۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

کرچک (گویا بر گرفته از ترکی در حالی که در ترکیه و آذربایجان امروزی نام های دیگری دارد)... خروع بید انجیر

- خروع.  کرچک . [ ک َ چ َ ] (اِ) اسم ترکی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). دانه ٔ بید انجیر. (ناظم الاطباء). بید انجیر. خِروَغ . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از تیره ٔ فرفیون ها که یکساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد گونه های پایای کرچک تا 6 متر ارتفاع دارند و در آب و هوای گرم می رویند. ارتفاع گونه های معمولی گاه به 2 متر می رسد. انواع مذکور در نقاط معتدل از جمله ایران می رویند.برگهای این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد پنجه ای شکل و دارای 5 تا 11 بریدگی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است . گلهایش خوشه ای و بطور متقابل با برگهای انتهایی ساقه قرار دارند و شامل دو نوع گل نر و ماده است . میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانه ٔ روغن دار است . قد دانه ها معمولاً میان 6 تا 26 میلیمتر است و وزنشان میان 70 میلی گرم تا 1/25 گرم است . دانه هارنگهای مختلف مانند خاکستری ، سیاه ، سفید، قرمز و قهوه ای دارند. از دانه های کرچک روغنی به دست می آید که مصرف صنعتی و دارویی دارد. (از فرهنگ فارسی معین ).
- تخم کرچک ؛ دانه ٔ کرچک که از آن کرچک گیرند. (فرهنگ فارسی معین ).
- روغن کرچک ؛ روغنی که از دانه ٔ پوست کنده ٔ کرچک گیرند و مصرف صنعتی و داروئی دارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک چینی ؛ گونه ای کرچک که بیشتر در چین و افریقا بعمل می آیدو به صورت درختچه و پایا و دارای برگهای بیضوی و کشیده است . از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه می شود. دانه ٔ این گونه کرچک را حب ختایی گویند، کرچک هندی . بید انجیر ختایی . دند. کرچک خطائی . حب السلاطین . حب الملوک . خروع چینی . خروع صینی . چیپال گوته . جمال گوته . شجر حب الخطا. طاریقه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرچک خطائی یا خطایی ؛ کرچک چینی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
- کرچک هندی ؛ کرچک چینی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
///////////
گياه كرچ ك
نام هاى ديگر: تركى كرچك- خروع- طمرا- كنتو- كنتور- بيدانجير- بيدانجيل.
.Ricin- Castor Oil plant
بومى مناطق گرمسيرى جهان است و در ، Euphorbiaceae مشخصات: گياهى از خانواده
اقليمهاى گرم مانند هند و افريقا به صورت يك درختچه كه بلندى آن تا سه متر هم م ىرسد
وجود دارد ولى در مناطق معتدل چون در سرماى زمستان اين مناطق مقاوم نيست به صورت يك
گياه يكساله و در برخى مناطق مناسب دوساله است. اين گياه داراى انواع مختلى است و آ نها نيز
داراى رنگهاى متفاوتى مى باشد، ساقه و برگهاى آن برحسب رقم آن داراى رنگهاى سبز، صورتى،
7 قطعه يا لوب - قرمز و بنفش ممكن است باشد. برگهاى آن پنجه اى شبيه برگ انجير و از 9
نوك تيز تشكيل شده است. ريشه آن مانند نى مجوف و ميوه آن خاردار و مدور و تخم آن داخل
