[1]- دارصینی . (اِ مرکب ) معرب دارچینی : و از این ناحیه (چین ) حریر و پرند
و خاوجیر چینی و دیبا و غضاره و دارصینی و... خیزد. (حدود العالم ). رجوع به دارچین
و دارچینی شود.
///////////
دارچین . (اِ مرکب ) شاخهای درختی است که
منبع آن جزیره ٔ سیلان است . چوبی است معروف ، سرخ رنگ ، که در طعم شیرین و تندمیباشد
و آن را قلم دارچینی نیز می گویند زیرا که ماناست بقلم در طول . || پوست درخت دارچین
که آن را میکوبند و بصورت گردی در غذا میریزند. || یکی از اجزای روغن مقدس است که باید
خیمه و آلات آن را بتوسط آن مسح نمایند. (قاموس کتاب مقدس ).
////////////
دارچینی. بهترین وی سیلانی بود و خوشبوی سرخرنگ تیزطعم
که طعم وی شیرین بود و طبیعت آن گرم و خشک بود در سیوم و گویند در دوم و روغن وی گرم
و خشک بود و دارچینی در غایت لطافت بود و مصلح عفونت و زکام را نافع بود و خوردن وی
و کحل کردن تاریکچشم را زایل کند و مفرح قلب بود و در وی تریاقیت هست و چون با مصطلی
بپزند و آب آن بیاشامند فواق زایل کند و دارچینی نعوظ تمام آورد و هضم طعام
بکند و درد معده که از سردی بود زایل کند و بادها بشکند و رعشه را نافع بود و سینه
را پاک کند و سده جگر بگشاید و قوت معده بدهد و استسقا را سود دهد و درد رحم را با
زرده تخممرغ و زهرهای گزندگان را سود دهد و بر گزندگی عقرب با انجیر ضماد کردن بغایت
نافع بود و چون سحق کرده بر قوبا طلا کنند سود دهد و چون با عسل بر کلف مالند سود دهد
و سرفه کهن و درد گردن و عسر البول را نافع بود و اولی آن بود که با شراب بسرشند و
قرص سازند و در سایه خشک کنند قدرت وی تا پانزده سال بماند بقراط گوید قوت انسان را
نگاه دارد چندانکه در حیات باشد و ذهن را تیز کند و جالینوس گوید معده و دماغ را از
فضول پاک کند و نسیان ببرد و دیسقوریدوس گوید چشم را روشن کند و حیض براند و مشام را
قوت دهد و همه تبها را نافع بود و فولس گوید یرقان را نافع بود و صرع و وجعهای سرد
را نافع بود و مستعمل از وی یک درم بود و روفس گوید لقوه را نافع بود و استرخای عضله
را سودمند بود و گویند مضر بود بمثانه و مصلح وی اسارون بود و گویند مضر بود به سر
و مصلح وی خمیره بنفشه بود و بدل وی پوست سلیخه بوزن آن و نیم وزن آن کبابه یا ابهل
یا زرنب و گویند بدل آن دو وزن آن کبابه بود و تیادوق گوید بدل وی بوزن وی خولنجان
بود و گویند بدل وی دو وزن وی ابهل بود و روغن دارچینی رعشه را بغایت نافع بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه میگوید: دارچینی بفتح
دال معرب دارچینی فارسی است و دار بمعنی درخت و چوب است و به یونانی آن را افتیمون
و بسریانی مرسلون نامند و آن پوست شاخهای درختی است که منبت آن جزیره سیلان که سراندیب
نیز نامند ... تند بود تندطعم و سرخرنگ و شیرین و قلمهای آن باریک و بسیار درهم پیچیده
و بلند تا دوسه زرع و راست خصوص که از شاخهای نورسته آن جدا شده باشد
در تحفه مینویسد: درخت آن شبیه بدرخت انار
و برگ آن چون ورق گردوست و بیگل و بیشحم.
لاتین CINNAOMI
CORTEX فرانسه CANELLE DE
CEYLAN انگلیسی CINNAMON
///////////
دارچین (نام علمی: Cinnamomum verum) درختچهای است از راسته
لورالس (Laurales) تیره برگ بویان (Lauraceae) سرده دارچینیان (Cinnamomum).
