۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

خیری، خیرو، خبازی، شب بو، دبوسک، خطمی کوچک، خبیز، بقله یهودیه

[1] - خیری . (اِ) خبازی . (از ناظم الاطباء). خیرو. (برهان ). گل زرد خوشبوی بود. (صحاح الفرس ). گلی است زردرنگ و میان آن سیاه . (براهین العجم ). گلی است زردرنگ که میان آن سیاه باشد و آنرا همیشه بهار گویند. گلی است و انواع آن بسیار است یکی از آنها سیاه رنگ است و آنرا خیری خطایی می گویند و دیگری بنفش است و آنرا خیری میردینی و خیری هفت رنگ نامند و یکی دیگر سفید و سرخ و صحرایی است و خیری خزامی گویند و نوع دیگر زرد است و آنرا خیری شیرازی نامند و گل همیشه بهار همان است . (از برهان قاطع). مرحوم دهخدا می گویند امروز در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان خیری بفتح خاء به یاء زده و راء مکسوره به یاء کشیده شب بوی زرد را گویند که برگ بی پرز دارد برخلاف شب بوهای سرخ و الوان دیگر که برگش کرک دارد. در ترجمه صیدله آمده است : در بعضی مواضع او را شب بوی گویند زیرا که در شب بوی او قوی بود و اهل عراق انواع او را منثور گویند. (از ترجمه ٔ صیدله ). خیرو.خجسته . عصیفر منثور. هبس . نمام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به «خیری » در تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
////////////
خبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند . (از ناظم الاطباء). نوعی از خطمی باشد و آنرا شیرازیان خطمی کوچک خوانند معتدل است . بر گزیدگی زنبور ضماد کنند نافع باشد. (از برهان قاطع). نوعی از خطمی باشد و آن عربی است و گلی سرخ رنگ دارد و در دواها بکار آید بفارسی خرد گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خرده سفره (مهذب الاسماء). بقله ٔ یهودیه . (بحرالجواهر). نان کلاغ ، پنیرک خورپرست ، ملوکیه ، آفتاب گردک ، پنیره ، دبوسک ، توکه ، خیلو، خیرو، خروج ، ملوخیا، خرو ورتاج ، درتاج ، هشت دهان ، خبز الغراب ، ملخج ، باب سنجاب : خبازی پنیرک ملوکیه نیز گویند. (از نزهةالقلوب ). خبازی نباتی است دشتی و او را ساق بلند نیست و شاخها بسیار دارد از یک اصل ، و بر هر شاخی برگی است چون برگ خطمی لیکن خردتر از برگ خطمی ، نوعی از ملوخیات ، و گروهی گفته اند: خبازی دشتی است و ملوخیا بیابانی است . و نوعی از ملوخیا هست آنرا ملوخیا الشجرةگویند و آن خطمی است ، و اگر بقلة الیهود را گویند نوعی از ملوخیاست ، بس دور نباشد. اما دشتی محلل است ونرم کننده است و بستانی بسبب آنکه آب بیشتر و تخم (کذا) هر دو قوی تر از برگ خطمی باشد و ملوخیا الشجرة،از هر دو تحلیل کننده تر است . بولس گوید: خبازی دشتی را که با آفتاب همی گردد قوتی گرم و خشک و پاک کننده است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خبازی بپارسی خرو خوانند و بشیرازی نان کلاغ گویند و آن نوعی از ملوکیه است و گویند ملوخیاء بستانی است و ملوکیه بری و نوعی ازملوخیا بقلةالیهودیه خوانند و ملوکیه گویند و آن خطمی است ، و بری لطیف تر و خشک تر از بستانی بود و طبیعت آن سرد و تر بود در اول ، و گویند معتدل بود در گرمی و سردی و گویند تلیین در وی هست و معتدل بود، و فولس گوید گرم و خشک است و این قول دور است . ورق وی چون بر گزندگی عقرب و زنبور و نحل ضماد کنند نیکو بود وقتی که خام بود خاصه با زیت ، و ورق بری نافع بود با زیتون بر سوختگی آتش چون بر وی طلا کنند، طبیخ وی چون زنان در آن نشینند صلابت رحم و مقعد نرم گرداند. ورق وی با بیخ وی بجوشانند نافع بود جهت زهرها و ادویه های کشنده و بر گزندگی رتیلا ضماد کردن نافع بود و بول براند و تخم وی چون خلط کنند با تخم حندقوقا بری و باشراب بیاشامند درد مثانه ساکن گرداند و چون ورق وی بپزند و بر دمامیل نهند ورمها که احتیاج بر شکافتن دارد بگشاید و ماده بیرون آورد و بدان حقنه کردن گزندگی روده و مقعد و رحم سودمند بود، و آنچه بستانی بود معده را بد بود و چون تر بود مثانه را نافع بود و تخم وی جهت خشونتی که در سینه و شش و مثانه حادث شودنافع بود و اگر با روغن بپزند و ضماد کنند بر ورمهای گرم ساکن گرداند، و وی نافع بود جهت سرفه که از خشکی بود خشونت ببرد و بول براند و شکم . و ورق وی چون بخایند همچنان خام با اندکی نمک ضماد کنند بر ناصور که در چشم بود پاک گرداند و گوشت برویاند و ضماد کنند خاصه چون با زیت بود و گل وی نافع بود جهت قرحه گرده و مثانه و آشامیدن و ضماد کردن قضبان وی نافع بودجهت روده و مثانه و شکم نرم دارد و نوعی از خبازی بری بود که مسهل مره ٔ خام بود تا حدی که گاهگاه باشد که خون بیاید. (از اختیارات بدیعی ). و حکیم مؤمن گوید: خبازی از جنس خطمی است و بفارسی نانکلاغ و پنیرک و به ترکی ابم کماجی نامند و بستانی او ملوخیاست و بری او را بفارسی خیرو گویند و از مطلق او مراد بری است . برگش مستدیر و بیمزه و گلش کوچک و سرخ و مایل به تیرگی و تخمش مایل به سیاهی مدور و پهن و در وسط اوتقعیری و نبات او کوچکتر از خطمی در اول سرد و تر، گویند در دوم و با بورقیة و قوه متضاده و ملین طبع ولطیفتر از ملوخیا و مدر بول و منضج و رادع و مفتح سده و نیم رطل از طبیخ شاخ او با شکر جهت جرب و قرحه ٔامعاء و زحیر و قرحه مثانه و بول و درد سپرز و یرقان و طبیخ برگ و بیخ او جهت ادویه ٔ قتاله و درد گرده و ضماد او جهت اورام حاره و شکستگی اعضاء و با نمک جهت تنقیه ٔ نواصیر چشم و بی نمک جهت التیام آن و گزیدن زنبور و مگس عسل و با روغن زیتون جهت سوختگی آتش و باد سرخ و ضماد خشک او با بول جهت قروح سر و رفع نخاله نافع و تخم او سرد و تر و کثیر اللعاب و مزلق و ملین و جهت سرفه ٔ گرم و خشک و قرحه ٔ گرده و مثانه و سجح و گرفتگی آواز و تقویت امعاء و رفع لدغ ادویه حاره و گزیدن رتیلا و رفع نزله و با تخم حند قوقی بری بالسویه جهت درد مثانه و حقنه ٔ او جهت سوزش امعاء و رحم و مقعد و با عسل جهت درد جگر و ضماد او جهت اورام حاره نافع و مضر معده ٔ ضعیف و مصلحش ربوب فواکه ، و قدر شربتش از آب خبازی تا پنج درهم ، و او مولد ریاح ومصلحش پختن با گوشت مرغ و ادویه حاره است و خبازی بستانی برگش دراز و گلش زرد و کوچکتر از گل خیار و درپنبه زار بسیار می روید و بقدر گیاه پنبه می شود و تخمش سیاه و دراز شبیه بشونیز و بسیار تلخ و غلاف او شبیه بکرم و مایل به سبزی و برودت و رطوبت او زیاده از بری و ملین طبع و سینه و مهیج حرارت بسبب لطافت و جهت خشونت سینه و تبهای حاره و تصفیه ٔ صوت نافع و مضر معده بارده و مصلحش ادویه ٔ حاره است و تخم او مسهل قوی اخلاط غلیظه و مفتح سده و جهت عرق النساء و آب او با شکر جهت تحلیل اورام و تسکین درد گزیدن عقرب نافعو قدر شربتش دو درهم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
//////////
خبازی‌

