۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

خربق

خربق . [ خ َ ب َ ] (اِ) رستنی باشد و آن سیاه و سفید هر دو میباشد؛ سفید آنرا بگیلانی پلخم و پلاخم گویند. گیاه آن بلسان الحمل شبیه است و بیخ آن به بیخ کبر میماند و پوست آن مستعمل است و بهترین وی آن بود که چون آنرا بخایند، لعاب داشته باشد و سیاه وی رستنی باشد بود که برگ آن ببرگ خیار و تخم آن بخسک دانه ماند و پوست بیخ آن مستعمل است و آنرا شیره ای بود مانند شیره ٔ توت چون بلبل از آن خورد آوازش بگیرد. گویند: اگر نزدیک درخت انگور بروید و آن انگور را شراب سازند، مسهل باشد و اگر آنرا بکوبند و بر گوشت پاشند و بگرگ دهند تا بخورد، بعد از ساعتی بمیرد و بدان سبب «خانق الذئب » و «قاتل الذئب » خوانندش . (برهان قاطع) (آنندراج ). رستنی دارویی است و بر دو قسم است : سپید و سیاه . و سپید آن را بگیلانی پلخم و پلاخم گویند و برگ آن مانند برگ بارتنگ باشد و سیاه وی برگش شبیه به برگ خیار و تخمش مانند خسک دانه .(ناظم الاطباء). گیاهی است برگش شبیه به برگ بارتنگ و آن دو قسم است «خربق ابیض » و «خربق اسود». (منتهی الارب ). قاتل الکلب . (یادداشت بخط مؤلف ) :
وین عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق .
ناصرخسرو.

