۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه (شست و سوم) 7

کرش
بفتح کاف و کسر را و شین معجمه و بکسر کاف و بسکون را نیز آمده لغت عربی است و بیونانی سمنطونس و بسریانی اسطمکا و برومی کلیا و بفارسی شکنبه و بهندی اوجهری نامند
ماهیت آن
عضوی از اعضای معروفۀ مرکبۀ بدن حیوان و بمنزلۀ معده است در بدن انسان و شامل شکنبه و روده های حیوان است و از حیوانات تا کوچک تازه تولد یافته و علف و حبوب و غیره نخورده اند که برآورند انفحه نامند و بعد از ان شکنبه و بهترین آن از برای اتخاذ ادویه خصوصا اسفیدباجات شکنبۀ کوسفند و بز جوان فربه است
طبیعت آن
جمعی کرم و تر و بعضی سرد و خشک دانسته اند
افعال و خواص آن
کثیر الغذا دیر هضم المضار مولد خلط غلیظ و مورث بلادت و سکته و صرع و تاریکی چشم مصلح آن مهرا پختن و با ادویۀ حارۀ خوش بو و سرکه خوردن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
 کرش . [ ک ِ / ک َ رِ ] (ع اِ) شکنبه . (دهار) (مهذب الاسماء). ج ، اکراش ، کروش . (مهذب الاسماء). شکنبه  ستور نشخوار زننده چون معده مردم را. ج ، کُروش . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). شکنبه و روده های حیوان را شامل است و بهترین او از گوسفند و بز جوان است . (تحفه ). || شکنبه  یربوع و خرگوش ، مونث آید. ج ، کُروش . (از ناظم الاطباء) ۞ . || عیال . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || فرزندان خرد. یقال : هم کرش منثورة؛ ای صبیان صغار. (منتهی الارب ). و فرزندان خرد مرد.یقال : هم کرش منثورة؛ یعنی ایشان فرزندان کوچکند. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروه مردم و منه الحدیث الانصار کرشی و عیبتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جماعتی از مردم : کَرِش َالقوم ؛ معظم ایشان . کرش کل ّ شی ؛ مجتمع هر چیز. (از اقرب الموارد). || پاره ای زمین بلند یا پشته . (منتهی الارب ). پاره ای زمین بلند و پشته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گیاهی است از خوشگوارترین چراگاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
|| شکنبه . [ ش ِ کَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) شکمبه . (ناظم الاطباء) (یادداشت مولف ). کده . (لغت محلی شوشتر نسخه  خطی مولف ). دره . کرش . جبجبه . اشکنبه . سیراب . سیرابی . سختو. معده (و آن در ستور نشخوارکننده است چون معده در انسان ). (یادداشت مولف ) : رودگانی و شکنبه و معده این همه عصب است و سخت دیرگوار. (الابنیة عن حقائق الادویة). رجوع به شکمبه شود.
- شکنبه بر سر کسی کردن یا کشیدن ؛ نوعی از تعذیب و سیاست است . (از آنندراج ) :
شکنبه طبل سان بر سر کنندش
دو دسته چوبها بر سر زنندش .
ابوطالب کلیم (از آنندراج ).

- شکنبه پز ؛ رواث . سیرابی فروش .(یادداشت مولف ).
- شکنبه وا ؛ نوعی غذا که از شکمبه سازند. آش شکمبه . سیرابی : شیخ گفت : اکنون این را به مطبخی باید داد تا شکمبه وایی پزد. (اسرارالتوحید ص 161).
///////////
سیرابی شیردان نوعی خوراکی است که از امعاء و احشای شکم حیوانات مختلفی که در مزرعه نگهداری می‌شوند تهیه می‌گردد.

محتویات  [نمایش]
توصیف[ویرایش]
سیرابی گاو[ویرایش]
سیرابی گوشت گاو معمولاً تنها از سه قسمت (حفره) ابتدایی معده (شکمبه) گاو تهیه می‌شود که عبارتند از: سیرابی، نگاری، هزارلا. پستان شیردان با توجه به بافت غده‌ای آن معمولاً خیلی کمتر مورد استفاده خوراکی قرار می‌گیرد.

سیرابی تمیز نشده[ویرایش]
سیرابی تمیز نشده (سبز یا شسته نشده) شامل آخرین محتوی معده است، که دارای بوی نامطبوع و ناخوشایند است و به همین سبب مصرف آن را برای انسان نامناسب در نظر گرفته می‌شود. با این حال، این محتوی برای سگ‌ها و بسیاری از گوشتخواران غذایی مطلوب محسوب می‌گردد و اغلب از آن در غذایی حیوانات خانگی استفاده می‌شود. هر چند به دلیل مقادیر زیاد کلروفیل موجود در آن سیرابی شسته نشده را سبز می‌نامند، اما اغلب رنگ آن در نتیجه وجود ترکیبات هضم نشده خاکستری مایل به قهوه‌ای است.

Bologna122.jpg
برای مصرف خوراک انسان، سیرابی باید کاملاً شسته و با دقت بسیاری بالایی تمیز گردد. بهتر است سیرابی برای مدت دو یا سه ساعت در آب نمک (۱ قاشق نمک به ازای هر لیتر آب) جوشانده شود تا نرم شده و طی فرایند جوش تمیز گردد.

سیرابی شیردان در بسیاری از مناطق دنیا جزء مواد خوراکی محسوب شده و به روش‌های خاص آن منطقه طبخ و خورده می‌شود.
///////////////
قس کرشة در عربی:
كرشة[عدل]
Writing Magnifying.PNG