بپارسی خرو خوانند و بشیرازی نان کلاغ و آن نوعی از ملوکیه است و گویند و ملوخیا بستانی است و ملوکیه بری و گویند نوعی از ملوخیا را بقلة الیهودیه خوانند و ملوکیه گویند و آن خطمی بود و بری لطیفتر و خشک‌تر از بستانی بود طبیعت آن سرد و تر بود در اول و گویند معتدل است در گرمی و سردی و گویند تلینی در وی هست و معتدل بود و قولس گوید گرم و خشک است و این قول دور است نافع بود گزندگی زنبور نحل را ضماد کردن وقتی که خام بود و ورق بری را چون با زیتون بر سوختگی آتش و حمره و طبیخ وی چون زنان در آن نشینند صلابت رحم نرم گرداند و مقعد ورق وی چون با بیخ وی بجوشانند زهرها و ادویه‌های کشنده و گزندگی رتیلا را ضماد کردن نافع بود و بول براند و تخم وی چون خلط کنند با تخم خندقوقای بری و با شراب بیاشامند درد مثانه ساکن کند و چون ورق وی بپزند و بر دمامیل نهند و ورمها که احتیاج بشکافتن بود بگشاید و ماده بیرون آورد و بدان حقنه کردن گزندگی روده و مقعد و رحم را سود دهد و آنچه بستانی بود معده را بد بود چون تر بود مثانه را نافع بود و جهت خشونتی که در سینه و شش بود و مثانه را سود دارد و اگر بپزند با روغن و ضماد کنند بر ورمهای گرم ساکن کند و خبازی سرفه‌ای که از خشکی بود و خشونت سینه را نافع بود و بول براند و شکم و ورق وی چون بخایند همچنان خام و با اندک نمکی ضماد کنند بر ناسور که در چشم بود پاک کند و گوشت برویاند و چون ضماد کنند با کمیز بر سر ریشی که سبب آن از تری بود سودمند بود و چون بر گزندگی عقرب ضماد کنند خاصه چون با زیت بود نافع است و گل وی قرحه گرده را سودمند بود آشامیدن و ضماد کردن و قضبان آن نافع بود جهت روده و مثانه و شکم نرم دارد و نوعی از خبازی بری بود که مسهل مره خام بود تا حدی که گاه باشد که خون بیاید
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد که: خبازی بضم خا بفارسی نان کلاغ و پنیرک و خیرو و بترکی ایم کماجی و در مازندران گیاه آن را انحیلک و بشیرازی خطمی کوچک نامند
لاتین‌MALVA ROTUNDIFOLIA  فرانسه ‌MAUVE انگلیسی ‌MALLOW
/////////
پَنیرَک از گیاهان خزنده و پایا با بلندای ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر و ساقه‌های ستبر، شاخه‌شاخه و کرک‌دار و منشعب و رنگ گل‌ها آبی و صورتی و میوه مسطح است. این سرده در ایران ۱۰ کونه گیاه علفی یک‌ساله یا چندساله دارد. این گیاه در درمان سرماخوردگی مؤثر است و در اغلب نقاط ایران بویژه در دشتهای شهرستان اقلید می‌روید.

