[1] - خمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور که مسکر بود . (ناظم الاطباء).
باده . مُل . مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز.
راف . ام زنبق . سَکَر طلاء. عصیر. ناطل . حانیه . شَمول . کمیت . سلاف . صهباء .
(یادداشت بخط مؤلف ) : یا ایها الذین آمنوا اًِنما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام
رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون . (قرآن 90/5). مثل الجنة التی وعد المتقون
فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمرلذة للشاربین
. (قرآن 15/47). و دخل معه السجن فتیان قال احدهما انّی ارانی اعصر خمراً و قال الاَّخَر
انی ارانی احمل فوق رأسی خبزاً تأکل الطیر منه نبّئنابتأویله اًِنا نریک من المحسنین
. (قرآن 36/12).
لذت انهار خمر اوست ما را بیحساب
راحت ارواح لطف اوست ما را بی محن .
//////////
نبیذ. [ ن َ ] (ع اِ) نبید. پارسی باستان
نی پی ته . (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بکنی . (منتهی
الارب ) (آنندراج ). شراب خرما. (زمخشری ) (تاریخ شاهی ص 353). می خرما. (زمخشری
). خمری که از فشرده ٔ انگور سازند. (از اقرب الموارد از تاج ) . نبید. شرابی که از
خرما یا مویز یا عسل سازند. (ازبحر الجواهر). شرابی که از خرما یا کشمش سازند. (ناظم
الاطباء). شرابی که از خرما و یا جو و غیره سازند،و در استعمال فارسی این لفظ به «دال
مهمله » نیز صحیح باشد. (غیاث اللغات ). بوزه . مرز. بوزا، و آن را ازگندم و گاورس
و جو سازند. (برهان قاطع: مرز). شرابی که از میوه جات و حبوبات سازند غیر از انگور،
چه شراب آن خمر نامیده می شود. (فرهنگ نظام ). سیکی . (تفلیسی ). می خرما. (دهار).
عاتک . (از منتهی الارب ). شراب ساخته شده از شیره ٔ خرما و انگور و جز آن اعم از اینکه
مسکر باشد یا نباشد، و نیز به خمر ساخته شده از انگورنبیذ گویند همچنان که نبید را
خمر گویند. (از معجم متن اللغة). اسم عربی جمیع مسکر مایع است به غیر خمر. (تحفه ٔ
حکیم مؤمن ) . لفظ عربی است بمعنی منبوذ، و به فارسی و به هندی نیز بوزه نامند. (مخزن
الادویه ). خمر. می . شراب خرما. شراب کشمش . بگماز. هر مسکر که از انگور و خرما و
گندم و جوو عسل و ارزن و جز آن گیرند. ج ، انبذة :
گل بهاری بت تتاری
نبیذ داری چرا نیاری ؟
رودکی .
این کارد نه ازبهر ستمکاران کردند
انگور نه ازبهر نبیذ است به چرخشت .
رودکی .
اقسام نبیذ:
- نبیذالارز ؛ به فارسی بوزه نامند و در
مصر مرز گویند و آن شامل نبیذ ذرت و ارزن و جو و گندم و سایر حبوب است و آن حابس طبع
و نیکوکننده ٔ رخسار و محرک اشتها و بسیار مست کننده و قاطع باه [ است ] و چون عسل
اضافه کنند محرک آن است و مورث سل و مضر ضعیف الابدان و مصلحش ماهی تازه است و آنچه
از جو ترتیب دهند نفاخ و بی تفریح و مسهل و مدر و مفسد باه و هاضمه است ، و بوزه ٔ
ارزن و ذرت نیز مانند اوست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- نبیذالتمر ؛ شراب خرمائی نامند، گرم و
خشک تر از مویزی و مولد سودا و جذام و خنازیر و سرطان وموافق پیران است و هرچه از یسر
و بلح سازند در اول گرم و در دوم خشک و بهتر از خرمائی و قابض و مقوی معده و مدر بول
و بعد از مویزآب بهتر از نبیذهاست . (تحفه ).
