5. همان گونه که از نام پارسی دارچینی، dār-čīnī یا دارچین،dār-čīn ("چوب چینی" یا "پوست درخت
چینی"؛ در عربی dār-sīnī ]دار
صینی[) برمیآید، ایرانیان و عربها دارچین را از
چین گرفتهاند. 2 ابن خرداذبه (Ibn
Khardādzbeh) که بین سالهای 844 ـ 848 میلادی مینوشت،
نخستین نویسنده به زبان تازی است که دارچین را درشمار کالاهای صادراتی چین گذارد. 3 صادرات
این کالا از چین نباید زیاد بوده باشد، زیرا در نوشته های چینی نیامده و چائو ژوـ کوا (Čao
Žu-kwa) نیز در این باره خاموش مانده است. 4 سیلان همــــــــــــــــــیشه جایگاه اصلی
تولید دارچین بوده و درخت آن (Cinnamomum
zeylanicum) بومی جنگلهای سیلان است. 5 پوست
درخت را هم دارچینی، dār-cīnī گویند.
همگان میدانند نویسندگان دوران کلاسیک از سنا و دارچین نام برده به گمانه زنی
های احساسی درباره خاستگاه دارچین نزد مردم باستان دامن زدهاند. هرودت6
جایگاه دارچین را عربستان میداند و داستانی حیرت آور درباره چگونگی گردآوری اش می
آورد. تئوفراستوس7 در شبه جزیره
عربستان، نزدیک سبا، حضرموت، قتبان، (Kitibaina) وقرنه/معین، (Mamali) پی خاستگاه سنا و دارچین، و نیز کندر و مرّ مکّی میگردد*. استرابو8
جایگاه آن را در سرزمین مردم سبا، در عربستان و نیز در حبشه و جنوب هند مییابد؛ و
سرانجام آنکه از "سرزمین دارچین خیز"ی در انتهای سرزمینهای مسکونِ
جنوب، برِ اقیانوس هند، نام میبرد. [1] پلینی2 گوید
سیناموموم یا سیناموم در سرزمین حبشیان میروید و غارنشینان کرانه دریای سرخ (Troglodytae) آن را با
کلک از راه دریا حمل میکنند*.
بازنمودی
که تئوفراستوس3 از دارچین و سنا به دست داده است نشان میدهد که مردمان
باستان بر سر چیستی این گیاهان یکسره همداستان نبودند و تئوفراستوس خود به واگوئی
شنیدههایش پرداخته است ("در باره دارچین و سنا گویند: هر دو بوتهاند و نه
چندان بزرگ. . . این شرحی است که گروهی بر آنند. دیگران گویند دارچین درختچه یا در واقع چون بوته
است و بر دو گونه باشد، یکی سیاه و دیگری سفید. ") چنین می نماید که فرق بین
دارچین و سنا در نظر آنها این بوده که سنا شاخههای ضخیمتر با الیاف زیاد دارد
طوری که جدا کردن پوست از شاخه دشوار است. پوست آن را کار می گرفتند که تلخ بود با بویی
زننده. 4
روشن
است که این دو واژه خاستگاه سامی دارند. 5
گارسیا دا ورتا پیشاپیش از این حقیقت که در عربستان و حبشه دارچینی نیست آگاه بود.
6 کوششی نافرجام شده تا
خاستگاه دارچین مردمان باستان را به چینیان برسانند. 7 موس ـ آرنولت
این نظریه را چنین آورده است:8 "بازرگانان فنیقی این بوزار را از
مصر که در آنجا khisi-t
نامیده میشد میآوردند. مصریان هم آن را
از سرزمین پونت (Punt) میآوردند
که خود آن را از ژاپن وارد میکرد و در ژاپن آن را kei-chi (’شاخه درخت دارچین‘) یا، به سخن بهتر ، kei-shin (’مغز دارچین‘) ]بخوانید
sin ،
[*sim مینامیدند.