دو نوع بود و منبت او در دریا روم بود. نبات او را شاخها بود بمقدار انگشت و بر جرم او گرهها بود و رنگ او سیاه بود که بسرخی مایل باشد و نوع دیگر را منبت زمین ختلان و بعضی از بلاد ماوراءالنهر و این نوع پوست درختی است و به آن سبب اطراف او مجوف بود و خربق را برومی آلئودن گویند و اودرباسیوس گوید: نام او برومی البورس است ومخلص در منقول آورده که او را سریانی الاَّقونطیاون گویند و گفته است که دو نوع است نوعی از او آن است که چون گرگ از او بخورد بمیرد و نوع دیگر یوز را اهلاک کند و جالینوس آورده است که او را بسریانی خرکفوف گویند و بیونانی ابلینورس خوانند و همو گوید: ملابوادس اسم جنس است جمله انواع خربق را متناول باشد. و رازی گوید: سیاه او بکندش مشابهت دارد، بلکه از گندش سیاه تر بود و سفید او به بیخ کبر مشابه بود و از بیخ کبر سفیدتر بود و ابن ماسویه گوید: نیکوترین سفید او آن است که زود شکسته شود و کهنه نباشد و در طعم او حدتی باشد که زبان را بود. و ارکامائیس گوید: بهترین انواع او در علتهای مزمنه آن است که تازه بود و جرم او ضعیف نبود و خاکستری خام بود و چون شکسته شود گرد و غباری از او بیرون و طعم او نیز باشد، چنانچه اثر آن تا دیروقت باقی بماند. آذرباسیوس گوید: بهترین خربق آن است که جرم او غلیظ باشد، طعم او تیز بود. ارجایی گوید: صفت خربق سفید آن است که او چوب پاره ٔ مارها باشد با پوست درهم شکسته ، چنانچه بچوب پوسیده مشابه بود و لون او سفید که بلون غبار ماند و گران سنگ بودو به بیخ نبات خطمی مشابه و سیاه چوب بارها باشد که لون او سیاه بود و جرم او تو بر تو از هم جدا بود وابن ماسویه گوید: نبات خربق را برگهای سبز بود مشابه برگ خیار و جرم او درشت تر وساق او کوتاه باشد و شکوفه او سفید بود و شکل او بشکل خرما مشابهت دارد و اورا میوه ای باشد بشکل دانه ٔ عصفر و نبات او را بیضهای باریک بود و منبت آن بیخها بیک موضع بود، چنانچه بیخ سیر و پیاز و منبت او زمین درشت بی آب بود هرچند روییدن او در زمین صلب تر بود، منفعت او بهتر بود و اگر نبات او نزدیک درخت انگور بود شراب آن مسهل بود و آنچه یاد کرده شد صفت خربق سیاه بود و خربق سفید آن است که نبات او به نبات لسان الحمل و نسلق دستی شبیه بود و رنگ او سرخ بود و ساق او را چهار انگشت بیش نبود و میان او تهی بود و بیخ او به اندازه پیاز خردتربود و مستدیر نبود و منبت او کوهها باشد و سر نبات او مسطح بود بحد اعتدال ، رنگ او سفید بود و زود درهم شکسته شود و جرم او ضخیم و گوشت ناک بود و سرهای او تیز نباشد، و چون شکسته شود از میان او غباری بیرون آید و آنچه طعم او تیز نباشد منفعتی در وی نبود؛ خربق سیاه سودا را دفع کند و بهق و قوبا و کلف را نافع بود، وقی آورد و خوردن وی مخاطره بود و احتمال آن باشد که اختناق قلب آورد و نفس تنگ کند و ادرار حیض کندو جنین مرده و زنده را اخراج کند و هر دو خربق گرم و خشکند در دوم و مسهل اخلاط غلیظند و از خواص خربق سفید آن است که چون با ادویه ٔ مناسب در چشم کشند، چشم را روشن کند و دیگر خواص ایشانست که دیر کهنه شود وقوه ٔ ایشان زود باطل نشود، بدل خربق سیاه هم وزن اومازریون و ثلثان اوغاریقون و ابن ماسویه گوید: بدل او کندش است و یوحنابن سرافیون گوید: اطبای قدیم در دفع مالیخولیا استعمال خربق سیاه کردندی و مطبوخ او دادندی و کوفته او استعمال کردندی و چون خواستندی که قوت اسهال او کم شود در سحق او مبالغه کردندی ، زیرا که چون جرم او نیک سحق نیابد؛ در معده دیرتر بماند وعمل او در قلع اخلاط بیش بود، لاجرم اسهال او قوی تر باشد و در بعضی معجونها ترکیب کردندی و اطبای زمان ازاستعمال او عدول کرده اند. بسبب مخاطره ای که در او است و در عوض سنگ لاجورد استعمال کنند. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). خربق برگش مانند درخت چنار است . (نزهة القلوب ).
//////////////
خربق ابیض‌.  بیخی است که پوست وی مستعمل است و به بیخ کبر ماند و گیاهش به لسان الحمل ماند و درازی ساق وی چهار انگشت و مجوف بود بطعم از خربق سیاه تلخ ‌تر بود و از بیخ وی ریشهای بسیار رسته باشد مانند اسارون و نوعی هست که ریشه ندارد و املس بود و بغایت صلب بود و بهترین آن بود که سفید بود و زود متفتت شود و لعاب داشته باشد و در حال زبان را نگزد و بعد از آن بگزد سخت طبیعت آن گرم و خشک است در دوم فالج و صرع و درد مفاصل را سود دهد معیی بلغم و اخلاط سرد بد بود و معده را پاک کند از اخلاط مختلف مثل بلغم و صفرا و سودا و چون زن بخود برگیرد حیض براند و بچه بکشد و لبن وی بر بهق و جرب و قوبا طلا کردن نافع بود و از خواص وی آنست که چون با سویق و عسل بسرشند و موش بخورد بمیرد و وی سم کلاب و خنازیر بود و در شیافات جهت دفع تاریکی چشم و روشنایی آن مستعمل کنند و روشنی بیفزاید و اولی آن بود که یک رطل از وی پاره کنند و در سه رطل آب باران بجوشانند سه روز بعد از آن بپزند تا دو دانگ بماند و صافی کنند و دو رطل عسل مصفی بر سران آب کنند و بجوشانند و کف آن بگیرند و چون بقوام اشربه برسد فروگیرند و شربتی از او ملعقه بود به آب گرم و این سالم بود و ایمن کسی که بیاشامد و اگر سحق کرده بوی وی بدماغ رسد معطس بود و سعال پیدا کند و اگر سحق کرده بیاشامند خطر بود تشنج و کزاز پیدا کند و قی آورد بقوت و خناق بازدید کند و افراط کردن آدمی بکشد و مقدار مستعمل از وی پنج طسو بود و کسی که وی خورده باشد براز وی چون مرغ بخورد بمیرد و صاحب تقویم گوید مصلح وی دوغ تازه و جلید بود و صاحب منهاج گوید مصلح وی مصطلی بود