- نبیذ الدبس و السیلان ؛ شراب دوشابی است
که از شیره ٔ خرما سازند. در افعال مثل شراب خرمائی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- نبیذالذرة ؛ بکنی ارزن . (صراح ).
- نبیذالزبیب ؛ به فارسی مویزآب نامند،
در دویم گرم و در اول تر و مولد خون متین و مفتح سدد و هاضم و مسمن بدن و مقوی معده
است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- نبیذالسکر ؛ شراب شکری است ، لطیف تر
از مویزآب و به گرمی او نیست و موافق ناقهین و سوداویین است و آنچه از آب نی شکر سازند
محرق اخلاط و مولد صفرای کراثی و زنجاری دانسته اند. (تحفه ).
- نبیذالشعیر ؛ جعة. آبجو. فقاع .
- نبیذالعسل ؛ شراب عسل است ، در سیُم گرم
و در دوم خشک و محلل اخلاط غلیظ و مخفف رطوبات و حافظ صحت مبرودین و مقوی حواس و جهت
امراض بارده مثل فالج و رعشه نافع است ، و چون به طریقی که مذکور میشود ساخته شود افضل
از خمر دانسته اند: عسل ده جزو، نان خشک یک جزو، جوزبوا عشر نان ، بسباسه قرنفل از
هر یک نصف عشر نان ، زعفران سدس عشر، مجموع را در آب بجوشانند تا اثری از آن نماند،
پس صاف نموده به قدر عشر او عسل تازه اضافه کرده بجوشانند تا ثلث او بسوزد. (تحفه
ٔ حکیم مؤمن ).
- نبیذالفواکه ؛ شرابی است که از آب میوه
ها به عمل آرند، مثل توت شیرین و سیب شیرین و امثال آن بهتر از نبیذ حبوب و مسکر و
سریعالفساد و نفاخ و مصلحش عسل و ادویه ٔ حاره ٔ خوشبو است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن
).
- نبیذ جو ؛ جعة. (منتهی الارب ). فقاع
. آبجو.
- نبیذ خرما ؛ سَکَر. (ترجمان القرآن )
(منتهی الارب ). کسیس . (منتهی الارب ).
|| آب افشرده که از حبوب و جز آن گیرند.
(منتهی الارب ) (آنندراج )عصیر. فشرده شده . (ناظم الاطباء). عصاره و آبی که از حبوب
و جز آن گیرند. (یادداشت مؤلف ). ما بند من عصیر و نحوه سمی به لأنه ینبذ ای یترک
حتی یشتد و یلقی فی الجرة حتی یغلی . (اقرب الموارد). ج ، انبذة. || (ص ) جوشیده .
(یادداشت مؤلف ). || ازدست انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ملقی . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
///////////
نبید التمر
شراب خرمائی را گویند نیکوتر آن بود که
از رطب میسازند طبیعت آن گرم و تر بود و بدن را فربه کند و مسهل بود و غذای بسیار
دهد و مسخن باشد و وی غلیظترین نبیدها بود بغیر از دوشابی و سده آورد و مولد خون تیره
سوداوی بود و مضر بود باعصاب و حواس و انار ترش مضرت وی کم کند
نبید دوشابی
نیکوترین آن بود که از سیلان رطب سازند
و آن گرم و تر بود حرارت وی کمتر از خرمائی بود و دیرتر بگذرد و باهانگیزتر بود و
مولد سده بود خاصه چون تازه بود مرضهای سرد بلغمی را نافع بود خاصه چون با افاویه سازند
وی خمار آورد و بیشتر از خمر مضر بود محروریمزاج را و مولد صفرا بود و صداع آورد
نبید العسل
شراب عسل گرم بود بغایت و خشک بود رطوبت
معده و سردمزاج و مرضهای سرد بلغمی را نافع بود خاصه چون با ادویه سازند و وی خمار
بیشتر آورد و محروریمزاج را مولد صفرا بود و صداع آورد و اولی آن بود که تنقل با نارمر
کنند و بهبه و تفل آن بیندازند و اگر خمار عارض شود رب فواکه ترش خورند ماننده غوره
و اترج و مانند آن
نبید الفانید و التین
شراب فانید و انجیر مسهل طبیعت بود و صفراویمزاج
را موافق بود و کسی را که علت گرده و مثانه بود و سینه و شش را نیکو بود و مسخن بدن
بود و جرب و حکه آورد و فی الجمله مجموع نبیدها مقصر باشند از شراب
نبید الزبیب
گرم و تر بود و حرارت وی دون حرارت خمر
سیاه غلیظ بود و چون افاویه در وی کنند پس بطبع وی باشد رطوبت معده را نافع بود لیکن
منافع وی نزدیک بود به خمر و مسهل بود و اگر عسل با وی بود گرم و خشک بود سردیمزاج
و مرضهای بلغمی را نافع بود و ادرار بول کند و مسخن گرده و مثانه بود و سنگ و فضولی
که در وی بود بیرون آورد و شکم را ببندد اما آنچه از مویز مجرد بود غذا بیشتر دهد و
خونی که از وی متولد شود متین و غلیظتر از خونی بود که از شراب خیزد و زود مستحیل شود
بخونی سیاه و آن را دردی خون خوانند بعد از آن مستحیل بسودا گردد و سوداویمزاج را
باید که اجتناب کند از وی.
