و زنج و مادۀ آن را قمریه نامند و نر آن را ساق
حر و جمع قماری غیر منصرف است و آن را بهندی توترو نامند
ماهیت آن
مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار مانوس و خوش منظر
و خوش آواز و کفته اند که لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت آن ظاهر می کردد دو نوع می
باشد سفید و زرد و از غرائب آثار آن آنکه ابن اثیر در تاریخ خود نوشته که از جملۀ مدایا
که بعضی ملوک بقاع هند هدیه برای سلطان محمود سبکتکین فرستاده بودند قمری بود که چون
طعام زهردار را می دید چشمهای آن سرخ و اشک از ان جاری و متحجر می کشت و چون آن حجر
را سوده بر جراحات دهن کشاده می پاشیدند بزودی چاق می شد
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
موافق مبرودین و مرطوبین و مولد خلط فاسد و اکثار آن محدث
وسواس و جذام مصلح آن ادهان و ادویۀ لطیفه است تدهین بدهن آن باعث سرعت حرکت اطفال
و تخم آن را چون بطفل بیاشامند باعث سرعت تکلم آنست قبل از هنکام آن الخواص کفته اند
بودن آن در خانه باعث عدم تاثیر سحر و رد آن و چشم بد است از صاحب آن خانه
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
قمری . [ ق ُ ] (اِ) پرنده ای است ، ماده آن را قمریه نامند و نر آن را ساق جر و جمع آن قماری
، غیرمنصرف است و آن رابه هندی توترو نامند. مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار
مانوس و خوش منظر و خوش آواز و گفته اندکه لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت آن ظاهر
میگردد و دو نوع میباشد، سفید و زرد و از غرایب آثار آن آنکه ابن اثیر در تاریخ خود
نوشته که از جمله هدایا که بعض ملوک بقاع هند برای سلطان محمود سبکتکین فرستاده بودند
قمری بود که چون طعام زهردار را میدید چشم های آن سرخ و از آن اشک جاری و متحجر میگشت
و چون آن حجررا سوده بر جراحات دهن گشاده میپاشیدند بزودی چاق میشد. طبیعت آن در دوم
گرم و خشک است افعال و خواص آن موافق مبرودین و مرطوبین و مولد خلط فاسد و اکثر آن
محدث وسواس و جذام و مصلح آن ادهان و ادویه
لطیفه است . رجوع به مخزن الادویه شود. در لغت نامه های عربی آن را جنسی از
فاخته گفته اند و آنچه را که در زمان ماقمری میگویند مرغی است به اندازه بچه کبوتری
ولی باریک اندام تر و پرهای سیاه دارد و آن را مانند طوطی الفاظی چند آموزند. (یادداشت
مولف ). مرغی است معروف خوش آواز نر آن را وَرَشان و ساق حُر نیز گویند حشرات از آواز
قمری میگریزند. قزوینی گوید از اختصاصات قمریان این است که هرگاه نر آنها مرد ماده آنها ازدواج نکند. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 73
شود :
پیاده همی رفت [ رستم ] جویان شکار
به پیش اندر آمد یکی مرغزار
همه بیشه و آبهای روان
به هرجای دراج و قمری نوان .
فردوسی .
/////////////
یاکریم (نام علمی: Streptopelia
decaocto) یک گونه از تیره کبوتریان و بومی آسیا و اروپا است.