هذه المقالة تحتاج مراجعة، لضمان معلوماتها وإسنادها وأسلوبها ومصطلحاتها، وعلاقتها بالقارئ العربي، لأنها ترجمة اقتراضية من لغة أجنبية.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/35/Egyptian_Kersha.jpg/220px-Egyptian_Kersha.jpg
كرشة على الطريقة المصرية
الكرشة نوع من أحشاء الذبيحة الصالحة للأكل وهي جزء من معدة حيوانات المزارع المختلفة.[1][2]
محتويات
  [أظهر] 
الوصف[عدل]
كرشة البقر[عدل]
لا توجد كرشة البقر إلا في التجويفات الثلاثة الأولى في معدة البقرة : الكرش (كرشة الغطاء/المسطحة/السلسة)، الشبكية (الكرشة ذات المنظر المخربي والجيبية)،والورقية (كرشة الكتاب/المقدسة/الورقية). أما المعدة الرابعة للحيوانات المجترة (القصبة) وهي أقل بكثير نظرًا لوجودها في النَسيج الغُدِّيّ.
الحيوانات الأخرى[عدل]
يمكن الحصول على الكرشة أيضًا من أي حيوانات أخرى بها معدة. في بعض الحالات، ينطبق المسمى 'الكرشة' على بعض الحيوانات مقارنة بالحيوانات الأخرى. على سبيل المثال، قد يُقصد بكرشة الخنازير الكرش.
الكرشة غير المغسولة[عدل]
تحتوي الكرشة غير المغسولة (أو "الخضراء") على بعض المحتويات الطازجة للمعدة، ويظهر بها رائحة كريهة وتبدو وكأنها غير صالحة للاستهلاك البشري. إضافة إلى ذلك، ترغب بعض الحيوانات مثل الكلابوآكلات اللحوم في تناول هذه الأحشاء وتستخدم في الغالب كغذاء للحيوانات الأليفة.[3] على الرغم من أنها تسمى "خضراء" لأنها تحتوي على نسبة كبيرة من الكلوروفيل، إلا إنها في واقع الأمر ذات لون بني لتعرضها لعسر هضم بعض المركبات الأخرى.
الكرشة المغسولة[عدل]
في كثير من الأحيان، تُسمى الكرشة المغسولة الكرشة المجهزة. لتجهيز الكرشة يتم تنظيف المعدة ونزع الدهون.[4] ثم تُغلى حتى تبيض ويظهر فيها اللون الأبيض وهو الشكل الشهير للكرشة كما تظهر في أكشاك السوق ومحلات الجزارين. يقوم بمهمة تجهيز الكرشة أحد المحترفين.
كانت الكرشة المجهزة طبقًا مغذيًا ورخيصًا لطبقة الكادحين في العصور الفيكتورية حتى النصف الأخير من القرن العشرين.[5][6] وقد حافظت على شهرتها حتى هذه الأيام في كثير من بقاع العالم، وقد انخفض عدد آكلي الكرشة مما نتج عنه انخفاض في عدد من يجهزونها في المملكة المتحدة انخفاضًا سريعًا. لم تكن الكرشة إلا مجرد طعام للحيوانات الأليفة، ونتيجة لتوافره بشدة في فترة ما بعد الحرب البريطانية، فقد انخفضت نسبة الطلب على هذا الطعام الرئيسي.
///////////
قس بابات در باسای اندونزی:
Babat adalah daging yang berasal dari lambung hewan, biasanya sapi, yang diolah dan disantap sebagai lauk atau sebagai bagian dari masakan lain, misalnya soto babat, nasi goreng babat dan sebagainya.
//////////
قس شُربهور در کردی:
Şorbehûrgermiya hûrê cureyek ji germiyan, şorbeyan e. Ji hûrê ajalê tê çêkirin. Di pêjgeha kurd de gelek hezkirî ye. Herwiha di pêjgehên gelek neteweyan de cih digire.
Ji xeynî kurdanermenîalmanpolandî, latîn amerîkayî, hindî, viyetnamî, çekî, tirk, gelên balkanî jî şorbehûrê dizanin û dixwin. Tirk viya di nava xwarinên xwe yên neteweyî de didin nasandin. Bi tirkî jê re işkembe çorbasi dibêjin ku ne bêjeya işkembe bi tirkî ye ne jî çorba. Bi texmîni ev xwarin ji pêjgeha asyayê belav bûye û bi hezaran salan in tê zanîn û xwarin.
Li her welatê bi awayekê tê xemilandin. Li Amerîkaya Latînî jê re menûdo dibêjin û pîvazanix û îsota tûj tevlî dikin. Li Hindistanê ji hûrê bizinê çê dikin. Viyetnamî soyayê dixinê.
Li KurdistanBalkanTirkiye û Îranê heman e.
//////////////
قس اشکنبه در ترکی استانبولی:
İşkembe, Otçul hayvanların yedikleri otlarda bulunan selülozun sindirilmesi oldukça zordur.[1] Bu sindirimi sağlamak için geviş getiren otçul memelilerin mideleri dört farklı kısımdan, odadan, oluşur ve her oda kendi enzimleriyle sindirimi gerçekleştirir. İlki işkembe olmak üzere bu dört oda sırasıyla işkembe (rumen), börkenek (reticulum), kırkbayır (omasus) ve şirden (obamasum) olarak isimlendirilir.[2]
///////////
Tripe
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Tripe (disambiguation).
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6c/Trippa.jpg/300px-Trippa.jpg
Tripe in an Italian market
Tripe is a type of edible lining from the stomachs of various farm animals. Most tripe is from cattle.[1][2][3]
Contents
  [show] 
Types of tripes[edit]
Beef tripe[edit]
Beef tripe is usually made from the muscle wall (the interior mucosal lining is removed) of only the first three chambers of a cow's stomach: the rumen (blanket/flat/smooth tripe), the reticulum (honeycomb and pocket tripe), and the omasum (book/bible/leaf tripe). Abomasum (reed) tripe is seen much less frequently, owing to its glandular tissue content.
Rumen tripe
Rumen beef tripe, stomach chamber 1. Blanket or flat tripe.
Reticulum beef tripe
Reticulum beef tripe, stomach chamber 2. Honeycomb tripe.
Omasum beef tripe
Omasum beef tripe, stomach chamber 3. Book tripe.
Abomasum beef tripe
Abomasum beef tripe, stomach chamber 4. Reed tripe.
Other animals[edit]
Though tripe tends to refer to the cow (beef) stomach cooked as food, a similar meal item may also be produced from any animal with a stomach. In some cases, other names have been applied to the 'tripe' of other animals. For example, tripe from pigs may be referred to as paunch, or hog maw.
Washed tripe[edit]
tripe, raw
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
355 kJ (85 kcal)
0 g
0 g
0 g
0 g
3.69 g
1.291 g
1.533 g
.180 g
12.07 g
(0%)
0 μg
(0%)
0 mg
(5%)
.064 mg
(6%)
0.881 mg
(2%)
0.1 mg
(1%)
.014 mg
(1%)
5 μg
(58%)
1.39 μg
(0%)
0 mg
(0%)
0 μg
(1%)
.09 mg
(0%)
0 μg
(7%)
69 mg
(5%)
.59 mg
(4%)
13 mg
(4%)
.085 mg
(9%)
64 mg
(1%)
67 mg
(6%)
97 mg
(15%)
1.42 mg
Other constituents
Water
84.16 g
Percentages are roughly approximated using US recommendations for adults.
Source: 
USDA Nutrient Database
Washed tripe is more typically known as dressed tripe. To dress the tripe, the stomachs are cleaned and the fat trimmed off.[4] It is then boiled and bleached, giving it the white color more commonly associated with tripe as seen on market stalls and in butchers shops. The task of dressing the tripe is usually carried out by a professional tripe dresser.
Dressed tripe was a popular nutritious and cheap dish for the British working classes from Victorian times until the latter half of the 20th century.[5][6][7] While it is still popular in many parts of the world today, the number of tripe eaters, and consequently the number of tripe dressers, in the UK has rapidly declined. Tripe has come to be regarded as a pet food, as the increased affluence of postwar Britain has reduced the appeal of this once staple food.