درختچه دارچین درختی است کوچک، همیشه سبز،
به ارتفاع ۵ تا ۷ متر که از تمام قسمتهای آن بویی مطبوع استشمام میشود. گلهای آن
در فاصله ماههای بهمن تا اوایل فروردین ظاهر میشود. برگ این درخت سبز سیر و دارای
گلهایی به رنگ سفید است. دارچین بومی سریلانکا و جنوب هند است و پوست درختچه آن بعنوان
ادویه بکار میرود. در قرون وسطی دارچین برای درمان سرفه، ورم مفاصل و گلودرد استفاده
میشد.[۱] تحقیقات جدید نیز بر خواص و فواید پزشکی دارچین تاکید دارند. [۱]
نامگذاری
در هند بهنام ِ «دالجین» و در اندونزی
بنام چوب شیرین یا «کایو مانیس» نامیده میشود.[۲][۳] در بسیاری از زبانهای اروپائی
cinnamon را مشتق از
کلمه لاتینی Cannella ومخفف آن Canna ویا Cane بمعنی عصا میدانند. این کلمه از لغت یونانی kinnámōmon
گرفته شده است.
تاریخچه
باتوجه به گستردگی جغرافیائی گونه های مختلف
دارچین سابقه پیدایش و نامگذاری آنها نیز متفاوت است. سابقه مصرف و شناسائی آن به مصر
باستان و به حدود دوهزار سال قبل از میلاد برمیگردد. اما آنچه که در تاریخ به دارچین
چینی مشهور شده در حقیقت نوعی از دارچین بنام Cinnamon
Aromaticum یا Cassia است که بومی
چین بوده و بصورت درخت ۲۰ ال ۳۰ متری است که از پوست درخت بعنوان دارچین استفاده میشود.[۴]
در قسمت های مختلف تورات نیز به مصرف آن توسط موسی پیامبر هم بعنوان غذا و هم برای
بوی خوش اشاره شده است.[۵] درنوشته های هرودوت نیز از دارچین بعنوان «چاشنی گرانبها»
یاد شدهاست. ورود دارچین به اروپا از دو طریق بندر اسکندریه در مصر و نیز از طریق
بازرگانان پرتغالی در قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی بودهاست.
انواع[ویرایش]
Cinnamomum verum
یا دارچیناصل یا دارچین سیلانی که پوست داخلی آن مصرف دارد و لطیف و
نرم است.
C. aromaticum
یا دارچین چینی که پوست آن نازک ولی سخت است ولی عطر و طعم آن تند تر
از انواع دیگر است.
C. burmannii
یا دارچین اندونزی.
C. loureiroi
یا دارچین ویتنامی
کشت و برداشت[ویرایش]
بعد از دوسال که از کاشت درخت گذشت آنرا
از نزدیک زمین قطع کرده و در سال آینده شاخههائی را که از کناره تنه اصلی رشد کرده
بریده و پوسته آنرا خارج کرده و بلافاصله خشک میکنند و سپس در قطعات ریز بریده و فروخته
میشود. در مورد نوع دارچین چینی از پوست بیرونی استفاده میشود.
ترکیب شیمیائی[ویرایش]
در هر صد گرم پودر دارچین:[۶]
آب ۱۰ گرم
پروتئین ۴ گرم
چربی ۱٫۲ گرم
قند ۲٫۲ گرم
انرژی ۲۴۷ کیلوکالری
کلسیم ۱ گرم
موارد مصرف[ویرایش]
دارچین در بیشتر کشورها به عنوان ادویه،
چاشنی غذا و شیرینیها مصرف میشود. در ایران کاربرد زیادی در قنادیها به صورت عصاره،
اسانس و گَرد دارد. گَرد ِ دارچین در تزئین شُله زرد و هلیم به ویژه غذای نذری استفاده
میشود.
میزان مصرف[ویرایش]
بعضی از محققان مصرف روزانه 2 تا 4 گرم
پودر دارچین را توصیه مینمایند و بعضی دیگر معتقدند این مقدار باید بین 1 تا 6 گرم
دارچین باشد، با اینحال توجه داشته باشید مصرف بیش از اندازه دارچین میتواند مسموم
کننده باشد. [۱]
خواص داروئی[ویرایش]
بعضی مطالعات علمی نشان دهنده اثرات ضد
ویروسی دارچین میباشد بخصوص بررسی های علمی بر موثر بودن آن در بیماری نقص ایمنی اکتسابی
HIV-1 را تاًیید
کرده است.[۷][۸] همچنین اثرات ضد دیابت نوع دو در مطالعات علمی گزارش شده است.[۹] در
یک گزارش نیز نشان داده شده که ماده استخراج شده از عصاره دارچین خاصیت جلوگیری از
بیماری آلزایمر در مدل موش را دارا میباشد.[۱۰]
این ماده غذایی سرشار از مواد معدنی مورد
نیاز بدن از جمله منگنز، آهن و کلسیم و همچنین فیبر میباشد. رژیم غذایی پر دارچین
میتواند اثرات منفی خوراکیهای پرچربی را کاهش دهد.[۱] خواص آرایشی: به عنوان رنگ موی
طبیعی استفاده میشود و به موها رنگ قهوهای روشن میدهد.