مضرات
مصرف زیاد آن سست کننده معده‌های ضعیف است. برای مزاج‌های سرد و تر مناسب نیست.
///////////////
الخُـبَّازَة أو الخُـبَّازَى أو الخُـبَّاز أو الخُـبَّـيْـز[1](الاسم العلمي:Malva) هي جنس نباتي يتبع الفصيلة الخبازية من رتبة الخبازيات.[2]
مواطنه أوروبا وآسيا وشمال أفريقيا.
قائمة أنواع الخبازة[عدل]
يوجد عدة أنواع من جنس الخبازة: [3] [4]
خبازة خطمية (الاسم العلمي: Malva alcea)
خبازة برية (الاسم العلمي: Malva sylvestris)
خبازة شجرية (الاسم العلمي: Malva arborea)
خبازة مسكية (الاسم العلمي: Malva moschata)
خبازة مهملة (الاسم العلمي: Malva neglecta)
خبازة نيسية (الاسم العلمي: Malva nicaeensis)
خبازة مجدولة (الاسم العلمي: Malva verticillata)
خبازة مصرية (الاسم العلمي: Malva aegyptia)
خبازة تصاعدية الأزهار (الاسم العلمي: Malva assurgentiflora)
خبازة شمالية (الاسم العلمي: Malva borealis)
خبازة صينية (الاسم العلمي: Malva cathayensis)
خبازة كريتية (الاسم العلمي: Malva cretica)
خبازة منتصبة (الاسم العلمي: Malva erecta)
خبازة هسبانية (الاسم العلمي: Malva hispanica)
خبازة اليجينية (الاسم العلمي: Malva iljinii)
خبازة لندسية (الاسم العلمي: Malva lindsayi)
خبازة لينية (الاسم العلمي: Malva linnaei)
خبازة غربية (الاسم العلمي: Malva occidentalis)
خبازة صغيرة الأزهار (الاسم العلمي: Malva parviflora)
خبازة ضئيلة (الاسم العلمي: Malva pusilla)
خبازة أذينية (الاسم العلمي: Malva stipulacea)
خبازة تورنغي (الاسم العلمي: Malva thuringiaca)
خبازة تورنفور (الاسم العلمي: Malva tournefortiana)
خبازة فصلية (الاسم العلمي: Malva trimestris)
خبازة فيدالية (الاسم العلمي: Malva vidalii)
خبازة ويغندية (الاسم العلمي: Malva wigandii)

مراجع[عدل]
^ البعلبكي، منير. الخُبّازَى؛ الخُبّاز؛ الخُبّازة؛ الخُبَّيْز. موسوعة المورد . موسوعة شبكة المعرفة الريفية. وصل لهذا المسار في ٢٣ تشرين الاول ٢٠١٣.
^ موقع لائحة النباتات أنواع الخبازة تاريخ الولوج 16 شباط 2014
^ موقع zipcodezoo.com جنس الخبازة تاريخ الولوج 12 أبريل 2012
^ موقع لائحة النباتات أنواع الخبازة تاريخ الولوج 12 ابريل 2012
////////////////
חֶלְמִית (שם מדעי: Malva) היא סוג של כ-30 מיני צמחים עשבוניים רב שנתיים במשפחת החלמיתיים. הסוג הינו בעל תפוצה רחבה באזורים הסובטרופיים וטרופיים של אפריקה, אסיה ואירופה.

העלים הם בעלי אונות לסירוגין. גובה הגבעול נע בסביבות 50 ס"מ, קוטר הפרחים נע בין 0.5 ל-5 ס"מ, והם בעלי חמישה עלי כותרת לבנים או ורודים וחמישה עלי גביע. לחלמית פרי קטן הראוי למאכל. גם עליהם של מינים רבים של חלמית ראויים למאכל, לדוגמה, בסלטים, לאחר בישול, בחביתת ירק או בקציצה מטוגנת.