It remains a popular dish in many parts of continental Europe such as France and Italy. In France, a very popular dish, sold in most supermarkets, is tripes à la mode de Caen.
Dishes prepared with tripe[edit]
Tripe is eaten in many parts of the world. Tripe soup is made in many varieties in the Eastern European cuisine. Tripe dishes include:
·         Andouille — French poached, boiled and smoked cold tripe sausage
·         Andouillette — French grilling sausage including beef tripe and pork
·         Babat — Indonesian spicy beef tripe dish, could be fried with spices or served as soup as soto babat (tripe soto)
·         TQallia — Moroccan spiced, seasoned in a sauce with vegetables and served on cous-cous
·         Bak kut teh — A Chinese herbal soup popularly served in Malaysia & Singapore with pork tripe, meat & ribs.
·         Breakfast sausages — Most commercially produced sausages in the United States contain pork and beef tripe as filler
·         Bumbar — A Bosnian dish where the tripe is stuffed with other beef parts
·         Butifarra — Colombian sausage
·         Caldume — a Sicilian stew or soup
·         Callos — Spanish/Filipino tripe dish cooked with chickpeachorizo and paprika
·         Cau-cau — Peruvian stew of cow tripe, potaoes, mint, and other spices and vegetables
·         Chakna — Indian spicy stew of goat tripe and other animal parts
·         Ciorbă de burtă — Romanian special soup with cream and garlic
·         Cow foot soup — Belize — Seasoned, tenderly cook cow tripe and foot, aromatic and ground vegetables with macaroni in a rich glutinous soup.
·         Dobrada — Portuguese tripe dish usually served with white butterbeans and chouriço
·         Dršťkovka (dršťková polévka) — Czech goulash-like tripe soup
·         Fasulia bil karsha — Libyan kidney bean soup with tripe
·         Držková — Slovak tripe soup (držková polievka)
·         Dulot or dulet — Eritrean and Ethiopian tripe and entrail stir-fry, containing finely chopped tripe, liver and ground beef, lamb or goat fried in clarified and spiced butter, with garlic, parsley and berbere
·         Ebyenda or byenda — word for tripe in some Bantu languages of Uganda, tripe may be stewed, but is especially popular when cooked with matooke as a breakfast dish
·         Fileki or špek-fileki — Croatian tripe soup
·         Flaczki or flaki — Polish soup, with marjoram
·         Fuqi feipian or 夫妻肺片— spicy and "numbing" () Chinese cold dish made from various types of beef offal, nowadays mainly thinly sliced tendon, tripe and sometimes tongue
·         Gopchang jeongol - a spicy Korean stew or casserole made by boiling beef tripe, vegetables, and seasonings in beef broth
·         Goto - Filipino gruel with tripe.
·         Guatitas — Ecuadorian and Chilean tripe stew, often served with peanut sauce in Ecuador
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2b/Gulai_babat.JPG/220px-Gulai_babat.JPG
Gulai babat, tripe prepared in a type of curry
·         Gulai babat — Indonesian Minang tripe curry
·         Guru — Zimbabwean name for tripe, normally eaten as relish with sadza
·         Haggis — Scottish traditional dish made of a sheep's stomach stuffed with oatmeal and the minced heart, liver and lungs of a sheep. The stomach is used only as a vessel for the stuffing and is not eaten.
·         İşkembe çorbası — Turkish tripe soup with garlic, lemon, and spices
·         Kare-kare — Filipino oxtail-peanut stew which may include tripe
·         Khash — In Armenia, this popular winter soup is made of boiled beef tendon and honeycomb tripe, and served with garlic and lavash bread.
·         Kista — Assyrian cooked traditionally in a stew and stuffed with soft rice, part of a major dish known as pacha in Assyrian.
·         Laray — Pakistani curried tripe dish popular in the north of the country, eaten with naan/roti
·         Lampredotto — Florentine abomasum-tripe dish, often eaten in sandwiches with green sauce and hot sauce
·         Mala Mogodu — South African cuisine — popular tripe dish, often eaten at dinner time as a stew with hot pap
·         Matumbo — Kenyan cuisine — tripe dish, often eaten as a stew with various accompaniments
·         Mutura Kenyan cuisine-tripe sausage, stuffed with blood, organ and other meat, roasted
·         Menudo — Mexican tripe and hominy stew
·         Mondongo — Latin American and Caribbean tripe, vegetable, and herb soup
·         Motsu — Japanese tripe served either simmered or in nabemono
·         Mumbar beef or sheep tripe stuffed with rice, typical dish in Adana in southern Turkey
·         Niubie (Chinese: ) A kind of Chinese huoguo, popular in the Qiandongnan prefecture of Guizhou province in southwest China and traditionally eaten by the Dong and Miao peoples, the dish includes the stomach and small intestine of cattle. Bile from the gall bladder and the half-digested contents of the stomach give the dish a unique, slightly bitter flavour. It can also be made with the offal of a goat, which is called yangbie (Chinese: ).
·         Pacal — Hungarian spicy meal made of tripe, similar to pörkölt
·         Pacha — Iraqi and Assyrian cuisine, tripe and intestines stuffed with garlic rice and meat
·         Pancitas — Mexican stew similar to menudo, but made with sheep stomach
·         Pancita — Peruvian spicy barbecue fried food made with beef tripe marinated with peppers and other ingredients
·         Papaitan — Filipino goat or beef tripe and offal soup flavored with bile
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/73/Patsas_soup_200509.jpg/220px-Patsas_soup_200509.jpg
·         Patsás (Greek: πατσάς) — Greek, tripe stew seasoned with red wine vinegar and garlic (skordostoubi) or thickened with avgolemono, widely believed to be a hangover remedy
·         Philadelphia pepper pot soup — American (Pennsylvania) tripe soup with peppercorns
·         Phở — Vietnamese noodle soup with many regional variations, some of which include tripe
·         Pickled tripe — pickled white honeycomb tripe once common in the Northeastern United States
·         Pieds paquetsProvençal dish, consists of stuffed sheep's offal and sheep's feet stewed together