ترکیب یک قاشق چایخوری دارچین با سه قاشق
عسل، در کاهش ریزش مو کمک زیادی میکند. جهت استفاده این ترکیب را قبل از شست و شو
به ریشههای مو بزنید و به مدت نیمساعت صبر کنید.[نیازمند منبع]
جستارهای وابست[ویرایش]
ساذج هندی با نام علمی Cinnamomum tamala گونهای از
دارچینها است.
////////////
5. همان گونه که از نام پارسی دارچینی،
dār-čīnī یا دارچین،dār-čīn
("چوب چینی" یا "پوست درخت چینی"؛ در عربی dār-sīnī ]دار صینی[) برمیآید، ایرانیان
و عربها دارچین را از چین گرفتهاند. 2 ابن خرداذبه (Ibn
Khardādzbeh) که بین سالهای 844 ـ
848 میلادی مینوشت، نخستین نویسنده به زبان تازی است که دارچین را درشمار کالاهای صادراتی چین گذارد. 3 صادرات این کالا از
چین نباید زیاد بوده باشد، زیرا در نوشته های چینی نیامده و چائو ژوـ کوا (Čao Žu-kwa) نیز در این باره خاموش مانده
است. 4 سیلان همــــــــــــــــــیشه جایگاه
اصلی تولید دارچین بوده و درخت آن (Cinnamomum zeylanicum)
بومی جنگلهای سیلان است. 5 پوست درخت را هم دارچینی، dār-cīnī
گویند. همگان میدانند نویسندگان دوران کلاسیک از سنا و دارچین نام برده
به گمانه زنی های احساسی درباره خاستگاه دارچین نزد مردم باستان دامن زدهاند. هرودت6
جایگاه دارچین را عربستان میداند و داستانی حیرت آور درباره چگونگی گردآوری اش می
آورد. تئوفراستوس7 در شبه جزیره عربستان، نزدیک
سبا، حضرموت، قتبان، (Kitibaina)
وقرنه/معین، (Mamali)
پی خاستگاه سنا و دارچین، و نیز کندر و مرّ مکّی میگردد*. استرابو8 جایگاه آن را در
سرزمین مردم سبا، در عربستان و نیز در حبشه و جنوب هند مییابد؛ و سرانجام آنکه از
"سرزمین دارچین خیز"ی در انتهای سرزمینهای مسکونِ جنوب، برِ اقیانوس هند،
نام میبرد. پلینی2 گوید سیناموموم یا سیناموم
در سرزمین حبشیان میروید و غارنشینان کرانه دریای سرخ (Troglodytae)
آن را با کلک از راه دریا حمل میکنند*.
بازنمودی که تئوفراستوس3 از دارچین و سنا
به دست داده است نشان میدهد که مردمان باستان بر سر چیستی این گیاهان یکسره همداستان
نبودند و تئوفراستوس خود به واگوئی شنیدههایش پرداخته است ("در باره دارچین و
سنا گویند: هر دو بوتهاند و نه چندان بزرگ. . . این شرحی است که گروهی بر آنند. دیگران گویند دارچین درختچه یا در واقع چون بوته
است و بر دو گونه باشد، یکی سیاه و دیگری سفید. ") چنین می نماید که فرق بین دارچین
و سنا در نظر آنها این بوده که سنا شاخههای ضخیمتر با الیاف زیاد دارد طوری که جدا
کردن پوست از شاخه دشوار است. پوست آن را کار
می گرفتند که تلخ بود با بویی زننده. 4
روشن است که این دو واژه خاستگاه سامی دارند. 5 گارسیا دا ورتا پیشاپیش از این حقیقت
که در عربستان و حبشه دارچینی نیست آگاه بود. 6 کوششی نافرجام شده تا خاستگاه دارچین مردمان باستان را به چینیان
برسانند. 7 موس ـ آرنولت این نظریه را چنین آورده است:8 "بازرگانان فنیقی این
بوزار را از مصر که در آنجا khisi-t نامیده میشد میآوردند. مصریان هم
آن را از سرزمین پونت (Punt)
میآوردند که خود آن را از ژاپن وارد میکرد و در ژاپن آن را kei-chi (’شاخه درخت دارچین‘) یا،
به سخن بهتر ، kei-shin
(’مغز دارچین‘) ]بخوانید sin ،
[*sim مینامیدند.