نبید النارجیل
شراب نارگیل مسکری نیکو بود و مسخن و ملین
بود و سودمند بود جهت درد پشت و گرده که از خلط سرد بود.
اختیارات بدیعی
//////
می . [ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی شراب انگوری
است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || مطلق شراب اعم از اینکه از انگور حاصل
آید یا مویز و خرما و جز آن . (از یادداشت لغت نامه ) . صاحب آنندراج گوید: بدین معنی
، خام ،بی غش ، صرف ، ناب ، ممزوج ، نیمرس ، نارس ، رسیده ، جوانه ،یکدست ، سرکش ،
پرزور، روشن ، صبح فروغ ، شهری فش ، آینه فام ، خوشگوار، گوارنده ، جان بخش ، جان سرشت
، روح پرور، لعل فام ، لاله رنگ ، خونرنگ ، گلرنگ ، شفقی ، آذرگون ، دینارگون ، شیرین
، تلخ ، غالیه پرور، پرده سوز، شبانه ، دو ساله ،دیرساله ، دنبه نوش ، نوشین ، از صفات
او و سنگ محک ، برق ، خورشید، چشم زاغ ، چشم کبوتر، خون کبوتر از تشبیهات اوست . (از
آنندراج ). ام زنبق . سبیئة. سباء. قَرقَف . قرقوف . زنجبیل . (منتهی الارب ). بنت
العناقید. (دهار). فضلة. قَرقُف . (منتهی الارب ). صهبا. مدام . (دهار) خمر. (دهار)
(ترجمان القرآن ) (المنجد). مدامة. شمول . عقار. حمیا. راح . (دهار). خلة. لذیذ. اصفعند.
(منتهی الارب ). قهوة. (منتهی الارب ) (دهار). نخة [ ن َ خ خ َ / ن ُ خ خ َ / ن ِ خ
خ َ ] . شموس . ام شملة. شمول . رازقی . رازقیة. رافصة. تریاقة. (منتهی الارب ). تریاق
. (منتهی الارب ) (جوهری ). رحیق . (منتهی الارب ) (دهار). رحاق . جردان . جریال .
جلس . رساطون . (لغت رومی است ). رهیق . ناجود. مأذیة. (منتهی الارب ). راوق . (دهار).
سَکَر. خندریس . خرداذی . صهباء. اسفند [ اِ ف َ / اِ ف ِ ] . سیابة. دراق . دریاق
. دریاقة. سلسبیل . سلاف . سلافه . (منتهی الارب ). کلفاء. (دهار) (منتهی الارب ).
اخاضر. مخضفة. عَصوف . (منتهی الارب ). عُصوف میها. (از اقرب الموارد) (تاج العروس
). ریاح . (منتهی الارب ) (دهار) عَزَب . فهیج . راهنة. راهیة. راف . رینة. جریالة.
رأف . (منتهی الارب ). ریاح . (منتهی الارب ) (دهار). راح . فضال . عجوز. عتیق .