·         Potted meat
·         Saki or shaki — word for tripe in the Yoruba language of Nigeriashaki is often included in various stews, along with other meat.
·         Sapu mhichā — leaf tripe bag stuffed with bone marrow and boiled and fried, from KathmanduNepal
·         Saure Kutteln — from south Germany, made with beef tripe and vinegar or wine
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d4/Sekba_1.jpg/220px-Sekba_1.jpg
Sekba, pig offal in soy sauce stew
·         Sekba — a Chinese Indonesian pork offals including tripes stewed in mild soy sauce-based soup.
·         Serobe — a Botswana delicacy, mixed with intestines and in some occasions with beef meat
·         Shkembe (shkembe chorba) (Шкембе чорба / Чкембе чорба in Macedonian) — a kind of tripe soup, prepared in IranBulgariaRomaniaMacedoniaBosnia and HerzegovinaSerbia and Turkeyschkæm is the Persian word for stomach, sirabi is the Iranian version of shkembe
·         Skembici — Serbia, one of the oldest known dishes since 13th century, tripe in vegetable stew with herbs, served with boiled potato
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/7a/Soto_Babat_2.jpg/220px-Soto_Babat_2.jpg
Soto babat, spicy tripe soup
·         Soto babat — Indonesian spicy tripe soup
·         Tablier de sapeur, a speciality of Lyon
·         Tripice- Croatia, stew made with Tripe, boiled with potato and bacon added for flavour.
·         Tripes à la mode de Caen — in Normandy, this is a traditional stew made with tripe. It has a very codified recipe, preserved by the brotherhood of "La tripière d'or"[8] that organises a competition every year to elect the world's best tripes à la mode de Caen maker.
·         Tripe and beans — in Jamaica, this is a thick, spicy stew made with tripe and broad beans.
·         Tripe and drisheen — in CorkIreland
·         Tripe and onion — in Northern England
·         Tripes in Nigerian tomato sauce- tripe are cooked till tender and finished in spicy tomato sauce[9]
·         Tripe taco — Mexican sheep or calf tripe dish with tortillas
·         Tripoux — Occitan sheep tripe dish traditional in Rouergue
·         Trippa di Moncalieri — in Moncalieri city/Piedmont/Italy (tripe sausage, that could be served in thin slices with few drops of olive oil, minced parsley, garlic and a pinch of black pepper, or used mainly for trippa alla Savoiarda recipe)
·         Trippa alla fiorentina — in Italy (fried with tomatoes and other vegetables)
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/09/Bologna122.jpg/220px-Bologna122.jpg
Trippa alla livornese
·         Trippa alla Pisana - in Pisa, Italy: onion, celery, carrot, garlic fried in oil, with tomatoes and pancetta or guanciale, topped with parmigiano cheese
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c3/Trippa_alla_Romana.jpg/220px-Trippa_alla_Romana.jpg
Trippa alla Romana
·         Trippa alla Romana — in Italy (done with white wine and tomatoes)
·         Trippa alla Savoiarda — in Piedmont/Italy (stewed with vegetables, white wine, sauce from roasted beef and served covered with grated Parmigiano Reggiano/Grana Padano cheese)
·         Trippe alla Veneta (VenetoNortheast Italy)
·         Tsitsarong bulaklak — Filipino crunchy fried tripe (literally "flower" crackling)
·         Tuslama (Romanian) / Tuzlama(Turkish) — tripe stew specific to south-eastern Romania, a blend of Romanian and Turkish
·         Yakiniku and horumonyaki — Japanese chargrilled, bite-sized
·         Vampi — Slovenian tripe stew
·         Vette darmen — Traditional, though now on the verge of being obsolete, West Flemish dish, the tripe is seasoned and fried in a buttered pan.
·         Ojree — Pakistani curry made from finely chopped and tenderized goat tripe
·         Obe ata pelu Shaaki — Nigerian stew made with large chunk of beef and goat tripe
·         Pepper soup with tripe — Nigerian hot peppered liquid soup with bite-sized tripe
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/57/Boiled_tripe.jpg/220px-Boiled_tripe.jpg
Steamed tripe prepared as dim sum
·         牛肚 / 金錢肚 (Mandarin: niudu/jinqiandu; Cantonese, ngautou/gumtsintou) — Chinese cuisinetripe with inner lining resembling ancient Chinese coin with square hole, gives its name: "coin stomach". The dish is usually served steamed with spring onion and garlic sauce, or just boiled in water served with sweet soya sauce with chilli and spring onions as a dipping sauce.
·         Tripas à moda do Porto — tripe with white beans, in Portuguese cuisine, a dish typical of the city of Porto. It is called dobrada elsewhere in Portugal.
·         Tripe soup — in Jordan, this is a stew made with tripe and tomato sauce.
·         Tripe soup — in Somalia, and Djibouti known as calooley is a stew made with different sauces.
Related dishes[edit]
In Spanish- and Portuguese-speaking countries, the close cognate tripas tends to denote small intestines rather than stomach lining. Dishes of this sort include:
·         Tacos de tripa — Mexican tacos filled with soft or crunchy fried small intestines
Another type of food made from the small intestines are chitterlings (chitlins).
References[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Tripe.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/99/Wiktionary-logo-en-v2.svg/40px-Wiktionary-logo-en-v2.svg.png
Look up tripe in Wiktionary, the free dictionary.
1.   Jump up^ "Troppa Trippa". History of tripe, worldwide tripe recipes. Neri Editore, Firenze. 1998. Retrieved 2007-07-21.
3.   Jump up^ Driscoll, Michael; Meredith Hamiltion; Marie Coons (May 2003). A Child's Introduction Poetry. 151 West 19th Street New York, NY 10011: Black Dog & Leventhal Publishers. p. 12. ISBN 1-57912-282-5.
4.   Jump up^ IFIS Dictionary of Food Science and Technology. Wiley-Blackwell. 2009. ISBN 978-1-4051-8740-4.
5.   Jump up^ "United Cattle Products". Retrieved 19 February 2015.
6.   Jump up^ "Butchers Hook". Retrieved 26 March 2012.
7.   Jump up^ Houlihan, Marjorie (2011). A Most Excellent Dish (The English Kitchen). Prospect Books. ISBN 978-1-903018-81-1.
[hide]
Beef and veal
Production
Products
Processed