خربق اسود.  حراقت وی زیادت از حراقت ابیض بود و ورق وی بورق چنار ماند اما شکافته‌تر بود و سیاه‌تر و ساق وی کوچک بود و گل وی سفید بود و اندکی بسرخی مایل باشد و تخم وی مانند خسکدانه بود و بیخ وی یک شاخ بود و گره بسیار داشته باشد و پوست بیخ وی مستعمل بود و وی در زمین‌های خشک روید و چون وی را بشکنی از میان وی غباری بیرون آید و بسیار گره بود و اندرون گره مجوف بود و لون بیرون وی سیاه بود مانند سعد و اندرون ته و بن وی اندک ریشه باریک داشته باشد و آن را خال‌زنکی خوانند و رجل الراعی گویند و مالینوویون و مالیوس نیز گویند طبیعت وی گرم و خشک است در سیم گوشت مرده بخورد و با سرکه بر بهق طر کردن نافع بود و بر برص نیز و لبن وی بر قوبا طلا کردن نافع بود و وسواس و مالیخولیا را سود دهد و چون با موم و کندر و آب زفت با روغن قطران بیامیزند و بر جرب مالند نافع بود و چون با سرکه بپزند و بدان مضمضه کنند درد دندان ساکن کند و بخور کردن همین عمل کند و اگر نزدیک درخت انگور بروید اگر از آن انگور شراب سازند مسهل بود و چون در داروهای چشم کنند قوت باصره بدهد و دفع سودا کند از جمیع بدن و مسهل صفرا و بلغم نیز بود و صفرای غلیظ مستفرغ کند زیادت از سقمونیا و در علتهای مزمن که محتاج به داروی مسهل بود مانند مانیا و صداع و شقیقه بغایت نافع بود و مره صفرا و سودا براند و شربتی از وی نیم درم تا نیم مثقال بود با قوتنج و سعتر و ادویهای ملطف گرم که معده را سودمند بود و بعضی در سکنجبین خویسانند یا شراب شیرین بعد از آن بجوآب یا بمرغ یا مرق آن بیاشامند مسهل صفرا و سودا اما مضر بود بگرده و اسهال بسیار آورد و باشد که خناق آورد و مقدار دو درم تشنج احداث کند و مصلح وی در استعمال کردن دو قوا و کثیرا یا فطراسالیون و سعتر بود و بدل آن نیم وزن آن کندش است و بیخ کبر مساوی و گویند بدل وی نیم وزن آن مازریون است و چهار دانک وزن آن غاریقون و گویند بدل آن کبیکج است.
اختیارات بدیعی، ص: 143
______________________________
لاتین‌HELLEBORUS NIGER  فرانسه‌HELLEBORE NOIR  انگلیسی‌BLACK HELLEBORE -CHRISMAS ROSE
///////////
خَرْبَق، این نام در برگیرنده دو گیاه مختلف دارویی از دو خانواده مختلف شامل خربق سیاه با نام علمی هِلِه‌ بوروس نایگر از خانواده آلاله و خربق سفید با نام علمی وراتروم آلبوم از خانواده گل حسرت است.

فهرست مندرجات
۱ - شناخت خربق سیاه و سفید
۲ - واژگان خربق
۳ - طبع و خواص خربق
۴ - خواص خربق از نظر پزشکان اسلامی
۵ - فهرست منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع

شناخت خربق سیاه و سفید

خربق سیاه گیاهی علفی، دارای ریشه ضخیم و ساقه‌ای تا حدود یک متر، گل‌های زنگوله مانند سبز یا سفید مایل به صورتی با کناره‌های قرمز، و موسم گل‌دهی این گیاه از پانزدهم دی تا فروردین است. ریشه‌های تیره رنگ و انبوه این گیاه خاصیت درمانی دارد. رنگ ریشه، وجه تسمیه این گیاه است. [۱] [۲]
خربق سفید، گیاهی علفی، پایا، دارای ریزوم نسبتآ ضخیم و پوشیده شده از ریشه و ساقه‌ای به ارتفاع یک متر است با برگ‌های متناوب، بزرگ، گل‌هایی به رنگ سفید مایل به زرد یا مایل به سبز و به صورت خوشه‌ای که در انتهای ساقه جمع می‌شوند. موسم گل‌دهی این گیاه تیر و مرداد است. قسمت مورد استفاده این گیاه در درمان، ریزوم آن است. [۳] پراکندگی این دو گیاه را در جنوب و مرکز اروپا و نقاط معتدله آسیا گزارش کرده‌اند. هیچ نمونه‌ای از این دو گیاه در ایران یافت نشده است. [۴] [۵] [۶]