(منتهی الارب ). تریاق . مُل . ابنةالکرم . بِتع. مدام . مدامه . راح . راه . بنت کرم
. دختر رز. بنت عنقود.خمر. ام الخبائث . شراب . باده . نبیذ. نبید. تریاق . کُمَیت
. صهبا. راف . تامور. تأمور. مدامه . بکماز. قرقط. دادی . ذاذی . (یادداشت مؤلف
). خرطوم ؛ می زود نشاء.مصطار؛ می ترش . راح عتیقة؛ می کهنه . عتیق ؛ می سه یکی . عتق
و عتاق ؛ می کهنه و نیکو. عاتق ؛ می که مهر از آن برداشته باشند. (منتهی الارب ). طلاء؛
می که آن را سیکی و می پختج نیز گویند. فضوح ؛ می که خورنده ٔ خود رابشکند و سست گرداند.
ملساء؛ می آسان در خوردن . مأذیة؛ می آسان فروشونده . خمطة؛ می ترش بوگرفته ، یا می
که بوی رسیدگی آید از وی مانند سیب و رسیده نباشد. عزب ؛ روانی می . فقد؛ می مویز.
ادمان ؛ پیوسته خوردن می را. عنب ؛ می انگوری . علق ؛ می انگوری یا کهنه ٔ می . رحیق
. رحاق ؛ صافی بی دُرد می . مَسطار، مُسطار؛ می که خورنده را بر زمین افکند. (منتهی
الارب ). نبیذ؛ می خرما.(زمخشری ). اِسفَنط، اِسفِنط؛ می انگوری خوشبوی . سخام ؛ می
نرم و آسان فروشونده . سلسل ؛ می نرم روان فروشونده به گلو. مدام و مدامة؛ می انگوری
. خص ؛ می نیکو. نس ؛ می مست و بیهوش کننده . (منتهی الارب ) :
ای قبله ٔ خوبان من ای طرفه ٔ ری
لب را به سبیدرک بکن پاک از می .
رودکی .
///////////
شراب یا مِی یک نوشیدنی الکلی است که از
تخمیر میوه انگور بهدست میآید.[۱] خاصیت شیمیایی طبیعی انگور بهگونهای است که میتواند
بدون افزودن شکر، اسید، آنزیم یا دیگر افزودنیها تخمیر شود.[۲] شراب از تخمیر انگور
له شده به وسیلهٔ انواع مخمر که شکر موجود در انگور را به الکل تبدیل میکنند بدست
میآید. برای بدست آوردن انواع شراب، از انواع مختلف انگور با مخمرهای گوناگون استفاده
میشود.[۳]
اگرچه از میوههای دیگر مانند آلبالو، سیب،
توت و... و تقریباً از تمامی رستنیها نیز شراب ساخته میشود ولی واژهٔ شراب بدون ذکر
نام میوه تقریباً همیشه به معنی شراب انگور است و شرابهای دیگر را با نام آنها میآوریم
(مانند: شراب سیب یا شراب اقطی).
معمولاً شرابهایی که از دیگر رستنیها
مانند برنج، گندم، رازک و... به دست میآیند که از مواد نشاستهای هستند و برای استفاده
به عنوان شراب در نظر گرفته نمیشوند بلکه فرایندهای دیگری بر روی آنها انجام میشود
تا نوشیدنیهای دیگری از جمله آبجو یا ویسکی به دست آید، در حالی که شراب زنجبیل به
همراه کنیاک تقویت میشود. در این نمونهها استفاده از لغت شراب علاوه بر مراحل ساخت
به منبع شراب غنی تر اطلاق میگردد. استفاده تجاری از واژه wine
به زبان انگلیسی (و معادل آن در زبانهای دیگر) در بسیاری از قانونگذاریها
ممنوع است.[۴]
ظرف شرابی متعلق به حدود ۴٬۵۰۰ سال پیش
از میلاد در تپه حاجی فیروز نقده به عنوان نخستین وسیله شرابسازی موجود از دوران نوسنگی
کشف شده است.[۵]
///////////
النبيذ هو مشروب كحولي يتم إنتاجه بتخمير
العنب. وعلى الرغم من أنه يمكن إنتاج النبيذ بتخمير الفواكه الأخرى، إلا أن أشهر أنواعه
تكون من العنب.