מינים רבים גדלים בגינות פרחים, בעוד אחרים הם עשבים פולשנים, במיוחד ביבשת אמריקה שם אינם מתורבתים.

בישראל נפוצות החלמית המצויה (Malva nicaeensis) והחלמית הגדולה (או כחולה) (Malva sylvestris). החלמית (הידועה כ"חוביזה", מערבית: خبّيزه, או כ"לחם ערבי") וגם כ"לחם גמדים", נודעה בארץ בכך ששימשה את תושבי ירושלים למאכל בעת המצור והרעב במלחמת העצמאות. היא גדלה בשדות בר, אזורים זנוחים, אך גם בגינות הבתים.
///////
به ترکی آذری:
Əməköməci (lat. Malva) — əməköməcikimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.

Əməköməci bitkisi əməköməcilər fəsiləsinə mənsub olan bitkidir. Çiçəkləri bənövşəyidir, yarpaq qoltuğundan çıxır, salxım, bəzən də, tək-tək yerləşir. Yarpaqları dilimlidir. Meyvəsi qutucuqdur.

Latınca adı: Malva. Əməköməci cinsinin Azərbaycanda 10 növü bitir, onlar əkin sahələrində, tarlalarda, bağlarda, meşə və yol kənarlarında, münbit torpaqlarda yabanı halda tapılmışdır. Gövdə və yarpaqları bişmiş və çiy halda yeyilir. Göyərti kimi xörəklərə qatılır, yaxşı bal verən bitkidir.

Əməköməci bitkisi əməköməcilər fəsiləsinə mənsub olan bitkidir. Çiçəkləri bənövşəyidir, yarpaq qoltuğundan çıxır, salxım, bəzən də, tək-tək yerləşir. Yarpaqları dilimlidir. Meyvəsi qutucuqdur.

Latınca adı: Malva. Əməköməci cinsinin Azərbaycanda 10 növü bitir, onlar əkin sahələrində, tarlalarda, bağlarda, meşə və yol kənarlarında, münbit torpaqlarda yabanı halda tapılmışdır. Gövdə və yarpaqları bişmiş və çiy halda yeyilir. Göyərti kimi xörəklərə qatılır, yaxşı bal verən bitkidir.
/////////////
Malva is a genus of about 25–30 species of herbaceous annual, biennial, and perennial plants in the family Malvaceae (of which it is the type genus), one of several closely related genera in the family to bear the common English name mallow. The genus is widespread throughout the temperate, subtropical and tropical regions of Africa, Asia and Europe.[3] The word "mallow" is derived from Old English "malwe", which was imported from Latin "malva", cognate with Ancient Greek μαλάχη (malakhē) meaning "mallow", both perhaps reflecting a Mediterranean term.[4] A number of species, previously considered to belong to Lavatera, have been moved to Malva.

The leaves are alternate, palmately lobed. The flowers are from 0.5–5 cm diameter, with five pink or white petals.

The colour mauve was in 1859 named after the French name for this plant.
Cultivation and uses
This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (September 2010)
Several species are widely grown as garden flowers, while some are invasive weeds, particularly in the Americas where they are not native.

Many species are edible as leaf vegetables and commonly foraged in the West. Known as ebegümeci in Turkish, it is used as vegetable in Turkey in various forms such as stuffing the leaves with bulgur or rice or using the boiled leaves as side dish. Malva verticillata (Chinese: 冬寒菜; pinyin: dōngháncài, Korean: 아욱 auk) is grown on a limited commercial scale in China; when made as a herbal infusion, it is used for its colon cleansing properties and as a weight loss supplement.

Very easily grown, short-lived perennials are often grown as ornamental plants. Mild tasting, young mallow leaves can be a substitute for lettuce, whereas older leaves are better cooked as a leafy green vegetable. The buds and flowers can be used in salads.

Cultivation is by sowing the seeds directly outdoors in early spring. The seed is easy to collect, and they will often spread themselves by seed.

In Catalonia (Spain) they use the leaves to cure stinging nettles sting.

Bodo tribals in Bodoland, Assam (Northeast India), cultivate a sub-species of malva and use it extensively in their traditional cuisine, although its use is not much known among other people of India. Malva Leaves are a highly cherished vegetable dish in north Indian state of Kashmir. It is called "Soachal".

Malva sp. leaves have been used in the traditional Austrian medicine internally as tea or externally as baths for treatment of disorders of the skin, gastrointestinal tract and respiratory tract.[5]

History
This plant is one of the earliest cited in recorded literature. Horace mentions it in reference to his own diet, which he describes as very simple: "Me pascunt olivae, / me cichorea levesque malvae" ("As for me, olives, endives, and mallows provide sustenance").[6] Lord Monboddo describes his translation of an ancient epigram that demonstrates malva was planted upon the graves of the ancients, stemming from the belief that the dead could feed on such perfect plants.[7]