واژگان خربق

معادل یونانی واژه خربق، از دو واژه (ضرر رساندن، خطرناک بودن) و (غذا) تشکیل شده است. برای گیاه خربق، نام‌های گوناگونی آمده است. دیوسکوریدس [۷] [۸] اسامی اِلابورُس، اقطومن، بولوریزن و مالنبودیون را برای خربق سیاه و الابورص لوقوص را برای خربق سفید ذکر کرده است. [۹] به‌نظر ابوریحان بیرونی [۱۰] مردی به نام ملمقوس، از شدت عشق به وسواس مبتلا و با این گیاه درمان شد و آن گیاه را ملمقونیون نامیدند. البته به نظر می‌رسد مالنبودیون و ملمقونیون صورت تحریف شده ملامپودیون باشند که از نام ملامپوس، پزشک و پیشگوی یونانی، در ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح گرفته شده است [۱۱] (برای معادل‌های رومی، سریانی و آرامی رجوع کنید به). [۱۲] معادل‌های این واژه در عربی خانق‌الذئب و قاتل الذئب است (اگر آن را بکوبند و بر گوشت بپاشند و به گرگ بدهند تا بخورد، بعد از ساعتی می‌میرد). [۱۳] معادل فارسی این واژه داری بوربق [۱۴] [۱۵] و خال زنکی [۱۶] بوده است. [۱۷]

طبع و خواص خربق

جالینوس، طبع و مزاج هر دو را گرم و خشک [۱۸] [۱۹] دانسته است. [۲۰]
دیوسکوریدس [۲۱] خواص فراوانی را برای خربق سیاه ذکر کرده است، از جمله آن‌که خوردن آن بلغم و صفرا را روان می‌کند و از پخته آن با عدس و آبگوشت‌ها، برای ایجاد اسهال استفاده می‌شود و برای درمان سردرد، مالیخولیا، دیوانگی، درد مفاصل و فلج همراه با سُستی مفید است. همچنین برای درمان بواسیر، سنگینی گوش، جَرَب، بَهَق و دندان درد توصیه شده است. وی [۲۲] برای خربق سفید نیز خواصی قائل است از جمله آن‌که معده را پاک می‌کند و مخلوط کردن آن با سرمه‌ها برای رفع ناراحتی چشم مؤثر است. جالینوس نیز خربق سیاه و سفید را «جالی» معرفی کرده‌است و به دلیل همین ویژگی برای آن خواصی ذکر کرده که تقریبآ شبیه همان خواصی است که دیوسکوریدس ذکر کرده‌است. [۲۳]

خواص خربق از نظر پزشکان اسلامی[ویرایش]

خواصی که پزشکان اسلامی برای خربق ذکر کرده‌اند توضیح و تفصیل همان نوشته‌های حکمای یونانی به همراه اضافات مختصری است؛ چنان‌که رازی [۲۴] [۲۵] خوردن شربت خربق سفید را به همراه ادویه دیگر به شدت قی‌آور و چه‌بسا خفه‌کننده، پایین‌آورنده نیرو و نبض و احتمالا باعث ایجاد حالت غش و در حالت شدیدتر منجر به مرگ دانسته است. در الفلاحة‌ النبطیه، [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] خربق سفید، و خربق سیاه جزء سموم دانسته شده و مخلوط کردن برخی بذرها با کوبیده اجزای خربق قبل از کشت برای دفع آفات مناسب ذکر شده است. اخوینی بخاری [۳۱] درمان بیماری‌هایی از قبیل داءالثّعلب، داءالفیل، احتباس حیض و غیره را با استفاده از خربق سیاه و سفید توصیه کرده است. [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] به‌گفته ابن‌سینا، [۴۱] مردم آب خربق سیاه را در خانه‌ها می‌پاشیدند تا خانه را پاک کنند و وقتی کسی می‌خواست این گیاه را از زمین بکند، نخست می‌بایست نماز بگزارد. او بدل خربق را مازریون و غاریقون (= قارچ آگاری بلان با نام علمی پولی‌پوروس اُفیسینالیس) و، به قول ماسویه، کندس دانسته است (برای شرح خواص خربق سفید رجوع کنید به اینجا). [۴۲] هروی [۴۳] [۴۴] آن را پاک‌کننده تن و مفید در درمان بیماری‌های کهنه شش، یرقان، خنازیر و برخی بیماریهای دیگر دانسته است. ابوریحان بیرونی، [۴۵] جرجانی، [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] ابن‌بیطار، [۵۲] غَسّانی ، [۵۳] انصاری شیرازی [۵۴] و عقیلی علوی شیرازی [۵۵] نیز خواصی برای این دو گیاه ذکر کرده‌اند که به نظر می‌رسد بیش‌تر این مطلب مأخوذ از نوشته‌های حکمای قبلی باشد. امروزه از ریشه خربق‌سیاه، موادی به ‌نام هله‌بورین و هله‌بورئین، استخراج می‌شود و به‌علت مسمویت حاصل از این گیاه، در طب امروزی چندان استفاده‌ای از آن نمی‌شود. همچنین از ریزوم خربق سفید، مواد مختلفی از قبیل ژروین و روبی‌ژروین استخراج می‌شود. [۵۶] [۵۷]

