همگان میدانند كه زنان و كودكان ناخــــــــــــنهای خود
را با بــــــــــــــرگهای Lawsonia
alba یا L. inermis ، كه در سرتاسر جنوب چین میروید می رنگند و ازهمینرو آن را
či
kia hwa ("گل
ناخن") نامند. 1 كتاب San fu hwan t‛u4 كه
نویسنده و تاریخ نگارش آن شناخته نیست در باره
این گیاه چنین گوید: در دوره فرمانروائی فغفور وو از دودمــــان هان (140 تا
87پ م ) از نان یوئه (Nan
Yüe) (جنوب چین) به
كاخ فوـ لی آورده و كاشته شد. بدون شك
این تاریخها با هم نمیخواند یا این مطلب را بعدها به كتاب افزودهاند. باز هم کهن ترین اشاره تاریخ پذیر به این
گیاه در كتاب Nan fan ts‛ao mu čwan نوشته كی هان آمده،3
كه گوید درختی است به بلندای یک و نیم تا
دو متر با شاخههای سست و نازک و برگهائی چون نارون جوان
(Ulmus
campestris) ، با گلهائی به سفیدی برف، همچون گلهای ye-si-min و mo-li، هرچند با بویی دیگر. همچنانکه در بالا (ص 329 ) گفتیم سپس می
گوید این سه گیاه را مردمان هو از تا تسین آورده در كوانـ تون كاشتند. 4 باری دیگر این پرسش پیش میآید كه این
گفته در نوشته نخستین هم بوده است یا نه. چون چرا پذیرد؛ بیشتر ازیرا كه كی هان نام دیگر
این گیاه را san-mo شمرده كه همچنانکه دیدیم یكی از نامهای یاسمن است.
كتاب Pei
hu lu كه توان كونـ لو (Twan Kun-lu) آن را دور و
بر سال 875 ترسائی نوشته، زیر عنوان či kia hwa آمده است: "گل ناخن زیبا و سفید است و بسیار خوشبو . امروزه
بربرها
آن را می کارند. هنوز این نام بازنمودی نیافته
است. افزون بر این گیاه، یاسمن و mo-li نیز سفید اند. این سه را ایرانیان (پوـ سه) به چین آورده كاشتند. گل
p‛i-ši-ša (یا "گل اشرفی") (Inula chinensis) را نیز بهمچنین. درآغاز این گیاه تنها خارج از چین کشت می شد،
هرچند در سال دوم از دوره تاـتون (Ta-t‛un)
(سال 536 م. ، از دودمان لیانگ) برای نخستین بار
به چین رسید (
)." در Yu yan tsa tsu1 كه دور و بر پانزده سال پیشتر نوشته شده،
میخوانیم: "میگویند گل اشرفی
نخست در خارج کشت
می شده است. در دومین سال از دوره تاـ تون
از دودمان لیانگ (536 م. ) به چین رسید. در دوره
فرمانروائی دودمــــــــــــــان لیانگ، مردم كین چو (Kin čou)
رسم داشتند در خانههای خود سر سكه زر نرد بازند. وقتی اندوخته سكه به پایان میرسید، به گل اشرفی
روی میآوردند. از همین روست كه یو هون (Yü Hun)
گفته است: "هر كس گل به كف آرد، پول
درآورده است." همچنین در همین کتاب آمده است:2
"p‛i-ši-ša
نام دیگر گل اشرفی است،3
كه در اصل بیگانه بود و در نخستین سال دوره
تاـتون از دودمان لیانگ (535 م) وارد چین شد." بیشک گل اشرفی مورد نظر توان كونـ لو و توان
چنـ شی نمی تواند Inula
chinensis باشد كه گیاهی
است خودرو و در شمال چین فراوان یافت میشود و پیشتر، هم در Pie lu آمده و هم تائو هونـكین (T‛ao Hun-kin) به آن اشاره
