۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

دفل، دفلی، خرزهره، ژاله، به سندی قنویر

[1] - دفلی . [ دِ لا ] (ع اِ) دفل ، که گیاهی باشد. (از منتهی الارب ). گیاهی است تلخ مزه با گلی چون گل سرخ و میوه ٔ آن چون «خروب » باشد. الف آن الحاق راست لذا در حال نکره بودن تنوین می پذیرد، و برخی الف آنرا برای تأنیث میدانند و آنرا تنوین ندهند. (از اقرب الموارد). خرزهره ، و گویند آن سریانی است و بعضی گویند عربی است . (ازبرهان ). جوزهرج . حَبَن . حَبین . سم الحمار. (برهان ). عصل . (منتهی الارب ). رجوع به خرزهره شود :
دفلی است دشمن من و من شهدجان نواز
چون شهد طعم حنظل و خوره کجا بود.
دقیقی .
///////////
خرزهره . [ خ َ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زهره ٔ خر. زهره ٔ بزرگ باشد. (از برهان قاطع). به این معنی از خر (بزرگ ) + زهره تشکیل شده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || درختی است که برگ آن ببرگ بید شبیه است لیکن از برگ بید سطبرتر و گنده تر بود و گل سرخ و سفید کند و بت پرستان برگ آنرا بکار برند و حیوانات اگربرگ آنرا بخورند هلاک شوند و آنرا بعربی سَم ّالحمار خوانند و معرب آن خرزهرج باشد. (از برهان قاطع). گیاهی سمی و بتازی سم الحمار گویند. (از ناظم الاطباء).
خواص گیاه شناسی خرزهره : خرزهره از تیره ٔ زیتونیان است دارای ساقه ٔبسیار و برگهای سه تائی و گلهای رنگین که در نقاط گرم و خشک میروید و همه ٔ آن بواسطه ٔ ترکیبات «سیانوژن »سمی است . وحشی این درختچه در جنوب ایران ازجمله در حوالی جهرم و جزائر خلیج فارس و میان عباسی و سیرجان دیده شده است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 251). ابن البیطار آنرا خورزهره با «واو» آورده است . سم الحمار. وَردالحمار. آغو. جَبَن . جبین . پهی . پی خوره . شبرنگ . گیش (در بندرعباس ). جار (در بلوچستان ). کیش (در جزیره ٔ کیش ). (یادداشت بخط مؤلف )
///////////
دفلی‌حبی است و آن دو نوع است بری و نهری و هر دو نوع را سم الحمار خوانند و بپارسی خرزهره و به شیرازی خر زهره و بهترین وی سبز بزرگ‌ورق بود و بغایت تلخ بود و گل وی مانند گل سرخ بود برنگ و ثمر وی صلب بود و طبیعت وی گرم و خشک است در سیم و گویند خشکی وی در دوم بود و گویند در اول بود و بغایت محلل بود ورمهای صلب را و در حکه و جرب و درد پشت و زانو ضماد کردن خاصه چون ورق وی بپزند و مانند مرهم بر ورمهای صلب نهند بگدازند و آب ورق وی چون بر جرب و حکه طلا کنند سودمند بود و چون با شراب و سداب بجوشانند و بیاشامند گزندگی جانوران زهردار را نافع بود و مقدار مستعمل از وی نیم درم بود و مفاصل را نافع بود و فقاع ورق وی سم حیوانات بود از آدمی و سگ و اسب و خر و استر و غیره مجموع حیوانات و آنچه ضعیف بود از حیوانات مثل بز و میش اگر دفلی در آب خویسانند و از آن آب ایشان را دهند کشنده بود و اندکی از وی کرب آورد سخت و باد در شکم پیدا کند و آبی که دفلی در وی رسته بود بد بود و فقاع وی بغایت معطس بود و ورق وی چون به آب پزند و بیالایند و بهریک رطل نیم رطل زیت کهن بر سر آن کنند و بجوشانند تا آب وی بسوزد و روغن بماند و ثمن رطل موم سفید بر آن روغن نهند مانند مرهم و آن مرهم بر جرب و حکه طلا کنند بغایت مفید بود و اگر ورق وی خشک کرده بکوبند و بر ریشها افشانند خشک گرداند روی ریش را و حوالی آن را و مداوای کسی که دفلی خورده باشد به آشهای چرب و خبیصها و لعاب بذر قطونا و روغن گل و کثیرا و تمر شیرین پرعجیب مفید بود و همچنین انجیر و قند و عسل و حلوات و جلاب درب عنب یعنی دوشاب انگوری و اضافه چیزهای چرب کنند
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: دفلی بیونانی شیریون و بسریانی رودیون و عربی جین و سم الحمار و بهندی کنیر نامند.
لاتین ‌NERIUM OLEANDER فرانسه‌LAURIER ROSE  انگلیسی ‌ROSE –BAY
//////////////
خرزهره، دفلی، Nerium oleander
به فارسی خرزهره و به هندی کیز نامند؛ نباتی است به قدر یک دو زرع و برگ آن باریک و بلند تا به یک شبر و بی تشریف و اندک ضخیم و صلب و املس و اندک بدبو و تلخ و تند و گل آن خوش منظر و دو نوع می‌باشد یکی سرخ و دیگری سفید مایل به زردی.
طبیعت آن در آخر سوم گرم و خشک و با قوت سمیت می باشد.
خواص: بسیار حل کننده تورم های سخت و خشک کننده و پاک کننده است و استعمال آن همیشه خارجی است زیرا که انسان و حیوان را می کشد. در ترکیب با دارو های مناسب و دستورات مجرب برای حل کردن تورم های سخت و از بین بردن آن ها و تسکین درد های زهری مزمن و درد زانو و سیاتیک و جرب و خارش و کک مک و رفع آثار پوستی و التیام زخم و درد رحم و خوش رنگی چهره و اصلاح موی سر و جرب چهار پایان و سر درد و به طور کلی تمام زخم ها مفید است. روغن آن برای رفع کچلی ابتدائی و جرب چرکی و خارش و برص و امراض سردرد و درد های کمر و ناراحتی اعصاب و سستی بدن مفید و معالج است
برای شش مضّر و مصلح آن عسل است که شربت آن نیم درم و یک درم برگ گل می باشد مصرف گل آن جوشانده و یا خام باعث خناق و التهاب و  حرارت زیاد و تورم شکم و خونریزی چشم و مرگ خواهد شد. مداوای آن را با استفراغ و تنقیه و آشامیدن آبگوشت مرغ چرب و لعاب بذر قطونا و روغن بادام شیرین که با کتیرا سرد شده باشد و خوردن خرمای بسیار شیرین انجام می دهند
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
/////////////
خَرزَهره درختچه‌ای سمی و همیشه‌سبز از راسته گل‌سپاسی‌سانان (Gentianales)، تیرهٔ خرزهره‌ایان (Apocynaceae) است که به طور معمول در پارک‌ها برای اهداف زینتی کاشت می‌شود.