ميوه به اندازه دانه قهوه يا لوبيا و پوست تخم آن منقط و مغز دانه اش سفيد است. اين گياه به قولى
بو دهند و به قولى از حبشه برخاسته است ولى در هر حال كشت آن منحصر به هند و افريقا
نيست و در حال حاضر در اغلب مناطق دنيا از جمله در ايران كاشته مى شود.
اسرار گياهان دارويى، ص: 862
برگ كرچك
خواص درمانى: 1- عصاره آن را بگيريد و بخوريد. ترياق مؤثرى است، اگر چند بار خورده شود
موجب قى و خارج ساختن سمهاى سرد نظير ترياك و غيره مى شود.
-2 ده گرم عصاره آن را با شير تازه مخلوط كنيد و بخوريد. براى تسكين درد ناحيه قلب مفيد
است.
-3 گذاردن چرب كرده و گرم شده آن روى موضع براى تسكين درد نقرس و روماتيسم و دردهاى
ديگر و تحليل ورم و سردرد و دردهاى پهلو كه نفس كشيدن را دشوار مى سازد مؤثر است.
-4 چكاندن شيره آن در گوش براى رفع سنگينى و كرى كه در اثر سرما ايجاد شده باشد مفيد
است.
-5 ماليدن عصاره آن براى رفع سفتى مفاصل نافع است، براى التيام عفونت چركى نرمه بند درو
انگشت دست و پا كه ويتلا گفته م ىشود نافع است، براى التيام بيماريهاى پوستى نظير جرب و
رفع آثار كبودى در پوست مفيد م ىباشد.
-6 ماليدن عصاره آن مخلوط با آب تره براى درمان بواسير مؤثر م ىباشد.
دانه كرچ ك
طبيعت آن: گرم و خشك است.
تركيب شيميايى: روغن ثابت- چند گليسريد- آرژينين- يك آلكالوئيد سمى به نام ريسينين ماده
پروتئين سمى يا آلبومين سمى به نام ريسين اولئين كه نوعى توكسالبومين است- دى
هايدروكسى استئاريك اسيد- اولئيك اسيد- پالميتيك اسيد- لينولئيك اسيد- گلوتاميك اسيد.
خواص درمانى: 1 - اگر پوست كنده آن خورده شود. پاك كننده عروق مى باشد، اعصاب را تقوي ت
اسرار گياهان دارويى، ص: 863
مى كند، براى قطع خونريزى و درمان استسقا مفيد است، ورمها را تحليل م ىبرد، مسهلى قوى
است و يبوست را درمان م ىكند، براى درمان سردرد و فلج و لقوه و رعشه و بيماريهاى ناشى از
سردى و تنگ ىنفس و سرف ههاى سرد و رفع دردهاى پشت و مثانه و استسقا مفيد است، قاعده آور
مى باشد، منقى عروق و محلّل و مسهل قوى خلط بارد است، براى تحليل قولنج و ضيق النفس
مفيد مى باشد.
-2 آب جوشانده آن را بنوشيد. بواسير را درمان م ىكند.
-3 مغز آن را بكوبيد و ضماد كنيد. براى معالجه سنگينى گوش و كرى، سردرد، خنازير،
ناراحتى هاى پوستى، جوش و كورك مفيد است، براى تحليل ورمها و تسكين و تحليل درد و ورم
نقرس و ورم مفاصل نافع است.
-4 مغز آن را بكوبيد و با سركه مخلوط كنيد و ضماد نماييد. براى ورم پستان و درمان اواخر
بادسرخ مفيد است.
تذكر: مسكر و سمى است و ايجاد تهوع و آشفتگى و سلب اشتها م ىكند.
مصلح آن كتيرا، مستكى و نعناع مى باشد.
روغن كرچك
خواص درمانى: 1- آن را با روغن وازلين و يد مخلوط نموده و براى درمان زخمهاى سرطانى روى
محل بماليد.
-2 بزرگسالان 12 مثقال و اطفال يك قاشق چا ىخورى آن را فقط يكبار بخورند و تا سه چهار
ساعت هيچ چيز ديگرى نخورند. سوءهاضمه را درمان م ىكند.
-3 آن را بر سر بماليد. شوره سر را برطرف مى سازد و اگر هر شب به پوست دستها بماليد آن را
نرم و لطيف نموده و تر كخوردگى دستها را برطرف م ىسازد.
تذكر: تهوع آور است و اشتها را از بين م ىبرد، ممكن است موجب آشفتگى و درهم ريختگى حال
عمومى شود.
پوست ريشه كرچ ك