فهرست منابع

(۱) ابن‌بيطار؛
(۲) ابن‌سينا؛
(۳) ابوريحان بيرونى، الصيدنة؛
(۴) اخوينى بخارى؛
(۵) على‌بن حسين انصارى شيرازى، اختيارات بديعى (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقى مير، تهران ۱۳۷۱ش؛
(۶) اسماعيل‌بن حسين (حسن) جرجانى، ذخيره خوارزمشاهى، چاپ عكسى از نسخه‌اى خطى، چاپ على‌اكبر سعيدى سيرجانى، تهران ۱۳۵۵ش؛
(۷) اسماعيل‌بن حسين (حسن) جرجانى، كتاب الاغراض الطبية و المباحث العلائية، عكس نسخه مكتوب در سال ۷۸۹ هجرى محفوظ در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ش؛
(۸) حكيم مَيْسرى، دانشنامه در علم پزشكى، چاپ برات زنجانى، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۹) پدانيوس ديوسكوريدس، هيولى الطب فى الحشائش و السموم، ترجمة اِصطِفَن‌بن بَسيل و اصلاح حنين‌بن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الياس تِرِس، تطوان ۱۹۵۲؛
(۱۰) محمدبن زكريا رازى، المنصورى فى الطب، چاپ حازم بكرى صديقى، كويت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۱۱) على زرگرى، گياهان داروئى، تهران، ج ۱، ۱۳۶۸ش، ج ۴، ۱۳۶۹ش؛
(۱۲) محمدپادشاه‌بن غلام محيى‌الدين شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۱۳) عقيلى علوى شيرازى؛
(۱۴) على‌بن عيسى كحّال، تذكرة الكحّالين، چاپ غوث محيى‌الدين قادرى شرفى، حيدرآباد، دكن ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴؛
(۱۵) يوسف‌بن عمر غَسّانى، المعتمد فى الادوية المفردة، چاپ مصطفى سقا، بيروت ?] ۱۳۷۰/ ۱۹۵۱[؛
(۱۶) الفلاحة النبطية، الترجمة المنحولة الى ابن‌وحشيه، چاپ توفيق فهد، دمشق ۱۹۹۳ـ۱۹۹۸؛
(۱۷) احمد قهرمان، كورموفيت‌هاى ايران: سيستماتيك گياهى، ج ۲، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۱۸) على‌بن عباس مجوسى، كامل‌الصناعة الطبية، بولاق ۱۲۹۴؛
(۱۹) فريدون نوزاد، گيله‌گب، رشت ۱۳۸۱ش؛
(۲۰) هروى؛
(۲۱) Plinius/ Pliny Elder    , Natural history, with an S. Jones, H. translation, vol.۷, ed.tr. W. English Cambridge, Mass. ۱۹۶۶.

