۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه

لوبیا، نخود یا خلر

در میان گونه‌های پرشمار  دانه هائی  كه مردم چین  كشت می ‌كنند دست‌كم دو گونه هست كه باید برخاسته از خارج شمرد. هر دوی آنها نام عام      hu tou ("لوبیای مردمان هو"، یا "لوبیای ایرانی") گرفته‌اند هرچند  نام  خاص خود را هم دارند. همه می‌دانند كه به علت فراوانی  سرسام آور گونه‌های لوبیا ودیرینگی بسیار زیاد كشت آنها،‌ دشواری نگارش تاریخچه انواع لوبیا بیش از همه  دیگر گروههای گیاهان است.
نخود رسمی  یا نـــــــــخود سبز (Pisum sativum) را بیشتر    w an tou (در ژاپــــــــــــــــنی، širo-endō) و گــــــــــــاه     ts‛in siao tou ("دانه  سبز كوچك")،     ts‛in pan tou (دانه  سبز راه راه) و   ma lei نامند. نام     pi tou،‌ *pit (pir)tou خاص دوره  تانگ شمرده  می‌شود؛ در حالی كه نامهایی چون hu tou ،‌    žun šu ("دانه  مردمان ژون")[1] و     hui-hu tou ("دانه  اویغورها"؛ در كتاب Yin šan čen از دوره  مغول به       hui-hui tou "دانه  اسلامی" نیز تغییر كرد) می توانند نمایانگر خاستگاه  بیگانه این گیاه باشند. 2 به هر روی چنین می نماید سندی نمایانگر ورود این گیاه از خارج در اسناد چینی نیست. نام hu tou در ویرایشهای امروزی كتــــــــــــاب Ku kin ču هست 3 كه در آن   hu-ša واژه ای همبرابرش شمرده و در تعریفش آورده: "مانند   li tou  است هرچند  بزرگتر، با مــــــــیوه‌ای خوراکی به اندازه  مشت كودك. " نام li tou همان Mucuna capitata شمرده شده،[2]2 هرچند  گونه آمده در Ku kin ču را نمی توان بدرستی شناسایی کرد و بر همگان روشن است که این كتاب در شكل امروزی  آن به هیچ روی نمی‌تواند سراسر درست باشد.  در كتاب Kwan či نیز كه پیش از سال 527 م‌ نوشته شده، نام hu tou آمده است،1 افسوس که روشن نیست.  لی شی‌ـ‌ چن به این گفته  كلی بسنده می‌كند كه نخود از سرزمینهای هو و ژون یا از سرزمین مردمان هوی باختری (ایرانیان) آمده است؛ با این همه بر گرفته هائی از چند نوشته  می آورد كه اگردرست باشند روشن سازی روزگار تقریبی آشنائی چینی‌ها با نخود را شدنی می کند. او ‌گوید در كتاب    Ts‛ien kin fan نوشته  استاد تائوئیست، سون سه‌ـ ‌میائو (Sun Se-miao)  2 در نخستین سالهای  سده هفتم، نام hu-tou و همبرابرهای ts'in siao tou و ma-lei آمده است. افزون بر این، نوشته است كه در Ye čun ki3 از سده چهارم ترسائی  آمده كه وقتی شی‌ هو (Ši Hu) بکار گیری واژه      hu را ناروا ساخت ، نام hu tou هم    kwo tou ("لوبیای كشور"، "لوبیای ملی") شد. به گفته  لی شی‌ـ‌ چن، این گفته ها اشاره به نخود دارند، زیرا در دوران باستان نام hu tou به جای wan tou فراگیر بود . افزون بر این می گوید در كتاب   T‛an ši آمده که pi tou از سرزمین ژون باختری و سرزمین اویغورها می‌آید؛ همچنین گوید  كه در واژه نامه Kwan ya نوشته  چان یی (Čan Yi) (سده ســـــــوم ترسائی ) نامــــــــــهای  Pi tou، wan tou و liu tou    آمده است. داوری در اینکه این نامها براستی  در نسخه  اصلی كتاب بوده دشوار است؛ هرچند  روی هم رفته دور نیست كه نخود نیز چون  گردو و انار در سده چهارم ترسائی در خاك چین سر بر آورده باشد. روشن است كه نخود در دوره  تانگ وحتی در دوره  فرمانروائی دودمان سوئی (Sui) (590 تا 617 م) در چین كشت می‌شده است. در شرح لیو‌ـ‌كیو (Liu-kiu) (فرمز) آمده خاك این جزیره برای  كشت hu tou خوب است. 4 وو كی‌ـ ‌تسون (Wu K‛i-tsün)5 با نظر لی شی‌ـ ‌چن مخالف است و ‌گوید كه hu tou و wan tou نام دو گونه متفاوت است.
هیچیك  از این نامهای چینی را نمی‌توان آوانگاشت واژه ای ایرانی شمرد.  بنشن از خوردهای مهم ایرانیان بود. در سرزمین شی (Ši) (تاشكند) بنشهای گوناگون كشت می‌شد. 1 ابومنصور نخود را زیر نام فارسی خُلر* (xullär) و عــــــــربی جُلبان (julban) آورده است. 2 واژه‌های فارسی دیگر نجود (nujūd) و گرگرو (gergeru) یا خِرقان اند (xereghan)‌3.
گیاهی خود رو و بومی چین هم هست كه hu tou خوانند. نخستین بار چن تسان‌-‌كی(Č‛en Ts‛an-k‛i) از دوره  تانگ اســــــــــــــــــــت كه در كتاب خود
،
Pen ts‛ao ši i، ‌گوید این گیاه همه جا در شالیزارها خوروســـــــت با جوانه‌هائی لوبیاسان.  در كتاب Či wu min ši t‛u k‛ao4 تصویر دو گیاه خود رو  به چشم می‌خورد. یكی را hui-hui tou ("لوبیای اسلامی") نامند كه نخستین بار در Kiu hwan pen ts‛ao از سده چهاردهم ترسائی  آمده و آن را  na-ho tou نیز گویند و برشته کرده ‌خورند. گیاه دیـــــــگر كه hu tou نامند  همان hu tou خود رو  است كه چن تسان ‌ـ‌ كی آورده و وو كی‌ـ ‌تسون  (Wu K‛i-tsün)، Či wu min ši t‛u k‛ao این نكته را نیز می افزاید كه " آنچه اكنون hu tou نامند  گیاهی است خود رو و hu tou [یعنی نخود] دوران باستان نیست. "



