۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

خمر... لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى ... الأبنیة عن حقائق الأدویة (روضة الأنس و منفعة النفس)

خمر
 جالینوس گوید که غرض اندر خمر خوردن دو چیز است: یکی خرّمی دل و دوم منفعت تن، و خمر موافقتر است از همه چیزها بتن‌درستی نگاه داشتن چون استعمالش بمقداری معتدل کنند که وی حرارت غریزی را قوی گرداند و بیفزاید و اندر همه اندامها بپراکند، و تن را قوی کند، و خرمی و نشاط انگیزد، و مردی آرد، و خلطهای مراری[934] را موافق بود، و ببولشان بیارد و بعرق، و سودا را سود کند که تن را گرم بکند، و ترّی دهدش، و طبیعت را نرم دارد، و اندامهای اصلی را نرم کند، و خشک اندام را فربه کند، و رنجگی بافراط را بنشاند، و تن بیمارخیز[935] را باز عادت برد، و اندر شهوت طعام بیفزاید، و طعام را بگوار برد، و با خویشتنش بکشد تا بهمه اندام برساند، و مر رطوبت آب را همچنین، و بادها براند، و این‌همه آن‌وقت کند که او را باعتدال خورند، و مستی نکنند که مستی اندر اندام بسیار مضرّت آورد، اوّل چیزی فساد ذهن کند و خرد ببرد نیز و قوّت نفسانی را سست کند، از قبل آنکه رگها پر شود، و میان مغز نیز، و حرارت غریزی را بر سر آرد، و سردش گرداند پس چون مدام مستی کنی از او سکته خیزد و فالج و سستی اندام و سبات و صرع و رعشه و تشنّج، و با اینکه گفتم خمر را فعل اندر تنها گوناگون است، همچنان‌که طبع مردمان نیز گوناگون است، و هم طبائع خمر نیز مختلف است بخودی خویش از آن قبل که وی را
لون و رایحت است و طعم، و هم بر قدر منفعت مضرّتش است بر تقدیر آنکه بخورند و بعادت کنند، و هرکه بعادت کند که مدام خورد گوشت و خونش بر آن بروید، راطا گفت عجب دارم از آن‌کس که شرابش خمر بود، و نانخورش گوشت و باعتدال خورد آنچه خورد، و جماع باعتدال کند و رنج باعتدال برد چگونه شاید که وی بیمار شود، و چون اسراف کند هم چندانکه منفعتش بکمّی بود مضرّتش ببیشی بود و خمر معده را گرم کند و جگر نیز و غذا بگوار برد، و اندر گوشت و خون زیادت گرداند و اندر حرارت غریزی نیز و طبیعت را بر فعل خویش قوّت دهد، پس از قبل این نیک بود و فضولها از او بازدارد، پس که چنین بود خمر سبب دوام[936] صحّت بود و آن فربهی[937] و دیر پیر شدن، و دگر هرکه وی را بخورد تنش آسان ببود و خرد بیاساید، پس راحت تن و خرمیش اندر شراب بود، و افلاطون گوید که خمر چون باعتدال خوری سبب بسیار خیرهاست اندر تن خاصه پیران را، و نوفل گوید که شراب مبارکست بدین جهان و آن جهان که اندر او راحت خرد است از آن قبل که عقل مدام مشغول بود بتفکّر از کار دنیا یا از کاردین، چون شراب بخورد و تنش خوش گشت خرد از تفکر براساید و فولس گوید که شراب اندر رگها راهها بگشاید و رطوبت آب را با خویشتن بکشد و سردی او را، از قبل آنکه آب غلیظ است آنجا که شراب رسد آب نتواند رسید، و شراب را سه مستی است: اوّل مستی آنست که بمقدار خورند پس این غذا بگوار برد، و دل خرّم گرداند و گونه نیکو کند، و شجاعت آرد، و سخا انگیزد، و ذهن بگشاید و منطق نیز، و کین از دل ببرد، و آرزوی طیبت[938] و سماع آورد، و مستی دوم اندر این حال که رفت بعضی تغیّر آرد، زمانی بخنداند و زمانی بگریاند و حدیث را بشوراند، و مستی سیم همه عیب و فضیحت‌ها گرد آرد، و باشد که تلف آورد و مرد را بهلاک افکند، باید
که بر گرسنگی نخورند، و بناشتا و بر خمار نخورند، و بر طعام دهان سوزنده نخورند و بر عقب جماع نخورند، و از پس رنجگی بسیار نخورند، و بر سر نان نخورند و چندان نخورند که بر معده سنگی[939] گردد الا که خواهد که علاج کند، و هرکه مدام نبیذ خورد نبیذ بر طبع او بپاید چنانکه کرم سرکه یا کرم روغن که بقاشان با سرکه و روغن بود و خمر انگوری و زبیبی است و عسلی و تمری، و دوشابی، و فقاع[940] هم از جنس خمر است و نیز آنکه از جو بگیرند و آن دگر جنسها، و این‌همه اجناس شراب گرم است لیکن بعضی را درجه بگرمی بیشتر است، امّا خمر را مزاج گرم و خشک است، لیکن تازه بود و کهن‌تر، و آنکه تازه بود حرارتش از درجه‌ی دوم بیشتر نبود، و اندر زود و دیر فشاردن تفاوت است، و او دل قوی گرداند، و با زهرها بکوشد، و شوخها را ببرد، و مادّه‌های بد از رگها بکشد و بپوست افکند، پس از پوست بعرق بیآورد، و قوی‌تر اجناس شراب سرخ و روشن بود خوشبوی و کهن و خوش‌طعم، و شراب سپید ادرار- البول آرد، و شراب سیاه خونی سیاه انگیزد سودایی، و اندر رگها سدد آورد و شراب زبیبی و عسلی معده را قوی کند، و ترّی از وی بچیند، و بهر علتی که از بلغم خیزد سود کند، و نبیذ قصب شکر طبیعت نرم کند، و قولنج را سود دارد و بادها براند، و نبیذ خرمای کهن نیز قولنج را منفعت کند و مر بواسیر را، و طبیعت نرم کند، و نبیذ دوشابی نیز، طبیعت نرم گرداند، و لیکن خونی بد آورد، و مجاریها ببندد و چون بسیار خوری لرز آرد و وجع المفاصل و تبهای عفن و سکته و صرع و تشنّج و سبات، و سر همه نبیذها خمر است، و او گرم است همه اندامها گرم کند، و خونی درست انگیزد، و بوی بول و غایط خوش گرداند خاصه که سیکی ریحانی بود.