پانویس

۱.         ↑ احمد قهرمان، کورموفیت‌های ایران، ج۲، ص۴۳.
۲.         ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۱، ص۵۲.
۳.         ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۴، ص۵۹۹.
۴.         ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۱، ص۵۲.
۵.         ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۱، ص۵۴.
۶.         ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج ۴، ص ۶۰۳.
۷.         ↑ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ج۱، ص۳۵۴.
۸.         ↑ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ج۱، ص۳۶۰.
۹.         ↑ ابن‌بیطار، ج۲، ص۵۴.
۱۰.        ↑ ابوریحان بیرونی، الصیدنة، ج۱، ص۲۴۶.
۱۱.        ↑ Plinius/ Pliny (the Elder) , Natural history, with an S Jones, H translation, vol۷, edtr W English Cambridge, Mass ۱۹۶۶، ج۷، کتاب ۲۵، ص۱۷۱.
۱۲.        ↑ ابوریحان بیرونی، الصیدنة، ج۱، ص۲۴۴.
۱۳.        ↑ ذیل واژه، محمدپادشاه‌بن غلام محیی‌الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی.
۱۴.        ↑ ابوریحان بیرونی، الصیدنة، ج۱، ص۲۴۴.
۱۵.        ↑ ابوریحان بیرونی، الصیدنة، پانویس ۲، ج۱، ص۲۴۶.
۱۶.        ↑ علی‌بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۱۴۲.
۱۷.        ↑ ذیل «پلاخم»، فریدون نوزاد، گیله‌گب.
۱۸.        ↑ ابن‌بیطار، ج۲، ص۵۵.
۱۹.        ↑ هروی، ج۱، ص۱۳۳.
۲۰.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ج۱، ص۶۳۶، تهران ۱۳۴۵ش.
۲۱.        ↑ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ج۱، ص۳۶۰ـ۳۶۱.
۲۲.        ↑ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۵.
۲۳.        ↑ ابن‌بیطار، ج۲، ص۵۵.
۲۴.        ↑ محمدبن زکریا رازی، المنصوری فی الطب، ج۱، ص۱۸۷.
۲۵.        ↑ محمدبن زکریا رازی، المنصوری فی الطب، ج۱، ص۳۷۱ـ۳۷۳.
۲۶.        ↑ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، ج۱، ص۳۴۴ـ۳۸۹.
۲۷.        ↑ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، ج۱، ص۴۱۳.
۲۸.        ↑ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، ج۱، ص۴۸۴.
۲۹.        ↑ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، ج۲، ص۱۰۸۰ـ ۱۰۸۱.
۳۰.        ↑ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، ج۲، ص۱۰۹۸.
۳۱.        ↑ اخوینی بخاری، فهرست، ص۸۳۰، ذیل «خربق سپید»، «خربق سیاه».
۳۲.        ↑ علی‌بن عباس مجوسی، کامل‌الصناعة الطبیة، ج۲، ص۶۷.
۳۳.        ↑ علی‌بن عباس مجوسی، کامل‌الصناعة الطبیة، ج۲، ص۱۲۸ـ۱۲۹.
۳۴.        ↑ علی‌بن عیسی کحّال، تذکرة الکحّالین، ج۱، ص۳۵۷.
۳۵.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۳۷.
۳۶.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۴۴.
۳۷.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۵۶.
۳۸.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۲۲۱.
۳۹.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۲۲۵.
۴۰.        ↑ حکیم مَیْسری، دانشنامه در علم پزشکی، ج۱، ص۲۳۸.
۴۱.        ↑ ابن‌سینا، ج۱، کتاب ۲، ص۷۷۱ـ۷۷۲.
۴۲.        ↑ ابن‌سینا، ج۱، کتاب ۲، ص۷۷۲ـ۷۷۳.
۴۳.        ↑ هروی، ج۱، ص۷۳.
۴۴.        ↑ هروی، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۵.
۴۵.        ↑ ابوریحان بیرونی، الصیدنة، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۷.
۴۶.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ج۱، ص۲۴۶، تهران ۱۳۴۵ش.
۴۷.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ج۱، ص۲۶۱، تهران ۱۳۴۵ش.
۴۸.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ج۱، ص۳۳۳، تهران ۱۳۴۵ش.
۴۹.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ج۱، ص۶۳۶، تهران ۱۳۴۵ش.
۵۰.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۱، ص۶۳۵، تهران ۱۳۵۵ش.
۵۱.        ↑ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۱، ص۷۴۵، تهران ۱۳۵۵ش.
۵۲.        ↑ ابن‌بیطار، ج۲، ص۵۴ـ۵۶.
۵۳.        ↑ یوسف‌بن عمر غَسّانی، المعتمد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۴.
۵۴.        ↑ علی‌بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۱۴۲.
۵۵.        ↑ عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۳۸۲.
۵۶.        ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج ۴، ج۱، ص۵۲ـ۵۴.
۵۷.        ↑ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج ۴، ص ۶۰۱ـ۶۰۳ .


منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خربق»، شماره۶۹۷۹. 
//////////
   خربق سیاه (به انگلیسی: Black Hellebore) یا کریسمس رز از خانواده Ranunculaceae است. این گیاه در کتاب‌های طب سنتی با نام رجل‌الراعی نیز نام‌برده شده است.[۱] ریشه این گیاه به عنوان عمود ترکیب در ایارج لوغاذیا مورد استفاده است[۲].