Species lis[
Malva aegyptia
Malva aethiopica C.J.S. Davis[8]
Malva alcea L. – Greater Musk-mallow, Vervain Mallow
Malva assurgentiflora – Island Mallow, Mission Mallow, Royal Mallow, Island Tree Mallow
Malva brasiliensis Desr. – Brazilian Mallow
Malva canariensis
Malva cathayensis
Malva cretica
Malva dendromorpha – Tree Mallow
Malva hispanica
Malva microcarpa
Malva microphylla
Malva mohileviensis
Malva moschata L. – Musk-mallow
Malva neglecta – Dwarf Mallow, Buttonweed, Cheeseplant, Cheeseweed, Common Mallow, Roundleaf Mallow
Malva nicaeensis All. – French Mallow, Bull Mallow
Malva pacifica
Malva parviflora L. – Least Mallow, Cheeseweed, Cheeseweed Mallow, Small-whorl Mallow
Malva preissiana – Australian Hollyhock
Malva pseudolavatera
Malva pusilla – Small Mallow
Malva qaiseri
Malva rotundifolia L. – Low Mallow
Malva stipulacea
Malva subovata
Malva sylvestris L. – Common Mallow, High Mallow
Malva transcaucasica
Malva tournefortiana
Malva trifida
Malva verticillata L. – Chinese Mallow, Cluster Mallow
Sources:[3][9][10][11][12][13][14]

References[edit]
Jump up ^ "Malva L.". Index Nominum Genericorum. International Association for Plant Taxonomy. 1996-02-09. Retrieved 2008-05-09.
Jump up ^ "Malva L.". Germplasm Resources Information Network. United States Department of Agriculture. 2007-03-12. Retrieved 2010-02-16.
^ Jump up to: a b Malvaceae Info: Malva
Jump up ^ O.E.D (1989) 2nd.ed. vol.IX, p.271 col.3; P.Chantraine, Dictionnaire de la langue grecque, Klincksieck, Paris 1968, vol.2 p.662. The Italian linguist Vincenzo Cocco proposed an etymological link to Georgian malokhi, comparing also Hebrew מַלּוּחַ (malúakh) meaning "salty". Gordon Douglas Young, Mark William Chavalas, Richard E. Averbeck, Kevin L. Danti, (eds.) Crossing boundaries and linking horizons: studies in honor of Michael C. Astour on his 80th birthday, CDL Press, 1997 pp.162-3.
Jump up ^ Vogl, Sylvia; Picker, Paolo; Mihaly-Bison, Judit; Fakhrudin, Nanang; Atanasov, Atanas G.; Heiss, Elke H.; Wawrosch, Christoph; Reznicek, Gottfried; Dirsch, Verena M.; Saukel, Johannes; Kopp, Brigitte (2013). "Ethnopharmacological in vitro studies on Austria's folk medicine—An unexplored lore in vitro anti-inflammatory activities of 71 Austrian traditional herbal drugs". Journal of Ethnopharmacology 149 (3): 750–71. doi:10.1016/j.jep.2013.06.007. PMC 3791396. PMID 23770053.
 Malva sylvestris
Scientific classification
Kingdom:           Plantae
(unranked):        Angiosperms
(unranked):        Eudicots
(unranked):        Rosids
Order:   Malvales
Family:   Malvaceae
Subfamily:          Malvoideae
Tribe:    Malveae
Genus:   Malva
L.
Type species
M. sylvestris
Species
About 25–30; see text.