خواص درمانى: آب جوشانده آن را بنوشيد. براى رفع دل پيچه و بازكردن انسداد مجارى نافع است.
////////////
بیدانجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکسته ٔ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث ). بوته ٔ کرچک . (جهانگیری ). درختی است که در عرف هند «آرند» خوانند و روغنش در امراض بلغمی مستعمل . (آنندراج ). کرچک و طمرا که عبارت از گیاهی است بومی آسیا و از آنجا بفرنگستان برده اند و در آسیا و ایران روغن دانه های این گیاه راکه کرچک و کنتون نیز مینامند جهت روشن کردن منازل استعمال میکنند و یکی از مسهلات کثیرالاستعمال است که در اطفال ده ساله پنج تا شش مثقال آنرا می آشامانند و در جوانان ده تا دوازده مثقال . (ناظم الاطباء). خروع .طمرا؛ تخم بیدانجیر. حب الخروع . رجوع به کرچک و روغن کرچک و گیاه شناسی گل گلاب ص205 شود[ : زحل دلالت دارد بر ] مازو... و بیدانجیر... (التفهیم ).
//////////////
خروع‌بپارسی آن را بیدانجیر گویند و بشیرازی کنتو و کرچک بهترین وی بحری بود و طبیعت آن گرم و خشک بود و در دوم و گویند تر است و اسحق گوید گرم و خشک است در سیم و مسهل بلغم بود و قولنج بگشاید و فالج و لقوه را نافع بود و صاحب منهاج گوید شربتی از وی ده دانه مقشر بود و صاحب تقویم گوید شربتی از آن پانزده دانه بود و اعصاب را نافع بود و هر صلابتی که بود چون ضماد کنند یا بیاشامند نرم گرداند و سی حب از وی سفید کرده سحق کنند و بیاشامند مسهل بلغم مره و رطوبت مایی بود و قی آورد و غثیان بازدید کند ورق وی چون بکوبند و با سویق خلط کنند و ضماد کنند بر ورمهای بلغمی سود بخشد و ورمها که در چشم بود را نافع بود خواه پخته و خواه خام و نقرس و درد مفاصل چون ضماد کنند بغایت نافع بود اما خوردن وی مضر بود به سینه و مصلح وی کثیرا بود.
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: خروع بکسر خا بفارسی بید انجیر و به شیرازی کنتو و بترکی کرچک و بهندی ارنید نامند و آن دو نوع می‌باشد سفید و سرخ مایل به بنفشی و دومی قویتر از اول بود برگ آن شبیه ببرگ انجیر و شرفها از آن بلندتر و ساق آن دو ذرع و بیشتر و بیخ آن مانند نی مجوف و ثمر آن خاردار و خوشه‌دار و مدور و تخم آن بمقدار دانه قهوه و پوست آن منقط و مغز آن سفید و پرروغن است
لاتین ‌RICINUS COMMUNIS یا PLAMA CHRISTI فرانسه ‌RICIN انگلیسی‌CASTEROIL PLANT
///////////
كرچك*  
40. گزارشهای چینی‌ها درباره Ricinus communis (از تیره Euphorbiaceae ]فرفیون[) سوای کاستی بسیار نا پذرفتنی است و بی چون و چرا از خارج وارد چین شده، زیرا تنها بستانیش یافت می‌شود و تا پیش از دوره تانگ (906‌ـ ‌618 ) كه آن را به مردمان هو بستند نامی از آن نیست.1 سوكون در T‛an pen ts‛ao می‌گوید: "برگهای این گیاه كه به دست بشر كشت می‌شود چون شاهدانه است و (Cannabis sativa) بس بزرگ.  دانه‌های آن به كنه گاوی (niu pei  ) ماند. 2 ساقه آن گونه كه امروزه از سرزمین مردمان هو3 می‌آید سرخ است، با بلندائی بیش از سه متر.  ساقه‌هایش به اندازه tsao kia    (Gleditschia sinensis) است.  مغز دانه است كه کار آید و بسیار خوب است."  پس دو گونه كرچك در نگر بوده، یكی ساقه‌سفید كه پیش از دوره سو كون شناخته بوده است و دیگری ساقه‌سرخ كه در دوره زندگی وی وارد چین شده است.  از بخت بد در مورد محل و تاریخ درست ورود این گیاه به چین چیزی نمی دانیم.
نخست هرودوت4 نامش برده و از مصریان مرداب نشینی دانسته كه از روغن فشرده دانه تن خود چرب کنند. او این گیاه را sillikyprion نامیده5 و نام مصری آن را kiki دانسته. 6 این گیاه در یونان خودروست (      ) اما مصریان آن را در كناره رودخانه‌ها و دریاچه‌ها كشت می‌كنند كه پر‌محصول هرچند بد بوی است.  محصول را پس از گردآوری ‌كوبیده و ‌فشرده یا تفت داده می‌جوشانند و روغنش