Related meats
Other
USA beef imports
&&&&&&&
کرفس
بفتح کاف و را و سکون فا و سین مهمله معرب از کرفش بشین فارسی است و کفته اند معرب از کرسب فارسی است و بیونانی اوداسالیون و بسریانی کرفشا و برومی باطراخیون و بهندی اجمود و بفرنکی سلری و بلاطینی سلدهری نامند
ماهیت آن
نباتی است و آن را اقسام بسیار است و بحسب اماکن مختلف و هریک را نامی خاص از بستانی و جبلی و صخری و نبطی و مائی و از مطلق آن مراد بستانی است و برک آن مائل بتدویر و شاخهای آن باریک و بلندی نبات آن تا بیک ذرع و تخم آن ریزه تر از سائر اقسام و تیره رنک و تندطعم و با عطریت در مقدار قریب بانیسون و مدور غیر املس و بیخ آن بزرک و سیاه رنک با ریشهای باریک و قویتر از سائر اجزای آن و بعد از ان تخم آن و قوت آن تا دو سال باقی می ماند و بیخ آن تا سه سال
طبیعت آن
در اول دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح و محلل اعضاء الراس و الصدر و الغذاء و النفض و غیرها ضماد آن بآرد جو محلل ورم چشم و آشامیدن آن جهت ربو و ضیق النفس و درد پهلو و فواق و برودت احشا و رفع قئ و سحج و مغص و حدت ادویه و محرک اشتهای طعام و باه و محلل ریاح و نفخ و معین بر عمل ادویۀ مسهله و تفتیح سدۀ جکر و کبد و طحال و ادرار بول و حیض و اخراج جنین و تنقیه کرده و مثانه و کداختن سنک مثانه و رفع حصبه و لرز حمی بلغمی و وجع ورک و عرق النسا و نقرس و اوجاع ظهر و اکثر امراض باردۀ بلغمیه مفید السموم آشامیدن آب آنکه با آب انار و شکر جوشانیده باشند جهت سموم مشروبه و آشامیدن طبیخ برک و بیخ آن جهت ادویۀ قتاله و نهش هوام و مرداسنک و طبیخ کرفس با عدس و قئ نمودن بعد شرب منقی آن الخواص خوردن کرفس قبل از کزیدن عقرب و هوام و همچنین بعد از ان باعث سرعت تاثیر سم است در بدن و تدبیری ندارد الاورام و البثور و الجرب و الحکه و غیرها ضماد آن بتنهائی و یا با عسل محلل اورام و طلای آن تا یک هفته با روغن کل و سرکه جهت جرب و بدستور با کبریت و بورۀ سرخ و با نوشادر جهت ثآلیل و رفع آثار مفید المضار مبخر و محرک صرع محرورین و باعث صرع و خفت عقل و مضر حوامل و مرضعه بجهت آنکه محرک باه ایشان است و تازۀ آن نفاخ مصلح آن انیسون مقدار شربت از عصارۀ آن تا پانزده درم و از جرم آن تا سه درم و از بیخ آن در مطبوخات پنج درم و بزر کرفس بستانی
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
در تفتیح قویتر از سائر اجزای آن و هاضم غذا و جاذب فضول از معده و رحم و جهت استسقا و تسکین اوجاع و در سائر منافع مانند بیخ آن مضر رئه مصلح آن خماما و کویند تخم کاسنی و مورث سحج مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن یک درم بدل آن نانخواه و زیره الخواص چون در هر رطلی از آب انکور یک مثقال تخم کرفس بستانی با فطراسالیون کوبیده داخل نمایند و همچنین در هر رطلی از شراب نیم مثقال از ان مخلوط کنند و بهتر آنست که کوفته در صرۀ بسته در ان اندازند و سر آن را بسته نکاهدارند و بعد از سه ماه صاف نمایند و در ظرف دیکر کنند و تناول نمایند جهت تقویت معده و تحریک اشتها و دفع عسر البول و چون نیم مثقال آن را با نیم مثقال نانخواه بنوشند جهت تقویت معده و رفع ریاح نافع و پروردۀ بیخ و برک آن با عسل یعنی مربای آن مسکن غثیان و مقوی معده و پروردۀ آن با سرکه یعنی مخلل آن مفتح سدد و مقوی معده و احشا و اشتهای طعام و محرک آن و موافق محرور المزاج است و تخم کرفس مضر بصرع است لهذا در ادویۀ مصروع داخل نباید کرد و کرفس جبلی را بیونانی اوداسالیون نامند نبات آن بقدر یک شبر و شاخهای آن کوچک و بر سر آنها قبها مانند فربیون و از ان کوچکتر و باریکتر و تخم آن باریک طولانی شبیه بزیره و حریف و خوش بو و منبت آن سنکستانها و اماکن جبلیه و اقوی از کرفس بستانی
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
آشامیدن تخم و بیخ آن جهت ادرار بول و حیض نافع و داخل ادویۀ مرکبه و ادویۀ حاره کرده می شود و کرفس صخری را بیونانی فطراسالیون نامند یعنی کرفس الصخر جهت آنکه در اماکن صخریه می روید و کرفس ماقدونی نیز جهت آنکه در بلدۀ ماقدون بهم می رسد نبات آن ایستاده و تخم آن شبیه بنانخواه و با عطریت و خوش بو و بسیار حریف و طعم جمیع اجزای آن نیز حریف و لیکن ضعیف تر از تخم آن و اقوی جمیع اجزای آن و تخم آنست
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح و محلل اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن تخم و سائر اجزای آن محلل نفخ معده و معای قولون و رافع درد پهلو و مغص و وجع کرده و مثانه و مدر بول و حیض و تخم آن داخل ادویۀ مدرۀ بول و مرکبه کرده می شود و کرفس نبطی را کرفس مشرقی و کرفس شتوی و بیونانی اقوسالیون یعنی کرفس عظیم نامند و ببربری حضض کویند
ماهیت آن
بزرکتر از کرفس بستانی است و مائل بسفیدی و برک آن سبز مائل بسرخی طولانی نازک و با خطوط و پهن تر از برک بستانی و سرهای آن شبیه بسر بنفشه و بر ان کل آن و تخم آن طولانی و مصمت و حریف و خوش بو و بیخ آن باریک و خوش بو و خوش طعم منبت آن مواضع تاریک بین اشجار و نزد آجام و مستعمل مانند کرفس بستانی هم برک و شاخها و بیخ آن خام و هم پخته با ماهی و غیر آن و کاه مملح نموده
طبیعت و افعال و خواص آن
ضعیف تر از کرفس بستانی آشامیدن تخم و یا بیخ آن با شراب مسمی باتومالی مدر حیض و جهت تقطیر البول و امراض بارده و لطوخ آن نیز با شراب جهت امراض بارده نافع و نیز صنفی از کرفس کبیر می باشد که کرفس طری و بیونانی سمرینیون نامند که در کوه مسمی با مانوس بهم می رسد ساق آن شبیه بساق کرفس بستانی و صلب با شعبهای بسیار و برک آن پهن تر از ان و مائل بزردی و برکهای قریب بزمین آن منحنی بسوی بیرون و در برک آن اندک رطوبتی چسپنده بدست و با اندک تندی طعم و خوش بو و چتر آن مانند چتر نبطی و شبت و تخم آن شبیه بتخم کلم و مستدیر و تند طعم و رائحۀ آن شبیه برائحۀ مروبیخ آن حریف طیب الرائحه و لیکن حرافت آن بآن حد نیست که حنک را بکیرد و پوست بیرون آن سیاه و داخل آن زرد مائل بسفیدی منبت آن سنک لاخها و تلها
طبیعت و افعال و خواص آن
قریب بکرفس بستانی و ضعیف تر از جبلی آشامیدن تخم آن مدر بول و حیض و عرق النسا و نزول آب نافع و حمول آن مسقط جنین و برک نمک پروردۀ آن حابس بطن و آشامیدن بیخ آن جهت سرفه و عسر النفس و انتصاب آن و عسر البول و نهش هوام مفید و حمول آن مسقط جنین الاورام و الجروح ضماد آن محلل اورام بلغمیۀ حدیثه و اورام حاره و صلبه و خراجات و چاق کنندۀ آنها و تخم آن مسکن نفخ معده و محرک جشا و مسکن وجع طحال و کرده و مثانه و مدر عرق و بول و حیض و مخرج مشیمه و جهت نزف الدم زنان نافع و جهت حمیات نیز و کرفس الماء را کرفس اجامی و نهری نامند و در کنار آب و میان آن می روید و بزرکتر از بستانی و ساق آن مجوف و سفید رنک
طبیعت و افعال و خواص آن
ضعیف تر از همه اقسام است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
کرفس . [ ک َ رَ ] (اِ) ۞ کلفس . کرسب . کرسف . (حاشیه  برهان چ معین ) ۞ . اجمود. (یادداشت مولف ). رستنیی باشد که از آن ترشی سازند یعنی در میان سرکه اندازند و خورند و گویند تخم آن شهوت مردان و زنان را برانگیزاند و از این جهت است که زنانی را که بچه شیر دهند از کرفس خوردن منع کنند. (برهان ) (آنندراج ). رستنی ماکول از طایفه  چتری که از آن خورش سازند و با سرکه مانند کاهو خورند. (ناظم الاطباء). نوعی سبزی که در طعام کنند و از آن خورش خاص پزند. (یادداشت مولف ). اقسامی دارد: قسمی جبلی صخری و فطراسالیون است و جبلی غیرصخری را که تخمش شبیه به زیره است و بیخش باریکتر از بستانی و قسم نبطی را کرفس شتوی ومشرقی و کرفس عظم نامند. ساقش مجوف و دراز و نرم و مایل به سرخی و برگش عریض و چتر او مثل سبت و تخمش قریب به شکل قرطم که تخم کافشه باشد و سیاه و مصمت و با عطریه و به فطراسالیون شبیه تر از سایر اقسام و تند و بیخش سفید بزرگ و خوش طعم و در خواص ضعیفتر از بستانی است . کرفس بری را برگ عریض می باشد و هرچه قریب به زمین است ، منحنی به طرف بیرون و با اندک رطوبت چسبنده و تندی اندک و خوشبو و مایل به زردی و ساقش باصلابت و تخمش مستدیر و شبیه به تخم کلم و سیاه و تند وچتر او مانند چتر نبطی و در سنگلاخها و پشته ها می روید. (تحفه ). کوهی و دشتی و بوستانی باشد و بعضی است که اندر آب و بر کنار آب روید. و تخم کرفس کوهی را که بر سنگ روید فطراسالیون گویند و نه [ تخم ] همه کرفسی که کوهی است فطراسالیون باشد، بل آنچه بر سنگ باشد فطراسالیون آن است . (ذخیره  خوارزمشاهی ). گیاهی است علفی و دوساله از تیره  چتریان به ارتفاع 20 تا 60سانتی متر که در اکثر نقاط خصوصاً در نواحی بحرالرومی (و همچنین ایران ) فراوان است . این گیاه جزء سبزیهای خوراکی است و در اغذیه مصرف می شود. ریشه اش راست و خاکستری قهوه ای و درونش سفیدرنگ است . ساقه اش مایل به رنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم می باشد. گلهایش کوچک و سفید و مایل به زردند. میوه اش کوچک و قهوه ای رنگ و دارای خطوطی سفید است . ریشه و برگ و میوه  این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره  آن بعنوان مقوی و ضد تب به کار می رود. کرویز. اپیوس . کرفشا. اوداسالیون . سلری . سلدهری . اجمود. (فرهنگ فارسی معین ) :
موبه مو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس .
مولوی .