Synonyms
Axolopha (DC.) Alef.
Dinacrusa G.Krebs
/////////////////
شب بو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب انبوی . شب بوی . منثور. گلی که در شب بو میدهد و در روز بو ندارد و آن اقسام دارد. (فرهنگ نظام ). گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش بین 30 تا 70 سانتیمتر است و بسبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالباً در باغچه ها کشت میشود برگهایش سبز روشن و گلش معطر و زرد و به الوان دیگر نیز میباشد. میوه اش خورجین و پوشیده از کرکهای کوتاه است . در این گیاه «آلکالوئیدی » به نام «کری ئین » و «گلوکزیدی » به نام «کرانتین » یافت میشود که به مقدار فراوان در دانه ٔ گیاه موجود است . دانه ٔ شب بو دارای روغنی است به مقدار زیاد که شامل اسیدهای : «اروسیک » و «لینولئیک » و «لینولنیک » میباشد. سابقاً در پزشکی این گیاه را در مورد سقط جنین بکار میبردند. شقاری . شمشم . خمخم . خیرو. خیری . شب بوی . توضیح آنکه بیخ شب بو را که به نام علف مریم نیز خوانده میشود، با این گیاه نباید اشتباه کرد. (فرهنگ فارسی معین ). و نیز رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ج 1 ص 207 شود.
- شب بوی انگلیسی ؛ گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که آن راعلف سیر نیز گویند. ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر و قسمتهای تحتانی آن کمی کرک دارد. ریشه و برگ این گیاه اگر در بین انگشتان فشرده شود بوی سیر از آن استشمام میشود و در اکثر نقاط ایران میروید. سیرک . حشیشه القثوم . سیرج . صارمساق اوتی . (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی باغی ؛ گیاهی است که آن را شب بوی سلطانی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی خانمی ؛ گیاهی است که آن را شب بوی هراتی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شب بوی هراتی شود.
- شب بوی درختی ؛ یا شب بوی سلطانی . (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی دریایی ؛ گونه ای شب بو که دارای گلهای نسبتاً درشت بنفش قرمزرنگ است و تکثیرش بوسیله ٔ تخم به عمل می آید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شب بوی سلطانی شود.
- شب بوی زرد ؛ نوعی شب بو که دارای گل زرد است و بعلت زیبایی گلهایش بیشتر از انواع دیگر مورد توجه است . خیری اصفر. منثور اصفر. توضیح : منظور از گل خیری که در ضمن اشعار گویندگان ادوار مختلف پارسی زبان آمده ، همین گل است زیرا گلهایش دارای رنگ طلایی و تلألؤ خاصی است . (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی سلطانی ؛ گونه ای شب بو که دارای گلهای زرد یا بنفش است و برگهایش دانه یی میباشد و ارتفاعش بالغ بر یک متر میشود و پایا است . شب بوی باغی . شب بوی درختی . منثور بری . خیری اصفر.(فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی هراتی ؛ گونه ای شب بو که دارای برگهای دراز و گلهای خوشه یی ارغوانی است عطر گلهای این گونه شب بو از دیگر انواع بیشتر است . تکثیر این گیاه بوسیله ٔ پاجوش و گاهی بوسیله ٔ تخم است . منسور. منثور. منسوب . گل عروسان . گل عروسون . شب بوی خانمی . (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
خیری‌انواع است یک نوع خیری سیاه است و آن را خیری خطایی گویند و یک نوع بنفش است و آن را خیری میروینی گویند و هفت رنگ گویند یک نوع سفید و یک نوع سرخ و آن بری بود و آن خزامی بود و گفته شد و یک نوع زرد بود و بهترین آن زرد بود که بپارسی خبری گویند و در بغداد و موصل آن را عصیفره خوانند طبیعت آن گرم بود و گویند گرم و خشک بود در اول و گویند در دویم و بوئیدن گل وی محلل بادهای غلیظ بود از دماغ و سردی دماغ و رطوبت آن را نافع بود و گل وی چون خشک شود قوت وی زیاده بود از تر و طبیخ وی حیض براند و ورم رحم را سود دهد چون در آن نشینند بچه مرده و مشیمه بیرون آورد و اگر بیاشامند مضر بود بچه را در مشیمه به سبب حرارتی که در وی هست و قوت تخم وی و گل وی یکسان بود و اگر دو مثقال از تخم وی بیاشامند حیض براند و باد معده و امعاء را نافع بود و فواق را سود دهد و اگر با عسل زن آبستن بخود برگیرد بچه زنده بکشد و مرده بیرون آورد بیخ وی در قوت مانند ایشان بود لیکن غلیظتر و به طبیعت زمین نزدیک بود و چون ویرا خشک کرده با سرکه بر سپرز سخت‌شده ضماد کنند نافع بود و نقرس و ورمی که در مفاصل پیدا شود و بغایت صلب بود چون ضماد کنند سودمند بود و طبیخ وی بسرکه درد دندان را سود دهد و گل وی چون در موم روغن کنند شقاق مقعد و انگشتان را نافع بود و چون با عسل بیامیزند قلاع زایل کند و خیری سیاه که آن را بشیرازی خطایی خوانند طبیعت وی معتدل است و نافع بود جهت بادی که در سر باشد و غیر از نوع زرد و سرخ که منفعت آن گفته شد انواع دیگر خیری چندان منفعتی که مشهور بود که آن را یاد کنیم ندارند مگر کسی چیزی به تجربه معلوم کرده باشد
______________________________
لاتین‌VESICARIA GUAPHALOIDES
////////////////
12. در بازنمائی گل خیرا (خیرو**) guli xairā (xairū) در زبان پارسی گفته‌اند همان ختمیِ گل سرخی (Althaea rosea) چینی و ایرانی است. 3 این گیاه همان šu k‛wei    چینی ("پنیرک سه ـ چوان") است که žun k‛wei ("پنیرک مردمان ژون") نیز نامیده می‌شود. همان ختمیِ گل سرخیِ رسمی است که از دید استوارت4 شاید نخست از سرزمینی باختری به چین رفته باشد.
//////
به پنجابی سوئی پهل:
سوٹی پھل پھلوالے کپآ ٹبر دا اک بوٹا اے۔ ایہدی سوٹی ورگی لغر سدھی جاندی اے تے اوہدے تے پھل لگدے نیں تے ایس باہجوں ایہدا سوٹی پھل ناں اے۔
////////
خطمية وردية
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
الخطمية الوردية
Stockrose 2006 07 4.JPG
زهرة الخطمية الوردية
التصنيف العلمي
النطاق:    حقيقيات النوى
المملكة:    النباتات
الشعبة:     البذريات
الشعيبة:    مستورات البذور
الصف:    ثنائيات الفلقة
الرتبة:     الخبازيات
الفصيلة:   الخبازية
الجنس:    الخطمية
النوع:      الوردية rosea
الاسم العلمي
Alcearosea
لينيوس، 1753