این گیاه را در فارسی گیش، شبرنگ، جار، پهی و پی‌خوره نیز می‌نامند.[۱]

برگ خرزهره به برگ بید شبیه‌است ولی از برگ بید ستبرتر و بزرگ‌تر است. گل‌های سرخ و سفید دارد و حیوانات اگر برگ آنرا بخورند می‌میرند.[۲]

خرزهره دارای ساقه بسیار و برگهای سه تائی و گلهای رنگین که در نقاط گرم و خشک می‌روید و همه آن بواسطه «گلیکوزوئیدهای قلبی» موجود در آن بویژه اولئاندرین سمی است . گونه خودروی این درختچه در جنوب ایران از جمله در حوالی جیرفت و جهرم لار و جزایر خلیج فارس و بندرعباس و سیرجان دیده شده‌است.[۳]


منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ لغت‌نامهٔ دهخدا، سرواژهٔ خرزهره
پرش به بالا ↑ برهان قاطع
پرش به بالا ↑ گیاه‌شناسی گل گلاب ص ۲۵۱.
///////////////
الدفلى[1] أو الدفلى الزيتية (الاسم العلمي:Nerium oleander) هي نوع من النباتات تتبع جنس الدفلى من الفصيلة الدفلية.[2]. وهي نبات شديد السمية موطنه حوض البحر الأبيض المتوسط امتداداً إلى الصين.

محتويات  [أظهر]
تسميات أخرى[عدل]
التفلة أو الورد الكاذب

دفلى زيتية في حدائق المنتزه بالإسكندرية.