می‌گیرند.  این روغن برای سوخت چراغ كم از روغن زیتون نیست، جز اینکه بوی ناخوشایندی بر آرد.  دانه‌های كرچك در آرامگاههای مصر دیده شده و هنوز در آن سرزمین كشت می‌شود.  پلینی1 ‌گوید دیری از ورود آن به ایتالیا نمی‌گذرد.  دوكاندول2خاستگاه  آن را سرزمین های  استوایی افریقا می‌داند و با او همداستانم. همچنین، بر این باورم كه از مصر به هند سر کشیده هر چند هیچ مدركی موّید این مدّعا در دست نیست.  كرچك جزو گیاهانی نیست كه ایرانی‌ها و هند و آریایی‌ها به یك اندازه با آن آشنایی داشتند.  از آن در وداها یا قوانین مانو Manu]، در اساطیر دین هندو[ نامی نیست. 3 نخستین  اشارات تاریخ پذیر به آن در دستنوشته  باور   (Bower Manuscript)آمده و روغن و ریشه زیر نامهای eranda ، gandharva ، rubūgaka ، و vaks?ana آمده است.  نامهای دیگر اینهاست ruvu ، ruvuka، یا vuvūka ، citraka ، gandharva-hastaka ، vyāghrapuccha (’’دم ببر‘‘).  چینی‌ها با این واژه eranda بـــــــه صورت  i-lan   آشنا شده‌اند،4و به صورت hiranda وارد زبان كوچایی (Kuča)  (تخاری ب) شده است. 5 گویا این گیاه از هند به مجمع‌الجزایرمالایا* و هندوچین رفته‌ باشد (jarak در زبانهای مالایایی، سوندایی و جاوه‌ای؛ lohon در زبان خمری؛du du tran ، kai-dua، یا kai-du-du-tia در زبان آنامی؛  tamnön، lahaun ، lahon در زبان چامی). 6 گویا مردمان میائو (Miao) و لو‌ـ ‌لو (Lo-lo) با این گیاه آشنا باشند؛ مردم میائو آن را zrwa-no  ،7 و مردم لو‌ـ ‌لو آن را č‛e-tu-ma (یعنی "میوه برای مسموم كردن سگها") می‌نامند. 8
در ایران كشت كرچك بسیار اهمیت یافته است، اما هیچ سندی درباره روزگار انتقال كشت آن به ایران در دست نیست.  به هر روی می‌توان پذیرفت پیش از سده بیستم در ایران دربست شناخته بوده‌ است.1  نامهای فارسیش بیدانجیر*، bedānjir ، pandu ، punde یا pendu  است و در عربی خروع xarva یا xirva گویند.
///////////
خروع/کرچک (نام علمی: Ricinus communis) نام یک گونه از تیره فرفیونیان است.
////////
الخروع (بالإنجليزية: Castor oil plant) واسمه العلمي (باللاتينية: Ricinus communis) هي بذور وأوراق نبات الخروع وهي سامة جدا.نبات شجري يتبع العائلة الفربيونية، أوراقه ذات خمسة فصوص في شكل راحة اليد، وثماره تحتوي على لوزة زيتية تعتصر ويخرج منها زيت مشهور، وتحتوي بذرة الخروع على حوالي 50 % من وزنها زيتا، وهذا الزيت هو المستخدم طبيا. الزيت غير سام ويحضر من البذور التي تحتوي مادة ريسين السامة وتذوب في الماء ولا تذوب في الزيت.
محتويات  [أظهر]
الاستعمالات[عدل]
زيت الخروع وعصير الليمون[عدل]
لنعومة زيت الخروع وعصير الليمون لنعومة الساقين : لتطرية بشرة الساقين يستخدم زيت الخروع وعصير اليمون لدهان باطن واسفل الساقين والا ستمرار في التدليك لمدة تتراوح ما بين 5-10 دقائق. ولصلابة الأظافر ادهني أظافرك كل مساء قبل النوم بطبقة من زيت الخروع
لازالة البقع السوداء[عدل]
يستخدم زيت الخروع لتدليك البقع السوداء في الجسم وينصح بتدليك البقعة ثلاث مرات يوميا على مدى 15 يوما
زيت الخروع مفيد ومغذي للشعر[عدل]
ويساعد على إطالة الشعر, واستخدامه بشكل يومي للرموش يزيد من كثافتها و طولها بشكل سريع!
زيت الخروع لصقل وتلميع الشفاه[عدل]
المكونات : 1 ملعقة صغيرة زيت خروع. 9 ملاعق صغيرة لانولين. التحضير والاستعمال : تخلط المكونات جيدا، وتحفظ في زجاجة... تستخدم كمية بسيطة من هذا الخليط في دهان الشفاه.
///////////
به عبری:
קיקיון מצוי (שם מדעי: Ricinus communis) הוא מין יחיד בסוג קיקיון (שם מדעי: Ricinus) שבמשפחת החלבלוביים (Euphorbiaceae). הצמח רעיל לאדם.