كرده است. 4 روشن است كه این گیاه كه در دوره لیانگ وارد چین شده گونهای متفاوت بوده است. تنها راه حل این مسئله تعیین سرنمون p‛i-ši-ša است كه گویا آوانگاشت واژه ای بیگانه باشد. نگفتهاند كه این واژه از كدام زبان است، هرچند
از روی ظواهر میتوان حكم به سنسكریت بودن آن داد و به احتمال زیاد میتوان
ریشه آن را در صورتی چون *visīsa (یا *viçesa) یافت. به هر روی چنین نامگیاهی در سنسكریت نیست و بسا که سنسكریت نباشد.5
در Pei
hu lu نیز به همین
ترتیب گل ناخن وارداتی از ایران دانسته شده هرچند
اشارهای به محصول آن، حنا، نشده است. در هیچ یك از كتابهای دیگر دوره تانگ اشارهای به حنا ندیدهام. برداشت من این است كه این بزک تا پیش ازدوره سونگ در چین کار نمی رفته و مسلمانان این
شیوه کارگیری آن را واردِ (یا دوباره
واردِ) چین كردند و در آغاز هم تنها در
بین آنها رسم بود. همچنین میدانیم كه
بــــــــــــــرگهای Impatiens
balsamina (
fun sien) آمیخته با
زاج سفید را امروزه برای رنگ كردن ناخن به
كار برند و ازیراست که
žan či kia ts‛ao ("گیاه رنگ كننده ناخن") مینامند،1 نامی كه نخست در كتاب Kiu hwan pen ts‛ao، كه نخستین سالهای
دوره مینگ انتشار یافت مطرح شد. کهن ترین منبعی كه به این رسم اشاره كرده
كتاب
Kwei
sin tsa ši 2
نوشته چو می (Čou Mi)
(1320ـ1230) است كه آورده است: "
هرچند در باره گونه قرمزِ گلِ (Impatiens balsamina) fun sien باید گفت برگهای آن را در هاون سوده با كمی
زاج سفید در آمیخته بکار برند. 3 باید
نخست ناخنها را درست تمیز كرد و زان پس خمیر بر آنها گذاشت. شبانگاه تكه ابریشمی روی ناخنها میبندند و
ناخن رنگ میگیرد. این کار را سه تا پنج
بار میكنند. رنگی که به دست می آید به (Basella rubrum) yen-čiمی ماند. حتی با
شستن هم از بین نمیرود و ده روز تمام پایدار می ماند. امروزه
در میان بسیاری از زنان مسلمان کاربرد این ماده در رنگ ناخنها رواج دارد و
بهر ســـرگرمی سگ و گربه را نیز با آن رنــــگ میكنند." Pen ts‛ao kan mu تنها عبارت آخر این نوشته را آورده است. نوشته ی چو می نشان نمی دهد كه این رسم
باستانی بوده است؛ برعكس، گویا کهن تر از دوره
سونگ نبوده باشد.
در هیچ یك از گیاهنامههای کهن نامی از Lawsonia در میان نیست. نخستین بار
این نام در Pen ts‛ao kan mu آمده. همه دانسته های لی شیـ چن که در اینجا آورده
تنها همین است كه دو گونه داریم ، زرد و سفید كه طی ماههای تابستان گل میكنند؛
بوی آن مانند بوی mu-si
, (Osmanthus fragrans) است؛ و
مــــــــــیتوان رنگِ ناخن كرد و در ایـــــــــــــــــــن کار بــــــــــهتر
از گل (Impatiens
balsamina) fun sien است. چن كان ـ چون (Čen Kan-čun)
، از نویسندهان دوره سونگ، آن را زیر نام ihian hwa؛
("گل دارای بوی ویژه") میآورد.