شجيرة دفلى في المغرب
الوصف النباتي[عدل]
شجيرة أو شجرة صغيرة معمرة يصل ارتفاعها إلى 2.5-6 متر، وهي ذات شكل قائم التفريع وأفرعها غزيرة ومقوسة.
الساق والأوراق[عدل]
الأوراق بسيطة ترتيبها سواري من 3 أوراق رمحية مطاولة ضيقة ذات قمة حادة تستدق عند القاعدة، كاملة الحواف، سميكة، سطحها العلوي أخضر داكن والسفلي أخضر باهت، مستديمة الخضرة.
الأزهار والثمار[عدل]
الأزهار كبيرة ذات لون أبيض أو قرنفلي أو أحمر أو أرجواني، توجد في مجاميع متفرقة طرفية تظهر في المدة من نيسان/ابريل إلى تشرين الأول/أكتوبر. والثمرة جرابية متطاولة.
القيمة في التنسيق[عدل]
منتشرة بكثرة وتناسب الزراعة في الشوارع والحدائق، وهي تصلح للزراعة في الأصص الكبيرة كما تزرع منفردة أو في مجموعات مع الشجيرات ذات الأوراق الكبيرة، وتصلح كسياج. تقلم تقليماً جائراً بعد ثالث عام. توجد في الأماكن المشمسة ونصف الظليلة، ولا تفضل الري الغزير، وتحتاج إلى تربة طينية خفيفة جيدة الصرف مسمدة بالأسمدة العضوية، تصاب بالحشرات القشرية والبق الدقيقي. وتتكاثر بالعقلة.
أنظر أيضاً[عدل]
الدفلى
مراجع[عدل]
^ موقع قاموس المعاني تعريف كلمة دفلى من معجم الرائد والمعجم الغني ومعجم اللغة العربية المعاصر ومعجم معاني الأسماء تاريخ الولوج 5 يناير 2013
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List دفلى زيتية تاريخ الولوج 11 أيلول 2015
طارق القيعي. الأشجار والشجيرات والنخيل.
////////////
به کردی ژاله:
ژاڵە (ناوی زانستی : Nerium oleander، بەعەرەبی: الدفلة، التفلة، الورد الکازب، بە فارسی: خرزھرە، گیش ، شب‌رەنگ، جار) درەخت یان درەختچەیەکی ھەمیشە سەوزە و زۆر ژەھراویە لە ناوچەی دەوروبەری دەریای ناوەڕاست تا دەگاتە وڵاتی چین و ئەمریکا سەوزدەبێ، ھەروەھا لە کوردستانیش ھەیە و لەھەندێ ناوچە بە شێوەی خۆرسک ڕواوە. لە زۆربەی باخچەکان و سەر شەقامەکان وەک درەختی جوانی دەڕوێنرێت و زۆر جار پاش بڕین و قەڵەم کردنی وەک پەرژین بەکار دەھێنرێت. تا ئیستا زیاتر لە ٤٠٠ جۆری ژالە پۆلێن کراوە.

ژاڵە گوڵی فەرمی ھێرۆشیمایە چونکە لەدوای وێران بوونی بە چەکی ئەتۆمی لەساڵی ١٩٤٥ یەکەم گوڵ بوو سەوز بویەوە و گوڵی گرت.

بەپێی لێکۆڵینەوەکانی کۆمەڵەی شێرپەنجەی ئەمریکا دەرکەوتووە پێکھاتەکانی ژاڵە ھیچ سودێکیان نەبووە لە چارەسەری
////////////
به عبری:
הַרְדּוּף הַנְּחָלִים (שם מדעי: Nerium oleander) הוא מין יחיד בסוג הרדוף ממשפחת ההרדופיים - עשבים, שיחים או עצים ירוקי-עד, בעלי מוהל חלבי. גבעוליהם ופירותיהם רעילים, וגובהם הוא בין 1.5 ל-4 מטרים.
به پنجابی کنیر:
کنیر اک سدابہار چاڑی اے جیدا جوڑ کنیر ٹبر نال اے۔ ایہ زہریلی ہوندی اے۔ ایدے پھل دو رنگ دے ہوندے نیں چٹے تے گلابی۔