הקיקיון הוא שיח שיכול להגיע לגובה של עד 5 מטר. עלה הקיקיון הוא בצורת כף יד וגודלו עד 30 סנטימטרים. העלים ירוקים, ולעתים עם גוון עמוק של כחול כהה, והם מבריקים, בעוד העלים הצעירים והגבעולים הם בעלי גוון אדמדם. הפרחים מקובצים בתפרחת שצבעה הכללי אדום בגלל עמודי העלי האדומים. הפריחה בישראל נמשכת כל הקיץ. הזרעים חלקים ומבריקים בעלי פסים ונקודות בצבע חום בהיר וכהה ומופצים על ידי נמלים. קליפת הזרע של הקיקיון מכילה את הרעל ריצין.

מוצאו של הקיקיון באפריקה, אך הוא התפשט למקומות רבים ברחבי העולם עקב השימוש בו על ידי האדם. עקב מוצאו הטרופי של הצמח הוא רגיש לקור, ומת בטמפרטורות שמתחת לאפס מעלות צלזיוס. בארצות שבהן חורף קר מגדלים את הקיקיון כצמח חד שנתי. בארץ ישראל הוא גדל בצִדי דרכים ומזבלות בעיקר באזור צפון הארץ ומישור החוף.

מזרעיו של הקיקיון מפיקים את שמן הקיקיון המשמש ברפואה, כחומר סיכה ובתעשיות שונות. כמו כן מגדלים אותו לצורכי נוי בארצות רבות, ואף פותחו זנים בעלי עלים בצבעים שונים.

בעשור האחרון נודע על מספר רב של הרעלות אשר נגרם כתוצאה מבליעת זרעי הקיקיון.[דרוש מקור] רעילותם של הזרעים היא גבוהה, ופגיעתם קשה ויכולה להמית. ישנן עדויות לכך שבמצרים הקדומה, לפני כ-3,000 שנה, השתמשו בזרעי הקיקיון להכנת מרקחות למחושי בטן ולפגיעות של טפילים. כבר אז ידעו המצרים על רעילותם הגבוהה של הזרעים ובנוסף לשיקויים ותרופות, הם היו מפיקים מהם רעל לשימושים שונים.