محتویات  [نمایش]
مشخصات[ویرایش]
گیاهی علفی، چند ساله کوتاه، دارای شاخه‌های سبز. طب سنتی :


خربق سیاه طبع آن گرم و خشک و در آخر سوم می باشد. خواص عمومی آن مسهل صفراوی و جذب کننده بلغم از بافت های عمیق بدن و معالج امراض سرد و قوی تر از سفید آن می باشد. در کلیه فعل و انفعالاتی که خربق سفید فعالیت دارد سیاه آن سریع الأثرتر است. در دردهای شقیقه و سر و ریزش آب کهنه از چشم و دردهای سینه و پاک کردن دستگاه تنفسی و احشاء و مثانه و رحم مورد استفاده است. اگر آن را چند روز در شیرینی ها بخوابانند و یا با جو پوست گرفته و یا عدس جوشانیده و آب آن را بنوشند ضرری ندارد. تنقیه آن به طور کلی وضعیت مزاج را تغییر می دهد. برای کسانی که مزاج مرطوب ندارند مضر است. و برای کلیه ضرر دارد و مصلح آن کتیرا و صعتر و دوقو و فطر اسالیون Rock- Parsley و فودنج و مصطکی است. دو مثقال آن با تنگی نفس و اسهال کشنده و مقدار شربت آن از نیم درم تا نیم مثقال است

افعال و خواص دیگر خربق سفید: مسهل بلغم و صفرای غلیظ و اخلاط لزجه و مخاطیه و مفتح سدد و منقی[1] معده و جهت فالج و سرسام و صرع بلغمی و لیثرغس[2] و سایر امراض بارده[3] دماغیه و مفاصل و تفتیت حصات[4] و ادرار حیض و قتل جنین و اخراج آن نافع است سعوط[5] آن مهیج عطسه و اکتحال[6] آن در شیافات جهت جلای غشاوه[7] و حدت[8] بصر طلای آن با سرکه جهت قلع[9] دندان متأکل و قوبا[10] و جرب و برص و بهق به تنهایی و با ایرسا نیز و فرزجه آن مدر حیض و قاتل جنین و چون با سویق و عسل بسرشند و به موش بخورانند بمیرد و جون با گوشت طبخ دهند گوشت را مهرا[11] سازد و چون اراده استعمال آن نمایند باید که اصلاح آن نمایند به پختن آن در جوف خمیر و یا مخلوط به حسو جو و روغن بادام نمایند.
ترکیبات شیمیایی
در گیاه خربق سیاه گلوکوزیدهای هلبورین[پانویس ۱] و هلبورئین[پانویس ۲] مشخص شده است [۳].

واژه‌نامه
پرش به بالا ↑ Helleborin
پرش به بالا ↑ Helleborein
////////////
الخَربَق الأسود (باللاتينية: Veratrum nigrum) نوع نباتي يتبع جنس الخَربَق من الفصيلة الحوذانية.
////////

Qara şaxtagülü (lat. Helleborus niger) - şaxtagülü cinsinə aid bitki növü.
//////
Helleborus niger, commonly called Christmas rose or black hellebore, is an evergreen perennial flowering plant in the buttercup family, Ranunculaceae. It is poisonous.

Although the flowers resemble wild roses (and despite its common name), Christmas rose does not belong to the rose family (Rosaceae).

Description

19th century illustration of Helleborus niger
Helleborus niger is an evergreen plant with dark leathery pedate leaves carried on stems 9–12 in (23–30 cm) tall. The large flat flowers, borne on short stems from midwinter to early spring, are white or occasionally pink.


Heleborus niger, by Helga von Cramm, chromolithograh, with a prayer by Y.E.T., c. 1880.
There are two subspecies: H. niger niger as well as H. niger macranthus, which has larger flowers (up to 3.75 in/9 cm across). In the wild, H. niger niger is generally found in mountainous areas in Switzerland, southern Germany, Austria, Slovenia, Croatia and northern Italy. Helleborus niger macranthus is found only in northern Italy and possibly adjoining parts of Slovenia.

Horticulture
The plant is a traditional cottage garden favourite because it flowers in the depths of winter. Large-flowered cultivars are available, as are pink-flowered and double-flowered selections. It has been awarded an Award of Garden Merit (AGM) H4 (hardy throughout the British Isles) by the Royal Horticultural Society, as has one of its hybrids (see below).

It can be difficult to grow well; acid soil is unsuitable, as are poor, dry conditions and full sun. Moist, humus-rich, alkaline soil in dappled shade is preferable. Leaf-mould can be dug in to improve heavy clay or light sandy soils; lime can be added to 'sweeten' acid soils.

Cultivars
Since the 1950s, 'Potter's Wheel' has been one of the most famous names associated with H. niger. It originated with a self-sown seedling given by Major G.H. Tristram of Dallington, Sussex, to Hilda Davenport-Jones who had a nursery at nearby Washfield, Kent. The seedling proved to be exceptionally large-flowered, but it was too slow-growing to be 'bulked up' quickly, so she propagated it as a rigorously-selected uniform seed strain rather than as a vegetatively propagated cultivar.