- بزرالکرفس ؛ تخم کرفس . (آنندراج ).
- کرفس آبی ؛ یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها می روید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت به کار می رود. کرفس الماء. جرجرالماء. قرةالعین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس الماء شود.
- کرفس الجبل ۞ ؛ اورایاسالینوس . اورایاسالینن ۞ . (یادداشت مولف ). رجوع به کرفس و کرفس جبلی شود.
- کرفس الماء ۞ ؛ کنگر آبی را گویندکه به عربی قرةالعین خوانند، به ترکی بولاغ اتی و به رومی سیون نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا). قرةالعین . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرفس آبی شود.
- کرفس بری ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس بستانی ؛ رجوع به کرفس شود.
- کرفس بیابانی ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس تربی ؛ گونه ای کرفس که در ریشه اش ، مانند چغندر یا ترب مواد غذایی را اندوخته می کند و حجیم می شود و ریشه اش را، مانند ترب و چغندر می خورند. کرفس شلغمی . کرفس لفتی . شلغمی کرویزی . کرفس ریشه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس جبلی ۞ ؛ کرفس الجبل . سمرنیون ۞ . کرفس کوهی . در کوههای چهارمحال و بختیاری فراوان است و آن را چون بوی افزاری در طعامها کنند. (یادداشت مولف ). رجوع به فطراسالیون و کرفس کوهی شود.
- کرفس دشتی ؛ به فارسی کبیکج است .
- کرفس دیو ؛ پر سیاوشان . (یادداشت مولف ).
- کرفس رومی ؛ خراه است که در طبرستان جعفری نامند و برگش مانند کرفس بستانی است . (یادداشت مولف ). جعفری .(فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس ریشه ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس صحرایی ؛ گونه ای کرفس خودرو که در مزارع می روید و در تداوی مصرف می شود. کرفس بری . کرفس بیابانی . سمرینون . خرس گیاه . کرفس وحشی . گونه ای از این گیاه که در کنار مردابها و رودخانه ها می روید به کرفس آبی مشهور است . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس صخری ؛ فطراسالیون است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فطراسالیون شود.
- کرفس فرنگی ؛ نوعی کرفس که در زمان ناصرالدین شاه از اروپا به ایران وارد شد و رواج یافت . (المآثر و الاَّثار از فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس کوهی ؛ گونه ای کرفس که در دامنه  تپه ها و نواحی کوهستانی می روید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان ضد اسکوربوت مصرف می شود. کرفس جبلی . کرفس الجبل . داغ کرویزی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس جبلی شود.
- کرفس لفتی ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس وحشی ؛ کرفس صحرایی . رجوع به کرفس صحرایی شود.
|| دوائی است مانند اجواین بوی آن ناخوش و تیز باشد و آن اجمود ولایتی است و از خواص آن یکی این است که کژدم گزیده اگر بخورد فی الحال بمیرد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
زهری است به قهر نفس دادن
کژدم زده را کرفس دادن .
نظامی .