وکھالہ[لکھو]
کنیر 2–6 m (6.6–19.7 ft) تک اچی جاندی اے ایہدیاں لغراں سدیاں ریندیاں نیں۔ایہدے پتے موٹے، پینڈے، گوڑے ہرے تے پتلے لمے ہوندے نیں۔ ایہ 5–21 سینٹی میٹر (2.0–8.3 انچ) لمے تے 1–3.5 سینٹی میٹر (0.39–1.38 انچ) چوڑے ہوندے نیں۔ ہر لغر دے انت تے پھلاں دے گچھے لگدے نیں جیہڑے چٹے، لال تے گلابی ہوندے نیں۔ اک پھل دا گھیر 2.5–5 سینٹی میٹر (0.98–1.97 انچ) ہوندا اے تے اک پھل وچ 5 پھل پتیاں ہوندیاں نیں۔ فروٹ پکن تے وچوں بی ڈگدے نیں۔
///////////
به پشتو گندیری:
گنډېری یا معمولي گنډېری (په لاتين: Nerium oleandr) یو تزييني او زهرلرونکي ونه یا بوټي دي چې په افریقا، آسيا او اروپا کې په لمريزو سیمو کې شنه کېږي.
سپړنه[سمول]
معمولي گنډېری د Apocynaceae په کورنۍ او د Nerium په جنس پورې اړه لري. اوږدوالي یی ۲ – ۶ متره دي. نوموړي بوټي سپين، ژیړ او گلابی گلان لري. ټول بوټي زهرجن دي. معمولي گنډېری یو شمير زهزلرونکي مواد لکه اولېاندرین, Adinerin, Folinerin لري. نوموړي توکې د انسانانو پر زړه باندي وژونکي آغېره لري. اولېاندرین د زړه د گلیکوزیډونو څخه یو آغېزمندي توکه ده چی د زړه د والونو د ناروغۍ ، اذینی فبریلیشن او اذینی فلوتر د علاج لپاره ورڅخه هم کار اخیستلای شی.
///////////
/////////
به ترکی آذری:
Adi oleandr (lat. Nerium oleander) - oleandr cinsinə aid bitki növü.
///////////
به ترکی استانبولی زقوم:
Zakkum (Nerium oleander), Apocynaceae familyasından Haziran-Eylül ayları arasında beyaz, pembe, kırmızı, sarı ve krem renklerde çiçekler açan 2-5 m yüksekliğinde zehirli bir bitki türü.

Dere yataklarında ve su kenarlarında yetişir. Susuzluğa en dayanıklı bitkilerdendir ve kışın yapraklarını dökmez. Ayrıca bahçelerde süs bitkisi olarak yetiştirilir.
////////////
Nerium oleander /ˈnɪəriəm ˈoʊliː.ændər/[3] is an evergreen shrub or small tree in the dogbane family Apocynaceae, toxic in all its parts. It is the only species currently classified in the genus Nerium. It is most commonly known as oleander, from its superficial resemblance to the unrelated olive Olea.[Note 1] It is so widely cultivated that no precise region of origin has been identified, though southwest Asia has been suggested. The ancient city of Volubilis in Morocco may have taken its name from the Berber name oualilt for the flower.[4] Oleander is one of the most poisonous of commonly grown garden plants.
Nerium oleander in flower
Scientific classification
Kingdom:           Plantae
(unranked):        Angiosperms
(unranked):        Eudicots
(unranked):        Asterids
Order:   Gentianales
Family:   Apocynaceae
Subfamily:          Apocynoideae
Tribe:    Wrightieae
Genus:   Nerium
L.
Species: N. oleander
Binomial name
Nerium oleander
L.
Synonyms[1][2]
Oleander Medik.
Nerion Tourn. ex St.-Lag.
Nerion oleandrum St.-Lag.
Nerium carneum Dum.Cours.
Nerium flavescens Spin
Nerium floridum Salisb.
Nerium grandiflorum Desf.
Nerium indicum Mill.
Nerium japonicum Gentil
Nerium kotschyi Boiss.
Nerium latifolium Mill.
Nerium lauriforme Lam.
Nerium luteum Nois. ex Steud.
Nerium madonii M.Vincent
Nerium mascatense A.DC.
Nerium odoratissimum Wender.
Nerium odoratum Lam.
Nerium odorum Aiton
Nerium splendens Paxton
Nerium thyrsiflorum Paxton
Nerium verecundum Salisb.
Oleander indica (Mill.) Medik.
Oleander vulgaris Medik.