یاکریم بزرگتر از دیگر گونههای قمری است و رنگ آن شنی صورتی
یا نخودی کمرنگ است و نیم طوق سیاهی روی گردن دارد. پرواز این پرنده با سرعت کم است
و بالهایش را بسیار کم تکان میدهد.[۱]
قمری خانگی نیز گاه «یاکریم» نامیده میشود.[۲][۳]
////////////
قس یمامه مطوقه در عربی:
اليمامة المطوقة[4]
قال الأَصمعي: اليَمام ضرب من الحمام برِّيّ، قال: وأَما الحمام
فكلُّ ما كان ذا طَوْق مثل القُمْريّ والفاختة وأَشباهِها، واحِدته: حَمامة. وهو طائر
صغير الحجم خفيف الجسم، طائر مهاجر شتوي، ومقيم معشش وعابر إلى حد ما، في الخريف وهي
طائر معروف جدا بشمال أفريقيا حيث يتواجد تقريبا في كل بقاعها، ويتواجد في المناطق
شبه الصحراوية والواحات وبالقرب من القرى والمسطحات الزراعية، والسدود كـ سد بست كز،
وسد جابر وسد بز، وسد جاويد وتابلتابل وبواطن الأودية وسد القصب وسد جرف التربة وواد
مزي وواد الطويل وشط الحضنة وشط ملغيغ والسهول كسهل لاور كالون وسهول باغ زرد، والمناطق
الزراعية الممتدة على ساحل نهر مهران حيث تكثر فيها المزارع النخيل والمستنقعات المائية.
وتكثر فيها الوديان والشعاب، وتصب فيها مجاري الأودية.
///////////
قس یاخالیق قورقور در ترکی:
یاخالیقلی قورقور (اینگیلیسجه: Eurasian
collared dove، فارسجا: یاکریم،
آنادولو تورکجهسی: Kumru، روسجا: Кольчатая
горлица، آلمانجا: Türkentaube)
گؤیرچینکیمیلر دستهسینه عایید حئیوان نؤعو.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////////
قس کِوکورک، تیویلک در کردی:
Kewkûrk an jî tivîlk (Streptopelia decaocto) çûkekî çolê ye lê zarok hez dikin ku wan xwedî
bikin. Hêlinê xwe li ser daran çêdike. Hêlinê xwe ji pûş çêdike; ew pir kort
nabe, ya pan e.
/////////////
قس بورونگ پوتاران در باسای مالایائی:
Burung Putaran atau nama saintifiknya "Streptopelia
decaocto", merupakan salah satu daripada spesies yang digambarkan
oleh William Farquhar yang terdapat di Tanah
Melayu. [2]
//////////
قس کالروالی کگی در پنجابی:
کالروالی
کگی یا عام بولی وچ صرف کگی، کگیاں دی اک ونڈا اے۔ ایہ پنجاب وچ عام دسنوالی کگی اے۔
ایہ نہ وی دسے تے ایہدی کگوں-کوں دی واز اندی اے۔
///////////////
قس کُمرو در ترکی استانبولی:
Kumru, güvercingiller (Columbidae) familyasından park, bahçe
ve ufak koruluklarda çiftler halinde yaşayan güvercine benzer bazı kuş türlerinin ortak adı.
Kumru teriminin teknik
bir önemi yoktur. Güvercin adı genellikle daha iri, tombul, kuyrukları küt ya
da yuvarlak cinslere, kumru adı ise daha küçük ve zarif, sivri kuyruklu türlere
verilir. Genellikle kahverengi tüylüdür. Şeklen güvercine benzemekle beraber,
ondan daha küçük ve zarif yapılıdırlar.
/////////////
Eurasian collared dove
From Wikipedia, the free encyclopedia
Eurasian collared dove
|
|
Streptopelia decaocto
MENU
0:00
Call
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. decaocto
|
The Eurasian
collared dove (Streptopelia decaocto), most often simply called
the collared dove,[2][3][4][5] also sometimes hyphenated as Eurasian
collared-dove,[6] is a species of dove native to warm temperate and
subtropical Asia, and introduced in North America in the 1980s.
Collared
doves are sometimes kept in aviculture, and form strong relationships with each
other.
The
genus name Streptopelia is from Ancient Greek streptos, "collar"
and peleia, "dove". The specific decaocto is
a latinisation of the Greek word
for "eighteen", from deca, "ten", and octo,
"eight". In Greek mythology, a servant complained bitterly about pay
of just 18 pieces a year, and the gods changed her to a dove that still cries
mournfully.[7]
https://en.wikipedia.org/wiki/Eurasian_collared_dove