الخطمية الوردية نوع نباتي ينتمي إلى جنس الخطمية من الفصيلة الخبازية وهو نبات حولي شتوي
الموئل والانتشار[عدل]
تنتشر بشكل دخيل في المشرق العربي والمغرب العربي وأوروبا[1].
الزراعة[عدل]
يتكاثر بالبذور من يوليو إلى نهاية سبتمبر وموعد ازهارها من ديسمبر إلى مايو
المراجع[عدل]
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات. خريطة انتشار الخطمية الوردية (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 20 كانون الأول 2011.
////////////
به عبری:
חוטמית זיפנית (שם מדעי: Alcea setosa) היא צמח עשבוני רב שנתי מהסוג חוטמית ממשפחת החלמיתיים עם פרחים בצבע ורוד, הצומח לגובה של 1.0 עד 2.0 מטר. השם נובע מהבליטה באמצע הפרי המזכירה חוטם ומקורו בשם בערבית, ח'טימה. בעברית מכונה גם "ורד הקציר" או "ורד הקוצרים".

החוטמית הזיפנית נפוצה בחבל הים תיכוני, בגליל, בכרמל, ביהודה ובשומרון במקומות שכמות הגשם בהם מגיעה ל-400 מילימטר לפחות. החלק מעל הקרקע של צמח החוטמית מת ומתייבש בקיץ. בחורף מתפתחת שושנת עלים ומתוכה עולה עמוד פריחה זקוף. הפרחים הוורודים רבים וגדולים מאוד, בגליל ובכרמל הפרחים כהים יותר ובגלבוע ובשומרון הם בהירים יותר. הצמח כולו שעיר וזיפני. הפריחה מתרחשת מחודש אפריל עד חודש יוני.

הגבעול ארוך ואינו מסתעף, מכוסה שערות קשות וזיפניות ומכאן התואר זיפנית. הפרחים יוצאים מבין העלים ונישאים על עוקץ קצר. הגביע בן 5 אונות, 5 עלי הכותרת הורודים דמויי משולש הפוך מפורצים בראשם ואורכם כחמישה סנטימטר בבסיס. הפרח פתוח ובמרכז צלקת, עמוד עלי מוקף בצינור האבקנים. לצמח עלי שחלה רבים.

ברפואה העממית יש המשתמשים בנוזל של צמח החוטמית לריפוי פצעים, כוויות, שיעול ודלקות. את הניצנים של הפרחים אפשר לאכול כשהם מבושלים או כשהם חיים. ניצני הפרחים של החוטמית נחשבים תרופה למחלות בדרכי הנשימה.
//////////
به کردی حیرو:
Hîro an hêro (bi latînî: Alcea rosea) ji ew kulîlkên çolê yên Kurdistanê ne. Bejnê hîroyê dirêj dibe dikane ser du metro bikeve. Kulîlkên wê bi giştî gewr û mihurik in. Ji bo xemlê li malan jî diçînin.

Hêro kulîlkek bêar e. Li devê rêyan, li bedenan, li ber devê avan û hwd. hêşîn dibe. Bejna wê 100–200 cm bilind dibe. Di mehên hezîran, tîrmeh û tebaxê de xweristê rengîn dike. Li dinê 20 an zêdetir cûreyên wê hene. Li Kurdistanê kêmanî 5-6 cûre ne. Kulîlkên wê ji aliyê rengan ve sorê tarî, sorê vekirî, peyazî (penbe) yê vekirî, peyaziyê tarî, binevşî (mor) yê tarî, binevşiyê vekirî û spî ne. Bizin û mêşên hingiv zehf jê hez dikin.

Naverok  [nîşan bide]
Navê wê[biguherîne]
Navê wê yê zanistî Alcea kurdica ye. Lê Tirkan ev navê ulmî dera hikmê wan lê dibe, ji tirsa ku Kurd pêve heye qedexe kirine. Derveyî navê hêro yê navneteweyî, navên 80 kulîlk, gul, giya, pincar û darên ku Kurd, Kurdistan û Kardoxe, hemi ji aliyê Tirkan ve hatine qedexekirin. Tirk jêre dibêjin Hatimi gülü. Ew jî ji Yewnanan dizîne. Di kevnar de Çînî, Romayî, Yewnanî, Misrî û Mezopotamiyan jibo derman, boyax, şekirok û xwarinê bi kar tanîn. Tê gotin ku hêro maka şekirokan e (bonbons). Alimên Romayî digotin: Kesê ku Hêroyê bixwe nexweşî jê dûr dikeve. Lê di dirêja hiya demê de ew jî wek gelek giyayên kêrhatî hat jibîrkirin. Niha hinekî di tibê de tê bikaranîn, xasma şîrêza wê jibo pêvezeliqîna derman tê xebitandin û jibo xweşikahî hinek kes di baxçên xwe de diçînin.

Naverok[biguherîne]
Made û mîneralên tê de: mûsûlaj, nîşasta, sakaroz, glaktoz, pektîn, dohn (rûn), tanen û asparagîn.

Bijişkî[biguherîne]

Hîro
Hîro ji kuxkê, qizirmeyê (tayê germ), xwe de mîzkirinê û ji pidi xwînbûnê re rind e.