واژه ژاپنی خود وام از واژه چینی kei-ši
]؟[ است. t ـ در مصری
پسوند مونثساز است. " همــــــانطور کـــــــه از کتـــــاب شـــــرادر بر مـــــی
آیـــــــــــــــــــد، نخست شــــــــــــــــــــومان
(C. Schumann)
این گمانه شگفت انگیز را در سال 1883 پیش گذارد.
شرادر خود کمابیش به آن شک دارد و پیدا شدن کالای چینی در بازارهای مصر در دورانی
چنان کهن را دورمیداند. از نظر چینشناسی، این گمانه زنی ها ، از هر دو نگر زبانشناسی
و تاریخی یکسره نادرست است. در سال 1500 پیش
از میلاد، روزگاری که از چوب دارچین سرزمین پونت در کتیبههای مصری سخن به میان آمده،
نامی از ژاپن در میان نبوده، و در آن روزگار چین جامعه کشاورزی کوچکی بوده که به دریا
راه نداشته و به بخش شمالی کشور کنونی ] روزگار نگارش کتاب پیش رو م. [ محدود میشده
و بهیچ روی هیچ گونه درختی از تیره Cassia
از سرزمین های جنوبی را نمیشناخته
است. در آن روزگار بی گمان چینیها هیچ گونه
دریانوردی و بازرگانی دریایی نداشتند. واژه
چینی kwei
*kwi) و (*kwai در روزگاری
بس کهن بوده، اما ایــــــــــن واژه اســــم عام lauraceae
]تیره برگ بو[ بوده، و پیرامون سیزده گونه
Cassia و شانزده گونه
Cinnamomum در چین هست . نکته اصلی این است که نوشته های باستانی در مورد دارچین یعنی فرآورده ای که از پوست
درخت به دست میآید خاموش مانده اند. Cinnamomum
cassia بومیِ کوان ـ سی، کوان ـ توان و هندوچین است و نخستین
آشنایی چینیها با آن در دوره هان بود، یعنی روزگاری که استعمار و انضمام بخش جنوبی
چین را آغاز کردند. نخستین باز نمود این گونه در Nan fan ts‛ao mu čwan ازسده سوم
آمده است. 2 در این کتاب از جنگلهای بزرگ این درخت که کوههای کوان ـ تون را پوشاندهاند
و از کشت آن در باغهای کیائو ـ چی (Kiao-či)
(تونکینگ/Tonking) سخن رفته است. نخستین
مردمی که دست به کاشت این درخت زدند
نه چینیها که مردمان نا چینی هندوچین بودند و تنها کاری که چینیهای پیروزمند کردند از آن خود کردن درخت بسان دیگرگیاهان بستانی
جنوب بود. نخست تائو هون ـ کین (T‛ao Hun-kin) (536 ـ 451 میلادی)
از کــــــــــــاربرد دارویـــــــــــی پوست
درخت ( kwei
p‛i) یاد کرده و بسا که نه چندان
پیش از این تاریخ از این خاصیت آن بی خبر بوده اند. به هر روی روشن است که نمیتوان پذیرفت که چینیها
یا هیچ یک از ملل هندوچین دستی در بازرگانی دارچین و عرضه آن به سامیها، مصریها یا
یونانیها در روزگار هرودوت یا پیش از آن داشتهاند. کهن ترین تاریخی که میتوان برای
هر گونه کشتیرانی از کرانه های هندوچین به اقیانوس هند گمان کرد سده دوم پیش از میلاد
است. گویا گشودن معمای دارچین مردمان باستان
برای من سادهتر از پیشینیانم است. نخست اینکه
هیچ دلیل استواری نیست که گمان کنیم آنچه گیاهشناسی امروز ما Cassia یا Cinnamomum مینامد درست
همان فرآورده هائی است که مردم باستان به این نام میخواندند. بی چون و چـرا
پای چندین گونه متفاوت در میان است.
بسا که در دوران باستان پوست خوشبوی درختی خاص در حبشه یا عربســـــتان یا هر
دو بوده که یا نسـلش برافتاده یا آن را نمیشناسیم؛ یابرپایه نظر فه (Fée) گونهای از تیره Amyris ]تیره بورسراسه[ بوده است.