שמו העברי של הצמח מופיע בספר יונה, בפסוק שבו מתואר הקיקיון כצמח בן חלוף: "שבן לילה היה ובן לילה אבד" (ד', י); ואכן צמח זה אינו מאריך שנים, אך יכול להגיע לגודלו המלא תוך עונת גידול אחת. בפרט נראה זיהוי זה לאור התיאור בתלמוד הבבלי (מעובד לפי שבת כא, א)[דרוש מקור]: "אמר רבה בר בר חנה: ראיתי את צמח הקיקיון של יונה, והוא דומה לצמח ששמו בארמית - צלוליבא. הוא גדל בבצעי המים, ובעלי החנויות משעינים אותו על פתח החנויות לצורך צילו וריחו, מגרעיניו מייצרים שמן, וכל חולי ארץ ישראל מניחים את ענפיו מעל משכבם." עם זאת אין תמימות דעים בקשר לזהות הקיקיון בספר יונה לצמח הקיקיון המוכר לנו כיום.

בעברית, המילה "קיקיוני" היא מטבע לשון המתאר דבר ארעי, שהגיע לגודל מלא תוך זמן קצר ועתיד להיעלם באותה מהירות בה הופיע, בדומה לקיקיון המתואר בספר יונה.
////////////
به کردی:
Kerçik an gêne riwekeka pelç pan e. Toximî xwe wek qirşaxan e. Wextekê li Kurdistanê di mehsereyan da ji ew riwekê rûn derdixistine. Rûnî ev riwekê ji bo vêxistinê lembeyan giring bûye.
////////////
به پنجابی:
ارنڈ ارنڈ ٹبر دا اک نکے ناپ دا رکھ اے۔ ایہدے بی توں تیل نکلدا اے جیدے کئی ورتن نیں۔ایہ اتلے افریقہ توں لے کے ہندستان تک اگدا اے۔
////////
به پشتو:
ارهنډه (په لاتين: Ricinus communis) د فرفیونیانو د کورنی څخه یو زهرلرونکي بوټی دی چی په شمالختيځی آفریقا او سويل لويديځی آسيا کی شنه کېږي.[1]
پيژندنه[سمول]
ارهنډه د یو کلن زینتي بوټي دی چی اوږدوالي یی ۳،۵ متر ته رسېږي. نوموړي بوټي د جولای څخه تر سپټمبر پورې گل کوي. دغه بوټي د نر او ښځینو گلان لري. د نر گلان زرغون رنگ او د ښځينو گلان سور رنگ لري. د ارهنډې مېوه کاپسول دي چی د خارونو لخوا پوښ شوي دی. د مېوې تخم قوي زهر لري چی د ريسين (Ricin) په نوم یاد شوي دي. د ارهنډې ۲۰ تخمونه بالغ والي نارينه وژلای سی.[2] د هغو تخمونو څخه د ريسین غوړ لاس ته ورځي چی اسهال ورکوونکی آغېزه لري او د ملهمونو د جوړولو لپاره ورڅخه کار اخيستل کېږي.[3]
/////
به ترکی آذری:
Gənəgərçək (lat. Ricinus) - südləyənkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.

Təbabətdə

Adi gənəgərçək.
Gənəgərçək bitkisindən xalq təbabətində geniş isifadə olunur. Bu bitkidən alınan yağ müxtəlif dəri xəstəlikərində istifadə olunur. Onun antibakteriyal, nəmlədirici, sağaldıcı və təmizləyici xüsusiyyətləri - kəpək, qaşınma, dərinin quruluğu , qıcıqlanma və qırmızılıq kimi problemlərin həllində köməkçi olur.

Gənəgərçək yağı saçlara əvəzolunmaz xeyir verərək onlara çox yaxşı təsir göstəriir.
////////////
به ترکی استانبولی
Hint yağı bitkisi (Ricinus communis), anavatanı Hindistan olan, sütleğengiller familyasından bir bitki türü.

Akdeniz iklimin görüldüğü yerlerde doğal olarak yetişir veya kültürü yapılır. Tohumlarında bulunan risin maddesi zehirlidir.