تا به امروز باور همگان بر این بوده كه بکار گیری حنا و
ورود Lawsonia به چین پیشینه ای بس كهن دارد، هرچند درست
این است كه گواهان مؤید این ادعا بسیار ضعیف است. به باور من، پیشینه بکار گیری حنا به پیش از دوره
سونگ نمیرسد. باید این را نیز گوشزد کرد كه هیچ نام بیگانه كهنی برای این
گیاه یا محصول آن ننوشته اند. اف. پی. اسمیت
و استوارت نام
hai-na (hinnā / حنّای عربی)
را بدون نام بردن از مأخذ آورده اند. صورت
این آوانگاشت به خودی خود نشان از کهنگی دارد: در واقع در سده شانزدهم به این نام
برمیخوریم؛ در Pen ts‛ao
kan mu 1،
ســــــپس در K'ün fan p‛u
از سال 31630
و
Nun
čen ts‛üan šu كه سو كوانـكی
(Sü Kwan-k‛i)
، دوست و پشتیبان یسوعیان، در سال 1619 انتشار داد. این نام را در Hwakin از سال 16883 نیز مییابیم.
و
بر همگان روشن است كه از روزگاران دور در باختر زمین حنا (hinnā عربی كه inei مالایایی هم از آن مشتق شده) را فراوان بکار
می گرفته اند. مصریان دستهای خود را با
برگهای این گیاه قرمز میكردند4 (puqer در زبان مصری، kuper یا khuper در زبان قبطی،
kopher در زبان عبری،
، KÚproj، در زبان یونانی). تمامی ملل مسلمان این رسم را پیشه كردهاند و حتی موی
خود و نیز یال و دم و سم اسبان راخضاب كنند. 5
گونه ی باختر آسیا كه در بلوچستان و جنوب ایران نیز خودروست مشابه گونه چینی است. 6 ایران باستان واسطه ای مهم در اشــاعه
این گیاه بوده است.7 "در میان آنها [ایرانیان] همچنین رسم است
كه دستها و بویژه ناخنهای خود را به رنگ قرمز زرد یا نارنجی فام درآورند كه بسیار
مانند ناخن های دستان دباغان ماست. برخی
پاهای خود را نیز رنگ میكنند. این آرایش
برای زنان شوهردار بسیار واجب است طوری كه رنگ را به جشن اروسی آورده میان
میهمانان سورِ اروسی پخش میكنند. حتی بدن
دخترانی را كه باکره میمیرند حنا میگذارند تا وقتی برابر فرشته پُرسنده (نَكیر)
می ایستند آراسته و زیبا باشند. این رنگ
را از گیاهی بنام چینی *chinne میگیرند كه برگهایی چون شیرین بیان، یا
بیشتر مانند مورد دارد. این گیاه در
شهرستان اراك میروید؛ آن را خشك کرده میكوبند تا به نرمی آرد شود، سپس كمی آب
انار ترش یا بادرنگ یا گاه تنها آب شیرین
به آن افزوده دست ها را رنگ میكنند. اگر
بخواهند رنگ دستها تیرهتر شود، بعد از این كار برگ درخت گردو را به دستان خود میمالند.
با اینکه چندین بار در روز دستهای خود را
میشویند تا پانزده روز نمی رود."1
محتملتر آن است كه این گیاه از ایران
وارد چین شده باشد نه از باختر آسیا، هرچند
گزارشهای مردم چین در این مورد
چنان پیچیده و ناقص است كه نمیتوان به نتیجه روشنی رسید.