همچنین بدون گواه تراشی می توان چنین برداشت کرد که بیشتر عرضه دارچین از سیلان و هند
صورت میگرفت،2 و استرابو هم بروشنی از هند نام برده است. دستکم این نتیجهگیری بسیاردرست
تر از تن دادن به خیالپردازیهای بیپایه شومان یا موس ـ آرنولت است که از کمترین شناخت
درباره تاریخ خاور آسیا بیبهرهاند.
/////////
به اردو دارچینی:
ایک درخت اور اس کا چھلکا ۔ اگرچہ اس کے
نام کو چین سے مناسبت ہے لیکن دارصل یہ چین میں نہیں ہوتا۔بلکہ جزائر شرق الہند میں
پایا جاتا ہے۔ اس درخت کا چھلکا گرم مصالحہ کا جزو ہے۔ پتے بھی بطور مصالحہ استعمال
ہوتے ہیں۔ اس کے علاوہ دیسی اور انگریزی ادویات میں بھی استعمال ہوتا ہے۔ زمانہ قدیم
میں عربوں کے ذریعے یہ مصالحہ تمام دنیا میں پہنچتا تھا۔
ویکی
کومنز پر دارچینی سے متعلق سمعی و بصری مواد ملاحظہ کریں۔
قدیم یونانی لوگوں نے دارچینی کی قیمت کو
بڑھانے ایک افسانہ سازی کی، اور لوگوں کو بتلاتے تھے کہ دار چینی، ایک cinnamologus نامی پرندہ
کے گھونسلے سے حاصل ہوتی، جو اس کسی انجان دور دراز علاقوں سے لاکر اپنا گھونسلا بناتا
ہے، اور تاجر اس کو اکٹھا کر لاتے ہیں۔ اور یہ پرندہ جزائر عرب میں رہتا ہے۔ ارسطو
نے اس پرندہ کا نام اپنی کتاب میںkinnamômon orneon
لکھا ہے۔ جب سے دار چینی کو مصالحہ کے طور جانا جاتا ہے، اسی دور سے
اس کو دوائی درجہ حاصل ہے۔ اور اکثر قرابادین میں بیش قیمت نسخہ جات مثلا جوارش زرعونی
، جوارش جالینوس، لبوب کبیر میں شامل ہے۔ اب بھی پوری دنیا اسکے ادویاتی فوائد کو مانتی
ہے۔ ذیابیطس، خون میں بڑھی ہوئی کولسٹرول کی مقدار کم کرتی ہے۔ اور اس پر مسلسل مطبی
تجربات ہو رہے ہیں۔ اسہال میں اس کی دوائی تاثیر بے مثال ہے۔( از اقتباسات حکیم محمد
انور خان لودھی )
////////////
به دیوهی (مالدیوی):
ފޮނި ތޮށި(ސައިންޓިފިކް
ނަން: Cinnamomum zeylanicum)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Cinnamon)އަކީ ގަހެއްގެ ތޮއްޓެކެވެ. މިއީ ބޭހަށާއި، ކާއެއްޗެއްސަށްލާން ބޭނުންކުރާ
އެއްޗެކެވެ. މީގައި ކުޅި ފޮނިރަހައެއްދެއެވެ. ފޮނިތޮށި ގަސް ހެދެނީ އާންމު ގޮތެއްގައި
15-10 މީޓަރާއި ދެމެދުގެ އުސްމިނަކަށެވެ. ފޮނި ފުރަތަމަ ހައްދާފައިވަނީ ދެކުނު އިންޑިޔާގެ
ހިސާބު ތަކާއި ސްރީލަންކާ ގައެވެ. ފޮނި ތޮށި އަކީ ހަވާދުގެ ބާވަތެއް ކަމުން ހަވާދު
ތައްޔާރު ކުރުމުގައި ވަރަށް ގިނައިން ފޮނި ތޮށި ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ. ފޮނިތޮށި ކާފޫރު
ތޮޅި ކަރަންފޫ ތަޅައި ހިމުންކޮށްފައި ހުންނަ ކުނޑި އަށް ދިވެހި ބަހުން ފޮނިތޮށި ހަވާދު
މިހެން ކިޔައި އުޅެއެވެ.
ބައެއް ވައްތަރުގެ
ސައި ތައްޔާރު ކުރުމަށް ވެސް ފޮނިތޮށި ބޭނުންކުރެއެވެ.
//////////
به عبری:
קינמון (שם מדעי:
Cinnamomum) הוא
סוג עץ ירוק-עד ממשפחת העראים, הגדל בסרי לנקה, באינדונזיה, בהרי האנדים, בברזיל ובמצרים.