'Potter's Wheel'
'Marion' (double-flowered; there are also other unnamed double selections)
'Praecox' (early flowering)
Hybrids
Nurserymen have tried for many years to cross H. niger with oriental hellebores (Lenten roses) H. × hybridus to increase the colour range available. Possible hybrids have been announced in the past, only to be disproved, but two crosses have been confirmed in recent years. 'Snow Queen', a white-flowered plant, arose spontaneously in Japan in the late 1990s, but does not look dramatically different from a good H. niger. Raised in 2000 by plant breeder David Tristram (whose father gave the first 'Potter's Wheel' to Washfield Nursery), Helleborus 'Walberton's Rosemary' is pink-flowered, extremely floriferous, and seems to be intermediate between its parents in many other characteristics.

Helleborus niger has proved easier to cross with other hellebore species. Crosses between it and H. argutifolius (formerly known as H. corsicus) are called H. × nigercors. First made in 1931, the hybrid is a large, tough plant with white flowers flushed with green; they are said to be the best of all hellebores for cut flowers. It has been awarded an AGM H4. Double-flowered plants are available.

Hybrids between H. niger and H. × sternii (itself a hybrid, between H. argutifolius and H. lividus) were originally called H. × nigristern, but this name has been changed in favour of H. × ericsmithii (commemorating the plantsman who made the cross in the 1960s and introduced it in 1972, through The Plantsmen nursery). At their best, the hybrids combine the hardiness of H. niger and H. argutifolius, the large flowers of H. niger, and the leaf and flower colour of H. lividus. Cultivars such as 'Bob's Best', 'HGC Silvermoon', 'Ruby Glow' and 'Winter Moonbeam' are available.

Helleborus niger has also been crossed with H. lividus; the hybrid was known informally as H. × nigriliv, but its correct name is H. × ballardiae, commemorating Helen Ballard, the famous plantswoman who first made the cross in the early 1970s.

Poisonous constituents
Helleborus niger contains protoanemonin, or ranunculin, which has an acrid taste and can cause burning of the eyes, mouth and throat, oral ulceration, gastroenteritis and hematemesis.

Folklore and early medicinal uses

Medicinal jar with Extractum Hellebori nigri, Hamburg, first half of the 19th century.
Helleborus niger is commonly called the Christmas rose, due to an old legend that it sprouted in the snow from the tears of a young girl who had no gift to give the Christ child in Bethlehem.

One subspecies blooms at the abbey in England believed by some to have been established by St. Thomas.[citation needed] There is a source that claims it blooms near the new calendar date of January 6.[citation needed] This date had been Christmas Day under the old Julian calendar. So when Christmas Day under the new calendar came around and the flower did not bloom, it was such a frightful omen that England did not adopt the Gregorian calendar at that time in 1588; adoption had to wait until 1751.[citation needed[

In the Middle Ages, people strewed the flowers on the floors of their homes to drive out evil influences.[citation needed] They blessed their animals with it and used it to ward off the power of witches. These same people believed, however, that witches employed the herb in their spells and that sorcerers tossed the powdered herb into the air around them to make themselves invisible.[citation needed[

In the early days of medicine, two kinds of hellebore were recognized: black hellebore, which included various species of Helleborus, and white hellebore (now known as Veratrum album or "false hellebore", which belongs to a different plant family, the Melanthiaceae).[7] "Black hellebore" was used by the ancients to treat paralysis, gout and particularly insanity, among other diseases. "Black hellebore" is also toxic, causing tinnitus, vertigo, stupor, thirst, a feeling of suffocation, swelling of the tongue and throat, emesis and catharsis, bradycardia (slowing of the pulse), and finally collapse and death from cardiac arrest.[8] Research in the 1970s, however, showed that the roots of H. niger do not contain the cardiotoxic compounds helleborin, hellebrin, and helleborein that are responsible for the lethal reputation of "black hellebore". It seems that earlier studies may have used a commercial preparation containing a mixture of material from other species such as Helleborus viridis, green hellebore.

In antiquity the most famous place for the black hellebore was the Phokian city of Antikyra[10] in Greece.
Flowers in winter
Scientific classification
Kingdom:           Plantae
)unranked):        Angiosperms
)unranked):        Eudicots
Order:   Ranunculales
Family:   Ranunculaceae
Genus:   Helleborus
Species: H. niger
Binomial name
Helleborus niger
L.
/////

19th century illustration of Helleborus niger