يعتبر نبيذ العنب أحد أقدم أنواع الخمور،
حيث وجدت أوان فخارية فيها آثار للنبيذ تعود للعصر الحجري الحديث في (5400 ق.م -
5000 ق.م) كما وجد في المقابر الفرعونية آثار له كذلك، بالإضافة إلى رسوم على الجدران
لكيفية صنعه.
محتويات [أظهر]
أنواع النبيذ[عدل]
يوجد عدة أنواع من النبيذ منها النبيذ الأبيض،
والنبيذ الأحمر، والنبيذ الوردي. النبيذ الغازي يصنع من النبيذ الأبيض أو النبيذ الوردي،
وبعض النبيذ الغازي ذو جودة عالية، يصنع مؤخراً من النبيذ الأحمر الأسترالي (شيراز
(نبيذ)).
تاريخ النبيذ[عدل]
يعود تاريخ النبيذ إلى حوالي 8000 سنة،
ويعتقد بأن إنتاجه نشأ في مناطق ما بين جورجيا وأرمينيا وإيران، ويعتقد أن النبيذ ظهر
في أوروبا قبل حوالي 6500 سنة في بلغاريا واليونان، وكان شائعا في اليونان وروما. لعب
النبيذ أيضا دورا هاما في الدين منذ العصور القديمة (اليونانية والرومانية). ولعب أيضا
دورا هاما في الطقوس الكاثوليكية واليهودية.
تشير الدلائل الأثرية إلى أن أقدم إنتاج
للنبيذ جاء من مواقع في جورجيا وأرمينيا وإيران، والتي يرجع تاريخها من 6000 إلى
5000 قبل الميلاد. اتضاح الأدلة الأثرية، ونقطة لتدجين من شجرة العنب، في أوائل العصر
البرونزي قرب مواقع سومرية في سوريا وفي مصر القديمة[1] من حوالي الألف الثالث قبل
الميلاد., وقد تم ذكر النبيذ لأول في ملحمة جلجامش في بلاد الرافدين والشام (سوريا
الطبيعية) عندما كسر الملك جلجامش مع إنكيدو الخبز وشرب معه الخمر.
من أقدم الأدلة التي تشير إلى إنتاج النبيذ
في أوروبا، والثانية الأقدم في العالم ظهرت في المواقع الأثرية في اليونان وتؤرخ إلى
6500 سنة خلت.
///////////
به کردی:
شەراب خواردنەوەیێکی ئەلکولییە، کە لە تەخمیری
ترێ بەدەست دێت. شەراب لە تەواوی میوەکان بە دەست دێت بەڵام ھەرکات ناوی شەراب بە تەنھایی
و بە بێ ناوی میوە بێت، مەبەست شەرابی ترێیە.[١][٢]
//////////////
به اردو:
وہ خمیر کیا ہوا مشروب جس کے پینے سے انسان
سرور اور نشہ پیدا ہوتا ہے، یہ مشروب عام طور پر انگور کے عرق سے تیار کیا جاتاہے
[1] ۔ دنیا کے بہت سے مذاہب میں شراب پینا منع ہے، اسلامی شریعت میں شراب پینا حرام
ہے۔
//////////
به پنجابی:
شراب الکحل والی اک شربت اے جینوں انگوراں
دے خمیری رس توں بنایا جاندا اے۔ انگوراں دا رس بنا مٹھے، انزائم تیزاب یا پانی دے
اپنی کیمیائی پدھر نوں اکو رکھدیاں ہویاں اندروں پلٹدا اے۔ خمیر اوہدے اندر کھنڈ نوں
الکوحل تے کاربن ڈائی آکسائڈ وج پلٹ دیندا اے۔ انگوراں دیاں وکھریاں ونڈاں تے وکھرے
خمیر وکھرے سواد تے رنگاں دیاں شراباں بناندے نیں۔ انگوراں توں علاوہ کسے ہور شے نال
بنی شراب نال اوس شے دا ناوی اندا اے۔ چٹی شراب، لال شراب تے گلابی شراب مشہور ونڈاں
نیں۔ شراب انگوراں دی اک ونڈ شراب انگور دے دانیاں توں بنائی جاندی اے۔
شراب اک لمبے جر توں انسانی رہتل وچ ورتی
جارئی اے۔ 6000 م پ وچ پہلے ایہدا بنان تے ورتن کوہ قاف دے دیس جارجیا وچ ہویا۔ ایتھوں
ایہدا پین تے ورتن ایران، ہندستان، ینان تے فیر یورپ ول گیا۔ ایس نوں چوکھا پی کے انسان
اپنے ہوش کما دیندا اے تے ایس لئی ایس دا پین اسلام وج روکیا گیا اے۔ اردو فارسی شاعری
وچ ایہدے جوکھے قصیدے نیں۔ فرانس، اٹلی شراب بنان والے وڈے دیس نیں۔
////////////
به ترکی آذری: شراب
//////////
به عبری:
יין הוא משקה חריף