הקליפה הפנימית של מספר מינים של הקינמון משמשת כתבלין, הן בצורתה הטבעית (מקלות קינמון)
והן בצורת אבקה טחונה.
לקינמון טעם מעקצץ
ומשתמשים בו לתיבול עוגות, קינוחים (בעיקר קינוחי פירות ובפרט תפוחים), אך הוא משמש
גם לתיבול בשר.
הקינמון היה אחד מסממני
הקטורת, והוא נזכר בשיר השירים: "נֵרְדְּ וְכַרְכֹּם, קָנֶה וְקִנָּמוֹן, עִם,
כָּל-עֲצֵי לְבוֹנָה; מֹר, וַאֲהָלוֹת, עִם, כָּל-רָאשֵׁי בְשָׂמִים" (ד', יד).
//////////
به ترکی آذری دارچین :
Darçın — ədviyyat. Həmişəyaşıl tropik darçın ağacının cavan budaqlarının
soyulub qurudulmuş qabığından alınır.
//////////
به ترکی استانبولی تارچین :
Tarçın (Cinnamomum), defnegiller familyasından anavatanı Güney ve
Güneydoğu Asya olan, yaprak dökmeyen aromatik kokulu ağaç cinsi.
Adlandırma
Diğer Türk dillerinde de (Azerice darçın; Türkmence dalçın; Kırgızca
darçin; Kazakça darşın) kullanılan Türkçedeki tarçın sözü «Çin ağacı» anlamına
gelen Farsça dārçïn (دارچين) kelimesinden
alıntıdır. Farsçadaki uzatımlı diğer bir form olan dārçïnï
(دارچينى) kelimesinden de Arapçaya dārşïnï
(دارشينى), Tibetçeye dal çini biçiminde geçmiştir.
Tarihçe
Tarçının bilimsel adındaki cins adı olan "Cinnamomum",
Yunanca'daki "kinnamomon" sözcüğünden gelir. İnsanlık tarihinin en
eski baharatlarından biridir. M.Ö. 3000 Çinliler tarafından kullanılıyordu.
Avrupa'da 16.'dan 18.yy'a kadar en değerli ve pahalı baharatlarından biri
sayılıyordu. Ünlü tüccar Anton Fugger 1530'da İmparator V. Karl'ın borç
senetlerini onun gözleri önünde tarçın baharat çubuklarından oluşan bir ateşle
yakmış, böylece kendi zenginliğini kanıtlamıştır.
Kullanıldığı yerler
Esasen ağacın kurutulmuş kabukları kullanılır. Kabukların dış kısmında
mantar tabakası bulunur ve grimsi renklidir. Tarçın baharatı, ağacının gövde ve
dal kabuklarının dış kısmı sıyrıldıktan sonra kalan iç kabuğun kurutup
öğütülmesiyle elde edilir. Ayrıca kabuklarının iç içe konularak rulo gibi
kıvrılmasıyla da çubuk tarçın elde edilir. Kokusu kuvvetli, kesin ve uzun
süreli, tadı tatlımsı ve yakıcıdır. Tanen ve uçucu yağ taşır. Baharat olarak
kullanılır. Meyveleri de baharlı, lezzetli ve tarçın kokuludur, tarçın yerine
kullanılır. Tatlılara, özellikle de sütlü tatlılara çeşni olarak katılır.
Kahve, çikolata ve meyve soslarında, içeceklerde de yaygın olarak
kullanılır.Mutfakta Kullanılışı Kuzu eti, tas kebabı, çeşitli soslar, sütlü ve
pirinçli tatlılar, çikolatalı kekler, tartlar, punç, sıcak şarap, çay vb.
//////////
Cinnamon (/ˈsɪnəmən/ sin-ə-mən) is a spice obtained from the inner bark
of several trees from the genus Cinnamomum that is used in both sweet and
savoury foods. The term "cinnamon" also refers to its mid-brown
colour. While Cinnamomum verum is sometimes considered to be "true cinnamon",
most cinnamon in international commerce is derived from related species, which
are also referred to as "cassia" to distinguish them from "true
cinnamon".
Cinnamon is the name for perhaps a dozen species of trees and the
commercial spice products that some of them produce. All are members of the
genus Cinnamomum in the family Lauraceae. Only a few of them are grown
commercially for spice.