گویند Lawsonia
alba در دربابار كوروماندل (Coromandel) خود روست. امروزه
آن را در سرتاسر هند می کارند . بکارگیری حنا به عنوان بزک در میان همه زنان مسلمان رواج دارد و كم و بیش همین را در
میان زنان هندو نیز میتوان دید؛ هرچند در
درستی این گفته وات كه این رسم "پیشینه ای بسیار كهن دارد،"2 دودلم. هیچ نام سنسكریت كهنی برای این گیاه یا این بزک نیست
(mendhī یا mendhikā واژههای سنسكریت نو هستند) و احتمال قویتر
این است كه كاربرد آن تأثیر مسلمانان بوده باشد. ژوره1 بر این باور است كه گرچه درخت حنا می
تواند بومی هند بوده باشد، شاید آغاز کشت آن درهند پس از چیرگی مسلمانان باشد. 2
فرانسوا پیرار، كه از سال 1606 تا 1610 در سفر بود، خبر از
وجود گیاهی در جزایر مــــــــــــــالدیو میدهد كه از آن حـــــنا گیرند و
گــــــــــــــــوید در آنــجا آن را innapa (
hīnā-fai=، "برگ
حنا") نام دارد. وی گوید : "برگها را كوبیده بر دستها و پاهای خود گذارند
تا سرخ شود كه در نظر آنها اوج زیبایی است.
این رنگ هر چه هم بشویند نرود، و تا ناخن رشد نکرده گوشت پوست تازه نیاورد می
ماند وزان پس (در پایان پنج یا شش ماه)
دوباره بر دست و پای خود حنا میگذارند."3
1. بسنجید با: Notes and Queries
on China and Japan, Vol. I, 1867, pp. 40-41 Stuart,
Chinese Materia Medica, p. 233.
5. فرهنگ نوین گیاهان چین (ص
913) گل اشرفی را همان Inula britannica شمرده است. در فرهنگ نگاری بودایی آن را همان jā ti سنسكریت (Jasminum
grandiflorum:؛
بسنجید با: Eitel, Handbook, p. 52) دانستهاند. همین واژه
به معنی «قِسم، رده» نیز هست؛ viçesa نیز همین طور، و تركیب Jāti-viçesa نمایانگر ویژگیهای خاص این گیاه است (Hoernle, Bower
Manuscript, p. 273).
پس بسا که بودائیان این گیاه را به معنای
’’گونه Jasminum‘‘گرفته
باشند و سرانجام Viçesa به
عنوان نام گل باقی مانده باشد.
5.
L. Leclerc, Traité des simples, Vol. I, p. 469; G. Jacob, Studien
in arabischen Geographen, p. 172; A. V. Kremer, Kulturgeschichte des
Orients unter den Chalifen, Vol. II,
p. 325.
1. A. Olearius, Voyages of
the Ambassadors to the Great Duke of Muscovy and
the King of Persia (1633-39), p. 234 (London, 1669).
بازنمائی باریک بینانه ای را كه شلیمر از روش كار
داده است (Terminologie, p. 343) مو بمو میآورم:
"C'est avec la poudre fine des feuilles sèches de cette
plante, largement cultivée dans le midi
de la Perse, que les
indigènes se colorent les cheveux, la barbe et les ongles en rouge-
orange. La poudre,
forme en pate avec de 1'eau plus ou moins chaude, est appliquée
sur les cheveux et
les ongles et y reste pendant une ou deux heures, ayant soin de la
tenir constamment
humide en empêchant 1'évaporation de son eau; âpres quoi la
partie est lavée
soigneusement; 1'effet de 1'application du henna est de donner une
couleur rouge-orange
aux cheveux et aux ongles. Pour transformer cette couleur
rougeatre en noir
luisant, on enduit pendant deux ou trois autres heures les cheveux
ou la barbe d'une
seconde pate formée de feuilles pulverise'es finement d'une espèce
d'indigofère,
cultivée sur une large échelle dans la province de Kerman. Ces mani-
pulpations se pratiquent
d'ordinaire au bain persan, ou la chaleur humide diminue
Singulièrement la
durée de 1'opération." While the Persians dye the whole of their
hands as far as the wrist, also the soles
of their feet, the Turks more commonly
only tinge the nails; both use it for the
hair.
D. Hooper, Oil of Lawsoniaalba, Journal As. Soc., Bengal,
Vol. IV, 1908, p. 35.
چاپ نخست این کتاب در سال 1611 در پاریس منتشر شد.