Jibo nexweşîyên: 1- Bronşît 2- Grîb, 3- Persîf (şobe) 4- Edavên (kul û birîn) nava dev, qirik û goştê diranan. 5- Edav, xwîn û êşên ( qolincên ) ji rûvik, gulçîsk (gurçik), mexde. 6 - Kul û birînên li ser bedenê. 7- Mîzê pak dike. 8- Sîngê nerm dike û belxemê derdixe 9- Jibo nexweşiya sedefê, baş e.

Berhevkirin, û xebitandin: 1- Pel. 2- Kulîlk 3- Qurm (dar). Dema pel û kulîlkên Hêroyê hêjta geş nebûne ( venebûne- ber bi vebûnê) bên berkevkirin. Lê Qurmê wê payîzê tê berkevkirin û hewceye bi kêmanî du salî be. Kulîlk, pel û dar siberê de tên xişkirin û dara wê tê hêran.

Derman[biguherîne]
Jibo edavên gurçik û rûvikan: 10 gr hêro (bizir be hêj baştire) bêxin nav 100 gr hingiv û bixwin. An jî jibo recifîna adaleyan û bêhêziyê rojê 3 caran 2 gr hêro bikin nav hinek hingiv û bixwin.

Şîrûb
Jibo birînên dev: 100 mg sîrke 10 gr hêroya hêrandî bêxin nav beroşekê bikelînin û xerxere bikin.

Çayê
Jibo rêyên avrêjê (mîz), kuxuk, nermkirina sîng û avêtina belxemê, 100 ml ava kelî, 10 gr pel, kulîlk an jî qurmê hêrayî bêxinê, li ser agirek kêm 5 deqan bikelînin, 10 deqan di demê de bihêlin û vexwin.

An jî 3 pil (qasê ku dikeve nav tiliya şahadê û beran) kulîlka hêro, nîv pil nêrgiz, hinek renda tûvilê (qaşilê) pirteqalên di avê de, 10 deqan bikelînin û biparzinînin, hinek şîr û şekir bêxin nav û piştî xwarinê qedehekê vexwin.

Melhem
Hinek hêroya hêrandî bêxin nav sîrkê. Jibo kulikên beden û pêvedana mêş, pêşû û haşaretên din li bedana xwe xin. Jibo sotinan, werimînan, qunêr, kul û birînên bedenê, hinek hêroya hêrandî bêxin nav dohnê zeytê û wek melhem rojê du caran li ser xin.

Hêrorûn
Qurmên hêroya ter hûr kin û bikelînin. Paşê di nav nîvişk te sor bikin û hêkan bişkênin ser. Hûn dikarin jibo tam xweşkirinê kulîlk û belgên hêroyê bêxin nav birincê, dagirtina balindeyên kolkan û nav dagirtina perasûyan (parsû(

Şîrêz (zemq)
Qurmê hêroyê di nava beroşek avê de bikelînin. Heta wek şerbetê tîr û zeliqok dibe û ji ser agir rakin. Ku hûn wê şîrêzê li ser zemînên xaniyên ax xin, hûnê ji tozê û heriyê bifilitin. Her weha hûn wê şîrêzê li gor dilê xwe dikarin bikar bînin.

Çavkanî
Kategorî: KulîlkFloraya Kurdistanê
//////////////
به ترکی آذری:
Çəhrayı bəlğəmotu (lat. Alcea rosea) — əməköməcikimilər fəsiləsinin alcea cinsinə aid bitki növü.
Çəhrayı bəlğəmotunun hündürlüyü 2-2,5 metrə qədər çata bilir. Ağ, çəhrayı, bənövşəyi, sarı, qırmızı çiçəkləri ola bilər. Çiçəkləri xətli ya da ləkəli ola bilir. Geniş və yumru yarpaqları ürək formasındadır. Günəşli, küləksiz yerlərdə yaxşı inkişaf edir. Gilli və qida maddələrin tərəfindən zəngin, yaxşı gübrələnilmiş torpaqları sevir. ilıq iqlimlərdə, iyun-avqust sonuna qədər çiçəkli qalır.
به ترکی استانبولی:
Gülhatmi (Alcea rosea), ebegümecigiller (Malvaceae) familyasından çok yıllık otsu, çiçekli bir bitkidir.

2-2,5 metreye kadar boylanabilir. Beyaz, pembe, mor, sarı, kırmızı çiçekleri olabilir. Çiçekleri çizgili ya da lekeli olabilir. Geniş ve yuvarlak yaprakları kalp biçimindedir. Güneşli, rüzgar almayan yerlerde iyi gelişir. Killi ve besin maddelerince zengin, iyi gübrelenmiş toprakları sever. Ilıman iklimlerde, haziran-ağustos sonuna kadar çiçekli kalır.
//////////////
Alcea rosea (common hollyhock; syn. Althaea chinensis Wall., Althaea ficifolia Cav., Althaea rosea Cav.) is an ornamental plant in the Malvaceae family.
It was imported into Europe from southwestern China during, or possibly before, the 15th century. William Turner, a herbalist of the time, gave it the name "holyoke" from which the English name derives.
Scientific classification
Kingdom:           Plantae
)unranked):        Angiosperms
)unranked):        Eudicots
)unranked):        Rosids
Order:   Malvales

Family:   Malvaceae