Name
The English word cinnamon and "cassia", attested in English
since the 15th century, derives from the Greek κιννάμωμον kinnámōmon (later
kínnamon), via Latin and medieval French intermediate forms. The Greek in turn
was borrowed from a Phoenician word, which would have been akin to the related
Hebrew qinnamon.
The name of cassia, first recorded in English around 1000 AD, was
borrowed via Latin and ultimately derives from Hebrew q'tsīʿāh, a form of the
verb qātsaʿ 'strip off bark'.
Early Modern English also used the name canel or canella, akin to the
current names of cinnamon in several other European languages, which are
derived from the Latin word cannella, a diminutive of canna, 'tube', from the
way it curls up as it dries.
History[edit]
Cinnamomum verum, from Koehler's Medicinal-Plants (1887)
In classical times, four types of cinnamon were distinguished (and often
confused):
Cassia (Hebrew קציעה qəṣi`â), the bark of Cinnamomum iners from Arabia
and Ethiopia, literally "the peel of the plant" which is scraped off
the tree[6]
True cinnamon (Hebrew קִנָּמוֹן qinnamon), the bark of C. verum (also called C.
zeylanicum) from Sri Lanka
Malabathrum or malobathrum (from Sanskrit तमालपत्रम्, tamālapattram, literally
"dark-tree leaves"), several species including C. tamala from the
north of India
Serichatum, C. cassia from Seres, that is, China
Cinnamon has been known from remote antiquity. It was imported to Egypt
as early as 2000 BC, but those who report it had come from China confuse it
with cassia.Cinnamon was so highly prized among ancient nations that it was
regarded as a gift fit for monarchs and even for a god: a fine inscription
records the gift of cinnamon and cassia to the temple of Apollo at Miletus.[8]
Though its source was kept mysterious in the Mediterranean world for centuries
by the middlemen who handled the spice trade, to protect their monopoly as
suppliers, cinnamon is native to Bangladesh, Sri Lanka, the Malabar Coast of
India, and Burma.
The first Greek reference to kasia is found in a poem by Sappho in the
seventh century BC. According to Herodotus, both cinnamon and cassia grew in
Arabia, together with incense, myrrh, and ladanum, and were guarded by winged
serpents. The phoenix was reputed to build its nest from cinnamon and cassia.
Herodotus mentions other writers who believed the source of cassia was the home
of Dionysos, located somewhere east or south of Greece.
The Greeks used kásia or malabathron to flavour wine, together with
absinth wormwood (Artemisia absinthium). While Theophrastus gives a good
account of the plants, he describes a curious method for harvesting: worms eat
away the wood and leave the bark behind.
Egyptian recipes for kyphi, an aromatic used for burning, included
cinnamon and cassia from Hellenistic times onward. The gifts of Hellenistic
rulers to temples sometimes included cassia and cinnamon as well as incense,
myrrh, and Indian incense (kostos), so one might conclude that the Greeks used
it for similar purposes.
The Hebrew Bible makes specific mention of the spice many times: first
when Moses is commanded to use both sweet cinnamon (Hebrew:
קִנָּמוֹן, qinnāmôn)
and cassia in the holy anointing oil;[10] in Proverbs where the lover's bed is
perfumed with myrrh, aloes, and cinnamon;[11] and in Song of Solomon, a song
describing the beauty of his beloved, cinnamon scents her garments like
"the smell of Lebanon." Cassia was also part of the ketoret, the
consecrated incense described in the Hebrew Bible and Talmud. It was offered on
the specialized incense altar in the time when the Tabernacle was located in
the First and Second Jerusalem temples. The ketoret was an important component
of the temple service in Jerusalem. Psalm 45:8 mentions the garments of the
king (or of Torah scholars) that smell of myrrh, aloes, and cassia.
Dessert with writing in cinnamon
Pliny gives an account of the early spice trade across the Red Sea that
cost Rome 100 million sesterces each year. Cinnamon was brought around the
Arabian peninsula on "rafts without rudders or sails or oars," taking
advantage of the winter trade winds. Pliny also mentions cassia as a flavouring
agent for wine.
According to Pliny, a Roman pound (327 grams (11.5 oz)) of cassia,
cinnamon, or serichatum cost up to 300 denarii, the wage of ten months' labour.
Diocletian's Edict on Maximum Prices from 301 AD gives a price of 125 denarii
for a pound of cassia while an agricultural labourer earned 25 denarii per day.
Cinnamon was too expensive to be commonly used on funeral pyres in Rome, but
the Emperor Nero is said to have burned a year's worth of the city's supply at
the funeral for his wife Poppaea Sabina in AD 65.