مساز عیش که نامردمی است طبع جهان
مخور کرفس که پرکژدم است بوم و سرا.
خاقانی .

گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ
گنده دهانی کرفس خای نه کیکیر.
سوزنی .
/////////////
کَرَفْس گیاهی است با (نام علمی: Apium graveolens). این گیاه در آشپزی کاربرد داردو ارتفاع آن تا یک متر می‌رسد.

کرفس دارای مواد معدنی منیزیوم و پتاسیم می‌باشد که برای آرامش اعصاب و بیماریهای روحی نظیر (Vertigo) مفید می‌باشند. کرفس همچنین دارای مقدار زیادی ویتامینهای ک؛ و سی است که آنتی اکسیدان بوده، موجب کاهش تورم یاخته‌های بدن، سم‌زدایی و مبارزه با روماتیسم و بیماری‌های سرطانی می‌گردند.[۱]

کرفس از معدود گیاهانی است که می‌توان آن را همزمان با میوه‌ها و گیاهان دیگر مصرف کرد و باعث دشواری در گوارش نمی‌گردد. برای نمونه با آب انگور و سیب (برای مبارزه با روماتیسم)، با زنجبیل (برای مبارزه با میگرن و سردرد) و با لیموترش (برای مبارزه با سرماخوردگی و قند بالای خون).

محتویات  [نمایش]
کاهش فشار خون[ویرایش]
مصرف آب کرفس به میزان یک لیوان در روز به مدت یک هفته به طور معنی‌داری در کاهش فشارخون تأثیرگذار است. ترکیبی به نام phthalide در کرفس وجود دارد که با تأثیر بر عضلات اطراف شریان‌ها منجر به انبساط و گشادی عروق و در نتیجه کاهش فشارخون می‌شود. این ترکیب همچنین منجر به کاهش هورمون‌های محرک و منقبض کننده عروق می‌شود. جالب اینجاست که با تمام این تأثیرات، مصرف کرفس باعث کاهش فشارخون به کمتر از میزان نرمال نمی‌گردد.[۲]

پیشگیری از سرطان[ویرایش]
کرفس دارای حداقل ۸ ماده ضد سرطان شناخته شده است؛ که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به استینلیک اسید اشاره کرد که نشان داده شده رشد سلول‌های سرطانی را مهار می‌کند. فنولیک اسید که فعالیت پروستاگلاندین‌ها را مهار می‌کند و از طریق مهار تأثیر پروستاگلاندین‌ها بر رشد سلول‌های تومور یک ضد سرطان به حساب می‌آید و نیز کومارین که با ممانعت از عمل رادیکال‌های آزاد از تخریب سلول‌ها جلوگیری می‌کند، از دیگر ضد سرطان‌های موجود در آب کرفس‌اند.[۲]
/////////
قس کرفس در عربی:
الكَرَفْس شديد الرائحة أو اختصارا الكَرَفْس نوع نباتي يتبع جنس الكرفس من الفصيلة الخيمية. الكرفس من الخضروات تؤكل سوقه وأوراقه نيئة أو تدخل مع الطبخ، وعموماً يعتبر عنصراً رئيسياً للسلطات. الكرافس نوع مختلف عن المقدونس الذي يشبهه بالشكل ويستخدم كبديل له في السلطات والطبخات مثل الفتة.
Céleri.jpg
محتويات
  [أظهر] 
الموئل والانتشار[عدل]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/76/Celery5.jpg/220px-Celery5.jpg
نبات الكرفس يظهر مختلطًا مع أوراق الخس في أحد الحقول المصرية بجانب مسقى المياه.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2d/Celery545.jpg/220px-Celery545.jpg
نبات الكرفس يظهر مختلطًا مع أوراق الخس في أحد الحقول المصرية.
الاستعمالات والفوائد[عدل]
Question book-new.svg

المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر. يرجى إيراد مصادر موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (أكتوبر_2010)
الكرفس خضرة مفيدة لانقاص الوزن. بفضل عصير الكرفس الذي يحتفظ بفيتاميناته وبخصائصه المدرة للبول فإنه يستعمل في الأنظمة الغذائية التي تتبع لمكافحة السمنة، كما أن ملح الكرفس تابل جيد يستعمل بدلا من الملح العادي. ظهر من تحليل الكرفس انه يحتوي على فيتامينات أ، ب، ج ومعادن منها الحديد واليود والنحاس والماغنيسيوم والبوتاسيوم والكالسيوم والفسفور وعناصر كيماوية مهدئة. ويصلح الكرفس لكل الأشخاص ذوي الصحة الجيدة ويؤكل نيئا، مفروما، وناعما أو يعلك بالاسنان ويمنع فقط عن ذوي الأمعاء الضعيفة والمصابين بعسر الهضم. كما ينصح بتناوله للمصابين بالسمنة والبدانة والسكر والتهابات المفاصل والروماتيزم والتهاب الكلى ويستعمل مقويا عاما لخلايا الجسم ومرطبا ومدرا لمجاري البول والدم ومضادا لعسر الهضم والسمنة.
المعلومات الغذائية[عدل]
يحتوي كل 100غ من الكرفس، بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المكونات الغذائية التالية:
المصادر[عدل]
1.      ^ مذكور في : The IUCN Red List of Threatened Species 2017.1 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 164203 — تاريخ الاطلاع: 10 يونيو 2017 العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2017.1
2.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : الأنواع النباتية، الإصدار الأول، المجلد 1 معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجيhttp://biodiversitylibrary.org/page/358283 — المؤلفكارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 1 الصفحة: 264
///////////
قس ائیلی کرفس در آذری:
İyli kərəviz (lat. Apium graveolens)[1] — kərəviz cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////
قس کِه رِ وِز در کردی سورانی:
كه‌ره‌ووز يان كه‌ره‌ڤز رووه‌كێكى گياييه‌ ناوه‌ زانسنيه‌كه‌ى (Apium graveolens)ه‌ له‌ جۆرى سه‌وزه‌واته‌ په‌لك و لاسكه‌كانى به‌ خاوى و به‌ پاشتن ده‌خورێن، كه‌ره‌سته‌ى پێويسته‌ بۆ سه‌لاته‌ / زه‌لاته‌، شێوه‌ى به‌ به‌قدونس (مه‌عده‌نووس) ده‌چێت به‌ڵام به‌ تام و پێكهاته‌ لێك جياوازن.
پێرست
  [بیشارەوە] 
پۆلين[دەستکاری]
ساڵى 1753 كارولوس لينيوس زاناى رو‌ه‌كناسى سويدى باس له‌ كه‌ره‌ووز ده‌كات وه‌ك رووه‌كێكى جيا سه‌ر به‌ خێزانى چه‌ترى (ئه‌پياسيا /Apiaceae)ـه‌ كه‌ بێجگه‌ له‌ كه‌ره‌ووز مه‌عده‌نووس و گێزه‌رو كومون ده‌گرێته‌وه‌.
سوود و به‌كارهێنان[دەستکاری]
به‌ گوێره‌ى لێكۆڵينه‌وه‌ زانستيه‌كان، كه‌ره‌ووز گيايه‌كى ده‌رمانيه‌ باشه‌ بۆ دابه‌زاندن و رێكخستنى فشارى خوێن، بۆ رۆماتيزم و به‌رسۆژى گه‌ده‌، ئاوگه‌كه‌ى باشه‌ بۆ دابه‌زاندنى كێش و ره‌وانى ميزكردن ، خوێيه‌كه‌ى باشتره‌ له‌ خوێى ئاسايى بۆ ئه‌وانه‌ى حه‌ز له‌ قه‌ڵه‌و بوون ناكه‌ن، ڤيتامين ئه‌ى و بى و سى له‌ كه‌ره‌ووزدا هه‌يه‌. هه‌روه‌ها پڕه‌ له‌ ئاسن و يود و مس و مه‌گنيسيۆم و فسفۆر و پۆتاسيۆم و كالسيۆم و مادده‌ى كيمياوى خاوكه‌ره‌وه‌,
پێكهاته‌كان[دەستکاری]
به‌ گوێره‌ى داتاى وه‌زاره‌تى كشتوكاڵى ئه‌مريكايي[١] هه‌ر 100گرام له‌ كه‌ره‌ووز پێكهاتووه‌ له :
  • گه‌رمووكه كالۆرى‌ : 6
  • چه‌ورى: 0.17
  • كاربۆهيدرات: 2.97
  • ريشال (ئه‌لياف): 1.6
  • شه‌كر: 1.83
  • پرۆتينه‌كان: 0.69
لينك و ژێده‌ر[دەستکاری]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
کۆمنزی ویکیمیدیا، میدیای پەیوەندیدار بە كه‌ره‌ووز تێدایە.
1.      Jump up وه‌زاره‌تى كشتوكالى ئه‌مريكا
/////////////
قس سِلِدری در باسای اندونزی:
Seledri (Apium graveolens L.) adalah sayuran daun dan tumbuhan obat yang biasa digunakan sebagai bumbu masakan. Beberapa negara termasuk Jepang, Cina dan Korea mempergunakan bagian tangkai daun sebagai bahan makanan. Di Indonesia tumbuhan ini diperkenalkan oleh penjajah Belanda dan digunakan daunnya untuk menyedapkan sup atau sebagai lalap. Penggunaan seledri paling lengkap adalah di Eropa: daun, tangkai daun, buah, dan umbinyasemua dimanfaatkan.
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////////
قس اِسلِدری در باسای جاوی:
Slèdri ya iku salah siji tanduran kang lumrah kita wéruhi ana sayur kayata sopbaksocapcay lan salad.[1] Slèdri iku bisa dadi obat penyakit kulit, saliyané iku uga bisa kanggo ngilangaké racun ing getih lan warasaké alèrgi.[1] Saliyané digawé campuran samubarang slèdri uga bisa dicampur karo tanduran liya kayata timunwortel, lan bit.[1] Slèdri sing jeneng latiné Apium Graveolens wis ana ing Éropah kidul kurang luwih ing abad 15.[1] Tanduran iki wis misuwur minangka dadi tamba utawa jamu, saliyané iku uga bisa kanggo nyedhepaké masakan.[1] Slèdri iki pranyata nduwé munpanggat kanggo ngilangaké ambu cangkem kang ora sedhep.[2] Amarga tanduran iki bisa nambahi ningkataké produksi idu ana njero cankem kita kang ampuh banget ngresiki bakteri kang ala sing bisa dadékaké mambu cangekemé dhéwé.[2] Mula iku aja mamang yèn ta mamah tanduran iki.[2]
//////////
قس کرفس در تاجیکی:
Карафс ё карафш (лотинӣÁpium graveólens) — гиёҳест дусола.
//////////
قس کیرِویز در ترکی استانبولی
Kereviz (Apium graveolens), maydanozgiller Apiaceae familyası içinde, batı ve kuzey Avrupa sahil bölgelerinin ve özellikle de bu bölgelerin çukur ve sazlık kesimlerinin yerlisi kabul edilen, yenilebilir, iki senelik bir bitkidir. Bir metreye kadar boy atabilir. Çiçekleri krem rengine çalan beyaz renkte, 2–3 mm. çapındadır.
/////////////
Celery
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the vegetable. For the software, see Celery (software).
Celery
Illustration Apium graveolens0.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
A. graveolens
Apium graveolens
L.
·         Apium graveolens subsp. dulce(Mill.) Schübl. & G. Martens
Celery (Apium graveolens) is a marshland plant in the family Apiaceae that has been cultivated as a vegetable since antiquity. Celery has a long fibrous stalk tapering into leaves. Depending on location and cultivar, either its stalks, leaves, or hypocotyl are eaten and used in cooking.
Celery seed is also used as a spice; its extracts are used in medicines.
Contents
  [show] 
Description[edit]
Celery leaves are pinnate to bipinnate with rhombic leaflets 3–6 cm (1.2–2.4 in) long and 2–4 cm broad. The flowers are creamy-white, 2–3 mm in diameter, and are produced in dense compound umbels. The seeds are broad ovoid to globose, 1.5–2 mm long and wide. Modern cultivars have been selected for solid petioles, leaf stalks.[2] A celery stalk readily separates into "strings" which are bundles of angular collenchyma cells exterior to the vascular bundles.[3]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/44/C%C3%A9leri.jpg/220px-C%C3%A9leri.jpg
Head of celery, sold as a vegetable. Usually only the leaf stalks are eaten
Wild celeryApium graveolens var. graveolens, grows to 1 m (3.3 ft) tall. It occurs around the globe. The first cultivation is thought to have happened in the Mediterranean region, where the natural habitats were salty and wet, or marshy soils near the coast where celery grew in agropyro-rumicion-plant communities.[4]
North of the alps wild celery is found only in the foothill zone on soils with some salt content. It prefers moist or wet, nutrient rich, muddy soils. It cannot be found in Austria and is increasingly rare in Germany.[5]
Etymology[edit]
First attested in English in 1664, the word "celery" derives from the French céleri, in turn from Italianseleri, the plural of selero, which comes from Late Latin selinon,[6] the latinisation of the Greek σέλινον (selinon), "celery".[7][8] The earliest attested form of the word is the Mycenaean Greek se-ri-no, written in Linear B syllabic script.[9]