המיוצר לרוב מענבים. היין נוצר בעת תסיסה אלכוהולית של תירוש, כאשר הסוכר מומר בתהליך
מטבולי על ידי שמרים לאתנול (המכונה כוהל או אלכוהול).
תהליך ייצור היין
היה קיים עוד בימי קדם, כאשר התברר כי מיץ או פרי עוברים תהליך לא ברור (דאז) שבסופו
נוצר משקה משכר. מאז ימי קדם יש ליין התייחסות רבה בתרבות האנושית. פעמים רבות יש ליין
תפקיד באירועים חברתיים ובאירועיים דתיים. בדומה למשקאות חריפים אחרים, בשתייה מרובה
היין גורם לשכרות ועליצות בטווח הקצר אך בטווח הארוך צריכת אלכוהול מוגזמת עלולה לגרום
לנזקים בריאותיים. עם זאת, בשתייה מתונה, מועיל היין במניעת מחלות לב.[1] בעל המלאכה המייצר
יין מכונה "יינן".
///////////
به ترکی استانبولی:
Şarap, meyvenin (genellikle üzüm) fermente edilmesiyle üretilen alkollü
bir içecektir.
//////////
Wine (from Latin vinum) is an alcoholic beverage made from fermented
grapes or other fruits. Due to a natural chemical balance, grapes ferment
without the addition of sugars, acids, enzymes, water, or other nutrients.[1]
Yeast consumes the sugar in the grapes and converts it to ethanol and carbon
dioxide. Different varieties of grapes and strains of yeasts produce different
styles of wine. These variations result from the complex interactions between
the biochemical development of the grape, the reactions involved in
fermentation, the terroir (the special characteristics imparted by geography,
geology, climate and plant genetics) and subsequent appellation (the legally
defined and protected geographical indication used to identify where the grapes
for a wine were grown), along with human intervention in the overall process.
Wine has been produced for thousands of years. The earliest evidence of
wine to date was found in the country of Georgia, where 8000-year old wine jars
were uncovered.[2][3][4] Traces of wine have also been found in Iran with
7,000-year-old wine jars[5][6] and in Armenia with the 6100-year old Areni-1
winery, which is considered to be the earliest known winery by far.[7][8] The
earliest form of grape-based fermented drink however, was found in northern
China, where archaeologists discovered 9000-year old pottery jars.[9] Wine had
reached the Balkans by c. 4500 BC and was consumed and celebrated in ancient
Greece, Thrace and Rome. Throughout history, wine has been consumed for its
intoxicating effects, which are evident at normal serving sizes.[10][11]
Wines made from produce besides grapes include rice wine and innumerable
fruit wines, of which some of the best-known are pomegranate wine, apple wine
and elderberry wine.
Wine has long played an important role in religion. Red wine was
associated with blood by the ancient Egyptians[12] and was used by both the
Greek cult of Dionysus and the Romans in their Bacchanalia; Judaism also
incorporates it in the Kiddush and Christianity in the Eucharist.