Malabathrum leaves (folia) were used in cooking and for distilling an
oil used in a caraway sauce for oysters by the Roman gourmet Gaius Gavius
Apicius.[18] Malabathrum is among the spices that, according to Apicius, any
good kitchen should contain.
The famous Commagenum unguent produced in Commagene, in present-day
eastern Turkey, was made from goose fat aromatised with cinnamon oil and
spikenard. Malobathrum from Egypt (Dioscorides I, 63) was based on beef fat and
contained cinnamon, as well; one pound cost 300 denarii. The Roman poet Martial
(VI, 55) made fun of Romans who drip unguents, smell of cassia and cinnamon
taken from a bird's nest, and look down on a man who does not smell at all.
Through the Middle Ages, the source of cinnamon was a mystery to the
Western world. From reading Latin writers who quoted Herodotus, Europeans had
learned that cinnamon came up the Red Sea to the trading ports of Egypt, but
where it came from was less than clear. When the Sieur de Joinville accompanied
his king to Egypt on crusade in 1248, he reported – and believed – what he had
been told: that cinnamon was fished up in nets at the source of the Nile out at
the edge of the world (i.e., Ethiopia). Marco Polo avoided precision on the
topic.[19] Herodotus and other authors named Arabia as the source of cinnamon:
they recounted that giant cinnamon birds collected the cinnamon sticks from an
unknown land where the cinnamon trees grew and used them to construct their
nests, and that the Arabs employed a trick to obtain the sticks. Pliny the
Elder wrote in the first century that traders had made this up to charge more,
but the story remained current in Byzantium as late as 1310.
The first mention that the spice grew in Sri Lanka was in Zakariya
al-Qazwini's Athar al-bilad wa-akhbar al-‘ibad ("Monument of Places and
History of God's Bondsmen") about 1270. This was followed shortly
thereafter by John of Montecorvino in a letter of about 1292.
Indonesian rafts transported cinnamon directly from the Moluccas to East
Africa (see also Rhapta), where local traders then carried it north[22][23][24]
to Alexandria in Egypt. Venetian traders from Italy held a monopoly on the
spice trade in Europe, distributing cinnamon from Alexandria. The disruption of
this trade by the rise of other Mediterranean powers, such as the Mamluk
sultans and the Ottoman Empire, was one of many factors that led Europeans to
search more widely for other routes to Asia.
When Portuguese traders landed in Ceylon (Sri Lanka), they restructured
the traditional production and management of cinnamon by the Sinhalese. They
established a fort on the island in 1518 and protected Ceylon as their cinnamon
monopoly for over a hundred years. Later, Sinhalese held the monopoly for cinnamon
in Ceylon.
Dutch traders finally dislodged the Portuguese by allying with the
inland Kingdom of Kandy. They established a trading post in 1638, took control
of the manufactories by 1640, and expelled the remaining Portuguese by 1658.
"The shores of the island are full of it," a Dutch captain reported,
"and it is the best in all the Orient. When one is downwind of the island,
one can still smell cinnamon eight leagues out to sea.":15 The Dutch East
India Company continued to overhaul the methods of harvesting in the wild and
eventually began to cultivate its own trees.
During the 1500s, when the Spanish sent an expedition out from New Spain
(Mexico) and arrived at the Philippines, they found that Cinnamon was growing
in the island of Mindanao near the Rajahnate of Butuan.[26] The species of
Cinnamon was Cinnamomum mindanaense which was closely related to Cinnamomum
zeylanicum and was found to be just as good as the Cinnamon found in Sri Lanka.
This Cinnamon was often mixed with the chocolate the Spanish discovered from
the Aztecs in order to sweeten it. This alternative Mindanao cinnamon to the
one found in Sri Lanka, which was controlled by the Portuguese, supplied
Spanish needs and this cinnamon traveled the route through the Americas and eventually
to Spain where it competed with Sri Lankan cinnamon.
In 1767, Lord Brown of the British East India Company established
Anjarakkandy Cinnamon Estate near Anjarakkandy in Cannanore (now Kannur)
district of Kerala, and this estate became Asia's largest cinnamon estate. The
British took control of Ceylon from the Dutch in 1796. However, the importance
of the monopoly of Ceylon was already declining, as cultivation of the cinnamon
tree spread to other areas, the more common cassia bark became more acceptable
to consumers, and coffee, tea, sugar, and chocolate began to outstrip the
popularity of traditional spices.
Cinnamomum verum, from Koehler's Medicinal-Plants (1887)