Tohumlarından elde edilen yağ, renksiz-soluk satı renkli, hafif kokulu bir yağdır. Alkolde kolaylıkla çözünür. Yağın hazmı zor olduğu için yemeklik yağ olarak kullanılmaz. Tıpta kullanımı yaygındır. Yağın bileşimini özellikle Risinoleik asit oluşturur. Yağın incebağırsaklar üzerinde müshil etkisi vardır. 15-30 gramlık miktarı kuvvetli müshil etkisi yapar. Zor ısındığından motor yağı olarak da kullanılır. Sanayide sabun ve boya yapımında, dericilikde, mürekkep yapımında, issiz yanması ve beyaz alev vermesi nedeniyle kandillerde de bol miktada kullanılmıştır. Bebekler için pişik önleyici kremlerde de katkı maddesi olarak bulunur.
////////////////
Ricinus communis, the castorbean[2] or castor-oil-plant,[3] is a species of flowering plant in the spurge family, Euphorbiaceae. It is the sole species in the monotypic genus, Ricinus, and subtribe, Ricininae. The evolution of castor and its relation to other species are currently being studied using modern genetic tools.[4] It reproduces with a mixed pollination system which favor selfing by geitonogamy but at the same time can be an out-crosser by anemophily or entomophily.[1]

Its seed is the castor bean, which, despite its name, is not a true bean. Castor is indigenous to the southeastern Mediterranean Basin, Eastern Africa, and India, but is widespread throughout tropical regions (and widely grown elsewhere as an ornamental plant).[5]

Castor seed is the source of castor oil, which has a wide variety of uses. The seeds contain between 40% and 60% oil that is rich in triglycerides, mainly ricinolein. The seed also contains ricin, a water-soluble toxin, which is also present in lower concentrations throughout the plant.

An unrelated plant species, Fatsia japonica, is similar in appearance and known as the false castor oil plant.
Nomenclature[edit]
The name Ricinus is a Latin word for tick; the seed is so named because it has markings and a bump at the end that resemble certain ticks. The genus Ricinus De Geer, 1778 also exists in zoology, and designates insects (not ticks) which are parasites of birds - this is possible, since name of animals and plants are ruled by different nomenclature codes.

The common name "castor oil" probably comes from its use as a replacement for castoreum, a perfume base made from the dried perineal glands of the beaver (castor in Latin).[8] It has another common name, palm of Christ, or Palma Christi, that derives from castor oil's reputed ability to heal wounds and cure ailments.

Medicinal uses[edit]
Castor oil has many uses in medicine and other applications.

An alcoholic extract of the leaf was shown, in lab rats, to protect the liver from damage from certain poisons.[9][10][11] Methanolic extracts of the leaves of Ricinus communis were used in antimicrobial testing against eight pathogenic bacteria in rats and showed antimicrobial properties. The extract was not toxic.[12] The pericarp of Ricinus showed central nervous system effects in mice at low doses. At high doses mice quickly died.[13] A water extract of the root bark showed analgesic activity in rats.[13] Antihistamine and anti-inflammatory properties were found in ethanolic extract of Ricinus communis root bark.[14]

Other uses[edit]
Extract of Ricinus communis exhibited acaricidal and insecticidal activities against the adult of Haemaphysalis bispinosa Neumann (Acarina: Ixodidae) and hematophagous fly Hippobosca maculata Leach (Diptera: Hippoboscidae).[15]

The Bodo tribals of Bodoland, Assam (India), use the leaves of this plant to feed and rear the larvae of muga and endi silkworms.

Castor oil is an effective motor lubricant and has been used in internal combustion engines, including those of World War I airplanes, some racing cars and some model airplanes. It has historically been popular for lubricating two-stroke engines due to high resistance to heat compared to petroleum-based oils. It does not mix well with petroleum products, particularly at low temperatures, but mixes better with the methanol based fuels used in glow model engines. In total-loss-lubrication applications, it tends to leave carbon deposits and varnish within the engine. It has been largely replaced by synthetic oils that are more stable and less toxic.

Jewelry is often made of castor beans, particularly necklaces and bracelets.[16]
Leaves and flowers (male flowers on top) of a Castor oil plant
Scientific classification
Kingdom:           Plantae
(unranked):        Angiosperms
(unranked):        Eudicots
(unranked):        Rosids
Order:   Malpighiales
Family:   Euphorbiaceae
Subfamily:          Acalyphoideae
Tribe:    Acalypheae
Subtribe:            Ricininae
Genus:   Ricinus
L.
Species: R. communis
Binomial name
Ricinus communis

L.