واژه ژاپنی خود وام از واژه چینی kei-ši ]؟[ است. t ـ
در مصری پسوند مونثساز است. " همــــــانطور کـــــــه از کتـــــاب
شـــــرادر بر مـــــی آیـــــــــــــــــــد، [2] نخست
شــــــــــــــــــــومان (C. Schumann) این گمانه شگفت انگیز را در سال 1883 پیش گذارد. شرادر خود کمابیش به آن شک دارد و پیدا شدن
کالای چینی در بازارهای مصر در دورانی چنان کهن را دورمیداند. از نظر چینشناسی،
این گمانه زنی ها ، از هر دو نگر زبانشناسی و تاریخی یکسره نادرست است. در سال 1500 پیش از میلاد، روزگاری که از چوب
دارچین سرزمین پونت در کتیبههای مصری سخن به میان آمده، نامی از ژاپن در میان
نبوده، و در آن روزگار چین جامعه کشاورزی کوچکی بوده که به دریا راه نداشته و به
بخش شمالی کشور کنونی ]
روزگار نگارش کتاب پیش رو م. [ محدود
میشده و بهیچ روی هیچ گونه درختی از تیره Cassia از سرزمین های جنوبی را
نمیشناخته است. در آن روزگار بی گمان چینیها
هیچ گونه دریانوردی و بازرگانی دریایی نداشتند. واژه چینی kwei
*kwi) و (*kwai در روزگاری بس کهن بوده، اما ایــــــــــن واژه اســــم عام lauraceae ]تیره
برگ بو[ بوده، و پیرامون سیزده گونه Cassia و شانزده گونه Cinnamomum در چین هست . نکته اصلی این است که نوشته های باستانی در مورد دارچین یعنی فرآورده ای که از
پوست درخت به دست میآید خاموش مانده اند. Cinnamomum
cassia بومیِ کوان ـ سی، کوان ـ توان و هندوچین است و نخستین آشنایی چینیها با آن
در دوره هان بود، یعنی روزگاری که استعمار و انضمام بخش جنوبی چین را آغاز کردند. نخستین باز
نمود این گونه در Nan fan ts‛ao mu čwan ازسده سوم آمده است. 2 در این
کتاب از جنگلهای بزرگ این درخت که کوههای کوان ـ تون را پوشاندهاند و از کشت آن
در باغهای کیائو ـ چی (Kiao-či) (تونکینگ/Tonking) سخن رفته است. نخستین
مردمی که دست به کاشت این درخت زدند
نه چینیها که مردمان نا چینی هندوچین
بودند و تنها کاری که چینیهای پیروزمند کردند از آن خود کردن درخت بسان دیگرگیاهان بستانی جنوب بود. نخست تائو هون ـ کین (T‛ao Hun-kin) (536 ـ 451
میلادی) از کــــــــــــاربرد دارویـــــــــــی پوست درخت (
kwei p‛i) یاد کرده و بسا که نه چندان پیش از این
تاریخ از این خاصیت آن بی خبر بوده اند. به
هر روی روشن است که نمیتوان پذیرفت که چینیها یا هیچ یک از ملل هندوچین دستی در
بازرگانی دارچین و عرضه آن به سامیها، مصریها یا یونانیها در روزگار هرودوت یا
پیش از آن داشتهاند. کهن ترین تاریخی که میتوان برای هر گونه کشتیرانی از کرانه
های هندوچین به اقیانوس هند گمان کرد سده دوم پیش از میلاد است. [3] گویا گشودن معمای دارچین
مردمان باستان برای من سادهتر از پیشینیانم است. نخست اینکه هیچ دلیل استواری نیست که گمان کنیم
آنچه گیاهشناسی امروز ما Cassia یا Cinnamomum مینامد درست همان فرآورده هائی است که مردم باستان به این نام میخواندند.