1. این نام گنگ است،‌ زیرا در آغاز برای نامیدن لوبیای روغنی [سویا] (Glycine hispida) به كار می‌رفت كه بومی چین است.
2. بسنجید با Pen ts'ao kan mu, Ch. 24, p. 7 و .Kwan k‛ün fan p‛u, Ch. 4, p. 11
سیاهه نامهایی كه برتشنایدر برشمرده کاستـــــــــــی بسیار دارد (Chinese Recorder, 1871, p. 223).
4.   Stuart, Chinese Materia Medica, p. 269 واژه li نیز به صورت   نوشته شده است.
1. T‛ai p‛in yü lan, 841, p. 6b.
Wylie, Notes on Chinese Literature, pp. 97, 99; Bretschneider, Bot. Sin., pt. 1, p. 43; L. Wieger, Taoisme, le canon, pp. 142, 143, 182; Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. IX, pp. 435-438.
4. Sui šu, Ch. 81, p. 5b.
5. Či wu min ši tu kao, Ch. 2, p. 150.
1. T‛ai p‛in hwan yü ki, Ch. 186, p. 7b.
* خلر. [خُ / خ َ ل َ] (اِ) نوعی از غله شبیه بکرسنه. (ناظم الاطباء). جلبان . (یادداشت بخط مؤلف ). نباتی است که میوه آن در غلافی است مانند غلاف باقلا و در طعم نزدیک به باقلاست و دانه های آن نزدیک به گردیست . در عربی بعضی خلر را باقلا و برخی جلبان و برخی ماش دانسته اند: دانه ای است شبیه کرسنه و ساقه ٔ او کمتر از ذرعی و برگش ریزه و گلش مابین سفیدی و زردی و غلافش شبیه به غلاف باقلا کوچکتر و پوست آن غلیظتر و عریض تر وبسیار سفید باشد و دانه ٔ او بقدر نخود کوچکی آنرا جلبان ابیض نامند. دوم آنکه کوچکی و تدویر کمتر از اول می باشد و آنرا بنقه نامند و مذکور شد. سوم طویل الغلاف قریب به باقلا و سیاه رنگ و دانه ٔ آن مستدیر مایل بزردی است و بسیار تلخ و در مصر بسیله گویند. چهارم دانه ٔ او کوچکتر و پهن و اغبر است و جلبان اسود نامندو پنجم رقیق الغلاف سفیددانه است و او را قصاص گویند.(از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است  ازتیره ٔ بقولات  و از دسته ٔ پیچی ها  که دانه هایش شبیه به نخود و یا پوست تیره رنگ متمایل به سیاه است که جزو بنشنها محسوب است . و در تداول اهالی خراسان ، آنرا مُلْمُلی گویند. (از گیاه شناسی گل گلاب ).   لغت نامه دهخدا.

3. نام آخری را شلیمر آورده است (Terminologie, p. 464).