بی چون و چـرا پای چندین گونه متفاوت در میان است. بسا که در دوران باستان پوست خوشبوی درختی خاص
در حبشه یا عربســـــتان یا هر دو بوده که یا نسـلش برافتاده یا آن را نمیشناسیم؛
یابرپایه نظر فه (Fée) گونهای
از تیره Amyris ]تیره
بورسراسه[ بوده است. همچنین بدون گواه تراشی می توان
چنین برداشت کرد که بیشتر عرضه دارچین از سیلان و هند صورت میگرفت،2 و
استرابو هم بروشنی از هند نام برده است. دستکم
این نتیجهگیری بسیاردرست تر از تن دادن به خیالپردازیهای بیپایه شومان یا
موس ـ آرنولت است که از کمترین شناخت درباره تاریخ خاور آسیا بیبهرهاند.
2. xii, 42.
*
چنین می نماید که این مردم غارنشین نیاکان آفارهای امروزی کرانه باختری دریای سرخ،
ساکن در اریتره، جیبوتی، سومالی و اتیوپی بوده باشند که در دوران کهن از راه دریا
به چین و هند کالا می کشیدند:
The
earlier references refer to Troglodytes, which was evidently altered later by
folk-etymology from Greek trōglē, cave. They were usually placed in the
desert along the African side of the Red
Sea coast,
from Berenice Troglodytica southward as far as Somalia. They
have been connected with the modern Afar of Eritrea and neighboring peoples, as well
as with the Tuareg.Hippolytus of Rome (Chronicon of 254 AD)
identified the Troglodytes with the descendants of Put.Flavius Josephus alludes to a
place he calls Troglodytes while discussing the account in Genesis, that after the death of Sarah, Abraham married Keturah and fathered six sons who in turn
fathered many more. "Now, for all these sons and grandsons, Abraham
contrived to settle them in colonies; and they took possession of Troglodytes,
and the country of Arabia Felix..." The Troglodytes
Josephus refers to here is generally taken to mean both coasts of the Red Sea.
However, Josephus goes on to state that the descendants of one of these
grandsons, Epher, invaded Libya, and that the name of Africa was thus derived from that of
Epher.
.
3. Hist.
Plant., IX, v, 1-3.
4. Tehophrastus, IX, v, 3.
5 . واژه یونانی
از واژه عبری
گرفته شده که شاید با واژه آشوری kasu، kasiya ارتباط داشته باشد .(Pognon
, Journal asiatique, 1917, I, p. 400)
خاستگاه واژه یونانیِ kinnamomon را واژه عبری qinnamōn (سفر خروج، باب سیام، آیه 23) دانستهاند.
6.
Markham, Colloquies, pp. 119-120.
7.
فلوکیگر و هانبری (Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
p. 520) نیز کوشیدهاند همین کار را بکنند،
اما استدلال آنها در نبود هر گونه ترتیب تاریخی سست و بیپایه است. برای مثال،
خاستگاه واژه فارسیِ dār-čīnī درست
سده های میانه است و نمیتوان آن را گواهی پشتیبان این گمان شمرد که دارچین
سده ها پیش از میلاد مسیح از چین صادر میشده است.
8. Transactions Am. Phil. Assoc. Vol. XXXIII, 1892, p.
115.
2.
نوشته های مهمتر مربوط به این موضوع را میتوان در Bretschneider, Bot. Sin.,
pt. III, No. 303 یافت.
2.
مارکو پولو (Yule's ed., Vol. II, p. 389) از دارچین مالابار سخن گفته است.
3. نمونهای را هم در T‛oung Pao, 1915, p. 913 ذکر کردهام: bīš ، گونه ای خریق خوراکی، برخلاف نظر دمیری (Damīrī) ، در چین نمیروید و از محصولات
هند است. اما در مورد کباب چینی (cubeb) گارسیا دا اورتا (C.
Markham, Colloquies, p. 169)
بیراه رفته که منکر روییدن آن در چین شده و ادعا کرده که نام آنها را فقط به این
دلیل kabāb-čīnī
گذاشتهاند که چینیها آن را آوردهاند. همچنان که نشان دادهام (ibid., pp. 282-288)
،از دوره سونگ به بعد کباب چینی در چین کشت میشده است.
4.
Schlimmer, Teminologie, p. 335.